• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 837
تعداد نظرات : 483
زمان آخرین مطلب : 2470روز قبل
سخنان ماندگار
 قال امیرالمؤ منین علیه السلام :

 اركب الحق و ان خالف هواك و لا تبع آخرتك بدنیاك .

غرر ص 69

پیرو حق باش ، اگر چه با هواى نفس مخالف كند، و هرگز آخرت خود را بدنیا نفروش .

زحق كن پیروى اى مرد دیندار ****هواى نفس خود را واقع مگذار
بامر حق تو زیرك باش و باهوش ****بدنیا آخرت را هیچ نفروش
جمعه 1/2/1391 - 7:15
معرفی کتاب و بازی های آموزشی
...دراین فصل این عناوین درباره بر خورد با جوانان آمده است : اعتماد به جوانان ، پرهیز از عیب جویی ، زیاده روی نکردن در نصیحت ، زیاده روی نکردن در تشویق وتنبیه و رفاقت وهمدلی با آنها  

 

مؤلفان سرانجام در فصل چهاردهم آداب تشویق در تعلیم وتربیت اسلامی را بیان داشته اند دراین فصل درباره تشویق آمده است : باید اخلاق یا رفتار نیک فرد مورد ستایش قرار گیرد نه خود او ، تشویق و تحسین باید در حضور جمع باشد ، نباید در تشویق زیاده روی کرد و باید متناسب با میزان فعالیت فرد باشد و نباید فرد را با افراد دیگر مقایسه کرد به طور کلی تشویق صورتهای مختلفی دارد گاه به صورت دلجویی ، زمانی گفتن یک عبارت محبت آمیز ، برخی اوقات یک نگاه همراه با لبخند و نشاط وگاهی دادن کتاب ، شیرینی و...

یار مهربان 119

نویسنده: سید کبیرحسینی

تهیه: آقای مقدس زاده

پخش:اسفند 1389

........

بنام خداوند لوح و قلم. یاران مهربان!  یک دنیا محبت به همراه بهترین سلام ها نثار شماخوبان. همسفر شما هستیم با یک یار مهربان دیگر. اگر همراه ما باشید این یار مهربانرا خوب خواهید شناخت.
موزیک

یاوران صمیمی!
دربرنامه گذشته بخش اول و فصلهایی از بخش دوم کتاب گنجینه آداب اسلامی را خدمتتانمعرفی کردیم  گفتیم  این کتاب را آقایان  محمد رضا ومحسن آشتیانی در سه بخش  تألیف نموده اند این کتاب در 672 صفحه توسطمؤسسه نشر زهیر به چاپ رسیده است وچاپ چهارم آن در زمستان سال 1386 انجام یافتهاست امروز ادامه فصلهای بخش اول و بخش دوم آن را خدمت شما دوستان ارجمند معرفی می نماییم
مؤلفان در فصل هشتم آداب برخورد با جوانان را مطرح نموده است دراین فصل این عناویندرباره بر خورد با جوانان آمده است : اعتماد به جوانان ، پرهیز از عیب جویی ،زیاده روی نکردن در نصیحت ، زیاده روی نکردن در تشویق وتنبیه و رفاقت وهمدلی باآنها 
 
موزیک

دوستان ارجمند!
در فصل نهم آداب قضاوت را بیان داشته اند فصل دهم به آداب تکریم شخصیت پرداخته ودرفصل یازدهم آداب تصمیم گیری در زندگی مطرح شده است  دراین فصل ، اخذ اطلاعات ، مشورت ، پالایشاندیشه های متفاوت پس از مشورت و احتیاط ودور اندیشی  ازمراحل تصمیم گیری دانسته شده است  آداب نصیحت کردن در فصل دوازدهم آمده است دراینفصل ، موعظه کردن در خلوت ، موعظه در وقت و زمان معین ، موعظه با حکمت ودلیل ،موعظه با خشوع و خضوع و موعظه با در نظر گرفتن سن وسال از جمله عوامل مؤثر درنصیحت دانسته شده است  و موضوع امر بهمعروف ونهی از منکر در فصل سیزدهم ذکر شده است
موزیک

دوستان ارجمند!
 مؤلفان سرانجام در فصل چهاردهم آداب تشویقدر تعلیم وتربیت اسلامی را بیان داشته اند دراین فصل درباره تشویق آمده است : بایداخلاق یا رفتار نیک فرد مورد ستایش قرار گیرد نه خود او ، تشویق و تحسین باید درحضور جمع باشد ، نباید در تشویق زیاده روی کرد و باید متناسب با میزان فعالیت فردباشد و نباید فرد را با افراد دیگر مقایسه کرد به طور کلی تشویق صورتهای مختلفیدارد گاه به صورت دلجویی ، زمانی گفتن یک عبارت محبت آمیز ، برخی اوقات یک نگاههمراه با لبخند و نشاط وگاهی دادن کتاب ، شیرینی و... 
 موزیک

دوستان گرامی!
بخش سوم کتاب به آداب عبادی پرداخته است این بخش نیز در چهارده فصل ترتیب یافتهاست در فصل اول این بخش آداب تعلیم وتربیت مطرح شده است دراین فصل صلاحیت وشایستگی استاد در امر تعلیم ، حفظ حیثیت و شئون علم ودانش ، بکار گرفتن علم یاتهذیب عملی ، خوش اخلاقی و فروتنی ، دریغ نورزیدن از تعلیم علم و کوشش در بذلواعطا و انفاق علم  از جمله موارد روشاستادی از دیدگاه اسلام دانسته شده است  درفصل دوم آداب بحث ومناظره آمده است و آداب خطابه در فصل بعدی بیان شده است مؤلفاندر فصل چهارم آداب وضو را بیان نموده اند و در فصل پنجم آداب نماز شب مطرح شده استآداب تلاوت قرآن عنوان بعدی کتاب است که در فصل ششم ذکر شده است شیوه وآداب دعا درفصل هفتم بیان شده است فصل هشتم به موضوع توبه پرداخته شده است دراین فصل : بیداری، قیام ، اعتراف به تقصیر ، پشیمانی ، ادای حقوق مردم ، ادای فرایض ، استقامت درتوبه ، سوز وگداز، غنیمت دانستن وقت وجبران گذشته و محاسبه از جمله منازل توبهدانسته شده است
موزیک

همراهان ارجمند!
 در فصل نهم آداب زیارت بزرگان دین مطرحگردیده است آداب روضه خوانی وعاظ ومداحان در فصل دهم بیان شده و آداب زیارت عاشورادر فصل یازدهم بیان شده است فصل دوازدهم به آداب عید غدیراختصاص یافته  وفصل سیزدهم فضیلت اعمال شب وروز جمعه را مطرحساخته است   وسرانجام در فصل پایانی بخشسوم آداب استخاره را آورده است

یاوران همراه!

امید که بتوانید کتاب گنجینه آداب اسلامی را که آقایان  محمد رضا ومحسن آشتیانی تألیف نموده اند تهیه نمودهواز آن کمال استفاده را بنمایید

تا  برنامه بعد ومعرفییار مهربان دیگر بدرود و خدا نگهدار   

 

 

پنج شنبه 31/1/1391 - 5:53
سخنان ماندگار

 قال امیرالمؤ منین علیه السلام :

 صدیقك من صدقك لا من صدٌقك .

غرر، ص 457

 رفیق واقعى تو آن است كه بتو راست مى گوید، نه آنكس كه هر كارى مى كنى ؛ عمل تو را تصدیق مى كند!

 
رفیق خوب آن كو راست گوید ****طریق رستگارى را بپوید
نه آن كو مى كند تصدیق كارت ****بافعال بد و خوب است یارت
چهارشنبه 30/1/1391 - 14:18
سخنان ماندگار
قال امیرالمؤ منین علیه السلام :
 اجعل همك وجدك لاخرتك .
غرر ص144
كوشش و جدیت خود را براى آخرتت قرار بده .
 
اگر خواهى نباشى در ندامت ****بكن جدیت از بهر قیامت
براى آخرت همت كن اى دوست ****تجارت بهر خود بنما كه نیكوست
سه شنبه 29/1/1391 - 5:33
داستان و حکایت
حضرت علامه طباطبایی می فرمودند: « از عجایب و غرایب این بود که وقتی نامه ای از تبریز از طرف برادرم به قم آمد، درآن نامه برادرم نوشته بود که شاگرد ما روح پدرمان را احضار کرد و از او سؤالاتی پرسیدیم و او جواب داد و در ضمن از شما گله ای داشتند که در ثواب این تفسیری که نوشته اید (تفسیرالمیزان) ایشان را شریک نکرده اید.» 

مرحوم علامه می فرمودند: « آن شاگرد ابداً مرا نمی شناخت و از تفسیر ما اطلاعی نداشت و برادر ما هم نامی از من در نزد او نبرده بود و اینکه من پدرم را در ثواب تفسیر شریک نکرده ام، کسی غیر از من و خدا نمی دانست، حتی برادر ما هم اطلاعی نداشت. 


وقتی انسان می‏میرد، روح او زنده است، گرچه بدنش می پوسد و خاک می شود. 
بعد از مردن، حجاب زمان و مکان و ماده و علائق آن برداشته می شود و روح از قیود عالم طبع و ماده خلاصی می یابد و بسیاری از کارهایی را که نمی توانست انجام دهد، به سهولت و سادگی انجام می دهد. مخصوصاً ارواح طیّبه و طاهره که به مقام اخلاص رسیده اند، قدرتهای غیر قابل توصیفی از جانب خداوند پیدا میکنند. 

مرحوم علّامه طباطبایی صاحب تفسیر قیّم و ارزشمند « المیزان » برادری داشتند به نام حاج سید محمد حسن الهی طباطبایی که از علمای برجسته تبریز بودند. 
مرحوم علامه می فرمودند برادر من شاگردی داشت که به او درس فسلفه می گفت و آن شاگرد احضار ارواح می نمود ، یعنی قدرت داشت که بعضی از ارواح را حاضر کند و از آنها سؤالاتی کند. آن شاگرد، قبل از شروع به درس روح ارسطو را احضار می کند. 

ارسطو می گوید: « کتاب اسفار ملاصدرا را بگیر و برو نزد آقای حاج سید محمد حسن الهی بخوان.» او هم کتاب را می گیرد و پیغام ارسطو را - که حدود سه هزارسال پیش زندگی می کرده؛ به آقای الهی می دهد، ایشان هم قبول می کنند. 

مرحوم علامه طباطبایی می فرموند: برادرم می فرمود: « ما به وسیله این شاگرد با روح بسیاری ازبزرگان ارتباط برقرار می کردیم و سؤالاتی می نمودیم، مثلاً مشکلاتی که در عبارات افلاطون حکیم داشتیم، از خود او می پرسیدیم یا اینکه روح ملاصدرا را حاضر می کردیم و مشکلات« اسفار» را از خود او می پرسیدیم.» ایشان می فرمود: « روزی روح افلاطون را حاضر کردیم. 

افلاطون گفت: « شما قدر و قیمت خود را بدانید که در روی زمین می توانید «لا اله الا الله» بگویید. ما در زمانی بودیم که بت پرستی آن قدر غلبه کرده بود که یک «لا اله الا الله» نمی توانستیم بر زبان جاری کنیم. آن شاگرد گاهی مسائل مشکلی را از آن ارواح می گرفت و نمی فهمید، ولی آقای الهی کاملاً می فهمید. 

می فرمود: « ما روح بسیاری از علما را حاضر کردیم، مگر روح دو نفر را که نتوانسیتم احضارکنیم یکی روح مرحوم سید بن طاووس و دیگری روح مرحوم سید مهدی بحرالعلوم رضوان الله علیهما. این دو نفر گفته بودند: « ما وقف خدمت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام هسیتم و ابداً مجالی برای پائین آمدن نداریم.» 

حضرت علامه طباطبایی می فرمودند: « از عجایب و غرایب این بود که وقتی نامه ای از تبریز از طرف برادرم به قم آمد، درآن نامه برادرم نوشته بود که شاگرد ما روح پدرمان را احضار کرد و از او سؤالاتی پرسیدیم و او جواب داد و در ضمن از شما گله ای داشتند که در ثواب این تفسیری که نوشته اید (تفسیرالمیزان) ایشان را شریک نکرده اید.» 

مرحوم علامه می فرمودند: « آن شاگرد ابداً مرا نمی شناخت و از تفسیر ما اطلاعی نداشت و برادر ما هم نامی از من در نزد او نبرده بود و اینکه من پدرم را در ثواب تفسیر شریک نکرده ام، کسی غیر از من و خدا نمی دانست، حتی برادر ما هم اطلاعی نداشت. 
چون راجع به نیت و قلب من بود و آن نه از این جهت بود که می خواستم امساک کنم، بلکه آخر کارهای ما چه ازرشی دارد که حالا پدرم در آن سهیم کنم؛ من قابلیتی برای خدمت خودم نمی دیدم.» (مخفی نماند که تفسیرالمیزان تفسیری است که از صدر اسلام تابه حال مانند آن نوشته نشده و گاهی آن چنان عنان قلم ازدست می رود که جز تأیید الهی و الهام سبحانی محمل دیگری ندارد.) 
به هرحال نامه برادرم که به دستم رسید، بسیار شرمنده شدم و گفتم : « خدایا اگر این تفسیرما نزد تو مورد قبول است و ثوابی دارد، من ثواب آن را به روح پدر و مادرم هدیه نمودم.» 

هنوز جواب نامه برادرم را نفرستاده بودم که باز نامه ای از طرف ایشان به دستم رسید که در آن چنین نوشته شده بود: « ما این بار که با پدر صحبت کردیم، خوشحال بود و گفت خداعمرش بدهد، تأییدش کند، سید محمد حسین هدیه ما را فرستاد.» قابل ذکر است که نقل این داستان برای این بود که اجمالاً احضار ارواح و تجرد و زنده بودن روح را گفته باشیم، اما جواز از این عمل احضار ارواح مورد بحث است و ممکن است شرعاً حرام باشد. مانند علم موسیقی که قطعاً دارای خواص و آثاری است، ولی شارع مقدس بنا به مصالحی، آن را تحریم فرموده است و همچنین است علم سحر و ارتباط با جنّ و تسخیر آنها و تسخیر ستارگان و امثال آن. 

همانطور که گفتیم قیامت انسان با مردن او برپا می شود و لذا اگر فردی متقی و پرهیزکار و اهل طاعت و عبادت حضرت حق تعالی باشد، قبر او باغی از باغهای بهشت می گردد و اگر اهل معصیت و ظلم و طغیان باشد، قبر او گودالی از گودالهای آتش می شود. 

افرادی که با عالم برزخ ارتباطی داشته اند و خداوند حجاب ماده را از جلوی چشم آنها برداشته است، نعمتها و عذابها برزخی را به چشم برزخی دیده اند و حکایات در این مورد اولاً از افرادی که شکّی در تقوا و طهارت و صدق آنها نیست. 
ثانیاً مواردش به قدری زیاد است و قرائن درستی آن به حدّی است که جای هیچ گونه انکاری باقی نمیگذارد. 

مرحوم محدث قمی آقای شیخ عباس که صاحب تالیفات نافعه فراوانی است، می فرمود: « روزی برای زیارت اهل قبور به قبرستان وادی السلام در نجف اشرف رفتم که ناگهان از دور، صدای نعره شتری که می خواهند او را داغ کنند بلند شد. او صیحه ای می کشید و ناله ای می کرد که گویی زمین وادی السلام می لرزید. من به سرعت به طرف صدا رفتم. دیدم شتری در کار نیست، بلکه جنازه ای است که برای دفن آورده اند و این نعره ها از اوست. 

ولی اطرافیان اصلاً متوجه نیستند. این جنازه مرد متعدّی و ظالمی بود که در اولین وهله از ارتحالش به چنین عقوبتی دچار شده بود.» مرحوم آیه الله اقای سید جمال الدین گلپایگانی که از اعاظم علما و مراجع تقلید نجف اشرف بودند و به مقام کرامت نفس و پاکی روح و تزکیه و تهذیب و اجتناب از هواهای نفسانیّه رسیده بودند، می فرمودند: « من در اصفهان نزد دو استاد بزرگ مرحوم آخوند کاشی و مرحوم جهانگیرخان درس اخلاق و سیر و سلوک می آموختم و به دستور آنها به قبرستان تخت فولاد می رفتم. عادت من این بود که شب پنجشنبه و جمعه می رفتم و یکی دو ساعت در بین قبرها حرکت می کردم و در عالم مرگ و ارواح تفکّر می نمودم؛ بعد از چند ساعتی استراحت می کردم و سپس برای نماز شب و مناجات برمی خاستم. 

شبی از شبهای زمستان که برف می آمد و در یکی از حجره ها رفتم؛ خواستم دستمالم را باز کنم و چند لقمه ای غذا بخورم که در این حال در مقبره را زدند و جنازه ای را آوردند و گفتند که متصدّی آن مقبره تا صبح قرآن بخواند و آنها صبح برای دفن جنازه بیایند. همراهیان، جنازه را گذاشتند و رفتند که ناگهان دیدم ملائکه عذاب آمدند و چنان گرزهای آتشین برسر او می زدند که آتش به آسمان زبانه می کشید و فریادهایی از این مرده برمی خاست که گویی تمام قبرستان متزلزل شده بود. 

من از مشاهده این منظره از حال رفتم، بدنم به لرزه در آمد. اما آن صاحب مقبره هیچ نمی فهمید. هر چه به او اشاره کردم که «حال من بد است، در را باز کن!» او نمی فهمید و من هم زبانم قفل شده بود و حرکت نمیکرد. بالاخره به او فهماندم که می خواهم بروم. او گفت: « کجا می روی؟ هوا سرد است. برف آمده، گرگها تو را می درند!» ولی من نمی توانستم به او بفهمانم که طاقت ماندن ندارم. 

به هرحال از مقبره خارج شدم و خود را به سختی به اصفهان رساندم؛ در راه چندین بار به زمین خوردم و یک هفته مریض بودم و استادان من از من پذیرایی می کردند تا کم کم قدری قوه و نیرو گرفتم.» مرحوم آیه الله حاج میرزا جواد آقای انصاری همدانی رحمه الله علیه می فرمود: « جنازه ای را در همدان تشییع می کردند. 
من دیدم او را به طرف تاریکی مبهم و عمیقی میبرند و روح آن مرد در بالای جنازه اش می رفت و پیوسته می خواست فریاد بزند که: « ای خدا مرا نجات بده!» ولی زبانش به نام خدا جاری نمی شد. سپس رو کرد به مردم و گفت: « ای مردم !مرا نجات دهید! نگذارید مرا ببرند!» ولی کسی صدای او را نمی شنید. 

مرحوم انصاری فرمود: « من صاحب آن جنازه را می شناختم.، و مردی ستمگر و حاکمی ظالم در همدان بود.»؛ مرحوم دکتر حسین احسان که بسیار مرد شایسته و دلسوز و خیر خواهی بود می فرمود: « جنازه ای را آوردند به کاظمین . وقتی خواستند جنازه را به طرف حرم مطهر ببرند، من هم مقداری تشییع کردم که ناگهان دیدم یک سگ سیاه مهیب روی جنازه نشسته است. من بسیار تعجب کردم و متوجه نبودم که این سگ،« بدن مثالی» آن جنازه است. آمدیم تا در صحن، دیدم آن سگ از روی تابوت به پایین پرید و گوشه ای ایستاد. جنازه را به داخل حرم بردند و طواف دادند. همین که جنازه را خارج کردند، دوباره آن سگ به روی تابوت پرید و بالای آن جنازه قرار گرفت. 

مرحوم علّامه طباطبایی از مرحوم آیه الله حاج میرزا علی آقای قاضی رحمه الله علیه که استاد ایشان بوده اند، نقل کردند که نزدیکی منزل ما در نجف، زنی از افندیها فوت کرد. افندیها سنّی های عثمانی بودند که به مشاغل حکومتی اشتغال داشتند. 
دختر این زن ضجّه و ناله زیادی می کرد، به طوری که همه را منقلب کرده بود. وقتی خواستند مادر را داخل قبر بگذارند، دختر گفت: « من از مادرم جدا نمی شوم!» هر چه خواستند او را آرام کنند، نشد. 

بالاخره بنا شد دختر را هم کنار مادر بخوابانند و تخته ای بگذارند و سوراخی درست کنند که هر وقت خواست از آن بیرون بیاید. دختر در شب اول قبر، نزد مادر ماند. فردا که آمدند و تخته را برداشتند، دیدند دختر تمام موهای سرش سفید شده است. پرسیدند: « چه شد؟» گفت: « من کنار مادرم خوابیده بودم که دیدم دو مَلَک آمدند و شخص محترمی هم به همراه آنها وارد قبر شد. 

آن دو فرشته از مادرم از خدا و پیغمبر پرسیدند. او جواب داد، اما وقتی پرسیدند: « امام تو کیست؟» آن شخص محترم - که امیرالمؤمنین علیه السلام بوده است فرمود: « من امام او نیستم.» دراین حال، آن دو فرشته چنان گرزی برسر مادرم زدند که آتش به آسمان زبانه کشید.» 

مرحوم قاضی فرمودند: « تمام طایفه آن دختر که همه سنّی مذهب بودند به برکت این دختر، شیعه شدند. » امام صادق علیه السلام فرمود: « رسول خدا صلی اله الله وآله و سلم می فرمود که حضرت عیسی علیه السلام از کنار قبری عبور کردند و دیدند که صاحب آن قبر را عذاب می کنند، سال آینده که از آنجا گذشت، عذاب برداشته شده بود. عرضه داشت: « بار پروردگارا!چه شده که عذاب او قطع شد؟» خداوند وحی فرستاد که ای روح الله این مرد، فرزندی داشت که به سنّ بلوغ رسید و او فردی صالح و نیکوکار است و او راهی را برای مردم هموار کرد و یتیمی را جای داد. پس من به برکت عمل فرزندش از گناه او در گذشتم.»

askdin.com
دوشنبه 28/1/1391 - 20:33
اهل بیت

 1-جناب حموینی در كتاب فرائد السمطین ، ج2 ، ص132 و قندوزی حنفی در كتاب ینابیع المودة ، ج3 ، ص282 نقل می‌كنند كه :

 

روزی شخصی یهودی نزد نبی مكرم صلی الله علیه و آله كه در مسجد بودند آمد و عرضه داشت :
ای پیغمبر بگو: وصیت كیست ؟ چرا كه هیچ پیغمبری نبوده مگر آنكه جانشینی هم داشته است . موسی پیغمبر ما بعد از آنكه هارون از دنیا رفت یوشع بن نون را وصی خود قرار داد . رسول خدا فرمود : وصی من علی بن ابی‌طالب است و بعد از او ... تا آخر روایت .

 

 

با اینكه دودمان بنی امیه و بنی عباس، نهایت تلاششان را كردند تا آثار و فضائل اهل بیت (علیهم السلام) را از بین ببرند و كتاب‌هایی كه می‌نویسند، نامی از اهل بیت (علیهم السلام) نباشد، باز هم می‌بینیم به مراتب، بالاتر از آنچه كه نیاز است و - وقتی یك انسان جستجوگر، دنبال حقیقت می‌گردد - در منابع اهل سنت، مطالب كافی و وافی برای روشن شدن و اتمام حجت وجود دارد:

1-جناب حموینی در كتاب فرائد السمطین ، ج2 ، ص132 و قندوزی حنفی در كتاب ینابیع المودة ، ج3 ، ص282 نقل می‌كنند كه :

روزی شخصی یهودی نزد نبی مكرم صلی الله علیه و آله كه در مسجد بودند آمد و عرضه داشت :

أخبرنی عن وصیّك مَن هُوَ ؟ فما مِن نبیٍّ إلا و له وصیٌّ ، و إنّ نبیّنا موسی بن عمران أوصی الی یوشع بن نون فقال رسول الله : إن وصیی علی بن أبی طالب ، وبعده سبطای الحسن والحسین ، تتلوه تسعة أئمة من صلب الحسین . قال : یا محمد فسمهم لی ؟ قال : إذا مضى الحسین فابنه علی ، فإذا مضى علی فابنه محمد ، فإذا مضى محمد فابنه جعفر ، فإذا مضى جعفر فابنه موسى ، فإذا مضى موسى فابنه علی ، فإذا مضى علی فابنه محمد ، فإذا مضى محمد فابنه علی ، فإذا مضى علی فابنه الحسن ، فإذا مضى الحسن فابنه الحجة محمد المهدی ، فهؤلاء إثنا عشر .

ای پیغمبر بگو: وصیت كیست ؟ چرا كه هیچ پیغمبری نبوده مگر آنكه جانشینی هم داشته است . موسی پیغمبر ما بعد از آنكه هارون از دنیا رفت یوشع بن نون را وصی خود قرار داد . رسول خدا فرمود : وصی من علی بن ابی‌طالب است و بعد از او ... تا آخر روایت .

همچنین از کتاب ینابیع المودة:

( صفحة 445 طبعة اسلامبول ) عن كتاب مودة القربى عن عبد الملك بن عمیر عن جابر بن سمرة قال: كنت مع أبى عند النبی (صلى الله علیه وآله) فسمعته یقول: " بعدی اثنی عشر خلیفة ثم أخفى صوته فقلت لأبی ما الذی أخفى صوته ؟ قال: قال: " كلهم من بنی هاشم " .وقد جاء فی ینابیع المودة للقندوزی الحنفی الباب (94) عن المناقب بسنده عن جابر بن عبد الله الأنصاری قال: قال رسول الله (صلى الله علیه وآله وسلم): یا جابر إن أوصیائی وأئمة المسلمین من بعدی أولهم علی ثم الحسن ثم الحسین ثم علی بن الحسین ثم محمد بن علی المعروف بالباقر ستدركه یا جابر فإذا لقیته فأقرئه منی السلام ثم جعفر بن محمد ثم موسى بن جعفر ثم علی بن موسى ثم محمد بن علی ثم علی بن محمد ثم الحسن بن علی ثم القائم اسمه اسمی وكنیته كنیتی محمد بن الحسن بن علی " المهدی " ذلك الذی یفتح الله تبارك وتعالى على یدیه مشارق الأرض ومغاربها

2- جناب خوارزمی ــ كه اهل سنت از او تعبیر به أخطب خواطب می‌كنند ــ در كتاب مقتل الحسین علیه السلام ، ص95 ، ح203 از نبی مكرم اسلام نقل می‌كند كه :

وقتی من به معراج رفتم به یمین عرش نگاه كردم ، فإذاً علی و فاطمة و الحسن و الحسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و محمد المهدی كأنّه كوكب درّیّ بینهم ،

... دیدم مهدی مانند یك ستاره‌ای در میان آنها می‌درخشد ، پس از سوی خداوند خطاب آمد : ای پیغمبر اینها حجت‌های من و اوصیاء تو هستند و مهدی هم از اینهاست و قسم به عزت و جلالم كه این مهدی از دشمنان من انتقام می‌گیرد و نسبت به اولیاء من كمك و یاور است .

 

3- از جمله بیانیه‌ای كه چند سال قبل از علماء و مفتیان بزرگ وهابیت در عربستان صادر شد و همه آنها آن را امضاء هم كردند كه امام مهدیامام دوازدهم است . .(دکتر عصام العماد)

4- امام رضا (ع) - ایشان بر اساس روایت پیغمبر اسلام در صحیح بخاری هشتمین مایه حفظ و بقای دین مقدس اسلام است.(دکتر عصام العماد) .

5- حدیث جابر بن عبدالله انصاری در کتاب ینابیع باب 76 از مناقب خوارزمی از وائله بن اسقع ابن قرخاب از جابر بن عبد الله انصاری از رسول الله(ص)در مورد خلفا وامامان بعد از خود فرمودند:

اولهم سید الاوصیاء ابوالائمه علی ،ثم ابناه الحسن والحسین،اذا انقضت مده الحسین فالامام ابنه علی یلقب بزین العابدین ، فبعده ابنه محمد یلقب بالباقر، فبعده ابنه جعفر یدعی بالصادق ، فبعده ابنه موسی یدعی بالکاظم ، فبعده ابنه علی یدعی بالرضا ، فبعده ابنه محمد یدعی بالتقی والزکی، فبعده ابنه علی یدعی بالنقی والهادی ، فبعده ابنه الحسن یدعی بالعسکری ، فبعده ابنه محمد یدعی بالمهدی والقائم والحجه فیغیب ثم یخرج فاذا خرج یملاء الارض قسطا وعدلا کما ملئت جورا وظلما.

 shamimshia.com

 

يکشنبه 27/1/1391 - 14:46
سلامت و بهداشت جامعه

از منظر طبّ سنّتی، برای داشتن زندگی سالم، ضروری است که شش اصل مورد مداقّه قرار گیرند. این شش اصل که در واقع، بنیان بهداشت در طبّ سنّتی را تشکیل می دهند؛ عبارتند از:  ۱ـ استفراغ و احتباس ۲ـ اعراض نفسانی ۳ـ هوا ۴ـ حرکت و سکون ۵ـ خواب و بیداری ۶ـ خوردن و آشامید
 ۱- استفراغ و احتباس: استفراغ از ریشه فراغت می باشد و در طب به معنی آزاد و رها شدن بدن از دست مواد نامتعادل و غیرطبیعی می باشد؛ به عبارت دیگر استفراغ یعنی زدودن سموم و مواد زایدی که در هر یک از مراحل هضم و متابولیسم مواد غذایی ایجاد می شود. اگر فردی غذا به اندازه کافی بخورد ولی دفع مدفوع، ادرار و یا تعریق کافی نداشته باشد دیر یا زود دچار مشکل خواهد شد؛ همچنین اگر فردی غذای کافی بخورد ولی بیش از اندازه دفع مدفوع، ادرار و یا تعریق داشته باشد و به عبارت دیگر استفراغ بیش از اندازه داشته باشد نیز دچار مشکل می شود.

استفراغ ها به دو دسته طبقه بندی می شوند:

* استفراغ طبیعی: مانند دفع گازهای سمی از طریق ریه، دفع مدفوع، دفع ادرار، تعریق، عادت ماهیانه، عطسه، سکسکه، دفع باد، جمع شدن ترشحات در گوشه چشم هنگام بیدار شدن از خواب صبحگاهی، ترشحات واژن و دفع منی. این موارد هر کدام باید به اندازه متعادل انجام شود و افزایش و کاهش هرکدام می تواند به بیماری منجر شود. نوع دیگر استفراغ های طبیعی وقتی اتفاق می افتد که مواد زاید بیش از اندازه در بدن جمع شده است و بدن سعی می کند به طریقی این مواد زاید را دفع کند؛ مثل اسهال، خونریزی از بینی، سرفه، تب و آبریزش از بینی. در این نوع از استفراغ های طبیعی معمولا علائم خفیف و مدت آن محدود است. در این موارد بدن در حال تلاش برای حفظ تعادل خود می باشد و ضمن اینکه فرد و پزشک، گوش به زنگ هستند تا مشکلی بروز نکند، باید به قوای طبیعی بدن فرصت داد تا خودشان، مسأله را حل و فصل کنند و دفاع طبیعی خود را انجام دهند.

* استفراغ ایجاد شده توسط پزشک: در این مورد پزشک متوجه می شود که مواد زاید و سموم در بدن ذخیره شده اند و قوای طبیعی بدن نتوانسته اند به اندازه کافی آنها را دفع نمایند و در اینجا طبیعت نیاز به کمک طبیب دارد. طبیب با ایجاد اسهال، تعریق، افزایش ادرار، فصد، حجامت، سونا و یا تدابیر روحی و روانی و تدابیر دیگر به یاری طبیعت می شتابد و به سیر طبیعی دفع مواد زاید و سموم کمک می کند.

۲- اعراض نفسانی: حالات روحی و روانی مانند خشم، نگرانی، غم، خجالت و ترس نیز مانند بقیه اعمال طبیعی بدن، جزء اعمال طبیعی بدن می باشند و بروز هر یک از این حالات موجب تعادل در مزاج اصلی انسان می گردد و سلامتی و سعادت بشر را به ارمغان می آورد. افزایش و کاهش این حالات که مستقیم و غیرمستقیم روی متابولیسم، گردش خون، تنفس، ترشحات دستگاه گوارش و غدد داخلی و عضلات تأثیر دارند می توانند معضلات و مشکلات پیچیدۀ جسم و روان را برای انسان به وجود بیاورند. بنابر اصل استفراغ نباید با بروز طبیعی و منطقی این حالات روانی مقابله نمود و البته افراط و تفریط در این حالات روانی نیز پسندیده نمی باشد.

۳- هوا: طبع هوا نسبت به روح و روان انسان، بسیار سردتر است و دو عمل را برای آن انجام می دهد: ۱- تـرویـح و جـلوگیری از احتباس. ۲- پالایش.

* خصوصیات هوای مطلوب:

۱- آزاد باشد و بین سقف و دیوارها محبوس نباشد.(به شرط سلامت هوای بیرون.)

۲- صاف و پاکیزه باشد.

۳- عاری از موادّ خارجی باشد.(دود و بخار و …)

۴- بخار مسیل ها، جنگل ها، کشتزارها، گردشگاه ها و … با آن مخلوط نشده باشد.

۵- گاهگاهی نسیمی در آن بوزد.

۶- هوای زیر و اطراف درختهایی مثل گردو و انجیر و کشتزارهای کلم، برای تنفّس، بسیار نامناسب است.

۷- هوای زمین های پست و هوای محبوس بین درّه ها که به سرعت، گرم و به سـرعـت، سرد می شوند؛ نامطلوب است.

۸- هوای محبوس بین دیواره های نمناک که درآنها آهک به کار رفته است و نیز هوای بناهای نوساز، هوای بدی است.

۹- سالم ترین هوا، هوایی است که موافق مزاج و طبیعت آن فصل باشد. افراط(مثل سرمای بیش از حدّ معمول زمستان) یا تفریط( مثل گرم بودن زمستان)، هوا را ناسالم می کند.

* تأثیر هوا بر بدن:

۱- هوای گرم:

گرم معتدل: خروج خون به سمت بیرون بدن و سرخی پوست.

گرم غیر معتدل: گداختن خلط ها و سستی بدن.

گرم افراطی: گداختن شدید؛ زردی رنگ؛ تعریق زیاد؛ کاهش ادرار؛ ضعف هضم و تشنگی مفرط.

۲- هوای سرد: استواری بدن؛ تقویت هضم؛ نگهداری رطوبت ها در بدن؛ خشکی پوست؛ افزایش ادرار؛ کاهش مدفوع(به علّت انقباض ماهیچه های مقعد و تبدیل بخش آبکی مدفوع به ادرار)

۳- هوای مرطوب: نرمی پوست و طراوت و شادابی.

۴- هوای خشک: خشکی پوست و پژمردگی بدن.

* تأثیرات فصل ها:

۱- بهار: معتدل است و باعث اعتدال خون و سرخی رخسار می شود. در این فصل، خلط های راکد، به جریان می افتند و بیماری های مزمن بروز می کنند؛ به خصوص اگر فرد در زمستان، زیاد، خورده و کم، ورزش کرده باشد. این امر، باعث دگرگونی خون، خون دماغ، انواع ورم و دمل و جوش، خواب آلودگی و بعضی از انواع سرفه می شود. جنبش های مفرط بدنی و روانی و خوردن گرمی ها، این مسایل را تشدید می کند. بهترین کار در بهار، کم کردن خون(فصد، حجامت و …) و کم خوردن و کم نوشیدن است. برای کودکان و نوجوانان، بهترین فصل است امّا بلای جان دموی هاست که به خواب و خمیازه و کش آوردن بدن، گرفتارند. بهار برای سوداوی ها نیز، فصل خوشایندی است.

۲- تابستان: گرمای گدازنده آن، باعث کاهش نیرو و کم شدن کنش های طبیعی، زردی رخسار، بی خوابی و ضعف دسـتـگاه گـوارش می شود. در تابستان های بسیار گرم، لاغری و انواع تب ها شایع می شود. بیماری های تابستان، طولانی نمی شوند.( در افراد قوی، گرمی هوا به پختن و دفع سریعتر خلط فاسد کمک می کند و در افراد ضعیف، این گرما فرد را ضعیف تر نموده و می کشد.) تابستان، فصل شادابی پیران است امّا صفراوی ها( به خصوص صفراوی های جوان) در این فصل، به عذاب الیمی مبتلا می شوند. درمان درد تابستان، پرهیز از افراط در جنبش ها و پناه آوردن به خنکی های مرطوب معتدل(هندوانه، خیار و …) است.

۳- پاییز: در این فصل، طبع هوا تغییر می یابد؛ نیروی فرد از تابستان، تحلیل رفته است؛ خلط های سوخته در تابستان، به دلیل سرد شدن هوا، در بدن محبوس می شوند و مصرف میوه نیز افزایش می یابد؛ به همه این دلایل، پاییز، بیشترین بیماری ها را به ارمغان می آورد که از جمله انواع سرطانها، درد های مفصلی، مشکلات ادراری، دردهای سیاتیکی، کـنـدی حـرکات روده ها، بیماری های ریوی، درد کمر و رانها، ضعف نیروی هاضمه و دفع و در نتیجه افزایش شیوع کرم های گوارشی را می توان نام برد. این فصل باعث دردسر سوداوی هاست.

۴- زمستان: در این فصل، گرما به درون بدن می رود؛ مصرف میوه کم می شود؛ مردم، بیشتر غذاهای سبک می خورند؛ بعد از غذا استراحت می کنند و به وسایل گرمازا پناه می برند؛ لذا در زمستان، دستگاه گوارش، بهترین حالت را دارد. اکثر بیماری های این فصل، بلغمی هستند مثل ورم های سفید، زکام، ذات الرّیه، گلودرد، درد پهلو و پشت، سردرد، بیماری های عصبی( به ویژه افسردگی)، سکته و صرع. خشکی پوست در زمستان شایع است. این فصل مایه دردسر پیران و راحتی میانسالان است و بدترین فصل برای بلغمی مزاج هاست.

* مزاجها:

صفراوی ها، نیازی همیشگی به هوای خنک و تازه دارند.

بلغمی ها، هوایی کمی گرم و کمی خشک را می پسندند؛ لباس منـاسـب و گرمـای کـافـی به خصوص در هوای مرطوب توصیه می شود.

دموی ها، باید در گرما به سرما و در سرما به گرما پناه ببرند و به ویژه از هوای گرم و مرطوب پرهیز نمایند.

سوداوی ها، بیش از هر چیز،  باید به فکر درمان خشکی شدید پوستی زمستانه خود باشند و از هوا، محیط و فعالیتهایی که موجب افزایش سردی و خشکی می شوند خودداری کنند.

* دستور تنفس طبی

در حالت نیمه دراز کشیده، نفس کاملا عمیق بکشید و سینه های خود را از هوای تمیز پر نمایید. به مدت ۵ ثانیه نفس خود را حبس نموده و سپس آرام آرام طی حدود ده ثانیه نفس را بیرون دهید. حدود یک ثانیه مکث نموده؛ سپس ده بار دستور فوق را تکرار نمایید. آرامش و احساس نشاط بر شما چیره خواهد شد. در شرایط تنش، می توانید روزانه چندین بار از این دستور بهره بگیرید حتی در حالات معمولی نیز به آرامش شما کمک خواهد نمود.

۴- حرکت و سکون:

۱- ورزش در حدّی که رنگ و روی انسان، سرخ شود و عرق او در بیاید کفایت می کند؛ بنابراین؛ تمام ورزش های سنگین و حرفه ای، برای سلامتی انسان، مضر هستند.

۲- نوع و میزان ورزش، باید بر اساس سن، جنس، مزاج، فصل و … تعیین شود.

۳- در ورزش، حرکات مفاصل باید دارای نیروی مقابل و کنترلی باشد و حرکت سریع مفصل تا انتهای دامنه حرکتی، بسیار خطرناک است.

۴- ورزش های غیر ایزومتریک(وزنه برداری، پرورش اندام و …) اصولا هیچ یک از اهداف ورزش طبّی را برآورده نمی کنند.

۵- نیاز بانوان به ورزش کردن، بسیار کمتر از آقایان است، به نحوی که اغلب، همان فعّالیت روزانه، برای سلامتی ایشان کفایت می کند. هرگونه فعّالیت سنگین ورزشی، به شدّت، سلامتی بانوان را به مخاطره می اندازد.

۵- خواب و بیداری:

* علّت نیاز به خواب: بر اثر حرکات آدمی در بیداری و گردش دائمی حرارت غریزی، به تدریج، روح( که لطیف تر از جسم است.) و نیز اخلاط بدن، دچار تحلیل می شوند که حاصل آن ضعف قوّت روح، درماندگی، سستی، تباهی اندیشه و رأی و … اسـت.( در بیداری طولانی مدّت، جسم نیز به تدریج دچار تحلیل می شود.) بنابراین، انسان نیاز به حالتی دارد که این مشکلات را جبران نماید.

* ماهیّت خواب: در طول بیداری، به تدریج، رطوبتی صاف و پاکیزه، از سوی جسم به سمت دماغ متصاعد می شود که بین این دو، حایل می شود و قوّت نفس را از کار کردن باز می دارد. این رطوبت، مشابه ابری است که از تـابـش خـورشید بر دریا به وجود می آید و مانع از رسـیـدن نـور  بـه دریا می شود. با درک ماهیّت این رطوبت، فهم مسایل و مشکلات خواب، بر ما آسان خواهد شد.(پـرخوابی در بهار، پـرخـوابی دمـوی هـا و بـلـغـمـی ها و کم خوابی صفراوی ها، خواب آور بودن غذاهایی مثل ماست، …)

* آثار خواب طبیعی:

۱- خواب، حرارت غریزی را به درون بدن می برد و متوقف می کند و مانع از تحلیل آن می شود؛ بنابراین باعث قدرت گرفتن تمام قوای طبیعی بدن می شود.

۲- درونی شدن حرارت غریزی؛ سرد شدن سطح بدن و نیاز به پوشش در خواب را به دنبال دارد.

۳- درونی شدن حرارت غریزی باعث بهتر شدن هضم غذاها و نیز پختن خلط ها و موادّ موجود در بدن می شود. این مسأله از سویی سوخت بدن را فراهم و از سویی آن را برای دفع موادّ زاید آمـاده می کند. به عبارت دیگر، خواب، موادّی که آمادگی هضم یا پختن را دارند؛ گرم کرده، آنها را با خون، هم مزاج می کند؛ این گرمی در سراسر بدن پخش می شود و بدن با حرارت غریزی پر می شود.

۴- در خواب، همه استفراغهای بدن( به جز عرق) کم می شوند ولذا قوای بدن، حفظ، و درماندگی از بین می رود. فقط تعریق در خواب زیاد می شود که ناشی از کامل بودن هضم است نه ناشی از استفراغ. تعریق بیش از حدّ در خواب نیز می تواند علل مختلفی داشته باشد که شایعترین آن، پرخوری است.

۵- به علّت تحلیل کمتر و هضم کاملتر، رطوبت بدن در خواب بالا می رود.

۶- بیشترین بهره را از خواب، دماغ می برد.

* خواب زیاد: خواب اگر از حدّ بیشتر شود؛ اثراتی معکوس خواهد داشت و با احتباس حرارت غریزی، قوّتها را کاسته، نیروی نفسانی را کند و کم احساس و مغز را سنگین می کند. خواب زیاد به ویژه برای افراد سرد مزاج و رطوبتی بسیار مضرّ است چرا که علاوه بر افزایش رطوبت، به علّت کم شدن تحلیل موادّ و احتباس حـرارت غریزی، سـرمـا را نـیـز می افزاید و  بـیمـاری هـای ناشی از آنها را زیاد می کند.

* بی خوابی: به علّت زیاد بودن تحلیل و استفراغ، حرارت و خشکی بدن زیاد می شود و صفرا غلبه پیدا می کند و به ویژه برای مردم نحیف و خشک مزاج، بسیار مضرّ است.

* خواب بامداد: اگر انسان در بامداد و قبل از آن که حرکت یا ورزشی کند یا چیزی بخورد؛ بخوابد؛ به سستی، سردی، ماندگی و خشکی مبتلا خواهد شد.

* خواب روز: باعث افزایش بلغم، نزله(ترشّحات پشت حلق)، تباهی چهره، بزرگی طحال، کسالت و کم شدن اشتها خواهد شد.

* گرسنه خوابیدن: چون در وقت خواب، حرارت غریزی به سمت داخل میل می کند؛ باید غذایی باشد که آن را هضم نماید در غیر این صورت، به هضم خود بدن خواهد پرداخت که حاصل آن کاهش کلّی قوای بدنی، لاغری و ضعف حرارت غریزی و سردی بدن خواهد بود.

* خوابیدن با شکم پر: اگر در وقت خواب، شکم انباشته از غذا باشد و هضم دچار مشکل شود؛ به ویژه در مورد غذاهای دیرهضم و سنگین، بدن دچار سردی خواهد شد.

* خواب در طبایع مختلف:

صفراوی: ۷-۶ ساعت خواب شـبـانـه تـوصیه می شود. از بی خوابی و کم خوابی (کمتر از ۵ ساعت) و دیر وقت به رختخواب رفتن خودداری کنند. مصرف غذاهای سـرد و رطوبتی در مـواقـع بی خوابی، مفید است.

دموی: ۷-۶ ساعت خواب شبانه کافی است. همه افراد از زود به رختخواب رفتن و زود بیدار شدن بهره می بینند ولی افراد دموی مزاج حتی المقدور این دستور را اجرا نمایند.

بلغمی: سعی کنند از ۸ ساعت بیشتر نخوابند اگرچه کمتر شدن این میزان هم، مطلوب است. سعی کنند قبل از طلوع آفتاب از خواب برخیزند تا از تولید بلغم اضافه خودداری شود. خوابیدن در طی روز و همچنین یک ساعت قبل از غروب بسیار مضر است و موجب افزایش بلغم می گردد و سنگینی سر و التهاب سینوس ها و کند شدن رفتارهای مغزی را موجب می شود.

سوداوی: حدود ساعت ۱۰ شب به رختخواب رفته، ۷-۶ ساعت استراحت نمایند.

۶- خوردن و آشامیدن: به علّت اهمّیت این مبحث، در مقاله ای جداگانه به آن خواهیم پرداخت.

منابع:

۱- قانون ابن سینا.

۲- سلامتی و مکاتب مختلف پزشکی؛ دکتر محسن ناصری.

۳- یادداشت ها و جزوات دوره آموزشی مؤسّسه تحقیقات حجامت ایران.

shiateb.ir

 
يکشنبه 27/1/1391 - 6:19
معرفی کتاب و بازی های آموزشی

...دراین فصل راهکارهایی را برای ازبین بردن فقر مطرح نموده است که تدبیر مناسب وصحیح برای زندگی ، کسب تجارت و کار ، ازدواج وتشکیل خانواده ، نگاهداری گوسفند ، آموختن هنر ، صبح زود به دنبال کار رفتن و میانه روی وقناعت از جمله آنهاست 

 یار مهربان 118

 

نویسنده: سید کبیرحسینی

تهیه: آقای مقدس زاده

پخش:اسفند 1389

........
بنام خداوند بخشنده مهربان        به رحم کرامت یم بی کران 
یاران مهربان!  سلام های گرم ما را پذیرا باشید امروز طبق معمول روزهای دیگر حضور شما رسیدیم تا کتابی دیگری را خدمتتان معرفی کنیم مسلما ازآشنایی با کتاب امروز خوشتان خواهد آمد پس همراه ما باشید
موزیک

یاوران صمیمی!
نام کتاب امروز گنجینه آداب اسلامی است که آقایان  محمد رضا ومحسن آشتیانی آن را در سه بخش  تألیف نموده اند این کتاب در 672 صفحه توسط مؤسسه نشر زهیر به چاپ رسیده است وچاپ چهارم آن در زمستان سال 1386 انجام یافته است  بخش اول کتاب به آداب اقتصادی اختصاص یافته است این بخش دریازده فصل تدوین شده است در فصل اول به موضوع( شروع  کار) پرداخته است در فصل دوم چگونگی تجارت را بیان داشته است 
موزیک

یاوران برنامه!
در فصل سوم آداب مبارزه با فقر وبیماری را مطرح کرده است دراین فصل راهکارهایی را برای ازبین بردن فقر مطرح نموده است که تدبیر مناسب وصحیح برای زندگی ، کسب تجارت و کار ، ازدواج وتشکیل خانواده ، نگاهداری گوسفند ، آموختن هنر ، صبح زود به دنبال کار رفتن و میانه روی وقناعت از جمله آنهاست در فصل چهارم آداب برخورد با حق الناس را آورده در فصل پنجم از امانت داری سخن گفته در فصل ششم شیوه های انفاق کردن را مطرح نموده در فصل هفتم درباره حفاظت محیط زیست صحبت کرده ودر فصل هشتم آداب مبارزه با نگرانیها را بیان داشته است دراین فصل موضوعاتی را که انسان امروز ازآن رنج می برند بیان داشته است که از جمله آنها : احساس تنهایی ، احساس پوچی و بی هدف بودن زندگی ، تصویر وحشتناک از چهره مرگ ، احساس ناخشنودی و عدم اشباع کامل ، بدبینی آزار دهنده ، ترس از آینده ، احساس گناه وشرمساری و روی آوردن به زندگی تجملی است 
موزیک

دوستان ارجمند!
مؤلفان در فصل نهم این بخش روش دلداری دادن به مصیبت دیدگان را مطرح نموده اند دراین فصل می خوانیم : از علی ع است که فرمود : آنگاه که رسول خدا ص کسی را تسلی می داد می فرمود : خدا به شما اجر دهد وشما را رحمت کند در ادامه چگونگی تسلیت دادن پیامبررا بیان نموده که مصیبت دیده ای را در مرگ فرزندش اینگونه تسلیت داد : خدای تعالی اجر و پاداش تو را عظیم گرداند  وصبر وبردباری بر تو الهام نماید وبه ما وتو توفیق شکر گزاری مرحمت فرماید زیرا جانهای ما و خاندان وفرزندان ما از مواهب گوارای خدای عزو جل می باشد که به عنوان امانتی به ما سپرده شده است ... 
موزیک

همراهان گرامی!
در فصل دهم از آداب برخورد با ضعفا ومستمندان سخن گفته است دراین فصل می خوانیم : روش تربیتی اسلام چنین است که مسلمانان به آنچه در پیرامونش رخ می دهد بی تفاوت نیست پیامبردر حدیثی معروف فرمود : هر مسلمانی که از برادرش استمداد کند و از او کمک بطلبد اما یاری نشود و آن که از کمک ویاری کردن دریغ می ورزد مسلمان نیست  و سرانجام در فصل پایانی این بخش آداب پرستاری را بیان نموده است 
موزیک

دوستان گرامی!
 نویسندگان در بخش دوم آداب اجتماعی را مطرح ساخته ودر آن چهارده فصل را آورده است درفصل اول آداب اجتماعی اسلام را آورده است در فصل دوم از آداب سفره سخن گفته است فصل سوم این بخش را به آداب مسواک ونظافت اختصاص داده ودر فصل چهارم موضوع میهمان ومیزبان را مطرح ساخته است در فصل پنجم این بخش از آداب رفاقت سخن گفته است دراین فصل آمده است : باید مواظب باشیم بچه ها وجوانهای ما از دختر وپسر با چه افرادی رفت وآمد دارند باید بدانیم که رفیق فوق العاده در زندگی انسان مؤثر است در سعادت وشقاوت بچه ها ، جوانها ، و در سعادت وشقاوت همه تأثیری بسزایی دارد ودر فصل بعدی آداب مسافرت را بیان داشته است 
موزیک

یاوران صمیمی برنامه!


مؤلفان در فصل هفتم درباره ازدواج صحبت کرده اند دراین فصل وظایفی را برای بانوان بیان داشته که برخی ازآنها : محبت به شوهر، احترام به شوهر ، عیب جویی نکردن ، حجاب اسلامی ، سپاسگزاری ، چشم پوشیدن از غیر شوهر و رازنگهداری همچنین اعمالی چون مهرورزی ، خوش اخلاقی ، ترتیب اثر ندادن به حرف بدگویان ، بدبین نبودن ، پرستاری از همسر و رعایت پاکیزگی را از جمله وظایف شوهر دانسته است 
موزیک
یاوران همراه!
ادامه فصلهای بخش دوم و بخش سوم کتاب را در برنامه بعد معرفی خواهیم کرد امید که بتوانید کتاب گنجینه آداب اسلامی را که آقایان  محمد رضا ومحسن آشتیانی تألیف نموده اند تهیه نموده واز آن کمال استفاده را بنمایید

تا  برنامه بعد ومعرفی یار مهربان دیگر بدرود و خدا نگهدار    

شنبه 26/1/1391 - 5:35
معرفی کتاب و بازی های آموزشی

در پیشگفتار کتاب آمده است : برخی افکار واحساسات ، همچون خشم ، و ترس ، تأثیر منفی شدیدی در بدن می گذارند ولی در مقابل ، افکاری نظیر تجسم یک مکان خوش ودلپذیر ، تأثیرشان بر بدن مثبت است پزشکان معتقدند برخی افکار ممکن است از طریق افزایش استرس ویا تضعیف سیستم ایمنی بدن ، باعث بیماری گردند. از طرف دیگر ، امروزه ما ازاین مسأله آگاه گشته ایم که برخی افکار یا جریانات فکری در بهبود بیماریها واحساس سلامتی نقش مهمی به عهده ما دارند... درادامه می خوانیم : شما می توانید با مطالعه این کتاب و تعقیب روشهای گام به گام واجرای تکنیکهای مندرج در آن زندگی خود را ازاین رو به آن رو کنید تکنیکهای سیلوا به قدری ساده می نمایند که آدمی را در مؤثر بودنشان به شک می اندازند ولی نتایج معجزه آسا ورضایت بخش این تکنیکها حتی شکاکترین افراد را نیز قانع خواهد ساخت

 

یار مهربان 117

نویسنده: سید كبیرحسینی

تهیه: مقدس زاده

پخش: اسفند 1389

.......

بنام خدا ! خدای بزرگ ومهربان ویاورو مددکار همگان! وسلام وتحیت خدمت شما یاوران برنامه وکتاب دوستان گرامی! برای یکایک شما عزیزان آرزوی سلامتی وعافیت داریم ودر خدمت شما هستیم با معرفی کتابی دیگر 
موزیک 
همراهان گرامی!

نام کتاب امروز دستان شفابخش است كه خوزه سیلوا و دكتر رابرت استون آن را دریك پیشگفتارویازده فصل تدوین نموده اند این كتاب به همت مجید پزشكی به فارسی ترجمه شده است روی جلد كتاب نوشته شده است (پرفروش ترین كتاب شفابخشی) چاپ چهلم این كتاب در سال 1387 انجام شده است این كتاب در304 صفحه توسط انتشارات نسل نواندیش به چاپ رسیده است  در پیشگفتار كتاب آمده است : برخی افكار واحساسات ، همچون خشم ، و ترس ، تأثیر منفی شدیدی در بدن می گذارند ولی در مقابل ، افكاری نظیر تجسم یك مكان خوش ودلپذیر ، تأثیرشان بر بدن مثبت است پزشكان معتقدند برخی افكار ممكن است از طریق افزایش استرس ویا تضعیف سیستم ایمنی بدن ، باعث بیماری گردند. از طرف دیگر ، امروزه ما ازاین مسأله آگاه گشته ایم كه برخی افكار یا جریانات فكری در بهبود بیماریها واحساس سلامتی نقش مهمی به عهده ما دارند... درادامه می خوانیم : شما می توانید با مطالعه این كتاب و تعقیب روشهای گام به گام واجرای تكنیكهای مندرج در آن زندگی خود را ازاین رو به آن رو كنید تكنیكهای سیلوا به قدری ساده می نمایند كه آدمی را در مؤثر بودنشان به شك می اندازند ولی نتایج معجزه آسا ورضایت بخش این تكنیكها حتی شكاكترین افراد را نیز قانع خواهد ساخت
موزیک 
دوستان گرامی!

 فصل اول كتاب درباره نقش ذهن وروان در بیماری و سلامتی است فصل دوم به متد سیلوا وكار كرد آن می پردازد در فصل سوم   از شروع استفاده از متد سیلوا برای شفابخشی خود سخن می گوید در فصل چهارم كمك به شفا یابی دیگران را مطرح می نماید دراین فصل علت بیماریها ضعف سیستم دفاعی بدن دانسته می شود و علت تضعیف سیستم دفاعی بدن فقط استرس دانسته شده است و علت عمده ایجاد استرس هم احساس گناه ، احساس فقدانی عمده یعنی از دست دادن شخص یا شئ مهم و همچنین زندگی و اشتغال در محیط وشرایطی كه فرد نسبت به آنها شدیدا احساس تنفر می كند دانسته شده است  دراین فصل نویسنده علاوه می كند : علاوه بر این سه عامل ، عوامل استرس آور دیگری نیز وجود دارند كه ممكن است تأثیرات عمده ای بر روی سیستم ایمنی بدن داشته باشند فی المثل اگر شما در حالی كه دیرتان شده ، درایستگاه منتظر اتوبوس  باشید ، دراین صورت گذشت هرثانیه ای برای شما استرس آور خواهد بود 
موزیک 
همراهان ارجمند!

فصل پنجم به خانه تكانی ذهنی و ایجاد فضایی مناسب جهت شفابخشی اشاره دارد دراین فصل برای مقابله با استرس پیشنهاد می كند : هنگام شب كه به بستر می روید ، در ذهنتان فعالیتهایی را كه در آن روز انجام داده اید مرور كنید ... به خودتان ذهنا تأكید كنید فردا عملی انجام خواهید داد كه عمل امروزتان را جبران كند ... 
موزیک 
شنوندگان گرامی!

درفصل ششم به كمكهای اولیه متد سیلوا می پردازد در فصل هفتم بهبودی از بیماریها با استفاده از متد سیلوا را مطرح می نماید دراین فصل با عنوان مقابله با اختلالات جسمانی آمده است : استرس ، سبب تمام نابسامانیهای وضعیت عمومی سلامتی ما می باشد مقابله با اضطراب از نظر من بسیار بهتر است از مقابله با نابسامانیهای كلیه ؛ چراكه ریشه یك مشكل در مراحل اولیه ، بهتر از آن است كه اجازه دهیم این مشكل وخیم ترشود وبه مشكل بزرگتری تبدیل گردد وسپس با این مشكل بزرگتر به مقابله برخیزیم . فصل هشتم به موضوع (موردهدف قرار دادن اختلالات خاص جسمانی) اختصاص یافته است در فصل نهم كمك به شفایابی دیگران از راه دور را مطرح نموده است ودر فصل دهم سایر اختلالات جسمانی كه با متد سیلوا قابل درمان هستند مطرح شده است وفصل پایانی به موضوع كاربردهای والای متد سیلوا پرداخته شده است دراین فصل با عنوان استفاده از سطح آلفا برای انتخاب همسر آمده است : گفته می شود كه فقط حدود بیست فیصد ازدواجهایی كه صورت می گیرد ، براساس یك انتخاب صحیح قرار داشته است میزان بالای طلاق خود شاهدی برای این مدعا است این در صورتی است كه اگر یكی از زوجین با استفاده از متد سیلوا وقرار گرفتن در سطح آلفا همسر خود را انتخاب كند احتمال انتخاب صحیح آنها بیش از هشتاد فیصد خواهد بود

موزیک 
خوب دوستان گرامی بدینترتیب به پایان یکی دیگر ازبرنامه های کتاب یار مهربان رسیدیم امید واریم کتاب دستان شفابخش نوشته خوزه سیلوا ودكتر رابرت استون را تهیه واز آن کمال استفاده را ببرید 

تا برنامه بعد خدا یارو نگهدارتان   

 

پنج شنبه 24/1/1391 - 6:16
سخنان ماندگار

امام صادق (علیه السلام):

المُؤمِنُ حَسَنُ المَعُونَةِ، خَفِیفُ المَؤُونَةِ، جَیِّدُ التَّدبِیرِ لِمَعِیشَتِهِ، لا یُلسَعُ مِن جُحرٍ مَرَّتَینِ.

مؤمن یاور خوبی است، کم هزینه است و زندگی اش را به خوبی تدبیر می‌کند
 و از یک سوراخ دوبار گزیده نمی‌شود
.

A Believer is a good aid, his living costs are low, and he thinks of his living costs much and is very careful.

الکافی، ج 3، ص 241

 

دانشكده علوم حدیث

چهارشنبه 23/1/1391 - 9:55
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته