اهل بیت
یکی
از خصوصیات بارز هشام صراحت لهجه و حاضر جوابی بود. او سخنان مخالف و
موافق را میشنید و پس از بررسی نظر خود را آشکارا بیان میکرد. روزی
ابوعبیده معتزلی به هشام گفت: دلیل درستی اعتقاد ما و بطلان اعتقاد شما این
است که طرفداران ما بسیار و پیروان شما اندکند. هشام بیدرنگ گفت: با این
سخن ما را نکوهش نمیکنی; بلکه بر حضرت نوح خرده میگیری. او 950 سال
پیامبری کرد و شب و روز قومش را به سوی خدا فراخواند; ولی جز گروهی اندک به
وی ایمان نیاوردند. بنابراین، اکثریت دلیل حقانیت نیست.
خواستگاری
روزی
یکی از دوستانش به نام عبدالله بنزید اباضی، که از گروه خوارج بود، از
دخترش فاطمه خواستگاری کرد و گفت: بین ما همیشه دوستی و محبت برقرار است
برای تقویت این پیوند میخواهم دخترت فاطمه را خواستگاری کنم. هشام
بیدرنگ گفت: او زن باایمانی است. عبدالله مراد هشام را دریافت و دیگر
تقاضایش را تکرار نکرد. هشام با این جمله کوتاه به او فهماند که ازدواج یک
زن باایمان با مرد بیایمان جایز نیست.
هشام ترازوی امامت و الگوی شیعیان
امام
صادق(ع) میفرمود: «هشام بنحکم مراقب و نگهبان حق ما و مؤید صدق ما و
نابودکننده نظرهای باطل دشمنان ماست. کسی که از او پیروی کند، از ما پیروی
کرده است و کسی که با او مخالفت کند، با ما مخالفت ورزیده است»
هشام در محضر امام کاظم (ع)
پایههای
اعتقادی و شخصیت والای علمی هشام در مکتب امام صادق(ع) استوار شد. چون
پیشوای ششم به شهادت رسید، هشام به امام کاظم(ع) روی آورد; از محضر آن
معصوم والامقام کامیاب شد و در شمار شاگردان و یاران آن حضرت جای گرفت. او
نزد هفتمین امام(ع) چنان جایگاهی یافت که تاریخ نگاران وی را از کارگزاران
مطمئن و مورد عنایتخاص آن حضرت شمردهاند. امام هفتم(ع) به هشام بنحکم
توجه خاص داشت و او را متصدی کارهای شخصیاش قرار داده بود. حسن فرزند علی
بنیقطین میگوید: هر گاه حضرت موسی بنجعفر(ع) برای رفع نیازهای شخصی یا
عمومی چیزی لازم داشت، به پدرم (علی بنیقطین) مینوشت: فلان چیز را
خریداری یا تهیه کن و باید متصدی این کار هشام بنحکم باشد.
هشام
میگوید: امام هفتم برای من پیام فرستاد: در این ایام که مهدی (سومین خلیفه
عباسی) بر سر کار است مواظب باش و از سخن گفتن بپرهیز; زیرا خطر جدی
تهدیدت میکند. هشام به فرمان امام عمل کرد و از خطر نجات یافت تا آنکه
مهدی عباسی درگذشت و بار دیگر اوضاع به حال عادی برگشت.
مقام علمی هشام بن حکم
شاگرد
ممتاز مکتب اهل بیت(ع) نه تنها در علوم نقلی و عقلی سرآمد عصر خویش بود;
بلکه هر گاه احساس میکرد حمایت از اسلام به تحصیل علوم دیگر نیاز دارد، با
جان و دل در پی آن میشتافت و دانشی تازه میآموخت. او در مقام فتوا، یک
فقیه پرهیزکار، در مقام مناظره و دفاع از اعتقادات شیعه یک متکلم ورزیده و
در علم حدیثیک محدث ممتاز و مورد اعتماد راویان معروف شیعه بود. کتابهای
حدیثی مختلف به رشته نگارش کشید و شاگردان بسیار تربیت کرد.
متکلم
مجاهد و خستگیناپذیر قرن دوم هجری، علاوه بر فقه و اصول و کلام و فلسفه و
علم حدیث، در علوم روانشناسی و سایر دانشهای رایج عصر خویش اطلاعات
گستردهای داشت. عبدالله نعمه مینویسد: یحیی بنخالد برمکی، وزیر
هارونالرشید، با حضور دانشمندان مختلف، نشستهای علمی و تخصصی برگزار
میکرد. در یکی از نشستها، که هشام بنحکم نیز حضور داشت، پس از گفتگو و
بحث در موضوعات مختلف علمی، یحیی گفت: درباره «عشق» هم سخن بگویید. حاضران
هر یک در حد معلومات خویش مطالبی بیان کردند و سخنانشان به وسیله منشیان
وزیر ثبتشد. وقتی نوبتبه هشام بنحکم رسید، با بیانی شیرین مطالبی بیان
کرد که حاضران بیاختیار لب به تحسین گشودند.
گردآورنده: محمدرضا ولی زاده دوشنبه 9/11/1391 - 17:46
اهل بیت
امام
(ع) با آن همه تاكید و تلاش در به دست آوردن روزى حلال، بسیار بخشنده و
كریم بود. یاران و پیروان خود را به بخشش سفارش مىكرد و تاكید مىفرمود
یاور درماندگان و دستگیر در راه ماندگان باشند. او خود نیز عملا چنین بود.
پیوسته مىفرمود: «مال با صدقه كم نمىشود.» امام بىتوجهى به مؤمنان
نیازمند را كوچك شمردن آنان مىدانست و كوچك شمردن آنها را توهین به اهل
بیت پیامبر (ص). حضرت صادق (ع) از راههاى مختلف به خویشان و دیگر مردم
نیازمند كمك مىكرد.
گاه نهانى صدقه مىداد و گاه آشكار; گاه توسط كسى مىفرستاد و گاه خود
مىبرد. گاهى نیز غذا مىپخت و افراد را به خوردن دعوت مىكرد. شبانگاه، كه
تاریكى شب سایه مىگسترد و مردم مىخفتند، امام (ع) همچون پدرانش زنبیلهاى
نان و گوشتبردوش مىگذارد، كیسههاى درهم و دینار در دست مىگرفت، ناشناس
به سراغ نیازمندان مىرفت و غذا و پول را میان آنها تقسیم مىكرد. معلى،
یكى از ارادتمندان امام صادق (ع) مىگوید: «امام (ع) در شبى كه باران نمنم
مىبارید از خانه به قصد سقیفه بنى ساعده بیرون رفت. من پنهانى دنبالش
رفتم. در میان راه، ناگاه چیزى بر زمین افتاد. فرمود: «بسم الله، خدایا به
من بازش گردان». جلو رفتم و سلام كردم، فرمود: معلى هستى؟ گفتم: آرى،
فدایتشوم. فرمود: «با دستانت جستجو كن، آنچه یافتى به من بده». جستجو
كردم، نانهاى پراكندهاى یافتم. وقتى آنها را به امام (ع) مىدادم كیسهاى
پر از نان بر دوشش دیدم. گفتم: اجازه بفرمایید من آن را بردارم. فرمود: من
به حمل آن سزاوارترم، ولى با من بیا. سپس به سقیفه بنى ساعده رفتیم و مردمى
را خفته یافتیم. امام (ع) كنار هر نفر یك یا دو نان گذاشت و برگشتیم.»
علاوه بر آنچه امام خود شبانه به نیازمندان مىداد، گاه به واسطه دیگران
نیز اموالى براى آنان مىفرستاد و مىگفت: «به گیرنده نگویید من دادهام»
بر صدقه پنهانى تاكید مىكرد و آن را بسیار دوست داشت. فضل بن ابى قره
مىگوید: «امام كیسههاى پول را به كسى مىداد و مىفرمود: اینها را به
فلانى و فلانى از بنى هاشم بده و بگو از عراق برایتان فرستادهاند.» آن شخص
مىبرد و باز مىگشت. امام مىپرسید: چه گفتند؟ پاسخ مىداد: گفتند: به
سبب نیكىات به خویشان پیامبر (ص)، خداى پاداش نیكت دهد.» بخششهاى شبانه
امام ادامه داشت و گیرندگان دهنده را نمىشناختند; تنها پس از در گذشت امام
دریافتند كه یاور آنان كه بوده است. افزون بر این، امام آشكارا نیز از
مستمندان دستگیرى مىكرد. یك بار چهارصد درهم و یك انگشترى به ارزش دههزار
درهم به فقیرى بخشید. امام صادق -كه درود خدا و فرشتگانش بر او باد- در
صدقه دادن روشى ویژه داشت; اگر گیرنده به آنچه مىگرفت قانع بود و خداى را
سپاس مىگفت، امام بیشتر به او مىبخشید; و اگر آن را كم مىدانستیا به
جاى شكر خداى از امام تشكر مىكرد، دیگر چیزى به او نمىداد. مسمع بن عبد
الملك گوید: «روزى خدمت امام صادق (ع) بودیم و انگور مىخوردیم. نیازمندى
آمد و چیزى خواست. امام (ع) خوشهاى انگور به وى داد. نیازمند گفت: نیازى
به این ندارم پول بدهید! امام چیزى به او نداد و فرمود: خداى روزى دیگران
را زیاد كند. نیازمند رفت و دوباره باز آمد و گفت: همان خوشه انگور را
بدهید. امام چیزى به او نداد و فرمود: خداى روزىات را زیاد كند. سپس
نیازمند دیگرى آمد. امام (ع) سه دانه انگور به وى داد. نیازمند گرفت و گفت:
سپاس خداى را كه این روزىام كرد. امام فرمود: صبر كن، پس دو دستخود را
پر از انگور كرده، به او داد.تهیدست انگورها را گرفت و گفت: سپاس خدایى را
كه این روزىام كرد. امام صادق (ع) فرمود: بمان. سپس پولى كه حدود بیست
درهم بود، به او داد. نیازمند گرفت و گفت: خدایا، تو را سپاس. این تنها از
طرف تو است. امام فرمود: بمان. سپس پیراهن خود را به او بخشید و فرمود: این
را بپوش! مرد تهیدست پیراهن را گرفت، پوشید و گفت: سپاس خدایى كه مرا
پوشاند... . اى ابا عبد الله، خدایت پاداش نیك دهد. جز این براى امام دعاى
دیگرى نكرد و ما گمان كردیم كه اگر امام را دعا نمىكرد همچنان به او چیز
مىبخشید.» امام (ع) همچنین از محصول باغهاى خود نیز به نیازمندان، رهگذران
و همسایگان مىبخشید. امام باغى به نام چشمه «ابى زیاد» داشت كه سالانه
چهار هزار دینار درآمد داشت. آن قدر از آن مىبخشید كه تنها چهارصد دینار
باقى مىماند. این باغ ماجرایى شگفت دارد. یكى از یاران امام (ع) به وى
گفت: «شنیدهام در باغ چشمه ابى زیاد كارى شگفت مىكنى، دوست دارم از زبان
شما بشنوم.» امام فرمود: «آرى، چون خرماها مىرسد، فرمان مىدهیم دیوارهاى
باغ را سوراخ كنند تا مردم وارد شوند و از میوه آن بخورند;» و نیز فرمان
مىدهم «ده ظرف خرما، كه بر سر هر یك ده نفر مىتوانند بنشینند، آماده كنند
و چون ده نفر بخورند، ده تن دیگر بیایند و هر نفر یك مد خرما مىخورند.»
سپس فرمان مىدهم به تمام همسایگان باغ، از پیرمرد و پیرزن و مریض و كودك و
زن و همه كسانى كه توانایى آمدن نداشتهاند، یك مد خرما بدهند. سپس مزد
باغبانان و كارگران و سرپرستان باغ را مىدهم و باقیمانده محصول را به
مدینه مىآورم و بین نیازمندان و آبرومندان به اندازه نیازشان تقسیم
مىكنم; و در پایان از چهارهزار دینار، چهارصد دینار برایم باقى مىماند.
امام صادق (ع)، افزون بر این بخششها، بسیار میهمانى مىداد. شاگردان،
پیروان خویشاوندان، غریبان و رهگذران را به میهمانى مىخواند و اطعام
مىكرد. خانهاش منزلگاه غریبان و مسافران بود. میهمانى دادن را بسیار دوست
داشت. اطعام را از آزاد كردن بنده بهتر مىدانست. او به پیروانش سفارش
مىكرد كه خویشان و همسایگان و دوستان خویش را اطعام كنند. امام (ع) به
اندازهاى میهمانى مىداد كه مىتوان گفت، بیشتر اوقات میهمان داشت. مردم
مىگفتند: «جعفر بن محمد به اندازهاى مردم را اطعام مىكند كه براى
خانوادهاش چیزى باقى نمىماند.» امام صادق (ع) وقتى نمىخواست كسى را به
خانه ببرد، تعارف نمىكرد. چون میهمانان بر سر سفره مىنشستند، تعارف
مىكرد كه بیشتر بخورند و هر چه بیشتر مىخوردند، شادمانتر مىشد. گاه خود
از میهمانان پذیرایى مىكرد. و كارهاى آنها را انجام مىداد، سر سفره
گوشتها را جدا مىكرد و در برابر میهمانان مىگذاشت. خود براى میهمانان غذا
مىنهاد و حتى به دستخود براى آنها لقمه مىگرفت. بسیار اتفاق مىافتاد
كه وقتى مجلس درس و مناظره تمام مىشد، موقع غذا خوردن بود. شاگردان و
حاضران در محفل را نگه مىداشت و با آنها غذا مىخورد. در مقابل میهمانان
بسیار خوشرو و خوشرفتار بود. و فقیر و غنى را باهم دعوت مىكرد. گاه به
میهمانان غذاى بسیار لذیذ مىداد و گاه غذاى ساده و معمولى. در پاسخ یكى از
یاران در این مورد، فرمود: من به اندازه توانم غذا مىدهم. چون خداى روزى
زیاد برساند، طعام نیكو مىدهم; و چون روزى كم برسد، با غذاى معمولى اطعام
مىكنم. چون میهمانى مىداد غذایش هم خوب بود و هم زیاد. میهمانان را بزرگ
مىداشت و از حضور آنها اظهار شادمانى مىكرد. به هنگام آمدن میهمانان، به
آنها خوش آمد مىگفت و در باز كردن و وانهادن بارشان به آنها كمك مىكرد.
هنگام رفتن میهمانان، در بستن بار و بنه به آنها كمك نمىكرد و خدمتكارانش
را نیز از كمك كردن به آنها باز مىداشت. چون سبب را مىپرسیدند مىفرمود:
ما خاندانى هستیم كه میهمانان را بر رفتن از منزلمان یارى نمىدهیم.
شجاعت
امام
صادق (ع) از نسل على بود و در شجاعتبىنظیر. او شجاعت و پایدارى را از
پدران خود به ارث برده بود. در مقابل زورمندان و امیران از گفتن حق پروا
نداشت. روزى منصور، خلیفه عباسى، از مگسى درمانده شد و از وى پرسید: چرا
خداوند مگس را آفرید؟ امام (ع) پاسخ داد: «تا جباران را خوار كند.» وقتى
«داوود بن على، فرماندار مدینه، معلى بن خنیس را كشت، شمشیر برگرفته به كاخ
امارت رفت; حقش را مطالبه كرد; قاتل «معلى» را به قصاص كشت. ماموران
حكومتخانهاش را به آتش كشیدند، در میان شعلههاى آتش قدم مىزد و
مىفرمود: «من فرزند ابراهیم خلیلم» وقتى كه فرماندار اموى مدینه در حضور
بنى هاشم و در خطبههاى نماز على (ع) را دشنام داد و همه بنى هاشم سكوت
كردند، امام (ع) چنان پاسخ كوبندهاى به او داد كه فرماندار بىآنكه خطبه
را تمام كند راه خانه پیش گرفت.
مهابت، گذشت و بردبارى
امام (ع)
مهابتى خدادادى داشت، چهرهاش نورانى بود و نگاهش نافذ. عبادت بسیار سبب
شده بود ابهتش دلها را جذب كند. عظمت و مهابت وى چنان بود كه ابو حنیفه بر
منصور وارد شد و امام (ع) حضور داشت، به گفته خودش چنان تحت تاثیر هیبت
امام (ع) قرار گرفت كه مهابت منصور با آن همه خدم و حشم در برابر آن هیچ
بود. یكى از دانشمندان علم كلام، كه بسیار بر خود مىبالید و خود را براى
مناظره با آن حضرت آماده كرده بود، چون چشمش به امام افتاد چنان تحت تاثیر
قرار گرفت كه حیران ماند و زبانش بند آمد. امام با وجود شجاعت و مهابت و
قوت قلبى كه داشت، در برخورد با مردم و خدمتكارانش بسیار بردبار و با
گذشتبود و بدى را با نیكى پاسخ مىداد. رفتارش با دیگران، حتى خدمتكاران
بسیار ملایم و مهربانانه بود. خوشرو و خوشرفتار بود و ملایمت و نرمى معیار
رفتارش شمرده مىشد. روزى غلامش، كه در پى كارى رفته بود، دیر كرد. امام
(ع) در پىاش گشت و او را خوابیده یافت. نه تنها با او درشتى نكرد، بلكه
كنارش نشست و او را باد زد تا بیدار شد. آنگاه به او فرمود: «تو را نشاید
هم شب بخوابى هم روز، شب بخواب و روز كار كن.» گاه حتى بیش از این گذشت
نشان مىداد، به نماز مىایستاد و براى بدكننده از خدا آمرزش مىطلبید.
روزى شخصى كه، امام را نمىشناخت، او را به دزدى متهم كرد. امام (ع) وى را
به خانه برد و هزار درهم به او داد. چون شخص شرمنده و عذرخواه باز گشت و
درهمها را پس آورد، امام آن را نپذیرفت.
صبر
امام صادق (ع) در
برابر سختیها و مصیبتها بسیار پایدار بود. در برابر سختیهایى كه
حكومتبرایش ایجاد مىكرد و گاه حتى شبانه به منزلش مىریختند و به مرگ
تهدیدش مىكردند، استوار بود. او در غم از دست دادن فرزندان بسیار صبور
بود. روزى با میهمانانش بر سر سفره بود كه خبر در گذشت پسر بزرگش اسماعیل
را آوردند. با آنكه اسماعیل را بسیار دوست داشت نه تنها بىتابى نكرد، بلكه
با میهمانان نشست، لبخند زد، پیش میهمانان غذا گذاشت و آنها را به خوردن
تشویق كرد و از روزهاى دیگر بهتر غذا خورد. میهمانان از این كه او را غمگین
ندیدند تعجب كردند و سبب را پرسیدند. حضرت فرمود: «چرا چنین نباشم،
راستگوترین راستگویان به من خبر داده است كه من و شما خواهیم مرد.» چون
كودكش مریض شده بود، غمگین بود و چون كودك درگذشت، اندوه را به كنارى نهاد و
به جمع یاران پیوست. پرسیدند: «تا كودك بیمار بود، غمگین بودى و چون
درگذشت، غم از چهره زدودى»؟ فرمود: «ماخاندانى هستیم كه پیش از وقوع مصیبت
اندوهگین مىشویم و چون فرمان حق در رسد به قضا رضا مىدهیم و تسلیم فرمان
حق هستیم. در فراق از دست دادن یاران و خویشاوندان اشك مىریخت، ولى
پیوسته راست قامتبود. در شهادت عمویش «زید بن على بن الحسین (ع)» گریست.
در گرفتارى، شكنجهها و شهادت عموزادگانش گریست، ولى همچنان پایدار ایستاد.
تواضع
امام (ع)، با همه شرافت نسب و جلالت قدر و برترى دانشى كه
داشت، بسیار متواضع بود و در میان مردم چون یكى از آنان بود. به دستخویش
خرما وزن مىكرد. باغ خود را بیل مىزد; آبیارى مىكرد. چهارپا سوار مىشد.
و اجازه نمىداد حمام را برایش قرق كنند. چون بندگان بر زمین مىنشست و
غذا مىخورد. و خود از میهمانانش پذیرایى مىكرد. روزى براى دلجویى و دیدار
به منزل یكى از بنىهاشم مىرفت كه كفشش پاره شد. كفش پاره را به دست گرفت
و با یك پاى برهنه تا مقصد رفت. یتیمان را نوازش و سرپرستى مىكرد.
صله رحم
برخورد
خوب در برابر رفتار بد و مهربانى در مقابل خشونت، معیار رفتارش بود. او
مىكوشید كینهها را از دلها بشوید و پیوندهاى بریده را دو باره برقرار
سازد. از جمله سجایاى اخلاقى امام (ع) این بود كه از خطاكار در مىگذشت و
پیوندش را با كسى كه از او بریده بود، بر قرار مىكرد. آنگاه كه بین آن
حضرت و «عبد الله بن الحسن» نوه امام حسن (ع) مشاجرهاى در گرفت; عبد الله
با آن حضرت درشتى كرد. وقتى دوباره یكدیگر را دیدند، امام حال عبد الله را
پرسید. وى خشمگینانه گفت: «خوبم». امام فرمود: «آیا نشنیدهاى كه صله رحم
حسابرسى قیامت را سبك مىكند.» به گاه مرگ وصیت كرد تا به «حسن افطس»،
پسر عموى آن حضرت كه به قصد كشتن امام (ع) به ایشان حمله كرده بود، هفتاد
دینار بدهند.
كمك مالى براى برقرارى صلح و آرامش
او تنها براى بر
قرارى پیوند و محبتبین خود و خویشاوندانش تلاش و از خود گذشتگى نمىكرد،
بلكه براى برقرارى دوستى بین دیگر مردم، بویژه شیعیانش، نیز مىكوشید. از
مال خویش مبلغى به یارانش داده بود تا هرگاه پیروانش با هم به نزاع برخیزند
به آنها بدهند و بینشان آشتى برقرار سازند.
همدردى با مردم
نه
تنها خود را در غم و شادى نزدیكان و یاران و پیروانش شریك مىدانست، بلكه
با تمام مردم همدردى مىكرد. وقتى در مدینه نرخها بالا رفته بود به وكیل
خرجش فرمان داد تا مواد غذایى موجود را بفروشد و مانند سایر مردم روزانه
غذا تهیه كند. «معتب» مىگوید: چون در مدینه نرخها بالا رفت، امام به من
فرمود: چقدر مواد غذایى داریم؟ گفتم: «چند ماهى را كفایت مىكند. فرمود:
آنها را بفروش. گفتم: مواد غذایى در مدینه نایاب است. فرمود: آن را بفروش و
بعد مانند مردم هر روز مواد غذایى خریدارى كن. اى معتب، نیمى از خوراك
خانوادهام را گندم قرار بده و نیمى را جو; خدا مىداند من مىتوانم به
آنها نان گندم بدهم ولى دوست دارم خداوند ببیند كه براى اداره زندگىام خوب
برنامهریزى كردهام. نه تنها دستگیر خویشاوندان، شیعیان و عموم مسلمانان
بود; بلكه نیازمندان غیر مسلمان را نیز كمك مىكرد. «معتب» مىگوید: بین
مكه و مدینه همراه امام بودم. به مردى برخوردیم كه خود را زیر درختى
انداخته بود، امام فرمود: «به طرف او برویم، مىترسم تشنگى وى را از پاى
درآورده باشد.» راهمان را كج كردیم و به سوى او رفتیم; مردى مسیحى بود با
موهاى بلند. امام (ع) از او پرسید: «تشنهاى؟» گفت: «آرى» امام فرمود: اى
مصادف، آبش بده. من پیاده شدم و سیرابش كردم. سپس سوار شدیم و رفتیم. من
گفتم: این مرد مسیحى بود، آیا به مسیحى هم كمك مىكنى؟! فرمود: در چنین
حالتى آرى. به هنگام فتنه از مدینه خارج مىشد و به یكى از باغهایش مىرفت و
چون شورش فرو مىنشست و آرامش برقرار مىشد، به مدینه باز مىگشت.
محمد الله اكبرى دوشنبه 9/11/1391 - 17:44
اهل بیت
نام
شریفش جعفر، كنیهاش ابوعبدالله و ابواسماعیل و لقبهایشفاضل، قائم، طاهر،
كافل، منجى و مشهورترین آنها صادق بود. درروز جمعه هفدهم ربیع الاول
سال83 هجرى قمرى هنگام طلوع فجر درمدینه چشم به جهان گشود و در بیست و
پنجم شوال سال 148 هجرىقمرى در سن شصت و پنجسالگى در مدینه چشم از جهان
فرو بست ودر كنار پدر و جد ( امام باقر و امام سجاد و عموى جدش امامحسن
مجتبى علیهم السلام ) در قبرستان بقیع به خاك سپرده شد. پدرش 26 ساله بود
كه او به دنیا آمد. دوازده سال از عمر شریفش را در كنارجدش امام سجاد (ع) و
نوزده سال را در كنار پدرش امام باقر(ع)گذراند. مدت امامت آن گرامى 34 سال
بود كه حدود هجده سال آن(132-114ه ) همزمان با حكومت امویان بود و شانزده
سال آن(148-132 ه ) همزمان با حكومت عباسیان.
آن
حضرت با پنج تن از خلفاى بنى امیه هشام بن عبدالملك(125-105 ه )، ولید بن
یزید (126-125ه)، یزید بن ولید(1267ه)، ابراهیم بن ولید (127ه) و مروان بن
محمد ملقب بهحمار (132-127ه) و دو تن از خلفاى بنى عباس ابوالعباس
سفاح(132-136) و ابو جعفر منصور (158-136ه) معاصر بود.
در مدت امامت آن
حضرت در قلمرو اسلام حوادث مهمى روى داد. تنىچند از علویان علیه حكومت
وقت قیام كردند. زید بن على بنالحسین پسر امام سجاد(ع) در سال 121 هجرى
علیه هشام بنعبدالملك اموى در كوفه قیام كرد و به شهادت رسید. یحیى پسرزید
نیز چند سال بعد در خراسان قیام كرد و كشته شد. محمد بنعبدالله معروف به
نفس زكیه نوه امام حسن مجتبى(ع) نیز در سال145 هجرى علیه حكومت عباسى علیه
منصور دوانیقى در مدینهقیام كرد ولى كارش به جایى نرسید و كشته شد. برادر
این محمد،ابراهیم بن عبدالله هم در همان سال در بصره علیه منصور قیامكرد و
كشته شد. از جمله مهمترین حوادث سیاسى اجتماعى دورانامامت امام صادق(ع)
انتقال حكومت از امویان به عباسیان بود.
عباسیان كه از سال 100 هجرى یك
نهضت فرهنگى پنهانى را بنیادكرده بودند و علیه امویان در خراسان مخفیانه
تبلیغ مىكردندسرانجام در سال129 هجرى به یك قیام نظامى به رهبرى
ابومسلمخراسانى دست زدند و در سال 132 هجرى ابوالعباس سفاح را دركوفه به
خلافت رساندند و در همان سال مروان حمار آخرین خلیفهاموى در مصر به
دستسپاه خراسان كشته شد.
در دوره امامت امام صادق(ع) مسلمانان بیش از
پیش به علم ودانش روى آوردند و در بیشتر شهرهاى قلمرو اسلام بویژه درمدینه،
مكه، كوفه، بصره و... مجالس درس و مناظرههاى علمى دایرو از رونق خاصى بر
خور دار گردید. در این مدت و با استفاده ازفرصتبه دست آمده امام صادق(ع)
توانست علوم و معارف اهل بیترا بیان كرده در همهجا منتشر كند. سفرهاى
اجبارى و اختیارىامام به عراق و به شهرهاى حیره، هاشمیه و كوفه و مدتى
اقامتدر كوفه و برخورد با اربابان دیگر مذاهب فقهى و كلامى نقشبسزایى در
معرفى علوم اهل بیت و گسترش آن در جامعه داشت. دراین شهرها مدینه، كوفه،
حیره، هاشمیه و مكه در ایام حجگروههاى مختلف براى فراگیرى دانش نزد آن
حضرت مىآمدند و ازدریاى دانش او بهره مىبردند. بزرگان اهل سنت چون مالك
بن انس،ابوحنیفه، سفیان ثورى، سفیان بنعیینه، ابن جریح، روح ابن قاسمو...
ریزه خوار خوان دانش بیكران او بودند. آن اندازه كهدانشمندان و راویان از
او حرف و حدیث نقل كرده و از دانش وىبهره بردهاند از هیچ یك از دیگر
ائمه و دیگر خاندان اهل بیت،آن اندازه نقل نكردهاند. هیچ محدث و فقیهى به
اندازه آن حضرتمساله پاسخ نگفته است. بر خورد وى با گروههاى مختلف مردم
سببشد كه آوازه شهرتش در دانش و بینش دینى، علم و تقوى، سخاوت وجود و كرم
و... در تمام قلمرو اسلام طنین انداز شود و مردم ازهر سو براى استفاده از
دانش بیكران وى رو سوى او كنند.
دانشمندان علم حدیثشمار كسانى را كه مورد اعتماد بودهاندراویان ثقه و از آن حضرت حدیث نقل كردهاند تا چهار هزار نفررا نوشتهاند.
ظاهرا
نخستینبار ابن عقده این شمارش را انجام داده است. (نكمناقب، 4/369
دارالاضواء) شیخ طوسى در كتاب رجال خود سه هزار ودویست و سى و چهارتن از
این راویان از جمله دوازده زن را نامبرده است. (نك: رجال طوسى، اصحاب
الصادق(ع» در این دوره علومو فلسفه ایرانى، هندى و یونانى به حوزه اسلامى
راه یافت وبازار ترجمه علوم گوناگون از زبانهاى مختلف به زبان عربى گرمو
پررونق گردید. همچنین مكتبهاى كلامى و فرقههاى مذهبى و فقهىدر این عصر
پایه گذارى شد. مناظرات امام صادق(ع) با ارباباندانشهاى گوناگون چون
پزشكان، فقیهان، منجمان، متكلمان، صوفیانو... بویژه مناظرات وى با
ابوحنیفه مشهور و در منابع شیعه وسنى ثبت است. (نك مناقب: 4/305-233، كشف
الغمه: 2/430-367) بهعنوان مثال چگونگى گردش خون در بدن و وظائف گلبولها
را امامصادق(ع) دست كم هزار سال پیش از دانشمندان غربى بیان كردهاست.
(بنگرید: توحید مفضل).
شمایل
بیشتر شمایل آن حضرت مثل پدرش امام
باقر(ع) بود. جز آنكه كمىباریكتر و بلندتر بود. مردى بود میانه بالا،
افروخته روى،پیچیده موى و پیوسته صورتش چون آفتاب مى درخشید. در
جوانىموهاى سرش سیاه بود. بینىاش كشیده و وسط آن اندكى بر آمده بودو
برگونه راستش خال سیاهى داشت. محاسن آن جناب نه زیاد پرپشتو نه زیاد تنك
بود. دندانهایش درشت و سفید بود و میان دودندان پیشین آن گرامى فاصله داشت.
بسیار لبخند مىزد و چون نامپیامبر برده مىشد رنگ رخسارش زرد و سبز
مىشد. در پیرى سفیدىموى سرش بر وقار و هیبتش افزوده بود.
آراستگى ظاهر
بسیار
با ابهتبود. چندانكه چون دانشمندان زمانش به قصدپیروزى بر او براى
مناظرههاى علمى به دیدارش مى رفتند، بادیدن او زبانشان بند مىآمد. همواره
با وقار و متین راه مىرفتو به هنگام راه رفتن عصا در دست مىگرفت. ظاهرش
همیشه مرتب ولباسش اندازه بود. به وضع ظاهر خود بسیار اهمیت مى داد.
موهاىسر و صورتش را هر روز شانه مىزد. عطر به كار مى برد و گلمىبوئید.
انگشترى نقره بانگین عقیق در دست مىكرد و نگین عقیقبسیار دوست مىداشت.
هنگام نشستن گاه چهار زانو مىنشست و گاهپاى راست را بر ران چپ مىنهاد.
در اتاقش نزدیك در و رو بهقبله مىنشست. لباسهایش را خود تا مىكرد. گاه
بر تخت مىخوابیدو گاه بر زمین. چون از حمام بیرون مىآمد لباس تازه و
پاكیزهمىپوشیدو عمامه مىگذاشت.
لباس پوشیدن
در لباس پوشیدن هم
ظاهر را حفظ مىكرد و هم توانایى مالى را ومىفرمود: «بهترین لباس در هر
زمان، لباس معمول مردم همانزمان است.» هم لباس نو مىپوشید و هم لباس
وصلهدار. هم لباسگران قیمت مىپوشید و هم لباس كم بها و مىفرمود: «اگر
كهنهنباشد، نو هم نیست.» لباس كم بها و زبر را زیر و لباس نرم وگران قیمت
را روى آن مىپوشید و چون «سفیان ثورى» زاهد به وىاعتراض كرد كه «پدرت
على (ع) لباسى چنین و گرانبهانمىپوشید» فرمود: «زمان على (ع) زمان فقر و
ندارى بود واكنون همه چیز فراوان است. پوشیدن آن لباس در این زمان
لباسشهرت است و حرام خداوند زیبا است و زیبایى را دوست دارد و چونبه
بندهاش نعمتى مىدهد، دوست دارد بندها ش آن را آشكار كند.
سپس آستین
را بالا زد و لباس زیر را كه زبر و خشن بود، نشانداد و فرمود: «لباس زبر و
خشن را براى خدا پوشیدهام و لباسروئین را كه نو و گرانبها استبراى
شما.» هنگام احرام وانجام فریضه حجبرد سبز مىپوشید و به گاه نماز پیراهن
زبر وخشن و پشمین. لباس سفید را بسیار دوست داشت و چون به دیدندیگران
مىرفت آن را برتن مىكرد. نعلین زرد مىپوشید و به كفشزرد رنگ و سفید
علاقهمند بود.
غذا خوردن
به هنگام غذا خوردن چهار زانو مىنشست و
گاهى هم بر دست چپتكیه مىكرد و غذا مىخورد. رعایتبهداشت را بویژه به
هنگام غذاخوردن بسیار مهم مىشمرد. همواره هم پیش از غذا خوردن دستانشرا
مىشست و هم بعد از غذا، با این تفاوت كه پیش از غذا دستانشرا بعد از
شستن، با چیزى چون حوله خشك نمىكرد ولى پس از غذاآنها را مىشست و خشك
مىكرد. اگر هنگام غذا خوردن دستانش تمیزبود آنها را نمى شست. همیشه غذا را
با گفتن «بسم الله» شروعمىكرد و با جمله «الحمدالله» به پایان مىبرد.
نیز غذا را بانمك آغاز و با سركه تمام مىكرد. به هنگام خوردن
غذا«الحمدلله» بسیار مىگفت و نعمتهاى خدا را سپاس مىگفت. غذارا داغ
نمىخورد بلكه صبر مىكرد تا معتدل شود، میل مىكرد. بهوقتخوردن از آن
قسمت ظرف كه مقابلش بود غذا مىخورد. هیچگاهدر حال راه رفتن غذا نمىخورد.
و هیچ وقتشام نخوردهنمىخوابید. همواره به اندازه غذا مىخورد و از
پرخورى پرهیزمىكرد. بعد از غذا خوردن خلال مىكرد.
عبادت
امام
صادق(ع) از اعاظم عباد و اكابر زهاد بود. از سه حال خارجنبود: یا روزه
داشت، یا نماز مىخواند و یا ذكر مىگفت. چونروزه مىگرفتبوى خوش به كار
مىبرد و بعد از ماه رمضان بىدرنگزكات فطره روزه خود، خانواده و
خدمتكارانش را مىپرداخت.
شبهاى قدر را اگرچه مریض بود تا صبح در مسجد
به نیایش وعبادت مىگذراند. چون نیمه شب براى خواندن نماز شب بر مىخاستبا
صداى بلند ذكر مىگفت و دعا مىخواند تا اهل خانه بشنوند وهركس بخواهد
براى عبادت برخیزد. هنگامى كه ماموران حكومتبراى دستگیرى وى شبانه از
دیوار منزلش وارد مىشدند، او را درحال راز و نیاز با تواناى بىهمتا
یافتند. آن گرامى ذكر ركوع وسجود را بسیار تكرار مىكرد.
امام صادق(ع)
خداوند را همه جا حاضر و او را بر اعمال خودناظر مىدانست. از این رو
بهگاه نیایش مجذوب خداوند مىشد. مالكبن انس مىگوید: «با امام صادق بر
او درود خداى باد حجگزاردم، به هنگام تلبیه هرچه مىكوشید تا لبیك بگوید،
صدایش درگلو مىماند و چنان حالتى به او دست مىداد كه نزدیك بود ازمركبش
به زیر افتد. گفتم: چارهاى نیستباید لبیك گفت. فرمود:
چگونه جرات كنم
لبیك بگویم، مىترسم خداوند بگوید: «نهلبیك» چون زبان به لبیك مىگشود،
آن قدر آن را تكرار مىكرد كهنفسش بند مىآمد. قرآن را بسیار بزرگ مىداشت
و آن را در چهاردهبخش قرائت مىفرمود.
برنامه زندگى
كار
امام
صادق(ع) در زندگى برنامهاى منظم داشت و هركارى را بهموقع انجام مىداد;
چنانكه خود فرمود: «بى حیا بى ایمان است وبى برنامه بى چیز» مجلس درس و بحث
و مناظرهها و مذاكرات علمىبا شاگردان، یاران و سران مذاهب دیگر وقت
معینى داشت وپرداختن به امور زندگى و كار در مزرعه و باغ نیز وقتخاص
خودشرا.
آن حضرت یاران و پیروان خود را به كسب مال حلال تشویق مىكرد
واز آنان مىخواست كه در كار خود كوشا باشند و از هرگونه تنبلىو كسالت
دورى كنند. كار كردن و تجارت را موجب عزت و سربلندىانسان مىدانست و
مىفرمود: «صبح زود براى به دست آوردن عزتخود بروید.» ولى تاكید مىكرد كه
تجارت باید سالم باشد و كسبدر آمد از راههاى درست و مشروع باشد.
آن
گرامى هرگونه كوشش و تلاش را براى توسعه زندگى خود وخانواده، حج و زیارت
رفتن، صدقه دادن و صله رحم كردن را تلاشبراى آخرت مىدانست نه دنیا. تنها
به كار و كوشش سفارش نمىكرد،بلكه خود نیز كار مىكرد و در روزهاى بسیار
گرم تابستان، عرقریزان در مزرعه و باغ خود كار مىكرد. باغش را بیل مىزد
وآبیارى مىكرد. یكى از یارانش مىگوید: «آن حضرت را در باغشدیدم، پیراهنى
تنگ، زبر و خشن در برو بیل در دستباغ راآبیارى مىكرد و عرق از سرو صورتش
سرازیر بود. گفتم: «اجازهبفرمایید من كار را انجام دهم.» فرمود: «من كسى
را دارم كهاین كارها را انجام دهد، ولى دوست دارم كه مرد در راه به
دستآوردن روزى حلال از گرمى آفتاب آزار ببیند و خداوند ببیند كهمن در پى
روزى حلال هستم. » یكى از یارانش كه آن حضرت را در یكروز بسیا گرم تابستان
دید كه كار مىكند، معترضانه گفت:
«فدایتشوم، شما با مقام والایى كه
نزد خداوند دارى وخویشاوندى نزدیكى كه با پیغمبر دارى، در چنین روزى، این
گونهسخت كار مىكنى؟» امام(ع) پاسخ داد: «در طلب روزى حلال بیرونآمدم تا
از چون تویى بىنیاز شوم.» امام صادق(ع) هم خود كارمىكرد و هم غلامان و
خدمتكاران خود را به كار وا مىداشت و همكارگران روز مزد را به كار
مىگرفت. هر وقت كارگرى را به كارمىگرفت پیش از خشك شدن عرقش مزدش را
مىپرداخت. هنگام برداشتخرما هم در جمعآورى آن كمك مىكرد و هم در وزن
كردن آن. و همبه هنگام فروش و تقسیم بر فقرا و نیازمندان.
تجارت
امام
صادق(ع) نه تنها پیروان و یارانش را به كارهاى درست وتجارت صحیح تشویق
مىكرد بلكه خود نیز گاهى به تجارت مىپرداخت.اما نه به دستخویش. بلكه
سرمایهاش را در اختیار كارگزاران وافراد مطمئن قرار مىداد تا با آن تجارت
كنند. چون مىشنید كهسودى برده و روزى به او رسیده شادمان مىشد. با این
حال برتجارت سالم بسیار تاكید داشت و هنگامى كه كارپرداز وى مصادفكه با
سرمایه وى به تجارت مصر رفته بود، با سودى كلان باز گشتفرمود: «این سود
خیلى زیاد استبا كالاها چه كردید كه چنینسود هنگفتى به دست آوردید؟»
مصادف پاسخ داد: «چون به مصرنزدیك شدیم از كاروانهاى كه از مصر مىآمدند از
وضع كالاى خویشپرسیدیم. دانستیم كه این كالا مورد نیاز مردم مصر است و
دربازار آنجا بسیار نایاب است. از این رو با هم پیمان بستیم كهكالایمان را
جز در برابر هریك دینار سرمایه یك دینار سود، كمترنفروشیم، این بود كه سود
زیادى بردیم.»
امام(ع) فرمود:«سبحان الله، علیه مسلمانان هم پیمان
مىشوید كه كالایتان راجز در برابر هر دینار سرمایه یك دینار سود كمتر
نفروشید!»سپس اصل سرمایهاش را برداشت و فرمود: «من را به این سودنیازى
نیست. اى مصادف، چكاچك شمشیرها از كسب روزى حلال آسانتراست.» چون امام(ع)
این گونه سود بردن را اجحاف در حقمسلمانان مىدانستبه كارگزار خود اعتراض
كرد و از آن سود چیزىبر نگرفت.
محمدالله اكبرى دوشنبه 9/11/1391 - 17:43
اهل بیت
آرشیو کامل اس ام اس های ولادت حضرت محمد(ص) و امام صادق (ع)
ز یمن مقدم رسول خاتم
معطر آمده محیط عالم
مولد صادق آل محمد
مقارن گشت با میلاد احمد
میلاد نبی اعظم(ص) و امام صادق(ع) مبارک باد
.
.
.
دو نهال بارور در باغ دین روئیده شد / یاسهاى آسمانى در زمین روئیده شد
نخل حق در سرزمین مشرکین روئیده شد / لاله در باغ دل اهل یقین روئیده شد . . ..
.
.
.
عید زیباى برائت از عدو دارد ربیع / عید میلاد دو دلدار نکو دارد ربیع
موسم سرمستى دلهاى شیدا آمده / مصطفى با حضرت صادق به دنیا آمده . . .
ولادت حضرت محمد(ص) و امام صادق(ع) بر شما مبارک
.
.
.
به هفدهم ربیع دو ماه تابان / ز تارک سپهر دین و ایمان
براى دادن پیام جانان / دمیده با سراج لطف یزدان . . .
.
.
.
امشب سخن از جان جهان باید گفت / توصیف رسول انس و جان باید گفت
در شام ولادت دو قطب عالم / تبریک به صاحب الزمان باید گفت . . .
.
.
.
بر جمال این دو یاس بى قرینه بنگرید
گاه سوى مکه گه سوى مدینه بنگرید
محور اسلام و قرآن در ثبات از این دو مَه
مکتب توحید باشد در حیات از این دو مه
روشن آفاق تمام کائنات از این دو مه
منجلى اوصاف بى پایان ذات از این دو مه
.
.
.
از مکه فروغ ایزدی پیدا شد / سرچشمه فیض سرمدی پیدا شد
در هفدهم ربیع از دخت وهب / نو دسته گل محمدی پیدا شد
میلاد رئیس مکتب، محمد مصطفی(ص)
و رئیس مذهب، صادق آل عبا مبارک باد
.
.
.
آسمان عاشقى شد پر ستاره زین دو گل
عشقبازى با تداوم شد هماره زین دو گل
بر دل عشاق صادق شد اشاره زین دو گل
دیده دل شد گشوده بر نظاره زین دو گل . . .
.
.
.
چون از افق برآمد، نور امام صادق
شد صبح عالم آراش، بر شام تیره فائق
ولادت با سعادت ششمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت
امام صادق (ع) را به وشما تبریک و شاد باش عرض می کنم.
.
.
.
ولادت ختم رسولان آمد
محمد آن حبیب جانان آمد
به جسم پیروان او جان آمد
بر حرمتش جهان گلستان آمد . . .
.
.
.
خورشید، محمد است و صادق ماه است
با مقدم خورشید، قمر همراه است
یعنی که ولادت امام صادق (ع)
در روز ولادت رسول الله (ص) است
عیدتون مبارک
.
.
.
مژده که میلاد شه خاتم است
عید سعید نبى اکرم است
مژده که مسرورى عالم رسید
خرمى عالم و آدم رسید
.
.
.
به صبح هفده شهر ربیع از مطلع عزّت
عیان شد طالع مسعود و ختم مرسلین آمد
چو خورشید جلال احمدى تابید در عالم
ز ایزد بر جمال او هزاران آفرین آمد
.
.
.
ز آسمان دل من خورشید و مه برآمد
شب میلاد احمد(ص) با پور حیدر آمد
همه شادی نمایید که میلاد نبی شد
جلوه ی نور صادق ز بعدش منجلی شد
عید شما مبارک
.
.
.
تعالى الله از این نعمت کز او اسباب آسایش
براى ما فراهم گشت از میلاد پیغمبر
ز لطف و رحمت ایزد ز یمن مقدم احمد
ظهور حق مسلم گشت از میلاد پیغمبر . . .
.
.
.
ای بحـر تجـلا! گهـرت باد مبارک
ای طور نبوت! شجـرت باد مبارک
ای مکه! نسیم سحـرت باد مبارک
ای آمنه! قرص قمـرت باد مبارک
.
.
.
پى تشریف میلاد نبى دانى که چون گردید
سریر خسروان دهر آندم واژگون گردید
ز رودِ خشک و بى آب سماوه نم برون گردید
محمد چون ولادت یافت بت ها سرنگون گردید
.
.
.
دامن ام القری نازد به این میلاد
آمنه بر عالم هستی محمد زاد
منجی کل بشرها عقل کل آمد
بر تمام انبیا فخر رسل آمد
.
.
.
به شام هفده ماه ربیع و سال عام الفیل
رسالت ختم خاتم گشت از میلاد پیغمبر
بشارت ده به مشتاقان که ز امر قادر منّان
دل ما عارى از غم گشت از میلاد پیغمبر
.
.
.
سحر از عالم غیبى سروش دلنشین آمد
که غم را ز دل ها برد، با شادى قرین آمد
ببارید از سحاب رحمت حق، مشک بر کعبه
شمیم روح افزا از بهشت عنبرین آمد
.
.
.
فضاى مکه پر شد از ملائک بهر مولودى
که بالاتر ز خلق اولین و آخرین آمد
چنان شورى به پا شد بهر او در کشور هستى
تو گفتى انقلابى همچو روز واپسین آمد
.
.
.
طلوع صبح سفید شما مبارک باد
محمد آمده عید شما مبارک باد
محمدی که دو عالم گواه عصمت اوست
همه سفارش او در کتاب و عترت اوست
.
.
.
تا بودن ما نام محمد به لب ماست
روزی که نبودیم به احمد گرویدیم
آب و گل ما را که سرشتند ز آغاز
آغوش گشودیم وصالش طلبیدیم
.
.
.
انتظار آمد به سر اى بیقراران تهنیت
شد خزان سر، آمده فصل بهاران تهنیت
جلوه گر گردیده حق اى حق شعاران تهنیت
ساقى از ره مىرسد جمع خماران تهنیت
.
.
.
پیمبران امشب همه ز جا خیزید
به پای احمد گل طبق طبق ریزید
می رسد امشب ز قلب مکه بـوی رسول الله
که می درخشد ز قلب مکه روی رسول الله
.
.
.
صلوات انبیا به جلوۀ جمال تو
همه عالم متوسل به تو و به ذات تو
تو اولین نور سرمدی تو احمدی تو محمدی
خواجۀ عالم خوش آمدی، رسول اکرم خوش آمدی
.
.
.
(راد اس ام اس)
همـه جا غرق نور، همهجا شوق و شور
همه جا جشن عید،همهجا خلد و حور
ای نثـارِ مـاهِ رویت سورۀ نور و تبارک
یا محمّد یا محمّد عید میلادت مبارک
.
.
.
اس ام اس ولادت امام صادق(ع) اس ام اس ولادت حضرت محمد(ص)
همـه جا غرق نور، همهجا شوق و شور
همه جا جشن عید،همهجا خلد و حور
ای نثـارِ مـاهِ رویت سورۀ نور و تبارک
یا محمّد یا محمّد عید میلادت مبارک
میلاد نبی اعظم(ص) مبارک باد
.
.
.
در عرصۀ بیدادگری، دادگر آمد
تکبیر بگویید که هجران به سر آمد
تهلیل برآرید که پیغامبر آمد
پیغامبر از بهر نجات بشر آمد
.
.
.
آمنه مرآت حسن داور آورده
بر همه پیغمبران پیغمبر آورده
یا محمد ای چراغ راه انسانها
تا صف محشر نثار مقدمت جانها
.
.
.
آسمان و زمین،جبرئیـل امیـن
شده محـو رخ خاتم المرسلین
ای نثـارِ مـاهِ رویت سورۀ نور و تبارک
یا محمّد یا محمّد عید میلادت مبارک
میلاد نبی اعظم(ص) مبارک باد
.
.
.
شب را سحر آمد که محمد آمد
روز ظفر آمد که محمد آمد
بتهای حرم شکست و زان بشکستن
فریاد برآمد که محمد آمد
میلاد نبی اعظم(ص) مبارک باد
.
.
.
در تمـام وجــود نور حق سرزده
خاتـمالمـرسلین در جهان آمـده
ای نثـار مـاه رویت سورۀ نور و تبارک
یا محمّد یا محمّد عید میلادت مبارک
میلاد نبی اعظم(ص) مبارک باد
.
.
.
پیشتر از بامداد هفده ماه ربیع
آفتابی در زمین از آسمان دل برگرفت
ذرهای از مهر رویش را چو بر آن بذل کرد
جلوهای کرد و جهان را خسروِ خاور گرفت
.
.
.
میلاد تو انفجار نور است امشب
یثرب ز تو جلوه گاه طور است امشب
با تذکره مدینه دادن ما را
مسرور نما شب سرور است امشب
میلاد نبی اعظم(ص) مبارک باد
.
.
.
زیباتر و بالاتری از آنکه به بیتی
تشبیه به خورشید کنم یا که به ماهت
سوگند به چشمت که رسولان الهی
هستند به محشر همه مشتاق نگاهت
.
.
.
به کلیم گفتم شب احمد آمد
به مسیح گفتم که محمّد آمد
به بهشت گفتم شجرت مبارک
به سپهر گفتم قمرت مبارک
میلاد نبی اعظم(ص) مبارک باد
.
.
.
دست غیبِ غیب امشب پرده از رخ برگرفت
نور او تا ماوراءالملک را در بر گرفت
روی ناپیدای خود را فاش در آیینه دید
پرده چون ذات خدا را روی پیغمبر گرفت
میلاد نبی اعظم(ص) مبارک باد
دوشنبه 9/11/1391 - 17:31
اهل بیت
========اس ام اس میلاد پیامبر=========
به آمنه بنت وهب، خدا عطا کرده پسر
پسر چه گویم که به خلق، خدا عطا کرده پدر
میلاد پیامبر رحمت، تاج آفرینش بر شما خجسته باد. . .
========اس ام اس میلاد پیامبر=========
اسم تو نور امـید است و صفای سینه هاست
دین تو اسلام عشق است و بدور از کینه هاست
روز میـلادت شدم مست می عرفان تو
آیه شرع است و حق است، خط به خط قرآن تو . . .
========اس ام اس میلاد پیامبر=========
صدای بال و پر جبرئیل می آید / شب است و ماه به آغوش ایل می آید
لب کویر پس از این ترک نخواهد خورد / که ساقی از طرف سلسبیل می آید
لباس خاطره را از حریر عشق بدوز / حلیمه! نزد تو فردی اصیل می آید
نگاه آمنه از این به بعد می خندد / چرا که معجزه ای بی بدیل می آید
میلاد پیامبر رحمت، تاج آفرینش بر شما خجسته باد
========اس ام اس میلاد پیامبر=========
========اس ام اس میلاد پیامبر=========
امشب سخن ازجان جهان بایدگفت / توصیف رسول(ص) انس و جان باید گفت
در شـــــام ولادت دو قــطب عالم / تبریک به صــاحب الزمان (عج) باید گفت . . .
========اس ام اس میلاد پیامبر=========
دو چشمِ آمنه بر روی احمد / گره خورده دلش بر موی احمد
گهی خندان گهی محو تماشا / چو میبیند خمِ ابروی احمد
خجسته میلاد پیامبر اکرم مبارک باد
========اس ام اس میلاد پیامبر=========
ز آسمان دل من خورشید و مه برآمد / شب میلاد احمد(ص) با پور حیدر آمد
همه شادی نمایید که میلاد نبی شد / جلوه ی نور صادق ز بعدش منجلی شد . . .
========اس ام اس میلاد پیامبر=========
========اس ام اس میلاد پیامبر=========
ماه فرو ماند از جمال محمد / سرو نباشد به اعتدال محمد
قدر فلک را کمال و منزلتى نیست / در نظر قدر با کمال محمد. . .
میلاد نور مبارک
========اس ام اس میلاد پیامبر=========
خورشید عشق را، ره شام و زوال نیست
بر هر دلی که تافت، در آن دل ضلال نیست
در آسمان دلبری و آستان عشق
نور جمال دلبر ما را مثال نیست . . .
========اس ام اس میلاد پیامبر=========
حق چو دید آن نور مطلق در حضور/ آفرید از نور او صد بحر نور
آفرینش را جز او مقصود نیست/ پاک دامن تر زاو موجود نیست
میلاد نبی اکرم گرامی باد . . .
========اس ام اس میلاد پیامبر=========
========اس ام اس میلاد پیامبر=========
مـــــژده ایـــدل کــه مـهــیــن آیـت یــزدان آمــد
مــشــعــل راه هـدا خـتــم رســـولان آمـد
تـا زنـــده پـــرچـــم تــوحـیــد بـهـر بـــام و دری
بـهـر نــابـودی اصــنـــام شــتــابـان آمــد
مـسـلـمـیـن را بـده از قـول خــــداونـــد نــویـــد
اشــرف خـلـق جـهـان نـیـر تــابـــان آمـد
دوشنبه 9/11/1391 - 17:30
اهل بیت
عترت آمد از آیینه ام
کیست در غار حرای سینه ام
رگ رگم پیغام احمد می دهد
سینه ام بوی محمد می دهد
میلاد پیامبر اکرم و امام صادق (ع) تهنیت باد
—–
دلم به یاد تو امشب لبالب از شور است
تو کیستی که حریمت چو کعبه مشهور است؟
میلاد نبی اکرم(ص) مبارک
—–
حق چو دید آن نور مطلق در حضور
آفرید از نور او صد بحر نور
آفرینش را جز او مقصود نیست
پاک دامن تر زاو موجود نیست
میلاد نبی اکرم (ص) و امام صادق(ع)گرامی باد
—–
از مکه فروغ ایزدی پیدا شد
سر چشمه فیض سرمدی پیدا شد
در هفدهم ربیع از دخت وهب
نو دسته گل محمدی پیدا شد
—–
ز آسمان دل من خورشید و مه برآمد
شب میلاد احمد(ص) با پور حیدر آمد
همه شادی نمایید که میلاد نبی شد
جلوه ی نور صادق ز بعدش منجلی شد
—–
به آمنه بنت وهب، خدا عطا کرده پسر / پسر چه گویم که به خلق،خدا عطا کرده پدر
میلاد پیامبر رحمت، تاج آفرینش بر شما خجسته باد
—–
از مکه فروغ ایزدی پیدا شد / سر چشمه فیض سرمدی پیدا شد
در هفدهم ربیع از دخت وهب / نو دسته گل محمدی پیدا شد …
—–
دلا میلاد ختم المرسلین است / فروغ آسمانی در زمین است
محمد (ص) مهر ظلمتْ سوز آمد / شب یلدای ما را روز آمد …
—–
بهار بی خزان، روی محمد / بهشت جاودان، کوی محمد
معطر ساخت گلزار جهان را / شمیم تار گیسوی محمد …
—–
ماه فرو ماند از جمال محمد / سرو نباشد به اعتدال محمد
قدر فلک را کمال و منزلتى نیست / در نظر قدر با کمال محمد…
میلاد نور مبارک
—–
صدای بال و پر جبرئیل می آید / شب است و ماه به آغوش ایل می آید
لب کویر پس از این ترک نخواهد خورد / که ساقی از طرف سلسبیل می آید
لباس خاطره را از حریر عشق بدوز / حلیمه! نزد تو فردی اصیل می آید
نگاه آمنه از این به بعد می خندد / چرا که معجزه ای بی بدیل می آید
میلاد پیامبر رحمت، تاج آفرینش بر شما خجسته باد
—–
خورشید، محمد است و صادق ماه است / خورشید همیشه با قمر همراه است
یعنی که ولادت امام صادق / در روز ولادت رسول الله است
عیدتون مبارک
—–
دلم به یاد تو امشب لبالب از شور است / تو کیستی که حریمت چو کعبه مشهور است …؟
میلاد نبی اکرم مبارک
—–
ز آسمان دل من خورشید و مه برآمد / شب میلاد احمد(ص) با پور حیدر آمد
همه شادی نمایید که میلاد نبی شد / جلوه ی نور صادق ز بعدش منجلی شد …
—–
میلاد نبی اکرم بهانه خلقت، و قرآن ناطق امام صادق-ع بر شما تبریک وتهنیت باد …
—–
ماه فرو ماند از جمال محمد / سرو نباشد به اعتدال محمد
قدر فلک را کمال و منزلتى نیست / در نظر قدر با کمال محمد
میلاد نور مبارک
—–
چون از افق برآمد، نور امام صادق
شد صبح عالم آراش، بر شام تیره فائق
—–
رسول خدا(ص): بهترین درخواست از خدا، “عافیت دین و دنیا” است.
—–
خدایا تو را سوگند میدهیم به دو مولود نورانی امشب که سلامت دین و دنیا را به همه ی ما عطا بفرمایی …
—–
با محمّد برتر از آنی که اندر وصف آیی / تالی قرانیِ و هموزن آن ثِقل ثقیلی
میلاد نبی اکرم گرامی باد …
—–
بلغ العلی بکماله / کشف الدجی بجماله
حسنت جمیع خصاله / صلوا علیه و آله …
—–
مـــــژده ایـــدل کــه مـهــیــن آیـت یــزدان آمــد
مــشــعــل راه هـدا خـتــم رســـولان آمـد
تـا زنـــده پـــرچـــم تــوحـیــد بـهـر بـــام و دری
بـهـر نــابـودی اصــنـــام شــتــابـان آمــد
مـسـلـمـیـن را بـده از قـول خــــداونـــد نــویـــد
اشــرف خـلـق جـهـان نـیـر تــابـــان آمـد
—–
اسم تو نور امـید است و صفای سینه هاست
دین تو اسلام عشق است و بدور از کینه هاست
روز میـلادت شدم مست می عرفان تو
آیه شرع است و حق است، خط به خط قرآن تو …
—–
امشب سخن ازجان جهان بایدگفت / توصیف رسول(ص) انس و جان باید گفت
در شـــــام ولادت دو قــطب عالم / تبریک به صــاحب الزمان (عج) باید گفت …
—–
گوش کن هفت آسمان در شور و حالی دیگرند
عرشیان و فرشیان نام محمّد میبرند
ولادت حضرت محمد بر شما مبارک
—–
محمّد وارث پیغمبران است / که او سلطانِ شهرِ دلبران است
به حق فرمود حق لایزالی / محمّد علت خلقِ جهان است …
میلاد خاتم پیامبران بر شما مبارک
—–
دو چشمِ آمنه بر روی احمد / گره خورده دلش بر موی احمد
گهی خندان گهی محو تماشا / چو میبیند خمِ ابروی احمد
خجسته میلاد پیامبر اکرم مبارک باد
—–
جهان را حق به عشقش آفریده / وجودش کلِ هستی را خریده
بگویم از مه رویِ محمّد / کسی زیباتر از او را ندیده …
—–
جهان سرسبز و خرم گشت از میلاد پیغمبر
منور قلب عالم گشت از میلاد پیغمبر
بده ساقى مى باقى که غرق عشرت و شادى
دل اولاد آدم گشت از میلاد پیغمبر …
—–
مژده که میلاد شه خاتم است
عید سعید نبى اکرم است
مژده که مسرورى عالم رسید
خرمى عالم و آدم رسید …
—–
خورشید عشق را، ره شام و زوال نیست
بر هر دلی که تافت، در آن دل ضلال نیست
در آسمان دلبری و آستان عشق
نور جمال دلبر ما را مثال نیست …
عترت آمد از آیینه ام
کیست در غار حرای سینه ام
رگ رگم پیغام احمد می دهد
سینه ام بوی محمد می دهد
میلاد پیامبر اکرم و امام صادق (ع) تهنیت باد
—–
دلم به یاد تو امشب لبالب از شور است
تو کیستی که حریمت چو کعبه مشهور است؟
میلاد نبی اکرم(ص) مبارک
—–
حق چو دید آن نور مطلق در حضور
آفرید از نور او صد بحر نور
آفرینش را جز او مقصود نیست
پاک دامن تر زاو موجود نیست
میلاد نبی اکرم (ص) و امام صادق(ع)گرامی باد
—–
از مکه فروغ ایزدی پیدا شد
سر چشمه فیض سرمدی پیدا شد
در هفدهم ربیع از دخت وهب
نو دسته گل محمدی پیدا شد
—–
ز آسمان دل من خورشید و مه برآمد
شب میلاد احمد(ص) با پور حیدر آمد
همه شادی نمایید که میلاد نبی شد
جلوه ی نور صادق ز بعدش منجلی شد
—–
به آمنه بنت وهب، خدا عطا کرده پسر / پسر چه گویم که به خلق،خدا عطا کرده پدر
میلاد پیامبر رحمت، تاج آفرینش بر شما خجسته باد
—–
از مکه فروغ ایزدی پیدا شد / سر چشمه فیض سرمدی پیدا شد
در هفدهم ربیع از دخت وهب / نو دسته گل محمدی پیدا شد …
—–
دلا میلاد ختم المرسلین است / فروغ آسمانی در زمین است
محمد (ص) مهر ظلمتْ سوز آمد / شب یلدای ما را روز آمد …
—–
بهار بی خزان، روی محمد / بهشت جاودان، کوی محمد
معطر ساخت گلزار جهان را / شمیم تار گیسوی محمد …
—–
ماه فرو ماند از جمال محمد / سرو نباشد به اعتدال محمد
قدر فلک را کمال و منزلتى نیست / در نظر قدر با کمال محمد…
میلاد نور مبارک
—–
صدای بال و پر جبرئیل می آید / شب است و ماه به آغوش ایل می آید
لب کویر پس از این ترک نخواهد خورد / که ساقی از طرف سلسبیل می آید
لباس خاطره را از حریر عشق بدوز / حلیمه! نزد تو فردی اصیل می آید
نگاه آمنه از این به بعد می خندد / چرا که معجزه ای بی بدیل می آید
میلاد پیامبر رحمت، تاج آفرینش بر شما خجسته باد
—–
خورشید، محمد است و صادق ماه است / خورشید همیشه با قمر همراه است
یعنی که ولادت امام صادق / در روز ولادت رسول الله است
عیدتون مبارک
—–
دلم به یاد تو امشب لبالب از شور است / تو کیستی که حریمت چو کعبه مشهور است …؟
میلاد نبی اکرم مبارک
—–
ز آسمان دل من خورشید و مه برآمد / شب میلاد احمد(ص) با پور حیدر آمد
همه شادی نمایید که میلاد نبی شد / جلوه ی نور صادق ز بعدش منجلی شد …
—–
میلاد نبی اکرم بهانه خلقت، و قرآن ناطق امام صادق-ع بر شما تبریک وتهنیت باد …
—–
ماه فرو ماند از جمال محمد / سرو نباشد به اعتدال محمد
قدر فلک را کمال و منزلتى نیست / در نظر قدر با کمال محمد
میلاد نور مبارک
—–
چون از افق برآمد، نور امام صادق
شد صبح عالم آراش، بر شام تیره فائق
—–
رسول خدا(ص): بهترین درخواست از خدا، “عافیت دین و دنیا” است.
—–
خدایا تو را سوگند میدهیم به دو مولود نورانی امشب که سلامت دین و دنیا را به همه ی ما عطا بفرمایی …
—–
با محمّد برتر از آنی که اندر وصف آیی / تالی قرانیِ و هموزن آن ثِقل ثقیلی
میلاد نبی اکرم گرامی باد …
—–
بلغ العلی بکماله / کشف الدجی بجماله
حسنت جمیع خصاله / صلوا علیه و آله …
—–
مـــــژده ایـــدل کــه مـهــیــن آیـت یــزدان آمــد
مــشــعــل راه هـدا خـتــم رســـولان آمـد
تـا زنـــده پـــرچـــم تــوحـیــد بـهـر بـــام و دری
بـهـر نــابـودی اصــنـــام شــتــابـان آمــد
مـسـلـمـیـن را بـده از قـول خــــداونـــد نــویـــد
اشــرف خـلـق جـهـان نـیـر تــابـــان آمـد
—–
اسم تو نور امـید است و صفای سینه هاست
دین تو اسلام عشق است و بدور از کینه هاست
روز میـلادت شدم مست می عرفان تو
آیه شرع است و حق است، خط به خط قرآن تو …
—–
امشب سخن ازجان جهان بایدگفت / توصیف رسول(ص) انس و جان باید گفت
در شـــــام ولادت دو قــطب عالم / تبریک به صــاحب الزمان (عج) باید گفت …
—–
گوش کن هفت آسمان در شور و حالی دیگرند
عرشیان و فرشیان نام محمّد میبرند
ولادت حضرت محمد بر شما مبارک
—–
محمّد وارث پیغمبران است / که او سلطانِ شهرِ دلبران است
به حق فرمود حق لایزالی / محمّد علت خلقِ جهان است …
میلاد خاتم پیامبران بر شما مبارک
—–
دو چشمِ آمنه بر روی احمد / گره خورده دلش بر موی احمد
گهی خندان گهی محو تماشا / چو میبیند خمِ ابروی احمد
خجسته میلاد پیامبر اکرم مبارک باد
—–
جهان را حق به عشقش آفریده / وجودش کلِ هستی را خریده
بگویم از مه رویِ محمّد / کسی زیباتر از او را ندیده …
—–
جهان سرسبز و خرم گشت از میلاد پیغمبر
منور قلب عالم گشت از میلاد پیغمبر
بده ساقى مى باقى که غرق عشرت و شادى
دل اولاد آدم گشت از میلاد پیغمبر …
—–
مژده که میلاد شه خاتم است
عید سعید نبى اکرم است
مژده که مسرورى عالم رسید
خرمى عالم و آدم رسید …
—–
خورشید عشق را، ره شام و زوال نیست
بر هر دلی که تافت، در آن دل ضلال نیست
در آسمان دلبری و آستان عشق
نور جمال دلبر ما را مثال نیست …
———-
چهل حدیث از پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم):
1- آیة المنافق ثلاث : اذا حدث کذب واذا وعد اخلف واذا اؤتمن خان
نشان منافق سه چیز است : 1 – سخن به دروغ بگوید . 2 – از وعده تخلف کند .3 – در امانت خیانت نماید .
صحیح مسلم ، کتاب الایمان ، ح 89
2- لا ینال شفاعتی من اخر الصلوة بعد وقتها
کسی که نماز را از وقتش تأخیر بیندازد، (فردای قیامت) به شفاعت من نخواهدرسید
(بحارالانوار،ج،83ص20)
3- أبغض الحلال الی الله الطلاق .
منفورترین چیزهای حلال در پیش خدا طلاق است .
سنن ابی داود ، کتاب الطلاق ، ح 1863
4- خَیرُ الأصحابِ مَن قَلَّ شِقاقُهُ و کَثُرَ وِفاقُهُ.
بهترین یاران کسی است که ناسازگاریش اندک باشد و سازگاریش بسیار
(تنبیه الخواطر، ج2، ص123 )
5- ابن آدم اذا اصبحت معافی فی بدنک آمنا فی سربک عندک قوت یومک فعلی الدنیاالعفاء .
فرزند آدم وقتی تن تو سالم است و خاطرت آسوده است و قوت یک روز خویش راداری ، جهانگر مباش .
کنز العمال ، ج 3 ، ص 782 ، ح 8740
6- ابن آدم عندک ما یکفیک وانت تطلب ما یطغیک لا بقلیل تقنع ولا بکثیر تشبع .
فرزند آدم ، آنچه حاجت تو را رفع کند در دسترس خود داری و در پی آنچه تو را
به طغیان وا می دارد روز میگذاری ، به اندک قناعت نمیکنی و از بسیار سیر
نمی شوی .
کنز العمال ، ج 3 ، ص 782 ، ح 8740
7- مَن رَدَّ عَن عِرضِ اَخیهِ المُسلِمِ وَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ اَلبَتَّةَ
هرکس آبروی مؤمنی را حفظ کند، بدون تردید بهشت بر او واجب شود.
(ثواب الاعمال و عقاب الاعمال)
8- اتق دعوة المظلوم فإنما یسال الله حقه وان الله لن یضیع لذی حق حقه
از نفرین مظلوم بپرهیز زیرا وی به دعا حق خویش را از خدا میخواهد و خدا حق رااز حق دار دریغ نمیدارد .
کنز العمال ، ج 3 ، ص 507 ، ح 7650
9- اتقوا الحجر الحرام فی البنیان فانه اساس الخراب
از استعمال سنگ حرام در ساختمان بپرهیزید که مایه ویرانی است .
کنز العمال ، ج 15 ، ص 405 ، ح 41575
10- اَلعِبادَهُ سَبعونَ جُزء، اَفضَلُها جُزءً طَلَبُ الحَلالِ
عبادت هفتاد جزء است و بالاترین و بزرگترین جزء آن کسب حلال است.
(ثواب الاعمال و عقاب الاعمال)
11- اتقوا فراسة المؤمن فإنه ینظر بنور الله
از فراست مؤمن بترسید که چیزها را با نور خدا می نگرد .
سنن ترمذی ، کتاب تفسیر القرآن ، ح 3052
12- اتقوا الدنیا فوالذی نفسی بیده انها لأسحر من هاروت وماروت
از دنیا بپرهیزید ، قسم به آن کس که جان من در کف اوست که دنیا ازهاروت و ماروت ساحرتر است .
کنز العمال ، ج 3 ، ص 182 ، ح 6063
13- اتقوا دعوة المظلوم فإنها تصعد الی السماء کأنها شرارة
از نفرین مظلوم بترسید که چون شعله آتش بر آسمان میرود .
کنز العمال ، ج 3 ، ص 500 ، ح 7601
14- لکل شیئى زکاة و زکاة الابدان الصیام
براى هر چیزى زکاتى است و زکات بدنها روزه است.
(الکافى، ج 4، ص 62)
15- اثنان یعجلهما الله فی الدنیا البغی وعقوق الوالدین .
دو چیز را خداوند در این جهان کیفر میدهد : تعدی ، و ناسپاسی پدر و مادر .
کنز العمال ، ج 16 ، ص 462 ، ح 45458
16- اجرأکم علی قسم الجد اجرأکم علی النار .
هر کس از شما در خوردن قسم جدیتر است به جهنم نزدیکتر است .
کنز العمال ، ج 11 ، ص 7 ، ح 30390
17- أجملوا فی طلب الدنیا فإن کلا میسر لما خلق له .
در طلب دنیا معتدل باشید و حرص نزنید ، زیرا به هر کس هر چه قسمت اوست می رسد .
سنن ابن ماجه ، کتاب التجارات ، ح 2133
18- هو شهر اوله رحمة و اوسطه مغفرة و اخره عتق من النار.
رمضان ماهى است که ابتدایش رحمت است و میانهاش مغفرت و پایانش آزادى از آتش جهنم.
(بحار الانوار،ج93،ص342)
19- احب الاعمال الی الله الصلاة لوقتها ثم بر الوالدین ثم الجهاد فی سبیل الله
بهترین کارها در نزد خدا نماز به وقت است ، آنگاه نیکی به پدر و مادر ، آنگاه جنگ در راه خدا .
کنز العمال ، ج 7 ، ص 285 ، ح 18897
20- احب العباد الی الله الاتقیاء الاخفیاء
محبوبترین بندگان در پیش خدا پرهیزگاران گمنامند .
کنز العمال ، ج 3 ، ص 153 ، ح 5929
21- انَّ الدینارَ وَ الدُّرهَمَ اَهْلَکا مَنْ کانَ قَبلکُمْ و هُما مُهْلِکاکُمْ.
همانا دینار و درهم پیشینیان شما را به هلاکت رساند و همین دو نیز هلاک کننده شماست.
(جهاد النفس، ص 247)
22- احب الاعمال الی الله أدومها وان قل .
محبوبترین کارها در پیش خدا کاریست که دوام آن بیشتر است ، اگر چه اندک باشد .
صحیح مسلم ، کتاب صلاة المسافرین و قصرها ، ح 1305
23- احب الاعمال الی الله من أطعم مسکینا من جوع أو دفع عنه مغرما أوکشف عنه کربا
بهترین کارها در پیش خدا آن است که بینوایی را سیر کنند ، یا قرض او رابپردازند یا زحمتی را از او دفع نمایند .
کنز العمال ، ج 6 ، ص 342 ، ح 15958
24- لا فقر اَشد من الجهل ، لا مال اَعود من العقل .
هیچ تهیدستی سخت تر از نادانی و هیچ مالی سودمندتر از عقل نیست .
(اصول کافی،ج1،ص30)
25- احب الاعمال الی الله حفظ اللسان
بهترین کارها در پیش خدا نگهداری زبان است .
کنز العمال ، ج 3 ، ص 551 ، ح 7851
26- احب الجهاد الی الله عز وجل کلمة حق تقال لامام جائر
بهترین جهادها در پیش خدا سخن حقی است که به پیشوای ستمکار گویند .
مسند احمد ، باقی مسند الانصار ، ح 21137
27- احب الطعام الی الله ما کثرت علیه الایادی
بهترین غذاها در پیش خدا آن است که گروهی بسیار بر آن بنشیند .
کنز العمال ، ج 15 ، ص 233 ، ح 40716
28- احب اللهو الی الله تعالی إجراء الخیل والرمی .
بهترین بازیها در پیش خدا اسب دوانی و تیراندازی است .
کنز العمال ، ج 4 ، ص 344 ، ح 10812
29- طلب العلم فریضة علی کل مسلم، الا ان الله یحب بغاة العلم
طلب علم بر هر مسلمانی واجب است، همانا خدا جویندگان علم را دوست دارد.
(اصول کافی ج 1 /باب دوم/ص 35)
30- احب الله تعالی عبدا سمحا اذا باع وسمحا اذا اشتری وسمحا اذا قضی وسمحا اذااقتضی .
خداوند بندهای را که به هنگام خرید و هنگام فروش و هنگام دریافت سهلانگار است دوست دارد .
نهج الفصاحه ، ص 15 ، ح 85
31- احب عباد الله الی الله أنفعهم لعباده .
از جمله بندگان آن کس پیش خدا محبوبتر است که برای بندگان سودمندتر است .
نهج الفصاحه ، ص 15 ، ح 86
32- أحثوا التراب فی وجوه المداحین .
بر چهره ستایشگران ، خاک بیفشانید .
کنز العمال ، ج 3 ، ص 574 ، ح 7960
33- احزم الناس أکظمهم للغیظ
آنکه در فرو بردن خشم از دیگران بیشتر است ، از همه کس دور اندیشتر است .
نهج الفصاحه ، ص 17 ، ح 95
34- اختبروا الناس بأخدانهم ، فإن الرجل یخادن من یعجبه
مردم را از معاشرانشان بشناسید ، زیرا کند هم جنس با هم جنس پرواز .
نهج الفصاحه ، ص 19 ، ح 106
35- اخوف ما أخاف علی امتی الهوی وطول الامل .
بر امت خویش بیش از هر چیز از هوس و آرزوی دراز بیم دارم .
کنز العمال ، ج 3 ، ص 490 ، ح 7553
36- ادعوا الله وأنتم موقنون بالاجابة واعلموا أن الله لا یستجیب دعاء من قلبغافل لاه .
خدا را بخوانید و به اجابت دعای خود یقین داشته باشید و بدانید که خداوند دعارا از قلب غافل بی خبر نمی پذیرد .
کنز العمال ، ج 2 ، ص 72 ، ح 3176
37- ادنی أهل النار عذابا ینتعل بنعلین من نار یغلی دماغه من حرارة نعلیه .
از مردم جهنم آنکه عذابش از همه آسانتر است دو کفش آتشین بپا دارد که مغزوی از حرارت کفشهایش به جوش میآید .
کنز العمال ، ج 14 ، ص 527 ، ح 39507
38- ادنی جبذات الموت بمنزلة مائة ضربة بالسیف .
آسانترین کشش های مرگ مانند صد ضربت شمشیر است .
کنز العمال ، ج 15 ، ص 569 ، ح 42208
39- اذا ابتلی أحدکم بالقضاء بین المسلین فلا یقض وهو غضبان ولیسو بینهم فی النظروالمجلس والاشارة
اگر یکی از شما به کار قضاوت میان مسلمانان دچار شود باید به هنگام غضب
ازقضاوت خودداری کند و میان ارباب دعوا در نگاه و نشیمنگاه و اشاره تفاوتی
نگذارد .
کنز العمال ، ج 6 ، ص 102 ، ح 15034
40- اذا أحب الله عبدا حماه الدنیا کما یظل أحدکم یحمی سقیمه الماء .
وقتی خداوند بندهای را دوست دارد ، دنیا را از او منع میکند چنانکه شما مریض خویش را از نوشیدن آب منع میکنید .
کنز العمال ، ج 6 ، ص 471 ، ح 16595
دوشنبه 9/11/1391 - 17:29
اهل بیت
مـــــژده ایـــدل کــه مـهــیــن آیـت یــزدان آمــد
مــشــعــل راه هـدا خـتــم رســـولان آمـد
تـا زنـــده پـــرچـــم تــوحـیــد بـهـر بـــام و دری
بـهـر نــابـودی اصــنـــام شــتــابـان آمــد
مـسـلـمـیـن را بـده از قـول خــــداونـــد نــویـــد
اشــرف خـلـق جـهـان نـیـر تــابـــان آمـد
.
.
.
اسم تو نور امـید است و صفای سینه هاست
دین تو اسلام عشق است و بدور از کینه هاست
روز میـلادت شدم مست می عرفان تو
آیه شرع است و حق است، خط به خط قرآن تو . . .
.
.
.
امشب سخن ازجان جهان بایدگفت / توصیف رسول(ص) انس و جان باید گفت
در شـــــام ولادت دو قــطب عالم / تبریک به صــاحب الزمان (عج) باید گفت . . .
.
.
.
گوش کن هفت آسمان در شور و حالی دیگرند
عرشیان و فرشیان نام محمّد میبرند
ولادت حضرت محمد بر شما مبارک
.
.
.
محمّد وارث پیغمبران است / که او سلطانِ شهرِ دلبران است
به حق فرمود حق لایزالی / محمّد علت خلقِ جهان است . . .
میلاد خاتم پیامبران بر شما مبارک
.
.
.
دو چشمِ آمنه بر روی احمد / گره خورده دلش بر موی احمد
گهی خندان گهی محو تماشا / چو میبیند خمِ ابروی احمد
خجسته میلاد پیامبر اکرم مبارک باد
.
.
.
جهان را حق به عشقش آفریده / وجودش کلِ هستی را خریده
بگویم از مه رویِ محمّد / کسی زیباتر از او را ندیده . . .
.
.
.
جهان سرسبز و خرم گشت از میلاد پیغمبر
منور قلب عالم گشت از میلاد پیغمبر
بده ساقى مى باقى که غرق عشرت و شادى
دل اولاد آدم گشت از میلاد پیغمبر . . .
.
.
.
مژده که میلاد شه خاتم است
عید سعید نبى اکرم است
مژده که مسرورى عالم رسید
خرمى عالم و آدم رسید . . .
.
.
.
خورشید عشق را، ره شام و زوال نیست
بر هر دلی که تافت، در آن دل ضلال نیست
در آسمان دلبری و آستان عشق
نور جمال دلبر ما را مثال نیست . . .
عترت آمد از آیینه ام
کیست در غار حرای سینه ام
رگ رگم پیغام احمد می دهد
سینه ام بوی محمد می دهد
میلاد پیامبر اکرم و امام صادق (ع) تهنیت باد
—–
دلم به یاد تو امشب لبالب از شور است
تو کیستی که حریمت چو کعبه مشهور است؟
میلاد نبی اکرم(ص) مبارک
—–
حق چو دید آن نور مطلق در حضور
آفرید از نور او صد بحر نور
آفرینش را جز او مقصود نیست
پاک دامن تر زاو موجود نیست
میلاد نبی اکرم (ص) و امام صادق(ع)گرامی باد
—–
از مکه فروغ ایزدی پیدا شد
سر چشمه فیض سرمدی پیدا شد
در هفدهم ربیع از دخت وهب
نو دسته گل محمدی پیدا شد
منبع : سایت سرگرمی پاتوق ۹۸
—–
ز آسمان دل من خورشید و مه برآمد
شب میلاد احمد(ص) با پور حیدر آمد
همه شادی نمایید که میلاد نبی شد
جلوه ی نور صادق ز بعدش منجلی شد
—–
به آمنه بنت وهب، خدا عطا کرده پسر / پسر چه گویم که به خلق،خدا عطا کرده پدر
میلاد پیامبر رحمت، تاج آفرینش بر شما خجسته باد
—–
از مکه فروغ ایزدی پیدا شد / سر چشمه فیض سرمدی پیدا شد
در هفدهم ربیع از دخت وهب / نو دسته گل محمدی پیدا شد …
—–
دلا میلاد ختم المرسلین است / فروغ آسمانی در زمین است
محمد (ص) مهر ظلمتْ سوز آمد / شب یلدای ما را روز آمد …
—–
بهار بی خزان، روی محمد / بهشت جاودان، کوی محمد
معطر ساخت گلزار جهان را / شمیم تار گیسوی محمد …
—–
ماه فرو ماند از جمال محمد / سرو نباشد به اعتدال محمد
قدر فلک را کمال و منزلتى نیست / در نظر قدر با کمال محمد…
میلاد نور مبارک
—–
صدای بال و پر جبرئیل می آید / شب است و ماه به آغوش ایل می آید
لب کویر پس از این ترک نخواهد خورد / که ساقی از طرف سلسبیل می آید
لباس خاطره را از حریر عشق بدوز / حلیمه! نزد تو فردی اصیل می آید
نگاه آمنه از این به بعد می خندد / چرا که معجزه ای بی بدیل می آید
میلاد پیامبر رحمت، تاج آفرینش بر شما خجسته باد
—–
خورشید، محمد است و صادق ماه است / خورشید همیشه با قمر همراه است
یعنی که ولادت امام صادق / در روز ولادت رسول الله است
عیدتون مبارک
—–
دلم به یاد تو امشب لبالب از شور است / تو کیستی که حریمت چو کعبه مشهور است …؟
میلاد نبی اکرم مبارک
منبع : سایت سرگرمی پاتوق ۹۸
—–
ز آسمان دل من خورشید و مه برآمد / شب میلاد احمد(ص) با پور حیدر آمد
همه شادی نمایید که میلاد نبی شد / جلوه ی نور صادق ز بعدش منجلی شد …
—–
میلاد نبی اکرم بهانه خلقت، و قرآن ناطق امام صادق-ع بر شما تبریک وتهنیت باد …
—–
ماه فرو ماند از جمال محمد / سرو نباشد به اعتدال محمد
قدر فلک را کمال و منزلتى نیست / در نظر قدر با کمال محمد
میلاد نور مبارک
—–
چون از افق برآمد، نور امام صادق
شد صبح عالم آراش، بر شام تیره فائق
—–
رسول خدا(ص): بهترین درخواست از خدا، “عافیت دین و دنیا” است.
—–
خدایا تو را سوگند میدهیم به دو مولود نورانی امشب که سلامت دین و دنیا را به همه ی ما عطا بفرمایی …
—–
با محمّد برتر از آنی که اندر وصف آیی / تالی قرانیِ و هموزن آن ثِقل ثقیلی
میلاد نبی اکرم گرامی باد …
—–
بلغ العلی بکماله / کشف الدجی بجماله
حسنت جمیع خصاله / صلوا علیه و آله …
—–
مـــــژده ایـــدل کــه مـهــیــن آیـت یــزدان آمــد
مــشــعــل راه هـدا خـتــم رســـولان آمـد
تـا زنـــده پـــرچـــم تــوحـیــد بـهـر بـــام و دری
بـهـر نــابـودی اصــنـــام شــتــابـان آمــد
مـسـلـمـیـن را بـده از قـول خــــداونـــد نــویـــد
اشــرف خـلـق جـهـان نـیـر تــابـــان آمـد
—–
اسم تو نور امـید است و صفای سینه هاست
دین تو اسلام عشق است و بدور از کینه هاست
روز میـلادت شدم مست می عرفان تو
آیه شرع است و حق است، خط به خط قرآن تو …
منبع : سایت سرگرمی پاتوق ۹۸
—–
امشب سخن ازجان جهان بایدگفت / توصیف رسول(ص) انس و جان باید گفت
در شـــــام ولادت دو قــطب عالم / تبریک به صــاحب الزمان (عج) باید گفت …
—–
گوش کن هفت آسمان در شور و حالی دیگرند
عرشیان و فرشیان نام محمّد میبرند
ولادت حضرت محمد بر شما مبارک
—–
محمّد وارث پیغمبران است / که او سلطانِ شهرِ دلبران است
به حق فرمود حق لایزالی / محمّد علت خلقِ جهان است …
میلاد خاتم پیامبران بر شما مبارک
—–
دو چشمِ آمنه بر روی احمد / گره خورده دلش بر موی احمد
گهی خندان گهی محو تماشا / چو میبیند خمِ ابروی احمد
خجسته میلاد پیامبر اکرم مبارک باد
—–
جهان را حق به عشقش آفریده / وجودش کلِ هستی را خریده
بگویم از مه رویِ محمّد / کسی زیباتر از او را ندیده …
—–
جهان سرسبز و خرم گشت از میلاد پیغمبر
منور قلب عالم گشت از میلاد پیغمبر
بده ساقى مى باقى که غرق عشرت و شادى
دل اولاد آدم گشت از میلاد پیغمبر …
منبع : سایت سرگرمی پاتوق ۹۸
—–
مژده که میلاد شه خاتم است
عید سعید نبى اکرم است
مژده که مسرورى عالم رسید
خرمى عالم و آدم رسید …
—–
خورشید عشق را، ره شام و زوال نیست
بر هر دلی که تافت، در آن دل ضلال نیست
در آسمان دلبری و آستان عشق
نور جمال دلبر ما را مثال نیست …
عترت آمد از آیینه ام
کیست در غار حرای سینه ام
رگ رگم پیغام احمد می دهد
سینه ام بوی محمد می دهد
میلاد پیامبر اکرم و امام صادق (ع) تهنیت باد
—–
دلم به یاد تو امشب لبالب از شور است
تو کیستی که حریمت چو کعبه مشهور است؟
میلاد نبی اکرم(ص) مبارک
—–
حق چو دید آن نور مطلق در حضور
آفرید از نور او صد بحر نور
آفرینش را جز او مقصود نیست
پاک دامن تر زاو موجود نیست
میلاد نبی اکرم (ص) و امام صادق(ع)گرامی باد
—–
از مکه فروغ ایزدی پیدا شد
سر چشمه فیض سرمدی پیدا شد
در هفدهم ربیع از دخت وهب
نو دسته گل محمدی پیدا شد
—–
ز آسمان دل من خورشید و مه برآمد
شب میلاد احمد(ص) با پور حیدر آمد
همه شادی نمایید که میلاد نبی شد
جلوه ی نور صادق ز بعدش منجلی شد
منبع : سایت سرگرمی پاتوق ۹۸
—–
به آمنه بنت وهب، خدا عطا کرده پسر / پسر چه گویم که به خلق،خدا عطا کرده پدر
میلاد پیامبر رحمت، تاج آفرینش بر شما خجسته باد
—–
از مکه فروغ ایزدی پیدا شد / سر چشمه فیض سرمدی پیدا شد
در هفدهم ربیع از دخت وهب / نو دسته گل محمدی پیدا شد …
—–
دلا میلاد ختم المرسلین است / فروغ آسمانی در زمین است
محمد (ص) مهر ظلمتْ سوز آمد / شب یلدای ما را روز آمد …
—–
بهار بی خزان، روی محمد / بهشت جاودان، کوی محمد
معطر ساخت گلزار جهان را / شمیم تار گیسوی محمد …
—–
ماه فرو ماند از جمال محمد / سرو نباشد به اعتدال محمد
قدر فلک را کمال و منزلتى نیست / در نظر قدر با کمال محمد…
میلاد نور مبارک
—–
صدای بال و پر جبرئیل می آید / شب است و ماه به آغوش ایل می آید
لب کویر پس از این ترک نخواهد خورد / که ساقی از طرف سلسبیل می آید
لباس خاطره را از حریر عشق بدوز / حلیمه! نزد تو فردی اصیل می آید
نگاه آمنه از این به بعد می خندد / چرا که معجزه ای بی بدیل می آید
میلاد پیامبر رحمت، تاج آفرینش بر شما خجسته باد
—–
خورشید، محمد است و صادق ماه است / خورشید همیشه با قمر همراه است
یعنی که ولادت امام صادق / در روز ولادت رسول الله است
عیدتون مبارک
منبع : سایت سرگرمی پاتوق ۹۸
—–
دلم به یاد تو امشب لبالب از شور است / تو کیستی که حریمت چو کعبه مشهور است …؟
میلاد نبی اکرم مبارک
—–
ز آسمان دل من خورشید و مه برآمد / شب میلاد احمد(ص) با پور حیدر آمد
همه شادی نمایید که میلاد نبی شد / جلوه ی نور صادق ز بعدش منجلی شد …
—–
میلاد نبی اکرم بهانه خلقت، و قرآن ناطق امام صادق-ع بر شما تبریک وتهنیت باد …
—–
ماه فرو ماند از جمال محمد / سرو نباشد به اعتدال محمد
قدر فلک را کمال و منزلتى نیست / در نظر قدر با کمال محمد
میلاد نور مبارک
—–
چون از افق برآمد، نور امام صادق
شد صبح عالم آراش، بر شام تیره فائق
—–
رسول خدا(ص): بهترین درخواست از خدا، “عافیت دین و دنیا” است.
—–
خدایا تو را سوگند میدهیم به دو مولود نورانی امشب که سلامت دین و دنیا را به همه ی ما عطا بفرمایی …
—–
با محمّد برتر از آنی که اندر وصف آیی / تالی قرانیِ و هموزن آن ثِقل ثقیلی
میلاد نبی اکرم گرامی باد …
منبع : سایت سرگرمی پاتوق ۹۸
—–
بلغ العلی بکماله / کشف الدجی بجماله
حسنت جمیع خصاله / صلوا علیه و آله …
—–
مـــــژده ایـــدل کــه مـهــیــن آیـت یــزدان آمــد
مــشــعــل راه هـدا خـتــم رســـولان آمـد
تـا زنـــده پـــرچـــم تــوحـیــد بـهـر بـــام و دری
بـهـر نــابـودی اصــنـــام شــتــابـان آمــد
مـسـلـمـیـن را بـده از قـول خــــداونـــد نــویـــد
اشــرف خـلـق جـهـان نـیـر تــابـــان آمـد
—–
اسم تو نور امـید است و صفای سینه هاست
دین تو اسلام عشق است و بدور از کینه هاست
روز میـلادت شدم مست می عرفان تو
آیه شرع است و حق است، خط به خط قرآن تو …
—–
امشب سخن ازجان جهان بایدگفت / توصیف رسول(ص) انس و جان باید گفت
در شـــــام ولادت دو قــطب عالم / تبریک به صــاحب الزمان (عج) باید گفت …
—–
گوش کن هفت آسمان در شور و حالی دیگرند
عرشیان و فرشیان نام محمّد میبرند
ولادت حضرت محمد بر شما مبارک
منبع : سایت سرگرمی پاتوق ۹۸
—–
محمّد وارث پیغمبران است / که او سلطانِ شهرِ دلبران است
به حق فرمود حق لایزالی / محمّد علت خلقِ جهان است …
میلاد خاتم پیامبران بر شما مبارک
—–
دو چشمِ آمنه بر روی احمد / گره خورده دلش بر موی احمد
گهی خندان گهی محو تماشا / چو میبیند خمِ ابروی احمد
خجسته میلاد پیامبر اکرم مبارک باد
—–
جهان را حق به عشقش آفریده / وجودش کلِ هستی را خریده
بگویم از مه رویِ محمّد / کسی زیباتر از او را ندیده …
—–
جهان سرسبز و خرم گشت از میلاد پیغمبر
منور قلب عالم گشت از میلاد پیغمبر
بده ساقى مى باقى که غرق عشرت و شادى
دل اولاد آدم گشت از میلاد پیغمبر …
—–
مژده که میلاد شه خاتم است
عید سعید نبى اکرم است
مژده که مسرورى عالم رسید
خرمى عالم و آدم رسید …
منبع : سایت سرگرمی پاتوق ۹۸
—–
خورشید عشق را، ره شام و زوال نیست
بر هر دلی که تافت، در آن دل ضلال نیست
در آسمان دلبری و آستان عشق
نور جمال دلبر ما را مثال نیست …
دوشنبه 9/11/1391 - 17:28
اهل بیت
دوشنبه 9/11/1391 - 17:27
لطیفه و پیامک
مـــــژده ایـــدل کــه مـهــیــن آیـت یــزدان آمــد
مــشــعــل راه هـدا خـتــم رســـولان آمـد
تـا زنـــده پـــرچـــم تــوحـیــد بـهـر بـــام و دری
بـهـر نــابـودی اصــنـــام شــتــابـان آمــد
مـسـلـمـیـن را بـده از قـول خــــداونـــد نــویـــد
اشــرف خـلـق جـهـان نـیـر تــابـــان آمـد
========شعر و اس ام اس میلاد پیامبر اکرم و امام صادق========
صادق که اساس دین ازاو شد معمور / بودند ملایک پی امرش مامور
میلاد ششمین اختر تابناک آسمان ولایت و نبی اکرم نور هدایت مبارک باد
=====
اسم تو نور امـید است و صفای سینه هاست
دین تو اسلام عشق است و بدور از کینه هاست
روز میـلادت شدم مست می عرفان تو
آیه شرع است و حق است، خط به خط قرآن تو . . .
========پیامک ولادت پیامبر اکرم و ولادت امام صادق========
امشب سخن ازجان جهان بایدگفت / توصیف رسول(ص) انس و جان باید گفت
در شـــــام ولادت دو قــطب عالم / تبریک به صــاحب الزمان (عج) باید گفت . .
========شعر و اس ام اس میلاد پیامبر اکرم و امام صادق========.
گوش کن هفت آسمان در شور و حالی دیگرند
عرشیان و فرشیان نام محمّد میبرند
ولادت حضرت محمد بر شما مبارک
.======== پیام تبریک میلاد پیامبر اکرم و امام صادق========
محمّد وارث پیغمبران است / که او سلطانِ شهرِ دلبران است
به حق فرمود حق لایزالی / محمّد علت خلقِ جهان است . . .
میلاد خاتم پیامبران بر شما مبارک
===========
دو چشمِ آمنه بر روی احمد / گره خورده دلش بر موی احمد
گهی خندان گهی محو تماشا / چو میبیند خمِ ابروی احمد
خجسته میلاد پیامبر اکرم مبارک باد
========شعر و اس ام اس میلاد پیامبر اکرم و امام صادق========
جهان را حق به عشقش آفریده / وجودش کلِ هستی را خریده
بگویم از مه رویِ محمّد / کسی زیباتر از او را ندیده . . .
======
جهان سرسبز و خرم گشت از میلاد پیغمبر
منور قلب عالم گشت از میلاد پیغمبر
بده ساقى مى باقى که غرق عشرت و شادى
دل اولاد آدم گشت از میلاد پیغمبر . . .
========
خورشید، محمد است و صادق ماه است / خورشید همیشه با قمر همراه است
یعنی که ولادت امام صادق / در روز ولادت رسول الله است
میلاد نبی اکرم بهانه خلقت و قرآن ناطق، امام صادق-ع بر شما تبریک و تهنیت باد
دوشنبه 9/11/1391 - 17:26
اهل بیت
نزول مهربانی
باران رضایی
زمین در پوست خویش نمیگنجید.
نفسهای آسمان به شماره افتاده بود.
ناگاه، عطر محمّدی، فضای شهر را پر کرد.
فریادی، سکوتِ سالیانِ مکّه را در هم شکست.
رسول عشق، خوش آمدی!
خوش آمدی که نوای ملکوتیِ اذان، آهنگِ قدسیِ نام تو را کم داشت.
خوش آمدی که قرآنِ خدا، در انتظار سینه فراخت بود.
ببین که صحرای سوزانِ حجاز، چگونه از شمیم نفسهای تو جان گرفته است؟
خوش آمدی! که شبهای سیاهِ مکّه، ماهِ رخسار تو را کم داشت!
یا محمّد!
باید میآمدی؛ تا ستارگانی چون بِلال و حبیب ابن مظاهر، در آسمانِ عرب بدرخشند
باید میآمدی تا ساده لوحانِ حجاز، از چنگالِ جهل وخرافه رها شوند
معصومیّت دخترانِ عرب، قرنها بود که از درونِ گورهای تاریک جهل، صدایت میزد.
ای پیشوای رحمت! بر زنانِ عرب چه میگذشت اگر تو با کوثرت نمیآمدی؟
خجسته باد قدوم پر برکتت که کوچههای حجاز، سالیانِ سال، ابهّت گامهای تو را به انتظار نشسته بود!
خجسته باد نزولِ مهربانی ات!
*******
بخت روشن
علی سعادت شایسته
این کدامین بخت روشن است؟
به راستی این کدامین بخت روشن است که ستارهها درخشیدنش را رصد میکنند؟
کلیمی که چرخ فلک طور اوست
همه نورها پرتو نور اوست
این
کیست که آمدنش را کودکان در پستو نشسته خواب میبینند. سفرههای بی نان و
نمک خواب میبینند و بتها در لرزشی دهشتناک خواب میبینند؟
این کیست که کعبه، بی تاب آمدنش به افقها چشم دوخته است. تاریخ آمدنش را قول داده است. قلم به رسالتش ایمان دارد؟
برگزیده خداست که این گونه جهان را در شوقی عظیم، چشم براه خویش کرده است.
برگزیده خداست که میآید؛ با کاسهای از روشنی لبریز و با سفرهای که محبت را بین چشمهای در راه مانده تقسیم خواهد کرد.
برگزیده خداست که پنجرهها را هوای پریدن خواهد داد. دستهایی که شوق پریدن را در بالها جاری خواهد کرد.
خدایت ثنا کرد و تجلیل کرد
زمین بوس قدر تو جبریل کرد
زبانی که تو را سرود، تنها زبان اول شاعر هستی است.
ترا عزّ لولاک تمکین بس است
ثنای تو طه و یس بس است
*******
صدای پای پیامبر
معصومه داوود آبادی
مژده آمدنت که در زمین پیچید، دشتهای روشن توحید، از پروانههای سپید عشق، پوشیده شد و مکه را امواج نورانی حضورت در بر گرفت.
آمدی و طاق کسرای ظلم، ترک برداشت.
آمدی و آتشکده تیرگی به جوخه خاموشی سپرده شد.
فرود
آمدی، در سرزمینی که کویر جهل و بیخبری، جوانههای آگاهی و عاطفه را
خشکانده بود و خورشید عدالت در پشت کوههای نا مردمی به خون نشسته بود.
آه!
ای رسول مهربانی! جهان، دلیل بودنش را در چشمهای توحیدی تو جستجو میکند و
بشر، از آن هنگام که صدای گامهایت را در کوچههای بلند رسالت شنید، شکوه
زیستنش را تجربه کرد.
تو خاتم النبیّینی؛ آخرین پیام آور روشنی و مهر،
کسی که آسمانها، معجزه شق القمرش را از خاطر نخواهند برد، او که جبرئیل،
در رکابش به معراج آفتاب رفت و «حرا»، زمزمههای شورانگیز شبانهاش را در
اوج جهالت و بت پرستی به شهادت میآید.
محمد صلیاللهعلیهوآله میآید، تا هبل، لات و عزّی، شرافت انسان را نیالایند.
میآید تا دختران معصوم عرب را افکار پوچ و پوسیده پدرانشان در خاکستر ناجوانمردی مدفون نسازد.
خشمش، شمشیری ست که تنها بر پیکر ناساز ستم، فرود میآید.
آئینش تکاپو میآموزد و فصل فصل کتابش، آیینه تمام نمای رستگاری است.
محمد
صلیاللهعلیهوآله پا به دنیا میگذارد و آفرینش را در عطر پرستشی سبز،
یله میکند. او آخرین نوید خداوند است، برای انسانی که خود را در بیراهه
خود پرستی گم کرده بود.
او میآید؛ عرشیان، ستاره باران تولدش را به ترانه میایستند و زمینیان، آخرین رسول وحی را به استقبال میدوند.
*******
آمد؛ تا...
ابراهیم قبله آرباطان
هفده عامالفیل است و خورشید، لباس نور و خنده بر تن کرده است و ماه، در هالهای از رنگین کمان، گم شدهاست.
خانه آمنه، تجلی گاه ملائکه شده است و تمام چشمهای دنیا، منتظر تولد منجی بزرگ و رسول موعود است.
نگاه تمام تنگبینان، در کاسه چشمهایشان خشک شده است و توان حرکت از تمام پاهای توهم و خرافه گرفتهشده است.
او میآید؛ با بار رسالتی بزرگ بر شانه.
او میآید؛ شولای نور و شفق بر تن.
او میآید تا چادر شب را از سر باغهای یخ زده بر دارد و با دستهای زلال خود، قطره قطره امید، در تن بوتههای خشکیده بریزد.
متولد میشود تا شانههای غرور مدائن فرو بریزد و دامن همیشه مواج ساوه، لب تشنه بماند.
او
میآید تا صدای وحدانیت را از حنجره گرم بلال، در سرزمین خدایان سنگی طنین
انداز کند و در مکتب ایثار خود، شاگردانی بزرگ، همچون: سلمان و مقداد و
یاسر و عمار و بلال و... تربیت کند.
نوید آمدنش، در زبور آمده است و در تورات هم.
روزی، تبر ابراهیم بر شانههایش، تاریخ بت شکنی را دوباره تکرار میکند.
هفت آسمان را در طرفة العینی، زیر پا میگذارد و آسمانها را درمینوردد.
محمد
صلیاللهعلیهوآله متولد میشود؛تا سنگینی هوا را بر نفس کشیدن، ریشه کن
کند و وسعت باور اهالی، آن قدر رشد کند که پیچکهای سبز امید، از پشت
دیوارهای بن بست، بالا رود وبه آسمانها پیوند بخورد.
او آمده است تا
بهشت را بین خوبان عالم، به مزایده بگذارد و محبت را بین گلهای باغچه
تقسیم کند. او میآید؛ تا درخت علم را برویاند و آیندهای روشن را برای
تمام جهانیان، رقم بزند.
آری، او آمده است تا جادههای فرا روی دنیا را به دروازههای سراسر نور برساند.
محمد متولد شده است تا بهار، خانه نشین زمستان نباشد.
امشب،
مکه در زیر نم نم باران، شانههای خاک گرفتهاش را میشوید و منتظر است تا
در فردایی نزدیک، از کنگرههای عرش، شانههای فرزند تازه متولد را نوازش
کند.
*******
سر فصل کتاب هستی
نسرین رامادان
و آمد آن که هستی، در انتظار آمدنش بود.
و آمد آن که نور وجودش، تاریکیهای شب دیجور جاهلیت را شکافت و آفتاب هدایت را از آسمان حجاز بر سر تا سر گستره هستی تاباند.
و آمد آنکه چشمهایش، زلالترین چشمه ایمان بود و نگاهش، سرشار از لطافت باران.
و او محمد بود؛ سرفصل کتاب هستی و سر آغاز آفرینش عشق، شجره طوبای بهشت و ستاره دنباله دار هدایت.
او که جهان، سالهای سال، چشم انتظار آمدنش بود.
که دختران زنده به گور شده در زیر خروارها خاک، صدایش میزدند.
که آه دل درد مندان و نجوای شبانه مظلومان، مهربانی بی کرانش رامی طلبیدند.
آمد تا برای همیشه برود، هر چه تباهی است!
ای بهترین بنده خدا! اینک در خجستهترین صبح تاریخ، به این تاریکخانه پر از کینه و نفرت خوش آمدی!
خوش آمدی ای رحمة للعالمین! ای یتیمان را پدر!
خوش آمدی به این آسمان تیره بیخورشید، ای محو کننده شک و تردید!
خوش
آمدی به این خاک تفتیده ریگزار، ای گل همیشه بهار! بیا که با آمدنت، خونی
تازه در رگهای تاریخ جریان یافت و پنجرههای امید، به روی ستمدیدگان باز
شد.
بیا که با آمدنت، عطر گل محمدی، در کوچه باغهای زمان پیچید و تا فراسوی آن مشام جانها را تازه کرد.
آری!
این صدای فرو ریختن کنگرههای ایوان مدائن است که لابه لای خندههای تو گم میشود.
این سِحر جاذبه چشمان توست که در یک دَم، سحرِ همه ساحران را تا ابد بی اثر میکند.
این نورانیت توست که آتشکده هزار ساله پارس را خاموش میکند و آمدن عصر ایمان را نوید میدهد.
ای
که آغاز زندگی ات، پایان یکّه تازی شیطان بود و میلاد خجسته ات، کابوس
ستمگران! لبخند بزن که جادوی لبخندت، پرده نشینان ملکوت را به ولوله
انداخته است.
لبخند بزن، رسول خدا، لبخند بزن!
*******
به یمن آمدنت
الهام نوری
کنگرههای
کاخ مدائن شکاف بردارد، ایوانِ کسرا فرو بریزد، ساسانیانِ تیسفون، طلوعت
را ناباورانه بفهمند و من، در ملکوتِ میلادِ افلاکیات هنوز خاکی مانده
باشیم؟
سهم من از بهارِ آغازین، سهم من از آفتاب چشمان تو در این ماهِ
شکوفه پوش تابیده، سهم من از روزی که طلوعِ تماشای تو را دیده است، چه باید
باشد؟
ای ستوده برگزیده!
در وصف تو زبانِ تکلمم گُنگ میخواند و پای بی اراده قلمم لنگ میماند.
نه باغی که سراغت را از بهار بگیرم، نه گُلی که برایت پروانه بچینم.
حتی درخت هم نیستی تا سبزینه اندیشهام در شاخسارت به بار بنشیند.
که تو دلیل خلقتی، سرّ آفرینشی، منتهای بینشی.
ای رسولِ خوب خدا! هنوز آدم از آب و گِل در نیامده بود که تو پیامبر بودی!
آمدی که زمین در حسرت مهربانی نپوسد.
میخواستی سفره کرامت بگستری و ما را برای طاعت خدا بخری.
ما را مشتریِ نگاهِ خدا کردی؛ منظومه دلمان رها شد از مدار بی دردی.
آفتابِ نگاهمان برای تو التهاب گرفت و راهمان در شبِ دیجور، فانوس ماهتاب گرفت.
به یمن آمدنت، پیروان کتاب شدیم.
شما بند بندگی شیطان از گریبانمان برداشتید و در قلبهای دردمندمان بی کرانی از محبت کاشتید.
*******
چشم روشنی
طیبه تقی زاده
دیوارها در تراکم همیشه شهر ادامه داشتند و شهر، همچنان سر بر دیوار جهالت خویش نهاده بود.
چشمهای گرسنه شهر به آسمان دوخته شده تا شاید معجزهای در نهاد این روزهای پر از تکرار، اتفاق افتد.
قلبها، کویر تشنهای شده بودند که تنها کلام عطوفت یک روح آسمانی، میتوانست روح زمینی شان را سیراب کند.
سیاهی به گوشه گوشه شهر خزیده بود و آماده میشد در فراسوی روزهای نوید، به روشنایی بگراید.
روشنایی نزدیک است؛ روزها یک به یک میگذرند و هر روز در گذر خویش وعدهای است به تولد نور.
چشم شهر روشن باد!
نوری وزید، پنجرهای گشوده و جهانی متولد شد.
آسمان، دانه دانه شوق خویش را به دهان تشنه خاک ریخت.
زمین، پای کوبان در چرخش مستانه خویش گیج شد.
قلبها آهنگ دل نواز هستی را در لحظه لحظه نفسهای آغازین تولد، ضرب زدند.
محمد آمد! جهالت در حضور پر رنگ او رنگ باخت.
چشم شهر روشن باد!
*******
در انتظار روشنی
فاطمه حیدری
زمین سیاه و تاریک، نظاره گر سنگهای ابابیل است.
زمین، تاریکتر از همیشه، رو به افقهای روشن امید ایستاده است؛ رو به افقی که در انجیل و تورات وعده دادهشده است.
زمین،
منتظر خنده طفلی است که به هر خندهاش، طاقی از کسرا فرو ریزد و دریاچهای
خشک شود و آتشکدهای بی فروغ شود و خواب پادشاهان را برآشوبد.
خنده طفلی که خندهاش، تفسیر تمام بهارهای زمین است.
خنده معصوم کودکی که ابرها، سایه سار گرمای خورشید او خواهند شد.
زمین در انتظار است؛ در انتظار مهربانی که میلادش، مرگ شرک است و آمدنش، رفتن جهل.
زمین در انتظارِ نویدِ بارانِ رحمت است.
و
ناگهان از مشرق جغرافیای عرفانی، نوری درخشید؛ نوری که در چشمهای مضطرب،
جوانههای امید رویاند، نوری که به انتظار تمام ستارهها پایان داد، نوری
که حرا را به عطر نیایشهای شبانه معطر کرد؛ نوری که آمد تا مرهم دلهای
رنجیده باشد و مسیر سرنوشت دخترکان معصوم را از دل خاک، به سمت آسمان عوض
کند.
آمد تا چشمها به خواب غفلت عادت نکنند و همه، «لا إلهَ إلا الله» گویان، رستگار شوند.
*******
انگیزه نخست
محمد کاظم بدر الدین
آیینه رحمت خداوند
در بین جهانیانِ در بند
گنجینه کائنات یکتا
وابستهترین به ذاتِ یکتا
انگیزه ابتدای آدم
داوودترین صدای آدم
پیوند عدم به روشنایی
پیغمبر بندگی، رهایی
ای حُجب جهان نمای توحید
از فیض تو هر حجاب پوسید
در برتریات دلیل جا مانْد
در اوج تو جبرئیل جا ماند
دارایی بی شمار تو؛ فقر
سلطانی و افتخار تو فقر
خورده ست قسم خدا به جانت
داده ست به قرب خود مکانت
از نام تو رونق سپیدی
با یاد تو رفع هر پلیدی
آداب و رسوم شب زدودی
جهل از لقبِ عرب زدودی
یک مجلس تو بحار الانوار
یک آیه شهود کشف الاسرار
کافی است اشاره تو بر ماه
ثابت کند اصل قل هو الله
انگشت تحیّری ست عالم
با عالَم چون تو چیست عالم
ای مثل همه اگر چه از خاک
«لولاک لما خلقت الافلاک»
*******
رحمت دو جهان میآید
معصومه داوودآبادی
عود
بسوزانید و کوچههای دلتان را مفروش از شکوفه کنید؛ که برترین مخلوقات
خداوند، از راه میرسد. محمد صلیاللهعلیهوآله میآید؛ با معجزه شق
القمر. آسمان، به پیشوازش، خاک جزیرة العرب را ستاره میپاشد.
ای
همسایگان روشنی و نور! دف بزنید و آستین بیفشانید که رحمت دو جهان، با
قدمهای بهشتیاش، زمین را متبرک کرده است. سپیده دم، به مبارکباد دریا
آمده است و کوه، سرود میلادی بزرگ را به بازتاب برخاسته. او میآید و آیین
مهربانی، روح بشریت را تسخیر خواهد کرد.
*******
آنچه خوبان همه دارند...
نفسهایت، معجزه مسیح است و چشمانت، جسارت موسی.
ایوب،
فصلی از صبوری تو است؛ آن هنگام که صفحات جاهلیت را ورق میزدی و
استخوانهایت را سرمای آن همه بیخبری، میسوزاند. نوح بودی؛ وقتی که آخرین
کشتی نبوت را بر اقیانوس سخنچینیها و بغضها میراندی؛ بیآنکه بادهای
هرزه کینه و جهل، روح استوارت را بلرزاند.
تو آن آخرین فرستادهای که
تمام رسولان خداوند، به ستایشت برخاستهاند. تو آن خاتم عشقی که تا جهان
باقی است، آزادگان زمین، به پابوسیات میشتابند.
*******
رَحْمَهٌ لِلْعالَمین
عرش برین است ، آستان محمّد
حضرت جبریل ، پاسبان محمّد
تاج شرافت ، ز فرق اوست مزّین
تخت جلال است ، آستان محمّد
انس و ملك ، پاسدار و گوش به فرمان
تا چه شود صادر از لبان محمّد
در دو جهان ، رحمت خدای ، رسول است
خلق جهان ، میهمان ، به خوان محمّد
از رَهِ تكریم اوست ، در شب معراج
گشته « یَدُالله » میزبان محمّد
نیّر اعظم ، علی ، كه نیست نظیرش
نفس نبّی است و جسم و جان محمّد
زهرة زهرا ، كه هست عصمت كبری
ماه فروزان آسمان محمّد
تا كه نیازاردش اشعّة خورشید
پردة ابر است ، سایبان محمّد
رونق حُسنش ، جمال ماه شكسته
گل خجل از عطر بوستان محمّد
گرمی عشق است و آشتی به كلامش
مهر كجا ، قلب مهربان محمّد
ناز نبی را كشد خدای ، كه طاها
رنجه مبادا شود روان محمّد
سورة « وَاْلعَصْرْ » و شرح آیت خسران
رمز نهانی است از زمان محمّد
درك نكردند چونكه اوج كمالش
اكثر اصحاب و پیروان محمّد
هر چه ورق می زنیم دفتر عمرش
حسرت و رنج است ، داستان محمّد
سوختن و ساختن به مكر « ابوبكر »
سخت ترین بخش امتحان محمّد
همچون « عمر » داشتن مصاحب جاهل
رنج و عذاب و غم نهان محمّد
« عایشه » یا رب چه ها بحقّ نبی كرد
آنكه نمك خورده بود و نان محمّد
« هیچ نبی مثل من ندیده اذیّت »
آه ، ازین آتشین بیان محمّد
نالة زهرا ، میان آن در و دیوار
بوده همآهنگ با فغان محمّد
كی شود آن دم ( حسان ) كه حضرت احمد
خوانَدَم از لطف خود ، ( حسانِ ) محمّد
حبیب الله چایچیان (حسان)
*******
در حریم آفتاب
حمید باقریان
طلوع میکنی در حریم آفتاب
قدم میگذاری در سرزمین نور و روشنایی
هستی، در زیر گامهایت به شوق میآید
زمان، عطر و بوی محمدی میگیرد
و زمین، از قدوم مبارکت، نفسی تازه میکند.
اسرار کودکیات رااز بیابانهای مدینه،
از مادرت آمنه
و از دایهات حلیمه باید پرسید.
بحیرا، راهب مسیحی،
وقتی تصویر مهربان تو
در قاب چشمانش نشست،
پیامبریات را بشارت داد
*******
بر مأذنه نام تو
سودابه مهیجی
نامت خدای خاک قلمداد میشود
بیتو کیان هستی بر باد میشود
ما را طفیلیان تو آورد کردگار
با این بهانه خاطرمان شاد میشود
نامت قرین نام خدا، قرنهای قرن
بر بامهای مأذنه فریاد میشود
ای نور چشمهای خداوند تا هنوز!
هرجا حدیث عصمت تو یاد میشود؛
از رهگذار خسته تاریخ، سنگ سنگ
نفرین نصیب قامت الحاد میشود
دیریست آیههای تو ای وحی آخرین!
ناگفتههای عرصه بیداد میشود
تنها مگر به مقدم موعود نسل تو
پاییزمان بهار خداداد میشود
آه ای رسول! غربت ما را شفیع باش
آیا زمین دو مرتبه آباد میشود؟...
*******
تولد حقیقت
آمنه دارد گهواره آفرینش را تاب مىدهد؛ دارد عشق را در نوسانى منظم، بالا و پایین مىبرد.
... و محمد صلىاللهعلیهوآله ، مركز ثقل آفرینش، با گونههایى گل انداخته از بوسههاى مكرر، آرام در گهواره، چشم بر هم نهاده است.
آمنه دارد كودكش را در توازنى شگرف تاب مىدهد؛ دارد او را به موسیقى لالایىهاى بكر مىبرد.
به
خود مىآید كه در متراكمترین لحظههاى شادى و شوق نشسته است. پلك مىزند؛
پلك مىزند تا مبادا این ثانیهها كه اوج بىزمانىاند، رویایى بیش نباشد.
آمنه
از تنهایى دیروز مىترسد و دستانش را به گهواره دخیل مىبندد؛ آن را از
نوسان باز مىدارد و كودك را به آغوش مىگیرد و مىبویدش.
نه! این خواب
نیست. این خلسه شورانگیز توهم نیست. او اكنون كودكى را در آغوش دارد كه
روزى ستاره خوابها و سیب سرخ رویاهاى صادقهاش بود.
آمنه، دیروز
همخواب نبود. وقتى طفلى كه در رحم داشت، او را به آرامشى فصیح مىبرد و
وجودش را از خاطره عبدالله لبریز مىكرد. آن لحظات رازآلود اگر نبودند،
آمنه، دنیاى بىعبدالله را چگونه نفس مىكشید؟
*******
به یمن میلاد خورشید
آمنه
چندى پیش را نیز در رویا سیر نمىكرد؛ وقتى آن چهار قدیسه آمدند و اتاق
محقّرش را تا انتهاى آفرینش وسعت دادند؛ آن هودجهاى نور كه پایین آمدند،
آن قدیسانى كه نوزاد را در سلام و صلوات پیچیدند؛ هیچیك وهم و خیال نبود.
آمنه با چشمان خود، سجده كودكش را دید و كلام آسمانىاش را شنید كه خدا را
به یگانگى یاد مىكرد. حالا باید بنشیند و به لبهاى فرو بسته او زل بزند.
تا كى دوباره به گفتن كلامى گشوده شوند و عطر نارنجستانها، فضا را متبرك
كند. آمنه این خلسه را دوست دارد؛ این بىزمانى را و این هیجان را دوست
دارد.
شنیده است ماجراى كنگرههاى كسرا و سرگذشت ساوه و خاموشى آتشكدهها را و اینها همه از قدوم كودك او است.
چگونه مىشود این همه ملاحت را به دایه سپرد؟
چگونه
مىشود دورى این چشمهاى دلكش را تاب آورد؟ چگونه مىشود از این دستان
كوچك دل كند؟ اما كودكش باید به صحرا برود؛ با بركتى كه سهم ایل و تبار
حلیمه است.
باید طعم خوش چوپانى را مزمزه كند. كودك او باید سفر را از
همین روزهاى آغازین بشناسد؛ هر چند این سفر، طعم تلخ دورى را براى آمنه به
جا خواهد گذاشت.
اما آمنه رسالت خویش را انجام داده است؛ آوردن چنین كودكى از كسى جز او برنمىآمد.
*******
میلاد پیغمبر
جهان سرسبز و خرم گشت از میلاد پیغمبر
منور قلب عالم گشت از میلاد پیغمبر
بده ساقى مى باقى كه غرق عشرت و شادى
دل اولاد آدم گشت از میلاد پیغمبر
تعالى الله از این نعمت كز او اسباب آسایش
براى ما فراهم گشت از میلاد پیغمبر
ز لطف و رحمت ایزد ز یمن مقدم احمد
ظهور حق مسلم گشت از میلاد پیغمبر
به شام هفده ماه ربیع و سال عام الفیل
رسالت ختم خاتم گشت از میلاد پیغمبر
بشارت ده به مشتاقان كه ز امر قادر منّان
دل ما عارى از غم گشت از میلاد پیغمبر
ز ناموس قدر بشنو تو گلبانگ خطر زیرا
سر نابخردان خم گشت از میلاد پیغمبر
بناى جهل ویران شد ز یمن منجى ات تارك
جهان از علم اعلى گشت از میلاد پیغمبر
دوصد اعجاز شد ظاهر كه در عرش عُلى حیران
دوصد عیسى بن مریم گشت از میلاد پیغمبر
بشد دریاچه ساوه تهى از آب و برعكسش
سماوه همچنان یم گشت از میلاد پیغمبر
بشد این فارس چون شمعى، بشد آتشكده خاموش
جهان حق مجسم گشت از میلاد پیغمبر
ز یمن مقدمش منشق جِدار طاق كسرى شد
كه حیران خسرو جم گشت از میلاد پیغمبر
بناى ظلم شد ویران ولى در سایه ایمان
بناى عدل محكم گشت از میلاد پیغمبر
قدم در ملك هستى زد چو ختم الانبیاء احمد
مقام ما مقدم گشت از میلاد پیغمبر
نواى بانگ جاء الحق به باطل چیره شد اى دل
نظام دین منظم گشت از میلاد پیغمبر
ز حسن پرتو رویش خجل در مغرب و مشرق
مه و خورشید اعظم گشت از میلاد پیغمبر
من «ژولیده» مى گویم بگو بر دوستارانش
كه شرّ دشمنان كم گشت از میلاد پیغمبر
*******
خورشید آسمان نبوت
ای آفتاب گردان تاری شو و متاب
كز برج دین بتافت یكی روشن آفتاب
آن آفتاب روشن شد جلوه گر كه هست
ایمن ز انكساف و مبرّا زاحتجاب
بنمود جلوه ای و زدانش فروخت نور
بگشود چهره ای و زبینش گشود باب
شمس رسل محمد مرسل كه در ازل
از ما سوا الله آمده ذات وی انتخاب
تابنده بُد ز روز ازل نور ذات او
با پرتو و تجلی بی پرده و نقاب
لیكن جهان به چشم خود اندر حجاب داشت
امروز شد گرفته زچشم جهان حجاب
تا دید بی حجاب رخی را كه كردگار
بر او بخواند آیت و الشمس1 در كتاب
رویی كه آفتاب فلك پیش نور او
باشد چنان كه كتّان در پیش ماهتاب2
شاهی كه چون فراشت لوای پیمبری
بگسسته شد زخیمه پیغمبران طناب
با مهر اوست جنت و با حب او نعیم
با قهر اوست دوزخ و با بغض او عذاب
با مهر او بود به گناه اندرون نوید
با قهر او بود به صواب اندرون عقاب
شیطان به صلب3 آدم اگر نور او بدید
چندین چرا نمود ز یك سجده اجتناب
زان شد چنین ز قرب خداوندگار دور
كاندر ستوده گوهر او داشت ارتیاب4
مقرون به قرب حضرت بیچون شد آنكه او
سلمان صفت نمود به وصل وی اقتراب
امروز جلوه ای به نخستین نمود و گشت
زین جلوه چشم گیتی انگیخته ز خواب
یرلیغی5 آمدش به دوم جلوه از خدای
كای دوست سوی دوست به یك ره عنان بتاب
پس برد مركبیش خرامان تر از تذرو
جبریل، همعنانش و میكال همركاب
بنشست بر بُراق سبك پوی گرم سیر
و افلاك در نوشت الی منتهی الجناب
چندان برفت كش رهیان6 و ملازمان
گشتند بی توان و بماندند بی شتاب
و آنگه به قاب قوسین اندر نهاد رخت
و آمد ز پاك یزدان او را بسی خطاب
چون یافت قرب وصل، دگر باره بازگشت
سوی زمین، ز نه فلك سیمگون قباب7
اندر ذهاب8، خوابگه خود نهاد گرم
هم خوابگاه خویش چنان یافت در ایاب9
از فرّ پاك مقدمش امروز گشته اند
احباب در تنعّم و اعدا در اضطراب
جشنی بود ز مقدم او در نُه آسمان
جشنی دگر به درگه فرزند بوتراب10
ملك الشعرای بهار
پی نوشت :
1.والشمس: اشاره است به آغاز سوره ای به همین نام: والشمس و ضحیها:" سوگند به خورشید و پرتوش" كه
بنا به نقل برخی از مفسرین در شأن حضرت رصول (ص) می باشد.
2. اشاره است به اعتقادی كه قدما داشته اند كه كتان در برابر ماهتاب مقاومت ندارد و از هم فرو می پاشد.
3. صلب: پشت
4. ارتیاب: شك و ریب
5. یرلیغ: فرمان
6. رهیان(جمع : رهی) چاكر، نوكر، خدمتگزار
7. قباب(جمع قبه): بارگاهی كه بر فراز آن[نبدی باشد، سقف برجسته و گندب مانند. كنایه از افلاك و اسمانهاست.
8. ذهاب: رفتن
9. ایاب: آمدن
10. منظور بارگاه حضرت رضا علیه السلام است
منابع:
ماهنامه ادبی اشارات، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، شماره48
ماهنامه ادبی اشارات، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، شماره72
ماهنامه ادبی اشارات، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، شماره95
ماهنامه ادبی اشارات، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، شماره107
www.payambarazam.com
www.hawzah.net
www.shiati.ir
/س
دوشنبه 9/11/1391 - 17:14