توقفی كوتاه روبروی آیینه 3000 ساله علم و فرهنگ ایران
مقدمه
یكی از قدیمیترین تمدنها، تمدن ایرانی است. ایرانیان به لحاظ علوم تاریخ و موسیقی، ستارهشناسی و ادبیات و پند و اندرز و شرح حال بزرگان، مهمترین بودند، اما آنچه سبب تحولی شگرف در این تمدن كهن شد، اسلام بود. صحنهی علم و فرهنگ، وسیعترین و پر شورترین میدان خدمات ایرانیان به اسلام است. اكثر آثار اسلامی در علوم دینی و در رشتههای دیگر به اندیشه و اراده دانشمندان مسلمان ایرانی خلق شد. ادب فقه، حدیث، تفسیر، كلام، فلسفه و تصوف در قرون نخستین اسلامی پایهریزی شد. هزاران فقیه، مجتهد، مفسر، محدث و سیاستمدار و... مبانی و قواعد اسلامی را پایه ریزی كردند. ادوارد براون در كتاب تاریخ ادبیات مینویسد: «اگر از علومی كه عموماً به اسم عرب معروف است اعم از تفسیر و حدیث و الهیات و فلسفه و طب و لغت و ترجمه احوال و حتی صرف و نحو زبان عربی، [اگر] آنچه ایرانیان در این مباحث نوشتهاند را مجزا كنید، بهترین قسمت آن علوم از میان میرود.»(1)
سعی ما بر این است نگاهی هر چند كوتاه به تاریخ علم و فرهنگ ایران پیش از اسلام تا دوران كنونی داشته باشیم.
ایران عهد باستان
بیش از سه هزار سال پیش گسترهی فلات ایران از ساحل فرات تا رود جیحون و از كنارههای سند تا كرانهی دریاچهی خوارزم امتداد داشت كه تا قبل از مهاجرت آریاییها به فلات ایران، ایلامیها در آنجا سكونت داشتهاند. در هزارهی دوم پیش از میلاد، فلات ایران میزبان آریاییهای مهاجری شد كه دولت ماد را در این سرزمین به قدرت رساندند. از این پس هخامنشیان، سلوكیان، اشكانیان و ساسانیان سالیان سال در فلات پهناور ایران حكمرانی میكردند. عقاید طوائف آریا در ادوار قدیم بر نوعی طبیعت پرستی ثَنَوی مبتنی بود، اما این اقوام تمدن ساز كهن با ورود به فلات ایران از سه هزار سال پیش وارد مرحلهی جدیدی از تمدن، شهرنشینی و حكومت شدند كه حكومت «پارس» نمونهی بارز آن است. به تدریج سرزمین ایران زیر پوشش دین زرتشت قرار گرفت. در این مقطع به قول هرودوت، هخامنشیان پارس را قلب دنیا میدانستند و «رفتار نیك، گفتار نیك و پندار نیك» را در راستای عبادات و اعمال خود قرار دادند. در زمان امپراطوری ساسانی، دو قدرت درجه اول ایران و روم بر جهان حكومت میكردند كه سایر كشورها یا تحت الحمایه آنها بودند یا باج گذار آنها. رقابت میان این دو تمدن كهن نه فقط در مسائل سیاسی و نظامی بود كه این دو ملت در مسائل اعتقادی و علمی نیز رقیب هم بودند؛ طوری كه پیش از طلوع اسلام، شاهان ایرانی بر اساس دشمنی و اختلاف با امپراطوری روم شرقی، مخالفان دشمنان خود را تقویت میكردند و در راستای همین امر فرقههایی از مسیحیت مانند نسطوریان در مخالفت با كلیساهای اسكندریه و بیزانتیوم (روم شرقی) توانستند در داخل متصرفات شاهنشاهی ایران بسیار پیش روند و كلیساهایی تأسیس كنند كه همراه با آن، فلسفه یونانی و علم الهی مخصوص به مسیحیت و نیز سنت خواندن و تفسیر متنهای یونانی، شامل علم و فلسفه نفوذ میكرد. همچنین شاهان ایرانی برای مقابله با مراكز تعلیم روم شرقی، مدرسهای در جندی شاپور تأسیس كرده بودند كه فیلسوفان و دانشمندان مسیحی و یهودی و هندی در آن مدرسه به تدریس و تحقیق اشتغال داشتند. شهر جندی شاپور مهد علمی دولت ساسانی بود كه با وجود بیمارستان بزرگ و مدرسه طب، دانشمندان ملل مختلف را به خود جذب كرده بود. كتابخانه دانشگاه جندی شاپور به دستور انوشیروان تأسیس شد و به جمع آوری كتاب از دورترین نقاط دنیا پرداختند. در كنار علوم، صنایع و فنون دیگری چون صنعت نساجی، سفالسازی، معماری مترقی دورهی ساسانی كه تیسفون (مدائن) و قصر شیرین از بقایای آن است، نشان دارد.
واقع شدن ایران در چهار راه عالم قدیم، امكان حضور ادیان، علوم و صنایع مختلف را بیشتر فراهم میكرد. بدین ترتیب در شهرهایی چون جندی شاپور، حرّان و اُدِسا مقدار فراوانی از علم یونانی، بابلی، هندی و ایرانی همچون میراث زندهای ازمعرفت محفوظ ماند و اندیشهی ورود این علوم به جهان اسلام، خود جرقهای بود تا مسلمانان بتوانند با ترجمه كردن متون خارجی به عربی از رهآوردهان علمی پیش از اسلام بهره ببرند. اما با وجود بالندگی علمی ایران و تمدن ایرانی در عهد باستان، گرفتاری ایرانیان در زنجیر رژیم موبدی و نظام اجتماعی طبقاتی و خشك ساسانی كه تحصیل را منحصر به موبدزادگان و نجیبزادگان میدانست، آنها را از پیشرفت همه جانبه در عرصههای علمی باز داشت كه در دوره اسلامی نبوغ علمی ایرانی به اعلی درجهاش رسید.
زمینه ظهور اسلام در ایران
از ابتدای دوره هخامنشی كه تمام ایران كنونی به اضافهی قسمتهایی از كشورهای همسایه تحت یك فرمان در آمد 2500 سال میگذرد و از این 25 قرن نزدیك به 14 قرن آن را ما با اسلام به سر بردهایم.
مبلغان مسیحی جنگهای صدر اسلام را درستاویز قرار داده، عامل نشر و توسعه اسلام را زور و جبر معرفی میكنند، اما در اینجا سؤالی پیش میآید: چرا با وجود جنگهای بسیار زیاد و طولانی كه میان ایرانیان و رومیان صورت میگرفت، آیین مسیحیت نتوانست از چنین فرصتی برای نفوذ در ملت ایران برخوردار شود؟ چطور ممكن بود سپاه جوان و نوپای مسلمان، بتواند ارتش بسیار عظیم و قدرتمند ایران آن روز را شكست دهد؟ پاسخ به این سؤالها چیزی جز پذیرش اسلام توسط ایرانیان نیست. زیرا ما ایرانیان حقایق و حقانیت اسلام را تشخیص دادیم و آن را دین آسمانی یافتیم. اسلام به ما امكان رشد و كسب آگاهی و تحصیل علم و معرفت داد ونه تنها زنجیر طبقاتی جباران سیاسی و دینی را از پای ما گشود، بلكه این امور را بر همه امت واجب كرد. ما ایرانیان در حالی اسلام را پذیرفتیم كه در روزگاری به سر میبردیم كه عقاید در هم و بر هم یهودی، مسیحی، زرتشتی، مانوی، مزدكی و... چون بیماری لاعلاج در روح و مغزمان نفوذ كرده بود و امكان حركت و بالندگی را از ما سلب كرده بود.
ایرانیان در لوح آغازین دفتر خدمت به اسلام، سه اصل صمیمیت، اخلاص و ایمان را دستمایه قرار دادند تا قدردان دین مبین اسلام باشند. زیرا پیشوایی دینی مردم نقاط مختلف در هیچ عصر و زمانی چنین افتخاری را برای ایرانیان به وجود نیاورده بود؛ آن گونه كه از گمنامترین خانوادهها، نام آورترین دانشمندان، متفكران، ادیبان، فیلسوفان، ریاضیدانان، محدثان، مفسران، متكلمان، شاعران، فیزیكدانان و پزشكان بیرون آمدند.
تحولات علمی و فرهنگی ایران در 14 قرن اخیر
پس از فتح ایران در قرون اول و دوم اسلامی، خلفای اموی و عباسی در ایران حكومت میكردند كه بخش اعظم این دوران مربوط به خلافت عباسیهاست. قرن اول و دوم هجری، دوره رنسانس و شكفتن استعدادهای علمی و معنوی ایرانیان پس از یك ركود طولانی است. جامعه ایران در دو قرن نخست با پذیرفتن فرهنگ و آیین اسلام و حفظ هویت ملی خود، به ویژه زبان فارسی سعی كرد پایههای فرهنگی و اجتماعی جدید را تحكیم بخشد. جرجی زیدان معقد است: «خلفای عباسی در دوره نهضت تخم علم و ادب را در بغداد افشاندند و میوه و محصول آن به تدریج در خراسان و ری و آذربایجان و مصر و شام و... به دست آمد.»(2) در این زمان تلاشهای فراوانی جهت ترجمه منابع به عربی و كتاب و كتابت و ایجاد مراكز علمی و فرهنگی صورت گرفت. از دیگر ویژگیهای عصر عباسی در قرن دوم هجری باز شدن فضای فكری جامعه به دلیل سست شدن تسلط دولت بر نهادهای فكری و عالمان، آغاز عصر تدوین علوم و باز شدن درهای دنیای اسلام به روی تمدنهای قوی و كهن بوده است. حضور امام رضا علیه السلام در خراسان سبب نورافشانی این عصر در جامعه ایران میشود؛ طوری كه یكی از اندیشمندان بزرگ دنیای كنونی معتقدند: «اگر ما امروز تمدن ارزشمندی به نام تمدن ایرانی داریم به بركت حضور امام رضا علیه السلام در خراسان بود.»(3)
امام علیه السلام در طوس بیشتر به بحثهای علمی و خصوصاً تبیین مسأله امامت میپرداخت. مأمون نیز جلسات مناظره با علمای مذهب اسلامی و صاحبان نحلههای دیگر ترتیب میداد و امام از این فرصت استفاده می كرد و با بیان اسلام ناب و مبانی شیعی، برتری شخصیت علمی خود را نیز به اثبات میرساند. مرحوم صدوق در عیون اخبار الرضا، مجموعه خطبهها، مناظرات و روایات امام رضا علیه السلام را جمع آوری كرده است كه حجم آن نشانه جهاد علمی حضرت در طول تاریخ علمی ایشان است. پاسخ بسیاری از مسائل مختلف كلامی و مسائل اختلافی میان شیعه و سنی، جزء آموزههایی بود كه به یمن بركت حضور امام رضا علیه السلام در خراسان در اختیار مسلمانان قرار گرفت. با تلاشهای آن حضرت شیعه نشاط و جنبشی كسب كرد و علناً حب و ولای خاندان پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله وسلم را اظهار كرد.
فاصله ی بین قرن هفتم میلادی (فتح عرب بر ایران) و تشكیل نخستین سلسله مستقل یا نیمه مستقل ایرانی (طاهریان و صفاریان) در قرن نهم میلادی، یعنی قرون اول و دوم هجری، دورهای است بسیار جالب توجه و مهم كه شخصیتهای مسلمان ایرانی علاوه بر شكفتگی استعداد علمی و فرهنگی، از جنبه مذهبی و دینی نیز رشد یافتند.
قرن سوم هجری شاهد ظهور و به قدرت رسیدن حكومتهای طاهریان و صفاریان است. ابن ندیم در الفهرست نوشته است امرای طاهری همه شاعر بودند و طبعاً این اشعار عربی بود. در این زمان نشانی از توجه به زبان فارسی كه از پایههای غنی فرهنگ و هویت ایرانی است، وجود ندارد؛ حال آن كه زبان ملی كشورمان در دوران صفاریان حفظ شد. با به قدرت رسیدن سامانیان، كتابخانههای معتبر و بزرگی چون كتابخانه نوح بن منصور سامانی در ایران تأسیس شد. خاندان سامانی از حامیان، دوستداران، دانشمندان و مروجان ادب و فرهنگ فارسی بودهاند. علما در روزگار سامانیان منزلت اجتماعی و سیاسی بالایی داشتند و زمانی كه صحبت از روی كار آمدن امیر جدیدی بود «سپهسالاران، امراء، قائدان و اشراف» به اتفاق علما تصمیم میگرفتند. خطهی نیشابور، بخارا، ری و اصفهان طی قرون سوم وچهارم مهد گسترش دانش اسلامی بود واین مسئله از اینجا روشن میشود كه دانشمندان و عالمان فراوانی در این شهرها سكونت داشتهاند كه گاه مذهب آنها تا قرنها نفوذ خود را میان مردم حفظ میكرد. همزمان با سامانیان در طبرستان (نام قدیم مازندان) علویان، آل زیاد و آل بویه حكومت میكردند. در این حكومتها نیز از علما و دانشمندان حمایت میشد تا راه را برای توسعه بیشتر علم هموار نماید. از همین رو كتابخانههای بزرگی كه در قرن چهام هجری از اعتبار بالایی بر خوردار بود شكل گرفت. اگر دوران آل بویه را دوران كتابخانه بنامیم، چندان بیراهه نرفتهایم. زیرا كتابخانه سازی در قرن چهارم رایج شد. امكانات مالی گستردهای كه در اختیار وزیران فرهنگ دولت بود، آنها را در كنار جذب عالمان به دربار به سمت توسعه كتابخانه كشاند. نمونهی آن، كتابخانهی بینظیر صاحب بن عباد از وزرای با تدبیر ایران در ری بود كه تنها فهرست این كتابها به ده مجلد میرسد. گفته میشود دركتابخانهی وی بیش از 117 هزار جلد كتاب بوده است.
فرآهم آمدن بستر و شرایط مناسب بالندگی علمی در قرم چهارم، این قرن را قرن برجسته و بزرگی چون محمد بن اسحاق معروف به ابن ندیم صاحب كتاب الفهرست، محمدبن یعقوب كلینی صاحب كتاب كافی، شیخ صدوق، بزرگترین محدث شیعه و دارندهی كتاب من لا یحضره الفقیه، شیخ طوسی و دو اثر عظیم وی الاستبصار و التهذیب قرار داد. علم حدیث، دانش نجوم، پزشكی، علم و فلسفه و كلام فقه و علوم قرآنی انواع دانشهایی است كه در قرن چهارم رشد و گسترش یافت. از میان علوم نامبرده علم فلسفه و كلام كه محصول راهیابی عقل و معارف عقلی اسلامی در میان دانشمندان مسلمان است، بزرگترین فیلسوف قرون نخست هجری، صاحب كتاب شفا، ابن سینا (073-824) را به ظهور رساند. به این ترتیب قرن چهارم هجری، را میتوان یكی از تأثیر گدارترین قرون در تمدن اسلامی به حساب آورد. سالهای پایانی دورهی سامانی و دورهی نخست عصر غزنوی شاهد حضور شاعری برجسته به نام ابوالقاسم فردوسی است كه شاهنامهاش را به محمود غزنوی تقدیم كرد. اگر چه تعصبات مذهبی سلطان محمود مانع از برخورداری مادی فردوسی از كار خویش شد، اما به طور شگفت انگیزی میان تودههای مردم باقی ماند و امروز موقعیت خود را حفظ كرد.
آتش زدن كتابها در ری، فرار ابن سینا، سخت گرفتن بر ابو ریحان بیرونی (صاحب كتاب ما للهند) و بی توجهی به فردوسی را نشانههای سخت گیری محمود غزنوی بر فیلسوفان و عالمان و عدم توجه وی به فرهنگ و ادب میتوان دانست. با وجود همه موانع در روزگار غزنوی و سلجوقی، شعر فارسی به رشد بسیار بالایی رسید. شاعران این عهد در سرودن هر نوع شعری توانا بودهاند. خواجه نظام الملك، خواجه عبد الله انصاری (از چهرههای برجسته تصوف خراسانی) با نوای دلنشین مناجاتهایش و محمد غزالی (از بزرگترین عالمان دوره سلجوقی كه ابداعگر شیوه جدیدی در مسائل مذهبی بوده است) هر یگ چون نگین انگشتری بر دایرهی تمدن اسلامی در عصر سلجوقیان میدرخشیدند.
دوران حكومت خوارزم شاهیان، درگیری میان ایرانیان و مغول به اوج خود رسید، طوری كه منجر به تسلط مغول بر ایران وتشگیل حكومتهای ایلخانان، سربداران و تركمانان شد. ایرانیان در مقاطع تاریخی مختلف، از گذشته تا امروز، پیرامون را بسیار از دست دادند، ولی كمتر گذاشتهاند به «هسته و مغز» آسیب جدی وارد شود. دوران بیثباتی و بحران در جریان حمله مغول، هم به شاخ و برگ و میوه و هم به تنهی تنومند درخت تمدن ایران آسیب وارد كرد، اما خوشبختانه ریشه ای محكم در خاك انتظار میكشید تا هر آنچه را از دست داده بازسازی و ترمیم كند. در توفان قدرت مغولی، ایرانیان سیاست و حكومت را ناگزیر به مغولان تقدیم كردند، اما به خوبی میدانستند كه این قدرت سیاسی خونریز درنوعی بیهویّتی به سر میبرد و لااقل از قدرت فرهنگ سازی و دانش پروری تهی است. در نتیجه، این اسلام بود كه مغول را در خود هضم ساخت و از آدمكشانی آدم خوار انسانهایی دانش دوست و دانش پرور ساخت؛ از دودمان چنگیز، محمد خدابنده را تحویل داد و از نسل تیمور، بایسنقر و امیر حسین بایقرا به وجود آمد. در میان حكومتهای مغول، تیوموریان علاقه وافری به كتاب و كتابت و آراستن آن داشتند. این مسئله سبب شد تا مكتب ادبی و هنری در هرات شكل یابد. صاحبان و نوابغ علم و حكمت، تاریخ و نقاشی، خطاطی و شاعری در این دوره به ظهور رسیدند و بزرگانی چون خواجه نصیر الدین طوسی (وزیر هلاكوخان) رشید الدین فضل الله همدانی، عطاء الملك جوینی، حمد الله مستوفی، قطب الدین رازی، حافظ و سعدی و كمال الدین حسین بهزاد (سرآمد نقاشان عهد تیموریان كه افتخار هنر این عصر شناخته میشود) به عنوان شیرینترین محصول فرهنگ و تمدن ایرانی، در آسمان علم و ادب، مستقل خلافت، كه تا اواسط قرن 7 هجری همچنان پا بر جا بود، درخشیدند. اما این 9 قرن گرچه شاید به لحاظ حاكمیت سیاسی و اجتماعی، كمرنگ بوده باشد، اما در برخی زمینهها پر رنگتر جلوهگر شد. نقش شاعران و دانشمندان بزرگی كه تاكنون نام برده شدند و فرهنگ سازی آنها در جنبههای مختلف ملی، حاكی از تأثیر این 9 قرن در زندگی ایرانیان است. احیای تشیع در عهد صفوی، تجدید حیات علوم عقلی را ممكن ساخت و در فضای شیعه جدید ایران، سلسلهای از فیلسوفان و متألهان برجسته چون میرداماد، میر فندرسكی، شیخ بهایی و ملا صدرا ظاهر شدند. پیدایش شخصیت فكری چند بعدی صدر الدین شیرازی در دورهی صفویه نشان از حضور سنت فكری قوی و پویا دارد.
دوره ركود فَترت در امور فرهنگی از جمله كتابخانهها را دوران افشاریه و زندیه میدانند كه بازتاب این عقب ماندگی علمی و فرهنگی در دوران قاجاریه و پهلوی نیز همچنان منعكس بود. اگر چه در این ادوار تاریخی مراكز فرهنگی و علمی - آموزشی جدیدی پیریزی شدند.
یك سؤال این است كه: چگونه شد جامعهای كه در عصر اوج تمدن اسلام، پرچمدار علم و معرفت بشری بود، در مقطع دیگر در ورطهی رویگردانی از علوم رفت و مبدل به یك برهوت شد كه كمتر كسی در آن، اطلاع از فیزیك و شیمی، ریاضیات، پزشكی و فلسفه داشت؟ در پاسخ به این سؤال، نه میتوان دست روی یك مقطع مشخص گذاشت و سال معینی را تعیین كرد و نه میتوان گفت كه از این نقطه یا از این منطقه انحطاط علمی مسلمین آغاز شد. مسلماً مجموعهای از عوامل به تدریج دست به یكدیگر دادند و پیشكسوتی علمی و فرهنگی مسلمانان در جهان را از بین بردند. این تحولات، نه یك شب به وجود آمد و نه صرفاً معمول یك عامل، مثل حملهی مغول به ایران بود. زیرا عصر طلایی رونق علمی در اسلام از اواسط قرن 8 میلادی (قرن 2 هجری) به تدریج پیدا شد و تا اواخر قرن نهم و اوایل قرن دهم به اوج خود رسید. پس از این، تحول و پویاییاش رو به كندی نهاد و از قرن یازدهم به تدریج در حالت سكون قرار گرفت. در قرن دوازدهم میلادی سایه برهوت علمی و انحطاط به طور كامل پدیدار میشود. بنابر این در قرن سیزدهم كه هجوم مغولان صورت گرفت، جریان افول علمی مسلمین، یكی دو قرن میشد كه در حال تكوین بود. دور شدن مسلمانان از اسلام اصیل اگر چه پاسخی در مورد علت سقوط ایرانیان از اوج به حضیض است، لاجرم آنها را از مسیر منحرف كرد و اسباب تباهیشان را فراهم نمود، اما به واقع چه عواملی در افول و اضمحلال ایرانیان مؤثر بود؟ با ادامهی شرایط نابسامان و اوضاع نا آرام ایران، شكستهای پی در پی در عرصهی جنگ با امپراطوری روس، فرماندهی كل قوای ایران (عباس میرزا) را بر آن داشت چارهسازی كند و پس از چندین قرن كه علوم طبیعی از ایران رخت بسته بود، نخستین بار در قرن نوزدهم میلادی ضرورت یادگیری این علوم آشكار شد و به همت او نخستین بار گروهی از ایرانیان برای كسب علوم و دانش راهی اروپا شدند كه بعدها امیر كبیر با تأسیس دار الفنون، كار او را ادامه داد.
تاریخ با همهی حوادث تلخ و ناگوارش بر تن زخم دیدهی ملت ایران سپری شد تا مهمترین و ریشهدارترین حادثهی تاریخ اسلام پس از صدر اسلام اتفاق افتاد. اما پیش از بازگویی این حادثه، مناسب است قدری اندیشه، علم و فلسفه را در ایران با دیدی وسیعتر بازگو كنیم. اهتمام ایرانیان به تفسیر، فقه و حدیث كه مستقیماً با متن اسلام مربوط بود از میام تفاسیر به جا مانده از آنان كاملاً هویداست. تفسیر علی بن ابراهیم قمی، تفسیر عیاشی، تفسیر تبیان، اثر شیخ طوسی (اهل خراسان) ستاره درخشان اسلام و مؤسس حوزه علمیه هزار ساله نجف، مجمع البیان، اثر طبرسی (اهل تفرش)، روضه الجنان، اثر ابو الفتوح رازی (اهل نیشابور) معروفترین و غنیترین تفسیر شیعه به زبان فارسی، تفسیر صافی، اثر ملا محسن فیض كاشانی، تفسیر ملا صدرا و صدها تفسیر ارزشمند دیگر كه یا مربوط به ایرانیان ایرانینژاد است و یا از عرب نژادانی كه ایرانی شده بودند و همچنین مؤلفان كتب اربعه شیعه و مؤلفان «صحاح سته» اهل تسنن كه از معتبرترین كتب حدیث شیعه و سنی است نیز ایرانی هستند، اعم از ایرانی، ایرانی نژاد یا ایرانی عرب نژاد كه حكایت از دست قوی و ذهن پرتوان فرزندان ایران در عرصه تفسیر و فقه وحدیث دارد. خدمت ایرانیان به زبان عربی بر اساس یك انگیزه دینی و بدون تعصب ملی، بیش از خود اعراب به این زبان بود؛ حتی خیلی بیشتر از خدمت این مردم به زبان فارسی. در عرصهی فلسفه نیز باید اذعان كرد كه از زمان الكندی به بعد، ابتكار فلسفه به دست ایرانیان افتاد و به حق، این مسلمانان با هوش و ذكاوت در هیچ یك از علوم و فنون به اندازهی فلسفه، اكثریت قاطع نیافتهاند. فلاسفهی به نام اسلام كه ایرانیاند و از شاگردان فیلسوف عرب كندی آغاز میشوند، عبارتند از: ابو زید بلخی، ابو سلیمان سجستانی، شیخ الرئیس ابو علی سینا، شیخ شهاب الدین سهروردی، خواجه طوسی، قطب الدین رازی، قطب الدین شیرازی، صدر المتالهین شیرازی و... آزادی فكری مسلمانان، علوم فلسفی و به ویژه علم منطق را رفته رفته به اوج ارتقا رساند كه فارابی، بزرگترین مفاخر شرق و اسلام در رأس آنها واقع است و ابوریحان بیرونی و ابن سینا و نظایر ایشان نتیجه آن میباشند. فارابی استاد منطق و فلسفه و موسیقی بود. او زندگی صوفیانه داشت و در زمان خلافت عباسیان میزیست. معلم ثانی در مسائل علم النفس از پیروان بسیار نزدیك معلم اول (ارسطو) بود و سخت به طرز استدلال ارسطویی وفادار بود.
جانشین شایسته فارابی در علم فلسفه، ابو علی سینا، ملقب به امیر پزشكان است؛ حكیمی كه در سن 18 سالگی به تمام علوم زمان اشراف پیدا كرد و از آن پس، تنها فهم خود را از لحاظ عمق افزایش داد. غالباً به عنوان پزشك به فرمانروایان خدمت میكرد و زندگی اجتماعی پر فعالیتی داشت؛ ولی در عین این اوضاع و احوال، زندگی عقلانی پر فعالیتی نیز داشت كه تعداد و نوع آثار تألیف شده و خصوصیات شاگردانش گواه بر این مدعا است. بو علی در حالی كه سوار بر اسب در ركاب پادشاه عازم جنگ بود، بعضی از آثار خود را اهدا میكرد كه این نشان از نیروی تمركز فكری عالی او داشت. چنین شخصی شایستگی این را داشت كه اساس فلسفهی مكتب قرون وسطی را بریزد ومیراث بقراطی وجالینوسی را در پزشكی تركیب كند و در علم و ادب اسلامی چنان تأثیر گذارد كه هیچ كس پیش یا پس از وی نتوانسته باشد آن گونه مؤثر باشد. قانون، بزرگترین اثر پزشكی ابن سینا و شفا، بزرگترین اثر فلسفیاش جنبههای دیگر نبوغ ابن سینا را آشكار میسازد، اما جدای از آثار علمی و فلسفی وی، چندین منظومه آثار دینی نیز از او بر جا مانده است؛ در این میان تفاسیری از چند سوره قرآن دیده میشود كه در آن میكوشد تا ایجاد سازگاری میان عقل و ایمان را كه پیش از وی به دست كندی و فارابی و اخوان الصفا آغاز شده بود، كامل كند و همین كار بود كه توسط خلف وی سهروردی ادامه یافت و عاقبت درخت این كوششها به دست میرداماد و ملاصدرا به بار نشست.
سهروردی مرد سفر بود و در جریان سفرهای داخلی و خارجی ذهن، هویت و شخصیت این مرد جوان افسانهای فلسفهی ایران، ساخته و پرداخته شد. وی با وجود كمی عمر، حدود پنجاه كتاب به فارسی و عربی با سبك جذابی نوشته است. تصور سهروردی از تاریخ فلسفه جالب توجه است؛ به نظر شیخ اشراق، حكمت یا حكمت الهی از جانب خداوند از طریق وحی به ادریس پیغمبر رسیده است. ادریس را در سراسر قرون وسطی در شرق و در بعضی از مكتبهای غرب مؤسس فلسفه و علوم میشمرند. پس از آن، حكمت دو شاخه شد كه یكی از آنها به ایران آمد و دیگری به مصر رفت واز آنجا به یونان و سپس وارد تمدن اسلامی شد. وجود اصطلاحات فلسفی در زبان فارسی (از قبیل كیان، مینوی، خرداد، مرداد، اردیبهشت و...) باستانی بودن فلسفه و بالملازمه منطق را در ایران تأیید و تقویت میكنند. سهروردی تمثیلات و رمزهای زردشتی را برای نظریات خویش فراوان به كار برده است؛ از این رو برخی وی را به داشتن تمایلات ضد اسلامی متهم كردهاند.
در طول دورهای كه از زمان حمله مغول تا تأسیس دولت صفوی انجامید، از سویی شاهد پیشرفت در مكاتب فكری اسلامی كلاسیك هستیم و از سویی دیگر ناظر تلاشهایی برای تلفیق این مكاتب. بدین سان برخی همچون قطب الدین شیرازی و ابن تركه در هر سه مكتب مشایی، اشراقی و عرفانی تبحر دارند. اما امروزه آخرین و كاملترین نظام فلسفه در عالم اسلام، نظام فلسفهی صدر المتألهین است كه نه تنها جامع فلسفههای گذشته، بلكه به یك معنا، جامع فلسفه عرفان و كلام پیش از خود بوده و حتی مكتب او را محل التقای قرآن و عرفان و برهان دانستهاند. امروزه در محافل سنتی و حوزههای علمیه، حكمت متعالیه مهمترین جریان فلسفی است كه تدریس میشود. حكمت متعالیه بر سه اصل اساسی متكی است: اشراقی یا شهود عرفانی، دلیل یا برهان عقلی و دین یا وحی.
این حكمت، چشم انداز جدی در حیات عقلی اسلامی است كه بر تلفیق و یكپارچه سازی (تقریباً) همه مكاتب متقدم اندیشه اسلامی مبتنی میباشد. آنچه نباید از یاد ببریم این است كه علم و دانش مثل بذری است كه نیازمند زمین مساعد برای رویش است و زمینی كه آمادگی پرورش علم و دانش و فرهنگ و فضیلت را داشته باشد و درخت شعور و آگاهی و خرد در آن به بار نشیند، اخلاق است. از این روست كه قرآن در سوره بقره، (آیه 282) میفرماید: «و اتقوا الله و یُعلّمكم الله؛ تقوای الهی پیشه سازید [و پاك شوید] تا خدا به شما تعلیم دهد.»
نمیتوان از علم و فرهنگ ایران و ایرانی نام برد و بزرگانی دیگر چون شیخ مرتضی انصاری، حاج ملا هادی سبزواری، سید جمال الدین اسد آبادی، میرزا محمد تقی شیرازی، شیخ محمد خیابانی، آیت الله بروجردی، علامه محمد قزوینی، علامه دهخدا، شهید مطهری، شیخ آقا بزرگ تهرانی (صاحب بزرگترین كتابشناسی جهان اسلام «الذریعه الی تصانیف الشیعه») و چهرههای فكور و اندیشمند دیگر را نادیده گرفت. بیشك، تاریخ ایران و جهان هنوز از صداقت، صراحت، شجاعت، از جان گذشتگی، صلابت، شخصیت والای علمی و فقاهتی، مقام عرفانی، وارستگی و سادگی معنادار زندگی مردی برخاسته از سرزمین بلند آوازه ایران در شگفت است كه این مادر چگونه میتواند فرزندی از دامان خود پرورش دهد كه یك تنه در مقابل دنیا بایستد و مهمترین حادثهی قرن اخیر و جهان اسلام، یعنی انقلاب اسلامی را رقم بزند؛ به بیان شهید مطهری «ندای امام از قلب فرهنگ و از اعماق تاریخ و از ژرفای روح این ملت برخاست و مردم او را آیینهی تمام نمای فرهمگ و هویت اسلامی خود كه تحقیر شده بود، دیدند و امام در برابر این لبیك بزرگ تاریخ چه كرد؟...»(4)
فهرست منابع و مآخذ
1. بنیاد حكمت اسلامی صدرا، ملاصدرا و فلسفهی معاصر جهان: مجموعه مقالات همایش منطقهای صدر المتالهین (اولین، 1379، كیش)، تهران: بنیاد حكمت اسلامی صدرا، 1382.
2. پیرنیا، حسن؛ اقبال آشتیانی، عباس؛ عاقلی، باقر، تاریخ ایران، تهران: نشر نامك، 1384.
3. جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران، قم: انتشارات انصاریان، 1376.
4.جعفریان، رسول، تاریخ ایران اسلامی، از پیدایش اسلام تا ایران اسلامی. تهران: مؤسسه فرهنگی اندیشه معاصر، 1377.
5. جعفریان، رسول، تاریخ ایران اسلامی، از طلوع طاهریان تا غروب خوارزمشاهیان، تهران: مؤسسه فرهنگی اندیشه معاصر، 1377.
6. جعفریان، رسول، تاریخ ایران اسلامی، از یورش مغولان تا زوال تركمانان، تهران: مؤسسه فرهنگی اندیشهی معاصر، 1377.
7. حسینیان، روح ا...، 14قرن تلاش شیعه برای توسعه و ماندن، تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامی، 1382.
8. حكیمی، محمد رضا، دانش مسلمین، قم: دلیل ما، 1384.
9. زیبا كلام، صادق، ما چگونه ما شدیم؟ ریشهیابی علل عقب ماندگی در ایران به انضمام نقدها و نظرها، تهران: روزنه، 1377.
10. شهابی، محمود، رهبر جنود، كتابفروشی خیام، 1361.
11. صدری افشار، غلامحسین، حكمی، نسرین، فرهنگ معاصر فارسی امروز، تهران: فرهنگ معاصر، 1382.
12. عمید زنجانی، عباسعلی، انقلاب اسلامی ایران (علل، مسائل و نظام سیاسی)، قم، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری، 1381.
13. مزنیانی، علی، كتابخانه و كتابداری، تهران: انتشارات سمت، 1382.
14. مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران، تهران: نشیریه انجمن اسلامی مهندسین و شركت سهامی انتشار.
15. نجفی، موسی، ساحت معنوی هویت ملی ایرانیان، قم: نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری، 1384.
16. نصر، سید حسین، سه حكیم مسلمان، مترجم: احمد آرام،تهران: شركت انتشارات علمی و فرهنگی، 1382.
17. نصر، سید حسین، صدر المتالهین شیرازی وحكمت متعالیه، ترجمه: حسین سوزنچی، تهران: دفتر پژوهش و نشر سهروردی، 1382.
18. زرینكوب، عبد الحسین، تاریخ در ترازو، تهران: امیر كبیر، 1354.
پی نوشت ها:
1. كتاب تاریخ ادبیات، ج اول، ص 303.
2.خدمت متقابل ایران و اسلام، شهید مطهری، ص 603.
3. یكی از سخنرانیهای آیت الله جوادی آملی.
4. انقلاب اسلامی ایران (علل، مسائل و نظام سیاسی)، عباسعلی عمید زنجانی.