همتی کز پا نشستم یا علی مانده ام بر گیر دستم یا علی تا بدیدار تو چشمم باز شد از جهان دل بر تو بستم یا علی مردم ار مست می خمخانه اند من زمینای تو مستم یا علی من ندانم چیستم یا کیستم ؟ از تو هستم هر چه هستم یا علی خواجگی کن عهد مشکن گر چه من عهد خود با تو شکستمیا علی پایه از چرخ بلندم برتر است بر درت تا خاک پستم یا علی بر عطای توست چشمم کز خطا تیر فرصت شد ز شستم یا علی خلق اگر دل بر گدایان بسته اند من گدای شه پرستم یا علی ای عصای رهروان دستی که من پای خویش از تیشه خستم یا علی زاهدان در انتظار کوثرند من خوش از جام الستم یا علی پای مردی کن از لطفم دستگیر نیر بی پا و دستم یا علی
ما هم از مستان این می بوده ایم زعاشقان درگه وی بوده ایم ناف ما از مهر او ببریده اند عشق او در جان ما کاریده اند
ساقی بده آن جام شراب ازلی را آن جام مصفای شراب ازلی را آن می که زمعشوق مرا جذبه ی روح ست یعنی دل مجروح مرا روح و فتوح است آن می که زمیخانه ی لاهوت عیان شد ابلیس ندانست که این مرحله چون شد از جهل مرکب ز سماوات برون شد آن نور علی بود که در خاک عیان شد این سجده که کردند ملایک زهمان شد یعنی که علی کاشف اسرار نهان شد از صورت او سر خداوند عیان شد
ای خوانده ترا خدا ولی ادرکنی بر تو ز نبی نص جلی ادرکنی دستم تهی و لطف تو بی پایان یا حضرت مرتضی علی ادرکنی
بود علی سلسله جنبان عشق عشق از او بود وی از ان عشق خرقه ی او خرقه ی احمد بود نور علی نور محمد بود زلف بی افشان احمد تا بدوش احمد از این جاذبه شد خرقه پوش
برفراز مجلس ما، ماهی امشب سر زند خنده بر خورشید و ماه از تابش منظر زند ساقی گل چهره امشب جلوه دیگر کند مطرب خوش نغمه امشب پرده دیگر زند آسمان پوشیده بر تن، پرنیان نیلگون چون عروسان، خویشتن را زینت و زیور زند آسمان را گفتم این بزم و نشاط از چیست؟ گفت چون که فردا آفتاب از برج خاور سر زند من در آن بزم کنم خدمت که شاه انبیاء مصطفی تاج ولایت بر سر حیدر زند در غدیر خم چو دریا خلق خیز و موج و موج کشتی لولاک چون آن جا رسد، لنگر زند کاین علی باشد ولی الله، باید بعد من بر سریر دین نشیند بر سرش افسر زند آسمان بر خاک افتاده است خواهد چون زمین بوسه بر پای، علی داماد پیغمبر زند نیست مردان خدا را رهبری غیر از علی مرد حق باید قدم در راه این رهبر زند آسمان بر گردن افکنده است طوق بندگی تا به سر تاج ولای خواجه قنبر زند پرچم شاه ولایت بین که در هر بامداد خنده بر پرچم دار و اسکندر زند دست گیر از کرم افتاده ای گر چون "رسا" دست بر دامان او در عرصه محشر زند "دکتر قاسم رسا خراسانی
مرحوم عبدلكریم حامد می فرمود: «آقایی منزل ما آمد، که رئیس یکی از گروه منتظرین در مشهد بود، به او گفتم: شغلتان چیست؟ گفت: نانوایی سنگکی داریم. گفتم: اگر کسی بیاید و روبروی نانوایی شما یک نانوایی باز کند شما چه عکس العملی از خود نشان می دهید؟ گفت: معلوم است، می روم از او شکایت می کنم؛ چون که نمی شود دو تا نانوایی روبروی هم باشند. گفتم: بلند شو و دم و دستگاهت را جمع کن. تو منتظر امام زمان(ع) نیستی! برای چه می خواهی حضرت بیایند؟ کسی در انتظار امام زمان(ع) به سر می برد که در کلاس تهذیب و اخلاص و بندگی قرار دارد. تو هنوز خدا را رازق نمی دانی، پس چگونه خود را ساخته ای؟»