حوادث شب ولادت
در روایات ما آمده است كه در شب ولادت آنحضرت حوادث مهم و اتفاقات زیادى در اطراف جهان بوقوع پیوست كه پیش از آن سابقه نداشت و یا اتفاق نیفتاده بود كه از جمله«ارهاصات» بوده بدانگونه كه در داستان اصحاب فیل ذكر شد، و در قصیده معروف برده نیز آمده كه چند بیت آن چنین است:
یوم تفرس منه الفرس انهم قد انذروا بحلول البؤس و الفئم و بات ایوان كسرى و هو منصدع كشمل اصحاب كسرى غیر ملتئم النار خامدة الانفاس من اسف علیه و النهر ساهى العین من سدم و ساء ساوه ان غاضتبحیرتها و رد واردها بالغیظ حین ظم كان بالنار ما بالماء من بلل حزنا و بالماء ما بالنار من ضرم
و شاید جامعترین حدیث در اینباره حدیثى است كه مرحوم صدوق«ره»در كتاب امالى بسند خود از امام صادق علیه السلامروایت كرده و ترجمهاش چنین است كه آنحضرت فرمود:
ابلیس به آسمانها بالا مىرفت و چون حضرت عیسى«ع»بدنیا آمد از سه آسمان ممنوع شد و تا چهار آسمان بالا مىرفت،و هنگامیكه رسولخدا«ص»بدنیا آمد از همه آسمانهاى هفتگانهممنوع شد،و شیاطین بوسیله پرتاب شدن ستارگان ممنوعگردیدند،و قریش كه چنان دیدند گفتند:
قیامتى كه اهل كتاب مىگفتند بر پا شده!
عمرو بن امیه كه از همه مردم آنزمان به علم كهانت وستاره شناسى داناتر بود بدانها گفت:بنگرید اگر آن ستارگانىاست كه مردم بوسیله آنها راهنمائى مىشوند و تابستان و زمستاناز روى آن معلوم گردد پس بدانید كه قیامتبر پا شده و مقدمهنابودى هر چیز است و اگر غیر از آنها است امر تازهاى اتفاقافتاده.
و همه بتها در صبح آن شب به رو در افتاد و هیچ بتى درآنروز بر سر پا نبود،و ایوان كسرى در آن شب شكستخورد وچهارده كنگره آن فرو ریخت.و دریاچه ساوه خشك شد.ووادى سماوه پر از آب شد.
آتشكدههاى فارس كه هزار سال بود خاموش نشده بود در آن شب خاموش گردید.
و مؤبدان فارس در خواب دیدند شترانى سخت اسبان عربىرا یدك مىكشند و از دجله عبور كرده و در بلاد آنها پراكندهشدند،و طاق كسرى از وسط شكستخورد و رود دجله در آنوارد شد.
و در آن شب نورى از سمتحجاز بر آمد و همچنان بسمتمشرق رفت تا بدانجا رسید، فرداى آن شب تخت هر پادشاهىسرنگون گردید و خود آنها گنگ گشتند كه در آنروز سخننمىگفتند.
دانش كاهنان ربوده شد و سحر جادوگران باطل گردید،وهر كاهنى كه بود از تماس با همزاد شیطانى خود ممنوع گردید ومیان آنها جدائى افتاد.
آمنه گفت:بخدا فرزندم كه بر زمین قرار گرفت دستهاىخود را بر زمین گذارد و سر بسوى آسمان بلند كرد و بداننگریست،و نورى از من تابش كرد و در آن نور شنیدم گویندهاىمىگفت:تو آقاى مردم را زادى او را محمد نام بگذار.
آنگاه او را بنزد عبد المطلب بردند و آنچه را مادرش آمنه گفتهبود به عبد المطلب گزارش دادند،عبد المطلب او را در دامنگذارده گفت:
الحمد لله الذى اعطانى هذا الغلام الطیب الاردان قد ساد فى المهد على الغلما
ستایش خدائى را كه بمن عطا فرمود این فرزند پاك و خوشبورا كه در گهواره بر همه پسران آقا است.
آنگاه او را به اركان كعبه تعویذ كرد. (1) و در باره او اشعارىسرود.
و ابلیس در آن شب یاران خود را فریاد زد(و آنها را بیارىطلبید)و چون اطرافش جمع شدند بدو گفتند:اى سرور چه چیزتو را بهراس و وحشت افكنده؟گفت:واى بر شما از سر شب تابحال اوضاع آسمان و زمین را دگرگون مىبینم و بطور قطع درروى زمین اتفاق تازه و بزرگى رخ داده كه از زمان ولادت عیسىبن مریم تاكنون سابقه نداشته،اینك بگردید و به بینید این اتفاقچیست؟
آنها پراكنده شدند و برگشتند و اظهار داشتند:ما كه تازهاىندیدیم.
ابلیس گفت:این كار شخص من است آنگاه در دنیابجستجو پرداخت تا به حرم-مكه-رسید،و مشاهده كرد فرشتگان اطراف آنرا گرفتهاند،خواست وارد حرم شود كه فرشتگان بر اوبانگ زده مانع ورود او شدند،بسمت غار حرى رفت و چونگنجشكى گردید و خواست در آید كه جبرئیل بر او نهیب زد:
-برو اى دور شده از رحمتحق!ابلیس گفت:اى جبرئیلاز تو سؤالى دارم؟
گفت:بگو،پرسید:از دیشب تاكنون چه تازهاى در زمین رخداده؟
پاسخداد:محمد-صلى الله علیه و آله-بدنیا آمده.
شیطان پرسید:مرا در او بهرهاى هست؟گفت:نه.
پرسید:در امت او چطور؟
گفت:آرى.ابلیس كه این سخن را شنید گفت:خوشنود وراضیم.
و در حدیث دیگرى كه در كتاب كمال الدین نقل كردهچنین است كه در شهر مكه شخصى یهودى سكونت داشت ونامش یوسف بود،وى هنگامى كه ستارگان را در حركت وجنبش مشاهده كرد با خود گفت:این تحولات آسمانى بخاطرولادت همان پیغمبرى است كه در كتابهاى ما ذكر شده كهچون بدنیا آید شیاطین رانده شوند و از رفتن به آسمانها ممنوعگردند. و چون صبح شد بمجلسى كه چند تن از قریش در آن بودندآمد و بدانها گفت:آیا دوش در میان شما مولودى بدنیا آمده؟
گفتند:نه.
گفت:سوگند به تورات كه وى بدنیا آمده و آخرین پیمبراناست و اگر اینجا متولد نشده حتما در فلسطین متولد گشته است.
این گفتگو گذشت و چون قریشیان متفرق شدند و بخانههاىخود رفتند داستان گفتگوى با آن یهودى را با زنان و خاندان خودبازگو كردند و آنها گفتند:آرى دیشب در خانه عبد الله بنعبد المطلب پسرى متولد شده.
این خبر را بگوش یوسف یهودى رساندند،وى پرسید:آیا اینمولود پیش از آنكه من از شما پرسش كردم بدنیا آمده یا بعد ازآن؟گفتند:پیش از آن!گفت:آن مولود را بمن نشان دهید.
قریشیان او را به درب خانه آمنه آوردند و بدو گفتند:فرزندخود را بیاور تا این یهودى او را بهبیند،و چون مولود را آوردند ویوسف یهودى او را دیدار كرد جامه از شانه مولود كنار زد وچشمش به خال سیاه و درشتى كه روى شانه وى بود بیفتاد دراینوقت قرشیان مشاهده كردند كه حالت غش بر آن مرد یهودىعارض شد و بزمین افتاد قرشیان تعجب كرده و خندیدند.
یهودى برخاست و گفت:آیا مىخندید؟باید بدانید كه این پیغمبر پیغمبر شمشیر است كه شمشیر در میان شما مىنهد...
قرشیان متفرق شده و گفتار یهودى را براى یكدیگر تعریفمىكردند.
و در حدیثى كه مرحوم كلینى شبیه به روایتبالا از مردى ازاهل كتاب نقل كرده آنمرد كتابى به قرشیان كه ولید بن مغیرة وعتبة بن ربیعه و دیگران در میانشان بود رو كرده و گفت:نبوتاز خاندان بنى اسرائیل خارج شد و بخدا این مولود همان كسىاست كه آنها را پراكنده و نابود سازد!
قریش كه این سخن را شنیدند خوشحال شدند،مرد كتابىكه دید آنها خوشنود شدند بدیشان گفت:خورسند شدید! بخداسوگند این مولود چنان سطوت و تسلطى بر شما پیدا كند كهزبانزد مردم شرق و غرب گردد.
ابو سفیان از روى تمسخر گفت:او بمردم شهر خود تسلطمىیابد!
و نظیر آنچه در روایات ما آمده برخى از این حوادث درروایات اهل سنت نیز ذكر شده اما در بسیارى از آنها این حوادثقبل از بعثت رسولخدا«ص»ذكر شده نه مقارن ولادت.
مانند روایاتى كه در سیره ابن هشام و تاریخطبرى و جاهاى دیگر است و در صحیح بخارى نیز از ابن عباس روایتشده (2) و فخر رازى نیز در تفسیر آیه شریفه «فمن یستمعالآن یجد له شهابا رصدا» (3) در مورد منع شیاطین از نفوذ در آسمانها وتیرهاى شهاب همین گفتار را داشته و اقوالى در اینباره نقلكرده (4) و از ابى بن كعب نیز حدیثى در اینمورد نقل كردهاند كهگفته است:
«لم یرم بنجم منذ رفع عیسى علیه السلام حتى بعث رسولالله-صلى الله علیه و آله-» (5) و در اشعار بعضى از شاعرانعرب نیز قسمتى از این حوادث در مورد مبعث آمده مانند اشعارزیر كه از شاعرى بنام قیروانى نقل شده كه مىگوید:
و صرح كسرى تداعى من قواعده و انفاض منكسر الاوداج ذامیلو نار فارس لم توقد و ما خمدت مذالف عام و نهر القوم لم یسلخرت لمبعثه الاوثان و انبعثت ثواقب الشهب ترمى الجن بالشعل
یك سئوال
اكنون جاى یك سئوال هست كه اگر كسى بگوید:آیانظیر آنچه در این روایات آمده در كتابهاى تاریخى و روایات غیراسلامى هم ذكرى از آنها شده یا نه؟
كه ما در پاسخ این سئوال مىگوئیم:اولا اگر حدیث وروایتى از نظر سند و صدور از امام معصوم علیه السلام براى اثابتشد دیگر كدام روایت و تاریخى براى ما معتبرتر از آن حدیثو روایت مىتواند باشد،و همه بحثها در همان قسمت اول واعتبار سند و به اصطلاح«صغراى قضیه»است،ولى پس ازاثبات دیگر استبعاد و زیر سئوال بردن حدیث،جز ضعف ایمان وتاریخ زدگى محمل دیگرى نمىتواند داشته باشد،وگرنه كدامتاریخ و روایتى معتبرتر از آن تاریخ و روایتى است كه از منبعوحى الهى سرچشمه گرفته باشد و كدام داستان و حدیثىمحكمتر از داستان و حدیثى است كه از زبان پیمبران و ائمهمعصوم علیهم السلام صادر گردیده باشد!
مگر نه این است كه سرچشمه پر فیض و زلال همه علومآنهایند؟و معیار صحت و سقم همه دانشهاى بشرى گفتار آنهااست؟
و ثانیا-مىگوئیم:مگر تاریخ صحیح و دست نخوردهاى از گذشتگان و زمانهاى قدیم در دست داریم كه ما بتوانیم اینروایات را با آنها منطبق ساخته و یا تاییدى از آنها بگیریم؟
جائى كه مقدسترین كتابها مانند تورات و انجیل با آنهمهنسخههاى متعددى كه معمولا از آنها در دست مردم آن زمانهابوده و جمله جمله و كلمه بكلمه آنها مورد احترام و متن دستوراتدینى آنها بوده از دستبرد و تحریف و تصحیف و اسقاط در اماننبوده،و طاغوتهاى زمان و جیره خوارانشان احكام و فرامین آنها رابنفع ایشان تغییر داده و یا اسقاط كردهاند،دیگر چگونه كتابهاىتاریخى معدودى كه در زوایاى كتابخانهها با نسخههاى خطىمنحصر به فرد یا نگشتشمارى وجود داشته مىتواند مورد اعتمادباشد؟
و ثالثا-بر فرض كه چنین تاریخى وجود داشته باشد كهاوضاع و احوال آنزمانها را نوشته و ثبت كرده باشد آیا همهوقایعى كه در آنزمانها اتفاق افتاده در تاریخها ثبت و نگارششده؟و آیا وسائل ارتباطى آنچنان بوده كه تاریخ نگاران بتواننداز هر اتفاقى كه در گوشه و كنار جهان آنروز اتفاق مىافتادهمطلع گردند و آنرا در تاریخ ثبت كنند؟مگر امروزه با تمام اینوسائل ارتباطى و مخابراتى و رادیوها و تلویزیونها و ماهوارههاو...چنین كارى انجام شده و چنین ادعائى مىتوان كرد؟... مگر وسائل ارتباطى جهان آزادند و مستقلانه و بدور از سیاستها واختناقها و خارج از كانالهاى مخصوص و صافیهاى انحصارىمىتوانند كوچكترین خبرى را منتشر كنند؟آن هم خبرى كهبصورت معجزه آسمانى براى شكستیك قدرت طاغوتى و یكدربار سلطنتى بوقوع پیوسته باشد...؟مگر معجزاتى امثال«شقالقمر»كه وقوع آن مورد اتفاق همه مسلمانان مىباشد و بگفتهدكتر سعید بوطى-نویسنده مصرى-در كتاب فقه السیرة از امورمتفق علیه در نزد علماء و دانشمندان اسلامى است در تاریخهاىگذشته نقل شده...؟و بلكه معجزات انبیاء گذشته مانند سردشدن آتش بر ابراهیم خلیل علیه السلام و شكافته شدن دریابوسیله عصاى موسى و اژدها شدن و بلعیدن آن تمام مارهاىجادوئى ساحران و زنده شدن مردگان بدعاى حضرت مسیح وامثال آن جز در كتابهاى مقدس و مذهبى در تاریخها و روایاتدیگر آمده و ذكرى از آنها دیده مىشود؟!...
و حقیقت آن است كه تاریخ نویسان و وقایع نگاران گذشتهدر انحصار طاغوتهاى زمان بوده-چنانچه امروزه نیز عموما اینگونهاست و بشر هنوز نتوانسته خود را از قید و بند ایشان آزاد سازد-وانبیاء الهى نیز پیوسته بر ضد همان طاغوتها قیام مىكرده ومبارزه داشتند،و آنها همواره در صدد از بین بردن انبیاء و محو نام و آثار ایشان بوده و بهر وسیله مىخواستهاند آنها را افرادىماجراجو و بى شخصیت و افسادگر معرفى كنند،و هرگز اجازهنمىدادند آنها را بعنوان مردانى الهى كه قدرت انجام معجزه رادارند معرفى كنند،و بهمین دلیل معجزاتى را كه بوسیله ایشانانجام مىشده انكار كرده و یا توجیه مىنمودند،و اگر كتابهاىآسمانى و روایات مذهبى نبود اثرى از این معجزات بجاى نماندهو بدست ما نرسیده بود...
چنانچه اكنون نیز ما در انقلاب اسلامى خود كه یك انگیزهمذهبى داشته و ادامه آنرا نیز بیارى خدا همان انگیزه مذهبى وعشق شهادت طلبى در راه خدا و دین،تضمین كرده و بر ضدطاغوتهاى شرق و غرب قیام كرده همین شیوه تبلیغى را مىبینیمكه هر حركتى بنفع این انقلاب در داخل و یا خارج بشود مانندراهپیمایى میلیونى و غیر میلیونى كه در داخل و یا خارج انجاممىگیرد اصلا منعكس نمىشود و در رادیوها و وسائل ارتباطجمعى ذكرى از آن نمىشود،اما كوچكترین حركت ضدانقلاب-مانند اجتماعات اندكى كه جمعا به صد نفر نمىرسدبا آب و تاب در همه رسانههاى گروهى بعنوان یك حركت ضدرژیم نه یكبار بلكه چند بار پخش مىگردد.
و بهمین دلیل ما مىگوئیم انگیزه و نیازى براى تحقیق در تاریخهاى گذشته نداریم و اگر هم تتبع كنیم معلوم نیستبجائى برسیم،مگر اینكه بخواهیم بهر وسیله و هر ترتیبى كه شدهتاییدى از تاریخ براى این روایات پیدا كنیم اگر چه مجبور شویمبراى تطبیق این روایات با تاریخ دستبه توجیه و تاویلهاىنامربوط بزنیم،چنانچه نظیر آنرا در داستان اصحاب فیل ذكركرده و شنیدید و خواندید،كه ما آنعمل را محكوم كرده و دلیل برضعف ایمان و غربزدگى و تاریخ زدگى و غیره دانستیم...
پىنوشتها:
1-یعنى او را بكنار خانه كعبه آورد و براى سلامتى و پناه او از شر شیاطین و دشمنان،بدنش را بچهار گوشه كعبه مالید.
2-صحیح البخارى ج 6 ص 73.
3-سوره جن آیه 9.
4-مفاتیح الغیب ج 8 ص 241.
5-بحار الانوار ج 15 ص 331.
برخی از نظریه های امام صادق (علیه السلام) در علوم مختلف
نظریه حضرت امام جعفرصادق(ع) راجع به قدرت هسته ای
نظریه حضرت امام جعفرصادق(علیه السلام) راجع به سرعت نورولیزر
نظرامام صادق(ع) راجع به زلزله
حضرت امام جعفرصادق(علیه السلام) فرمودند: پیرامون خودرا آلوده نكیند
نظریه حضرت امام جعفرصادق(علیه السلام)
راجع به قدرت هسته ای
یكی از نظریه های بدیع حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) این است كه هر چه موجودیت ذاتی دارد غیر از خداوند ، دارای ضد خود می باشد اما بین ضدین تصادم بوجود نمی آید و اگر تصادم بوجود بیابد ، بعید نیست جهان ویران شود .
این نظریه ، خلاصه نظریه ماده و ضد ماده امروزی است که ما در یکی از صفحات گذشته باختصار راجع به آن صحبت کردیم و اینك به مناسبت بحث در مورد نظریه حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) بیشتر راجع به آن صحبت میكنیم و میگوئیم از مرحله تئوری گذشته و وارد مرحله عملی شده و بتدریج دانشمندان در كشورهای مختلف ضد ماده عناصر را كشف می نمایند .
تفاوت ماده با ضد ماده این است كه در اتم های ماده ( عناصرمعمولی ) بار الكتریكی ( الكترون ) منفی است و بار الكتریكی ( پروتون ) در هسته اتم، مثبت . اما در ضد ماده بار الكتریكی ( الكترون ) مثبت است و بار الكتریكی ( پروتون ) در هسته اتم منفی .
هنوز كسی آزمایش نكرده كه هر گاه اتم های ماده با اتم های ضد ماده تصادم كند و انفجار بوجود بیاید چه خواهد شد .
هر چه راجع به این انفجار گفته میشود جنبه تئوری دارد و شبیه است به آنچه راجع به انفجار ( یا تفكیك ) اتمهای اورانیوم قبل از تابستان سال 1944 میلادی می گفتند كه هنوز آمریكا اولین بمب اتمی را در خود آن كشور آزمایش نكرده بود .
در آن موقع می گفتند آزمایش بمب اتمی ممكن است تفكیك زنجیری بوجود بیاورد و تمام عناصر كه در كره زمین هست تفكیك شود اما آن طور نشد و بعد از آن هم تا امروز با این كه بدفعات بمبهای اتمی و هیدروژنی را منفجر كرده اند ، عناصر در كره خاك منفجره نشده است .
اما بین انفجار بمب اتمی با انفجار ناشی از تصادم ماده و ضد ماده فرق وجود دارد .
چون وقتی یك بمب اتمی یا هیدروژنی منفجر میشود ، قسمتی كم از ماده مبدل به انرژی میگردد و قسمت زیاد ماده عاطل میماند یعنی مبدل به انرژی نمیشود .
همه می دانند كه قانون تبدیل ماده به انرژی كه ( انشتین ) كشف كرد این است : ( انرژی مساوی است با جرم ضرب در مجذور سرعت سیر نور ) .
طبق این قانون اگر تمام آنچه در یك بمب اتمی یا یك بمب هیدروژنی هست مبدل به انرژی بشود نیروی زیاد بوجود می آید و ( ژول ) دانشمند فیزیكی انگلستان كه اسمش روی یكی از مقیاسهای برق گذاشته شده و در قرن نوزدهم میلادی میزیست میگفت : كه اگر یك كیلوگرم از ماده بطور كامل مبدل به انرژی شود و فی المثل دود و خاكستر از آن بوجود نیاید ، جهان محو خواهد شد .
اما انشتین دانشمند فیزیكی قرن بیستم با كشف قانون تبدیل ماده به انرژی نشان داد که این طور نیست و هر گاه یک کیلو گرم از ماده بطور کامل مبدل به انرژی شود جهان نابود نمی گردد .
ولی تا امروز نوع بشر نتوانسته كه حتی بوسیله بمب های اتمی و هیدروژنی ماده را بطور كامل مبدل به انرژی كند .
نظریه حضرت امام جعفرصادق(علیه السلام)
راجع به سرعت نور و لیزر
در مورد سرعت نور هم حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) نظریه ای ابراز كرده كه با توجه به عصر او بسیار جالب توجه می باشد .
او گفت :كه سرعت نور كه بطرف چشم ما می آید فوری است و از انواع حركات است .
یك مرتبه دیگر این نكته ذكر می كنیم كه وسائل تكنیكی زمان اجازه نمی داد كه حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) بتواند سرعت نور را اندازه بگیرد . ولی همین قدر كه گفت نور حركت است و سرعت آن فوری می باشد ، تقریباً نظریه ای شبیه باین دوره راجع به نور گفته است .
روایتی از او نقل می كنند كه خلاصه اش این است كه روزی در محضر درس خود گفت :
نور قوی می تواند اجسام سنگین را بحركت درآورد و نوری كه در طور سینا بر موسی آشكار گردید .
از نورهائی بود كه اگر مشیت خداوند معلق می گرفت كوه را بحركت در می آورد ممكن است فكر كنیم .
بر طبق این روایت حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) اساس تئوری لیزر را پیشگوئی كرده است .
بعقیده ما آنچه حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) راجع به حركت و سرعت نور و این كه نور از اشیاء بچشم ما می تابد گفت اهمیتش زیادتر از تئوری لیزر بطور ساده است .
چون این تئوری را قبل از حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) گفته بودند ولی وی آنچه راجع به سرعت و حركت و تمركز نور و اینكه نور از اشیاء به چشم ما می تابد گفت مخصوص اوست .
از ازمنه قدیم در بین اقوام مختلف این عقیده وجود داشت كه نور می تواند اجسام را بحركت در آورد .
در مصر قدیم این عقیده وجود داشت كه نور می تواند از همه چیز بگذرد و اجسام را هم بحركت درآورد و حتی كوه مانع از عبور نور نیست .
به عقیده آنها انوار معمولی نمی تواند از كوه بگذرد و آنرا بحركت درآورد اما اگر نور قوی بوجود بیاید می تواند از وسط كوه بگذرد یا آن را بحركت درآورد و این بسته به تمایل نور قوی است كه از وسط كوه بگذرد تا آن را بحركت آورد .
راجع به علت فیزیكی این نظریه در هیچ جا توضیحی گفته نشد اما در بین تمام اقوام قدیم این عقیده وجود داشته و مثل این كه قبل از بوجود آمدن ادیانی كه تاریخ آنها در دست می باشد این عقیده رائج بوده است . چون قبل از این كه نوع بشر دارای ادیانی گردد كه امروز تاریخ آنها در دست می باشد ، بجادوگری عقیده داشته و بین دین و جادوگری تفاوتی وجود نداشته و عقیده باین كه نور ، قادر است از حجاب ها بگذرد و اجسام را بحركت درآورد از جادوگری است .
از مبدأ این عقیده جادوگری بدون اطلاع هستیم و آنهائی هم كه چیزی در این خصوص گفته اند از روی فرض بوده است و مأخذی موجود نیست كه نشان بدهد این عقیده در آغاز در كدام قوم بوجود آمد .
ازموضوع عقیده به انرژی بودن نور اگر بگذریم آنچه در تئوری حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) راجع به سرعت نور گفته شده همان است كه امروز می دانند و سرعت حركت نور را ثانیه ای سیصد هزار كیلومتر محسوب كرده اند . این سرعت ، امروزه فوری نیست زیرا با موازین جدید علمی یك ثانیه مدتی است طولانی و سیصد هزار كیلومتر ، با توجه به مسافات نجومی فاصله ای كوتاه .
اما با موازین قدیم ، سیصد هزار كیلومتر سرعت در یك ثانیه یك سرعت فوری بوده و از لحاظ استنباط سرعت سیر نور هم حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) پیشقدم بشمار آمده است .
نظرامام صادق(علیه السلام)
راجع به زلزله
حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) در دوازده قرن و نیم پیش راجع به نظام جهان چیزی گفته كه كوچكترین تفاوت با نظریه دانشمندان فیزیكی این عصر ندارد .
حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) گفت : ( وقتی در اوضاع دنیا بی نظمی می بینید و مشاهده می كنید كه ناگهان طوفان میشود و سیل جاری می گردد و زلزله خانه ها را ویران می نماید این ها را دلیل بر بی نظمی جهان ندانید و آگاه باشید كه هر یك از این وقایع غیر منتظره از یك یا چند قاعده ثابت و غیر قابل تغییر اطاعت می نماید و بر اثر آن قواعد ثابت است كه این وقایع روی میدهد ).
امروز دانشمندان فیزیكی ( یعنی علمائی كه فقط از قواعد ریاضی پیروی می كنند و غیر از آن قواعد را علم نمی دانند ) همین عقیده را دارند و حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) از این لحاظ با دوازده قرن و نیم حق تقدم به شایستگی درخور احترام است .
علمای فیزیكی و زمین شناس می گویند كه طوفان و زلزله و آتشفشانی كوه یك واقعه غیر عادی نیست بلكه مطیع قوانین طبیعت است و زلزله از این جهت در نظر ما غیر عادی جلوه می نماید كه از قانون آن اطلاع نداریم .
در طول هزارها سال یكی از وقایع غیر منتظره در نظر نوع بشر تغییر هوا بود و آن را ناشی از بی نظمی جهان میدانست و فكر می كرد كه نبایستی در وسط تابستان هوا یك مرتبه سرد شود .
ولی امروز تغییر هوا در نظر نوع بشر غیر منتظره و ناشی از بی نظمی جهان نیست چون به قانون علمی تغییر هوا پی برده اگر چه هنوز نتوانسته بطور دقیق آن قانون را بفهمد معهذا می تواند ( بخصوص از وقتی كه ماهواره ها اطراف كره زمین می گردند ) تغییر هوا را پیش بینی نماید .
وقوع زلزله و آتشفشان هم مثل تغییر هوا می باشد و روزی كه انسان از قوانین آن دو اطلاع حاصل کرد می تواند پیش بینی کند که زلزله در کجا و چه موقع حادث میشود و كدام كوه در چه موقع آتشفشانی می نماید .
حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام)به شاگردان خود گفت : آنچه بنظر مردم ناشی از بی نظمی جهان جلوه می نماید مطیع یك یا چند قاعده ثابت و غیر قابل تغییر است . ثابت و غیر قابل تغییر بودن قواعد جهان مودر تایید تمام فیلسوفان متأله می باشد .
آنها می گویند كه تمام تغییراتی كه به چشم نوع بشر میرسد فقط از دریچه دیدار و عقل اوست و از لحاظ خداوند هیچ چیز در جهان تغییر نمی كند برای این كه خداوند دانای مطلق است و هر قانونی كه ایجاد كرده ابدی می باشد .
بنا بر نظریه فیلسوفان خداشناس تغیبراتی كه در قوانین نشری بوجود می آید ناشی از جهل انسان است .
آدمی چون نمی تواند پیش بینی كند كه پنجاه سال دیگر وضع اجتماعی ( یا انفرادی ) او چه خواهد شد قوانین را فقط برای زمان حال وضع می نماید و پنجاه سال دیگر كه وضع انفرادی و اجتماعی بشر تغییر كرد قوانین را تغییر میدهد .
ولی خداوند تمام قوانین هستی را در یك لحظه و برای همیشه وضع كرده زیرا چون دانا می باشد هر نوع تحول را كه تا پایان هستی ( كه پایان ندارد ) بوقوع بپیوندد پیش بینی کرده و بر همین قیاس تمام پیغمبران را كه برگزیده پیش بینی نموده و در آغاز میدانسته كه در هر دوره باقتضای آن زمان كدام یك از پیغمبران را بفرست .
نه فقط فیلسوفان خداشناس عقیده دارند كه قوانین جهان را ثابت می دانند .
حضرت امام جعفرصادق(علیه السلام) فرمود:
پیرامون خودراآلوده نكنید
در دوره حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) صنایع ، در حدود افزارمندی بود و حتی كارخانه بشكل كارخانه های امروزی وجود نداشت و فلزات را در كوره های كوچك ذوب می كردند و چون تمام فلزات حتی آهن ، با چوب ذوب میشد آلودگی در محیط بوجود نمی آورد .
حتی اگر آهن را با ذغال سنگ ذوب می نمودند باز میزان تولیدات باندازه ای نبود كه محیط را آلوده نماید همچنانكه از آغاز قرن هیجدهم میلادی تولید مقادیر زیاد آهن و پولاد در آلمان غربی و فرانسه و انگلستان و سایر كشورهای اروپا شروع شد بدون اینكه محیط را آلوده نماید در صورتی كه تمام كارخانه های ذوب آهن در یك لحظه خروج دود از دود كش كارخانه ها متوقف نمی گردید .
معهذا محیط از دود ذغال سنگ آلوده نشد تا چه رسد به دوره حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) كه یكی از كارخانه های امروزی وجود نداشت و كسی ذغال سنگ نمی سوزانید معهذا حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) مانند كسی كه وضع امروز را ببیند گفت ، آدمی باید طوری زندگی نماید كه پیرامون خود را آلوده نكند زیرا اگر آلوده نماید روزی می آید كه زندگی بر او ، دشوار و شاید غیر ممكن میشود .
موضوع آلودگی محیط حتی در سی سال قبل هم وجود نداشت و این موضوع از زمانی شروع شد كه اولین بمب اتمی منفجر گردید و در منطقه انفجار ، جو را آلوده كرد .
اگر بهمان انفجارهای اولیه اكتفا میشد محیط آلوده نمی گردید ولی بعد از آن دولت هائی كه دارای سلاح اتمی بودند به آزمایش آن سلاح ادامه دادند و به موازات آن آزمایشها كارخانه های مولد برق با نیروی اتم بكار افتاد و آلودگی هوا از مواد پرتو افكن بیشتر شد .
در همان حال صنایع بخصوص در آمریكا و اروپا محیط را آلوده كرد و طوری آب بعضی از رودخانه ها مثل رود رن در اروپای غربی آلوده گردید كه نسل ماهی در آن بر افتاد همان طور كه در دریاچه های بزرگ آمریكای شمالی كه آب شیرین دارد نسل ماهی تقریباُ بر افتاده است و خطرناكتر از آلودگی هوای خشكی آلودگی آب اقیانوس ها می باشد چون جانوران چند سلولی باسم ( پلانكتون ) كه در سطح اقیانوس مجاور هوا زندگی می كنند و نود درصد اكسیژن را در كره خاك آنها تامین می نمایند بر اثر آلودگی اقیانوس می میرند و با مرگ و نابودی آنها میزان اكسیژن در هوای زمین به ده درصد امروزی تنزل می كند و این مقدار نه برای تنفس جانداران و از جمله انسان كافی است نه برای تنفس گیاهان و در نتیجه نسل های گیاه و جاندار در كره خاك منقرض میشود و این یك تئوری نیست كه بگویند احتمال صدق و كذب آن مساوی میباشد . بلكه یك محاسبه علمی است و با این وضع كه امروز اقیانوسها آلوده میشود پلانكتون در سطح اقیانوس ها تا پنجاه سال دیگر نصف می شود و بهمان نسبت از میزان تولیدات اكسیژن كاسته خواهد شد .
طفلی كه امروز متولد می شود در پنجاه سال دیگر ( اگر تا آن موقع زنده بماند ) وضع نفس كشیدنش مانند نفس كشیدن كوه پیمائی است كه بدون دستگاه تنفس در قله كوه هیمالیا كه مرتفع ترین كوه دنیا است مشغول نفس كشیدن میباشد .
پنجاه سال دیگر با ادامه آلوده شدن آب اقیانوس ها وضع نفس كشیدن تمام افراد بشر و جانداران دیگر شبیه به وضع كسانی است كه در حال خفقان هستند .
در پنجاه سال دیگر كسی كه كبریت میكشد تا اینكه سیگار خود را روشن كند با اجاقی را در خانه روشن نماید آن كبریت مشعل نخواهد شد برای اینكه در هوا ، آن قدر اكسیژن نیست كه كبریت را مشتعل نماید و این گفته یك افسانه علمی نیست بلكه واقعیت است.