تأسیس قبل از پیروزی انقلاب، با تبعیضهای فراوانی كه در جامعه وجود داشت قشر عظیمی از مستضعفان از داشتن خانه محروم بودند. با پیروزی انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی (ره)، در جهت احقاق حقوق محرومان، طی حكمی، اولین نهاد سازندگی برای رفع مشكل مسكن را تأسیس كردند. امام در این فرمان، حساب 100 را در تمامی شعب بانك ملی افتتاح فرمودند و پایه و اساس بنیاد مسكن انقلاب اسلامی را بنا نهادند. حضرت امام در پیام خود فرمودند: "هیچ كس در هیچ گوشه مملكت نباید از داشتن خانه محروم باشد. بر دولت اسلامی است كه برای این مسأله مهم چارهای بیاندیشد و بر همه مردم است كه در این مورد همكاری كنند". بنیاد مسكن انقلاب اسلامی، بنا به اقتضای زمان، در اول انقلاب شروع به توزیع زمین در بین محرومان كرد. بعد از شهریور سال 1372 و تشكیل شورای عالی اداری، كار اصلی بنیاد كه در آغاز در شهرها تمركز یافته بود به روستاها منتقل شد و كار بازسازی مناطق آسیب دیده از حوادث به این بنیاد محول گردید.
برگزاری کنفرانس تکنولوژی هستهای در تخت جمشیدکنفرانس تکنولوژی هسته ای با شرکت 500 تن از نمایندگان و مسئولان اتمی کشورها در تخت جمشید برگزار شد. در این مراسم، هویدا کنفرانس را افتتاح کرد و اکبر اعتماد معاون نخست وزیر و رئیس سازمان انرژی اتمی به ریاست انتخاب گردید. مدت کنفرانس 4 روز خواهد بود .
سالروز زمین لرزه پرتلفات فارس بامداد21فروردین 1351 (دهم آوریل 1972) زمین لرزهای بهشدت 7 و یک دهم در مقیاس ریشتر در استان فارس روی داد که ضمن آن بیش از 5هزار و 300 نفر از هموطنان کشته شدند. کانون زلزله منطقه «قیر» و «کازرین» بود که تا شیراز همه جا را تکان داده بود. منوچهر پیروز، استاندار وقت تلفات منطقه جهرم را بیش از نقاط دیگر گزارش کرده بود. این زلزله 3شهر و بیش از 70 روستا را ویران ساخته بود. بیشتر مقتولان این رویداد، زنان و کودکان بودند زیرا مردها در ساعت وقوع زلزله برای کار از خانه خارج شده بودند. این زمین لرزه 4 سال پس از زلزله خراسان روی داده بود که در زلزله خراسان بیش از 20هزار تن جان خود را از دست داده بودند. اسناد مرکز جهانی جمعآوری تلفات و زیانهای زمین لرزهها نشان میدهد که در طول 30 سال منتهی به 1992، در ایران 13 زمین لرزه بسیار شدید روی داده که جمع تلفات آنها 90هزار کشته بوده است. چند روز پس از زلزله دهم آوریل 1972فارس، چنان زلزلهای در ایتالیا روی داد که ضمن آن بیش از 600نفر جان سپردند. ششم آوریل2009 نیز یک زمینلرزه بیش از 270نفر را در ایتالیا بیجان ساخت.
ترور نافرجام در ساعت 9 صبح 21 فروردین 1344، هنگامی كه محمدرضا پهلوی عازم دفتر كار خود در كاخ مرمر بود، سرباز وظیفه رضا شمسآبادی او را به مسلسل بست، ولی گلولهها به شاه اصابت نكرد و دو نفر از محافظین محمدرضا كشته و دو نفر نیز زخمی شدند. پس از این تیراندازی بلافاصله شمسآبادی توسط گارد محافظ به شهادت رسید. شاه برای نشان دادن سلامتی خود، در اتومبیلی رو باز به گردش پرداخت و روزنامهها نوشتند: بین چند نفر سرباز در كاخ مرمر نزاع در گرفت كه به تیراندازی و كشته و مجروح شدن چند سرباز منجر گردید. علیرغم سركوب انقلاب مردم در 15 خرداد 42 و تبعید رهبر این نهضت، این ترور نشان داد كه مخالفان شاه حتی در كاخ وی نیز رسوخ كردهاند و حركت انقلابی همچنان ادامه دارد.
امام خمینی(ره)پس از سخنرانی امام خمینی(ره) در سیزدهم خرداد 1342ش و دستگیری ایشان توسط رژیم طاغوت و وقوع قیام پانزدهم خرداد، رژیم، آن حضرت را نزدیك به ده ماه درحبس نگاه داشت و سپس در خانهای تحت نظر گرفت. اما عكسالعمل شدید مردم در مورد این محاصره، بازهم رژیم را به عقبنشینی وادار كرد تا آنكه امام خمینی را در هجدهم فروردین 1343 آزاد كردند. پس از آزادی امام خمینی(ره)، رژیم وانمود كرد كه امام با نظام پهلوی به تفاهم رسیده است. روزنامه اطلاعات در اینباره نوشت: "چقدر جای خوشوقتی است كه جامعه روحانیت نیز اكنون با همه مردم، همگام در اجرای برنامههای انقلاب شاه و مردم شده است". این خبر با واكنش تند آن بزرگوار مواجه شد. از این رو حضرت امام سه روز پس از آزادی، در بیست و یكم فروردین 1343، طی نطقی، طوفانی از خشم و نفرت علیه رژیم ستمشاهی به پا كردند و رژیم را وادار ساختند كه دست به عقبنشینی فضاحت باری بزند. ایشان در این نطق فرمودند: "در این روزنامه، تحت عنوان اتحاد مقدس در سرمقاله نوشته بودند كه با روحانیت تفاهم شده و روحانیان با انقلاب سفید شاه و ملت موافق هستند. كدام انقلاب؟ كدام ملت؟ آیا این انقلاب مربوط به روحانیت و مردم است؟! آقایان كه در دانشگاه هستید، برسانید به همه كه روحانیت با این انقلاب موافق نیست. خمینی را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد كرد." این سخنرانی باعث شد كه رژیم با دستپاچگی نمایندهای به محضر امام بفرستد و رسماً عذرخواهی كند. در گام بعدی، رژیم، امام را از دخالت در سیاست برحذر داشت و سیاست را حیله و دروغ معرفی كرد. ولی امام ضمن رسوا كردن چهره طاغوت، لزوم دخالت روحانیت در سیاست را یادآور شده و سیاست را از دیانت جدا ندانستند.
21 فروردین زادروز مصطفی قریب روزنامه نگار معاصر ایران است که در سال 1312 خورشیدی در تهران به دنیا آمد و 73 سال عمر کرد. قریب که 50 سال پیش از وفات، کار روزنامه نگاری را از نوشتن در کیهان آغاز کرده بود دهها سال سردبیر کل اخبار بینالملل خبرگزاری پارس و نخستین سردبیر اخبار خارجی تلویزیون دولتی ایران بود و در سمت سردبیری مجله بانک مرکزی ایران خود را بازنشسته کرد. توجه و تخصّص قریب در اخبار اقتصادی سبب شده بود که به مجله بانک مرکزی ایران هم دعوت شود. راه اندازی بخش اخبار انگلیسی خبرگزاری پارس (ایرنا) و به کارگیری تکنولوژی تازه دراین خبرگزاری از ابتکارات قریب است. او بود که برای نخستین بار کار فرستادن اخبار ایران به زبان انگلیسی را از طریق خبرگزاری پارس آغاز کرد. خود او که در زبان انگلیسی مهارت ویژه داشت، این اخبار را می نوشت و با کرایه کردن وقت از یونایتدپرس اینترنشنال آنها را به سراسر جهان میفرستاد. آموزش و تربیت خبرنویس برای خبرگزاری و رادیو - تلویزیون ملی، یکی دیگر از کارهای قریب بود. قریب شاید تنها «فیلسوف – خبرنویس» در تاریخ روزنامهنگاری ایران بوده است که از دید ویژه به اخبار نگاه میکرد. وی که مردی معنوی تمام عیار بود محال بود اجازه دهد که خبر به نقل از یک منبع تنظیم شود و به پیشنهاد و اصرار او بود که نصرت الله معینیان وزیر مربوط با خرید یک دستگاه عظیم ضبط خودکار اخبار رادیوهای ملی کشورهای مختلف (مانیتورینگ) موافقت کرد تا اخبار سایر کشورها از دست اول گرفته، ترجمه و به اطلاع پارسی زبانان برسد که به زعم قریب، اخبار خبرگزاریها دست دوم محسوب میشدند و دستکاری شده. به دلیل تجربه طولانی، قریب مهارت خاص در کشف مطالب زائد (افزوده، سابقه، تحریف، اعمال نظر و ...) اخبار واصله داشت و حذف می کرد تا به خورد ایرانیان داده نشوند.به پیشنهاد و تلاش او، اخبار خبرگزاری پارس به جای بولتن چاپی (استنسیل) با تلکس به مشتریان ارسال شد که اینک آنلاین شدهاند. روش ویژه قریب درتنظیم خبر بود که توجه مردم را از تلویزیون غیر دولتی (ثابت پاسال) برگرفت و به تلویزیون ملی متوجه ساخت و شاید این، نخستین بار بود که در تلویزیونها، خبر بر سرگرمی پیروز میشد. قریب در نوشتن خبر به جنبه آموزش عمومی آن توجه خاص داشت مثلا هنگام نوشتن نام یک شهر باید دبیران خبر جمعیت و موقعیت جغرافیایی آن را هم در قالب جملات خبری (نه به صورت تدریس جغرافیا) ذکر میکردند. همین طور درمورد کشورها، اشخاص و .... قریب در تهران، قلهک، کوچه قریب زندگی می کرد و هانجا فوت شد.
21 قتل مرموز دو افسر ژاندارم و افزایش بدگمانی نسبت به انگلیسیهافروردین 1295 (10آوریل1916) دو افسر ژاندارم- یک سرگرد و یک ستوان- در شیراز به طرز مرموزی کشته شدند. چون ژاندارمری تنها نیروی مسلح ایران در برابر «اس.پی.آر.» انگلستان بود، در قتل این دو افسر، انگلیسیها مورد سوء ظن قرار گرفتند و شیرازیها تا زمان لغو موافقتنامه اوت1907 سنپترزبورگ مبنی بر تقسیم ایران، کینه انگلیسیها را از دل بیرون نکردند و بارها با آنان مسلحانه برخورد داشتند و تلفات وارد ساختند. انگلیسیها هیچگاه در فارس آرامش نداشتند. لنین بود که موافقتنامه سن پترزبورگ را لغو کرد.
حكیم میرزا ابوالحسن بن محمد جلوهحكیم میرزا ابوالحسن بن محمد جلوه، عارف، فیلسوف و متكلم شیعی ایرانی معروف به میرزای جلوه در حدود سال 1202ش (1238ق) در احمدآباد گُجُراتِ هند متولد گردید. در 7 سالگی به اتفاق خانواده به زَواره اصفهان، زادگاه اجدادش بازگشت و در 14 سالگی پدرش را از دست داد. چون پدران و نیاكان میرزا ابوالحسن، اهل علم و فضل بودند، او نیز تحت تاثیر فضای موروثی خانواده واقع شد و تصمیم گرفت كسب دانش را تا پای جان دنبال كند. پس در زمره طالبان علم درآمد و با وجود سختیهای زندگی، مقدمات دانشهای گوناگون دینی آن زمان مانند: زبان و ادبیات عرب، منطق، كلام، تفسیر، حدیث و فلسفه را فرا گرفت و به ویژه در حكمت الهی و طبیعی به مقامی در خور توجه رسید. ایشان در این میان با شاعران بزرگ اصفهان هم دوستی داشت و به محافل ادبی رفت و آمد میكرد، چندان كه ذوق شاعری در او پدید آمد و با پژوهش و كار علمی و هنری بسیاری كه در این زمینه كرد و تمرینهایی كه بدان دست یازید، سخنوری چیره دست و توانا گردید و "جلوه" تخلص نمود. میرزا ابوالحسن جلوه پس از سالیانی توقف در اصفهان و كسب مدارج والای علمی، در 35 سالگی به تهران عزیمت كرد و در مدرسه دارالشفای تهران اقامت گزید. وی به مدت، چهل سال در این مدرسه به تدریس و تحقیق و تألیف روزگار گذراند و معیشت خود را از املاك اجدادی تأمین میكرد. مجلس درس او میعادگاه دانشپژوهان و بزرگان و دانشمندانی بود كه از هر كران برای بهرهگیری از دریای دانش او بدانجا میشتافتند. ناصرالدین شاه قاجار چندین بار به دیدار او رفت و در حجره محقر او نشست و درباره مسائل گوناگون علمی و فلسفی به گفتگو با او پرداخت و مشكلات خود را در میان نهاد و پاسخ شایان شنید. پادشاه او را بسی گرامی میداشت اما میرزای جلوه هیچ بهره مادی از نزدیكی به دربار و شاه برنگرفت و خواستار هیچ نعمتی غیر از خدای منعم فیاض نگشت. میرزای جلوه از بزرگترین دانشمندان فلسفه و حكمت به شمار میآمد. وی آثار متعددی همچون حواشی بر اسفار ملاصدرا و شفای ابنسینا دارد و همچنین رسالههایی در وجود و اقسام آن، تركیب و احكام آن و نیز بیان استجابت دعا و دیوان اشعار نغز و زیبایی از ایشان به جای مانده است. این حكیم بزرگ در طول بیش از دهها سال تدریس، شخصیتهای فرهیختهای همچون: میرزا طاهر تنكابنی، سیدحسین بادكوبهای، میرزا حسن كرمانشاهی، میرزا مهدی آشتیانی، شیخ عبدالنبی نوری، میرزا علی اكبر حكیم یزدی، میرزا محمدعلی شاهآبادی، آخوند ملامحمد كاشانی و جهانگیرخان قشقایی و... تربیت نمود. میرزا ابوالحسن جلوه سرانجام در 21 فروردین 1276ش برابر با 6 ذیقعده 1314ق در 74 سالگی بدرود حیات گفت و در جوار مقبره ابنبابویه در شهر ری به خاك سپرده شد.
ترور صیاد شیرازی در کارنامه تروریستی سازمان مجاهدین خلق از جهات بسیاری قابل تعمق نشان می دهد. ادله ای که مجاهدین خلق برای این ترور ارائه می کنند حاکی است که برای این عمل صرفنظر از دلایلی که سازمان به آن اتکا می کند باید به دنبال دلایل و انگیزه های پنهان دیگری گشت. دلایل مجاهدین در اطلاعیه های نظامی خود که تماما در ویژه نامه نشریه مجاهد به همین مناسبت انتشار یافت حول سه محور جمع بندی شده است.1- نقش صیاد شیرازی در دفاع از تمامیت ارضی ایران در جنگ با عراق.2- نقش شیرازی در مهار و کنترل غائله کردستان در بدو انقلاب سال 57.3- نقش وی در عملیات موسوم به فروغ جاویدان که مجاهدین خلق با پشتوانه ارتش عراق خاک ایران را مورد تعرض نظامی قرار دادند.
دلایل ارائه شده برای توجیه ترور صیاد شیرازی در نوع خود بیانگر این معنی است که وی در تمام موارد یاد شده به عنوان یک نیروی ارتشی بر اساس وظایف تعریف شده خود تنها اقدام به دفاع و دفع تعرض نظامی به خاک ایران نموده است. انفاقا در دو مورد یاد شده یعنی دفع تجاوز نظامی عراق به ایران و غائله کردستان، مجاهدین خلق در فاز موسوم به سیاسی کمابیش اقدامات فوق را مشروع تلقی و نسبت به عاملین اغتشاش در این منطقه موضع گیری و حتی مواضع سازمان در این رابطه منجر به بروز اختلافات سیاسی میان مجاهدین خلق و سازمان چریکهای فدایی ، حزب دمکرات کردستان، کومله و سازمان منشعب از مجاهدین خلق یعنی پیکار در راه آزادی طبقه کارگر گردید. در این راستا می توان به مجموعه مصاحبه های مسعود رجوی با نشریه مجاهد طی اسفند ماه سال 1359 تا اردیبهشت سال 1360 مراجعه کرد. عجالتا در این مختصر به موضع گیری سازمان در قبال چریکهای فدایی خلق که طی دو اطلاعیه اتخاذ شد بسنده می کنیم. مجاهدین خلق در دومین اطلاعیه خود در خصوص مسائل کردستان و نقش امپریالیسم و عوامل محلی آن در این ماجرا ضمن هشدار به چریکهای فدایی خلق و سفارش به اجتناب از این درگیری ها می نویسند:" آنچه به چریکهای فدایی خلق مربوط می شود ، درگیری و نحوه دخالت نابجای آنها در منطقه است که بی تردید به دلیل عواقب سیاسی سوء آن حاکی از اشتباهات جدی در نحوه برخورد و ارزیابی موقعیت سیاسی – اجتماعی موجود و خلاصه بی توجهی به دام از پیش پهن شده امپریالیستها و مرتجعین محلی است. دامی که گرفتار شدن در آن نمی تواند به حال انقلاب سودمند باشد."(1) در این اطلاعیه مجاهدین خلق کرارا هشدار می دهند که اتفاقات کردستان محصول تعامل عوامل مرتجع منطقه با امریکا است. و در این رابطه می نویسند:" دشمن استعمارگر به اتکای پایگاههای واژگون نشده ضد انقلاب و ارتجاعی اش و به اتکا به انبوه مزدوران سیا و ساواک که دقیقا گوش به زنگ نشسته و همانطور که از پیش تذکر دادیم یک آن نیز از طرح توطئه غافل نیست."(2)چنانچه در این موضع گیری ها محسوس است مجاهدین خلق در زمان غائله کردستان بهتر از هر کس به این مهم واقف بودند که عوامل محلی وابسته به امریکا بعلاوه آنچه مجاهدین بارها با عنوان چپ روی گروههای مارکسیست از آن یاد کرده اند باعث و بانی آن بود. در خصوص نقش صیاد شیرازی در جنگ نیز سازمان کماکان از همین موضع عراق را آگاهانه یا ناآگاهانه آلت دست امریکا برای شکست انقلاب ارزیابی کرده است. مجاهدین در آغاز جنگ و حمله عراق به ایران اگر چه تلویحی اما انگیزه های پنهان آن را بر اساس خواست و تمایل امریکا ارزیابی و دفاع را حق مشروع مردم ایران می دانستند. در حقانیت این دفاع همین بس که مجاهدین مدعی بودند مستقیما در آن شرکت داشته اما مورد بی مهری مسئولین قرار گرفته اند. در کنار این دلایل اما دلیل برجسته تر مجاهدین خلق برای ترور صیاد آنگونه که ادعا می کنند نقش وی در دفع تعرض توامان مجاهدین خلق و حمایت توپخانه ای و هوائی ارتش عراق به خاک ایران (موسوم به عملیات فروغ جاویدان) است. عملیات فروغ جاویدان بر اساس طراحی رجوی قرار بود به مسئله سرنگونی منتهی شود. فرض پذیرش این ادعا به این معنی است که مجاهدین در قبال این تعرض نظامی تواما با عراق، انتظار دفاع و مقابله از سوی نیروهای مرزی را نداشته اند. اینکه این توهم تا چه میزان واقع نگرانه است می ماند به بررسی عقلانی و منطقی این ادعا. در کنار این ادعاها مجاهدین در ویژه نامه ای که به همین مناسبت به چاپ رساندند به مواردی اشاره دارند که در نوع خود موجب شگفتی و تعجب خوانندگان است. از جمله می توان به دو نمونه از این ادعاها که به استناد آن حکم ترور صیاد صادر شده اشاره کرد. در صفحه اول نشریه ویژه نامه مجاهد به مناسبت ترور صیاد شیرازی این تیتر به چشم می خورد:"ماموریت صیاد شیرازی در سرکوب زندانیان سیاسی"(3)در متن به خاطرات زندانی ای اشاره می شود که مدعی است از طریق گفتمان او با صیاد شیرازی متوجه تاسیس ارتش آزادیبخش شده است. این می شود نقش صیاد در سرکوب زندانیان سیاسی. در این رابطه می خوانیم:" صیاد شیرازی شروع به صحبت کرد. مضمون حرف او این بود که ما قدرت داریم و ارتش عراق را با آن همه نیرو شکست دادیم. اینکه چند نفر دور هم جمع بشوند و بگویند ارتش درست کرده ایم این یک شعار بیش نیست. بعد از حرفهای او بود که تازه ما متوجه شدیم ارتش آزادیبخش تشکیل شده است."(4)یا در بخش دیگری دلیل کینه به اصطلاح انقلابی مجاهدین به صیاد تلاش برای حفظ وحدت ارتش و سپاه ذکر می شود، در این رابطه می خوانیم:" صیاد شیرازی در مراسم صبحگاه مشترک پرسنل نیروی نظامی و انتظامی استان فارس با اشاره به وحدت و هماهنگی ارتش و سپاه در طول جنگ هشت ساله ضرورت حفظ وحدت را مورد تاکید قرار داد."(5) این نمونه های در نوع خود شگفت انگیز به عنوان ادله مجاهدین برای ترور صیاد شیرازی هر واقع نگری را متقاعد می کند که این ادعاها نمی تواند صورت مسئله اصلی مجاهدین برای این اقدام باشد. می ماند بررسی فرضهای دیگری که در نهایت این اقدام را خارج از اراده و خواست مجاهدین منظور می کند. واقعیت این است که صیاد شیرازی یک عنصر ملی است. او صرفنظر از تمامی چالشهای درون مرزی اما وظایفش در قبال حراست و دفع هر گونه تعرض نظامی به خاک کشور تعریف شده است. مجاهدین خود نیز به خوبی نسبت به موقعیت و وظایف او اشراف دارند. با این حال تمسک آنها به بهانه های واهی که به نمونه هایی از آن اشاره شد دو فرض را محتمل می کند. اینکه مجاهدین بر اساس شرایط پیش رو و شکستهای سیاسی و نظامی تلاش می کنند با این اقدام مورد توجه رسانه های غربی واقع و بخشی از انزوای خود را ترمیم کنند. این فرض با عنایت به حجم قابل ملاحظه ای از اخبار خبرگزاریهای مختلف دنیا و پوشش دادن وسیع و دامنه دار مجاهدین در نشریه خود می تواند توجیه کننده بخشی از این اقدام باشد. در این رابطه کافی است به حجم این مطالب در نشریه مجاهد توجه شود. نقطه کانونی این اخبار و تحلیلها بر بزرگ نمایی توان نظامی و قدرت مانور مجاهدین در داخل خاک ایران تاکید دارد.فرض دیگر این که این ترور بر اساس کینه و دستور رژیم عراق از صیاد شیرازی و بالطبع استقبال مجاهدین خلق از منافع احتمالی آن طراحی و انجام شده است. این فرض به استناد مدارکی که پس از سقوط صدام به دست آمده به حقیقت نزدیکتر است. در ملاقات مسعود رجوی با سپهبد طاهر حبوش مسئول سرویس اطلاعات عراق که در اواسط سال 2001 صورت می گیرد وی با تشریح مناسبات سازمان و سرویسهای اطلاعاتی عراق آشکارا اعتراف می کند که دستور ترور صیاد شیرازی را به مجاهدین خلق صادر کرده است . محور این ملاقات در رابطه با ترورهای داخل ایران و تاثیر آن بر شرایط سیاسی و اجتماعی است. در این مذاکرات حبوش آشکارا ضمن حمایت از این عملیات تصریح می کند جهت و هدفهای این عملیات را آنها تعیین می کنند. رجوی در این ملاقات ظاهرا از موضع گیری کاردار عراق علیه مجاهدین خلق که پس از ترور صیاد شیرازی با روزنامه رسالت انجام شده رنجیده است . رجوی در این ملاقات با اشاره به این مصاحبه و پی آمدهای آن برای مجاهدین می گوید:" من فقط دنبال این مطلب هستم که این مصاحبه بعد از جریان صیاد شیرازی صورت گرفته و این عملیات را تروریستی و ناجوانمردانه خوانده است. من در آن زمان با استاد طارق عزیز تماس گرفته و این مطلب را گفته ام و ایشان از من عذرخواهی کردند. استاد طارق عزیز گفت : از طرف من اطلاعیه صادر کنید و من هم در تاریخ 20 مه 1999 (30 اردیبهشت 1378)این پیام را که حاصل توافقی بود که با استاد طارق عزیز داشتم و شما آن را مشاهده می کنید صادر کرده ام. این توافق بین ما و استاد طارق عزیز با هماهنگی سیدالرئیس( صدام حسین ) از قبل بوده است."(6)در ادامه این اظهارات از سوی رجوی، حبوش گلایه او را با این توضیح که ما قادر به باز کردن بیش از یک جبهه نبوده و تاکید بر اینکه دستور ترور صیاد شیرازی را خود ما داده ایم به موضع تاکتیکی کاردار عراق در گفتگو با روزنامه رسالت اشاره می کند و می گوید:"وقتی من به شما برای انجام این عملیات ( ترور صیاد شیرازی) دستور دادم، معلوم است که بیان این مطلب تاکتیکی است. زیرا ما نمی خواهیم در بیش از یک جبهه بجنگیم."(7)این تعاملات و محتوای آن دلایل اقدام مجاهدین خلق به ترور صیاد شیرازی را مستندتر از بهانه های بی پایه و اساس مطروحه مجاهدین در موضع گیریها و نشریاتشان نشان می دهد. باید اذعان داشت که صیاد شیرازی به استناد آنچه در مراسم تشیع او مشاهده شد از محبوبیت خاصی در نزد مردم برخوردار بود. این را نحوه زندگی شخصی او و پرهیز آگاهانه اش از هر گونه فاصله گرفتن از مردم نشان می دهد. چه بسا عمده موفقیت مجاهدین در ترور ایشان ناشی از اجتناب از رعایت تشریفات امنیتی بوده است. اگر چه مجاهدین خلق ترور صیاد شیرازی را موفقیتی بزرگ ارزیابی کردند اما بدون شک باید آن را مرهون پایبندی و عشق توامان او به وطن، مردم و باورهایش تلقی کرد.پی نوشت ها :
(1)اطلاعیه "هشدار سازمان مجاهدین خلق به سازمان چریکهای فدایی خلق". مجموعه اطلاعیه ها و موضع گیریهای سازمان مجاهدین خلق ایران. انتشارات سازمان مجاهدین خلق.ج اول. ص102.(2) همان.(3) نشریه مجاهد ویژه نامه ترور صیاد شیرازی. 21 اردیبهشت 1378.(4) همان.(5) همان.(6) کتاب برای قضاوت تاریخ. متن مذاکرات مسعود رجوی با مسئولین اطلاعاتی عراق( در زمان حکومت صدام) انتشارات خارج کشور. ناشر ایران اینترلینک. چاپ اول 1383. ص،
یادداشتى از امیر جانباز روشندل محمد ایران نژاد
غروب ۲۱ فروردین ! مردى كه خالصانه سخت ترین بحران هاى جنگ را مدیریت كرده بود، دیگر در میان ما نبود. من خسته و دلگیر از جفاى این روزگار مقابل پیرزن روستایى نان فروش ایستادم و سلام كردم. او اما همان طور كه مثل همیشه نان ها را در دستانم مى گذاشت گفت: پسرم تسلیت مى گویم! باید شهادت صیاد را به شما تسلیت بگویم! براى من سوگوارى همرزمانم كه از نزدیك قدرت فرماندهى و زحمات او را در سخت ترین روزهاى جنگ حس كرده بودند؛ طبیعى بود، اما نفوذ اینچنینى صیاد در درونى ترین لایه هاى جامعه ایران ارزشى داشت كه با هیچ مدال و درجه اى قابل مقایسه نبود. براى اولین بار بود كه تسلى و آرامش ناشى از تسلیت و همدردى یك انسان را اینگونه لمس مى كردم.صیاد تنها كاریزما و نابغه مدیریت و فرماندهى ارتش نبود بلكه او به همان اندازه در درونى ترین لایه هاى اجتماع ایران نفوذ داشت. تشییع پیكر پاك صیاد كه مقام معظم رهبرى بر آن بوسه زد؛ پس از رحلت مرادش امام خمینى رحمت الله علیه بزرگترین تشییع جنازه اى بود كه در ایران برگزار شد و این آخرین و شاید بزرگترین افتخار و مدالى بود كه او براى ارتش به دست آورد.نام او در كنار فلاحى، نامجو، فكورى، كلاهدوز و جهان آرا با شكست حصر آبادان در ذهن مردم ایران گره خورده است. صیاد پس از شهادت فلاحى و نامجو و كلاهدوز طراحى و مدیریت عملیات هاى ائتلافى پیروزمندانه ارتش و سپاه را بر عهده گرفت كه هنوز از بزرگترین افتخارات ارتش جمهورى اسلامى ایران محسوب مى شوند. طراح و مدیر دهها عملیات پیروزمندانه همچون فتح المبین (كه بیشترین شكست را به دشمن وارد كرد)، طریق القدس، فتح خرمشهر و سرانجام در پایان جنگ شكست حمله خائنانه منافقین در عملیات مرصاد هیچگاه از ذهن مردمى كه سالهاى سخت دوران دفاع مقدس را درك كرده اند، نخواهد رفت.صیاد خستگى ناپذیرترین فرمانده جنگ بود. مردى كه در طول تمام هشت سال در جنگ حضور داشت براى لحظه به لحظه جنگ با تمام وجودش زحمت كشید. او تا به صبح در قرارگاه هاى تاكتیكى كاغذهاى كالك را به دیوار مى چسباند و طراحى مى كرد و طراحى مى كرد و دوباره طراحى مى كرد و... و روزها در مسیرى كه جیپ فرماندهى از یك قرارگاه تا محل استقرار تیپ مى رفت در آن مسیر سخت و پردست انداز لحظه اى مى خوابید. او یك عارف واقعى بود كه جسمش به معناى واقعى تابع روحش بود.ولایت پذیرى و نزدیكى او به امام عمق و معنایى داشت كه قابل توصیف نیست. او یك مرید واقعى امام بود و در عین حال كه نزدیكترین دیدگاهها را به دیدگاه هاى امام داشت تبعیت او از امام یك الگوى تاریخى است.صیاد در حالى كه افتخار قدرت مدیریت ارتش محسوب مى شد، در حالى كه توانمندى هایش در مدیریت عملیات هایى همچون شكست حصر آبادان، فتح المبین و فتح خرمشهر از توانمندى عالى ترین ژنرال هاى جهان بالاتر بود. اما خلوص و تواضع و صمیمیتى را به همراه خود آورد كه در هیچ یك از ارتش هاى جهان وجود خارجى ندارد. این ویژگى همه فرماندهان نزدیك به امام همچون نامجو یا چمران بود. آنها در كنار سربازانشان مى نشستند بى آنكه ذره اى از انسجام و اقتدار خود و فرمانبردارى سربازان و فرماندهان زیردست خود بكاهند. بلكه گاه تنها یك نگاه فرمانده براى انجام هر دستورى كافى بود. صیاد ثابت كرد كه قدرت فرماندهى با غرور فرماندهى متفاوت است و فرمانده هیچ نیازى به اشرافى گرى ندارد. این درست سیره امام و به معناى تبعیت از سیره نبوى بود. صیاد مردى بود كه اشرافى گرى را در ارتش از میان برد. او دستور داد همه گردان ها مسجد زیرزمینى بسازند و همه فرماندهان و سربازان به سیره نبوى، بى آنكه صف ها را به هم بزنند و جایگاهى براى خود قایل شوند دور یك سفره بنشینند و ضمن صرفه جویى در وقت و زمان و پرهیز از اسراف، هر روز با هم انس و الفت بیشترى بگیرند.صیاد یك فرهنگ ساز بود. فرهنگ خستگى ناپذیرى و مقاومت در كنار سادگى و معنویت! ارتش، فرهنگ نماز اول وقت را تا حدود زیادى مدیون صیاد است. او همیشه گراهاى زمانى اش بعد از نماز بودو جلسات را بعد از نماز برگزار مى كرد. صیاد ارتباط عجیب روحى و معنوى با خط مقدم داشت و در لحظات سخت و بحرانى با حضور در خط مقدم نگاه بانفوذ و مهربانش چنان روحیه اى به بچه ها مى بخشید كه تأثیر و قدرت آن از هر مهماتى و تجهیزاتى براى آنها بیشتر بود. دوست عزیزم جناب سرهنگ شكیبایى نقل مى كرد كه نیروهاى ایرانى پس از آنكه ارتفاعات سراسپندار كردستان عراق را با زحمات زیادى به دست آوردند، با پاتك سخت عراقى ها مواجه شده بودند و از دست دادن آن براى نیروهاى ایرانى خیلى سخت بود. شكیبایى كه از لشكر ۷۷ براى كمك به بچه هاى لشكر ۲۳ به منطقه رفته بود از طریق بى سیم بچه ها را به حضرت زهرا سلام الله علیها قسم مى دهد كه فقط مهمات بفرستید. شخص سومى از پشت بى سیم با او ارتباط مى گیرد.لحظاتى بعد هلیكوپترى ایرانى به سختى در آن دره مى نشیند. هنگامى كه سربازان به طرف هلیكپوتر مى روند، مى بینند كه صیاد خود مهمات را روى دست گرفته و به سمت بچه ها مى آورد. سرهنگ شكیبایى مى گفت روحیه اى كه در آن لحظه نیروها با دیدن صیاد پیدا كردند به هیچ نحو دیگرى به دست نمى آمد.هنوز لوح هاى تقدیرى كه او گاه خود شخصاً در خط مقدم به بچه ها مى داد از زیباترین و دوست داشتنى ترین خاطرات و بزرگترین سندهاى افتخار فرماندهان ارتش محسوب مى شود و این سنت او بود كه هرگاه از موفقیت و تلاش هر فرمانده اى آگاه مى شد هرگز آن را نادیده نمى گرفت.هنوز یاد آن نگاه مهربان و مجاهدانه وى پس از آنكه با نیروهایم موفق شدم قله حلبان را از وجود نیروهاى عراقى پاك كنم، هنگامى كه لوح تقدیر و امضاى مباركش را به من مى داد لذت وصف ناپذیرى از خدمت به اسلام در وجودم جارى مى سازد.در خاطر من یاد تو باقى است هنوزگلبانگ فریاد تو باقى است هنوزاسطوره عشق و ایمان و جهادآواره تكبیر تو باقى است هنوزواقعیت آن است كه صیاد حكم یك پدر را براى همه پدران سختكوش و مقاوم و شكست ناپذیر ارتش داشت و فقدان او هیچگاه جبران شدنى نیست. اما او درست همچون امام به همان اندازه كه شناخته شده و مشهور است، غریب و ناشناخته باقى ماند و همچون مرحوم حاج سیداحمد آقا گنجینه اى را با خود برد كه به دست آمدنى نیست و شاید هیچگاه تاریخ و متفكران نتوانند عظمت واقعى و دردها و ناگفته هاى او را كشف و بیان كنند. اگرچه صیاد همواره اسطوره ارتش باقى خواهد ماند و امروز نیز نیروهاى نظامى جمهورى اسلامى ایران با تأسى به اینگونه الگوهاى ماندگار جهادى آمادگى دفاع و مواجهه با كلیه تهدیدات دشمنان را دارند.منبع : روزنامه ایران