• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1637
تعداد نظرات : 162
زمان آخرین مطلب : 3449روز قبل
حجاب و عفاف


توی سفر با خودم چادر همراه داشتم و از روز دوم چادر سرم کردم. وقتی هم از سفر برگشتم فهمیدم هیچ پوششی بهتر از چادر نیست.
مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛

حتما با سلسه مطالبی با عنوان "خانم‌ها حتما بخوانند" یا محوریت مسئله حجاب که هر شب در مجله شبانه منتشر می‌شود آشنا هستید.

اگر شما دوستان گرامی نیز مطلب، خاطره،دلنوشته و ... در مورد مسئله حجاب دارید می توانید به ایمیل bashgaheshabaneh@gmail.com ارسال کنید تا با نام خودتان منتشر شود شما حتی می توانید در این بخش مطالب دیگر عزیزان را نقد کنید.

---------------------------------------------------------------------

شاید من هم مثل بیشتر این دوستان توی خانواده ای بودم كه به حجاب اهمیت میدادند اما هیچ وقت مجبورم نكردن كه چه جوری باشم بیشتر از فوایدش میگفتن. من گوش می كردم و حجابمو نگه می داشتم اما همیشه فكر می كردم وقتی با مانتو هم میشه حجاب كامل داشت چرا چادر و برای همین زیاد با چادر موافق نبودم.

از اول سال كه وارد این دبیرستان شدم -چون زیاد محیط جالبی نداره- كم كم محیطش روی من هم تاثیر گذاشت چادرمو که کلا کنار گذاشتم ( البته به جز بعضی مواقع خاص که به اصرار مادرم سرم می کردم ) اما مساله این بود که برخلاف تصور - که دائم در ذهنم بود با مانتو حجابم رو کامل حفظ می کنم- حجابم هم کم کم آب رفت...

حجابم كه رفت اون عقایدی هم که داشتم، داشت در من کمرنگ می شد یه جورای داشتم میزدم تو جاده خاكی كه خدا رو شكر، خدا رو شکر، زود متوجه شدم اونم به لطف شهیدان

بله سفر راهیان نور

كه اینم خودش یه ماجرای جالبه كه هركی میفهمه میگه شهیدا طلبیدنت

و واقعا هم راست میگن اتفاقاتی كه برای من تو شلمچه رخ داد همه رو متعجب می كرد

 توی اون كاروان من تنها فردی بودم كه اولین بارم بود و با کسی همسفر شدم که دفعه ده یا یازدهمش بود كه میومد شلمچه، این دوستم همش می گفت این همه تا حالا اومدم این اولین باری هست که در سفر راهیان نور در تشییع جنازه ی شهید شرکت کردم اونم 72 شهید 

می گفت دوكوهه و معراج شهدا نیومده بودم تاحالا اما این دفعه..

نمیدونم چرا اما انگار همه چیز خوب بود

بعدِ برگشتنم هم وقتی میخواستن برای شهدای گمنام مكان پیدا كنند از بین فكر میكنم 200 شهر اسم شهر ما هم در اومد  و دو تا از شهیدان گمنام رو اینجا دفن كردن

توی سفر با خودم چادر همراه داشتم و از روز دوم چادر سرم کردم. وقتی هم از سفر برگشتم فهمیدم هیچ پوششی بهتر از چادر نیست. اونایی که رفتند می دونند آدم می فهمه بدون هیچ دلیل و برهانی که به زبان آورده بشه، قلبش می فهمه

چادر سرم كردم و دیگه به هیچ آدمی هم اجازه ندادم كه از این مسیر بیرونم ببره حتی اگه صمیمی ترین دوستم باشه وبابت این هم خدا رو شكر می كنم.
پنج شنبه 13/9/1393 - 19:45
حجاب و عفاف


در روز اول برخوردی که مشاهده می شد تعجب و تمسخر از سوی پسران و کم محلی از سوی دوستان بی حجابم بود اما دم دوستای چادریم گرم که دورم رو می گرفتن و نمی گذاشتن زیاد ناراحت بشم.
مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛

هنگامی که نشریه را گرفتم و جلدش را نگاه کردم چیز خاصی متوجه نشدم و تنها چند جمله در مورد حجاب بود که نزدیک بود به خاطر این نشریه را به گوشه ای پرتاب کنم اما نشریه را برگرداندم. اسمهای مطرح جهانی در یک نشریه حجاب برایم عجیب بود ؛ ویکتور هوگو و هیچکاک رو چه به حجاب اسلام به همین علت ترغیب شدم که این صفحه را بخوانم و آن هم مرا ترغیب کرد که باقی صفحات را بخوانم هر چند پیش تر اصلا از نصایح بزرگان دین خودمان(منظورم آخوندهاست) اصلا خوشم نمی آمد و عکس یکی از آنها در نشریه شاید تو ذوق من می زد البته بعد از خواندن و اتفاقات بعد از آن نسبت به خواندن آثار آنها راغب هم شدم.

برویم سر اصل مطلب، من پیشتر وضع حجاب مناسبی نداشتم، محله مان در تهران اینطور ایجاب میکرد؛ من هم اینگونه بیرون می آمدم اما وقتی مطلب پشت صفحه این نشریه را خواندم نظرم کمی عوض شد چون آخوند ها نظر اسلام را می گن هیچکاک که دیگر با اسلام کاری ندارد. هیچکاک گفته بود در جوامع غربی چون زن ها آزاد ترند کمتر مورد کشش میلی مردها قرار می گیرند و زن هایی شرقی به دلیل پوششی که دارند بیشتر مرد ها را بخود می کشانند البته من در کامل کردن حرف هیچکاک باید بگم این میل بیشتر برای ازدواج بین زن و مرد است. تعارف ندارم من خودم حجاب درست و حسابی نداشتم حقیقت این است که در جوامع ما زنانی که محجبه ترند بیشتر مورد استقبال جوانان دم بخت قرار می گیرند. اما از این باب که این زنان کمتر مورد اذیت و آزار مردان بول هوس قرار می گیرند نیز منفعت دیگر حجاب برای آنهاست.

من از اروپا به جز فیلم ها و آنچه در ماهواره دیدم اطلاع بیشتری ندارم ولی وقتی در این نشریه ویکتور هوگو می گوید باید قبول کرد چون اون در آنجا به دنیا آمده و مرده است. وقتی هوگو می گوید بردگی در اروپا ازبین نرفته و همچنان ادامه دارد و بر زنان تحمیل می شود و او نامش را فحشا می گذارد؛ چرا دیگر ما انقدر از غرب و اروپا و ... تعریف می کنیم. شاید بخاطر همین است که مستر همفر جاسوس انگلستان( البته در نشریه شما نوشته شده بود من که نمی شناختمش ولی به شما اعتماد کردم و می نویسم) می گفتم مستر همفر می گوید که یکی از نقاط قوت زنان مسلمان حجاب آنهاست که باعث شده نفوذ فساد (همان برده داری هوگو) در آنها کمتر شود و شاید به خاطر همان بود که رضا شاه بدستور آنها سیاست کشف حجاب را اعمال کرد.

من که ماجرای کشف حجاب را با جزییاتش نمی دانستم ولی تیتری که شما برای این مطلب انتخاب کردید "آنروز دختران این مرز و بوم از شرم بی حجابی به تلخی گریستند" موضوع را برایم مهم کرد و وقتی خواندم نمی گویم به تلخی گریستم که این دروغ است ولی واقعا ناراحت شدم.

من تازه وارد دانشگاه شدم و از کتابهای دبیرستان چیزهایی را به یاد دارم برای همین اصلا به صفحه پوشش زن در ادیان الهی نگاه نکردم چون به طور مختصر در کتاب دینی دوم یا سوم یه چیزایی ازش نوشته بودند و منم می دونستم که بالاخره تو همه دینها حجاب بوده و....

من دانشجوی دانشکده، ولش کنید دانشجوی دانشگاه سمنانم و همانطور که گفتم پیشتر وضع حجاب درست و درمونی نداشتم البته از دید شما نه بعضی از دوستان خودم که من رو نماد فشن تی وی 2011 می دونند. بازم باید بگم البته توی دوستام چادری و با حجاب هم پیدا میشه ولی تا حالا اصلا گوشم بدهکار حرف اونها نبود و بیشتر روی مد بودن برام مهم بود.

و همانطور که ماهتما گاندی(پشت جلد شما) گفته بود آرایشم بیشتر برای جلب پسران دانشکده بود و البته در این کار موفق هم بودم هر چند که گاها برای آنها حکم ابزار محض نیاز های شهوانی آنها را داشتم(این را هم جدیدا فهمیدم )، اما همیشه به این فکر می کردم که اگر یه روزی مثل این دوستام چادر سر کنم و بیام دانشگاه چه اتفاقی می افته، پیش خودم می گفتم قطعا مورد بی محلی قرار می گیرم. بعد از خواندن نشریه شما و صحبت با یکی از دوستای چادریم که اتفاقا جزو صمیمی ترین دوستامه تصمیم گرفتم یک هفته با چادر بیام دانشگاه؛ چادرش رو هم خود اون دوستم تهیه کرد.

در روز اول برخوردی که مشاهده می شد تعجب و تمسخر از سوی پسران و کم محلی از سوی دوستان بی حجابم بود اما دم دوستای چادریم گرم که دورم رو می گرفتن و نمی گذاشتن زیاد ناراحت بشم. در روز های بعدی وضع بهتر شد و چند نکته که خودم خیلی به اون ها دقت می کردم جالب توجه شد.

پسرانی که قبلا با من ارتباط داشتند و همیشه هنگام صحبت کردن با من فقط به اندامم دقت می کردند( البته اون موقع برایم رابطه مهم تر از این مسئله بود) دیگر توجهی به اندام من نداشتند و همواره سرشان پایین بود و البته با احترام و مودبانه صحبت می کردند؛ دیگه با اسم کوچیک هم صدام نمی کردند که (...جون چطوری؟) و این خیلی باعث خوشحالی خودم بود. برای باقی دوستان دخترم هم دیگه داشت عادی می شد و برای دوستای چادریم هم که شده بودم محبوب قلبها.

این رویه تا یک هفته ادامه داشت و حالا دیگه چادر رو کنار نگذاشتم و این بابت باید از شما تشکر کنم که اولین جرقه برام نشریه شما بوده. نمی دونم این مطلب بدرد نشریتون می خوره یا نه اگر بدرد می خوره که چاپش کنید ولی اگر هم بدرد نمی خوره فقط به عنوان یک نامه تشکر قبولش کنید.
پنج شنبه 13/9/1393 - 19:45
حجاب و عفاف


در روز اول برخوردی که مشاهده می شد تعجب و تمسخر از سوی پسران و کم محلی از سوی دوستان بی حجابم بود اما دم دوستای چادریم گرم که دورم رو می گرفتن و نمی گذاشتن زیاد ناراحت بشم.
مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛

هنگامی که نشریه را گرفتم و جلدش را نگاه کردم چیز خاصی متوجه نشدم و تنها چند جمله در مورد حجاب بود که نزدیک بود به خاطر این نشریه را به گوشه ای پرتاب کنم اما نشریه را برگرداندم. اسمهای مطرح جهانی در یک نشریه حجاب برایم عجیب بود ؛ ویکتور هوگو و هیچکاک رو چه به حجاب اسلام به همین علت ترغیب شدم که این صفحه را بخوانم و آن هم مرا ترغیب کرد که باقی صفحات را بخوانم هر چند پیش تر اصلا از نصایح بزرگان دین خودمان(منظورم آخوندهاست) اصلا خوشم نمی آمد و عکس یکی از آنها در نشریه شاید تو ذوق من می زد البته بعد از خواندن و اتفاقات بعد از آن نسبت به خواندن آثار آنها راغب هم شدم.

برویم سر اصل مطلب، من پیشتر وضع حجاب مناسبی نداشتم، محله مان در تهران اینطور ایجاب میکرد؛ من هم اینگونه بیرون می آمدم اما وقتی مطلب پشت صفحه این نشریه را خواندم نظرم کمی عوض شد چون آخوند ها نظر اسلام را می گن هیچکاک که دیگر با اسلام کاری ندارد. هیچکاک گفته بود در جوامع غربی چون زن ها آزاد ترند کمتر مورد کشش میلی مردها قرار می گیرند و زن هایی شرقی به دلیل پوششی که دارند بیشتر مرد ها را بخود می کشانند البته من در کامل کردن حرف هیچکاک باید بگم این میل بیشتر برای ازدواج بین زن و مرد است. تعارف ندارم من خودم حجاب درست و حسابی نداشتم حقیقت این است که در جوامع ما زنانی که محجبه ترند بیشتر مورد استقبال جوانان دم بخت قرار می گیرند. اما از این باب که این زنان کمتر مورد اذیت و آزار مردان بول هوس قرار می گیرند نیز منفعت دیگر حجاب برای آنهاست.

من از اروپا به جز فیلم ها و آنچه در ماهواره دیدم اطلاع بیشتری ندارم ولی وقتی در این نشریه ویکتور هوگو می گوید باید قبول کرد چون اون در آنجا به دنیا آمده و مرده است. وقتی هوگو می گوید بردگی در اروپا ازبین نرفته و همچنان ادامه دارد و بر زنان تحمیل می شود و او نامش را فحشا می گذارد؛ چرا دیگر ما انقدر از غرب و اروپا و ... تعریف می کنیم. شاید بخاطر همین است که مستر همفر جاسوس انگلستان( البته در نشریه شما نوشته شده بود من که نمی شناختمش ولی به شما اعتماد کردم و می نویسم) می گفتم مستر همفر می گوید که یکی از نقاط قوت زنان مسلمان حجاب آنهاست که باعث شده نفوذ فساد (همان برده داری هوگو) در آنها کمتر شود و شاید به خاطر همان بود که رضا شاه بدستور آنها سیاست کشف حجاب را اعمال کرد.

من که ماجرای کشف حجاب را با جزییاتش نمی دانستم ولی تیتری که شما برای این مطلب انتخاب کردید "آنروز دختران این مرز و بوم از شرم بی حجابی به تلخی گریستند" موضوع را برایم مهم کرد و وقتی خواندم نمی گویم به تلخی گریستم که این دروغ است ولی واقعا ناراحت شدم.

من تازه وارد دانشگاه شدم و از کتابهای دبیرستان چیزهایی را به یاد دارم برای همین اصلا به صفحه پوشش زن در ادیان الهی نگاه نکردم چون به طور مختصر در کتاب دینی دوم یا سوم یه چیزایی ازش نوشته بودند و منم می دونستم که بالاخره تو همه دینها حجاب بوده و....

من دانشجوی دانشکده، ولش کنید دانشجوی دانشگاه سمنانم و همانطور که گفتم پیشتر وضع حجاب درست و درمونی نداشتم البته از دید شما نه بعضی از دوستان خودم که من رو نماد فشن تی وی 2011 می دونند. بازم باید بگم البته توی دوستام چادری و با حجاب هم پیدا میشه ولی تا حالا اصلا گوشم بدهکار حرف اونها نبود و بیشتر روی مد بودن برام مهم بود.

و همانطور که ماهتما گاندی(پشت جلد شما) گفته بود آرایشم بیشتر برای جلب پسران دانشکده بود و البته در این کار موفق هم بودم هر چند که گاها برای آنها حکم ابزار محض نیاز های شهوانی آنها را داشتم(این را هم جدیدا فهمیدم )، اما همیشه به این فکر می کردم که اگر یه روزی مثل این دوستام چادر سر کنم و بیام دانشگاه چه اتفاقی می افته، پیش خودم می گفتم قطعا مورد بی محلی قرار می گیرم. بعد از خواندن نشریه شما و صحبت با یکی از دوستای چادریم که اتفاقا جزو صمیمی ترین دوستامه تصمیم گرفتم یک هفته با چادر بیام دانشگاه؛ چادرش رو هم خود اون دوستم تهیه کرد.

در روز اول برخوردی که مشاهده می شد تعجب و تمسخر از سوی پسران و کم محلی از سوی دوستان بی حجابم بود اما دم دوستای چادریم گرم که دورم رو می گرفتن و نمی گذاشتن زیاد ناراحت بشم. در روز های بعدی وضع بهتر شد و چند نکته که خودم خیلی به اون ها دقت می کردم جالب توجه شد.

پسرانی که قبلا با من ارتباط داشتند و همیشه هنگام صحبت کردن با من فقط به اندامم دقت می کردند( البته اون موقع برایم رابطه مهم تر از این مسئله بود) دیگر توجهی به اندام من نداشتند و همواره سرشان پایین بود و البته با احترام و مودبانه صحبت می کردند؛ دیگه با اسم کوچیک هم صدام نمی کردند که (...جون چطوری؟) و این خیلی باعث خوشحالی خودم بود. برای باقی دوستان دخترم هم دیگه داشت عادی می شد و برای دوستای چادریم هم که شده بودم محبوب قلبها.

این رویه تا یک هفته ادامه داشت و حالا دیگه چادر رو کنار نگذاشتم و این بابت باید از شما تشکر کنم که اولین جرقه برام نشریه شما بوده. نمی دونم این مطلب بدرد نشریتون می خوره یا نه اگر بدرد می خوره که چاپش کنید ولی اگر هم بدرد نمی خوره فقط به عنوان یک نامه تشکر قبولش کنید.
پنج شنبه 13/9/1393 - 19:44
حجاب و عفاف


توی سفر با خودم چادر همراه داشتم و از روز دوم چادر سرم کردم. وقتی هم از سفر برگشتم فهمیدم هیچ پوششی بهتر از چادر نیست.
مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛

حتما با سلسه مطالبی با عنوان "خانم‌ها حتما بخوانند" یا محوریت مسئله حجاب که هر شب در مجله شبانه منتشر می‌شود آشنا هستید.

اگر شما دوستان گرامی نیز مطلب، خاطره،دلنوشته و ... در مورد مسئله حجاب دارید می توانید به ایمیل bashgaheshabaneh@gmail.com ارسال کنید تا با نام خودتان منتشر شود شما حتی می توانید در این بخش مطالب دیگر عزیزان را نقد کنید.

---------------------------------------------------------------------

شاید من هم مثل بیشتر این دوستان توی خانواده ای بودم كه به حجاب اهمیت میدادند اما هیچ وقت مجبورم نكردن كه چه جوری باشم بیشتر از فوایدش میگفتن. من گوش می كردم و حجابمو نگه می داشتم اما همیشه فكر می كردم وقتی با مانتو هم میشه حجاب كامل داشت چرا چادر و برای همین زیاد با چادر موافق نبودم.

از اول سال كه وارد این دبیرستان شدم -چون زیاد محیط جالبی نداره- كم كم محیطش روی من هم تاثیر گذاشت چادرمو که کلا کنار گذاشتم ( البته به جز بعضی مواقع خاص که به اصرار مادرم سرم می کردم ) اما مساله این بود که برخلاف تصور - که دائم در ذهنم بود با مانتو حجابم رو کامل حفظ می کنم- حجابم هم کم کم آب رفت...

حجابم كه رفت اون عقایدی هم که داشتم، داشت در من کمرنگ می شد یه جورای داشتم میزدم تو جاده خاكی كه خدا رو شكر، خدا رو شکر، زود متوجه شدم اونم به لطف شهیدان

بله سفر راهیان نور

كه اینم خودش یه ماجرای جالبه كه هركی میفهمه میگه شهیدا طلبیدنت

و واقعا هم راست میگن اتفاقاتی كه برای من تو شلمچه رخ داد همه رو متعجب می كرد

 توی اون كاروان من تنها فردی بودم كه اولین بارم بود و با کسی همسفر شدم که دفعه ده یا یازدهمش بود كه میومد شلمچه، این دوستم همش می گفت این همه تا حالا اومدم این اولین باری هست که در سفر راهیان نور در تشییع جنازه ی شهید شرکت کردم اونم 72 شهید 

می گفت دوكوهه و معراج شهدا نیومده بودم تاحالا اما این دفعه..

نمیدونم چرا اما انگار همه چیز خوب بود

بعدِ برگشتنم هم وقتی میخواستن برای شهدای گمنام مكان پیدا كنند از بین فكر میكنم 200 شهر اسم شهر ما هم در اومد  و دو تا از شهیدان گمنام رو اینجا دفن كردن

توی سفر با خودم چادر همراه داشتم و از روز دوم چادر سرم کردم. وقتی هم از سفر برگشتم فهمیدم هیچ پوششی بهتر از چادر نیست. اونایی که رفتند می دونند آدم می فهمه بدون هیچ دلیل و برهانی که به زبان آورده بشه، قلبش می فهمه

چادر سرم كردم و دیگه به هیچ آدمی هم اجازه ندادم كه از این مسیر بیرونم ببره حتی اگه صمیمی ترین دوستم باشه وبابت این هم خدا رو شكر می كنم.
پنج شنبه 13/9/1393 - 19:44
حجاب و عفاف


از اون جایی كه عاشق چادر بودم با تمام وجوم چادرم رو سرم میكردم ازاین كه دوستانم وقتی از مدرسه می اومدن بیرون وچادرشون رو توی كیفشون پرت میكردن دلم میگرفت

حتما با سلسه مطالبی با عنوان "خانم‌ها حتما بخوانند" یا محوریت مسئله حجاب که هر شب در مجله شبانه منتشر می‌شود آشنا هستید.

اگر شما دوستان گرامی نیز مطلب، خاطره،دلنوشته و ... در مورد مسئله حجاب دارید می توانید به ایمیل bashgaheshabaneh@gmail.com ارسال کنید تا با نام خودتان منتشر شود شما حتی می توانید در این بخش مطالب دیگر عزیزان را نقد کنید.

---------------------------------------------------------------------

من از بچگی دوست داشتم چادری باشم ولی خانواده میگفتن برات زوده وازاین حرفا

زمانی كه وارد راهنمایی شدم چادر اجباری بود

از اون جایی كه عاشق چادر بودم با تمام وجوم چادرم رو سرم میكردم ازاین كه دوستانم وقتی از مدرسه می اومدن بیرون وچادرشون رو توی كیفشون پرت میكردن دلم میگرفت

همیشه بهم توهین میكردن ولی من هیچی

سه سال راهنمایی به این صورت گذشت و وارد دبیرستان شدم

در دبیرستان چادری بودم بازم توهین وبی حرمتی به چادر چه ازبیرون چه دوستان

سال دوم خدا روشكر میكنم كه وارد مدرسه ی معارف شدم باورتون نمیشه انقدر دوستان گلی دارم كه حد نداره یك روزم طاقت دوری شون روندارم منی كه ازمدرسه فراری بودم كل تابستون رو با رویای مدرسه به سر بردم خدارو شكر میكنم كه من رولایق رشته ی زیبای معارف دونست درسته سختی وتوهین هایی رو به همراه داره ولی برای من مثل بهشته
پنج شنبه 13/9/1393 - 19:44
حجاب و عفاف


وقتی رفتم پیش دانشگاهی عاشق دبیر ادبیاتم شدم چون حس کردم حجابو دوس دارن هد زدم تا ترم 3 دانشگاهم همیشه هد داشتم هیچوقت اجازه ندادم حتی یه تار موم بیرون باشه ولی چون این حجاب با احساس به یه موجود خاکی شروع شده بود بازم رفت....
مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛

حتما با سلسه مطالبی با عنوان "خانم‌ها حتما بخوانند" یا محوریت مسئله حجاب که هر شب در مجله شبانه منتشر می‌شود آشنا هستید.

اگر شما دوستان گرامی نیز مطلب، خاطره،دلنوشته و ... در مورد مسئله حجاب دارید می توانید به ایمیل bashgaheshabaneh@gmail.com ارسال کنید تا با نام خودتان منتشر شود شما حتی می توانید در این بخش مطالب دیگر عزیزان را نقد کنید.

---------------------------------------------------------------------

یادمه دبیرستانی که بودم اون همه در قید حجاب اینا نبودم نه اینکه بی حجاب باشم اما برام معنی نداشت .

وقتی رفتم پیش دانشگاهی عاشق دبیر ادبیاتم شدم  چون حس کردم حجابو دوس دارن  هد زدم  تا ترم 3 دانشگاهم همیشه هد داشتم هیچوقت اجازه ندادم حتی یه تار موم بیرون باشه ولی چون این حجاب با احساس به یه موجود خاکی شروع شده بود بازم رفت....

وقتی رفتم مشهد به امام رضام قول دادم دختر خوبی باشم از اون موقع بازم حجابم کامله ...

از تیرماه فقط دغدغه اینو داشتم که چادری شم با پریسا دوستم هم مشورت کردم اونم با اینکه چادری نیس ولی تشویقم کرد...

من موندم با کلی فکر که خدا تو زمستون چیکار کنم سختم میشه ، خدا تابستونا گرمم میشه ... البته نا گفته نمونه خیلی برخوردای بدی از برخی چادری ها دیده بودم که فک میکردن خودشون فرشته اند و بقیه جنی یا بچه شیطونی، چیزی، و خلاصه نگاه تحقیر امیزی داشتند بطوری که از چادر زده شده بودم ولی مگه همه چادری ها بدن؟ نه ....یا مثلا همه مانتویی ها بدن؟ نه...

خلاصه میدونین آخرش به چی فک کردم

...

من که با کلی خطا دل اماممو شکوندم، واسه زخمهایی که خودم به دل مبارک اقا زدم باید یه مرهمی جور کنم ...

خوب حجاب داشتن که واجبه باید یه کاری  کنم که واسه خودم خیلی سخت باشه

تصمیم گرفتم چادری شم با اینکه واقعا سختمه

چادرم هدیه ای برای مولایم مهدی

اقا جان قبول کن این تحفه را از من و برام دعا کنین تا اخر ، همراهم حفظش کنم...

***

البته اینم بگم تو خونه ی ما هیچوقت به من حجاب تحمیل نشد. به قول دکتر شریعتی:

"نمیخواهد لباسی بدوزید و بر تن زن امروز نمایید فکر زن را اصلاح کنید او خود تصمیم میگیرد که چه لباسی برازنده اوست"

نا گفته نمونه  چادری شدنم با مطالعه بوده  و تو اون خیلی از وبلاگا مثله زینت زن=حفظ حجاب یا دختران ماه پیشونی نقش داشتند.

تحمیل کردن حجاب نتیجه ی بدی میده .آخرش میشه یه دختر چادری که فقط موقع از خونه در اومدن چادر داره و سر کوچه چادر میره تو کیفش و میشینه وسط خیابان به ارایش کردن چیزی که خیلی دیده شده...
پنج شنبه 13/9/1393 - 19:44
حجاب و عفاف


خداوند متعال را شاكرم كه چادری شدم و به آن عشق می ورزیدم . البته به نظرم خانواده هم در داشتن رفتار اسلامی فرزندان خود تاثیر فراوان دارد .


مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛

 

حتما با سلسه مطالبی با عنوان "خانم‌ها حتما بخوانند" یا محوریت مسئله حجاب که هر شب در مجله شبانه منتشر می‌شود آشنا هستید.

اگر شما دوستان گرامی نیز مطلب، خاطره،دلنوشته و ... در مورد مسئله حجاب دارید می توانید به ایمیل bashgaheshabaneh@gmail.com ارسال کنید تا با نام خودتان منتشر شود شما حتی می توانید در این بخش مطالب دیگر عزیزان را نقد کنید.

---------------------------------------------------------------------

 

یادم می آید در زمان خردسالی ؛وقتی كه هفت سال بیشتر نداشتم؛ نسبت به همكلاسی هایم محجبه تر بودم . زیر مقنعه  هد می زدم طوری كه حتی یك تار مویم بیرون نمی زد. علاقه زیادی به حجاب و چادر داشتم.

هنگامی كه به سن تكلیف رسیدم و قرار بود در مدرسه برایمان جشن تكلیف برگزار شود از مادرم خواستم برایم جایزه یك چادر بخرد .

برق شادی را در چشمان مادرم احساس كردم. باخوشحالی گونه هایم را بوسید و گفت چشم دختر گلم حتما عزیزم چه انتخاب زیبایی .

مادرم به قول خود عملكرد و علاوه بر چادر مشكی  یك ساعت مچی قرمز كه خیلی هم زیبا بود برایم هدیه گرفت و اینگونه شد كه من چادری شدم . اما فقط در مدرسه چون به خوبی نمی توانستم چادرم را جمع كنم و مرتب پایین چادرم  خاكی می شد آن وقت مادرم  باید هر روز چادرم  را می شست  . 

اما از كلاس چهارم كه كمی قد كشیدم و چادرم به  زمین كشیده  نمی شد مادرم اجازه داد با چادر به مدرسه بروم و از این كار لذت فراوانی می بردم . من از كودكی چادر را به عنوان عضو جدا ناپذیر از وجودم پذیرفتم .

درست است  وقتی كه چادر می پوشیدم و به مدرسه می رفتم  همه مرا به بچه  مثبت و حاج خانم می خواندند، اما من نه تنها بدم نمی آمد بلكه احساس  غرور می كردم و بسیار خوشحال می شدم  .

خداوند  متعال را شاكرم كه  چادری شدم و به آن عشق می ورزیدم . البته به نظرم خانواده هم  در داشتن  رفتار اسلامی فرزندان خود تاثیر فراوان دارد .  برای مثال من همیشه مادرم را در بیرون از منزل و مهمانی ها  با چادر دیده ام ارزش  گذاشتن به چادر را از وی آموختم .ایشان الگوی خوب و مناسبی برای من بوده است . و نمی دانم اگر راهنمایی و ارشاد خانواده نبود آیا در حال حاضر من چادری بودم یا خیر ؟

ارزش نهادن به چادر  برای من در سرما و گرما یكسان است  یادم می آید در تابستان زمانی كه هوا خیلی گرم بود و من با چادر به باشگاه ورزشی  می رفتم دوستان به من می گفتند ما كه چادر نداریم از گرما ذلّه شده ایم  گرمای چادر تو را اذیت نمی كند؟

 من هم جواب آنها را همیشه با این جمله  می دادم كه من چادرم را دوست دارم و گرمای آن برایم لذت بخش است .  مگر شما كسی  یا چیزی را كه دوست دارید از آن اذیت می شوید. 

سخن را كوتاه كنم  خلاصه من عاشق چادرم هستم و حاضر نیستم آن را با چیز دیگری عوض كنم .

ای زن به تو از فاطمه اینگونه خطاب است

ارزنده ترین زینت زن حفظ ‌‌‌ حجاب است

پنج شنبه 13/9/1393 - 19:44
حجاب و عفاف


چادر برام یه عادت یا یه وظیفه بود . ولی وقتی دیدم بعضی از بچه ها به دیده حقارت به چادر نگاه می کنند برام یه عشق شد . یه عشق که اگه گاهی اوقات رعایت آداب چادرم را نکنم خودم بدجور اذیت می شم.

مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛

حتما با سلسه مطالبی با عنوان "خانم‌ها حتما بخوانند" یا محوریت مسئله حجاب که هر شب در مجله شبانه منتشر می‌شود آشنا هستید.

اگر شما دوستان گرامی نیز مطلب، خاطره،دلنوشته و ... در مورد مسئله حجاب دارید می توانید به ایمیل bashgaheshabaneh@gmail.com ارسال کنید تا با نام خودتان منتشر شود شما حتی می توانید در این بخش مطالب دیگر عزیزان را نقد کنید.

---------------------------------------------------------------------

چادری شدنم از سن 8 یا 9 سالگی بود . اوایل مثل همه دخترا به خاطر اسلام و حفظ حجاب چادر می پوشیدم به عنوان یک احکام اسلامی . 

 چادر برام یه عادت یا یه وظیفه بود . ولی وقتی دیدم بعضی از بچه ها به دیده حقارت به چادر نگاه می کنند برام یه عشق شد . یه عشق که اگه گاهی اوقات رعایت آداب چادرم را نکنم خودم بدجور اذیت می شم.

الان تو دانشگاه وقتی با آدمای متفاوتی صحبت می کنی که کار هر روزه شون درست کردن مد جدیده و عقب نموندن از بقیه در این جهت، می فهمی چادر چه نعمت بزرگیه و اسلام چه زیبا حوزه زندگی خصوصی و عمومی زندگی افراد رو جدا کرده تا به مشکل نخورن و از رشد تو عرصه های فردی و اجتماعی عقب نمونند. البته باید به قول بنده خدایی چه قدر سخته که چادریامون باز دارن مدرن می شن و مد درست می کنن .
پنج شنبه 13/9/1393 - 19:43
حجاب و عفاف


شب جمعه بود كه راهی مسجد شدم دعای كمیل طنین انداز شد اشكام بند نمیومد دست خودم نبود از امام علی (ع) زیارت آقا رو طلب كردم از اول تا آخر دعا اشكم جاری بود توی دعای کمیل از شهدا هم یاد کردند ...حس و حال خوبی داشتم...

 

مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛

حتما با سلسه مطالبی با عنوان "خانم‌ها حتما بخوانند" یا محوریت مسئله حجاب که هر شب در مجله شبانه منتشر می‌شود آشنا هستید.

اگر شما دوستان گرامی نیز مطلب، خاطره،دلنوشته و ... در مورد مسئله حجاب دارید می توانید به ایمیل bashgaheshabaneh@gmail.com ارسال کنید تا با نام خودتان منتشر شود شما حتی می توانید در این بخش مطالب دیگر عزیزان را نقد کنید.

--------------------------------------------------------------------

 

تو خونواده ی نسبتا مذهبی بزرگ شده بودم اما قبلا  چادر رو دلبخواهی سر می كردم

بابام  گرچه به چادر اهمیت می داد اما چون بدون چادر هم حجابم رو رعایت می كردم چیزی نمی گفت 

اینجوری بگم از چادر مناسبتی استفاده می كردم(و فقط یه چادر مدرسه ای داشتم) خیلی هم شر و شیطون بودم.

اگه اشتباه نکنم سال 83 بود خواهرم رفته بود پابوس امام رئوف، دلم بدجور هوای امام رو كرده بود

اون سال برنامه كوله پشتی رو می ذاشت و قسمتی از برنامه شون در مورد شهدا بود دقیقا خاطرم نیست فقط یادمه در مورد حجاب بود و حقی كه شهدا گردن ما دارن و ادای حقشون ...با خودم خیلی فكر كردم و سبك سنگین ، و كلنجار دلم هم كه حسابی جایی بود كه خواهرم رفته بود

شب جمعه بود كه راهی مسجد شدم دعای كمیل طنین انداز شد اشكام بند نمیومد دست خودم نبود از امام علی (ع) زیارت آقا رو طلب كردم از اول تا آخر دعا اشكم جاری بود توی دعای کمیل از شهدا هم یاد کردند ...حس و حال خوبی داشتم...

بالاخره تصمیمم رو گرفتم

شنبه از راه رسید به مامانم گفتم من یه چادر می خوام مامانم گفت تو كه چادر داری گفتم یه چادر قشنگ می خوام (منظورم یه چادر خانمی بود كه همجا بتونم سر كنم و از خودم جداش نكنم و بشه جزئی از وجودم)

بنده خدا مادر راهی بازار شد و انتظار منم به سر رسید و چادرم دوخته شد آخ كه چه حالی داد پوشیدنش حس می كردم تاج پادشاهی رو سرمه.

وقتی عمه جانم برای اولین بار اینجوری چادر پوشیدنم رو دید كپ كرد گفت: توی سر به هوا و چادر؟

گفتم آخه عمه جان برادر زاده شهیدم ! منظورم این بود كه اگه شهدا خون دادن ما هم باید كلام شهدا رو پیاده كنیم كه گفتند خواهرم حجاب تو  كوبنده تراز خون سرخ من است و این رو سرلوحله زندگیمون قرار بدیم و این تاج بندگی رو که هدیه حضرت زهرا (س) حرمت بزاریم.

البته من ماجرای چادری شدنم رو برا اطرافیانم نگفتم فقط سر بسته به عمه ام گفتم عمو و امثال عمو حق به گردن من و امثال من دارن

و اما چند ماه بعد....

...ارتباط آقا امیر المومنین با علی بن موسی الرضا...  ...

ماه رجب بود و تولد آقام امیر المومنین ،

صحن انقلاب بود و دعای كمیل ،

من بودم و تاج بندگی ام...

و 7 سال است كه چادرم مرا در آغوش گرفته است.

توفیقات روز افزون خداوند رفیق راهتان باد

یا علی

پنج شنبه 13/9/1393 - 19:43
حجاب و عفاف


"نمیخواهد لباسی بدوزید و بر تن زن امروز نمایید فکر زن را اصلاح کنید او خود تصمیم میگیرد که چه لباسی برازنده اوست"

مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛

حتما با سلسه مطالبی با عنوان "خانم‌ها حتما بخوانند" یا محوریت مسئله حجاب که هر شب در مجله شبانه منتشر می‌شود آشنا هستید.

اگر شما دوستان گرامی نیز مطلب، خاطره،دلنوشته و ... در مورد مسئله حجاب دارید می توانید به ایمیل bashgaheshabaneh@gmail.com ارسال کنید تا با نام خودتان منتشر شود شما حتی می توانید در این بخش مطالب دیگر عزیزان را نقد کنید.

--------------------------------------------------------------------

یادمه دبیرستانی که بودم اون همه در قید حجاب اینا نبودم نه اینکه بی حجاب باشم اما برام معنی نداشت .

وقتی رفتم پیش دانشگاهی عاشق دبیر ادبیاتم شدم  چون حس کردم حجابو دوس دارن  هد زدم  تا ترم 3 دانشگاهم همیشه هد داشتم هیچوقت اجازه ندادم حتی یه تار موم بیرون باشه ولی چون این حجاب با احساس به یه موجود خاکی شروع شده بود بازم رفت....

وقتی رفتم مشهد به امام رضام قول دادم دختر خوبی باشم از اون موقع بازم حجابم کامله ...

از تیرماه فقط دغدغه اینو داشتم که چادری شم با پریسا دوستم هم مشورت کردم اونم با اینکه چادری نیس ولی تشویقم کرد...

من موندم با کلی فکر که خدا تو زمستون چیکار کنم سختم میشه ، خدا تابستونا گرمم میشه ... البته نا گفته نمونه خیلی برخوردای بدی از برخی چادری ها دیده بودم که فک میکردن خودشون فرشته اند و بقیه جنی یا بچه شیطونی، چیزی، و خلاصه نگاه تحقیر امیزی داشتند بطوری که از چادر زده شده بودم ولی مگه همه چادری ها بدن؟ نه ....یا مثلا همه مانتویی ها بدن؟ نه...

خلاصه میدونین آخرش به چی فک کردم

...

من که با کلی خطا دل اماممو شکوندم، واسه زخمهایی که خودم به دل مبارک اقا زدم باید یه مرهمی جور کنم ... 

خوب حجاب داشتن که واجبه باید یه کاری  کنم که واسه خودم خیلی سخت باشه 

تصمیم گرفتم چادری شم با اینکه واقعا سختمه

چادرم هدیه ای برای مولایم مهدی

اقا جان قبول کن این تحفه را از من و برام دعا کنین تا اخر ، همراهم حفظش کنم...

***

البته اینم بگم تو خونه ی ما هیچوقت به من حجاب تحمیل نشد. به قول دکتر شریعتی:

"نمیخواهد لباسی بدوزید و بر تن زن امروز نمایید فکر زن را اصلاح کنید او خود تصمیم میگیرد که چه لباسی برازنده اوست"

نا گفته نمونه  چادری شدنم با مطالعه بوده  و تو اون خیلی از وبلاگا مثله زینت زن=حفظ حجاب یا دختران ماه پیشونی نقش داشتند.

تحمیل کردن حجاب نتیجه ی بدی میده .آخرش میشه یه دختر چادری که فقط موقع از خونه در اومدن چادر داره و سر کوچه چادر میره تو کیفش و میشینه وسط خیابان به ارایش کردن چیزی که خیلی دیده شده...

پنج شنبه 13/9/1393 - 19:43
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته