• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 238
تعداد نظرات : 206
زمان آخرین مطلب : 4701روز قبل
خاطرات و روز نوشت

بخند تا دنیا بروت

يکشنبه 27/4/1389 - 21:32
ادبی هنری

می خواستم زندگی کنم راهم را بستند٬

ستایش کردم گفتند خرافات است ٬

عاشق شدم گفتند دروغ است ٬

 گریستم گفتند بهانه است ٬

خندیدم گفتند دیوانه است ٬

...... دنیا را نگه دارید میخواهم پیاده شوم !

يکشنبه 27/4/1389 - 21:30
ادبی هنری

هر کس بد ما به خلق گوید

ما صورت او نمی خراشیم

 ما خوبی او به خلق گوییم

تا هر دو دروغ گفته باشیم

يکشنبه 27/4/1389 - 21:27
ادبی هنری

اگر عشق بورزید می گویند که سبک مغزید...

 اگر شاد باشید می گویند که ساده لوح وپیش پا افتاده اید....

 اگر سخاوتمند و نوعدوست باشید می گویند که مشکوکید...

اگر گناهان دیگران را ببخشید می گویند ضعیف هستید...

اگر اطمینان کنید می گویند که احمقید...

اگر تلاش کنید که جمع این صفات را در خود گرد آورید٬

مردم تردید نخواهند کرد که شیاد و حقه بازید.

(لئو بو سکا لیا)

يکشنبه 27/4/1389 - 21:23
ادبی هنری
در برابر هر زن توانایی كه خسته از صفتِ « ضعیفه» است، مرد ضعیفی وجود دارد كه از قدرت كاذب رنج می‌برد.در برابر هر زنی كه خسته از صفتِ كاذبِ «حماقت» است، مردی وجود دارد كه از پوشیدن نقاب «عاقل‌نمایی» رنج می‌برد.در برابر هر زنی كه خسته از برچسبِ «احساساتی» بودن است، مردی وجود دارد كه از «حق گریه كردن و حساس بودن» محروم بوده است.در برابر هر زنی كه از دستمزدی كه شایستگی‌اش را دارد محروم است، مردی وجود دارد كه مسؤلیت اقتصادی انسان دیگری را بالاجبار بدوش می‌كشد.در برابر هر زنی كه «اسرار مكانیكی ماشین» را نمی‌داند، مردی وجود دارد كه نمی‌داند چگونه تخم‌مرغی را آب‌پز كند.در برابر هر زنی كه برای آزادی‌اش قدم بر می‌دارد، مردی وجود دارد كه راه آزادی را باز می‌یابد.نژاد بشر، پرنده‌ای است با دو بال؛ یك بال مؤنث و یك بال مذكرتنها اگر دو بال بطور مساوی رشد كنند، نژاد بشر می‌تواند پرواز كند. حال بیش از هر زمان دیگری می‌توان درك كرد كه:

علت وجود زن، علت وجود بشر است.
 
چهارشنبه 23/4/1389 - 16:52
ادبی هنری
دورانی که همه دنبال چشمان زیبا هستند تو به دنبال نگاه زیبا باش - از دکتر علی شریعتی
سه شنبه 22/4/1389 - 16:9
ادبی هنری

خدایا

بگذار هرکجا تنفراست بذرعشق بکارم

هرکجا آزادگی هست ببخشایم

وهر کجا غم هست شادی نثار کنم

الهی توفیقم ده که بیش ازطلب همدلی همدلی کنم

بیش از آنکه دوستم بدارند دوست بدارم

زیرا در عطا کردن است که ستوده می شویم

و در بخشیدن است که بخشیده می شویم

دکتر علی شریعتی

سه شنبه 22/4/1389 - 16:8
ادبی هنری

مرا کسی نساخت خدا ساخت

نه آنچنان که کسی می خواست

که من کسی نداشتم

کسم خدا بود کس بی کسان

او بود که مرا ساخت آن چنان که خودش خواست

نه از من پرسید و نه از آن من دیگرم

من یک گل بی صاحب بودم

مرا از روح خود درآن دمید

و برروی خاک و در زیر آفتاب تنها رهایم کرد

” مرا به خودم واگذاشت “

مجوعه آثار ۱۳ /ص ۳(دکتر شریعتی)

سه شنبه 22/4/1389 - 16:2
ادبی هنری

مرا دید و نشناخت

این درد بود …

دکتر علی شریعتی

سه شنبه 22/4/1389 - 16:1
ادبی هنری
کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسید: می گویند که فردا مرا به زمین میفرستی اما من به این کوچکی و ناتوانی چگونه میتوانم برای زندگی به آنجا بروم؟؟خداوند پاسخ داد:از میان فرشتگان بیشمارم یکی را برای تو در نظر گرفته ام،او در انتظار توست وحامی و مراقب تو خواهد بود.کودک همچنان مردد وادامه داد اما اینجا در بهشت من جز خندیدن و آواز کاری ندارم.خداوند لبخند زد: فرشته ی تو برایت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود.کودک ادامه داد: من چطور میتوانم بفهمم که مردم چه میگویند در حالی که زبان آنان را نمیدانم.خداوند او را نوازش کرد و گفت:فرشته ی تو زیباترین و شیرین ترین واژه هایی را که ممکن است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقت وصبوری به تو یاد خواهد داد که چگونه صحبت کنی.کودک با ناراحتی گفت: اما اگر بخواهم با تو صحبت کنم چه کنم؟؟ و خدا برای این سوال هم پاسخی داشت،فرشته ات دستهای تو را در کنار هم قرار خواهد داد و به تو می آموزد که چگونه دعا کنی.کودک سرش را برگرداند و پرسید:شنیده ام که در زمین انسانهای بد هم زندگی میکنند،چه کسی از من محافظت خواهد کرد؟؟ خدا گفت:فرشته ات از تو محافظت خواهد کرد حتی اگر به قیمت جانش تمام شود.کودک با نگرانی ادامه داد:اما من همیشه به این دلیل که نمیتوانم تو را ببینم غمگین خواهم بود.خداوند لبخند زد و گفت:فرشته ات همیشه درباره من با تو صحبت خواهد کرد اگرچه من همیشه در کنار تو هستم.در آن هنگام بهشت آرام بود اما صداهایی از زمین به گوش میرسید،کودک میدانست که به زودی باید سفر خود را آغاز کند پس سوال آخر را به آرامی از خداوند پرسید:خدایا اگر باید هم اکنون به دنیا بروم لااقل نام فرشته ام را به من بگو.خداوند او را نوازش کرد و پاسخ داد:نام فرشته ات اهمیتی ندارد ولی میتوانی او را "مادر"صدا کنی.

دوشنبه 21/4/1389 - 11:37
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته