• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 976
تعداد نظرات : 130
زمان آخرین مطلب : 4961روز قبل
دعا و زیارت
حسن و حسین علیهماالسلام مریض شدند. پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله با چند تن از یاران به عیادتشان آمدند. گفتند:
- یا على ! خوب بود نذرى براى شفاى فرزندانت مى كردى .
على علیه السلام و فاطمه علیهماالسلام نذر كردند، اگر عزیزان شفا یابند، سه روز روزه بگیرند. خود حسن و حسین علیهماالسلام و فضه كه خادمه آنها بود نیز نذر كردند كه سه روز روزه بگیرند. چیزى نگذشت كه خداوند به هر دو شفاى عنایت فرمود. روز اول را روزه گرفتند در حالى كه غذایى در خانه نداشتند. حضرت على علیه السلام سه صاع (تقریبا سه كیلو) جو قرض كرد. حضرت زهرا علیهاالسلام یك قسمت آن را رد كرد. پنج عدد نان پخت . وقت غروب سفره انداختند و پنج نفر كنار سفره نشستند. هنگام افطار سائلى بر در خانه آمد و گفت : سلام بر شما اى خاندان پیامبر صلى الله علیه و آله ! من مستمندى از مستمندان مسلمین هستم . طعامى به من دهید كه خداوند به شما از طعامهاى بهشتى عنایت كند. خاندان على علیه السلام همگى غذاى خویش را به او دادند و تنها با آب افطار كردند و خوابیدند. روز دوم را نیز روزه گرفتند. فاطمه علیهاالسلام پنج عدد نان جو آماده كرد و در سفره گذاشت . موقع افطار یتیمى آمد و گفت : - سلام بر شما اى خاندان محمد صلى الله علیه و آله ! من یتیمى مسلمانم ، به من غذایى دهید كه خداوند به شما از غذاى بهشتى مرحمت كند. همه سهم خود را به او دادند و باز با آب افطار كردند. روز سوم را نیز روزه گرفتند. زهرا علیهاالسلام غذایى (نان جو) آماده كرد. هنگام افطار اسیرى به در خانه آمد و كمك خواست . بار دیگر همه غذاى خویش را به اسیر دادند و تنها با آب افطار كرده و گرسنه خوابیدند. صبح كه شد على علیه السلام دست حسن و حسین علیهماالسلام را گرفته و محضر پیامبر رسیدند. در حالیكه بچه ها از شدت گرسنگى مى لرزیدند. وقتى كه پیامبر صلى الله علیه و آله آنها را در چنان حالى دید فرمود: یا على ! این حالى را كه در شما مى بینم برایم بسیار ناگوار است . سپس برخاست و با آنان به سوى فاطمه علیهاالسلام حركت كردند. وقتى كه به خانه وارد شدند. دیدند فاطمه علیهاالسلام در محراب عبادت ایستاده ، در حالى كه از شدت گرسنگى بسیار ضعیف گشته و دیدگانش به گودى نشسته . رسول خدا صلى الله علیه و آله او را به آغوش ‍ كشید و فرمود: از وضع شما به خدا پناه مى برم . در این وقت جبرئیل نازل گشت و گفت : اى رسول خدا! خداوند به داشتن چنین خاندانى تو را تهنیت مى كند. آن گاه سوره ((هل اءتى )) را بر او خواند
سه شنبه 30/4/1388 - 21:48
دانستنی های علمی
هارون پسر عنتره از پدرش نقل مى كند:
در فصل سرما در محضر مولا على علیه السلام وارد شدم . قطیفه اى كهنه بر دوش داشت و از شدت سرما مى لرزید. گفتم : یا امیرالمؤ منین ! خداوند براى شما و خانواده تان بیت المال مانند دیگر مسلمانان سهمى قرار داده كه مى توانید به راحتى زندگى كنید. چرا این اندازه به خود سخت مى گیرید و اكنون از سرما مى لرزید؟
فرمود: به خدا سوگند! از بیت المال شما حبه اى برنمى دارم و این قطیفه اى كه مى بینید همراه خود از مدینه آورده ام . غیر از آن چیزى ندارم
سه شنبه 30/4/1388 - 21:48
دعا و زیارت
مردى به همسرش گفت : برو خدمت حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام از او بپرس آیا من از شیعیان شما هستم یا نه ؟
آن زن خدمت حضرت زهرا علیهاالسلام رسید و مطلب را پرسید. حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود:
- به همسرت بگو اگر آنچه را كه دستور داده ایم بجا مى آورى و از آنچه كه نهى نموده ایم دورى مى جویى از شیعیان ما هستى وگر نه شیعه ما نیستى .
زن به منزل برگشت و فرمایش حضرت زهرا علیهاالسلام را براى همسرش ‍ نقل كرد. مرد با شنیدن جواب حضرت سخت ناراحت شد و فریاد كشید:
- واى بر من ! چگونه ممكن است انسان به گناه و خطا آلوده نباشد؟
بنابراین من همیشه در آتش جهنم خواهم سوخت ، زیرا هركس از شیعیان ایشان نباشد همیشه در جهنم خواهد بود.
زن بار دیگر محضر فاطمه علیهاالسلام رسید و ناراحتى و سخنان همسرش ‍ را نزد آن حضرت بازگو نمود.
حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود:
- به همسرت بگو؛ آن طور كه فكر مى كنى نیست . چه اینكه شیعیان ما بهترین هاى اهل بهشتند ولى هركس ما را و دوستان ما را دوست بدارد دشمن دشمنان باشد و نیز دل و زبان او تسلیم ما شود، ولى در عمل با اوامر و نواهى ما مخالفت كرده ، مرتكب گناه شود، گرچه از شیعیان واقعى ما نیست اما در عین حال او نیز در بهشت خواهد بود، منتهى پس از پاك شدن گناه .
آرى ! به این طریق است كه به گرفتاریهاى (دنیوى ) و یا به شكنجه مشكلات صحنه قیامت و یا سرانجام در طبقه اول دوزخ كیفر دیده ، پس از پاك شدن از آلودگیهاى گناه به خاطر ما از جهنم نجات یافته ، در بهشت و در جوار رحمت ما منزل مى گیرد
سه شنبه 30/4/1388 - 21:48
دانستنی های علمی
عمران پسر شاهین از بزرگان عراق بود. وى علیه حكومت عضدالدوله دیلمى قیام نمود.
عضدالدوله با كوشش فراوان خواست او را دستگیر نماید. عمران به نجف اشرف گریخت و در آنجا با لباس مبدل مخفیانه زندگى مى كرد.
عمران در كنار بارگاه حضرت على علیه السلام پیوسته به دعا و نماز مشغول بود تا اینكه یك بار آن حضرت را در خواب دید كه به او مى فرماید:
- اى عمران ! فردا فناخسرو (عضدالدوله ) به عنوان زیارت به اینجا مى آید و همه را از این مكان بیرون مى كنند. آن گاه حضرت به یكى از گوشه هاى قبر مطهر اشاره نموده و فرمود:
- تو در اینجا توقف كن كه آنان تو را نمى بینند. عضدالدوله وارد بارگاه مى شود. زیارت مى كند و نماز مى خواند. سپس به درگاه خدا دعا و مناجات مى كند و خدا را به محمد و خاندان پاكش سوگند مى دهد كه وى را بر تو پیروز نماید. در آن حال تو نزدیك او برو و به او بگو: پادشاها! آن كسى كه در دعاهایت مورد تاءكید تو بود و خدا را به محمد و خاندان پاكش قسم مى دادى كه تو را بر او پیروز كند كیست ؟
فناخسرو خواهد گفت : مردى است كه در میان ملت ما اختلاف انداخته و او قدرت ما را شكسته و علیه حكومت قیام نموده است . به او بگو اگر كسى تو را بر او پیروز كند چه مژده اى به او مى دهى ؟
او مى گوید هر چه بخواهد مى دهم . حتى اگر از من بخواهد او را عفو كنم عفو مى كنم .
در این وقت تو خودت را به او معرفى كن . آنگاه هر چه از او خواسته باشى به تو خواهد داد.
عمران مى گوید: همان طور كه امام على علیه السلام مرا در عالم خواب راهنمایى كرده بود، واقع شد. عضدالدوله آمد. پس از زیارت و نماز خدا را به محمد و آل محمد قسم داد كه او را بر من پیروز گرداند. من نزدش رفتم به او گفتم : اگر كسى تو را بر او پیروز كند، چه مژده اى به او مى دهى ؟ او هم در پاسخ گفت : هر كس مرا بر عمران پیروز گرداند، حتى اگر خواسته اش عفو باشد، او را خواهم بخشید.
عمران مى گوید در این موقع به پادشاه گفتم : منم عمران پسر شاهین كه تو در تعقیب و دستگیرى او هستى .
عضدالدوله گفت : چه كسى تو را به اینجا راه داد و از جریان آگاهت نمود؟ گفتم : مولایم على علیه السلام در خواب به من فرمود فردا فناخسرو به اینجا خواهد آمد و به او چنین و چنان بگو! من هم خدمت شما عرض كردم . عضدالدوله گفت :
- تو را به حق امیرالمؤ منین قسم مى دهم كه آیا حضرت به تو فرمود: فردا فناخسرو مى آید؟
گفتم : آرى ! سوگند به حق امیرالمؤ منین كه آن حضرت به من فرمود. عضدالدوله گفت : هیچ كس غیر از من ، مادرم و قابله نمى دانست كه اسمم ((فناخسرو)) است .
پادشاه در همانجا از گناه وى درگذشت و او را به وزارت انتخاب نمود. و دستور داد برایش لباس وزارت آوردند و خود به سوى كوفه حركت نمود. عمران نذر كرده بود هنگامى كه مورد عفو و گذشت پادشاه قرار گرفت با سر و پاى برهنه به زیارت امیرالمؤ منین مشرف شود. (كه البته همین كار را هم كرد.)
راوى این داستان حسن طهال مقدادى مى گوید:
- جد من نگهبان بارگاه امیرالمؤ منین علیه السلام بود. حضرت را شب به خواب مى بیند كه به او مى فرماید: از خواب برخیز و برو براى دوست ما (عمران پسر شاهین ) در حرم را باز كن !
جد من از خواب برمى خیزد و در حرم را باز كرده و منتظر مى نشیند. ناگهان مشاهده مى كند مردى به سوى مرقد حضرت مى آید. هنگامى كه به حرم مى رسد، جدم به او مى گوید: بفرمایید اى سرور ما! عمران مى گوید: من كیستم ؟
جدم پاسخ مى دهد: شما عمران پسر شاهین هستید.
عمران تاءكید مى كند كه من عمران پسر شاهین نیستم !
جدم مى گوید: شما عمران هستید. الان على علیه السلام را در خواب دیدم و دستور داد كه برخیز و در را به روى دوست ما باز كن .
عمران با تعجب مى پرسد:
- تو را به خدا سوگند مى دهم كه چنین گفت ؟
جدم مى گوید: آرى ! به حق خداوند سوگند مى خورم كه چنین گفت . عمران خود را بر درگاه حرم مى اندازد و مشغول بوسیدن مى شود دستور مى دهد شصت دینار به جدم بدهند
سه شنبه 30/4/1388 - 21:48
دعا و زیارت

مردى از اهل شام كه در اثر تبلیغات دستگاه معاویه گول خورده بود و خاندان پیامبر را دشمن مى داشت ، وارد مدینه شد. در شهر امام حسن علیه السلام را دید. پیش آن حضرت آمد و شروع به ناسزا گفتن كرد و هر چه از دهانش مى آمد به آن بزرگوار گفت . حضرت با كمال مهر و محبت به وى مى نگریست . چون آن مرد از سخنان زشت فراغت یافت ، امام به او سلام كرده ، لبخندى زد و سپس فرمود:
- اى مرد! من خیال مى كنم تو در این شهر مسافر غریبى هستى و شاید هم اشتباه كرده اى . در عین حال اگر از ما طلب رضایت كنى ، ما از تو راضى مى شویم . اگر چیزى از ما بخواهى به تو مى دهیم . اگر راهنمایى بخواهى ، هدایتت مى كنیم . اگر براى برداشتن بارت از ما یارى طلبى بارت را برمى داریم . اگر گرسنه هستى سیرت مى كنیم . اگر برهنه اى لباست مى دهیم . اگر محتاجى بى نیازت مى كنیم . اگر آواره اى پناهت مى دهیم . اگر حاجتى دارى برآورده مى كنیم و چنانچه با همه وسایل مسافرت بر خانه وارد شوى ، تا هنگام رفتنت مهمان ما مى شوى و ما مى توانیم با كمال شوق و محبت از شما پذیرایى كنیم . چه این كه ما خانه اى وسیع و وسایل پذیرایى از هر جهت در اختیار داریم .
وقتى مرد شامى سخنان پر از مهر و محبت آن بزرگوار را شنید سخت گریست و در حال خجلت و شرمندگى عرض كرد:
- گواهى مى دهم كه تو خلیفه خدا بر روى زمین هستى ؛ ((الله اءعلم حیث یجعل رسالته )) . و خداوند داناتر است به اینكه رسالت خویش را در كدام خانواده قرار دهد و تو اى حسن و پدرت دشمن ترین خلق خدا نزد من بودید و اكنون تو محبوب ترین خلق خدا پیش منى . سپس ‍ مرد به خانه امام حسن علیه السلام وارد شد و هنگامى كه در مدینه بود به عنوان مهمان آن حضرت پذیرایى شد و از ارادتمندان آن خاندان گردید.

سه شنبه 30/4/1388 - 21:46
دعا و زیارت
 

آخرین منزل

او گفت: «اینجاست!»

 

در موج پررنگ صدایش

 

زنگ شترها بى‏صدا شد

 

پاى شترها ماند در راه

 

در كاروان خسته ناگاه

 

موج هیاهویى به پا شد

 

از خاك صحرا

 

یك مشت‏برداشت

 

آن‏وقت، آرام

 

تكرار كرد او گفته‏اش را

 

«اینجاست! اینجا

 

رنج‏سفر كوتاه شد

 

چون آخرین منزل همین جاست

 

این خاك ما را مى‏شناسد

 

این آسمان، این خاك تبدار!»

 

این وسعت دشت...

 

در چشمهایش اشك لرزید

 

آرام برگشت:

 

«هر كس نمى‏خواهد بماند

 

هركس نمى‏خواهد بمیرد

 

در چشم شب، آسوده راه خویش گیرد

 

شب یار او باد

 

هركس كه مى‏خواهد بماند

 

باید بداند

 

فردا صداى نیزه‏ها مى‏پیچد اینجا»

 

فرداى آن روز

 

در چشم سرخ آسمان محشر به پا بود

 

بر سینه دشت

 

بر خاك گلرنگى كه نامش «كربلا» بود

سه شنبه 30/4/1388 - 21:40
دعا و زیارت
 

امام حسین (ع) :

 عجله كردن ، كم خردی است .

ألعجلة سفه .

بحار الانوار، ج 78، ص 122

سه شنبه 30/4/1388 - 21:39
دعا و زیارت
  سلام بر حسین ( ع ) که خاک گرم یاد آورد از منحرش ، و نیزه خبر دهد از سرش و خنجر از حنجرش و شمشیر از زخمهای پیکرش .
سه شنبه 30/4/1388 - 21:38
دعا و زیارت
امام حسین (ع) : تكبر نوعی خودستایی و خودخواهی بیجاست ، و شتابزدگی در كارها نوعی ابلهی است ، و ابلهی نشانه ضعف روحی است ، و زیاده روی در هر چیز موجب هلاكت است .ألإستكبار صلف ، و العجلة سفه ، و السفه ضعف ، و الغلو ورطة.

بحار الانوار، ج 78، ص

سه شنبه 30/4/1388 - 21:37
دعا و زیارت

حضرت امام حسین (ع)

فإنی لا أری الموت إلا سعادة و الحیاة مع الظالمین إلا برما.

تحف العقول ، ص 245

به درستی كه من مرگ را جز سعادت نمی بینم و زندگی با ستمكاران را جز محنت نمی دانم .

سه شنبه 30/4/1388 - 21:36
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته