چاپلوسان فرعون ساز!
جام جم آنلاین: روزنامههای
صبح امرو زایران در سرمقالههای خود به مهمترین مسائل روز كشور و جهان
پرداختهاند از جمله «بدون گریم»،«اجاره بها و برخورد تعزیراتی»،«رئیس
جمهور آینده و مطالبه بر زمین مانده مردم و رهبری»،«چاپلوسان فرعون
ساز!»،«محمد مرسی بازی در كدام نقش»،«ادامه مذاکرات در سایه
تحریم»،«درباره حضور پادشاه بحرین در تهران»،«لزوم بازنگری در نحوه اجرای
احكام قضایی»،«ریشهیابی حذف افزایش قیمتها»،«21 ماهگی دلار دو
نرخی»و...كه برخی از آنها در زیر میآید.
كیهان:بدون گریم
«بدون گریم»عنوان یادداشت روز روزنامه كیهان به قلم
حسام الدین برومند است كه در آن میخوانید؛طی چند سده اخیر، پیوست سیاست
های راهبردی و تصمیم گیری حساس و مهم آمریكایی ها در پهنه مسایل سیاسی دروغ
و فریبكاری بوده است.
نكته قابل اعتنا در این میان آن است كه هر چند
دامنه این دسیسه ها و دروغ ها بر مدار مردم فریبی قرار داشته اما آمریكایی
ها همواره از طریق پروپاگاندا در شیپور فریب حمایت از ملت ها و مردم دنیا
دمیده اند.
نمونه ها دراین باره مثنوی هفتاد من كاغذ را پشت سر
می گذارد و به وضوح نشان می دهد چه قبل از جنگ جهانی اول و چه بعد از آن
تاكنون همواره دروغ و مردم فریبی سیاست ثابت آمریكا بوده است.
در نیمه قرن نوزدهم پالك رئیس جمهور وقت آمریكا در
توجیه جنگ با مكزیك نه تنها مردم این كشور بلكه مردم كشور خودش را فریفت تا
خواسته های جاه طلبانه دولتش تامین شود.
در اواخر همان قرن این بار مك كینلی برای حمله به
كوبا با ادعای نجات این كشور از سلطه اسپانیا، اهرم دروغ و مردم فریبی را
در دستور كار قرارداد. با فاصله كوتاهی برای حمله به فیلیپین نیز مك كینلی
به مردم آمریكا دروغ گفت.
در جنگ جهانی اول هم وودرو ویلسون رئیس جمهور وقت آمریكا با ادعای دروغ استقرار صلح و دموكراسی در دنیا وارد جنگ شد.
در ادامه همین خط، «هری ترومن» هم جواز بمباران هیروشیما و ناكازاكی را بخاطر حمایت از ملت ها«!» صادر كرد.
طرفه آنكه این خط هیچ گاه قطع نشد و كندی و نیكسون و
جانسون و دیگر مقامات آمریكا تنها با دروغ و مردم فریبی به بهانه حمایت از
ملت ها خواسته های شیطانی خودشان را پی گرفتند.
همچنانكه ریگان برای حمله به گرانادا و بوش پدر
برای حمله به پاناما این دروغ را پیش كشیدند كه امنیت مردم آمریكا درخطر
است! این دروغ پردازی ها و مردم فریبی ها تا حمله به عراق در سال 1991
ادامه پیدا كرد. در دوره بوش پسر نیز یكبار دیگر آمریكا حمله به عراق را در
دستور كار قرار داد و این بار كالین پاول- وزیر خارجه وقت- در فوریه 2003 و
یك ماه قبل از حمله طی سخنانی در شورای امنیت در ادعایی گزاف نسبت به وجود
اسناد و شواهد ماهواره ای، تصویری و صوتی درباره تسلیحات هسته ای عراق
هشدار داد و بلافاصله رسانه های آمریكایی به میدان آمدند كه آمریكا باید
برای حمایت از ملت ها به عراق دارای تسلیحات هسته ای حمله كند كه بعدها
ثابت شد این دروغ بزرگ دولت بوش به مردم بوده است و از سوی دیگر مردم بی
گناه در عراق را به خاك و خون كشیدند.
در دوره اوباما در 8 سال گذشته نیز سعی شد دامنه
این دروغ ها و مردم فریبی ها در پشت الفاظ و واژه پردازی های، «استراتژی
های تركیبی»، «قدرت هوشمند»، «تحریم هوشمند»، «تحریم فراگیر»، «تغییر
مناسبات» و... پنهان شود اما آیا این داعیه دروغین حمایت از ملت ها كه در
تمامی سده های گذشته ابزاری برای جنایات و تجاوزات و توطئه های كوچك و بزرگ
آمریكا و چند كشور همسو با او بوده است قابلیت آن را دارد كه باز هم
جنایات آمریكا را در پوشش های دروغین جای دهد یا سیمای بدون رتوش واشنگتن
در دشمنی با مردم برملا شده است؟
اعلام تحریم های نفتی علیه ایران از اول ژوئیه و
فشارها بر ضد سوریه در شرایط كنونی بطور مشخص نشان می دهد كه آمریكایی ها
«مردم» را نشانه رفته اند و خواهان انتقام گیری از ملت هایی هستند كه در
جبهه مقاومت، جبهه استكبار را آچمز كرده اند.
آمریكایی ها در تحریم نفتی علیه ایران ناشیانه عمل
كرده اند و قطع نظر از پیامدهای این اقدام و اینكه آیا اساسا چنین كاری
قابلیت اجرایی دارد یا نه، افكارعمومی دنیا فهمید كه آمریكا با تحریم های
فراگیر كه یكی از آنها تحریم نفتی است و تحریم بانك مركزی و تحریم بیمه
كشتی ها و محموله های نفتی و... نیز در ادامه آن است، آشكارا و بدون هرگونه
نقابی كه تاكنون به چهره داشته، می خواهد از عموم مردم انتقام بگیرد.
ژست آمریكایی ها تاكنون این بود كه تحریم ها علیه
برخی مقامات یا نهادها است ولی اكنون برخلاف مقررات و قوانین بین المللی
دارایی ها و سرمایه مردم را نشانه رفته است.
از همان شش ماه پیش كه روی
تحریم نفتی و تحریم بانك مركزی ایران بصورت پررنگ و برجسته در رسانه های
غربی مانور داده می شد برخی از این رسانه ها زبان به گلایه گشودند تا از
گاف راهبردی واشنگتن جلوگیری كنند.
به عنوان نمونه چندی پیش و با بالا گرفتن موضوع
تحریم ها علیه ایران، یك روزنامه هلندی در مقاله ای با عنوان « در موضوع
تحریم علیه ایران نباید زیاده روی كرد» می نویسد: «كشورهای غربی در حالی
خرید نفت از ایران را تحریم كرده اند و تحریم های سنگین دیگری را با هدف
مجازات این كشور تصویب كرده اند كه كشورهای دیگری در منطقه بدون هیچ
مجازاتی تسلیحات هسته ای دارند... در تحریم های اخیر مردم ایران هدف قرار
می گیرند و ...»
از سوی دیگر، دخالت های آشكار آمریكا در سوریه از
ارسال سلاح به این كشور تا دمیدن در شعله ناامنی ها و آشوب ها در شهرهای
مرزی سوریه نشان می دهد آمریكا، مردم سوریه را كه با الهام از جمهوری
اسلامی در جبهه مقاومت ایستادگی می كنند نشانه رفته است هیلاری كلینتون
وزیرخارجه آمریكا 3 روز پیش -30 ژوئن/10تیر- بطور رسمی اعلام می كند كه
بشاراسد باید قدرت را ترك كند. خب، آیا این چیزی جز دیكتاتوری مدرن از سوی
آمریكایی ها است كه به خود اجازه می دهند نماینده یك ملت را آنهم به بهانه
حمایت از ملت خود به رفتن از صحنه سیاست تهدید كنند؟
بنابراین اگر آمریكایی ها با جنگ و لشكركشی به
افغانستان و عراق در سال 2001 و 2003 و بعد حمایت از رژیم صهیونیستی در جنگ
های سال 2006 و 2008 در لبنان و غزه، دچار یك اشتباه راهبردی شدند و از
چهره واقعی دموكراسی آمریكایی و صهیونیستی كه مفهوم آن، كشتار و خونریزی
كودكان و زنان و غیرنظامیان است پرده برداشتند اكنون اقدام آنها در تحریم
نفتی ایران و تشدید فشارها بر ضد سوریه، ساحتی دیگر از سیاست های ضد مردمی و
خوی كابویی آنها را نشان داد.
آمریكایی ها باید بدانند سیاست مردم فریبی و پمپاژ
دروغ در پهنه مسائل سیاسی دیگر جواب نمی دهد و امروز با تحولات منطقه در
بستر بیداری اسلامی عرصه بر كابوها تنگ شده است.
هرچند اوباما از همان آغاز ریاست جمهوری اش بر قدرت
هوشمند تكیه كرد و مزورانه از گشایش روابط حسنه با جهان اسلام سخن گفت ولی
امروز این ملت های مسلمان هستند كه می پرسند چرا رگه ای از دموكراسی و
حقوق بشر را آمریكایی ها در بحرین دنبال نمی كنند. چرا آمریكا از حسنی
مبارك كه با صهیونیست ها ائتلاف كرده بود تا مردم غزه را به خاك و خون
بكشاند برای ماندن در قدرت دفاع می كند اما بشار اسد كه عقبه حمایت مردمی
دارد باید از قدرت كنار برود؟! و چرا از سوی دیگر قشون كشی عربستان به
بحرین و سركوب مردم مظلوم این كشور از منظر آمریكایی ها مباح است و ده ها
سؤال و چرای دیگر...
بدون شك به تعبیر فارین پالیسی، هسته ای شدن ایران بهانه است و علت اصلی این است كه مردم ایران به آمریكا «نه» بزرگی گفته اند.
بنابراین آمریكایی ها در پروژه نارضایتی های
اقتصادی و معیشتی بر ضد مردم ایران با اهرم تحریم های جدید ناكام خواهند
ماند چون مردم ایران در پیشقراول ملت های مسلمان و بیش از همه هوشیارانه
فهمیده اند كه سیاست ثابت آمریكا، مردم فریبی- حتی علیه مردم خودشان- است و
آنچه آمریكایی ها را به خشم آورده است الگو شدن انقلاب اسلامی و بصیرت ملت
ایران برای ملت های مسلمان است.
و بالاخره در پایان این یادداشت باید به سخنان رهبر
بصیر انقلاب اسلامی در روز نخست سال گذشته اشاره داشت كه قبل از شرایط
كنونی و پیش از آن كه آمریكا و متحدانش بخواهند از دیگر ملت هایی كه از
ایران الگو گرفته اند انتقام بگیرند با اشاره به سخنان آن ایام رئیس جمهور
آمریكا در خصوص حمایت از ملت ایران خاطرنشان كردند: «ما نمی دانیم كه آیا
رئیس جمهور كنونی آمریكا می فهمد كه چه می گوید یا اینكه غافل و گیج است...
ادعاهای آمریكایی ها مبنی بر حمایت از ملت ها همواره دروغ است و آنها نه
تنها به ملت های منطقه رحم نمی كنند بلكه در قبال ملت خود هم ترحمی ندارند
زیرا رئیس جمهور فعلی آمریكا در بحرانی ترین شرایط اقتصادی این كشور،
هزارها میلیارد دلار از پول آمریكا را به كیسه كمپانی های اسلحه سازی و
نفتی می ریزد.»
خراسان:چاپلوسان فرعون ساز!
«چاپلوسان فرعون ساز!»عنوان سرمقاله روزنامه خراسان
به قلم کورش شجاعی است كه در آن میخوانید؛برخی از ما و همچنین برخی از
مسئولان به اندازه کافی و لازم! دچار غرور، خودشیفتگی و خودبزرگ بینی هستیم
که دیگر نیازی نیست بادمجان دور قاب چین ها، متملقان و چاپلوسان بر این
کوره بدمند و آتش بیار معرکه غرور و خودبرتربینی ما شوند.
بله برخی از ما و مسئولان چه آنان که به تاریخ
پیوسته اند چه آنان که حی و حاضرند چه آنان که فردا و فرداهای دیگر پا به
عرصه وجود می گذارند فرعون وجودمان و فرعون وجودشان آماده عصیان و سرکشی و
سر دادن نغمه شوم «انا ربکم الاعلی»!! هست که دیگر لازم نباشد عده ای بستری
فراهم کنند و کاری کنند که این فرعون طاغی تر و عصیان گرتر و سرکش تر شود
پس برخی کم همتان و کم مایگان دست بردارند، زبان به کام گیرند و دهان خود
را آب بکشند از مجیزگویی ها و تملق ها و چاپلوسی ها و بستن القاب کذایی و
آن چنانی به این مسئول و آن مسئول.
این چگونه ادبیاتی است که معاون یک وزیر در یک جلسه
با حضور مسئولان یک استان بگوید من سلام «مقام عالی وزارت ...» را تقدیم
شما می کنم. آخر کسی نیست به امثال این آقایان بگوید دیگر گذشت آن دوران
یاقوت و طاغوت که یکی خود را ظل ا... می دانست و دیگری فلان الدوله و این
یکی بهمان الدوله و مقام منیع و مقام عالی و چنین و چنان.
ادبیات انقلاب و نظام اسلامی ادبیات «کلکم راع و
کلکم مسئول عن رعیته» است، یعنی ادبیات اسلام ناب یعنی همان سیره و روش
پیامبر عظیم الشان اسلام حضرت محمدمصطفی(ص) و علی مرتضی(ع) که خطاب به مردم
انبار فرمود: چرا با من رفتاری همچون رفتار با سلاطین می کنید ، ادبیات
انقلاب و نظام اسلامی همان رفتاری است و باید باشد که امام راحل عظیم الشان
در نهایت صفا و صمیمیت و بی ریایی خطاب به ملت می فرمود: به من خدمتگزار
بگویید بهتر از این است که رهبر بگویید و همچنین عاشقانه و عارفانه خطاب به
رزمندگان اسلام می فرمود: من دست و بازوی شما رزمندگان اسلام را که دست
خدا بالای آن است می بوسم و بر این بوسه افتخار می کنم و می بینیم خلف صالح
امام، خامنه ای عزیز نیز به همین سیره و روش عمل می کند و حتی از شعار
برخاسته از عمق وجود و احساسات و عواطف پاک نظامیان که می گفتند:
«ا...اکبر، جانم فدای رهبر» انتقاد می کنند و این چنین می گویند: «این را
من باید تاکید کنم؛ نه خدا راضی است، نه احکام اسلام اجازه می دهد که ما
بگوییم ارتش ما، یا نیروهای مسلح ما ، یا عناصر ما، برای خاطر فلان آدم
بمیرند؛ نه. بله، برای خاطر اسلام، همه بمیرند؛ فلان آدم هم برای خاطر
اسلام بمیرد. برای برافراشته نگهداشتن پرچم استقلال کشور- که کشور اسلامی
است- همه آماده باشند برای مردن در این راه؛ که این مردن، اسمش شهادت است.
در این صورت، این ارتش می شود ارتش الهی و معنوی؛ این ارتش می شود ارتش
اسلامی؛ این همان شجره طیبه ای است که بنده گفتم. از اول انقلاب تا امروز،
هدف این بوده و خوشبختانه ما به این هدف، نزدیک و نزدیکتر شده ایم.»
با وجود این مصادیق روشن پس چرا بعضی در حضور و
غیاب برخی مسئولان القاب کذایی و آن چنانی برای آنان جعل می کنند این کار
نکوهیده هم کوچکی و خفت برای گوینده در پی دارد هم آتش کبر و غرور و فرعون
وجود لقب گیرنده را روشن و بیدار می کند هم فضای صمیمیت و محبت و یکرویی و
یکرنگی را می بندد هم سم مهلک خودبرتربینی و خودبزرگ بینی را منتشر می کند و
هم فضای نقد و انتقاد را می بندد و هم یاد نامبارک فراعنه و سلاطین را به
خاطرها می آورد.
پس هرچه زودتر این گونه افراد هرچند ممکن است
تعدادشان بسیار اندک باشد و حتی ممکن است به عواقب سوء کار نکوهیده خودآگاه
نباشند باید در این دکان مکاره خود را تخته کنند و شنوندگان چنین القاب و
مجیزهایی نیز موظفند واکنش متناسب انجام دهند وگرنه گمان خوش آمدنشان از
این گونه القاب در اذهان قوت می گیرد و البته که باید هر جوان و نوجوان و
میانسال و کهنسال و مرد و زنی رعایت ادب و احترام و شان و جایگاه و عزت و
کرامت انسان ها را در فکر و گفتار و کردار محترم بشمارد و پاس بدارد و ادب
را زینت کلام و گفتار و رفتار خود قرار دهد و صد البته که رعایت ادب و
مراعات حریم ها و حرمت ها با مجیزگویی و چاپلوسی و تملق و القاب کذایی به
این و آن دادن کاملا متفاوت است.
جمهوری اسلامی:اجاره بها و برخورد تعزیراتی
«اجاره بها و برخورد تعزیراتی»عنوان سرمقاله
روزنامه جمهوری اسلامی است كه در آن میخوانید؛به گفته مسئولان وزارت راه و
شهرسازی، دولت از ابتدای هفته جاری، طرح نظارت بر اجاره بهای مسكن را در
بنگاههای معاملات ملكی اجرایی كرده است.
بنابه آنچه مسئولان میگوینددر قالب اجرای این طرح
تعزیراتی قرار است با افزایش بیش از 15 درصدی اجاره بها برخورد شود یعنی به
صاحبخانهها اجازه داده نشود اجاره بهای ملك خود را بیش از 15 درصد نسبت
به سال قبل بالا ببرند.
در نگاه نخست شاید به عقیده برخی اجرای چنین طرحی
بسیار مفید باشد و بتواند از جهشهای بیدلیل و غیرعادی اجاره بها جلوگیری
كند اما به دو دلیل نمیتوان این خوشبینی را امیدوارانه پذیرفت و به مفید
بودن طرح نظارت بر اجارهبهای مسكن دل بست.
دلیل نخست كه بسیار هم آسان و همه فهم است، كاملاً
نقضی است؛ طرح نظارت بر اجاره بهای مسكن امسال نیز شكست میخورد، همانگونه
كه سال گذشته شكست خورد. فعالان بازار مسكن هم به این ناكامی اذعان دارند.
طرح نظارت بر اجاره بهای مسكن را ناموفق میدانند چرا كه تمام روشهای
تعزیراتی، پلیسی، چكشی و فاقد منطق اقتصادی همواره شكست خورده، میخورند و
خواهند خورد.
طرح نظارت تعزیراتی بر اجاره بهای مسكن شكست
میخورد، دقیقاً به همان علت كه زمستان سال گذشته طرح برخورد نیروی انتظامی
با دلالهای دلار در سطح خیابانها شكست خورد.
طرح نظارت تعزیراتی بر اجاره بهای مسكن شكست
میخورد زیرا سالهای سال فعالیت سازمان تعزیرات حكومتی، سازمان بازرسی
اصناف، سامانه 124 و... تنها پیامدی كه به دنبال داشته و دارند، اضافه شدن
تعداد پروندههای تخلفی است كه تشكیل میشود و در كمال تأسف و تعجب،
مسئولان نیز به این افزایش افتخار میكنند!
دلیل دوم شكست طرح نظارت تعزیراتی بر اجاره بها به
این واقعیت باز میگردد كه "اقتصاد دستور نمیپذیرد". به عبارت دیگر
نمیتوان واقعیتهای اقتصادی را با دستور و فرمان و بگیر و ببند، مطیع و
رام كرد. شاید بتوان شاخصها را روی كاغذ بالا و پایین برد چنانكه در برخی
موارد شاهد این آمار سازیها هستیم اما واقعیت وجودی و عینی اقتصاد را
نمیتوان با دستور به بند كشید و اصلاح كرد:
اكنون به این سؤال پاسخ دهیم كه چرا اقتصاد درحقیقت خود اینقدر گریزان از دستور است؟
پاسخ این است كه اقتصاد یك علم است و مانند تمامی
علوم تابع قوانینی است كه ویژگی اصلی آنها تشریح و تبیین مجموعهای از
روابط علت و معلولی است. این روابط، واقعیتهای موجود را تفسیر میكنند و
لذا تنها با شناخت آنها و پذیرفتن نسبت قطعی میان آنهاست كه میتوان در
مسیر اصلاح ساختارها و شاخصهای اقتصادی گام برداشت. به عبارت روشن تر،
همانگونه كه هیچ پدیدهای بدون علت ظاهر نمیشود، از میان برداشتن آن پدیده
نیز بدون از میان برداشتن علت آن امكان پذیر نیست.
اگر اجاره بهای مسكن در یك دوره دچار جهشهای عجیب و
غریب میشود، اگر بهای مسكن ناگهان در سیر صعودی قرار میگیرد، اگر
خریداران مسكن حاضر به پرداخت ارقام جهش یافته برای تهیه سریعتر مسكن
هستند و اگر با وجود ركود نسبی در خرید و فروش ملك همچنان شاهد روند صعودی
تعداد جواز ساخت هستیم و... باید به دنبال علتها بگردیم چرا كه اینها
عمدتاً خود معلول علتهای فرابخشی هستند.
بررسی شرایط سالهای اخیر بازار مسكن در ایران نشان
میدهد ما در ایران با یك انباشت تقاضای اجابت نشده مواجهیم كه هر سال به
میزان حدود 5/1 تا 2 میلیون واحد مسكونی است.
این تقاضای انباشت شده، با اینكه همواره از سوی
تولید و عرضه تعقیب میشود طی سالهای اخیر همچنان استمرار یافته و رو به
افزایش گذاشته، اما تأثیر مشخصی هم بر جهشهای قیمتی طی چند سال منتهی به
سال 91 نداشته است.
بررسیهای زمانی بازار مسكن طی حداقل 8 سال گذشته
به روشنی نشان میدهد عوامل فرابخشی مانند افزایش شدید حجم نقدینگی در
اقتصاد كشور، تحریك تقاضای سفته بازانه، تورم بالا و نبود سیاستهای ناظر
بر ساخت معطوف به نوع نیاز مسكن و... از جمله مواردی بودهاند كه در افزایش
شدید بهای مسكن تأثیر گذاشتهاند و عمده آنها همچنان نیز از علل بالا رفتن
قیمت و اجاره بها تلقی میشوند.
از این رو بدیهی است كه اجرای طرحهائی مانند طرح
تعزیراتی نظارت بر اجاره بها و بلوك بندی كلان شهرها نه تنها كمكی به كاهش
قیمتها نخواهد كرد بلكه موجب افزایش عدم شفافیت، محرومیت دولت از درآمدهای
مالیاتی، غیررسمیشدن قراردادها و افزایش اختلافات میان موجران و مستأجران
و... خواهد شد چرا كه این طرح تنها به معلولها پرداخته است نه علت ها.
نفی برخورد تعزیراتی با اجاره بهای مسكن به معنای
نفی منضبط ساختن بازار مسكن نیست. هدف اینست كه مسئولان در محدودههای
تجربه شدهای كه پاسخ منفی گرفتهاند در جا نزنند و به طرحهای جدیدی
بیاندیشند. مشكل مسكن، به ویژه در بخش اجاره بها، از اهمیت ویژهای
برخوردار است، زیرا مسكن، یك بخش اثرگذار در سایر بخشهای زندگی اجتماعی
است و به همین دلیل باید از ناحیه مسئولان همت بیشتری مصروف آن گردد.
رسالت:رئیس جمهور آینده و مطالبه بر زمین مانده مردم و رهبری
«رئیس جمهور آینده و مطالبه بر زمین مانده مردم و
رهبری»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندری است كه در آن
میخوانید؛کمتر از یک سال تا انتخابات ریاست جمهوری یازدهم زمان باقی است و
از همینک بسیاری از رجال و جریانات سیاسی در حال گرم کردن خود هستند تا در
کارزار رقابت های انتخاباتی سال 1392 حضور یابند.
یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری مجال و مجلای
سئوالات و پاسخ های مختلفی خواهد بود که هر گروه و جریانی که بتواند از این
آزمون سربلند بیرون بیاید احتمالا پذیرای شاهین اقبال عمومی خواهد بود. یک
پرسش مهم در انتخابات آینده این است که مطالبات بر زمین مانده مردم و
رهبری از رئیس دولت چیست؟
انقلاب اسلامی ایران برای نیل به اهداف و آرمان های
اصیل خود دارای یک زنجیره منطقی از مراحل مختلف است که رهبر معظم انقلاب
به تکرار این مسیر را من الباب الی المحراب و من البدو الی الختم تبیین و
ترسیم کرده اند. ایشان سال گذشته در جمع دانشجویان کرمانشاهی مجددا این
مسیر را متذکر شدند."یك زنجیره منطقی وجود دارد؛ پیشها این را گفتیم، بحث
شده. حلقه اول، انقلاب اسلامی است، بعد تشكیل نظام اسلامی است، بعد تشكیل
دولت اسلامی است، بعد تشكیل جامعه اسلامی است، بعد تشكیل امت اسلامی است؛
این یك زنجیره مستمری است كه به هم مرتبط است."
در حرکت اسلامی ملت ایران انقلاب اسلامی اولین
منزلگاه بود که در ادامه به تشکیل نظام اسلامی انجامید. تحقق دولت اسلامی
از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان یکی از اهداف اصیل حرکت
اسلامی ملت ایران مطرح شد و تشکیل این الگوی آرمانی از دولت مقدمه ای بر
شکل گیری تدریجی"جامعه و امت اسلامی" است. البته در مسیر تشکیل دولت اسلامی
در 33 سال گذشته افت و خیز های فراوانی وجود داشته است. حتی برخی از دولت
ها کمی با اصل نظام و انقلاب اسلامی زاویه داشته اند که البته نظام اسلامی
مستقر با سعه صدر کامل تمام اندیشه ها و تفکرات مغایر را نیز در دل خود هضم
کرده است.
در این مسیر استعلایی تصور بسیاری از نیروهای معتقد
به انقلاب این بود که پس از به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی و استقرار نظام
اسلامی احمدی نژاد اولین کسی است که در مسیر احیای دولت اسلامی گام بر می
دارد. خیز مطلوب احمدی نژاد در دولت نهم این امید را زنده کرد. وی در یکی
از سخنرانی هایش در سفر استانی به کرمان گفت: "من در سفرهای قبلی برخی
ویژگیها و وظایف دولت اسلامی را عنوان كرده بودم كه از جمله آنها گسترش
وحدت و تقویت توحید كلمه در سایه كلمه توحید است. وظیفه عدالتگستری حفظ
عزت ملی، ترویج فرهنگ خدمتگزاری به ملت، ترویج اخلاق نیكو و حسنه، ترویج
برادری، محبت و مهرورزی و سازماندهی تلاش همگانی برای برپایی جامعه نمونه،
الگو و شاهد نیز از جمله ویژگیها و وظایف دولت اسلامی است. همچنین دفاع
از مظلومان، ایستادگی در برابر ستمگران و صیانت از منابع ملی و خزانه عمومی
ملت هم از دیگر وظایف دولت اسلامی به شمار میرود."
اما از حرف تا عمل فاصله بسیار است. به تدریج مشخص
شد که دولت احمدی نژاد نیز با آرمانها و اهداف اسلام عزیز فاصله دارد و حتی
در برخی از مواضع دچار انحرافاتی شده است. لذا دولت احمدی نژاد باز ما را
به نقطه صفر بازگرداند. امروز تشکیل دولت اسلامی مطالبه بر زمین مانده مردم
و رهبری است. پیروزی در انتخابات یازدهم ریاست جمهوری تابعی از پاسخ
تئوریک و پراتیک جریانات سیاسی به این مطالبه مغفول و مظلوم است. هر جریانی
که بخواهد در انتخابات یازدهم ریاست جمهوری شانسی برای پیروزی داشته باشد
ناگزیر است به پرسشهایی از این دست ناظر به مفهوم دولت اسلامی پاسخ دهد:
1- فهم جریان مذکور از فرایند و زنجیره منطقی انقلاب اسلامی چیست؟
2- ادراک جریان نسبت به مختصات دولت اسلامی چیست؟
3- دولت نهم و دهم که نقطه امید اصولگرایان بودند راه را کجا غلط آمدند که به بیراهه رفتند؟
این ها جدی ترین سئوالاتی است که نامزدهای انتخابات
آینده برای پاسخ گویی به مطالبه بر زمین مانده مردم و رهبری از رئیس دولت
باید بدان پاسخ بگویند.
به عقیده راقم این سطور؛
الف): دولت نهم و دهم
راه را از آنجا اشتباه آمدند به جای آنکه اسلام را از اسلام شناس واقعی اخذ
کنند به نسخه های بی سر و ته یک مشت غیر متخصص در اسلام شناسی رجوع کردند.
برای اصولگرایان اولین و اساسی ترین اصل، اسلام عزیز است. اسلام ناب را
باید از رهبری معظم و مراجع معزز فرا گرفت. احمدی نژاد در یکی دو سال گذشته
از رهبری و مراجع فاصله گرفته است.
ب): اصولگرایی بازتولید تفکر و خط امام خمینی(ره) و
اندیشه های مقام معظم رهبری است. اصولگرایی به دنبال بسط ید ولایت در
اداره کشور است. اما احمدی نژاد از افکار امام و رهبری زاویه گرفت.
مشهور بود که نطقهای احمدی نژاد در دولت نهم علاوه
بر محتوا حتی در واژه ها نیز بازتولید گفتمان و تکرار سخنان امام و رهبری
بود. اما حرف های جدید وی درباره عشق و انسان که از نیویورک گرفته تا چالان
چولان لرستان آنها را تکرار می کند در کیسه کدام عطار پیدا می شود؟
ج): ولایت فقیه در ساختار سیاست و حکومت ایران
مانند پلیس راهنمایی است که اگر دولت ها به هشدار ها و علائم آن توجه نکنند
محترمانه ترین وضع ممکن برای آنها خانه نشینی است. احمدی نژاد در مسیر
حرکتی خود به این علائم توجه نکرد و به یک باره متوجه شد که از مسیر اصلی
منحرف و به بیراهه رفته است. بیراهه ای که در آن دزدان و گردنه گیران تمام
سرمایه ای که در جیب داشت به سرقت بردند و وی را در وادی حیرت رها کردند.
د):
قانون اساسی در کشور ما نقشه راه دولت سازی اسلامی است. ساختار توزیع
قدرت، تفکیک قوا و تعامل نهاد و ارکان مختلف نظام از دل قانون اساسی بیرون
می آید. اسلامی سازی قوه مجریه بخشی از فرایند دولت سازی اسلامی در ایران
به حساب می آید. این مسیر باید با هماهنگی و تعامل باسایر قوا طی شود.
البته قوه مجریه موتور محرک دولت اسلامی و پیشانی
آن محسوب می شود. رئیس جمهور آینده باید قادر باشد تمام ظرفیت های نخبگی
کشور در قوای مختلف را به خدمت دولت سازی اسلامی درآورد نه اینکه هر روز
مشغول حاشیه سازی و مشغله سازی برای نظام و مردم باشد.امروز بحمدالله رجال
سیاسی فراوانی در کشور حضور دارند که در این چارچوب می اندیشند و ناظر به
تشکیل دولت اسلامی حرفهای در خور توجهی دارند. این افراد واجب است خود را
به افکار عمومی عرضه کنند و اجازه انتخاب را به مردم بدهند. این مردمند که
بهتر از هر کسی می توانند حدس بزنند جامه رئیس دولت اسلامی بر قامت کدام یک
از رجال سیاسی ایران برازنده تر است.
سیاست روز:محمد مرسی بازی در كدام نقش
«محمد مرسی بازی در كدام نقش»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم دكتر محمد مهدی شیرمحمدی است كه در آن میخوانید؛
یكم) آغاز راه؛ دادگاه قانون اساسی
«محمد مرسی»
اولین رئیس جمهور منتخب مصر، در آغاز راه است. او هم در میان مردم در میدان
التحریر سوگند یاد كرد تا پیوند خویش را با انقلاب اسلامی مصر، نمایان
سازد و هم در دادگاه قانون اساسی سوگند یاد کرد تا خود را با نهادهای
حاكمیتی وفق دهد. این دادگاه البته همان نهادی است که پیشتر مجلس الشعبی
(پارلمان مردمی) را با اكثریت اسلامگرا منحل و با تصویب متمم قانون اساسی،
اختیارات شورای نظامی را افزایش داده بود. پذیرش حضور در دادگاه قانون
اساسی از سوی مرسی، از دید توده انقلابی مصر، در واقع، اعتنا به نهادهای
تحت استیلای رژیم مبارك تلقی می شد.
به همین منظور طیف گستردهای از انقلابیون مصر از
وی انتقاد كردند و حضور در دادگاه قانون اساسی را به رسمیت شناختن كاهش
اختیارات ریاست جمهوری، پذیرش انحلال مجلس و فاصله گرفتن از روحیه انقلابی
دانستند. این رویكرد انتقادی البته مورد خوشایند رسانههای غربی نیز قرار
گرفت چه آنان در جستجوی روزنههایی برای برجسته ساختن اختلاف در صفوف
انقلاب مصر هستند.
با این حال اقداماتی مانند آغاز مراسم سخنرانی با
تلاوت قرآن كریم، نشان داد سیاست محمد مرسی دارای وجوه بارز اسلامی و قرآنی
است. حال آیا تجلی اسلام از شعائر به برنامهریزی سیاسی و شیوه ملكداری هم
سرایت خواهد كرد؟ این پرسش را زمان برای ما پاسخ خواهد داد.
دوم) لاك داخلی
رویكردهای اتخاذی از سوی اخوان
المسلمین مصر و محمد مرسی در خصوص حوادث جهانی نیز هنوز روشن و شفاف نیست.
آنان به حق از ملت مظلوم فلسطین و مردم در محاصره غزه حمایت می كنند. موضع
ضد اسرائیلی خود را با فریادهای آشكار تكرار میكنند. از تجدید نظر در خصوص
معاهده ننگین كمپ دیوید سخن میگویند.اما همزمان از محمد مرسی، موضع چندان
روشنی در قبال مردم مظلوم بحرین دیده نشده است. آیا از نظر وی، ظلم بر
مردم بحرین تنها به جرم شیعه بودن باید مضاعف گردد؟!
موضع اعلام شده از محمد مرسی در خصوص سوریه نیز
روشن نیست. خبرهایی از عدم پذیرش پیام تبریك بشار اسد از سوی مرسی مخابره
شده است كه البته هنوز معلوم نیست چقدر حقیقت داشته باشد. اما توقع تحلیل
درست همه مسائل منطقهای برای محمد مرسی كه تازه از ویرانهها و فشارهای
طاغوتی مبارك درآمده است، كمی زیادهخواهی است. البته وقایع سوریه و به
ویژه مشاهده خشنودی اسرائیل و آمریكا از ناآرامی این كشور میتواند تا
حدودی جهتگیری این وقایع و اهداف عوامل به وجود آورنده آنها را برای مرسی
روشن سازد.
سوم) محافظهكار ترین انقلابیون
اساساً
اخوانالمسلمین با وجود رویكرد به شدت انتقادی نسبت به رژیم نامبارك، در
مبانی نظری تقابل با رژیم پیشین به شدت محافظهكار بود. علت این
"محافظهكاری نظری" و "انتقاد گفتمانی" را باید در ریشههای اندیشه سیاسی
اهل سنت جستجو كرد كه بر اساس آن راهی جدی برای " خروج علیه حاكم مستقر"
باقی نمیگذارد. تأخیر در حركت انقلابی علیه رژیم سفاك مبارك نیز ناشی از
همین بن بست نظری بود. اما در عمل، جوانان انقلابی مصر با قیام علیه مبارك
این بن بست را گشودند. در عین حال، اخوان المسلمین حتی به فرض پذیرش "حاكم
مستبد مسلمان" به شدت با "استیلای مستكبر كافر" تقابل دارد. بدین ترتیب
میتوان گفت كه در نظر و عمل، انقلاب مصر علیه استكبار جهانی و رژیم
صهیونیستی تازه به راه افتاده است. زیرا با عبور از بن بست نظری پیش گفته،
نسبت دولت انقلابی مصر با رژیم صهیونیستی و آمریكا و اروپا انتقادی خواهد
بود.
چهارم) اردوغان یا نصرالله
این روزها برخی از
محافل سیاسی و تحلیلگران انقلابی هشدار میدهند كه نباید از محمد مرسی بیش
از حد استقبال كرد. این محافل با پیش رو گذاشتن تجربه استقبال از "رجب طیب
اردوغان" و اسلامگرایان تركیه بر این باورند كه مرسی یك اردوغان دیگر
است. این هشدار البته محل تأمل است. اما مرسی هم اردوغان و اخوان المسلمین
مصر هم اسلامگرایان تركیه نخواهند شد. درست است كه اسلامگرائی تركیه متاثر
از اخوان المسلمین، مصر بوده است. همانگونه كه حماس در فلسطین و النهضه در
تونس، متاثر از اخوانالمسلمین مصر بودهاند. این هم درست است كه محمد
مرسی را نباید در قامت سید حسن نصرالله دید.
پنجم) غنای اندیشه
اندیشه اخوانی تازه در حال
گذر از سیاست ورزی مخالفخوان (اپوزسیون) است و هنوز در آستانه ورود به
سیاستورزی در كسوت حاكم (پوزسیون) است. بدیهی است كه با مشكلات و
واقعیتهای حكمرانی باید دست و پنجه نرم كند اما نباید از این اندیشه توقع
داشت به اندازه اندیشه سیاسی شیعه در كسوت حكمرانی با تجربهای حداقل ۳۳
ساله شكوفا شده و واقعیتها را درك كرده باشد. به علاوه اندیشه سیاسی اهل
سنت هنوز با موانعی چون تردید در گشایش یا انسداد "اجتهاد" مواجه است.
اما مصر به عنوان موطن اصلی اندیشه اخوانالمسلمین،
حداقل در حوزه نظری بسیار پربارتر از تركیه است و حرفهای گفتنی بسیاری
دارد. این پرباری را در مقولاتی چون عبور آشكار مصر از ناسیونالیسم و پان
عربیسم افراطی، اهتمام ویژه الازهر به تقریب مذاهب، حتی بحث و گفتگوی
طولانی علمای مصر درباره امكان تحقق ولایت فقیه در اهل سنت مشاهده كرد.
اما هنوز اردوغان و اسلامگرایان تركیه در سودای
ناسیونالیسم ترك و احیای امپراطوری عثمانی، هستند. اردوغان در جنگ ۲۲ روزه
به اسرائیلیها می گفت: «من از زبان امپراطوری عثمانی با شما سخن میگویم!»
تركیه در منازعات منطقهای وارد بازیهای مسموم دیپلماتیك میشود اما
اخوان المسلمین مصر، حتی در همین شرایط بغرنج كنونی، مبنای مواجهه خود با
غرب را الگوی اسلام(البته به قرائت اهل سنت) قرار داده است.
ششم) مصر بزرگ
این هشدار را كه باید برای محمد
مرسی به اندازه استعداد و ظرفیت خود و اخوان المسلمین مصر، نقش قائل شد،
قبول دارم. اما مرسی، نه می خواهد و نه اگر تمایلی از خود بروز داد، می
تواند اردوغان بشود. زیرا مصر بزرگ و اخوان المسلمین كه اراده معطوف به
احیای اسلام را دارد پشت سر او ایستاده است. این موج بسیار توفنده تر از
موجی است كه اراده معطوف به احیای امپراطوری عثمانی را دارد. مردم تركیه
اردوغان را دوست دارند و حق هم دارند زیرا او استیلای اسلامستیزان را
پایان بخشید. اما مردم تركیه بعید است برای احیای امپراطوری عثمانی تا پای
جان بایستند.
اما مردم مصر، حتی جلوتر از اخوان المسلمین نشان
دادند كه برای احیای اسلام جان فشانی میكنند. تركیه نمیتواند با شعار
احیای عثمانی، مدلی قابل عرضه داشته باشد اما اخوان المسلمین با شعار احیای
اسلام میتواند مدلی برای رهبری جهان اهل سنت عرضه كند. این مدل تاكنون در
عرصه نظری حرفهای بسیاری داشته است و محمد مرسی نماینده ورود این مدل نظری
به عرصه سیاسی است.
تهران امروز:وام بگیرید و ازدواج كنید!
«وام بگیرید و ازدواج كنید!»عنوان یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم رضا صیادی است كه در آن میخوانید؛آقای
فوتبالیست میتوانست با یك معامله ساده و چند تماس تلفنی، 20 میلیارد
تومان ناقابل را به جیب بزند. لطفا باور كنید! دیروز یكی از متهمان دادگاه
اختلاس بیمه این داستان را روایت كرد و العهده علی الراوی! اینكه آقای
«الف» این كار را كرده یا آقای «ب» فرقی نمیكند، تازه مگر بنده خدا كار
خلافی كرده؟ دارندگی و برازندگی! اصلا چرا راه دور برویم، این روزها مدام
اخبار خرید و فروش بازیكنان فوتبال ایران دهان به دهان میچرخد، یك جوان 20
ساله با جنم(!) برای 10 ماه بازی فوتبال، حدود 2 میلیارد تومان به جیب
میزند و به قول كاسبها خدا بركت! اما نكته اینجاست كه در همین شهر خودمان
كه این پولها مثل نقل و نبات جابهجا میشود، خبر میرسد كه 8 میلیون
جوان در سن ازدواج هستند، اما به دلایل مختلف كه اصلیترینش وضع اقتصادی
است، حاضر نیستند به خانه بخت بروند. ماشین حساب دم دستتان هست؟ با یك
حساب سرانگشتی می شود محاسبه كرد كه با این عددهای نجومی كه جابهجا
میشود- و نه با آن 3 هزار میلیارد تومان- مشكلات اقتصادی چند نفر از این
جوانان حل میشود؟ چشممان روشن از این همه اختلاف طبقاتی كه در آخرین
ماههای خدمت دولت عدالتورز محقق شده است! هرچند كارشناسان دین به همه
جوانان توصیه میكنند كه ازدواج را از ترس معاش به تعویق نیندازند و حتی نص
صریح آیه قرآن درباره افراد در آستانه ازدواج میگوید:« إِن یَكُونُوا
فُقَرَاء یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ/ اگر تنگدستند خداوند از فضل خود
آنان را بینیاز خواهد كرد.» اما گویا این آیه بیشتر در دستور كار مسئولان
قرار گرفته تا جوانان! در این چند سال اخیر بارها و بارها از زبان
دولتمردان شنیدیم كه باید شرایط ازدواج برای جوانان تسهیل شود، راه انداختن
صندوق مهر امام رضا(ع) و چندین وام دیگر با نامهای مختلف، مهمترین
دستاورد دولتهای نهم و دهم در این خصوص بود.
حالا هزینههای ازدواج چندین برابر و وامهای مرتبط
چند برابر شده است، اما مگر جوانی كه امروز حاضر نیست ازدواج كند، تنها در
تامین هزینههای جشن عروسی ناتوان است؟ ماجرا این است كه بسیاری از این
جوانان اعتمادی به شرایط پیش روی خود ندارند، آنها شاید بتوانند از بحران
فعلی خود با سلام و صلوات عبور كنند، اما از كجا معلوم كه تا چند ماه دیگر
یك بحران اقتصادی عجیب و غریب دیگر همه رشتههای امیدشان را پاره نكند؟
مقام معظم رهبری چندین سال است كه اقتصاد را مهمترین اولویت كشور میدانند
و شعار هر سال را اقتصادی اعلام میكنند، اما واقعا چرا هنوز جوانان ما
برای ازدواج، «اعتماد اقتصادی» پیدا نكردند؟ اول باید از مسئولان گلایه
داشت كه شرایط را طوری مدیریت كردند كه چنین شكافهای طبقاتی عجیب و غریبی
ایجاد شود و دوم باید از كارشناسان دین گلایهمند بود كه نتوانستند اتكال
به خدا را طبق آیات قرآن برای بسیاری از جوانان باور پذیر كنند. اگر
موشكافانه نگاه كنیم، ریشه بسیاری از مشكلات فرهنگی امروز را هم میتوانیم
در همین معادله جستوجو كنیم. خدا كند مدیران كشور به این نتیجه رسیده
باشند كه تسهیل ازدواج در افزایش وام خلاصه نمیشود!
حمایت:ادامه مذاکرات در سایه تحریم
«ادامه مذاکرات در سایه تحریم»عنوان یادداشت روز
روزنامه حمایت به قلم عباسعلی منصوری است كه در آن میخوانید؛با وجود آغاز
دور جدید تحریمهای نفتی غرب بر ضد جمهوری اسلامی مذاکرات فنی بین
کارشناسان ایران و گروه 1+5 قرار است امروزدر استانبول ترکیه برگزار شود و
هنوز نشانهای از دو طرف که حاکی از تغییر برنامه باشد، دیده نشده است. این
موضوع از آن رو حایز اهمیت است که بعد از پایان نشست مسکو و اصرار غربیها
بر آغاز تحریمها بر ضد ایران برخی گمانهزنیها مبنی بر این بود که ممکن
است مذاکرات فنی لغو شود و ایران از ادامه مذاکرات جلوگیری کند، با این حال
گرچه مقامات کشورمان درباره شروع تحریمها و آثار منفی آن بر ادامه
مذاکرات به طرف غربی هشدار دادهاند، تاکنون خبری مبنی بر لغو مذاکرات
مخابره نشده است و بر این اساس، به نظر میرسد مذاکرات همچنان ادامه داشته
باشد.
وقتی جمهوری اسلامی آمادگی خود را برای شروع
مذاکرات درباره شفافسازی برنامه هستهای خود اعلام کرد اعضای گروه 1+5
نیز استقبال کردند و این مذاکرات شروع شد و توجه به روند آن و تعداد
نشستهایی که تا به حال برگزار شده حاکی از آن است که ادامه مذاکرات و
رسیدن به نتیجه مشخص خواست دو طرف است و هیچ یک حاضر به پایان دادن به
گفتوگوها، بدون رسیدن به نتیجه نیستند. البته باید خاطر نشان کرد که
جمهوری اسلامی همیشه از گفتوگوها استقبال کرده و در اکثر موارد خود آغاز
کننده آن بوده است چون از برنامه هستهای خود و اهداف صرفا صلحآمیز آن
مطمئن است، از شفافسازی ابهامات واهمهای ندارد.
بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز در
گزارشهای خود تا به حال مدرکی دال بر نظامی بودن فعالیتهای هستهای ایران
ارایه نکردهاند، همچنین با صدور فتوای مقام معظم رهبری مبنی بر حرام بودن
تولید و استفاده از سلاحهای هستهای ، مهر تایید دیگری بر صلح آمیزبودن
فعالیتهای هسته ای کشورمان زده شده است.تا کنون طرف غربی بارها اقداماتی
انجام داده که مانع به نتیجه رسیدن مذاکرات شده است، اما ظاهرا این بار با
دفعات قبل فرق میکند و 1+5 نیز به این نتیجه رسیده است که ادامه روند قبلی
موثر نیست و راه به جایی نمیبرد.
در واقع،آنان پی بردهاند که جمهوری اسلامی از
اقتداری برخوردار است که نمیتوان آنرا در معادلات جهانی نادیده گرفت.
بنابراین انتظار است کارشناسان گروه 1+5 در مذاکرات فنی در چارچوب قواعد
پیش روند و این نشست منجر به برگزاری نشست بعدی بین مذاکرهکنندگان ارشد
شود.نباید فراموش کرد تحریمهایی که بر ضد ایران اعمال شده است، چیز جدیدی
نیست و جمهوری اسلامی بعد از پیروزی انقلاب همیشه با چنین محدودیتهای روبه
رو بوده است؛ بنابراین نباید در رسانهها از آن به عنوان معضلی جدید در
مذاکرات یاد شود، به ویژه اینکه جمهوری اسلامی همیشه راهی برای دور زدن
تحریمها پیدا کرده است و نگرانی از بابت تحریمها وجود ندارد.
تحریمها در صورتی تهدید محسوب میشوند که بین
مسوولان قوا و لایههای مدیریت کشور اختلاف و انشقاق وجود داشته باشد، اما
در صورت همدلی و هماهنگی قوای سهگانه و مسوولان کشور، تحریمها به فرصت
تبدیل خواهند شد، چنانچه طی این سی و دو سال تحریمها منجر شد تا در
بسیاری از عرصهها خودکفا شویم و بر روی پای خود بایستیم.
ملت ما:درباره حضور پادشاه بحرین در تهران
«درباره حضور پادشاه بحرین در تهران»عنوان سرمقاله
روزنامه ملت ما به قلم جواد كریمی قدوسی است كه در آن میخوانید؛اجلاس سران
غیرمتعهد تهران در همان چارچوب مقررات این اتحادیه و این پروتكل اجرا
میشود و كشوری كه میزبان است وظیفه دارد در چارچوب مقررات جنبش عدمتعهد
برگزاركننده این اجلاس باشد. گرچه ملت ایران هیچگونه نگاه مثبتی به برخی
افراد دعوت شده ازجمله پادشاه بحرین به عربستان ندارند اما از آنجایی كه
رعایت این مقررات برای برگزاركننده الزامی است ازاینرو اقدام دولت جمهوری
اسلامی ایرانی در دعوت از تمام سران، اقدامی در چارچوب قوانین پذیرفته شده
اجلاس است.
البته اگر بخواهیم از منظر سیاست داخلی این دعوت را
تحلیل كنیم میتوان گفت كه كار صحیح این بود كه دعوت نشود اما دولت چون
برگزاركننده این اجلاس است و هیچگونه ممنوعیتی برای آن وضع نشده،
استثنایی برای حضور اعضای این اجلاس درنظر گرفته نشده است و اگر جمهوری
اسلامی ایران از دعوت برخی اعضا سر باز زند باید بعد از این اجلاس جوابگو
باشد.لذا باید در چارچوب همان مقررات عمل كنیم گرچه همانطور كه گفته شد از
نظر سیاسی مردم با این دعوت مخالف هستند و حق هم با مردم و چهرههای سیاسی
و نخبگان سیاسی است و بهشدت از حضور برخی سران در تهران ناراضی و نگران
هستند.
نگرانیها بسیار بهجا است و جنایاتی كه حاكم بحرین
در بحرین اعمال كرده بر كسی پوشیده نیست و این پیام هم از ملت ایران بارها
از پادشاه بحرین و حكومت غیرمشروع آنها زیرسوال رفته، به مردم منتقل شده و
این پیام به شكل شفاف از سوی سخنرانان و سیاسیون بارها بیان شده و میشود.
احتمال میرود از آنجایی كه حاكم بحرین فضای ایران را كاملا لمس میكند
شخصا از سفر به ایران منصرف شود. اما از سوی دیگر هم باید چارچوب و مقررات
را در نظر بگیریم.
همچنین كه ایران به هیچوجه این اختیار را ندارد كه
بتواند به صورت خودمختار از دعوت برخی اعضا ممانعت كند و تنها در صورتی
میزبان میتواند اعضا را دعوت نكند كه اخراج شده یا بیرون شوند یا به نحوی
جنبش عدمتعهد برای آن و براساس قطعنامهای تصمیم بگیرد كه باید با یك عضو
برخورد استثنایی كند. آن زمان میتوان برای دعوت نكردن هم اقداماتی را
انجام داد، وگرنه تمام اعضا از حق حضور مشترك یا امتیازات حق عضویت
بهرهمند هستند.
آفرینش:لزوم بازنگری در نحوه اجرای احكام قضایی
«لزوم بازنگری در نحوه اجرای احكام قضایی»عنوان
سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است كه در آن
میخوانید؛روند اعدام مجرمان درملاعام و گرداندن آنها در كوچه خیابان چند
سالی است كه به رویه ای مرسوم از سوی نهادهای اجراكننده احكام تبدیل شده
است. در چندی پیش نیز شاهد اعدام چند مجرم در یكی از محله های جنوب شرق
تهران بودیم كه شخصاً در این مراسم برای تهیه گزارشی حضور داشتم. نكاتی
درمورد نحوه اجرای احكام صادره از سوی اجرا كنندگان مد نظرمان بود كه ترجیح
دادیم چند روزی از این واقعه بگذرد تا عرایضمان دستخوش منفی نگری و سیاه
نمایی، نسبت به احكام و نحوه عملكرد خالصانه نهادهای مسئول تلقی نگردد.
اصولا هرمجرمی محكوم است نسبت به جرمی كه مرتكب
شده، جزای آن را بكشد. قطعاً تخصیص مجازات ها برای متهمان به نوعی هشدار و
تذكری عبرت آمیز برای جامعه نیز تلقی می گردد و به قولی آخر و عاقبت عبوراز
خط قرمزهای قانون را برای عامه مردم مجسم می كند تا بازدارندگی قانون در
میان مردم نهادینه شود.
اما باید بررسی كرد، این اقدام كه ما متهمین را
برای اجرای حكم در میان مردم می آوریم و از چند روز قبل تبلیغات گسترده در
مورد آن انجام 1می دهیم، تاچه حد برای جامعه بازدارندگی به همراه خواهد
داشت؟ اصلاً این اقدام باعث عبرت گرفتن خود متهم و دست كشیدن وی از اعمال
غیرقانونی می شود یا خیر؟ ویا این اقدام باعث سازندگی روانی جامعه می گردد
یا تخریب آن را به همراه دارد؟
درمورد اعدام های اخیر باتوجه به مشاهدات شخصی،
دیده می شد كه تمامی افراد و گروه هایی كه اكثراً در قالب اكیپ های دوستانه
و جوان حضورداشتند، این مراسم را به چشم یك نمایش جذاب و هیجان انگیز تلقی
و با پیامك و تلفن دیگر دوستان را از این حادثه مطلع می كردند. نكته
بسیارمهم اینكه به هیچ عنوان ترس یا دلهره ای از رفتار و گفتار این افراد
برداشت نمی شد(تاكید می كنیم كه هدف از اجرای احكام در ملاعام صرفاً جهت
عبرت عمومی می باشد!).
توقع می رفت صحنه اعدام، فضایی ملتهب و استرس زا را
برای جمعیت حاضر به وجود آورد، اما چنین چیزی در این مراسم دیده نشد و حتی
درحین اجرای مراسم برخی افراد تلاش فراوانی داشتند تا بتوانند از فاصله
نزدیك تری با تلفن همراه خود از این حادثه فیلم بگیرند!. قضاوتی دراین مورد
نمی كنیم، اما ازقرار معلوم دیدن چنین حوادثی با این سطح از خشونت امری
عادی برای مردم تلقی می گردید و كسی به چشم عبرت به این اعدام ها نگاه نمی
كرد.
یا درمورد گرداندن ارازل و اوباش در محله های سكونت
آنها نیز به نظر نمی رسد تاثیر متقابلی برای عبرت گیری متهم و دیگر نظاره
كنندگان دراین مراسم باشد. باید خود را جای متهم جوانی گذاشت كه "كلاه بوقی
به سرش كرده و آفتابه ای به گردنش" در میان كسبه و همسایگان می چرخانند و
اتهامات وی را در بلندگو اعلام می كنند، آیا این اقدام باعث نادم شدن ما از
ارتكاب جرم می گردد و یا عقده های انتقام را در ما جری تر خواهد كرد!؟
(این سطور درحمایت از مجرمین و مخدوش كردن اتهامات آنها نیست، بلكه نفس كار
را مورد كاوش قرار داده ایم.)
در مقابل این اقدام تا چه اندازه برای جامعه عبرت
آموز خواهد بود؟ غیر از این است كه تكرار این نحوه اجرای احكام، قبح
بازدارندگی قانون را خواهد ریخت و امری عادی برای مردم تبدیل می شود. كه
شده!.
اما باید دید این نحوه اجرای احكام تا چه حد بر
روحیات و روان جامعه تاثیر خواهد گذاشت . گفته شد كه درجریان اعدام های
اخیربسیاری از جوانان برای تفریح و گذران اوقات خوش با دوستان دراین مراسم
حاضر شده بودند. هیچ انسان سالمی حتی با دیدن كشته شدن یك حیوان احساس شادی
نمی كند، یا حداقل برای مدتی درخود فرو می رود چه برسد به كشته شدن و دست و
پازدن یك انسان!. بدون تعارف باید اقرار كرد كه جامعه ما به لحاظ روانی
دچار بیماری های فراوانی است و از این دست اقدامات نیز بر وخامت آن می
افزاید.
متاسفانه خشونت به دلایل مختلف منجمله مشكلات
خانوادگی و طلاق، فقر و بیكاری در جامعه ما گسترده شده و در كوچكترین
برخورد های اجتماعی خود را بروز می دهد. قطعاً مردم جامعه پیش زمینه هایی
از خشونت را در وجود خود دارند كه از دیدن چنین صحنه های خشونت آلودی احساس
هیجان و تفریح به آنها دست می دهد!
درآخر؛ اینكه گسترش خشونت معضلی اجتماعی در جامعه
ما می باشد، باید از سوی جامعه شناسان و نهادهای اجتماعی پیگیری شود. اما
لازم است از سوی نهادهای تصمیم گیرنده قضایی، نگرش و بررسی عمیق در این
زمینه صورت گیرد و میزان تاثیر گذاری اجرای احكام در ملاعام، برای جامعه
مشخص شود. نكند تمام زحماتی كه در كشف جرائم و دستگیری مجرمین صورت می گیرد
تا بازدارندگی قانون را به جامعه القا كند، با اقداماتی این چنینی بی
فایده گردد.
شرق:ریشهیابی حذف افزایش قیمتها
«ریشهیابی حذف افزایش قیمتها»عنوان سرمقاله
روزنامه شرق به قلم فرشاد مومنی است كه در آن میخوانید؛مردادماه پارسال طی
چند ارزیابی مكتوب كه در رسانههای همگانی انتشار یافت، این نكته مطرح شد
كه همه زمینهها و شواهد حكایت از ناكامی تجربه جدید هدفمندی، حتی در
مقایسه با تجربه تعدیل سالهای نخست دهه 1370 دارد. در آنجا چند نكته علاوه
بر ذكر شواهد مطرح شده بود كه به سهم خود میتوانست در صورت جدی
گرفتهشدن، هزینهها و پیامدهای این تجربه اخیر را به حداقل برساند.
در آنجا به طور مشخص گفته شده بود كه چشماندازهای
تشدید آثار این سیاست به اندازهای است كه ارزش آن را دارد تا نظام
تصمیمگیری كلان كشور یك فضای گفت و شنود جدی میان مجریان و كارشناسان
مستقل و دانشگاهیان صاحب صلاحیت برگزار كند و اگر در آن جلسه شواهد و
استدلالهای كارشناسان مبنی بر هزینه این تجربه مورد پذیرش قرار گرفت، بر
اساس یك توافق ملی فرمان توقف آن صادر شود.
این پیشنهاد از یك سو ناشی از مشاهده تجربیات
كشورهای درحال توسعه بدهكار در دهه 1980 و 1990 و از سوی دیگر براساس شناخت
قاعدههای رفتاری حاكم بر قوهمجریه بود. در مورد اخیر واقعیت این است كه
مجریان پس از آگاهی و اشراف نسبت به تبعات طرح، زمانی حاضر به پذیرش
واقعیتها میشوند كه هزینههایی بر دوش اقتصاد اضافه شده است.
گرچه در این شرایط توصیههای مشفقانه به مسوولان
مربوطه نیز جدی گرفته نشد، فقط كافی است توجه داشته باشیم كه بر اساس آمار
وزارت بهداشت و درمان تعداد افرادی كه به دلیل هزینههای درمان به زیر خط
فقر میروند، 5/2 برابر شده است. كمیسیون بهداشت و درمان مجلس آماری ارایه
میدهد كه ارقام آن تا دو برابر بیشتر از آمار وزارتخانه موردنظر است.
در مورد تولید، گزارشهای رسمی مركز آمار ایران فقط
در مورد اشتغال صنعتی از افت 30درصدی این شاخص در سال 90 نسبت به سال 89
خبر میدهند. هنگامی كه به قسمت منابع لایحه نگاه میكنیم، ملاحظه میشود
كه سهم منابع حاصل از انتشار اوراق مشاركت بهعلاوه مجموع منابع در نظر
گرفته شده از محل وامگیرهای داخلی و خارجی به تنهایی معادل 4/2 برابر كل
منابع در نظر گرفته شده از محل نفت در بودجه عمومی است.
تنها میتوان ساعتهای طولانی این نكته اخیر را شرح
و بسط داد و از باب آثار اقتصادی و اجتماعی آن بر اقتصاد ملی، سخن گفت.
نكته اصلی اما كه بارها نیز به آن اشاره شده بازگشت به اصل «تولیدمحوری»
است. مسایل تولیدی باید به مثابه یك نظام حیات طبیعی در نظر گرفته شود و
برای آن به دور از هرگونه تبلیغات، برنامهریزی شود. گام اول در این زمینه
اصلاح بنیادی سیاستها بهویژه در امور مربوط به تجارت خارجی، سیاستهای
پولی و سیاستهای اعتباری و سیاستهای مرتبط به نرخ ارز است.
نباید از یاد برد كه دولت به تنهایی قادر به حل و
فصل مساله تولید نیست چون این مساله خاصیت ملی دارد. بدون شك نامناسبترین
شرایط برای یك كشور در حال توسعه، زمانی رخ میدهد كه تولیدكنندگان مقهور
غیرمولدها شوند و از این بدتر نیز زمانی است كه در میان غیرمولدها،
سوداگران پول، حرف اول را بزنند.
متاسفانه همه شواهد حاكی از آن است كه بخشی از
اقتصاد ایران با این پدیده درگیر شده است بنابراین، تولیدمحوری به مولفه
بسیار پیچیدهای تبدیل شده است كه اگر با كوچكترین عجله و شتابی (حتی با
نهایت حسننیت در عرصه سیاستگذاری) همراه شود موج جدیدی از رانتجویی و
فشار بر نیروهای مولد كلید میخورد.
بنابراین این امید وجود دارد كه امروز به هر دلیل و
انگیزهای، مدیریت اقتصادی كشور میخواهد به سبك خود، در این سیاست
تجدیدنظر كند و در چنین شرایطی همه گروههای ذینفع و نهادهای نظارتی باید
كمك كنند تا این آگاهی نسبی به ضدخود عمل نكند و راه بر هر نوع سیاستهای
بیثباتسازی كه به كسری پنهان منتهی میشود، به شیوه قانونی بسته شود.
مردم سالاری:دام شاهزادگان سعودی
«دام شاهزادگان سعودی»عنوان سرمقاله روزنامه مردم
سالاری به قلم علی ودایع است كه در آن میخوانید؛ در میانه حرکت بهار عربی
یا همان بیداری اسلامی، همانطور که قابل پیشبینی بود، عزرائیل در میان
خاندان سعود، جان شاهزادگان فربه ریاض را یک به یک میستاند. ظرف یک سال
گذشته دو ولیعهد عربستان در مقابل فرشته مرگ سرتعظیم فرود آوردند و چندین و
چند نفر دیگر از سعودیها چشم انتظار مرگ هستند. در همین راستا نیز از
هفته گذشته هم، ملک عبدالله پادشاه این کشور به شایعه داغ رسانههای ریز و
درشت تبدیل شده است. با مرگ هرشاهزاده تغییرات دومینویی در راهروهای کاخ
پادشاهی رخ میدهد؛ همه مردان آل سعود چشم ولع به ولیعهدی و در نهایت
پادشاهی دوختهاند.
در میان تشییع پیکر شاهزادگان و فرزندان محمدبن
سعود که در چادرهای صحرا نشین تربیت شده بودند، اما نوادگان جوان حلقهای
تشکیل دادهاند که از غرب تاثیرات فراوانی گرفتهاند زیرا آنها در مدارس
شبانهروزی آمریکایی و سوئیسی و چند کشور دیگر اروپایی پرورش یافتهاند.
در حین انتقال قدرت از لایههای بالایی و مسن به
حلقه جدید تشکیل شده، اصطکاک به وجود آمده و در آیندهای نزدیک با وجود
معضلی به نام وهابیت و سلفیگری موضوع حادتر خواهد شد. اما در نهایت به
احتمال زیاد جریانهای سلفی در زادگاه گروه تروریستی القاعده پیروز معادله
خواهند بود. در عربستان آمادهباش کامل عملیاتی شده است تا وخامت حال و
احتمال مرگ قریب الوقوع پادشاه عربستان سعودی قوت بگیرد.
عربستان که عنوان پدر خوانده دیکتاتورهای عرب
خاورمیانه را یدک میکشد ظرف دو سال گذشته ناجی حکام فاسدی همچون بنعلی
دیکتاتور فراری تونس و صالح دیکتاتور سوخته یمن شد؛ البته ریاض در نجات
حسنی مبارک یا سرهنگ خونآشام معمرقذافی ناکام ماند.
عربستان که توهم امپراتوری و پدرخواندگی خاورمیانه
را در سر دارد با توطئه شوم سلفیگری که ورژن به روز شده وهابیت و القاعده
است سعی دارد دامنه نفوذ خود را گسترش دهد. سلفیها همانند وهابیون که در
کشورهای حاشیه خلیج فارس، افغانستان و پاکستان نفوذ کردند امروز به ریاض،
غزه، کرانه باختری، تونس، لیبی، الجزایر و در نهایت مصر چشم دوختهاند.
البته ریاض برای سوریه و لبنان برنامه جداگانهای تدوین کرده است. مطمئنا
در سوریه نارضایتیهای جدی از بشاراسد وجود دارد؛ در طول مدت اعتراضات این
کشور، سلفیها برموج نارضایتیها سوار شدند و به دمشق هجوم آوردند.
البته که نمیتوان از عملکرد نادرست رئیس جمهوری
سوریه بیتفاوت گذشت؛ اما سلفیها با پول عربستان آتشی بر افروختند که تنها
جان انسانهای بیگناه و غیرنظامی را میستاند. متاسفانه ترکیه هم که به
دنبال نقش اول در خاورمیانه است گرفتار تور سعودیها شده است غافل از آن که
آنکارا در آینده نه چندان دور خود قربانی عملیاتهای سلفیها با همراهی
القاعده ترکیه خواهد شد. عربستان برای گسترش میدان جنگ سلفیها در شهر
طرابلس و مناطق ضنیه، منیه و عکاد تجهیز کرده است.
البته در این میان نقش القاعده نیز فراموش نشده است
و شاخههای متعدد القاعده با شاخههای متنوع بومی و عملکرد بومی در قاره
آفریقا شروع به ریشه دوانی کرده است؛ عملکرد القاعده مالی با نام
انصارالمجاهدین، القاعده سومالی با نام بوکوحرام از نمونههای بارز این
رویکرد است. جالب اینجاست که در کنار القاعده، سلفیهای تندرو هم به دردسر
جدیدی برای اروپا تبدیل شده است.تمام همت سلفیها در منطقه مقابله با نفوذ
استراتژیک تهران و حتی یورش به سرزمین پارس است. در گذشتههای نه چندان
دور، زمانی که یک فرد به دنبال قدرت یا نام و نشان بود با یک فرد قدرتمندتر
از خود وارد نبرد میشد.
برخی شاهزادگان سعودی ایستادن مقابل ایران اسلامی
را برای تثبیت هویت عربستان و حتی شیخ نشینان حاشیه خلیج پارس لازم
میدانند؛ پس دست همکاری به سوی غرب دراز میکنند. در روزهایی که نفت ایران
توسط غرب تحریم شده است، عربستان با تخطی از سهمیه31 میلیون بشکهای اوپک
در روز باعث افت قیمت نفت خام در بازارهای جهانی شده است. عربستان به این
اقدام هم بسنده نکرده است. ایالات متحده نگران تنگه هرمز است، پس یک خط
لوله قدیمی ساخت عراق برای دور زدن تنگه هرمز و صادرات نفت عربستان از
دریای سرخ وارد فاز شده است. در جریان جنگ تحمیلی و جنگ نفتکشها در
خلیجپارس خط لوله نفتی عراق در دهه 1980 در خاک عربستان ساخته شده بود.
شاهزادگان که طراح دام سلفیگری هم هستند شهروندان
ایرانی را که زائر خانه خدا و مکه مکرمه بودند سلاخی کردند. در همین حال
صدور روادید برای اتباع ایرانی که مشتاق زیارت خانه خدا هستند برای مدت
نامعلومی لغو شده است. دولت عربستان که مدعی نام خادمین حرمین شریفین است،
بد نیست حداقل برای حفظ ظاهر، مسائل حج را از سیاست تفکیک کند تا ذهنیت
ایرانیان از خاندان سعودی بیشاز این تیره نشود.
ریاض برای به چالش کشیدن ایران اسلامی تنها وارد
جنگ نظامی نشده است. در این که شاهزادگان سعودی با پارسیان دچار دشمنی
دیرینه هستند شکی نیست اما عملکرد دستگاه دیپلماسی ایران و نوع شناخت باغ
ملی از رویه ریاض قابل انتقاد است. باید بپذیریم که برخلاف نظر صریح مقام
معظم رهبری در زمینه سیاست خارجی دچار موازیکاری شده ایم. در همه کشورهای
جهان این وزرای امور خارجه هستندکه نقش اول رادر زمینه رابطه با دیگر
کشورها برعهده دارند نه معاونین رئیس جمهور یا حتی وزرای دیگر،مگر در شرایط
خاص. اما تهران ظرف چند سال گذشته دچار پارادوکس دیپلماتیک شده است که فضا
را برای توطئههای برخی دشمنان و تبدیل رقبا به دشمن مهیا کرده است.
به راستی اگر بدون شاخ و شانه کشیدن نظامی برای
ریاض، پیام دیپلماتیک محکم به آنها ابلاغ میشد، سعودیها آنقدر جسور
میشدند که هموطنان ایرانی را به داراعدام بسپارند؟ آیا ادعای منابع جزمی
در مورد وزیر امور خارجه ایران آن گونه که بایسته بوده پاسخ داده شده است
تا دیگر رسانه ای جرات توهین و پادرازی به منافع جمهوری اسلامی را نداشته
باشد؟ موضوع، شخص، وزارتخانه یا دولت خاصی نیست. موضوع اساسی منافع ایران
اسلامی است که در همه جای دنیا باید به اقتدار و صلحجویی از آن دفاع کرد.
اگر امروز پاسخ محکم به یک رقیب منطقهای و دام شاهزادگان سعودی داده نشود
چه بسا که در آینده دشمنان قدرتی ایران توطئههای شوم تری را عملیاتی کنند.
اگرچه جمهوری اسلامی ایران توانایی پاسخ به هر نوع تهدید از سوی هر کشوری
را دارد.
آرمان:طرح بستن تنگه هرمز
«طرح بستن تنگه هرمز»عنوان یادداشت روز روزنامه
آرمان به قلم حشمتالله فلاحتپیشه است كه در آن میخوانید؛طرح اعمال حق
حاکمیت جمهوری اسلامی ایران در آبراههای داخلی و ساحلی(تنگه هرمز) با صد
امضا در مجلس شورای اسلامی تهیه شده و قرار است این طرح که دارای قید
دوفوریتی است به زودی در صحن مجلس مطرح و به تصویب برسد. به اعتقاد من در
این طرح بیش از احساس نیازمند عقلانیت هستیم.
در داخل ایران کسانی که در قبال مسایل بینالمللی
موضعگیری کرده و اقدام به طراحی پیشنهاداتی از این دست میکنند باید
بدانند رفتارهای آنها همواره بازتاب عملی خود را در سیاست دیگر کشورها در
قبال ایران نشان میدهند.
برخی قدرتهای حاضر در منطقه برای افزایش سطح نفوذ
خود و پیشبرد سیاستهایشان به دنبال شکل دادن به بحرانهای جدید هستند.
واقعیت این است که در شرایط حاضر باید رابطه ایران با دنیای خارج بهتر شود.
طرح این مساله میتواند برای نیمی از کشورهایی که نیازمند نفت و انرژی
ایران هستند ایجاد آرامش کند.
در سه دور مذاکرات هستهای اخیر ایران در قالبهایی
کنوانسیونی و قانونی مواضع خود را به روشنی مطرح ساخت و این میتواند به
عنوان تقویتکننده روح دیپلماسی ایرانی باشد. در مقابل اما 1+5 در فرآیندی
غیرعقلانی و غیراخلاقی اجازه رفتن روند مذاکرات به سمتی سازنده را گرفت. در
این شرایط نباید گناه نتیجهبخش نبودن مذاکرات به پای ایران نوشته شود.
طراحان چنین پیشنهاداتی باید در طرحهای خود به
مفاد کارشناسی هم بیشتر توجه کنند و ما باید صداقت 33 ساله خود را در
پاسداری از امنیت تنگه هرمز را همچنان حفظ کنیم. نوع برخورد غرب با ایران
کاملا ناعادلانه است و غربیها سعی در پایمال کردن حقوق ملت ایران دارند
اما برای مقابله با این وضعیت ما باید به روشهایی عقلانیتر متوسل شویم.
امیدوارم در نهایت روح عقلانیت حاکم در سیاست خارجی ایران بارزتر شود.
معتقدم غرب به دنبال این است که گناه شکست مذاکرات را به گردن ایران
بیندازد و باید مراقب بود که طرحهایی به این امر کمک نکند.
ابتكار:اقتصاد نازك نارنجی و اقتصادیون جانسخت!
«اقتصاد نازك نارنجی و اقتصادیون جانسخت!»عنوان
سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم سیدعلی محقق است كه در آن میخوانید؛«با یك
غوره سردیاش میشود و با یك مویز گرمیاش»؛ این، حكایت اقتصاد ما در سالها
و بهویژه ماههای اخیر است. این روزها بازار ایران آنقدر «نازك نارنجی» و
تأثیرپذیر شدهاست كه اگر محرك و متغیری در آنسوی جهان، یك درجه بالا و
پایین شود بلافاصله شاخكهای اقتصاد ما در خیابان فردوسی یا بازار تهران به
آن واكنش نشان میدهد و ناگهان، شاخصهای مختلف چندین درجه جا به جا
میگردند.
در كشورهای توسعهیافته، شاخص اصلی اقتصاد «ارزش
سهام در بورس» است و تغییرات این شاخص روند اقتصاد در یك كشور یا یك منطقه
از جهان را نشان میدهد اما در كشور ما آخرین نشانگری كه به محركهای
اقتصادی واكنش نشان میدهد، شاخصهای بورس است كه از قضا در اكثر موارد هم
گنگ و حتی بر عكس عمل میكند. در مقابل، نرخ ارز و قیمت سكه و طلا، قیمت
ملك و مسكن و حتی تخممرغ، شیر و گوجهفرنگی تابع بیواسطهای از همه
محركهای اقتصادی و سیاسی در همه نقاط جهان است.
این روزها از میوهفروشی در غرب تهران گرفته تا
زرگرهای خیابان كریمخان، از فروشنده لوازم خانگی بازار امینحضور تا مشاور
املاك انتهای نازیآباد و حتی دلال موتورسوار خیابان فردوسی، همگی در قامت
تحلیلگر مسائل سیاسی و هستهای گوش به زنگِ مذاكرات مسكو و بغداد و اجلاس
سران اتحادیه اروپا یا دیدار پوتین و اوباما مینشینند.
البته این پیگیری امور، نه از باب آگاهی از مسائل
داخلی و خارجی كشور و تحولات جهان كه از جنس كسب و كار آنان است. بازاری
ایرانی مسائل دیپلماتیك را دنبال میكند تا از تغییرات قیمتها در صنف خود
عقب نماند.
زمانی برای بازاریهای قدیمی، آغاز هفته
باثباتترین روز برای قیمتها بود و روزهای شنبه هر هفته، همه نرخها درست
مانند آخرین روز هفته قبل بود. در بازارهای جهانی هم وضع عمومی چنین است و
در روزهای تعطیل آخر هفته، شاخصهای اقتصادی به ندرت تغییر میكنند و
جابجایی قیمتها به جز در شرایط بسیار خاص، عمدتاً مربوط به روزهای میانی
هفته و اوج كار بازارهاست. اما در ایران سالهای اخیر، كمتر كسبه و بازاری
هست كه صبح روز شنبه وقتی كركره فروشگاه خود را بالا میكشد، دغدغه و
نگرانی چگونگی قیمتها را نداشته باشد و كمترین مصرفكنندهای هست كه در
همان ساعت 9 صبح اولین روز هفته، از حجم گسترده تغییر قیمتها غافلگیر
نشود. انگار كه برعكس بازاریان، قیمتها تعطیلی و مرخصی ندارند! و در حیات
خلوتی خارج از اصناف و بازار و شهر و یا در پشت كركرههای پایین بازار،
بالا و پایین میشوند.
در چنین شرایطی حتی آنهایی كه كمترین دستی بر آتش
تجارت و كسب و كار دارند و فقط حقوقبگیر دولت و بخش خصوصی و مصرفكننده
بازار هستند، هم به ناچار مجبورند روزانه داشتهها و نداشتههای خود را به
قیمت روز حساب و كتاب كنند تا در رقابت نابرابر دخل و خرج، كمتر كم
بیاورند.
به بیانی دیگر، حال اقتصاد ما همچون حال طفلی است
كه به هر تحرك هدفمند و بیهدفی و به هر اخم و تبسم بیدلیل و بادلیلی، به
سرعت واكنش نشان میدهد و یا با ویروس و باكتری خفیفی، 40 درجه تب میكند.
حال اینكه نقص از كجاست و مقصر كیست كه نظام
اقتصادی كشور در دهه چهارم عمرش باید به مثابه طفلی صغیر، مستعد اخم باشد و
مانند «بیمار از اتاق عمل برگشته»، مستعد تب، حكایت دیگری است كه بارها در
باب آن سخن گفته شدهاست.
وقتی اقتصاد كشوری به هر دلیل، این چنین حساس و
زودرنج و تأثیرپذیر شود و جامعه تشنه وعدهها و قولها و خبرهای خوب و
امیدواركننده اقتصادیون باشد، شغل برنامهریزان و مسئولان اقتصادی كشور به
معنای واقعی كلمه از مشاغل سخت و زیان آور است.
هفته گذشته در اتفاقی نه
چندان عجیب، شاهد صعود دوباره قیمتها در بازار طلا و ارز بودیم. به
طرفهالعینی دلار از مرز دوهزار تومان گذشت و سكه بار دیگر به نزدیكی یك
میلیون تومان رسید. اما اتفاق عجیب، وعده رئیس كل بانك مركزی و مسئولان
اقتصادی دولت بود كه به رغم پیشبینیهای فعالان اقتصادی با خونسردی كامل،
كاهش و بازگشت دوباره قیمتها و ضرر دلالان را وعده دادند كه چنین نیز شد.
دلار كه هفته گذشته، بیش از 200 تومان صعود كرد و به 2060 تومان رسید، تا
عصر دیروز 150 تومان كاهش یافت و سكه هم به تبع آن به مرز 700 هزار تومان
بازگشت.
این در حالی بود كه بسیاری از فعالان اقتصادی و
آگاهان سیاسی با اشاره به آغاز دور جدید تحریمهای اقتصادی و نفتی بر طبل
تداوم افزایش قیمتها در هفته جاری كوبیده و میگفتند: «این تو بمیری از آن
تو بمیریها نیست!» و چشم به دلار سه هزارتومانی و سكه 5/1 میلیون تومانی
داشتند. اما آقای رئیس كل بانك مركزی و دیگر اهالی پاستور دیگر جان سخت شده
اند. مسئولان اقتصادی كشور نشان داده اند كه اگر چه نجات دهندههای خوبی
نیستند، اما هرچقدر هم كه نبض بازار تند شود با حب و دوا و مُسكنی
میتوانند آن را كنترل كنند و حتی اگر قلب این بیمار اصلا نزند، باز هم
حداقل كار احیاء و بازگرداندن بیمار از یك قدمی موت را خوب بلد شده اند.
آدمی است دیگر! با این حال و روز پرفراز و نشیب نرخ
ارز و سكه و مسكن و مرغ و شیر و سایر اقلام، گاهی دلش برای بهمنی و حسینی و
غضنفری و دیگر مسئولان اقتصاد كشور میسوزد. آنها با پیشفروش هزاران قطعه
سكه و هزاران زحمت و صدها طرح و سیاست و دهها سعی و خطا، نرخ دلار و سكه
را تثبیت میكنند اما از آن سو قیمت شیر و لبنیات بالا میرود. جلوی صعود
فزاینده نرخها در بازار مسكن را میگیرند اما مرغ بال در میآورد و....
بیراه نیست اگر بگوییم مدیریت بر این اقتصاد سرگردان و غیر قابل پیشبینی
كاری شاق است كه تحملی طولانی میخواهد و حتی بهترین اقتصاددانها هم اگر
در میانه چنین آشفته بازاری برای حل مساله ورود كنند، جز مُسكنهایی كه
بهمنی و همكارانش تجویز میكنند، كاری از دستشان بر نمیآید.
دنیای اقتصاد:21 ماهگی دلار دو نرخی
«21
ماهگی دلار دو نرخی»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم میثم
هاشمخانی است كه در آن میخوانید؛دلار دو نرخی، در شرایطی 21 ماهه شد که
هر سه رییسکل پیشین بانک مرکزی، بازار ارزی شفاف با دلار تکنرخی را به
جانشین خود تحویل داده بودند.
آیا زمانی که رییسکل فعلی بانک مرکزی هم به طور
ارادی یا غیر ارادی از ریاست کل بانک مرکزی کنارهگیری کند، بازار ارزی
شفاف و تکنرخی را به یادگار خواهد گذاشت؟ یا نامش در تاریخ به عنوان
رییسکلی ثبت خواهد شد که بازار ارز تکنرخی و باثباتی را تحویل گرفت و
بازار ارزی دو نرخی و مستعد رانتخواریهای گسترده را تحویل داد؟
در 21
ماه اخیر، پافشاری بانک مرکزی بر عدم افزایش قیمت فروش رسمی دلار، از عوامل
تشدید بروز شکاف بین قیمتهای دولتی و قیمت بازار آزاد انواع ارز محسوب
میشود؛ فرآیندی که هماکنون شکاف قیمتی فوق را به بالغ بر 700 تومان
رسانده است و در صورت استمرار، میتواند رانتخواری 45 هزار میلیارد تومانی
را در بازه زمانی یکساله به همراه داشته باشد [1]. این ثروت بادآورده 45
هزار میلیارد تومانی که نصیب افراد بهرهمند از دلار دارای نرخ دولتی
میشود، اگر به طور مساوی بین شهروندان ایرانی تقسیم میشد، به هر ایرانی
ماهانه 51 هزار تومان تعلق میگرفت!
از طرف دیگر در شرایطی که نرخ تورم ایران به وضوح
بالاتر از میانگین تورم جهانی بوده و در سال 2011 ایران در جمع 10 کشور
دارای بالاترین نرخ تورم در دنیا جای داشته است [2]، تئوریهای پایهای علم
اقتصاد توصیه میکنند که قیمت دلار در هر سال باید به میزان تفاضل تورم
ایران و میانگین تورم جهانی افزایش یابد تا تولیدکنندگان ایرانی بتوانند
قدرت رقابتی خود در سطح بینالمللی را حفظ کنند. در این اوضاع، پافشاری
بانک مرکزی بر عدم افزایش قیمت رسمی فروش دلار، به منزله لطمه سیاست ارزی
کشور به تولید ملی و قرار گرفتن سیاست ارزی کشور در خدمت تولیدکنندگان چینی
و ترکیهای و امثالهم تلقی میشود [3].
به راستی در شرایطی که اقتصاد کشور با تهدید کمبود
ارزی بر اثر تشدید تحریمهای تجاری مواجه است، پرداخت یارانه به متقاضیان
مسافرتهای خارجی (در قالب ارائه دلار با نرخ دولتی به آنان) در راستای
عدالت اقتصادی قرار دارد؟ آیا در شرایطی که تحریمهای خارجی بنیان تولید در
کشور را هدف گرفتهاند، انحراف فعالیت رقابتی تولیدکنندگان به رقابت برای
کسب هر چه بیشتر سهمیه دلار دولتی، به سود رقابت سالم در اقتصادی ملی است؟
آیا پس از موفقیت ارزشمند کشور در کاهش شدید حجم ثروتهای بادآورده ناشی از
وجود نظام چندنرخی در سیمان و محصولات پتروشیمی و امثالهم، باز شدن مجدد
سفره انبوه ثروتهای بادآورده بر اثر شکاف قیمتی شدید بین قیمت دولتی و
قیمت بازار آزاد دلار، کارنامه قابلدفاعی برای بانک مرکزی تلقی میشود؟
خلاصه آنکه آقای رییس کل، اگر میخواهید در تاریخ اقتصاد ایران نامتان به نیكی ثبت شود، فرصت زیادی ندارید!
باید هر چه سریعتر اقتصاددانان را با سیاستمداران
آشتی دهید. باید سیاستمدارانی که حساسیت زیادی نسبت به محبوبیت خود دارند و
ممکن است به دلیل انتخابات ریاست جمهوری سال آینده با افزایش قیمت رسمی
دلار مخالف باشند را مجاب کنید که استمرار پافشاری بر نرخ فعلی فروش دلار
دولتی، چه بسا تلاطم بازار ارز و موج افزایش قیمت بازار آزاد در چند ماه
آینده را تشدید کرده و اتفاقا محبوبیت همین سیاستمداران را به شدت کاهش
دهد.
شاید هم بتوانید با طرحهایی ابتکاری مانند افزایش
قیمت رسمی (دولتی) فروش دلار و اختصاص درآمد حاصله برای افزایش یارانه نقدی
پرداختی به شهروندان ایرانی، همگرایی بین کارشناسان اقتصادی و
سیاستمداران را برای افزایش قیمت مرجع دلار و حرکت به سمت بازار ارز
تکنرخی و شفاف فراهم کنید.
خلاصه آنکه آقای رییس کل، فرصت باقیمانده از دوره ریاستتان بر بانک مرکزی را بیشتر قدر بدانید.
جهان صنعت:سرنوشت مبهم صندوق توسعه ملی
«سرنوشت مبهم صندوق توسعه ملی»عنوان سرمقاله
روزنامه جهان صنعت به قلم دکتر بهمن آرمان است كه در آن میخوانید؛ موجودی
صندوق توسعه ملی و اینکه سرنوشت آن مانند حساب ذخیره ارزی نشود به نگرانی
عمدهای تبدیل شده است.در گذشته عملکرد حساب ذخیره ارزی هر شش ماه یک بار
توسط معاونت ارزی بانک مرکزی مبتنی بر آمار و ارقام دقیق تهیه میشد.
اما در مورد صندوق توسعه ملی مساله به دو شکل متضاد
خود را نشان میدهد. عدهای بر این باورند که شرایط حاکم بر حساب ذخیره
ارزی به مراتب بهتر از شرایط حاکم بر صندوق توسعه ملی است البته در آن زمان
نیز دولت حساب ذخیره ارزی را حیاط خلوت خود میدانست و اقدام به
قانونشکنی میکرد.
به طوری که بر پایه مطالعاتی که توسط مرکز
پژوهشهای مجلس شورای اسلامی انجام گرفته، حدود 82 درصد منابع حساب ذخیره
ارزی برای کسری بودجه دولت و به صورت غیرقانونی برداشت شده است.البته منابع
صندوق توسعه ملی نیز عملا در اختیار بخشخصوصی قرار نمیگیرد و امکان
پرداخت ارز برای واردات ماشینآلات و تکنولوژی وجود ندارد به عبارت دیگر
شرایط را بهگونهای دشوار و پیچیده کردند که بخشخصوصی نمیتواند از این
صندوق استفادهای داشته باشد.در عین حال فرآیند ارایه آمار و اطلاعات صندوق
توسعه ملی کاملا متوقف شده و آمارهای گوناگونی درخصوص آن ارایه میشود ولی
آمار رسمی در مورد عملکرد صندوق وجود ندارد.اما بر پایه اطلاعات دریافت
شده بخشخصوصی تاکنون نتوانسته است در ابعاد قابل توجه از این صندوق اقدام
به واردات ماشینآلات تولیدی و تکنولوژی کندبنابراین مبالغی هم که طی روز
گذشته با انعقاد تفاهمنامه همکاری با وزارت نفت داشته است چندان قابل
اعتماد نیست.
ضمن اینکه یک مساله دارای اهمیت بسیار زیادی است و
اینکه پول به خودی خود منجر به واردات تکنولوژی به ویژه تکنولوژی پیچیده
نفت و پتروشیمی نمیشود ضمن اینکه راههای دور زدن تحریمها محدود است و در
شرایط فعلی اگر هم 14 میلیارد دلار در اختیار وزارت نفت گذاشته شود مشخص
نیست که این مبلغ بتواند نقش بسزایی در توسعه صنعت نفت کشور داشته باشد
چراکه اجرای پروژههای نفتی توسط بخشخصوصی با هزینههای بسیار سنگینی
همراه است.بنابراین سرنوشت صندوق توسعه ملی که از این به بعد به دلیل کاهش
صادرات نفت خام و کاهش قیمت نفت ورودی کمتری نسبت به گذشته خواهد داشت،
مشخص نیست و انتظار میرود که موجودی این صندوق کاهش یابد.
با این اوصاف معلوم نیست که دولت در شرایط فعلی
بخواهد در ابعاد گسترده از منابع صندوق توسعه ملی برای سرمایهگذاری
استفاده کند زیرا سایه تحریمها دولت را ناچار به ملاحظهکاری و احتیاط
بیشتر میکند.
489پیش ازمیلاد:4 ژوئیه سال 489 پیش از میلاد داریوش بزرگ - شاه شاهان - كه بر تمركز امور و ایرانی بودن هر كار تعصب می ورزید و پیدایش ناسیونالیسم نیرومند ایرانی را به او نسبت می دهند تصمیم گرفت كه قلمرو ایران به 30 ایالت تقسیم شود و هر ایالت را ساتراپی (كه واژه ای مادی است) نامید (قانون، ایالت های فعلی ایران «استان» خوانده است كه اختصاص به ایالت ایران دارد و نمی توان ایالت كشور دیگر را «استان» ترجمه كرد). داریوش شرح این ساتراپی ها را در سنگنبشته داده است كه باقی مانده است و تاریخنگاران جهان آن را «سند مالكیت ایران = دید» خوانده اند (هیچ كشوری در جهان چنین سندی را ندارد). مصر یكی از ساتراپی های ایران آن زمان بود كه داریوش توجه خاصی به آبادكردن آن داشت. داریوش در همین روز دستور داد كه با تاسیس پستخانه ارتباط مردم این ایالتها با هم تامین شود و داد و ستد با پول انجام گیرد (سكه هایی كه ضرب كرده بود و در جهان به «داریك» معروف شده اند). داریوش همچنین دستور داد که میان شهرهای شوش و سارد (نزدیك مدیترانه) یك شاهراه ارابه رو ساخته شود (این راه به طول 2700 كیلومتر كشف شده است كه در بسیاری از قسمتهایش، نوعی اسفالته بود) و ... . داریوش سه سال بعد درگذشت و استخوانهای او، پس از دخمه گذاری، در گوری در «نقش رستم» كه از قبل آماده كرده بود دفن شد.
979م:مطابق اسناد متعدد، كار ساختن «بند امیر» در چهارم ژوئیه سال ۹۷۹ میلادى كاملاً به پایان رسید. عضدالدوله دیلمى از دودمان بوئیان ایران این بند (سد) را بر روى رود «كر Kor» در استان فارس - نزدیك شیراز - ساخته است.
عضدالدوله كه مانند سایر بوئیان یك میهندوست تمام عیار ایرانى بود، در تاریخ به آبادسازى و عمران معروفیت ویژه دارد. وى در سال ۹۸۳ میلادى درگذشت.
1887م:بیست سال پیش از امضاى قرارداد تقسیم ایران به دو منطقه نفوذ (میان انگلستان و روسیه) در سن پترزبورگ كه مورخان متفق القول از آن به عنوان شرم آورترین معاهده قرن ۲۰ یاد كرده اند، انگلستان و روسیه چهارم ژوئیه ۱۸۸۷ در زمینه سرنوشت افغانستان به توافق رسیدند كه این توافق نیز بر ضد تمامیت تاریخى ایران بود. طبق این توافق، انگلستان سلطه روسیه بر «فرارود» را برسمیت شناخت و روسیه نفوذ انگلستان بر افغانستان و خطوط مرزی آن را. به این ترتیب، مرزهای شرقی و شمالشرقی وطن ما در سازش این دو قدرت استعماری تعیین و تثبیت، و ایران رسما كوچكتر شد!. رقابت هاى استعمارى انگلستان و روسیه در قرون ۱۹ و ۲۰ دشوارى هاى متعدد براى ایران به بار آورده است. سرزمین كلیدی افغانستان نیز به خاطر موقع جغرافیایی خود در رنج و گرفتاری است و دشواری های این سرزمین، با انسجام قدرت تازه ای به نام «اوراسیا» كه از شكل گیری آن چند سال گذشته است بیشتر خواهد شد. مشكلات جاری افغانستان از سوم ژوئیه 1979 شدت گرفته است كه در این روز جیمی كارتر رئیس جمهور وقت آمریكا دستورالعمل محرمانه كمك همه جانبه را به مخالفان دولت كمونیست كابل كه دست نشانده مسكو بود امضاء كرد و .... گفته شده است كه همین دستور العمل سرانجام به پیدایش طالبان و القاعده انجامید و ....
1329ش:در این روز در سال 1329 هجری خورشیدی (مصادف با 4 زوئیه 1950) و برغم مخالفت شدید دكتر مصدق و یارانش، مجلس بر نخست وزیر شدن سپهبد رزم آرا صحه گذارد كه نمایندگان مخالف - از فرط خشم صندلی های مجلس را شكستند.
همین ابراز خشم كه در جامعه منعكس شد نقطه عطفی در تاریخ ایران شد و مبارزات ملی به منظور نجات ایران از سلطه دولتهای استعمارگر اروپایی به ویژه انگلستان كه از 120 سال پیش از آن آغاز شده بود شدت گرفت و به ترور رزم آرا و ملی شدن نفت ایران انجامید، و مردم ظرف مدتی كوتاه بساط سابق را برچیدند. اما، نظم نو پس از پیروزی ملت ایران كه سرمشق سایر ملل استعمار زده قرار گرفت، به دلیل ادامه توطئه از خارج و سازش (خیانت) از داخل بیش از 30 ماه طول نكشید و با براندازی 28 مرداد سال 1332 پایان یافت. خشم مردم ایران از این براندازی هنوز فرو ننشسته است.
460پیش ازمیلاد:عرق برگ درخت بید(بید شیرین) همان خاصیت آسپرین را در پیشگیری از سكته مغزی و حمله قلبی و رقیق سازی خون دارد، البته به میزانی ضعیف تر و یك ضد درد است و بر خلاف آسپرین به معده هم آسیب نمی زند. در مورد تاریخچه كشف خاصیت آن كه 25 قرن سابقه دارد و به زمان كنفوسیوس می رسد، به درستی معلوم نیست كه كدام ملت ، زودتر آن را مورد استفاده قرار داده اند: ایرانیان و یا چینیان. هردو ملت در آن زمان همسایه بی واسطه بودند و با هم وسیعا مراوده داشتند، ولی نوشته های چینی كه به خاصیت درمانی برگ بید و سایر ریشه ها ، برگها و گلهای گیاهان اشاره كرده قدمت بیشتری دارد. تاریخ قدیمی ترین این اسناد مربوط به ژوئیه سال 470 پیش از میلاد است. با وجود این؛ سابقه نگاران علوم، ایرانیان را مخترع تقطیر و عرقگیری گیاهان و گلهااز جمله مینت Mint (نعناع) بشمار آورده اند. یونانیان باستان و مردم مدیترانه هم در این كار سابقه طولانی داشته اند.
2004م:«جان كری» نامزد دمكراتها در انتخابات دوم نوامبر 2004 هم متوجه اهمیت وب سایت شخصی در اینترنت شده بود. وی سوم ژوئیه 2004 اعلام داشت كه اخبار مربوط به تصمیماتش را نخست در این «وبلاگ» قرار خواهد داد از جمله تعیین معاون آینده اش را.
او از رسانه ها خواسته بود كه برای كسب هر گونه اطلاع، نخست به این سایت كه ساعت به ساعت ـ اگر مطلب تازه ای باشد ـ در آن قرار داده خواهد شد مراجعه كنند. وی گفته بود كه عده مراجعین روزانه به این سایت از رقم یك میلیون گذشته است و هركس می تواند نظر و پرسش خود از طریق « ای ـ میل» ضمیمه این سایت برای او ارسال دارد.
كری همچنین گفته بود كه با بكار گیری این سایت، صرفه جویی او در هزینه های تبلیغاتی، دست كم پنج میلیون دلار بوده است؛ حال آن كه هزینه ادامه فعالیت این سایت برای او در ماه حدود یكی ـ دو هزار دلار است.
2005م:اوایل ژوئیه 2005 دو روزنامه نگار آمریكایی، هر دو 89 ساله درگذشتند كه هركدام نظر مهمی را در ژورنالیسم از خود به یادگار گذارده اند. ویلیام برینك در طول عمر روزنامه نگاری خود كه از شش دهه تجاوز كرده بود سردبیر چند روزنامه بزرگ از جمله نیویورك دیلی نیوز بود. او معتقد به زدن تیتر بزرگ و چاپ عكس با حالت در صفحه اول روزنامه بود، حتی اگر این صفحه حاوی تنها یك تیتر و یك عكس باشد. او می گفت كه چنین تیتر و عكسی باید همه چیز را بگوید و در مغز خواننده و بیننده آن نقش بندد و نظرش را تغییر و عزم او را راسخ كند. وی در سی ام اكتبر سال 1975 با زدن یك تیتر چند كلمه ای و چاپ عكس جرالد فورد رئیس جمهوری وقت كه وی را مردی بی اعتنا و از خود راضی نشان می داد باعث شد كه نیویوركی ها به او رای ندهند و در انتخابات از كارتر شكست بخورد و نه تنها مسیر تاریخ آمریكا بلكه تاریخ جهان ورق بخورد. اگر فورد شكست نخورده بود نظامهای ایران، افغانستان، اتیوپی، نیكاراگوئه و ... تغییر نمی كردند. فورد با دادن كمك مالی از جانب دولت فدرال به شهرداری نیویورك كه در آستانه ورشكستگی قرار داشت مخالفت كرده بود و ویلیام برینك از این موضوع استفاده كرد و در آن روز تیتر زد كه فورد گفت: مرده را باید حذف شده تلقی كرد. (كه اشاره فورد به شهر نیویورك بود كه از نظر وی یك «مرده» بود و نباید به آن اعتنا و كمك می شد). بسیاری هستند كه این روش تیتر زنی ویلیام برینك را بكار می برند.
روزنامه نگار دیگر كه فوت شد ویلیام بلاك ناشر چندین نشریه در سراسر آمریكا از جمله پیتسبورگ پرس (پنسیلوانیا)، هرالد (كالیفرنیا) و بلید(اهایو) بود. وی عقیده داشت كه روزنامه باید متعلق به فرد و یا یك خانواده باشد تا در نتیجه دلسوزی آنان رشد كند، همانند نیویورك تایمز و واشنگتن پست. تعلق داشتن روزنامه به یك شركت باعث دست به دست شدن متوالی و تغییر روش می شود، نه خودش رشد می كند و نه سودی به جامعه می رساند و تنها در خدمت اهداف بزرگترین سهامدار است كه هدف روزنامه نگاربودن و درنتیجه دلسوزی ندارد ــ دلسوزی او در حد سرمایه گذاری اوست و اگر سود حاصله اش از اعمال نفوذ از طریق روزنامه از میزان سرمایه گذاری اش بیشتر باشد خیلی آسان روزنامه به كشتن می دهد. بلاك 62 سال روزنامه نگاری كرد. پدر و پدر بزرگ او هم روزنامه نگار بودند.
1776م:چهارم ژوئیه مصادف با سالروز تصویب اعلامیه استقلال مهاجرنشینان انگلیسی آمریكای شمالی (ایالات متحده) در سال 1776 در کنگره نمایندگان این مهاجر نشینان است كه جزیی از قلمرو انگلستان بشمار می رفتند، ولی تحقق این جدایی بدون جنگ صورت نگرفت و این جنگ كه با كمك فرانسه ــ رقیب اروپایی انگلستان ــ انجام گرفت مدتها طول كشید. سالروز امضاء شدن اعلامیه استقلال آمریكا به نام یكایك مردم این سرزمین در سال 1776، دراین كشور روز ملی و تعطیل عمومی است.
1807م:چهارم ژوئیه 1807 جیوسپ گاریبالدی Giuseppe Garibaldi میهندوست بنام ایتالیا كه در تامین وحدت وطن خود، پس از 14 قرن از هم پاشیدگی، جانفشانی بسیار كرد به دنیا آمد و 74 سال عمر كرد. كاوور با زبان و قلم و گاریبالدی با تفنگ، وحدت ایتالیا را تامین كردند كه كاری بس دشوار بود. گاریبالدی پس از بیرون آوردن مناطق متعدد ایتالیا از دست حكام مستقل، برای تحقق آرزوی دیرینش كه شهر رم بار دیگر پایتخت ایتالیا شود، با مردان خود دو بار به این شهر كه در دست پاپ بود حمله برد. گاریبالدی كه در جنگهای وحدت ایتالیا با ارتشهای فرانسه و نیروهای اتریش هم درگیر شده بود پس از تامین وحدت، شهر به شهر می رفت و از مهندسان و صنعتگران ایتالیایی می خواست كه سلاحهای برتر بسازند و می گفت كه تا دنیا چنین است و حرف آخر را گلوله می زند، ایتالیا هم باید بهترین توپها را داشته باشد تا از حق و منافع خود دفاع و دیگران را وادار به قبول خواستهایش كند. گاریبالدی یك جمهوریخواه بود ولی به نظر اكثریت احترام می گذاشت و هنگامی كه پارلمان ایتالیا رای به پادشاهی امانوئله بر همه ایتالیا داد آن را پذیرفت مشروط بر این كه حكومت در دست نخست وزیر باشد. نظام پادشاهی ایتالیا تا بعد از جنگ جهانی دوم ادامه داشت و دوم ژوئن 1949 با انجام رفراندم به جمهوری تغییر یافت. گاریبالدی دوم ژوئن 1882 درگذشت.
1826م:چهارم ژوئیه سال 1826 جان ادامز John Adams دومین رئیس جمهوری و توماس جفرسونThomas Jefferson اندیشمند معروف و سومین رئیس جمهوری آمریکا در گذشتند. اتفاقا جیمز مونرو James Monroe پنجمین رئیس جمهوری آمریکا هم در همین روز در سال 1831 میلادی جان سپرد.
1966م:لیندن جانسون Lyndon B. Johnson رئیس جمهوری وقت آمریکا چهارم ژوئیه1966 قانون «آزادی اطلاعات» را که به تصویب کنگره این کشور رسیده بود امضا کرد. این قانون که کار روزنامه نگار را آسان ساخته است درست در همین روز از سال بعد (1967) به اجرا درآمد. روزنامه نگار، تاریخنگار و هر پژوهشگر می تواند در ایالات متحده آمریکا به استناد این قانون خواستار مطالعه و نسخه برداری از اسناد عمومی شود و منتشر سازد.
2004م:درپی انتشار گزارش جلسه تفهیم اتهام كه اول ژوئیه 2004 انجام شد، صدها حقوقدان از سراسر جهان و به ویژه دنیای عرب داوطلبانه آمادگی خود را برای دفاع از صدام حسین در جریان محاكمه او اعلام داشته بودند كه در میان آنان «عایشه معمر قذافی» دختر رهبر لیبی كه یك پروفسور درس حقوق است و نیز «رمسی کلارک» داستان کل آمریکا در دوران زمامداری جیمی کارتر دیده می شدند.
بیشتر این حقوقدانان این رسیدگی قضایی را غیر قانونی و غیر مشروع دانسته بودند؛ زیرا كه بزعم آنان، دولت موقت عراق از جانب آمریكا كه عراق را در اشغال نظامی دارد منصوب شده بود، نه مردم عراق در یك انتخابات آزاد و یا یك بپاخیزی (انقلاب) سراسری داخلی؛ و در نتیجه ارکان چنین دولتی نمی تواند اعضای دولتی را كه بر سركار بود و اتهام دزدی و اختلاس و سوء استفاده هم به آنان وارد نشده بود تعقیب قضایی كند.
دفتر زیاد الخسونه، یك وكیل قضایی اردنی در شهر امان كه وكالت از صدام را به خواست خانواده اش برعهده گرفته بود به مركز دریافت پیامهای حقوقدانان از سراسر جهان مبدل و از مشاركت داوطلبانه دختر قذافی ابراز قدردانی كرده بود.
با صدام، یازده تن از دستیاران او در حکومت نیز متهم شده اند که در جلسه مقدماتی اول ژوئیه، به آنان تفهیم اتهام شد.
2004م:دوم و سوم ژوئیه 2004 اظهارات صدام حسین در نخستین جلسه قضایی تفهیم اتهام و عكسهای او وسیعا در رسانه های جهان انتشار یافته و روزنامه های آمریكا تمامی قسمت بالای صفحه اول خود را به درج آن اختصاص داده بودند. ماحصل نظر مفسران این رسانه ها در این باره و در آن دو روز از این قرار بود:
- اظهارات و عكسهای صدام نظر بسیاری از جهانیان را نسبت به او تغییر داد و مساعد وی ساخت. این رسیدگی عجولانه به زیان دولت موقت بغداد تمام شد و دشوار است كه بتواند نظر جهانیان را نسبت به خود كه تردید دارند مستقل از آمریكا عمل کند تغییر دهد.
- حمایت دولتهای دیگر از دولت موقت بغداد كمی دشوارتر شده است.
- تردید به قانونی بودن و مشروعیت محاكمه صدام در عراق توسط یك محكمه داخلی، خیلی بیشتر شده و صدای اعتراض حقوقدانان را بلندتر كرده است.
- جز مطبوعات كویت و تا حدی كم امارات عربی متحده، سایر رسانه ها گزارشهای مربوط را بی طرفانه منعكس كرده بودند.
- همدردی نسبت به عراقی ها در مورد اشغال نظامی كشورشان در كشورهای اسلامی و عرب و از جمله اندونزی افزایش یافته است.
- صدام حسین به صورت سمبول ضد آمریكا در آمده است و دشوار است كه بشود حتی در زندان او را دست كم گرفت.
- دولت آمریكا این بار هم بدون تعقل كافی و پیش بینی نتایج، با پیش افتادن رسیدگی قضایی موافقت كرد. این رسیدگی زودرس حتی سبب شد كه حزب بعث عراق پس از 15 ماه جان بگیرد و رسما اعلامیه بدهد و هر خشونت قبلی صدام را به حساب «حفظ منافع ملی» بگذارد. پیش انداختن زمان این رسیدگی قضایی نتوانست شیعیان عراق را كه نسبت به دولت موقت ظنین هستند راضی كند.
- بیشتر روزنامه ها از جمله گاردین لندن نخستین جلسه رسیدگی را «نمایش روی صحنه به كارگردانی آمریكا» و یا همانند ایدیپندنت
1636: شهر پراویدنس در امریکای شمالی توسط مهاجران انگلیسی ساخته شد که بعدا مرکز ایالت رودآیلند قرار گرفت.
1715: Christian Gellert شاعر و داستان نگار ساکسونی (آلمان) متولد شد.
1789: کنگره ایالات متحده قانون تعرفه کمرگ را به تصویب رساند تا نه تنها درآمد برای دولت نوبنیاد تامین کند بلکه کنترل تجارت خارجی را در دست داشته باشد.
1802: آکادمی نظامی آمریکا (دانشکده افسری) در "وست پوینت" ایالت نیویورک آغاز بکار کرد.
1845: کنگره جمهوری مستقل تکزاس رای به الحاق این جمهوری به ایالات متحده آمریکا داد و یک ایالت این کشور شد.
1848: شاتوبریان Francois Rene de Chateaubriand داستان نگار و سیاستمدار فرانسوی در گذشت.
1874: حزب سوسیال دمکرات آمریکا تاسیس شد.
1894: مجمع الجزایر هاوائی که قبلا نظام پادشاهی داشت جمهوری شد.این جزایر بعدا به صورت یک ایالت آمریکا درآمد.
1946: فیلیپین پس از نزدیک به نیم قرن، استقلال خود را از آمریکا گرفت. فیلیپین که از مستعمرات اسپانیا در آسیا بود در جریان جنگ آمریکا و اسپانیا به تصرف آمریکا درآمده بود.
1950: دولت آمریكا رادیوی اروپای آزاد را بكار انداخت كه یك ابراز جنگ سرد توصیف شده است.