توصیه به شستن موی سر و محاسن، شانه زدن موی سر، خوشبو کردن بدن با عطر، اصلاح سر و صورت، کوتاه کردن ناخن انگشتان، خضاب و رنگ کردن موی سر و صورت، زایل کردن موهای زاید بدن، سرمه کشیدن، روغن زدن به مو و مسواک زدن در همین راستا است.
درباره آراستگی و توجه به مرتب بودن ظاهر، ابو عبّاد می گوید: «امام رضا علیهالسلام تابستان روی بوریا و حصیر مینشست و زمستان روی گلیم. همچنین جامههای درشت و زبر میپوشید، ولی وقتی در برابر مردم ظاهر میشد، خود را میآراست».(۱)
در روایات ائمه هدی بالاترین زینت و نهایت سعادت برای مرد، برخورداری از همسری شایسته، معرفی شده است. کلینی در فروع کافی این حدیث را از امام رضا(ع) نقل می کند: «عن ابی الحسن علی بن موسی الرضا قال ما افاد عبد و فائدة خیراً من زوجة صالحة اذا رآها سرّته و اذا غاب عنها حفظته فی نفسها وماله»(۲) یعنی از حضرت رضا روایت شده که ایشان فرمودند:هیچ فایده ای به کسی نمی رسد بهتر از این که برایش بانویی باشد که نگاه کردن به او و مصاحبت با او موجب شادمانی همسر باشد و در غیاب شوهر امانت دار و حافظ حریم خویش و خانواده و اموال شوهر است.
بر خلاف تصوری که اکثر مردم دارند اسلام آرایش را مخصوص زنان نمی داند و هر دو طرف یعنی هم زن و هم مرد را دستور داده است که خود را برای همسرشا ن آرایش کنند .البته باید دانست که مشی ائمه (علیهم السلام) بر اعتدال استوار است و همواره ما را از افراط و تفریط نهی کرده اند.
از نظر امام رضا علیه السلام نظافت و آراستگی ظاهر و ایجاد جذبه وظیفه ای متقابل برای زن و مرد دانسته شده است. امام رضا(ع) می فرمایند: «لقد ترک النساء العّفة لترک ازواجهن التهیة لهُنّ ؛(۳) چه بسا که بی توجهی مرد به آراستگی ظاهر سبب گردد که زن از پاکدامنی فاصله بگیرد.
در همین زمینه حسن بن جهم می گوید : دخلت علی ابی الحسن (علیه السلام) و هو مخضب بسواد. فقلت: جعلت فداک قد اختضبت بالسواد؟ قال: ان فی الخضاب اجراً . ان الخضاب و التهیئه مما یزید فی عفه النساء ولقد ترک النساءالعفه لترک ازواجهن التهیئه لهن ؛ ابن جهم می گوید: نزد امام رضا (علیه السلام) رفتم و او موهایش را رنگ سیاه زده بود. گفتم :فدایت شوم، با رنگ سیاه موهایت را رنگ کردی؟ فرمود: در رنگ آمیزی مو پاداش است. رنگ کردن موی و آمادگی (با آراستن ظاهر) از چیزهایی است که پاکدامنی زنان را افزون می سازد. زنان پاکدامنی ها را رها کردند چون همسرانشان خود را برای ایشان آماده نکردند.(۴)
امام رضا (ع) همچنین در بیانی راهگشا در این زمینه تأکید فرموده اند: «من اخلاق الانبیاء التّنظُفُ ؛(۵) پاکیزگی از خلق و خوی انبیاست» و ضمن آنکه گام نهادن در این قلمرو را توأم با ثواب می دانند، می فرمایند: زنان بنی اسرائیل از عفت و پاکی دست برداشتند و این مسئله هیچ سببی نداشت جز آن که شوهران آنان، خود را نمی آراستند. سپس آن حضرت افزودند: انّها تشتهی منک مثل الّذی تشتهی منها؛(۶) ؛ زن هم از مرد همان انتظاری را دارد که مرد از او دارد..
در همین راستا امام رضا (ع) استفاده از عطر را باعث انبساط روحی دانسته می فرماید: «چهار چیز است که دل را باز می کند و غم را از بین می برد: عطر زدن، عسل خوردن، سوارى کردن و به سبزه نظر کردن!» و نیز در توصیه ای دیگر به مردم می فرمایند: « برای مرد سزاوار نیست که استفادی هر روزه از بوی خوش را ترک کند پس اگر نتوانست، یک روز در میان و باز اگر نتوانست، در هر جمعه خود را خوشبو سازد و هیچ گاه این عمل را رها نکند».
محمد انصاری مدیر وکارشناس شبکه وهابی وصال حق در برنامه آن روی سکه با پخش کلیپ هایی از سخنرانی بزرگان شیعه در مورد مقام حضرت زهرا (س) مدعی شددر روایات اهل سنت در شان ومنزلت حضرت زهرا (س)هیچ روایتی وجود ندارد.
در منابع تفسیری، روایی، رجالی و تاریخی اهل سنت صدها روایت در شأن و منزلت حضرت فاطمه(س) دیده می شود. در اینجا به نمونه ای بسیار کوتاه از آنها اشاره می کنیم:
1. وجود حضرت فاطمه(س) قبل از تولد آدم و حوا
«ابن حجر عسقلانی از دانشمندان اهل سنت ،در لسان المیزان، ، ج3، ص345.» می گوید:
ابن حجر عسقلانی از امام حسن عسکری (ع) و او از پدران خود و آنها از جابر بن عبدالله و او از پیامبر(ص) نقل می کند که« آدم و حوا وقتی در بهشت بودند، نور وجود حضرت زهرا را دیدند و خداوند به آن دو فرمود: نور ایشان دو هزار سال قبل از خلقت شما آفریده شده بود.»
2. ازدواج حضرت فاطمه(س) به امر خداوند
در منابع اهل سنت روایات زیادی، از بزرگانی «همچون امام علی(ع) ،در ذخائر العقبی، احمد طبری، ، ص31.»، « عبدالله بن مسعود در کتاب مجمع الزوائد نورالدین هیثمی، ، ج9، ص204.» «عمر بن خطاب درذخائر العقبی،» احمد طبری، ، ص31.» «بلال بن حمامه،در اسدالغابة ،ابن اثیر، ، ج1، ص206.» «سنان شفعله در اسدالغابة ابن اثیر ج2، ص358.» و انس در این خصوص نقل شده است.
3. اولاد حضرت فاطمه(س) ذریه پیامبر
«حاکم نیشابوری، درالمستدرک، ، ج3، ص164» می گوید: او در عالم بشریت تنها کسی است که اولادش، ذریه پیامبر هستند. در روایت عاصم به بهدله آمده است: در مجلسی، حجاج ذریه بودن امام حسین(ع) را برای پیامبر انکارکرد. اما یحیی بن یعمر او را ذریه حضرت دانست و پس از تهدید حجاج، برای اثبات آن به آیات 84 و85 سوره انعام استشهاد کرد که خداوند حضرت عیسی را از ذریه آدم معرفی کرده، در حالی که حضرت عیسی پدر نداشت و از طرف مادر خود حضرت مریم به آدم می رسد.
« در تهذیب الاسماء محیالدین یحیبن حزام، ص162، ح 118؛ درالاربعین فی مناقب امهات المؤمنین ابن عساکر عبدالرحمن، ، 1406ق، ص84.» آمده است :
« حضرت فاطمه(س) پاره تن پیامبر است.»
«حضرت فاطمه(س) سرور زنان دو جهان (سیدة نساء العالمین) است. »
«ابن اثیر،در اسدالغابة ، ج1، ص206.» آورده است «غضب فاطمه(س) غضب خدا و رضای او رضای خدا»
حاکم نیشابوری، درالمستدرک، ج3، ص154 آورده است:
پیامبر خدا(ص) فرمود:
«یا فاطمه، ان الله یعضب لغضبک و یرضی لرضاک؛ ای فاطمه، بی شک خداوند از غضب تو غضبناک و از رضای تو راضی می شود.»
« احمدبن اسماعیل بخاری،در صحیح بخاری، ج5، ص57.» آورده است: «حضرت فاطمه(س) مدافع رسالت بود. »
در این زمینه روایات مختلفی به ویژه در دفاع از پیامبر(ص) در مقابل ابوجهل وجود دارد.
4. حضرت فاطمه(س) در محشرَ
ابن جوزی،در تذکرة الخواص، ، ص279؛ و متقی هندی، درکنزالعمال، ، ج12، ص106 آََورده اند:
روایات مختلفی از بزرگان، همچون امام علی(ع)، عایشه، ابوسعید، ابوهریره، ابوایوب، سوید بن عمیر، بریده، ابن عمر و دیگران نقل شده که پیامبر گرامی اسلام فرمود: «اهل محشر به دستور خداوند، چشمان خود را می بندند تا حضرت فاطمه(س) از صحرای محشر عبور کند.»
اما جایگاه حضرت فاطمه(س) نزد علما عامه
در اینجا به ذکر چند مورد در این باره بسنده می کنیم:
1. سیوطی ، ص34 می گوید: «ما عقیده داریم برترین زنان عالم، مریم و فاطمه(س)اند.
2. «محمد آلوسی ،در روح المعانی ، ج3، ص138.» می گوید:
در حدیث آمده است: «ان الفاطمة ابتول افضل نساء المتقدمات و المتاخرات.» با این حدیث، افضل بودن فاطمه(س) بر تمام زنان ثابت می شود. زیرا او روح و روان رسول خدا بود. از این رو بر عایشه نیز برتری داشت.
3.«عبدالرحمن بن ابی الحسن السهیلی ، در الروض الانف، ، ج1، ص279» بعد از نقل حدیث معروف «فاطمه بضعة منی» می گوید: «من کسی را مساوی با بضعه رسول الله نمی دانم.»
4. «ابن الجکنی عبدالرحمن بن ابی الحسن السهیلی ، الروض الانف، ، ج1، ص279» می گوید:«بنابر قول صحیح تر، فاطمه از همه زنان افضل است.»
واین بود مختصری از فضائل آن حضرت درنزد عامه که وهابیت بخاطر عداوتی که دارند منکر آن می شوند.
*سوال :چرا اسلام بانوان را ملزم به رعایت حجاب کرده است و آیا این الزام براى زن محدودیتى دارد؟
راه حلّ این شبهه و تبیین حجاب در بینش قرآن کریم این است که زن باید کاملاً درک کند که حجاب او تنها مربوط به خود او یا مرد سرپرست او و یا حتی خانواده وی نیست تا بگوید من از حق خودم صرفنظر کردم، مرد بگوید من راضیم و یا اعضاى خانواده رضایت دهند، بلکه حجاب زن، حقى الهى است، لذا مىبینید در جهان غرب و کشورهایى که به قانون غربى مبتلا هستند، اگر زن همسردارى آلوده شد و شوهرش رضایت داد، قوانین آنها پرونده را مختومه اعلام مىکنند، اما در اسلام اینگونه نیست، یعنی حرمت زن، اختصاص به خود زن شوهر و برادر و فرزندانش ندارد به عبارتی اگر همه رضایت دهند، قرآن راضى نخواهد بود، چون حرمت و حیثیت زن بعنوان حقاللَّه مطرح است، خداى سبحان زن را با سرمایه عاطفه آفریده است تا معلّم رقّت بوده و پیام عاطفه بیاورد، حال اگر جامعهاى این درس رقّت و عاطفه را ترک نموده و به دنبال غریزه و شهوت رفتند، به همان فسادى مبتلا مىشوند که در غرب ظهور کرده است. بنابراین کسى نمیتواند نسبت به نداشتن حجاب رضایت داشته باشد. از این جهت است که قرآن کریم مىگوید، هر گروهى، اگر راضى هم باشند، شما حد الهى را در برابر آلودگى اجرا کنید، معلوم مىشود عصمت زن، حقاللَّه است و به هیچ کسى ارتباط ندارد. قهراً همه اعضاى خانواده، اعضاى جامعه و حتی خود زن، امین امانت الهى هستند. زن به عنوان امین حقاللَّه از نظر قرآن مطرح است، یعنى این مقام، حرمت و حیثیت را خداى سبحان (که حق خود اوست)، به زن داده و فرموده است: این حق مرا به عنوان امانت حفظ کند، آنگاه جامعه به صورتى درمىآید که شما در ایران مىبینید، جهان در برابر ایران خضوع نموده است، زیرا که در مسأله جنگ تا آخرین لحظه، صبر نمود و کارى که برخلاف عاطفه، رقت، رأفت و رحمت باشد انجام نداد. با این که دشمنان او از آغاز، حمله به مناطق مسکونى، کشتار بىرحمانه بىگناهان و غیر نظامىها را مشروع نمودند.
جامعهاى که قرآن در آن حاکم باشد، جامعه عاطفه است، راز این امر نیز در این است که نیمى از جامعه را معلمان عاطفه که همان مادران میباشند، به عهده دارند چه بخواهیم، چه نخواهیم، چه بدانیم و چه ندانیم اصول خانواده درس رأفت و رقّت مىدهد، و رأفت و رقّت در همه مسائل کارساز است
تا اینجا دختر از آخر و عاقبت خود خیلی هم شاکر بود. اما این عاقبت بخیری چندان نپایید، چند سال بعد دختر در ساحل توسط بردهدزدی ربوده شد که کشتیاش رو به سمت استانبول در خاور داشت و دختر را به بازار بردهفروشیاش برد. مردی که سازندهی دَكَل کشتی بود به این بازار رفت تا بردهای بخرد که وردستش باشد، اما وقتی چشمش به دختر افتاد دلش برای او سوخت، او را خرید و به خانه برد تا کمک همسرش باشد.
اما دزدان دریایی محمولهی این مرد را دزدیدند، و برای خرید بردههای دیگر دستش خالی ماند. مرد و همسرش و دختر به ناچار از اول تا آخر دَكَل سازی را خود به عهده گرفتند. دختر سخت و هشیار کار میکرد. دکلساز که دختر را لایق دید آزادیاش را به او بخشید و شریک کارش کرد، که سبب شعف خاطر دختر شد. روزی مرد دكلساز از دختر خواست با یک محموله بار دكل به جاده برود. اما نرسیده به سواحل چین کشتی با طوفانی شدید روبهرو شد. یک بار دیگر آب دختر را به ساحلی بیگانه برد، و یك بار دیگر دخترک به شِکوه از تقدیر به زاری افتاد. پرسید: «چرا، چرا باید تمام اتفاقات بد برای من بیفتد؟» هیچ پاسخی نشنید. از روی ماسهها بلند شد و رو به شهر گرفت. افسانهای در چین حکایت میکرد که روزی یک زن خارجی پیدا خواهد شد که خیمهای برای امپراتور خواهد ساخت.
چون هیچکس در چین صنعت چادرسازی را نمیدانست، تمام مردم چین، که شامل نسل بعد از نسل امپراتوران هم میشد، چشم به راه وقوع این افسانه بودند. سالی یک بار امپراتور فرستادههایش را روانهی شهرها میکرد تا هر جا که چشمشان به یك زن خارجی بیفتد، او را به دربار ببرند. در تاریخ یاد شده زن کشتی شکسته به حضور امپراتور رسید. امپراتور توسط مترجم از او پرسید آیا میتواند چادر بسازد. زن گفت: «فکر میکنم بتوانم.» زن طناب خواست، اما چینیها طناب نداشتند، پس زن با به یاد آوردن دوران بچگی و بزرگ شدن زیردست پدر ریسنده، ابریشم خواست و آن را ریسید و طناب را بافت.
بعد تقاضای پارچه کرد، اما چینیها پارچه نداشتند، پس زندگی خود با نساجها را به یاد آورد و پارچهی مناسب چادر را بافت. بعد تقاضای دیرک چادر کرد، اما چینیها دیرک نداشتند، پس زندگی خود با دكلساز را به یاد آورد و دیرک چادر را ساخت. وقتی تمام این لوازم آماده شد، کوشید تمام چادرهایی را که در زندگیاش دیده بود به یاد آورد. سرانجام خیمهای ساخت. امپراتور از ساخت خیمه و به تحقق رسیدن پیشگویی افسانه مبهوت شد، به دختر گفت هر آرزویی دارد بگوید تا او برآورده سازد. دختر با شاهزادهای زیبا ازدواج کرد و با فرزندانش در چین ماندگار شد و سالیان سال خوش و خوشبخت زندگی کرد. متوجه شد که گرچه ماجراهای زندگیاش به هنگام وقوع ترسناک به نظر میرسیدند، اما در نهایت برای خوشبختیاش ضروری بودند.