• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 837
تعداد نظرات : 483
زمان آخرین مطلب : 2488روز قبل
شعر و قطعات ادبی

قَالَ ع نِعْمَ الْقَرِینُ الرِّضَى الْعِلْمُ وِرَاثَةٌ كَرِیمَةٌ وَ الْآدَابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَةٌ وَ الْفِكْرُ مِرْآةٌ صَافِیَةٌ

حکمت 4


رضا نیکو قرین وهمنشین است
کز آن خوشبو گل توحید ودین است
چوبرداده خدا بنده است خرسند
به دل آسوده است از هربد وبند
سرتسلیم چون برخاک حق سود
زحق خشنود وحق هم زواست خشنود
گر از گردون تگرگ آسا ببارد
بلا او خم به ابروها نیارد
رضاازحق چوبا اوقرن ویار است
چو کوه اندر شداید پایدار است
رضا شد رافع جاه ومقامات
رضا شد فاتح ملک کرامات
رضا در کام تلخی کرده شیرین
رضادارد سبک هرکارسنگین
خلاصه در مقام نیکنامی
نباشد از رضا برتر مقامی
بزرگان گوهر شهوارسفتند
رضیناقسمة الجبارگفتند
بشر ازیکدگر میراث اگربرد
چودانش گوهری در کف نیاورد
یکی گنجی نفیس است علم ودانش
دلامقدار وارزشهابدانش
بدان درد وزعمرخویش روکن
زشرق وغرب نیکش جستجو کن
درخت جان زدانش آبیاری
کن ودرکسب آن کن پافشاری
ازاین دیبا به پیکرجامه در پوش
بجو علم وسپس اندرعمل کوش
کسی کازاد از هربند باشد
بگیتی شخص دانشمند باشد
هماره قلبش از دانش مصفا است
در آن آیینه هر رازی هویداست
منور چهر جانش از کمال است
اگرزشتست نیکو زین جمال است
چو فرهنگی وادب را شخص آموخت
به پیکرجامه های خوش برش دوخت
ادب هرجا که ازرخ پرده انداخت
به گردون قصر مردان ادب ساخت
زند هر کس که در فضل وادب چنگ
معزز گردد او از فر فرهنگ

شرح نهج البلاغه منظوم : انصاری

چهارشنبه 19/8/1389 - 10:46
اخلاق

قَالَ ع الْبُخْلُ عَارٌ وَ الْجُبْنُ مَنْقَصَةٌ وَ الْفَقْرُ یُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ حُجَّتِهِ وَ الْمُقِلُّ غَرِیبٌ فِی بَلْدَتِهِ


الْعَجْزُ آفَةٌ وَ الصَّبْرُ شَجَاعَةٌ وَ الزُّهْدُ ثَرْوَةٌ وَ الْوَرَعُ جُنَّةٌ وَ نِعْمَ الْقَرِینُ الرِّضَى


حکمت 3



هرآن کو تنگ چشم است وبخیل است

به نزد خلق خوار است وذلیل است
به چهره آبرویش گرد عار است
زداغ ننگ چهرش داغدار است
چو دارایی خدا بر بنده اش داد
خنک آنکو ببخشش دست بگشاد
جنون را حال در گیتی تباه است
 زترسش چهره بختش سیاه است
به هرکاری زند دستی به تدبیر
از آن کارش شود ترسش جلوگیر
هماره در امورش پابلغزد
|زبیم وترس دل دستش بلرزد
زعیش وزندگی برچیده دامن
به بدبختی کناری کرده مسکن
اگر نادار باشد مرد زیرک
اگر با اوست حق هنگام صحبت
زفقرافتد زبان وی به لکنت
زرنج احتیاج او بی خود و مات
نیارد مدعایش کردن اثبات
تهی دستی اوفتد چون دانشی مرد
زفقرش روی علمش هست پرگرد
به رغبت کس نظر سویش نیارد
توجه کس به حرف وی ندارد
کجا پند چو درش را پسندند
به پنبه گوش از آن پند بندند
غریب اندر وطن مرد فقیر است
به چنگ فقر وبدبختی اسیر است
به هرکاری از او کس یاد نارد
نه کس مرهم به زخم وی کذارد
ندارد چون به کف دینار ودرهم
ازاین رو وضع کارش هست در هم
چو دستش از وسائل هست کوتاه
به رویش بسته از هر راه در گاه
لذا از رنج ناداری پریش است
غریب وخوار اندر شهر خویش است
یکی دردیست عجز وناتوانی
که اندر عمر خود بیمار ازآنی
به هر پیکر کسالت رخنه افکند
چوموش ونخل بیخ ازآن بدن کند
زهمت خون به تن آور به جوشش
به گیتی کوش اندر کارو کوشش
شرح نهج البلاغه منظوم : انصاری

سه شنبه 18/8/1389 - 11:50
شعر و قطعات ادبی

قَالَ علی ع هَانَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ مَنْ أَمَّرَ عَلَیْهَا لِسَانَهُ
حکمت 2


زبان را هرکه برخود داد امارت
زده برجانش از خفت خسارت
زبان در بند کش آن را نگهدار
رها آن را به هرگفتار مگذار
زمام از دست تو گر بگسلاند
همه تن را به آتش می کشاند
سخن را لب به بیهوده مکن باز
مکن ساز جدال وکینه را ساز 

شرح نهج البلاغه منظوم : انصاری

دوشنبه 17/8/1389 - 13:59
ازدواج و همسرداری

ازدواج مثل شهر محاصره شده است: کسانی که داخل شهرند سعی دارند ازآن خارج و آنها که خارج هستند کوشش دارند که داخل شوند
 
فرانکلین
زندگی زناشویی مثل تاتر است: مردم صحنه زیبا و آراسته آن را می بینند درحالی که زن و شوهر با پشت صحنه درهم ریخته و پرماجرای آن سر و کار دارند. فرانسیس بیکن 

 
تا وقتی آدم ازدواج نکرده اورا غیرکامل می خوانند، بنا براین معلوم می شود که بعد از ازدواج کار آدم تمام است!
 
 
باب هوپ 

 
مرد و زن به خاطر این ازدواج می کنند که نمی دانند خودشان باید با  خودشان چه کار کنند!  آنتوان چخوف 

 
تا قبل از ازدواج فقط مرگ می تواند دو عاشق دلداده را ازهم جدا کند اما بعد از ازدواج تقریبا هرچیزی می تواند سبب جدایی آنان شود! سامرست موام 

 
زدواج با یک مرد مثل خریدن کالایی است که مدت ها مشتاقانه از پشت
ویترین تماشایش کرده اید اما وقتی به خانه می رسید از خریدنش پشیمان می
شوید..
 
جین کر

 
مرد بی زن همیشه پیراهنش پاره است و مردد زن دار اصلا پیراهن ندارد!  ضرب المثل ایرانی 

 
ازدواج برای کسانی که تصور می کنند صبح روز بعد از آن ، آدم دیگری می شوند موضوعی ناامیدکننده است. ساموئل راجرز 

 
مجردان بیشتر از متاهلین درباره زنان اطلاع دارند چون اگر نداشتند آنها هم ازدواج می کردند! اچ.ال.منکن

 
تاهل یک کلمه نیست، یک جمله است و تمام ایراد قضیه همین است!
 
دین مارتین 
مرد با ازدواج روی گذشته اش خط می کشد ولی زن باید روی آینده خود خط بکشد.
 
سینکلر لوییس

 
مردی که درپی یک ازدواج موفق و شاد است باید دهانی بسته و حساب بانکی پر و پیمانی داشته باشد.  گروچو مارکس

 
قبل از ازدواج، مرد قبل از خواب به حرف هایی می اندیشد که شما گفته اید اما بعد از ازدواج ، مرد قبل از این که شما حرف بزنید به خواب می رود!هلن رولان

 
هیچ گاه ازدواج نکردم چون سه حیوان خانگی داشتم که دقیقا نقش یک شوهر را به تناوب برایم ایفا می کردند.یک سگ داشتم که هر روز صبح غرغر می کرد.یک طوطی داشتم که تمام بعداز ظهر بدو بیراه می گفت و یک گربه که همیشه دم دمهای صبح به خانه بازمی گشت!
 
ماری کورلی

 
زنان با این آرزو با مردان ازدواج می کنند که مردان تغییر کنند... که نمی کنند.مردان با این آرزو با زنان ازدواج می کنند که زنان تغییر نکنند... که می کنند!
                                                             
 
خیلی بامزه است: هنگامی که زنان از ازدواج خود داری می کنند اسمش را می گذاریم عشق به استقلال اجتماعی اما وقتی مردان از ازدواج خودداری می کنند به آن می گوییم ترس از مسوولیت اجتماعی!
 
وارن فارل

 
اگر می خواهی برای یک روز معذب باشی مهمان دعوت کن. اگر می خواهی یک سال عذاب بکشی پرنده نگه دار واگر می خواهی مادام العمر در عذاب باشی ازدواج کن!" ضرب المثل چینی"

 
ازدواج ، سطل آشغال احساسات است.
 
لرد ویول

daneshju.ir

يکشنبه 16/8/1389 - 15:42
اخلاق
قَالَ علی ع رَضِیَ بِالذُّلِّ مَنْ كَشَفَ عَنْ ضُرِّهِ
حکمت 2

کسی گر از گرفتاریش زد دم
زجاه وآبرویش کرده خود کم
درونت گر زدرد آمد پر ازخون
به دل پنهان کنش چون در مکنون
بسان غنچه نشکفته خاموش
شو بر راز خویش انداز سر پوش
به روز ابتلا بر کس شکایت
مکن در نزد کس از غم حکایت
به دل گریان به لب می باش خندان
که خود آن گریه را خنده است پایان
دو لب برهم بنه از شکوه کم کن
به یکدم کار شمشیر دو دم کن
ازآن بادام همسر شد بشکر
که درآتش نزد زو شکوه سر
زدست روزگار آن کس که شاکی است
ز خواری وز بی ارجیش حاکیست
بود مرد آنکه گر گیتیش افشرد
نمودش استخوان این آسیا خرد
شود با رنج وغم درد آشنایی
نجوید بر شکسته مومیایی

 

شرح نهج البلاغه منظوم : انصاری 

يکشنبه 16/8/1389 - 7:35
اهل بیت

قَالَ علی ع أَزْرَى بِنَفْسِهِ مَنِ اسْتَشْعَرَ الطَّمَعَ
حکمت 2

طمع را هرکسی آمد ملازم
به امر خواری خود بوده جازم
بدست خود به سرگرد بلا ریخت
به پیش خلق عرض وآبرو ریخت
طمع در بند مردان خردمند
گشایند وبه کشتنگاه افکند
طمع آن طوطی آوردست در دام
طمع آن طفل را کردست بدنام
بسا دیدیم اشخاص طمعکار
به یک دفعه طمع یک عمر بد خوار
مکن بر حلق خویش این دشنه را تیز
دلا آزاد شو زین بند بگریز

شرح نهج البلاغه منظوم : انصاری

شنبه 15/8/1389 - 14:41
شعر و قطعات ادبی

ح اول نهج البلاغه
قال علی ع : كن فی الفتنه كابن اللبون لا ظهر فیركب و لا ضرع فیحلب  
امام علیه السلام فرمود : در فتنه ها همچون شتر كم سن و سال باش نه پشتی كه سوار شوند و نه پستانی كه بدوشند
بگیتی چون بپاشد گرد آشوب
ازآن آشوب دوری هست مطلوب
بفتنه راه حق گر که پدیدار
نبد منمابباطل خود گرفتار
ز هرج ومرج خود را کش کناری
بدوشت بر مگیر از وزر باری
برو آزاد چون ابن لبون باش
زبار وشیر دادنها برون باش
شتر بچه ندارد طاقت بار
نه پستانی که شیر از آن پدیدار
سواری را نه کس زو در توقع
نخواهد بردن از شیرش تمتع
به مرتع دور از خیر است واز شر
خوش وخرم زند اندر چمن چر

شرح نهج البلاغه منظوم : انصاری

 
يکشنبه 9/8/1389 - 14:29
شهدا و دفاع مقدس

بسم الله النور

بسیارند اندیشه وران نامدار و متفکری که از مسیحیت به اسلام گرویده اند.اینان پس از مدتی تدبر و مطالعه در آموزه های اسلام آن را به عنوان دین رهایی بخش و عاقلانه و عاشقانه پذیرفته اند.دلایل آنها را در چند گزینه می توان  خلاصه کرد: عقل ستیز بودن تثلیث مسیحی(سه خدا گرایی، سه اقنوم پرستی)، همراه بودن مسیحیت با سحر و کهانت و رازهای بسیار، عدم استناد محکم  انجیل، پربودن کتاب مقدس از تناقضات و ابهامات و نسبت های ناروا به ائلیای الهی، میراث غنی عرفان حماسی اسلامی و فرار از رهبانیت سکولار مسیحی، قوت آموزه های کلامی اسلامی، عمق معنایی و عقلی سنت های اسلامی، اجتهاد (خصوصا اجازه اجتهاد روشمند شیعی به تمام متفکرین مسلمان)، غنای عقلی-عرفانی قرآن و سادگی آن، حقیقت روشن اسلام، ژرف‏نگری و تعادل و منطق دین وشیوه زندگی اسلامی، جامعیت احکام و عقاید دین اسلام، ممزوج بودن دین و سیاست در اسلام، زدگی ار روشهای مادیگرایانه و ارزشهای اومانیستی غربی، ماهیت جهان شمولی فلسفه اسلامی، سیره و اخلاق ناب محمدی(صلی الله علیه و آله وسلم) ،شجاعت و فصاحت و خردورزی علوی(علیه السلام)، ایثار وفداکاری و حکمت حسینی(علیه السلام)، حکمت و مدیریت و ساست صادقانه امام خمینی(قدس سره الشریف)، ظلم ستیزی اسلام انقلابی مهدوی، پیروزی باور نکردنی انقلاب اسلامی ایران در برابر شرق و غرب کاملا مسلح و دارای امکانات وسیع، آگاه بخشی اسلام ناب و مبارزه با استحمار و استعمار و استثمار بشریت، جو معنوی و خالصانه اجتماعات دینی مسلمانان، مبارزه اسلام ناب با امپریالیسم رسانه ای و فرهنگی و نظامی، شیوه مباحثه آزادنه مسلمانان در عقاید دینی، دعوت به علم آموزی در اسلام و... . جالب است که این خصوصیات بیشتر در مذهب شیعه اثنی عشری یافت می شود و بسیاری از این مستبصرین به تشیع گرویده اند که در متن می اید. در این متن افرادی چون پروفسور حامد الگار آمریکایی و پروفسور روژه گارودی فرانسوی و کت استیونس (یوسف اسلام، خواننده شهیر انگلیسی) و هزاران اندیشمند دیگر مسلمان شده مورد بحث قرار نگرفته اند...

پرفسور هانرى كربن  شرق شناس وفیلسوف و نویسنده مشهور فرانسوی(Henri Corbin)

پروفسور هانرى كربن شرق شناس مشهور فرانسوى از جمله اروپائیانى است كه در طى زندگى خود با حكمت شرقى آشنا شد، و به دنبال مطالعات و تحقیقات چند ساله خود به اسلام و ائمه اطهار(علیهم السلام) تمایل قلبى و یقین عینى و عقلانى پیدا كرد.وى پس از چندى كه با حكمت اشراق سهروردى آشنا شد توجه ویژه اى به ایران شیعى پیدا نمود چنان كه از غرب و هایدیگر و استاد خود لویى ماسینیون دور شد. هانرى كربن در سال 1945 به ایران آمد و شاگرد علامه سید محمد حسین طباطبایی، فیلسوف صدرایی معاصر شد.

او به علت علاقه وافر خود به حكمت و عرفان ایرانى به تأسیس بخش ایرانشناسى فرانسه در مركز انجمن ایران و فرانسه پرداخت، هدف وى از ایجاد چنین مركزى انتقال میراث عرفانى ایرانى به تمام علاقه مندان در غرب بود، وى در طى سالهایى كه در ایران به سر مى برد با اندیشمندان شیعه به بحث و تبادل آراء و نظرات پرداخت و در 1324 هـ ش به دین مبین اسلام گرویده، شیعه اثنى عشرى را پذیرفته و از جمله نجات یافتگان شد.



استاد علی الشیخ: در سال 1964 میلادی در خانواده ای مسیحی از شاخۀ کاتولیک، در بغداد متولد شد و سالها بعد در اثر تحقیق و تتبع در اسلام به تشیع گروید.

وی هم اکنون دانشجوی رشتۀ دکترای فلسفه در قم است و در کنار آن به تدریس دررشته های مسیحیت، تاریخ ادیان، فلسفه و روش تحقیق در دانشگاه های متعددی مانند: مدرسه امام خمینی و جامعة آل البیت مشغول می باشد.

علی الشیخ سخنرانی های فراوانی در دانشگاه ها مانند دانشگاه تهران و اصفهان و مساجد و حسنینیه ها و مصاحبه های زندۀ تلویزیونی داشته است وهبة السماء که به فارسی نیز ترجمه و به نام هدیۀ آسمانی منتشر شده لاهوت المسیح فی المسیحیة و الاسلام، الصحیح من انجیل المسیح، تاریخ فلسفه غرب از قرون وسطی به بعد از جمله آثار وی است.

این استاد رهیافته ادامه می دهد:

در سال1374 به حوزه آمدم هم اکنون در مدرسة امام خمینی (ره ) مشغول تدریس تاریخ فلسفه ی غرب ، ادیان و فلسفه می باشم

دیگرتالیفم « الصحیح فی انجیل المسیح» است که امسال چاپ گردید. کتاب بزرگی به نام « المسیحیه فی المیزان » دارم که ان شاء الله پس از پایان نامه به اتمام می رسانم .پایان نامه ام نیز در رشته ی فلسفه و کلام است و « حقیقه المسیح (ع) » نام دارد. این مجموعه شامل بحث مقارنه می باشد که تقریبا تمام شده است .

  

شهید ادواردو آنیلی:

ادواردو آنیلی" (Edoardo Agnelli) در 6 ژوئن 1954 درنیویورک به دنیا آمد. پدرش سناتور" جیووانی آنیلی" ثروتمندترین مرد ایتالیا و مالک کارخانجات اتومبیل سازی فیات، فراری ،لامبورگینی ،لانچیا

میزان ثروت ونفوذ خانواده آنیلی به حدی است که رسانه های ایتالیا از آنها به عنوان خاندان پادشاهی ایتالیا نام می برند.


ادواردو تحصیلات مقدماتی را در ایتالیا طی کرد و بعد به کالج آتلانتیک درانگلستان رفت و پس از آن در رشته ادیان وفلسفه شرق از دانشگاه پرینستون ایالات متحده با اخذ درجه دکتری فارغ التحصیل شد .

ادواردو اواردو آنیلی ایتالیائی زمانی‌ که‌ قرآن‌ را در میان‌ کتابهای‌ کتابخانه‌ می‌بیند، کنجکاو می‌شود و پس از خواندن آن می گوید : احساس‌ می کنم این‌ کلمات، کلمات‌ انسانی‌ و بشری‌ نیست‌ و کلمات‌ حق‌ و نورانی‌ است‌.

ادواردو قبل از انقلاب مسلمان شده  و پس از شیعه شدنش اسمش را به مهدی تغییر داد.

او چند نوبت به ایران سفر کرده و با حضرت امام (رحمه الله علیه )، حضرت آیت الله خامنه ای وآقای هاشمی رفسنجانی دیدار نموده و به زیارت حضرت امام رضا(علیه السلام) هم نایل آمده بود.

نکاتی از زندگی اداواردو آنیلی : ادواردو به‌ خاطر اسلام‌ آوردنش‌ از طرف‌ خانواده‌اش‌ بسیار تحت‌ فشار بود به‌ او می‌گفتند تو دیوانه‌ شده‌ای‌ و او را می‌برند و در یک‌ تیمارستان در بین‌ ایتالیا و سوییس‌ بستری‌ می‌کنند. خودش‌ می‌گفت‌ که‌ پزشک‌های‌ آن‌ مرکز هم‌ همه‌ صهیونیست‌ بودند و از این‌ بابت‌ خیلی‌ نگران‌ بود. در آن‌ جا هم‌ به‌ شدت‌ تحت‌ فشار بود. آنجا می‌بستندش‌ و او فرار می‌کند، از آن‌ جا می‌آید ایران‌ و مدتی‌ در ایران‌ می‌ماند.


بوسه امام بر پیشانی ادواردو


در یکی‌ از سفرهایی‌ که‌ به‌ ایران‌ آمده‌ بود، با امام‌ هم‌ دیداری‌ داشت‌ و گفت‌ که‌ امام‌ در آن‌ دیدار پیشانی‌ او را بوسیده‌!

ادواردو همواره‌ به‌ دنبال‌ این‌ بود که‌ دوستان‌ و بستگانش‌ را با اسلام‌ آشنا کند در یکی‌ از سفرهایش‌ به‌ ایران‌ یکی‌ از دوستانش‌ را با خودش‌ آورده‌ بود و به‌ من‌ گفت‌ که‌ او را تا مرز اسلام‌ آورده‌ام، جالب‌ است‌ که‌ آن‌ دوستش‌ هم‌ پسر سلطان‌ شراب‌ ایتالیا بود که‌ بعد از بحث‌ هایی‌ او هم‌ اسلام‌ آورد و مسلمان‌ شد یعنی‌ اینکه‌ فرزند بزرگ‌ترین‌ تولید کننده‌ و صادر کنندهِ‌ شراب‌ ایتالیا از طریق‌ ادواردو مسلمان‌ شد. الان‌ او هم‌ زنده‌ است‌ و در ایتالیا منزوی‌ است‌ و در یک‌ آپارتمان‌ در شهر رم‌ زندگی‌ می‌کند.

برای‌ اولین‌ بار که‌ به‌ مشهد رفته‌ بود به‌ او گفتم‌ که‌ چون‌ اولین‌ بار است‌ که‌ به‌ زیارت‌ می‌روی‌ هر آرزویی‌ داشته‌ باشی‌ برآورده‌ می‌شود. وقتی‌ برگشت‌ از او پرسیدم‌ که‌ از امام‌ رضا چه‌ خواستی‌ گفت‌ از او خواستم‌ که‌ قلب‌ پدرم‌ را نسبت‌ به‌ من‌ مهربان‌ کند گفتم‌ دیگر چه‌ خواستی؟ گفت‌ هیچی! گفتم‌ چرا؟ گفت: چون‌ سرش‌ خیلی‌ شلوغ‌ بود، خیلی‌ها بودند که‌ از او چیزهایی‌ می‌خواستند.

یکی‌ از بچه‌های‌ انجمن‌ اسلامی‌ دانشجویان‌ ایتالیا تعریف‌ می‌کرد که‌ در آن‌ شرایطی‌ که‌ منافقین‌ در ایتالیا فعالیت‌ داشتند، ما درگیری‌ هایی‌ با آنها پیدا کردیم‌ و پلیس‌ هم‌ ما را دستگیر کرد ولی‌ بعد از چند وقت‌ وکیلی‌ آمد و مارا آزاد کرد، بعد ما فهمیدیم‌ که‌ آن‌ وکیل‌ را ادواردو فرستاده‌ بود. به‌ هر حال‌ هر کاری‌ که‌ از دستش‌ بر می‌آمد برای‌ حمایت‌ از انقلاب‌ و اسلام‌ انجام‌ می‌ داد.

صهیونیستها با به شهادت رساندن ادواردو هم موجب شدند بخشی از ثروت عظیم پدر به دست یک مسلمان نیفتد و هم با توجه به وضعیت وارثین ، نیمی از سهم ادواردو نصیب فرزندان یهودی خواهرش شود.

فلورز(از کشیش های بلند مرتبه مسیحی)
این مرد بزرگ كه دین اسلام و مذهب شیعه را پذیرفته است مى گوید: عاملى كه مرا به ترك دین غربى خودم یعنى ارتدوكس و پذیرفتن یك دین شرقى یعنى اسلام فراخواند، زاییده عواطف و احساسات نبوده بلكه نتیجه مراجعات تفصیلى، تفكر عمیق و اجابت نیایش ها و مطالباتم از جانب خداوند بوده است.من از آن دست جوانانى كه در آرزوها و عوالم خیالات و اوهام زندگى مى كنند نبوده ام بلكه با گذراندن دنیایى از تجربه به سن كهولت رسیده ام و بعد از انتصابم به مقام كشیشى مشاغل مربوط به كلیسا را رها كرده و وقتم را به مراجعه بیماران و معالجه ایشان گذراندم و در این دوره هم فرصتى براى وقوف بر اعمال فرقه ارتودوكس و سایر فرقه ها داشتم كه با كمال تاسف غیر از ریا و عقائید خرافى محض چیزى ندیدم.
بنابراین، توسعه دین اسلام و صحت طبیعى و واقعى روش مسلمانان اثر نهائى خود را براى تصمیم جازم من بر پذیرفتن این دین گذاشت و من مصمم شدم كه تمام عاداتم به دین مسیحیت غربى را قطع كنم و اكنون تنها هدفى كه در زندگى مرا به خود متوجه كرده است، توفیق یافتن بر خدمت رسانى در راه خداوند یكتا كه مرا به ایمان موفق كرد بوده،و آرزویم سعى وافر در راه اسلام و مسلمانان به كمك الهى است.مرا خدمت گزارى كوچك در راه هدف پاك و بلند برادرى انسان ها در سایه ایمان به خداوند تعالى و در خدمت بشریت و زندگى اجتماعى بودن، به حساب آورید .من اینجا اعلام مى كنم كه در این كارم هیچ اكراهى و یا نفوذى و یا فشار خارجى وجود نداشته و این تصمیم در كمال آزادى و اراده شخصى من بوده است.او قبل از این كه به اسلام بپیوندد كشیش بوده است و پس از گرویدن به اسلام كتابى نگاشته و به رئیس سازمان شیعه امامیه در لندن جناب سید مهدى خراسانى ارسال مى دارد .
آنتونیو دو ژزو یا على قلى ‏جدیدالاسلام (كشیش و مستشرق و میسیونر بزرگ ‏پرتغالى‏الاصل)
نام آنتونیو دو ژزو كشیش ‏پرتغالى‏الاصل(نیمه دوم قرن هفدهم و نیمه اول قرن هیجدهم میلادى) وعلاقه‌مند به فرهنگ شرقى، هر چند در زمره مستشرقان رسمى ثبت نشده‏ است، ولى وى شرق‏شناسى بود كه در عین علاقه به مسائل مربوط به شرق، به قصد تبلیغ ‏دین مسیح به ایران آمد و پس از مدتى به اسلام گروید و به على قلى ‏جدیدالاسلام تغییر نام داد.او كتاب هایى در رد مسیحیت نوشت و از اعتقادات شیعى ‏دفاع نمود.وى كتاب هدایه الضالین و تقویه المؤمنین را درتبیین اعتقادات شیعى نوشت و در چهار بخش تنظیم كرد:
1ـ رد اصول دین مسیحیت و اثبات اصول اسلام
2ـ رد فروع دین نصارا و اثبات فروع اسلام
3ـ اثبات پیامبرى و خاتمیت
4ـ اثبات امامت و مهدویت

eteghadat.com

يکشنبه 2/8/1389 - 7:54
بهداشت روانی
اعتماد به نفس یعنی باور نمودن خود و تكیه بر استعدادها و توانایی‌های خویش و پر واضح است كه عدم اعتماد به نفس آن است كه انسان با آنكه دارای ارزش‌ها و لیاقت‌های خاص خود است ولی خود را ناتوان و ناچیز می‌پندارد و ازهمین روی به خود جرات اقدام به كار را نمی‌دهد چه ارزش و لیاقت‌های خود را باور ندارد و گاه در مقایسه با دیگران،آنها را چنان بزرگ و دارای هیبت تصور می‌كند و چنان در ذهن و خیال خود بزرگ جلوه می‌دهد كه گویی خودش رابرابر آنان چون موری در درگاه سلیمان می‌بیند و یا ذره‌ای در برابر خورشید می‌پندارد همین امر باعث می‌شود وقتی در برابر آن‌ها قرار گرفت دست و پای خود را گم كند.
علت عدم اعتماد به نفس امور متعدد می‌تواند باشد كه در این جا به فراخور اوضاع شخصی شما به چند مورد آن اشاره می‌كنیم:
۱) گاهی علت عدم اعتماد به نفس، عدم تسلط بر كار و عمل مورد نظر است و چون بر آن عمل تسلط ندارد لذادچار تزلزلی و دست و پاچگی می‌شود. پر واضح است كه در این صورت باید برای از بین بردن عدم اعتماد به نفس مهارت لازم را به كف آورید.
۲) در برخی مواقع علت عدم اعتماد به نفس، ناشی از عدم ارتباط با اجتماع است یعنی كمتر در اجتماع با كسی روبرو شده و كمتر رفت و آمد داشته است.
۳) شاید عدم اعتماد به نفس ترس از استهزاء دیگران و بدگویی و سخنان بی مورد آنها باشد.
۴) خود كم بینی و بزرگ بینی دیگران نیز دو علت اساسی دیگر از علل عدم اعتماد به نفس است به هر حال علت آن هر چه باشد راه علاج آن به ترتیب زیر می‌باشد:
▪ باید نقاط ضعف و قوت خود را بشناسید و به واقعیت وضعیت خود آگاهی پیدا كنید و آن را باور داشته باشید.
▪ هیچ گاه خود را ضعیف و ناتوان و حقیر نشمارید و الفاظی كه چنین مفاهیمی‌را القاء می‌كند بر زبان خود جاری نسازید.
▪ با افرادی كه برای شما ارزش قائلند و هویت شخصی شما را باور دارند بیشتر حشر و نشر داشته باشید و برعكس از افرادی كه در هر فرصتی شما را تحقیر می‌كنند و به شما اجازه عرض وجود را نمیدهند، دوری كنید و هرگزدر این موقعیت‌ها وارد نشوید.
▪ برای دیگران در حد و تراز خودشان مقام و پایگاه قائل شوید تا آنها را انسان‌های فوق العاده و برترمپندارید.
▪ بر اعمالی كه در صدد انجام آن هستید مانند صحبت در جمع، سخنرانی، گفت‌وگوی جمعی و... تسلط علمی‌كافی داشته باشید و یا این تسلط را به دست آورید.
▪ سعی كنید بیشتر در اجتماعات حاضر شوید و حضور فعال داشته باشید با آنها صمیمی‌شده و مشاركت اجتماعی خود را افزایش دهید مثلاً درس سیمناری ارایه كنید ـ در كلاس سؤال خود را مطرح كنید البته از رفتارهای كوچك كار خود را شروع كنید و قبلاً آمادگی لازم را به دست آورید.
▪ به استهزاء و ریشخند دیگران اصلاً توجه نكنید و مسیر از پیش ترسیم شده را دنبال كنید.
▪ با تمرین فعالیت‌های جمعی و فردی حالت طبیعی خود را حفظ و تقویت كنید.
● تقویت اراده:
خوب است در ابتدا تصویری روشن از افراد با اراده ارایه كنیم:
فرد با اراده كسی است كه وقتی در مورد كاری به خوبی تأمل می‌كند، تصمیم به انجام آن می‌گیرد و با فعالیت وثبات قدم آن را به اجرا در میآورد. پس پا فشاری بر یك تصمیم غلط یا داشتن میلی قهرمانانه ثبات قدم نخواهد بود. در برابر فردی كه دارای اراده ضعیف است با كمترین مشكلی از انجام كار دلسرد شده و كوشش جهت تحقق آن رامتوقف می‌كند فرد با اراده آنچه را كه با تأملی خواسته است با كوشش و ثبات قدم در پی تحقق آن بر میآید. برای تقویت اراده مراحل زیر را باید دنبال نمود:
۱) ارزیابی:
در این مرحله برای مدت یك هفته و هر روز برای چند دقیقه اعمال و رفتار خود را به بوته امتحان وسنجش درآورید و بررسی كنید كه اعمال شما چقدر به دنبال اراده شما انجام پذیرفته‌اند آیا بعد از اراده و پیگیری ثبات قدم داشته‌اید یا احساسات آنی و گذرا و یا محركهای خارجی شما را متوقف ساخته‌اند؟ در ضمن معین كنیدچند در صد از اعمال شما به صورت عادی و بدون اراده و نیت قبلی انجام گرفته‌اند، در این مرحله به دست میآوریدكه چند درصد اعمال شما محصول تصمیم و ارده‌تان است و چند درصد دچار نارسایی اراده شده‌اید در این جامتوجه خواهید شد كه آن دسته از اعمالی كه بعد از اراده انجام پذیرفته‌اند بازده خیلی بیشتری داشته‌اند.
۲) تلقین:
ابتدا باید تلقین‌های منفی را به تدریج از ذهن و فضای خود دور سازید مثلاً هرگز این مفاهیم و عبارت رابه ذهن نیاورید من همیشه كارها را ناتمام رها می‌كنم یا هر حادثه كوچكی اراده مرا متزلزل میسازد یا من حوصله انجام این كارها را ندارم یا من از این كار خسته شدم یا این كار بی فایده است یا این كار اثری ندارد و... بلكه درعوض كلماتی كه اراده شما را تقویت می‌كنند بر زبان آورید مانند من این كار را به هر قیمتی باید انجام دهم یا هیچ چیزی مانع كار من نمی‌شود یا رسیدن به اراده قوی برای من آسان است.
۳) برنامه‌ریزی:
برای اعمال خود طی ۲۴ ساعت برنامه‌ریزی كنید و تعدادی از كارهای مستلزم جهد و جد و ارادی خود را معین كنید خود را ملزم سازید این كارها را انجام دهید. البته این كارها نباید خارج توان بالفعل شما و اغراق‌آمیزباشند. سپس به هر قیمتی برنامه طراحی شده را به اجرا درآورید و هیچ چیزی نباید مانع كار شما شود بعد از یكی دوروز تعداد كارهای ارادی و میزان صعوبت آنها را به تدریج افزایش دهید.
۴) محاسبه اعمال روزانه:
محاسبه هر شب اعمال ارادی موفق و موارد ضعف خود را یادداشت كنید نسبت به موارد موفق شكرگزار باشیدو در صدد رفع ضعف‌ها برآیید توجه دارید كه تمام توان ما انسانها هدیه الهی است. لذا در برابر موانع از خدا استعانت بجویید و باید اراده ما در راستای اراده خداوند باشد یعنی نباید اعمال ناپسند و مورد تنفر خداوند را اراده كنیم درراستای تقویت اراده اعمال زیر را انجام دهید:
▪ روزه‌داری هر چند روزه اخلاقی باشد (كم خوردن و فاصله بین وعده‌ها را زیاد كردن)
▪ مداومت بر عمل خلاف تمایل نفسانی.
▪ پرهیز از پرخوابی، پرخوری و پر صحبت كردن، بیكاری، تنبلی و هر آنچه اراده را سست می‌كند.
▪ اشتغال به فعالیت‌های سخت و دشوار
▪ هر عملی را به محض خطور به ذهن انجام دهید و به لحظه بعد حواله ندهید.
▪ ورزشهای روح افزا مانند شنا، كوهنوردی، بیابانگردی و.. .
▪ بپا داشتن نماز در اوّل وقت.
▪ دوری از دل مشغولی به كارهای روزمره و عبث و بیهوده و پرهیز از روزمرگی در كارها.
▪ تلاوت در قرآن و تدبر در معانی آن.
▪ مجالست با افراد صاحب ذوق و هنر و دارای پیشرفت و ترقی. ۱۱- خواندن كتب زندگی نامه بزرگان علم و دانش و عبرت از زندگی آنها.
 
 
روزنامه همبستگی
2007-07-05 13:31:41
يکشنبه 28/6/1389 - 11:15
خاطرات و روز نوشت

حجةالاسلام و المسلمین دکتر آقاتهرانی در یکی از خاطرات خود می گوید: یک روز جلوی در موسسه دختر خانم جوانی جلوی من را گرفت و اظهار داشت: می خواهد مسلمان شود.
سوال کردم چه اطلاعاتی پیرامون اسلام دارید؟ گفت: به نتیجه رسیده ام مسلمان شوم. پیشنهاد مطالعه چند کتاب را دادم، کتاب ها در اختیارش گذاشته شد؛ بعد از مدتی با اشتیاق به نزدم آمد و گفت: کتاب ها را خوانده و می خواهم مسلمان شوم.
باز چند کتاب دیگر هم به او دادم و گفتم: اینها را هم مطالعه کنید.این کار چند بار همینطور ادامه پیدا کرد. مطمئن بودم جامعیتی از اسلام و مکتب تشیع از مطالعه کتاب ها برایش حاصل شده است. یک روز همین دختر با عصبانیت وارد موسسه شد و گفت: اگر همین الان شهادتین را برایم نخوانید، داخل شهر می روم، داد میزنم و اعلام می کنم، من مسلمان هستم تا همه متوجه بشوند و به این طریق اسلام می آورم. شور و اشتیاق این دختر موجب این شد تا به او قول دهم در مراسم جشن بزرگ میلاد امام حسین (ع) در موسسه ایشان بیایند و مراسم تشرف به اسلام را برگزار کنیم.
روز میلاد امام حسین(ع) مراسم جشن برپا شد و شیعیان زیادی هم در جلسه شرکت کردند، به عنوان یک میان برنامه اعلام کردیم یک دختر فرانسوی مقیم نیویورک با اطلاع و آگاهی دین اسلام و مکتب تشیع را برگزیده و مراسم تشیع الان برگزار می گردد.
در این میان شخصی از داخل جمعیت بلند شد و گفت: اصلا این دختر از اسلام چه می فهمد که می خواهد مشرف بشود؟ بنده نیز سوالی را مطرح کردم و گفتم هرکس جواب را می داند پیرامون آن توضیح دهد؟ سوال درباره مسئله «بداء» بود که از اعتقادات مسلم ما شیعیان است.هیچکس جوابی نداد! سوال را از این دختر پرسیدم؟ توضیحاتی پیرامون آن به جمعیت ارائه داد.
سپس در جلوی جایگاه قرار گرفت؛ پس از اقرار به شهادتین و ارایه عقاید به او، اذان درگوش راست و اقامه در گوش چپ او خوانده شد. رسما به اسلام و مکتب تشیع گروید و نام او را «رقیه» نهادیم.
چند روزی از این قضیه گذشت تا اینکه همین دختر را با حجاب کامل اسلامی هم راه با مرد و زنی دیدم، به نظر می آمد پدر و مادرش باشند. در خیابان جلوی مدرسه با ما برخورد نمودند.
آن مرد و زن (پدر و مادرش) با زبان فرانسوی شروع به سر و صدا کردند؛ چرا دختر مارا مسلمان نموده اید؟ به او بگویید حجابش را بردارد… سر و صدا باعث شد عده ای دور ما جمع شوند. در همان حین، احساس کردم این دختر تازه مسلمان الان در شرایط سختی است و خیال کردم دارد خجالت می کشد. به موسسه رفتم و زنگ زدم ایران دفتر آیت الله مظاهری و پرسیدم: آیا در چنین شرایطی اگر اصل دین شخص در خطر باشد به نظر شما اجازه می دهید روسری را بردارد؟ در این مورد خاص ایشان فرمودند اشکال ندارد.
به سرعت برگشتم و به این دختر گفتم: با یکی از مراجع تقلید صحبت کردم و در مورد شما فرمودند: اگر دین شما در معرض خطر است اشکال ندارد و شما می توانید روسری را بردارید، آنچه در جواب شنیدم این بود: دختر تازه مسلمان به من گفت: این حکم از احکام ثابت و اولیه است یا از احکام ثانویه و بنا بر ضرورت است؟ گفتم از احکام ثانویه می باشد.
تا این را شنید، گفت: «اگر روسری خود را برندارم و بخاطر حفظ حجابم کشته شوم آیا من شهید محسوب میشوم؟» گفتم: «بله!» گفت: «والله روسری خود را برنمی دارم هرچند در راه حفظ حجابم جانم را از دست بدهم.» البته بعد از این ماجرا خانواده او نیز با مشاهده رفتار بسیار مودبانه دخترشان از این خواسته صرفنظر کردند.
آنها عازم فرانسه بودند و با همان حال به طرف فرانسه روانه شدند، آدرس یک مرکز دینی که دوستان ما در آنجا بودند به او دادم و بعدا هم متوجه شدم که الحمدلله با یک جوان مسلمان فرانسوی ازدواج نموده است.

* حجت الاسلام دکتر مرتضی آقاتهرانی در دوران اقامت در آمریکا، امامت جمعه شهر نیویورک و مسئولیت موسسه اسلامی آن شهر را به عهده داشت.


http://www.pedar.net

 

سه شنبه 16/6/1389 - 9:40
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته