دعا و زیارت
نماز رحمت الهي
و اقيموا الصّلوة و اتوا الزّكوة و اطعيوا الرّسول لعلكم ترحمون.
و نماز را برپا داريد و زكات را بدهيد و رسول (خدا) را اطاعت كنيد تا مشمول رحمت (او) شويد.«نور، 56»
در آيه گذشته (در همين سوره) وعده خلافت روي زمين به مؤمنان صالح داده شده بود و اين دو آيه مردم را براي فراهم كردن مقدمات اين حكومت بسيج ميكند، در ضمن نفي موانع بزرگ را نيز خودش تضمين مينمايد، در حقيقت يكي از اين دو آيه در صدد بيان مقتضي است و آيه دوم نفي موانع.
ـ نخست ميگويد: (و اقيموا الصلوة ، نماز را برپا داريد) همان نمازي كه رمز پيوند خلق با خالق است، و ارتباط مستمر آنها را با خدا تضمين ميكند، و ميان آنها و فحشاء و منكر حايل ميشود.
(و اتوا الزكاة ، وزكات را ادا كنيد).[1]
ـ وظايف عبادتهاي كه براي بندگانش تشريع كرده و اگر از ميان همه وظايف تنها نماز و زكات را يادآوري كرد، براي اين بود كه اين دو تكليف در ميان تكاليف راجعه به خدا و خلق به منزله ركن است.[2]
نمازگزار مشمول رحمت الهي قرار ميگيرد.
[1] . نمونه، ج 14، ص 535.
[2] . الميزان، ج 15، ص 223.
اگه خوشتون اومد نظر بدید
دوشنبه 19/6/1386 - 0:48
دعا و زیارت
نماز سبب رستگاري
قدا فلح من تزكّي، و ذكر اسم ربّه فصلّي
مسلماً رستگار ميشود كسي كه خود را تزكيه كند، و نام پروردگارش را به ياد آورد و نماز بخواند. «اعلي ، 14 ، 15»
و در آيات مورد بحث به نجات اهل ايمان و عوامل اين نجات اشاره ميكند نخست ميفرمايد( مسلماً رستگار ميشود كسي كه خود را تزكيه كند). قد افلح من تزكي
و نام پروردگارش را به ياد آورد و به دنبال آن نماز بخواند ، وذكر اسم ربه فصلي
به اين ترتيب عامل فلاح و رستگاري و پيروزي و نجات را سه چيز ميشمرد: (تزكيه) و (ذكر نام خداوند) و سپس (به جا آوردن نماز)
در اين كه منظور از (تزكيه) چيست تفسيرهاي گوناگوني ذكر كردهاند.
نخست اين كه منظور پاكسازي روح از شرك است به قرينه آيات قبل و نيز به قرينه اين كه مهمترين پاكسازي همان پاكسازي از شرك است.
منظور پاكسازي دل از رذايل اخلاقي و انجام اعمال صالح است.
رستگار شد كسي كه نفس خود را از فجور و اعمال زشت پاك كرد و به زينت تقوي بياراست.[1]
كلمه: (تزكي) به معناي در پي پاك شدن است. و در اينجا منظور پاك شدن از لوث تعلقات مادي دنيوي است كه آدمي را از امر آخرت منصرف و مشغول ميكند به دليل اين كه دنبالش فرموده: (بل تؤثرون الحياة الدنيا) الخ و نيز منظور از تزكي برگشتن به خدايتعالي و توبه كردن است.
چون يكي از وسايلي كه دل انسان را از فرو رفتگي در ماديات حفظ ميكند توبه است و نيز انفاق در راه خدا است كه باز دل را از لوث تعلقات مالي پاك ميكند و حتي اگر دستور دادهاند قبل از نماز وضو بگيريم و وضو گرفتن را هم تطهّر خواندهاند در حقيقت خواستهاند طهارت از آلودگيهايي كه صورت و دست و پاي انسان در اشتغال به امور دنيا به خود ميگيرد مجسم و ممثل كرده باشند. (و ذكر اسم ربه فصلي)
ظاهراً مراد به ذكر نام خدا ذكر زباني و مراد به صلوة همان نماز معمولي و توجه خاص عبودي است كه در اسلام تشريع شده است.
و اين دو آيه به حسب ظاهر مدلولي كه دارند نسبت به همه مصاديق طهارت كه برايتان شمرديم عموميت دارد ولي از نظر روايات وارده از ائمه اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ تنها درباره زكات فطره نماز عيد نازل شده روايات وارده از طرق اهل سنت هم همين را ميگويد.[2]
[1] . نمونه، ج 26 ص 202.
[2] . الميزان. ج 20، ص 634.
اگه خوشتون اومد نظر بدید
دوشنبه 19/6/1386 - 0:47
دعا و زیارت
نماز و آيين مستقيم
و ما امروآ الاّ ليعبدوا الله مخلصين له الدّين حنفاء و يقيموا الصّلوة و يؤتوا الزّكوةو ذلك دين القيمّة.
در حالي كه به آنها دستوري داده نشده بود جز اينكه خدا را پرستش كنند با كمال اخلاص، و از شرك به توحيد بازگردند، نماز را برپا دارند، و زكات را ادا كنند، و اين است آئين مستقيم و صحيح و پايدار.«بينه ، آيهي 5»
اهل كتاب و به تبع آنها مشركان را مورد ملامت قرار داده ميگويد: چرا در اين آيين جديد اختلاف كردند، بعضي مؤمن و بعضي كافر شدنددر حالي كه در اين آيين دستوري به آنها داده نشده است جز اينكه خدا را پرستش كنند، و عبادت او را از عبادت غير او خالص سازند، و از هر گونه شرك باز گردند و متمايل به توحيد شوند. نماز را برپا دارند و زكات را ادا كنند
سپس ميافزايد:
و اين است آيين مستقيم و پايدار (و ذلك دين القيمة).
در اين كه منظور از (و ما امروا)... در اينجا چيست؟ جمعي گفتهاند منظور اين است كه اهل كتاب در آيين خودشان مسأله توحيد و نماز و زكات وجود داشته و اينها مسائلي است ثابت، ولي آنها به دستورات نيز وفادار نماندهاند.
ديگر اينكه در آيين اسلام دستوري جز توحيد خالص و نماز و زكات و مانند آن نيامده، و اينها اموري هستند شناخته شده چرا از قبول آن سرباز ميزنند و در پذيرش آن اختلاف ميكنند.
معني دوم نزديكتر به نظر ميرسد، زيرا به دنبال آيه قبل كه سخن از اختلاف آنها در پذيرش آيين جديد ميگفت مناسب همين است كه (امروا) ناظر به آيين جديد باشد.
از اين گذشته معني اول تنها درباره اهل كتاب صادق است و مشركان را شامل نميشود در حالي كه معني دوّم همگان را شامل ميشود.
منظور از دين چيست؟
منظور از دين كه بايد آن را براي خدا خالص كنند به عقيده بعضي از مفسران همان (عبادت) است، و جمله (الا ليعبدوا الله) كه قبل از آن ذكر شده نيز همين معني را تأييد ميكند.
ولي اين احتمال وجود دارد كه منظور مجموعه دين و شريعت باشد، يعني آنها مأمور شده بودند كه خدا را پرستش كنند و دين و آيين خود را در تمام جهات خالص گردانند اين معني با گستردگي مفهوم (دين) سازگارتر است و جمله بعد (و ذلك دين القيمة) كه دين را به معني وسيع مطرح كرده همين معني را تأييد ميكند.
ولي اين احتمال وجود دارد كه منظور مجموعه دين و شريعت باشد، يعني آنها مأمور شده بودند كه خدا را پرستش كنند و دين و آيين خود را در تمام جهات خالص گردانند اين معني با گستردگي مفهوم (دين) سازگارتر است و جمله بعد (وذلك دين القيمة) كه دين را به معني وسيع مطرح كرده همين معني را تأييد ميكند.
جمله (و ذلك دين القيمة) اشاره به آن است كه اين اصول يعني توحيد خالص و نماز توجه به خالق و زكات (توجه به خلق) از اصول ثابت و پا بر جاي همه اديان است. بلكه ميتوان گفت اينها در متن فطرت آدمي قرار دارد.[1]
[1] . تفسير نمونه، ج 27، ص 203، 204، 205.
اگه خوشتون اومد نظر بدید
دوشنبه 19/6/1386 - 0:47
دعا و زیارت
نماز و صفات مؤمنان و مجاهدان
التّائبون العابدون الحامدون السّائحون الرّاكعون السّاجدون الامرون بالمعروف و النّاهون عن المنكر و الحافظون لحدود الله و بشّر المؤمنين.
مؤمنان كساني هستند كه توبه كنندگان و عبادت كنندگان و سپاس گويان و سياحت كنندگان و ركوع كنندگان و سجده آوران و آمران به معروف و نهي كنندگان از منكر و حافظان حدود (و مرزهاي) الهي و بشارت بده مؤمنان را. «توبه ، 112»
در اين آيه مورد بحث مؤمنان را كه فروشندگان جان و مال به خدا هستند با نه صفت بارز معرفي ميكند.
1ـ آنها توبه كارانند و دل و جان خود را به وسيله آب توبه از آلودگي گناه شستشو ميدهند. (التائبون).
2ـ آنها عبادت كارانند و در پرتو راز و نياز با خدا و پرستش ذات پاك او خودسازي ميكنند. (العابدون).
3ـ آنها در برابر نعمتهاي مادي و معنوي پروردگار سپاس ميگويند (الحامدون).
4ـ آنها از يك كانون عبادت و پرستش به كانون ديگري رفت و آمد دارند (السائحون).
و به اين ترتيب برنامههاي خودسازي آنان در پرتو عبادت در محيط محدودي خلاصه نميشود و به افق خاصي تعلق ندارد بلكه همه جا كانون عبوديت پروردگار و خودسازي و تربيت براي آنها است و هر كجا درسي در اين زمينه باشد طالب آنند.
5ـ آنها كه در برابر عظمت خدا ركوع ميكنند. (الراكعون).
6ـ آنها كه سر بر آستانش ميسايند و سجده ميآورند. (الساجدون).
7ـ آنها كه مردم را به نيكيها دعوت ميكنند (الامرون بالمعروف)
8ـ آنها كه تنها به وظيفه دعوت به نيكي قناعت نميكنند بلكه با هر گونه فساد و منكري ميجنگند. (و الناهون عن المنكر)
9ـ و آنها كه پس از اداي رسالت امر به معروف و نهي از منكر، به آخرين و مهمترين وظيفه اجتماعي خود يعني حفظ حدود الهي، و اجراي قوانين او، و اقامه حق و عدالت قيام ميكنند. (و الحافظون لحدود الله)
پس از ذكر اين صفات نه گانه، خداوند بار ديگر چنين مؤمنان راستين و تربيت يافتگان مكتب ايمان و عمل را تشويق ميكند، و به پيامبرش ميگويد( اين مؤمنان را بشارت ده) (و بشر المؤمنين).
و از آنجا كه متعلق بشارت ذكر نشده و يا به تعبير ديگر بشارت به طور مطلق آمده است، مفهوم وسيعي را ميفهماند كه هر خير و سعادتي را در بر ميگيرد، يعني آنها را به هر خير و هر سعادت و هر گونه افتخار بشارت ده.
توجه به اين نكته نيز لازم است كه قسمتي از اين صفات نه گانه (شش صفت اول) مربوط به جنبههاي خودسازي و تربيتي افراد است، و قسمت ديگري (دو صفت هفتم و هشتم) به وظائف حساس اجتماعي و پاكسازي محيط جامعه اشاره ميكند، و آخرين صفت حكايت از مسؤوليتهاي همگاني در مورد تشكيل حكومت صالح و شركت فعالانه در مسائل مثبت سياسي دارد.[1]
[1] . تفسير نمونه، ج 8، ص 151 ـ 153.
اگه خوشتون اومد نظر بدید
دوشنبه 19/6/1386 - 0:46
دعا و زیارت
نماز و عمل صالح
انّ الذّين امنوا و عملوا الصّالحات و اقاموا الصّلوة و اتوا الزّكوة لهم اجرهم عند ربّهم و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون.
كساني كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند و نماز را برپا داشتند و زكات را پرداختند مزدشان نزد پروردگارشان است و نه ترسي بر آنهاست و نه غمگين ميشوند. «بقره ، 277»
در برابر رباخواران ناسپاس و گنهكار، كساني كه در پرتو ايمان، خودپرستي را ترك گفته و عواطف فطري خود را زنده كرده و علاوه بر ارتباط با پروردگار و برپا داشتن نماز، به كمك و حمايت نيازمندان ميشتابند و از اين راه از تراكم ثروت و به وجود آمدن اختلافات طبقاتي و به دنبال آن هزار گونه جنايت جلوگيري ميكنند پاداش خود را نزد پروردگار خواهند داشت و در هر دو جهان از نتيجه عمل نيك خود بهرهمند ميشوند. طبيعي است ديگر عوامل اضطراب و دلهره براي اين دسته به وجود نميآيد خطري كه در راه سرمايهداران مفت خوار بود و لعن و نفرينهايي كه به دنبال آن نثار ميشد براي اين دسته نيست.
بالاخره از آرامش كامل برخوردار بوده، هيچگونه اضطراب و غمي نخواهد داشت.[1]
علّت اين كه عمل صالح، نماز، زكات، را با هم ذكر كرده اين نيست كه هر كدام از اينها اگر تنها باشد پاداش ندارد زيرا اگر چنين باشد اين آيه سبب كم ارزش كردن آنها ميگردد، بلكه مقصود از يكجا ذكر كردن آنها اين است كه بيشتر ترغيب به آنها شده و باعث اهميّت و عظمت آنها گردد و يا منظور اين است كه بفهماند اگر تمام اينها با هم انجام شوند پاداش آنها خيلي زيادتر است.[2]
[1] . تفسير نمونه، ج 2، ص 275.
[2] . مجمع البيان، ج 2، ص 672.
اگه خوشتون اومد نظر بدید
دوشنبه 19/6/1386 - 0:46
دعا و زیارت
نماز، خصلت مؤمنين
والمؤمنون والمؤمنات بَعضُهُم اولياء بعض يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و يقيمون الصّلوة و يؤتون الزّكوة و يطيعون الله و رسوله اولئك سيرحمهم الله انّ الله عزيز حكيم.
مردان و زنان با ايمان ولي و يار و ياور يكديگرند امر به معروف و نهي از منكر ميكنند و نماز را برپا ميدارند و زكات را ميپردازند و خدا و رسولش را اطاعت مينمايند خداوند به زودي آنها را مورد رحمت خويش قرار ميدهد.«توبه ، 71»
نشانههاي مؤمنان راستين
در اين آيه علائم و نشانههاي مردان و زنان با ايمان بيان ميشود پنج فضيلت نيكو، از اعمال حسنه آنها را ميشمرد. 1ـ آنها مردم را به نيكيها دعوت ميكنند. 2ـ مردم را از زشتيها و بديها و منكرات باز ميدارند. 3ـ نماز را برپا ميدارند. 4ـ در راه خدا انفاق ميكنند. 5ـ اطاعت از فرمان خدا و پيامبر او ميكنند.[1]
برپائي نماز سومين صفت مؤمنين
مردان و زنان نماز را برپا ميدارند و به ياد خدا و با ذكر او دل را روشن و عقل را بيدار و آگاه نگه ميدارند.
مداومت بر خواندن نماز داشته باشد.
صلوة و زكات پس از ايمان دو ركنند و به منزله دو ستونند كه ايمان بدون اين دو ركن پايدار نخواهد گرديد.[2]
پنجمين صفت مردان و زنان با ايمان اين است كه زكات ميدهند. (يوتون الزكاة) آنها بر خلاف منافقان كه افرادي ممسك و بخيل هستند بخشي از اموال خويش را در راه خدا و حمايت خلق خدا و به بازسازي جامعه انفاق مينمايند، و زكات اموال خويش را ميپردازند.
نماز و زكات دو ركن وثيق در شريعت اسلام است.
اما نماز ركن عبادات غير مالي است كه رابطه ميان خدا و خلق است. و زكات رابطهاي است كه در معاملات، ميان خود مردم برقرار است.[3]
[1] . تفسير نمونه، ج 8، ص 36.
[2] . مخزن العرفان، ج 6، ص 73.
[3] . الميزان، ج 9، ص 530.
اگه خوشتون اومد نظر بدید
دوشنبه 19/6/1386 - 0:46
دعا و زیارت
دل بستن به خدا
و اذكر اسم ربّك و تبتّل اليه تبتيلاً
نام پروردگارت را ياد كن و تنها به او دل ببند. «مزمل ، 8»
بعد از دستور قيام عبادت شبانه و اشاره اجمالي به آثار عميق آن به ذكر پنج دستور كه مكمل آن است پرداخته ميفرمايد:(نام پروردگارت را ياد كن) (و اذكر اسم ربك)مسلم است منظور تنها ذكر نام نيست، بلكه توجه به معني است چرا كه ياد لفظي مقدمه ياد قلبي است و ذكر قلبي روح و جان را صفا ميبخشد و نهال معرفت و تقوا را در دل آبياري ميكند. تعبير به (رب) اشاره به اين است كه هر گاه نام مقدس او را مي بري توجه به نعمتهاي بيپايان و تربيت مستمر او نسبت به خويش داشته باش.
مراحل ذكر
يكي از مفسران براي ذكر پروردگار مراحلي بيان كرده: مرحله اول ذكر نام او است كه در آيه مورد بحث به آن اشاره شده. در مرحله بعد نوبت به يادآوري ذات پاك او در قلب ميرسد كه در آيه (205) سوره اعراف ذكر شده است.
و اذكر ربك في نفسك تضرعاً و خيفة
پروردگارت را در دل خود از روي تضرع و خوف ياد كن.
سرانجام مرحله سوم فرا ميرسد در اين مرحله از مقام ربوبيت خداوند فراتر ميرود و به مقام مجموعه صفات جمال و جلال خدا كه در (الله) جمع است ميرسد. چنانكه در آيه 41 سوره احزاب ميفرمايد:
يا ايها الذين آمنوا اذكروا الله ذكراً كثيراً
اي كساني كه ايمان آوردهايد خدا را بسيار ياد كنيد.
و به اين ترتيب اين ذكر همچنان ادامه مييابد و مرحله به مرحله تكامل پيدا ميكند و صاحب آن را با خود به اوج كمال ميرساند.
در دستور دوم ميفرمايد:(دل به خدا ببند و از غير او قطع اميد كن و خالصانه به عبادتش برخيز) (و تبتل اليه تبتيلا)[1]
معني تبتل: از ماده بتل (بر وزن حتم) در اصل به معني انقطاع است به هر حال (تبتل) آن است كه انسان با تمام قلبش متوجه به خدا گردد و از ما سوي الله منقطع شود، و اعمالش را فقط به خاطر او بجا آورد و غرق در اخلاص گردد.
در بعضي از روايات از ائمه معصومين نقل شده كه تبتل به معني بلند كردن دست در نماز است ولي روشن است كه اين در حقيقت بيان يكي از مظاهر اخلاص و انقطاع الي الله ميباشد.
به هر حال آن ياد پروردگار و اين اخلاص سرمايه عظيم مردان خدا در برنامه سنگين هدايت خلق است.[2]
نحوه ذكر گفتن
ذكر و ياد پروردگار را به دو قسم كرده يكي درون دل و يكي به زبان و آهسته آنگاه هر دو قسم را مورد امر قرار داده.
و امّا ذكر به صداي بلند را مورد امر قرار نداده بلكه از آن اعراض كرده و اين نه به خاطر ذكر نبودن آن است، بلكه به خاطر اين است كه چنين ذكر گفتني با ادب عبوديّت منافات دارد، دليل اين معنا روايتي است كه از رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ وارد شده كه در بعضي از جنگهايش با اصحابش طي مسافت ميكرد تا رسيدند به بياباني هولناك و اتفاقاً آن شب شبي تاريك بود. يكي از اصحابش به صداي بلند تكبير ميگفت، حضرت فرمود: آن كسي را كه شما ميخوانيد نه دور است و نه غايب ـ البتّه ناگفته نماند كه اين روايت نقل به معنا شده.
معناي تضرع
تضرع از ضراعت و به معناي تملّق توأم با نوعي خشوع و خضوع است، و خيفه يك نوع مخصوصي از ترسيدن را گويند، و مراد به آن آن نوعي است كه با ساحت مقدّس باري تعالي مناسب است، بنابراين در معناي تضرع ميل و رغبت به نزديك شدن به شخص متضرع اليه خوابيده، و در معناي خيفه پرهيز و ترس و ميل به دور شدن از آن شخص خوابيده پس مقتضاي اين كه ذكر را توصيف كرد به دو وصف تضرع و خيفه اين است كه آدمي در ذكر گفتنش حالت آن شخصي را داشته باشد كه چيزي را هم دوست دارد و به اين خاطر نزديكش ميرود و هم از آن ميترسد و از ترس آن به عقب برگشته و دور ميشود، و خداي سبحان هر چند خير محض است، و شرّي در او نيست، و اگر شرّي به ما ميرسد از ناحيه خود ما است، و لكن خداي تعالي ذوالجلال الاكرام است هم اسماء جمال را دارد كه ما و هر چيزي را به تقرّب به درگاهش دعوت نموده و به سويش جذب ميكند، و هم داراي اسماء جلال است كه قاهر بر هر چيز است، و هر چيزي را از او دفع و دور ميكند، پس ذكر شايسته او كه داراي همه اسماء حسني است به همين است كه مطابق با مقتضاي همه اسماءش بوده باشد چه اسماء جماليه او و چه اسماء جلاليه او (نه اين كه تنها بر طبق اسماء جماليهاش باشد) و اين صورت نميگيرد مگر اين كه تضرعاً وخيفة ـ رغباً و رهباً باشد.
ذكر مطلوب
با اين بيان روشن ميشود آن ذكر مطلوبي كه در اين آيه به آن امر شده عبارت است از اين كه انسان ساعت به ساعت و دقيقه به دقيقه به ياد پروردگارش باشد، و اگر احياناً غفلت و نسياني دست داد مجدداً مبادرت به ذكر نموده و نگذارد كه غفلت در دلش مستقر گردد، و در آيه بعدي نيز دلالت بر اين معنا هست، و به زودي خواهد آمد.
پس آنچه كه از آيه استفاده ميشد استمرار بر ذكر خدا در دل است در حالت تضرع و خيفه ساعت به ساعت و ذكر به زبان در صبح و شام.[3]
[1] . تفسير نمونه ج 25، سورهي مزمل، آيهي 8، ص 177 ـ 178.
[2] . تفسير نمونه ج 25 ص 179.
[3] . تفسير الميزان، ج 8، ص 572 ـ 573.
اگه خوشتون اومد نظر بدید
دوشنبه 19/6/1386 - 0:45
دعا و زیارت
نماز و عدالت اجتماعي
قل امر ربّي بالقسط و اقيموا وجوهكم عند كلّ مسجد و ادعوه مخلصين له الدّين كما بدأكم تعودون.
بگو اي رسول ما پروردگار من شما را به عدل و درستي امر كرده و نيز فرموده كه در هر عبادت روي به حضرت او آريد و خدا را از سر اخلاص بخوانيد كه چنانچه شما را در اول بيافريد ديگر بار به سويش باز آييد. «اعراف ، 29»
در اين آيه به اصول دستورات پروردگار در زمينه وظايف عملي در يك جمله كوتاه اشاره شده و سپس اصول عقايد ديني يعني مبدأ و معاد را به طور فشرده بيان ميكند نخست مي گويد:(اي پيامبر به آنان بگو پروردگار من به عدالت دستور داده است) (قل امر ربي بالقسط). و ميدانيم عدالت مفهوم وسيعي دارد كه همه اعمال نيك را دربر ميگيرد زيرا حقيقت عدالت آن است كه هر چيز را در مورد خود به كار برند و به جاي خود نهند.
گرچه ميان عدالت و قسط تفاوتي وجود دارد (عدالت) به اين گفته ميشود كه انسان حق هر كس را بپردازد و نقطه مقابلش آن است كه ظلم و ستم كند و حقوق افراد را از آنها دريغ دارد ولي (قسط) مفهومش آن است كه حق كسي را به ديگري ندهد و به تعبير ديگر تبعيض روا ندارد و نقطه مقابلش آن است كه حق كسي را به ديگري دهد.
ولي مفهوم وسيع اين دو كلمه مخصوصاً به هنگامي كه جدا از يكديگر استعمال ميشوند تقريباً مساوي است و به معني رعايت اعتدال در همه چيز و همه كار و هر چيز را به جاي خويش قرار دادن ميباشد. سپس دستور به يكتاپرستي و مبارزه با هر گونه شرك داده ميفرمايد:توجّه قلب خويش را در هر عبادتي به او كنيد و از ذات پاك او به سوي ديگر منحرف نشويد (و اقيموا وجوهكم عند كل مسجد) او را بخوانيد و دين و آيين خود را خالص و مخصوص او قرار دهيد (و ادعوه مخلصين له الدين) پس از تحكيم پايه توحيد توجّه به مسأله معاد و رستاخيز كرده ميگويد: همان گونه كه شما را در آغاز آفريد دگربار در قيامت باز ميگرديد (كما بدأكم تعودون)
مفسران در تفسير آيه (اقيموا وجوهكم عند كل مسجد) تفسيرهاي گوناگوني ذكر كردهاند. گاهي گفتهاند منظور از آنان توجّه به قبله به هنگام نماز است و گاهي گفتهاند منظور شركت در مساجد به هنگام نمازهاي روزانه است و گاهي نيز احتمال دادهاند كه هدف از آن حضور قلب و نيّت خالص به هنگام عبادت ميباشد.[1]
اين جمله به حسب ظاهر معطوف است به چيزي كه رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ بايد به مردم برساند براي اين كه جمله: پروردگار من امر به ميانهروي كرده در حقيقت به منزله اين است كه بفرمايد: ميانهرو باشيد و بنابراين تقدير اين در جمله چنين است بايد ميانهرو باشيد و روي خود را متوجّه هر مسجد كنيد.
وجه هر چيز آن قسمتي است كه با آن با چيزهاي ديگر روبرو ميشود، و اقامه وجه در هنگام عبادت در يك انسان كامل عبارت از اين است كه خود را طوري سازد و آن چنان حواس خود را تمركز دهد كه امر به عبادت قائم به او شود و او بتواند آن امر را به طور كامل و شايسته و بدون هيچ نقصي امتثال كند.
ـ پس برگشت اقامه وجه در هنگام عبادت به اين است كه انسان در اين موقع دلش چنان مشغول خدا باشد كه از هر چيز ديگري منقطع شود.
بنابراين جمله (و اقيموا وجوهكم عند كلّ مسجد) به ضميمه (و ادعو مخلصين له الدّين) اين معنا را افاده ميكند كه بر هر عابد واجب است در عبادت خود توجّه را از غير عبادت و در بندگي براي خدا توجّه را از غير خدا منقطع سازد، يكي از چيزهايي كه غير خداست همان عبادت اوست، پس عابد نبايد به عبادت خود توجّه كند زيرا عبادت توجّه است نه متوجّه اليه، و توجّه به عبادت معناي عبادت و توجّه به خدا بودن آن را از بين ميبرد.[2]
[1] . تفسير نمونه، ج 6، ص 143 ـ 144.
[2] . تفسير الميزان، ج 8، ص 102.
اگه خوشتون اومد نظر بدید
دوشنبه 19/6/1386 - 0:45
دعا و زیارت
تجلى نماز در سيره بزرگان
پس از بحث و بررسى مسائلى در باب نماز و جايگاه و اهميت آن در اسلام و فضائل و آثار و بركات آن در زندگى مادى و معنوى مؤمنان، در اين فصل درنظر داريم كه اهميت آن را در زندگى و سيره عملى علما و بزرگان و مردان الهى جويا شويم. مىخواهيم بدانيم كه بزرگان دين چقدر به اين امر الهى اهتمام داشتند و تا چه حدّى نماز در حيات و زندگى دنيوىشان تجلى داشته است.
راستى آنان كه به مقام بالاى علمى و فرهنگى دست يافته و شهره عام و خاص گرديده و از دست آورد آنان بشريت قرنها استفاده كردند تا چه حد با خداى خويش ارتباط داشتهاند.
آيا آنان كه نقش سازندگى را داشته و با تلاش و كوشش خويش بشريت را از رذائل اخلاقى نجات بخشيدهاند با عنايات و توفيقات الهى بوده است يا خير بدون يارى خداوند؟
و آيا بدون ارتباط با حق و پيوند با مبدأ و منشأ قدرت لايزال الهى كسى قادر است كه خود و جامعه خويش را به سوى كمال معنوى سوق داده و آنان را به سعادت برساند؟
بدون هيچ ترديدى مىتوان گفت كه بدون روحيه دينى و مذهبى چنين كارى مقدور كسى نيست بخاطر اينكه همه همت لامذهبان و بىدينان در حلّ مشكلات اخلاقى و روحى خودشان خلاصه مىشود.
پس عالمان و دانشمندان اگر چه داراى نبوغ فكرى و انديشه بلندى بودهاند ولى از عبادات الهى و توفيقات خداوندى بىبهره نبودهاند حتى در بسط دامنه توفيقات خويش بواسطه نماز از خداى خويش مدد مىگرفتند.
ما براى روشنگرى موضوع و آشنا نمودن جوانان عزيز به اين موضوع كه چقدر و تا چه حد فريضه الهى نماز در رساندن انسانهاى بزرگ به مقام بلندشان نقش داشته به سيره برخى از نقش آفرينان تاريخ، در زمينه فرهنگى، اجتماعى، سياسى و نظامى، در خصوص نماز اشاره مىنمائيم باشد كه همه ما خصوصاً قشر جوان مسلمان از همين طريق (طريق عبادت) تلاش نموده و در فعاليتهاى خويش در زمينههاى مختلف به مقام بلندى دست يابد.
وصيت ملا حسنعلى اصفهانى درباره نماز
مرحوم ملا حسنعلى اصفهانى از جمله علما و عرفاى بنام شيعه است از او كرامات بسيارى منقول است كتاب ارزشمند «نشان از بىنشانها» كه تا
بحال چندين بار تجديد چاپ شده شمهاى از كرامات اين عارف وارسته را آورده است.
در حالات اواخر عمر شريفش چنين آوردهاند كه: «روز چهارشنبه بود كه حال او به وخامت گراييد. اظهار داشتند كه من صبح يكشنبه خواهم مرد و وصايايى بدين شرح فرمودند:
«هر آينه به پيامبران پيش از شما و به شما وصيت كرديم كه از خداى بترسيد و تقوا پيشه سازيد».
(آيه 131 سوره مباركه نساء):
نيست جز تقوا در اين ره توشهاى***نان و حلوا را بنه در گوشهاى
اگر در اين راه تقوى نباشد رياضات و مجاهدات را هرگز اثرى نيست و جز خسران ثمرى ندارد و نتيجهاى جز دورى از درگاه حق تعالى نخواهد داشت. امام سجاد(عليه السلام) فرمودند:
اِنَّ العلم اذا لم يَعْمَلْ به لم يزدد صاحبه الاّ كفراً ولم يزدد من الله الاّ بُعداً. «همانا هرگاه به علم عمل نشود جز افزايش كفر و بُعد از درگاه حق ثمرى نخواهد داشت».
اگر آدمى يك اربعين (چهل روز) به مجاهدت نفس بپردازد امّا يك نماز صبح از او قضا شود نتيجه آن چهل روز گرد روى هواست بدان كه در تمام عمر خود تنها يك روز، نماز صبحم قضا شد. پسر بچهاى داشتم شب آن روز از دست رفت. سحرگاه مرا گفتند كه اين رنج فقدان را به علت فوت نماز صبح، مستحق شدهاى. اينك اگر شبى تهجدم (نماز شبم) ترك گردد صبح آن شب، انتظار بلايى مىكشم. اگر بجايى رسيدهام به بركت
بيدارى شبها و مراقبت در امور مستحب و ترك مكروهات بوده است.
اكنون پسرم ترا به اين چيزها وصيت و سفارش مىكنم.
اوّل: آنكه نمازهاى يوميه خويش را در اول وقت آنها به جاى آورى.
دوم: آنكه در انجام حوائج مردم هر قدر كه مىتوانى بكوشى و هرگز مينديش كه فلان كار بزرگ از من ساخته نيست زيرا اگر بنده خدا در راه حق گامى بردارد خدا نيز او را يارى خواهد نمود.
سوم: آنكه سادات را بسيار گرامى و محترم شمارى و هر چه دارى در راه ايشان صرف و خرج كنى.
چهارم: از تهجد و نماز شب غفلت مكن و تقوا و پرهيز پيشه خود ساز.
تا اينكه روز يكشنبه (هفدهم شعبان سال 1361 هـ . ق) يكى دو ساعت از طلوع آفتاب گذشته بود كه جان به جان آفرين تسليم نمود و به ديار باقى شتافت. الا اِنّ اولياء الله لا يموتون بل ينقلبون من دار الى دار. «آگاه باشيد كه اولياى خدا نمىميرند بلكه از خانهاى به خانه ديگر منتقل مىشوند»(1).
اگه خوشتون اومد نظر بدید
دوشنبه 19/6/1386 - 0:44
دعا و زیارت
پيام نماز عاشورا
طليعه سال شصت و يك هجرى نه تنها براى مسلمين بلكه براى همه احرار و آزادگان عالم طليعه مه آلود و غم انگيزى است. سالى كه با بزرگترين حادثه تاريخ بشرى آغاز و دفترى كه با تاريكترين صفحات باز مىشود.
طليعهاى كه آفتاب دين و حقانيت مسلمين طلوع كرد و چهره كريه كركسهاى آدم نما را نمايان ساخت.
صحنه عجيب و حادثه عظيمى كه تا بشريت در اين عرصه خاكى حيات دارد آن را فراموش نخواهد كرد و تاريخ بشرى هرگز آن را از خاطرهها محو نخواهد نمود. حادثهاى كه گستره آن در قلمرو افكار مسلمين محدود نبوده بلكه قرنهاست كه افكار آزادگان عالم و متفكران اديان ديگر را به خود معطوف ساخته است.
گمان نمىرود كه از زمان وقوع حادثه در سال شصت و يك هجرى تا
به امروز، سروش غيبى امداد نكرده و عظمت آن را به گوش مُلكيان و مَلكوتيان عالم هستى نرسانده باشد.
آرى عاشورا روزى آشنا براى همه فطرتهاى پاك بشرى است و قلبى نيست كه با آن صميمى نباشد.
اگر چه دهمين روز همه ماههاى سال نزد اعراب مسمى به عاشوراست و ليكن تداعى اذهان به عاشوراى محرم معقود و محصور است. هر چند كه شايد گفتار وقايع نگاران و حديث مورخان بتواند واقعه آن روز را ترسيم و تصوير نمايد ولى آنچه كه مسلّم است اين است كه عظمت وقوع حادثه در صفحات تنگ تاريخ نمىگنجد. آنچه را كه راويان روايت نمودهاند شمهاى از آن است نه شمول آن.
آنان كه در اطراف صحنه عاشورايى كربلا حضور داشتهاند علاوه بر بيان نزاع و درگيرى بين حق و باطل، نكات ظريف و دقيقى را حديث كردهاند كه ما در اين مقال در مقام بيان آن نكات نيستيم.
آنچه كه در صدد تبيين آن هستيم يك نكته از هزار نكتهاى است كه به تواتر رسيده و از ظرائف برجسته ظهر عاشوراست. عمل و سيرهاى كه چون ساير سير امام معصوم(عليه السلام) بر جبين عاشورايان تلألؤ مىكند و تا روز قيامت از افتخارات لشكر حق بوده و پيروان و ياران واقعى آن امام همام از آن عمل و سيره پيشواى خود بر عالميان مباهات مىورزند. و آن هم صلاة ظهر عاشوراى فرزند پاك زهراست. نمازى كه هم فريضه ظهر بود و هم نماز شهادت، هم نماز عشق بود و هم نماز طهارت.
راستى قيام براى نماز در آن حساسترين لحظات مصاف به چه معناست. چرا امام در ظهر عاشورا با اينكه از هر سو هدف تيرهاى دشمن بود به دو يار خود زهير بن قين بجلى و سعيد بن عبد الله حنفى فرمود شما مانع تيرهاى دشمن گرديد تا من نماز را به پا دارم. آيا مگر در آن موقع اضطرار، امام معذور نبود؟
آيا اگر امام نماز را در اوّل وقتش اقامه نمىكردند و شربت شهادت مىنوشيدند مأجور نبود؟
و آيا خداوند در قيامت با آن همه ايثارش از ترك فريضه ظهر عاشورا از او سئوال و درخواست مىكردند؟
و آيا آن همه اخلاص و ايثار امام جايگرين دو ركعت نماز ظهر عاشوراى او نمىشد؟.
و آيا نماز در اول وقتش واجب است كه امام مىبايست در لحظات اوليه آن نماز را اقامه كند؟
پاسخ تمام سئوالات مزبور اين است كه اگر امام آن نماز ظهر را هم نمىخواند همان جايگاه و مقام را نزد بارگاه الهى دارا بود ولى آنچه كه موجب شد امام نماز ظهر را در آن حساسترين و بحرانىترين لحظات حياتش بخوانند چيزى ديگرى بود و انگيزهاى كه آن عمل را باعث گرديد محور قيام او را شكل مىداد و آن دو انگيزه مهم بوده است كه اگر اين دو عامل درك نگردد به نظر مىرسد كه پيام عاشورا بصورت كامل درك نشده است. آن دو عنصر عبارتند از:
الف ـ روح عبوديت و تسليم پذيرى امام(عليه السلام) در مقابل معبود خويش.
ب ـ توجه دادن و اهميت به نماز و نقش و سازندگى آن.
اگه خوشتون اومد نظر بدید
دوشنبه 19/6/1386 - 0:43