دارالمومنین
سبزوار یکی
از کهن شهرهای شیعه ایرانی است که اکثر منابع تاریخی آن را در طول تاریخ
همواره در کنار قم ، آمل (طبرستان) ، کاشان و ری به عنوان یکی از شهرهای
مرکز تشیع در ایران دانسته اند. این شهر از نخستین شهرهای کشور است که در
همان ابتدای ورود دین اسلام به ایران ، در قرن اولیه اسلامی ، مذهب تشیع را
پذیرفت و همواره مرکز تجمع علمای بزرگ شیعه بوده است.
در برخی منابع تاریخ شیعه شدن
سبزوار و مرکزیت یافتن
سبزوار در میان شیعیان شرق کشور را چنین شرح می دهند :
«.....
سبزوار در
زمان حکومت عثمان (سال 30) به قلمرو سرزمین های اسلامی افزوده شد ......
مردم این دیار ، پس از گرویدن به دین مبین اسلام ، با آموزه های این مکتب
حیاتبخش آشنا شدند. حضور صحابه پیامبر (ص) ، تابعین ، برخی امامزادگان و
فرزندان ائمه ، همچون زید فرزند امام سجاد (ع) و قیام و شهادت وی در خراسان
در سال 125 و ورود هشتمین اختر تابناک امامت و ولایت امام رضا (ع) به
خراسان ، تأثیربسزایی در آشنایی مردم با مکتب اسلام و مذهب شیعی داشت. ا
ز
همان قرون نخستین اسلامی ، این شهر به عنوان یکی از چهار شهر اولیه شیعه
نشین ایران و پایگاه شیعیان شرق کشور به حساب می آمد و مردم آن از مدافعان
مکتب اهل بیت (ع) بوده اند. چنانکه اولین مدافعان و پیروان یحیی بن زیدبن علی بن حسین (ع) از بیهق یا
سبزوار فعلی به شمار می آمدند. بنا به
گزارش های
تاریخی ، مردم حق جوی بیهق در قیام هایی که در آن زمان علیه نصربن سیار –
حاکم اموی در خراسان بزرگ – صورت گرفته است ، نقش اساسی داشته اند.»(منبع :
سلمان زمان ، کاوشی در زندگی ، آراء ، آثار و کرامات حضرت آیت الله العظمی
سید عبدالاعلی سبزواری / نویسندگان : دکتر حسین بهروان و همکاران / نشر
جوان مهر / 1388)
بدیهی است مردم چنین شهری با این پیشینه غنی فرهنگی و
مذهبی در خراسان رضوی قطعاً درموقعیت ها و ایام مختلف مذهبی سال از جمله
ماه مبارک رمضان دارای آداب و رسوم و سبک زندگی خاص خود می باشند.
آداب و رسومی که شاید بخش هایی از آن به عنوان آداب و رسوم شهرهای دیگر خراسان نیز محسوب شود.
در ادامه تصمیم داریم به مناسبت فرارسیدن ماه مبارک رمضان به تشریح سبک زندگی مردم دارالمومنین
سبزوار در
این ماه بپردازیم. به همین دلیل مطلب پیش رو را که برای اولین بار در
شهریور 89 در وبسایت خبری تحلیلی سبزوارآنلاین منتشر شده است ، انتخاب کرده
و منتشر می کنیم. این مطلب حاوی اطلاعات خوبی از رسوم سبزواری های قدیم در
ایام ماه مبارک رمضان است. که جای آن دارد در همین جا از تنظیم کنندگان
این مطلب در تیم تحریریه سبزوارآنلاین سپاسگزاری کنیم.
آداب و رسوم مردم سبزوار در ماه مبارک رمضان
آداب
و رسوم ماه مبارك رمضان یكی از مباحث مهم فرهنگ مردم ایران است و از آنجا
كه این آداب و رسوم ریشه دینی دارد توجه همگان را به خود جلب كرده است.
در
ماه رمضان مردم به شكل هماهنگ تكالیف شرعی را انجام می دادند و برای به
جای آوردن این وظایف، هر جمعیت و گروهی با آداب و تشریفات خاص خود مراسم
رمضان را برگزار میكرد.
در
گذشته این آداب و رسوم از غنای ویژهای برخوردار بود و افراد با شوق و ذوق
بیشتری آداب رمضان را به جا میآوردهاند، اما امروزه با هجوم فرهنگ
بیگانه و مشكلات زندگی شهری و ماشینی، آداب و مراسم رمضان كمرنگ تر و حتی
بسیاری از آنها فراموش شدهاند.
ماه مبارک رمضان در خطه دارالمومنین سبزوار ویژگی ها و آداب رسوم خاص خودش را داشت، برای بررسی فرهنگ و رسوم مردم سبزوار با محمد عبدا... زاده ثانی کارشناس میراث فرهنگی گفتگویی داشتیم که در ادامه می خوانید.
شروع
ماه مبارک رمضان تا قبل از آمدن تلویزیون به خانه ها در هاله ای از ابهام
قرار داشت. لذا مردم روز قبل از ماه رمضان را روزه می گرفتند و این روز را «یوم الشک» می نامیدند، اگر آن روز ماه رمضان اعلام می شد که روزه شان واجب بود وگرنه جزو روزه های مستحبی محسوب می شد.
نیاکان
ما در گذشته های نه چندان دور که نه ساعت زنگداری بود و نه تلفنی از روش
های خاصی برای بیدار کردن روزه داران در سحر استفاده می کردند بدین صورت که
برای بیدار کردن مردم در ایام سحر فردی به نام «طبال» یا «طبل زن» بدون
اینکه مزد و مواجبی از مردم بگیرد به نسبت خیرخواهی به هنگام سحر و یک
ساعت مانده به اذان صبح از خواب برمی خاست و به بام خانه می رفت و در
ابتدا کارش را با صلوات بر محمد وآل محمد(ص) و چاووشی و مدح علی بن ابی
طالب(ع) شروع و سپس صدای خود را بلند تر می کرد و طبلی را بدست می گرفت و
آرام آرام بر طبل می کوبید تا مردم را بیدار کند و یا طبلی بر دوش می
انداخت و در کوی و برزن راه می رفت و طبل می زد تا مردم بیدار شوند. با
روشن شدن چراغ ها که نشانه بیدار شدن روزه داران بود «طبال» دیگر طبل نمی
زد.
به
هنگام تابستان اکثر مردم بر پشت بام ها می خوابیدند؛ گروهی به صورت «خبر»
یعنی هر همسایه که زودتر بیدار می شد همسایه دیگر را بیدار می کرد بعضی ها
هم با صدای خروس بیدار می شدند و اصطلاحا در «خروس خوان» از خواب بر می
خاستند.
اما طبال با آهنگ خاصی طبل می زد که با این قطعه شعر محلی که خانم «وَخ پلو بِپِز وَخ پُلوُ بِپِز وَخ کِمِه جوش کو» ریتم
می گرفت برخی طبال ها که دوره گرد بودند نیز با کوبیدن آرام بر طبل مدح
حضرت علی بن ابی طالب(ع) می گفتند و مردم را بیدار می کردند.
روزه
داران سبزواری در ماه مبارک رمضان غذای اصلی خود را در سحر می خوردند،
زیرا بعد از سحر کار و فعالیت اقتصادی روزمره مردم شروع می شد. در
گذشته برخی مردم غذایی به نام «قابلی» می خوردند که از گورس که گیاه کوهی
است تهیه می شود بدین صورت که آن را می جوشاندند سپس دم می کردند و می
خوردند.
اما سبزواری ها علاقه خاصی به اشکنه داشتند در این شهر بیش از 90 نوع اشکنه تهیه می شد که مشهورترین آن ها «اشکنه ی قورمه» می باشد.
بعضی ها ماست و دوغ و خیاری به همراه کشمش و بادام و گردو تناول می کردند.
بعضی ها هم تخم مرغ شیره می خوردند و بعدها که اوضاع مردم بهتر شده بود،
برنج همراه «خوشتلی» که همان رشته می باشد با کوکوی سبزی می خوردند.
مردم
بعد از خوردن سحری و اقامه نماز صبح به تلاوت قرآن کریم می پرداختند و
بعد از دعا و نیایش بدون اینکه دوباره بخوابند امور روزمره زندگی خود را
شروع می کردند و معمولا تا قبل از ظهر تمام کارهای شان را انجام می دادند و
بعد از ظهر به استراحت و ادای فرایض مذهبی از جمله تلاوت قرآن می پرداختند
تا بتوانند تا پایان ماه مبارک رمضان قرآن را یک دور بخوانند.
قرآن
خوانی بین همسایه ها به نوبت انجام می گرفت و هر شب در یک خانه مراسم
برگزار می شد خانواده ای که سوره «یس» را تلاوت می کرد باید افراد قرآن
خوان را افطاری می داد.
مردم خیر سبزوار با
توجه به تاکید قرآن کریم بر دستگیری از یتیمان به کرامت از ایتام می
پرداختند و سفره های افطاری را پهن و از آنها دلجویی می کردند.
اما آداب و رسوم مردم بخش های تابعه و روستاهای سبزوار نیز شنیدنی است آداب و رسومی که بعضا هنوز پابرجا است. در بخش داورزن
خانم ها به هنگام صبح «سفره صلوات» پهن می کردند و در امامزاده روستای
مور جمع می شدند، و برای تبرک چندین تسبیح داخل سفره می گذاشتند و چند شمع
روشن می کردند و دعا و ذکر می خواندند و سپس قرآن تلاوت می کردند.
در بخش ششتمد
نیز در مدرسه علمیه خانم ها جمع می شوند و قرآن خوانی دارند این مراسم در
دیگر بخش ها مانند روداب و خوشاب با کمی تفاوت به همین طریق برگزار می شود.
در
شبهای احیاء معمولا هیات های مذهبی افطاری می دهند همچنین اکثر خانواده
ها، کوچکترهای فامیل برای صرف افطار به خانه بزرگترها می روند و با حلیم و
شوربا افطار می کنند.
در
شب احیاء نوزدهم، بیست ویکم و بیست و سوم پس از نماز و دعای جوشن، قرآن بر
سر می گذارند. در قدیم در شب بیست وهفتم ماه رمضان که مصادف با کشته شدن
ابن ملجم است مراسم «ملاقه زنی» بود
و معمولا پسرها صورت خود را می پوشاندند و به درب منازل برای گرفتن طعام و
آجیل و خوردنی می رفتند و این شب را مردم جشن می گرفتند بعضی ها روی آنها
آب می پاشند و بعضی ها خرما می دهند.
در
روز عید فطر در قدیم رسم بر آن بود که مردم قبل از طلوع آفتاب نماز عید را
در محلی به نام «عیدگاه» یا «مصلی تاریخی» برگزار می کردند و بعد از نماز
عید فطر برای تبرک و تیمن بر سر مزار اهل قبور می رفتند و با پخش خرما و
حلوا طلب مغفرت برای مردگان می کردند.
مراسم و آداب و رسوم خاص هر استان و منطقه در ایام ماه رمضان جالب و خواندنی است .
هنوز هم میتوان سراغ گرفت جاهایی كه میشود رمضان را بو كرد و نفس كشید و مزمزه كرد
اگر
سالها پیش طبل و دهل، این دو ندادهنده وقت افطار و وقت امساك، جزیی از
رنگوبوی زنده نواحی مختلف ایران بوده باشد؛ در آن روزها و شبهای بیرادیو
و بیتلویزیون كه وقت شرعی را نمیشد از این دو همدم سرد و بیروح شنید.
هرچند
دارد یادمان میرود، اما چندان دور نیستند روزهای نقارهزدن و بلندبلند
روی پشتبام خانهها و مسجدها مناجات خواندن. با این حال این روزها چیزی
از آن نقارهها و مناجاتها یادمان نیست؛ چه رسد به اینكه مسجد محلهمان
را برای استقبال از این مهمانی بازسازی كنیم یا دستكم گردوخاكهایش را
بگیریم؛
فرار
میكنیم از سرزنشكردن خودمان. تقصیری نداریم. ناگزیریم از هماهنگی با این
همه شتاب و تعجیل و این همه منطق قرن 21. با همه این توجیهها و
دلخوشكنكها، اما حسمان زیر بار این توجیهها نمیرود و چیز دیگری
میگوید. دستكم می توانیم حرف بزنیم از آن همه ولولهای كه در ماه رمضان
میافتاد در خانههای دهات و خانههای شهرها. هرچند هنوز هم میتوان سراغ
گرفت جاهایی كه میشود رمضان را بو كرد و نفس كشید و مزمزه كرد.
نقاره
اینروزها تنها مردم مشهد و طبس هستند كه با آوای نقارهها به
استقبال اذان صبح میروند و روزه میگیرند. آستانه حرم حضرت امامرضا (ع)
از معدود جاهایی است كه هنوز هر سحر این رسم كهن ایرانی در آن اجرا میشود.
اینها را هوشنگ جاوید در كتابش «موسیقی رمضان در ایران» نوشته است.
نقارهزنی
قبل از اسلام هم به عنوان یك رسم كهن هنگام طلوع خورشید اجرا میشده است.
گروه نقارهزنی در واقع نوعی اركستر بوده كه از سازهای كوبهای و بادی كه
با قوانین خاصی به نام «نوبت» نواخته میشده، تشكیل میشده است. تاورنیه،
جهانگرد فرانسوی هم در سفرنامه ایران خود به نقارهزنی اشاره كرده است.
با
آمدن اسلام به ایران، هنر نقارهزنی جلوه دیگری پیدا كرد و به سنتی برای
زمان سحر و افطار ماه رمضان تبدیل شد و چهره یك هنر آیینی را به خود گرفت؛
جوری كه در بعضی از مناطق ایران این كار به شكل یك سنت وقفی درآمد، اما
امروز تنها در طبس به صورت اوقافی انجام میشود. نقارهزنیای كه در حرم
امام رضا برگزار میشود، گونهای تحولیافته از نقارهزنی باستانی در ایران
است.
دهل و دف
دهلزنی و دفزنی هم در برخی از مناطق ایران براساس تفكرات و
باورداشتهای قومی منطقهای به جای استفاده از نقارهزنی برای بیداری
مؤمنان استفاده میشده است. در میان نواختن سازهای كوبهای، آوازها و
نواهایی نیز خوانده میشده كه مهمترین آنها مناجات سحر است.
دهل
و دف زنی بهوقت سحر بیشتر در مناطق غربی و شمالغربی ایران رواج داشته
است. به جای آن در مناطق مركزی و جنوبی ایران، شیپور، كرنا و بوقزنی هنگام
سحر رایج بوده كه امروز از آنها هم تنها یادی باقیمانده است.
تا
زمانی كه كرنا و بوق صدفی و شاخی رایج بوده، از آنها استفاده میشده است.
بعد از آن اما با واردشدن شیپورهای فرانسوی و سوئدی به ایران كه بیشتر
كاربرد نظامی داشتهاند، از این شیپورها بهره میبردند. گاه شیپور یا كرنا و
بوق در كنار نقاره و دهل برای بیداركردن مردم مورد استفاده قرار میگرفت.
دمدم سحری
دمدم
سحری، آیینی است مخصوص ناحیه بوشهر. در بخشهایی از حومههای شهر بوشهر به
آن گمگم سحری هم میگویند. این نامگذاری به دلیل صدای حاصل از دمامزنی
است كه صدایی شبیه به تلفظ واژه «گمگم» از آن به گوش میرسد. دمدم، نوعی
دهل النگویی است كه در بوشهر رایج است.
این
سنت چنان در بوشهر جا افتاده و دیرینه شده كه برخی از خانوادههایی كه این
رسم را در ماه رمضان انجام میدادهاند، «دمسحری» نام گرفتهاند. این رسم
اما امروزه در بوشهر بسیار محدود شده است. در دوره پهلوی اول نواختن دمدم
سحر ممنوع بود اما پس از سال 1325 اجرای دوباره آن توسط شخصی به نام محمد
ابراهیم آغاز شد.
او
در آهنگهای سحری تغییراتی به وجود آورد. دمدمنوازی در شبهای احیا نوای
خاصی پیدا میكند كه نوعی حزن در آن نهفته است. در عوض هرچه به پایان
رمضان و عید فطر نزدیك میشود، نوایی شادتر پیدا میكند.
اجرای
این رسم به این صورت است كه 2 یا چند تن كه بیشتر آنها از خانوادههای
طبقه فرودست جامعه هستند، هنگام سحر و ساعتی به اذان مانده با یك دمدم
پرسروصدا در كوچهها قدم میزنند و «والسلام یا شهر رمضان» میگویند و مردم
را بیدار میكنند.
سحرخوانی
سحرخوانی یا مناجات سحری كه در بعضی از نقاط كشور به آن شبخوانی
هم میگفتهاند، از رسمهایی است كه تقریبا در همه جای ایران به شیوههای
مختلف اجرا میشده است. یك یا چند نفر از سحرخوانان بر بالای بام خانهها
یا گلدستههای مسجد میرفتند و ساعتی به اذان مانده با صدای خوش و رسای خود
شروع به خواندن مناجاتنامههای ویژه رمضان میكردند.
در
این سحرخوانیها، اغلب از مناجات خواجه عبدالله انصاری استفاده میشده
است. الحان مناجاتخوانی تاكنون مورد پژوهش و بررسی قرار نگرفته است. این
الحان از زیباترین مجموعههای موسیقی آوازی ایران است. سحرخوانی در شبهای
قدر تغییر میكند و به اصطلاح به آن «الصلوه» یا تیغ وبُرحیدری
میگفتهاند.
حكایتخوانی
نوعی حكایتخوانی نیز در ماه
رمضان رواج داشته است. گرچه حكایتخوانی همواره در ایران استفاده میشده،
اما در ماه رمضان به شكلی بسیار زیبا، جلوهای دینی و مذهبی پیدا میكند كه
به شرح زندگانی، داوریها و سیره امام علی (ع) میپردازد.
نبردها
و رادیهای آن شهید محراب و مولای مؤمنین در قالبی آهنگین توسط هنرمندان
(چه با ساز و چه بدون ساز) بیان میشد؛ حكایتهایی چون قلعه خیبر، سلمان و
شیر و علی و بند بربر از این قبیل حكایتها هستند.
منقبتخوانی
نیز گونهای ستایشگری است كه به 2صورت ضمنی و تلویحی در ماه رمضان خوانده
میشده است. منقبتخوانان، مبلغان مذهبی و دینی بودهاند. منقبتخوانی نیز
مثل دیگر آوازهای سحری در بیشتر نقاط ایران به گونهای متفاوت جریان داشته
است.