كتاب: سیره معصومان، ج 4، ص 80
نویسنده: سید محسن امین
ترجمه: على حجتى كرمانى
امام حسین (ع) در سایه عنایت و تربیت رسول الله (ص)، فصیحترین مرد عرب قرار گرفت. پدرش امیر المؤمنین (ع)، كسى كه سخن او پس از پیامبر (ص) بالاتر از كلام مخلوق و پایینتر از كلام خالق بود. مادرش فاطمه زهرا (س) كه خود از چشمه نطق و بیان پدرش رسول خدا (ص) سیراب گشته بود. بنابراین جاى شگفتى نیست، كه بگوییم هیچ كس در فصاحت و بلاغت به پایه آن حضرت نمىرسید. خطابه او در روز عاشورا كه مصائب و مشكلات سراسر وجودش را احاطه كرده و غم و اندوه از هر سو وى را در تنگنا قرار مىداد، با این وصف هرگز نلرزید و اضطراب و پریشانى به خود راه نداد، و این خود نشانگر آن است كه بیان او فصیحتر و سخن او بلیغتر از هر كس بوده است، و در اجتماع مردم كوفه با دلى قوى و قلبى ثابت و بیانى گویا به سخن پرداخت، چنان كه گویى بیانش چون سیلى است خروشان كه دشمن را از پا در مىآورد. سخنى كه در بلاغت و رسایى كلام تا آن زمان هرگز شنیده نشده و بعدا نیز شنیده نخواهد شد. تا آنجا كه دشمن او با شنیدن سخنان كوبنده او مردم را از این امر بازداشت و گفت: واى بر شما . او فرزند همان پدر است. به خدا قسم، چنانچه یك بار دیگر بدین ترتیب براى شما سخن بگوید، هرگز قادر به آزار و یا محاصره او نخواهید بود.
قهرمان مبارزه با ظلم و ستم
امام حسین (ع) تنها قهرمانى است كه در مبارزه با ستم و مقاومت در برابر ظلم و آسان شمردن مرگ در راه حق و عزت و شرافت انسانى گوى سبقت را از دیگران ربوده است، و درباره او ضرب المثلها ساخته و در یاد او قهرمانانى به وجود آمده است.در بزرگى و بلندى مقام والاى او، كتابها طبع و نشر شده و خطابهها ایراد گردیده و اشعار بسیارى سرودهاند.
او بزرگ مردى است كه هر فرد آزادهاى كه داراى همتى بلند باشد و در هر عصر و زمان بخواهد در برابر ظلم و بیدادگرى ایستادگى كند شایسته است كه از آن حضرت پیروى نماید و در مكتب وى درس زندگى بیاموزد، و آن كس كه از ذلت و خوارى گریزان و پذیراى ظلم و ستم نیست مىبایست در جاده آن حضرت گام سپارد.
فداكارى و از خود گذشتگى امام حسین (ع) چنان بود كه عقول را به حیرت واداشت و دلها را به دهشت انداخت و نفوس بشرى را از خود بى خود ساخت و قلبها را اسیر خود كرد.
كدام قهرمانى را مىشناسید كه در بزرگى و بلندى مقام و در مبارزه با ستم این گونه در برابر ظلم بایستد و هرگز سستى به خود راه ندهد.كدام بزرگمردى را سراغ دارید كه این چنین عقول و ارواح و قلوب جهانیان را مسخر خود سازد.در میان ملل جهان هرگز همانند او و حتى مشابه این پیشواى بزرگ دیده نشده است.
چنان كه مىبینیم، در قرنهاى عدیده و نسلهاى متوالى عظمت امام حسین بن على (ع) جهانیان را به شگفتى و حیرت واداشته، تا آنجا كه نداى الهى او همچنان جاوید و سرمدى باقى مانده است. او كه به تاریخ مبارزه و جهاد مردان حق جلوه ابدى و شكوه جاودانى بخشید، از بیعت با یزید بن معاویه امتناع ورزید، بدین علت كه وى را مردى میگسار و سرگرم كنیزان و رامشگران و بازى با میمونها مىدانست و امام معتقد بود كسى كه به كفر و الحاد تظاهر كند و دین را مورد تحقیر و تمسخر قرار دهد، هرگز شایسته حكومت بر مسلمانان نخواهد بود. چنان كه به مروان بن حكم مىفرماید: زمانى كه امت اسلامى به این مصیبت گرفتار آید و مردى چون یزید حكومت مسلمین را در دست گیرد با اسلام باید خداحافظى كرد، و در جاى دیگر به برادر خود محمد بن حنفیه مىگوید:
به خدا سوگند، چنانچه در تمام جهان براى من هیچ گونه جایگاه و پناهگاهى وجود نداشت، باز هم اعلام مىكردم كه زیر بار بیعت با یزید بن معاویه نخواهم رفت.
ذكر این نكته لازم است كه آن حضرت، موقعى این سخن را بیان داشت كه اگر با یزید بیعت مىكرد، امكانات فراوان و لذایذ بىشمارى در اختیارش قرار مىدادند و به تعظیم و تكریم وى مىپرداختند. ایادى حكومت وى را گرامى مىداشتند و هرگز با اراده و فرمان او مخالفت نمىكردند، و این، بدان جهت بود كه یزید، به مقام و منزلت او در میان مسلمین به خوبى آگاه بود. از یك سو از مخالفت با او به شدت در هراس بود، و از سوى دیگر هشدار معاویه كه قبلا به فرزند خود یزید درباره امام حسین (ع) داده و وى را از مخالفت با امام بر حذر داشته بود، او را نگران مىساخت.
امام حسین بن على (ع) كه بر تمام علایق و لذایذ حیات پانهاده و هدفش مبارزه با ظلم بود، از این امر امتناع ورزید و زیر بار بیعت با یزید نرفت و فرمود:
ما اهل بیت پیامبر و منبع وحى و رسالت هستیم و خاندان ما مركز رفت و آمد فرشتگان است . خداوند ما را در آفرینش بر دیگران مقدم داشت، و ختم نبوت را در خانواده ما قرار داد . در حالى كه یزید مردى فاسق و شرابخوار و قاتل است، و هرگز كسى همانند من با یك چنین فردى بیعت نخواهد كرد.
بدین ترتیب امام حسین (ع) با خانواده، همسر و فرزندان خود از مدینه خارج گشت و راه اصلى را در پیش گرفت. اهل بیت آن حضرت به وى گفتند، بهتر است از راه دیگرى حركت كنید تا از دستیابى دیگران مصون باشید. امام (ع) از این امر خوددارى كرد. بزرگوارى او بالاتر از این بود كه ناتوانى و هراسى از خود نشان دهد. پس در پاسخ آنها گفت: به خدا قسم، هرگز از راه اصلى خارج نخواهم شد، تا آنچه را كه اراده خداوندى است انجام گیرد.
زمانى كه حر بن یزید ریاحى در برابر امام حسین (ع) ایستاد و گفت: من به تو هشدار مىدهم، چنانچه جنگ را آغاز كنى، ما نیز مبارزه خواهیم كرد، و جان خود را از دست خواهى داد، آن حضرت قاطعانه پاسخ مىدهد و به وى خاطر نشان مىسازد كه مرگ در راه حق و رسیدن به عزت و شرف از هر چیز آسانتر است، و ادامه داده به وى مىگوید: تو مرا به مرگ تهدید مىكنى. آیا كار شما بدینجا كشیده كه به كشتن من اقدام كنید؟
باز هم مىگویم پاسخ من همان است كه برادر اوس گفته است. به این ترتیب كه وى تصمیم گرفت به یارى رسول الله ص برود. در این اثنا پسر عمویش وى را از كشته شدن بیم داد و گفت: به كجا مىروى؟ تو در این راه كشته خواهى شد. پس در پاسخ پسر عموى خود اشعارى به این شرح گفت:
سامضى و ما بالموت عار على الفتى
اذا ما نوى حقا و جاهد مسلما
اقدم نفسی لا ارید بقاءها
لتلقى خمیسا فی الوغى و عرمرما
فان عشت لم اندم و ان مت لم الم
كفى بك ذلا ان تعیش فترغما
به من مىگویید، مرو، اما خواهم رفت. مىگویید كشته مىشوم. مگر مردن براى یك جوانمرد ننگ است؟ مردن آن وقت ننگ است كه هدف انسان پست باشد و بخواهد براى آقایى و ریاست كشته بشود كه مىگویند به هدفش نرسید. اما براى آن كسى كه به منظور اعلاى كلمه حق و در راه حق كشته مىشود كه ننگ نیست. زیرا در راهى قدم برمىدارد كه صالحین و بندگان شایسته خدا قدم برداشتهاند. پس چون در راهى قدم برمىدارد كه با یك آدم هلاك شده بدبخت و گناهكار مانند یزید مخالفت مىكند بگذار كشته بشود.
من جان خود را فدا مىكنم و هرگز بقاى آن را خواستار نیستم، و به زودى در میدان جنگ شركت خواهم كرد. شما مىگویید كشته مىشوم یكى از این دو حال بیشتر نیست، یا زنده مىمانم یا كشته مىشوم. چنانچه زنده ماندم پشیمان نیستم و كسى نمىگوید، تو چرا زنده ماندى. و اگر در این راه كشته بشوم، احدى در دنیا مرا ملامت نخواهد كرد، اگر بداند كه در چه راهى رفتهام. در حالى كه براى بدبختى و ذلت تو كافى است كه زندگى بكنى اما دماغت را به خاك بمالند.
حسین بن على (ع) فرمود: با صراحت مىگویم. وحشت و ترس از مرگ براى من هرگز معنى و مفهومى ندارد و به خاطر پایدار ماندن مبانى شرف و فضیلت و پیروز گرداندن حق و عدل چیزى را آسانتر از مرگ نمىیابم.
مرگ در راه عزت و شرف را حیات جاوید مىبینم و زندگى با ذلت و خوارى چیزى جز مرگ نخواهد بود.
و باز ادامه داده مىگوید: آن كس كه مرا از كشته شدن بیم مىدهد چه خطا و اشتباه بزرگى مرتكب شده و چه گمان نابجایى دارد. شرافت و عزت و همت من بالاتر از آن است كه با ترس و وحشت از مرگ تن به ذلت و خوارى دهم، و خود را از میدان مبارزه با ظلم و ستم دور سازم . و باز بدانها خاطر نشان مىسازد كه بالاترین اقدامى كه مىتوانید انجام دهید كشتن من است، و من مىگویم، مرگ در راه خدا چه گوارا و شیرین است، اما نابودى مجد و بزرگوارى و عزت من، براى شما هرگز امكان پذیر نخواهد بود. پس بدین ترتیب مرا از كشته شدن چه باك؟
او كسى است كه مىفرماید: «موت فی عز خیر من حیاة فى ذل»
مردن با عزت و شرافت از زندگى با ذلت به مراتب بهتر است.
از شعارهاى روز عاشوراى امام حسین (ع) در واقعه كربلا یكى این است:
الموت خیر من ركوب العار
و العار اولى من دخول النار
و الله من هذا و ذا جارى
مرگ بهتر از ننگ و ننگ نیز به مراتب بهتر از آتش است، خداوند بر هر یك از این دو ناظر خواهد بود.
و آنگاه كه در كربلا وى را از هر طرف به محاصره درآورده و به او پیشنهاد مىكنند كه تسلیم حكومت شود و بیعت با یزید را گردن نهد. وى با تندى مىگوید: به خدا قسم كه من هرگز بیعت با یزید را نمىپذیرم. من هرگز نه دست ذلت به شما مىدهم و نه مانند بردگان فرار مىكنم.
آرى این حسین بن على است كه مرگ را بر زندگى با ذلت ترجیح مىدهد، و براى رهایى از ننگ كشته شدن را انتخاب مىكند. او در مقابل لشگر دشمن مىایستد و فریاد مىزند این زنازاده پسر زنا زاده (عبید الله زیاد) مرا بر سر دوراهى نگاه داشته است. مرگ یا ذلت. آیا من تن به ذلت بدهم؟ هیهات كه ما زیر بار ذلت برویم! هرگز من تن به خوارى نمىدهم. خدا و رسول و كسانى كه در دامانهاى پاكیزه تربیت یافتهاند، پستى را نمىپسندند. دور باد ذلت از كسانى كه صاحب روح منیع و بینى غیرتمندند. ما هرگز بندگى فرومایگان را بر قتلگاه كریمان و رادمردان اختیار نمىكنیم و مرجح نمىداریم.
امام حسین (ع) با فداكارى و جانبازى به سوى مرگ مىرود. فرزندان و كودكان و خانواده خود را همراه مىبرد، تا با جانبازى و وفادارى به عهد خود از دین جدش با آغوشى باز و روحى بخشنده و گذشت و بى آنكه كمترین تردیدى به خود راه دهد، پاسدارى و نگهبانى كند. و چنان كه گویى سخنش از دل برمىخیزد در برابر دشمن مىایستد و مىگوید:
ان كان دین محمد لم یستقم
الا بنفسى فیا سیوف خذینى
چنانچه دین محمد ص جز با كشتن من پایدار نمىماند، پس اى شمشیرها بر فرق من فرود آیید .
مداینى مىگوید: موقعى كه امام حسن (ع) با معاویه پیمان صلح را امضا كرد. امام حسین (ع) رو كرد به او و گفت: این قرار داد براى من سخت ناگوار است. بهتر آن بود كه همان روش پدرم على (ع) را به اجرا در مىآوردى. تا آنجا كه برادرم به ناچار به این امر تن در داد . و صلح با معاویه را پذیرفت. و من هرگز خوشنود نبوده و همانند كسى كه بینى او را ببرند و او درد و رنج را تحمل كند، از برادر خود اطاعت و پیروى كردم و از جان و دل پذیرفتم . ابن ابى الحدید مىنویسد:
سرور آزادگان و قهرمان مبارزه با ظلم و ستم و تنها كسى كه درس بزرگوارى و علو همت به همه انسانها بیاموخت، و در برابر زندگى توأم با ذلت، مرگ در سایه شمشیر را انتخاب كرد، ابو عبد الله حسین بن على بن ابى طالب (ع) بود. هر چند كه به وى پیشنهاد كردند و گفتند كه خود و یارانش در امان خواهند بود. اما او زیر بار این ذلت نرفت و ننگ را از خود دور ساخت. او با اینكه به خوبى مىدانست كه ابن زیاد وى را نخواهد كشت. با این وصف بكوشید تا از دیدار با ابن زیاد، همراه با خوارى به شدت دورى جوید. و این تنها حسین بن على (ع) بود كه زیر بار ستم نرفت و مرگ را برگزید. و من از یحیى بن زید علوى بصرى كه خود عالمى وارسته بود شنیدم كه مىگفت: اشعار ابى تمام كه گویند درباره محمد بن حمید طائى سروده بایستى اذعان كرد كه حسین بن على (ع) را در نظر داشته است:
و قد كان فوت الموت سهلا فرده
الیه الحفاظ المر و الخلق الوعر
و نفس تعاف الضیم حتى كأنه
هو الكفر یوم الروع او دونه الكفر
فأثبت فی مستنقع الموت رجله
و قال لها من تحت اخمصك الحشر
تردى ثیاب الموت حمرا فما اتى
لها اللیل الا و هی من سند س خضر
ابن ابى الحدید در شرح نهج البلاغه نیز آورده است:
كدام قهرمانى را مىشناسید كه همانند حسین بن على (ع) این گونه از خود شجاعت و شهامت نشان داده باشد. چنان كه دربارهاش گفتهاند، در واقعه كربلا آنگاه كه همه برادران و فرزندان و یاران خود را از دست داد، با این وصف چون شیر مىغرید و سواران نامى را به خاك هلاكت مىانداخت. كدام قهرمانى را مىشناسید كه اندكى زیر بار ستم نرفته باشد و همانند او در برابر ستمگران تسلیم نگردد. و با اینكه به وى امان دادند، باز هم جهت نابودى ستم و ستمگران در میدان نبرد بر دشمن بتازد. فرزندان و برادران و یاران خود را در این راه فدا كند، و سرانجام خود نیز به شهادت برسد.
حسین بن على (ع) بزرگ مردى است كه باید قوم عرب وى را پیشواى خود قرار دهند و همه كس درس شهامت و مبارزه با ظلم را از آن حضرت بیاموزند.
شجاعت امام حسین (ع)
اما درباره شجاعت و دلیرى امام حسین (ع) همین بس كه نه تنها تا كنون نظیر آن از هیچ سردار جنگى و هیچ قائد و پیشوایى دیده نشده بلكه در آینده و الى الابد نیز دیده نخواهد شد.
او كسى بود كه در میدان نبرد همچنان با پایدارى و استقامت به مبارزه پرداخت و در نبردى عظیم با ظلم و كفر و تحمل رنج و ناراحتى بسیار دشمن را نابود ساخت و سرانجام خود نیز به شهادت رسید. برخى از راویان درباره او گفتهاند: در بلندى مقام و شخصیت انسانى در هیچ دوره و زمانى مانند حسین بن على (ع) دیده نشده است. وى با اینكه فرزندان و خاندان و یارانش به شهادت رسیده و از هر سو درمانده گشته بود، با این وصف خود با قلبى استوار و روحى قوى و شهامتى بى نظیر جنگ را ادامه مىداد. به خدا قسم هرگز در گذشته و حال همانند او دیده نشده است.
هر چه افراد دشمن وى را محاصره مىكردند و كار را بر او سختتر مىساختند، او نیز با شمشیر بران خود از چپ و راست به آنان هجوم مىبرد و بر قلب دشمن مىتاخت، چنان كه گویى همه آنها چون گوسفندانى از برابر آن حضرت مىگریختند او بر صفوف دشمن حمله مىبرد، و آنها نیز همچون دستههاى ملخ به اطراف میدان نبرد مىگریختند.
او بود كه در لحظات پایان جنگ در حالى كه سراسر بدنش مجروح گشته و از اسب بر زمین افتاده بود، باز هم با پاى پیاده همچون سوارى شجاع نبرد را ادامه و افراد دشمن را به شدت در فشار و سختى قرار داد و پهلوانان را ناتوان ساخت. در این اثنا رو كرد به سپاه دشمن و گفت: آیا این همه جمعیت سزاوار است كه بر یك نفر حمله برید؟
اوست كه در لحظات بین مرگ و زندگى، چنان بیم و هراسى در میان پهلوانان انداخت، و آنگاه كه خولى، تصمیم گرفت كه سر مبارك آن حضرت را از تن جدا سازد، ترس و وحشت وى را فرا گرفت و لرزه بر اندامش افتاد و ضعف و ناتوانى بر وجودش مستولى شد.
شاعر معروف، سید حیدر حلى درباره او چنین مىگوید:
عفیرا متى عاینته الكماة
یحتطف الرعب الوانها
فما اجلت الحرب عن مثله
قتیلا یجبن شجعانها
امام حسین (ع) تنها كسى است كه هرگونه رنج و مصیبت را با شكیبایى و صبر تحمل كرد و در برابر نیزهها و شمشیرها و خنجرها بایستاد. زره آن حضرت از شدت پرتاب تیرها همچون پوست خار پشت گشته بود، تا آنجا كه گویند یكصد و بیست نیزه بر لباس آن حضرت وجود داشت و بر بدن مطهرش سى و سه تیر و سى و چهار زخم در اثر ضربت شمشیر دیده مىشد.