آموزش و تحقيقات
دکتر شهرام یزدانی در شمارهی قبل، ما را با عناصر عشق و انواع عشق آشنا کرد و در این شماره، از پژوهشهایی میگوید که ثابت میکنند شور عشق ( یا همان عشق رمانتیک) احساسی موقت، زودگذر و غیر قابل اعتماد است؛ و نتایج تحقیق محققانی را نشانمان میدهد که خواستهاند بفهمند چه چیزی ضامن بقای یک زندگی زناشویی است.
شور عشق، یعنی همان احساساتی که اوایل آشنایی با یک نفر، ما را مشغول میکند و خواب و خوراکمان را میگیرد، مبنای درستی برای زندگی مشترک نیست؛ یعنی این قبیل عواطف مثل استارت ماشین عمل میکنند. خداوند آنها را در وجود انسان قرار داده که آدم را به حرکت درآورد. ولی ما نمیتوانیم فقط با استارتزدن و باک ِ بدون بنزین حرکت کنیم. شواهد زیادی هم برای اثبات این نکته وجود دارد؛ مثلاً پژوهشگری به نام آرون تعداد زیادی از افرادی را که دچار عشق حاد و آتشین بودند زیر دستگاه FMRI که از کارکرد مغز عکس میگیرد گذاشت و از آنها خواست به معشوق خود فکر کنند، یا عکس آنها را نشانشان داد. کارکرد مغزی این افراد نشان داد که هنگام فکر کردن به معشوق، فقط آن قسمتهایی از مغز فعال میشود که مربوط به «پاداش فوری» است- همان قسمتهایی که اگر گرسنه باشیم و غذا بخوریم فعال میشود؛ یا در افراد معتاد به کوکائین، همان قسمتی که بعد از مصرف مادهی مخدر به فعالیت میافتد. این قسمتهای مغز، تشکر فوری را اعلام میکنند و یک چیز فوری طبعاً دوام زیادی هم ندارد. در حالی که مغز، قسمتهای دیگری هم دارد که مربوط به پاداشهای طولانیمدتاست.
دو پژوهشگر دیگر به اسمهای بارتل و زیکی هم آمدند همین آزمایش را روی کسانی پیاده کردند که عشقشان تداوم پیدا کرده بود و به اصطلاح عشق رفیقانه داشتند؛ همان نوع عشقی که شور و هیجانش از بین رفته اما صمیمیتش مانده و با مرور زمان، بیشتر هم شده است .عکس کارکرد مغز این افراد نشان داد که فکرکردن به عشقشان قسمتهایی از مغز آنها را فعال میکند که مربوط به «پاداشهای بلندمدت» است- همان قسمتهایی که وقتی شما به شغل مورد علاقهتان فکر میکنید یا موسیقی مورد علاقهتان را گوش میکنید، یا در لحظات آرامش مذهبی، در ذهنتان فعال می شود.
نتیجهی این پژوهشها نشان میدهد چون پاداش فوری همیشه تاییدکنندهی چیزهایی است که غیرقابل اتکا هستند، عشق رمانتیک هم که گهگاه دستمایهی شعر و غزل و رمان و فیلمها میشود و چیز قشنگی هم هست، قابل اتکا نیست. در عوض، عشق رفیقانه، قابل اعتماد و ماندگار است.
بعضی اقوام اصلاً نمیدانند عشق چیست
عشق رمانتیک نه تنها کوتاهمدت و غیرقابل اتکاست که حتی اصیل هم نیست. یعنی این طور نیست که جزو سرشت و ذات انسان باشد و ابتلا به آن، از ضروریات زندگی محسوب شود. به نظر شما آیا در بین همهی اقوام و ملتها شور عشق وجود دارد؟ یعنی مردم ِ همهی جوامع و فرهنگها عشق رمانتیک را به این مفهومی که ما میشناسیم، میشناسند؟
دو پژوهشگر به نامهای یانکویچ و فیشر، ۱۶۶ فرهنگ و قومیت مختلف را از نظر آداب و رسوم و شعر و ادبیات و هنرشان بررسی کردهاند و به این نتیجه رسیدهاند که در ۱۴۷ فرهنگ، عشق رمانتیک وجود دارد؛ اما در ۱۹ قومیت،هیچ شواهدی از این عشق در میان نیست؛ یعنی در فرهنگ، ادبیات ، شعر و هنرشان هیچ اشارهای به این شور عاشقانه نشده است؛ اما در آن اقوام هم مردم تشکیل خانواده میدهند، به خانوادهشان علاقه دارند و برای آنها فداکاری هم میکنند. یعنی آن رمانتیسیسم که در ادبیات غربی و در ادبیات ایرانی خودمان هم می بینیم، در آن فرهنگها معنایی ندارد. پس عشق رمانتیک چیزی نیست که بگوییم لازمهی هر زندگی است؛ بلکه همان موتور محرک اولیه است. ۱۹ قومیت از این موتور استفاده نمیکنند و ماشینشان بدون این استارت هم روشن میشوند.
در پژوهش دیگری از حدود شش هزار دختر و پسر قبل از ازدواج پرسیدهاند که «شما دوست دارید عشق رمانتیک مبنای ازدواجتان باشد یانه؟»
۹۰ درصد آنها جواب مثبت دادهاند. یعنی گفتهاند «دوست داریم این احساسات را تجربه کنیم.» اما بعد از چند سال، از همین افراد، بعد از ازدواجشان پرسیدهاند «آیا آن رمانتیسیسم اولیه در ازدواجتان وجود داشته یا نه؟» ۳۳ درصد مردان و ۷۵ درصد زنان گفتهاند در نهایت با فردی ازدواج کردهاند که عاشقشان نیستند و رابطهی رمانتیکی هم با او ندارند؛ یعنی حتی خود افراد هم قبول دارند که «عشق» نه شرط کافی برای ازدواج است و نه حتی شرط لازم.
عشق نوعی بیماری است؟
برخی از پژوهشگرها روی این موضوع متمرکز شدهاند که «آیا عشق آتشین صرف نظر از عشق نافرجام، یک بیماری است یا نه؟» و جالب است بدانید روانشناسان بیشترین شباهت را بین عشق و یک بیماری خاص روانی به نام وسواس اجباری مشاهده کردهاند. در این بیماری، افکار خاصی به ذهن هجوم میآورد که فرد گریزی از آنها ندارد؛ این افکار او را مجبور به ایجاد رفتارهای خاصی میکند که اگر انجام ندهد دچار تنش و اضطراب زیادی میشود. مثلا کسی عادت دارد هر شب ۷۰ بار ریشش را شانه بزند و اگر ۶۹ بار این کار را انجام بدهد درونش منقلب میشود و نمیتواند آسوده بخوابد.
عشق نه فقط در ظاهر و علایم بالینی شبیه این بیماری است، که از نظر آزمایشگاهی هم به آن شباهت دارد. در بیماری وسواس اجباری، یک ناقل خاص در سلولهای پلاکت خون بیمار افزایش پیدا میکند. پژوهشگری به نام مارازیتی، افراد عاشق را به این طریق آزمایش کرده و به این نتیجه رسیده که آنها هم درست همین حالت را دارند. یعنی انگار عشق یک حالتی شبیه به وسواس اجباری ایجاد میکند که در آن فرد عاشق دچار افکار و عادتهای خاصی میشود که نمیتواند از دست آنها خلاص شود- مثل تماس گرفتن پی در پی با معشوق و فکر کردن مداوم به او که عملکرد عادی ذهنش را مختل میکند.
هوش عاطفیات را بالا ببر
با تمام این حرفها، امروز دانشمندان به این نقطه رسیدهاند که «اگر عشق و احساسات قابل اتکا نیستند پس چه چیز قابل اتکا است؟» یعنی چه چیزهایی باید وجود داشته باشد تا عشق افراد پایدار بماند. ابتدا نظریهای شکل گرفت که اگر برخی شباهتهای اولیه بین افراد وجود داشته باشد صممیت و رفاقت بیشتری بین آنان به وجود میآید و میتواند ازدواج موفق را تضمین کند. اما تجربه نشان داد که این اتفاق هم نمیافتد. آقای اشتنبرگ که مثلث عشق را ارائه کرده بود به این نتیجه رسید که خیلی از طلاقها، بر خلاف انتظار، در مواردی اتفاق میافتد که انتخاب اولیه اشتباه نبوده است. یعنی افراد در ابتدای ازدواج، شباهتهایی به هم داشتهاند اما پس از ازدواج تغییر کردهاند. پس خیلی وقتها مشکل اینجاست که آدمها تغییر میکنند؛ اما با هم نه: در دو مسیر یا با سرعتهای متفاوتی تغییر میکنند. پس حالا این سوال به وجود میآید که «اگر شباهت اولیه هم ضامن صمیمیت نیست پس چه چیز میتواند صمیمیت و رفاقت درازمدت بین زوجها را تضمین کند؟»
پژوهشهای زیادی نشان دادهاند که «هوش عاطفی» یکی از مهمترین عوامل موفقیت ازدواج است. هوش عاطفی نوعی از هوش است که به ما کمک میکند به احساساتمان آگاه باشیم، بتوانیم عواطفمان را خوب بیان کنیم، آنها را خوب کنترل و هدایت کنیم، ظرفیت های خودمان را بشناسیم و در مجموع یک حس مثبت کلی نسبت به خودمان داشته باشیم. از طرف دیگر بتوانیم عواطف فرد مقابلمان را درک کنیم و نسبت به آن واکنش اجتماعی یا بین فردی مناسب داشته باشیم.
هوش عاطفی به ما کمک می کند که وقتی دچار تعارض در احساساتمان میشویم فرو نریزیم و بتوانیم به عنوان مسالهای معمولی حلش کنیم. این نوع هوش، یک چیز ذاتی نیست و در شرایط محیطی شکل میگیرد و در میان تمام عوامل موثر در موفقیت در ازدواج، کلیدیترین نقش را دارد؛ اگر دو طرف دارای هوش عاطفی بالایی باشند میتوانند بفهمند که چطور همراه و همگام با تغییر احساسات و عواطف یکدیگر تغییر کنند تا به زندگیشان به رشد و صمیمیت بیشتری منجرشود.
شما چقدر عاشقید؟
پرسشنامهای که در دانشگاه نورث ایسترن بوستون تهیه شده، چندان به جزییات عشقکاری ندارد و به طور کلی، میخواهد ببیند اصلا شما عاشق هستید یا نه؛ و اگر عاشق هستید، چهقدر عاشقید؟ اگر برای خودتان هم دانستن جواب این سوالها جالب است، دست به کار شوید و پرسشنامه را پر کنید.
طرز تکمیل پرسشنامه
عبارات صفحه۵۰ را بخوانید، معشوقتان را تصور کنید و به جای کلمهی «او» نام معشوقتان را بگذارید. حالا جلو هر عبارت، اینطوری شماره بگذارید:
اگر با هر عبارت کاملا موافق بودید، عدد ۷
اگر نسبتا موافق بودید، عدد ۶
اگر کمی موافق بودید، عدد ۵
اگر زیاد مطمئن نبودید، عدد ۴
اگر با آن کمی مخالف بودید، عدد ۳
اگر نسبتا مخالف بودید، عدد ۲
و اگر کاملا مخالف بودید، عدد ۱ را جلو عبارت بنویسید.
حالا شروع کنید:
۱٫ همیشه برای رسیدن به او خیلی عجله دارم.
۲٫ او را خیلی جذاب میدانم.
۳٫ او نسبت به بیشتر مردم، عیبهای کمتری دارد.
۴٫ برای او هر کاری که لازم باشد، انجام میدهم.
۵٫ به نظر من او خیلی دلنشین است.
۶٫ دوست دارم احساساتم را با او در میان بگذارم.
۷٫ وقتی کاری را با هم انجام میدهیم، آن کار برایم خیلی خوشایند میشود.
۸٫ دوست دارم که او حتما مال من باشد.
۹٫ اگر اتفاقی برای او بیفتد، خیلی ناراحت میشوم.
۱۰٫ خیلی وقتها به او فکر میکنم.
۱۱٫ این برایم خیلی مهم است که او به من علاقه داشته باشد.
۱۲٫ وقتی با او هستم، کاملا خوشحالم.
۱۳٫ برایم خیلی دشوار است که برای مدتی طولانی از او دور باشم.
۱۴٫ واقعا خیلی به او علاقه دارم.
تفسیر آزمون
حالا عددهایی را که جلو هر عبارت گذاشتهاید، با هم جمع بزنید. شمایی که بالای ۸۹ نمره آوردهاید، وضعتان خراب است: بدجوری عاشق شدهاید و اگر صادقانه به سوالات پاسخ دادهاید، در عشقتان هیچ شکی نمیتوان کرد!
اگر نمرهتان حول و حوش ۷۸ تا ۸۸ میچرخد، شما هم به احتمال خیلی زیاد، عاشق هستید و چیزی نمانده است که به بالای قلهی عشق برسید.
اما اگر نمرهتان بین ۶۸ تا ۷۷ باشد، احتمال کمتری وجود دارد که عاشق باشید. کسانی هم که از ۶۸ پایینتر آوردهاند، بهتر است خودشان را گول نزنند. به احتمال زیاد، چندان عاشق نیستند. کسانی که از ۵۸ پایینترند هم که عمرا عاشق باشند! این گروه بهتر است پیشهی دیگری برای خودشان دستوپا کنند و اسم احساسات رقیقشان را نگذارند عشق!
سه شنبه 14/8/1392 - 21:18
ازدواج و همسرداری
شاید بتوانیم از عشق به عنوان قدیمیترین مفهوم بشری یاد كنیم و حتی ممكن است گاهی در حیوانات نیز رفتارهایی ببینیم كه بشود آنها را عشق تلقی كرد.
عشق از آن واژههایی است كه ابهامات زیادی دارد و تعاریف بسیاری از آن كردهاند. یكی از مباحثی كه با عشق مطرح میشود، بحث دوست داشتن است و برخی این دو را یكی میدانند، ولی به نظر میرسد كه عشق چیزی فراتر و بیشتر از دوست داشتن باشد، چرا كه ما خیلیها را دوست داریم اما عاشق آنها نیستیم و خیلیها هم هستند كه نسبت به آنها كشش داریم ولی لزوما آنها را دوست نداریم و وقتی نیستند برای ما مهم نیست. به همین دلایل میتوانیم بگوییم بین دوست داشتن و عشق تفاوت وجود دارد.
اصغر فروعالدینعدل، دكترای روانشناسی و خانوادهدرمانگر در این باره میگوید: عشق؛ احساس یا هیجان مثبتی است كه اگر انسان تجربهاش كرده باشد، آن را دوست دارد. انسانها هم از عاشق شدن و هم از معشوق بودن لذت میبرند، چرا كه هیجان عشق خوشایند است. برخی عشق را یك پدیده ناسالم میدانند و فكر میكنند این مقوله فرا رفتن یا خارج شدن از هنجارهاست، اما باید گفت كه هم عشق سالم وجود دارد و هم عشق ناسالم. انسانها دوست ندارند تنها باشند و این حس انسان را از تنهایی میرهاند، چرا كه تنهایی احساس ناامنی به ما میدهد، ولی با كسی بودن و حتی فكر با كسی بودن به ما آرامش میدهد. نیاز به صمیمیت و ارضای نیازهای عاطفی ما را به سمت ارتباط با افراد میكشاند.
عدل میافزاید:
بخش روانی انسان از تفكر و هیجان و رفتار تشكیل شده است و در عشق این سه با هم به شكل پیچیدهای تركیب شدهاند و كار میكنند. هم جنبههای شناختی و فكری و هم جنبههای هیجانی و هم ابعاد رفتاری عشق بشدت این سه حوزه را درگیر میكند و زندگی ما را تحتتاثیر قرار میدهد.
ما وقتی میتوانیم عاشق شویم كه با احساسهای خودشیفتگی و خودفریفتگیمان كنار بیاییم و بر آنها غلبه كنیم تا بتوانیم به كسی فكر كنیم و او را وارد زندگی خود كنیم. اگر میخواهیم عشق سالم داشته باشیم باید بتوانیم تنها هم زندگی كنیم. انسانی كه میتواند تنها زندگی كند و با تنهایی خود كنار بیاید، بهتر میتواند در روابط خود با عشق وارد شود و اگر كسی تنهایی برایش یك فاجعه باشد، ممكن است در رابطه عاشقانهای ناسالم وارد شود.
دكتر عدل، عشق را قابلیت درونی اهدای بخشی از وجود خود به افراد یا حتی به عقاید و آرمانها به جای خودخواهی و حفظ همه چیز برای خود میداند. در این تعریف عشق فراتر از انسانها رفته و ممكن است انسان عاشق یك آرمان یا عقیده باشد.
جنبههای جذابیت
وقتی صحبت از عشق و دوست داشتن میشود یعنی دو نفر به طرف هم جذب میشوند. جذب افراد به هم دارای جنبههایی است كه هر چه در انسانها بیشتر باشد احتمال جذب شدن آنها به هم بیشتر خواهد بود.
عدل این جنبهها را اینگونه میشمرد:
اول، جذابیت جسمانی: دو فرد باید برای هم جذابیت ظاهری داشته باشند كه این جذابیت لزوما زیبایی نیست، ممكن است فردی كه زیبا نیست به دل فردی بنشیند و به اصطلاح دلنشین باشد. انسانها به افرادی كه برایشان جذابیت جسمانی دارند بدون اینكه اطلاعات دیگری از آنها داشته باشند، ویژگیهای مثبتتری را نسبت میدهند و بیشتر به سمت آنها جذب میشوند.
دوم، مجاورت: انسانهایی كه در یك منطقه زندگی میكنند، احتمال اینكه به هم علاقهمند شوند بیشتر است. اشتراك در محل زندگی، محل تحصیل، محل كار با تعداد دیدارها و برخوردها و امكان علاقهمند شدن رابطه مستقیم دارند. البته امروز با وجود اینترنت و... این جنبه تحتتاثیر قرار گرفته است اما با این حال باز هم از جنبههای جذابیت محسوب میشود.
سوم، شباهت: هرچه انسانها از لحاظ جسمی، عاطفی، اخلاقی، عقیدتی، هوشی، فرهنگی و... شباهتهای زیادی به هم داشته باشند به احتمال بیشتری جذب همدیگر خواهند شد.
جنبههای دیگری نیز نظیر باكفایتی، باهوشی، جایگاه اجتماعی و تحصیلات بالا، طی كردن اوقات خوش با هم، داشتن مهارتهای شنیدن، محبوبیت و دلنشینی و گاهی متفاوت بودن هم میتواند در جذابیتتاثیر داشته باشد.
چند نكته راجع به عشق
عشق ویژگیهایی دارد كه در همه مشترك است و به قول دكتر عدل این ویژگیها عبارتند از:
1ـ دلبستگی و نیاز به یكدیگر (زندگی بدون او برایم سخت است).
2ـ اهمیت داشتن (حاضرم هر كاری برایش انجام دهم).
3 ـ ایجاد تحمل برای خطاهای یكدیگر (با این كه از كارش ناراحت شدم اما چون عاشقش هستم او را میبخشم).
4ـ اعتماد و امنیت بهطوری كه میتواند رازهایش را برای او بگوید (من هر حرفی را به او میگویم و در كنارش احساس امنیت میكنم).
به گفته این روانشناس، اینها ویژگیهایی است كه وقتی عاشق میشویم در ما ایجاد میشود. اما به غیر از این ویژگیها عاشق شدن در ما احساسهای مثبت و منفی نیز ایجاد میكند كه میتوان احساسهای مثبت را مانند شادی و شور و نشاط كه معمولا در اوایل عاشق شدن اتفاق میافتد، تجربه كرد و احساسهای منفی نیز مثل دلتنگی و بیقراری و عدم تمركز بر كار و درس و... گاهی نیز احساسهای دوسوگرا و متناقض مثل عشق و نفرت كه بیشتر در زنها پیش میآید اتفاق میافتند.
عدل میگوید: معمولا افراد عشقشان را به این اشكال به هم ابراز میكنند؛ ابراز محبت، تبادل پاداشها و كارهایی كه برای هم میكنند، حمایتهای عاطفی و اخلاقی و صبر و تحمل در قبال كارهای ناخوشایند طرف مقابل. با این حال با توجه به معانی و تعابیری كه ما از عشق داریم، میتوانیم با این خطرات نیز مواجه شویم كه شامل هوس، درگیر شدن با فرد نامتناسب، ندیدن عیوب، ماجراجویی، تبدیل كردن رابطه به یك درام و ادامه دادن رابطه به رغم بدرفتاریهای طرف مقابل میشود.
عشقهای ناسالم
دكتر عدل اظهار میكند كه بیشتر عشقها ناسالم است. به دلیل اینكه بیشتر آدمها گرهها و كمبودهایی در درون خود دارند كه باعث افتادن آنها در روابط ناسالم میشود.
در عشقهای ناسالم ابراز عشق یا نیاز فرد نسبت به رابطه بسیار شدید است. عشقهای زودهنگام و شدت یافته معمولا مشكل ایجاد میكنند.
فردی كه فكر میكند اگر معشوق كسی نشود، بسیار بدبخت و بیچاره است معمولا گرفتار عشقهای ناسالم میشود.
فردی كه به طرف مقابلش حكم میكند كه تو باید فقط عاشق من باشی و نمیتوانی حتی به اشیا یا فعالیتهای خود عشق بورزی نیز عشقی ناسالم را تجربه خواهد كرد.
عدل همچنین ادامه میدهد: عشق بیقید و شرط به طوری كه (هر كاری كردم باید مرا دوست داشته باشی)، عكسالعملهای تند در مواقعی كه با عدم عشق متقابل روبهرو میشویم، سیری ناپذیری در انتخاب عاشق و معشوق به طوری كه فرد به یك نفر اكتفا نكند، ناتوانی در عشق ورزیدن بهطوری كه فرد بهرغم داشتن عشق نتواند آن را به شكل مناسب ابراز كند، ترس از پذیرفته نشدن و این تفكر كه من ارزش عشق را ندارم، ترس از وابستگی، اجبار در عشق متقابل به این صورت كه (چون من عاشق توام پس تو نیز باید عاشق من باشی)، جلب ترحم و دلسوزی در رابطه مثلا با مریض جلوه دادن خود، توسل به تهدید در اجبار فرد به ایجاد رابطه مثل تهدید به خودكشی و... خواسته من به خواستههای تو و دیگران ارجحیت دارد (باید همیشه مرا در اولویت قرار دهی) و من همیشه مهمترین فرد در زندگی تو هستم همه اینها از مصادیق عشقهای ناسالم است.
این روانشناس، ریشه عشقهای ناسالم را در بچگی و روابط ما با والدینمان میداند و اضافه میكند: وقتی نیازهای ما در رابطه با والدین بخوبی ارضا نشود و محبت كافی ندیده باشیم، بهطور ناخودآگاه عشق به والدین را در بیرون جستجو میكنیم و میخواهیم كمبودها و معایبی كه در روابط با والدینمان داشتهایم، در روابط عاشقانه خود جبران كنیم. رابطه بین ما و والدینمان دلبستگی است. دلبستگی یك اتفاق است كه بین كودك و مراقب مستقیمش كه معمولا مادر است، میافتد. این دلبستگی میتواند به اشكال مختلف باشد و نسبت به شكل آن در ما مشكلاتی ایجاد كند یا باعث رشد ما شود.
عدل انواع دلبستگی را اینگونه توضیح میدهد:
دلبستگی ایمن: وقتی ما با والدین خود دلبستگی ایمن پیدا میكنیم كه محبت و مراقبت و صمیمیت و اعتماد بین ما برقرار است و والدین تمام نیازهای عاطفی كودك خود را ارضا میكنند (البته این روند در سنین مختلف متفاوت است و تقریبا تا 2 سالگی به تمام نیازها باید پاسخ مثبت داد و بعد از آن شكل پاسخ به نیازها متفاوت میشود) در این حالت ما در بزرگسالی بهطور مناسبی وارد روابط میشویم، چرا كه با والدین خود مشكلی در زمینه دلبستگی نداریم.
دلبستگی دوری جو: اما اگر والدین پر توقع، بیاعتنا و عیبجو داشته باشیم در روابط خود نیز دچار شك و تردید به محبت و احساس افراد میشویم، چرا كه همواره به احساس والدین خود نیز نسبت به خودمان مشكوك بودهایم.
دلبستگی مقاوم: اگر والدین غیرقابل پیشبینی و غیرمنصف باشند، احساسهای شدید كه در پس آن حسادت و ترس و خشم است در بزرگسالی حاصل میشود.
هرگونه مشكلی در روابط ما با والدینمان در دوران بچگی روی روابط ما در بزرگسالی تاثیر میگذارد. اگر كسی در ارتباط عاشقانهاش دچار مشكل است، باید ارتباطش را با والدینش در كودكی و بزرگسالی بررسی كند و مشكلات را حل كند، حتی گاهی نیاز به رواندرمانی و بررسی گرههای روحی در خردسالی لازم میشود كه باید از یك متخصص كمك گرفت.
باورهای غلط و عشقهای بیسرانجام
دكتر عدل میگوید: بسیاری از افراد درباره عشق اشتباه فكر میكنند و باورهای غلطی در مورد آن دارند كه باعث بروز مشكل در روابط آنها میشود كه برخی آنها عبارتند از:
1ـ عشق حقیقی بر همه چیز فائق میآید. (عشق كه باشد همه چیز مهیاست و هر اختلافی را میتوان حل كرد).
2ـ عشق در نگاه اول. (من با اولین نگاه عاشق او شدم).
3ـ عشق فقط یك بار. (فقط یك فرد وجود دارد كه نیمه گمشده من است و اگر رابطهام با معشوقم به هم بخورد دیگر كسی نیست كه بتوانم با او ارتباط برقرار كنم).
4ـ معشوق مسوول برآورده كردن همه نیازهاست. (معشوق من باید تمام نیازهای من را بر طرف كند و باید جای همه كس را برایم در زندگی پر كند، بهطوری كه من دیگر نیازی به دوست و خانواده و... نداشته باشم).
5 ـ جاذبه جنسی همان عشق است.
این روانشناس میگوید: برخی عشقها بی سر انجامند مثل عشق نابرابر و یكطرفه. عاشق تواناییهای بالقوه شدن (فردی كه با هوش است ولی بیكار)، عشق به عنوان نجات طرف مقابل (عاشق افراد ناتوان شدن برای كمك به آنها مثل یك فرد معتاد)، عشق به عنوان معلم و شاگردی (یادگیری یك طرفه از یك فرد)، عشق به دلایل بیرونی (تحت فشارهای اجتماعی و خانوادگی)، عشق با حداقل تفاهم (بدون هیچ چیز مشترك)، انتخاب براساس كمبودهای روابط قبلی (مقایسه با رابطههای قبلی)، عشق بدون دسترسی به معشوق (عاشق كسی شدن كه در كشور دیگری زندگی میكند)، این عشقها به احتمال زیاد به سرانجام نمیرسند و افراد را دچار مشكلات متعددی در روابط و زندگی میكنند.
وقتی به عشق فكر میكنیم همیشه داستانهای زیبا و افسانههای عاشقانه به یادمان میآید، اما باید به یاد داشته باشیم كه عشق در زندگی واقعی با عشق در فیلمها و داستانها متفاوت است و ممكن است گاهی زندگی ما را بسیار لذتبخش یا بسیار زجرآور كند، پس كمی آهستهتر و محتاطتر در مسیر پر خطر عشق گام برداریم.
www.kianavahdati.com
سه شنبه 14/8/1392 - 21:18
شعر و قطعات ادبی
مخواه که هر چه تو دوست داری، من همان را، به همان شدت، دوست داشته باشم. و هر چه من دوست دارم، به همان گونه، مورد دوست داشتن تو نیز باشد...
همسفر!
در این راه طولانی
که ما بی خبریم
و چون باد می گذرد،
بگذار خرده اختلاف هایمان، با هم باقی بماند
خواهش می کنم !
مخواه که یکی شویم، مطلقا یکی.
مخواه که هر چه تو دوست داری، من همان را، به همان شدت، دوست داشته باشم.
و هر چه من دوست دارم، به همان گونه، مورد دوست داشتن تو نیز باشد.
مخواه که هر دو، یک آواز را بپسندیم.
یک ساز را، یک کتاب را، یک طعم را، یک رنگ را
و یک شیوه نگاه کردن را.
مخواه که انتخابمان یکی باشد، سلیقه مان یکی، و رویاهامان یکی.
هم سفر بودن و هم هدف بودن، ابدا به معنی شبیه بودن و شبیه شدن نیست.
و شبیه شدن، دال بر کمال نیست. بلکه دلیل توقف است.
عزیز من !
دو نفر که عاشق اند، و عشق آنها را به وحدتی عاطفی رسانده است؛
واجب نیست که هر دو صدای کبک، درخت نارون، حجاب برفی قله ی علم کوه، رنگ سرخ و بشقاب
سفالی را دوست داشته باشند.
اگر چنین حالتی پیش بیاید، باید گفت که یا عاشق زائد است یا معشوق.
و یکی کافیست.
عشق، از خودخواهی ها و خود پرستی ها گذشتن است.
اما، این سخن به معنای تبدیل شدن به دیگری نیست.
من از عشق زمینی حرف می زنم، که ارزش آن در "حضور" است،
نه در محو و نابود شدن یکی در دیگری.
عزیز من !
اگر زاویه دیدمان نسبت به چیزی یکی نیست، بگذار یکی نباشد.
بگذار در عین وحدت مستقل باشیم.
بخواه که در عین یکی بودن، یکی نباشیم.
بخواه که همدیگر را کامل کنیم، نه ناپدید.
بگذار صبورانه و مهرمندانه، درباب هر چیز که مورد اختلاف ماست، بحث کنیم.
اما نخواهیم که بحث، ما را به نقطه ی مطلقا واحدی برساند.
بحث، باید ما را به ادراک متقابل برساند، نه فنای متقابل.
اینجا، سخن از رابطه ی عارف با خدای عارف در میان نیست.
سخن از ذره ذره ی واقعیت ها و حقیقت های عینی و جاری زندگیست.
بیا بحث کنیم.
بیا معلوماتمان را تاخت بزنیم.
بیا کلنجار برویم.
اما سرانجام نخواهیم که غلبه کنیم.
بیا حتی اختلافهای اساسی و اصولی زندگی مان را، در بسیاری زمینه ها، تا آنجا که حس می کنیم
دوگانگی، شور و حال و زندگی می بخشد،
نه پژمردگی و افسردگی و مرگ،... حفظ کنیم
من و تو، حق داریم در برابر هم قد علم کنیم.
و حق داریم، بسیاری از نظرات و عقاید هم را نپذیریم، بی آنکه قصد تحقیر هم را داشته باشیم.
عزیز من !
بیا متفاوت باشیم ...
این دست نوشته بخشی از یكی از نامههای نادر ابراهیمی - داستان نویس معاصر ایرانی - به همسرش بود. توصیه می کنیم كه همه زوجهای ایرانی این نامه را چندین و چند بار و نه به تنهایی بلکه با هم و در كنار یكدیگر بخوانند.
سه شنبه 14/8/1392 - 21:18
ازدواج و همسرداری
1) برای همدیگر وقت صرف می کنیم .
2) به همه می گویم که دوستش دارم .
۳) برای قدردانی از محبت هایش ، نامهٔ عاشقانه ای برایش می نویسم .
۴) در جمع از او تعریف می کنم .
۵) وقتی غمگین است سعی می کنم ناراحتی اش را بفهمم و او را درک کنم .
۶) همیشه در اتفاقات خوب و مهم زندگی او را سهیم می کنم قبل از این که دیگران چیزی بدانند.
۷) در همه مراحل زندگی باهم برنامه ریزی می کنیم .
۸) همواره مراقبش هستم و به نیازهایش توجه خاصی نشان می دهم .
۹) آرامش را در همه حال حفظ می کنم .
۱۰) باورهایم را نسبت به او همواره حفظ می کنم .
۱۱) پس از به پایان رسیدن روزهای پرتحرک ، شب ها همه چیز را برایش تعریف می کنم .
۱۲) اولین کسی هستم که تولدش را تبریک می گویم .
۱۳) به کارهایی که برایم انجام می دهد توجه می کنم و قدردان محبت های او هستم .
۱۴) ازدواجمان را از موهبت های الهی می دانم .
۱۵) برای سلامتی اش صدقه می دهم .
۱۶) در یک مکان یادداشتی محبت آمیز برایش پنهان می کنم و او را راهنمایی می کنم تا پیدایش کند.
۱۷) در همه لحظات زندگی با گذشت رفتار می کنم .
۱۸) سعی می کنم که همیشه سرزنده و شوخ طبع باشم .
۱۹) کارهایی که نشان دهندهٔ محبتم نسبت به اوست برایش انجام می دهم .
۲۰) هرگاه از او خیلی عصبانی هستم به نکات مثبتش هم فکر می کنم .
۲۱) اگر احساس کنم از وسایل شخصی اش چیزی کم دارد ولی خودش نمی خرد، حتماً برایش تهیه می کنم .
۲۲) همه هدایایی را که به من داده است ، از صمیم قلب دوست دارم .
۲۳) همیشه دل آرام یکدیگر هستیم.
سه شنبه 14/8/1392 - 21:17
شعر و قطعات ادبی
عشق ایستادن زیر باران و خیس شدن با هم نیست. عشق آنست که یکی چتری باشد برای دیگری و او هرگز نداند که چرا خیس نشد...
..........................
میدوزم شادی را به غم ,زیاد را به كم , درخت را به ریشه , گاهی را به همیشه , ستاره را به آسمان , زمین را به كهكشان , كهنه را به نو و خودم را به تو...
......................
از شمع سه چیز اموختم: ایستاده بمیرم, بی صدا بمیرم , به یاد دوست بمیرم!
.....................
مرگ آن نیست که در قبر سیاه دفن شوم مرگ آن است که از خاطر تو با همه ی خاطره ها محو شوم
...................
ضرب المثل چینی: «برنج سرد را میتوان خورد، چای سرد را میتوان نوشید، اما نگاه سرد را نمیتوان تحمل کرد
....................
مرا اندکی دوست بدار ولی طولانی
.....................
وقتی قرار شد من بیقرار تو باشم و تو تنها قرار زندگیم باشی... از هر چه قرار است غیر تو باشد... خواهم گذشت
..................
اگر آن شب نگاهم نمی کردی اگر در آن شب تاریک بر این تنهاتر از تنهایی چشمک نمی زدی اگر در اولین حرفم باورم نمی کردی اگر نمی ماندی و می رفتی من دیگر این که هستم نبودم
..................
دوستای خوب مث ستارهها میمونن... حتی وقتی نمی بینیمشون باز هم سر جاشون هستن!
.....................
به چشمی اعتماد کن که به جای صورت به سیرت تو می نگرد ، به دلی دل بسپار که جای خالی برایت داشته باشد و دستی را بپذیر که باز شدن را بهتر از مشت شدن بلد است
.......................
نه آنچنان عاشق باش که هیچ چیز را نبینی، نه آنقدر ببین که هرگز عاشق نشوی!
......................
هنگامی كه دری از خوشبختی به روی ما بسته میشود ، دری دیگر باز می شود ولی ما اغلب چنان به دربسته چشم می دوزیم كه درهای باز را نمی بینیم
....................
عشقی كه با اشكهای چشم شستشو گردد همیشه پاكیزه و زیبا خواهد ماند .
.........................
قانون معرفت میگه باهام باشی باهاتم. دیونه شی دیونه میشم . بمیری میمیرم . تنهام بذاری منتظرت میمونم
......................
خوش به حال آسمون كه هر وقت دلش بگیره بی بهونه می باره ... به كسی توجه نمی كنه ... از كسی خجالت نمی كشه... می باره و می باره و... اینقدر می باره تا آبی شه... آفتابی شه...!!! کاش... کاش می شد مثل آسمون بود... كاش می شد وقتی دلت گرفت اونقدر بباری تا بالاخره آفتابی شی... بعدش هم انگار نه انگار كه بارشی بوده
.......................
برای کشتن یک پرنده یک قیچی کافی ست. لازم نیست آن را در قلبش فرو کنی یا گلویش را با آن بشکافی. پرهایش را بزن... خاطره پریدن با او کاری می کند که خودش را به اعماق دره ها پرت کند
........................
گر دنیای ما دنیای سنگ است بدان سنگینی سنگ هم قشنگ است اگر دنیای ما دنیای درد است بدان عاشق شدن از بحر رنج است اگر عاشق شدن پس یک گناه است دل عاشق شکستن صد گناه است
.........................
انواع قهوه عشق :
1- شیرین مثل چشات
2 - رقیق مثل قلبت
3- تلخ مثل دوریت
سه شنبه 14/8/1392 - 21:17
ازدواج و همسرداری
یك خانه تا زمانی كه عشق از در آن وارد نشود، خانه نیست. و عشق ذاتاً غباری از مهر و محبت و صمیمیت را بر روی ساكنان یك خانه میافشاند. پس از آن، خانه تبدیل به مكانی مقدس و امن برای شما و اعضای خانوادهتان میشود. ممكن است با پول بتوانید خانهای بزرگتر و مجللتر بخرید، ولی فقط عشق میتواند حس آرامش و امنیت را در خانه به وجود آورد. پس وسایل خانهتان را از عشق بسازید. پول میتواند تلویزیونی بزرگتر را به خانه شما بیاورد، ولی عشق است كه میتواند به بهترین شكل آن را كنترل كند. حس اجبار، كودك را به رختخواب میفرستد، ولی فقط عشق میتواند خوابی شیرین و راحت برای او به ارمغان بیاورد. حس اجبار، شما را به آشپزی وا میدارد، ولی تنها عشق است كه میتواند غذای شما را به لذیذترین شكل ممكن در آورد. حس وظیفه، شما را به انجام كارها وا میدارد، ولی فقط عشق میتواند شور و حالی در كارهای شما ایجاد كند. از طریق عشق و مناجات با خداوند است كه میتوانید خانه و خانوادهای شاد و خوشبخت داشته باشید. عشق شما را به خنده وا میدارد، لبخند برایتان به ارمغان میآورد و شور زندگی را در قلبتان زنده میكند.
سه شنبه 14/8/1392 - 21:16
ازدواج و همسرداری
از وفا نام مبر، آنكه وفاخوست، كجاست؟ ریشه عشق، فسرد/ واژه دوست، گریخت/ سخن از دوست مگو، عشق كجا؟ دوست كجاست؟....
به كه باید دل بست؟
به كه شاید دل بست؟
سینه ها جای محبت، همه از كینه پر است.
هیچكس نیست كه فریاد پر از مهر تو را ـ
گرم، پاسخ گوید
نیست یكتن كه در این راه غم آلوده عمر ـ
قدمی، راه محبت پوید
***
خط پیشانی هر جمع، خط تنهائیست
همه گلچین گل امروزند ـ
در نگاه من و تو حسرت بیفردائیست.
***
به كه باید دل بست ؟
به كه شاید دل بست ؟
نقش هر خنده كه بر روی لبی میشكفد ـ
نقشه یی شیطانیست
در نگاهی كه تو را وسوسه عشق دهد ـ
حیله پنهانیست.
***
زیر لب زمزمه شادی مردم برخاست ـ
هر كجا مرد توانائی بر خاك نشست
پرچم فتح بر افرازد در خاطر خلق ـ
هر زمان بر رخ تو هاله زند گرد شكست
به كه باید دل بست؟
به كه شاید دل بست؟
***
خنده ها میشكفد بر لبها ـ
تا كه اشكی شكفد بر سر مژگان كسی
همه بر درد كسان مینگرند ـ
لیك دستی نبرند از پی درمان كسی
***
از وفا نام مبر، آنكه وفاخوست، كجاست؟
ریشه عشق، فسرد
واژه دوست، گریخت
سخن از دوست مگو، عشق كجا؟ دوست كجاست؟
***
دست گرمی كه زمهر ـ
بفشارد دستت ـ
در همه شهر مجوی
گل اگر در دل باغ ـ
بر تو لبخند زند ـ
بنگرش، لیك مبوی
لب گرمی كه ز عشق ـ
ننشیند بلبت ـ
به همه عمر، مخواه
سخنی كز سر راز ـ
زده در جانت چنگ ـ
بلبت نیز، مگو
***
چاه هم با من و تو بیگانه است
نی صد بند برون آید از آن، راز تو را فاش كند
درد دل گر بسر چاه كنی
خنده ها بر غم تو دختر مهتاب زند
گر شبی از سر غم آه كنی.
***
درد اگر سینه شكافد، نفسی بانگ مزن
درد خود را به دل چاه مگو
استخوان تو اگر آب كند آتش غم ـ
آب شو، « آه » مگو.
***
دیده بر دوز بدین بام بلند
مهر و مه را بنگر
سكه زرد و سپیدی كه به سقف فلك است
سكه نیرنگ است
سكه ای بهر فریب من و تست
سكه صد رنگ است
***
ما همه كودك خردیم و همین زال فلك
با چنین سكه زرد ـ
و همین سكه سیمین سپید ـ
میفریبد ما را
هر زمان دیده ام این گنبد خضرای بلند ـ
گفته ام با دل خویش:
مزرع سبز فلك دیدم و بس نیرنگش
نتوانم كه گریزم نفسی از چنگش
آسمان با من و ما بیگانه
زن و فرزند و در و بام و هوا بیگانه
« خویش » در راه نفاق ـ
« دوست » در كار فریب ـ
« آشنا » بیگانه
***
شاخه عشق، شكست
آهوی مهر، گریخت
تار پیوند، گسست
به كه باید دل بست؟
به كه شاید دل بست
سه شنبه 14/8/1392 - 21:16
ازدواج و همسرداری
یكی از اشتباهات جبران ناپذیر زوج ها بعد از آغاز زندگی مشترك، فراموش كردن ابراز علاقه و گذاشتن وقت برای یكدیگر است. گویا همه چیز فدای روزمرگی ها می شود
در برابر دیگران او را مورد انتقاد قرار ندهید. اگر حس می كنید همسرتان نیاز به كمی انتقاد سازنده دارد، به هیچ وجه آن را مطرح نكنید مگر خصوصی و با لحنی دوستانه ،مورد انتقاد قرار گرفتن در جمع، سبب پایین آمدن عزت نفس و جریحه دار شدن احساسات می گردد.
یكی از اشتباهات جبران ناپذیر زوج ها بعد از آغاز زندگی مشترك، فراموش كردن ابراز علاقه و گذاشتن وقت برای یكدیگر است. گویا همه چیز فدای روزمرگی ها می شود. غافل از اینكه این مساله باعث دور شدن و دلخوری زن و شوهر از یكدیگر و ایجاد فاصله بین آن دو می گردد.
در حالی كه با یك شاخه گل، یك كلمه محبت آمیز و چند دقیقه صحبت صمیمانه می توان مشكلات و دلخوری ها را از سر راه برداشت و زندگی شیرینی را در كنار همسر خود در پیش گرفت. شاید باور نكنید ولی راه های ساده ای برای ابراز علاقه به همسرتان وجود دارد:
1- برای او پیام های محبت آمیز بفرستید. به تلفن همراه او پیامی صمیمانه بفرستید. مطمئن باشید كه این كار هم شیرین و هم جالب است.
2- یكی از كارهای مشكل او را انجام دهید. یكی از كارهای روزمره كه او رغبتی به انجام آن ندارد، مانند چیدن علف های هرز، را انتخاب و برای او انجام دهید و لحظه ای را كه او از انجام گرفتن آن توسط شما احساس راحتی می كند، نظاره گر باشید.
3- با هم یك كار سرگرم كننده انجام دهید. یك سرگرمی مانند حل جدول، تكمیل پروژه ای برای بهتر كردن محیط خانه، یا فروش اجناس غیرقابل مصرف منزل كه می تواند شما را به هم نزدیك كند را انتخاب و در انجام آن با یكدیگر مشاركت كنید.
4- با هم بازی كنید. با انجام بازی هایی نظیر شطرنج، لحظات خوبی را ایجاد كنید. فقط به یاد داشته باشید كه اگر شما را شكست داد، با او درگیر نشده و تنها لبخند بزنید.
5- حس قدردانی خود را ابراز كنید. وقتی همسرتان سخت كار می كند یا برایتان كاری انجام می دهد، بگذارید بداند كه شما قدردان زحمات او هستید.
6- خانه را تبدیل به پناهگاهی برای او كنید. خانه را محل امنی برای همسرتان كنید تا بتواند از استرس های زندگی رهایی یابد. تمام تلاش خود را برای ساختن محیطی مطلوب در خانه، بنمایید.
7- به كارهای عجیب و غریب او بخندید. اجازه ندهید كارهای كوچكی كه همسرتان انجام می دهد، اعصاب شما را درهم بریزد. اگر درباره آن بیندیشید، ممكن است برخی از آنها شما را بیشتر به همسرتان جذب كند. اگر او این كارها را انجام داده فقط می خواسته كه تكراری عمل نكند.
8- برای او دعا كنید. از خداوند بخواهید كه در درست انجام دادن همه كارها، او را یاری كند. همچنین گاهی اجازه دهید همسرتان این دعا را بشنود. این كار سبب می شود تا او دریابد كه وقتی او قادر به انجام كاری نیست، شما از شخصی توانا برایش درخواست كمك می كنید.
9- قبل از دور انداختن چیزی هماهنگ كنید. اگر همسرتان وسایلی دارد كه به نظر شما غیرقابل استفاده است، پیش از آن كه مطمئن نشده اید كه به آن احتیاجی ندارد، آن را دور نیندازید.
10- قبل از نظافت هماهنگ كنید. پیش از جابه جایی یا مرتب كردن وسایل روی میز كار همسرتان، از او اجازه بگیرید. شاید او وسایلی را طوری قرار داده كه دسترسی به آنها برایش راحت تر است و ممكن است در صورت جابه جا كردن آنها، برای او بی نظمی به وجود آید.
11- با هم به پیاده روی یا گردش بروید. بگذارید طبیعت خلق و خوی شما را برای دوست داشتن تنظیم كند. صحبت كنید، گوش دهید.
12- انتظار نداشته باشید آنچه را در ذهنتان می گذرد را بخواند. اگر موضوعی هست كه می خواهید همسرتان بداند، به او بگویید، از او انتظار نداشته باشید كه از افكار و احتیاجاتتان باخبر باشد.
13- با هم بخندید. دوران بزرگسالی خود را برای لحظاتی فراموش كنید و با هم كارهای بچه گانه و شادی آور انجام دهید. همچنین، اگر كار اشتباهی انجام شد، سعی كنید با شوخی و خنده از آن بگذرید. این كار سبب كاهش استرس در آن شرایط خواهد شد.
14- از جاسوسی كردن بپرهیزید. از مخفیانه زیر نظر گرفتن و بررسی همسرتان دوری كنید. اگر می خواهید چیزی را بدانید، بدون رودربایستی از او سؤال كنید.
15- كارت پستال های عاشقانه به او بدهید. منتظر یك مناسبت خاص نباشید تا به او هدیه ای بدهید. عاشقانه ترین كارتی كه می توانید را پیدا كنید و در ماشین او بگذارید. فراموش نكنید كه پیام عاشقانه خود را هم در آن بنویسید.
16- خوراكی های مورد علاقه او را تهیه كنید. شكلات یا هر خوراكی دیگری كه او دوست دارد را بخرید و در كنار ظرف غذای او با یك جمله زیبا بسته بندی كنید.
17- درباره آینده گفت وگو كنید. آینده خیلی هم از آنچه كه به نظر می رسد دور نیست. درباره جاهایی كه دوست دارید وقتی 50 سال از ازدواجتان گذشت بروید، با هم حرف بزنید و سعی كنید تا آن رویاها به واقعیت تبدیل شوند.
18- شك و تردیدها را روشن كنید. اگر همسرتان گفتار یا رفتاری مشكوك داشت، زود نتیجه گیری نكنید. به او فرصت دهید تا پیش از آن كه شما قضاوت كنید، آن را توضیح دهد.
19- بگذارید او مرد خانه باشد. اگر چه این مسئله هر روز كمتر در نظر گرفته می شود، اما هنوز هم مفید است. اما این بدان معنا نیست كه چون فقط همسرتان خانه را اداره می كند و چرخ زندگی را می چرخاند، شما نباید حق انتخاب داشته باشید. این یعنی او رئیس تیم است.
20- بگویید "معذرت می خواهم ". اگر چه شرایطی وجود دارد كه ممكن است شما نخواهید بپذیرید كه اشتباه می كنید. شاید حرف آزاردهنده ای گفته باشید یا كار بی اهمیتی انجام داده باشید. هیچ گاه برای اظهار تأسف و عذرخواهی از همسرتان غرور نداشته باشید.
21- به قول های خود عمل كنید. اگر به همسرتان قول انجام كاری را داده اید، باید تا پایان آن را دنبال كنید.
22- گذشته ها، گذشته! چنانچه همسرتان با رفتار یا گفتارش باعث آزردگی شما شده است، او را ببخشید. هرگاه اختلافی به وجود آمد، گذشته ها را به رخ او نكشید، به خصوص اگر اظهار پشیمانی كرده بود.
23- صادق باشید. چیزی را از همسرتان مخفی نكنید. روراست و شفاف باشید. این مورد به درستكاری بیشتر شما كمك خواهد كرد.
24- در برابر دوستانش به او افتخار كنید. مردها به طور ذاتی روی بالا بردن خود حساب می كنند. گاهی اوقات به منظور دلگرمی دادن به او بگذارید تعریف های شما را در مورد رفتارها و كردارهای خوبش بشنود.
25- ماشینش را به کارواش ببرید. او را با شستن و تمیز كردن ماشینش غافلگیر كنید. اگر نمی توانید خودتان كار را برعهده بگیرید، آن را به یك متخصص بسپارید.
26- عكس او را در صفحه كامپیوتر قرار دهید. با قرار دادن عكس او بر پس زمینه كامپیوتر خود، اجازه دهید او بداند كه هنوز هم مردی خوش تیپ است.
27- با هم عبادت كنید. زوجی كه با هم نماز می خوانند، با یكدیگر می مانند. اینها لحظاتی لطیف و خاص هستند كه بین هر دو شما به یك میزان تقسیم شده و به یك اندازه اهمیت دارد.
28- غذایتان را زیر نور شمع بخورید. غذای مورد علاقه او را بپزید و شمعها را روشن كنید. زمانی را به تمركز و توجه به یكدیگر و نگاه كردن در چشمان هم اختصاص دهید.
29- در مقابل دیگران با او مخالفت نكنید. این كار سبب شرمنده شدن او خواهد شد و باعث می شود تا احترام دیگران نسبت به او از بین برود. درنظر داشتن این نكته به خصوص اگر دارای فرزند هستید، بسیار اهمیت دارد.
30- در برابر دیگران او را مورد انتقاد قرار ندهید. اگر حس می كنید همسرتان نیاز به كمی انتقاد سازنده دارد، به هیچ وجه آن را مطرح نكنید مگر خصوصی و با لحنی دوستانه مورد انتقاد قرار گرفتن در جمع، سبب پایین آمدن عزت نفس و جریحه دار شدن احساسات می گردد.
31- از او حمایت كنید. به دیگران اجازه ندهید به همسرتان بی احترامی كنند. حتی نظریه ای كنایه آمیز می تواند آزار دهنده باشد. از او دفاع كنید. نگذارید شخصی، مهم ترین و با ارزش ترین فرد زندگیتان را به زمین بزند.
32- خودتان را دوست بدارید. خیلی وقتها ما به عنوان یك زن، به خاطر سستی خودمان، جلوی شوهرانمان را می گیریم. یاد بگیرید كه آنها را آزاد بگذارید. موضوعاتی كه شما را نگران می كنند، اغلب حتی آنها را آزار هم نمی دهند. آنچه آنها را اذیت می كند، زمانی است كه ما مانع آنها می شویم. به یاد داشته باشید، گرچه ممكن است عجیب به نظر برسد، اما وقتی خودتان را دوست نداشته باشید نمی توانید واقعا شخص دیگری را دوست بدارید.
33- هنگام بیماری مراقبش باشید. مردها نازپروردگی را دوست دارند، بخصوص هنگامی كه بیمارند. همه چیز را برای او فراهم كنید و سوپ مخصوصی هم برایش بپزید.
34- در چشمان او بنگرید. زمانی كه همسرتان با شما صحبت می كند، مستقیم به چشمان او نگاه كنید. نه تنها این كار نشانگر این است كه شما به آنچه او می گوید علاقه مندید، بلكه چیزی در نگاه كردن در چشمان او وجود دارد كه به شما والایی خواهد داد.
35- عكسهای عروسی تان را قاب كنید. پس از این كه مدتی از ازدواجتان گذشت، عكسهای عروسی تان را مخفی نكنید. بلكه آنها را در قاب عكس بگذارید. این كار یادآوری خواهد كرد كه چگونه در ابتدا عاشق هم شدید و چقدر این عشق افزایش یافته است.
سه شنبه 14/8/1392 - 21:15
ازدواج و همسرداری
از آنجا كه واكنشهای معشوق بر فرد عاشق تأثیر به سزایی دارد لذا بررسی این واكنشها از نظر تأثیری كه بر دیگری داریم، كاملاً با ارزش است.
یكی از چالشهای بزرگ عاطفی زمانی است كه مورد توجه و محبت و عشق كسی باشیم كه هیچ حس خاصی نسبت به او نداریم. معمولاً افراد وقتی در چنین شرایطی قرار میگیرند واكنشهای متفاوتی از خود بروز میدهند. از آنجا كه واكنشهای معشوق بر فرد عاشق تأثیر به سزایی دارد لذا بررسی این واكنشها از نظر تأثیری كه بر دیگری داریم، كاملاً با ارزش است.
برخی از افراد در مقابل موج محبت و عشق دیگری، عقبنشینی میكنند و دچار ترس میشوند. محبت دیگری و صمیمیت دیگری، آنها را میترساند و فراری میدهد. عشق، آنها را میترساند. عشق برای این افراد ترسناك و مخوف ظاهر میشود. این افراد معمولاً وقتی متوجه عشق دیگری میشوند از او دوری میكنند، اجتناب میكنند و به صورت غیركلامی به او پیام میدهند كه «نزدیك نشو من تو را دوست ندارم». عشق آنها را به یاد خطر میاندازد، خطری كه باید از آن اجتناب كرد و از آن دور شد. عشق و صمیمیت آنها را به یاد سوء استفاده، رهاشدگی، بیاعتمادی، آسیب و… میاندازد برای همین از آن میگریزند و از آن دوری میكنند. بسیاری از ما در كودكی كسی را دوست داشتهایم كه بعدها به ما آسیب زده است؛ كسی را دوست داشتهایم كه از ما سوء استفاده كرده است و… همه این خاطرات در ترس از صمیمت تأثیر به سزایی دارند. یكی از راه حلهای اصلی برای رفع این ترسها، روان درمانی است. نزدیك شدن به ترسهای كودكی توسط درمانگر، راه را برای كاهش این گونه از ترسها باز میكند.
برخی دیگر در مقابل محبت و عشق دیگری فرار نمیكنند و نمیترسند بلكه با پذیرش برخورد میكنند، آنها از اینكه معشوق واقع شدهاند و مورد عشق دیگری هستند بدون آن كه به او احساس خاصی داشته باشند، شادمان میشوند، گویا نیاز آنها به دوست داشته شدن ارضا میشود. این افراد معمولاً وقتی متوجه عشق دیگری میشوند اجازه میدهند كه او نزدیك شود تا بیشتر و بیشتر عشق او را ببینند و به خودشان و دیگران ثابت كنند كه دوست داشتنی هستند. پیام غیركلامی آنها این است: «نزدیك شو و مرا دوست بدار اما از من نخواه كه با تو ازدواج كنم». در برابر این پیام، فرد عاشق پیام «نزدیك شو و مرا دوست بدار» را حمل بر تمایل فرد به ازدواج و رابطهی صمیمانه میكند. به همین دلیل پس از مدتی پای پیش میگذارد و بحث ازدواج را پیش میكشد و امید كامل دارد كه هیچ مشكلی نخواهد بود اما دربرابر خواستگاری صریح عاشق، قسمت دوم پیام معشوق تازه به گوش میرسد كه بنا نشد كه سراغ این صحبتها بروی. تو فقط مرا دوست داری و این هم مشكلی نیست اما من با تو ازدواج نمیكنم، اینجاست كه فرد عاشق گیج میشود و نمیتواند این دو پیام را از هم تفكیك كند پیام «نزدیك شو» برای عاشق به این معناست كه من هم تو را دوست دارم و پیام این كه «از من نخواه كه با تو ازدواج كنم» كاملاً در تناقض با پیام «نزدیك شو» میباشد. معمولاً افراد در این زمان احساس میكنند كه بازیچه قرار گرفتهاند و مورد سوء استفاده واقع شدهاند. برخی از افراد پیام «از من نخواه كه با تو ازدواج كنم» را حمل بر شرایط روحی و شرایط فعلی فرد میدانند و با خود میگویند، اگر صبر كنم ز قوره حلوا سازم. آنها بر این اعتقادند كه او فعلاً این نظر را دارد اما بعداً نظرش تغییر خواهد كرد چرا كه مرا دوست دارد. شاهد این مدعا هم پیامهای غیركلامی «نزدیك شو» است. پس از این معمولاً یك رابطهی دوستانهی طولانی مدت برقرار میشود كه یكی به فكر ازدواج است و دیگری به ازدواج فكر نمیكند و اگر با درخواست ازدواج هم رو به رو شود با صراحت و اطمینان میگوید كه «من گفته بودم كه با تو ازدواج نخواهم كرد». روابط دوستانهی طولانی مدت و بیسرانجام تاحدودی حاصل یك چنین ارتباطی است.
برخی دیگر در برابر ابراز غیركلامی عواطف عاشقانه،بیتفاوت نشان میدهند، خود را به نادیدن میزنند، گویا كه هیچ اتفاقی نیفتاده است. این افراد نمیخواهند خود را درگیر چنین فضاهایی بكنند. چنین افرادی واكنشهای غیركلامی را نادیده میگیرند، ابرازهای غیركلامی را انكار میكنند و بیتفاوت از كنار آن میگذرند. چنین افرادی معمولاً در پس این بیتفاوتی رابطه را تنظیم میكنند. در صورتی كه فرد عاشق بخواهد نزدیك شود به او پیامهای «دور باش!» میدهند و هرگاه كه دور میشود به او پیام میدهند كه: « حالا ناراحت نشو میتوانی كمی به من نزدیك شوی! پسر (دختر) خوب!» این افراد معمولاً عاشق را سر در گم میكنند. عاشق وقتی به آنها نزدیك میشود پیام «دور باش» دریافت میكند و زمانی كه دور میشود پیام « میتوانی كمی نزدیك شوی» دریافت میكند. عاشق در مقابل چنین فردی با تردید بسیار مواجه میشود، نمیداند كه پیام صریح فرد چیست؟! وقتی میخواهد برود به یاد پیامهای «نزدیك شو» میافتد و زمانی كه میخواهد نزدیك شود و خواستگاری كند، به یاد پیامهای «دور باش» میافتد. بهترین راه حل برای مواجهه با چنین افرادی بیان كلامی عواطف و درخواست پاسخ صریح از آنهاست.
به هر حال ما جزو هركدام از دستههای سه گانة بالا هم كه باشیم، سؤال اساسی این است كه اگر كسی عاشق من بود اما من عاشق او نبودم با او چگونه برخورد كنم؟! آیا از او فرار كنم؟ یا اینكه او را بپذیرم اما با او ازدواج نكنم؟ و یا اینكه بیتفاوت نشان دهم، بدون طرد كامل و بدون پذیرش كامل؟!
اگر براساس تئوری روابط اصلی بخواهیم عشق را توضیح دهیم، وقتی یك نفر عاشق ماست، ما برای او یادآور تصویر یكی از افراد اصلی زندگی او هستیم و او به این دلیل به ما عشق میورزد كه «كودك درون» او در آن ارتباط به نحوی ناكام شده است و اكنون میخواهد كه مشابه آن رابطه را با ما كه یادآور آن فرد اصلی هستیم، شروع كند تا شاید این بار مشكلات و مسایل قبلی تكرار نشود. اگر یك كودك در یك بازی ببازد رفتار طبیعی او چیست؟ معمولاً كودكان اصرار میكنند كه یكبار دیگر بازی كنند تا شاید این بار برنده شوند اما اگر یكبار دیگر با آنها بازی كنید و باز ببازند چه میكنند؟! معمولاً دوباره اصرار میكنند كه «فقط یكبار دیگر!» و سعی میكنند كه دوباره بازی كنند و اگر دوباره ببازند معمولاً بازهم با التماس میخواهند كه یكبار دیگر بازی كنند. این دور، ادامه دارد تا زمانی كه برنده شوند، آنگاه آرام میگیرند و بازی تمام است. همین مسأله برای كودكانی اتفاق میافتد كه در رابطه با پدر، مادر، برادر و خواهر احساس باخت كردهاند، احساس كردهاند كه در این رابطه چیزی كم بود و به همین خاطر كودك درون سعی میكند دوباره بازی كند تا شاید این بار آن كمبود نباشد و اگر بازهم كم باشد دوباره بازی را تكرار میكند و دوباره و دوباره تا وقتی كه احساس كند آن رابطه به تعادل رسیده است و دیگر مسألهای نیست و مسأله حل شده است. اینك كودك درون احساس میكند كه بالاخره برنده شد و بازی تمام میشود.
وقتی كسی عاشق ماست با عشق خود به ما این پیام را میدهد كه «من تو را سالهاست كه میشناسم تو یادآور یكی از افراد اصلی در كودكی من هستی امیدوارم در رابطه با تو كه یادآور او هستی، مشكلات قبلی تكرار نشود و من به تعادل روانی برسم». و زمانی كه شما هیچ حس خاصی نسبت به او كه عاشق شماست ندارید به او این پیام را میدهید كه «من تو را نمیشناسم، تو یادآور هیچ یك از افراد اصلی در كودكی من نیستی، من نیازی به تو ندارم پس لطفاً تعادل روانی مرا برهم نزن» وقتی كسی را كه عاشق ماست طرد میكنیم، یعنی از همان اول به او گفتهایم كه «تو درست فكر كردی من همانند آن فرد هستم، طرد كننده، پس تلاش كن تا بازی را ببری!» و او هم تلاش خواهد كرد و بازی ادامه خواهد یافت.
اما اگر او را به طور كامل بپذیریم یعنی به او این پیام را دادهایم كه «چه فرد بدی بوده است اما من مثل او نخواهم بود، تو خواهی دید كه من چقدر با او متفاوتم و چقدر از او بهترم پس بیا و پذیرش مرا دریاب و آن را احساس كن و آرام گیر» اما وقتی به او احساس خاصی نداریم طبیعتاً در برابر او نمیتوانیم عواطف راستینی را از خود بروز دهیم بنابراین دروغین بودن پذیرش ما آشكار خواهد شد و آن فرد این بار با زخمهایی جدید بر پیكره زخمهای كهنه قدیمی بازی را خواهد باخت، حتی اگر هم با او ازدواج كرده باشیم.
اما اگر طرد نكنیم و به دروغ هم نپذیریم و تلاش كنیم كه توضیح دهیم به نظر میرسد بازی چندان ادامه نخواهد یافت و در آخر نیز احساس باخت نخواهد بود. همانند زمانی كه كودكی اصرار به بازی دارد اما شما برای او توضیح میدهید كه نمیتوانید بازی كنید و بازی هم نمیكنید. درست است كه او ناكام میشود اما ناكامی او از این خواهد بود كه چرا بازی شروع نشد و او به دنبال یك نفر دیگر خواهد رفت كه با او بازی كند. «بازی نكردن» بهتر از این است كه به دروغ بازی كنید اما بازی نكردن هم آدابی دارد شما ممكن است بازی نكنید اما بدون توهین، بدون طرد و بدون اینكه احساس بدی ایجاد كنید. اما ممكن است بازی نكنید اما بازی نكردن شما به گونهای باشد كه فرد، احساس توهین كند، احساس طرد كند و با احساس بد از شما جدا شود. انسانها را محترم بداریم چه وارد زندگی ما بشوند و چه نشوند. آنها را به گونهای پس نزنیم كه احساس بیاحترامی، حقارت و خواری در آنها ایجاد كنیم. كه البته اگر كسی چنین كند توهین و تحقیر و طرد او بدون دلیل روانی در خود او نخواهد بود. زمانی كه دیگری را طرد میكنیم این پیام را میدهیم كه «از من دور شوید ای همهی آنهایی كه ارزش مرا ندانستید و سالها پیش مرا از خود دور كردید».
انسانها را محترم بداریم چه وارد زندگی ما بشوند و چه نشوند. رابطه با دیگران همیشه راهی است برای خودشناسی، در رابطه با انسانهاست كه میتوانیم در آیینهی دیگران، خودمان را و زندگی خودمان را ببینیم. وقتی از كسی بدم میآید میتوانم در آیینهی او به جستجوی آن باشم كه چه چیزی در او هست كه از آن بَدَم میآید و آنچه از آن بدم میآید مثلاً كجا مرا آزار داده است؟ این ویژگی در چه كسی بوده است كه من از آن بدم میآید؟! در گذشته این ویژگی را و یا مشابه این فرد را من كجا دیدهام و در گذشته چه بر من رفته است كه از این ویژگی متنفر شدهام؟ رابطه همیشه بابی است برای آشنایی بیشتر با روابط اصلی كه در كودكی شكل گرفته است و مبنا و پایهی سایر ارتباطها و روابط انسانی است. اگر من از یك فرد مستبد و خودرأی بدم میآید درست است كه استبداد و خودرأیی بد است اما در كجای زندگی من، استبداد و خودرأیی بوده است؟ چه كسی در گذشتهی من مستبد و خودرأی بوده است؟! اگر پدرم مستبد و خودرأی بوده است كجا و چرا از او بدم آمده است؟ از كدام رفتار او متنفرم و… همان گونه كه به عشق و عواطف مثبت خود توجه میكنید به طرد و نفرت خود نیز توجه كنید و سعی كنید ریشههای آن را درك كنید كه این نفرت و این طرد از یادآوری و تداعی كدامین طرد و نفرت در گذشتهی من میآید. طرد و نفرت را وسیلهای كنید برای شناختن خود و خودشناسی. اما به اختصار اگر كسی عاشق شما بود و شما عاشق او نبودید سعی كنید مطابق جدول زیر عمل كنید تا هم به دیگری آسیب كمتری برسد و هم به شما.
انجام بدهید
انجام ندهید
1 ـ او را درك كنید.
1 ـ با او ازدواج نكنید.
2 ـ محترمانه برخورد كنید.
2 ـ با او رابطه جنسی برقرار نكنید.
3 ـ دوستانه رفتار كنید.
3 ـ او را طرد نكنید.
4 ـ علت رد درخواست او را برایش توضیح دهید.
4 ـ به او توهین نكنید.
5 ـ روشن و آشكار صحبت كنید و از بیان كلمات دو پهلو خودداری كنید.
5 ـ از عواطف او سوء استفاده نكنید.
6 ـ به او اجازه دهید كه با شما صحبت كند اما این اجازه نباید به گونهای باشد كه فرد تصور كند میتواند نظر شما را تغییر دهد.
6 ـ راز او را به دیگران نگویید.
7 ـ سعی كنید خود را بشناسید.
7 ـ او را آزار ندهید.
8 ـ این رابطه را از سایر روابط كاری و… جدا كنید.
8 ـ با رفتار غیركلامی به او پیامهای متناقض ندهید.
9 ـ به رفتارهای غیركلامی طرد كنندهی خود توجه كنید.
9 ـ اجازه ندهید كه او شما را آزار دهد.
10 ـ در صورتی كه پیامهای شما را به طور متناقض درك كرد (پذیرش ـ طرد) برای او توضیح دهید كه پذیرش شما به چه معناست و طرد شما به چه معناست.
اما در صورتی كه عاشق یك فرد آزار دهنده بود و با رفتارها و عواطف خود شما را آزار میداد و وارد حریم خصوصی شما میشد، باید این بار مراقب «خود» باشید و از خودتان مراقبت كنید. در این صورت مطابق موارد زیر عمل كنید.
1 ـ به او بگویید كه رفتار او برای شما آزار دهنده است.
2 ـ از او فاصله بگیرید.
3 ـ از قدرت عاطفی خودتان برای ارجاع او به روان درمانگر یا مشاور استفاده كنید.
4 ـ با قاطعیت به او بگویید كه از شما فاصله بگیرد.
5 ـ در صورتی كه به رفتارهای خود ادامه داد از راههای قانونی برای رفع مزاحمت او استفاده كنید.
سه شنبه 14/8/1392 - 21:14
ازدواج و همسرداری
اگر عاشق فردی بودید و یك نفر دیگر نیز عاشق همان شخص بود، چه میكنید؟ وقتی دو نفر عاشق یك نفر هستند، شرایط پیچیدهای بوجود میآید، به ویژه زمانی كه آن دو نفر آشنای هم باشند. زمانی كه دو دوست یا دو برادر یا دو خواهر یا دو خویشاوند عاشق یك نفر هستند، شرایط بسیار پچیده میشود.
زمانی كه موضوع رقابت عشقی مطرح میشود افراد به دو گروه عمده تقسیم میشوند. یكی آنها كه اصل را بر عدم رقابت قرار میدهند و خودشان سرنوشت بازی را با كنار رفتن خود تعیین میكنند و دیگری آنها كه اصل را بر رقابت قرار میدهند و سرنوشت بازی را به دست معشوق و حق انتخاب او میسپارند.
دیدگاهی وجود دارد كه به رقابت به عنوان یك امر منفی مینگرد. این دیدگاه رقابت را بر نمیتابد و از آن به بدی یاد میكند چرا كه ممكن است افراد برای پیروزی دست به هر اقدامی بزنند به ویژه اگر هدف آنها فقط پیروزی باشد. این دیدگاه اصل را بر عدم رقابت در عشق قرار میدهد. اما اگر دقیقتر نگاه كنیم آنها كه وارد رقابت نمیشوند هركدام دلایل خاص خود را دارند. برخی عشق را از خود گذشتگی و ایثار میدانند و قصهی آنها قصه ایثار است و در شرایط رقابت عشقی ممكن است احساس كنند كه بالاترین ایثار و از خود گذشتگی آن است كه از معشوق بگذرند و از رقابت خارج شوند. برخی دیگر خود را لایق معشوق نمیدانند و خود را همسر شایستهای برای او نمیدانند، برخی دیگر جسارت رقابت را ندارند و برخی دیگر احساس میكنند كه شرایط به گونهای است كه نباید رقابت كنند و اگر رقابت كنند، دیگران به دیدهی منفی به او خواهند نگریست. برخی دیگر رقابت نمیكنند تا با نشان دادن عدم رقابت خود، قدرت و توانمندی خود را به رقیب و معشوق نشان دهند. آنها كه رقابت نمیكنند كنترل شرایط را با عدم رقابت به دست میگیرند و به این وسیله بر شرایط اعمال كنترل میكنند. احساس كنترل به افراد احساس ایمنی میدهد. زمانی كه افراد، درگیر رقابت عشقی میشوند احساس ناامنی ناشی از عدم كنترل اوج میگیرد. یكی از راههای اعمال كنترل، رقابت نكردن و كنار رفتن است. فردی كه كنار میرود، تسلط خود را بر شرایط اعمال میكند و به این ترتیب احساس ایمنی میكند.
اما آنها كه اصل را بر رقابت میگذارند معتقدند كه بهرحال زندگی و حیات با رقابت همراه و توأم است و ما از رقابت گریز و چارهای نداریم فقط آنچه مهم است چگونگی رقابت است. رقابت میتواند جوانمردانه و اخلاقی باشد و نیز میتواند ناجوانمردانه و غیراخلاقی باشد. پس همه آنچه كه مهم است چگونگی رقابت است نه اینكه رقابت كنیم یا نكنیم. رقابتی كه براساس اخلاق در چارچوب اخلاقیات باشد همانند مسابقات علمی و ورزشی است كه همهی انسانها به این رقابتها به دیدهی مثبت مینگرند. رقابت در عشق همانند هر رقابت دیگری میتواند اخلاقی یا غیراخلاقی باشد آنچه مذموم و ناپسند است رقابت غیراخلاقی است نه خود رقابت. در رقابتهای ورزشی یا علمی نیز وقتی دو برادر یا دو خواهر یا دو دوست یا دو خویشاوند رقیب یكدیگر باشند، شرایط پیچیده میشود. طبیعتاً رقابت در عشق بین این افراد از پیچیدگی بسیار بیشتری برخوردار است.
اما رقابت اخلاقی چه ویژگیهایی دارد؟! اخلاق به معنای رعایت حقوق دیگری در عین رعایت حقوق خود است. از آنجا كه انسان تمایل به خودخواهی دارد و حقوق خودش را بیشتر مد نظر دارد اخلاق از او بیشتر رعایت حقوق دیگری را میطلبد. رقابتی اخلاقی شمرده میشود كه به حق تجاوز نشده باشد و حقوق رقبا مد نظر گرفته شده باشد. حفظ حقوق دیگری در عین حفظ حقوق شخصی اخلاقایت را ایجاد میكند. اگر حق شخصی نادیده گرفته شود به شخص خود ستم كردهایم و اگر حق دیگری یا حق رقیب نایده گرفته شود به دیگری ستم روا داشتهایم و در هر دو صورت اخلاق رعایت نشده است. افرادی كه از حقوق خود میگذرند به خاطر حقوق دیگری، اخلاق را در مورد خود نادیده گرفتهاند و به خود ستم روا داشتهاند. برای آنكه مفهوم حقوق شخصی و حقوق رقیب در رقابت عشقی مشخصتر شود این حقوق را به طور مشخص در زیر میآوریم.
حقوق عاشق
حقوق رقیب
عاشق حق ابراز عشق دارم.
او حق ابراز عشق دارد.
عاشق حق خواستگاری دارم.
او حق خواستگاری دارد.
عاشق حق دارم كه برای ابراز عشق و خواستگاری كسی مزاحم من نشود.
او حق دارد كه برای ابراز عشق و خواستگاری كسی مزاحم او نشود.
عاشق حق دارم كه از یك شیوه غیراخلاقی برای دور كردن من از معشوق استفاده نشود.
او حق دارد كه از یك شیوه غیراخلاقی برای دور كردن او از معشوق استفاده نشود.
عاشق حق دارم كه اگر با معشوقم ازدواج كردم، دیگری وارد حریم زندگی خصوصی ما نشود.
او حق دارد كه اگر با معشوق ازدواج كرد، دیگری وارد حریم زندگی خصوصی آن دو نشود.
حقوق معشوق
او حق دارد تا زمانی كه با كسی ازدواج نكرده است با خواستگاران مختلف صحبت كند.
او حق دارد كه خودش همسرش را انتخاب كند و كسی او را برای انتخاب مجبور نكند.
او حق دارد كه پس از ازدواج كسی وارد حریم خصوصی او و همسرش نشود.
سه شنبه 14/8/1392 - 21:14