سماورم قل قل کن
یکی بود یکی نبود ، غیر از خدای هیچ کس نبود . در زمانهای گذشـته . پیر مرد خوبــی زندگی مـی کرد . این پیـر مرد بابا علـی محـمد بود.
بابا علی محمد هیچ وقت دوسـت نداشت کسی را از خودش ناراحت کند .
یک روز او مـی خواسـت به خانه خـدا برود. برای همیـن سراغ قافله سالار رفت و به اون گفت .
"حاج عبدالله خان ! اگر خواستی کسی را با خودت به مکه ببری ." مـن هـم با خـودت به مکـه بـبـری مـن هـم با شــما مـی آم حاج عبد الله قبـــول کرد . چنــد روز بعــد یـک روز صبــح همـــه کســانی کــه مـی خواســتنـد به مکه برونــد با حــاج عبـدالله قافله سالار راه افتادند .
هر کسـی در کاروان یک کـاری مـی کرد . بابا علـی محـمد هم برای اهل کـاروان چای درســت می کرد . او همیشــه برای این که چای دم کنــد اول توی ســماور بزرگ آب مــی ریخت و وقتی آب شـروع می کــرد به قل قل کردن چای خشـک را توی قـوری مـی ریخــت و از آب جـــوش سـمــاور پر مــی کــرد و آن را روی ســــــمـــاور . می گذاشــت و بعد هم منـتـظر می مـانـد تا چــای دم بکــشـــد .
همه اهـل کاروان هم از چای دم کـردن او تعریف می کردنــد ومی گفتند: "دست شما درد نکنه بابا علی محمد ! با این چایی". تمام خستگی سفر از تن ما می ره .
یک روز قافله خیلـی راه رفته بود و همه حسـابی خسـته شده بودنـد . برای همین وقتی نزدیک یک دهکده رسیدند که چاه آبی داشت و چندتا درخت دور و بر آن دیـده می شد پیـاده شدند و بار و بندیل خودشـان را روی زمیــن پهــن کـردند و بعــد هم هـر کـس مشـغول کار خـودش شـد
بابا علـی محمد هم سـراغ سماور رفت تا چای درسـت کنـد . او زود کبـریـت را آتـش زد و ســماور را روشن کـرد ، اما چون عجلـه داشـت یادش رفــت توی ســماور آب بــریـزد . کـمکـم سمــاور داغ شــد امـا چون آب نداشت همه جاهایش سوراخ سوراخ شد .
بابا علی محـمد خیـلی ناراحــت شـد . برای ایـن که سمـاور مـال. قافـله سالار بود و دردسـت او امانت بود حالا که خراب شده بـود نمـی دانسـت چکـار کند . برای همـیـن سمـــاور را بـرداشــت و باخودش برد . بابا عـلی محـمد می خواست سمــاور را پیــش چنـدنفر کـه در دهکــده مـغازه داشتـتـند ببـرد تا اگر مـی تواننــد آن را درسـت کنــنـد
امابه هرکس نشان می داد می گفت :" نه بابا ما بلد نیستـیم سماور را درسـت کنیم . بابا علی محـمدحسابی غصـه اش گرفت . خیلـی ناراحـت شـد . نمـی دانســت دیگـر کـجا بـرود چون هـمـه روســتا را گـشتــه بــود .
اما یک مرتـبه دید یک مرد خوب دارد مـی آید . آن آقـا ،امام زمــان بودند . اما بابا علی محمد آقا را نشناخت امام زمان به بابا علی محمد گفتند : "من سماور را برایت درسـت می کنم . " بابا علی محمد قبول کرد و سماور را همان جا پیـش آقاگذاشت و رفـت تا از کــاروان پول بیاورد و برای درست کردن ســماور به آقا مـزد بدهــد
وقتی بگشت دید آقا سماور را درست کرده اند و پیش مردم روسـتا گذاشته اند و خودشان رفته اند بابا علی محــمد خـیلی خوشحال شد و سمــاور را برداشــت و به کاروان آمد و زود آب در آن ریخت
وقتی صدای قل قل ســماور را شنید چای در قوری گذاشـت و روی آن آب ریخـت و بالای سمــاور گــذاشت . بعد هم وقتی چــای خوب دم کشید . برای همه چای ریخت تا خستـگی سفر از تـن آنها بیرون بیـایــد
منبع سایت منتظر
آخرالزمان را باور کنيم
«آخرالزمان» اصطلاحي است که طي سالهاي اخير بارها شنيدهايم و هر چه پيش ميرويم بر کاربرد آن افزوده ميشود.
گرچه آخرالزمان از اعتقادات خاص شيعه است و ريشه در تفکر اسلامي دارد اما منحصر به مسلمانان نيست و معادلهاي اين کلمه، در اديان ديگر کاربرد وسيع و متنوعي دارد. حتي در مکاتب و مباحث سياسي غير ديني نيز بحثهاي متعددي راجع به آن صورت گرفته است.
آنچه که در بين تمامي اديان و حتي مکاتب غير ديني راجع به «آخرالزمان» مشترک است، اشاره به مقطعي از تاريخ انسان است که در آن، بشر به عاليترين برنامه و اسلوب اداره زندگي اجتماعي دست يافته و به وسيله آن فصل نويني از همزيستي متعالي توأم با صلح، آرامش، عدالت و رفاه جهاني را آغاز ميکند. تأکيد اديان و فرهنگهاي متأثر از آن بر اجتماع انسانها در قالب «مدينه فاضله»، «آرمانشهر»، «شهر سالم»، «اورشليم»، «اتوپيا» و... دقيقاً مبتني بر همين اعتقاد است. البته يکي از وجوه تمايز اعتقاد به آرمانشهر و جامعه موعود بر پايه اديان الهي با اعتقاد به اين موضوع بر پايه مکاتب دستساز بشر (مکاتب اومانيستي)، ديدگاههاي ارائه شده در زمينه ريشه تأسيس چنين جامعهاي است. پيروان اديان آسماني، ريشه آن را در «ظهور منجي آخرالزمان» ميدانند و پيروان ايسمهاي منحرف غير ديني، آن را ثمره سير تکاملي جوامع انساني دانسته و پايان تاريخ مينامند
به هر حال آنچه مسلم و انکارناپذير است، انتظار تمام عالم براي فرا رسيدن روز موعود و نجات انسان از پليديها و زشتيها و آغاز حکومت صالحان بر کره خاکي است و البته مترقيترين، کاملترين و صحيحترين باور، اعتقاد آخرالزماني شيعه مبني بر ظهور امام دوازدهم (ع)، حجت غايب، حضرت ولياللَّهالاعظم، ارواحنا فداه، ميباشد.
شيعيان براساس وعدههاي داده شده از سوي رسول اکرم (ص) و ائمه طاهرين (ع) منتظر تحقق موعد قيام و ظهور قائم آل محمد (ع) هستند و براي اين انتظار نيز تکاليف و وظايفي دارند. فرهنگ انتظار طي قرون گذشته، نيروي محرکه خيزشهاي بزرگ عدالتخواهانه و ظلم ستيز بوده که قيام شکوهمند امام راحل (ره) را ميتوان آخرين آن ناميد. از سوي ديگر روايات و متون متعدد، نشانههاي مختلفي را براي مشخص نمودن احوالات آخرالزمان و اشاره به عصر ظهور ذکر کردهاند که اين بخش، هميشه مورد توجه خاص و عام بوده است.
در سالهاي اخير مباحث پيرامون فرا رسيدن دوره آخرالزمان در ميان پيروان اديان مختلف رشد چشمگيري يافته که اعتقاد به رجعت و ظهور مسيح در سال 2000 ميلادي در ميان برخي از فرق مسيحي، از آن جمله بود. همچنين اعتقادات بحثانگيز مسيحيان انجيلي (مسيحيان صهيونيست و يهوديان درباره آخرالزمان و طرح تفکرات جنجالي همچون نبرد آرماگدون (هرمجدون)، تخريب مسجدالاقصي و... از اين دست است. ارائه عجولانه نظريههايي همچون پايان تاريخ، به منظور منحرف نمودن تفکر فطري منجي خواهي نيز دليل بر رشد همين باور ارزيابي ميشود. البته هدف اين نوشتار پرداختن به اين دسته از مطالب نيست و واشکافي آنها نياز به مباحث مشروح جداگانهاي دارد، اما توجه به موارد ياد شده لازم است، تا بدانيم احساس فرا رسيدن آخرالزمان در تمام اديان شکل گرفته است.
آنچه در اينجا مورد توجه است، باور نزديک بودن تحقق وعده ظهور مهدي موعود (ع)، در بين اکثريت شيعيان و محبين خاندان عترت (ع) است. شواهد و مستندات قابل توجه دلالت بر اين امر دارند که اين مسئله از حد يک آرزو و اميد صرف فراتر رفته و به لطف ذات احدي در حال فرا رسيدن و محقق شدن است. انشاءاللَّه.
به نظر ميرسد براي اثبات اين مدعا ذکر نکاتي که در زير ميآيد کفايت کند:
اول، آيةاللَّه ناصري در سخنرانياي در مدينةالنبي که در رجب سال گذشته صورت گرفته مطالبي را در زمينه بشارت به نزديکي ظهور حضرت بقيةاللَّه الاعظم (ع) بيان کردهاند. اين مطالب که به نقل از حضرت آيةاللَّه العظمي بهجت ميباشد به اين شرح است:
من خراسان بودم، يکي از دوستان ما که تشرف دارد محضر حضرت ]صاحب الزمان (ع)[ به منزل ما آمد، از او پرسيدم: شما تازگي تشرف محضر حضرت داشتهايد؟، فرمودند: بله. عرض کردم: راجع به ظهور سؤال نکرديد؟ فرمودند: چرا. گفتم: حضرت چه فرمودند؟ گفت: من از حضرت سؤال کردم: يابن رسولاللَّه ظهور چه وقت خواهد بود؟ فرمودند: نزديک است. عرض کردم: من هم درک ميکنم ظهور شما را؟ حضرت فرمودند: پيرمردتر از شما هم درک ميکنند ظهور مرا (انشاءاللَّه). آيةاللَّه بهجت فرموده بودند آن پيرمرد که تشرف به محضر حضرت دارد حدود 60 سال سن دارد!.
سپس آيةاللَّه ناصري خطاب به مخاطبان ميگويد:
خدا ميداند زمان ظهور نزديک استدوم، حضرت آيةاللَّه العظمي مکارم شيرازي فرمودهاند:
همانطور که براي حضرت مهدي (ع) يک غيبت صغرا و يک غيبت کبرا است؛ يعني درست مانند آفتاب ]که[ وقتي ميخواهد پنهان شود ابتدا قرص خورشيد پشت افق پنهان ميشود ولي هوا نيمه روشن است و کمکم اين روشنايي برچيده و تاريک ميشود، براي ظهورش هم يک ظهور کبرا و يک ظهور صغرا است؛ مانند موقعي که آفتاب ميخواهد طلوع کند قرص خورشيد هنوز پيدا نشده اما هوا نيمه روشن است و بعد خورشيد ديده ميشود. مرحله غيبت ايشان در دو مرحله واقع شده است و ظهور ايشان هم ظهور صغرا و هم ظهور کبرا دارد. در ظهور صغرا توجه مردم به امام زمان (ع) زياد ميشود و همه جا صحبت از امام زمان (ع) است و جلسات امام زمان (ع) پر شور ميشود و بحثهاي امام زمان (ع) همه جا را ميگيرد. وضع طوري ميشود که مردم تشنه و آماده ميشوند. ما تصور ميکنيم که در اين عصر و زمان؛ ما انشاءاللَّه در بينالطوعين ظهور حضرت مهدي (ع) قرار داريم. من فراموش نميکنم پنجاه سال قبل مؤسساتي که به نام حضرت مهدي (ع) بود خيلي کم بود و کتابهايي که درباره حضرت مهدي (ع) نوشته شده بود به اندازه امروز نبود و سخن از امام مهدي (ع) به اين گستردگي نبود، اگر کسي چهل يا پنجاه سال قبل مسجد جمکران ميرفت در بهترين شبها ده يا بيست نفر بودند اما الان صدها نفر در بعضي از شبهاي حساس هستند. ما به سوي طلوع کبرا پيش ميرويم.
سخنان فوق از بزرگاني است که ما به راستگويي و تقواي آنها اعتماد کامل داريم و ضمناً اين مطالب در لفافه و ابهام بيان نگرديده بلکه صراحتاً نويد نزديک بودن زمان ظهور را ميدهد.
در خصوص توجه خاص به امام مهدي (ع)، ذکر اين نکته مناسب است که در ديداري که حجةالاسلام ريشهري نماينده ولي فقيه در امور حج به همراه دستاندرکاران حج گذشته، با مقام معظم رهبري داشتند، آقاي ريشهري يکي از ويژگيهاي حج امسال را توجه ويژه حجاج تمام کشورها به امام زمان (ع) برشمرد.
اکنون سؤال اين است که در اين شرايط وظيفه ما به عنوان جامعه شيعي که خود را پيرو و سرباز آن حضرت ميدانيم و نيز براساس وعدههاي داده شده که اصل سپاه حضرت مهدي (ع) متشکل از ما (ياران سيد خراساني که 200 هزار تا يک ميليون نفر ذکر گرديده است) چيست؟
وظايفي که شيعيان در آستانه ظهور دارند، متعدد و مختلف است و لازم است کارشناسان موضوع به تبيين، معرفي و تبليغ آن بپردازند. در اينجا بخشي از وظايفي مد نظر است که به گسترش فضاي منجيخواهي ميانجامد. آيةاللَّه مکارم در ادامه مطالب فوق، اين بخش از وظايف را برشمردهاند. ايشان ميفرمايند:
اگر ميخواهيم به آن ظهور کمک کنيم، اين ظهور صغرا را توسعه دهيم. همين بحثهاي مختلف درباره حضرت را ميان جوانان، بزرگسالان، زنان، مردان، مسلمانان و غير مسلمانان توسعه دهيم و به اينترنت بکشانيم. خلاصه با امواج، نام مهدي (ع) را به همه دنيا برسانيم و اين ظهور صغرا را پررنگ کنيم تا نام حضرت مهدي (ع) در همه جلسات حضور پيدا کند. من معتقدم اگر اين کار را بکنيم اين يک مصداق عملي دعاي تعجيل فرج ميشود
بيان فوق، کليد اصلي راهکار انجام وظيفه است و مابقي کار، اجرايي کردن آن است. در سالهاي اخير مکرراً مباحثي را راجع به «جنبش نرمافزاري» شنيدهايم، خصوصاً در فرمايشات مقام معظم رهبري بارها به آن اشاره شده است. ما در حوزه مهدويت و انتظار ظهور نيز نياز به چنين جنبشي داريم، البته از چند زاويه، که سعي ميشود به بخشهايي از آن به تفکيک اشاره شود:
1. يکي از مشکلات بزرگ جامعه علمي ما، ترجمهاي بودن علوم در حوزه علوم انساني خصوصاً علوم سياسي و جامعهشناسي است. ما در اين حوزهها مصرفکننده صرف توليدات غرب هستيم و آنها نيز آنچه را که براساس اهدافشان ميباشد تحويل ما دادهاند. غرب در هجوم فرهنگي خود سعي در سکولاريزه کردن جوامع، خصوصاً جوامع اسلامي داشته و براي موجه جلوه دادن اين امر، ضمن موفق قلمداد کردن جامعه غربي، علت آن را پايبندي به اصولي همچون ليبراليسم و سکولاريسم تبليغ کرده است. تأمل و دقت در سياستگذاريها و واشکافي استراتژيهاي غربي به خوبي آشکار ميسازد که آنها از حربه جدايي دين از سياست فقط براي خلع سلاح جوامع غير غربي خصوصاً اسلامي بهره بردهاند و اين در حالي است که خود دقيقاً براساس آموزههاي ديني و تصورات اعتقاديشان از آينده جهان (همچون اعتقاد آرماگدوني) به برنامهريزي، سياستگذاري و تدوين استراتژي اقدام نمودهاند. لذا در گام نخست بايد ضمن دوري جستن از باورهاي غلط و مسمومي که به وسيله شبيخون فرهنگي و استعماري غرب در جوامع اسلامي رسوخ يافته، نسبت به بومي کردن علم بر پايه اعتقادات اسلامي خصوصاً در حوزه علوم انساني گام برداريم.
2. در گام بعدي، همين جنبش نرمافزاري ميبايست در حوزه علوم مهدوي شکل گيرد. در اين زمينه بايد کاري گسترده و هدفمند بر روي احاديث و روايات برجاي مانده پيرامون مسئله آخرالزمان و ظهور منجي و نيز پيشگوييها و اعتقادات اديان و فرق مختلف در اين خصوص، به عمل آيد و سپس صحيح و ناصحيح آن از هم جدا شده و براساس مطالب صحيح آن و با توجه به شرايط روز، اقدام به توليد فکر، علم و فرهنگ انتظار شود. بايد اين باور را تقويت کنيم که اعتقاد به مهدويت ميتواند به مثابه برترين شاخص و منبع براي تدوين علم و استراتژيهاي راهبردي در حکومت اسلامي عمل نمايد. با باور فوق به بازنگري، بازخواني و بازنويسي سياستهاي کلان در عرصه داخلي و خارجي پرداخته و با برداشتي اصولي و ضمناً واقعبينانه، تمامي حرکتها را در راستاي زمينهسازي آنچه که به آن وعده داده شده است جهت دهيم.
3. دنياي امروز سراسر ظلم است و ستم و بيعدالتي. فرياد دادخواهي مردم ستمديده و زجرکشيده در تمام جهان بلند است. مکاتب جنجالي که با تبليغات، وعده رفع مشکلات و ايجاد جهاني بهتر را ميدادند يک به يک به زبالهدان تاريخ پيوستند. جهان غرب که ليبرال دموکراسي را برترين نسخه اداره جوامع ميدانست و نويد پايان سعادتمندانه تاريخ را ميداد، خود به شکست دموکراسي معترف است. سردرگمي و استيصال ثمره لائيسيته در جهان به اصطلاح متمدن امروز است. فطرت حقيقتجوي انسانها ميدان بروز يافته و دين ديگر مخدر به حساب نميآيد بلکه کيمياي عصر حاضر است. آشفتگي و پريشاني بر همه مستولي گشته و تمناي مصلح آخرالزمان ميرود که به خواسته تمام بشر تبديل شود. در چنين شرايطي بزرگترين وظيفه ما ترويج «منجي طلبي» است. در عصر ارتباطات و با و جود ابزارهايي همچون شبکه جهاني (اينترنت)، ديگر هيچ بهانهاي براي عدم ارتباط با جهان تشنه عدالت وجود ندارد. بايد با ملل مختلف ارتباط برقرار کنيم. اشتراکات عقيدتي پيرامون منجي و مصلح آخرين را کشف و تقويت نماييم. با تأکيد بر اشتراکات، اصل منجيخواهي را تعميم داده، عمومي و جهاني سازيم. سپس در شرايطي به دور از تفرقه، امکان معرفي منجي واقعي؛ يعني حضرت حجة ابن الحسن (ع) را فراهم آوريم. تأسيس پايگاههاي اينترنتي متعدد و متنوع، تأليف و ترجمه متون و مقالات به زبانهاي مهم دنيا، برقراري رابطه با مراکز عقيدتي، اجتماعي و روشنفکران ملل مختلف، ايجاد امکان تبادل افکار و نظرات، درباره موضوع منجي و مصلح جهاني و... اقداماتي است که ميتواند با بسيج امکانات مالي و فني و توان علمي و اجرايي به مرحله اجرا درآيد. تا کنون دنياي غرب ما را به چالش کشيده و با سوء استفاده از فناوري ارتباطي نوين به نشر افکار، عقايد و توطئههاي خويش پرداخته است؛ اما از اين پس اين ماييم که بايستي با استفاده بهينه از همان ابزار تکنولوژيک، به اثبات برتري اعتقادمان راجع به آخرالزمان، ظهور منجي و عدالت و صلح بيپايان بپردازيم. انشاءاللَّه در آن شرايط، پيروان راستين مذاهب الهي همنوا با شيعيان جهان، ظهور منجي موعود را از خداي يکتا خواستار خواهند شد.
4. در کنار اين اقدامات، تکتک ما بايد مطالعاتمان را درباره امام مهدي (ع)، عصر ظهور و اتفاقات و مسائلي که در آن زمان به وقوع خواهند پيوست بالا ببريم تا هنگام قرار گرفتن در آن شرايط، هم از افتادن در گرداب فتنهها در امان باشيم و هم هر کداممان وظيفه خويش را بشناسيم. بنا بر بسياري از اخبار، اتفاقات متصل به ظهور از ماه رجب آغاز ميشود و تا محرم بعد (بيش از شش ماه) و هنگام قيام قائم (ع) ادامه مييابد، ما بايد از هماکنون بر تمام اين دوره پر از تلاطم و شور اشراف داشته باشيم تا به هنگام عمل، از ميزان خطا کاسته شود. ما بايد آسيبهاي تفکر مهدوي را نيز خوب بشناسيم، يکي از آفتها و آسيبهاي جدي در سالهاي اخير، جريانهاي انحرافي است که مروج انتظار واپسگرا و مخرب هستند. واشکافي اين جريانها کمک بزرگي به اصالت تفکرات حوزه ظهور خواهد کرد. ما بايد از هماکنون نگاهمان را به دنياي اطراف تغيير دهيم و از پنجره مهدويت به تمام تحولات جهان بنگريم.
ما بايد مهدي (ع) را باور کنيم
برخى ويژگيهاى ظاهرى
1 ـ شبيه پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم):
حضرت مهدى (عليه السلام) سيمايى چون سيماى پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) دارد، در رفتار و گفتار و سيرت نيز شبيه و همانند اوست
اميرالمؤمنين (عليه السلام) روزى به امام حسين (عليه السلام) نظر افكنده به اصحاب خود فرمودند:
«در آينده خداوند از نسل او مردى را پديد مىآورد كه همنام پيامبر شماست و در ويژگيهاى ظاهرى و سجاياى اخلاقى به او شباهت دارد.»
2 ـ زيبا و خوش صورت:
زيبايى اگر به اعتدال و تناسب اعضاى چهره، يا به گيرايى نگاه و نورانيّت صورت و جذّابيّت آن باشد، همگى در وجود نازنين يادگار پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) به وديعت نهاده شده است)
3 ـ گشاده پيشانى:
پيشانى بلند و گشادهاش بر هيبت و وقار چهره زيبايش مىافزايد، و چنان نورى بر چهره و جبين او پيداست كه سياهى موهاى سر و محاسن شريفش را تحت الشعاع قرار مىدهد
4 ـ ميانه قامت:
قامتى نه دراز و بىاندازه و نه كوتاه بر زمين چسبيده دارد، بلكه اندامش معتدل و ميانه است
5 ـ داراى دو خال مخصوص:
خالى بر چهره دارد كه برگونه راستش همچون دانه مُشكى ميان سفيدى صورتش مىدرخشد و خالى ديگر بين دو كتفش متمايل به جانب چپ بدن دارد
در باره شمايل ظاهرى امام زمان(عليه السلام) پارهاى صفات ديگر از مجموعه روايات وارده در اين باب مىتوان بدست آورد:
* آن حضرت رنگى سپيد، كه آميختگى مختصرى با رنگ سرخ دارد.
*از بيدارى شبها، چهرهاش به زردى مىگرايد.
* چشمانش سياه و ابروانش بهم پيوسته است و در وسط بينى او بر آمدگى كمى پيداست.
* ميان دندانهايش گشاده و گوشت صورتش كم است.
* ميان دو كتفش عريض است و شكم و ساق او به اميرالمؤمنين(عليه السلام)شباهت دارد.
* در وصف او وارد شده: «المهدىّ طاووس اهل الجنّة. وجهه كالقمر الدّرى عليه جلابيب النور».
«حضرت مهدى(عليه السلام) طاووس اهل بهشت است، چهرهاش مانند ماه درخشنده است و گويا جامههايى از نور بر تن دارد
«اللّهم ارنى الطّلعة الرّشيدة والغرّة الحميدة واكحل ناظرى بنظرة منّى اليه».
«بار خدايا ! آن جمال بارشادت و پيشانى نورانى ستايش شده را، به من بنمايان، و چشمم را به نگاهى به او، سرمه كن».