• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 518
تعداد نظرات : 242
زمان آخرین مطلب : 4255روز قبل
کامپیوتر و اینترنت

هر چیزی که بتواند مردم را در اواقت فراغتشان سرگرم کند، در زیرمجموعه فعالیت‌ها و صنایع سرگرم‌کنندهEntertainment قرار می‌گیرد. حال می‌خواهد این چیز، فیلم و موسیقی باشد یا بازی کامپیوتری. شاید در ایران پیشوند «صنعت» برای امورات سرگرم‌کننده، تا حدی غلوآمیز به نظر آید، اما وقتی آمار و ارقام حیرت‌آور زیر را خواندید، با من موافق می‌شوید که «صنعت»، واقعا شایسته‌ترین توصیف برای این دسته فعالیت‌های سودآور است.

بازی کامپیوتری داغ این روزها، بازی‌ای نیست جز Call of Duty: Modern Warfare 2. این بازی که ششمین نسخه بازی محبوب Call of Duty است و از ۱۰ نوامبر وارد بازار شده است، مطابق انتظار، به طور همزمان به صورت کرک‌شده در همه نرم‌افزارفروشی‌های ایران هم پیدا می‌شود.

در این پست مجال توضیح در مورد خود بازی و شاخص‌های گرافیکی و داستان و شخصیت‌های آن نیست. هر چند خیلی تمایل داشتم اگر فرصتی بود در این مورد هم بنویسم.

این بازی موفقیت خیره‌کننده‌ای کسب کرده است و در عرض ۵ روز اول فروش، ۵۵۰ میلیون دلار فروخته است، در مقام مقایسه حتی پرفروش‌ترین فیلم‌های هالیوودی هم به چنین موفقیتی در روزهای اول اکران خود دست نیافته‌اند. مثلا فیلم «هری پاتر و شاهزاده دورگه» در ۵ روز اول فروش خود ۳۹۴ میلون دلار فروخته است. بازی بسیار موفق Grand Theft Auto IV، هم ۵۰ میلیون دلار کمتر، یعنی ۵۰۰ میلیون دلار در ۵ روز اول فروش خود، فروش داشت.

تنها در روز اول عرضه بازی، در آمریکا و انگلیس، ۴٫۷ میلیون کپی از این بازی فروخته شد و میزان فروش روز اول این بازی، در این دو کشور ۳۱۰ میلیون دلار بوده است.

در ماه اکتبر، مجموع فروش بازی‌های ویدئویی کامپیوتری در امریکا ۱٫۰۷ میلیارد دلار بوده که نسبت به زمان مشابه سال قبل میلادی، ۱۹ درصد افت داشته است، این افت تا حدی ناشی از وضعیت بد اقتصادی در جهان است.

به ارقام دقت کنید، بیش یک میلیارد دلار فروش، تنها برای بازی‌های ویدئویی، آن هم در یک بازه زمانی یک ماهه!


سه شنبه 17/9/1388 - 16:23
موبایل

مدتی است که اپرایی‌ها، در پی آن هستند که ویژگی‌ جالبی را به مرورگر خود اضافه کنند، ویژگی‌ای به نام Unite. به کمک این ویژگی شما می‌توانید عکس، موسیقی و یادداشت به اشتراک بگذارید و حتی وب‌سایت و فوروم و تقویم بسازید. خوب! مسلم است که در زمانه وب ۲٫۰ که همه چیز بر محور اشتراک می‌چرخد و سایت‌های متنوع اشتراک از پیش برای این کارها وجود دارد، پس اپرا با ویژگی Unite به دنبال چه چیزی است؟

تفاوت عمده در محل ذخیره‌سازی فایل‌هاست، محل ذخیره کلبیه فایل‌های به اشتراک‌گذاشته شده، هارد دیسک شماست! به عبارت دیگر Unite اپرا، کامپیوتر شما را به یک وب سرور تبدیل می‌کند.

بعد از دانلود نسخه جدید اپرا یعنی نسخه ۱۰٫۱۰، می‌توانید ویژگی Unite را تست کنید.

در نخستین گام شما باید در صورت تمایل این ویژگی را فعال ‌کنید، سپس، نام کاربری و پسوردی برای خود برگزینید، اپرا به شما آدرسی اختصاص خواهد داد که کاربران اینترنت می‌توانند با مراجعه به آن فایل‌های به اشتراک گذاشته را ببینند.

در زمان فعال‌سازی Unite، شما می‌توانید سرعت دسترسی دیگران را به کامپیوتر خودتان محدود کنید. برای ما که اینترنت با پهنای باند کم داریم، این محدودیت ضروری به نظر می‌رسد. همچنین شما می‌توانید اپلیکیشن‌های Unite را خود از دید دیگران پنهان کنید و یا رضایت بدهید که هر کسی بتواند آنها را ببیند. در همین زمان شما باید فولدری برای اشتراک فایل‌های مورد نظرتان درست کنید.

بعد از این مرحله، شما بسته به تمایل خود، می‌توانید اپلیکیشن‌های متنوعی روی Unite خودتان نصب کنید. چند نمونه از اپلیکیشن‌های Unite:

- Media Player: وقتی این اپلیکیشن را نصب کنید، می‌توانید از هر جا و هر سیستمی، فایل‌های موسیقی موجود در فولدر اشتراکی خود را پخش کنید. بنابراین دیگر مجبور نیستید که تکه‌های موسیقی مورد علاقه‌تان را وارد موبایل یا آی‌پاد خود کنید. البته شما می‌توانید پسورد دسترسی به این قسمت را به دوستانتان بدهید تا آنها بتوانند مستقیما به موسیقی‌ها منتخب شما گوش کنند. همچنین شما می‌توانید کلا پسورد این قسمت را بردارید تا «همه» به موسیقی‌های شما دسترسی داشته باشند.

- File Sharing و Photo Sharing، اپلیکیشن‌هایی هستند که اجازه دسترسی شخصی، گروهی یا عمومی به عکس‌ها و فایل‌های منتخب می‌دهد.

- اما File Inbox، اجازه می دهد که دیگران فایل به کامپیوتر شما آپلود کنند. خوب! مواظب باشید دوستانتان ویروس به شما هدیه ندهند!

- Stream media به شما اجازه پخش زنده و به عبارتی Stream کردن ویدئو و صدا می‌دهد.

Unite ، اپلیکیشن‌های جالب دیگری مثل وایت‌برد مجازی، توییتر شخصی، ثبت فعالیت‌های ورزشی، مدیریت کارهای روزانه دارد. اپلیکیشن Fridge، هم به دوستان شما اجازه می‌دهد برای شما یادداشت بگذارند.

Unite به درد ما نمی خورد! پس می‌بینید که با Unite کارهای جالبی می‌شود انجام داد. اگر ما دسترسی به اینترنت پرسرعت داشتیم، مسلما با Unite تجربه‌های جالبی می‌توانستیم داشته باشیم. محدودیت سرعت اینترنت، باعث می‌شود نتوانیم به درستی از Unite استفاده کنیم. ما حتی برای دسترسی مطمئن و سریع به فایل‌هایمان از سیستم‌های دیگر با استفاده Unite مشکل خواهیم داشت، چون کار با آن مستلزم روشن بودن همیشگی کامپیوتر و یک سیستم همیشه متصل به اینترنت با سرعت خوب است.

اما تصور می‌کنم، عدم امکان بهره‌وری از یک فناوری نو، نباید باعث شود که درباره آن کنجکاوی نکنیم و بر دانشمان درباره آن نیفزاییم. به علاوه ما این امکان را داریم که از Unite کاربران خارج کشوراستفاده کنیم و از فایل‌هایشان استفاده کنیم!

Unite بی‌شک تحولی در اشتراک فایل‌ها پدید خواهد آورد. حتی ممکن است، Unite به خاطر مسئله اشتراک فایل‌های مشمول کپی‌رایت، با چالش‌های جدی مواجه شود. البته در آن صورت محکوم کردن اپرا بسیار دشوار خواهد بود، چون همه فایل‌ها روی هاردهای کاربران خواهند بود!

Unite ، باعث ارتباط ساده‌تر و مستقیم‌تری بین کاربران خواهد شد، چرا که آنها دیگر نیازی به سایت‌های اشتراک فایل نخواهند داشت. برای نخستین بار در تاریخ وب، آنها می‌توانند تنها به یاری مرورگر اپرا، چت کنند، روی وایت برد مجازی طرح بکشند، عکس و فایل و موسیقی تبادل کنند و تماشا کنند.

Unite شاید نقطه مقابل فناوری cloud‌، باشد. در فناوری cloud یا ابر صحبت از ذخیره فایل‌های کاربران بر روی سرورها است، در این فناوری کاربران تشویق می‌شوند که همه فایل‌های مورد نیاز خود را با استفاده از اینترنت پرسرعت روی سرورهای مرکزی آپلود کنند تا بتوانند از همه جا به آنها دسترسی داشته باشند. در فناوری ابر، حتی صحبت از پردازش ابری هم می‌شود. یعنی کاربرها به جای اینکه مجبور به نصب برنامه‌های کاربردی در کامپیوتر شخصی خود باشند، می‌توانند از برنامه‌های آنلاین استفاده کنند، مثلا برای پردازش عکس یا ویدئو یا ویرایش متون، از برنامه‌های آنلاین استفاده کنند. ایده ابر تا به آنجا پیش رفت که سر انجام گوگلی‌ها به این فکر افتادند که سیستم عامل اختصاصی خود را به نام کرومیوم به راه بیندازند، گوگل با این کار سیستم عامل را هم ابری کرد.

بنابراین Unite با ایده تبدیل مرورگرها و هارد کاربران به شبه‌سرور، می‌خواهد کار متفاوتی انجام بدهد. در دنیایی که در اطلاعات غوطه می‌خورد، مراد و هدف نهایی دسترسی به اطلاعات است، چه فرقی می‌کند که این کار با ابر باشد یا با Unite. Unite در سال‌های آینده در کنار دیگر شیوه‌های اشتراک، آلترناتیو جذابی خواهد شد.

اگر خودتان یا کاربر دیگری را می‌شناسید که Unite جالبی و پرمحتوایی دارد، لطفا معرفی کنید.

سه شنبه 17/9/1388 - 16:21
سينمای ایران و جهان

فرانک مجیدی: بین معرفی آخرین انیمیشنی که از آن نوشته‌بودم، «عصر یخ ۳» تا انیمیشنی که واقعاً برای معرفی کردن دوست داشته‌باشم کمی فاصله افتاد. برای همین از طرفداران انیمیشن معذرت می‌خواهم.اخیراً، انیمیشن«ابری با احتمال بارش کوفته‌قلقلی» به دستم رسید، با کارگردانی فیل لرد و کریس میلر و بر اساس کتابی که در سال ۱۹۷۸ جودی و ران بارت نوشته‌بودند.

فلینت لاک‌وود (با صدا پیشگی بیل هیدر) از کودکی عاشق اختراع کردن است، وقتی هم‌کلاسی‌هایش او را دست انداختند و او ناامید شد، مادرش (لورن گراهام) او را تشویق می‌کند که پی خواسته‌هایش برود. سال‌ها می‌گذرد و فلینت جوانی می‌شود که تمام اختراعاتش به مشکل بر می‌خورد. مادر ده سال است که مرده و او با پدر قوی‌هیکل و سیبیل‌کلفتش، تیم (جیمز کان)، که علیرغم هیکلش مردی بسیار آرام است زندگی می‌کند و یک میمون دوست نزدیک اوست. فلینت در شهری زندگی می‌کند که اقتصاد، غذا، و همه چیزش بر اساس ساردین می‌گردد. درست روزی که قرار بود شهر، صنعت توریست خود را بر مبنای ساردین اعلام کند و گزارشگر تازه‌کاری به نام سم اسپارکس (آنا فریس) از این واقعه یک گزارش خبری تلویزیونی بگیرد، فلینت به خود جرات می‌دهد که آخرین آزمایش خود، که توانایی ساخت غذاهای متنوع با برق را دارد، با منبع برق شهر امتحان کند، اما خرابکاری بزرگی می‌شود و وقتی تمام شهر این افتضاح را از چشم فلینت می‌بینند، ناگهان ابر عجیبی آسمان شهر را فرا می‌گیرد و…

کدام‌یک از ما هست که اتوپیای دوره‌ی کودکی‌اش، «هانسل و گرتل» (البته منهای جادوگر بدجنس) نباشد و نخواهد آن خانه‌ی بنا شده با کیک و بستنی و شکلات را بیابد؟! یا کداممان هست که دلش نخواسته‌باشد یک معدن پر از آب‌نبات و شیرینی پیدا کند و به هیچ‌کدام از دوستانش هم رازش را نگوید؟! فرقی نمی‌کند از کجای دنیا باشی، این فیلم نشان می‌دهد که آرزوهای کودکانه‌ی همه‌ی دنیا یکسان است. این فیلم در ستایش آرزویی است که در فرض محال، امکان برآورده شدن یافته‌است. این‌که از آسمان کلی خوراکی خوشمزه ببارد، یک انیمیشن کاملاً تخیلی دیگر در پیش چشم بیننده قرار می‌دهد. مسلماً این انیمیشن برای بچه‌ها خیلی دل‌پذیر خواهد بود، و به آن‌ها یاد خواهد داد باید رویاها را دنبال کرد و در مشکلات کنار هم ماند و جنگید و مسئولیت تمام کارهایی را که از جانب ما رخ می‌دهد را بر عهده بگیریم.

یکی از کارگردان‌های این انیمیشن، کریس میلر، پیشتر بعنوان کارگردان، صداپیشه و نویسنده در پروژه‌‌های «شرِک» کسب تجربه کرده‌است. با این حال، این انیمیشن جالب‌تر از «عصر یخ‌بندان۳» و «بالا» نشده است. طراحی‌های گرافیکی فیلم، با آن‌که کمپانی سونی آن را به‌صورت سه بعدی عرضه کرده‌، از دو انیمیشن نام‌برده پایین‌تر از آب در آمده. مخصوصاً طراحی‌های چهره که می توانست با سلیقه‌ی خیلی بهتری صورت گیرد. با این‌حال، در مقام انیمیشن، روند جذاب‌تری نسبت به دو انیمیشنی که اخیراً دیده‌ام، یعنی «کُرلاین» . «۹» دارد. حداقلش آن است که محدودیت سنی مانند دو انیمیشن قبلی ندارد. کرلاین برای بچه‌های ۷،۸ ساله زیادی ترسناک بود، کافی است بچه ای در این سن و سال ببیند که یک پدر و مادر دیگر دارد که در حقیقت مادر، جادوگر بدجنسی است که در نهایت به جای چشم، دکمه برایش می دوزد و در نهایت هم او را می‌کشد و تا دو هفته کابوس‌های شبانه و با گریه بیدار شدن رهایش نکند، تازه صحنه‌ی استریپ‌تیز آن دو پیرزن که خیلی چندش‌آور بود، برای بزرگترها هم داستان نمی‌توانست خیلی جذاب باشد. «۹» هم درباره‌ی دنیای تاریکی بود که انسان‌ها مرده اند، جنگ دنیا را در بر گرفته و روبات‌های جنگی از کنترل خارج شده‌اند و ۹ عروسک کوچک باید این اوضاع را تغییر دهتد، این انیمیشن هم حاوی صحنه های است که به آن درجه‌ی PG_13 داده‌اند. دقیقاً نمی‌دانم اگر «تیم برتون» بزرگ، به جای تهیه‌کنندگی، خودش این فیلم را می‌ساخت چیز بهتری می‌شد یا نه، اما به هر حال، بیان ناب و انسانی از این موضوعات را در انیمیشن بی‌نظیر «وال-ای» هم می شد دید. اما «ابری با…» مال تمام خانواده است، می‌شود در کنار تمام خانواده از آن لذت برد. این انیمیشن هم در کنار تمام انیمیشن‌هایی که در این‌جا نام برده‌شد و بعلاوه، برخی انیمیشن‌هایی که هنوز اکران نشده‌اند، قصد شرکت در رقابت اسکار را دارد. هر چند، به نظر نمی‌رسد در برابر عصر یخبندان و بالا، شانس زیادی داشته‌باشد.

به هر حال، فکر می‌کنم بین خوانندگان این سایت، پدر و مادرهای جوانی پیدا شود که بخواهند کنار فرزندانشان از یک انیمیشن لذت ببرد. اگر هم لذت پدر و مادر شدن را نچشیده‌اید، حداقل بخاطر اینکه یاد آرزوهای کودکیمان بیفتیم و به چند شوخی بامزه بخندیم، به دیدنش می‌ارزد.

سه شنبه 17/9/1388 - 16:20
ازدواج و همسرداری

دختری را که در تصویر می بینید ، کتی کرکپاتریک نام دارد؛‌ کتی 21 ساله به همراه نامزد 23 ساله خود نیک برای جشن عروسی شان آماده می شوند.

مراسم عروسی این دو جوان ، در روز 11 ژانویه 2005 برگزار شده است.

کتی مبتلا به سرطان است و بیماری وی در بدترین وضعیت خود قرار دارد؛ وی مجبور است هر روز ساعاتی زیر نظر پزشک و دستگاه های مخصوص قرار بگیرد. در این عکس ، نیک منتظر است تا کتی یکی دیگر از شیمی درمانی هایش به پایان برساند.

 کتی علیرغم تمام درد و رنج ناشی از بیماری سرطان ، ضعف بدنی ، شوک های ناشی از تزریق پی در پی مورفین ، قصد دارد مراسم عروسی خود را بدون هیچ عیب و نقصی برپا کند . وی به خاطر بیماری اش همیشه در حال کاهش وزن است ، به همین خاطر مجبور شد هر چه به روز عروسی اش نزدیک تر می شود ، لباس عروسی اش را کوچک تر و کوچک تر کند. 

وی مجبور بود در طول مراسم عروسی اش کپسول تنفسی اش را به دنبال خود داشته باشد . پدر و مادر نیک از اینکه می بینند پسرشان با عشق دوران دبیرستان خود ازدواج می کند بسیار خوشحال هستند.

 کتی در ویلچیر خود به ترانه ای که نیک و دوستانش می خوانند گوش می دهد. 
طی مراسم عروسی ، کتی مجبور می شد برای لحظاتی استراحت کند. او به خاطر ضعف و درد نمی توانست به مدت طولانی بایستد. 

کتی تنها پنج روز بعد از مراسم عروسی اش فوت کرد. دیدن زنی که علیرغم بیماری سرطان و آگاهی به عمر کوتاه مدت اش ، ازدواج می کند و تمام مدت لبخند بر لب دارد ما را به این فکر می برد که خوشبختی دست یافتنی است ، مهم نیست چقدر دوام می آورد.

 
باید از منفی بافی دست برداریم ؛ زندگی آنقدرها هم که فکر می کنیم پیچیده نیست. 
زندگی کوتاه است
قوانین را زیر پا بگذار
بسرعت ببخش
با صداقت عاشق شو و با حرارت ببوس
همیشه بخند
هیچ وقت لبخند را از لب هایت دریغ نکن
مهم نیست زندگی چقدر عجیب است
زندگی همیشه آنطور که ما فکر می کنیم پیش نمی رود
اما تا زمانی که هستیم ، باید بخندیم و سپاسگذار باشیم

 

__._,_.___
دوشنبه 16/9/1388 - 10:50
خواستگاری و نامزدی

زندگی را نخواهیم فهمید اگر از همه گل‌های سرخ دنیا متنفر باشیم فقط چون در کودکی وقتی خواستیم گل‌سرخی را بچینیم خاری در دستمان فرو رفته است؟

زندگی را نخواهیم فهمید اگر دیگر آرزو کردن و رویا دیدن را از یاد ببریم و جرات زندگی بهتر داشتن را لب تاقچه به فراموشی بسپاریم فقط به این خاطر که در گذشته یک یا چند تا از آرزوهایمان اجابت نشدند.

زندگی را نخواهیم فهمید اگرعزیزی را برای همیشه ترک کنیم فقط به این خاطر که در یک لحظه خطایی از او سر زد و حرکت اشتباهی انجام داد.

زندگی را نخواهیم فهمید اگر دیگر درس و مشق را رها کنیم و به سراغ کتاب نرویم فقط چون در یک آزمون نمره خوبی به دست نیاوردیم و نتوانستیم یک سال قبول شویم.

زندگی را نخواهیم فهمید اگر دست از تلاش و کوشش برداریم فقط به این دلیل که یک بار در زندگی سماجت و پیگیری ما بی‌نتیجه ماند.

زندگی را نخواهیم فهمید اگر همه دست‌هایی را که برای دوستی به سمت ما دراز می‌شوند، پس بزنیم فقط به این دلیل که یک روز، یک دوست غافل به ما خیانت کرد و از اعتماد ما سوءاستفاده کرد.

زندگی را هرگز نخواهیم فهمید اگر فقط چون یکبار در عشق شکست خوردیم دیگر جرات عاشق شدن را از دست بدهیم و از دل‌بستن بهراسیم.

زندگی را نخواهیم فهمید اگر همه شانس‌ها و فرصت‌های طلایی همین الان را نادیده بگیریم فقط به این خاطر که در یک یا چند تا از فرصت‌ها موفق نبوده‌ایم.

فراموش نکنیم که بسیاری اوقات در زندگی وقتی به در بسته‌ای می‌رسیم و یک‌صد کلید در دستمان است، هرگز نباید انتظار داشته باشیم که کلید در بسته همان کلید اول باشد. شاید مجبور باشیم صبر کنیم و همه صد کلید را امتحان کنیم تا یکی از آنها در را باز کند. گاهی اوقات کلید صدم کلیدی است که در را باز می‌کند و شرط رسیدن به این کلید امتحان کردن نود‌ و نه کلید دیگر است. یادمان باشد که زندگی را هرگز نخواهیم فهمید اگر کلید صدم را امتحان نکنیم فقط به این خاطر که نود و نه کلید قبلی جواب ندادند. از روی همین زمین خوردن‌ها و دوباره بلندشدن‌هاست که معنای زندگی فهمیده می‌شود و ما با توانایی‌ها و قدرت‌های درون خود بیشتر آشنا می‌شویم.

زندگی را نخواهیم فهمید اگر از ترس زمین خوردن هرگز قدم در جاده نگذاریم.

دوشنبه 16/9/1388 - 10:47
خواستگاری و نامزدی

استادى از شاگردانش پرسید: چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد می‌زنیم؟

چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند می‌کنند و سر هم داد می‌کشند؟...

شاگردان فکرى کردند و یکى از آنها گفت: چون در آن لحظه، آرامش و خونسردیمان را از دست می‌دهیم.

استاد پرسید: این که آرامشمان را از دست می‌دهیم درست است امّا چرا با وجودى که طرف مقابل کنارمان قرار دارد داد می‌زنیم؟ آیا نمی‌توان با صداى ملایم صحبت کرد؟ چرا هنگامى که خشمگین هستیم داد می‌زنیم؟

شاگردان هر کدام جواب‌هایى دادند امّا پاسخ‌هاى هیچکدام استاد را راضى نکرد...

سرانجام او چنین توضیح داد: هنگامى که دو نفر از دست یکدیگر عصبانى هستند، قلب‌هایشان از یکدیگر فاصله می‌گیرد. آنها براى این که فاصله را جبران کنند مجبورند که داد بزنند. هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر است و آنها باید صدایشان را بلندتر کنند.

سپس استاد پرسید: هنگامى که دو نفر عاشق همدیگر باشند چه اتفاقى می‌افتد؟

آنها سر هم داد نمی‌زنند بلکه خیلى به آرامى با هم صحبت می‌کنند.

چرا؟ چون قلب‌هایشان خیلى به هم نزدیک است. فاصله قلب‌هاشان بسیار کم است.

استاد ادامه داد: هنگامى که عشقشان به یکدیگر بیشتر شد، چه اتفاقى می‌افتد؟

آنها حتى حرف معمولى هم با هم نمی‌زنند و فقط در گوش هم نجوا می‌کنند و عشقشان باز هم به یکدیگر بیشتر می‌شود.سرانجام، حتى از نجوا کردن هم بی‌نیاز می‌شوند و فقط به یکدیگر نگاه می‌کنند! این هنگامى است که دیگر هیچ فاصله‌اى بین قلب‌هاى آن‌ها باقى نمانده باشد... 

بیایید عشق را با یکدیگر احساس کنیم

دوشنبه 16/9/1388 - 10:40
طنز و سرگرمی

وقتی من یك كاری را دیر تمام می‌كنم، من كند هستم. وقتی رئیسم كار را طول دهد، او دقیق و كامل است.

-
-وقتی من كاری را انجام ندهم، من تنبل هستم. وقتی رئیسم كاری را انجام ندهد، او مشغول است.
-
وقتی كاری را بدون اینكه از من خواسته شود انجام دهم، من قصد دارم خودم را زرنگ جلوه دهم. وقتی رئیسم این كار را كند، او ابتكار عمل به خرج داده است..
-
وقتی من سعی در جلب رضایت رئیسم داشته باشم، من چاپلوسم. وقتی رئیسم، رئیسش را راضی نگاه دارد، او همكاری می‌كند.
-
وقتی من اشتباهی كنم، من نادان هستم. وقتی رئیسم اشتباه كند، او مانند دیگران یك انسان است.
-
وقتی من در محل كارم نباشم، من در گشت‌زدن هستم. وقتی رئیسم در دفترش نباشد، او مشغول انجام امور سازمان است.
-
وقتی یك روز مرخصی استعلاجی داشته باشم، من همیشه مریض هستم. وقتی رئیسم در مرخصی استعلاجی باشد، او حتماً خیلی بیمار است.
-
وقتی من مرخصی بخواهم، باید یك جلسه دلیل و توجیه بیاورم. وقتی رئیسم به مرخصی برود، باید می‌رفت چون خیلی كار كرده است.
-
وقتی من كار خوبی انجام می‌دهم، رئیسم هرگز به خاطر نمی‌آورد.
وقتی من كار اشتباهی انجام دهم، رئیسم هرگز فراموش نمی‌كند.

 

 به رئیسم نگیدا

پنج شنبه 12/9/1388 - 12:29
خواستگاری و نامزدی
 پرسیدم: بار الهی چه عملی از بندگانت بیش از همه تو را به تعجب وا می‌دارد؟
پاسخ آمد: اینكه شما تمام كودكی خود را در آرزوی بزرگ شدن به سر می‌برید و دوران پس از آن در حسرت بازگشت به كودكی می‌گذرانید.

اینكه شما سلامتی خود را فدای مال‌اندوزی می‌كنید و سپس تمام دارایی خود را صرف بازیابی سلامتی می‌نمایید.

اینكه شما به قدری نگران آینده‌اید كه حال را فراموش می‌كنید، در حالی كه نه حال را دارید و نه آینده را.

این كه شما طوری زندگی می‌كنید كه گویی هرگز نخواهید مرد و چنان گورهای شما را گرد و غبار فراموشی در بر می‌گیرد كه گویی هرگز زنده نبوده‌اید.

سكوت كردم و اندیشیدم،

در خانه چنین گشوده، چه می‌‌طلبیدم؟ بلی، آموختن.

 

پرسیدم: چه بیاموزم؟

 

پاسخ آمد: بیاموزید كه مجروح كردن قلب دیگران بیش از دقایقی طول نمی‌كشد ولی برای التیام بخشیدن آن به سالها وقت نیاز است.

بیاموزید كه هرگز نمی‌توانید كسی را مجبور نمایید تا شما را دوست داشته باشد، زیرا عشق و علاقه دیگران نسبت به شما آینه‌ای از كردار و اخلاق خود شماست .

بیاموزید كه هرگز خود را با دیگران مقایسه نكیند، از آنجایی كه هر یك از شما به تنهایی و بر حسب شایستگی‌های خود مورد قضاوت و داوری ما قرار می‌گیرد.

بیاموزید كه دوستان واقعی شما كسانی هستند كه با ضعف‌ها و نقصان‌های شما آشنایند ولیکن شما را همانگونه كه هستید و دوست دارند.

بیاموزید كه داشتن چیزهای قیمتی و نفیس به زندگی شما بها نمی‌دهد، بلكه آنچه با ارزش است بودن افراد بیشتر در زندگی شماست.

بیاموزید كه دیگران را در برابر خطا و بی‌مهری كه نسبت به شما روا می‌دارند مورد بخشش خود قرار دهید و این عمل را با ممارست در خود تقویت نمایید.

بیاموزید كه كه دونفر می‌توانند به چیزی یكسان نگاه كنند ولی برداشت آن دو هیچگاه یكسان نخواهد بود.

بیاموزید كه در برابر خطای خود فقط به عفو و بخشش دیگران بسنده نكنید، تنها هنگامی كه مورد آمرزش وجدان خود قرار گرفتید، راضی و خشنود باشید...

بیاموزید كه توانگر كسی نیست كه بیشتر دارد بلكه آنكه خواسته‌های كمتری دارد.

به خاطر داشته باشید كه مردم گفته‌های شما را فراموش می‌كنند، مردم اعمال شما را نیز از یاد خواهند برد ولی، هرگز احساس تو را نسبت به خویش از خاطر نخواهند زدود.

 

------------------------------ ---------

لطفا این داستان را برای دوستان خود ارسال نمایید، کسانی که برایتان ارزشمند هستند، اما اگر این کار را انجام ندادید، نگران نباشید، هیچ حادثه ناخوشایندی برای شما رخ نخواهد داد، شما تنها این فرصت را که به دنیای شخص دیگری با این مطلب روشنایی بیشتری ببخشید، از دست خواهید داد، کسی چه می داند، شاید یکی از دوستان شما هم اکنون بیشترین نیاز را به خواندن این مطلب داشته باشد.

پنج شنبه 12/9/1388 - 11:45
ادبی هنری

چوپانی گله را به صحرا برد به درخت گردوی تنومندی رسید. 

از آن بالا رفت و به چیدن گردو مشغول شد كه ناگهان گردباد سختی در گرفت، 
خواست فرود آید، ترسید. باد شاخه ای را كه چوپان روی آن بود به این طرف و آن طرف می برد. 
دید نزدیك است كه بیفتد و دست و پایش بشكند. 
در حال مستاصل شد.... 
از دور بقعه امامزاده ای را دید و گفت: 
ای امام زاده گله ام نذر تو، از درخت سالم پایین بیایم. 
قدری باد ساكت شد و چوپان به شاخه قوی تری دست زد و جای پایی پیدا كرده و خود را محكم گرفت. 
گفت: 
ای امام زاده خدا راضی نمی شود كه زن و بچه من بیچاره از تنگی و خواری بمیرند و تو همه گله را صاحب شوی. 
نصف گله را به تو می دهم و نصفی هم برای خودم.... 
قدری پایین تر آمد. 
وقتی كه نزدیك تنه درخت رسید گفت: 
ای امام زاده نصف گله را چطور نگهداری می كنی؟ 
آنهار ا خودم نگهداری می كنم در عوض كشك و پشم نصف گله را به تو می دهم. 
وقتی كمی پایین تر آمد گفت: 
بالاخره چوپان هم كه بی مزد نمی شود كشكش مال تو، پشمش مال من به عنوان دستمزد. 
وقتی باقی تنه را سُرخورد و پایش به زمین رسید نگاهی به گنبد امامزاده انداخت و گفت: 
مرد حسابی چه كشكی چه پشمی؟ 
ما از هول خودمان یك غلطی كردیم 
غلط زیادی كه جریمه ندارد.

كتاب كوچه 
احمد شاملو

پنج شنبه 12/9/1388 - 10:30
خواستگاری و نامزدی
1- گاهی به تماشای غروب آفتاب بنشینیم. 
2 -سعی كنیم بیشتر بخندیم. 
3- تلاش كنیم كمتر گله كنیم. 
4 - با تلفن كردن به یك دوست قدیمی، او را غافلگیر كنیم. 
5 -گاهی هدیه‌هایی كه گرفته‌ایم را بیرون بیاوریم و تماشا كنیم. 
6 - بیشتردعا كنیم. 
7 -در داخل آسانسور و راه پله و... باآدمها صحبت كنیم. 
8- هر از گاهی نفس عمیق بكشیم. 
9- لذت عطسه كردن را حس كنیم. 
10- قدر این كه پایمان نشكسته است را بدانیم. 
11- زیر دوش آواز بخوانیم. 
12-سعی كنیم با حداقل یك ویژگی منحصر به فرد با بقیه فرق داشته باشیم . 
13- گاهی به دنیای بالای سرمان خیره شویم. 
14- با حیوانات و سایر جانداران مهربان باشیم. 
15- برای انجام كارهایی كه ماهها مانده و انجام نشده در آخر همین هفته برنامه‌ریزی كنیم! 
16- از تفكردرباره تناقضات لذت ببریم. 
17- برای كارهایمان برنامه‌ریزی كنیم و آن را طبق برنامه انجام دهیم. البته كار مشكلی است! 
18- مجموعه‌ای از یك چیز (تمبر، برگ، سنگ، كتاب و... )برای خودمان جمع‌آوری كنیم. 
19- در یك روز برفی با خانواده آدم برفی بسازیم. 
20- گاهی در حوض یا استخر شنا كنیم، البته اگر كنار ماهی‌ها باشد چه بهتر. 
21- گاهی از درخت بالا برویم. 
22- احساس خود را در باره زیبایی ها به دیگران بگوئیم. 
23- گاهی كمی پابرهنه راه برویم!. 
24- بدون آن كه مقصد خاصی داشته باشیم پیاده روی كنیم. 
25- وقتی كارمان را خوب انجام دادیم مثلا امتحاناتمان تمام شد، برای خودمان یك بستنی بخریم و با لذت بخوریم 
26- در جلوی آینه بایستیم وخودمان را تماشا كنیم. 
27- سعی كنیم فقط نشنویم، بلكه به طور فعال گوش كنیم. 
28- رنگها را بشناسیم و از آنها لذت ببریم . 
29- وقتی از خواب بیدار می‌شویم، زنده بودن را حس كنیم. 
30- زیر باران راه برویم. 
31- كمتر حرف بزنیم و بیشترگوش كنیم .. 
32- قبل از آن كه مجبور به رژیم گرفتن بشویم، ورزش كنیم و مراقب تغذیه خود باشیم . 
33- چند بازی و سرگرمی مانند شطرنج و... را یاد بگیریم. 
34- اگر توانستیم گاهی كنار رودخانه بنشینیم و در سكوت به صدای آب گوش كنیم. 
35- هرگز شوخ طبعی خود را از دست ندهیم. 
36- احترام به اطرافیان را هرگز فراموش نكنیم. 
37- به دنیای شعر و ادبیات نزدیك تر شویم. 
38- گاهی از دیدن یك فیلم در كنار همه اعضای خانواده لذت ببریم. 
39- تماشای گل و گیاه را به چشمان خود هدیه كنیم. 
40- از هر آنچه كه داریم خود و دیگران استفاده كنیم ممكن است فردا دیر باشد
سه شنبه 10/9/1388 - 20:28
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته