همه ما خواسته یا ناخواسته تحت تاثیر
شیوههای تربیتی خانودهای هستیم كه در آن رشد كردهایم و دوران كودكی را درآن جمع
گذراندهایم. این تاثیر تا لحظه مرگ، ما را همراهی میكند و بر تربیت فرزندان ما هم
تاثیرگذار است، اما در بسیاری از موارد، خانوادهها در تربیت فرزندانشان اشتباهات
فاحشی مرتكب میشوند كه این اشتباهات میتواند بر شیوههای تعامل ما با همسر،
خانواده او، همكاران و همكلاسیها و حتی سایر اعضای جامعه غلبه كند.
«حس میكنم همه با من دشمناند، هیچ كس
دركم نمیكند، تواناییهای مرا باور ندارند، مسخرهام میكنند، حتی همسرم؛ درست است
كه 7ماهه بیكارم، ولی مدرك لیسانس دارم، نمیتوانم هركاری را انجام بدهم، نمیتوانم
با هر حقوقی كار كنم، رئیس اداره به من میگوید، زیاد با تلفن حرف میزنم، به من
میگوید پروژه را با تیمی كه او تعیین كرده اجرا كنم، او نمیخواهد مرا باور كند
و...»
دكتر صابره كلامی، مشاور خانواده
درباره یكی از پروندههایش میگوید و اضافه میكند: برخی افراد نمیدانند آنچه در
سنین بزرگسالی مرتكب میشوند، ناخودآگاه انعكاس شیوه تربیتی است كه از كودكی برآنان
اعمال شده یا نوع رفتار والدینی است كه در اولین مراحل جامعهپذیری برآنان تاثیر
میگذارد و رفتارشان را شكل میدهد حتی مدرسه وجمع دوستان وگروههای كوچك اطراف ما
میتواند منشا كجرفتاریهای ما در دوران بزرگسالی باشد.
استقلال؛ اصل تربیتی
كودك
پدر و مادر ایرانی در بیشتر خانوادهها
وابستگی كودك به والدین را نكته مثبت تربیتی میدانند، از اشتباهات فاحش تربیتی
آنان این است كه آویزان بودن كودك به خود را نشانه علاقه كودك به آنان تلقی
میكنند، به همین دلیل كودك را مستحق محبت بیچون و چرای خود میدانند.
«یك لحظه از من دور نمیشه، بغل هیچكس
نمیره حتی پدرش، واقعا پسرم مامانیه!» گفتوگوهای اینچنینی معمولا از سوی برخی
مادران مباهات میشود، در حالی كه از نگاه كارشناسان و روانشناسان، ادامه این
وابستگی به ضرر كودكان است. آنان تاكید میكنند كه برای حفظ استقلال كودك، او را
آماده كنید كه ساعاتی از روز را بدون شما سپری كند، با افراد دیگری غیر از شما مدتی
از روز را بگذراند؛ این افراد میتوانند پدر، خواهر، برادر بزرگتر، مادربزرگ یا
معلم مهدكودك باشند.
در تنبیه، پدر و مادر با هم اقدام نكنند، اگر یكی طفل را
تنبیه كرد، دیگری به عنوان پشتوانه روحی او باقی بماند
«برای من روز اول مدرسه بدترین روز
زندگیام بود چون مجبور شدم از مادرم جدا شوم، فكر میكردم او مرا میگذارد و
میرود، آنقدر وابستگیام به مادرم زیاد بود كه تا كلاس چهارم به زور مرا به مدرسه
میفرستادند و بقیه همكلاسیهایم مسخرهام میكردند. وقتی درسم تمام شد و دانشگاه
شهرستان قبول شدم، همین حس دوباره سراغم آمد، از دوری و زندگی بدون مادرم هراس
داشتم به همین خاطر بهترین شانس ادامه تحصیلام را از دست دادم.»
كارشناسان برای رسیدن والدین به
استقلال كودكان به آنان رعایت مراحلی را توصیه میكنند: 1ـ كودك را در همان
مراحل اولیه زندگی، اجتماعی بار آورید. بازیهای مدتدار زیادی با او انجام دهید.
اگر حوصله بازی و سرگرمی با كودكان را ندارید، همراه پرستار كودك یا مادربزرگ یا هر
زن مورد اعتماد دیگر، او را هر چند وقت برای ناهار، بازی و گردش به بیرون از منزل
بفرستید.2ـ كودك را تشویق كنید و اجازه دهید با خانواده، دوستان و همسایهها رفت و
آمد داشته باشد. 3ـ اتاق امنی برای كودك مهیا كنید و اجازه دهید در اتاق خود
سینهخیز برود، بازی كند و كتاب بخواند، به بیرون منزل برای پیادهروی رفته دوباره
نزد شما بازگردد به او بگویید كه شما در همین دور و بر هستید، حتی اگر امكان دارد
فوری در دسترس كودك نباشید.4 ـ اجازه ندهید دلواپسی و اضطراب شما در جدایی از كودك
به او اثر كند، چرا كه او برای رشد و نمو خود، نیاز به استقلال دارد. 5ـ بگذارید
كودك خودش غذا بخورد والدین برای خواب نیمروز باید كودك را بخوابانند، سپس جای خواب
او را تغییر دهید. هر چه كودك بین افراد خانواده و فامیل بخصوص اقوام مادری بیشتر
باشد، اضطراب از جدایی او كمتر میشود.
«كودك غذا میخورد، 2 سالش گذشته اما
همچنان قاشق پر از غذا را روی لباسش برمیگرداند،چون همیشه مادر قاشق را در دهان
كودك گذاشته و او هنوز نمیتواند درست قاشق را در دست بگیرد،چه اشكالی دارد كه
دستمالی به دستش بدهید و زمانی صرف كنید تا یاد بگیرد دهانش را پاك كند، متاسفانه
مادران و پدران امروزی آنقدر كه برای تهیه بهترین غذاها برای كودكانشان زمان صرف
میكنند، تمایلی به صرف وقت برای آموزش كودك خود ندارند و با این بهانه كه خانه را
كثیف میكند یا كم غذا میخورد، از دادن اراده به كودك برای غذا خوردن طفره
میروند.»
برای تشویق كودك به غذا خوردن، از ظرف
غذای مخصوص كودكان استفاده كنید. اگر كودك شما در مرحلهای از رشد (سال اول زندگی)
است كه از بازیهای دهانی لذت میبرد (مثل فوت كردن، قلقل كردن، صدا درآوردن و گاز
گرفتن) 5 دقیقه قبل از خوردن غذا به او اجازه انجام این بازیها را بدهید. این كار
موجب حساس و فعال شدن ناحیه دهان كودك میشود. از تغذیه اجباری كودك خودداری كنید.
گاهی اوقات به نظر میرسد مادران هنگام بیاشتهایی كودك نسبت به مساله رشد و نمو
كودك حساس میشوند. آنان در مورد نقش مادری خود، احساس ناتوانی میكنند و در نتیجه
سطح اضطراب آنان بالا میرود و قادر به تغییر درست علائم بیاشتهایی در كودكشان
نیستند و هنگام غذا دادن به كودك وقتی با امتناع كودك از غذا خوردن مواجه میشوند،
احساس ناكامی میكنند.
محبت بیحد، سختگیری
بیمرز
رعایت نكردن حد و مرز تنبیه وتشویق هم
از اشتباهات فاحش تربیتی است؛ به طوری كه خیلی از والدین در این زمینه دچار خطایی
میشوند كه ناهنجاری رفتاری را در كودكشان تثبیت میكند. «صدای شكستن ظرفهای چینی
از آشپزخانه بلند میشود، مادر فریاد میزند خیلی عصبانی است، به كودك نهیب میزند،
بد و بیراه میگوید، كودك بغض میكند با گریه از آشپزخانه بیرون میآید، پدر سر
میرسد با دیدن این صحنه، او هم با مادر همراه میشود گوش كودك را میپیچاند، حال
كودك جیغ میكشد و...»
«صدای شكستن ظرفهای چینی از آشپزخانه
بلند میشود، مادر فریاد میزند خیلی عصبانی است، به كودك نهیب میزند، بد و بیراه
میگوید، كودك بغض میكند با گریه از آشپزخانه بیرون میآید، پدر سر میرسد با دیدن
صحنه، بر سر مادر فریاد میكشد كه چرا كودك را آزار میدهد، حالا دعوای كودك و مادر
به دعوا و فریاد پدر و مادر برسرهم تبدیل شده، كودك میماند كه جانب كدام را
بگیرد؟»
شیوه عاطفی، بهترین و موفقترین
شیوههای تربیتی است. كودك باید با مفهوم جملاتی از قبیل «دوست دارم و دوست ندارم»
والدین آشنا شود و آثار مطلوب و نامطلوب آن را دریابد. تخلفات كودك باید با چهره
ناراضی والدین روبهرو شود و از برخورد مربیان خود، راه و روش صحیح و مورد نظر آنها
را پیدا كند. او باید همیشه مورد مهرورزی و خوشرفتاری والدین قرار گیرد تا
نصیحتهای آنها را مانند تابلویی مقابل خود تجسم كند.
گاه پیش میآید كه رفتار خلاف كودك با
پند و اندرز اصلاح نمیشود و در شیوه رفتاری خود تغییری نمیدهد. در این صورت،
والدین با استفاده از روشهای مناسب با توجه به نوع و زمان جرم به بازداشتن و تنبیه
بدنی او با شرایطی اقدام كنند. مربی اگر ناچار از تنبیه بدنی شد، كافی است ضربهای
به باسن یا پشت دست كودك بزند و در مواردی كه تخلفش بزرگتر و سنگینتر باشد تنبیه
شدیدتری را اعمال كند.
دكتر محسن بهشتیپور، روانشناس به
والدین توصیه میكند:
1ـ در تنبیه، پدر و مادر با هم اقدام
نكنند، اگر یكی طفل را تنبیه كرد، دیگری به عنوان پشتوانه روحی او باقی
بماند.
۲ـ پیش از تنبیه باید ریشه تخلف را كشف
و سپس به رفع آن اقدام كرد.
۳ـ تنبیه به عنوان آخرین ابزار تربیتی
مورد استفاده قرار گیرد.
۴ـ باید عمل كودك را تنبیه كرد، نه
شخصیت و تمام وجود او را.
۵ـ تنبیه با جرم و خطای كودك متناسب
باشد.
۶ـ تنبیه چند جانبه نباشد؛ یعنی به این
صورت نباشد كه طفل هم كتك بخورد، هم سرزنش شود و هم مورد تمسخر قرار
گیرد.
بیشتر والدین در برخورد با خطاهای
كودكان، آنها را تنبیه نمی كنند، اما بیش از آن، كودكانشان را مورد سرزنش قرار می
دهند كه این شیوه موجب گستاخی كودك در برابر والدین خود میشود و زمینه اصلاح او را
از بین میبرد. در تربیت، از ملامت به عنوان یك وسیله اصلاحی
حساب شده میتوان
استفاده كرد.
سرزنشها لازم نیست كه به صورت غلیظ و
همراه با خشونت باشد، بلكه ممكن است به صورت سؤالاتی از كودك باشد كه او را وادار
به اندیشیدن در رفتار خود كند. برای مثال می توان به دور از عصبانیت با جملاتی از
قبیل: آیا در خطاهای خود فكر آبروی خودت و ما را نكردی؟ آیا نمیخواهی در رفتار و
گفتارت تغییری ایجاد كنی؟ و... او را متوجه خطایش كرد.
مربیانی كه برای تربیت كودكان با ابزار
سرزنش جلو می روند و او را به خاطر كوچكترین لغزش و بدون در نظر گرفتن نوع جرم و
سن كودك، مورد سرزنش قرار می دهند، بزرگترین اشتباه را مرتكب میشوند.
افراط در سرزنش، كودك را لجباز و
ناامید بار میآورد؛ به طوری كه او خود را قابل اصلاح نمیداند و بتدریج تعادل
روانی خود را از دست میدهد و برای خود آیندهای تاریك تصور میكند، از این رو برای
آرام كردن خویش، به خرابكاری، فریبكاری، سیگار، فرار از خانه و مدرسه روی میآورد و
گرفتار ناآرامی عصبی میشود.
مسوولیتپذیری را در كودكان از سنین پایین و كارهای ساده
آغاز كنید، مثلا اجازه بدهید كودك خودش شیشه شیرش را نگاه دارد
اما تشویق بیش از حد هم میتواند
آسیبهای تربیتی به همراه داشته باشد. دكتر بهشتیپور درباره نحوه تشویق كودكان
در مقالهای توضیح میدهد: تشویق، خستگی و ناامیدی را از كودك دور میسازد و او را
نسبت به هدف و راهی كه انتخاب كرده است، امیدوار میسازد.
كودك با تحسین و تشویق، در صدد اصلاح
ناسازگاریها و نقاط منفی اخلاقی خود برمیآید و بسیاری از شیوههای غلط رفتاری خود
را اصلاح میكند.
تحسین رفتار و گفتار كودك باعث میشود
كه بر سر دو راهیها سرگردان نشود و در كاری كه انجام میدهد، كوشاتر و جدیتر
باشد. هنگام تشویق، كودك باید بفهمد كه به چه جهت مورد تحسین قرار گرفته است.
همچنین تشویق باید هر چند وقت یكبار و در برابر كارهای برجسته كودك باشد، نه به
صورت همیشگی و برای هر كاری؛ زیرا در این صورت، تشویق تأثیر خود را از دست خواهد
داد. تشویق نباید از حد اعتدال تجاوز كند، زیرا ممكن است كودك را به خودبینی و
خودستایی گرفتار كند.
خودت رختخوابت را مرتب
كن
«وقتی از رختخواب بلند میشود، دست به
هیچی نمیزند، جوراب وشلوارش به گوشهای پرتاب شده، كفشهایش خاكی و كثیف در
گوشهای دیگر است.» از علیرضا نوجوان 15 سالهای میگوییم كه به خاطر تكفرزند بودن
هنوز یاد نگرفته كارهای شخصیاش را انجام دهد. میگوید پدرش هم كارهای شخصیاش را
به مادر خانواده واگذار كرده است. پدر خانواده هم دست به سیاه و سفید نمیزند، مریم
فاتح، مادر علیرضا توضیح میدهد: «شوهرم در خانوادهای تربیت شده كه مردان در خانه
هیچ كاری نمیكنند، او و برادرانش به خاطر تلقین مادر و پدرشان یاد گرفتهاند كه
مرد فقط از آن كار بیرون از خانه است و حتی نباید یك فنجان چای بریزد، همین نگاه به
پسر نوجوانمان هم منتقل شده و او به تقلید از پدرش، هیچ مسوولیتی را
نمیپذیرد.»
مسوولیتدهی به كودك را باید از كارهای
بسیار ساده و ابتدایی آغاز كرد؛ به عنوان نمونه، شیشه شیر را برای خوردن، خودش نگه
دارد. چون فرد در ۶ سال اول زندگی به قدری هوشیار و حساس است كه هر حرف و عملی را
از سوی افراد به خاطر سپرده و در زندگی آیندهاش به كار خواهد برد. كودك به دلایلی
مانند غذا، پوشاك و... به والدین خود وابستگی زیادی دارد، بنابراین آنها را الگوی
كارهای خود قرار میدهد و از آنها تقلید میكند و بسیاری از عادتها، گفتار و كردار
(پوشیدن لباس آنان و روشی كه در گفت و شنود دارند) را تكرار میكند. برای ایجاد
مسوولیتپذیری در كودك و نوجوان باید وظیفهای به آنان واگذار كرد تا آن را تجربه
كرده و اشتباههای خود را در حین آن متوجه شوند و باید خاطرنشان كرد بیشترین میزان
اعتماد به نفس در نوجوانان و جوانانی دیده میشود كه والدین آنها توجه و علاقهمندی
بیشتری به عقاید و فعالیتهای فرزندانشان نشان داده و آنها را تشویق كرده تا رفتاری
استقلالطلبانه داشته باشند و در امور زندگی خانوادگی فعالانه شركت
كنند.
یكی از روشهای موثر آموزش
مسوولیتپذیری كودكان، واگذار كردن كارهای روزمره به آنهاست. این كارها باید مناسب
سن كودكان باشد. هرچه بچهها بزرگتر میشوند، این مسوولیتها میتواند پیچیدهتر و
سختتر شود. سپردن این كارها و فعالیتها باید متنوع باشد تا مهارتهای مختلف به
آنها آموزش داده شود. از طریق انجام كارهای روزمره و خودكار مسوولیتپذیری بچهها
افزایش مییابد و علاوه بر این، این اقدامات باعث دور نگه داشتن بچهها از بازیهای
رایانهای، استفاده افراطی از تلویزیون و به تبع آن، افزایش فعالیتهای بدنی بچهها
میشود. یك روش مناسب دیگر برای افزایش مسوولیتپذیری در كودكان سپردن مسوولیت و
نگهداری حیوانات اهلی (مانند پرندگان، خرگوش، ماهی و...) یا گیاهان است. از طرف
دیگر، اجازه دهید كودكانتان تاوان و پیامد بیمسوولیتیشان را بپردازند. برای مثال
اگر كودك شما دفتر تكالیف خود را گم كرد یا اسباببازیاش را شكست، بلافاصله نوع
جدید و بهتر آن را در اختیار او قرار ندهید.
شیوههای تربیتی را نو
كنیم
دكتر كلامی، درباره شیوههای كهنه
تربیتی در برخی خانوادهها میگوید: متاسفانه بسیاری از والدین از شیوههای نادرست
تربیتی گذشته استفاده میكنند، با این ادعا كه خود آنان با همان شیوه تربیت
شدهاند.
به گفته او، پدری چندی قبل به من
مراجعه كرد كه كودكش از ناهنجاری رفتاری رنج میبرد واز او حرفشنوی ندارد. پسر
12ساله این آقا بیش فعال نبود، اما چون با پدرش لجبازی میكرد، دست به كارهای مخالف
میل او میزد. من ساعتها با این پدر صحبت كردم و به این نتیجه رسیدم كه او جز تهیه
خوراك و پوشاك، درباره چگونگی رفتار با نوجوانش چیزی نمیداند، چون خودش كتكخورده،
معتقد به تنبیه بدنی است وچون فرزندش را دوست دارد در جایی كه باید قاطع باشد، بیش
از حد اغماض میكند، به نظر من، خود این پدر بیش از فرزندش دچار ناهنجاری رفتاری
است.
برخی روانشناسان به نو شدن شیوههای
تربیتی معتقدند و برخی دیگر از الگوگیری گذشتگان میگویند، مهم این است كه والدین
بدانند دادن استقلال به كودك از یكسو و مسوولیتخواهی از او سنگ بنای شخصیت كودك
در سنین بزرگسالی است. یكی از وبلاگها در مطلبی اختلاف شیوه تربیتی كودك در غرب و
شرق را به رخ میكشد وهرچند بیشتر اغراق است و جنبه طنز دارد، اما به سادگی
نمیتوان از آن گذشت.
ـ بچه غربی سرفه میكند. مادر یك
دستمال درمیآورد و به بچه میدهد.
بچه شرقی شدید سرفه می كند. مادر به او
میگوید: «نكن». بعد هم بچه را دعوا میكند.
ـ بچه غربی غر میزند و نمیخواهد
از مغازه بیرون برود.
پدر دست به ترفندی میزند و به او
میگوید كه راه خروج را بلد نیست و از بچه میخواهد خروجی را نشانش بدهد. بچه دوان
دوان به طرف در میرود و خوشحال است. احساس میكند كار مهمی انجام
میدهد.
بچه شرقی نمیخواهد از مغازه بیرون
برود. او را به زور و كشانكشان بیرون میبرند یا قربان صدقهاش میروند وبه او
وعده شكلات و بستنی میدهند. بچه رشوه را قبول میكند. همچنان غر میزند و از مغازه
خارج میشود. مشغول چانهزدن بر سر تعداد بستنی است.
ـ بچه غربی بستنی میخورد. مادر به
او دستمال میدهد تا دهانش را پاك كند.
بچه شرقی بستنی میخورد. مادر دور
دهانش را پاك میكند.
ـ در مطب دكتر، حوصله بچه غربی سر
رفته است. مادر از كیفش كاغذ و مداد رنگی بیرون میآورد. بچه مشغول
میشود.
در مطب دكتر حوصله بچه شرقی هم سر رفته
است. مادر كاغذ و مداد رنگی ندارد. یك صورتحساب از كیفش درمیآورد. یك خودكار ته
كیفش پیدا میكند. بچه حوصله نقاشی ندارد. از جایش بلند میشود تا دور اتاق چرخی
بزند. مادر مثل گرامافونی كه سوزنش گیر كرده باشد بدون توقف میگوید «نرو، نكن،
نگو، دست نزن، بیا، حرف نزن، آروم باش، ول كن، به پدرت میگمها و...».
تربیت اصل اساسی فرزندآوری است.
خیلیها اول بچهدار میشوند و در میانه راه به یاد تربیت او میافتند، تصور
خیلیها هنوز این است كه لباس و خوراك كودك از هرچیزی مهمتر است. برخیها
برنامهای برای تربیت ندارند و دچار افراط و تفریط میشوند؛ محبت بیجا یا سختگیری
نابجا؛ برخی والدین هنوز باور ندارند بخشی از آینده رفتاری كودكشان در دست
آنهاست.
كتایون
مصری