دعا و زیارت
یكی ازمهمترین الگو ونمونه های بارزی که اسلام به آن اهمیت زیادی داده، برقراری عدالت در بین افراد با هویت های مختلف است؛ بنابرین به تمام پیروان خود دستور اكید داده است كه صرف نظرازهر نوع امتیازی، از قبیل رنگ، نژاد، ثروت، مقام ونسب و... در بین مردم با عدالت ودادگری رفتار نمایند، و از ایجاد اختلاف و تفرقه خوداری نمایند، خداوند در این باره می فرماید:
« یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامینَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبینَ إِنْ یَكُنْ غَنِیًّا أَوْ فَقیراً فَاللَّهُ أَوْلى بِهِما فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوى أَنْ تَعْدِلُوا وَ إِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبیراً » 1
ای کسانی که ایمان آورده اید کاملاً قیام به عدالت کنید برای خدا شهادت دهید اگر چه این گواهی به زیان خودشما، یا پدر و مادر و نزدیکان شما بوده باشد؛ چرا که اگر آنها غنی یا فقیر باشند خداوند سزاوارتر است که از آنان حمایت کند. بنابراین از هوی و هوس پیروی نکنید؛ که از حق، منحرف خواهید شد و اگر حق را تحریف کنید و یا از اظهار آن اعراض نمایید خداوند به آنچه انجام می دهید آگاه است.
تمام كلمات و جملات این آیه در راستاى تشویق و تأكید بر عدالت است. قیام به عدالت و گواهى به عدالت و دورى از هر گونه فردگرایى، نژادگرایى و یا ضعیفگرایى، معیار حقّ و عدالت است، نه فقر و غنى، یا خویش و خویشاوند.2
دراین آیه ی شریفه خداوندبه مؤمنان دستور اكید می دهدكه دراجرای عدالت كمال دقت را كنند وهمیشه به حق ، وتنها به خاطر خداشهادت دهند ونباید در ادای شهادت هیچ فائده وغرض دنیائی را درنظر داشته باشند . شهادت باید واقعی باشد هرچند به زیان خود شهادت دهنده یا پدرومادرونزدیكان او تمام شود نباید به خاطر ثروت وترس ازقدرت ثروتمند وقدرتمند وبا به خاطر رحم وشفقت ودلسوزی نسبت به فقیرومستمند از اداء شهادت حق خود داری شود؛ چراكه رضای خدا بهترازرضای ایشان است وخداوندآگاه تر به مصلحت آن می باشد بنابراین برشاهدان لازم است بدون رعایت هیچ گونه امر دیگری ، وتنها به خاطر رضای خدا وهر چه را می دانند مطابق واقعیت اعلام كنند. 3
در این آیه چندین پیام مهم وجود دارد به آن اشاره می كنیم :
1: به پاداشتن عدالت هم واجب است، و هم لازمهى ایمان است. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ»
2: قیام به عدالت، باید خوى و خصلت مؤمن گردد. كلمه «قَوَّامِینَ» یعنى بر پا كننده دائمى قسط و عدل، گواه این مطلب است.
3: عدالت، حتّى نسبت به غیر مسلمان نیز باید مراعات شود. به اقتضاى اطلاق «كُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ»
4:عدالت باید در تمام ابعاد زندگى باشد. در اقامه عدل نام مورد خاصّى برده نشده است. «قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ»
5: گواه شدن و گواهى دادن به حقّ، واجب است. «كُونُوا»، «شُهَداءَ لِلَّهِ»
6: نباید هدف از گواهى دادن، دستیابى به اغراض دنیوى باشد. «شُهَداءَ لِلَّهِ»
7 : اقرار انسان علیه خودش معتبر است. «شُهَداءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلى أَنْفُسِكُمْ»
8 : ضوابط بر روابط مقدّم است. «وَ لَوْ عَلى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِینَ»
9 :رعایت مصالح خود و بستگان و فقرا، باید تحت الشعاع حقّ و رضاى خدا باشد. «شُهَداءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلى أَنْفُسِكُمْ ...»
10: سود و مصلحت واقعى فقرا و اغنیا از طریق شهادت به ناحقّ تأمین نخواهد شد. «إِنْ یَكُنْ غَنِیًّا أَوْ فَقِیراً فَاللَّهُ أَوْلى بِهِما»
11 :همه در برابر قانون مساویند. «غَنِیًّا أَوْ فَقِیراً»
12: پیروى از هواى نفس مانع اجراى عدالت است و ملاحظه فامیل و فقر و غنا نشانهى هوى پرستى است. «فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوى أَنْ تَعْدِلُوا»
13 :اداى شهادت واجب است و كتمان و تحریف آن ممنوع. «إِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا»
14:هر نوع كارشكنى، تأخیر و جلوگیرى از اجراى عدالت، حرام است. «إِنْ تَلْوُوا»
15 :ضامن اجراى عدالت، ایمان به علم الهى است. «فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیراً» .4 همان طوری كه بیان كردیم عدالت یكی ازمهمترین اركان حكومت اسلامی می باشد كه باعث تقسیم ثروت وامكانات دربین همه ی افراد جامعه می باشد.
قرآن كریم تنها به اقامه عدل ودادگری دربین مسلمانان اكتفا نمی كند بلكه به مؤمنان دستور می دهد كه حتی لازم است با دشمنان باعدل ودادگری رفتار كنند و می فرماید:
« وَ لا یَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى»5
بغض وعداوتی كه باقوم وجماعتی دارید شما رابه نادیده گرفتن عدل ودادگری درمعامله با ایشان وادارنكند ،بلكه درهمه ی احوال وبا همه ی افراد بدادگری رفتار نمائید چرا كه دادگری نزدیك به تقوای الهی است .
درآیات بسیاری ازقرآن امر به رعایت عدالت ودادگری وتعظیم وتكریم شأن عدالت آمده است و می فرماید:
« وَ إِذا حَكَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْل»6
هر گاه دربین مردم به قضاوت وداوری نشستید، به عدالت حكم كنید.
حتی خداوند به مسلمانان دستور می دهد كه درگفتارشان هم رعایت عدالت كنندو می فرماید:
«وَ إِذا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَ لَوْ كانَ ذا قُرْبى »7
هنگامی كه سخنی(دركارداوری یاگواهی ویاروایت خبری)گفتید دادگری كنیدوازحق منحرف نشوید هر چند كسی كه سخن به نفع یازیان اوگفته می شود ازخویشاوندان باشد.
از جمله ركن انتظام زندگى مسلمانان آنست كه در گفتار نیزعدالت را رعایت نمایند و از اظهار حقیقت و صدق گفتار تخلف نكنند و بمنظور جلب نفع و یا دفع ضرر از خود و خویشان و دوستان از حقیقت و اظهار واقع دریغ ننمایند و در اداء شهادت و اقرار و وصیت و داورى و حكمیت واقع و حقیقت را بیان كنند و تفاوت میان خویشان و اجنبى نگذارند.8
بدون تردید قرآن كریم وحی الهی است كه خداوند برای هدایت وسعادت بشر فرستاده است ، این كتاب حاوی كلیه قوانین زندگی از خانواده گرفته تا جامعه و... مطرح نموده است واگر انسان بخواهد به كمال برسد بایدبرای اداره جامعه به قوانین الهی چنگ زده وبه آنها جامه عمل بپوشاند.
1: نساء 135
2: تفسیر نور، قرائتی محسن،ج2،ص408، ناشر: مركز فرهنگى درسهایى از قرآن، تهران، 1383 ش
3: روح الدین الاسلامی ، طباره عفیف عبدالفتاح ، مترجم: ابوبكر حسن زاده ، ص514، ناشر: امتشارات محمدی ،چاپ اول ، سقز 1375ش.
4: تفسیر نور ، ج2، ص 408
5: مائده 8
6 : نساء 58
7: انعام 152
8: انوار درخشان، حسینى همدانى سید محمد حسین، ج 6، ص 196 ، ناشر: كتابفروشى لطفى، تهران 1404 ق
چهارشنبه 16/4/1389 - 10:37
فلسفه و عرفان
روابط عمومی اداره كل تبلیغات اسلامی استان كردستان
اسلام در پرتو رسالت خود، خواسته است که جامعۀ بشری از بیبند و باریای که جوامع ابتدایی و جوامع صنعتی امروز، در آن غوطهور بوده و هستند، سالم و مصون بماند. لذا از طریق قواعد و ضوابط و اساس تشریعی و قانونگذاری مربوط به حلّ مشکلات جنسی خواسته است، از اساس چارهسازی کند و این مشکلات را به صورت اصولی حل نماید.
اسلام نیامده است که از یک طرف زنا را حرام کند و مرتکبان آن را به مجازات برساند و از طرف دیگر زنان را آزاد بگذارد تا خود را برهنه سازند و زینت و زیورآلات خود را آشکار نموده و اندامهای فریبنده و فتنهانگیز را با لباسهای چسب و مجسمکنندۀ اعضا و با پوششهایی که ظرفیت مسطور ساختن سر و مو را ندارند، در مظهر عام به نمایش بگذارند و در خیابانها و کوچه ها بگردند و بدون قیود و ضوابط، با مردان در آمیخته و مخلط شوند، بلکه خواسته است که مشکل جنسی را از ریشه حل کند و راههای منتهی بدان را ببیند نه این که مشکل را به تنهایی حل کند، بدون این که عوامل و انگیزههای آن را مورد توجه قرار دهد و اسباب و عوامل منجر بدان را به حال خود بگذارد.
خداوند متعال میفرماید: "قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصْنَعُونَ * وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلا مَا ظَهَرَ مِنْهَا..." (به مردان مؤمن بگو: دیده [از نامحرم] فرو نهند و پاکدامنی خود را حفظ کنند که این برای آنها پاکیزهتر است. همانا خدا به آنچه میکنند، آگاه است * و به زنان مؤمنه بگو: دیدگان خود را [از نامحرم] فرو بندند و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را جز آنچه نمایان است [مانند دست و صورت] آشکار نسازند...).[1]
پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ میفرمایند: «خداوند انسان را به گونهای آفریده است که بهرهای از زنا دارد و این بهره را به صورتی دریافت خواهد کرد، زیرا: زنای چشم، نگاه به نامحرم است و زنای زبان، گفتار با نامحرم است، نفس آرزو و اشتها میکند و شرمگاه آن را تصدق یا تکذیب مینماید.»[2]
یعنی؛ دیدن و گفتن و هوس ورزیدن است که مقدمات زنا را فراهم میکنند باید آنها را بازداشت تا به زنا منجر نشوند.
اسلام بر زنان حرام کرده است که خود را در معرض دید مردم قرار دهند و زینت و زیورآلات نهانی، فریبندگیها، دلرباییها و زیباییهای فتنهانگیز خود را به نمایش بگذارند تا اعمال ایشان، موجب گمراهی و وسوسه شدن و فریفتن مردان شود.
خداوند میفرماید: "...وَلا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الأولَى..." (همچون جاهلیت پیشین در میان مردم ظاهر نشوید).[3] همان گونه که قرآن دستور داده است که لباس زنان به گونهای نباشد که تن در آن پیدا باشد. و همچنین میفرماید: "یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لأزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلابِیبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا" (ای پیامبر! به همسران و دختران خود و زنان مؤمنان بگو که پوششهای خود را بر خود بپیچند، این برای آن که [به عفیف بودن] شناخته شوند و مورد اذیت و آزار قرار نگیرند، بهتر است و خداوند آمرزنده و مهربان است).[4]
برای این که زنان نسبت به لباسی که اسلام بدان دستور میدهد، در تنگنا و سختی قرار بگیرند و مانع انجام اعمال و حوائج آنان نگردد، خداوند میفرماید: "...وَلا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ..." (...و زینت خود را جز آنچه نمایان است [مانند دست و صورت] آشکار نسازند، و باید روسریهای خود را بر یقه و گریبانهایشان فرو اندازند...).[5]
میتوان گفت هدف اسلام از حجاب آن است که زن مسلمان با فراغت کامل بتواند وظایف و رسالت اساسی خویش را انجام دهد که حفظ نسل انسان، پرداختن به شئون خانه و خانهداری و تربیت کودک و اهمیت دادن به آن است، به اعتبار اینکه مادر، کارخانۀ انسانساز و نخستین مدرسۀ زندگی طفل و سرچشمۀ محبّت و انگیزۀ سعادت روحی شوهر است.
حجاب، رمز وقار، متانت، و سنگینی زن است، نه آن گونه که دشمنان مغرض اسلام آن را نشانۀ خواری و بردگی او میدانند و به قول عقاد، حجاب مانع گمراهی و خودنمایی و فضولیت و حافظ حرمت و آداب عفّت و حیا او است. اسلام وقتی حیا و حشمت برای زن را واجب نموده و برهنگی و خودنمایی و اختلاط با مردان را حرام کرده است، هدفش آن است که دلها آرام، روحها مطمئن و خانهها فضای ملایمی داشته باشند.
حجاب در قرآن
در قرآن مجید بیش از ده آیه در مورد حجاب و حرمت نگاه به نامحرم وجود دارد.
یکی از این آیات، آیۀ شریفۀ 59 سورۀ مبارکۀ احزاب است: "یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لأزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلابِیبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا" (ای پیامبر! به همسران و دختران خود و زنان مؤمنان بگو که پوششهای خود را بر خود بپیچند، این برای آن که [به عفیف بودن] شناخته شوند و مورد اذیت و آزار قرار نگیرند، بهتر است و خداوند آمرزنده و مهربان است).
جلاب به معنای یک پوشش سراسری است؛ یعنی زن باید همۀ اندامش پوشیده باشد تا همچون گلی لطیف از دسترس هوسرانان مصون و محفوظ باشد.
در سورۀ مبارکۀ نور، آیۀ شریفۀ 31 نیز مفصلاً در مورد حجاب و حرمت نگاه به نامحرمان سخن به میان آمده است.
مفهوم و ابعاد حجاب در قرآن
حجاب در لغت به معنای مانع، پرده و پوشش آمده است. استعمال این کلمه، بیشتر به معنی پرده است. این کلمه از آن جهت مفهوم پوشش میدهد که پرده، وسیلۀ پوشش است، ولی هر پوششی حجاب نیست؛ بلکه آن پوششی حجاب نامیده میشود که از طریق پشت پرده واقع شدن صورت گیرد.
حجاب، به معنای پوشش اسلامی بانوان، دارای دو بُعد ایجابی و سلبی است. بُعد ایجابی آن، وجوب پوشش بدن و بُعد سلبی آن، حرام بودن خودنمایی به نامحرم است؛ و این دو بُعد باید در کنار یکدیگر باشد تا حجاب اسلامی محقق شود؛ گاهی ممکن است بُعد اول باشد، ولی بُعد دوم نباشد، در این صورت نمیتوان گفت که حجاب اسلامی محقق شده است.
اگر به معنای عام، هر نوع پوشش و مانع از وصول به گناه را حجاب بنامیم، حجاب میتواند اقسام و انواع متفاوتی داشته باشد. یک نوع آن حجاب ذهنی، فکری و روحی است؛ مثلاً اعتقاد به معارف اسلامی، مانند توحید و نبوت، از مصادیق حجاب ذهنی، فکری و روحی صحیح است که میتواند از لغزشها و گناههای روحی و فکری، مثل کفر و شرک جلوگیری نماید.
علاوه بر این، در قرآن کریم از انواع دیگر حجاب که در رفتار خارجی انسان تجلّی میکند، نام برده شده است؛ مثل حجاب و پوشش در نگاه که مردان و زنان در مواجهه با نامحرم به آن توصیه شدهاند.
هدف و فلسفۀ حجاب
هدف اصلی تشریع احکام در اسلام، قرب به خداوند است که به وسیلۀ تزکیۀ نفس و تقوا به دست میآید: "...إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ..."(...قطعاً ارجمندترین شما نزد خدا، با تقواترین شماست...).[6]
"هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الأمِّیِّینَ رَسُولا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَكِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ" (اوست خدایی که میان عرب امّی [قومی که خواندن و نوشتن هم نمیدانستند] پیغمبری از خودشان برانگیخت، تا بر آنان وحی خدا را تلاوت کند و آنها را [از لوث جهل و اخلاق زشت] پاک سازد و کتاب سماوی و حکمت الهی بیاموزد؛ با آن که پیش از این، همه در ورطۀ جهالت و گمراهی آشکاری بودند).[7] از قرآن کریم استفاده میشود که هدف از تشریع حکم الهی، وجوب حجاب اسلامی، دستیابی به تزکیۀ نفس، طهارت، عفّت و پاکدامنی است. آیاتی همچون: "قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ..." (به مردان مؤمن بگو: دیده [از نامحرم] فرو نهند و پاکدامنی خود را حفظ کنند که این برای آنها پاکیزهتر است...).[8]
حجاب چشم
"قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ..." (به مردان مؤمن بگو: دیده [از نامحرم] فرو نهند و پاکدامنی خود را حفظ کنند...).[9]
"وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ..." (و به زنان مؤمنه بگو: دیدگان خود را [از نامحرم] فرو بندند...).[10]
حجاب در گفتار
نوع دیگر حجاب و پوشش قرآنی، حجاب گفتاری زنان در مقابل نامحرم است:
"...فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ..." (...پس به ناز سخن نگویید؛ مبادا آن که دلش بیمار [هوا و هوس] است، به طمع افتد...).[11]
حجاب رفتاری
نوع دیگر حجاب و پوشش قرآنی، حجاب رفتاری زنان در مقابل نامحرم است. به زنان دستور داده شده است به گونهای راه نروند که با نشان دادن زینتهای خود، باعث جلب توجه نامحرم شوند؛ "...وَلا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ..." (...و پاهای خود را چنان بر زمین نکوبند تا آن زینتی که پنهان کردهاند [خلخال] دانسته شود...).[12]
از مجموع مباحث طرحشده به روشنی استفاده میشود که مراد از حجاب اسلامی، پوشش و حریم قائل شدن در معاشرت زنان با مردان نامحرم در انحای مختلف رفتار، مثل نحوۀ پوشش، نگاه، حرف زدن و راه رفتن است.
بنابراین، حجاب و پوشش زن نیز به منزلۀ یک حاجب و مانع در مقابل افراد نامحرم است که قصد نفوذ و تصرّف در حریم ناموس دیگران را دارند. همین مفهوم منع و امتناع، در ریشۀ لغوی عفّت نیز وجود دارد؛
حجاب و عفّت
دو واژۀ «حجاب» و «عفّت» در اصل معنای منع و امتناع مشترکاند. تفاوتی که بین منع و بازداری حجاب و عفّت است، تفاوت بین ظاهر و باطن است؛ یعنی منع و بازداری در حجاب مربوط به ظاهر است، ولی منع و بازداری در عفّت، مربوط به باطن و درون است؛ چون عفّت یک حالت درونی است، ولی با توجه به این که تأثیر ظاهر بر باطن و تأثیر باطن بر ظاهر، یکی از ویژگیهای عمومی انسان است؛ بنابراین، بین حجاب و پوشش ظاهری و عفّت و بازداری باطنی انسان، تأثیر و تأثّر متقابل است؛ بدین ترتیب که هرچه حجاب و پوشش ظاهری بیشتر و بهتر باشد، این نوع حجاب در تقویت و پرورش روحیۀ باطنی و درونی عفّت، تأثیر بیشتری دارد؛ و بالعکس هر چه عفّت درونی و باطنی بیشتر باشد، باعث حجاب و پوشش ظاهری بیشتر و بهتر در مواجهه با نامحرم میگردد.
حجاب زنان سالمند
قرآن مجید به شکل ظریفی به این تأثیر و تأثّر اشاره فرموده است. نخست به زنان سالمند اجازه میدهد که بدون قصد تبرّج و خودنمایی، لباسهای رویی خود، مثل چادر را در مقابل نامحرم بردارند، ولی در نهایت میگوید: اگر عفّت بورزند، یعنی حتّی لباسهایی مثل چادر را نیز بر ندارند، بهتر است؛ "وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللاتِی لا یَرْجُونَ نِكَاحًا فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیَابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِینَةٍ وَأَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ" (و بر زنان از کار افتادهای که امید زناشویی ندارند، گناهی نیست که پوشش خود را کنار نهند، در صورتی که زینتنمایی نکنند، و عفّت ورزیدن برای آنها بهتر است، و خدا شنوای داناست).[13]
علاوه بر رابطۀ قبل، بین پوشش ظاهری و عفّت باطنی، رابطۀ علامت و صاحب علامت نیز هست؛ به این معنا که مقدار حجاب ظاهری، نشانهای از مرحلۀ خاصّی از عفّت باطنی صاحب حجاب است. البته این مطلب به این معنا نیست که هر زنی که حجاب و پوشش ظاهری داشت، لزوماً از همۀ مراتب عفّت و پاکدامنی نیز برخوردار است.
آیا حجاب مانع همۀ بزهکاریهای اجتماعی است؟
با توجه به همین نکته، پاسخ این اشکال و شبهۀ افرادی که برای ناکارآمد جلوه دادن حجاب و پوشش ظاهری، تخلفات بعضی از زنان باحجاب را بهانه قرار میدهند، آشکار میگردد؛ زیرا مشکل این عده از زنان، ضعف در حجاب باطنی و فقدان ایمان و اعتقاد قوی به آثار مثبت حجاب و پوشش ظاهری است و قبلاً گذشت که حجاب اسلامی ابعادی گسترده دارد و یکی از مهمترین و اساسیترین ابعاد آن، حجاب درونی و باطنی و ذهنی است که فرد را در مواجهه با گناه و فساد، از عقاید و ایمان راسخ درونی برخوردار میکند؛ و اساساً این حجاب ذهنی و عقیدتی، به منزلۀ سنگ بنای دیگر حجابها، از جمله حجاب و پوشش ظاهری است؛ زیرا افکار و عقاید انسان، شکلدهندۀ رفتارهای اوست.
البته، همانگونه که حجاب و پوشش ظاهری، لزوماً به معنای برخورداری از همۀ مراتب عفاف نیست، عفاف بدون رعایت پوشش ظاهری نیز قابل تصوّر نیست. نمیتوان زن یا مردی را که عریان یا نیمهعریان در انظار عمومی ظاهر میشود، عفیف دانست؛ زیرا گفتیم که پوشش ظاهری یکی از علامتها و نشانههای عفاف است، و بین مقدار عفاف و حجاب، رابطۀ تأثیر و تأثّر متقابل وجود دارد. بعضی نیز رابطۀ عفاف و حجاب را از نوع رابطۀ ریشه و میوه دانستهاند؛ با این تعبیر که حجاب، میوۀ عفاف، و عفاف، ریشۀ حجاب است. برخی افراد ممکن است حجاب ظاهری داشته باشند، ولی عفاف و طهارت باطنی را در خویش ایجاد نکرده باشند. این حجاب، تنها پوسته و ظاهری است. از سوی دیگر، افرادی ادعای عفاف کرده و با تعابیری، مثل «من قلب پاک دارم، خدا با قلبها کار دارد»، خود را سرگرم میکنند؛ چنین انسانهایی باید در قاموس اندیشۀ خود این نکتۀ اساسی را بنگارند که درون پاک، بیرونی پاک میپروراند و هرگز قلب پاک، موجب بارور شدن میوۀ ناپاکِ بیحجابی یا بدحجابی نخواهد شد.
پینوشت
1ـ سورۀ مبارکۀ نور؛ آیات شریفۀ 31ـ30.
2ـ بخاری، 7؛214.
3ـ سورۀ مبارکۀ احزاب؛ آیۀ شریفۀ 33.
4ـ سورۀ مبارکۀ احزاب؛ آیۀ شریفۀ 59.
5ـ سورۀ مبارکۀ نور؛ آیۀ شریفۀ 31.
6ـ سورۀ مبارکۀ حجرات؛ آیۀ شریفۀ13.
7ـ سورۀ مبارکۀ جمعه؛ آیۀ شریفۀ 2.
8ـ سورۀ مبارکۀ نور؛ آیۀ شریفۀ 24.
9ـ سورۀ مبارکۀ نور؛ آیۀ شریفۀ 30.
10ـ سورۀ مبارکۀ نور؛ آیۀ شریفۀ 31.
11ـ سورۀ مبارکۀ احزاب؛ آیۀ شریفۀ 32.
12ـ سورۀ مبارکۀ نور؛ آیۀ شریفۀ 31.
13ـ سورۀ مبارکۀ نور؛ آیۀ شریفۀ 60.
چهارشنبه 16/4/1389 - 10:35
دعا و زیارت
شعار سالانه و پیام نوروزی مقام معظم رهبری همواره موجب ایجاد انگیزه و شور و شوق ـ در رابطه با آن موضوع خاص ـ در سطح جامعه بوده است و شعار سال 1389 که « همت مضاعف و کار مضاعف» نام گرفت نیز به مانند شعارهای هر سال که با توجه به مقتضیات و نیازهای زمانه طراحی شده، از ضروری ترین نیازهای کشورمان در این برهه محسوب می شود، چه آنکه میزان توسعه، رشد و تعالی هر جامعه ای به میزان کار و تلاش مفید آن جامعه وابسته است.
از این رو هر اقدامی که موجب افزایش فرهنگ کار و کار آمدی جامعه بشود امری مبارک و قابل تحسین است و بدیهی است که برای نهادینه شدن فرهنگ کار و تلاش، علاوه بر همت عمومی آحاد مردم، همه قوای کشور رسالت خطیری بر عهده دارند به ویژه رسانه های گروهی که باید با نگاهی آسیب شناسانه و نقادانه موانع و عوامل کم کاری در جامعه را شناسایی نموده و راهکارهای اجرایی و عملیاتی ارایه نمایند.
همه می دانیم که سطح بهره وری در کشور ما بسیار پایین است و این بدون شک به الگوی رفتاری برخاسته از فرهنگ عمومی که طی سالیان سال در لایه های مختلف جامعه نهادینه شده است بر می گردد و لذا برای اینکه در جامعه کار مضاعف صورت گیرد باید ابتدا اراده تغییر در تک تک افراد حاصل شده و مردم بیش از هرکس خود را مقصر بدانند تا به مرور زمان فرهنگ بی مسئولیتی و کم کاری از جامعه رخت بربندد و "کار و تلاش" ـ چنانکه در آموزه های دینی آمده است ـ در سطوح مختلف به صورت عملی و نه شعاری به یک ارزش ملی تبدیل شود و افراد به جای اینکه از دیگران بپرسند تو چه کرده ای، از خود بپرسند که من برای اعتلای کشورم چه کرده ام.
1 ـ عامل مدیریتی
همت و کار مضاعف بدون اتکا به مدیریت کارآمد و عالمانه میسر نمی شود و قطعا در پشت هر سازمان متعالی و کشور توسعه یافته، مدیریتی علمی و کارآمد نهفته است و این مدیران و رهبران تحول گرا هستند که موجب اثرگذاری در مجموعه خود می گردند. نهادینه شدن فرهنگ کار در جامعه به مدیران کارآمدی نیاز دارد که توان انگیزش و تحرک بخشی در بدنه سازمان و محیط خود را داشته باشند. امروزه بخش اعظم ناکارآمدی و کم کاری در جامعه به نحوه مدیریت و تدبیر مدیران و مسئولان سازمان ها بر می گردد.
راهكار عملی:
▪ ارزیابی عملكرد كاركنان و مشخص شدن كار مفید از غیرمفید.
▪ شناسایی و كنترل گلوگاههایی كه در آن بیكاری پنهان وجود دارد.
▪ اندازه پذیر ساختن ساعات كار مفید از طریق شاخصسازی.
▪ تشویق موثر كسانی كه ساعات كاری مفید داشتهاند.
▪ تفویض اختیار به كاركنان و مسئولیت خواهی در قبال كار.
▪ تدوین برنامههای مشخص كاری برای كاركنان.
2 ـ تقویت انگیزه های دینی و انقلابی:
یکی از عوامل بسیار مهمی که می تواند به توسعه کار و افزایش کارآمدی در جامعه کمک نماید توجه به آموزه های دینی و ارزش های معنوی کار است. قرآن کریم و سیره ائمه اطهار همواره به انسان ساعی احترام گذاشته و بر تلاش آحاد و اقشار مختلف هر جامعه تاکید نموده است لذا ضروری است خطبا و واعظین در منابر و تریبون ها به تبیین نقش کار از منظر قرآن و احادیث پرداخته و جامعه را به تحرک درآورند. تقویت انگیزه های دینی برای کارآفرینی و اهتمام به کار و تلاش در کنار تبیین مسایل اخروی موجب نهادینه شدن فرهنگ کار در جامعه میشود
راهكارعملی آثار کسب روزی حلال:
* در مرتبه شهدا قرار گرفتن
[پیامبر صلی الله علیه و آله ] فرمودند: هر که با آبرومندی در پیِ حلال دنیا باشد، در مرتبه شهدا خواهد بود.
* رضایت خدا
آن حضرت صلی الله علیه و آله فرمودند: هر که روز را شب کند در حالی که از طلب حلال خسته باشد، شب را بگذراند در حالی که آمرزیده باشد و صبح کند در حالی که خدا از او راضی است.
* دیدار خداوند تعالی
[پیامبر صلی الله علیه و آله ] فرمودند:
مَنْ طَلَبَ الدُّنیا حَلالاً تَعَفُّفا عَنِ المسئلةِ وَسَعْیا عَلی عِیالهِ و تَعَطُّفا علی جارِهِ لَقِیَ اللّه ُ و وَجْهُهُ کَالقَمَرِ لَیلَةَ البَدْرِ....
هر که برای وجه حلال، دنیا طلبد تا از خواستن تعفّف] و خویشتن داری [نماید و برای عیال خود کسب کند و بر همسایه مهربانی نماید، خدای تعالی را ببیند و روی او چون ماه شب چهارده باشد.
* دور شدن از فقر
لقمان پسر خود را گفت: ای پسر! به کسب حلال، از درویشی مستغنی شو.
* ورود در قیامت با چهره ای نورانی
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: هر که از دنیا حلالْ طلب کند تا از خلق بی نیاز شود و یا با همسایه و خویشاوندان خویش نیکویی کند، روز قیامت می آید و روی وی چون ماهِ شب چهارده باشد.
* واجب شدن بهشت
اوزاعی، ابراهیم ادهم را دید با پشته هیزم بر گردن نهاده، گفت: تا کی خواهد بود این کسب کردن تو و برادران تو این رنج از تو کفایت کنند. گفت: خاموش! که در خبر است که هر که در موقف مذلّت بایستد در طلب حلال، خدای تعالی بهشت وی را واجب کند.
3 ـ عامل فرهنگی:
میزان کار و پشتکار یک ملت امری فرهنگی بوده و ریشه در پیشینه تاریخی آن ملت دارد. وقتی تولید و خلق ثروت در جامعه ای ارزش تلقی شود، به دنبالش فرهنگ کار نهادینه می شود. در جامعه ای که نگاه منفی و نادرست به سرمایه دار و ثروتمند وجود دارد، در آن جامعه روح کار و تلاش و جهد و جدیت می میرد و تن پروری و کم کاری فرهنگ غالب می شود. متاسفانه برخی سیاست های غلط امدادی و کمک های مستقیم مالی موجب شده است برخی افراد به جای کار به دنبال دریافت کمک های سازمان های امدادی باشند در صورتی که می بایست به جای ماهی دادن به افراد گرسنه کنار دریا تور بافتن و ماهیگیری را یادشان بدهیم تا بستر کار مولد را فراهم کرده باشیم.
4 ـ عامل انگیزش:
برای آنکه کار مضاعف در جامعه انجام شود می بایست انگیزه های خدمتی نیروی کار حفظ و تقویت شود. این انگیزه ها می تواند مادی یا معنوی، فردی یا سازمانی و شخصی یا گروهی باشد.
راهكارهای عملی
این موانع می تواند مارا از مسیر موفقیت دور كند :
* پشت گوش اندازی
افرادی كه علامت مزمن این ((بیماری))در آنها دیده میشود مایلند با این جملات توجیه كنندكه ((تمام كردنش كاری نخواهد داشت))ویا((نگران نباش ،وقت برای انجام دادنش بسیار است)) كارها ووظایف شان رابرای همیشه از سر خود باز كرده وبه تعویق بیندازند.اگر كاری در حد واندازه قابلیت هایتان به شما روی آورد ولی به دلیل عذر وبهانه های ذكر شده از انجام آن ممانعت بعمل آورید قطعا پشت گوش اندازی مشكل اصلی بوده وباید مرتفع گردد. احساس می كنید كه زمان در اختیار شما است اما هنگامی كه وقت موعود نزدیك می شود برای اتمام كار بسرعت هجوم می آورید ونتیجه آن خواهد شد كه آن طور كه در ابتدا مد نظرتان بود از انجام عمل مورد نظر باز خواهید ماند .
* ترس از موفقیت
مانع اصلی دیگر واهمه داشتن از موفقیت است .با اینكه چنین افرادی دقیقا می دانند كه برای موفق شدن به چیز چیزی نیاز دارند اما بدلیل داشتن ترس از موفقیت قادر به رسیدن به اهداف والای خود نیستند .در نظر ایشان راه پیش رو، مخوف ورعب آور میباشد .نگرانی از آینده وهمه مسائلی كه در نهایت گریبان گیر او خواهد شد منجر به فقدان بصیرت وباز ماندن آنها می گردد مخاطرات ذاتی روند تجارت رام نشدنی بنظر خواهد رسید .تشخیص وحل این مشكل آسان تر از برخورد با پشت گوش اندازی است .با كمی هم محوری واندكی صبر وشكیبایی فردی كه از پذیرش مسئولیت هایی كه موفقیتش را به همراه خواهد داشت وحشت دارد میتواند شرایط رابه نفع خود تغییر دهد .
* وسواس
افراد موفق دارای خصوصیتی مشترك هستند وآن قابلیت تمركز بر اندیشه های بزرگ می باشد برای بسیاری اتخاذ چنین دیدگاهی مشكل است چرا كه خود را كاملا محدود ومتعهد به انجام كارهای جزئی وكوچك می نمایند .تلاش زیاد برای انجام كارهای جزئی زیان آور است چرا كه زاویه دید را محدود خواهد كرد .اگر برای اتمام هر كاركوچكی مصر باقی بمانید هرگز قادر نخواهید بود به اهداف والای خود دست پیدا نمایید. اینگونه افراد سخت كوشی وتلاش زیاد را لازمه زندگیشان دانسته اما عزم واراده خود را برای كاربرها ومصارف مفید بكار نمی بندند .تنظیم دقیق مهارت های مدیریت زمانی در برطرف كردن این مشكل كمك فراورانی خواهد نمود .
* ناامنی
افراد ضعیف وسست بنیان بعلت داشتن احساس ناامنی در كارشان پیشرفتی حاصل نمی گردد .شاید یكی از دلایل عدم موفقیت اینگونه انسان ها در بی میلی آنها برای نشان دادن برش از خودشان نهفته شده باشد .علت ترس نیست فقدان اطمینان واعتماد باعث عقب ماندن آنها می گردد .
* اطرافیان
ممكن است شما همه شرایط لازم برای منعكس نمودن فردی موفق از خود را دارا باشید اما آیا دوستانتان شما را در این راه همراهی می كنند ؟ ممكن است آنها دیدگاه متفاوت ومتضادی از موفقیت نسبت بشما داشته باشند .(ویا اصلا دیدگاهی نداشته باشند ) دوستان به علت تاثیرات منفی راه رسیدن به موفقیت را برایتان سخت ودشوار میكنند برخی از اطرافیان حتی ممكن است متوجه پتانسیل واستعدادهای نهانی شما نشده وباعث زمین خوردگی وتردید در قابلیت ها وتوانایی ها گردند.
* هیچ چیزناهنجارتر از این موضوع نیست كه انسان با وجود داشتن همه قابلیت های لازم جهت رسیدن به موفقیت فقط بخاطر عوامل خارج از كنترل خود از پیشرفت باز ماند .فقدان منابع مالی ویا كمبود زمان بدلیل نگهداری از خانواده ویا مسولیتهای دیگر میتواند یك قاتل واقعی باشد .رشد كردن زیر خط فقر ویا تامین نمودن نزدیكانی كه به شما نیازمند هستند آینده را بسیار متفاوت از آن چیزی كه در تصورتان بوده ترسیم خواهد نمود
* نیاز به دیدگاهی درون نگر
هر كسی میتوانند بطرق مختلفی موفق باشد .با اینكه موفقیت در كار ممكن است جذابتر از همه بنظر برسد اگر در زمان مورد انتظار به آن دست نیافتید بیمناك نگردید .یك قدم به عقب بازگشته وعلت رابررسی نمایید .
5 ـ توانمند سازی:
نیروی کار همواره به آموزش حین کار نیاز دارد. آموزش، مهارت های شغلی نیروی کار را افزایش داده و موجب افزایش بهره وری، خلاقیت و کارآفرینی می شود.
راهكارهای عملی
مشخصه های افراد توانمند:
* به وضع موجود رضایت نمی دهند و طالب تغییر هستند.
* در دوران بچگی در محیطی با غنای فرهنگی، پرورش یافته اند.
*در کار اندیشیدن تاجایی که ممکن است، از قالب و چارچوب می گریزند.
* اضطراب و دلواپسی شان در کمترین حد است.
* استقلال نظر و پویایی بالایی دارند.
* استبداد رأی در آنها در کمترین حد ممکن است.
* موضع گیری آنها ناظر بر بازدهی بیشتر است.
* تکانه ها و امیال درونی شان با تأکید و تصدیق بیشتر مواجه می شوند.
* میزان درگیری ها و تعارضات درونی شان در سطح متعادلی قرار دارد.
6 ـ ارزشیابی:
ارزشیابی عادلانه و مستمر و تشویق نیروهای فعال در سازمان های دولتی و خصوصی می تواند منجر به تقویت فرهنگ کار و تلاش شود. در جامعه ای که به نیروی انسانی اصالت داده شود و انسان کارآمد محور توسعه گردد، آن جامعه قطعا رستگار و پویا خواهد بود.
راهكارهای عملی
* تغییر تأكید از ارزشیابی پایانی به ارزشیابی تكوینی
در رویكرد سنتی ارزشیابی، عمدتاً مسئولین، تلاش می نمایند از نتایج عملكرد پرسنل ارزشیابی به عمل آورند و آن را به صورت نمره گزارش دهند. كمتر تلاش میشود كه به نحوه و چگونگی عملكرد و بهبود آن توجه شود.
* تغییر مقیاس فاصلهای (20 – 0) به مقیاس ترتیبی (در حد انتظار، نزدیك به انتظار، نیازمند تلاش بیشتر)
در طول سالیان دراز، مقیاس مورد استفاده در كشور، مقیاس فاصلهای (نمره 20-0) بوده واست و مسئولین نتایج عملكردهارا براساس آن به پرسنل ومقامات بالاتر ، بازخورد دادهاند. این شكل از بازخورد به دلیل ابهام درتغییر و دقت زیاد در فواصل بین آن (هشتاد قسمتِ بیست و پنج صدمی )، رقابت برانگیز بوده ًبه همین دلیل است که در طول این سالها، نمرة بیست بسیار مورد احترام وتوجه بوده است. مقیاس ترتیبی(بیش ازحدانتظار،درحدانتظارو....) این مشكلات را ندارد، كمتر ایجاد رقابت مینماید و انعطاف پذیری بیشتری دارد.
*تنوعبخشی به ابزارهای جمعآوری اطلاعات
فعالیت ارزشیابی سالانه با دو فعالیت جزیی : الف) جمعآوری اطلاعات ، ب) داوری درباره وضعیت عملكرد پرسنل مشخص می گردد. درفعالیت نخست، مقام ارشد اطلاعاتی را از وضعیت عملكرد نیروی تحت امر خود جمعآوری مینماید. در شیوه سنتی این اطلاعات عمدتاً از طریق فعالیتهای روزمره جمع آوری میشد.اما در این طرح ابزارهای جمعآوری اطلاعات متنوع شده اند و علاوه بر آنها ابزارهای دیگری چون بازخورد فعالیت انجام شده –خروجی كار و رسیدن به هدف ملاك قرار می گیرد..
*تغییر در ساختار گزارش دهی
گزارش كمی "گزارش پیشرفت" به طور كلی مفصلتر و اندكی عمیقتر به گزارش عملكرد فرد می پردازد. بر خلاف گزارش كیفی ،که شامل فعالیتهای انجام شده و نتایج ان می باشد.
*تغییر در مرجع تصمیمگیرنده درباره ارتقاء
در نظام سنتی ارزشیابی پرسنل، تصمیمگیری درباره ارتقاء به گزارشهای موجود فرد بستگی دارد.. اما در الگوی پیشنهادی به سبب اینكه اطلاعات جمعآوری شده متنوع بوده، و شامل دادههای كمی و كیفی است،موثرتر خواهد بود.
7 ـ حسن تدبیر:
همت مضاعف از طریق تدبیر درست و کارشناسانه امور انجام می شود و یکی از راه های هدایت درست منابع، تصمیم گیری صحیح می باشد. تصمیم های نادرست و غیر اصولی باعث هدر رفت منابع، نیروی کار و طراوت جامعه شده و در نهایت جامعه را دچار سرخوردگی و رکود می کند.
راهكارهای عملی
*جلوی گریه خود را نگیرید و گه گاهی گریه کنید.
* دست کم روزی ۱۵ دقیقه را در سکوت بگذرانید و به نیازهای واقعی خود و نیز چیزهایی که دارید فکر کنید. سکوت عصاره ی آرامش است، با زور نمی توان آن را ایجاد کرد، باید زمانی که فرار سید آن را بپذیرید. اگر برایتان امکان دارد دست کم روزی یک ساعت، تنها به اتاقی بروید و در را به روی خود ببندید.
* افراد آرام به خود می گویند که برای تغییر گذشته کاری نمی توان کرد، آنگاه از فکر ادامه زندگی لذت می برند.
* وقتی احساس می کنید که سرتان پر از فکرهای جور و واجور است و جای خالی در آن نیست، با قدم زدن، آنها را پاک کنید.
* اگر نتوانید کسی را ببخشید، افکار خشمگین تان شما را برای همیشه با این افراد مرتبط خواهد کرد. شاد کردن دیگران، باعث آرامش می شود.
* آرامش را از کودکان بیاموزید، ببینید که چگونه در همان لحظه ای که هستند، زندگی می کنند و لذت می برند.
* از همان که هستید راضی باشید، در این صورت احساس آرامش بیشتری می کنید.
* هرچه اکسیژن بیشتری به شما برسد، آرام تر خواهید شد، خوب است در محل کار و زندگی خود گیاهی نگه دارید.
* مهم نیست که با شما مؤدبانه برخورد کنند یا نه، برخورد مؤدبانه ی شما، باعث ایجاد آرامی و احساس خوبی در شما خواهد شد.
* سرعت حرکت شما با احساستان رابطه ای مستقیم دارد، آرام راه بروید و حرکات بدن خود را آرام تر کنید، طولی نمی کشد که آرام خواهید شد. گاهی می توانید برای رسیدن به آرامش، دراز کشید، عضلات خود را شل کنید و به هیچ چیز فکر نکنید.
* با حرکات آرام و صحبت کردن شمرده، احساس آرامش را به جمع منتقل کنید. آیا تا به حال فرد آرامی را دیدید که با صدای بلند صحبت کند؟
* با شوخ طبعی به آرامش خود کمک کنید.
* راحتی، یکی از عناصر مهم آرامش است، مثل دمای مناسب، صندلی راحت و لباس و کفش راحت.
• هر چند وقت یک بار ساعتتان را کنار بگذارید و خود را از فشار زمان نجات دهید.
• در آوردن کفشها به کاهش فشار عصبی کمک میکند.
• فشردن یک توپ کوچک، تنشهای عصبی را که در انگشتان و دستهای شما متمرکز شدهاند، خالی می کند.
• لباسهای گشاد و راحت، باعث ایجاد راحتی و احساس آرامش می شود.
* لحظه های زیبای زندگیتان را بنویسید و از آنها عکس و فیلم بگیرید، سپس بیشتر وقتها آنها را به یاد آورید و درباره شان فکر کنید و لذت ببرید.
* هوای دریا، آب شور و صدای امواج، همگی باعث آرامش می شوند، مسافرت به سواحل دریا را فراموش نکنید. تماشای ماهی ها مثل خیره شدن به دریا، در شما ایجاد آرامش می کند، زیرا ماهی ها آرام شنا می کنند و آرام تنفس می کنند.
* آهسته غذا خوردن و جویدن، باعث تجدید قوای فکری و احساس آرامش خواهد شد.
* برای تأثیر بیشتر و رسیدن به آرامش، در خود متمرکز شوید و آرام نفس بکشید.
* تمرین کنید که آرامتر از حد معمول صحبت کنید، این کار خود به خود ضربان قلب و تنفستان را کم می کند و به شما اجازه میدهد، ذهن و فکرتان را از بسیاری مسائل پاک کنید.
* اگر به عقاید مذهبی و معنوی پایبند باشید، به یکی از با افتخارترین روشهای رسیدن به آرامش خاطر رسیده اید، آنگاه می توانید بگویید، الا بذکر الله تطمئن القلوب . اگر از خدا دور افتادهاید، اکنون زمان آشتی است. داشتن یک تکیه گاه معنوی در حد تعادل موجب آرامش می شود.
* احساسات و مشکلات خود را به دیگران بگویید و آرامش بیشتری احساس کنید.
* یکی از مهمترین مهارتها در آرام بودن، فکر نکردن به مسائل کوچک است، دومین مهارت، کوچک شمردن تمام مسایل است.
* شاد کردن دیگران، موجب آرامش می شود. نمی دانید چه لذتی دارد پول رستوران امشب را با توافق سایرین به یک کارتن خواب هدیه دهید. قدردانی کنید. دیگران را برای لطف کردن به خود تحت فشار قرار ندهید، لطف که وظیفه نیست!
* اگر می دانستید که : «سیگار کشیدن + ورزش نکردن = استرس ، اضطراب و حذف آرامش»، هرگز سیگار نمی کشیدید و ورزش کردن را به تعویق نمی انداختید.
8 ـ عامل قوانین و مقررات:
قوانین و مقررات باید به نحوی تدوین شوند که موجب کارآمدی و تقویت نیروی کار شوند و فضای کسب و کار و تغییر و تحول را فراهم سازند و به جای ایجاد مانع، بیشتر در صدد رفع موانع و تسهیل امور برآیند تا شور و شوق کار خود به خود فزونی یابد.
راهكارهای عملی
سازمانهای با مشخصات زیر،لزوماً تجلی و ظهور تفکر خلاق را با مشکلاتی مواجه می کنند:
▪ شغلها، تعاریف محدود و ظریفی دارند.
▪ روابط اختیار و اقتدار، تعاریف قطعی و انعطاف ناپذیری دارند.
▪ رفتار کارکنان، با مجموعه ای مدون از بخشنامه ها و روش کارها هدایت و کنترل می شوند.
▪ روابط حاکم بر سازمان، خشک و رسمی است و قابلیت های فردی کارکنان لحاظ نمی گردند.
▪ تنوع آرا و مواضع متقابل، امکان ابراز نمی یابند.
▪ فضای اطلاع رسانی محدود و بسته است.
▪ تخصصی کردن کارها در حد افراط به چشم می آید.
▪ نظام نظارتی در مورد ثبات، قابلیت پیش بینی و کلیشه سازی امور وجود دارد.
▪ بیشتر به پاداش بیرونی که دارای جنبه مادی است اتکا دارند، تا پاداش درونی که در نفس کار پنهان است. شواهد حکایت از آن دارند که سازمانهایی که انباره ای از بخشنامه ها، آیین نامه ها، خط مشی ها و ساز و کارهای نظارتی دارند نمی توانند امکان آن را بیابند که بر میزان خلاقیت کارکنان خودبیافزایند.
9 ـ روش ها:
روش های سازمانی و جریان کار عامل بسیار مهمی در نیروی کار و کارآمدی سازمان ها هستند. اصلاح روش ها می تواند موجب چابکی و چالاکی سازمانی گردیده، عامل پویایی و افزایش بهره وری شود. لذا مهندسی مجدد روش انجام کار موجب تحرک بخشی و استفاده بهینه از منابع و فرصت ها می شود.
راهكارهای عملی
▪ سهم عادلانهای از كار بر عهده بگیریم.
▪ برای خلوت دیگران احترام قایل شویم.
▪ با توجه به تقسیم فیزیكی كار (نظیر نور، دما و سر و صدا) همكاری كنیم.
▪ پیشنهاد كمك دیگران را با میل بپذیریم.
▪ اسرار را حفظ كنیم.
▪ علیرغم احساس تنفر در كار همكاری داشته باشیم.
▪ در مقابل بالا دستان خود را خوار مكنیم.
▪ همكار خود را با اسم كوچك مورد خطاب قرار بدهیم.
▪ موقع لزوم درخواست كمك و نصحیت كنیم.
▪ هنگام مكالمه به چشمان همكار خود نگاه كنیم.
▪ بیش از حد در مورد زندگی خصوصی یكدیگر كنجكاو نباشیم.
▪ دیون، الطاف و تعارفات را جبران كنیم هر چند اگر بسیار جزیی باشد.
▪ در غیاب همكار خود از او حمایت كنیم.
▪ در جمع از همكار خود انتقاد نكنیم.
«و در نهایت اینکه باید به این باور برسیم که اگر بخواهیم، می توانیم»
نه هر که چهره بر افروخت دلبری داند
نه هر که آینه سازد سکندری داند
نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست
کلاه داری و آئین سروری داند
هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست
نه هر که سر بتراشد قلندری داند
غلام همت آن رند عافیت سوزم
که در گدا صفتی کیمیا گری داند
حجت الاسلام حسن بابایی مسئول تشکلهای دینی اداره کل تبلیغات اسلامی استان اصفهان
چهارشنبه 16/4/1389 - 10:31
سياست
روابط عمومی اداره كل تبلیغات اسلامی استان مازندران
مقدمه :
پرداختن به مقوله اتحاد ملی و وحدت اسلامی به لحاظ اهمیت و نقش آن در پیروزی انقلاب اسلامی تداوم آن و تثبیت نظام قابل بررسی است. هرچند یکی از مواهب و نعمتهای بزرگ الهی و یکی از مقا صد مهم شرایع آسمانی و ره آوردهای عقلی بشر مساله وحدت و همبستگی و اتحاد و انسجام اسلامی است. وحدت و انسجام ضرورتی فطری و عقلی, شرعی, سیاسی و اجتماعی است که مهمترین عوامل حفظ بقای اجتماع و مدینه ی انسانی است که بشر نه تنها برای بقای حیات جمعی بلکه برای برخورداری از یک زندگی مطلوب چاره ای جزء پذیرش آن ندارد . وحدت و انسجام , شرط ترمیم خرابی ها و سازندگی جامعه حرکت بسوی ر شد فرهنگی و سیاسی و اقتصادی وپیروزی در تمام حوزه های زندگی است حفظ و تداوم انقلاب اسلامی و تعالی و توسعه آن و تحقق و تثبیت ارزشها یش نیز تنها در سایه ی اتحاد و انسجام ملی تحقق می پذیرد . ایران اسلامی با وجود قومیت ها و لهجه ها خرده فرهنگ ها و همچنین اقلیت های دینی در جامعه توانسته است با وحدت کلمه ازگردنه های پرفراز و نشیب عبور کند و عزّت و استقلال خود را حفظ نماید .پر واضح است اهدافی چنین عالی و بزرگ همیشه و در همه سالها باید مورد توجه و تأکید باشد, مربوط به زمان کمی نیست بلکه ضرورت و نیاز همیشگی در همه ی زمانهاست. در چنین شرایطی استراتژی ها و تاکتیک های دشمنان در منطقه جهت فروپاشی نظام جمهوری اسلامی از هر سو چه از طریق تفرقه , فرقه سازی های جعلی و تحریمهای متعدد سعی در از بین بردن اتحاد و وحدت ما دارند . ادامه این راه پرچالش با وجود دشمنان قسم خورده پیشرفت و عظمت ملّت ایران ممکن نیست مگر با حفظ تقویت اتحاد ملت بزرگوار ایران اسلامی می توانیم تداوم و استمرار انقلاب اسلامی کوشاباشیم .
مفهوم وحدت و اتحاد
وحدت و اتحاد وانسجام همه در اصل بیان کننده «یکی شدن» و «یکرنگی» و «همبستگی» و «همگرایی » « یکدلی » و حرکت در یک مسیر واحد وبرخورداری از جهت واحد برای رسیدن به متصد ی واحد می باشد اما در لغت نامه ی دهخدا « وحدت » به معانی « یگانه شدن» «یکتایی» یگانگی , یکی , عینیت و اتحاد , تنها و یکتا ماندن , یگانه شدن یکی بودن و یگانگی و . . . است. [1]
اتحاد به معنای یکی شدن یگانگی دانستن یگرنگی , یگانگی , یکدلی یک جهتی , موافقت و اجتماع و . . . می باشد.
وحدت واتحاد وانسجام دراین معنا دربرابر مفاهیمی چون کثرت پراکندگی اختلاف تفرقه ونظایر آن می باشد.
« برهمین اساس تبدیل شدن جمع به واحد وکثیر به یکی و تعهد به یگانگی وجهتهای مختلف به یک جهت و مقاصد مختلف به یک مقصد وراههای گوناگون به یک راه بیان کننده ی معنا و مفهوم وحدت وانسجام در اجتماع انسانی یکدلی ویک جهتی آدمیان یک جامعه برای حرکت به سوی مقصدی واحد می باشد. بدین معنا که هرگاه جمعی دارای هد ف وآرمانهای مشترک باشند و برای رسیدن به آن اهداف و آرمانها مسیر مشترک را انتخاب کنند و همه با هم در این مسیر مشترک حرکت کنند گفته می شود که آن وحدت و انسجام دارند.
امام خمینی (ره) در بیان مفهوم وحدت و اتحاد اشاره به آیه شریفه :
« وَ اعتصِموا بِحَبلِ الله جَمیعاً وَلا تَفَرَقوا » [2]
وحدت و اتحاد در اجتماع با هم بودن در امری واحد می داند . [3]
مفهوم وحدت در قرآن کریم :
در قرآن کریم, آیات زیادی می توان یافت که در آنها به این مساله اشاره شده است از جمله مفاهیمی چون « واعتصموا, تعاونوا , اصلحوا» ، اصلاح بین ا لناس، الف بینهم , امه واحده, امه وسط, حزب ا لله , صبغه الله واخوه »
قرآن كریم وحدت را در جهات سطح كلی مورد بررسی قرار می دهد.
الف- سطح جهانی و وحدت بشریت :
به نظر قرآن انسانها موجوداتی یکسان و برابر هستند و هیچ گونه امتیاز وبرتری ذاتی با یکدیگر ندارند قرآن کریم به مساله اصل بودن بشر اشاره دارد و اختلافات قومی و ملی را عامل بر شناسایی آنان می داند و می فرماید :
« یا اَیُها النّاسُ اِنا خَلقناکُم مِن ذَکَرِ وَاُنثی وَ جَعَلناكم شُعوُباً وقَبائل لِتَعارفوا اِنَّ اکرَمَکُم عِندَالله اتقیکُم »[4]
ب) وحدت صاحبان ادیان ا لهی
محور وحدت ازدیدگاه قرآن توحید و در مرتبه دیگر دین اسلام است قرآن کریم پیامبر را به سوی اهل کتاب می فرستد و از آنان برای پیوستن به شعار توحید و جدایی از غیر او دعوت می کند این نوع وحدت, وحدت کلمه ای « بیانی» است که بین ما و ادیان الهی در محوریت توحید و دوری از شرک یکسان است.
قُل یا اَهلِ الکِتابِ تَعالوا اِلی کَلِمَه سوء بَینَنا وبَینَکُم اِن لانَعبُد الا ا لله ولا نَشرِک به شیئاً . . . . [5]
ج ) وحدت مسلمانان یا امت اسلامی
دراین نوع اتحاد به هم پیوستگی در راستای باور و ایمان به توحید وسایر مکتب اسلام است وحدتی که بیش از هر چیز مورد تأکید حضرت امام (ره) بوده است وحدت وانسجام امت اسلامی می باشد قرآن کریم می فرماید:
« اِنَ هذهِ اُمَّتَکُم اُمَّه واحِدَه وانَا رَبَّکُم فَاعبُدوُن» [6]
همانا این امت شما است واحد است و من پروردگار شمایم پس مرا عبادت کنید
این نوع وحدت به« اخوت اسلامی» هم تعبیر می شود که علاوه بر اجتماع و اعتصام به حبل الهی , الفت و همدلی و محبت عاطفی شدید در آن مطرح است که شما راه حل امّت واحده, اسلامی در جهت موفقیت وپیروزی بر استکبار جهانی است.
د- وحدت ملی یا انسجام آحاد ملت در سطح کشور
این نوع وحدت مربوط به اشتراکات خاص ملی چون فرهنگ , زبان, نژاد, تاریخ می باشد.
که مصلحت ملی را در بر دارد که برای حفظ انقلاب اسلامی در چارچوب مرزهای ایران موثر است این نوع وحدت هم بیشتر مورد تأکید حضرت امام (ره) بوده است.
مولفه های وحدت و اتحاد و انسجام
انقلاب اسلامی با تکیه بر ارزشها و اعتقادات اسلامی با هدف والای استقرار و سیطره ی قوانین و موازین الهی در کلیه ی شئونات حیات فردی واجتماعی مردم ایران رخ داد این انقلاب از یک سو سبب رویکرد به این رشد گرایش های معنوی و تضعیف اندیشه ی مادی گرایان شد و از سوی دیگر الگوی مبارزاتی اسلام تحت ستم در نقاط مختلف جهان گردید. این ارزشها محقق نشد مگر با تکیه بر اتحاد و وحدت کلمه ی همهی آحاد ملت. وحدت و اتحاد سنگ بنای قوام جوامع است, اتحاد و همگرایی جامعه ایران اسلامی با توجه به داشتن الگوهای درونی و معنوی می تواند پیوند عمیق و پایدار در بین ارکان نظام و آحاد جامعه برقرار کند.و ودین اسلام راهبردهای سازنده تری برای تحقق اتحاد و همگرایی و وحدت همه جانبه جوامع بشری میباشد. الگوی اتحاد و وحدت اسلامی پیمان برادری واخوت بین مسلمانان که پیامبر اعظم (ص)در نخستین شرایط استقرار در« مدینه انبی » آن را عنوان نمودند و آیه قرآنی « انَّما المومِنون الخوهُ » [7] بر رابطه برادری مسلمانان و مومنان با یکدیگر تصریح شد.
اخوت ایمانی و رابطه معنوی و اعتقادی بهترین راهبرد اتحاد ملی و انسجام اسلامی بین مسلمانان جهان است و از جمله بهترین الگو و هدف جهت تداوم واستمرار نظام اسلامی ایران می باشد.
پیامبر اسلام با تکیه بر اصل برادری و اخوت مسلمانان هنگام ورود به یثرب « مدینه النبی» بین مهاجران و انصار « برادری دو جانبه » بر قرار نمودند.
در سیره ابن هشام آمده است . که دراین خصوص به مسلمانان می فرماید :
« تَأخوا فی الله اخَوَینْ اَخَوَیْنْ » [8]
شما دو به دو با یکدیگر در راه خدا و برای او برادر شوید. براین اساس شخصاً با امام علی (ع) پیمان برادری نسبت ومسلمانان ونیز دو به دو با یکدیگر برادر شدند.
این برادری ایمانی واسلامی که بیان کننده زیباترین شکل وحدت ویکانگی در تمام شئون زندگی اجتماعی است.
اما مولفه های اتحاد و انسجام و ارکان اخوت اسلامی
1- همسو یی و همگرایی :
پیروان مکتب رهایی بخش اسلام در ارتباط با یکدیگر از تعاملی سازنده و روندی مشترک برخوردار دارند که این عامل از ایمان و برادری آنها سرچشمه می گیرد در واقع این پیوند روحی و همگرایی معنوی از هر عامل دیگر در جامعه محکمتر است و قلبها را به همدیگر نزدیک می کند و مانع از هر توطئه دشمن می گردد در واقع این پیوند روحی و همگرایی معنوی از هر عامل دیگر در جامعه محکمتر است وقلبها را به یکدیگر نزدیک می کند و مانع از هر توطئه دشمن می گردد در واقع احساس مسئولیت درقبال همدیگر ایجاد می کند.
پیامبر اعظم (ص) می فرماید:
مَن اَصبَحَ وَلایَهْتَمُّ باِمُورِالمُسلِمینَ فَلَیسَ مِنهُمْ وَ مِنْ سَمَعَ رَجُلاًیَنادی یا للمُسلِمین فَلَم یجبه فَلَسَ بِمُسلِم[9]
2- دوستی ومهرورز ی و مدارا کردن
اسلام همگان را به خوش رفتاری محبت و مدارا نمو ن با مردم دعوت کرده و این صفت اخلاقی را نشانه ی عقل و حکمت افراد دانسته است پیامبر اکرم (ص) می فرماید:
اَعْقُلُ النْاسِ اَشَدَْ هُمْ مُداراه[10]
عاقل ترین مردم کسانی هستند که با مردم بیشتر سازش دارند.
برادری ایمان طلب می کند که مومنان همدیگر را دوست بدارند به یکدیگر عشق بورزند در شادی و غم یکدیگر سهیم باشند.
در حدیثی از امام علی (ع) آمده است.
اِنَّکُم لَنْ تَسعو النَّاسِ بِاَموالِکُم فَسعُو هُم بَطاقَه اَلوَجهِ و حُسنِ ا للِّقاءِ
شما نمی توانید با اموالتان مردم را در گشایش و « ناز و نعمت» قرار دهید پس آنان را با چهره باز و اخلاق نیکو جذب کنید.
در روایات برای مدارا با مردم فوایدی ذکر شده که به برخی از آن ها اشاره می کنیم.
1)« مایه سلامت دین و دنیاست. » [11]
2)« موجب افزایش دوستی و برادری و از بین رفتن کینه هاست.» [12]
3) « مسالمت با مردم موجب پوشش عیوب می شود.» [13]
3- ایمان مشترک:
اگر ایمان واقعی به خدا, پیامبر قرآن و عترت وقیامت در دل انسانها شکل بگیرد سیمای جامعه بشری از برادری وبرابری و دوستی و محبت پر می شود ایمان مایه وحدت است و بی ایمانی , تفرقه و پراکندگی است.
از نشانه های کرامت وبزرگواری انسان احسان و نیکوکاری او به همنوعان به ویژه اهل ایمان است. حضرت علی (ع) می فرماید:
رَأسُ الایمانِ الاحسانُ اِلی النَّاس[14] اوج ایمان به خدا احسان و نیکو کاری به مردم است.
در حدیث دیگر آ مده است. هیچ چیز همانند ایمان و احسان به دیگران انسان را به امنیت نمی رساند. [15]
4- حسن معاشرت
اسلام برای استحکام پیوند برادری مسلمانان به هر آنچه همگرایی و همبستگی را تداوم می بخشد ارزش قائل است. یکی از نیازهای اساسی در مسایل اجتماعی برقراری ارتباط صحیح و سالم اجتماعی در بین مردم است مکتب اسلام به روابط سالم اجتماعی اهمیت داده است قرآن کریم می فرماید :
و قو لوا للناس حسنا با مردم سخن و معاشرت نیکو داشته باشید. [16]
5- پیروی از ولایت رهبری
مومنان ومسلمانان در صورتی می توانند در صلح وآرامش وبرادری به سر برند که امور اجتماعی وسیاسی آنها را رهبری فرزانه , هوشمند و بیدار و شجاع مدیریت کند . رهبری و ولایت فقیه عادل دینی محور اتحاد مسلمانان است بهترین الگوی عینی این رویکرد حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری می باشند.
ولایت فقیه بعنوان ودیعه ای الهی برای مردم دارای مستندات محکمی از قرآن و سنت است که در انقلاب اسلامی ایران بعنوان مهم ترین رکن در تأسیس و بقاء انقلاب قابل بررسی است در انقلاب اسلامی ایران, امام خمینی(ره) طراح و معمار ایدئولوژیک و کارگردان انقلاب بوده و نقش کلیدی و تعیین کننده در تکوین و شکل گیری و پیروزی و تداوم آن ایفا نموده است . مقام معظم رهبری نیز با درایت و تیز بینی امام گونه ی خویش سالهاست که به همان سیره و روش انقلاب را هدایت کرده و همواره امید و محبوب دل مردم وخار چشم دشمنان بوده اند. حرکت کشتی انقلاب در دریای از توفان های توطئه و خیانت همواره مرهون تدابیر و تیز بین های حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری بوده است.
6- اصلاح امور مسلمین
یکی از وظایف مردم در قبال یکدیگر اصلاح امور نسبت به یکدیگر است که نشانه کمال و سعادت جامعه است.
امام علی (ع) می فرمایند:
« مِن کَمالِ اسَعادَه السَّعیُ فی صَلاح اِصلاحِ الجُمهُور» [17]
از والاترین خوشبختی ها اصلاح امور مردم است.
اهتمام به حل مشکلات و چالشهای بزرگ مسلمین از مهمترین وظایف مسلمین است.
7-اتحاد و حضور حداکثری
در نظام جمهوری اسلامی همه گروه های به رسمیت شمناخته شده که پایبندی خود را به نظام اثبات رسانده اند حق دارند در قالب تضارب آراء نظرات و انتقادات خود به طور جدی پیگیری و مطالبه نمایند مشروط بر اینکه در عرصه تصمیم های عملی چون انتخابات با حضور چشمگیر آن را ثابت نمایند. و بی شک حضور حداکثری زمینه ساز تحقق بسیاری از مطالبات مردمی در قالب گروه ها و انجمن ها و جمعیت های مختلف خواهد بود و تنها در صورت حضور حداکثری است که می توان این گونه مطالبات را تحقق ساخت هم اکنون کشور برای تداوم این انقلاب نیازمند پشتوانه ای محکم از حمایت مردمی است این جماعت مردمی زمینه ی مناسبی را برای موفقیت در عرصههای مهم سیاسی اجتماعی فراهم می کند.
مقام معظم رهبری می فرمایند:
« روح نظام اسلامی مترادف با حضور مردم در همه ی امور است در این صورت اسلام استقلال عزت ماندگاری وحدت نظام تأمین خواهد شد و با حضور واقعی مردم دفاع از نظام و مرزهای کشور در مقابل دشمنان نیز امکان پذیر خواهد بود.» [18]
از این بیانات گهربار نتیجه می گیریم :
1- هویت و روح دین باوری در نظام اسلامی با حضور مردم تحقق پیدا می کند.
2- ادامه راه این نظام و حفظ آن بدون حضور مردم ممکن نیست.
3- تثبیت و دوام نظام با حضور مردم در تمامی صحنه های انقلاب می باشد.
4- عزت و استقلال سیاسی وبقاء ماندگاری نظام با حضور مردم تأمین می شود.
5- وحدت و ثبات نظام جمهوری اسلامی ایران با حضور مردم در همه ی صحنه هاست
6- د فاع از کشور و ارزشهای نظام ومقابله با دشمنان و دفاع از تمامیت ارضی کشور و با حضور مردم امکان پذیر است.
بدون تردید مهم ترین عاملی که پیروزی انقلاب اسلامی را رقم زد , حضور فراگیر و گسترده ی مردمی بود که با آگاهی و هوشیاری مبارزاتی و مکتبی , حیات وگرمی و جوشش یکپارچه و هرچه فزون تری به این نهضت در سراسر کشور بخشید.[19]
همچنین حضور حداکثری نیز زمینه ی لازم را فراهم می سازد تا نظام جمهوری اسلامی بتواند در صحنه های مهم بین المللی و مباحث ملی همچون « انرژی هسته ای » حق حاکمیت و تمامیت ارضی در قبال مدعیان دروغین و دهها حقوق مادی و معنوی ملی با ا قتدار و اطمینان حضور یابد – آری ! پیش رفتن به سمت هدفهای والای ملت برای بهروزی در عرصه حضور حداکثری وپیشرفت کشور , نیاز بزرگ ملت ما در همه ی مسائل به اتحاد و وحدت عمومی به ویژه در عرصه حضور حداکثری و ملی در انتخابات جهت تداوم راه امام و انقلاب و حفظ ارزشهای نظام می باشد. همچنین استقرار و تثبیت و گسترش و تداوم نظام جمهوری اسلامی ایران با بهره گیری از دستاوردهای دولت اسلامی مدیون اتحاد ملی و انسجام اسلامی و گرایش به سمت هدایت الهی و حضور مردم در صحنه ها بوده و هست و از جمله مهمترین عوامل موفقیت و پیروزی اسلام چه در صدر اسلام چه در حال همان حضور مردم در صحنه ها می باشد . از یک نگاه دیگر گسترش اسلام در سراسر جهان بواسطه حضور مشارکت مردم در یک روند آرام وصحیح فرهنگی و اجتماعی رخ داده است همچنین امام علی (ع) همواره بر نقش و اهمیت مشارکت مردم و تأثیر آن تأکید داشته است.
امام علی (ع) در نامه ای به مردم مصر به آنان نسبت به عواقب دوری از صحنه دفاع از دین در مقابله با دشمنان هشدار داده می فرماید.
« ای مردم مصر,نگوئید ما سرپرستی چون مالک و امامی چون علی داریم اگردرصحنه نباشید شکست می خورید. مادر حال نبرد و جنگ با باطل هستیم جامعه که در خواب باشد دشمن بیدارش او را رها نمی کند ومرد جنگجو بیدار است و جنگ و جهاد با خوابیدن و کناره گیری از« صحنه تناسب ندارد»[20] . مشارکت مردم در حکومت دینی زمان رسول اکرم اسلام (ص) و علی (ع) از درخشانترین نمونه های مشارکت مردم در طول تاریخ بشری است.
نقش مشارکت مردم درکارآمدی حکوئمت دینی وایجاد نفوذ تکوینی برای حاکم اسلامی حقیقتاً امر مهمی است. حضور ومشارکت عمومی در انتخابات پیوند دهنده ی سرنوشت ملت اسلام و انقلاب اسلامی است. همچنین حضور مردم چه در جریان اعتصابات گسترده و تظاهرات سراسری در جریان انقلاب و چه بعد از پیروزی انقلاب در انتخابات حضور در صحنه های مختلف جبهه و جهاد و برای حفظ نظام و تداوم آن می باشد و یك احساس وظیفه و تكلیف الهی بوده كه از متن دستورات و احكام دینی بر می آید و از دیدگاه قرآن تحولات اجتماعی و سرنوشت امت با عزم و ارادة آحاد جامعه شكل می گیرد و فراتر از خواست و رأی مرم تحول درونی در انسان ها است كه تحولات اجتماعی را درپی دارد:
انَّ الله لا یُغیرُ ما بِقَوم حَتی یُغَیِروُ ما بِاَنفُسهِم[21]
همانا خداوند احوال هیچ قومی را دگرگون نمی كند تا اینكه خودشان را دگرگون سازند
پیامبر اكرم (ص) با حضور و مجاهدت و تلاش مؤمنان یاری می شد.
« هُوالَذی ایدك بنِصره و بالمُومنیِن »[22]
اوست كسی كه تو را به یاری خویش به مومنان تأئید و یاری كرد.
در تئوری انقلاب اسلامی و امام (ره) نقش مشاركت مردم و توجه به آراء ونظرات مردم از مبانی دینی و سیره نبوی ، علوی و مهدوی سرچشمه می گیرد. و حقیقتاً تحقق نظام اسلامی مشروط به پذیرش مردم و تصمیم گیریهای آنان است. امام خمینی (ره) می فرمایند.
« جمهوری اسلامی حكومتی متكی به آرای عمومی است مملكت توسط نمایندگان واقعی مردم اداره می شود مردم از طریق نمایندگان خود تمامی امور جامعه نظارت دارند و هیچ تصمیمی بدون مشورت مردم گرفته نمی شود.[23] »
از آنجائی كه حضور و مشاركت در نظام دینی مفهوم حفظ و دوام و استمرار نظام اسلامی می باشد و مردم به لحاظ تكلیف گرایی در عرصه های سرنوشت ساز شركت می نمایند بویژه در امر خطیر انتخابات كه ریشه در باورهای دینی دارد. حضور مردم درصحنه سیاست و مدیریت جامعه از جمله تحقق نظام اسلامی و حفظ نظام است.
امیر المومنین علی (ع) می فرمایند:
« یا اَیُْها النَّاسَ عَن ملاءِ اذِن انّ هذاَ مرَكُم لَیسَ لا حَدٍ فیهِ حق اِلاِمااَمرِتُم » [24]
ای مردم این امر در حكومت ، امر شماست هیچ كس جز آن كه شما او را امیر خود گردانید حق امارت بر شمار را ندارد.
آری ! یكی از وظایف هر حكومت ونظامی ، حفظ نظام است نظام جمهوری اسلامی ایران از آنجائی كه پایداریش به دست مردم بوده لذا مقام حفظ و ثبات آن نیز ، مردم نیز نقش مهمی دارند.
امام خمینی (ره ) به نقش مردم در حفظ نظام اسلامی تأكید دارد و می فرمایند.
« یك كشور را بخواهید اداره كنید . . . . تا شركت مردم نباشید نمی شود اداره صحیح بشود. [25]
الف – مهمترین محورهای حضور حداكثری مردم در حفظ نظام اسلامی
1- حضور حداكثری و تأثیر آن در كار آمدی نظام
2- حضور حداكثری و افزایش قدرت و اقتدار ملی
3- حضور حداكثری و دلسردی و عقب نشینی دشمنان از مواضع خصمانه و خنثی شدن توطئه ها
4- حضور حداكثری بالابردن امنیت ملی
5- حضور حداكثری تحقق مطالبات واقعی مردم
6- حضور حداكثری و رفع تهدیدات فرا روی نظام
7- حضور حداكثری و رفع شبهات در خصوص مشروعیت نظام
8- حضور حداكثر و حل معظلات ومشكلات فرهنگی اقتصادی و سیاسی و اجتماعی كشور
9- حضور حداكثری زمینه حفظ اصول و ارزشها نظام مقدس اسلامی
امنیت ملی و وحدت ملی :
امنیت در لغت به معنای آرامش و آسودگی و در امان بودن است . اما در تعریف امنیت ملی به معنای دستیابی به شرایطی است كه به هر كشوری امكان آن را می دهد كه از تهدیهای بالقوه یا بالفعل خارجی و نفوذ سیاسی اقتصادی و فرهنگی بیگانه در امان باشد و در راه پیشبرد توسعه اقتصادی و اجتماعی و انسانی و تأمین وحدت و موجودیت كشور و رفاه عام فارغ از مداخله بیگانه گام بردارد. [26]
امنیت ملی هر كشور ممكن است از راه مختلف ، تهاجم نظام تحریم اقتصادی و سیاسی تهاجم فرهنگی ، تحركات نظام پنهان اعم از « كودتا ، انفجار ، معارضه امنیتی ،» مورد تهدید قرار گیرد.
درمعارضه از نوع امنیتی دشمن در تدارك پیروزی بدون جنگ برآمد ، با اقداماتی چون، ایجاد شكاف در پایه های پایداری جامعه اعتماد زدایی از رسانه های جمعی ترور شخصیتها تخریب قداستها و . . . و با ایجاد یك جنگ روانی شرایط را طبق نظر خود در آورده و فضای كنونی جامعه را دچار تشنج و اغتشاشات می كند. در این میان مهمترین ستون پایداری نظام در رد اینگونه اهداف شوم دشمن « وحدت عمومی و اتحاد بر محور رهبری » است و حدت ملی و امنیت ملی كه از سوی مقام معظم رهبری بعنوان دو شعار مهم كه دارای یك رابطه مستقیم با یكدیگر است حائز توجه می باشد. حصول به امنیت ملی بدون وجود وحدت عمومی ممكن نیست واز سوی دیگر امنیت عمومی نخستین نتیجه مثبتی است كه از قبل وحدت ملی بدست می آید.
مقام معظم رهبری می فرمایند.
« اگر وحدت ملی و امنیت ملی تأمین شود دولت هم مجال پیدا می كند كارهای خود مسئولیت های خود وظایف بزرگ خود را اجرا كند می تواند به اقتصاد مردم برسد به اشتغال مردم برسد به مسائل زندگی مردم رسیدگی كند به مساله ی فرهنگی كشور رسیدگی كند اگر امنیت و وحدت نباشد اختلافات و جنجال باشد دائماً تشنج سیاسی می باشد. . . . [27]»
در شرایط حساس كنونی كه دشمن در صدد بهره برداری از فرصتها برای تبدیل آن به مسأله برای نظام است نیروهای انقلاب با اندیشه ورزی سعی كنند تا مسأله ها را به فرصتها برای رونق فزونتر سیاسی و اقتصادی در حفظ انقلاب اسلامی تبدیل نمائید.
مقام معظم رهبری در هشدارهایی كه همیشه اذعان دارند كه مردم خوبمان باید آن را از شعارهای ملی تلقی كنند می فرمایند.
« مواردی همچون رعایت انضباط اجتماعی ، خدمتگذاری ، پاسخگویی، مبارزه با فقر و فساد و تبعیض ، جنبش نرم افزاری و در یك كلام نشان دادن كار آمدی در ابعاد مختلف زمینه های عینی همبستگی ملی و مشاركت عمومی را فراهم خواهند ساخت . مردم هوشیار ایران بارها نشان داده اند كه هرگاه مسئولان و خدمتگذاران نظام در مسیر درست حركت كنند ومصالح نظام را برای مصالح شخصی ترجیح دهند از پشتیبانی بی چون و چرا از همدلی و یك زبانی مردم برخوردار می شوند. »
حضرت علی (ع) نیز گرچه مسیر خلاف را ناحق می دیدند و آنان را در مقابل فرمان خداوند و رسول عصیان گر می یافتند اما به خاطر مصلحتی مهم تر ، ابراز مخالفت كردند این كلمات بیانگر آن است كه وحدت اسلامی كه غالباً با حیات واقعی مسلمانان همراه است بر حق دیگر گر چه معصومی چون « علی (ع) » باشد. مقدم است این وحدت در حقیقت ائتلاف است و بالاتر از وحدت گذشت از هر آن چه را كه قطب مخالف آن را بر نمی تابد و بسنده كردن بر هر چه از حق كه نظر قطب مخالف مناسب می نماید . همچنین حضرت علی (ع) جدای از خطبه ی كوتاه و پرمعنای «شقشقیه» در مدارد متعددی به سكوت معنادار و سخت خویش اشاره می كند این سكوت كه با خار در چشم و استخوان در گلو توصیف شده است برای حفظ وحدت مسلمانان و بقای اساس دین بوده است.
امام در یكی از خطبه های اوایل دوره حكومت خود می فرماید :
« قسم به خداوند اگر ترس از اختلاف و جدایی مسلمانان نبود و اگر ترس از آن نبود كه كفر بازگردد و دین فانی شود هر آینه در غیر از موضعی كه نسبت به آن ما نفع داشتیم قرار می گرفتیم » آنچه از مفاهیم قرآن و سیره پیامبر و ائمه اطهار (س) فهمیده می شود این است كه همواره حفظ نظام اسلامی و مصلحت عمومی بر منافع شخصی و گروهی مقدم بوده است.
به نظر مقام معظم رهبری ایجاد تفرقه و تضعیف وحدت ملی ایرانیان و به وجود آوردن مشكلات اقتصادی برای متوقف كردن پیشرفت كشور دو روش عمده دشمنان برای مقابله به ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی می باشد به نظر ایشان «ملتی متحد و قوی و سربلند خواهد بود زیرا امنیت چنین ملتی ملعبه این و یا آن كشور قدرتمند قرار نمی گیرد بارزترین مثال روشن برای تبیین و توصیف بین همبستگی مردم و امنیت جامعه وضعیت بین ایران و آمریكاست ، یعنی این كه ، آمریكا به مامی گوید : ضعیف دست نشانده و وابسته باشید تا به ایران مله نگنم در حالیكه ما قوی عزیز و سربلند بوده و هستیم و تاریخ و فرهنگ ملت ایران تسلیم در مقابل هیچ دشمن را نمیپذیرد و همواره كوشیده است با ابزار وحدت و همبستگی ملی از تمامیت ارضی كشور دفاع و پشتیبانی نماید. » [28]
همچنین مقام معظم رهبری با یادآوری جنگ روانی و تلاشهای موذیانه ی دشمنان برای ایجاد اختلاف و تفرقه در میان ملت ایران و در جهان اسلام افزودند.
«دشمنان به بهانه هایی همچون قومیت مذهب گرایش های صنفی در صدد است وحدت كلمه ایران را از بین ببرد و در جهان اسلام نیز اختلافات مذهبی را دامن بزند و با به راه انداختن جنگ شیعه و سنی میان ملت ایران و جوامع اسلامی فاصله ایجاد كند ایشان تلاش برای اتحاد و یكپارچگی ملی و تقویت هوشیارانه و خردمندانه انسجام امت اسلامی را تنها راه ناامید كردن دشمنان و خنثی كردن توطئه های آنان خواندند.[29]
ماهیت وحدت و اتحاد و انسجام از دیدگاه امام خمینی:
نظام مقدس جمهوری اسلامی در سایه همدلی آحاد مردم به پیروزی رسید و حفظ كیان آنان نیز مرهون وفاق ملی مردم و مسئولان و یكپارچگی و وحدت نظر جناحهای سیاسی بر اساس ارزشهای معنوی و باورهای مذهبی است امام خمینی (ره) نیز با علم به این مهم ملت و حكومت را به همبستگی و وفا ق فرا می خواندند تا دشمنان طمعی به سرزمین ایران ننمایند و در صدد خدشه دار كردن آرمانهای انقلاب برنیایند . قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز با تأكید بر ضرورت رعایت وحدت و همبستگی ملی آنرا در اصول دوم و نهم بیست و ششم و یكصدم از ضروریات سیاسی – اجتماعی محسوب می دارد و همچنین در اصول دوازدهم سیزدهم و پانزدهم و نوزدهم نیز برای حفظ وحدت ملی حقوقی و امتیازاتی را برای اقلیت های قومی و دینی درنظر گرفته است. از دیدگاه حضرت امام خمینی (ره) در مورد ابعاد و انواع وحدت و اتحاد ملی راهكارهای فراروی نظام اسلامی برای مقابله با چالشهای تفرقه آمیز تبییت شده كه به برخی از آنها اشاره می كنیم .
الف) اهمیت وحدت ملی :
از نظر امام خمینی (ره) وحدت نه به عنوان نیاز مردم مسلمان ایران كه به منزله نیاز دائمی مسلمانان جهان بشمار می آید چرا كه تأمین منافع مشترك مسلمانان در سایه ممانعت از مواضع بیگانگان و جلوگیری از تسلط آنان به مقدرات كشورهای اسلامی مسیر است به نظر ایشان وحدت و همدلی مردم نیروهای انقلابی همانطور كه در روند نهضت اسلامی ایران از اهمیت بسزایی برخوردار بوده در حفظ نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران نیز حائز اهمیت فراوانی است.
در اندیشه ی حضرت امام خمینی (ره) اهمیت وحدت ملی از دو بعد درونی و بیرونی برخوردار است كه به شرح آن می پردازیم .
اهمیت درونی وحدت ملی :
از دیدگاه امام خمینی (ره) وحدت ملی هم در پیروزی انقلاب اسلامی نقش داشته است هم ضامن حفظ دستاوردهای آن بشمار می آید لذا شایسته است انسجام ، وحدت درونی بر اساس ارشهای مكتبی همچنان مستحكم و پایدار باقی بماند تا طریق سازندگی و توسعه تداوم یابد.
1- وحدت مردم در روند نهضت اسلامی :
امام خمینی (ره) همواره رمز پیروزی و بقای انقلاب را در دو چیز میدانسته اند :
1- كلمه توحید : « انگیزه الهی داشتن و مقصد عالی را حكومت اسلامی دانستن »
2- وحدت كلمه : « یكپارچگی و اجتماع پرشور مردم و حضور در صحنه های گوناگون »
ایشان وحدت را به عنوان ركن اساسی در جریان انقلاب اسلامی بیان می دانستند و می فرمودند :
ابعاد قیام همه قشرها را گرفته است اختصاص به یك دسته ای یا دسته ی دیگر ندارد . . . [30]
همچنین به سیاستمداران توصیه فرمودند :
«آگاهی مشاركت نظارت همگانیسیاسی مردم باحكومتضامن حفظ نظام وامنیتملی كشور است»
2- وحدت همدلی نیزوهای انقلابی برای حفظ نظام :
امام خمینی (ره) همانطور كه پیروزی نهضت را مدیون وحدت و همدلی تمام قشرهای جامعه میدانستند حفظ نظام را در تمام مقاطع بر اساس محور وفاق میسر میداند لذا بر لزوم وحدت بین مردم و حفظ برادری و اخوت در تمامی احوال تأكید داشتند و آنرا برای حفظ اصلاح امری واجب و ضروری بر می شمردند.
« اگر با هم نباشید شكست می خورید اگر شكست بخورید اسلام شكست می خورد .[31]
در جای دیگری می فرمایند:
« تكلیف است برای همه ما كه این جمهوری كه به اینجا رسیده است تا آخر حفظ كنیم تا آخر حفظ كردن این است كه هر روز محكم كنیم برادری خودمان را .» [32]
همچنین می فرمایند :
« بین خودتان برادر باشید حفظ كنید این برادری رابا حفظ برادری شما به اینجا رسیدید و یا حفظ برادری باید جلو بروید .»[33]
بر اساس تعالیم قرآن رابطه ای كه بین مؤمنان ایجاد می شود رابطه ای است كه از آن به اخوت و برادری یاد می گردد . اِنَّما المُومِنونَ اِخوَه[34]
همچنین به تعبیر قرآن اینگونه برادری به برادری ایمانی و اسلامی تعبیر شده است كه مایه و ریشه الفت دوستی و محبت بین قلب های مومنین شده است.
و اما ویژگی های برادری اسلامی ایمانی :
1- انسجام و همگرایی مردم در راه مشترك با هدف مشترك
2- اعتصام به حبل الهی و خدایی بودن مبنا و ملاك وحدت
3- وجود الفت بین دلها و قلوب اعضای جامعه
4- یكرنگی و صداقت بین اعضای جامعه
امام خمینی (ره) با اشاره به این آیه انِّما المُومِنونَ اِخوَه [35]تأكید دارد كه راه داشتن استقلال و رهایی از تعدیات بیگانگان وجود چنین برادری است و راه حفظ و تداوم انقلاب و حفظ كشور پیوند برادری و یا وحدت حقیقی و مبتنی بر الفت در بین افراد جامعه است و این خود یك تكلیف دینی و شرعی است.
« ... این نعمت بزرگترین نعمت است – این نعمت الهی را ما باید حفظش كنیم مادامی كه این نعمت الهی را ما حفظ كردیم در امان هستیم از همه شیاطین و آن روزی كه ما این نعمت را – خدای نخواسته از دست بدهیم آن روز است كه خلل وارد می شود به كشور ما . [36]
3- سازندگی وتوسعه :
از نظر حضرت امام (ره) وحدت موجبات سازندگی كشور و توسعه جامعه ایران پس از انقلاب را در زمینه ها و ابعاد مختلف سیاسی اقتصادی فرهنگی و اجتماعی فراهم می آورد.
ایشان می فرمایند :
« ما و همه ملت دست به دست هم بدهند و این خرابی ها را بسازند دست به دست هم بدهید و مشكلات را رفع كنید . »[37]
اهمیت برونی وحدت ملی :
امام خمینی (ره) حفظ وحدت ملی و حضور آحاد و اقشار مردم در صحنه را موجب رفع فشارهای خارجی می دانسته واز نظر ایشان پیروزی انقلاب اسلامی منافع بسیاری از كشورها و ابر قدرتها را به خطر انداخته است از این رو طبیعی است كه قدرتها بیگانه برای دستیابی به منافع از دست رفته خود همواره در صدد شیطنت های مختلف می باشند.
1- دشمن شناسی و دشمن ستیزی :
امام خمینی (ره) علاوه بر تشویق ملت و دولت به تحكیم وحدت در مقابل بیگانگان و دشمنان نظام كشور را به ریشه ها و عوامل ایجاد تفرقه و جدایی در میان ملت اشاره می كردند . ایشان دشمن شناسی و شناخت بیگانگان را به عنوان عامل اصلی تفرقه بین مردم مسلمانان ایران و توجه به تلاش قدرتهای بزرگ برای تأمین استعماری خود را موجب تحقق وحدت ملی بر میشمردند.
2- مقابله با منفعت جویی های قدرت های بزرگ در كشورهای اسلامی :
امام خمینی (ره) معتقد بودند كه وحدت درونی در جامعه اسلامی ایران با تحقق وحدت بیرونی بین ممالك اسلامی ارتباط و تداوم دارد.
ایشان می فرمودند : من خوشبختم كه جمهوری اسلامی بعضی فرصت ها را به ما و ملت ما نصیب می كند و از آن فرصت ها ملاقات باقشرهای مختلف و مذاهب مخلف و دین های مختلف است و ما همه در تحت لوای مجتمع هستیم ایران مال همه است و توحید مذهب همه است مبدأ و معابده ایده همه است و ما این مشتركات را داریم ملت واحده هستیم و لازم است كه در مسائل ایران همه در صحنه باشیم . همه با هم ید واحده باشیم . . . . با هم تشریك مساعی كنیم در اینكه یك راه پیدا كنیم برای جلوگیری از ستم در تمام قشرهای انسانها دنیا . [38]
3- ممانعت از نفوذ بیگاناگان درامور داخلی كشور :
امام خمینی (ره) كاركرد كلمه بین مردم را همبستگی برای مقاله با دشمنان وشكست ابر قدرتها می دانستند ایشان می فرمایند « هیچ قدرتی نمی تواند بر یك ملتی كه همراه هم هستند و با هم هستند هیچ قدرتی نمیتواند با او مقابله كند. » [39]
ماهیت وحدت و اتحاد و انسجام از دیدگاه مقام معظم رهبری:
از عناصر زیر بنای تشكیل یك جامعه و یا امت دارا بودن وحدت اجتماعی و یا به عبارتی انسجام اسلامی است انقلاب اسلامی در دوران مبارزه برای پیروزی و پس در مرحله مقابله با دشمنان خارجی و داخلی همواره از اصل وحدت بهره برده است تا جایی كه می توان رمز پیروزی این انقلاب بی نظیر را وحدت كلمه پیرامون ارزش ها و مبانی اسلامی دانست از این رو شكاف در وحدت آسیب آفتی خطر ناك برای این شجره طیبه می باشد.
مقام معظم رهبری می فرمایند :
« برای این ملت هیچ عاملی مضرتر از اختلاف و تفرقه نیست سهم مهلك برای ملت ما و تمدن ها و انقلاب ها اختلاف است اگر بهترین ملت ها دچار اختلاف و دو دستگی شوند همه نیروی حیاتی خودشان نه تنها از بین می رود بلكه در جهت ویرانی كشور به كار می افتد. » [40]
ایشان می فرمایند:
« آن چیزی كه ابرقدرت ها را درمقابل ملت ایران مرعوب كرده است در وجه اول وحدت كلمه بود . » [41]
همچنین می فرمایند:
وحدت ملی همان جیزی است كه می تواند پشتوانه همه تلاش های دولتمردان و مبارزان و دلسوزان این كشور واین انقلاب باشد بدون وحدت ملی این كشور بزرگترین نیروی خود و مایه عظمت خود را نخواهد دانست . . . . وحدت ملی شعار اساسی و حیاتی برای كشور ماست و مخاطب این شعار افراد خاصی نیستند همه هستند آحاد مردم مسئولند . . . وحدت ملی برای همه ملت شعار بزرگی است. [42]
پایه های وحدت ملی و انسجام :
1- مبانی دینی و مكتبی
امام خمینی (ره) گرچه حفظ اسلام و پیاده نمودن احكام آن را از كاركردهای وحدت ملی بر می شمردند اما در عین حال بر نقش اسلام به عنوان عامل وحدت مسلمانان و تحكیم وحدت ملی تأئید می كردند.
آری ! حكومت دینی در تربیت مردم و اصلاح جامعه و تحكیم وحدت در جامعه نقش بسزایی دارد .
امام خمینی (ره) می فرماید :
« حفظ اسلام به حفظ وحدت است . . . . همه با هم برای رضای خدا باشید همه با هم برای این باشید كه اسلام را تقویت كنید. » [43]
2- مصلحت عمومی :
یكی دیگر از پایه های اساسی وحدت ملی و انسجام اسلامی « مصلحت عمومی » است كه با مصالح جماعت و صلاح امت تعبیر می شود، هرگاه مصالح عمومی جامعه ایجاب نماید باید از اختلافات جزئی به راحتی چشم پوشی كرد و خواسته های فردی و گروهی را فدای مصالح جمع نمود.
امام خمینی (ره) می فرماید :
« امروز روزی است كه باید تمام قدرت ها هماهنگ باشند و همه حفظ نظم بكنند كه اگر نظام به هم بخورد وضعیت به هم بخورد و همه خودشان را فدای اسلام بدانند . . . . شما مهیا باشید نروید سراغ اختلافاتی كه خودشان دارند با هم ، شما بین راه هستید اختلاف ها را كنار بگذارید . . . . » [44]
3- مقاومت و پایداری :
تقویت روح استقامت و مقاومت بنای دیگر وحدت ملی و انسجام می باشد .
حضرت امام ره در این باره می فرماید :
شرط اینكه ما بتوانیم مقاومت كنیم بتوانیم حفظ كنیم این كشور را شما بخواهید حفظ بكنید حیثیت ملی خودتان را حیثیت اسلامی خودتان را شرطش این است كه با هم باشید»[45]
4- قانون گرایی :
یكی از نكات مهم برای حفظ نظام و تحقق وحدت ملی « قانون گرایی است »
یكسان داشتن همگان در برابر قانون از محوری ترین عوامل وحدت ملی بشمار می رود پیامبر اكرم (ص) و ائمه اطهار (ع) حكومت را برای حاكمیت قوانین الهی می خواستند تا در سایه تشكیل حكومت قوانینی جاوید اسلام را حفظ و اجرا كنند.
5- بیداری ، آزادی و آزادگی :
قطعاً یكی از ارزش های والای اجتماعی وجود فضای مناسب برای تفكر و اندیشه و نیز اظهار نظر و نقد برنامه ها و عملكرد مسئولان و مدیران نظام و مبارزه با خفقان و استبداد كه از مهمترین اهداف انقلاب اسلامی و برخواسته از متن دستورات دینی می باشد آزادی توأم با آگاهی و ایمان زمینه است برای رشد و تعالی انسان و بروز و ظهور استعداد های الهی نهفته در آدمی .
امام خمینی (ره) با آگاهی از گذشته تاریخ ملت مسلمان ایران كه همواره تحت سیطره ظلم و جور بودند وحدت ملی را در سایه آزادی و آزادگی و بیداری و هوشیاری مردم ضروری می دانستند . اسلام بزرگترین مدافع راستین این ارزش مقدس بوده و انقلاب اسلامی پس از قرن ها حاكمیت خفقان و استبداد ، توانست اساس آزادی انسان را در جامعه برقرار كند . همچنین قرآن كریم یكی از اهداف مهم پیامبر اعظم (ص) را آزاد كردن انسان ها از بند ها و زنجیرهای كه دراندیشه و عمل گرفتار آنند معرفی می كند .
و یَضَعَ عَنْهُمْ اِصرَهُم وَ الاَغلال التَی كانَت علیهِم[46]
و غل و زنجیرهائی كه بر آنان بود ، بر گیرد »
در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بر كرامت و ارزش والای انسان و آزادی توأم با مسئولیت او در برابر خداوند به عنوان یكی از پایه های ایمانی نظام در جهت حفظ ارزشها نظام تأكید شده است.[47]
نتایج وحدت در تحقق اهداف دولت اسلامی
همانطوری كه گفته شده نظام جمهوری اسلامی ایران از آنجائی كه پایداریش بر دوش مردم بوده لذا در مقام حفظ و ثبات آن نیز مردم نقش برجسته ای دارند. به قول حضرت امام خمینی (ره) كه می فرماید : یك كشوری را بخواهید اداره كنید . . . تا شركت مردم نباشد و « تا حضور مردم» نباشد نمی شود اداره صحیح بشود.» بنابراین اتحاد ملی و وحدت مردم علاج همه ی مشكلات كشور و تجلیلگاه اصلی قدرت و امنیت به شمار می آید و هر چه مقاوم سازی امنیت كشور، بر اساس حضور و مشاركت گسترده مردم در تمام صحنه هاست .
از این رو نتایج داشتن وحدت
1- مسأله حضور حداكثری در جهت تحقق نظام و ثمرات عالی برای حفظ نظام
2- بیمه كردن كشور در مقابل حوادث گوناگون داخلی و خارجی
3- اقتدار نظام اسلامی در مجامع بین المللی
4- مرعوب نشدن دولت در مقابل تهدید های دشمن
5- شكست توطئه های تبلیغی و روانی دشمن در نامقبول نمایاندن نظام نزد مردم
6- زنده كردن فضای زندگی پیشرفت و رفاه و تعالی كشور در نیل به اهداف عالیه و بسترسازی ظهور حجت حق.
7- استحكام و پایداری نظام .
همه باید :
زمینه های فراوان همگرایی همدلی میان مسلمانان یعنی دین اسلام ، پیامبر اعظم(ص) كتاب آسمانی واحد در كنار دشمنان مشترك را مدنظر قرار دهیم در مجموع تأكید بر هویت ملی و عنصر ملیت در كنار عنصر مذهب ودین ، دستاورد ها عزت و استقلال و رویكرد مثبت ارزشهای آداب و رسوم سنن در قالب فرهنگ اسلامی و ایرانی ، وحدت ملی ، و حضور و مشاركت عمومی را متجلی كرده و باعث تقویت اصل اتحاد و مشاركت در نظام و حفظ و تثبیت آن شده است همیشه و در همه حال باید در حفظ این نظام كوشا باشیم
منابع و مأخذ :
1- قرآن كریم
2- آینده انقلاب – دكتر علی عسگری – انتشارات كانون اندیشه جوان
3- انقلاب و ارزشها – علی ذوعلم – مركز نشر آثار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
4- امام خمینی – روح الله – 1368 – الرسائل قم مؤسسه اسماعیلیان چاپ سوم 2 ج
5- بسیج دولت اسلامی همبستگی ملی – معاونت سیاسی نمایندگی ولی فقیه در نمسا - تابستان 1385
6- شرح چهل حدیث ، 1375 – تهران . موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ، چاپ هفتم
7- گذری بر دستاوردهای انقلاب اسلامی و آسیب شناسی درونی آن
معاونت سیاسی نماندگی ولی فقیه در نمسا زمستان 1383
8- نهضت خدمت رسانی به مردم ، معاونت فرهنگی پرورشی نمسا پیك سبحان 1382
9- صحیفه حضرت امام خمینی (ره) تهران مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) 22 ج
10- ماهنامه تحلیل ویژه هادیان سیاسی بسیج « هدایت » سال پنجم شماره 48 خرداد 84
11- ماهنامه تحلیل ویژه هادیان سیاسی بسیج « هدایت » سال پنجم شماره 47 اردیبهشت 84
12- ماهنامه تحلیل ویژ هادیان سیاسی « هدایت » سال هفتم شماره 69 فروردین اردیبهشت 1386
1 - دهخدا , 1373 ج 14 : 20453
2- دهخدا , 1373 ج 1 : 844
3- آل عمران – آیه 103
4- صحیفه حضرت امام (ره) 1378
5 - سوره حجرات آیه 13
6 - سوره آل عمران – آیه 85
7 - سوره انبیاء – آیه 92
8 - سوره حجرات آیه 10
9- ابن هشام بی تا ج 2 : 146
10 اصول کافی مترجم ج لد 3 ص 239
11 بحار الانوار ج 75 ص 53
12 تصنیف عرر الحکم ص 445
13 همان
14 همان
15 تصنیف عرر الحکم ص 383
16 تصنیف عررالحکم ص 386
17 سوره بقره آیه 83
18- عزر الحکم ص 482 ح 1128
19- روزنامه همشهری 8/ 2/ 1375
20 - قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
21- نهج البلاغه نامه 62
22 - سوره رعد آیه 11
23- سوره انفعال آیه 62
24- صحیفه نور ج 2 ص 162 ، 254 ، 319
25- الكامل فی التاریخ ج 3 ص 93 – به نقل از مقاله جمهوریت و ولایت فقیه در تئوری انقلاب آتی از آقای محمدرضا موثق فصلنامه روز شماره دوم زمستان 80
26 - امام خمینی صحیفه نور ج 19 ص 239
27 - خوشروزاده – جعفر – مطبوعات و امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران ، فصلنامه پژوهش اندیشه انقلاب اسلامی ش 6 ص 196
28- سخنرانی مقام معظم رهبری 26/12/1379
29 - سخنرانی 26/1/ 1379
30 - سخنرانی نوروزی 1386
31 - صحیفه نور ج 22 ص 128 28/7/57
32 - صحیفه نور ج 20 ص 64 23/6/63
33 - صحیفه نور ج 20 ص 50 19/3/65
34 - صحیفه نور ج 20 ص 6 19 / 3 / 65
35 - سوره حجرات آیه 10
36 - سوره حجرات آیه 10
37 - صحیفه امام ج 16 : 173 سال 1378
38 - صحیفه نور ج 16 ص 4 23/10/60
39 - صحیفه نور ج 17 ص 77
40 - صحیفه نور ج 20 ص 76 19/3/65
41 - حدیث ولایت آیت الله خامنه ای ج 1 ص 110
42- حدیث ولایت آیت الله خامنه ای ج 1 ص 229
43 - سخنرانی سال 1379
44- صحیفه نور ج 20 ص 6
45 - صحیفه نور ج 13 : 20
46 - صحیفه نور ج 19 ص 12 30/2/63
47 - سوره اعراف آیبه 157
آمنه شکری صادقی
چهارشنبه 16/4/1389 - 10:29
خواستگاری و نامزدی
چکیده:
دین به عنوان مقولهایی در زندگی انسان در تمامی شئون و روزنههای وجودی او اثر میگذارد و انسان نیز از آن متاثر میگردد. این تاثیر و تاثر هم در جنبه های فردی انسان است وهم در جنبههای اجتماعی.
استاد شهید مرتضی مطهری (ره) در کتاب انسان و ایمان به بررسی تاثیر دین در زندگی انسان ، برخی از آثار فردی دین را بیان میدارد. این نوشتار با الهام گیری از روش استاد در بیان فواید دین ، چند عنوان دیگر نیز بدان افزوده است. این فواید به این جهت از جانب دین نشئت می گیرد که انسان را متصل به منبع لایزالی به نام الله (ذات مستجمع جمیع صفات کمال) می کند و انسان را پس از هدایت تکوینی مشمول هدایت تشریعی کرده و اراده نموده که انسان نیز هدایت شود و از ثمرات این هدایت بهرهمند شود.
کلید واژه:
قرآن- انسان- فطرت– هدفمندی- روشنبینی- روابط اجتماعی – بهجت آفرینی- امیدواری- آرامشخاطر
مقدمه:
انسان امور فطرى را به ودیعه از جانب خداوند متعال دریافت نموده كه همه آنها در جهت دهى زندگى فردی و اجتماعیش مؤثر واقع مىشوند. " فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتىِ فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَْا " ، شكوفایی این استعدادهای فطری ، مشروط به برطرف كردن موانع و قرارگرفتن درجهت اصلی كمال است. استعداد فطرى و نیروى خداشناسى یعنى درك پارهاى از اسرار آفرینش كه در نهاد بشر به ودیعت سپرده شده و البته در آغاز امر قوه محض بوده است، از این رو هر یك از افراد بشر در آغاز زندگى فاقد همه گونه دانش و بصیرت مىباشد زیرا احساسات و همچنین افكار آنان از صفر شروع میشود و حیات تعقل و زندگى جاوید بشرى نیز بر اساس نور فطرت نهاده شده است، زیرا غرض از آفرینش جهان دوام فیض نسبت به سلسله بشر است كه خداوند روح و نور به وى ارزانى داشته و در آن استعداد و نیروى زیاده بر تصور به ودیعت نهاده و بر این اساس است كه زندگى او ابدى خواهد بود . انی وجهت وجهی للذی فطر السموات و الارض انسان خاکی در واقع، حیوانی است كه در درونش استعداد انسان شدن را دارد. وگرایش های فطری درونش ، قابل تربیت، رشد و پرورش می باشند. بشر علاوه بر خداجوئى فطرة موحد نیز میباشد. آدمى به حكم الهام فطرى در عمق وجدان خود متوجه خداى یكتا است از جمله جنایات فیلسوفان مادى و مؤسسان مكاتب ضد دینى و انسانى، جعل و تحریف تاریخ است مثلا آنها ادوارى براى تكامل اجتماعى بشر وضع كرده و جمیع كشمكشها و اختلافات و جنگها را فقط بر موجبات و اسباب و علل اقتصادى حمل میكنند، در صورتى كه اندك اطلاعى از حوادث و وقایع تاریخى كافى است كه بدانیم بسیارى از جنگها، عوامل و علل فراوان دیگرى از قبیل شهوت رانى و جاهطلبى صاحبان قدرت و سلطنت و یا اسباب و موجباتى مانند عقاید مذهبى و ملى داشته است كه با علم قطعى آتش افروزان جنگ ها به این كه ضررهاى فراوان اقتصادى را در حال و آینده باید تحمل كنند آنها را به وجود میآوردهاند . و این شكوفایی نیازمند تلاش مضاعفی است که همانند دانه ای برای رسیدن به كمال و سعادت باید مسیری را با کمک عقل بگذارند تا به کمال برسد. و نهایت کمال انسان که میوه مورد نظر ما است مقام خلیفة اللهی است. إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً. پس انسان باید در مسیرحرکت خود، غایت را در نظر بگیرد که همان لقاءالله است. واعبد ربّک حتی یأتیک الیقین.
انگیزه خداجویی والاترین انگیزه بشری است که سبب برتری انسان نسبت به تمام موجودات می شود و انگیزههای دیگر در راستای انگیزه خدا جویی او دیده می شود. حس پرستش و خداجویی یکی از امور فطری است که در سیر خاک تا افلاک انسان را همراهی میکند و در این ارتباط پدیده ای به نام ایمان به وجود می آید که در زندگی انسان موثر می باشد. تأثیر گذاری ایمان در زندگی آدمی منوط به انتخاب آگاهانه اوست. با گرایش به ایمان به اوج تعالی می رسد و با عدم تمایل به ایمان مرحله سقوط و نابودی می رسد . انا هدیناه السبیل اما شاكرا و اماكفورا .
تبیین موضوع
ایمان به خداوند زندگى را به سمت امور معنوى و متعالى جهت مىبخشد، و شور و شوق حركت و تلاش را در انسان افزایش مىدهد. انسان مؤمن لذت و كمالى را خواستار است كه هیچ لذت دنیایى و كمال مادى به ارزش و مطلوبیت آن نمىرسد. پس شوق او در خواستن این لذت و كمال بیشتر از شوق كسانى است كه خواستار لذت و كمالات مادى هستند.این تفاوت، تفاوت در اهداف میباشد.کسی که هدفش، خداوند لم یزل است تا ابد مجذوب او می گردد و در جهت رضایت او حرکت می کند. اما از دیگر سو علاقه مجذوبان لذات طبیعی در نهایت تا زمان حضور امور مادی خلاصه می گردد و به انتها می رسد.
ایمان به وجود خداوند حكیم و توانا موجب مىشود ، تا جهان را هدف دار بدانیم . هدف آفرینش، كمال و سعادت انسان است. پس نظم جهان به گونهاى است كه مانع كمال و سعادت انسان نمىشود.و خداوند تمامی لوازم عالم را به استخدام انسان در آورده است. این اعتقاد موجب آرامش واطمینان در انسان مىشود. انسان با امید به آینده ضمن تلاش به سوى كمال حركت مىکند. انسان مؤمن در اثر شكست ظاهرى ناامید نمىشود، زیرا خداوند را ناظر بر عمل خویش مىداند و معتقد است كه نظام عادلانه هستى، تلاش او را براى رسیدن به كمال نادیده نمىگیرد و پاداش زحمات او را خواهد داد. ان اللَّه لا یضیع اجر المحسنین .
هم چنین پیروزى ظاهرى نیز موجب غرور مؤمنان نمىشود؛ زیرا مىدانند كه همه پیروزىها در اثر لطف و امداد خداوند است. لِكَیْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ وَ اصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا یُضیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنینَ .
اعتقاد و باور مذهبى، به عنوان اصلى ترین نیاز انسان معرفى مىشود. نیاز به یافتن مسیر درست، فهم و بر قرارى ارتباط و اتصال به مبدا وجودى، فهم غایت و هدف زیست و نقش آدمى در این جهان، چگونگى ارتباطات آدمیان (خدا، خود، دیگران و طبیعت) و نحوه برخورد وكنش انسان از جمله نیازهایى هستند كه مذهب تنها پاسخ گوى آنها است، چون زمانی به نیاز وی پاسخ روشن و قطعی داده میشود ،كه در مرحله قبل از پاسخ، شناسایى نیازها (شناختشناسى و جهان بینی) به درستى و روشنى صورت پذیرفته باشد .
به بیان دیگر، جهان از منظر انسان با ایمان و خداپرست، نه مجموعهاى از عناصر، نیروها و قوانین كور، بلكه پیكرى زنده و معنادار و جهت یاب است. انسان خداپرست و آگاه، خود را در برابر هستىاى مىیابد، كه دارای شعور است و احساس مىكند،تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فیهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُم و نیز ارادهاى آگاه بر آن حاكم است. فقدان خدا سیماى طبیعت را بسان ابلهى مىنماید كه انسان خود را با او بیگانه حس مىكند. غیبتخدا در ذهن، هستى را هم چون قبرستان بیكرانهاى مىكند كه انسان خود را در آن تنها مىیابد. که درآن وادی وسیع و بی انتها در حال طی طریق است در حالی که حرکتی ندارد. وَ الَّذینَ كَفَرُوا أَعْمالُهُمْ كَسَرابٍ بِقیعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً حَتَّى إِذا جاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئاً . هستى پوچ، زندگى را نیز پوچ مىسازد و ناچار انسان نیز به پوچى مىرسد. نمىتوان در جهانى كه از شعور، اراده و جهت عارى است، از «مسؤولیت انسان» و پذیرش آن سخن گفت. مسؤولیتی كه فرد را به فدا كردن و نثار جان و مالش وا مىدارد.إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنیفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكینَ.
این مسولیت اگر ریشه در عمق هستى نداشته باشد و بىپایه و پایگاه وجودى باشد، مفهومى ذهنى و خیالى مىشود، در حالىكه ایمان و باور به خدا، كه آفرینش را داراى شعور و هدفدار معرفى مىكند، طبعاً دید مثبتى به انسان در مقابل نظام كلى هستى و قوانین حاكم بر آن مىدهد. پس:
1- انسان موجودى فطرى است.
2- بر اساس امور فطرى روش و مسیر زندگى خود را آگاهانه انتخاب می كند.
3- برنامهایى كه این راه را از ابتدا تا اتصال ، مشخص كرده و جهت مىدهد، دین نام گرفته است،و از جانب تنها مبدا وجودى براى انسان عرضه شده است و فرد دارای این صفت را مومن می نامند ." فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها" .
4- بر اساس میزان حضور این برنامه در زندگى فردى و اجتماعى انسان، میزان ایمان او به مبدا و برنامه ارائه شده از سوى خداوند تعیین مىشود، چرا كه ایمان یعنی تصدیق كردن كسى و در انقیاد او در آمدن ، معرفى شده است. إِلاَّ الَّذی فَطَرَنی فَإِنَّهُ سَیَهْدین ِ و وَ ما لِیَ لا أَعْبُدُ الَّذی فَطَرَنی وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ .
معلم شهیدآیت الله مرتضی مطهرى رحمه الله در بررسى محققانه خویش آثار و فوائد ایمان را به این شكل ترسیم مىكنند:
1. بهجتآفرینى
اولین اثر ایمان به لحاظ بهجت آفرینى و انبساط آفرینى، «خوش بینى» است. خوش بینى به جهان و هستى . به لحاظ آنكه ایمان نحوه تلقى انسان را نسبت به خود و طبیعت و خدا شكل بخشیده و در نهایت آفرینش را غایت مدار و هدفدار معرفى مىكند و غایت را تكامل و سعادت انسان در اتصال به مبدا وجودى بیان مىدارد. اللَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا . در نهایت دید انسان را به كلیت نظام هستى و قوانین حاكم بر آن خوش بینانه خواهد ساخت. آدمى در این نحوه نگرش به خلقتخود توسط خالق، ایمان دارد و بر اساس این ایمان هر آنچه، به عنوان برنامه راه از سوى آن مبدا ارائه شود مورد پذیرش یقینى قرار خواهد گرفت. وقتی با جهانبینی خدایی حرکت کند، ایدئولوژیی ترسیمی خود را نیز خداگونه می سازد و خود را موظف به حرکت در طی همان چهارچوبه می داند و در طی مسیر خطا نمی کند.
چنین فردی بر این اعتقاد است كه وسایل رشد و ترقى او به صورت كامل مهیا است، یعنى اگر نتواند گام هاى سعادت را در راه تكامل خویش بردارد، مقصر خود اوست. این اعتقاد و اندیشه است كه او را با امیدوارى به آیندهاى درخشان به حركت وا مىدارد. لَئِنْ لَمْ یَهْدِنِی رَبِّی . پروردگار در بشر نیروى پذیرش و امكان رشد و تعالى نهاده است كه اگر بخواهد به سیر ارادى به مقامى از كمال و هدایت نائل مىشود این همان هدایت فطرى است،و چنانچه انسان نیروى فطرت خدادادی را به كار بندد و با نیروى اراده و عمل آنرا رشد دهد، به مقامى از كمال انسانى نائل خواهد شد. این مرتبه از هدایت و كمال اكتسابى است و به پروردگار استناد دارد. و سیر ارادى و اعمال نیك او نیز از جمله علل و اسبابى است كه به فضل پروردگار باعث توفیق او بوده است و چنان چه نیروى فطرت را به كار نبندد و از طریق خرد و دین خارج شود یعنى به سوء اختیار بر حسب اراده و عمل طریقه گمراهى و انحراف بپیماید ، از رحمت پروردگار بىبهره گشته و نور فطرت را در خود خاموش می کند.
پس فردى كه به مبدا و معاد ایمان ندارد و عناصر ایمان را در زندگى خود دخالت نمىدهد، آگاهانه عملكردى را براى خود انتخاب كرده است كه سراسر ناراحتى، اضطراب و عدم آرامش است. و من اعرض عن ذكری فان له معیشة ضنكا كسى كه از قرآن و دلالت هاى آن اعراض كند و در آن دقت نكند، گرفتار معیشت تنگ خواهد شد. یعنى خدا روزى مادی و معنوی او را به سختى می دهد و این نتیجه اعراض اوست. اگر هم به او رزق فراوان دهد، معیشت را از این راه بر او سخت مىگیرد كه امساك كند و از آن استفاده نکند و اگر هم استفاده کند، حرص و تلاش زیاد، زندگى را بر او دشوار مىسازد. برخى گویند: یعنى گرفتار عذاب قبر مىشود. به گونه ایی که هیچ گاه خود را در آسایش روانی و فکری نمی یابد.چرا كه به واقع ایمان تنها عنصرى است كه زندگى را درون ما بر ما وسعت مىبخشد و مانع محكمى در برابر هر گونه فشار روحی و روانی خواهد شد.
2. روشن بینی
آدمى به محض قبول ایمان جهان را به واسطه نور حق و حقیقت، منور و روشن مىبیند ، این روشنى به فضاى درونى وجود او نیز رسوخ کرده و منجر می شود که راه ترقى را بدون هیچ گونه ابهام و تاریكى بیابد. یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقانا بر خلاف كسى كه به اختیار نخواسته است ،از این روشنایى استفاده كند. وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمى. یعنی با عدم قبول ایمان و انقیاد نسبت به کفر که امری عدمی است و هیچ گونه رابطه ایی با نور و روشنی ندارد خود را در وادی ظلمانی می یابد که امکان حرکت و رشد نمی یابد.
فرقان، صیغه مبالغه از ریشه فرق است که در این جا به معناى چیزى است كه به خوبى حق را از باطل جدا مىكند. این جمله كوتاه و پر معنا یكى از مهمترین مسائل سرنوشتساز انسان را بیان كرده و آن این كه در مسیر راهى كه انسان به سوى پیروزىها مىرود همیشه پرتگاه ها و بیراهههایى وجود دارد كه اگر آنها را به خوبى نبیند و نشناسد و پرهیز نكند چنان سقوط مىكند كه اثرى از او باقى نماند. در این راه مهمترین مساله، شناخت حق و باطل، شناخت نیك و بد، شناخت دوست و دشمن، شناخت سود و زیان، و شناخت عوامل سعادت و یا بدبختى است، اگر انسان این حقائق را به خوبى بشناسد رسیدن به مقصد براى او آسان است .فَلَهُمْ جَنَّاتُ الْمَأْوى نُزُلًا بِما كانُوا یَعْمَلُون. این افراد ثمره و نتیجه اعمال خود را ولو به صورت مختصر در این دنیا می یابندو آن آرامشی است که خداوند به انسان ها اعطا می کند.
رابطه ایمان و روشن بینی مومن در قرآن کریم این گونه تبیین می شود که فرد گمراه با پذیرش حق و ایمان تغییر مسیر داده و به سان مرده ایی که به فرمان خدا زنده شده است. أَ وَ مَنْ كانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ ایمان، افراد را دگرگون مىسازد و در سراسر زندگى آن ها اثر مىگذارد و آثار حیات را در تمام شؤون زندگی آن ها آشكار مىنماید. حیات طیب و پاكیزه لازم لاینفك آن آثار درخشان و قدرت و ملازمت باعمال صالحه و آثار باقیه فردى و اجتماعى است همان حیات معنوى و حقیقى است از نظر اینكه در اثر معرفت بصفات واجبه پارهاى از حقایق را یافته و بدان اعتقاد نموده و پیوسته در مقام انقیاد بر میآید و از مخالفت پروردگار مىپرهیزد و لازم ایمان كامل و علم به صفات كبریائى اعتقاد بقدرت نامتناهى است و به پشتیبانى پروردگار اعتماد دارد و با این اعتقاد ثابت هرگز در زندگى از حوادث و خاطرات ناگوار قلب او متزلزل نمىشود و پیوسته قلب او استقرار خواهد داشت . سپس مىگوید: «ما براى چنین افراد نورى قرار دادیم كه با آن در میان مردم راه بروند.» وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ منظور از این «نور» تنها قرآن و تعلیمات پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله) نیست، بلكه علاوه بر این، ایمان به خدا، بینش و درك تازهاى به انسان مىبخشد و افق دید او را از زندگى محدود مادى و چهار دیوار عالم ماده فراتر برده و در عالمى فوق العاده وسیع می گستراند.
در پرتو این نور که مصداق بارز و کامل نور ذات باری تعا لی است." همین طور كه نور حسى در هر مرتبهاى كه باشد در اصل نورانیت یكى است و لكن در نقص و كمال و شدت و ضعف مراتبى دارد ایمان هم كه عبارت از تصدیق قلبى است آن نیز مراتب بسیارى دارد اگر چه در تمام مراتب آن اصل واحد كه تصدیق جزمى و نسبت حكمیه باشد یكى است كه بر تمام مراتب ایمان صادق آید و كم و زیاد و شدت و ضعف راجع به مراتب آن است و آیاتى كه در قرآن مجید راجع به ایمان ذكر شده مثل همین آیه بالا كه راجع به مؤمنین فرموده (لِیَزْدادُوا إِیماناً مَعَ إِیمانِهِمْ) و قوله تعالى آنجا كه فرموده:وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إِیماناً و در جاى دیگر یا ایها الّذین امنوا آمنوا باللّه و غیر اینها از آیات بسیار و روایات بی شمار كه مشعر بر این است كه ایمان قابل زیاده و نقصان است ظاهرا حمل بر مراتب و كمال آن كردن اولى است .اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ. و از طرف دیگر؛" لَیْسَ كَمِثْلِهِ شَیْءٌ". پس وسعت دیدگاهی که ایجاد می کند با بقیه لوازم نورزایی تفاوت ماهوی دارد مىتواند راه زندگى خود را در میان مردم پیدا كند، و از بسیارى اشتباهات كه دیگران به خاطر آز و طمع، و به علت تفكر محدود مادى، و یا غلبه خودخواهى و هوى و هوس، گرفتار آن مىشوند، مصون و محفوظ بماند." لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقیمَ".
در روایات آمده که: المؤمن ینظر بنور اللّه «انسان با ایمان با نور خدا نگاه مىكند» اشاره به همین حقیقت است.سپس چنین فرد زنده و فعال و نورانى و مؤثر با افراد بىایمان لجوج مقایسه می شوند،آنجا که،مىگوید:«آیا چنین كسى همانند شخصى است كه در امواج ظلمتها و تاریكیها فرو رفته و هرگز از آن خارج نمىگردد »؟! كَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ لَیْسَ بِخارِجٍ مِنْها.
3. امیدوارى
سومین اثرى که در سایه سار ایمان و طى طریق سعادت یابی دینی ایجاد مىشود ، امیدواری است. لا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّه. عدم ایمان و فقدان روح خدایی ،به لحاظ حاكمیت منطق مادى در جهان پیرامون نسبت به فردی كه در راه صحیح و یا باطل، عدالت یا ظلم، درستیا نادرست گام برمىدارد بى طرف و بی تفاوت است. نتیجه كار آنها بسته به این است كه مقدارى تلاش داشته باشند و بس! از دیدگاه مومن خالق آفرینش به طور کامل و مستمر حامى و طرفدار كسانى است كه در راه حق و حقیقت گام بر مىدارند چرا كه: " إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ إِنَّا لا نُضیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً" .
بر این اساس انسان مؤمن به لحاظ آن كه گام هاى خود را طبق قوانین الهى تنظیم مىكند نتیجه را هم از چنین برنامهایى خواهان است.مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ، فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا یَعْمَلُون .
او در حقیقتخود را به این نحوه از نگرش و زندگى سپرده است، با اعتقاد و ایمان حركت را آغاز كرده است، پس تمام پدیدههایى كه در این راه ایجاد مىشوند را هم از جانب همان مدیر و مدبّر مىبیند ،كه گام هاى قبلى و بعدى او را تنظیم مىكند. و این تنظیم مسیر با توجه به گسترش رحمت الهی و افاضه رحمت خود بین بندگان است. و عاشقانه در این مسیر گام بر میدارد. قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ وَ یَعْفُوا عَنْ كَثِیرٍ.
امیدوارى تنها از این نكته ناشى مىشود كه: انسان به موجودى كه حركت او را جهت بخشیده و تنظیم مىكند، اعتقاد داشته و عنصر توكل را قرین ایمان واقعى و حقیقى خود در نظر گرفته باشد، به خلاف كسانى كه چنین توكل و ایمانى را انتخاب نكرده یا فراموش مىكنند اینان بر اساس آن كه خود را تنها مدبر امر مىدانند." إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذینَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ یَتَوَكَّلُون" یا آن که مدبرعالم را غیر خدا انتخاب کرده اند أَأَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ در رویارویى با مشكلات، موانع و سختىها به دو نحو برخورد خواهند كرد: یا این كه تازه متوجه یك مبدا متعالى خواهند شد ، خداوند در قرآن مىفرمایند كه بندگان در اضطراب و تلاطم كشتىها در دریا و به لحاظ ترس از غرق شدن، متوجه یك مبدا شده و هنگامى كه به ساحل مىرسند دوباره آن مبدا را فراموش مىكنند فَإِذا رَكِبُوا فِی الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ یُشْرِكُون .
دیگر این كه گامهاى بعدى برداشته مىشود، تا به آنجا كه در نا امیدى مطلق گام برمى دارند كه در این صورت دیگر هیچ انگیزهاى براى ادامه حركت و طى مسیر زندگى باقى نخواهد ماند وَ قَدِمْنا إِلى ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً .
4. آرامش خاطر
اثر بعدی ایمان به لحاظ انبساط آفرینى، آرامش خاطر است. در برنامهایى كه از جانب خداوند متعال آمده، به وضوح و روشنى، از بدو تا ختم و در نهایت اتصال حقیقى ترسیم گشته است به این لحاظ انسانى كه در این راه گام برمىدارد، در همان گامهاى آغازین آرامش خاطر كاملى را مىیابد كه نتیجه احساس و اتصال بین خالق و مخلوق است: الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إیمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ . لَهُمْ دارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِم .
... من ءامن باللَّه و الیوم الأخر ... و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون.
این آرامش درطرف مقابل، هیچ گاه یافت نمىشود، به لحاظ آن كه خزانه محدود تفكر آدمى توانایى و قابلیت آن را ندارد كه تا به انتها حركت را به یقین تنظیم كندخُلِقَ الْإِنْسانُ ضَعِیفاً ، پس هر لحظه و هر آن دچار دلهره و اضطراب خواهد شد هُوَ الَّذی أَنْزَلَ السَّكینَةَ فی قُلُوبِ الْمُؤْمِنینَ لِیَزْدادُوا إیماناً مَعَ إیمانِهِمْ وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ كانَ اللَّهُ عَلیماً حَكیما . كلمه سكینة از ماده سكون كه خلاف حركت است، که در ارتباط با آرامش قلب استعمال مىشود و معنایش قرار گرفتن دل و نداشتن اضطراب باطنى در تصمیم و اراده است ، هم چنان كه حال انسان حكیم این چنین است، كه هر كارى مىكند با عزم مىكند، و خداى سبحان این حالت را از خواص ایمان كامل قرار داده و آن را از مواهب بزرگ خوانده است.
این حالت فوق العاده روانى، موهبتى است الهى و آسمانى كه در پرتو آن، انسان مشكلترین حوادث را در خود هضم مىكند، و یك دنیا آرامش و ثبات قدم در درون خویش احساس مىنماید. وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْض که علاوه بر آرامش روانی نتایج دیگری نیز در بر دارد که در این دنیا نیز مشمول آن می شود .
این قسمت از آیه: و لله جنود السماوات و الارض و كان الله علیما حكیما ، با قسمت قبلى چه نسبتى دارد؟ جنود، به گروهى گویند كه با یكدیگر پیوندى خاص و هدفی واحد دارند. برخى گفتهاند لشكریان آسمان ها و زمین مؤید مومن مىشوند. این سخن درست است لكن مقصود قرآن بالاتر از این معناست. هر انسانى مجموعهاى از عوالم وجود است، از ناسوت تا لاهوت. عوالم ارضى و سماوى یا عوالم سفلى و علوى. مقصود از «و لله جنود السماوات و الارض» ، اشاره به این مطلب است كه «اى انسان تو معجونى از همه عوالم وجود، هستى، و براى هر یك از این عوالم با لشکریان وکارگزاران خود در نسبت با ایمان سكینهاى است» . عالم عقلى سكینهاى متناسب با خود دارد، و عالم روح و قلب و نفس نیز هر یك سكینه متناسب با عالم خویش دارند. مؤمنى كه در مرتبهاى عالى از ایمان قرار دارد در طریق اداى تكالیف الهى نه عقلش انحراف پیدا مىكند و نه در تشخیص دچار اشتباه مىشود و نه قلبش و نه حتى اعصابش دچار كژى و كاستى مىگردد. چون در همه مراتب وجود خود سپاهیانى دارد.یعنی در هر مرحله چیزی از جنود الهی به امر الهی به منظور یاری مومن به سراغ وی می آید.
«جنود السماوات و الارض» الهى به سراسر وجود انسان مؤمن، آرامش و امنیت مىبخشد . مهم این است كه افراد آن چنان با روح ایمان و استقامت و فداكارى پرورش یابند كه دلهایشان مركز" سكینه" الهى گردد، و در برابر سختترین طوفانهاى زندگى چون كوه پا بر جا و آرام بایستند. در باره كسانى كه ایمان به خدا و رسول دارند مىفرماید: اینان ممكن نیست با دشمنان خدا و رسول دوستى كنند، هر چند كه پدر یا فرزند یا برادر یا خویشاوندشان باشد، چون خداوند ایمان را در دلهایشان نوشته و حك كرده و به روحى از خود تاییدشان كرده است، پس مىفهمیم آن حیات جدا از حیات كفار، كه در مؤمنین هست،حیاتى است كه از حیات و روح خدا سرچشمه دارد و پاداش و اثرش حك شدن ایمان و استقرار آن در قلب است، پس این مؤمنین مؤیدند به روحى از خدا، و این روح وقتى افاضه مىشود كه ایمان در دل رسوخ كند، آن وقت است كه حیاتى جدید در جسم و كالبدشان دمیده مىشود، و در اثر آن نورى پیش پایشان را روشن مىكند .
البته بیان فوق به این معنا نیست كه انسان مؤمن با توكل و ایمان دست از تلاش برداشته یا تلاش مهمى كند، بلكه تلاش در كنار عنصر اطمینان خاطر مؤثر واقع می شود مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ، فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا یَعْمَلُون ، یعنى تلاش توسط ایمان و عقیده جهتیافته، تنظیم مىشود و پایهاى یقینى مىیابدفَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللَّهُ پس دیگر جایى براى اضطراب باقى نخواهد ماند، به لحاظ آن كه اضطراب، حاصل شك و تردید است و که در مورد انسان هاى مؤمن هیچ گاه رخ نمایى نمىكند، به دلیل این كه ارتباطى بین خالق و مخلوق ، اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا ، مؤمن و مؤمن بر قرار شده است كه یك طرف این ارتباط خداوندى است كه تمامی این تلاش ها و حركات توسط عنایت و توجه او جهتیافته و تنظیم مىشوند مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیم .
و از طرف دیگر انسان مؤمن به لحاظ آنكه به ایمان خود ایمان داشته و آگاهانه این راه را انتخاب مىكند، تمام درها را به سوى ورود هر گونه تردید و دلهره مىبندد وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ كُلَّ شَیْء ، پس آرامش خاطر مىیابد و این سكینه و آرامش او را به جلو مىراند، مگر نه آن است كه ابتدا :انی وجهت وجهی..... ، سپس، الا بذكرالله تطمئن القلوب . هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِیُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور .
آرامش روانی که از جانب دین نصیب انسان می گردد به دو جهت است : ابتدا، فطرت انسان ناخودآگاه در تب و تاب است تا به این خواسته خداجویی ، دست یابد و تا به آن نرسد آرام و قرار نمی گیرد.میل وکششی در انسان به ودیعه نهاده شده تا به سوی میل فطری خود حرکت و تلاش نماید و انسان نیز به گزین است ، پس رسیدن به هر خواسته ای، نمی تواند جای آن را بگیرد، به همین خاطر، انسانی كه یاد خدا را در دل خویش جای دهد و ارتباط روحی میان خود و خدا بر قرار كند، آرامش عمیقی توام با رضایت و خشنودی به دست می آورد.
دوم از آن جهت است كه فرد مؤمن با توكل و اعتماد به خدا و دل بستن به الطاف و عنایات او، هرگز یاس و ناامیدی را به دل خویش راه نمی دهد. لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُون از این رو با ایمان به مبدا و معاد و دل نبستن به لذایذ زودگذر دنیوی ، هنگام به دست آوردن و از دست دادن آنها مضطرب و ناراحت نمی شود. لِكَیْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ ا ما كافران كه به دلیل بی اعتمادی به مبدا و معاد و نیز با توجه به این که نهایت هدف و خواسته شان را در دنیا و نعمت های فانی آن جستجو میكنند، به طور طبیعی نگران از دست دادن آنهایند و حسرت نداشته ها را می خورند.و در به دست آوردن امکانات آن تلاش وافری دارند خداوند در ارتباط با یكى از آثار مرگبار دلبستگى به دنیا كه بیگانگى از خداست سخن مىگوید، مىفرماید: «و هر كس از یاد خدا روى گردان شود شیطانى را به سراغ او مىفرستیم، پس همواره قرین اوست»! وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ .
آرى! غفلت از ذكر خدا و غرق شدن در لذات دنیا، و دل باختگى به زرق و برق آن، موجب مىشود كه شیطان بر انسان مسلّط گردد و همواره قرین او باشد، و رشتهاى در گردنش افكنده، «مىبرد هرجا كه خاطر خواه اوست»! دنباله روی از شیطان نقطه مقابل ایمان به خدا است پس آثاری را که برای ایمان به خدا مترتب است در تبیعیت از شیطان اصلاً متصور نیست چه این که بخواهد روزی آثار وجودی ایمان ممکن یا موجود شود. سپس به دو امر مهم كه شیاطین در باره این غافلان انجام مىدهند.اشاره كرده، مىفرماید: «و آن ها [شیاطین] این گروه را از راه خدا باز مىدارند» وَ إِنَّهُمْ لَیَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِیلِ . و دیگر این که هر وقت اراده بازگشت كنند سنگى بر سر راه آن ها مىافكنند و مانعى ایجاد مىكنند تا هرگز به صراط مستقیم باز نگردند.
برخی از آیات، قلب مومنان را به دلیل ذكر نام خداوند، مالامال از صفا و آرامش ملكوتی وصف می كنند، آنان كه ایمان آوردند و دلهای ایشان به یاد خدا آرامش می یابد. آگاه باشید كه دل ها به یاد خدا آرامش می یابد.الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذكرالله ، الا بذكرالله تطمئن القلوب. در مقابل قلب كافران، مثل سنگ و بلكه سخت تر از آن وصف می شوند.ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَهِیَ كَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ وَ إِنَّ مِنْها لَما یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ . قلب های قوم بهانه جو و كافر بنیاسراییل را كه بعد از دیدن معجزات متعدد باز كافر شده بودند، مثل سنگ و بلكه سخت تر از آن وصف می كند، چه آنكه سنگ با وجود سفت و سخت بودنش در مقابل عظمت پروردگار خاشع می شود، و حال آن كه دل كافران خاشع نمی شود .
حد آرامش روحی هر كس، متناسب با ایمان و پیوند قلبی او با خداوند است. هرچه ایمان قوی تر باشد، آرامش روحی نیز به همان میزان افزایش می یابد.إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتی كُنْتُمْ تُوعَدُونَ و إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ این آیات در برگیرنده ثمرات آخرتی ایمان است.
خداوند آثار ایمان در دنیا را این گونه بیان می فرمایند: وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّریقَةِ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً غدق به معنای آب زیاد و فراوان است. و چون بیشتر خیرات و بركات متوقّف بر آب است، که كنایه از زیادى خیرات و بركات می باشد . اما كسانی كه ایمان سست و ضعیفی دارند، آرامش ایشان نیز كمتر خواهد بود. به همین خاطر ، كافران بی ایمان، هیچ بهره ای از آرامش و ثبات ندارند، و قلب و دل شان همانند سنگ ،سفت و سخت است. هم چنان که نفوذ آب درون سنگ سفت وسخت ممکن نیست، این گونه قلوب نیز به علت عدم نفوذ ایمان سخت شده که ایمان اجازه و قدرت نفوذ در آن راه ندارد تا ثمرات خود را بنمایاند.
5-اجتماعی بودن
اثر بعدی دین در زندگی فردی، اجتماعی بودن انسان است که با ذکر موارد زیر به آن اشاره می گردد:
الف - انسان مانند برخى از جانداران دیگر، اجتماعى آفریده شده است ;" وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا .
ب - زندگى در اجتماع نمىتواند به شكل فردى اداره شود، بلكه باید همه اعضاء اجتماع در آن سهیم بوده و شركت كنند." وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَیْنَهُم ". – "مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْیِهِ هَلَكَ وَ مَنْ شَاوَرَ الرِّجَالَ شَارَكَهَا فِی عُقُولِهَا" .
ج - مشارکت اجتماعی وقتی امكانپذیر است كه نوعى تقسیم كار بین افراد بر قرار شود تا بر این اساس ارتباطات در انواع مختلف آن (اقتصادى، فرهنگى و...) برقرار مىشود. "فَأَرْسَلُوا وارِدَهُم " .
د- روابط و ارتباطات اجتماعى هنگامی مىتوانند یك جامعه را هدایت كنند كه بر مبنای قوانینى عادلانه تنظیم شده و افراد، عدالت را در این قوانین جارى بیابند.اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى . – لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط ما رسولان خود را با دلیل هاى روشن فرستادیم، و با آن ها كتاب (آسمانى) و میزان را (شناسایى حق و قوانین عادلانه) نازل كردیم، تا مردم قیام به عدالت كنند .پس از بیان این مقدمه دو نكته باقى خواهد ماند ; ابتدا آنكه ضمانت قوانین حاكم بر روابط چیست و سپس میزان توجه و عمل كردن افراد به این قوانین تا چه حدى است ؟
پس دین علاوه بر مباحث فردى توجه خاصى نیز به زندگى و روابط اجتماعى معطوف مىكند. "وَصابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ" تا آن جا كه بخش اعظمى از قوانین و مقررات دینى ناظر به اعمال و روابط اجتماعى آدمیان با یكدیگر است آیات بسیارى دیگر هست كه اجتماعى بودن همه شؤون اسلام را مىرساند. مثل اصل تشریع نماز به جماعت یا نماز جمعه ،جهاد، حج،تعاون،پرداخت وجوهات شرعی و... . و از طرفی نیز یگانه دین و برنامه اعتقادى و جوارحى و قوانین كه نیازهاى اجتماعى و همگانى بشر را در همه دوران ها و در همه حالات و پیش آمدها تأمین نماید و هیچ یك از اطراف و جوانب احتیاجات بشرى را از نظر دور نداشته همانا اصول اعتقادى و قوانین اسلامى و احكام اجتماعى است كه بر وفق فطرت و تفصیل آنچه در كمون و نیازهاى بىشمار بشر بطور ابهام نهاده شده مىباشد و هرگز قوانین تصویب شده بشرى نمی تواند نیازهاى فردى و خانوادگى و اجتماعى و مالى و سیاسى و اقتصادى عموم اجتماعات بشر را در همه حالات و زمانها تأمین نماید به طوری كه هیچ گاه نیاز به تجدید نظر نداشته باشد .چون از طرف خداوند صادر شده که آگاه به نیازهای انسان می باشد و از جهت دیگر به تمام ظرفیت های درونی و بیرونی وی نیز اشراف دارد.
6- روابط اجتماعى
اصولى كه بر روابط اجتماعى مؤمنین حاكم است (كه در حقیقت تعامل همان خصائص و گرایش درونی فرد با خارج است) عبارتنداز: با زبان نیكو با مردم سخن گفتن ، خوشرفتارى با مردم، جود و احسان، تعاون و همكارى، مواسات و اینكه خود را میزان روابط با دیگران قرار دهید. هم چنین بر اتحاد و همبستگى، امر به معروف و نهى از منكر، عفو، ایثار، اجتناب از كارهاى بیهوده و خصوصا بر این كه در جهت قسط و عدالت در همه شئون جامعه به پا خیزید، تاكید شده است: «یا ایها الذین آمنوا كونوا قوامین بالقسط »، «العدل راس الایمان »، «العدل زینة الایمان ». در همین راستا، صدق و صفا و یگانگى با مردم اهمیتبسیار دارد: «الایمان ان تؤثر الصدق حیثیضرك على الكذب حیثینفعك »، «الصدق اقوى دعائم الایمان »، «الصدق راس الایمان و زین الانسان ». البته این حا لت صدق در زبان و فعل باید یكسان باشد.
در این بخش مىتوانیم خصوصیات اخلاقى دیگرى را نیز كه حاكم بر روابط اجتماعى مؤمنین ذكر كنیم: صبر و بردبارى در مشكلات و مصائب، امانتدارى، وفاى به عهد، عفت و پاكدامنى، فروتنى و تواضع، عزت نفس در مقابل دیگران، حاكم بودن بر هواى نفس و شهوت. معیار اصلى و حاكم بر جمیع روابط اجتماعى، «محبتبراى خدا و دشمنى براى خدا» است و می توان این روابط را رتبه بندی نمود زیرا به هرمیزان که افراد به خداوند نزدیكتر باشند (روابط با مؤمنین) رابطه ای قوی تر و بیشتر است. این مرتبه روابط اجتماعى، كه همراه با ریشههاى عمیق عاطفى است و از آن تعبیر به ولایت مىشود، اختصاص به افراد داخل در دایره ایمان دارد: «المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض »، ولى در خارج از این دایره، وجود روابط اجتماعى نفى نمىشود; خصوصا مراعات ادب و احترام در برخورد با دیگران از جنبههاى عمومى دستورات اسلامى است. در زمینههاى شناختى نیز مىتوانیم در همین قسمت «عدم پیروى از گمان و پرهیز از سوء ظن»، «حمل به صحت و حسن ظن داشتن نسبت مؤمنین»، «آزادى فكر وعقیده» و «به دنبال حق و حقیقتبودن» را ذكر كنیم: «یا ایها الذین آمنوا اجتنبوا كثیرا من الظن ان بعض الظناثم».
فرد خداباور با توجه به حضور در جامعه، دین دار در بسیارى از فرایندهاى روانشناسى اجتماعى، تحت تاثیر نگرش اجتماعی دین قرار می گیرد. نگرشی که حتى ادراك حسىوی را نیز تحت تاثیر خود دارد. به طور مثال، حضرت علی(ع) كه به هنگام نماز بسیارى از محركات محیطى را ادراك نمىكند ولى آنگاه كه صداى سائل بلند مىشود، ایشان هم مىشنوند و هم ترتیب اثر مىدهند.این دیدگاه الهی وقتى ادراك حسى را این گونه تحت تاثیر قرار مىدهد، تاثیر آن بر دیگر فرایندها سهل است. پیش داورى فرد را كاملا جهت مىدهد، فرد بر اساس معیارهاى هماهنگ با نگرش قرآنىاش پیش داورى مىكند و از پیش داوری سوء نیز بر حذر می شود.
تبعیض نژادى را روا نمىدارد، افراد را بر اساس فقیر و غنى ارزش گذارى نمىكند ، تمام نگرش هاى ردههاى بعدى او، تحت تاثیر همان نگرش اساسى و عمیق است. اصولا شخصیت چنین فردى در جامعه مرتبط به خود، با شخصیت افراد دیگر جوامع، كاملا متفاوت است. تعاملهاى میان فردىاش، عشق و محبت و صمیمیت او، پرخاش گرى و غضب او، همه و همه، جویبارهاى كوچكى است كه از همان رودخانه پرجوش و خروش خداباورىاش منفك شده و جریان پیدا مىكنند. اگر این خداباورى بر نهادهاى اجتماعى و فرهنگى و سیاسى حاكم باشد، افكار عمومى زلال است، مخفى كاری هاى بین رئیس و مرئوس، امیر و رعیت وجود ندارد. انگیزشهاى فردى و اجتماعى هماهنگى دارد و... در این باب مىتوان به نمونههاى الگویى كه در شكل قصص انبیاء در قرآن گزارش مىشود، توجه كنیم و درس بیاموزیم .
جامعه دینی مشمول هدایت عمومى تشریعى شده که عدهاى از این هدایت بهره مند شده و عده دیگر راه ضلالت را پیش گرفتهاند:" إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً" . در آیه دیگر نیز می فرماید :" وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ" به عبارت دیگر تكمیل نفوس انسانى به واسطه معارف حقه و ملكات حسنه و اعمال صالحه است كه موجب سعادت و رستگارى و نیل به فیوضات اخروى و نعمت های جاودانی خواهد بود.
آن چه این اعضاء جامعه را مانند یك كل متحد در پیكره جامعه به هم پیوند مىدهد، اصول و ارزشهاى تضمین شده در دین است، لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا یعنى هرگز خداوند كافران را بر مسلمانان مسلّط نمی كند، و این حدیث را «المؤمنون ید على من سواهم » یعنى اتّحاد مسلمین وسیلهى چیرگى بر دیگران است
بنى آدم اعضاء یكدیگرند - كه در آفرینش ز یك گوهرند .
با توجه به این اصول كه همهى ما از دو بعد جسم و روان شكل یافتهایم، دقت در عوامل آسیب رسانندهى روانى و روحى و پیشگیرى از بروز بیمارىهاى روحى هم براى افزایش سلامت روان مؤثر است و هم از آسیبهاى جسمانى ناشى از عدم تعادل روحى مىكاهد. به هر اندازه این تعادل یا سلامت روان دچار تغییراتى شود، انسان از حالت طبیعى خود خارج شده و نشانههاى آشفتگى در او ظاهر خواهد گشت كه از آن جمله مىتوان به ناكامى در دستیابى به اهداف و آرمانهاى پیش بینى شده اشاره كرد. نتیجهى این ناكامى به طور معمول افسردگى، انزوا، ناامیدى و چه بسا اضطراب و دلواپسى از آینده است.
7-هدف مندی
ثمره دیگر دین هدف مند نمودن انسان است این امر مسلم و بدیهى است كه هر یك از ما تلاشهاى خود را در جهت رسیدن به اهداف مورد نظر تنظیم مىكنیم كه به عنوان عناصر راه زندگی در نظر گرفته مىشوند. این تلاشها كه هر لحظه انسان در پی انجام آن است و نباید از آن غفلت داشته باشد، گام به گام آنها را به سوى نیل به هدف نزدیكتر مىنمایند. نحوهى دستیابى به اهداف و تنظیم وسایلى كه طى راه را ممكن مىسازد جزو نكات مهم در این راستا است. پس:
الف- انسانها هدفمند زیست مىكنند." أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُون"
ب- تمام تلاش خود را در راستاى رسیدن به اهداف خرد و كلان زندگى مصروف مىدارند:" یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقیه" .
و به این ترتیب هم اعتقاد آنها به مبدأ و معاد محكم است، و هم پیوندشان با خدا و خلق. بنابراین، اوصاف فوق اشاره به برنامه عملى جامع آنها که در ورای اعتقاد عمیق نهفته است، دارد . در مقابل آیه فوق خداوند متعال تصریح می فرماید که: حیرا نى و سرگردانى ، آسیب همیشگى كسانى است كه سعى دارند در فرا سوى تلاش خود، موفقیت را ببینند. فَنَذَرُ الَّذِینَ لا یَرْجُونَ لِقاءَنا پس آنها را واگذاردیم كه منكر معاد هستند فِی طُغْیانِهِمْ هر قدر بتوانند طغیان و سركشى كنند و مشغول به دنیا شوند یَعْمَهُونَ دنیا آنها را حیران و سرگردان كرده در همین سرگردانى بمانند .إِنَّ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ همانا آنان كه ایمان نمىآورند به آخرت ، زَیَّنَّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ آراستیم اعمال حسنه ایشان را كه امر كرده بودیم ایشان را به آن به نیكوترین وجهى. و تزیین آن بیان مثوبات و درجات آن بود تا ترغیب و تشویق شوند به عمل حسنات و صالحات، لكن ایشان اعراض از آن نموده، فَهُمْ یَعْمَهُونَپس ایشان حیران و سرگردان مىشوند در ضلالت ، خود را در نمىیابند آنچه تابع اعمال است از نفع و ضرر .
در این مسیر مهم ترین آسیبی که انسان را تهدید می کند،عدم برنامهریزى و طبقه بندى نكردن فعالیتها و اهداف است. اگر بخواهیم در انتهاى جادهى زندگى، موفقیت نهایى را براى خود رقم بزنیم بایستى:
ابتدا اهداف را در سه سطح نهایى، متوسط و ابتدایى تقسیم كنیم. هدف غایى دربرگیرندهى اهداف متوسط و اولیه است، به این نحو كه اگر اهداف اولیه و سپس اهداف متوسط حاصل شوند در نهایت فرد به هدف غایى خود نایل مىشود.
پس گام اول تعیین و تشخیص هدف غایى از اهداف متوسط و ابتدایی است. از این رو بهتر است این اهداف و اولویتها را بر روى كاغذ ثبت نماییم تا با تمركز بیشتر در رتبه بندى و نیل به آن، تصمیم بگیریم.
در گام بعد می بایستی وسایل مورد نیاز جهت نیل به اهداف مورد نظر مشخص شوند. نحوهى تعیین این وسایل بدین گونه است كه فرد با توجه به ظرف زمانى كه در آن وجود دارد ترتب و نحوه استفاده از این وسایل را مشخص مىكند. براى تشخیص باید در ابتدا نقشه ای را پیش روی خود قرار دهد با فکر و دقت بر اساس نقشه راه را پیش ببرد وسپس با مشورت با افرادی كه این راه را طى كردهاند، وسایل تا حد امكان مطلوب را تشخیص و با حذف زواید و کجی ها سرعت رسیدن به هدف را تسریع بخشد.
براى نیل به اهداف غایى، متوسط و اولیه فرد طالب بایستى وسایلى چون تبحر در كلاسدارى، گذراندن مقطع تحصیلى مورد نیاز، اطلاعات تخصصى كافى و... را فراهم نماید. نحوهى فراهم شدن این وسایل و ترتب و تقدم آن با تفكر، مشورت وصلاح دید مسؤول آموزشى و اساتید مجرب قبلى امكانپذیر است. لازم به ذکراست که باید در انتخاب وسایل و اهداف محتاطانه و سریع عمل نمود، چرا كه فرصت و زمان چون ابرها مىگذرند و جاى هیچ درنگى نیست.
گام سومى كه هم اكنون بررسى مىشود «زمان بندى» اهداف و وسایل است كه چون دو گام قبلى داراى اهمیت ویژهاى است.
براى زمان بندى بایستى توجه داشت كه:
1. متوسط زمانى كه در آن مدت مىتوان به هدف یا اهداف رسید راباید در نظر گرفت.
2. زمان را ازحالت كلى خارج کرده و تبدیل به قطعههاى زمانى كوچكتریا محدودترشود.
3. در انتهاى هر قطعهى زمانى با مرور زمانى كه گذشته است، میزان موفقیتیا عدم آن سنجیده شود. و پس از علم به موفقیت یا عدم
آن ، تشویق و یا تنبیههایى (متناسب با روحیه فرد) در نظر گرفته شود.
4. در تشویق و یا تنبیه خود، با ید صریح بود و به صراحت عمل کرد.
5. سنجش و مراقبت باید در طی تمام قطعههاى زمانى صورت بگیرد. مراقبت نهایى حاصل جمع مراقبتهاى قبلى است كه در پایان تك تك قطعات زمانى ثبتشدهاند.
نتیجه گیری:هدف ازنگارش این مقاله تاثیر دین در زندگی فردی و اجتماعی است با توجه به آموزه هایی كه از قرآن و روایات به دست آمده نتایج زیر بر این مقاله مترتب می باشد كه عبارتند از :
1-بهجتآفرینى :
بهجت یا همان خوشبینی نسبت به انسان و جهان هستی و اهداف موجود در آن ایجاد می شود بدین معنا كه انسان با ایمان با توجه به ولایت خداوند نسبت به كلیت نظام هستی و قوانین حاكم برآن خوشبین می باشد و برنامه ارائه شده از سوی مبداء را به عنوان آخرین و بهترین قانون پذیرا می گردد.
2-روشن بینی
با توجه به این كه خداوند نور محض است (الله نور السموات و الارض )این نور الهی نیز در وجود و درون وی رسوخ نموده و با بینش كامل نسبت به حوادث عالم عكس العمل نشان می دهد. و از هیچ گونه گمراهی در مسیرهای زندگی نمی هراسد و با اعتماد به نور الهی مسیر زندگی را به سلامت و سعادت می پیماید.
3- امیدوارى
از دیگر مسیری كه در زندگی انسان با ایمان ایجاد می شود امیدوارى است امیدوارى به اینكه مسیر الهی مسیر درستی بوده و به كژی و اعوجاجی مسیرهای انسانی نمی ماند و تنها از این نكته ناشى مىشود كه: انسان به موجودى كه حركت او را جهت بخشیده و تنظیم مىكند، اعتقاد داشته و عنصر توكل را قرین ایمان واقعى و حقیقى خود در نظر می گیرد.
4-آرامش خاطر
آرامش روانی که از جانب دین نصیب انسان می گردد به دو جهت است :
ابتدا، فطرت انسان پس از دستیابی به خواسته خداجویی ، آرام و قرار نمی گیرد.میل وکششی در انسان به ودیعه نهاده شده تا به سوی میل فطری خود حرکت و تلاش نماید و انسان نیز به گزین است ، پس رسیدن به هر خواسته ای، نمی تواند جای آن را بگیرد، به همین خاطر، انسانی كه یاد خدا را در دل خویش جای دهد و ارتباط روحی میان خود و خدا بر قرار كند. دوم ، از آن جهت است كه فرد مؤمن با توكل و اعتماد به خدا و دل بستن به لطف و عنایت او، هرگز یاس و ناامیدی را به دل خویش راه نمی دهد. لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُون از این رو با ایمان به مبدا و معاد و دل نبستن به لذایذ زودگذر دنیوی ، هنگام به دست آوردن و از دست دادن آنها مضطرب و ناراحت نمی شود." عمیقی توام با رضایت و خشنودی به دست می آورد.
5-اجتماعی بودن
دین علاوه بر آموزه های عبادی و فردی آموزه های اجتماعی را نیز جزء موارد تشریعی خود قرار داده است و با توجه به این كه انسان مانوس با تبعیت و جامعه می باشد ، جزئی از اجزاء اجتماع برزگ است و انسان دیندار خاصه این اجتماعی بودن را بیشتر درك می كند
6-روابط اجتماعى
بیشتر آموزه های دین در حیطه اجتماعی معنا شده ، از قبیل مواردی كه در عنوان روابط اجتماعی گذشت. ارتباط و محبت دو طرفه میان افراد برگرفته از روح خدا باوری كه در نهاد و ضمیر وی قرار داده شده، اخذ شده است.
7-هدف مندی
انسان با توجه به روحیه و طبیعت وی بایستی هدفی را دنبال نماید كه زندگی بدون هدف بسان جاده بی انتها است و با توجه به آیات قرآن به كرات عنوان شده كه برای انسان هدفی از خلقت پیش بینی شده است.
منابع
نرم افزارها:
1) جامع التفاسیر-2)دانشنامه علوی-3) جامع الاحادیث- 4)فرهنگ قرآن5)كتابخانه الكترونیكی
كتابها:
1) ترجمه قرآن مكارم- قرن: پانزدهم- ناشر: دار القرآن الكریم( دفتر مطالعات تاریخ ومعارف اسلامى)-مكان چاپ: قم-سال چاپ: 1373 ش-نوبت چاپ: دوم
2)ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن-مترجمان-- قرن: پانزدهم- مذهب: شیعى-ناشر: انتشارات فراهانى-مكان چاپ: تهران-سال چاپ: 1360 ش-نوبت چاپ: اول-تحقیق: رضا ستوده
3)برگزیده تفسیر نمونه- بابایى احمدعلى- قرن: پانزدهم- ناشر: دار الكتب الاسلامیه-مكان چاپ: تهران-سال چاپ: 1382 ش-نوبت چاپ: سیزدهم
4)ترجمه بیان السعادة- خانى رضا / حشمت الله ریاضى- قرن: پانزدهم- ناشر: مركز چاپ و انتشارات دانشگاه پیامنور-مكان چاپ: تهران-سال چاپ: 1372 ش-نوبت چاپ: اول
5)ترجمه المیزان- موسوى همدانى سید محمد باقر- قرن: چهاردهم- ناشر: دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسین - حوزه علمیه قم-مكان چاپ: قم-سال چاپ: 1374 ش-نوبت چاپ: پنجم
6)نهج البلاغه کلمات قصار - فارسى-عربى-قطع : وزیرى-ناشر: شهرآبباهمكارىبنیادنهجالبلاغه-سال چاپ: 1372-نوبت چاپ: اول-مكان: تهرانپدیدآورندگان: حمید قاضى خاكیاسرى
7)ترجمه جوامع الجامع - مترجمان-قرن: پانزدهم- ناشر: بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى-مكان چاپ: مشهد-سال چاپ: 1377 ش-نوبت چاپ: دوم-تحقیق: با مقدمه آیة الله واعظ زاده خراسانى
8) تفسیر نمونه-مكارم شیرازى ناصر- قرن: پانزدهم- ناشر: دار الكتب الإسلامیة-مكان چاپ: تهران-سال چاپ: 1374 ش-نوبت چاپ: اول
9)انوار درخشان- حسینى همدانى سید محمد حسین- قرن: چهاردهم- ناشر: كتابفروشى لطفى-مكان چاپ: تهران-سال چاپ: 1404 ق-نوبت چاپ: اول-تحقیق: محمد باقر بهبودى
10)مستدركالوسائل-محدث نورى-مؤسسه آل البیت علیهم السلام –قم- 1408 ه ق
شرح نهجالبلاغة- ناشر: كتابخانهعمومىآیةاللهمرعشىنجفى-بی تا-مكان: قم- پدیدآورندگان: عزالدین ابو حامد ابن ابى الحدیدمصحح: محمدابوالفضلابراهیم
11)أطیب البیان فی تفسیر القرآن- طیب سید عبد الحسین-قرن: پانزدهم- ناشر: انتشارات اسلام-مكان چاپ: تهران-سال چاپ: 1378 ش-نوبت چاپ: دوم
12)تفسیر نور-قرائتى محسن- قرن: پانزدهم- ناشر: مركز فرهنگى درسهایى از قرآن-مكان چاپ: تهران-سال چاپ: 1383 ش-نوبت چاپ: یازدهم
13)بحار الانوار- علامه مجلسى- 110 جلد- مؤسسة الوفاء بیروت – لبنان- 1404 -هجرى قمرى
14)تفسیر عاملی- عاملى ابراهیم-قرن: چهاردهم-ناشر: انتشارات صدوق-مكان چاپ: تهران-سال چاپ: 1360 ش- بی تا - تحقیق: على اكبر غفارى
مقالات:
1) پیش به سوى زندگى بهتر - تضمین سلامت روان مهدیه علوى
2)آثار روانى - اجتماعى خداباورى محمد كاویانى
3) انسان كامل (مطلوب) از دیدگاه اسلام و روانشناسى مسعود آذربایجانى
4)بررسی معنا شناختی واژه كفر در قرآن كریم حسن خود روان
5) آثار فردى و اجتماعى ایمان أیت الله مجتبى تهرانى
حمید كوهپیما- كارشناس قرآن و مسئول دارالقرآن الكریم اداره كل تبلیغات اسلامی استان گیلان
چهارشنبه 16/4/1389 - 10:28
دعا و زیارت
قرآن کریم عناصر و عواملی را برای رشد و تعالی انسان مطرح می کند که عبارتند از: 1- علم وتفکر 2- ایمان 3- عمل صالح
انسان بوسیله علم و ایمان و عمل صالح می تواند رشد پیدا کرده ، و به قرب ربوبی نائل گردد. از دیدگاه قرآن کریم این عوامل موجب کنار رفتن طبیعت منفی انسان و بروز فطریات مثبت انسان می شود . یعنی انسان با استمداد از عوامل رشد می تواند استعدادهای وجودی مثبت خود را به فعلیت رسانده و استعدادهای منفی را که در نهاد اوست کنار بگذارد . در واقع بروز استعدادهای انسانی یعنی فطریات مثبتی که در نهاد وضمیر انسان قرار گرفته نیازمند به یک سلسله عواملی است که از آنها تعبیر به عوامل رشد می کنیم .ایمان و عمل صالح از جمله عواملی هستند که در قرآن همراه با یکدیگر ذکر شده اند، یعنی انسان آن هنگام می تواند به سوی مبداء وجود سیر کند که گام به سوی خدا برداشته و در پرتو ایمان به او دست به انتخاب و عمل صالح بزند.(( والعصر انّ الانسان لفی خسرٍ الاّ الّذین آمنوا و عملوا الصّالحات و تواصوا بالحقِّ و تواصوا بالصّبر)) سوگند به عصر همانا انسان در زیانکاری است ، مگر آنانکه ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند و یکدیگر را به حق و شکیبایی سفارش نمودند (عصر 1-2)
سوره فوق به صراحت می گوید که اگر انسان از ایمان و عمل صالح خودداری کند در خسران خواهد بود.منظور از خسران نیز این است که انسان اصل سرمایه خود را از دست بدهد ، نه آنکه مقداری از منافع خویش را تباه سازد. به راستی هم که اگر انسان ایمان نداشته باشد و از عمل صالح نیز خود داری کند ، اصل وجود خود را به زوال خواهد کشاند. یعنی سرمایه وجودی خود را از دست خواهد داد . انسانی که به خدا ایمان ندارد و از عمل صالح نیز تهی است ، استعدادهای وجودی خود را یا به فراموشی خواهد سپرد و یا آنها به انحراف خواهد کشاند . از همین جاست که خداوند می گوید همه افراد بشر در خسرانند ، نمی گوید افراد بشر زیانکارند ، چراکه می خواهد بگوید اگر انسان از ایمان و عمل صالح سر باز زند غرق در خسران و زیانکاری خواهد شد . در حالیکه اگر ایمان به خداوند آورده و عمل صالح انجام دهد رشد و تکامل پیدا خواهد کرد (( من آمن بالله و الیوم الاخر عمل صالحاً فلهم اجرهمعند ربهم)) کسیکه به خدا و روز جزا ایمان داشته باشد و عمل صالح انجام دهد ، پس برای آنها نزد پروردگارشان اجری است(بقره 62)
علم و دانش نیز یکی از عناصری است که موجب تکامل انسان می شود .
((یرفع الله الذین آمنوا منکم و الّذین اُتوا العلم درجاتِ)) خداوند درجات کسانی از شما را که ایمان اورده و کسانیکه دانش به آنها داده شده است بالا می برد.(مجادله11)
((هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون))آیا کسانیکه می دانند با کسانیکه نمی دانند برابر هستند؟(زمر9)
از دیدگاه قرآن کریم اگر چه هر یک ازین سه عامل (علم، ایمان و عمل صالح) دارای ارزش است و هر یک موجب می شود تا انسان در مرنبه ای از رشد قرار بگیرد ، ولی آن هنگام انسان می تواند از مراتب بالای کمال برخوردار شود و شایسته عنوان خلیفه الله گردد که هر سه آنها در وجودش جمع آیند
در این جا ما به بحث پیرامون هر یک از این عوامل پرداخته ، ویژگیهای آنها را از دیدگاه قرآن مورد بررسی قرار می دهیم:
1- علم وتفکر
علم ودانش ، تفکر و تعقل یکی از عوامل سازنده انسان به شمار می رود . قرآن کریم برای علم و آگاهی ارزش بسیاری قائل است . در ارزش علم و دانش همین بس که نخستین آباتی که بر پیامبر (ص) نازل شده است سخن از علم به میان آورده است.((اقرء باسم ربک الّذی خلق خَلَقَ الانسان من علقٍ اقرء و ربّکَ الاکرم الّذی علّمَ بالقَلَم)) بخوان به نام پروردگارت که خلق کرد ، خلق کرد انسان را از خون بسته ، بخوان و پروردگارت از همه کریمان کریمتر است . او کسی است که نوشتن با قلم را یاد داد. (علق1-2)
آیات فوق از خدا سخن می گوید و به پیامبر دستور می دهد که بنام خدایش بخواند : خدای خالق خدایی که انسان را از خونی بسته خلق نموده است . خدایی که به بشر علم آموخته است و او را بر آنچه که نمی دانست آگاه نموده است.
همانطور که ملاحظه می شود قرآن در ابتدا سخن از خدا به میان آورده ، و پس از آن سخن از انسان و سرانجام سخن از علم و دانش .و این نشان دهنده ارزش قرآن است که در نخستین آیاتی که بر مهبط وحی یعنی قلب نازنین پیامبر (ص) نازل شده است ، از خدا و انسان و علم سخن به میان می آورد.
اگر کسی علم و آگاهی نداشته باشد . نمی تواند تکالیف الهی را بشناسد تا به اطاعت صحیح از آنها تن در دهد . کسی که از دانش تهی باشد ، از کجا می تواند به هدف حیات خویش دست یابد تا در آن مسیر گام بردارد . خود قرآن علت سقوط بسیاری از تبه کاران را عدم تعقل می داند.(( و قالوا لو کنّا نسمع او نعقل ما کنّا فی اصحاب السّعیر)) و گفتند اگر ما به سخن آنان گوش می دادیم یا تعقل می کردیم هر گز از یاران دوزخ نبودیم.(ملک10)
آیه فوق از زبان دوزخیان نقل می کند که اینان در پاسخ به فرشتگان می گویند اگر ما در دنیا دعوت رسولان را گوش داده بودیم و به آنها عمل می کردیم و یا پیامها و فرامینها و حق بودن خود رسولان را درست تعقل می کردیم ، هر گز از زمره گمراهان و دوزخیان نبودیم.
پلیدی و زشتی را خداوند مربوط به عدم تعقل و اندیشه می داند . و افرادی را که نمی اندیشند قرآن پلید می داند.
))ویجعل الرّجس علی الّذین لایعقلون)) و پلیدی را برای کسانی که تعقل نمی کنند قرار میدهد(یونس100)
قرآن کسانیرا که عقل و اندیشه خود را بکار نمی برند جزو حیوانات به حساب می آورد
((انّ شرّالدّوّابّ عندالله الصّمُّ البکمُ الّذین لایعقلون))بدترین جانوران در نزد خداوند کرها و لالهایی هستند که تعقل نمی کنند(انفال22) در بررسی آیات مربوط به تفکر و تعقل و علم و آگاهی این نکته قابل توجه است که هدف تنها آگاهی سطحی نیست ، چراکه بسیاری از آگاهیها ی دانشها و شناخت های انسانی نه تنها منشأ اثری در حیات بشر نیست که چه بسا ضرر و زیانهای فراوانی نیز برای انسانها ایجاد می کند.
انگیزه قرآن برای دعوت انسان به مطالعه و تفکر در آیات الهی این است که انسان هدفداری خلقت را در یابد . در یابد که جهان بیهوده خلق نشده است در یابد که جهان دارای خالقی است خدا نام که انسان را بوجود آورده است و ناظر بر همه رفتار و اعمال او می باشد . بنابرین قرآن کریم برای آن نوع علم و آگاهی ارزش و اصالت قائل است که موجب تعالی و تکامل انسان شود. علمی که سازنده باشد ، نه ویرانگر ، علمی که راهگشا بااشد نه راهزن ، علمی که انسان را صعود دهد نه سقوط، علمی که موقعیت انسان را در هستی روشن سازد، انسان را به سوی خدا کشاند ، رابطه انسان را با خود و خدا و دیگران مطرح سازد ، علمی که انسان به مدد آن آیه بودن جهان هستی را درک کند، هدفداری عالم هستی را در پرتو آن در یابد . از همین جاست که قرآن به انسانها گوشزد می کند که اگر به جهان هستی و شگفتیهای آن بنگرید ، جلوه حق بودن آن را درک خواهید کرد.((الم تر انَّ الله خَلَقَ السّمواتِ والارضَ بالحقِّ)) آیا نمی بینی که خداوند آسمانها و زمین را بر حق آفریده است (ابراهیم19)
قرآن به انسانها گوشزد می کند که هم درعالم درون (انفس) و هم در عالم برون (آفاق) به تفکر و تعقل بپردازیدتا هدفداری جهان هستی را در یابند و از آنجا به بازگشتشان بسوی خدا پی ببرند(( اَوَلم یتفکّروا فی انفسهم ما خلقَ الله السّموات و الرضَوَما بینَهماالّا بالحقِّ وَ اَجلٍِ مسمیً و انَّ کثیراً من النّاس بلقاءِ ربّهم لکافرون))آیا در درون خود اندیشیده اید که آسمانها و زمین و آنچه را که ما بین آنهاست جز بر مبنای حق و برای مدت معینی نیافریده است ، و عده ای از مردم به دیدار خدایشان کافر هستند (روم8)
از دیدگاه قرآن درجه و مقام افرادی را که دارای علم و دانش هستند بسیار بالاست و این افراد از دیدگاه قرآن افضل بر افراد ناآگاه و بیسواد هستند(یرفع الله الّذین آمنوا منکم و الّذین اوتو العلم درجاتٍ)) خداوند درجات کسانی از شما را که ایمان اورده و کسانیکه دارای علم و دانش هستند با لا می برد.(مجادله11)
قرآن اگرچه برای علم ارزش قائل است ، ولی آن را بدون عمل نمی پذیرد ، یعنی انسان باید بر اساس علم و آگاهی خود دست به اتخاب و عمل صالح بزند. انسانی که فقط بر فراورده های علمی خود بیفزاید ، بدون آنکه در اندیشه رهایی دیگران از جهل و نادانی باشد رشد حقیقی پیدا نکرده است.(( مثل الّذین حمّلوا التّورات ثمَّ لم یحملوها کمثلِ الحمارِ یَحملُ اَسفاراَ بِئسَ مثلُ القومِ الّذینَ کذّبوا بآیات الله وَ الله لا یهدیِ القَومَ الظّالمینَ)) وصف کسانیکه به تورات علم داشتند، ولی به آن عمل نکردند ، مانند چهار پایانی است که بار کتاب را حمل می کنند (واز آن هیچ نمی فهمند ). آری چه گروه بدی هستند کسانیکه آیات الهی را تکذیب کردند و خداوند ستمکاران را هدایت نمی کند.(جمعه5)
آیه فوق مرز میان انسان و حیوان عمل بر طبق علم می داند ، یعنی اگر انسان به آنچه می داند عمل نکند مانند الاغی است که بار کتاب را بر پشت خود حمل می کند .و به راستی که چه فرقی است میان حیوانی که باری از کتاب را حمل میکند با انسانی که محفوظاتی رادر ذهن خود جمع نموده ، اما به آنها عمل نمی کند.
2- ایمان:
دومین عامل تکامل انسان ایمان است. و منظور از ایمان نیز عبارتست از اعتقاد قلبی به خدا و فرامین او همراه با تسلیم به آنها. ایمان به غیر از علم است ، چرا که قرآن از کافرانی سخن می گوید که با وجود علم و آگاهی به سوی کفر گرایش داشتند . از جمله باید از شیطان نام برد که خدا را می شناخت ، به معاد نیز اعتقاد داشت و می دانست که انبیاء از سوی خدا مبعوث شده اند ولی با این وجود قرآن او را کافر می داند ((ابی واستکبر وَ کان َ من الکافرینَ)) اباکرد و کفر ورزید و از کافران بود (بقره 34) یا فرعون و اطرافیان وی علم به وجود خدا و علم به رسالت حضرت موسی(ع) داشتند ولی در برابر آن حضرت موضعگیری خصمانه می کردند حضرت موسی (ع) در خطاب به فرعون می گوید : تو می دانستی آنچه که بر من نازل شده از سوی خدای آسمان و زمین است (( لقد علمت ما انزلَ هولاء الّا ربُّ السّموات و الارضِ)) (اسراء 102)آری فرعون می دانست که آیاتی که موسی (ع) ارائه می دهد از جانب خدا بر وی نازل شده است ولی ایمان نداشت ، چراکه علم او به رسالت موسی (ع) در دل و جان وی نفوذ نکرده بود تا تسلیم شود.
قرآن در بسیاری از آیات خود از کسانی یاد می کند که راه حق را شناخته بودند و می دانستند که کدامین راه ، راه و مسیرهدایت است و کدامین راه، راه باطل ،ولی با این وجود قدم به بیراهه ها و گمراهیها نهاده بودند.((انّ الّذین کفروا وصدّوا عن سبیل الله و شاقّوا الرّسول من بعدِ ما تبیّن َ لَهُمُ الهدی لَن یضُرُّ وا الله شیئاً و سیحبطُ اَعمالهم)) همانا کسانیکه کافر شدند و مردم را از راه خدا بازداشتند ، وبعد از آنکه راه خدا بر آنها آشکار شد با پیامبر مخالفت کردند (باید بدانند) که هرگز به خدا ضرر نمی رسانند و به زودی اعمالشان نابود می شود (محمد 32)
((یجادلونکَ فی الحقِّ بعد ماتبیّنَ کأنّما یساقون َ الی الموت وَ هم ینظُرونَ)) در باره حق پس از آنکه آشکار شد با تو مجادله میکنند گویی به طرف مرگ رانده میشوند، در حالیکه می نگرند.(انفال 6)
از دیدگاه قرآن ایمان به غیر از علم است و ممکن است فردی علم به چیزی داشته باشد ،ولی به آن ایمان نداشته باشد . مثلاً فردی اگاهی به وجود خدا و ضرورت وجود پیامبر داشته باشد ، ولی به خدا و پیامبر ایمان نداشته باشد و در برابر آن موضعگیری کند و به انکار آنها بپردازد.
اگر کسی علم به چیزی داشته باشد و آن علم در اعماق قلبش نفوذ پیداکرده و خود را ملزم بداند که بر طبق علمی که دارد عمل کند و یا در رفتار و کردار وی اثری از آن پیدا شده باشد گوییم آن فرد ایمان دارد. و در اعمال و رفتار فرد مومن متجلی می شود.
به طور مثال اگر فردی اعتقاد به خدا داشته باشد ، یک وقت است که این اعتقاد صرف علم و آگاهی است و این فرد می داند که خدایی وجود دارد ، و یک وقت هم است این اعتقاد مبدل به ایمان شده است ، یعنی اعتقاد فرد بر زبانش جاری میشود و یا در اعمال و رفتارش اثر آن مشاهده می گرددوحتی به عبودیت خدا پرداخته ، به فکر و ذکر او مشغول می گردد.
خلاصه آنکه ایمان آن چیزی است که آثار آن در وجود فرد آشکار و هویداست و هرچه ایمان قویتر باشد ظهور و بروز آن در ابعاد بیشتری از وجود انسان تجلی پیدا میکند . کسی که از ایمان ضعیفی نسبت به خدا برخوردار باشداین ایمان ممکن است فقط در زبان وی تجلی پیدا کند ، اما آنکه ایمان وی در درجه بالاتری است نه تنها در زبان ملتزم به خداست که در اعمالش نیز اعتقاد خود را به خدا نشان می دهد و آنکه از درجه بالاتری از ایمان برخوردار است اثر این ایمان آنچنان است که همواره حضور خدارادرک کند و خدا را ناظر براعمال و رفتارخود می داند و اگر کوچکترین خطایی مرتکب شود خود را در پیشگاه ربوبی شرمنده و شرمسار می بیند.بنابرین از این نظر قرآن دومین بال تکامل انسان را ایمان می داند که ایمان ز دل و جان وی ریشه میگیرد. از قلب انسان اعتقاد بر می خیزد . و شکی نیست که تا علم و اعتقادی در قلب انسان نفوذ پیدا نکند آن علم منشاء اثر نخواهد بود آیا همه آنهایی که مشروبات الکلی می نوشند به ضرر وزیانهای الکل واقف نیستند؟ پس چرا با وجود علم به ضرر و زیانهای آن بسیاری دست از مشروب خواری خود برنمیدارند ؟ پاسخ آسان است چون این افراد ایمان ندارند. علم آنها به مضار الکل در قلب آنها نفوذ نکرده است .آیا همه آنهایی که دست به آدمکشی و جنایت و استعمار و استثمار میزنند از زشتی کار خود غافلند؟ آیا نمی دانند که نباید با حیات انسانها بازی کرد ؟ آیا نمی دانند که به فقر و فلاکت کشاندن انسانهای بیگناه کار درستی نیست؟ پس چرا این گونه افراد هر روز بر تعداد کارهای ضد انسانی خود می افزایند ؟ پاسخ ساده است چون ایمان ندارند یعنی علم به کار های زشتشان بر اثر علل و عواملی در دل و جانشان نفوذ نکرده است.
قرآن کریم می خواهد انسان را به گونه ای بسازد که اولاً ازعلم و آگاهی صحیح برخوردار باشد و ثانیاً علم و آگاهی وی در قلبش رسوخ پیدا کند تا از درون به سوی اعمال مثبت کشانده شود. قرآن نمی خواهد که فقط با مغزها سروکار داشته باشد و افراد را تنها از یک سلسله فرامین اگاه سازد ، بلکه می خواهد که قلبها را نیز دگرگون سازد. علم و آگاهی را در دل و جان انسان نفوذ دهد و فرد را بر آن دارد تا با یک محرک و نیروی درونی به سوی انتخاب و عمل کشانده شود. قرآن می خواهد که شور و حال در دلها و قلبها ایجاد کند ، تا انسان با برخورداری از آن شور وحال دشواریهای راه را ازمیان برده و به مسیر خود که غایت آن خداست ادامه دهد.آری در علم سروکار انسان با عقل و اندیشه است و در ایمان سر وکار انسان با دل وجان . و به راستی کیست که بتواند نقش دل و جان را در تکامل انسان نادیده بگیرد و بیشترین بها را در پرواز روح انسان به بلندترین قله های کمال به عقل و خرد ندهد؟
آیا همه پیشرفتهایی که بشر در طول تاریخ کرده است بوسیله عقل بوده است ودر این میان ایمان نقشی نداشته است ؟ آیا انسان بوسیله عقل توانسته همه سنگلاخهایی را که بر سر راهش قرار داشته از میان برد یا عشق و ایثار نیز سهم عمده ای داشته است؟ آیا همه فداکاریها را میتوان باعقل توجیه کرد یا انکه بیشترین آنها را فقط باید به وسیله عشق و ایمان توجیه نمود؟
کدام ایمان:
گفتیم که ایمان در دل و جان انسان نفوذ دارد و می تواند انسان را به جنبش و حرکت در آورد.حال این سوال مطرح است که کدام ایمان قابل پذیرش است؟ ایا هر نوع ایمانی را می توان پذیرفت یا نه؟
از دیدگاه قرآن فقط ایمان به خدا و فرامین او قابل پذیرش است و هر چه غیر از آن باشد کفر است و غیرقابل پذیرش.قرآن کریم برای ایمان دو ویژگی قائل شده است . یکی اینکه ایمان مربوط به دل و جان است و به بیان دیگر نوعی عشق است نه درک عقلانی و دیگر اینکه امری فطری است . یعنی هر انسانی به طور فطری ایمان و تقوا را دوست داسته و از کفر و گناه بیزار است.(( ولکنَّ الله حبَّب الیکمُ الایمانَ وَ زیَّنهُ فی قلوبکم وَ کرَّهَ الیکم ُ الکفرَ والفُسوُق))خدا ایمان را محبوب شماقرار داده و آنها را در دلهایتان زینت بخشیده است.و(در حالیکه)کفر و فسق را منفور شما قرار داده است(حجرات6)
ایمان به خدا که منشاء هستی و کمال مطلق است در تار وپود انسان آنچنان جاذبه و نفوذی ایجاد میکند که با هیچ نیرویی قابل مقایسه نیست.ایمان به خدایی که آفریننده آسمانها و زمین است ، خدایی که هیچ چیز از دایره نظارت او خارج نیست و اعمال انسان اگر به اندازه ذره ای یا دانه خردلی باشد در نزد او حضور دارد ، میتواند آدمی را از درون بسوی آرمانها و ایده های خود سوق دهد.
ایمان به خدا موجب می شود تا انسان به جای آنکه در برابر مشکلات زندگی از خود ناتوانی نشان دهدو فریاد اعتراض برآورد و گاه اززندگی قهر کند ، رنجها و مشکلات آن را وسیله ای برای تکامل و تعالی خود بداند . انسانی که ایمان به خدا دارد اگر پا به مراحل بالای ایمان نهد نه تنها مشکلات و مصائب زندگی او را مأیوس و ناامید نخواهد کرد و به اضطراب و نگرانی مبتلا نخواهد شد ، بلکه از آرامش و صفای درونی خاص نیز برخوردار خواهد شد.
نشاط روحی و انبساط خاطری که از ارتباط انسان با خدا ایجاد می شود با هیچ چیز قابل سنجش نیست . آن روحانیت و لذت معنوی که از ارتباط با خدا و ایمان به اودر انسان به وجود می اید قابل توصیف نیست . تنها کسانیکه در این مسیر قرار دارند میتوانند چنین شور وحالی را دریایند. ایمان به خدا موجب میشود تا انسان از وادیهای کفرو ظلالت به سوی نور وروشنایی کشانده شود.((الله ولیُّ الَّذینَ آمنوا یخرجهم من الظُّلُماتِ الی النُّور)) خدا سرپرست کسانی است که ایمان آورده اند . آنها را از تاریکیها به سوی نور خارج میسازد.(بقره257)کسیکه به خدا ایمان دارد ، خدا را بعنوان ولی و سرپرست خود انتخاب کرده است ، اما آن ایمان به خدا ندارد به ناگزیر ولایت طاغوت و طاغوتیان را پذیرفته است . مسیر ایمان، چون مسیر واحدی است ، خداوند آن را نور می داند ، اما کفر چون مسیر ها و راههای گوناگون دارد قرآن از آن تعبیر به ظلمات می کند. ایمان به خدا موجب میشود تا انسان در سیر خود به سوی هدف اعلای حیات از هیچ کس و هیچ چیز نترسد ، خوفی به دل راه ندهد ، اندوه های ناپایدار لحظات گرانبهای حیات اورا نابود نسازد ،و غم و اندوه حیات او را به تیرگی نکشاند (( فمن آمن و اصلح فلاخوفٌ عَلَیهم ولاهم یحزنون )) کسانیکه ایمان آورده و خود را اصلاح کرده اند، ترسی برآنها نیست و اندوهی هم ندارند (انعام48)
ایمان به خدا موجب میشود که دردل و جان انسان محبت ایجاد شود ، انسان به خود محبت بورزد ، به دیگران گرایش عمیق داشته باشد به هستی از دیدگاه محبت بنگرد ، عالم را سراسر عشق و محبت ببیند . آنهم محبتی؟ محبتی که می خواهد همه انسانها را بسوی نور بکشاند ، محبتی که می خواهد همه انسانها را از کفر به ایمان رهنمون سازد ،محبتی که می خواهد همه افراد انسانی بسوی مقصد نهایی حیاتشان در حرکت باشند، محبتی که میخواهد دستگیری کند تا خودی و بیگانه ، غریبه و آشناهمه دست در دست یکدیگر داده و چونان کاروانی به سوی معبود حقیقی خویش در حرکت باشند ((انّ الذینَ آمنوا و عملوا الصّالحات سیجعلُ لهُمُ الرّحمنُ ودّاًّ)) همانا کسانیکه ایمان اورده اند و عمل صالح انجام داده اندخداوند برای انها محبت ایجاد خواهد کرد.(مریم96)
در طول تاریخ حیات انسانها سخن از عشق ومحبت بسیار به میان آمده است . اما هیچ یک از منادیان آن نتوانسته اند محبت را درست معنا کنند محبت به کی؟ محبت برای چه؟ محبت در کدام جهت ؟ و محبت برای کدامین مقصد و مقصود؟
تنها با پذیرش خدا و ایمان به اوست که محبت درست تفسیر می شود چرا که در اینجا مقصد و مقصود محبت که مهمترین مسئله است به خوبی آشکار است . دراینجا محبت برای رسیدن به خدا و در جهت خدا و به انگیزه ایمان به خداست ، نه محبت برای خود ، آنهم خودی که ریشه در نفس اماره آدمی و هوا و هوسها دارد . تنها در اینجاست که انسان باید در ابتدا به خود محبت بورزد تا پس از آن بتواند ادعای محبت ورزیدن به دیگران را بکند.بنابرین ایمان به خدا موجب میشود تا فاعل همراه با عمل خود ساخته شود ، فاعل عروج و تکامل پیداکند ، نه آنکه سقوط کند و به اسفل السافلین کشانده شود. فاعلی که برای رضای خداو به انگیزه خدا دست به انتخاب میزند در خود حرکت ایجاد میکند و باعمل خود رذایل روحی و مفاسد درونی را از میان میبرد.
گذشته از اینها کسیکه خدا را هدف قرار میدهد برای بقا و تداوم عمل خود به نیروی بی نهایتی به نام خدا متکی است و تنها بر او توکل میکند و هر قدرهم راه را برای رسیدن به هدف خویش دشوار ببیند ، از آنجا که قدرتی مافوق همه قدرتها را یاور خویش می بیند هرگز دچار شکست نخواهد شد و اگر هم به فرض دچار شکست ظاهری شود از آنجا که گام در مسیر خدا نهاده و مراحلی را به سوی او طی کرده ،باز هم به پیروزی نائل آمده است از همین جاست که قرآن میگوید : (( مَن اعرضَ عَن ذکری فانَّ لَهُ معیشهً ضنکاً و نَحشرهُ یوم القیامه اَعمی))کسی که از یاد من اعراض کند ، زندگی برای او تنگ و تیره خواهد بود و ما روز قیامت اورا کور محشور خواهیم کرد.(طه124)
آری کسی که به خدا ایمان ندارد عمل او آمیخته با شرک و ریاست . اینچنین فردی همواره در اضطراب است که مبادا قدر و ارزش عمل او نادیده گرفته شود . مبادا حادثه یا اتفاقی پیش آید وو اورا از مسیرش دور سازد.
3- عمل
سومین عاملی که موجب رشد تکامل انسان میشود عمل است.
در زندگی عوامل و عناصر متضاد و متخالفی وجود دارد که همواره انسان را به مبارزه و عمل میکشاند و و نه تنها انسان ، که در پیامون محیط حیوان نیز موانع و عوامل گوناگونی در کارند که او را به مبارزه و انتخاب می کشانند. انسان همواره در تلاش است تا در گیر و دار زندگی به گونه ای خود را به سرمنزل مقصود کشاند ، و چون موجودی آگاه و صاحب اختیار است همواره بر سرچند راهیهای انتخاب قرار میگیرد ، و به ناگزیر میبایست راه و مسیر مشخصی را برای خود انتخاب کرده و بر اساس آن دست به عمل بزند.
انسان موجودی از پیش ساخته شده نیست که راه زندگی او را دیگری تعیین کرده باشد . وی موجودی است که باید با انتخاب و عمل خویش خود را بسازد . او در میان تمام پدیده های آفرینش تنها موجودی است که امکانها و راههای بسیار برایش وجود دارد و تا در برابر آنها موضعگیری نکند و دست به عمل نزند ، رشد پیدا نمیکند. توجه به علم و اصالت آن در زندگی و لزوم آن برای انسان از جمله مسائلی است که در اکثر مکتبهای عقیدتی و سیستمهای فکری به ان توجه دقیق شده است برای نمونه می توان از مکتب مارکسیسم نام برد.
مارکسیسم کار و عمل را یکی از ابعاد مهم فعالیتهای نوع انسان میداند، چراکه در میان همه موجودات جهان تنها انسان است که با طبیعت رابطه برقرار کرده ، با عمل و کار خویش به دگرگونی آن می پردازد ، ودر این میان خود نیز دگرگون می شود به عبارت دیگر کار و عمل ، انسان را ساخته و به وجود او شکلی متناسب با ابزار تولید و روابط اجتماعی حاکم بر جامعه می بخشد . از نظر مارکس انسان به وسیله کار و آن هم بارهایی از کار تخصصی میتواند با جامعه و محیط ارتباط بر قرارکرده ، خود را تام و تمام سازد .البته انسان زمانی می تواند بوسیله کار ، خود را کامل سازد که در فرایند کار خویش ، با آگاهی و توجه به کار عمل کند ، نه آنکه همچون نظام سرمایه داری بوسیله کار ناآگاهانه خود را تباه کرده و مسخ نماید.
این نکته در اندیشه مارکس قابل تأکید است که انسان باید در جهت شرایط حاکم بر تاریخ دست به انتخاب و عمل بزند. آدمی باید شرایط تاریخی را بشناسد و در مسیر ان عمل کند ، اما اینکه چگونه میتوان مسیر تاریخ را شناخت ، به گمان مارکس آنهم از راه عمل میسر است ، یعنی باید ار برج عاج خویش به در آمد و به کوچه و بازار رفت تا در میان مردم حقیقت را پیدا نمود.
خلاصه اینکه در این مکتب انسان باید بوسیله کار و عمل خود در مسیر تاریخ خویشتن را بسازد
مکتب اگزیستانسیالیزم، بویژه طرفداران سارتر نیز انتخاب و عمل را عنصر اصلی سازندگی انسان میدانند.به بیان دیگر این مکتب انسان را چیزی جز انتخاب و عمل نمی داند . در این مکتب بشر همان است که از خود میسازد . و انسان نه تنها مسئولیت خود را به دوش دارد که با انتخاب و عمل خود مسئولیت کلی انسانها را به نیز برعهده میگیرد.، انسان با انتخاب راه خود ، راه همه آدمیان را تعیین میکند . بدین معنا که هر فرد باید با خود بیندیشد که آیا راضی است انتخاب او به عنوان ملاک برای رفتاردیگران باشدبه گونه ای که به عنوان یک قاعده و اصل اخلاقی درآید یا نه؟
همانگونه که اشاره کردیم عمل از نظر قرآن از آنچنان اهمیتی برخوردار است که موجب رشد و تکامل انسان شناخته شده است . به عبارت دیگر عمل سازنده شخصیت انسان است.((لکلٍّ درجاتٌ ممّا عملوا)) برای هر کس بر اساس آنچه کرده است درجاتی است(انعام 132)
آیه فوق مراتب و درجات کمال انسانی را در رابطه با عمل مطرح می نماید. در واقع اعمال انسان موجب شکوفایی استعدادهای نهفته در روح و روان انسان میشود اعمال مثبت موجب رشد استعدادهای مثبت میشود و اعمال منفی نیز موجب به فعلیت رسیدن استعدادهای منفی انسان میشود. به بیان دیگر اعمال مومن موجب میشود تا در حد غرایز و ((خود طبیعی)) باقی بماند.
ویژگیهای عمل در قرآن
برای اینکه فرق بین عمل از دیدگاه قرآن و مکاتب بشری آشکار گردد به ویژگیهای عمل در قرآن می پردازیم:
از نظر قرآن کریم عملی قابل قبول است که نسان را به سوی شاه راه هدایت کشاند یعنی فقط عمل صالح در قرآن قابل قبول است . عملی که همواره با ایمان باشد و انسان را بسوی نور بکشاند و از ظلمت کفر نجات دهد.(( انّ الذّین آمنوا وَعملواالصّالحات یهدیهم ربُّهم بایمانهم)) همانا کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند پروردگارشان آنان را با ایمانی که دارند هدایت می نماید.(یونس9)
این ویژگی عمل درست مخالف طرز تفکر مکاتبی چون مارکسیسم و اگزیستانسیالیزم است، چراکه در این مکاتب اطلاً عمل صالح مطرح نمی شود ،یعنی عمل هدایتگرانه مورد نظر آنها نیست.آری در اسلام عمل و انتخاب مطرح است ، اما نه هر عمل و انتخابی .
اسلام مانند اگزیستانسیالیزم نیست که به انسان بگوید بر طبق خواسته ات عمل کن و هر عملی را که به نظر تو صحیح بود را انجام بده ، بدون آنکه ملاکی را برای درستی یا نادرستی عمل ارائه دهد. در قرآن برای اعمال ورفتار انسان ملاک و معیار وجود دارد ، قرآن هر عمل و امهات را نمی پذیرد ، بلکه آن عملی را میپذیرد و موجب تکامل انسان میداند که صالح باشد نه غیر صالح.
یکی دیگر از ویژگیهای عمل که قبلاً نیز به ان اشاره شد این است که عمل انسان مورد نظارت خداوندی است.(( انَّالله بما تعملونَ بصیرٌ))خداوند به آنچه شما انجام می دهید آگاه است (بقره110)
آیات گوناگونی ازقرآن روی این مسئله تأکید دارد که هر حرکت و فعالیتی که از انسان سر بزند مورد نظارت خداوند است . و به راستی که نظارت الهی یکی از مهمترین عوامل برای رشد و تکامل است . انسان از دیدگاه قرآن کریم به خود رها شده نیست تا هر گونه که خواست دست به انتخاب و عمل بزند و هیچ کس مراقب او نباشد .
یکی دیگر از ویژگیهای عمل در قرآن اینست که قرآن به کیفیت عمل توجه دارد ،نه کثرت آن.(( الّذینَ یلمزونَ المطوِّعینَ منَ المؤمنینَ فیالصّدقاتِ والّذینَ لایجدونَ الّا جُهدهم فَیسرونَ منهمسخرَاللهُ منهموَلهم عَذابُ الیمٌ)) کسانیکه از صدقات مؤمنان مطیع عیبجویی می کنند و آنهایی را که جز به مقدار تواناییشان ندارند مسخره می کنند ، خدا آنها را مسخره می کند و برای آنها عذاب دردناکی است.(توبه 79)
هنگامیکه پیامبر میخواست نیروهای خود را برای مبارزه با دشمنن اسلام در جنگ تبوک آماده سازد ، نیاز به کمک مالی مردم داشت . پیامبر از مردم خواست تا هر کس به اندازه تواناییش مقداری پول یا کالا به ارتش اسلام کمک کندو در میان افرادی که کمک کردند فردی به نام ابو عقیل انصاری بود که با کار اضافی در شب دو من خرما تهیه کرد و یک من آن را خدمت پیامبر آورد و تقدیم کرد در این هنگام منافقان ، ابوعقیل و افرادی را که در حد توانایی خود به مقدار ناچیزی کمک کرده بودند به باد مسخره گرفتند در همین حال آیات فوق نازل شد و آنها را شدیداً تهدید به غذاب کرد و به آنها فهماند که صدقه ای کوچک همراه با اخلاص در نزد خداوند باارزشتراست از صدقه ای که کمیت آن بسیار ،اما از اخلاص تهی است.(( وادعوهُ مخلصینَ لَهُ الدّینَ)) و او(خدا) را از سر اخلاص بخوانید (اعراف29)
((قل انّی اُمرتُ ان اعبدَ اللهَ مخلصینَ لهُ الدین و َلو کِرهَ الکافرونَ)) (ای پیامبر) بگو من مامورم که خدا را پرستش کنم و دین را برای او خالص گردانم(زمر 13)
اسلام به کیفیت کار اهمیت می دهد نه کمیت آن ، چه بسا افرادی که عمل بسیار زیادی انجام می دهند اما چون عمل آنها از اخلاص تهی است فاقد ارزش است (( الّذی خلق الموت َ وَ الحیوه لیبلوکم ایّکم اَحسنُ عملاً و هو عزیز الغفور ُ))خدایی که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدامتان دارای بهترین عمل هستید و او عزیز و آمرزنده است (ملک2)
آیه فوق نیز روی این نکته تأکید دارد که ارزش در احسن بودن ان است ، نه اکثر بودن آن ، یعنی عملی با ارزش است که از نظر کیفیت خوب ابشد نه از نظر کمیت ، چراکه آیه می گوید احسن عملاً نه اکثر عملاً
از دیگر ویژگیهای عمل در قرآن اینست که عمل خوب پاداش دارد (( من جاءَ بالحسنه فله عشرُ اَمثالها وَمن جاءَ بالسّیّئهِ فلا یجزی الّا مثلها وَهم لایظلمونَ)) هر کس کار نیکی بیاورد ده برابر آن پاداش خواهد یافت و کسیکه کار بدی بیاورد جز به مقدار آن کیفر نخواهد دید و ظلم وستمی بر آنها نخواهد شد(انعام 160) بنابر آیه فوق عمل صالح انسان ده برابر پاداش خواهد داشت یعنی کسیکه به عمل مثبت دست بزند ده برابر پاداش بدست خواهد آورد ، و کسیکه عمل منفی انجام دهد جز به همان اندازه مجازات نخواهد شد. این آیه حداقل پاداش عمل را ذکر می کند ، به این معنا که اگر کسی عمل خوبی انجام دهد حداقل ده برابر پاداش خواهد گرفت. در صورتیکه اعمالی مانند انفاق از نظر قرآن دارای هفتصد برابر پاداش است.
بهادر آرین مهر. مسئول روابط عمومی آباده فارس
چهارشنبه 16/4/1389 - 10:26
دانستنی های علمی
یکی از مسایلی که باعث شد اما مجتبی ع دچار غربت و سرانجام شهادت شوند این بود که مردم امام شناس نبودند ، غیرت در میان مردم نبود . وقتی غیرت از جامعه ای یا شخصی بیرون می رود ، ایمان و خدا بیرون می رود و دیگر چیزی از دین باقی نمی ماند . در واقعه اندلس غیرت را وقتی با حربه ها از مردم گرفتند اسلام رخت بر بست . ( نبود غیرت = نبود اسلام ) دین اسلام هم فقط نیست بدون غیرت مسیحیت و یهودیت هم منحرف میشود … اثرات غیرت : غیرت یک حالت نفسانی است که در خلقت همه ما وجود داشته . حتی در حالت حیوانات هم دیده میشود . الزاما به معنی حالتی نسبت به ناموس نیست . خداوند غیور است اما ناموس ندارد . لم یلد و لم یولد . غیرت فقط ناموس پرستی نیست ، خیلی بالاتر است . غیرت = دین . تعریف اجمالی : 1- غیرت نسبت به خود. انسان باید نسبت به خودش غیور باشد که من انسانم ، آفریده خدا هستم ، ارزش دارم . نباید خودم را پست کنم .( بعضی وقتها باید مسلمانی را از نامسلمانها یاد بگیریم . ناپلئون میگوید : آدم با نمی توانم هیچ نسبتی ندارد !) . یعنی اعتماد به خود . هر درجه ای را میتوانم برسم . هر ثوابی را میتوانم . هر ترک گناهی را قادرم . چون شان الهی دارم . وقتی به یک بزرگی تکیه دارم دیگر چه غمی ؟ باز هم همان حدیث معروف و زیبا : المومن کالجبل اراسخ لا یحرکه العواصف . 2- غیرت به ناموس : نسبت به ناموس خود ، ناموس مسلمین ، شهر ، کشور ، ناموس انسانها باید غیرت داشت . 3- غیرت به وطن : ملی گرایی . مرز برای ما محترم است . اما نه انگونه که بخاطر ان بی عدالتی کنیم . ولی نسبت به خاک باید غیرت داشت . 4- نسبت به دین خدا : ( یک تبصره : غیرت بلاموضع نباید داشت . یعنی غیرتی که خارج از محدوده الهی است و نباید به ان توجه کرد . منجمله : الف ) غیرت زنانه . محدود آنقدر کوچک میشود که غیرت با حساسیت مخلوط میشود و اثر منفی میگذارد . ب) غیرت با سو ءظن همراه باشد . ج) غیرت افراطی . بیشتر ازحد معمول است . مثلا نمی تواند تحمل کند یکی به دینش اهانت کند . اشکالی نداره ها ولی اگر دامنه تحملت از حد صبر و حلم و مدارا و رفق پایین تر رفت فایده ندارد . مردی که به امام حسن ع توهین کرد چون امام ع 50 درصد قصور را احتمال می داد ولی از در دیگر وارد شد و دید جهالت و اشتباه است و قابل اغماض و تربیت ! د) غیرت بدون علم . غلم ندارم از عشقم دفاع کنم توسل پیدا میکنم به غیرت و داد میرنم !! علم زمینه و پیش نیاز غیرت است . غیرت بدون علم اثر برعکس میگذارد . یعنی دفاع بدتر ...بعضی جاها ما علم داریم غیرت هم داریم وی نحوه بیان نداریم و باز هم خراب میشود . اثرات غیرت :اگر غیرت در جامعه ما رشد کند هیچگاه جامعه ای مانند جامعه حضرت علی و امام حسن نمیشود . جامعه ای که امامان ما را خوندل کرد .1- اولین اثر غیرت مسئولیت است . غیرت بهش دستور میدهد تا نگاهی به پرونده زندگی خود بیندازد و خود را سرو سامان دهد . سپس به جامعه نگاه میکند و در مقابل هر بدی احساس مسئولیت میکند . کار کردنش کار کردن غیرتی میشود . غیرت داشته باشید تا حقوق را رعایت کنید . برید رساله حقوق امام سجاد ع رو بخونید . پرفسور حامد الگا در آمریکا گفته بود اولین بار که جزوه حقوق امام سجاد را دیدم گفتم اگر مسئولین جوامع این را می دیدند و عمل میکردند الان وضع اینگونه نبود چون حتی نمیتوان پشه ای را در هوا ببینی و برایش احساس مسئولیت نکنی . انسان غیور حتی نمی تواند حیوانات را نبیند و آسان بگذرد . بنابراین حقوق همه اش غیرت است .زیرا مبنای این مسئولیت این خصوصیت فطری و خدایی است . 2- انسان غیور نافرمانی نسبت به خدا را تاب نمی آورد . فوقش نتوانست حلش کند غم میخورد . انسانی که غم ندارد سیب زمینی است . کاری به مسلمان بودنش نداریم . آنقدر دامنه این حیوانیت ها چنان بالا میرود انگار چشمهایمان را بسته ایم . اما انسان غیور نه در خفا نه در جلا کوچکترین مخالفتی با خدا نمیکند . برایش گناه گناه است . بزرگ و کوچک ندارد . جلو حضرت امام غیبت کردند و به گوش ایشان رسید ، 3 روز مریض شدند . غیرت نسبت به خداوند اثر عجیبی دارد . غیرت چنان انسان را در مقابل خداوند مطیع میکند که خودش را چیزی در مقابل خدا نمی پندارد . روی این حالت نفسانی کار کن . باید فکر کنی . فکر فکر فکر ... آنگاه خداجویی را ترویج میکنی . وقتی این حالت نفسانی ایجاد میشود بسیار بسیار در زندگی دنیا و آخرت اثر میگذارد . آنگاه خدا همانجور که تو از خدا دفاع میکنی خداوند از تو حمایت میکند . در روایت داریم برای بعضی ها 4 ملک میگذارد تا از او محافظت کنند . و برای بعضی شیطان را از وی دور میکند . 3- روزیش را تضمین میکند . 4- آبرویش را حفظ میکند .
غیرت۲
یکشنبه30/1/83شب رحلت پیامبر، شهادت امام حسن مجتبیدر ادامه اثرات غیرت ،اثرات حیاحیا در بین زن ومرد به طور مساوی تقسیم شده حیا یکی از راههایی است که چشم دل رو باز میکنه وبی حیایی چشم دل رو میبند دیدگاه چشم با محیط تغییر میکنه، مثلأ سوسکی که شما حتی بهش نگاه هم نمی کنید، جزء یکی از بهترین تنقلات چینی هاست، در دامنه گناه نیز به همین صورت است که اگر حیا از بین بره، گناهانی که خیلی زشت هستند با زیبایی انجام میشه مهم ترین اثر گناه همینه که زشت را زیبا میبیند. اثر بعدی حیا اینه که راه گناه خیلی سخت میشه، در حیا گفتمان مردها یه گفتمان خاصی است، گفتمان زنان نیز به همین صورت، نگاه باید کریمانه باشه، اگر هم الآن گناهی توش نباشه، چشم دلتو میبنده وباعث از بین رفتن پرده ها میشه، خیلی ازجرائم به خاطر ازبین رفتن پرده هاست .من اینجا این نکته را بهتون میگم هرچیزی تودنیا خواستی برسی بهش، وراهی بجز گناه برای رسیدن بهش نداشتی، بگو هیچ وجودی بجز خدا نیست وبه هرچیزی خواستی برسی که دوسش داشتی، وراهی بجز گناه نداره، بگو خدایا سیرم کن از حلالت تا به حرام نیفتم . االهم اغننی بحلالک عن حرامک
چهارشنبه 16/4/1389 - 10:25
آموزش و تحقيقات
نقد و تحلیل :جمال الدین بانج فروزش
به این معنا كه چگونگی گذراندن اوقات فراغت افراد یك جامعه تا حد زیادی معرف ویژگیهای فرهنگ آن جامعه است و از این نظرگاه كوشش برای شناسایی و چگونگی گذراندن اوقات فراغت در یك جامعه یا یك گروه اجتماعی حائز اهمیت و اعجاز ویژهای است كه قرآن كریم میفرماید:
«فاذا فرغت فانصب و الی ربك فارغب» 1
پس چون فراغت یافتی به طاعت در كوشش و با اشتیاق به سوی پروردگارت روی آورده و حضرت امیرالمؤمنین (ع) میفرماید: «غامض الفرصه عند امكانها فانك غیر مدركها بعد فوتها» فرصتهای پیش آمده را صید كنید واگر از دست بروند دیگر آنها را به دست نمیآورید.2
آری اوقات فراغت اگر چه فرصت، نعمت و سرمایه ارزشمندی است كه باید قدر آن را به خوبی دانست لیكن از جهت عدم توجه به برنامهریزی مناسب و بهرهگیری لازم از آن میتواند به مسئله، مفصل و حتی ورطه خطرناكی برای همه اقشار جامعه به ویژه نسل نوجوان و جوان تبدیل گردد. پژوهشهای صورت گرفته نشان میدهد یكی از عوامل مهم بزهكاری در جوانان نبود برنامه مشخص برای غنیسازی اوقات فراغت آنها در ایام فراغت است كه موجب شكلگیری زمینههای بزهكاری اجتماعی می گردد لذا لازمه بهرهگیری از این فرصت سازنده و ارزنده محصور كردن و حفظ كردن آن از طریق برنامهریزی مفید و ایجاد فرصتهای جدید تجربی خارج از محیطهای رسمی میباشد باید این اوقات ارزشمند و طلایی را آن گونه برنامهریزی كنیم كه از برنامههای اولویتدار محسوب و آنگونه طراحی كنیم كه مختص به زمان خاصی نباشد.
كاركردهای اوقات فراغت:
با عنایت به تعاریفی كه از اوقات فراغت در بایستههای برنامهریزی برای اوقات فراغت جوانان در شماره یك ارائه گردید در اینجا به وجوه مشترك دیدگاههای اندیشمندان و متفكرین كه برای كاركردهای گوناگون اوقات فراغت و فعالیتهای فراغتی قائل شدهاند اشاره میگردد كه شامل مواردی از جمله استراحت، تجدید قوا، تفریح، سرگرمی، شادابی، نشاط، رشد شخصیت و برقراری تعادل در شكلگیری هویت، كسب معلومات و ارتقاء آگاهیها و پرورش و شكوفایی استعدادها و خلاقیتها میشود.
از این رو برنامهریزی برای اوقات فراغت جوانان ضمن اینكه نقش مكمل در برنامههای رسمی تربیتی جوانان ایفاد مینماید مانع از گسترش بزهكاری جوان شد و در شكل توسعه یافته خود میتواند جوانان را مسئولیتپذیر، جامعپذیر و مشاركتجو به بار آورد.3
برنامهریزی:
- برای برنامهریزی تعاریف متعددی از سوی نظریهپردازان ارائه شده است كه در اینجا به چند مورد از تعاریف اشاره میگردد.
- برنامهریزی عبارت است كه یقین هدف و یافتن یا پیشبینی كردن راه تحقق آن.
- برنامهریزی عبارت است از تهیه و توزیع تخصیص عوامل و وسایل محدود برای رسیدن به هدفهای مطلوب در حداقل زمان و با حداقل هزینه ممكن.
- برنامهریزی عبارت است از تصور و طراحی وضعیت مطلوب، و یافتن و پیشبینی كردن راهها و وسایلی كه نیل به آن را میسر میسازد.
- برنامهریزی شامل كلیه فعالیتهای منجر به یقین هدف و انتخاب راه و روش مناسب برای نیل به آن هدف است میشود.4
اهمیت برنامهریزی:
یكی از ویژگیهای برنامهریزی این است كه جهت را مشخص میكند و این فرصت را در اختیارتان قرار میدهد كه بدانید میخواهید به كجا بروید و چطور باید به آنجا بروید و دیگر اینكه در برنامهریزی معیارهایی برای عملكرد و هدف ارائه میگردد و فرصتها و تهدیدهایی آتی را گوشزد میكند و در نهایت برنامهریزی چارچوب وحدت برای رسیدن به اهداف را به وجود میآورد.
كوان تسو فیلسوف چینی در خصوص اهمیت برنامهریزی میگوید: اگر برای یك سال برنامهریزی میكنید گندم بكارید اگر میخواهید برای ده سال برنامهریزی كنید درخت بكارید در صورتی كه برای یك عمر برنامهریزی میكنید انسان تربیت كنید.5
مراحل مختلف برنامهریزی فرهنگی:
- تجزیه و تحلیل گذشته پدیده فرهنگی (پدیدهای كه میخواهیم برای آن برنامه ارائه كنیم.)
- طراحی، تدوین و ترسیم دقیق اهداف فرهنگی.
- بررسی علمی نیازها و نگرشهای اجتماعی گروه مخاطب و شناسایی مناسبات حاكم بر آنها به منظور دستیابی به اولویت نیازها.
- شناسایی موانع، مشكلات و محدودیتها برای اجرای برنامه در ابعاد نرمافزاری و سختافزاری.
- طراحی برنامهها با توجه به اهداف، سنجش نیازها، قابلیت و محدودیتها.
ابلاغ برنامه
- نظارت، ارزیابی و ارائه گزارش عملكرد
محاسن برنامهریزی:
- اهداف را در چارچوب برنامهریزی میتوان تحقق بخشید.
- زمینه را برای اجرای تصمیمها فراهم میكند.
- در سطوح مختلف كمك میكند تا طرحهای آینده به طور منظم انجام شود و حداكثر نتیجه را به دست آورد.
- متمركز شدن به طریق دستیابی به مقاصد و اهداف و احراز از انحراف از مسیر.
- موجب بودجهبندی میگردد و در نتیجه ابزار كنترل را به دست مدیریت میدهد.
- روحیه گروهی را بالا میبرد و در نتیجه كارایی سازمان افزایش مییابد.
حال با توجه به موارد فوق اشاره جهت تدوین برنامهریزی نگاهی اجمالی به ارزیابی وضعیت موجود اوقات فراغت میپردازیم.
ارزیابی وضعیت موجود
الف) تبیین وضع موجود
- حدود 22 وزارتخانه و نهادهای عمومی در امر اجرای برنامههای اوقات فراغت جوانان فعالیت مینمایند.
- نسبت برنامههای فراغتی اجرا شده توسط تشكیلهای غیردولتی جوانان از رشد نسبی خوبی برخوردار میباشد و تحقیقات سازمان ملی جوانان نشان میدهد به رغم گستردگی جمعیت جوانان كشور، تنوع تقاضاها امكانات اوقات فراغت تنها پاسخگوی 20 درصد تقاضای جوانان است و آخرین نتایج نظرسنجی انجام شده حاكی است بیشترین فراوانی در شیوه گذراندن اوقات فراغت به شیوه فردی غیرفعال همچون تماشای تلویزیون كه بر اساس آمار 61 درصد میباشد و 89 درصد از جوانان توزیع امكانات را ناعادلانه میدانند و 78 درصد نیز برنامههای فراغتی را ناكافی میدانند. همچنین 71 درصد جوانان معتقدند كه اوقات فراغت آنها بیهدف میگذرد در صورتی كه 62/8 درصد از جوانان اوقات فراغت را درون خانه و در تنهایی و به صورت فردی میگذرانند.6
ب) عملكرد برنامههای فراغتی دستگاهها
هرچند كه در طول سنوات گذشته تلاشهای زیادی توسط دستگاههای اجرایی در زمینه برنامههای فراغتی جوانان صورت گرفته لیكن آمار و ارقام موجود و بررسیها كارشناسان نشان میدهد كه:
حجم كل برنامههای ارائه شده با میزان فراغت جوانان تناسبی ندارد و جنس برنامهها و نوع ارائه آنها هم با روحیات و علایق جوانان تناسب كمتری دارند. (عرصه محور به جای تقاضای محور) از سوی دیگر برنامههای اجرا شده توسط دستگاهها از هماهنگی لازم برخوردار نیست و اغلب دستگاهها سعی كردند كه همه انواع برنامههای فراغتی را خود به تنهایی اجرا نماید و نیروی انسانی مرتبط با برنامههای فراغتی جوانان نوعاً فاقد مهارتهای تخصصی در این زمینه هستند تا جایی كه سهم برنامههای تشكلهای غیردولتی در اوقات فراغت جوانان در قبال سهم برنامههای دولت بسیار ناچیز بوده است. همچنین نوع نگاه دستگاهها به اوقات فراغت نگاه سختافزاری به جای نرمافزاری است و توقعات و انتظارات بیشتر متوجه دولت و نهادهای حكومتی شده است تا بخشهای غیردولتی و خصوصی.
ج) نقاط قوت:
از مهمترین نقاط قوت در فرآیند برنامهریزی و اجرا فعالیتها در اوقات فراغت میتوان به نكات ذیل اشاره كرد.
- توسعه تشكلهای غیردولتی و نهادهای مدنی در برنامههای اوقات فراغت جوانان طی سالهای اخیر.
- حضوری جدی بخش خصوصی در تولید محتوا و متنوع شدن كالاها و خدمات مرتبط با برنامههای فراغتی.
- اسقبال استفادهكنندگان از شیوههای مدرن گذران اوقات فراغت.
- افزایش استقبال جوانان برای حضور بیشتر در برنامههای مشاركتی اوقات فراغت.
- وجود مراكز و اماكن مناسب جهت گذراندن اوقات فراغت اعم از اردوگاهها و...
د) نقاط ضعف:
مهمترین محورها و نقاط ضعف برنامههای اوقات فراغت را میتوان در نكات ذیل خلاصه كرد:
- عدم تناسب برنامههای ارائه شده با میزان فراغتی مورد نیاز جوانان.
- محدودیت امكانات و منابع دولتی در زمینه گذراندن اوقات فراغت در كنار سهم بالای جمعیت جوان كشور.
- ضعف سیاستگذاری یكپارچه در واحدهای هماهنگكننده، پشتیبانیكننده و نظام ارزیابی و نظارت در واحدهای اجرایی.
- عرضه محوری در برنامهریزی و اجرای اوقات فراغت.
- تصدیگری دولت در امور مربوط به گذران اوقات فراغت.
- توزیع نامتناسب امكانات و فضاهای فراغتی در سطح ملی.
- نارسانی در روشهای تبلیغی و اطلاعرسانی امور اوقات فراغت.
- كمرنگ بودن مشاركت جوانان در نظام مدیریت و برنامهریزی گذران اوقات فراغت.
- محدود بودن برنامههای اوقات فراغت به فضاها و دورههای زمانی خاص.
- غلبه شیوههای غیرفعال گذراندن اوقات فراغت به شیوههای فعال آن.
- غلبه نگاه سختافزاری به اوقات فراغت در مقایسه با نگاه نرمافزاری در میان دستگاههای اجرایی مرتبط.
هـ) فرصتها:
- گسترش تبادلات و مناسبات بین فرهنگی و بیالمللی از طریق فضاهای مجازی و شبكههای ارتباطی.
- متنوع شدن برنامههای فراغتی و ارائه برنامههای جدید فراغتی در سطح بینالملل.
- بالا رفتن آگاهی آحاد جامعه و نیاز تلقی كردن گذراندن اوقات فراغت و تأثیر آن در سلامت جسمانی و روانی افراد.
- توسعه زیرساختها، گسترش ارتباطات و رسانه و توسعه نوین آموزش و ارتباطی رایانه، اینترنت و...
- افزایش تمایل سنجش خصوصی برای ورود و سرمایهگذاری در اوقات فراغت.
- تأكید بر جایگاه والای جوانان و تكامل همهجانبه مادی و معنوی از آنان از جمله قانون اساسی از چشمانداز بیست ساله، سند فرادستگاهی قانون چهارم و پنجم توسعه اقتصادی و اجتماعی.
- نسبت بالای جمعیت جوان كشور.
- ایجاد بسترها و مكانهای جدید فراغتی از جمله گسترش فرهنگسراها، فضاهای فرهنگی و تفریحی.
و) تهدیدها:
علاوه بر آن چه تاكنون در خصوص فرصتها و بایستههای برنامهریزی اوقات فراغت جوانان یادآوری شد مانند اغلب عرصهای فرهنگی تهدیدهای ویژه این حوزه را هم نباید فراموش كرد كه از مهمترین آنها میتوان چنین نام برد.
- افزایش تمایل جوانان به گذراندن اوقات فراغت در محیطهای مجازی.
- افزایش گرایش جوانان به استفاده از برنامههای فردی گذران اوقات فراغت.
- نگرش خاص جنسی به استفاده از برنامههای فراغتی.
- پایین بودن نسبی سطح رفاه اجتماعی.
- بالا بودن فرصت فراغتی جوانان در مقایسه با سایر افراد جامعه.
- پایین بودن سطح آگاهی خانواده و جامعه از تأثیر اوقات فراغت در بهرهوری و افزایش سلامت روانی جوانان.
ز) چالشها و تنگناهای اساسی:
- از فقدان مبانی تئوریك منطبق با فرهنگ ایرانی.
- ضعف نظام مدیریت عالیه در امور مربوط به گذراندن اوقات فراغت اعم از سیاستگذاری، برنامهریزی، هماهنگی، اجرا و نظارت.
- پوشش اندك نیازهای فراغتی جوانان از طریق برنامههای اجرایی دستگاههای مرتبط.
- نامتعادل بودن سهم بخش دولتی، غیردولتی، خانوادهها و جوانان در برنامههای فراغتی.
- رقابتی نبودن فعالیتهای مربوط به گذراندن اوقات فراغت.
- فقدان تقسیم كار ملی منسجم و مدون و برنامهریزی شده در زمینه گذران اوقات فراغت میتوان به عنوان مهمترین چالشها و تنگناهای برنامهریزی اوقات فراغت نام برد همچنان كه:
- كمبود امكانات و منابع فراغتی متناسب با نیازهای جوانان.
- محدود بودن برنامههای فراغتی به فضاها و دورههای زمانی خاص.
- توزیع نامناسب امكانات و فضاهای فراغتی در سطح كشور، از دیگر عوامل و تنگناهای این حوزه است.
همچنین از دیگر مواردی كه میتوان از آنها به عنوان تهدیدهای مهم این عرصه نام برد عبارتند از:
الف) سیاستگذاری:
- به رسمیت شناخته نشدن گفتمان اوقات فراغت در جامعه.
- كمتوجهی به سنجش خصوصی و نهادهای غیردولتی و خانوادهها.
- كمتوجهی به مناطق محروم (گروههایی كه كمتر امكان دسترسی به برنامههای اوقات فراغت دارند.
ب) برنامهریزی:
- مبتنی نبودن بر نیازهای گروه مخاطب و تقاضا محور نبودن فعالیتها.
- گذراندن عمده وقت به فعالیتهای فرد و غیرفعال.
- ضعف اطلاعرسانی و عدم توجه جامعه به موضوع اوقات فراغت.
- اجرای برنامههای غیرتخصصی توسط دستگاههای دولتی.
- ناكافی بودن اعتبارات دولتی.
- نبود بانك اطلاعات جامع اوقات فراغت در كشور.
- عدم هماهنگی بین دستگاههای متولی.
ج) نظارت و ارزشیابی:
از جمله مواردی كه میتوان از آن به عنوان آفات و نظام نظارت و ارزشیابی یاد كرد:
- ناكارآمدی نظام ارزشیابی به لیل نبود شاخصهای مناسب و استاندارد و غیرشفاف بودن.
- اعتبارت دستگاههای دولتی.
طبقهبندی اشكال مختلف گذران اوقات فراغت:
شكلهای مختلف گذران اوقات فراغت را میتوان به اساس مدلهای ذیل دستهبندی كرد:
نوع مشاركت: فردی، خانوادگی، گروهی
كیفیت فراغت: خلاق، غیرخلاق
تحرك جسمانی: فعال، نیمهفعال، غیرفعال
زمان فراغت: روزانه، هفتگی، تعطیلات، سالانه
مكان فراغت: خانگی، محل، شهری، برونشهری
فضاهای فراغت: فضای بسته، فضای باز
نوع تصدی: خصوصی، دولتی، خدمات داوطلبانه
محورهای گذران: هنری، علمی، ورزشی، سیاحت و زیارت، تفریح و سرگرمی.
راهبردها و رویكردها:
بدیهی است سیاستگذاری و برنامهریزی برای رسیدن به وضع آرمانی نیازمند شناخت «وضع موجود» است. یعنی با شناخت گرایشها، نگرشها، تمایلات و علاقهمندیهای نوجوانان و جوانان به انواع فعالیتهای فراغت برنامهریزی و تدارك امكانات لازم برای رسیدن از وضع فعلی به وضع مطلوب ممكن میشود لذا امور ذیل به منظور هدایت و حمایت برنامهریزی، برای گذران اوقات فراغت جوانان كه بتوانند در شكلگیری شخصیت آنان و سازندگی جامعه نقش بسزایی داشته باشد اشاره میگردد.
هرگونه برنامهریزی در زمینه اوقات فراغت جوانان باید متضمن شناخت اقتضائات، ظرفیتها و انتظارات دوره جوانی باشد به عبارت دیگر برنامهها بایستی به صورت تقاضا محور باشد نه عرضه محور هرگونه فعالیت در موضوع نیازهای جوانان باید با مشاركت فعال آنان همراه باشند.
در طراحی برنامه ملی باید به روحیه نوگرایی تنوعطلبی ویژه دوران جوانی توجه كرد و امكان خلاقیت و نوآوری را برایشان فراهم كرد.
- در جهتگیری برنامهها باید به طراوت و فرحبخشی آن توجه شود تا روحیه نشاط و شادابی در فعالیتها محفوظ و شكوفا باقی بماند.
- افزایش گرایش جوانان به مشاركت جمعی و كار گروهی موجب كاهش فردگرایی و خودآرایی آنها.
- برنامه و فعالیتها بایستی مستمر، پویا و پیوسته باشد و از اجرای برنامههای مقطعی، ناهماهنگ واگذار پرهیز گردد.
- برنامههای فراغتی ضمن پاسخگویی به نیازها و انتظارات جوانان بایستی به نیازهای جامعه مدنی در زمینههای سازندگی و محرومیتزدایی در ابعاد فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی توجه داشته باشیم.
منابع:
1- قرآن كریم سوره النشرح آیه 7 و 8.
2- نهجالبلاغه مرحوم محمد دشتی حكمت 21.
3- كلیات طرح جامع ساماندهی اوقات فراغت جوانان سازمان ملی جوانان.
4- آشنایی با اصول برنامهریزی، دكتر علیاكبر رضایی و دكتر محسن فردرو.
5- كتاب اصول برنامهریزی آموزشی محمدعلی فرجاد.
6- سایت ساماندهی امور جوانان سازمان ملی جوانان.
چهارشنبه 16/4/1389 - 10:23
آموزش و تحقيقات
هدف : حسابداری یك سیستم است كه در آن فرآیند جمعآوری، طبقهبندی ، ثبت، خلاصه كردن اطلاعات و تهیه گزارشهای مالی و صورتهای حسابداری در شكلها و مدلهای خاص انجام میگیرد. تا افراد ذینفع درون سازمانی مثل مدیران سازمان و یا برونسازمانی مثل بانكها، مجمع عمومی سازمان مورد نظر و یا مقامات مالیاتی بتوانند از این اطلاعات استفاده كنند. به همین دلیل فردی كه تحصیلات دانشگاهی ندارد، بیشتر دفتردار است تا حسابدار. چرا كه گزارشهای این دسته از افراد مطابق استاندارد نیست و پردازش كافی نمیشود و بیشتر تراز حسابها میباشد. برای مثال یك حسابدار تجربی نمیتواند براحتی بین دارایی كوتاه مدت و بلند مدت تفاوت قائل شود و یا نمیداند كه چگونه باید معاملات ارزی را در دفاتر ثبت كرد. حسابداری به عنوان یك نظام پردازش اطلاعات، دادههای خام مالی را دریافت نموده، آنها را به نظم در میآورد. محصول نهایی نظام حسابداری گزارشها و صورتهای مالی است كه مبنای تصمیمگیری اشخاص ذینفع (مدیران ، سرمایهگذاران ، دولت و …) قرار میگیرد. ماهیت : یك حسابدار متخصص، در آینده میتواند مدیر مالی یك سازمان یا شركت گردد یعنی میتواند به مدیریت یك شركت ایده بدهد كه منابع موجودش را در چه راههایی سرمایهگذاری نماید تا استفاده بهینه كند و یا اگر شركت به منابع مالی جدید نیاز داشت یك مدیر مالی بر اساس دانش آكادمیك خود میتواند بگوید كه از چه طریقی باید تامین مالی كرد. و مجموع این فعالیتها خارج از توانایی یك حسابدار تجربی است. «حسابداری یك سیستم اطلاعاتی است كه با فراهمكردن اطلاعات لازم كمك میكند تا سرمایهگذارها، اعتبار دهندگان، مدیران و دولت نسبت به مسائل اقتصادی بهتر بتوانند، تصمیم بگیرند. برای مثال اگر شخصی بخواهد در یك شركتی سرمایهگذاری كند، تمایل دارد كه وضعیت مالی آن شركت و یا نتایج عملیات آن شركت را در طی سالهای قبل بداند. موضوعاتی كه به صورت گزارشهای مالی توسط حسابداران تهیه میشود. «حسابداری به منظور جوابگویی به نیازهای انسان به وجود آمده است. به همین دلیل با گذشت زمان و به موازات گسترش فعالیتهای اقتصادی و افزایش پیچیدگی آن ، هدفها و روشهای حسابداری برای جوابگویی به نیازهای اطلاعاتی، توسعه یافته است. چرا كه اشخاص، شركتها و دولت برای تصمیمگیری در مورد توزیع مناسب منابع مالی نیاز به اطلاعاتی قابل اتكا دارند كه این اطلاعات را به یاری حسابداری میتوان به دست آورد. از سوی دیگر انجام سرمایهگذاری یكی از مواد ضروری و اساسی در فرآیند رشد و توسعه اقتصادی كشور است و سرمایهگذاران نیز از بعد عرضه سرمایه، تا حد امكان سعی دارند منابع مالی خودرا به سویی سوق دهند كه كمترین ریسك و بیشترین بازده را داشته باشد. یعنی به دنبال برآورد ریسك سرمایهگذاریها خواهند بود. این در حالی است كه یكی از مبانی اساسی برای محاسبه ریسك بازار شركتها ، استفاده از اطلاعات تولید شده توسط سیستم حسابدای است. رشته حسابداری از جمله رشتههایی است كه از داوطلبان هر سه گروه آزمایشی ریاضی و فنی ، علوم تجربی و علوم انسانی دانشجو میپذیرد. آینده شغلی ، بازار كار ، درآمد: به نظر میرسد فارغالتحصیلان دورههای تحصیلات تكمیلی این رشته، آمادگی و پختگی بیشتری برای حضور در بازار كار دارند. نتیجه یكی از تحقیقات دانشگاه «كلمبیا» مبنی بر این بود كه از از دهه 70 به بعد همه شركتهای موفق، شركتهایی بودهاند كه مدیر آنها تحصیلات مالی داشته است. چون از این دهه به بعد اطلاعات نقش مهمی پیدا كرده است و مهمترین اطلاعات نیز، اطلاعات مالی است كه تاثیر بسیاری در تصمیمگیری روسای شركتها دارد. «فرصتهای شغلی یك حسابدار بسیار گسترده است و از پایینترین سطح تا بالاترین سطح را در بر میگیرد. و با وجود این كه در دانشگاههای مختلف كشور اعم از دولتی ، غیرانتفاعی و آزاد، دانشجویان بسیاری در رشته حسابداری تدریس میكنند اما تعداد فارغالتحصیلان بیكار این رشته از بیشتر رشتهها كمتر است. چون از یك موسسه كوچك گرفته تا بزرگترین كارخانههای كشور حداقل برای تهیه اظهارنامه مالیاتی به حسابدار نیازمند هستند. همچنین دانش حسابداری در بخش مالیات كاربرد وسیعی دارد. چون محاسبه سود به یاری حسابداری امكانپذیر است و تعیین مقدار سود نیز مبنای محاسبه مالیات شركتها اعم از دولتی و خصوصی میباشد. فارغالتحصیلان این رشته پس از اتمام تحصیل میتوانند در سطوح مختلف و شاخههای متفاوت عهدهدار انجام امور مالی گردند كه شرح آن چنین است: الف) حسابداری فارغالتحصیلان میتوانند در كلیه موسسات و واحدهای تجاری، اعم از دولتی یا خصوصی به عنوان حسابدار در شاخههای زیر مشغول كار شوند: حسابداری مالی: در كلیه شركتها و موسسات تجاری و غیرانتفاعی. حسابداری صنعتی : در كلیه واحدهای صنعتی و شركتهای تولیدی. حسابداری دولتی : در كلیه سازمانها و ادارات دولتی به عنوان حسابدار یا عامل ذیحساب. حسابداری مالیاتی : در ادارات دارایی. حسابداری بیمه : در موسسات بیمه . حسابداری بانكها : در شعبهها و سرپرستی بانكها . حسابداران پس از مدتی اشتغال به كار حسابداری میتوانند در سمت مدیریت مالی واحدهای تجاری ، ایفای نقش نمایند. ب ) حسابرسی فارغالتحصیلان رشته حسابداری قادرند با توجه به شاخههای حسابداری در بند الف در حرفه حسابرسی شاغل شوند. شاغلان حرفه حسابرسی در یك تقسیمبندی كلی به دو گروه اصلی تفكیك میشوند : حسابرسان داخلی : این گروه از حسابرسان ، كارمند واحد مورد رسیدگی هستند، و در واقع رابط میان هیات مدیره و شركت بوده و گزارش رسیدگی خود را به طور هفتگی ، ماهانه یا سالانه به مدیرعامل و هیات مدیره ارائه میدهند . این گروه از حسابرسان عملیات داخل واحد تجاری را رسیدگی میكنند. حسابرسان مستقل: این گروه از حسابرسان، افرادی هستند كه در موسسات حسابرسی مشغول كار هستند و بر اساس قرارداد میان شركتها یا سازمانها با این موسسات، عملیات حسابداری و مالی واحد تجاری را بر اساس اصول و موازین حسابداری مورد رسیدگی قرار میدهند و گزارش خود را به مجمع عمومی صاحبان سهام ارائه میكنند. در واقع حسابرسان مستقل رابط میان صاحبان شركت و هیات مدیره شركت میباشند. در حال حاضر در ایران ، سازمان حسابرسی به عنوان یك سازمان دولتی ، بزرگترین موسسه حسابرسی است و در كنار آن سایر موسسات حسابرسی دولتی و خصوصی مشغول فعالیت میباشند. تواناییهای مورد نیاز و قابل توصیه: داشتن شم ریاضی در رشته حسابداری از اهمیت بسیاری برخوردار است. به همین دلیل دانشآموزان رشته ریاضی در این رشته موفقتر هستند. البته این بدان معنا نیست كه دانشآموزان رشته علوم انسانی قادر به ادامه تحصیل در رشته حسابداری نیستند بلكه باید تلاش كنند تا از دانش ریاضی خوب و یا حداقل متوسطی برخوردار باشند. همچنین یك حسابدار باید بتواند بخوبی گزارش كارهای خود را ارائه دهد. بنابراین باید در ادبیات فارسی مسلط بوده و نگارش خوبی داشته باشد. این ویژگی بخصوص در سطوح بالاتر این رشته یعنی حسابرسی و مدیریت مالی اهمیت بسیاری دارد. در آزمون هر سه گروه آزمایشی درس ریاضی به عنوان مهمترین درس این رشته ضریب 4 دارد. دانشجوی حسابداری باید صادق و رازدار باشد چون در آینده تمام اسناد و مدارك یك سازمان را در اختیار دارد و اگر فرد رازدار و در كل با اخلاقی نباشد لطمات زیادی به آن شركت و در نهایت به جامعه وارد میآورد. این مساله بخصوص در حسابرسی اهمیت بیشتری دارد زیرا اگر یك حسابرس كه وظیفه بررسی گزارشات مالی یك سازمان و تایید صحت و سقم آن را بر عهده دارد، درستكار نبوده و یا شهامت ابراز مشكلات را نداشته باشد، میتواند به نابسامانیهای اداری و مالی یك جامعه دامن بزند. و بالاخره یك حسابدار برای موفقیت در این دنیای پر از رقابت و تغییر و تحول باید خلاق، مبتكر، صبور و منضبط باشد. علاقه به امور مالی و تجزیه و تحلیلهای آن، عامل موفقیت دانشجوی حسابداری است. وضعیت ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر: تا مقطع دكترا امكان ادامه تحصیل وجود دارد. نظر یك فارغالتحصیل مشغول به كار در این رشته : دانشجوی این رشته باید تحمل ساعتها كار در پشت یك میز و صندلی و سرو كار داشتن با اعداد و ارقام را داشته باشد. همچنین باید دقیق و منظم باشد تا در جمعبندی اعداد و ارقام دچار مشكل نگردد.» وضعیت نیاز كشور به این رشته در حال حاضر: آموزش حسابداران و شركت موثر آنها در فراهمآوری اطلاعات مالی دقیق و قابل اعتماد، و تجزیه و تحلیل این اطلاعات برای توسعه پایدار در كشور در حال توسعهای مانند ایران اهمیت فراوانی دارد. چرا كه وجود اطلاعات دقیق، اعتماد برانگیز، بموقع و مربوط به فعالیتهای اقتصادی، نه تنها لازم بلكه حیاتی است. علاوه بر این اطلاعات مالی حاصل از فعالیتهای اقتصادی كه بوسیله نظامهای حسابداری گزارش میشود، میتواند از انحراف مسیر پیشبینی شده ، اتلاف منابع اقتصادی و اخلال در برنامههای توسعه اقتصادی جلوگیری كند. دكتر ثقفی نیز در این باره میگوید:« چون این رشته فقط به كلاس و معلم نیاز دارد متاسفانه در سالهای اخیر، بسیاری از شهرهای دورافتاده كه حتی یك حسابدار مجرب و متخصص ندارد، رشته حسابداری را با استفاده از اساتید كمتجربه دائر كرده است و در نتیجه فارغالتحصیلان دانشگاههای فوق حسابدارانی ناكارآمد هستند كه نمیتوانند، جذب بازار كار شوند. البته آنچه گفته شد شامل حال فارغالتحصیلان توانمند این رشته نمیشود چون هر فرد سرمایهگذار و هر موسسه اعتباری برای سرمایهگذاری یا اعتبار دادن به حسابدار نیاز دارد. » نكات تكمیلی : چند سال پیش وقتی كه آقای . ت ریاست یكی از كارخانههای ایران را بر عهده گرفت با اخمهای در هم و چهرههای عبوس كارگرانی روبرو شد كه 6 ماه بود حقوق نگرفته بودند و امید چندانی نیز به رئیس جدید نداشتند. اما رئیس جدید كه فارغالتحصیل رشته حسابداری بود با مدیریت قوی و درست خویش نه تنها كارخانه مورد نظر را از ورشكستگی نجات داد بلكه امروزه این كارخانه یكی از بهترین كارخانههای كشور است كه محصولات آن به خارج از كشور صادر میگردد و در حال حاضر نیز نحوه كار رئیس یاد شده به عنوان یك شیوه نوین در دانشگاهها تدریس میشود. آنچه خواندید سرگذشت واقعی یكی از كارخانههای كشور است. منبع: سایت atalebi
چهارشنبه 16/4/1389 - 10:16
آموزش و تحقيقات
اصول حسابداری سرمایه گذاری مجدد و برداشت – اصلاح حساب ها سرمایه گذاری مجدد: به مفهوم آن است که: بانک یا موسسه پس از تاسیس موسسه و سرمایه گذاری اولیه در آن، دارایی های دیگری در اختیار موسسه قرار دهد. که آن موجب افزایش دارایی ها و سرمایه مالک می گردد. مثال: در 8 دی ماه آقای هامون بابت سرمایه گذاری مجدد مبلغ 5200000 ریال به حساب بانکی موسسه هامون واریز نمود تجزیه و تحلیل و ثبت این رویداد مالی به شرح زیر است: تجزیه و تحلیل | قاعده | تشخیص |
دارایی افزایش می یابدسرمایه مالک افزایش می یابد | افزایش دارایی، بدهکار می شودافزایش سرمایه، بستانکار می شود | بدهکار: نقد و بانک 5200000بستانکار: سرمایه آقای هامون 5200000 |
نقد و بانک ------------------------------- سرمایه آقای هامون برداشت: مالک موسسه به منظور رفع نیازهای خود مقداری از دارایی های موسسه را برای استفاده شخصی بر می دارد به این رویداد مالی «برداشت» می گویند. برداشت از یک طرف باعث کاهش سرمایه مالک در موسسه و از طرف دیگر باعث کاهش دارایی های موسسه می شود. صورتحساب سرمایه: صورتحسابی است که تغییرات سرمایه یک موسسه را طی یک دوره مالی نشان می دهد. چرخه حسابداری: عملیات حسابداری شامل، یک سری مراحل پیاپی است که در هر دوره مالی تکرار می شوند و به مجموعه آنها «چرخه حسابداری» گفته می شود. که شامل مراحل زیر است: 1- جمع آوری اطلاعات مربوط به رویدادهای مالی 2- تجزیه و تحلیل رویدادهای مالی و تنظیم سند حسابداری 3- ثبت رویدادهای مالی در دفتر روزنامه 4- انتقال اطلاعات از دفتر روزنامه به دفتر کل 5- تهیه تراز آزمایشی 6- اطلاع حساب های دفتر کل (از طریق صدور سند حسابداری و ثبت دفاتر روزنامه و کل) 7- تهیه تراز آزمایشی اصلاح شده 8- بستن حساب های موقت (از طریق صدور سند حسابداری و ثبت دفاتر روزنامه و کل) 9- تهیه صورت های مالی 10- تهیه تراز آزمایشی اختتامی - ضرورت اصلاح حسابها: هدف کلی از تهیه اطلاعات مالی کمک به استفاده کنندگان مختلف برای قضاوت و تصمیم گیری اقتصادی است. این هدف زمانی به دست می آید که اطلاعات مالی تهیه شده به هنگام، واقعی و درست باشد. برایش شناخت چگونگی اصلاح حساب ها لازم است با چند مفهوم اساسی در حسابداری آشنا شویم: 1- روش نقدی: در این روش درآمدها و هزینه ها در زمان دریافت و پرداخت وجه نقد شناسایی و ثبت می شوند. اگر روش نقدی مورد استفاده قرار گیرد، سود خالص یک دوره مالی برابر است با وجوه نقد دریافتی بابت درآمدها منهای وجوه نقد پرداختی بابت هزینه ها. 2- روش تعهدی: درآمدها به هنگام تحقق و هزینه ها در زمان وقوع، شناسایی و در دفاتر ثبت می شوند؛ هر چند وجه نقدی بابت درآمدها و هزینه ها دریافت و پرداخت نشده باشد. ثبت های اصلاحی: اگر برخی درآمدها یا هزینه های دوره در حساب ها ثبت نشده باشد ابتدا آنها را شناسایی و سپس از طریق ثبت های مناسب در دفتر روزنامه و انتقال به دفتر کل حساب ها اصلاح می شوند که به آنها ثبت های اصلاحی گفته می شود. انواع ثبت های اصلاحی به شرح زیر است: 1- اصلاح پیش پرداخت هزینه: عبارت است از مبالغی که بابت دریافت خدمات در آینده پرداخت می شود. مانند پیش پرداخت اجاره. 2- اصلاح حساب ملزومات: تمام اجناس مصرفی که برای استفاده در جریان عملیات یک موسسه خریداری می شود در حساب ملزومات ثبت می گردد. مانند تمبر و پاکت پستی. 3- اصلاح حساب پیش دریافت درآمد: موسسات قبل از ارایه خدمات به مشتریان، وجوهی را از این بابت دریافت می کنند. این وجوه را نمی توان جزو درآمدهای موسسه قلمداد نمود زیرا هنوز خدمتی به مشتری ارایه نشده است. چنین مبالغی در پیش دریافت درآمد ثبت می شود. 4- ثبت هزینه ها و درآمدهای ثبت نشده: ممکن است در پایان دوره مالی برخی از هزینه ها و درآمدها در حساب ها ثبت نشده باشد. برای ثبت هزینه های ثبت نشده، ابتدا مبلغ آن برآورده شده، سپس در حساب هزینه مربوط، بدهکار و در مقابل در حساب بدهی، بستانکار می گردد. مثال: تراز آزمایشی موسسه خدماتی حقوقی نصر در پایان سال مالی منتهی به 29 اسفند ماه 1376 و قبل از انجام ثبت های اصلاحی تهیه شده است. سایر اطلاعات به شرح زیر است: 1- پیش پرداخت بیمه مربوط به بیمه آتش سوزی آپارتمان موسسه از اول دی ماه1376 تا پایان آذرماه 1377 می باشد. 2- در پایان سال 1376 موجودی ملزومات اداری 000 /250 ریال است. 3- مبلغ000/200/ 1 ریال از پیش دریافت درآمد که خدمات مربوط به آن ارایه گردیده باید جزو درآمدهای سالی 76 باشد. 4- حقوق اسفند ماه کارکنان به مبلغ 000/750 ریال هنوز پرداخت و در حساب ها ثبت نشده است. 5- بابت خدمات ارایه شده به یکی از مشتریان صورتحسابی به مبلغ 000/ 470 ریال برای وی ارسال گردیده که در حساب ها ثبت نشده است. 6- مبلغ پیش پرداخت اجاره مربوط به اجاره دو ماهه اسفند ماه 1376و فروردین 1377 یک دستگاه رایانه است. موسسه خدماتی حقوق نصر تراز آزمایشی قبل از اصلاحات 29/12/1376 | مانده |
بدهکار | بستانکار |
نقد و بانکحساب های دریافتنیپیش پرداخت اجارهملزومات اداریپیش پرداخت بیمهاثاثه اداریآپارتمانحساب های پرداختنیپیش دریافت درآمدسرمایهبرداشتدرآمد خدمات حقوقیهزینه حقوق کارکنانهزینه مسافرتهزینه تبلیغاتهزینه آب و برق و تلفنهزینه تعمیرات | 205000033700007000003500002400008000000 850000 52200001800004000002300000540000 | 1150000200000042550000 11500000 |
جمع | 57200000 | 57200000 |
پس از بستن حساب های درآمد و هزینه، حساب های خلاصه سود و زیان و برداشت بسته می شوند. تاریخ | شرح | عطف | بدهکار | بستانکار |
137629/12 29/12 | خلاصه سود و زیانسرمایه آقای نصربستن حسابخلاصه سود و زیانسرمایه آقای نصربرداشتبستن حساب برداشت | | 3270000 850000 | 3270000 850000 |
سرمایه آقای نصر |
850000 | 425500003270000 |
850000 | 45820000 |
| 44970000 مانده سرمایه پایان دوره |
تراز آزمایشی اختتامی: عبارت است از فهرست مانده حساب های دایمی پس از بستن حساب های موقت. تراز اختتامی موسسه حقوقی نصر در پایان سالی مالی 1375به شرح زیر است: موسسه حقوقی نصر تراز آزمایشی اختتامی 29 اسفند 1376 نام حساب | مانده بدهکار | مانده بستانکار |
نقد و بانکحساب های دریافتنیپیش پرداخت اجارهملزومات اداریپیش پرداخت بیمهاثاثه اداریآپارتمانحساب های پرداختنیحقوق پرداختنیپیش دریافت درآمد | 20500002840000350000250000180000800000034000000 | 1150000750000800000 |
سرمایه آقای نصر | | 44970000 |
جمع | 47670000 | 47670000 |
پرسشها 1- تراز آزمایشی اصلاح شده چیست؟ عبارت است از فهرست مانده حساب های دفتر کل پس از انجام ثبت های اصلاحی 2- مفهوم برداشت را بیان کنید؟ مالک موسسه به منظور رفع نیازهای خود مقداری از دارایی های موسسه را برای استفاده شخصی بر می دارد که به این رویداد برداشت گفته می شود. 3- حساب های دایمی و موقت را تعریف کنید؟ حساب های دایمی، مانده آنها در پایان دوره مالی به دوره بعد منتقل می شود. حساب های موقت، مانده آنها از یک دوره مالی به دوره بعد انتقال نمی یابد. چهارشنبه 16/4/1389 - 10:14