• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 892
تعداد نظرات : 213
زمان آخرین مطلب : 4792روز قبل
خانواده

گاهی دلم می خواهد

از همه فرار کنم

حتی از تو

بروم به آنجا که هیچ کجاست!

و دو دستی تنهایی ام را بچسبم

و قلم و کاغذم را

و بنویسم

از عشق...

از تنهایی...

برای دلم

شاید کمی آرام گیرد...

 

سه شنبه 23/6/1389 - 1:20
خواص خوراکی ها

پیشگیری از بی‌خوابی با خوردن تخمه كدو


به گفته یك متخصص تغذیه، تخمه كدو و تخم كتان به دلیل داشتن اسیدهای چرب امگاـ3 در پیشگیری از بی‌خوابی بسیار موثر هستند.

مرتضی صفوی با بیان این‌كه كمبود آهن در بدن می‌تواند یكی از علل عمده كم خوابی باشد، افزود: مصرف مواد غذایی غنی از آهن مانند گوشت قرمز، پسته، بادام و سبزی‌های برگ سبز تیره و جگر برای پیشگیری از كم‌خوابی موثر است.

وی با اشاره به این‌كه گوشت و شیر كم‌چرب نیز حاوی مقدار كافی ویتامین ب 6 هستند، افزود: انواع ماهی‌های چرب مانند ماهی سالمون و ساردین و همچنین تخمه كدو و تخم كتان نیز به دلیل داشتن اسیدهای چرب امگا 3 برای پیشگیری از بی‌خوابی بسیار موثر است.

به گفته این متخصص تغذیه، تخمه آفتابگردان و كنجد نیز دارای اسیدهای چرب امگا ـ6 است و این نوع اسید چرب نقش عمده‌ای در سنتز مواد شیمیایی در مغز دارند.

سه شنبه 23/6/1389 - 1:8
تغذیه و تناسب اندام

 برای حفظ سلامت بدن از پله‌ها استفاده كنید


 

استفاده از پله‌ها از معدود فعالیت‌های روزانه است كه از حد خفیف تا شدید قابل انجام است، تغییر نمی‌كند، نیاز به استفاده از وسیله خاصی هم ندارد و در عین حال انجام آن احمقانه به نظر نمی‌رسد.

پژوهشگران ایرلندی تاكید كردند: استفاده از پله‌ها می‌تواند به حفظ تناسب اندام و در نتیجه بهره‌مندی از سلامت بیشتر، كمك كند.

به گزارش ایسنا، این محققان پس از تجزیه و تحلیل پیامدهای بالا رفتن از پله‌ها یك یا دو نوبت در طول یك روز كاری به این نتایج دست یافته‌اند.

روزنامه گلوب اند میل به نقل از پروفسور كولین بورهام استاد انستیتو كالج دانشگاهی دوبلین در بخش ورزش و سلامت نوشت: نكته اصلی در این پژوهش این است كه استفاده از پله‌ها از معدود فعالیت‌های روزانه است كه از حد خفیف تا شدید قابل انجام است، تغییر نمی‌كند، نیاز به استفاده از وسیله خاصی هم ندارد و در عین حال انجام آن احمقانه به نظر نمی‌رسد.

این تحقیق روی 8 زن فارغ التحصیل دانشگاه دوبلین انجام گرفت كه در نوبت‌ها و دوره‌های مختلف از پله‌ها بالا می‌رفتند.

محققان دریافتند: پس از پایان دوره در مقایسه با گروه كنترل در زنانی كه از پله استفاده كرده بودند، 17 درصد تناسب آیروبیك افزایش یافت و كلسترول بد در خون آنها نیز 8 درصد كاهش پیدا كرد.

سه شنبه 23/6/1389 - 1:6
طنز و سرگرمی

انواع و اقسام گداها

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سه شنبه 23/6/1389 - 1:4
اخبار

چشمی که شیر شلیک می‌کند!+عكس

 
کم‌کم رکورددار‌های گینس باید بار و بندیلشان را جمع کنند و میدان را خالی کنند؛ چراکه ایرانی‌ها دارند یکی یکی شگفتی‌ساز می‌شوند و رکورد می‌زنند. پسر نوجوانی در چالوس با توانایی عجیب‌اش شگفتی‌ساز شده و می‌تواند شیر یا آب را درون بینی‌اش بکشد و بعد با فشار از گوشه چشمش به بیرون بریزد.

ابوالفضل قره‌خانی از اهالی چالوس و 15 ساله است که می‌تواند آب یا شیر را از گوشه چشمش تا فاصله دو متر و 20 سانتی‌متری پرتاب کند.

ابوالفضل قره‌خانی 15 ساله است و می‌تواند آب یا شیر را از گوشه چشمش تا فاصله دو متر و 20 سانتی‌متری پرتاب کند. این در حالی است که رکورددارهای این رشته در گینس- یعنی mike moraal وIlker yilmaz- بعد از اینکه شیر را از سوراخ‌های بینی شان بالا کشیدند می‌توانند آن را تا فاصله 62/2 و 79/2‌سانتی‌متر شلیک کنند. ابوالفضل هم که از این موضوع باخبر است می‌خواهد با تمرین بیشتر رکوردش را افزایش بدهد و به رقیبی جدی برای این دو نفر تبدیل شود.

 



به گزارش گروه مجلات همشهری از همشهری سرنخ شماره 60، این نوجوان چالوسی بهمن ماه سال گذشته وقتی که داشت صفحات یک مجله را ورق می‌زد چشمش به رکورد‌زنی چند خارجی افتاد که می‌توانستند شیر را از دماغشان بالا بکشند و بعد از گوشه چشمشان بیرون بریزند. ابوالفضل هم به این فکر افتاده که این رکوردزنی عجیب را تجربه کند. او درباره کاری که انجام می‌دهد می‌گوید:«در آن مجله نوشته بود که فقط پنج نفر در دنیا هستند که می‌توانند این کار را انجام دهند اما حالا با من می‌شوند شش نفر».

* روزی برای امتحان

از اینکه این کار را تجربه کند کمی می‌ترسید اما آن‌قدر کنجکاو شده بود که نمی‌توانست بی خیال ماجرا شود. به خاطر همین بود که به آشپزخانه رفت، کمی آب در لیوان ریخت و به وسیله نی آن را درون بینی‌اش کشید. حس خوبی نبود، مشابهش را در استخر هم تجربه کرده بود؛ وقتی که بی اختیار آب به داخل بینی‌اش می‌رفت همان حالت سوزش بینی‌اش را دوباره احساس کرد امادست از کار نکشید؛ چون حالا باید آب را از داخل چشمش به بیرون سرازیر می‌کرد. وقتی برای اولین بار قرار بود این کار را انجام بدهد نمی‌دانست که چطور می‌تواند این کار را انجام بدهد.

به خاطر همین گوشه پلک پایینی چشم راستش را به طرف پایین کشید وکمی به خودش فشار آورد و در کمال ناباوری دید که قطره‌های آب از گوشه چشمش به سمت پایین سرازیر شدند؛«همین جا بود که فهمیدم من هم توانایی این کار را دارم. بار اول فقط کمی سوزش در بینی‌ام احساس کردم و اتفاق دیگری برایم نیفتاد.»

با این حال ابوالفضل هنوز مطمئن نشده بود که می‌تواند مثل رکوددارهای این رشته به‌درستی این کار را انجام بدهد؛ برای همین تصمیم گرفت این کار را چند بار دیگر امتحان کند تا ببیند واقعا برایش اتفاقی می‌افتد!



* شلیک دو متر و 20 سانتی

«هیچ اتفاقی برایم نیفتاد. چند بار دیگر این کار را با آب انجام دادم؛ حتی اگر در دفعات اول احساس می‌کردم که بینی‌ام سوزش دارد در نوبت‌های بعد دیگر این حس را هم دیگر نداشتم و با خیال راحت آب را از بینی‌ام بالا می‌کشیدم و با شدت از گوشه چشمم به سمت بیرون هدایت می‌کردم.»

پسر چالوسی هر بار آب را با شدت بیشتری از گوشه چشمش بیرون می‌ریخت؛ طوری که در بیشتر این تجربه‌ها آب تا طول دو متر و 20 سانتی متر به بیرون پاشیده می‌شد. همین موضوع باعث شگفتی خود پسرک هم شده بود؛ با این حال تنها نگرانی‌اش این بود که بعدها مشکلی برایش پیش بیاید؛«به همین خاطر تصمیم گرفتم با شیر هم این کار را انجام بدهم. کمی نگران بودم اما گذاشتم فردای آن روز این امتحان را انجام بدهم.»

ابوالفضل تا آن زمان رازش را با هیچ کس درمیان نگذاشت تا مطمئن شود می‌تواند با شیر هم این کار را انجام دهد؛ «فردای آن روز، پدر و مادرم به خرید رفتند و من از این فرصت استفاده کردم تا با شیر هم توانایی‌ام را محک بزنم. به سرعت به سراغ یخچال رفتم. یک نصفه لیوان برای خودم شیر ریختم اما قبل از اینکه کارم را شروع کنم شیر را کمی گرم کردم تا به چشمم آسیبی نرساند. بعد لیوان را به حالت کج زیر بینی ام گرفتم و با نفس عمیقی شیر را به داخل بینی‌ام کشیدم و با فشار آوردن به خودم، شیر را با شدت از گوشه چشمم به بیرون ریختم.»

ابوالفضل بعد از انجام این عمل بی اختیار تا چند لحظه ایستاد. شاید او منتظر این بود که اتفاقی برایش بیفتد اما حس و حالش مثل قبل بود و هیچ جایی از بدنش درد نمی‌کرد. نه بینی‌اش سوزش داشت و نه سردرد! از هیجان نمی‌دانست چه کار کند. در دلش خوشحال بود و چند باری از روی شادی بالا و پایین پرید. بعد از آن بی صبرانه منتظر بود که پدر و مادرش از راه برسند تا هنرنمایی‌اش را به آنها هم نشان بدهد.

* ارتباط نادر بینی و چشم

پدر و مادر پسر نوجوان در حالی که سر از کارها و حرف‌های او در نمی‌آوردند، مقابل پسرشان نشسته و به مجله‌ای خیره شده بودند که ابوالفضل نشانشان می‌داد ؛ بعد از آن عباس قره‌خانی با تعجب به پسرش خیره شده بود که لیوان شیر را زیر بینی‌اش گرفته و آماده بود تا نقشه‌اش را عملی کند. او با یک نفس عمیق شیر را از بینی‌اش بالا کشید؛ «پدر و مادرم از تعجب دهانشان باز مانده بود. آنها وقتی دیدند شیر با سرعت زیادی از گوشه چشم راستم به بیرون جهید، کلی مرا دعوا کردند. چراکه تصور کرده بودند بار اولی است که من این کار را انجام می‌دهم.»

آقای قره‌خانی در ادامه صحبت‌های پسرش می‌گوید:«این کار پسرم، هم برایم عجیب بود و هم حسابی نگرانش شده بود. به همین خاطر وقتی دیدم شیر با شدت از گوشه چشم سمت راستش بیرون جهید، حسابی او را دعوا کردم. گفتم این چه کاری است. خطرناک است. امکان دارد بینایی‌ات را از دست بدهی. مادر ابوالفضل هم حسابی حالش بد شده بود و باورش نمی‌شد پسرش دست به چنین کاری زده است.»

اما جریان آن روز به همین جا ختم نشد. پدر دست پسرش را گرفت و او را به سرعت پیش یک چشم‌پزشک برد تا مطمئن شود مشکلی برای چشم‌های او پیش نیامده؛«دکتر بعد از اینکه چشم پسرم را معاینه کرد، گفت:با مورد عجیبی روبه‌رو شده چون ابوالفضل یکی از مسیرهای بینی‌اش با چشمش ارتباط دارد و این کار مشکلی برایش ایجاد نمی‌کند.»

بعد از صحبت‌های دکتر، پدر ابوالفضل خیالش کمی راحت شد اما با وجود این دوست نداشت پسرش به انجام این کار خطرناک عادت کند و مدام آن را انجام بدهد.


* اشکی از جنس شیر

«اما برای خودم خیلی تازگی داشت. از اینکه می‌توانستم شیر و آب را با شدت دو متر و چند سانتی متر به بیرون بریزم خیلی خوشحال بودم. گرچه پدر، مادرو خواهرم با دیدن این صحنه ضعف می‌کردند و حالشان بد می‌شد.»

زهرا - خواهر ابوالفضل- گاهی اوقات با شیطنت اصرار داشت که برادرش با نسکافه و قهوه هم این کار را انجام بدهد اما پسر 15 ساله به خوبی می‌دانست که این کار شدنی نیست و امکان دارد به چشمش آسیب برسد. با وجود این ابوالفضل بارها در جمع‌های مختلف شیر را از بینی‌اش بالا می‌کشید و از چشمش بیرون می‌ریخت؛ اتفاق نادری که تا اطرافیان ابوالفضل باچشم خودشان نمی‌دیدند باورشان نمی‌شد که این پسر توانایی انجام چنین کاری را دارد. مدرسه یکی از جاهایی بود که خیلی از دوستان پسر نوجوان دلشان می‌خواست که کار شگفت انگیز همکلاسی شان را از نزدیک تماشا کنند.



همکلاسی‌های ابوالفضل بارها شاهد شیرین‌کاری‌هایش بوده‌اند؛«همه دوستانم تعجب کرده بودند و دهانشان باز مانده بود. این کار را بعد از زنگ آخر، پشت مدرسه برایشان انجام دادم. یکی از دوستانم همان روز گفت من هم می‌توانم این کار را انجام بدهم. خیلی نصیحتش کردم که هر کسی قادر به انجام این عمل نیست. اما با من کل‌کل کرد و من هم گفتم حالا که آن‌قدر اصرار داری انجام بده.»

دوست ابوالفضل این کار را با آب انجام داد اما به محض اینکه آب را وارد بینی‌اش کرد شروع کرد به سرفه زدن؛«دوستم خیلی سرفه کرد؛ آن‌قدر که همه ما نگرانش شدیم اما خدا را شکر بعد از چند دقیقه سرفه حالش بهتر شد و به من گفت:حق با تو بود. هر کسی قادر به انجام این کار نیست».

* خطر مرگ

اما مدعی‌های این عمل کم نبودند. نفر بعدی‌ای که ادعا می‌کرد می‌تواند این کار را انجام دهد،یکی از اقوام ابوالفضل بود. آنها در جمع خانوادگیشان نشسته بودند که ابوالفضل به درخواست جمع این کار را یک بار دیگر انجام داد. اما حال خیلی‌ها با دیدن این کار خراب شد؛ «پدر بزرگ‌ها و مادربزرگ هایم دعوایم کردند. آنها می‌گفتند درست نیست که من این کار را انجام بدهم و ممکن است سلامتی ام را به خطر بیندازد. اما وقتی که آنها داشتند من را نصیحت می‌کردند یکی از اقوام ادعا کرد او هم می‌تواند مثل من شیر را از چشمش بیرون بدهد.»



پسر نوجوان همراه پدرش خیلی به او اصرار کردند که این کار را انجام ندهد اما مرغ او یک پا داشت تا اینکه همین سماجت او کار دستش داد؛ «او شیر را به زیر بینی‌اش گرفت و با نفس عمیقی محتویات لیوان را کشید بالا. صحنه خیلی وحشتناکی بود» چون برای لحظاتی چهره‌اش کبود شد، نفسش بند آمد و سرفه کنان روی زمین افتاد. همه دور او جمع شدند. پدر ابوالفضل به سرعت او را از روی زمین بلند کرد و چند بار محکم به پشت‌اش زد تا اینکه کم‌کم حالش سر جا آمد وآرام آرام نفس مرد جوان بالا آمد و کبودی صورتش کمرنگ شد.

خطر از بیخ گوش این آشنا گذشت اما بعد از اینکه حالش بهتر شد شروع کرد به دعوا کردن ؛ « فامیلمان خیلی دعوایم کرد. گفت تو حق نداری بعد از این، دست به این کار بزنی. خطر دارد. امکان دارد بمیری. بعد هم گفت با جانم بازی نکنم.» اما کمی که مرد جوان آرام‌تر شد، عباس قره‌خانی برای خانواده‌اش توضیح داد که پسرش به خاطر توانایی نادری که دارد قادر به انجام این عمل است.

* رکورددار گینس

حالا مدتی است که ابوالفضل به خاطر خانواده‌اش کمتر این کار را انجام می‌دهد.گرچه گاهی اوقات برای تجدید خاطره دست به این عمل می‌زند. او می‌گوید: «پدرم مغازه سوپر مارکت دارد. یک بار در مغازه با خواهرم نشسته بودیم که چشمم به قوطی‌های شیر در یخچال مغازه افتاد.» همان موقع پسر چالوسی به خواهرش اشاره کرد و آنها با هم سر وقت یخچال رفتند؛ «پدرم در مغازه نبود و من دور از چشم او یک بار دیگر شیر را از بینی‌ام بالا کشیدم و از چشمم بیرون ریختم.» حالا ابوالفضل قره خانی تصمیم دارد کاری کند که این اتفاق برای دو چشمش بیفتد.

او می‌گوید: «دوست دارم آن‌قدر تمرین کنم تا از هر دو چشمم این موضوع اتفاق بیفتند و در جهان رکورددار بشوم.» چون پنج نفری که در دنیا دست به این کار می‌زنند فقط با یک چشمشان قادر به انجام این عمل هستند اما ابوالفضل دوست دارد به عنوان تنها کسی که می‌تواند با هر دوچشمش این کار را انجام دهد اسمش را در کتاب رکوردهای گینس ثبت کند. به خاطر همین می‌خواهد وقتی که بزرگ‌تر شد تمرین‌های بیشتری انجام دهد و به فهرست گینسی‌ها اضافه شود

سه شنبه 23/6/1389 - 1:2
شعر و قطعات ادبی
در تمام لحظه هایم هیچ کس غربت تنهائیم را حس نکرد
آسمانم غم گرفت
هیچ کس برکه طوفانیم را حس نکرد
آنکه سامان غزلهایم از اوست
بی سر و سامانیم را حس نکرد
شنبه 20/6/1389 - 23:11
سخنان ماندگار


خط بالا به خط پایین نگاه كرد عاشق شد در همین لحظه معلم ریاضی فریاد زد دو خط موازی هیچ وقت به هم نمی رسند


شنبه 20/6/1389 - 23:8
شعر و قطعات ادبی

 

ما گذشتیم وگذشت آنچه که با ما کردی

تو بمان با دگران وای به حال دگران

شنبه 20/6/1389 - 23:6
شعر و قطعات ادبی
بخوان به نیکی خدایی را که به تو زندگی بخشید
سیب سرخ حوا , سیب زندگی
سیبی با طعم دنیا
خدای دوست داشتنی من زیبای من به خاطر همه چیز سپاس گذارم
به خاطر دنیای زیبایی که ساختی و شر منده از اینکه گاهی من و امثال من دنیاتو کثیف می کنیم
خدایا آرزو می کنم از صمیم قلب که به داد دل هر چی اهل دل برسی
آمین
جمعه 19/6/1389 - 0:44
شعر و قطعات ادبی

جبران خلیل جبران

 

 

اگر توانسته باشم در قلب یک انسان

پنجره ی جدیدی را به سوی او باز کرده باشم،

زندگانی من پوچ نبوده است.

زندگانی، تنها چیزی است که اهمیت دارد،

نه شادمانی و نه رنج و نه غم یا شادی.

تنفر همان قدر خوب است که عشق

دشمن همان قدر خوب است که دوست.

برای خودت زندگی کن

زندگانی را به آن سان که خود می خواهی زندگی کن.

و از این رهگذر است که تو

وفادارترین دوست انسان خواهی بود.

جمعه 19/6/1389 - 0:42
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته