• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 392
تعداد نظرات : 301
زمان آخرین مطلب : 4401روز قبل
خواستگاری و نامزدی

به یاد او که بودن را ممکن ساخت


لحظه نبودن نیستن ها ، اگر منت می نهی بر كلام من ، با حترام سلامت می گویم

 و هزار گلپونه بوسه به چشمانت هدیه می دهم. قابل ناز چشمانت را ندارد.

دیرروز یادگاری هایت همدم من شدند و به حرفهای نگفته من گوش دادند.

 و برایم دلسوزی كردند. البته به روش خودشان كه همان سكوت تكراری بود و

یادآوری خاطرات با تو بودن.

دست نوشته ات را می بوسیدم و گریه می كردم. زیبا ، به بزرگی مهربانی ات ببخش

 كه اشكهایم دست خطت را بوسیدند. باز هم ستاره به ستاره جستجویت كردم.

ولی نیافتمت.

از كهكشان دلسپردگی من خسته شدی كه تاب ماندن نیاوردی و بی خبر رفتی ؟

مهتاب كهكشان نیافتنی من ، آنقدر بی تاب دیدنت شده ام كه دلتنگی ام را به قاصدك سپردم

 و به هزار شعر و ترانه رقصان به سوی تو فرستادم.

روزها و شبها به دنبالت آمدند و تو را ندیدند. قاصدك هم برنگشت.

 شاید او هم شیفته نگاه مهربانت شد. باشد،

اشكالی ندارد. تو عزیزی ، اگه یه قاصدك هم از من قبول كنی ، خودش دنیایی است.

كاش یاسهایی كه برایت پرپر شدند و به سویت آمدند، دوست داشتنم را برایت آواز

كنند.كاش باران بعد از ظهرهایت، تو را به یاد اشكهای من بیندازد.

نازنین ، هر پرنده سفر كرده ای از تو می خواند و هر غنچه ای كه می شكفد،

 نام تو را بر زبان می آورد. نیم نگاهی به روزهای تنهایی ام كن و

 لحظه های زرد و بی صدای مرا تو آبی و ترانه باران كن.

بگذار باز هم قاصدك ترانه های من در هوای دلتنگی تو پرواز كند.

 همین حوالی بی قراری ها باز هم گلهای بی تابی شكفته.

 زیبا ، امشب ، شام غریبان عاشقانه من و تو است. به

یادت مثل شمع می سوزم و ذره ذره وجودم آب می شود.

تو هم به یاد بی تابی هایم شمعی روشن كن و بگذار مثل من بسوزد.

مهربانی باران ، یادم كن در هر شبی كه بی ستاره شد.

شنبه 31/5/1388 - 17:2
شعر و قطعات ادبی

انتظار
 

شد بهار و دل من اسیر شهر طوفانی انتظارست
حرف قلب من این بوده و هست که بیایی بهارست
قوی دل در لحظه ای را شمرده تا تو از شهر غربیت بیایی
نبض آلاله ها را گرفتم تا که شاید بدانم کجایی
 شهر لب باغ دل مرز احساس حسرت لحظه ای با تو بودن
با نگاهت سخن گفتن و بعد شعری از جنس دریا سرودن
عکس رویاییت را نهادم توی یک قاب عکس طلایی
 با کمی لاله رویش نوشتم لعنت عشق بر تو جدایی
می تپد قلب در شهر غوغا باز در آرزوی رسیدن
باز هم حسرت روی یک شمع حسرت دسته ای پونه چیدن
حسرت سرخ فردای غربت بی امان لحظه ها را شمردن
آرزو کردنی بی سرانجام دل به امواج عشقی سپردن
سال رفت و من و پونه و تو حبس در بندهای جدایی
یک جهان حسرت مهربانی عالمی آرزوی رهایی
من نگاه تو را اولین بار روی یک شعر نمناک دیدم
قصه سبز زیباییت را از زبان غزل ها شنیدم
باورم نیست آمد بهار و ماه چشم تو بر دل نتابید
دل به یاد تو یک سال رنجید چشم در آرزویت نخوابید
یادگار تو یک عشق پاک ست توی گلدانی از آرزویم
خوب شد مانده این یادگاری تا که گه گاه آن را ببویم
چشم تو نقطه عطف دلهاست دیدنت مرهم قلب عاشق
گونه ات سرزمین تبسم خنده های تو رنگ شقایق
تا بیایی به روی دل خود عکس یک یاس تنها کشیدم
توی نقاشی چشمهایت انتظاری شکوفا کشیدم
هیچ کس با دل من نیامد تا لب جاده های رهایی
 منتظر مانده ام روی یک پل تا که شاید از آن سو بیایی
آسمان تا نگاهی به من کرد دیدگانش پر از اشک غم شد
 نقره هایش هم از غصه تب کرد یک گل از خنده زهره کم شد
برکه اش که مرا دید و قلبش مثل یک نرگس منتطر شد
قصه ام را به آلاله گفتم بر لبش حسرتی منتظر شد
هرکسی که برایم دلش سوخت عاشقانه شکست و دعا کرد
سنگ هم قصه ام را شنید و صادقانه خدا را صدا کرد
باز هم تو در آنجایی و من منتظر مانده ام تا بیایی
درس من و رمز زیبا شکفتن قلب من دفتر آشنایی
گفته بودی اگر قاصدکها از سفرهای رویا بیایند
گفته بودی اگر شاپرک ها شهریمان را گلستان نمایند
گفته بودی اگر صد شکوفه در میان گلستان بروید
گفته بودی اگر یک پرستو برگ آلاله ای را ببوید
گفته بودی اگر توی قلبم باغی از یاس خوشبو بکارم
 گفته بودی اگر مثل باران روی دلهای عاشق ببارم
باز می گردی و در کنارم قصه عشق را می نگاری
پس چه شد نسترن ها شکفتند بازگرد ای نسیم بهاری

شنبه 31/5/1388 - 17:0
خانواده

نامه به دنیا


به نام خدای منتظر

سلام دنیا محکومت کردم تو دادگاهی که نه قاضی داره و نه وکیل پس نه از حکم بترس نه از پرداخت خسارت خسارت به آدمایی که خیلیاشون حتی دیگه در قیدت نیستن. آدم هایی که چشمهاشونو بستن و به آرامشی رسیدن که در شب و روز سیاهت محو شده است. نه آرامشی به رنگ دریا نه آرامشی به رنگ رویا بلکه آرامشی به رنگ خدا آره دنیا آرامشی که با مرگ میاد و ثابته. قاضی دادگاه تو خدا و وکیل تو خودم! پس هیچ کدوم در مقابل تو نیستیم. من توان رویارویی با دنیای بزرگ اما کوچیک و ندارم پس مجبورم به تبار تمام نابود شده هایم در کنارت باشم نه در قبالت مجبورم با چرخ زمان و گرداننده اش یعنی تو پیش روم تا به جایی که به آرامش ابدی رسم. چرا دنیا؟! چرا کسی دلش بهت خوش نیست؟ چرا همه از روی اجبار در کنارت؟ می بینی که دل آدم ها داره می پوسه ولی دل سنگت از غصه نمی سوزه؟ می بینی که چشمای خیلیا تو خواب خیسه ولی قلم سرنوشت حاضر نیست واسشون خوب بنویسه؟! می بینی که خیلیا با دل خسته،قلب شکسته،عمر رسته،چشمای بسته،پرواز کردن و رفتن ولی چرا عبرت نمی گیری دنیا؟ شکستن آدم ها،ناکامی رویا چقدر لذت بخش که باز به بخت سیاه رفته ها راضی نمی شی آره بذار از آدمایی که واسه اینکه زخم کمرشون رو کسی نبینه سینه خیز میرن تا بلکه کسی متوجه نشه از کمر شکسته های روزگارن بذار از آدمایی که شبا به جای لالایی واسه دختراشون از عبور عشقشون از تونل سیاه روزگار میگن تا مبادا دخترشونم قصد عبور از اون تونل رو داشته باشه. بگذر از اونی که تنها دلخوشیش یه شمع خاموش یه قبر سیاه و یک اشک بی ریاهو یه عشق بی وفاست. بگذر از اونی که الان یه عمره یه رز آبی تو دسته شه و کنار جاده ی انتظار داره جون میده. کسی که تو باغچه ی دلش فقط به گل های حسرت آب میده. کسی که تو مزرعه دلش هزاران هزار مشغول ریشه کن کردن غرورشن. دنیا میبینی؟ آخه مگه کوری؟ چرا نمی شنوی؟ صدای زجه های دختر  16ساله،پسر27ساله،مادر46ساله و پدر  53  ساله رو نمی شنوی؟ چرا نمی شنوی زجه های اونی که زیر لگد عشق هزاران بی وفاها داره جون میده؟ کسی حاضر نیست تو دنیای کثیفت یک قدم به سمت دریای نحیفت برداره می دونم گوشت پره از این حرفا می دونم مثه این نامه من و خیلیا واست فرستادن تو سنگی دنیا،تو سیاه رنگی دنیا تو گذشت نداری دنیا پس من ازت می گذرم و می سپارمت به خدا.

شنبه 31/5/1388 - 16:58
محبت و عاطفه

ببخشید از معاملات عشقی مزاحمتون میشم قلب شما مستاجر نمی خواد؟؟؟؟؟ ///// دوست معمولی این آف منو میخونه و پاکش میکنه...... یه دوست واقعی اونو واسه همه و دو باره واسه خودم میفرسته

شنبه 31/5/1388 - 13:23
خواستگاری و نامزدی


یك ستاره می تواند راهنمای قایق گمگشته ای باشد یك واژه می تواند در برگیرنده هدفی باشد یك رای می تواند سرنوشت ملتی را عوض كند یك شمع می تواند سیاهی را به در كند یك گام می تواند آغاز گر یك سفر دور و دراز باشد یك كلمه می تواند آغاز گر یك دعا باشد یك نوازش می تواند نشان دهنده ی مهر و محبت باشد یك قلب می تواند بر حقیقت واقف باشد یك زندگی می تواند تحولی ایجاد كند می بینی كه همه و همه به تو بستگی دارد

شنبه 31/5/1388 - 13:22
خواستگاری و نامزدی
 شایع ترین کلمه "شهرت"است... دنبالش نرو. لطیف ترین کلمه "لبخند" است...آن را حفظ کن. حسرت انگیز ترین کلمه "حسادت"است... از آن فاصله بگیر. ضروری ترین کلمه "تفاهم"است... آن را ایجاد کن. سالم ترین کلمه "سلامتی"است... به آن اهمیت بده . اصلی ترین کلمه "اطمینان"است... به آن اعتماد کن. بی احساس ترین کلمه "بی تفاوتی" است... مراقب آن باش. دوستانه ترین کلمه "رفاقت"است... از آن سوءاستفاده نکن. زیباترین کلمه "راستی"است... با آن روراست باش
شنبه 31/5/1388 - 13:21
خواستگاری و نامزدی

مثل شقایق زندگى كن:كوتاه اما زیبا،مثل پرستو كوچ كن:فصلى اما هدفمند،مثل پروانه بمیر:دردناك اما...عاشق

شنبه 31/5/1388 - 13:20
خواستگاری و نامزدی
نه امیدی ... چه امیدی؟ به خدا حیف امید نه چراغی ... چه چراغی؟ چیز خوبی میشه دید نه سلامی ... چه سلامی؟ همه خون تشنه ی هم نه نشاطی ... چه نشاطی؟ مگه راهش می ده غم
شنبه 31/5/1388 - 13:20
شعر و قطعات ادبی

من دلم میخواهد خانه ای داشته باشم پر دوست کنج هر دیوارش دوستانم بنشینند آرام گل بگو گل بشنو هر کسی میخواهد وارد خانه پر مهر و صفامان گردد شرط وارد گشتن شستشوی دلهاست شرط آن داشتن یک دل بی رنگ و ریاست بر درش برگ گلی میکوبم و به یادش با قلم سبز بهار مینویسم ای دوست خانه دوستی ما اینجاست تا که سهراب نپرسد دیگر خانه دوست کجاست!!!

شنبه 31/5/1388 - 13:15
شعر و قطعات ادبی

ارزویم این است/نتراود اشک در چشم تو هرگز مگر از شوق زیاد/نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز/و به اندازه ی هر روز تو عاشق باشی/ آنکه تو را می خواهد و به لبخند تو از خویش رها می گردد/ و تو را دوست بدارد هر آن اندازه که دلت می خواهد

 

شنبه 31/5/1388 - 13:14
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته