ادبی هنری
به نام خدا
زمين آب مي خواهد، آسمان آب مي خواهد، قلب ها تشنه اند،چشم ها از عطش ترك خورده اند، فرياد وا عطشا از حلقوم زمين و زمينيان برخواسته است، ماهي ها دعا مي كنند و پرندگان نيز. ساكنان بي تاب و عطشان زمين، دست فرا چشم خويش گرفته ـ تا ناكجاـ خيره به راه نگرانند و چشم انتظار...
چهارشنبه 5/2/1386 - 18:35
فلسفه و عرفان
به نام خدا
کوشش کن قلب تو برای خدا باشد، وقتی قلب تو برای خدا شد، خدا آن جاست. وقتی خدا آنجا بود، همه ی آنجه مربوط به خداست در آنجا حاضر و ظاهر خواهد شد. هر وقت اراده کنی همه نزد تو خواهند آمد، چون خدا آنجاست، ارواح همه انبیا و اولیا آنجا هستند، اراده کنی مکه و مدینه همه نزد تو هستند..... پس کوشش کن قلبت فقط برای خدا باشد تا همه ی آنچه مخلوق خداست نزد تو حاضر باشند.
مرحوم شیخ رجبعلی خیاط
چهارشنبه 5/2/1386 - 9:57
دعا و زیارت
به نام خدا
مسئله حجاب
متفكر شهيد استاد مرتضی مطهری
اسلام با همه توجهی كه به خطر شكسته شدن حصار عفاف دارد همانطور كه روش
اين آئين پاك خدائی است كه يك آئين معتدل و متعادل است و از هر افراط و تفريطی
به دور است و امتش را " امت وسط " میخواند از جنبههای ديگر غافل نمیشود .
زنان را تا حدودی كه منجر به فساد نشود از شركت در اجتماع نهی نمیكند . در بعضی
موارد شركت آنها را واجب میكند ،
مانند حج كه بر زن و مرد متساويا واجب است و حتی شوهر حق ممانعت ندارد.
چهارشنبه 5/2/1386 - 9:34
مصاحبه و گفتگو
به نام خدا
مستمند و ثروتمند
رسول اكرم " ص " طبق معمول ، در مجلس خود نشسته بود . ياران
گرداگرد حضرتش حلقه زده او را مانند نگين انگشتر در ميان گرفته بودند .
در اين بين يكی از مسلمانان - كه مرد فقير ژندهپوشی بود - از در رسيد .
و طبق سنت اسلامی - كه هر كس در هر مقامی هست ، همين كه وارد
مجلسی میشود بايد ببيند هر كجا جای خالی هست همانجا بنشيند ،
و يك نقطه مخصوص را به عنوان اينكه شأن من چنين اقتضا میكند
در نظر نگيرد، آن مرد به اطراف متوجه شد ، در نقطهای جايی خالی يافت ،
رفت و آنجا نشست . از قضا پهلوی مرد متعين و ثروتمندی قرار گرفت .
مرد ثروتمند جامههای خود را جمع كرد و خودش را به كناری كشيد ،
رسول اكرم كه مراقب رفتار او بود به او رو كرد و گفت :
" ترسيدی كه چيزی از فقر او بتو بچسبد ؟ ! "
- " نه يا رسول الله ! "
- " ترسيدی كه چيزی از ثروت تو به او سرايت كند ؟ "
- " نه يا رسول الله ! "
- " ترسيدی كه جامههايت كثيف و آلوده شود ؟ "
- " نه يا رسول الله ! "
- " پس چرا پهلو تهی كردی و خودت را به كناری كشيدی ؟ "
- " اعتراف میكنم كه اشتباهی مرتكب شدم و خطا كردم . اكنون به جبران
اين خطا و به كفاره اين گناه حاضرم نيمی از دارايی خودم را به اين برادر
مسلمان خود كه دربارهاش مرتكب اشتباهی شدم ببخشم ؟ "
مرد ژنده پوش : " ولی من حاضر نيستم بپذيرم " .
جمعيت : " چرا ؟ "
- " چون میترسم روزی مرا هم غرور بگيرد ، و بايك برادر مسلمان خود
آنچنان رفتاری بكنم كه امروز اين شخص با من كرد "
شهيد استاد مرتضی مطهری
داستان راستان جلد اول
چهارشنبه 5/2/1386 - 9:2
دعا و زیارت
به نام خدا
امام حسن عسکري(ع)
كسي كه پارسايي خوي او ، و بخشندگي طبيعت او ، و بردباري خصلت او باشد ، دوستانش بسيار شوند .
چهارشنبه 5/2/1386 - 8:29
شعر و قطعات ادبی
به نام خدا
مرا از شرمساري ها رها کن
زدست بي قراري ها رها کن
بيـــا يـک صبـح آدينـه دلـم را
از اين چشم انتظاري ها رها کن
چهارشنبه 5/2/1386 - 8:22
دانستنی های علمی
به نام خدا
بازنشستگی
پيرمرد نصرانی ، عمری كار كرده و زحمت كشيده بود ، اما ذخيره و اندوختهای نداشت ، آخر كار كور هم شده بود . پيری و نيستی و كوری همه با هم جمع شده بود و جز گدايی راهی برايش باقی نگذارد ، كنار كوچه میايستاد و گدايی میكرد . مردم ترحم میكردند و به عنوان صدقه پشيزی به او میدادند . و او از همين راه بخور و نمير به زندگانی ملالت بار خود ادامه میداد . تا روزی اميرالمؤمنين علی بن ابيطالب (ع)از آنجا عبور كرد و او را به آن حال ديد . علی به صدد جستجوی احوال پيرمرد افتاد تا ببيند چه شده كه اين مرد به اين روز و اين حال افتاده است ؟ ببيند آيا فرزندی ندارد كه او را تكفل كند ؟ آيا راهی ديگر وجود ندارد كه اين پيرمرد در آخر عمر آبرومندانه زندگی كند و گدايی نكند ؟ كسانی كه پيرمرد را میشناختند آمدند و شهادت دادند كه اين پيرمرد نصرانی است ، و تا جوانی و چشم داشت كار میكرد ، اكنون كه هم جوانی را از دست داده و هم چشم را ، نمیتواند كار بكند ، ذخيرهای هم ندارد ، طبعا گدايی میكند . علی - عليه السلام - فرمود : - " عجب ! تا وقتی كه توانايی داشت از او كار كشيديد و اكنون او را به حال خود گذاشتهايد ؟ ! سوابق اين مرد حكايت میكند كه در مدتی كه توانايی داشته كار كرده و خدمت انجام داده است . بنابراين بر عهده حكومت و اجتماع است كه تا زنده است او را تكفل كند ، برويد از بيت المال به او مستمری بدهيد "
شهيد استاد مرتضی مطهری
داستان راستان جلد دوم
چهارشنبه 5/2/1386 - 3:23
دعا و زیارت
به نام خدا
به تو خيانت می كنند ، تو مكن ! تو را تكذيب می كنند ، آرام باش ! تو را می ستايند ، فريب مخور ! تو را نكوهش می كنند ، شكوه مكن ! مردم شهر از تو بد می گويند ، اندوهگين مشو ! همه مردم تو را نيك می خوانند ، مسرور مباش ! آن گاه : ... از ما خواهی بود ... امام محمد باقر ( سلام خدا بر او و اهل او )
چهارشنبه 5/2/1386 - 3:3
دانستنی های علمی
به نام خدا
پرهيز از خشونت در دعوت و تبليغ
دعوت نبايد توأم با خشونت باشد ، و به عبارت ديگر دعوت و تبليغ نمیتواند توأم با اكراه و اجبار باشد . مسئلهای است كه خيلی میپرسند : آيا اساس دعوت اسلام بر زور و اجبار است ؟ يعنی ايمان اسلام اساسش بر اجبار است ؟ اين ، چيزی است كه كشيشهای مسيحی در دنيا روی آن فوق العاده تبليغ كردهاند . اسم اسلام را گذاشتهاند دين شمشير يعنی دينی كه منحصرا از شمشير استفاده میكند . شك ندارد كه اسلام دين شمشير هم هست و اين كمالی است در اسلام نه نقص در اسلام ، ولی آنها كه میگويند " اسلام دين شمشير " میخواهند بگويند اسلام در دعوت خودش ابزاری كه به كار میبرد شمشير است ، يعنی چنانكه قرآن میگويد : « ادع الی سبيل ربك بالحكمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی احسن آنها میخواهند اينجور وانمود كنند كه دستور پيغمبر اسلام اين بوده : ادع بالسيف . حالا كسی نيست بگويد پس چرا قرآن گفته : « ادع الی سبيل ربك بالحكمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی احسن »و در عمل هم پيغمبر چنين بوده است . يك نوع خلط مبحثی میكنند بعد میگويند اسلام دين ادع بالسيف است ، دعوت و تبليغ كن با شمشير . حتی در بعضی از كتابهايشان
به پيغمبر اكرم اهانت میكنند ، كاريكاتور مردی را میكشند كه در يك دستش قرآن است و در دست ديگرش شمشير ، و بالای سر افراد ايستاده كه يا بايد به اين قرآن ايمان بياوری و يا گردنت را میزنم . كشيشها از اين كارها در دنيا زياد كردهاند .
شهيد استاد مرتضی مطهری
سيری در سيره نبوی
چهارشنبه 5/2/1386 - 3:0
مصاحبه و گفتگو
به نام خدا
گوش به دعای مادر
در آن شب ، همهاش به كلمات مادرش كه در گوشهای از اطاق رو به طرف قبله كرده بود گوش میداد . ركوع و سجود و قيام و قعود مادر را در آن شب ، كه شب جمعه بود ، تحت نظر داشت . با اينكه هنوزكودك بود ، مراقب بود ببيند مادرش كه اين همه درباره مردان و زنان مسلمان دعای خير میكند ، و يك يك را نام میبرد و از خدای بزرگ برای هر يك از آنها سعادت و رحمت و خير و بركت میخواهد ، برای شخص خود از خداوند چه چيزی مسألت میكند ؟ .
امام حسن آن شب را تا صبح نخوابيد ، و مراقب كار مادرش ، صديقه مرضيه " ع " بود . و همهاش منتظر بود كه ببيند مادرش درباره خود چگونه دعا میكند ، و از خداوند برای خود چه خير و سعادتی میخواهد ؟ شب صبح شد و به عبادت و دعا درباره ديگران گذشت . و امام حسن ، حتی يك كلمه نشنيد كه مادرش برای خود دعا كند . صبح به مادر گفت : " مادر جان ! چرا من هر چه گوش كردم ، تو درباره ديگران دعای خير كردی و درباره خودت يك كلمه دعا نكردی ؟ "
مادر مهربان جواب داد : " پسرك عزيزم ! اول همسايه ، بعد خانه خود
شهيد استاد مرتضی مطهری
داستان راستان ( 1 )
چهارشنبه 5/2/1386 - 2:43