• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 366
تعداد نظرات : 266
زمان آخرین مطلب : 5872روز قبل
دعا و زیارت

الهی و ربی و سیدی و مولای من لی غیرک

جواد چاوشی / کاشف

چهارشنبه 22/12/1386 - 23:41
خانواده

یا رب نظر تو بر نگردد

جواد چاوشی / کاشف

چهارشنبه 22/12/1386 - 17:2
خانواده

از من می پرسن چرا آی دی نداری !!!

راستش این طور که متوجه شدم باید عکس و کپی شناسنامه بفرستم برای تبیان

اما با یک شرایط خاص

مثلا عکس با رزلوشن فلان و ......

من هم بلد نیستم .ببخشید

جواد چاوشی / کاشف

چهارشنبه 22/12/1386 - 16:57
انتقادات و پيشنهادات

دستتون درد نکنه که ثبت کردید .

جواد چاوشی / کاشف

چهارشنبه 22/12/1386 - 16:29
انتقادات و پيشنهادات

من تا ساعت 11:50 صبح امروز 8 مطلب ثبت کردم .

چرا به لطف شما فقط 2 مطلب ثبت شده ؟

ثبت مطالب هم پارتی می خواد ؟

4 تا شعر نوشتیم نه مثل بعضی ها . . . . . .

جواد چاوشی / کاشف

چهارشنبه 22/12/1386 - 16:14
شعر و قطعات ادبی

دگر از درد تنهایی، به جانم یار می‌باید.....

دگر تلخ است کامم، شربت دیدار می‌باید
ز جام عشق او مستم، دگر پندم مده ناصح! ....

نصیحت گوش کردن را دل هشیار می‌باید
مرا امید بهبودی نماندست، ای خوش آن روزی....

که می‌گفتم: علاج این دل بیمار می‌باید
بهائی بارها ورزید عشق، اما جنونش را .....

نمی‌بایست زنجیری، ولی این بار می‌باید

جواد چاوشی/ کاشف

چهارشنبه 22/12/1386 - 11:50
شعر و قطعات ادبی

دلا! باز این همه افسردگی چیست؟ به عهد گل، چنین پژمردگی چیست؟
اگر آزرده‌ای از توبه‌ی دوش دگر بتوان شکست، آزردگی چیست؟
شنیدم گرم داری حلقه، ای دوست! بهائی! باز این افسردگی چیست؟

جواد چاوشی / کاشف

چهارشنبه 22/12/1386 - 11:48
شعر و قطعات ادبی

به عالم هر دلی کاو هوشمند است

به زنجیر جنون عشق، بند است
به جای سدر و کافورم پس از مرگ غبار خاک کوی او، پسند است
به کف دارند خلقی نقد جانها سرت گردم، مگر بوسی به چند است؟
حدیث علم رسمی، در خرابات برای دفع چشم بد، سپند است
پس از مردن، غباری زان سر کوی به جای سدر و کافورم، پسند است
طمع در میوه‌ی وصلش، بهائی مکن، کان میوه بر شاخ بلند است
بهائی گرچه می‌آید ز کعبه همان دردی کش زناربند است

جوادچاوشی/ کاشف

چهارشنبه 22/12/1386 - 11:46
خواستگاری و نامزدی
نسب و خاندان

هاءالدین محمدبن عزالدین حسین بن عبدالصمدبن شمس‌الدین محمدبن على بن حسن بن محمدبن صالح حارثى همدانى عاملى جبعى یا جباعى لویزانى و از این قرار خاندان وى از آغاز در جبل عامل در ناحیت شام و سوریه در قریه‌اى به‌نام جبع یا جباع مى‌زیسته و از نژاد حارث این عبدالله اعور همدانى متوفى در سال ۶۵ هجرى از معاریف اسلام بوده‌اند. شمس‌الدین سامى مؤلف مشهور ترک در قاموس‌الاعلام نام او را به خط بهاءالدین آملى ثبت کرده و جبل عامل شام را با آمل مازندران اشتباه کرده است.

خانواده شیخ‌بهائى
پدر شیخ‌بهائى عزالدین حسین بن عبدالصمدبن شمس‌الدین محمد حارثى جبل عاملى همدانى جبعى نیز از پیشوایان شیعه و مشایخ معروف بوده و به‌جزء فرزندش بهاءالدین محمد جمعى از پیشوایان شیعهٔ ایران شاگردان او بوده‌اند. این عزالدین حسین از شاگردان و اصحاب پیشواى بسیار معروف شیعه زین‌الدین على بن احمد عاملى جبلى معروف به شهید ثانى بوده که هر دو از یک قریه و از یک دیار برخاسته‌اند و زین‌الدین على در سال ۹۶۶ در راه دین و عقیدت خویش کشته شده و چون گویند که عزالدین حسین پس از کشته شدن استادش به ایران آمده.
شیخ‌بهائى قطعاً برادرى داشته است به‌نام عبدالصمد که کتاب فوایدالصمدیه معروف به صمدیه را که از کتاب‌هاى معروف نحو است و همواره در مدارس ایران معمول بوده، به‌نام او نوشته و این برادر در سال ۱۰۲۰ در اطراف مدینه درگذشته و پیکر او را به نجف برده‌اند و در آنجا به خاک سپرده‌اند و وى حواشى بر شرح اربعین برادرش بهاءالدین نوشته است.

ازدواج و همسر
همسر بهائى دختر شیخ‌زین‌الدین على‌المنشار عاملى بوده، وى شیخ‌الاسلام اصفهان بوده و پس از مرگش این منصب به بهائى رسیده است. این شیخ زین‌الدین على‌المنشار عاملى پدرزن و همشهرى بهائى که وى پس از مرگ او را گرفته است از مقربان شاه طهماسب بوده و به همین جهت شیخ‌الاسلام اصفهان شده و او سبب شده است که عزالدین حسین پدر بهائى به ایران آمده و در ایران کارش بالا گرفته است. مؤلف منتخب‌التواریخ از مستدرک‌الوسایل چنین آورده است که بهائى زنى دانشمند داشت که عالم و محدث و فقیه و دختر زین‌الدین على معروف به منشار عاملى بود و چهار هزار کتاب از پدرزنش ماند و به زنش رسید، زیرا که وى فرزند دیگر نداشت و این شیخ‌على نخست شیخ‌الاسلام اصفهان بود و سپس این منصب به بهائى رسید و در فواید‌الرضویه از ریاض‌العلماء آورده: از بعضى از پیران شنیدم که آن زمان را درک کرده بودند که گفتند این زن فقه و حدیث درس مى‌گفته است.

فرزندان

در باب اینکه آیا بهائى را فرزندانى بوده است یا نه، راه تحقیق از هم سو بسته است. دانشمند عارف آقاى محمدباقر الفت در نامه‌اى که از اصفهان به من نوشته است، مى‌نویسد: ”به‌خاطز مى‌آورم که سابقاً در کتب تراجم پسرى از شیخ‌ به‌نام على دیده باشم که گویا از اهل علم و فضل هم بوده. معذلک در این باب جازم نیستم که عرض بنمایم“.
”در اصفهان فعلاً دو خانواده به‌نام و نشان اولاد اعقاب شیخ موجود و مشهورند و یکى از آنها در محلهٔ تل واژگان در جنوب‌شرقى شهر سکنى دارند و بنده از پیرمردان آنها شنیده‌ام که خانهٔ مسکونى شیخ در همین محله بوده است“.
مردم اصفهان نیز گفته‌اند که در محلهٔ بیدآباد در شمال اصفهان مردمى هستند که خود را از فرزندان بهائى مى‌شمارند و پیشهٔ ایشان سفیداب‌سازى است و اختراع آن را به بهائى نسبت مى‌دهند. هم از ایشان شنیده‌ام که در محلهٔ احمدآباد در مشرق اصفهان گروهى دیگرند که ایشان نیز خود را از نسل او مى‌دانند. در تهران هم خانواده‌اى هست که خود را به وى منسوب دارد.
با این همه در هیچ کتابى تاکنون اثرى و نام و نشانى از فرزندان وى یافت نشده و بدین جهت تا اکنون اعتقاد بر این است که بهاءالدین محمد عاملى را فرزندى نبوده است و این کسانى که خود را از خاندان او مى‌شمارند، شاید از راه دیگرى به وى منسوب بوده باشند.
جواد چاوشی / کاشف
چهارشنبه 22/12/1386 - 11:43
شعر و قطعات ادبی

عهد جوانی گذشت،در غم بود و نبود 

                                            

نوبت پیری رسید،صد غم دیگر فزود

کارکنان سپهـر،بـر سـر دعـوی شدند

 آنـچـه بـدادنـد دیـر، بـاز گـرفـتنتد زود

حاصل ما ازجهان نیست به جز درد و غم

هیچ ندانم چراست این همه رشک حسود

 

نیست عجب گر شدیم شهره به رزق و ریا                                                         پـرده تـزویـر مـا سـد سکـنـدر نـبـود

نام جنون را به خود داد بهایی قرار

نیست به جز راه عشق زیر سپهر کبود

جوادچاوشی / کاشف

چهارشنبه 22/12/1386 - 11:40
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته