شكر لله من غلام خسرو اهل یقینم
من محب اهل بیت و دین اسلام است دینم
امت پیغمبر آخر زمان یعنی محمد (ص)
قبله من كعبه و قرآن بود درس مبینم
من محب چهارده معصوم از لطف الئم
قایم عدل و امامت هم به روز و اپسینم
ذاكرو مداح اهل بیت ختم الانبیایم
عشق مولایم علی باشد به قلب آتشینم
از تو می خواهم مدد ای كردگار بنده پرور
تا بگویم از فضیلت های یار نازنینم
این شنیدستم پیمبر با علی بنشسته بودند
كز در آمد زاده زهرا حسین آن بی قرینم
با سلامی ، مچو گل بنشست بر زانوی جدش
شیر حق با حظ می گفت ای حسین مه جبینم
هیچ می دانی كجا بنشسته ای ، ای نور دیده
من كه از تو افضلم نتوان بر این مسند نشینم
من كنار خاتم مرسل ، تو روی زانوی او
سر این مطلب چه می باشد بگو ای نور عینم
بعد ختم الانبیا من افضلم از خلق عالم
وارث ختم رسو لان پیشوای مومنینم
قدرت اللهم ، یداللهم ، لسان الله هستم
همسر صدیقه و استاد جبرئیل امینم
باب علم مصطفایم، حیدرم شیر خدایم
خانه زاد كردگارم ، پیشوای متقینم
فاتح بدرو حنین و خیبرو احزاب و خندق
بهر فرعونان شبانم ، من عدوی مشركینم
آیه " الیوم اكملت لكم دین " شد گواهم
" لا فتی الا علی " خواندست جبرئیل امینم
یاور بیچارگانم ، مونس درماندگانم
من ولی الله اعظم ، من امیر المومنینم
دفتر مدحم بود قرآن و مدحم پیمبر
مصطفی خاتم بود ، من خاتم او را نگینم
من كلیمم ، من مسیحم ، من ذبیحم ، من خلیلم
صالحم ، هودم،، شعیبم ، خضرو الیاس امینم
ساقی آب حیاتم ، كشتی را نجاتم
اولین و آخرین از جانب حی مبینم
من علی سر خدا ، كعبه و سعی و صفایم
همدم و هم صحبت معراج ختم المرسلینم
گر تو از من بر تری ای نو چشمان پیمبر
لب گشا بر گو سخن اظهار كن گو تا ببینم
باور کن این شهر جای زندگی نیست تا ناخدایانند جای بندگی نیست
این تیره دل ها از شقایق سر بریدند اینها برای اخرت ذلت خریدند
دیندار های شهر ما در خواب رفتند اهل نماز عشق بازی اب رفتند
دیگر کسی اهل دعا اهل صفا نیست دیگر کسی دنبال مردان خدا نیست
چشمی دگرازترس داورغرق نم نیست بی دین و دنیا پیشگان در شهرکم نیست
هرراد مردی با غم و غصه قرین است هر اهل دل در شهرما خانه نشین است
دیوارهای شهرمان را غم گرفته سجاده ها در خانه هامان نم گرفته
دیگر کسی دل تنگ عصر جمعه ها نیست دیگر کسی در فکر و یاد جبهه ها نیست
پیرغریب شهر ازما خسته گشته از نامرادی ها دو بالش بسته گشته
دنیا پر از شمرویزید وعمروعاص است یک روز اینجا عرصه حکم وقصاص است
باید بیاید انکه مرد اسمانهاست باید بیاید انکه فوق کهکشانهاست
باید بیاید عدل را برپا نماید میزان حق را با خودش معنا نماید
وقتی بیاید شهر پر جوش و خروش است صوت کلامش گوئیا بانگ سروش است
من منتظر تا فصل هم عهدی بیاید با ذولفقار حیدری مهدی (عج) بیاید
خدایا! شكر و هزار شكر، كه با زنده شدن اسلام واقعى و این انقلاب،
ما را دو مرتبه زنده كردى. و حیاتى دیگر دادى. و زندگانى از حالت پوچى به
حالت هدفدار برگشت. و آن هدف، رسیدن انسان به رشد و تكامل و رسیدن به
معراج و سیر الهى است. خدایا! خداواندا! اول از تو مىخواهم كه این بندهى گناهكار خودت
را ببخش. كه اگر تو من را نبخشى و نیامرزى چه كسى مىخواهد ببخشد؟
خدایا! من ازگناهان گذشتهى خودم توبه مىكنم. و امیدوارم كه
مورد عفو و بخشش تو قرار بگیرم. خدایا زمانى من در گمراهى و نادانى بسر
مىبردم. تو بر ما منت گذاشتى و این چنین رهبرى روشن و قاطع و آگاه به ما
دادى، كه ما را دو مرتبه زنده كرد. و مفهوم زندگى و زنده كردن رابه
ماآموخت.
خداوندا! از تو عاجزانه مىخواهم این امید مستضعفین جهان را كه
فرعونیان زمان، با شنیدن نامش بر خود مىلرزند، تا ظهور ولى عصر، امام
زمان«عج» نگاه دارى.
خدایا! زمانى من دنیا را پوچ و بى ارزش مىدانستم و از خودم و
زندگى و انسانها بدم مىآمد. همیشه پیش خود فكر مىكردم چرا ما را
آفریدهاى و چرا نام ما را انسان گذاشتهاى؟ در صورتى كه در عمل زندگى ما
از حیوان هم بدتر است. خوب كه فكر مىكنم و به زندگى روزمرۀ خودم و
اطرافیانم نگاه مىكنم، مىبینم زندگى ما همچون حیوانات، بلكه بدتر است.
چراكه ما هم مانند حیوانات فقط به فكر خوردن و خوابیدن و رشد ظاهرى كردن و
بعد هم ازدواج كردن و بعد تشكیل خانواده دادن و بعد از چند سال پیرى و بعد
هم مردن میگذرد. در صورتى كه اگر دقت كنید درست حیوانات هم همین زندگى را
دارند. شهید رجبجان احمدى گل