دعا و زیارت
یكى از روشهاى مبارزه با ستمگران در زندگى اولیاء خدا و حتى در فرهنگ قرآن
برائتجوئى لسانى و لعن و طرد قولى و نفرین، یعنى دعاى بر علیه آنان
مىباشد.
حضرت زهرا علیهاالسلام به ستمگران و منافقین دوران خود نفرین و لعن مىفرستاد.
حضرت زهرا علیهاالسلام در حالى كه خشم مقدس همه و خود او را گرفته بود، به خلیفه مىفرمود:
واللَّه لادعون اللَّه علیك، واللَّه لا اكلمك بكلمة ما حییت.(1)
(سوگند به خدا تو را نفرین مىكنم، سوگند به خدا تا زندهام كلمهاى با تو
صحبت نخواهم كرد.) پس از ماجراى زشت تهاجم به خانه امام و جسارتهاى فراوان
درون مسجد و غصب فدك و بىاثر ماندن شهادت شهود و مباحث استدلالى و تداوم
سیاستهاى كودتایى سران سقیفه، حضرت زهرا علیهاالسلام در مبارزه منفى با
آنان خطاب به ابابكر فرمود:
والله لا كلمتك ابدا واللَّه لأدعون اللَّه علیك فى كل صلوة. (2)(سوگند به
خدا از این پس هرگز با تو سخن نخواهم گفت سوگند به خدا شكایت تو را به
خداوند خواهم نمود و در هر نماز تو را نفرین خواهم كرد.)
چهارشنبه 17/7/1387 - 2:19
دعا و زیارت
خطبتها علیهاالسلام لقوم غصبوا حق زوجها علیهماالسلام
روى أن بعد رحلة النبى صلى اللَّه علیه و آله و غصب ولایة وصیّه، احتزم
عمر بازاره و جعل یطوف بالمدینة و ینادى: ان ابابكر قد بویع له، فهلمّوا
الى البیعة، فینثال الناس فیبایعون، حتى اذا مضت أیام أقبل فى جمع كثیر
الى منزل على علیهالسلام فطالبه بالخروج، فأبى، فدعا عمر بحطب و نار و
قال: والذی نفس عمر بیده لیخرجن أو لا حرقنه على ما فیه- الى ان قال:-
و
خرجت فاطمة بنت رسولاللَّه صلى اللَّه علیه و آله الیهم، فوقفت على الباب
ثم قالت: لا عَهْدَ لی بِقَوْمٍ اَسْوَءَ مَحْضَرٍ مِنْكُمْ، تَرَكْتُمْ
رَسُولَالّلهِ جِنازَةً بَیْنَ اَیْدینا، وَ قَطَعْتُمْ اَمْرَكُمْ فیما
بَیْنَكُمْ، فَلَمْ تُؤَمَّرُونا وَ لَمْ تَرَوْا لَنا حَقَّنا،
كَأَنَّكُمْ لَمْ تَعْلَمُوا ما قالَ یَوْمَ غَدیرِ خُمٍّ.
وَاللَّهِ لَقَدْ عَقَدَ لَهُ یَوْمَئِذٍ الْوَلاءَ، لِیَقْطَعَ مِنْكُمْ
بِذلِكَ مِنْهَا الَّرجاءَ، وَ لكِنَّكُمْ قَطَعْتُمُ الْاَسْبابَ
بَیْنَكُمْ وَ بَیْنَ نَبِیِّكُمْ، وَ اللَّهُ حَسیبٌ بَیْنَنا وَ
بَیْنَكُمْ فِى الٌدْنیا وَالْاخِرَةِ.
خطبه آن حضرت براى مردمى كه حق شوهرش را غصب كردند
روایت شده: بعد از رحلت پیامبر و غصب شدن ولایت وصى آن حضرت، عمر شمشیر به
كمر بسته و دور شهر مدینه مىچرخید و مىگفت: با ابوبكر بیعت شده است،
بشتابید به بیعت كردن با او، مردم از هر طرف براى بیعت مىآمدند، چند روز
كه گذشت همراه با گروه كثیرى به در خانه حضرت على علیهالسلام آمده و
خواستار خروج ایشان از منزل شد، ایشان امتناع كرد، عمر خواستار هیزم و آتش
گردید و گفت: سوگند به كسى كه جان عمر در اختیار اوست یا خارج مىشود یا
او را با تمامى اهل خانه آتش مىزنم- تا آنجا كه گوید:- و حضرت فاطمه
علیهاالسلام بسوى ایشان آمده و كنار درب خانه ایستاد و فرمود: ملتى را
همانند شما نمىشناسم كه اینگونه عهدشكن و بد برخورد باشند، جنازه رسول
خدا را در دست ما رها كردید و عهد و پیمانهاى میان خود را بریده و فراموش
نمودید، و ما را به فرمانروائى نرسانده و حقّى را براى ما قائل نیستید،
گویا از حادثه روز غدیرخم آگاهى ندارید. سوگند بخدا كه پیامبر در آن روز
ولایت حضرت على علیهالسلام را مطرح كرد و از مردم بیعت گرفت تا امید شما
فرصتطلبان را قطع نماید، ولى شما رشتههاى پیوند معنوى میان خود و پیامبر
را پاره كردید، این را بدانید كه خداوند در دنیا و آخرت بین ما و شما
داورى خواهد كرد.
چهارشنبه 17/7/1387 - 2:18
دعا و زیارت
حال و هواى مركز حاكمیت
اسلامى به شكل دیگرى درآمده و جامهى خلافت و حكومت تنپوش دیگران شده بود
و خلیفهى بلافصل پیامبر نیز چارهاى جز تحمل محرومیت و مداراى با معماران
شبكهى براندازى سقیفه بنىساعده نداشت. در حقیقت با یك لعاب مردمى راه و
روش پیغمبر كه متأثر از منطق توحید و قرآن بود، تغییر داده شد. اما هنوز
تا رسیدن به اهداف نهایى كودتا مسیرهایى باید پیموده مىشد و براى طى این
مسیر موانعى وجود داشت كه باید بدون مسامحه از پیش روى برداشته مىشد.
دختر پیامبر كه یگانه یادگار عشق و ایثار و عاطفه و نبوت و رسالت او بود،
اصلیترین و مهمترین حجت و قاطعترین دلیل براى اثبات اصالت ادعاى على بن
ابىطالب و نفى خواستههاى بىریشه و اساس اصحاب سقیفه بنىساعده بود. پس
در باور كودتاگران چنین پایگاه خطرناكى به هیچوجه قابل چشمپوشى نبود.
این كانون مستند و محكم حمایت از حق امامت عدل، آنچنان در اوج و افراشتگى
قرار داشت كه براى دستگاه ویرانگر كودتا تبدیل به هدف اصلى شد. خطر بزرگ
این بود كه نه فاطمه (س) براى خود آسایش و آسودگى طلب مىكرد، نه
برنامهریزان دستگاه براندازى مىتوانستند به سادگى از كنار وجود مؤثر او
بگذرند و او را به خود واگذار كنند. از یك سو دختر رسالت در پاسدارى از
حریم امامت، اهل عفو و گذشت و كوتاهى نبود، و از سوى دیگر افكار عمومى
نمىتوانست در بلندمدت نسبت به مواضع و آراى فاطمه (س) بىتفاوت بماند،
لذا نفس حضور زهرا (س) به عنوان یك خطر جدى بالقوه تهدیدكنندهى حاكمیتى
بود كه در منظر خاندان وحى و منطق توحیدى آنها داراى وجاهت الهى و مردمى
نبود.
آنچه در روزهاى آغازین رحلت جانسوز رسول خدا به وقوع پیوسته بود براى ابقا
و تداوم حاكمیت بزرگان كودتا كفایت نمىكرد. ایجاد محدودیت هرچه بیشتر به
منظور خارج ساختن امیرالمؤمنین و خاندان رسالت از زندگى فردى و اجتماعى
مردم به عنوان یك استراتژى پایدار مىبایست تعقیب مىشد تا فرصتى براى به
چالش كشیده شدن آراى بزرگان كودتا و دستاورد اجتماع سقیفه بنىساعده در
نتیجه درك صحیح مردم از حقایق پشت پرده به وجود نمىآمد.
چهارشنبه 17/7/1387 - 2:17
دعا و زیارت
مفضل بن حضرت صادق علیهالسلام عرض كرد: اى مولاى من! اشك ریختن را چه
ثوابى است؟" فرمود: "در صورتى كه به خاطر فردى بر حق اشك ریخته شود ثوابى
بىشمار دارد." مفضل مدتى طولانى گریه كرد و گفت اى پسر رسول خدا، روز
انتقامگیرى شما از روز سختى و اندوهتان بزرگتر است. حضرت فرمود: "ولى هیچ
روزى همچون روز محنت و اندوه ما در كربلا نیست هر چند روز سقیفه و سوزاندن
در خانه امیرالمؤمنین علیهالسلام و حسنین علیهمالسلام و فاطمه
علیهاالسلام و زینب و امكلثوم و فضه و كشتن محسن با ضرب لگد بزرگتر و
وحشتناكتر و تلختر است زیرا آن روز اصل و ریشه روز عذاب است." و حضرت
فرمود: "در روز قیامت حضرت خدیجه و فاطمه بنت اسد كه جدههاى محسن
مىباشند او را در حالى كه خونآلود است با خود مىآوردند و به همراه آنان
امهانى و جمانه، عمههاى او كه دختران ابوطالب مىباشند و اسماء بنت عمیس
فریادزنان و شیونكنان دستهایشان را بر صورتها كوبیده موهاى سر را پریشان
مىكنند و فرشتگان انان را با بالهایشان مىپوشانند و مادرش حضرت فاطمه
علیهاالسلام گریه مىكند و فریاد مىزند و مىگوید: هذا یومكم الذى
توعدون. (جبرییل از طرف) محسن فریاد مىزند و مىگوید: من ستمدیدهام و
یارى مىجویم. رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله محسن را روى دست گرفته او
را بالا به سوى آسمان نگه مىدارد و مىفرماید: اى خداى من و اى مولاى من!
ما به خاطر تو در دنیا صبر و بردبارى كردیم و امروز روزى است كه هركس هر
كار خوبى را كه انجام داده حاضر و هر كار بدى را كه انجام داده، در مقابل
خود مىبیند و آرزو مىكند كه اى كاش بین او و بین كار بدى كه انجام داده،
فاصلهاى بس دور مىبود (1)
در كتاب فرهنگ عاشورا در این ارتباط چنین آورده است:
دید جریان شناسانه در حوادث، ریشه حادثه عاشورا را در انحراف نخستین در
رهبرى حكومت مىبیند كه در (سقیفه بنىساعده) اتفاق افتاد. اگر جمعى از
امت پیامبر، نیم قرن پس از رحلت رسولالله صلى اللَّه علیه و آله در كربلا
فرزند رسولالله صلى اللَّه علیه و آله را شهید كردند، زمینه آن حوادث
گذشته و غصب خلافت و تصدى آل ابوسفیان نسبت به حكومت اسلامى و كنار زدن
ائمه از ولایت و رهبرى بود. از این رو در زیارت عاشورا كسانى لعن مىشوند
كه آغازگر ظلم بر اهلبیت پیامبر و بنیانگذار ستم به ذریه رسول خدا صلى
اللَّه علیه و آله بودند، و نیز كسانى كه به آن ستم نخست راضى شدند،
همكارى یا سكوت كردند و زمینهساز آن بودند، تا آنجا كه براى جنگ با عترت
پیامبر صلى اللَّه علیه و آله، تمكین كردند: لعن الله امة اسست اساس الظلم
والجور علیكم اهل البیت و لعن الله امة دفعتكم عن مقامكم و ازالتكم عن
مراتبكم التى رتبكم الله فیها و لعن الله امة قتلتكم و لعن الله الممهدین
لهم بالتمكین من قتالكم....
در ماجراى كربلا، همه آنان كه از آغاز، اهلبیت را از صحنه اجتماعى و
سیاسى امت كنار زدند و بر غصب حكومت اسلامى توطئه كردند، تا آنان كه بر
كشتن او گرد آمدند و همراهى و متابعت كردند، شریكند. این نكته در جاى دیگر
زیارت عاشورا مطرح است:
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و ال محمد و اخر تابع له على ذلك، اللهم
العن العصابه التى جاهدت الحسین و شایعت و بایعت و تابعت على قتله، اللهم
العنهم جمیعا.
توطئه سقیفه، تلاشى از سوى شركت شكست خورده در جبهههاى بدر و احد و حنین
بود، تا دوباره به سیادت جاهلى خود برسند و سفیانیان كوشیدند انتقام
كشتههاى خود را از آل پیامبر صلى اللَّه علیه و آله، از طریق سلطه یافتن
بر خلافت و تار و مار كردن بنىهاشم و عترت رسول بگیرند. طرح شورا و بیعت
ساختگى سقیفه، ظاهرى فریبنده براى اعمال آن سیاست بود. به قول نیر تبریزى:
شعر
كانكه طرح بیعت شورا فكند -خود همانجا طرح عاشورا فكند
چرخ در یثرب رها كرد از كمان -تیر كاندر نینوا شد بر نشان
هواداران سقیفه، در سپاه كوفه بودند. امام حسین علیهالسلام روز عاشورا با
بدن مجروح، آنان را (شیعیان آل ابىسفیان) خطاب كرد كه نه دین داشتند نه
حریت. ابنزیاد وقتى با سر بریده حسین علیهالسلام در طشت طلایى روبرو شد،
با چوبى كه در دست داشت بر لبهاى آن سر مطهر مىزد و مىگفت: یوم بیوم بدر
یزید بن معاویه نیز پس از كشتن امام و سرمستى از پیروزى بر آن حضرت، در
پیش چشم فرزندان او كه به اسارت در كاخ او برده شده بودند، آرزو كرد كه
كاش نیاكان كشته شدهاش در بدر، زنده بودند و به یزید مىگفتند دستت درد
نكند. كشتن حسین علیهالسلام و یارانش را در مقابل كشتههاى بدر دانست،
نكر وحى و نزول جبرئیل شد و گفت اگر از آلاحمد صلى اللَّه علیه و آله
انتقام نگیرم، از نسل خندف نیستم... حضرت زینب علیهاالسلام با خطاب یابن
الطلقاء به یزید، اشاره به نیاكان مشرك او كرد، كه در فتح مكه، پیامبر
آزادشان كرد. امام سجاد علیهالسلام نیز به یزید گفت: جد من على بن
ابىطالب علیهالسلام در جنگ بدر و احد و احزاب پرچمدار رسولاللَّه صلى
اللَّه علیه و آله بود اما پدر و جد تو پرچمدار كفار بودند. كربلا صحنه
تجدید كینههاى مشركان و منافقان بر ضد آل الله بود و همان قدرت سیاسى را
كه میراث رسول خدا بود و غاصبانه به دست دشمن افتاد بر ضد عترت رسول به
كار گرفتند و این از شگفتیهاى تاریخ است. سیدالشهداء علیهالسلام در خطابه
خویش در عاشورا به سپاه كوفه چنین فرمود: "شمشیرى را كه ما به دستتان
دادیم علیه ما تیز كردید و به روى ما شمشیر كشیدید و آتشى را كه بر دشمنان
شما و ما افروخته بودیم بر خود ما افروختید و با دشمنان خدا بر ضد
اولیاءاللَّه همدست شدید،" فشحذتم علینا سیفا كان فى ایدینا و حششتم علینا
نارا اضرمناها على عدوكم و عدونا... و در نقل دیگر: سللتم علینا سیفا فى
رقابنا و حششتم علینا نارالفتن... فاصبحتم البا على اولیائكم و یدا علیهم
لاعدائكم. آیا این همان سخن ابوبكر بن عربى نیست كه حسین علیهالسلام به
شمشیر جدش كشته شد؟ ان حسینا قتل بسیف جده؟
تیرى را كه عمر سعد صبح عاشورا به سوى اردوى حسینى رها مىكند و تیرى را
كه حرمله بر گلوى على اصغر علیهالسلام مىزند تیرى نیست كه در سقیفه رها
شد و بر قلب پیامبر نشست؟ و آیا آن تیر، بر حنجره اصغر نشست یا بر جگر دین
فرود آمد؟ چه خوب و عمیق دریافته و سروده است مرحوم آیهاللَّه كمپانى:
شعر
فما رماه اذ رماه حرمله -و انما رماه من مهد له
سهم اتى من جانب السقیفه -و قوسه على ید الخلیفه
و ما اصاب سهمه نحر الصبى-بل كبد الدین و مهجة النبى
اگر واقعه شوم سقیفه نبود هرگز جنایتهاى بعدى كه اوج آن در عاشورا بود پیش نمىآمد و مسیر تاریخ اسلام و شیعه به گونه دیگرى بود.
چهارشنبه 17/7/1387 - 2:14
دعا و زیارت
جنب و جوش فوقالعادهاى كه «مدینه» را در كام خود فروبرده بود، به این خاطر بود كه پیامبر عالیقدر اسلام صلى اللَّه علیه و آله و سلم اعلام داشت مىخواهد حج وداع انجام دهد. خبر انجام آخرین حج پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم مردم شهر را به تحرك و رفت و آمدهاى شتابآمیزى واداشت و قبایل و چادرنشینهاى اطراف را هم تا آنجا كه از این دعوت اطلاع یافته بودند، به داخل شهر كشاند. مدینه شاهد روزهاى شادى و شكوهمندى بود.
آنان كه دعوت پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم را دریافت كرده بودند، از شهرها و نقاط مختلف بلاد اسلامى و حجاز دسته دسته به «مدینه» شتافته و آنگاه كه با شهر انباشته از جمعیت روبهرو شدند، در اطراف شهر چادر زدند و اسكان یافتند تا در مراسم حج در كنار رسول خدا شركت جسته و مناسك حج را از فرستاده خدا آموخته و عملى گردانند.
دوشنبه پنجم ذیقعده سال دهم هجرت است، بیست و سه سال از رسالت پیامبر گذشته و حضرتش در بهار شصت و سومین سال زندگى خود قرار دارد. او در مدینه غسل انجام داد، دو قطعه پارچه ساده را به عنوان لباس به تن پوشاند و در حالى كه محاسن را شانه زده و بدن را خوشبو نموده، و چون نگینى درخشان در میان اعضاء خانواده، یاران مهاجر و انصار و دیگر مسلمانان قدم برمىداشت، میدنه را ترك گفت.
پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم نماز ظهر را در مسجد مدینه به جماعت برگزار كرد، اما نماز عصر را در مسجد «شجره» كه آن روز تا شهر ده كیلومتر فاصله داشت، به جاى آورد و در حالى كه جامههاى احرام را به تن كرده بود، از جلو یاران و همراهان كه تعداد آنان به نود یا یكصد و بیست و چهار هزار تن مىرسید، (1) بیابان سوزان حجاز را لبیكگویان به شوق دیدار كعبه پیش گرفتند.
آهنگ درهم پیچیدهى زنگهاى شترهایى كه كاروانیان را حركت مىدهند، در سكوت شب صحرا، آواى دلارامى را پدید آورده است. ماه، در شبهاى اوائل ماه، زود به آغوش غروب مىخرامد و شب را در سكوت مطلقى فرومىبرد تا «شیران روز» كه اكنون «راهبان شب» گردیدهاند با نور ضمیر خویش به اوراق كتاب هستى بنگرند و زمزمه شبانه آنان را از خاك به افلاك اوج گیرد.
كاروان حج به پیشوایى محمد صلى اللَّه علیه و آله و سلم راه مكه را ادامه مى دهد. زمینهاى ریگزار و خاموش حجاز زیر پاى هزاران مرد و زن كه لبیك آنان به طور بىسابقهاى فضا را پر كرده است، مىلرزد و راهیان این سفر تاریخى، ضمن اینكه در هر منزلگاهى براى استراحت و خوردن غذا توقفى دارند، به راه ادامه مىدهند.
فاصله مدینه تا مكه حدود نود فرسنگ است، كاروانها به طور معمول این فاصله را ده روز مىپیمودند. این كاروان عظیم هم، در حالى كه دوشنبه از مدینه بیرون آمده، پس از پنج روز راهپیمائى صبحگاه پنجشنبه روز ششم به «ابواء» رسید. سرزمین «ابواء» براى پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم حساب دیگرى دارد، بوى دیگرى مىدهد. آن زمین سالها قبل «آمنه» مادر محمد صلى اللَّه علیه و آله و سلم را در آغوش پنهان ساخته و اكنون رسول خدا بر تربت مادر رسیده و با چند قطره اشك مزار مادر را شستشو مىدهد، و اندكى بیش از سایر منازل، اقامت مىكند تا مهر مادر را پاس دارد. پیامبر دوست مىدارد اندكى بیشتر هم بر مزار مادر توقف كند، اما رسالت عظیمتر حج، این فرصت را از او مىگیرد، و ناچار از آن منزل حركت مىكند و همچنان این سالار بزرگ بر هدایت همراهان به راه شبانهروزى ادامه مىدهد.
كاروان عظیم حج هزاران نفرى رسول خدا كه فاطمه اطهر علیهاالسلام، همسران پیامبر، اسماء دختر عمیس و زنان دیگرى در آن حضور دارند، فرسنگها راه را پشت سر گذاشت. در حالى كه شترانى را هم براى قربانى از مدینه همراه خود آورده بودند. آنها خسته و فرسوده به نظر مىرسیدند، پس از عبور از سرزمین «جحفه» شب یكشنبه، چهارم ذیحجه، در منزلگاه «ذىطوى» كه در نزدیكى مكه قرار داشت، توقفى كردند و پس از اداى نماز صبح همان روز، از گردنه «كواء» وارد مكه شدند، از درب «بنىشیبه» به مسجدالحرام آمدند و به اعمال حج پرداختند. (2)
پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم و كاروان همراه، طواف كردند، نماز خواندند، سعى صفا و مروه انجام دادند، از زمزم نوشیدند، دعاى فراوانى سر دادند و به این ترتیب اعمال عمره آنان تازه پایان یافته بود كه على علیهالسلام هم پس از مأموریت «یمن» براى شركت در مراسم حج رسول خدا، كه از آن با اطلاع بود، خود را به مكه رسانید و پس از انجام اعمال به ملاقات رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم و فاطمه علیهاالسلام شتافت. (3)
این كاروان از روز یكشنبه تا پنجشنبه هشتم ذیحجه به مدت چهار روز در مكه توقف داشت، بعد از ظهر همان روز، كه «یوم ترویه» نام دارد افراد، در حالى كه غسل كرده و لباس احرام به تن پوشیده بودند، براى اعمال حج روانه سرزمین «منى» شدند و پس از توقف در «منى» صبح روز نهم ذیحجه، به بیابان عرفات وارد گردیدند. (4)
سخنرانى پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم در عرفات، یك منشور عمیق اعتقادى، اخلاقى، حقوقى و سیاسى است. كه آن را شمرده شمرده ایراد مىفرموده، گاهى توقفى مىكرده و حتى براى اینكه همه هزاران مخاطب، همه مطالب را بشنوند «ربیعة بن امیة بن خلف» گفتار او را با صداى بلند و به طور شمرده براى دیگران تكرار مىكرد.
فرازهائى از آن خطابه مهم به این ترتیب است:
- اى مردم! به سخن من درست گوش فرادهید، شاید بعد از این، در این مكان دیگر مرا نبینید و آخرین دیدار من با شما در این مكان باشد!
- اى مردم! شما مىدانید، این سرزمین، این ماه و این روز، همه محترمند، و خداوند هم جان و مال همگان را محترم شمرده و هیچكس حق تجاوز به مال و جان كسى را ندارد.
- اى مردم! درباره رعایت حق زنان به شما سفارش مىكنم، آنان امانتهاى الهى در دست شما مىباشند، از آنان كامجوئى مىكنید، خداوند آنان را براى شما حلال گردانیده، و درباره لباس و خوراك و خوشرفتارى نسبت به آنان نباید هیچ گونه مسامحهاى داشته باشید.
- اى مردم! مسلمان برادر مسلمان است و هرگز نباید درباره او غیبت و حیله و خیانت روا دارد و در جان و مال او تجاوز نماید.
- اى مردم! مبادا بعد از من راه كفر و گمراهى را پیش گیرید و به راه اختلاف و سرگردانى روى آورید، زیرا من براى پس از خود، دو یادگار به جاى مىگذارم كه اگر بدان پناه برید هرگز گمراه نخواهید شد.
آن دو یادگار: كتاب خداوند و عترت من كه اهلبیتم مىباشند، هستند. (5)
بارى، سخنرانى پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم در عرفات پایان یافت، در طى آن دوازده بار اللهم اشهد گفت و خداوند را در آن سرزمین مقدس به گواهى خواند و در فاصلههاى سخن، كه «ربیعه» آن را جمله جمله به گوش افراد مىرسانید، در جواب رسول خدا، كه مىفرمود: «الاهل بلنت؟ آیا من رسالت خود را انجام دادم؟» هزاران مرد و زن مسلمان حاضر در صحراى عرفات، سخنان و انجام رسالت رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم را تأیید كردند و پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم سفارش كرد، این مطالب را افراد حاضر وقتى به شهر و دیار خود برگشتند دیگران هم برسانند. (6)
پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم در «منى» و پس از آن هم سخنرانیها و مطالبى براى همراهان بیان داشته است، اما چیزى كه دل همراهان، را غمآلود ساخته، آن جمله رسول خداست: «در این مكان دیگر مرا نخواهید دید!» از سوى دیگر یك گروه چهارده نفرى از كفار و منافقین هم در صدد قتل پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم برمىآیند و مىخواهند به وسیله آب مسموم، یا رم دادن شتر آن حضرت در كوهها، وجود نازنینش را از میان بردارند كه با عنایت خداوند موفق نمىشوند. (7)
به هر حال، اعمال حج پایان مىیابد و پس از چند روز پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم و همراهان و همه حاجیان مكه را ترك مىگویند و راه وطن را پیش مىگیرند. در بازگشت. در سر هر كسى سودائى است، اما رسول خدا به آینده مىاندیشد، او براى امت بسیار زحمت كشیده و شدیدا نگران است.
قرآن كریم مسئلهى دلسوزى و عشق و علاقه پیامبر به اسلام و امت مسلمان را با تعبیر: «... عزیز علیه ما عنتم، حریص علیكم بالمؤمنین رئوف رحیم» (8) بیان فرموده است.
وجود رسول خدا رحمت است، ناراحتى آینده امت بر قلب او سنگینى مىكند و براى نجات و آسایش امت حرص شدید و تلاش فراوان دارد. رسول خدا، براى پس از خود و آینده اسلام عزیز نگران است، او هیچگاه امت را بدون سرپرست نمىگذاشت. در سال هفتم هجرت هم كه براى شركت در جنگ خیبر موقتاً مدینه را ترك مىگفت: «سباع بن عرفطهى غفارى» را جانشین خود قرار داد. (9) در سال نهم هجرت نیز وقتى براى «جنگ تبوك» رفت، على علیهالسلام را به جانشینى خود در مدینه برگزید (10) اما پس از سفر ابدى و غیبت همیشگى خود، براى امت اسلامى چه باید كرد؟
كاروان عظیم حجى كه مكه را ترك گفته به سوى مدینه به راه خود ادامه مىدهد. چند روزى راه را پشت سر گذاشته و آهنگ دراى (11) كاروان در فضا درهم مىپیچد. آفتاب چون آتش بر لخته سنگها و ماهورها مىبارد، و چهرههاى زنان و مردانى را كه در ركاب پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم حج گذاردهاند و اكنون رنج سفر را بر خود هموار مىكنند، مىسوزاند.
اصل مسئله جانشینى پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم به عنوان استمرار رسالت، براى خود آن حضرت روشن است، زیرا خداوند از قبل تكلیف را مشخص كرده و آیه تبلیغ هم بدان گواهى مىدهد، بلكه مشكل در شیوه و زمان تعیین موضوع جانشینى است كه ناگاه اطرافیان رسول خدا مشاهده مىكنند، چهره او برافروخته مىشود، انقلاب روحى به او دست مىدهد و عرق از پیشانى بلندش بر رخسار سرازیر مىگردد.
اینجا سرزمین پهناور «جحفه» است. در بخشى از دامنه آن گودال بزرگ آبى قرار دارد، كه به آن «غدیر» گفته مىشود. نزدیك ظهر روز هیجدهم ذیحجه سال دهم هجرت است و سابقهى آثار و علائم وحى كه به پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم نازل مىشد، براى یاران و اطرافیان، سابقهى شناخته شده بود. به همین دلیل وقتى آن حالت را در وجود نازنین رسول گرامى اسلام مشاهده كردند، با اشارهى او شترش را خوابانیدند. نغمه آسمانى سر رسیده است:
اى پیامبر! آنچه از خداوند بر تو نازل گردیده، ابلاغ كن. اگر چنین نكنى رسالت الهى را انجام ندادهاى، بیم نداشته باش، خداوند تو را از مردم حفظ مىكند. (12)
كاروان متوقف شد و چه جاى مناسبى! سر سه راهى مدینه و مصر و عراق، اگر جاى دیگر مىشد، مصریان و عراقیان بىخبر جدا مىشدند.... اینجا «غدیرخم» است.... همگان از گودال آب وضو گرفتند و در آن دامنه پاك و صاف صحرا نماز ظهر را به امامت رسول خدا به جاى آوردند. به دستور پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم افرادى را كه جلو رفته بودند بازگرداندند و دنبالهروهاى قافله هم سر رسیدند و توقف كردند، در دامنه غدیر جمعیت انبوهى تا یكصد و بیست هزار نفر گرد آمده است. پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم مىخواهد سخنرانى كند و پیام مهمى را ابلاغ نماید. از جهاز شترها منبر بلندى ساختند پیامبر بر بالاى آن قرار گرفت و به سخنرانى پرداخت، تقریبا مضمون سخنرانى «عرفات» تكرار شد و افرادى كه در نقطههاى مختلف آن دریاى جمعیت زن و مرد مستقر شده بودند، همه مطالب رسول خدا را به گوش همگان مىرساندند.
پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم حمد و ثناى الهى را انجام داد، از حاضران براى رسالت و ولایت خویش اقرارهاى متعدد گرفت، و آنگاه در حالى كه على علیهالسلام را بر بالاى منبر نزد خود، یك پله پائینتر قرار داده بود، فرمود: «اى مردم! آیا من نسبت به اهل ایمان، از خود آنها ولایت بیشترى دارم؟» همگان فریاد برداشتند: «همینطور است، اى رسول خدا.»
آنگاه رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم ادامه داد: «من كنت مولاه، فهذا على مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه.» (13)
هركس من مولاى او هستم. این على علیهالسلام هم مولاى اوست. خدایا! دوست بدار آنكه على علیهالسلام را دوست بدارد، و دشمن بدار، با آن كه با على علیهالسلام درستیزد...
سخنرانى رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم كه با فاصله و شمرده صورت مىگرفت، و احیاناً افراد در آن میان سؤالهائى هم مىكردند، حدود چهار ساعت طول كشید، و افرادى كه لب به «حجرالاسود» گذاشته و عموماً در زمزم حرم جان شسته و صفاى «صفا» را به جان خریده بودند، آن را استماع كردند!
در صحراى سوزان «غدیر» شور و حال بهشتى بوده و در خیمه خلافت على علیهالسلام، كه سه روز در آن سرزمین برافراشته بود، شكوه و جلال مقدسى موج مىزد. هلهلهى شادى در فضا اوج مىگرفت و افراد دسته دسته بدان وارد مىشدند و ضمن تبریك، دست على علیهالسلام را به بیعت مىفشردند. (14)
از افراد سرشناسى كه جلوتر از دیگران تبریك گفتند و بیعت كردند، عبداللَّه بن قحافه (ابوبكر)، عمر به خطاب، طلحه بن عبداللَّه، زبیر بن عوام و عبداللَّه بن عباس را مىتوان نام برد، كه ابوبكر و عمر در حالى كه دست على علیهالسلام را در دست گرفته بودند، مىگفتند: «به به، اى پسر ابوطالب، به تو تبریك مىگوئیم، كه مولاى هر مرد و زن مسلمان شدهاى.» (15)
آنگاه هم كه خطابه پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم به پایان مىرسید و موضوع مهم خلافت على علیهالسلام تثبیت مىگردید، آیه قرآن نازل شد: «امروز كافران از اینكه به دین شما زیانى رسانند، مأیوس گردیدند، شما از آنان نترسید، از من بیم به دل داشته باشید، امروز دین شما را به سر حد كمال رساندم و نعمت خویش را بر شما تمام كردم و اسلام را به عنوان بهترین آئین برگزیدم.» (16)
سرانجام كاروان عظیم یكصد و بیست هزار نفرى كه مدت سه شبانه روز در «غدیرخم» توقف نموده بود، پس از اینكه به نعمت والاى ولایت و امامت دست یافت به صورت گروههاى مختلف راهى دیار خود گردیدند.
رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم با یك دنیا شادى فریاد برداشت: یوم غدیرخم، افضل اعیاد امتى... (17)
روز عید غدیرخم، از بهترین عیدهاى امت من است.
چهارشنبه 17/7/1387 - 2:12
شعر و قطعات ادبی
صلی الله علیک یا سیدنا المظلوم یا حسین
**********
غم تو ارثیه سبز دو چشم ترمان
آمده سینه به سینه شده بال و پرمان
بهترین حال عبادات بهشتی شده ها !
کشته اشک فدایت پدر و مادرمان
زیر این سقف حسینیه نشستیم و شدیم
همنفس با نفس قدسی پیغمبرمان
شب اول وسط روضه به معراج رسید
صد مسیح از بغل آتش خاکسترمان
لحظات شب قدر است که از پیش خدا
تا زمین پهن شده سفره پهناورمان
ای همه حیثیت عالم و آدم ، آقا !
سایه پرچم تو کم نشود از سرمان
***
تا به امروز نشد ، فاطمه اما حتما
سحر یک شب جمعه به حرم می برمان
سه شنبه 16/7/1387 - 11:54
شعر و قطعات ادبی
در می زنند فکر کنم مادر آمده
از کوچه ها بنفشه ترین مادر آمده
او رفته بود حق خودش را بیاورد
دیگر زمان خونجگری ها سر آمده
وقتی رسید اول مسجد صدا زدند
بیرون روید دختر پیغمبر آمده
سوگند بر بلاغت پیغمبرانه اش
با خطبه هاش از پس آنها بر آمده
سوگند بر دلایل پشت دلایلش
در پیش او مدینه به زانو در آمده
مردم حریف تیغ کلامش نمی شوند
انگار حیدر است که در خیبر آمده
***
وقتی که رفت از قدمش یاس می چکید
یعنی چه دیده است که نیلوفر آمده ؟
گنجینه های عرش الهی برای اوست
هرچند گوشواره اش از جا در آمده
در کنج خانه بستری آماده می کنم
در می زنند فکر کنم مادر آمده
سه شنبه 16/7/1387 - 11:50
شعر و قطعات ادبی
سوغات تو از علقمه آیا بخورد تیر ؟
یک مشک پر از حسرت لبها بخورد تیر ؟
با دست رشیدت که در آغوش کشیدیش
این آرزوی توست مبادا بخورد تیر
تا چند قدم مانده به بی تابی طفلی
تو آمدی و آمدی .... اما بخورد تیر
***
حالا که به این خیمه تشنه نرسیدی
تو خواسته ای آن قد و بالا بخورد تیر
تو خواسته ای دست ترت را که بیفتد ...
چشمی که رسیده است به دریا بخورد تیر
تو خواسته ای حال که آبی نرساندی
سرتا سر شرمندگی ات را بخورد تیر
***
تو خواسته ای تا همه دار و ندارت
پیش قدم حضرت زهرا بخورد تیر
سه شنبه 16/7/1387 - 11:49
دعا و زیارت
یك وقت زندگی به قدری بر علی (ع) سخت شد كه فاطمه خدمت پدر بزرگوارش مشرف
شد درب خانه را كوفت پیغمبر به ام ایمن فرمود : گویا دخترم زهرا باشد . در
را بازكن ببین كیست . وقتی كه در را باز كرد فاطمه داخل شد سلام داد و
خدمت پدر نشست رسول خدا (ص ) فرمود: فاطمه جان تو هیچگاه این موقع به منزل
ما نمی آمدی اكنون چه شده است ؟ عرض كرد : یا رسول الله غذای ملائكه چیست
؟
فرمود: حمد خدا .
عرض كرد : پدرجان پس غذای ما چیست ؟
فرمود: به خدا سوگند اینك مدت یك ماه است كه در خانه آل محمد آتش روشن
نشده است . نور دیده ام بیا تا پنج كلمه ای كه جبرئیل به من تعلیم داده به
تو یاد دهم بگو یا رب الاولین و الاخرین یا ذاالقوه المتین و یا راحم
المساكین و یا ارحم الراحمین . حضرت زهرا دعا را یاد گرفت و به خانه برگشت
.
حضرت علی پرسید : كجا بودی ؟
جواب داد : برای طلب دنیا رفتم ولی برای آخرت دستور گرفتم .
فرمود: امروز بهترین روزت بود .
روزی پیغمبر (ص) از فاطمه عیادت كرد و احوالش را پرسید عرض كرد پدرجان مریض هستم و بدتر از آن چیزی نداریم بخوریم .
فرمود: آیا برایت كافی نیست كه بزرگ زنان جهان باشی .
امام صادق (ع) می فرماید : یك روز فاطمه (ع) خدمت رسول خدا عرض كرد : علی (ع) هرچه دارد در بین فقرا تقسیم می كند .
فرمود فاطمه جان ! مبادا برادر و پسر عمویم را ناراحت كنی . زیرا غضب علی (ع) غضب من و غضب من غضب خداست .
اسماء بنت عمیس می گوید : روزی رسول خدا (ص) به منزل فاطمه تشریف برد دید
حسن و حسین (ع) منزل نیستند احوالشان را پرسید عرض كرد : امروز در خانه ما
چیزی برای خوردن وجود نداشت . علی (ع) وقتی خواست بیرون برود فرمود : حسن
و حسین (ع) را با خودم بیرون ببرم مبادا گریه كنند و از تو مطالبة غذا
نمایند . آنان را برداشت و رفت نزد فلان شخص یهودی .
رسول خدا در جستجوی علی بیرون رفت او را در نخلستان یهودی یافت كه مشغول
آب كشی بود حسن و حسین (ع ) را مشغول بازی دید مقداری خرما نیز در نزدشان
بود به علی فرمود قبل ازاینكه هوا گرم شود حسن و حسین (ع) را به خانه
برنمی گردانی ؟ عرض كرد : یا رسول الله وقتی از خانه خارج شدم غذایی در
خانه نداشتیم صبركنید تا قدری خرما برای فاطمه تهیه كنم من با این یهودی
قرار گذاشته ام در مقابل هر دلو آب یك دانه خرما بگیرم .
وقتی قدری خرما تهیه شد آنها را در دامن ریخت و حسن و حسین (ع) رابرداشت و به منزل برگشت .
روزی پیغمبر (ص) بر فاطمه وارد شد دید گردن بندی بر گردنش بسته است از او
اعراض كرد فاطمه (ع) علت اعراض پدر را دریافت . گردن بند را بار كرد و
خدمت پیغمر تقدیم نمود . آن حضرت فرمود : فاطمه جان تو از من هستی بعداً
شخص درمانده ای رسید رسول خدا گردن بند را به او عطا كرد و فرمود هركس خون
ما را بریزد و مرا درباره اهل بیتم اذیت كند خدا بر او غضب خواهد كرد .
امام محمد باقر علیه السلام می فرماید عادت پیغمبر چنان بود كه وقتی آهنگ
سفر می نمود با آخرین كسی كه وداع می كرد فاطمه (ع) بود . و چون از سفر
مراجعت می نمود اول به دیدار او می شتافت در یكی از سفرها وقتی به خانه
فاطمه وارد شد مشاهده كرد كه دستبند نقره ای برای حسن و حسین (علیهما
السلام ) تهیه كرده و پرده ای بر در آویخته است . پس قدری خیره خیره به
آنها نگاه كرده و برخلاف همیشه درخانه زهرا توقف نكرد و فورا برگشت فاطمه
غمگین شد و علت قضیه را دریافت پرده را برداشت و دستبند را ازدست حسن
وحسین علیهما السلام باز كرد و بوسیله آنها خدمت رسول خدا فرستاد پیغمبر
دو نور دیده اش را نوازش نمود و دستبند ها را در بین فقرائی كه در مسجد
سكونت داشتند تقسیم نمود و پرده را قطعه قطعه كرد و به چند نفر عریان داد
كه ستر عورت كنند . سپس فرمود: خدا رحمت كند فاطمه علیهما السلام را و از
لباس های بهشتی به او بپوشاند و از زینت های بهشتی به او بدهد .
عمران بن حصین می گوید : یك روز درخدمت رسول خدا بودم كه فاطمه علیها
السلام وارد شد . وقتی چشم آن حضرت به صورت دخترش افتاد كه از شدت گرسنگی
زرد شده است و آثاری ازخون در آن دیده نمی شود او را نزد خویش خواند و دست
مباركش را بر سینه آن جناب گذاشت و گفت : ای خدایی كه گرسنه ها را سیر می
كنی و درماندگان را بالا می بری فاطمه دختر محمد (ص) را گرسنه مدار. عمران
می گوید به بركت دعای پیغمبر زردی صورت زهرا بر طرف شد و آثار خون در
صورتش هویدا گشت
سه شنبه 16/7/1387 - 11:46
دعا و زیارت
معصوم در لغت به معنای محفوظ و ممنوع است و در اصطلاح به شخصی معصوم گفته
می شود كه از خطا و اشتباه و گناه در امان و محفوظ باشد كسی را معصوم
گویند كه چشم بصیرتش باز باشد و حقائق جهان آفرینش را بالعیان مشاهده كئد
و بواسطه ارتباط و اتصالی كه با عالم ملكوت دارد و با تاییدات غیبی از
گناه و نافرمانی خودداری كند و خطا و اشتباه و عصیان درساحت وجود مقدسش
راه نداشته باشد مقام شامخ عصمت بواسطه ادله و براهین عقلی و نقلی برای
پیغمبران به اثبات رسیده است امامیه معتقد ند كه جانشینان پیغمبر و امامان
دوازده گانه نیز باید معصوم باشند . و برای اثبات عصمت آنان نیز براهین و
دلیلهایی اقامه شده است اگر بخواهیم وارد مباحث عصمت شویم و به تفضیل آن
موضوع مهم را بررسی نماییم از مقصد دور می گردیم .
امامیه علاوه بر آنكه سلسله پیمبران و ائمه اطهار را معصوم می دانند حضرت
زهرا علیهما السلام را نیز ازگناه و نافرمانی معصوم می دانند برای اثبات
عصمت آن جناب به چند دلیل می توان استدلال نمود:
دلیل اول : ( انما یرید الله لیذهب عنكم الرجس اهل البیت و یطهركم تطهیرا).
یعنی : خدا می خواهد ناپاكی و آلودگی را از شما اهل بیت برطرف سازد و
كاملا پاكیزه و طاهرتان گرداند . احادیث زیادی از طرق عامه و خاصه صادر
شده و دلالت می كنند كه آیه مذكور در شان پیغمبر و علی وفاطمه و حسن وحسین
علیهم السلام نازل شده است از باب نمونه :
عایشه می گوید : روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله جامه یشمی سیاهی بردوش
داشت و ازمنزل خارج شد پس حسن و حسین و فاطمه و علی (علیهم السلام ) را
زیر آن جای داد و فرمود : ( انما یرید الله لیذهب عنكم الرجس اهل البیت و
یطهركم تطهیرا).
ام سلمه می گوید روزی فاطمه زهرا ظرفی ازحریره خدمت رسول خدا آورد پیغمبر
فرمود: علی و حسن و حسین علیهم السلام را نیز حاضر گردان . وقتی خدمت رسول
اكرم رسیدند و مشغول خوردن غذا شدند آیه مذكور نازل شد . پس پیغمبر (ص)
جامة خیبری را بر سر آنان افكند و سه مرتبه فرمود: خدایا اینها اهل بیت من
هستند آلودگی را از ایشان زائل كن و پاكیزه شان گردان .
عمر بن ابی سلمه می گوید : ( انما یرید الله لیذهب عنكم الرجس اهل البیت و
یطهركم تطهیرا) . درخانه سلمه نازل شد پس پیغمبر اكرم علی وفاطمه و حسن و
حسین علیهما السلام را پیش خودش خواند . جامه اش را بر سرشان افكند و
فرمود: خدایا! اینها اهل بیت من هستند آلودگی را از ایشان زائل كن و پاك و
پاكیزه شان گردان .
ام سلمه عرض كرد یا رسول الله من هم با ایشانم ؟
پاسخ داد : تو هم برخوبی هستی.
واثله بن اسقع می گوید : پیغمبر (ص) روزی به خانه فاطمه تشریف برد علی
وفاطمه علیهما السلام را در جلو خودش نشانید و حسن وحسین را برزانوهایش
قرارداد سپس جامه اش را بر سر آنان انداخت و فرمود : خدایا اینها اهل بیت
من می باشند از آلودگی پاك و پاكیزه شان گردان .
و بالجمله گروهی از اصحاب رسول خدا مانند عایشه ، ام سلمه ، معقل بن
یسار، ابی الحمراء ، انس بن مالك ، سعد بن ابی وقاص ، واثله بن اسقع ،
حسن بن علی (علیه السلام ) علی بن ابی طالب ( علیه السلام ) ، ابو سعید
خدری ، و زینب و ابن عباس و گروهی دیگر احادیثی را قریب به همین مضمون در
شان نزول آیه روایت كرده اند و علمای خاصه و عامه مانند جلال الدین سیوطی
در در المنثور و سلیمان بن ابراهیم قندوزی در ینابیع الموده و سایر علمای
اهل سنت آنها را دركتب خویش ثبت نموده اند .
از این روایات استفاده میشود كه بعد از نزول ایه شریفه پیغمبر اكرم در
جاهای متعدد ازجمله درخانه فاطمه علیها السلام و خانه ام سلمه عبای مباركش
را بر سر علی بن ابی طالب و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام می افكند و
آیه را تلاوت می نمود و می فرمود خدایا افرادی كه در زیر عبا قرار دارند
اهل بیت من هستند آلودگی را از آنها برطرف گردان رسول خدا این عمل را
انجام می داد تا اهل بیت را معرفی كند و موضوع را تثبیت نماید تاشش ماه و
به روایتی هفت و به روایتی هشت ماه مرسوم آن حضرت چنین بود كه هنگام
بامداد كه به نماز صبح می رفت از خانه زهرا علیها السلام عبور می نمود و
آیه را قرائت می كرد.
رسول خدا در این موارد جامه خویش را برسرعلی و فاطمه و حسن و حسین علیهم
السلام می انداخت و آیه را تلاوت می كرد تا راه سوء استفاده بسته شود و
كسی بعداً ادعا نكند كه من هم از مصادیق اهل بیت هستم آنقدر در این موضوع
اهتمام داشت كه وقتی ام سلمه عبا را بالا زد كه داخل شود آنرا ز دستش كشید
و فرمود: تو نیز برخوبی هستی . تا مدتی هنگام بامداد كه به نماز صبح تشریف
میبرد اهل خانه فاطمه علیها السلام را مخاطب ساخته آیه را تلاوت می كرد تا
مردم بشنوند و بعدا مورد انكار واقع نشود علی بن ابی طالب و حسن و حسین
علیهم السلام هم درجاهای متعدد و درحضور اصحاب می فرمودند: این آیه در حق
ما نازل شده و هیچگاه مورد انكار واقع نشدند .
برطبق آیه مذكور خداوند متعال می فرماید: خدا اراده كرده كه شما اهل بیت
از رجس و آلودگی ، پاك و منزه باشید. مقصود از رجس نجاست ظاهری نیست .
زیرا این موضوع اختصاصی به اهل بیت ندارد همه مكلفین باید از نجاست اجتناب
نمایند . علاوه بر این اگر مراد نجاست ظاهری بود احتیاجی به آن همه
تشریفات ودعای پیغمبر نداشت و مطلب آنقدر مهم نبود كه ام سلمه بخواهد
ازمصادیق آن واقع شود و رسول خدا مانع گردد پس معلوم می شود مراد آیه
نجاست و آلودگی ظاهری نیست بلكه مقصود آلودگی باطنی یعنی گناه و عصیان
پروردگار عالم است . نازل شده و هیچگاه مورد انكار واقع نشدند .
بر طبق آیه مذكور خداوند متعال می فرماید : خدا اراده كرده كه شما اهل بیت
از رجس آلودگی ، پاك و منزه باشید مقصود از رجس نجاست ظاهری نیست . زیرا
این موضوع اختصاصی به اهل بیت ندارد همه مكلفین باید از نجاست اجتناب
نمایند . علاوه براین اگر مراد نجاست ظاهری بود احتیاجی به آن همه تشریفت
و دعای پیغمبر نداشت و مطلب آنقدر مهم نبود كه ام سلمه بخواهد ازمصادیق آن
واقع شود و رسول خدا مانع گردد پس معلوم می شود مراد آیه نجاست و آلودگی
ظاهری نیست بلكه مقصود آلودگی باطنی یعنی گناه و عصیان پروردگار عالم است
بنا براین معنای آیه چنین می شود :
خدا خواسته و اراده نموده كه اهل بیت از گناه و معصیت پاك باشند البته این
اراده ، ارادة تشریعی نیست یعنی نمی توان گفت كه خدا از اهل بیت خواسته كه
خودشان را از گناه و معصیت پاك سازند زیرا این مطلب اختصاص به اهل بیت
ندارد . خدا از تمام مردم خواسته كه مرتكب گناه نشوند بلكه مقصود آیه
اراده تكوینی است یعنی خدا چنین مقدر كرده كه دامن اهل بیت از ارتكاب
معصیت پاك و منزه باشد و با اینكه بشر و مختارند با علم و اراده گناهان را
ترك كنند .
پیغمبر اكرم(ص) نیز آیه مذكور را به عصمت از گناه تفسیر نموده است ابن
عباس از رسول خدا روایت نموده كه فرمود: خدا خلق را به دو قسمت تقسیم نمود
و مرا در بهترین آنها قرار داد چنانكه می فرماید : و اصحاب الیمین ما
اصحاب الیمین و می فرماید و اصحاب الشمال ما اصحاب الشمال .
پس من از اصحاب یمین و بهترین آنها هستم . سپس آنها را به سه قسمت تقسیم نمود و مرا در بهترین آنها قراردارد چنانكه می فرماید :
(فاصحاب المیمنه ما اصحاب المیمنه و اصحاب المشئمه ما اصحاب المشئمه السابقون السابقون ).
پس من از سابقین و بهترین آنها هستم سپس آن سه قسم را به قبیله هایی تقسیم نمود و مرا در بهترین آنها قرار داد چنانكه می فرماید :
و جعلنا كم شعوباً و قبائل لتعارفوا انّ اكرمكم عند الله اتقیكم .
پس من پرهیز كار ترین فرزندان آدم و گرامی ترین آنان هستم ولی بدین موضوع
فخر نمی كنم سپس آن قبائل را به خانواده هایی تقسیم نمود و مرا در بهترین
خانواده ها قرار داد چنانكه می فرماید :
انما یرید الله لیذهب عنكم الرجس اهل البیت و یطهركم تطهیرا.
پس من و اهل بیتم از گناه و معصیت معصوم هستیم .
سه شنبه 16/7/1387 - 11:44