• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 551
تعداد نظرات : 968
زمان آخرین مطلب : 4714روز قبل
اهل بیت

تصاویر ویژه محرم سال 1389

زن خولی میگه نصف شب از خواب بیدار شدم دیدم آشپزخانه نورانی شده آهسته آهسته اومدم تا به آشپزخانه رسیدم دیدم یک عده زن سیاه پوش کنار تنور دوره زدن دیدم یکی از آنها دست به داخل تنور برد ویک سرزخمی ونورانی را برداشت وروی دستانش گرفت وباناله گفت مادرت قربونت بشه .

پسرم ؛پسرم؛گفت و پسر مظلومش را گریاند

حضرت زهرا گاهی میگفت

ای گل سینه ام وای پسرم؛چطوری خاکستراز رخسارت پاک کنم

حسینم خولی تورادر دودمانش مهمان کرده ؛ خانه اش ویران شود که تورادر جهان خارکرد.

پسرعزیزم چرابه خانه این ناکس آمدی میدانی که تورادرکجا بزرگ کرده ام؟در خانه ای مهمان شدی که مهمان را کشتند وسرت رابه نیزه کردند.

حسینم وقتی شمرپست پا روی سینه ات می گذاشت من آنجا بودم وباچشمانم دیدم که چطور دست وپامیزدی.

حسینم شیری که خواهرت زینب از سینه ام خورده حلالش باشه اگرزینب نبود سجادت می سوخت .زینبم وقتی خودش را به آتش میزد گفت ای خدا مدد وبا این کارش نگذاشت زمانه از نسل تو خالی بماند

حسینم از بین24 چادرت23 تای آن سوخت و دودش به آسمان رفت تا آسمان هم عزادر باشه .

حضرت زهرا وقتی دید حسینش سکوت کرده گفت:

پسرم غریبه نیستم بخت سیاه مادرتم ؛مادری که سر زخمی ات را روی دست گرفت و شمر را به گریه انداخت

حسینم انقدربه من ناز نکن آخه من مهمان توام چشمان خون آلودت را باز کن وبه مادرت خوش آمد بگوحسین جان از راه دور آمده ام . 

سرزخمی امام حسین تاب نیاورد وبه حرف آمد وگفت:

مادر از این خیال بگذر چشمانم را نمی توانم باز کنم خون در چشمانم پرشده نمی توانم بازشان کنم

مادر به همه دردهایم باخبری. میدانم به خاطر من دربه در شده ای .هرشب صدایت را می شنوم که ناله میکنی

مادر از وقتی تنوررا منزلگه خود کرده ام چشم به راهت بودم می دانستم به سر زخمی ام سر خواهی زد

ای مادرم

سرم را روی سینه ات نگه ندار وروی زمین بگذار دستت شکسته و سینه ات زخمی است

مادر تورا به جان رقیه ام انقدر منو خجالت نده

مادر دورت بگردم چرا به اینجا آمدی مرا رها کن پاشو به کربلا برو و به خیمه سوخته ام سری بزن

مادر دستانت را باز کن تا بلکه رقیه ام بی تابی نکند وبخوابد

حضرت زهرا بادل شکسته گفت

ای پسرم که خانه خرابم کردی ؛بخواب

ای پسرم که مرا به خانه خونخواه آوردی ؛بخواب

التماس دعا

دوشنبه 15/9/1389 - 9:23
شعر و قطعات ادبی

سالها گفتیم ما از کربلا                    از شهید عشق و میدان بلا

از غمش بر سینه و بر سر زدیم           بوسه بر گهواره اصغر زدیم

بازهم گفتیم:مظلوماحسین                 بیکس وبی بال وپر،تنها حسین!

 

 

فرصت دهید گریه كند بی صدا، فرات         با تشنگان بگوید از آن ماجرا، فرات

 

گیرم فرات بگذرد از خاك كربلا           باور مكن كه بگذرد از كربلا، فرات

چشم فرات در ره او اشك بود و اشك        زان گونه اشك‌ها كه مرا هست با فرات

 

حالی به داغ تازه‌ی خود گریه می‌كنی          تا می‌رسی به مرقد عباس، یا فرات

 

از بس كه تیر بود و سنان بود و نیزه بود     هفتاد حجله بسته شد از خیمه تا فرات

 

از طفل آب، خجلت بسیار می‌كشم              آن یوسفم كه ناز خریدار می‌كشم

 

در مشك تشنه، جرعه‌ی آبی هنوز هست        اما به خیمه‌ها برسد با كدام دست؟

 

برخاست با تلاوت خون،  بانگ یا اخا      وقتی «كنار درك تو، كوه از كمر شكست»

تیری زدند و ساقی مستان ز دست رفت      سنگی زدند و كوزه‌ی لب تشنگان شكست!

 

شد شعله‌های العطش تشنگان، بلند               باران تیر آمد و بر چشم‌ها نشست

 

می‎خواهم از خشکیدن دریا بگویم                از تشنه کامی‎های ماهی‎ها بگویم

 

روزی که آب از شرم و خجلت آب می‎شد            از داغ آن آلاله‎ها بی تاب می‎شد

 

من حرف‎ها از ظهر بی خورشید دارم             من شکوه‎ها از ماه، از ناهید دارم

ای کاش آن روز آسمان خون گریه می‎کرد   هم ابر، هم رنگین کمان، خون گریه می‎کرد

 

مگر آن دست چه بخشید به آغوش فرات       که از آن بوی علمدار تو بر می‎خیزد

 

دل را اگر از حسین بگیرم چه كنم               بی عشق حسین اگر بمیرم چه كنم

فردا كه كسی را به كسی كاری نیست              دامان حسین اگر نگیرم چه كنم

 

عالم همه قطره‎اند و دریاست حسین            خوبان همه بنده‎اند و مولاست حسین

 

این زمین، کربُ بلاست، کعبه قالوا بلی است    قتلگاه من صفا، مروه‎ام طشت طلاست

 

هر کجا ملک خدا هست حسینیه توست            هر که را می‎نگرم شور محرم دارد

نه محرم نه صفر بلکه همه دوره سال               کعبه با یاد غمت جامه ماتم دارد

روضه خوان تو خدا، گریه کن تو آدم                اشک ارثی است که ذریه آدم دارد

 

دشمنت كشت ولى نور تو خاموش نگشت       آرى آن جلوه كه فانى نشود نور خداست

 

 

التماس دعا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

يکشنبه 14/9/1389 - 11:35
سخنان ماندگار

امام حسین علیه‎السلام

 

 

 

كسى‌ كه‌ از تو حاجتى‌ خواسته‌ است‌، آبروى‌ خود را با درخواست‌ از تو ریخته‌ است‌، تو دیگر با رد كردن‌ او، آبروى‌ خود را نریز .

 

 

 

 

 

 

                                                                                                                           "بحارالانوار، ج44، ص 196"

يکشنبه 14/9/1389 - 11:28
سخنان ماندگار

امام حسین علیه‎السلام

 

 

 

 

كسی‌ كه‌ تو را دوست‌ دارد، از تو انتقاد می‌كند و كسی‌ كه‌ با تو دشمنی‌ دارد، از تو تعریف‌ و تمجید می‌كند.

                                                                                                                                      

 

 

"بحارالانوار، ج78، ص128"

يکشنبه 14/9/1389 - 11:27
سخنان ماندگار

امام حسین علیه‎السلام

 

 

كاری مكن كه از آن پوزش بخواهی زیرا مؤمن نه بد می‎كند و نه عذر می‎طلبد، و منافق هر روز بد می‎كند و عذر می‎خواهد.

                                                                          

 

                                                             "تحف العقول، ص248

يکشنبه 14/9/1389 - 11:25
شعر و قطعات ادبی

 

 

خیز و جامه نیلی کن، روزگار ماتم شد                       دور عاشقان آمد نوبت محرم شد

 

در محرم سینه‎ها غرق ملالی دیگر است                

 جاری از چل چشمه دلها زلالی دیگر است

 

با حلولش برنخیــزد جز فغان از عاشقان                 

 طاق ابروی محرم را هلالی دیگر است

 

 

باز محرم رسید، میکده‎ها وا شدند                             تمام عاشقانت، واله و شیدا شدند

 

باز محرم رسید، این من و گریه‎هایم                          رفع عطش می‎کند، فرات اشک‎هایم

 

 باز محرم رسید، دلم چه ماتمزده                               کسی میان این دل، خیمه ماتم زده

 

باز محرم رسید، شدم چه حیران و مست                 

  از این همه عاشقی، دوباره‎ام مست مست

 

باز محرم رسید، شهر سیه‎پوش توست                     

دل، نگران رنج خواهر مظلوم توست

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

يکشنبه 14/9/1389 - 11:24
عقاید و احکام

اعمال ماه محرم

چرا محرم؟!

پیش از اسلام عرب، جنگ در این ماه را حرام می‌دانست و ترك مخاصمه می‌كرد؛ لذا از آن زمان این ماه بدین اسم نامگذاری شد.(1) و روز اول محرم را اول سال قمری قرار دادند.(2) در توضیح این كه چرا ماه‌های دیگر كه جنگ در آنها حرام است، محرم نامیده نمی‌شود می‌توان گفت: چون ترك جنگ از این ماه شروع می‌شد به آن محرم گفتند.

این ماه در مكتب تشیع یادآور نهضت حضرت سیدالشهدا و حماسه‌ جاودان كربلاست.

این ماه، یادآور دلاورمردی‌های یاران با وفای اباعبدالله الحسین(علیه السلام)، فداكاری‌های زینب كبری(سلام الله علیها)، حضرت سجاد(علیه السلام)، و همه‌ اسرای كاروان امام حسین(علیه السلام)، است. این ماه، یادآور خطبه‌ها و شعارهای آگاهی‌بخش سالار شهیدان، نطق آتشین حضرت زینب(سلام الله علیها) و خطابه‌ غرّای زین العابدین(علیه السلام)، است.

این ماه، یادآور استقامت حبیب بن مظاهر و شهادت عون و جعفر است.

آری این ماه، ماه پیروزی حق بر باطل است.

محرم

محرم از منظر ائمه(علیهم السلام)

شیعیان از امام رضا(علیه السلام)، چنین نقل شده است:

«وقتی محرم فرا می‌رسید، پدرم خندان دیده نمی‌شد، حزن و اندوه تا پایان دهه‌ اول بر او غالب بود و روز عاشورا، روز حزن و مصیبت و گریه ایشان بود.»(3)

همچنین حضرت امام رضا(علیه السلام) درباره‌ عاشورا می‌فرماید:

«كسی كه عاشورا روز مصیبت و اندوه و گریه‌اش باشد، خداوند قیامت را روز شادمانی و سرور او قرار خواهد داد.»(4)

 

اعمال شب اول ماه محرم

1ـ نماز: این شب چند نماز دارد كه یكی از آنها به شرح ذیل است:

دو ركعت، كه در هر ركعت بعد از حمد یازده مرتبه سوره‌ توحید خوانده شود.

در فضیلت این نماز چنین آمده است:

«خواندن این نماز و روزه داشتن روزش موجب امنیّت است و كسی كه این عمل را انجام دهد، گویا تمام سال بر كار نیك مداومت داشته است.»(5)

2ـ احیای این شب.(6)

3ـ نیایش و دعا.(7)

 

روز اول محرم

اول محرم هر سال اولین روز سال قمری است. از امام محمدباقر(علیه السلام) روایت شده است: «آن كس كه این روز را روزه بدارد، خداوند دعایش را اجابت می‌كند، همانگونه كه دعای زكریا(علیه السلام) را اجابت كرد.»(8)

دو ركعت نماز خوانده شود و پس از آن سه بار دعای زیر قرائت گردد:

«اللّهم انت الاله القدیم و هذه سنةٌ جدیدةٌ فاسئلك فیها العصمة من الشیطان و القوَّة علی هذه النّفس الامّارة بالسُّوء»(9)؛ بارالها! تو خدای قدیم و جاودانی و این سال، سال نو است، از تو می‌خواهم كه مرا در این سال از شیطان حفظ كنی و بر نفس اماره (راهنمایی كننده) به بدی پیروز سازی.

 

روز دوم محرم

در چنین روزی كاروان امام حسین(علیه السلام) در سال 61 ه‍ .ق وارد سرزمین كربلا شد و با ممانعت لشكر حرّ مجبور به توقّف در آنجا گردید.(10)

 

روز سوم محرم

از پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) نقل شده است:

«هر كس در این روز روزه بگیرد، خداوند دعایش را اجابت كند.»(11)

در آن روز سپاه عمر بن سعد وارد كربلا شد.

 

روز چهارم محرم

بی‌نتیجه بودن مذاكره حضرت سیدالشهداء(علیه السلام)، با عمر بن سعد برای وادار كردن لشكر وی به ترك جنگ و دعوت او و لشكرش جهت ملحق شدن به سپاه اسلام.

 

روز هفتم محرم

روزه گرفتن مستحب است.

 

روز نهم محرم

تاسوعای حسینی، روز محاصره‌ امام حسین(علیه السلام) و اصحابش در سرزمین كربلا توسط سپاه شمر.(12)

 

اعمال شب عاشورا

1ـ چند نماز برای این شب در روایات آمده است كه یكی از آنها چنین است:

چهار ركعت نماز كه در هر ركعت بعد از سوره‌ حمد، 50 بار سوره‌ توحید خوانده می‌شود. پس از پایان نماز، 70 بار «سبحان الله والحمدالله و لا اله الاّ الله و الله اكبر ولا حول ولا قوة الاّ بالله العلیّ العظیم» خوانده شود.(13)

2ـ احیای این شب كنار قبر امام حسین(علیه السلام).(14)

3ـ دعا و نیایش. (15)

عاشورا

روز عاشورا

1ـ عزاداری بر امام حسین(علیه السلام) و شهدای كربلا، در این مورد از امام رضا(علیه السلام) نقل شده است:

هر كس كار و كوشش را در این روز، رها كند، خداوند خواسته‌هایش را برآورد و هر كس این روز را با حزن و اندوه سپری كند، خداوند قیامت را روز خوشحالی او قرار دهد. (16)

2ـ زیارت امام حسین(علیه السلام).(17)

3ـ روزه گرفتن در این روز كراهت دارد؛ ولی بهتر است بدون قصد روزه، تا بعد از نماز عصر از خوردن و آشامیدن خودداری شود. (18)

4ـ آب دادن به زائران امام حسین(علیه السلام).(19)

5ـ خواندن سوره توحید هزار مرتبه.(20)

6ـ خواندن زیارت عاشورا. (21)

7ـ گفتن هزار بار ذكر «اللّهم العن قتلة الحسین(علیه السلام).»(22)

 

روز دوازدهم محرم

ورود كاروان اسیران كربلا به كوفه و شهادت حضرت سجاد(علیه السلام) در سال 94 ه‍ .ق.

 

روز بیست و یكم محرم

1ـ روزه‌ این روز مطلوب است. (23)

يکشنبه 14/9/1389 - 10:19
اهل بیت

 

 

 

همه پیراهنهای مشکی زنده‌اند !

ماجرای حیرت انگیز قاتل زوّار کربلا

قاتل درآتش جهنم
سلام

چیزی به محرم نمانده است. از این طرف هم، چند روزی نیست که از عید غدیر می‌گذرد. حالا که در این میانه‌ایم، تصمیم گرفتم داستان حیرت‌انگیزی را برایتان تعریف کنم.

یادم هست بچه که بودم مادرم نمی‌گذاشت پیراهن مشکی‌ام همیشه تنم باشد و مثلا با آن بخوابم یا... . از تکیه که برمی‌گشتیم می‌گفت که عوضش کنم. و وقتی می‌پرسیدم چرا؟  می‌گفت لباس عزای امام حسین احترام دارد. پیرهنی که با آن برای امام حسین سینه زدی متبرک است!

آن موقع سکوت می‌کردم و گاهی شاید با اکراه درش می‌آوردم. و شاید هم در دلم، در همان عالم کودکی می‌خندیدم.

امروزه هم احساس می‌کنم اگر برای خیلیها این حرف را بزنی، بخندند. نه که همه‌ چیز منطقی شده و بدون دلیل نمی‌شود حرف زد!! همه می‌گویند که ای آقا این حرفهای عوامانه را رها کن.

 

اما من تازه همین امروز، بعد از آنکه داستان آقای جمال الدین خلعی را خواندم، یک چیزهایی برایم روشن شد. تازه فهمیدم مادرم رعایت چه چیزی را می‌کرد. راستش را بخواهید کمی جا هم خوردم.

من تازه فهمیدم که امام حسین با همه چیز و همه کس فرق دارد. امام حسین چیزی مثل اکسیر است. امام حسین فرقش با بقیه این است که دیگران فقط جان دارند ولی امام حسین جان‌بخش هم است. و پرعجبتر اینکه امام حسین به هر چیزی که برای او باشد جان می‌دهد. هر چیز!

من تازه فهمیدم که همه پیراهنهای مشکی که برای محرم است، زنده‌اند.

من امروز تازه فهمیدم که آن گرد و غباری که جمال الدین را نجات داد هم زنده بود. چون یک جورایی به امام حسین ربط داشت. آخر مگر مرده می‌تواند کاری بکند؟ تا چه رسد به اینکه کسی را نجات دهد؟!

 

بیشتر از این بی‌تابت نگذارم. جمال الدینِ داستانِ من، چیزی حدود 750 سال قبل به دنیا آمد، آن هم بعد نذر و نیازهای مادرش. او بچه همین نزدیکیهای ما، همین شهر حلّه‌ی عراق بود.

راستی تا یادم نرفته برایتان بگویم که ماجرا را از کتاب الغدیر برایتان تعریف می‌کنم. وقتی الغدیر را برداری و شعرای قرن هشتم را بیاوری، دومین نفری که علامه از او نوشته، همین دوست جدید من، جمال الدین است. (نمی‌دانم چرا از دیروز تاحالا اینقدر محبت این آدم افتاده تو دل من).

نمی‌دانم، شاید خدا به مادر جمال الدین فرزندی نمی داد. یا شاید هم چیز دیگری بود که یک روز مادرش به صرافت می‌افتد که بنشیند و نذری بکند تا شاید خدا توفیق مادر شدن را نصیبش کند و کودکی به او بدهد.

یادم رفت بگویم که پدر و مادر جمال الدین هرچند مسلمان بودند اما از آن دسته از سنی‌ها بودند که به شدت با خاندان پیامبر دشمنی داشتند. یا به تعبیر الغدیر ناصبی بودند.

خلاصه، این خانم نذر می‌کند که اگر خدا پسری به او بدهد او را برای کشتن زائران امام حسین بفرستد!

از قضا، خدا به او پسری می‌دهد و پس از بزرگ شدنش، تصمیم می‌گیرد که به نذرش عمل کند. بنابر این جمال را مهیا کرده و راهی می‌کند.

مادرش نذر می‌کند که اگر خدا پسری به او بدهد او را برای کشتن زائران امام حسین بفرستد.

جمال پسر خوبی است. حرف مادرش را گوش می‌کند. برای نذر مادرش هم احترام قائل است. از آن طرف، از این جماعت هم که خوشش نمی‌آید. بنابر این راه می‌افتد به طرف کربلا.

جمال الدین وقتی نزدیک کربلا می‌شود. آن پشت مشتها، کنار گذرگاه اصلی کربلا مخفی می‌شود و منتظر که کاروان زائران از راه برسد.

جمال چه کند که جوان است و خوابش کمی سنگین. از کاروان هم که فعلا خبری نیست. همین است که خوابش می‌برد. گفتم خوابش هم که سنگین است. بنابر این تا چشمهای او گرم می‌شود، کم کمک قافله‌ی زوّار فرا می‌رسد. کاروان که می‌آید، بی‌آنکه او متوجه شود از آنجا عبور می‌کند و می‌رود و او همچنان دارد خواب می‌بیند.

جاده‌ی خاکی و یک کاروانِ شلوغ با آن همه پیاده و سواره و آدم و اسب و شتر، نتیجه‌اش گرد و خاکی است که اطراف جاده را می‌گیرد. از جمله جمال الدین را که آن کنار به خواب رفته است.

 

از اینجا به بعد را بگذارید خود جمال الدین برایتان بگویند. آخر ماجرا از زبان خود شخص خیلی جذابتر است:

«وقتی که خوابم برد، در خواب دیدم که قیامت برپا شده است. دارند یک یک حساب همه را می‌رسند. تا اینکه نوبت به من رسید. وقتی که پرونده من زیر و رو شد، من جهنمی شدم اما غباری روی من بود که نمی‌گذاشت آتش جهنم به من برسد. آنچه من دیدم بسیار وحشتناکتر از آن بود که شما شنیدید.

سراسیمه از خواب پریدم و تا چشم باز کردم دیدم که کاروان رفته و سراپایم را خاک گذرش گرفته است. من از آنچه دیده بودم، از آتش، از آن خاک، و از این خاک، زیر آفتاب سوزان، کنار جاده خشکم زده بود.

انگار آن غبار بر روی دلم هم نشسته بود! چون منی که تا همین چند دقیقه پیش پر از کینه بودم، اکنون مملو از محبت شده بودم.

من هم با حسین عسگری موافق، آن گرد و غبار زنده بود، و قلب مرا هم زنده کرده بود. آن خاک، گرد راه زائران حسین علیه السلام بود و هر چه ادنی مناسبتی با حضرت جان داشته باشد، زنده و زندگی‌بخش می‌شود.

در این لحظه از حرم محبتی که در سینه‌ام به پا بود، کلمات در دهانم تاب نمی‌آورد. و زبان می‌چرخید و حنجره‌ام بلند فریاد می‌ زد که:

...

وَ حُرِّمَتِ الجَحیمُ عَلَیکَ حَتماً

فَـاِنَّ النارَ لَیسَ تَمسُّ جِـسماً

عَـلَـیهِ غُـبـارُ زُوّارِ الحُـسَـیـنِ

[و جهنم قطعا بر تو حرام می‌شود. چرا که جسمی که گرد زائران حسین بر او نشته باشد آتش نمی‌گیرد.]

و شاید این اولین شعری باشد که من گفتم.»

 

جمال که داشت خوابش را تعریف می‌کرد و این جملات را می‌گفت من یاد این شعر افتادم که:

من به قربان کف پای سگ کوی نگاری            کو خاک کف پای سگ کوی تو باشد

 

بله عزیزان، جمال الدین که دلش زنده شده بود به عشق، دیگر به حلّه برنگشت و مجاور حضرت حسین شد و سالها در کربلا زندگی کرد.

جمال ذوق شعر هم داشت، شعر هم زیاد می‌گفت. الان بعد از 750 سال هرچه از او مانده، همه‌اش در مدح اهل بیت است.

علامه امینی در الغدیر، ایشان را همراه شعرش جزو شاعران قرن هشتم و جزو غدیر سُرایان آورده است.

می‌دانم متنم خیلی طولانی شده است، اما حیفم آمد که چند بیتی از این شعر روان و پرمعنایش برایتان نیاورم. هرچند خود شعر بسیار روان است اما گفتم شاید برای بعضیها سخت باشد به هیمن خاطر  ابیات را ترجمه هم کردم:

 

حَبَّذا یَومُ الغدیرِ   یَومُ عیدٍ وَ سُرورِ

به به از روز غدیر  روز عید و روز سرور

 

اِذْ اَقامَ المُصطَفی مِن بَعدِهِ خَیرَ اَمیرِ

 

 

 

چون برگزیده مصطفی  بعد خود بهترین امیر

 

قائلاً هذا وَصیِّی  فِی مَغیبی وَ حُضوریِ

وقتی که گفت این وصیّم در غیاب و در حضورم

و... و

وَ الذی طاعَتُهُ فَرْضٌ عَلی اَهلِ العُصوریِ

 

 

 

و همو که طاعت او واجب است بر تمام اهل اعصار و زمانها

 

فَاَطیعُوهُ تَنالُوا  القَصدَ مِن خَیرِ ذَخیرِ

پیرویش پس کنید تا به خیر برترین رسید

و... و

یَا اَمیر النَّحلِ یَا مَن حُبُّهُ عَقدُ ضَمیریِ

 

 

ای امیر و سرورم ای که مهرت در ضمیرم

 

وَ الذی یَنقِذُنی مِن حَرِّ نِیرانِ السَعیرِ

 

و ای نجاتبخش من از آتش سوزان

وَ الذی مِدحَتُهُ ما  عِشتُ اُنسی وَ سَمیریِ

 

و ای آنکه یادت  تا زنده‌ام انس من است

وَ الذی یَجعَلُ فِی المَحشرِ اِلی الخُلدِ مَصیریِ

 

و ای آنکه در محشر به جنت رهبرم

 

کربلا

لَکَ اَخلَصتُ الوَلایا صَاحِبَ العِلمِ الغَزیریِ

 

 

عشقم همه برای تو ای منبع ریزان علم

 

 

برای جمال الدین علی بن عبد العزیز ابو محمد خلعی صلواتی بفرسیتید و دلتان را کم کم به یاد محرم سیاه بزنید. و یادتان نرود که هرچه حسینی شود زنده می‌شود. حتی همین خاک.

 

خاکت زنده به عشق حسین و

آستان کربلا نصیب رواق چشمت باد

حسین عسگری – گروه دین و اندیشه تبیان

يکشنبه 14/9/1389 - 8:26
شهدا و دفاع مقدس

نشانی ات را گم کرده ام .ازمادرت پرسیدم

 

گفت:قطعه62 ردیف اول

آمدم...

 

ویادم آمد که می گفتی قطعه همان غزل است اگر که سر نداشته باشد...

وتوهم غزل بودی

شنبه 13/9/1389 - 15:17
شهدا و دفاع مقدس

آنها رفتند .آن پرنده هایی که رسم پرواز رابه خوبی می دانستند .آنانی که آزادانه به دنیا آمدند .آزادانه زندگی کردند و زمانی که احساس تنگی قفس کردند پربه سوی بی نهایت گشودند

 

به راستی آنان که بودند وچه ها به ما آموختند ؟

 

آیا گمشده ای داشتند؟که زندگی را رها کرده وخوشبختی را دریافتند گمشده خود پیداکرده وشهادت را از میان بهترین کلمات یافتند.

 

یادم می آید لبخندهایی را که سرشار از عدالت و امنیت. برای نیازمندانی که با طعم نان خالی آشنا بودند وبه دنبال جامعه ای سرشار از ارزش های پاک و مقدس اسلامی و انسانی؛

 

وحال مائیم که با خاطرات آنها به دنبال گمشده ی خود می گردیم گمشده ای که زندگی بدون آن برایمان بی مفهوم می شود.

 

 

گروه سیره شناسی

شنبه 13/9/1389 - 15:15
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته