• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 329
تعداد نظرات : 319
زمان آخرین مطلب : 5562روز قبل
محبت و عاطفه
یه روز یه دختر کوچولو کنار یک کلیسای کوچک محلی ایستاده بود؛ دخترک قبلا یک بار آن کلیسا را ترک کرده بود چون به شدت شلوغ بود. همونطور که از جلوی کشیش رد شد، با گریه و هق هق گفت: "من نمیتونم به کانون شادی بیام!"

کشیش با نگاه کردن به لباس های پاره پوره، کهنه و کثیف او تقریباً توانست علت را حدس بزند و دست دخترک را گرفت و به داخل برد و جایی برای نشستن او در کلاس کانون شادی پیدا کرد.

دخترک از اینکه برای او جا پیدا شده بود بی اندازه خوشحال بود و شب موقع خواب به بچه هایی که جایی برای پرستیدن خداوند عیسی نداشتند فکر می کرد.

چند سال بعد گذشت تا اینكه آن دختر کوچولو در همان آپارتمان فقیرانه اجاره ای که داشتند، فوت کرد. والدین او با همان کشیش خوش قلب و مهربانی که با دخترشان دوست شده بود، تماس گرفتند تا کارهای نهایی و کفن و دفن دخترک را انجام دهد.

در حینی که داشتند بدن کوچکش را جا به جا می کردند، یک کیف پول قرمز چروکیده و رنگ و رو رفته پیدا کردند که به نظر می رسید دخترک آن را از آشغال های دور ریخته شده پیدا کرده باشد.

داخل کیف 57 سنت پول و یک کاغذ وجود داشت که روی آن با یک خط بد و بچگانه نوشته شده بود: "این پول برای کمک به کلیسای کوچکمان است برای اینکه کمی بزرگ تر شود تا بچه های بیش تری بتوانند به کانون شادی بیایند."

این پول تمام مبلغی بود که آن دختر توانسته بود در طول دو سال به عنوان هدیه ای پر از محبت برای کلیسا جمع کند. وقتی که کشیش با چشم های پر از اشک نوشته را خواند، فهمید که باید چه کند؛ پس نامه و کیف پول را برداشت و به سرعت سمت کلیسا رفت و پشت منبر ایستاد و قصه فداکاری و از خود گذشتگی آن دختر را تعریف کرد. او احساسهای مردم کلیسا را برانگیخت تا مشغول شوند و پول کافی فراهم کنند تا بتوانند کلیسا را بزرگ تر بسازند. اما داستان اینجا تمام نشد ...

یک روزنامه که از این داستان خبردار شد، آن را چاپ کرد. بعد از آن یک دلال معاملات ملکی مطلب روزنامه را خواند و قطعه زمینی را به کلیسا پیشنهاد کرد که هزاران هزار دلار ارزش داشت. وقتی به آن مرد گفته شد که آن ها توانایی خرید زمینی به آن مبلغ را ندارند، او حاضر شد زمینش را به قیمت 57 سنت به کلیسا بفروشد. اعضای کلیسا مبالغ بسیاری هدیه کردند و تعداد زیادی چک پول هم از دور و نزدیک به دست آن ها می رسید.

در عرض پنج سال هدیه آن دختر کوچولو تبدیل به 250.000 دلار پول شد که برای آن زمان پول خیلی زیادی بود (در حدود سال 1900). محبت فداکارانه او سودها و امتیازات بسیاری را به بار آورد.




وقتی در شهر فیلادلفیا هستید، به کلیسای Temple Baptist Church که 3300 نفر ظرفیت دارد سری بزنید و همچنین از دانشگاه Temple University که تا به حال هزاران فارغ التحصیل داشته نیز دیدن کنید. همچنین بیمارستان سامری نیکو (Good Samaritan Hospital) و مرکز "کانون شادی" که صدها کودک زیبا در آن هستند را ببینید. مرکز "کانون شادی" به این هدف ساخته شد که هیچ کودکی در آن حوالی روزهای یکشنبه را خارج از آن محیط باقی نماند.
 


در یکی از اتاق های همین مرکز می توانید عکسی از صورت زیبا و شیرین آن دخترک ببینید که با 57 سنت پولش، که با نهایت فداکاری جمع شده بود، چنین تاریخ حیرت انگیزی را رقم زد. در کنار آن، تصویری از آن کشیش مهربان، دکتر راسل اچ. کان ول که نویسنده کتاب "گورستان الماسها" است به چشم می خورد.

این یک داستان حقیقی بود که گویای این حقیقت است كه هرگاه هدف شما آسمانی باشد حتما دست خداوند هم همراه شما خواهد بود ... بیاییم بیشتر به یكدیگر عشق بورزیم ...

دوشنبه 28/11/1387 - 0:40
دانستنی های علمی

معیار واقعی بودن تصمیم آن است که دست به عمل بزنیم   >>>>>> انتونی رابینز

اجازه نده ترس تو را فلج سازد  >>>> مارک فیشر

افرادی که از ریسک کردن میترسند به جایی نمیرسند    >>>>>>>>>>  مارک فیشر

منشا همه بیماریها در فکر است    >>>>>>>>>>>  ژوزف مورفی

رحمت خداوند ممکن است تاخیر داشته باشد اما حتمی است   >>>>>>> انتونی رابینز

چنانچه نیک اندیش باشید خیر و خوشی به دنبالش خواهد امد    >>>>>>  ژوزف مورفی

افراد موفق هیچ وقت اجازه نمیدهند که شرایط  آزارشان دهد   >>>>>>> مارک فیشر

افرادی که زمان را در انتظار شرایط عالی از دست میدهند هرگز موفق نمیشوند  > مارک فیشر

اعمال ثابت ما سرنوشت ما را تعیین میکند   >>>>>>>>>>>>>> انتونی رابیتز

هنگامی که تخیلات و منطق در ضدیت با هم قرار بگیرند تخیلات پیروز میشوند .>> مارک فیشر

وقتی که هدف روشنی داشته باشیم احساس روشنی به ما دست میدهد . >>>انتونی رابینز

ترس را از خود بران و با خود بگو من با نیروی شعور خود قدرت انجام هر کاری را دارم      

 .> ژوزف مورفی

هر کس از قدرت انتخاب برخوردار است پس سلامتی و شادی را انتخاب کند.> ژوزف مورفی

قانون زندگی , قانون باور است        >>>>>>>>> ژوزف مورفی

اعتقادات ما اعمال افکار و احساسات ما را شکل میدهد  >>>>>>>>>> انتونی رابینز

با هر تصمیمی تغییری تازه در زندگی اغاز میکنید  >>>>>>>>>>> انتونی رابینز

برای شروع باید باور داشته باشی که میتوانی سپس با اشتیاق شروع کنی.> مارک فیشر

   

اگر نمیدانی به کجا میروی به هیچ کجا نخواهی رسید      >>>>>>> مارک فیشر

نبوغ در سادگی نهفته است   >>>>>>> مونزارت

این روشنی هدف است که به شما نیرو میبخشد      >>>>>> انتونی رابینز

در زندگی شکست وجود ندارد بلکه فقط نتیجه موجود است    >>>>> انتونی رابینز

تمام کسانی که ثروتمند شده اند باور داشته اند که میتوانند ثروتمند شوند.> مارک فیشر

باور به طور خود بخود به اجرا در میاید  >>>>> ژوزف مورفی

نه موفقیت و نه شکست یک شبه ایجاد نمیشود    >>>>>> انتونی رابینز

به ضمیر باطن خود به صورت یک هوش زنده و یک یار موافق بنگرید  >>>> ژوزف مورفی

ترس باعث میشود تا بسیاری از مردم به رویاهایشان نرسند>> مارک فیشر

زندگی دقیقا به ما ان چیزی را میدهد که به دنبالش هستیم>>> مارک فیشر

نباید مطالب غلطی که از گذشته در ذهن ما برنامه ریزی شده اند حال و اینده ما را تباه کنند >>> انتونی رابینز

آرزوهای هر فرد موجب شکل گرفتن و بقای افکار او میشود>> هراکلیتوس

اندیشه هایتان را عوض کنید تا سرنوشتتان عوض شود.>>>ژوزف مورفی

زندگی آماده است تا بسیار بیشتر از انچه تصورش را میکنید به ما بدهد   >>>>> مارک فیشر

تنها کسانی میتوانند کارهای بزرگی انجام دهند که به قدرت ذهن ایمان دارند  >> مارک فیشر

ضمیر باطن شما سازنده بدن شماست و میتواند شما را درمان کند  >>>>>> ژوزف مورفی

دوشنبه 28/11/1387 - 0:28
دانستنی های علمی

روی تمام چیزهای عالی و شگفت انگیزی كه الان در زندگی ات وجود دارد تمركز کن .

شاید یك روز بد در محل كارت داشته باشی : به مردی فكر كن كه سالهاست بیکار است و شغلی ندارد.

 ممكنه غصه زودگذر بودن تعطیلات آخر هفته را بخوری: به زنی فكر كن كه با تنگدستی وحشتناكی روزی دوازده ساعت ، هفت روز هفته را كار میكند تا فقط شكم فرزندانش را سیر كند.

وقتی كه روابط تو رو به تیرگی و بدی میگذارد و دچار یاس میشوی : به انسانی فكر كن كه هرگز طعم دوست داشتن و مورد محبت واقع شدن را نچشیده..

 وقتی ماشینت خراب میشود و تو مجبوری برای یافتن كمك مایلها پیاده بروی : به معلولی فكر كن كه دوست دارد یكبار فرصت راه رفتن داشته باشد.

 ممكنه احساس بیهودگی كنی و فكر كنی كه اصلا برای چی زندگی میكنی و بپرسی هدف من چیه ؟

 شكر گزار باش .

در اینجا كسانی هستند كه عمرشان آنقدر كوتاه بوده كه فرصت كافی برای زندگی كردن نداشتند.

 وقتی متوجه موهات كه تازه خاكستری شده در آینه میشی :

به بیمار سرطانی فكر كن كه آرزو دارد كاش مویی داشت تا به آن رسیدگی كند.

يکشنبه 27/11/1387 - 23:50
دانستنی های علمی

دو روز مانده به پایان جهان، تازه فهمید كه هیچ زندگی نكرده است. تقویمش پر شده بود و تنها دو روز خط نخورده باقی مانده بود. پریشان شد و آشفته و عصبانی، نزد خدا رفت تا روزهای بیشتری از خدا بگیرد .

داد زد و بد و بیراه گفت. خدا سکوت کرد. جیغ کشید و جار و جنجال به راه انداخت. خدا سکوت کرد. آسمان و زمین را به هم ریخت. خدا سکوت کرد. به پرو پای فرشته ها و انسان پیچید. خدا سکوت کرد. کفر گفت و سجاده دور انداخت. خدا سکوت کرد. دلش گرفت و گریست و به سجاده افتاد. خدا سکوتش را شکست و گفت: "عزیزم اما یک روز دیگر هم رفت تمام روز را به بد و بیراه و جار و جنجال از دست دادی."

تنها یک روز دیگر باقی است. بیا و حداقل این یک روز را زندگی کن. لابه لای هق هقش گفت: اما با یک روز؟ چه کار می توان کرد؟ خدا گفت: آنکس که لذت یک روز زیستن را تجربه کند، گویی که هزار سال زیسته است و آنکه امروزش را در نمی یابد، هزارسال هم بکارش نمی آید.

و آنگاه سهم یک روز زندگی را در دستانش ریخت و گفت: حالا برو و زندگی کن. او مات و مبهوت به زندگی نگاه کرد که در گوی دستانش می درخشید. اما می ترسید حرکت کند، می ترسید راه برود، می ترسید زندگی از لای انگشتانش بریزد. قدری ایستاد. بعد با خودش گفت: وقتی فردایی ندارم، نگه داشتن این یک روز چه فایده ایی دارد؟

بگذار این مشت زندگی را مصرف کنم. آنوقت شروع به دویدن کرد. زندگی را به سرو رویش پاشید. زندگی را نوشید و زندگی را بویید و چنان به وجد آمد که دید می تواند تا ته دنیا برود. می تواند بال بزند. او در آن یک روز، آسمان خراشی بنا نکرد، زمینی را مالک نشد، مقامی هم بدست نیاورد، اما در همان یک روز دست بر پوست درخت کشید، روی چمن خوابید، کفش دوزکی را تماشا کرد، سرش را بالا گرفت و ابرها را دید و به آن ها که او را نمی شناختند سلام کرد و برای آنها که دوستش نداشتند و بقولی چشم دیدن او را نداشتند از ته دل دعا کرد.

او در همان یک روز با دنیا و هر آنچه در آن است آشتی کرد و خندید و سبک شد. لذت برد و شرمسار شد و بخشید و عاشق شد و عبور کرد و تمام شد او در همان یک روز زندگی کرد و فرشته ها در تقویم خدا نوشتند : "امروز او درگذشت، کسی که هزار سال زیسته بود!"
 

نویسنده : عرفان نظرآهاری

يکشنبه 27/11/1387 - 23:41
خواستگاری و نامزدی
برای هر روز از ماه، گفتاری كوتاه پیشنهاد شده است. مرور این رازها را در ساعت مناسبی از روز آغاز كنید. گفتار را چند بار تكرار كنید. دفعه اول با صدای بلند بعد آرام تر، بعد به صورت یك زمزمه و سپس در فكرتان تكرار كنید. با هر بار تكرار، بگذارید كلمات با عمق بیشتری جذب ضمیر ناخود آگاهتان شود.

روز اول
راز دوستی در تفاوت قائل شدن میان دوستان است، صداقت را به چاپلوسی و صمیمیت را به لبخندهای تصنعی ترجیح بده.

روز دوم

راز دوستی در آن است که برای یافتن دوستان صمیمی باید اول خودت یک دوست باشی.

روز سوم

راز دوستی در توقع نداشتن از دیگری است، نسبت به دیگران آزاده رفتار کن.

روز چهارم

راز دوستی در قسمت کردن شادی ها با دیگران است.

روز پنجم

راز دوستی در این است که بیشتر گوش کنی تا دیگران را وادار به شنیدن کنی.

روز ششم

راز دوستی در این است که در خوشبختی دیگران نه فقط با حرف بلکه با عمل سهیم باشی.

روز هفتم

راز دوستی در دوست داشتن بی قید و شرط دیگران است

روز هشتم

راز دوستی در این است که دوستانت را تحسین کنی بی آنکه بدانند چه احساسی نسبت به آنها داری.

روز نهم

راز دوستی در این است که دوستانت را همان طور که هستند بپذیری و سعی نکنی آنها را به دلخواه خودت باز آفرینی کنی.

روز دهم

راز دوستی در این است که حالات خوب و بد خود را به دیگران تحمیل نکنی, اما به آنها فرصت دهی که احساس خود را بیان کنند.

روز یازدهم

راز دوستی در این است که نیاز های دیگران را مقدم بر نیاز های خودت بدانی.

روز دوازدهم

راز دوستی در این است که هرگز اشتیاق دوستانت را نسبت به مسائل مختلف تحقیر نکنی.

روز سیزدهم

راز دوستی در محترم شمردن است، به حقوق و دیدگاه های دوستت احترام بگذار.

روز چهاردهم

راز دوستی در این است که تغییر حالات خود را با خوشرویی و حسن نیت بپذیری.

روز پانزدهم

راز دوستی در این است که محبت را نه تنها با کلام بلکه با نگاه و لحن صدا نیز ابراز کنی.

روز شانزدهم

راز دوستی در این است که دوستان را در آرزوها و اهدافت سهیم کنی، نه این که فقط با آنها وقت بگذرانی.

روز هفدهم

راز دوستی در این است که هنگام صحبت كردن با دوستان حواست کاملا جمع آنها باشد.

روز هجدهم

راز دوستی در این است که همواره افکار مثبت در سر داشته باشی، خصوصا هنگام بروز سوء تفاهمات.

روز نونزدهم

راز دوستی در این است که هرگز دوستانت را قضاوت نکنی بلکه همواره نکات مثبت آنها را ببینی.

روز بیستم

راز دوستی در این است که دائما دیگران را سرزنش نکنی بلکه مزایای مثبت کار درست را صادقانه بیان کنی.

روز بیست و یکم

راز دوستی در این است که از سعادت دوستان شاد باشی و هرگز وضعیت خود را با بدبینی با وضعیت آنها مقایسه نکنی.

روز بیست و دوم

راز دوستی در این است که در غم و ناراحتی دوستانت شریک باشی و به آنها دلگرمی بدهی نه اینکه با ابراز احساسات نادرست ناراحتی شان را تشدید کنی.

روز بیست و سوم

راز دوستی در این است که حامی حقوق دوستت باشی حتی اگر ناچار شوی به اشتباه خود اعتراف کنی.

روز بیست و چهارم

راز دوستی در معتمد بودن است، روی حرفت بایست به قولت عمل کن و به تعهدت پایبند باش.

روز بیست و پنجم

راز دوستی در این است که در معاشرت با جمع رشد کنی و آگاهی ات را افزایش دهی.

روز بیست و ششم

راز دوستی در این است که روابط خود با دوستانت را به روابطی استثنایی تبدیل کنی.

روز بیست و هفتم

راز دوستی در صدر قرار دادن عشق خداوند است.

روز بیست و هشتم

راز دوستی در این است که با موهبت دوستی عشق به خداوند را در خودت ایجاد کنی.

روز بیست و نهم

راز دوستی در این است که به تنش های موجود در رابطه ات بها ندهی و دست به کاری بزنی که موجب تقویت دوستی شود.

روز سی ام

راز دوستی در صمیمیت است. برای دوستانت یک دوست واقعی باش حتی زمانی که با تو بد می کنند.

روز سی و یکم ( آخرین راز )

راز دوستی در این است که به دنبال سودی باشی که به نفع هر دوی شما باشد، هرگز از دوستانت در راه کسب منافع شخصی سوء استفاده نکن.

 
يکشنبه 27/11/1387 - 0:52
خواستگاری و نامزدی
روزی مردی ثروتمند در اتومبیل جدید و گران قیمت خود با سرعت فراوان از خیابان كم رفت و آمدی می گذشت.

ناگهان از بین دو اتومبیل پارك شده در كنار خیابان یك پسر بچه پاره آجری به سمت او پرتاب كرد.پاره آجر به اتومبیل او برخورد كرد .

مرد پایش را روی ترمز گذاشت و سریع پیاده شد و دید كه اتومبیلش صدمه زیادی دیده است. به طرف پسرك رفت تا او را به سختی تنبیه كند .

پسرك گریان با تلاش فراوان بالاخره توانست توجه مرد را به سمت پیاده رو، جایی كه برادر فلجش از روی صندلی چرخدار به زمین افتاده بود جلب كند.
پسرك گفت: اینجا خیابان خلوتی است و به ندرت كسی از آن عبور می كند. هر چه منتظر ایستادم و از رانندگان كمك خواستم كسی توجه نكرد. برادر بزرگم از روی صندلی چرخدارش به زمین افتاده و من زور كافی برای بلند كردنش ندارم.

"برای اینكه شما را متوقف كتم ناچار شدم از این پاره آجر استفاده كنم ".

مرد متاثر شد و به فكر فرو رفت... برادر پسرك را روی صندلی اش نشاند، سوار ماشینش شد و به راه افتاد ....

در زندگی چنان با سرعت حركت نكنید كه دیگران مجبور شوند برای جلب توجه شما پاره آجر به طرفتان پرتاب كنند!

خدا در روح ما زمزمه می كند و با قلب ما حرف می زند.

اما بعضی اوقات زمانی كه ما وقت نداریم گوش كنیم، او مجبور می شود پاره آجری به سمت ما پرتاب كند.

این انتخاب خودمان است كه گوش كنیم یا نه
يکشنبه 27/11/1387 - 0:49
دانستنی های علمی

من یک عمر به خدا دروغ گفتم و خدا هیچ گاه به خاطر دروغ هایم مرا تنبیه نکرد. می توانست، اما رسوایم نساخت و مرا مورد قضاوت قرار نداد. هر آن چه گفتم باور کرد و هر بهانه ای آوردم پذیرفت. هر چه خواستم عطا کرد و هرگاه خواندمش حاضر شد.
اما من! هرگز حرف خدا را باور نکردم، وعده هایش را شنیدم اما نپذیرفتم. چشم هایم را بستم تا خدا را نبینم و گوش هایم را نیز، تا صدای خدا را نشنوم. من از خدا گریختم بی خبر از آن که خدا با من و در من بود.
می خواستم کاخ آرزوهایم را آن طور که دلم می خواهد بسازم نه آن گونه که خدا می خواهد. به همین دلیل اغلب ساخته هایم ویران شد و زیر خروارها آوار بلا و مصیبت ماندم. من زیر ویرانه های زندگی دست و پا زدم و از همه کس کمک خواستم. اما هیچ کس فریادم را نشنید و هیچ کس یاریم نکرد. دانستم که نابودی ام حتمی است. با شرمندگی فریاد زدم خدایا اگر مرا نجات دهی، اگر ویرانه های زندگی ام را آباد کنی با تو پیمان می بندم هر چه بگویی همان را انجام دهم. خدایا! نجاتم بده که تمام استخوان هایم زیر آوار بلا شکست. در آن زمان خدا تنها کسی بود که حرف هایم را باور کرد و مرا پذیرفت. نمی دانم چگونه اما در کمترین مدت خدا نجاتم داد. از زیر آوار زندگی بیرون آمدم و دوباره احساس آرامش کردم. گفتم: خدای عزیز بگو چه کنم تا محبت تو را جبران نمایم.

خدا گفت: هیچ، فقط عشقم را بپذیر و مرا باور کن و بدان در همه حال در کنار تو هستم.

گفتم: خدایا عشقت را پذیرفتم و از این لحظه عاشقت هستم. سپس بی آنکه نظر خدا را بپرسم به ساختن کاخ رویایی زندگی ام ادامه دادم. اوایل کار هر آنچه را لازم داشتم از خدا درخواست می کردم و خدا فوری برایم مهیا می کرد. از درون خوشحال نبودم. نمی شد هم عاشق خدا شوم و هم به او بی توجه باشم. از طرفی نمی خواستم در ساختن کاخ آرزوهای زندگی ام از خدا نظر بخواهم زیرا سلیقه خدا را نمی پسندیدم. با خود گفتم اگر من پشت به خدا کار کنم و از او چیزی در خواست نکنم بالاخره او هم مرا ترک می کند و من از زحمت عشق و عاشقی به خدا راحت می شوم. پشتم را به خدا کردم و به کارم ادامه دادم تا این که وجودش را کاملاً فراموش کردم. در حین کار اگر چیزی لازم داشتم از رهگذرانی که از کنارم رد می شدند درخواست کمک می کردم. عده ای که خدا را می دیدند با تعجب به من و به خدا که پشت سرم آماده کمک ایستاده بود نگاه می کردند و سری به نشانه تاسف تکان داده و می گذشتند. اما عده ای دیگر که جز سنگهای طلایی قصرم چیزی نمی دیدند به کمکم آمدند تا آنها نیز بهره ای ببرند. در پایان کار همان ها که به کمکم آمده بودند از پشت خنجری زهرآلود بر قلب زندگی ام فرو کردند. همه اندوخته هایم را یک شبه به غارت بردند و من ناتوان و زخمی بر زمین افتادم و فرار آنها را تماشا کردم. آنها به سرعت از من گریختند همان طور که من از خدا گریختم. هر چه فریاد زدم صدایم را نشنیدند همان طور که من صدای خدا را نشنیدم. من که از همه جا ناامید شده بودم باز خدا را صدا زدم. قبل از آنکه بخوانمش کنار من حاضر بود. گفتم: خدایا! دیدی چگونه مرا غارت کردند و گریختند. انتقام مرا از آنها بگیر و کمکم کن که برخیزم.

خدا گفت: تو خود آنها را به زندگی ات فرا خواندی. از کسانی کمک خواستی که محتاج تر از هر کسی به کمک بودند.

گفتم: مرا ببخش. من تو را فراموش کردم و به غیر تو روی آوردم و سزاوار این تنبیه هستم. اینک با تو پیمان می بندم که اگر دستم را بگیری و بلندم کنی هر چه گویی همان کنم. دیگر تو را فراموش نخواهم کرد. خدا تنها کسی بود که حرف ها و سوگندهایم را باور کرد. نمی دانم چگونه اما متوجه شدم که دوباره می توانم روی پای خود بایستم و به زودی خدای مهربان نشانم داد که چگونه آن دشمنان گریخته مرا، تنبیه کرد.
گفتم: خدا جان بگو چگونه محبت تو را جبران کنم.

خدا گفت: هیچ، فقط عشقم را بپذیر و مرا باور کن و بدان بی آنکه مرا بخوانی همیشه در کنار تو هستم.

گفتم: چرا اصرار داری تو را باور کنم و عشقت را بپذیرم.
گفت: اگر مرا باور کنی خودت را باور می کنی و اگر عشقم را بپذیری وجودت آکنده از عشق می شود. آن وقت به آن لذت عظیمی که در جست و جوی آنی می رسی و دیگر نیازی نیست خود را برای ساختن کاخ رویایی به زحمت بیندازی. چیزی نیست که تو نیازمند آن باشی زیرا تو و من یکی می شویم. بدان که من عشق مطلق، آرامش مطلق و نور مطلق هستم و از هر چیزی بی نیازم. اگر عشقم را بپذیری می شوی نور، آرامش و بی نیاز از هر چیز.

يکشنبه 27/11/1387 - 0:43
دانستنی های علمی

روز قسمت بود.خدا هستی را قسمت میکرد.
خدا گفت: چیزی از من بخواهید هر چه باشد،شما را خواهم داد .سهمتان را از هستی طلب کنید زیرا خدا بخشنده است.
و هر که آمد چیزی خواست.
یکی بالی برای پریدن و دیگری پایی برای دویدن.یکی جثه ای بزرگ خواست و آن یکی چشمانی تیز.یکی دریا را انتخاب کرد و یکی آسمان را.
در این میان کرمی کوچک جلو آمد وبه خدا گفت:خدایا من چیز زیادی از این هستی نمی خواهم.نه چشمانی تیز ونه جثه ای بزرگ نه بال و نه پایی ونه آسمان ونه دریا .....تنها کمی از خودت.
تنها کمی از خودت به من بده و خدا کمی نور به او داد. نام او کرم شب تاب شد.
خدا گفت: آن که نوری با خود دارد بزرگ است.حتی اگر به قدر ذره ای باشد.
تو حالا همان خورشیدی که گاهی زیر برگ کوچکی پنهان می شوی و رو به دیگران گفت: کاش می دانستید که این کرم کوچک بهترین را خواست.


                                             زیرا که از خدا جز خدا نباید خواست

 

 
 
 
   
 
 

 
__,_._,___
يکشنبه 27/11/1387 - 0:36
بیماری ها

شرح بیماری

تعریق‌ یكی‌ از كارهای‌ طبیعی‌ بدن‌ است‌ كه‌ به‌ تنظیم‌ درجه‌ حرارت‌ بدن‌ كمك‌ می‌كند. اما تعریق‌ بیش‌ از اندازه‌ فایده‌ خاصی‌ ندارد و غالباً باعث‌ شرمساری‌ و مشكل‌ در ارتباطات‌ اجتماعی‌ می‌شود زیرا عرق‌ زیاد باعث‌ بوی‌ بد یا خیش‌ شدن‌ و شوری‌ روی‌ لباس‌ می‌گردد. در موارد شدید، عرق‌ بسیار زیاد، كفش‌ و لباس‌ها را خراب‌ می‌كند.

علایم‌ شایع‌

عرق‌ ریزش‌ زیاد از ناحیه‌ زیر بغل‌، كف‌ پا و دست‌ و به‌ درجات‌ كمتر، از سایر نقاط‌ بدن‌
بوی‌ بد كه‌ در اثر وجود باكتری‌ها در عرق‌ ایجاد می‌شود.

علل‌

عوامل‌ ژنتیكی‌ ممكن‌ است‌ مؤثر باشند.
استرس‌ یا اضطراب‌ مزمن‌
تب‌ و عفونت‌
سرطان‌، مثل‌ لنفوم‌
پركاری‌ تیرویید
حمله‌ قلبی‌
یائسگی‌
بعضی‌ از داروها و موادمخدر
محدودیت‌ از موادمخدر
در مواردی‌ علت‌ ناشناخته‌ است‌.

عوامل تشدید كننده بیماری

استرس‌
فعالیت در زمان ابتلا به این بیماری سنگین‌ بدنی‌
هوای‌ گرم‌

پیشگیری‌

از وضعیت‌های‌ استرس‌زا حتی‌المقدور خلاصی‌ یابید.

عواقب‌ مورد انتظار

علایم‌ را می‌توان‌ با درمان‌ كنترل‌ نمود.

عوارض‌ احتمالی‌

پریشانی‌ روانی‌ در اثر شرمساری‌ در ارتباطات‌ اجتماعی‌
بثور پوستی‌ ناشی‌ از مصرف‌ بوبرها یا ضدعرق‌ها
كم‌ آبی‌ بدن‌ در صورتی‌ كه‌ دریافت‌ آب‌ برای‌ جلوگیری‌ مایعات‌ از دست‌ رفته‌ كافی‌ نباشد (به‌ ندرت‌).

درمان‌
اصول‌ كلی‌

درمان‌ بیماری‌ زمینه‌ساز
روان‌ درمانی‌ یا مشاوره‌، در صورتی‌ كه‌ استرس‌ عامل‌ مهمی‌ در بروز این‌ حالت‌ باشد.
مرتباً حمام‌ بگیرید.
لباس‌ خود را مرتباً عوض‌ كنید.
لباس‌های‌ گشاد و بافته‌ شده‌ از الیاف‌ طبیعی‌ مثل‌ نخ‌ بپوشید.
از محافظ‌ عرق‌ در زیربغل‌ استفاده‌ نمایید.
از بوبرها و ضد عرق‌ها استفاده‌ كنید.
از پودرهای‌ خشك‌ كننده‌ استفاده‌ كنید.
جوراب‌های‌ نخی‌ بپوشید.
صندل‌ یا كفش‌ چرمی‌ پا كنید. از پوشیدن‌ كفش‌هایی‌ كه‌ با مواد مصنوعی‌ ساخته‌ شده‌اند خودداری‌ كنید.
امكان‌ دارد استفاده‌ از وسایل‌ الكتریكی‌ كه‌ موقتاً تعریق‌ كف‌ دست‌، زیر بغل‌ یا پاها را كم‌ می‌كنند توصیه‌ شود.
موی‌ زیر بغل‌ را بتراشید.
ندرتاً جراحی‌ برای‌ برداشتن‌ غدد عرق‌ یا قطع‌كردن‌ رشته‌های‌ عصبی‌ای‌ كه‌ به‌ مناطق‌ عمده‌ تعریق‌ می‌روند.

داروها

آرام‌بخش‌ها یا داروهای‌ آنتی‌كولینرژیك‌ برای‌ كاهش‌ فعالیت در زمان ابتلا به این بیماری دستگاه‌ عصبی‌ مركزی‌. در صورت‌ ابتلا به‌ آب‌ سیاه‌ چشم‌ یا بیماری‌ پروستات‌، از این‌ داروها استفاه‌ نكنید.
مالیدن‌ محلول‌های‌ مخصوص‌ برای‌ كاهش‌ تعریق‌، مثل‌ محلول‌ كلرید آلومینیوم‌.
داروهای‌ مسدودكننده‌ بتا آدرنرژیك‌ گاهی‌ ممكن‌ است‌ كمك‌كننده‌ باشند.

فعالیت در زمان ابتلا به این بیماری

محدودیتی‌ برای‌ آن‌ وجود ندارد.

رژیم‌ غذایی‌

رژیم‌ خاصی‌ توصیه‌ نمی‌شود. روزانه‌ حداقل‌ 8 لیوان‌ آب‌ بنوشید (در صورتی‌ كه‌ هوا گرم‌ باشد حتی‌ از این‌ هم‌ بیشتر مایعات‌ بنوشید).

درچه شرایطی باید به پزشك مراجعه نمود؟

اگر تعریق‌ بیش‌ از حد باعث‌ بروز مشكلاتی‌ برای‌ شما در محل‌ كار یا در مراودات‌ اجتماعی‌ شده‌ است‌.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی پزشکان ایران
يکشنبه 27/11/1387 - 0:25
بیماری ها
همانگونه که می دانید آهن یک ماده مغذی مورد نیاز برای ادامه حیات و اساسی ترین ماده اولیه برای ساختن گلبولهای قرمز خون می باشد، در صورتی که آهن به مقدار کافی در دسترس بدن هر یک از ما قرار نگیرد، ابتدا ذخائر آهن بدن مصرف شده و اگر کمبود ادامه یافت، ذخائر آهن بدن تخلیه شده و کم خونی ناشی از فقر آهن ایجاد می شود.
آنچه مسلم است ابتلای افراد جامعه به فقر آهن باعث عوارضی همچون اختلالات رفتاری، کاهش قدرت یادگیری و توانائی انجام کار، خستگی زوددرس و کاهش مقاومت بدن در برابر عفونت ها شده که اثرات جبران ناپذیری بر بهره وری خواهد داشت.
چگونه می توان از کمبود آهن و کم خونی ناشی از آن پیشگیری کرد؟
گام اول: عوامل ایجاد کمبود آهن و کم خونی ناشی از آن را بشناسیم.
1- کمبود آهن در برنامه غذایی روزانه
2- پائین بودن جذب آهن در برنامه غذایی (جذب کم آهن موجود در غذاهای گیاهی)
3- افزایش نیاز بدن به آهن در دوران بارداری و دوران رشد
4- دفع زیاد آهن از بدن (خونریزی شدید در دوران قاعدگی یا بیماری های دستگاه گوارشی)
5- ابتلا به آلودگی های انگلی
6- ابتلای مکرر به بیماری های عفونی
7- شروع نکردن به موقع تغذیه تکمیلی یا نامناسب بودن آن
8- عادات غلط غذایی (مثل مصرف کم میوه و سبزی تازه)
9- بارداری های مکرر با فاصله کمتر از 3 سال
گام دوم: علائم کمبود آهن و کم خونی ناشی از آن را بدانیم.
این علائم عبارتند از:
رنگ پریدگی چهره و مخاط داخل لب و چشم، خستگی زودرس، خواب رفتن و سوزن سوزن شدن دست و پاها، سیاهی رفتن چشم، بی تفاوتی، سرگیجه سردرد، بی اشتهائی، حالت تهوع.
گام سوم :افراد در معرض خطر را شناسایی کنیم.
1- زنان سنین باروری (49 - 15 سال) به ویژه زنان باردار و شیرده
2- کودکان زیر 6 سال به خصوص نوزادان کم وزن، کودکان شیر مصنوعی خوار و کودکان زیر 2 سال
3- نوجوانان به خصوص دختران در سن بلوغ
گام چهارم: در دسترس ترین و آسان ترین روش های پیشگیری از کمبود آهن و کم خونی ناشی از آن را بشناسیم.
این روش ها را می توان به دو دسته تقسیم نمود:
1- رعایت برنامه غذایی صحیح (با تأکید بر استفاده از منابع غذایی آهن دار)
2- استفاده از مکمل آهن (با تأکید بر افراد در معرض خطر)
چگونه می توان یک برنامه غذایی صحیح ( با تأکید بر استفاده از منابع آهن دار) داشته باشیم؟
1- در برنامه غذایی روزانه خود از مواد غذایی آهن دار مثل گوشت قرمز، مرغ، ماهی، حبوبات (عدس، لوبیا و...) سبزی های برگ تیره و ... استفاده کنیم.
2- برای افزایش جذب آهن غذا، به غذاهای گیاهی (حبوبات، سویا، ...) مقداری گوشت (حتی مقدار کم) اضافه کنیم.
3- بهتر است از مغزها و خشکبار که منابع غنی از آهن هستند به عنوان میان وعده استفاده نماییم.
4- از نوشیدن چای، قهوه و مصرف کاکائو (به علت داشتن مواد کاهش دهنده جذب آهن) یک ساعت قبل از غذا و یک تا 2 ساعت بعد از غذا خودداری کنیم.
5- از نان هایی که با خمیر ور آمده تهیه شده استفاده نماییم.
تغییر باعث افزایش جذب آهن می شود.
از مهمترین توصیه های سازمان بهداشت جهانی برای پیشگیری از کمبود و کم خونی ناشی از آن برای گروههای در معرض خطر کم خونی، استفاده از مکمل آهن (مکمل یاری) طبق جدول زیر می باشد:

ردیف

گروه سنی

مقدار و نوع مکمل

تکرار مصرف

مدت زمان مصرف

1

نوزادان کم وزن(وزن کمتر از 2500 گرم)

طبق تجویز پزشک

هر روز

حداقل 2 ماهگی تا 24 ماهگی

2

کودکان 6 تا 24 ماهه

حدود 15 قطره آهن دو قاشق CC  5/1 شربت آهن

هر روز

از 6 تا 24 ماهگی

3

کودکان 2 تا 6 سال

حدود 30 قطره سولفات فرو یا دو قاشق CC  5/1شربت آهن

یک بار در هفته

3 ماه توالی در یک سال

4

کودکان 7 تا 14 ساله

یک عدد قرص آهن

یک بار در هفته

3 ماه توالی در یک سال

5

نوجوانان
«دختران 14 تا 19 سال)
(پسران 15 – 19 سال)

یک عدد قرص آهن

یک بار در هفته

4 ماه توالی در یک سال

6

زنان سنین باروری
(15 تا 49 سال)

یک عدد قرص آهن

یک بار در هفته

4ماه توالی در یک سال

7

زنان باردار و شیرده

یک عدد قرص آهن و یک عدد قرص اسید فولیک

هر روز

از پایان 4 ماهگی تا 3 ماه پس از زایمان

واحد بهبود تغذیه جامعه مرکز بهداشت استان اصفهان
يکشنبه 27/11/1387 - 0:21
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته