دعا و زیارت
نقش خواص در حادثه عاشورا
مقدمه
سخنرانى رهبر انقلاب اسلامى، حضرت آیةالله العظمى خامنهاى، در جمع فرماندهان لشكر 27 محمد رسول اللهصلى الله علیه وآله وسلم - كه در سال 1375 ش . انجام شد - به موضوع «رسالتخواص» اختصاص داشت . در این سخنرانى، ایشان در چهار بخش (تحلیل عاشورا، تاریخ عاشورا، نمونه تاریخى و نكته پایانى) كوشیدند اهمیت نقش خواص در سرانجام جامعه اسلامى را به تصویر بكشند .
آنچه مىخوانید، برگزیدهاى از این سخنرانى چهل صفحهاى است . یاد آورى مىكنیم عناوین مطالب را خود انتخاب كردهایم (باتوجه به متن)، و در تلخیص نیز تلاش كردهایم عبارات به طور كامل محفوظ بماند .
الف) تحلیل عاشورا
1 . فرهنگ جهاد
از شاخصههاى فرهنگ اسلامى، فرهنگ دفاع و جهاد است . هر چیزى كه هم تلاش باشد، هم در مقابله با دشمن، جهاد است . یك وقت این جهاد، رزمى استیا سیاسى، فرهنگى، سازندگى، فكرى و . . . امروز هم از وقتى كه نداى مقابله با رژیم منحوس پهلوى از حلقوم امام - رضوان الله علیه - و همكاران ایشان در سال 1341 ه . ش . بیرون آمد، این جهاد شروع شد .(قبل از آن هم بود ولى پراكنده و كم اهمیت) تا امروز در این كشور جهاد بوده است، چون ما دشمنان جدى و قوى داریم . پس در ایران اسلامى هركسى كه به نحوى در مقابل این دشمن تلاشى كند، «جهاد فى سبیل الله» كرده است . البته یكى از این جهادها، «جهاد فكرى» است . یعنى چون ممكن است دشمن ما را غافل كند و فكر ما را منحرف كند، هركسى كه در راه روشنگرى فكر مردم تلاش كند، جهاد مىكند . شاید امروز جهاد مهمى هم محسوب مىشود . مسئولیت اصلى من جلوگیرى از فروكش كردن شعله جهاد است و از وجود جهاد در وضع كنونى نگران نیستم .
2 . سفارشى از قرآن; درسى از تاریخ
قرآن به ما مىگوید از گذشته تاریخ درس بگیرید . عبرت گرفتن از تاریخ یعنى همین نگرانى كه عرض مىكنم: اتفاقى كه افتاده است در صدر اسلام است . من یك وقتى گفتم كه جا دارد ملت اسلام فكر كند كه چرا پنجاه سال بعد از وفات پیغمبرصلى الله علیه وآله وسلم كار كشور اسلامى به جایى رسید كه همین مردم مسلمان از وزیرشان، امیرشان و . . . در كوفه و كربلا جمع بشوند و جگر گوشه همین پیغمبر را با آن وضع به خاك و خون بكشند؟ آمدند پسر پیغمبر، پسر فاطمه و امیرالمؤمنین را به عنوان خروج كننده بر امام عادل - كه آن امام عادل، یزید بن معاویه است - معرفى كردند . دلشان هرچه مىخواهد، مىگویند . چرا مردم باور مىكنند و ساكت مىمانند؟ ! این جاى قضیه است كه من را دچار دغدغه مىكند . چرا امت اسلامى كه آن قدر نسبتبه جزئیات احكام اسلامى و آیات قرآنى دقت داشت، در یك چنین قضیه واضحى این قدر دچار غفلتشد؟ این مسئله، انسان را نگران مىكند . مگر ما از جامعه زمان پیامبر و امیرالمؤمنین محكم تریم؟ چه كار كنیم كه آن طورى نشود؟ اگر امروز من و شما جلوى این قضیه را نگیریم، ممكن است پنجاه سال دیگر، ممكن است پنجسال دیگر، جامعه اسلامى ما هم كارش به آنجا برسد، مگر چشمان تیزى تا اعماق را ببیند و راه را نشان دهد .
3 . خواص و عوام
مردم با یك دید، به دو قسم تقسیم مىشوند; كسانى كه از روى فكر و آگاهى و تصمیمگیرى كار مىكنند - خوب و بدش را كار نداریم - اسم اینها را «خواص» مىگذاریم . یك قسم هم مىبینند كه جو این طورى است (فارغ از تشخیص حركت صحیح و تحلیل و سنجش و درك) دنبال آن حركت مىكنند، اسم این را «عوام» مىگذاریم . در بین خواص آدمهاى بىسواد هم هست; مىفهمد كه چه كار مىكند . از روى تشخیص تصمیم مىگیرد و عمل مىكند و لو درس نخوانده و مدرك ندارد .(اما در باره عوام مىتوان موضوع ورود مسلم بن عقیل به كوفه را مثال زد) . مىگویند پسر عموى امام حسین آمد، تحریك مىشود و مىرود دور و بر حضرت مسلم . هجده هزار بیعت كننده با حضرت مسلم مىشوند، بعد از پنج، شش ساعتسربازهاى ابن زیاد دور خانه طوعه را مىگیرند، همین افراد علیه مسلم مىجنگند .
عوام تصمیمگیرى ندارند، به شانس آنها بستگى دارد [. شخص عامى] اگر تصادفا در زمانى قرار گرفت كه امامى سر كار است - مثل امام امیرالمؤمنینعلیه السلام یا مثل امام راحل ما اینها را به سمتبهشت مىبرد و اگر در زمان ائمهاى كه (به آتش دعوت مىكنند، قرار گرفت) به سمت جهنم خواهد رفت . پس باید مواظب باشیم كه جزو عوام نباشیم . اگر سعى كنید، قدرت تحلیل و تشخیص پیدا كنید، از گروه عوام به سرعتخارج مىشوید .
4 . خواص در حق و باطل
خواص دو جبهه هستند; خواص جبهه حق و خواص جبهه باطل . عدهاى اهل فكر و فرهنگ و معرفت اند، براى حق كار مىكنند . فهمیدهاند كه حق با این طرف است . دسته مقابل ضد حق اند . یك عده اصحاب امیرالمؤمنین و عدهاى اصحاب معاویهاند و در بین آنها هم خواص بودند; آدمهاى با فكر، عاقل، زرنگ طرفدار بنىامیه .
از خواص طرفدار باطل چه توقعى دارید؟ جز اینكه بنشیند علیه حق برنامه ریزى كند . باید با او بجنگید . خواص جامعه ما، جزو خواص طرفدار حق اند . آمدیم سراغ خواص طرفدار حق . همه مشكلات از این جا به بعد است .
5 . خوبها و بدها در خواص حق
خواص طرفدار حق، دو دستهاند; كسانى كه در مقابله با دنیا، زندگى، مقام، شهرت و . . . موفق اند، و دستهاى كه موفق نیستند .
متاع دنیا را خدا براى شما آفریده است، منتها اگر شما آن قدر مجذوب شدید كه آن جایى كه پاى تكلیف سختبه میان آمد، نتوانستید از اینها دستبردارید، این مىشود یك طور . و اگر نه، آن جایى كه پاى امتحان سخت پیش مىآید، مىتوانید از اینها به راحتى دستبردارید، این مىشود یك طور دیگر .
در هر جامعه دو قسم طرفدار حق وجود دارد . اگر آن قسم خوب خواص طرفدار حق بیشتر باشند، هیچ وقت جامعه اسلامى دچار حالت دوران امام حسینعلیه السلام نخواهد شد; تاابد بیمه بیمه است . اما اگر آن دسته دیگر خواص طرفدار حق زیاد شود، واویلاست . آن وقتحسین بن علىها به مسلخ كربلا خواهند رفت، یزیدها سركار مىآیند و بنىامیه هزار ماه به كشور پیغمبر حكومت مىكند و امامت تبدیل به سلطنت مىشود .(مردم از روى ایمان و دل از امام تبعیت مىكنند اما از سلطان به خاطر قهر و غلبه، نه دوست داشتن) بناى كجى كه گذاشته شد، چنان بود كه بنى عباس هم شش صد سال حكومت كردند . خلفایى كه اهل شرب خمر و فساد و هزار فسق و فجور بودند، مثل بقیه سلاطین مسجد هم مىرفتند، براى مردم نماز هم مىخواندند .
وقتى خواص طرفدار حق در یك جامعه با اكثریت قاطعشان، آن چنان مىشوند كه دنیاى خودشان برایشان اهمیت پیدا مىكند، اولش با شهادت حسین بن علىعلیهما السلام با آن وضع آغاز مىشود; آخرش هم به بنىامیه و شاخه مروانى و بنىعباس و بعد از بنى عباس هم سلسله سلاطین در دنیاى اسلام تا امروز مىرسد . لذا در زیارت عاشورا مىگویید: «اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد .» در درجه اول، گذارندگان خشت اول را لعنت مىكنیم; حق هم، همین است .
ب) تاریخ عاشورا
1 . امتیازطلبى; آغاز انحراف خواص حق
دوران لغزیدن خواص طرفدار حق، از حدود شش، هفتسال . . . بعد از رحلت پیغمبرصلى الله علیه وآله وسلم شروع شد (به مسئله خلافت كار نداریم) . این، جریان بسیار خطرناكى است . اولش هم از این جا شروع شد كه گفتند: نمىشود كه سابقه دارهاى اسلام با مردم دیگر یكسان باشند; اینها باید یك امتیازاتى داشته باشند . امتیازات مالى از بیت المال، خشت اول بود .
2 . تعمیق دنیاگرایى
حركتهاى انحرافى از درجه كمى آغاز مىشود . اواسط دوران عثمان، در دوران خلیفه سوم، وضعیت این گونه شد كه برجستگان صحابه پیغمبر جزو بزرگترین سرمایه دارهاى زمان خودشان شدند . وقتى یكى از آنها مرد، مىخواستند طلاهایى كه از او مانده بود، بین ورثه تقسیم كنند، این طلاها را آب كرده و شمش كرده بودند، با تبر بنا كردند به شكستن، در صورتى كه طلا را با سنگ مثقال مىكشند!
3 . تاثیر دنیاگرایان در حكومت علوى
مقدار درهم و دینارى كه از اینها به جا مىماند، افسانه وار بود . همین وضعیت، مسائل دوران امیرالمؤمنینعلیه السلام را به بار آورد . یعنى در دوران امیرالمؤمنینعلیه السلام چون براى یك عده، مقام اهمیت پیدا كرد، با علىعلیه السلام در افتادند . امیرالمؤمنین با چنین جامعهاى رو به رو شد، «فیتخذوا مال الله دولا و عبادالله خولا و دین الله دخلا بینهم» . جامعهایى كه ارزشها در آن تحت الشعاع دنیا دارى قرار گرفته است، اكثر خواص دوران امیر المؤمنین علیه السلام كسانى بودند كه دنیا را بر آخرت ترجیح مىدادند . نتیجه این شد كه امیرالمؤمنینعلیه السلام مجبور شد سه جنگ راه بیندازد، آخرش هم به دستیكى از همین آدمهاى خبیثبه شهادت برسد .
4 . خواص دنیاگرا و صلح امام حسنعلیه السلام
امام حسنعلیه السلام نتوانستبیش از شش ماه دوام بیاورد . دید اگر با همین عده كم برود با معاویه بجنگد و شهید شود، آن قدر انحطاط اخلاقى در میان جامعه اسلامى در میان همین خواص زیاد است كه حتى دنبال خون او را هم نخواهند گرفت . تبلیغات معاویه همه را تصرف خواهد كرد و یكى دو سال بعد، خواهند گفت اصلا امام حسن بىجا كرد قد علم كرد . امام حسنعلیه السلام دید خونش هدر خواهد رفت، لذا خودش را به میدان شهادت نینداخت . مىدانید گاهى شهید شدن آسانتراز زنده ماندن است . امام حسنعلیه السلام این راه مشكل را انتخاب كرد . وضع آن زمان این بوده است; خواص تسلیم بودند، حاضر نبودند كارى بكنند .
5 . موضع خواص در برابر قیام امام حسینعلیه السلام
وقتى امام حسینعلیه السلام قیام كرد، خیلى از همین خواص پیش امام حسینعلیه السلام نیامدند تا كمك كنند . ببینید به وسیله این خواص در یك جامعه، چقدر وضعیتخراب مىشود; به وسیله خواصى كه حاضرند دنیاى خودشان را به راحتى برسرنوشت دنیاى اسلام در قرنهاى آینده ترجیح بدهند . اگر اسامى كسانى را كه از كوفه به امام حسینعلیه السلام نامه نوشتند، نگاه كنید، همه جزو طبقه خواص اند . و چون كسانى كه حاضرند دینشان را قربانى دنیا بكنند، بیشترند، در نتیجه آن، در كوفه شهادت مسلم بن عقیل رخ مىدهد; بعد 20 یا 30 هزار نفر یا بیشتر بلند مىشوند و به جنگ امام حسینعلیه السلام در كربلا مىآیند . یعنى حركتخواص به دنبال خود، حركت عوام را مىآورد . نمىدانم عظمت این حقیقت كه گریبان انسانهاى هوشمند را مىگیرد، براى ما درست روشن مىشود یا نه؟
ج) نمونه تاریخى
1 . نامه خواص جبهه باطل
مسلم بن عقیل به كوفه تشریف برد، نامه حضرت را خواند . همه اظهار ارادت كردند . فرماندار كوفه «نعمان بن بشیر» آدم بسیار ضعیف و ملایمى بود، با مسلم مقابله نكرد . مردم دیدند میدان «باز است» ، آمدند و با حضرت بیعت كردند .
دو سه نفر از خواص باطل - طرفداران بنىامیه - به یزید نامه نوشتند كه: اگر مىخواهى كوفه را داشته باشى، یك آدم حسابى به این جا بفرست . او هم عبیدالله بن زیاد را فرستاد .
2 . عوام در برابر تهدید
عوام كوفه كه قادر به تحلیل نبودند، تا دیدند یك نفرى صورتش را بسته و با اسب و تجهیزات آمد، خیال كردند امام حسین است! راحت رفتند گفتند: السلام علیك یابن رسول الله! همه مىگویند امام حسین . . . او هم اعتنایى به مردم نكرد و به دارالاماره رفت . اساس كار او، عبارت بود از این كه طرفداران مسلم بن عقیل را با اشد فشار مورد تهدید و شكنجه قرار دهد . چهار هزار نفر از مردم فقط اطراف خانه مسلم با شمشیر به نفع مسلم بن عقیل ایستاده بودند .
ابن زیاد یك عده از همین خواص را بین مردم فرستاد كه مردم را بترسانند . مردم همه متفرق شدند و وقت نماز عشا هیچ كس همراه او نماند; ولى تاریخ مىنویسد: براى نماز عشا پشتسر ابن زیاد، مسجد كوفه پر از جمعیتشد!
3 . نقش خواص دنیاگرا
من مىبینم خواص، مقصرند; بعضى از این خواص طرفدار حق، در نهایتبدى عمل كردند، مثل شریح قاضى . وقتى هانى بن عروه را به زندان انداختند و مجروح كردند، ابن زیاد ترسید، به شریح گفت: برو ببین هانى زنده است؟ برو به اینها بگو زنده است . شریح آمد، دید مجروح است . هانى گفت: اى مسلمانان! این چه وضعى است؟ پس قوم من چه شدند؟ مردند؟ چرا سراغ من نیامدند؟ شریح گفت: مىخواستم بروم و این حرفها را به همین كسانى كه اطراف دار الاماره را گرفته بودند، بگویم; اما افسوس كه جاسوس عبیدالله آن جا ایستاده بود; جرات نكردم . یعنى همین كه ما مىگوییم ترجیح دنیا بر آخرت . اگر شریح همین یك كار را مىكرد، شاید تاریخ عوض مىشد، آنها مىریختند و هانى را نجات مىدادند، روحیه پیدا مىكردند، عبیدالله را مىگرفتند یا مىكشتند یا مىفرستادند مىرفت .
یك وقتیك حركتبه جا تاریخ را نجات مىدهد . گاهى یك حركت نا به جا كه ناشى از ترس و ضعف و دنیاطلبى و حرص به زنده ماندن است، تاریخ را در ورطه گمراهى مىغلتاند . نقش خواص، خواص ترجیح دهنده دنیا بر دین، این است .
د) نكته پایانى: نقش كلیدى خواص; نجات تاریخ
ببینید از هر طرف حركت مىكنید، به خواص مىرسید . تصمیمگیرى و تشخیص خواص در وقت لازم، گذشتخواص از دنیا و اقدام آنان براى خدا در وقت لازم، . . . اینهاست كه تاریخ و ارزشها را نجات مىدهد . باید در لحظه لازم، حركت لازم را انجام داد . اگر وقت گذشت، دیگر فایده ندارد . اگر خواص بد فهمیدند، دیر فهمیدند و با هم اختلاف كردند، در تاریخ، «كربلا» ها تكرار خواهد شد .
خداى متعال وعده داده است كه اگر كسى خدا را نصرت كند، خدا او را نصرت خواهد كرد . نه این كه به هریك نفر پیروزى مىدهند، بلكه وقتى مجموعهاى حركت مىكند، البته شهادتها هم هست، پیروزى هم هست . این، سنت الهى است .
وقتى از خون ترسیدیم، از آبرو ترسیدیم . . . به خاطر این جور چیزها حركت نكردیم، معلوم است ده نفر مثل امام حسین هم كه بیایند و سر راه بیایند، همه شهید خواهند شد; كما این كه امیرالمؤمنینعلیه السلام شهید شد، امام حسینعلیه السلام شهید شد .
خواص، خواص، طبقه خواص! عزیزان من! ببینید شما كجایید؟
روى این مطلبى كه ما گفتیم، دو كار باید بشود; یكى بخش تاریخى و دیگرى تطبیق با وضع هر زمان است نه فقط زمان ما . در هر زمان طبقه خواص چگونه باید عمل كنند؟ این كه گفتیم اسیر دنیا نشوند، چگونه اسیر نشوند؟ مثالها و مصداق هایش چیست . . . ؟
چهارشنبه 19/10/1386 - 9:5
دعا و زیارت
امام حسین (ع) :
اگر دنیا باارزش شمرده شود، منزل آخرت و دار ثواب الهی باارزشتر و والاتر است . و اگر بدن و جسم انسانها برای مرگ آفریده شده ، به خدا سوگند كشته شدن انسان با شمشیر (شهادت ) بهتر است . و اگر رزق و روزی موجودات تقسیم شده و مقدر گردیده ، زیباتر و نیكوتر آن است كه انسان در طلب رزق و روزی كمتر حرص داشته باشد. اگر جمع كردن اموال برای ترك كردن آن است ، چرا انسان آزاده نسبت به این چیزی كه ترك كردنی است بخل بورزد.
فإن تكن الدنیا تعد نفیسة فدار ثواب الله أعلی و أنبل و إن تكن الأبدان للموت أنشئت فقتل امرئ بالسیف فی الله أفضل و إن تكن الأرزاق قسما مقدرا فقلة حرص المرء فی الرزق أجمل و إن تكن الأموال للترك جمعها فما بال متروك به الحر یبخل
بحارالانوار، ج 44، ص 374
چهارشنبه 19/10/1386 - 9:3
دعا و زیارت
عاشورا بسان آیینهاى است كه آیات قرآن به روشنى در آن منعكس مىشود و امام حسینعلیه السلام و یاران وفادارش تجسم عینى آن دسته از آیاتند كه سیماى حق جویان، عدالتخواهان و خداباوران را به تصویر مىكشد .
چهارشنبه 19/10/1386 - 9:2
دعا و زیارت
امام حسین (ع) :
به درستی كه من بیهوده ، گردنكش ، ستمگر و ظالم حركت نكردم ، بلكه برای اصلاح در امت جدم محمد (ص ) حركت كردم و می خواهم امر به معروف و نهی از منكر كنم و به روش جدم محمد (ص ) و پدرم علی بن ابی طالب (ع ) رفتار كنم .
و أنی لم أخرج أشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما و إنما خرجت لطلب الإصلاح فی أمة جدی صلی الله علیه و آله ، أرید أن آمر بالمعروف و أنهی عن المنكر و أسیر بسیرة جدی و أبی علی بن أبی طالب علیه السلام .
بحار الانوار، ج 44، ص 329
چهارشنبه 19/10/1386 - 9:2
دعا و زیارت
حضرت امام حسین (ع)
«ان ارید الا الاصلاح ماستطعت و ما توفیقى الا بالله علیه توكلت والیه انیب» ; من قصدى جز اصلاح (جامعه) تا آنجا كه بتوانم، ندارم و توفیق من جز به (یارى) خدا نیست . بر او توكل كردهام و به سوى او بازمىگردم .
چهارشنبه 19/10/1386 - 9:2
دعا و زیارت
امام حسین (ع) :
خداوندا، تو آگاهی كه آنچه انجام دادیم ، نه برای رقابت در كسب جاه و مقام بود و نه برای چیزهای پوچ و بیهوده دنیا، بلكه برای این بود كه نشانه های راه دینت را ارائه دهیم و (مفاسد را) در شهرهای تو اصلاح كنیم تا بندگان مظلوم تو در امنیت و آسایش باشند و به احكام تو عمل كنند.
أللهم إنك تعلم أنه لم یكن ما كان منا تنافسا فی سلطان ، و لا التماسا من فضول الحطام ، ولكن لنری المعالم من دینك و نظهر الإصلاح فی بلادك ، و یأمن المظلومون من عبادك ، و یعمل بفرائضك و سننك و أحكامك .
تحف العقول ، ص 239
چهارشنبه 19/10/1386 - 9:1
دعا و زیارت
امام حسین علیهالسلام در نامهاى به مردم بصره نوشت: «شما را به كتاب خدا و سنّت پیامبر دعوت مىكنم؛ زیرا در شرایطى قرار گرفتهایم كه دیگر سنت پیامبر از میان رفته و جاى آن را بدعت گرفته است.»
چهارشنبه 19/10/1386 - 9:1
دعا و زیارت
امام حسین (ع) :
ای مردم ، عبرت بگیرید از آن نكوهشهایی كه خداوند به منظور پند و اندرز دوستانش از علمای یهود كرده است ، آن جا كه می فرماید: "چرا روحانیون و علمای آنها (یهود) را از سخنان گناه آلود جلوگیری نكردند؟" و فرموده : "آن گروه از بنی اسرائیل كه كافر شدند، (به زبان داوود و عیسی بن مریم ) لعنت شدند"، تا آن جا كه می فرماید: "چه كارهای ناپسندی كه انجام می دادند". بدین جهت خدا بر آنان عیب گرفت كه از ستمگرانی كه در برابرشان بودند، فساد و اعمال ناروا می دیدند و آنان را منع نمی كردند، چون به آنچه از ستمگران به آنان داده می شد، چشم طمع داشتند و از عواقب اعتراضها بیم داشتند، با این كه خداوند فرموده : "از مردم نترسید، از من بترسید"، و نیز فرموده : "مردان و زنان مؤمن دوست یكدیگرند، به نیكی امر و از بدی نهی می كنند".
إعتبروا أیها الناس بما وعظ الله به أولیاءه من سوء ثنائه علی الأحبار، إذ یقول : لولا ینهیهم الربانیون و الأحبار عن قولهم الإثم ، و قال : لعن الذین كفروا من بنی إسرائیل - إلی قوله - لبئس ما كانوا یفعلون ، و إنما عاب الله ذلك علیهم لأنهم كانوا یرون من الظلمة الذین بین أظهرهم المنكر و الفساد فلا ینهونهم عن ذلك رغبة فیما كانوا ینالون منهم ، و رهبة مما حذرون ، و الله یقول : "فلا تخشوا الناس و اخشون " و قال : "ألمؤمنون و المؤمنات بعضهم أولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنكر".
تحف العقول ، ص 237
چهارشنبه 19/10/1386 - 9:0
دعا و زیارت
امام حسینعلیه السلام در یكى از منازل بین راه، در مسیر كربلا به نام «بیضه» نیز حركتخود را به شیوهاى «الگویى عملى» معرفى كرد و فرمود:
«فانا حسین بن على وابن فاطمه بنت رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم نفسى مع انفسكم و اهلى مع اهلكم فلكم فى اسوة ; من حسینفرزند على و فاطمه دختر رسول خدا هستم خودم با شما و اهل بیتم با خاندان شما است و كار من براى شما الگوست .»
چهارشنبه 19/10/1386 - 9:0
دعا و زیارت
از شور عاشورا تا پیامهاى حسینى
پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم: «مكتوب عن یمین العرش ان الحسین مصباح الهدى و سفینةالنجاة»
كربلا در سینهاش پنهان هزاران راز دارد
همره هر موج خونش، گوهرى ممتاز دارد
عبارت حماسه و شور حسینى، به طور مكرر در میان مردم ما به كار رفته است و تحقق آن، كه مربوط به جنبه عاطفى و احساسى «عاشقان حسینى» است تاثیرات فراوان داشته و شاید از كمترین عامل مؤثر (شور و احساسات) بیشترین تاثیر (ایجاد و حفظ ایمان و افزایش آن) را داشتهایم .
مگر نه این است كه دین انبوهى از مردم ما در ایام محرم و یا عاشورا زنده یا زندهتر مىشود و باعثحفظ و افزایش ایمان آنها است .
آیا این واقعیت تاریخى كه جرقه و شروع انقلاب و اعلان برائت از حكومت ظلم و فساد شاهنشاهى از محرم 41 شروع شد، قابل انكار است؟ و یا این كه مؤثرترین و پیروزمندترین عملیاتهاى نظامى در دوران جنگ هشتساله با سینه زنىها و رمز یاحسینعلیه السلام و شروع شده است . . . و این كه تاثیر گذارى فراوان و نهفته و قابل هدایت و جهت دهى (تاكید بر شعور حسینى) موجب شد كه سیاست دشمنان دین بركم رنگ و بىمحتوا كردن و در برخى مواقع، برنابودى شور و حماسه و عزادارى سالار شهیدان دچار شكستشود .
حال از خود مىپرسیم: وقتى این واقعیت (حماسه حسینى) كه نه تمام دین و بلكه جزئى اندك از دین است، مىتواند تاثیرى چنین شگرف در زندگى فردى و اجتماعى بگذارد; «شعور حسینى» كه مجموعهاى از اعتقادات راستین و حقیقى و رفتارهاى فردى و اجتماعى مناسب با آن افكار است، چه تاثیرى بس شگرفتر و مؤثرتر در حوزه زندگى خواهد گذاشت؟ و چگونه خواهد توانست دوستان را هدایت و دشمنان را نا امید گرداند؟
شعور حسینى به عنوان مدینه فاضله دینى و شیعى، عبارت است از مجموعهاى از افكار و اعتقادات و رفتارهاى فردى و اجتماعى هماهنگ و برخاسته از منشا «عصمتحسینى» كه موجب بروز فرهنگ ناب محمدى و مهدوى و شیعى مىشود . اگر شعور حسینى به معناى درك و فهم و الگوپذیرى از زندگى فكرى و رفتارى سیدالشهداء حسین بن علىعلیهما السلام به عنوان موجودى زنده و پیش برنده به جامعه رخ بنماید، هر روز «عاشورا» و هرجا «كربلاست» و بهشت در دنیا تحقق خواهد یافت; چرا كه كربلا پارهاى از بهشت است .
چراغ و نور هدایت و كشتى نجات حسینى، عینیت نمىیابد مگر این كه جامعه رنگ حسینى و الگوى فكرى و رفتارى امام حسینعلیه السلام را به خود بگیرد .
نوع حركت امام حسینعلیه السلام و اهلبیت و اصحابش از مدینه تا كربلا به گونهاى توام با اعلام و آشكار كردن بوده و سخنان آن فرزند رسول خدا و فاطمه زهراعلیها السلام مىخواسته الگویى راستین و حقیقى از معارف و اعمال صالح به جامعه ارائه دهد تا، از این رهگذر، مردم هدایتیابند و دین جدش كه اسلام ناب محمدى است، دوباره زنده گردد . از همین رو، بزرگان فرمودهاند: «ان الاسلام محمدى الحدوث و حسینى البقاء» ; اسلام از ناحیه پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم به وجود آمد و از ناحیه حسینعلیه السلام بقا یافت .
مفهوم فقره نخست روایت، آشكار است و قسمت دوم كه مىفرمایند: من از حسینم، چیزى نیست مگر به این معنا كه دین من از ناحیه سالار شهیدان اباعبدالله الحسینعلیه السلام آبیارى و زنده خواهد شد . آرى، «شعور حسینى» رمز بقاى اسلام حقیقى و ناب محمدى است .
چهارشنبه 19/10/1386 - 8:59