كجا برم كه عطر تو نپیچه توی لحظه هام قصم رو از كجا بگم كه پا نگیری تو صدام
باتشكر
هرچه كردم نشوم از تو جدا بدتر شد از دل ما نرود مهر و وفا بدتر شد اسمان وقت قرار من و تو ابری بود تازه با رفتن تو وضع هوا بدتر شد روی فرش دل من جوهری از عشق تو ریخت امدم پاك كنم عشق تو را بد تر شد
ای دوست دعا کن که مرا رنج تو آید شب گردد و بازم به دلت تاب و تب آید روزم سپری شد به امیدی که شب آید در حسرت دیدار تو جانم به لب آید ... نایب
اتنا
با رب دل دوستان پر از غم نكنی با تیر قضا قامت ما خم نكنی ای چرخ تو را به حق قران سوگند یك مو ر تن نایب ما كم نكنی
ز دست محبوب ندانم چون کنم وز هجر رویش دیده جیحون کنم یارم چو شمع محفل است دیدار رویش مشکل است
نیستی بود و عدم خم خالی شده از درد و علم مستی و زمزمه در حرم حرم من و محراب و تو و نون و قلم نایب
آری آغاز دوست داشتن است گرچه پایان راه ناپیداست من به پایان دگرنیندیشم كه همین دوست داشتن زیباست فروغ فرخزاد
باتشكر اتنا
در دل من چیزیست مثل یک بیشه نور مثل خواب دم صبح وچنان بی تابم که دلم می خواهد بدوم تا ته دشت بروم تا سر کوه دورها آوایست که مرا می خواند .
نگاهم یادباران كرده امشب مراسردرگریبان كرده امشب غم وفریادمن از این وآن نیست دلم یادرفیقان كرده امشب