• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 329
تعداد نظرات : 319
زمان آخرین مطلب : 5565روز قبل
ازدواج و همسرداری
نویسنده: باربارا آنجلیس

جبران کم کاری های روحی

چه کنیم که به همان میزان که عشق می ورزیم، به ما نیز عشق بورزند.
مرتب در حال محبت کردن به شوهرم هستم، او از کار من خیلی خوشش میاد، اما بعضی اوقات این سؤال به ذهنم می رسد که اگر من به این اندازه بهش محبت نمی کردم، آیا او بازم منو دوست داشت؟»
«همیشه این منم که بیشتر به او عشق می ورزم.آرزو دارم مردی را پیدا کنم که همان اندازه که من به او عشق می ورزم، او به من عشق بورزد، ولی واقعاً فکر نمی کنم چنین مردی وجود داشته باشد.»
«احساس می کنم فقط این منم که از لحاظ عاطفی روی رابطه مان کار می کنم. اگه من این کار را نکنم، شوهرم نمیدونه چکار باید بکنه و توی زندگیمون با مشکل روبرو می شیم.؟»
آیا تا به حال احساسی مشابه این زن ها داشته اید؟ و یا این شما هستید که بیشتر بر روی رابطه ی خود کار می کنید و از خودتان مایه می گذارید؟ آیا هرگز به طرزی پنهانی آرزو کرده اید، ای کاش به همان اندازه که شما همسرتان را دوست دارید، او نیز شما را دوست داشت؟ در این مقاله راجع به بزرگترین اشتباهی که زن ها در روابطشان مرتکب می شوند، صحبت می کنیم؛ این اشتباه که چطور ما زن ها بیشتر از آن چه که عشق دریافت می کنیم، عشق می ورزیم.
تعداد بی شماری از زن هایی را دیده ام که در حالی که گریه می کردند از روابطشان با نامزد یا همسرانشان برایم می گفتند.آن ها در حالی که درد عظیمی در چشمانشان بود، به من نگاه می کردند و می پرسیدند: «من، او را خیلی دوست دارم.هر کاری از دستم بر می آید برایش انجام می دهم، ولی چرا آن طوری که من او را دوست دارم او مرا دوست ندارد.من نمی فهمم مرتکب چه اشتباهی می شوم؟» در برخی از سمینارهایم بعضی از زن ها بلند می شوند و در حالی که اشک در چشمهایشان حلقه زده رو به شوهرانشان کرده ومی گویند:«عزیزم تو میدونی چقدر دوستت دارم، اما این قلبم را به درد میاره که مرتب مجبورم عشق را ازت گدایی کنم، تا شاید کمی از اونو به من نشون بدی.چرا عشقت را آن جوری که من به تو نشون میدم، تو به من نشون نمیدی؟»
دوست داشتنی ترین دختر دنیا
یک روز، دختر کوچولویی تو این دنیا بود که بیش از هر مورد دیگری می خواست تا ابد شاد و خوشحال زندگی بکند.افسانه های شاهزاده ها و پریان و عشق های واقعی را می خواند.روزی تصمیم گرفت، وقتی بزرگ
شد، آن قدر بگردد تا مردی را که در آن کتاب ها خوانده بود بیابد.اودید که بهتر است خودش را برای یک سفر رمانتیک از همین حالا آماده کند.وقتی دنبال شاهزاده های جذاب می گشت، تنها کسی که توانست پیدا کند، پدرش بود. مثل اغلب دختر کوچولوهای دیگر او فکر می کرد، پدرش بهترین و قوی ترین مرد دنیاست.بنابراین برایش طبیعی بود که پدرش مرد شماره ی یک زندگیش باشد.
یک روز، پدر این دختر کوچولو چمدان هایش را بست و به او گفت که قصد رفتن دارد.او گفت: با این که هنوز خیلی او را دوست می دارد، اما نمی تواند با مادرش زندگی کند و مجبور است که آن ها را ترک کند.دختر کوچولو با دلی شکسته خودش را توی رختخوابش انداخت و های های گریه کرد. با خودش گفت:«اگر پدرم واقعاً مرا دوست دارد پس چطور می تواند ترکم کند، باید کنارم بماند.پس حتماً من دوست داشتنی نیستم.»در این لحظه این دختر کوچولو به خودش قول داد، چنان پدرش را دوست بدارد تا بالاخره یک روز به خانه برگردد.
بنابراین دختر کوچولو تصمیم می گیرد که دوست داشتنی ترین دختر روی زمین باشد.ابتدا خوب فکر می کند که چه کارهایی بایدانجام بدهد تا پدرش را بیشتر خوشحال کند و سپس یکی یکی این کار ها را انجام می دهد. اول از همه مرتب در مدرسه نمره ی بیست می گیرد. بعد بازیگری یاد می گیرد و در چند نمایشنامه بازی کرده و دائماً کتاب می خواند و تلاش می کند به پدرش اطمینان خاطر بدهد که او بهترین مرد دنیاست.این دختر کوچولو فهمیده بود، پدرش موقعی بیشتر از همیشه او را دوست دارد که خودش هم احساس دوست داشتنی بودن بکند.پس با دقت به
داستان های خنده دارش گوش می کرد و می خندید و از قسمت های ترسناکش هم می ترسید.او به پدرش می گفت که او خوش تیپ ترین و با هوش ترین مرد این دنیاست و این که هیچ وقت با او مخالفت نمی کرد و از پدرش هیچ انتقادی هم نمی نمود.چون می دانست که اگر از او انتقاد کند، پدرش او را زیاد دوست نخواهد داشت.
بله، پدر این دختر کوچولو هرگز به خانه برنگشت، اما او را خیلی دوست داشت و با او خوش رفتاری می کرد. بنابراین دختر کوچولو فهمید که نقشه هایش درست از آب درآمده اند، چرا که پدرش هم موافقت کرده بود که او دوست داشتنی ترین دختر دنیاست.حال این دختر آماده ی آینده اش می باشد.
چگونه یک شاهزاده دبیرستانی را اغوا کنیم؟
دخترک وقتی بزرگ می شود و زمان عاشق شدنش فرا می رسد، با اعتمادبه نفس تمام می داند باید چکار کند.رازش را برای دوستانش فاش نموده، به آن ها می گوید:برای موفقیت در عشق می بایست، چنان به معشوق عشق بورزی و آن قدر سعی کنی به او احساس خوبی دست بدهد که دیگر نتواند بدون تو زندگی کند و خودش همین کاررا انجام می دهد.پسری را پیدا می کند و عاشق او می شود. هر روز برایش داخل کمد مدرسه اش یاد داشت می گذارد. در مسابقه بسکتبالی که دارد تشویقش می کند و نهایت تلاشش را می نماید تا به او بگوید: چقدر پسر فوق العاده ای است. آن قدر دوستش دارد که روزی پسر به خودش می گوید:«آه، هیچ کس تا به حال مرا اینقدر دوست نداشته؛ حتی
پدر و مادرم هم این طور مرا دوست ندارند.فکر می کنم عاشق این دختر هستم.»مدتی این دختر خیلی خوشحال می شود. به خودش می گوید: «این همان شاهزاده ی من است و من همان پرنسس او هستم»، اما پس از مدتی متوجه می شود، گرچه یکی را دوست دارد، اما خیلی خوشبحت و خوشحال نیست. پیش خودش می گوید:«من با او مثل یک شاهزاده رفتار می کنم، اما او با من مثل یک پرنسس رفتار نمی کند.»خیلی غمگین وناراحت می شود، به اتاقش پناه می برد، خود را روی تختخوابش می اندازد و گریه می کند.به خودش می گوید:«من بیش از آن چه او مرا دوست دارد، دوستش دارم؛ چگونه ممکن است چنین اتفاقی بیافتد؟ چرا با این که او را خیلی دوست دارم، اما به جوابی نمی رسم؟»
سلطان قلب ها
سال ها می گذرد،این دختر کوچولو حالا برای خودش یک زن کامل شده است. پسرها هم حالا مردانی بزرگسال شده اند و این شکست ها، سقوط ها و احساس های بد، حالا تبدیل به روابط عشقی و ازدواج شده اند.گرچه جزئیات داستان تغییر کرده، اما کل داستان همان قصه قبلی است. او مدام از روی استیصال سعی می کند، مرد زندگیش را با تلاش بیش از حد و عشق ورزیدن نگه دارد. حال به عوض گذاشتن یادداشت های عشقی درون کمد مدرسه و تحسین و تمجید کردن او در راهروی مدرسه، این زن خودش را به مهمات خیلی جدی تری مسلح کرده است.حالا این زن شعرهای عشقی به پای او می ریزد ،داستان های کوتاه عشقی برایش می نویسد، کارت های زیبا برایش می فرستد.مدام هدایای گران قیمت
برایش می خرد و با نصیحت های هوشمندانه کردن به او می خواهد در نظر مردش غیرقابل چشم پوشی جلوه کند.خلاصه مرتب از او تعریف و تمجید می نماید؛ تا آن مرد احساس کند، دوست داشتنی ترین مرد روی زمین است.
این دختر خانم آنقدر مشغول عشق ورزیدن است که لحظه ای تأمل نمی کند تا از خودش بپرسد، آیا خودش هم عوضی دریافت می کند یا نه؟ بالاخره یک روز می بیند که این مرد هم از او عشق کافی می گیرد، اما در عشق ورزیدن و پس دادنش، چنگی بدل نمی زند و با این که اغلب اوقات مردش همراه اوست، اما احساس تنهایی می کند.
بزودی مرد اعتراف می کند:«این قدر که تو مرا دوست داری، من تو را دوست ندارم، همین»و بعد، از او خداحافظی می کند.زن دوباره به اتاق خوابش رفته، خود را بر روی تختخوابش می اندازد، گریه می کند و پیش خودش می گوید:«چرا این بلاها بر سرم می آید؟ من خیلی تلاش کردم بهترین و دوست داشتنی ترین زن روی زمین باشم؛ چرا نمی توانم مردی بیابم که همان اندازه که من او را دوست دارم، او نیز مرا دوست بدارد؟»بعد از این همه سال گریه کردن هنوز جوابی پیدا نکرده بود.
دست و پا زدن و تقلا برای عشق
زنی که داستان زندگیش را خواندید، یکی از مراجعینم و یا یکی از شرکت کنندگان در سیمنارهایم نبود. این داستان، داستان زندگی خودم هست.من همان دختر کوچولویی هستم که تصمیم گرفت، چنان سعی وتلاش از خودش نشان دهد، تا بلکه بتواند عشق مردی را بدست بیاورد و
یاد گرفت چنان تعریف و تحسین به پای یک مرد بریزد، تا آن مرد بالاخره متقاعد شود که عاشقم شده است.من همان زنی هستم که تا همین اواخر سخت کار می کردم و آنقدر فداکاری می نمودم که حتی لحظه ای نمی ایستادم تا ببینم آیا آن چه که در روابطم نیاز دارم را می گیریم یا نه.
به مانند بسیاری ازشما من هم فکر می کردم برای این که کسی دوستم داشته باشد، حتماً بایدخیلی زحمت بکشم.در این راه من یک عاشق حرفه ای به شمار می رفتم.متأسفانه چون در این کار خیلی ماهر شده بودم، اکثر اوقات کارهایم به نتیجه می رسید.به یک مرد آنقدر توجه می کردم که او فکر می کرد، عاشقم شده است.در حالی که در واقع عاشق آن چه بود که به او می دادم، نه خود من.تعجبی نیست که هیچ وقت احساس دوست داشته شدن نمی کردم و در انتها مرا با احساس اجحاف و خیانت تنها می گذاشت. حتی موقعی که خودم رابطه را قطع می کردم نیز همین احساس را داشتم و آخر و عاقبت روابطم همیشه این می شد که:
  • سر از روابط نامناسب در می آوردم، چون ذهنم مرتباً مشغول این بود که آیا او دوستم دارد یا خیر؟ هرگز لحظه ای با خود نمی اندیشیدم که آیا من هم او را دوست دارم یا نه؟
  • دائماً نگران بودم، آیا آن مرد، مرا بهترین زن دنیا می داند یا خیر؟ به طوری که حتی لحظه ای تأمل نمی کردم تا از خود بپرسم: آیا او به درد من می خورد یا نه؟
  • بنابراین روابطم با مردانی بود که فقط عاشقشان بودم، اما دوستشان نداشتم و در هیچ زمینه ای با هم به تفاهم نمی رسیدیم.این بدین معنی بودکه همه ی آن ها برای من مردانی نامناسب بودند، زیرا به احساس خودم
    نسبت به آن ها توجهی نمی کردم.
  • به مردان زندگیم فرصت نمی دادم احساس واقعیشان را نسبت به من بفهمند و ببینند، آیا واقعاً مرا دوست دارند یا نه.چنان مشغول عشق ورزیدن بودم که هیچ گاه فرصت و فضای کافی به آن ها نمی دادم تا خودشان مرا انتخاب کنند. آن دختر کوچولوی طرد شده ای که در درونم وجود داشت، نمی توانست باور کند مردی بخواهد به خاطر خودش با او بماند.به همین دلیل تمام سعیم را می کردم تا خود را در مقابل یک مرد، با ارزش جلوه بدهم. بطوری که آن مرد احساس کند، به من خیلی احتیاج دارد و بدون من نمی تواند به زندگی ادامه دهد.
    چگونه زن ها کم کاری ها و خلأهای روحی را پر می کنند
    در این جا می خواهم راجع به پرکردن خلأهای احساسی با شما صحبت کنم. ما در ذهنمان تصویری از یک رابطه ی ایده آل داریم.مردی را پیدا کرده جهت خلق رابطه ای که در ذهنمان داریم، بدون تشریک مساعی و همکاری از جانب او سخت تلاش می کنیم. گویی به او می گوییم: تو فقط در این رابطه شراکت داشته باش. ترتیب دادن کلیه ی کارها از جمله کارهای روحی و عاطفی رابطه به عهده ی من.از جمله ی این کارها: ترتیب دادن مکالمات، خط دهی، فراهم نمودن زمینه های صمیمیت، کاربرروی مسایل روحی و عاطفی، برنامه ریزی برای فعالیت های اجتماعی و غیره.تنها کاری که می بایست موافقت کنی انجام بدهی، این است که بپذیری نامزد یا همسرم باشی.
    خطر کار این است که ما عملاً از رابطه ای سر در می آوریم که در آن
    فقط با خودمان رابطه داریم وسخت تلاش می کنیم رابطه ظاهراً خوبی داشته باشیم.به طوری که بعد از مدتی باورمان می شود، رابطه دو طرف است، در حالی که واقعاً یک تک نوازی بیش نیست.در این تک نوازی این مرد فقط صندلی را از آن خود دارد، همین وبس. در زیر، لیستی از برخی روش هایی که به آن طریق زن ها خلأهای روحی را پر می کند، آورده شده است. ممکن است با بعضی از آن ها یا با همه ی آن ها ارتباط برقرار کنید.
    در پر کردن جاهای خالی فعالیت های اجتماعی، در این گونه موارد، این شماهستید که برای فعالیت های اجتماعی برنامه ریزی می کنید:
  • این شما هستید که روزنامه را می خوانید و از تئاتر، کنسرت، فیلم های جدید و برنامه های فرهنگی مطلع می شوید و او را متقاعد می کنید تا در آن ها شرکت کنید.
  • این شما هستید که به او پیشنهاد می دهید، آخر هفته ها را چگونه بگذرانید.
  • این شما هستید که از هفته ها یا ماه ها قبل برای فعالیت های مختلف برنامه ریزی می کنید.
  • این شما هستید که برای تعطیلات و یا مناسبت های ویژه برنامه ریزی می کنید.
  • این شما هستید که بیشتر تلفن ها را به دوستان، آشنایان، فامیل ها و حتی فامیل های او می زنید و دورهم جمع شدن ها را ترتیب می دهید.
  • این شما هستید که پیشنهاد می دهید به رستوان های تازه و متنوع بروید.
  • این شما هستید که صحبت راجع به جزئیات سفر را آغاز می کنید.
  • برای پر کردن خلأهای جنسی، این معمولاً شما هستید که اغلب تماس های جسمانی و جنسی را شروع می کنید.  
  • این شما هستید که هنگام تماشای تئاتر، تلویزیون یا در سینما و یا هنگام راه رفتن در خیابان دست نامزد یا همسرتان را می گیرید.
  • این شما هستید که از آن طرف اتاق می آیید تا کنار همسرتان باشید.
    پر کردن خلأهای صمیمی و نزدیکی
  • این شما هستید که اغلب صمیمیت را در رابطه شروع می کنید.
  • این شما هستید که به یاد همسرتان می اندازید، مدتی است اوقات رمانتیکی را با هم نگذاشته اید.
  • این شما هستید که معمولاً پیشنهاد می دهید،با یکدیگر راجع به احساس های خود صحبت کنید.
  • این شما هستید که موضوع تعهد و آینده را پیش می کشید.
  • این شما هستید که محیطی صمیمی با یک موزیک رمانتیک، شمع
    و یا عصرهای ویژه را ترتیب می دهید.
  • این شما هستید که اغلب نامه، کارت و یا هدیه می دهید.
  • این شما هستید که معمولاً بعد از دعوا و یا کدورتی که پیش آمده، جلو می روید تا آشتی کنید.
    پر کردن خلأ های ارتباطی
  • این شما هستید که وقتی با هم هستید، بیشتر حرف می زنید.
  • این شما هستید که سؤال های بیشتری از نامزد یا همسرتان می پرسید تا او از شما.
  • این شما هستید که معمولاً وقتی همسرتان ساکت است و در خودش فرو رفته، نگران می شوید و می ترسید و دور و بر او رفته و از او در مورد احساسات و افکارش می پرسد.
  • درحین گفتگو با نامزد یا همسرتان وقتی جوابی نمی گیرید، این شما هستید که در مورد احساساتی که او در آن زمان دارد، حدس می زنید، یعنی کار هر دو طرف مکالمه را انجام می دهید. هم فرستنده هستید و هم گیرنده.
  • این شما هستید که سعی می کنید، حدس بزنید نامزد یا همسرتان چه احساسی دارد.
  • این شما هستید که پیشنهاد می دهید همسرتان باید با رئیسش، کارمندش، مادرش، بچه هایش صحبت کند و چه مواردی هم بگوید.
    پر کردن جاهای خالی خلاقیتی
  • این شما هستید که ایده ها و مفاهیم جدید را برای صحبت کردن و بحث کردن پیش می کشید.
  • این شما هستید که برای تغییرات بیشتر پیشنهاد می دهید، این تغییرات ممکن است در مورد روابطتتان، دکوراسیون خانه، اتاق و غیره باشد.
  • این شما هستید که نوارها و کاست های موسیقی جدید، کتاب های جدید و یا غذاهای تازه را به همسرتان پیشنهاد می دهید.
  • برای همگی ما پیش می آید که در تمامی این موارد شروع کننده باشیم، اما اگر به طور معمول و یا همیشه این شما هستید که این کارها را می کنید، قطعاً کم کاری های نامزد یا همسرتان را جبران نمایید.
    چگونه جبران کم کاری ها می تواند رابطه ی شما را تخریب کند؟
  • در وجودتان انزجار زیادی انباشته می شود.وقتی با پرکردن کم کاری ها، شما رابطه ای را شروع می کنید در ابتدا خوشحال هستید، زیرا عشق و توجه زیادی را به سمت خودتان جلب می نمایید، بنابراین تصور می کنید تلاشتان ارزشش را دارد، اما در نهایت وقتی متوجه می شوید تمام بار احساسی رابطه به دوش شما است، از نامزد یا همسرتان متنفر می شوید.
    سوزان و جری هنگامی که جهت مشاوره نزد من آمدند، ازدواجشان به یک بحران کشیده شده بود.سوزان شکایت کرد. «احساس می کنم همه ی وظایف بعهده ی منه.همه ی برنامه ریزی ها را من انجام می دم. همیشه من به
    دوستان زنگ می زنم تا دورهم جمع بشیم.این منم که پیشنهاد میدم راجع به مشکلاتمان صحبت کنیم. با این که هفت ساله با هم ازدواج کردیم، اما فکر نمی کنم جری حتی یک بار هم مسئولیت این کارها رو به عهده گرفته باشه.»
    جری پس از شنیدن شکایت های همسرش با تعجب گفت:«همیشه فکر می کردم از انجام این کارها لذت می بری و دوست داری این کارها را خودت بکنی؟ از همون موقع که باهم آشنا شدیم، این تو بودی که همه برنامه های تعطیلات را ترتیب می دادی.پس منم به این کار تو عادت کردم و فرض را بر این گذاشتم که دوست داری این مسئولیت ها به عهده ات باشه.»
    به سوزان و جری کمک کردم تا الگوی ارتباطی که گرفتارش شده بودند را ببینند.سوزان به این خاطر که احساس می کرد از او حمایت و مواظبت نمی شود، از دست جری عصبانی بود و جری نمی توانست بفهمد چرا تا کتیک هایی که سوزان به کار می برده تا جری دوستش داشته باشد، حال نتیجه ی عکس دادند؟ سوزان احساس می کرد به دام افتاده و همیشه تمام مسئولیت ها بعهده ی اوست.
  • به همسرتان فضای کافی نمی دهید که او هم جاهای خالی را پر کند.وقتی عادت دارید، جاهای خالی را خودتان پر کنید، نامزد یا همسرتان را از این فرصت محروم می کنید که حرکتی بکند.شما از این که او از قبول مسئولیت سرباز می زند، مأیوس می شوید. بدون این که متوجه باشید، این شما هستید که به او فرصت انجام کارها را نمی دهید.
    مردها موقعی احساس خوبی نسبت به خودشان دارند که مسئولیت موردی به عهدهی آن هاست و یا موقعی که خودشان کاری را شروع می کنند. بنابراین هنگامی که این فرصت را به آن ها نمی دهید، احساس می کنند از مذکر بودنشان دورمانده اند و احساس انزجار می نمایند.
    منبع: کتاب رازهایی در باره ی مردان
  • يکشنبه 11/12/1387 - 13:26
    ازدواج و همسرداری
    نویسنده:باربارا آنجلیس

    زنان قدرتمند

    صمیمیت حقیقی با انسانی دیگر، تنها در صورتی امکان پذیر است که صلح و آرامش واقعی را در درون خودتان یافته باشید.
    «آنجلا وازنیک»
    تغییر از زنی که هستید به سمت آن که همواره رؤیای آن را در سر خود می پرورانید، سفر ساده ای نیست. این سفر به زمان و تلاش زیادی نیاز دارد، تا در نهایت از ترس به شهامت، از قربانی شدن به خود کفا بودن و از ضعیف به قوی بدل گردید. این مقاله را به این منظور نگاشتم که نه تنها در درک بیشتر و بهتر شما از مردها، بلکه در درک بهتر خودتان نیز به شما کمک نماید.
    بارها دیده ایم که در تلاش به منظور تغییر مردان زندگیمان، اغلب فراموش می کنیم که خود چگونه تغییر کنیم. این یکی از مخرب ترین و پنهان ترین راه هایی است که ما زن ها را مدام ضعیف و ضعیف تر می کند. ما
    فرآیند رشد شخصی خود را به دست فراموشی می سپاریم و لذا از کشف روح مؤنث و فوق العاده ای که در یک یک ما زن ها وجود دارد، غافل می مانیم.

    چگونه زنی قدرتمند باشیم؟

    توصیه 1:لیستی از تمام اشتباه های ارتباطی که مرتکب می شوید و نیز دفترچه ای از قوانین ارتباطی تهیه کنید.
    لیست اشتباه های ارتباطی شما، نمونه ی شخصی تر اشتباه هایی است که زن ها در رابطه با مردان مرتکب می شوند. سرد کننده های جنسی، اشتباه های ارتباطی و رفتار های زنانه ی در زیر چگونه انجام این کار، توضیح داده شده است.
    اندکی بنشینید و به تمامی روابطی که تاکنون با مردها داشته اید، فکر کنید. چه در زندگی شخصی و چه در زندگی شغلی و حرفه ای خود. تمامی اشتباه هایی که در یک یک این روابط مرتکب می شوید را براساس درک جدیدی که پس از مطالعه این کتاب بدست آورده اید.بنویسید. مثال:

    نمونه ای از یک لیست اشتباه های ارتباطی

    1-سعی می کنم نامزد یا همسرم را با زیاد حرف زدن از خود، تحت تأثیر قرار دهم. آن قدر نگرانم راجع به من و قیافه ام چه فکر می کنند که فراموش می کنم از خودم بپرسم، آن ها به نظر من چگونه هستند.
    2-همواره خود را در احساسات منفی وبدی که از نامزد یا همسرم دارم، نگه می دارم چرا که نمی خواهم مرتکب ریسکی شده باشم و دست آخر هرگونه علاقه ای را نسبت به او از دست داده و از درون نسبت به او سرد شوم.
    4-هنگامی که از رفتاری که با من می شود ناراحت هستم و از آن رضایت ندارم، اخم می کنم، یا مثل دختر بچه ها رفتار می کنم.به عوض آن که مستقیماً خواسته هایم را مطالبه نمایم و یا به خاطر بدرفتاری های او در مقابلش بایستم.
    5-به مرد زندگی خود فرصت نمی دهم کارهای عاشقانه برایم انجام دهد. همیشه پیش دستی می کنم و این قبیل کارها را من انجام می دهم.
    6-نصیحت های زیادی به مرد زندگیم ارائه می دهم و طوری رفتار می کنم که گویی مادرش هستم و او را سرزنش کرده و هر وقت که در اندازه ها و استانداردهای من ظاهر نمی شود، با تحقیر او را سرزنش می کنم و او را مورد انتقاد قرار می دهم.
    لیست اشتباهات ارتباطی می بایست طولانی بوده دست کم شامل سی مورد و یا بیشتر نیز باشد، تا به شما کمک کند بر روی اکثر اشتباه های خود تمرکز کنید.نسخه ی ابتدایی لیست خود را کنار بگذارید.خواهید دید که ظرف چند روز می توانید اشتباه های بیشتری را نیز به آن اضافه کنید.
    قدم اول: دفترچه ی قوانین ارتباطی
    به یک یک اشتباه های خود دقت کنید و قوانینی ابداع نمایید که به شما کمک کند هرگز دوباره مرتکب آن اشتباه ها نشوید.

    نمونه ای از یک دفترچه ی قوانین ارتباطی:

    قانون شماره ی 1: هرگاه متوجه شدم با زیاد از خودم حرف زدن و کمتر سؤال کردن، سعی دارم او را تحت تأثیر قرار دهم، دست از این کار برداشته و در عوض به این فکر می کنم که آیا او می تواند، نامزد یا همسر نامناسبی برایم باشد یا نه؟ (قبل از شروع به جلب علاقه ی او، به این می اندیشم که برایم مناسب است یا نه).
    قانون شماره ی 2: به محض آگاهی از احساسات منفی در خود، آن ها را با همسرم بازگو کرده و اجازه نمی دهم که این احساسات در من انباشته شوند.
    قانون شماره ی 3: با نگاه به این واقعیت که چگونه خود در ناکامی های روابط گذشته ام نیز سهیم بوده ام، سعی می کنم تا احساسات منفی خود را التیام بخشم و در این باره به گونه ای با نامزد یا همسر خود صحبت نکنم که گویی من یک «قربانی»بودم و او یک «زجر دهنده».
    قانون شماره ی 4: هرگاه می رنجم یا احساساتم جریحه دار می شوند، به جای آن که اخم کنم، یا با او تسویه حساب نمایم، یا طوری وانمود کنم که گویی هیچ اتفاقی نیفتاده، یا مثل دختر بچه ها رفتار کنم؛ به او می گویم که چه احساسی دارم.
    قانون شماره ی 5: هنگامی که متوجه می شوم مشغول پر کردن جاهای خالی بوده ام، سریعاً از این کار دست کشیده و از خود می پرسم، آیا او نیز به همان اندازه ی من تلاش کرده یا خیر؟ چنان چه او نیز تلاش کافی نکرده بود، به جای آن که اوضاع را به تنهایی اصلاح نمایم، خواسته هایم را مطالبه می کنم.
    قانون شماره ی 6: هر گاه متوجه شدم بی آن که از من خواسته باشد، مشغول نصیحت کردن و راه حل و نشان دادن هستم و مثل پسر بچه ها با او رفتار می کنم، از این کار دست کشیده، نفس عمیقی می کشم و اجازه می دهم خودش مسائلش را حل کند، مگر آن که از من کمک بخواهد.
    برای هر یک از اشتباه هایی که مرتکب می شوید، حتماً یک قانون وضع کنید. می توانید هر بار که متوجه اشتباه های دیگری از خود می شوید؛ قوانین جدیدی را نیز به لیست خود اضافه کنید.
    مرحله سوم: از دفترچه ی قوانین ارتباطی خود، چند نسخه تهیه کنید و چندین بار نیز آن را بخوانید. هرچه با قوانین خود مأنوس تر شوید، کمتر مرتکب اشتباه های مربوطه خواهید شد. توصیه ام به شما این است که یک نسخه از چندین نسخه ای را که تهیه کرده اید، همواره با خود داشته باشید، می توانید آن را داخل کیف خود بگذارید.نسخه ی دیگری را کنار تختخواب خود بگذارید و هر روز صبح، قبل از هر کاری آن را یک بار دیگر بخوانید و مرور کنید، نسخه ی دیگری را روی یخچال داخل آشپزخانه خود بگذارید. (مگر این که نخواهید نامزد یا همسرتان آن را ببیند). آنقدر آن را بخوانید تا همگی مطالب آن ملکه ی ذهنتان شود و آن را از حفظ بدانید.
    مرحله ی چهارم: راجع به دفترچه ی قوانین ارتباطی خود با نامزد یا همسرتان صحبت کنید. می توانید آن را به دوستان خود نیز نشان دهید، تا حمایت و کمک آن ها را نیز در راستای تعهدات جدید خود بطلبید.
    چنان چه واقعاً جدی و مصمم هستید، آن را به نامزد یا همسرتان نیز نشان دهید. او این کار شما را تحسین خواهد کرد و ممکن است حتی خودش نیز قوانین بیشتری را به شما پیشنهاد بدهد. از او بخواهید هر گاه
    متوجه شد یکی از قوانین خود را زیر پا گذاشته اید و مرتکب اشتباه های ارتباطی خود شده اید، به شما تذکر دهد. می توانید از زنان دیگر نیز به عنوان یک تیم حمایتی برای پایبند بودن به قوانین خود کمک بگیرید.
    مرحله ی پنجم: از نامزد یا همسرتان بخواهید او نیز لیستی از اشتباه های ارتباطی خود و نیز قوانین مربوط به هر یک را ترتیب دهد.
    چنان چه شما و همسرتان مایلید تا به عنوان یک تیم در جهت خلق رابطه ای خوب همکاری کنید، می بایستی که هر یک، لیست ها و دفترچه های جداگانه خود را داشته باشید. همین که شما این اقدام را انجام دهید، نامزد یا همسرتان نیز تشویق خواهد شد، تا این کار را انجام دهد. تهیه ی دفترچه ی قوانین ارتباطی یکی از قوی ترین و مؤثرترین مراحل تغییر رفتاری محسوب می شود. هربار که مرتکب یکی از این اشتباه ها شدید، به آن توجه کنید. قانون مربوطه را به خاطر بیاورید و در سمتی جدید و متفاوت حرکت کنید.
    توصیه 3: سیستم های حمایتی که مرکب از دخترها و زن های دیگر می باشند، برای خود تشکیل دهید.
    زن ها غالباً بزرگترین منبع حمایتی خود که همان زن های دیگر می باشند را فراموش می کنند. هنگامی که زن های دیگر را به چشم رقیبانی که احتمال دارد مردان ما را از ما بدزدند، ببینیم، در حق خود ظلم کرده ایم. زن ها این توانایی را دارند تا به گونه ای در جهت رشد یکدیگر به هم کمک کنند که نظیر آن از هیچ مردی ساخته نیست.ما می توانیم درد یکدیگر را بهتر بفهمیم و درک کنیم و نقاط قوت یکدیگر را بهتر ببینیم و
    خوشحالی های خود را با یکدیگر قسمت کنیم. چرا که زن ها همگی نگین های مختلف جواهر واحدی هستند که عبارت است از روح مؤنث و زنانه.
    هرچه عشق و حمایت بیشتری از زن های دیگر دریافت کنید، کمتر برای ارضای تمامی نیازهای خود به مرد زندگیتان متکی و وابسته خواهید شد.
    نوع خاصی از توجه و حمایت وجود دارد که تنها یک زن می تواند به شما بدهد و این انتظار که مرد زندگیتان این نوع توجه و حمایت را به شما بدهد، تنها موجب یأس و سرخوردگی بیشتر شما می شود. بهتر است این حقیقت را بپذیرید که مردها هرگز مثل زن ها نخواهند بود. هرچه به زن های دیگر اجازه دهید نیاز شما را به این نوع خاص از توجه و حمایت برآورده کنند، بیشتر می توانید قدر موهبت هایی که مرد زندگیتان به شما می دهد را بدانید و پذیرای آن باشید.
    در زیر توصیه هایی در این باره آورده شده است:
    •به یک گروه حمایتی مرکب از زن ها بپیوندید یا یک گروه حمایتی زنانه برای خود تشکیل دهید. زن هایی که به پیشرفت و رشد شخصی خود و روابطشان با مردها علاقمند باشند، ممکن است در ابتدا تنها ماهی یک یا دوبار دور هم جمع شوند.عادت های را که سعی در تغییرشان دارید، با یکدیگر در میان بگذارید. هر ماه راجع به یک مبحث
    صحبت کنید. هنگامی که درباره ی اشتباه های ارتباطی با یکدیگر صحبت نمایید، خواهید دید فقط شما نیستید که لیست های بلند بالایی دارید، بلکه دوستانتان هم لیست های بلند بالایی دارند. یکدیگر را تشویق کنید تا الگوهای رفتاری سالم تر و جدیدتر را تعقیب کنید. همکاری با زن های دیگر به شما انگیزه می دهد تا این اصول را درعمل نیز به کار بندید.
    •دوستان یکدیگر باشید. یک دوست قوی، کسی است که درطول فرایند تحول و رشد شخصی شما شریک و همراهتان باشد. به همراه او اهداف احساسی و عاطفی خود را طرح ریزی کنید و خود را مسئول حمایت از یکدیگر قرار دهید. به عنوان مثال: چنان چه متوجه شدید، الگوی رفتاری «قربانی» دارید و در مقابل نامزد یا همسرتان از موضع ضعف برخورد می کنید، می توانید به دوست خود تلفن بزنید و از او بخواهید کمی با شما صحبت کند. هنگامی که گیج و سردرگم شده اید، می توانید از او بخواهید، راهنماییتان کرده تا که تمرکز خود را باز یابید.
    توصیه 4: عزت نفس خود را حفظ کنید.
    در اینجا از اهمیت عزت نفس بحث خواهیم کرد و مورد تأکید قرار می دهیم. چرا که حامل پیامی بسیار نیرومند می باشد. در معنای این عبارت اندکی تأمل کنید. شاید حفظ عزت نفس برای شما می تواند به این معنا باشد که به زندگی با کسی که  به شما پایبند نیست، خاتمه دهید. شاید برایتان به این معنا باشد که نمی بایست اجازه دهید کسی سرتان داد بزند، یا با شما بدرفتاری کند. شاید این معنا را داشته باشد که دیگر احساساتتان را سرکوب نکنید. به کاربردن این
    عبارت به عنوان یک «مانترای»جدید می تواند بسیار مفید باشد و می توانید با این مانترا مدیتیشن کنید. می توانید آن را روی کاغذ بنویسید و جایی بچسانید تا بیشتر آن را ببینید.
    منبع:کتاب رازهایی درباره مردان
    يکشنبه 11/12/1387 - 13:23
    کامپیوتر و اینترنت

    مقدمه‌:

    دهه‌های‌ آغازین‌ سده‌ بیستم‌ میلادی‌ و دوران‌ پیشرفت‌ شگرف‌صنعتی‌، همراه‌ با تولید خودرو بود كه‌ انقلاب‌ همه‌ جانبه‌این‌ درترابری‌، افزایش‌ شتاب‌ جابجایی‌ و صدها كار و پیشه‌ جدید دررشته‌ها بازرگانی‌ بوجود آورده‌ است‌.
    به‌ نظر می‌رسد كه‌ سمبل‌ دوران‌ فراصنعتی‌ و نماد فرآورده‌های‌بی‌همتای‌ قرن‌ آینده‌«هوش‌ مصنوعی‌»(1) است‌. امروزه‌ موضوع‌هوش‌ مصنوعی‌ داغ‌ترین‌ بحث‌ میان‌ كارشناسان‌ دانش‌ رایانه‌ واطلاعات‌ و دیگر دانشمندان‌ و تصمیم‌گیرندگان‌ است‌. در سراسرتاریخ‌ تا به‌ امروز انسان از جنبه‌ تن‌ و روان‌، مركز و محور بحث‌هاو پژوهش‌ها بوده‌ است‌. ولی‌ اكنون‌ موجودی‌ با رتبه‌ای‌ پائین‌تر،بی‌جان‌ و ساختگی‌ می‌خواهد جانشین‌ او شود، امری‌ كه‌ بدون‌ شك‌ می‌توان‌ ادعا نمود بیشتر انسان‌ها با آن‌ مخالفند.
    هوش‌ مصنوعی‌ چنانچه‌ به‌ هدف‌های‌ والای‌ خود برسد، جهش‌بزرگی‌ در راه‌ دستیابی‌ بشر به‌ رفاه‌ بیشتر و حتی‌ ثروت‌ افزون‌ترخواهد بود. هم‌ اكنون‌ نمونه‌های‌ خوب‌ و پذیرفتن‌ از هوش‌ مصنوعی‌در دنیای‌ واقعی‌ ما به‌ كار افتاده‌ است‌. چنین‌ دستاوردهایی‌، صرف‌منابع‌ لازم‌ در آینده‌ را همچنان‌ توجیه‌ خواهد كرد.
    از سوی‌ دیگر، منتقدین‌ هوش‌ مصنوعی‌ چنین‌ استدلال‌ می‌كنندكه‌ صرف‌ زمان‌ و منابع‌ ارزشمنددیگر در راه‌ ساخت‌ فراورده‌ای‌ كه‌پر از نقص‌ و كاستی‌ ودست‌آوردهای‌ مثبت‌ اندكی‌ است‌،مایه‌ بدنام‌ كردن‌ و زیر پا گذاشتن‌توانمندی‌ها و هوشمندی‌های‌انسان‌ می‌باشد. تلخ‌ترین‌ انتقادهابر این‌ باور است‌ كه‌ هوش‌مصنوعی‌، توهین‌ آشكار به‌ گوهر طبیعت‌ و نقش‌ انسان‌ است‌.
    « هوش مصنوعی، دانش ساختن ماشین‌‌ ها یا برنامه‌های هوشمند است. » همانگونه كه از تعریف فوق-كه توسط یكی از بنیانگذاران هوش مصنوعی ارائه شده است- برمی‌آید،حداقل به دو سؤال باید پاسخ داد:
    1ـ هوشمندی چیست؟
    2ـ برنامه‌های هوشمند، چه نوعی از برنامه‌ها هستند؟تعریف دیگری كه از هوش مصنوعی می‌توان ارائه داد به قرار زیر است:
    « هوش مصنوعی، شاخه‌ایست از علم كامپیوتر كه ملزومات محاسباتی اعمالی همچون ادراك (Perception)، استدلال(reasoning) و یادگیری(learning) را بررسی كرده و سیستمی جهت انجام چنین اعمالی ارائه می‌دهد.»و در نهایت تعریف سوم هوش مصنوعی از قرار زیر است:
    «هوش مصنوعی، مطالعه روش‌هایی است برای تبدیل كامپیوتر به ماشینی كه بتواند اعمال انجام شده توسط انسان را انجام دهد.» به این ترتیب می‌توان دید كه دو تعریف آخر كاملاً دو چیز را در تعریف نخست واضح كرده‌اند.
    1ـ منظور از موجود یا ماشین هوشمند چیزی است شبیه انسان.
    2ـ ابزار یا ماشینی كه قرار است محمل هوشمندی باشد یا به انسان شبیه شود، كامپیوتر است. هر دوی این نكات كماكان مبهم و قابل پرسشند. آیا تنها این نكته كه هوشمندترین موجودی كه می‌شناسیم، انسان است كافی است تا هوشمندی را به تمامی اعمال انسان نسبت دهیم؟ حداقل این نكته كاملاً واضح است كه بعضی جنبه‌های ادراك انسان همچون دیدن و شنیدن كاملاً ضعیف‌تر از موجودات دیگر است. علاوه بر این، كامپیوترهای امروزی با روش‌هایی كاملاً مكانیكی(منطقی) توانسته‌اند در برخی جنبه‌های استدلال، فراتر از توانایی‌های انسان عمل كنند. بدین ترتیب، آیا می‌توان در همین نقطه ادعا كرد كه هوش مصنوعی تنها نوعی دغدغه علمی یا كنجكاوی دانشمندانه است و قابلیت تعمق مهندسی ندارد؟(زیرا اگر مهندسی، یافتن روش‌های بهینه انجام امور باشد، به هیچ رو مشخص نیست كه انسان اعمال خویش را به گونه‌ای بهینه انجام می‌دهد). به این نكته نیز باز خواهیم گشت. اما همین سؤال را می‌توان از سویی دیگر نیز مطرح ساخت، چگونه می‌توان یقین حاصل كرد كه كامپیوترهای امروزین، بهترین ابزارهای پیاده‌سازی هوشمندی هستند؟
    رؤیای طراحان اولیه كامپیوتر از بابیج تا تورینگ، ساختن ماشینی بود كه قادر به حل تمامی مسائل باشد، البته ماشینی كه در نهایت ساخته شد(كامپیوتر) به جز دسته ای خاص از مسائلقادر به حل تمامی مسائل بود. اما نكته در اینجاست كه این «تمامی مسائل» چیست؟ طبیعتاً چون طراحان اولیه كامپیوتر، منطق‌دانان و ریاضیدانان بودند، منظورشان تمامی مسائل منطقی یا محاسباتی بود. بدین ترتیب عجیب نیست، هنگامی كه فون‌نیومان سازنده اولین كامپیوتر، در حال طراحی این ماشین بود، كماكان اعتقاد داشت برای داشتن هوشمندی شبیه به انسان، كلید اصلی، منطق(از نوع به كار رفته در كامپیوتر) نیست، بلكه احتمالاً چیزی خواهد بود شبیه ترمودینامیك!
    به هرحال، كامپیوتر تا به حال به چنان درجه‌ای از پیشرفت رسیده و چنان سرمایه‌گذاری عظیمی برروی این ماشین انجام شده است كه به فرض این كه بهترین انتخاب نباشد هم، حداقل سهل‌الوصول‌ترین و ارزان‌ترین و عمومی‌ترین انتخاب برای پیاده‌سازی هوشمندیست.
    بنابراین ظاهراً به نظر می‌رسد به جای سرمایه‌گذاری برای ساخت ماشین‌های دیگر هوشمند، می‌توان از كامپیوترهای موجود برای پیاده‌سازی برنامه‌های هوشمند استفاده كرد و اگر چنین شود، باید گفت كه طبیعت هوشمندی ایجاد شده حداقل از لحاظ پیاده‌سازی، كاملاً با طبیعت هوشمندی انسانی متناسب خواهد بود، زیرا هوشمندی انسانی، نوعی هوشمندی بیولوژیك است كه با استفاده از مكانیسم‌های طبیعی ایجاد شده، و نه استفاده از عناصر و مدارهای منطقی. در برابر تمامی استدلالات فوق می توان این نكته را مورد تاُمل و پرسش قرار داد كه هوشمندی طبیعی تا بدان جایی كه ما سراغ داریم، تنها برمحمل طبیعی و با استفاده از روش های طبیعت ایجاد شده است. طرفداران این دیدگاه تا بدانجا پیش رفته‌اند كه حتی ماده ایجاد كننده هوشمندی را مورد پرسش قرار داده اند، كامپیوتر از سیلیكون استفاده می كند، در حالی كه طبیعت همه جا از كربن سود برده است. مهم تر از همه، این نكته است كه در كامپیوتر، یك واحد كاملاً پیچیده مسئولیت انجام كلیه اعمال هوشمندانه را بعهده دارد، در حالی كه طبیعت در سمت و سویی كاملاً مخالف حركت كرده است. تعداد بسیار زیادی از واحدهای كاملاً ساده (بعنوان مثال از نورون‌های شبكه عصبی) با عملكرد همزمان خود (موازی) رفتار هوشمند را سبب می شوند. بنابراین تقابل هوشمندی مصنوعی و هوشمندی طبیعی حداقل در حال حاضر تقابل پیچیدگی فوق العاده و سادگی فوق العاده است. این مساُله هم اكنون كاملاً به صورت یك جنجال(debate) علمی در جریان است.
    در هر حال حتی اگر بپذیریم كه كامپیوتر در نهایت ماشین هوشمند مورد نظر ما نیست، مجبوریم برای شبیه‌سازی هر روش یا ماشین دیگری از آن سود بجوییم.

    تاریخ هوش مصنوعی

    هوش مصنوعی به خودی خود علمی است كاملاً جوان. در واقع بسیاری شروع هوش مصنوعی را 1950 می‌ دانند زمانی كه آلن تورینگ مقاله دوران‌ساز خود را در باب چگونگی ساخت ماشین هوشمند نوشت (آنچه بعدها به تست تورینگ مشهور شد) تورینگ درآن مقاله یك روش را برای تشخیص هوشمندی پیشنهاد می‌كرد. این روش بیشتر به یك بازی شبیه بود.
    فرض كنید شما در یك سمت یك دیوار (پرده یا هر مانع دیگر) هستید و به صورت تله تایپ باآن سوی دیوار ارتباط دارید و شخصی از آن سوی دیوار از این طریق با شما در تماس است. طبیعتاً یك مكالمه بین شما و شخص آن سوی دیوار می‌تواند صورت پذیرد. حال اگر پس از پایان این مكالمه، به شما گفته شود كه آن سوی دیوار نه یك شخص بلكه (شما كاملاً از هویت شخص آن سوی دیوار بی‌خبرید) یك ماشین بوده كه پاسخ شما را می‌داده، آن ماشین یك ماشین هوشمند خواهد بود، در غیر این صورت(یعنی در صورتی كه شما در وسط مكالمه به مصنوعی بودن پاسخ پی ببرید) ماشین آن سوی دیوار هوشمند نیست و موفق به گذراندن تست تورینگ نشده است. باید دقت كرد كه تورینگ به دو دلیل كاملاً مهم این نوع از ارتباط(ارتباط متنی به جای صوت) را انتخاب كرد. اول این كه موضوع ادراكی صوت را كاملاً از صورت مساُله حذف كند و این تست هوشمندی را درگیر مباحث مربوط به دریافت و پردازش صوت نكند و دوم این كه بر جهت دیگری هوش مصنوعی به سمت نوعی از پردازش زبان طبیعی تاكید كند.
    در هر حال هر چند تاكنون تلاش‌های متعددی در جهت پیاده سازی تست تورینگ صورت گرفته مانند برنامه Eliza و یا AIML (زبانی برای نوشتن برنامه‌‌‌‌هایی كه قادر به chat كردن اتوماتیك باشند) اما هنوز هیچ ماشینی موفق به گذر از چنین تستی نشده است.
    همانگونه كه مشخص است، این تست نیز كماكان دو پیش فرض اساسی را در بردارد:
    1ـ نمونه كامل هوشمندی انسان است.
    2ـ مهمترین مشخصه هوشمندی توانایی پردازش و درك زبان طبیعی است. درباره نكته اول به تفصیل تا بدین جا سخن گفته ایم؛ اما نكته دوم نیز به خودی خود باید مورد بررسی قرارگیرد. این كه توانایی درك زبان نشانه هوشمندی است تاریخی به قدمت تاریخ فلسفه دارد. از نخستین روزهایی كه به فلسفه(Epistemology) پرداخته شده زبان همیشه در جایگاه نخست فعالیت‌های شناختی قرار داشته است. از یونانیان باستان كه لوگوس را به عنوان زبان و حقیقت یكجا به كار می‌بردند تا فیلسوفان امروزین كه یا زبان را خانه وجود می‌دانند، یا آن را ریشه مسائل فلسفی می‌خوانند؛ زبان، همواره شاُن خود را به عنوان ممتازترین توانایی هوشمندترین موجودات حفظ كرده است. با این ملاحظات می‌توان درك كرد كه چرا آلن تورینگ تنها گذر از این تست متظاهرانه زبانی را شرط دست‌یابی به هوشمندی می‌داند. تست تورینگ اندكی كمتر از نیم‌قرن هوش مصنوعی را تحت تاُثیر قرار داد اما شاید تنها در اواخر قرن گذشته بود كه این مسئله بیش از هر زمان دیگری آشكار شد كه متخصصین هوش مصنوعی به جای حل این مسئله باشكوه ابتدا باید مسائل كم‌اهمیت‌تری همچون درك تصویر (بینایی ماشین) درك صوت و… را حل كنند.به این ترتیب با به محاق رفتن آن هدف اولیه، اینك گرایش‌های جدیدتری در هوش مصنوعی ایجاد شده‌اند. در سال‌های آغازین AI تمركز كاملاً برروی توسعه سیستم‌هایی بود كه بتوانند فعالیت‌های هوشمندانه(البته به زعم آن روز) انسان را مدل كنند، و چون چنین فعالیت‌هایی را در زمینه‌های كاملاً خاصی مانند بازی‌های فكری، انجام فعالیت‌های تخصصی حرف‌های، درك زبان طبیعی، و…. می‌دانستند طبیعتاً به چنین زمینه‌هایی بیشتر پرداخته شد.
    در زمینه توسعه بازی‌ها، تا حدی به بازی شطرنج پرداخته شد كه غالباً عده‌ای هوش مصنوعی را با شطرنج همزمان به خاطر می‌آورند. مك‌كارتی كه پیشتر اشاره شد، از بنیان‌گذاران هوش مصنوعی است این روند را آنقدر اغراق‌آمیز می‌داند كه می‌گوید:
    «محدود كردن هوش مصنوعی به شطرنج مانند این است كه علم ژنتیك را از زمان داروین تا كنون تنها محدود به پرورش لوبیا كنیم.» به هر حال دستاورد تلاش مهندسین و دانشمندان در طی دهه‌های نخست را می‌توان توسعه تعداد بسیار زیادی سیستم‌های خبره در زمینه‌های مختلف مانند پزشكی عمومی، اورژانس، دندانپزشكی، تعمیرات ماشین،….. توسعه بازی‌های هوشمند، ایجاد مدل‌های شناختی ذهن انسان، توسعه سیستمهای یادگیری،…. دانست. دستاوردی كه به نظر می‌رسد برای علمی با كمتر از نیم قرن سابقه قابل قبول به نظر می‌رسد.
    افقهای هوش مصنوعی در 1943،Mcclutch (روانشناس، فیلسوف و شاعر) و Pitts (ریاضیدان) طی مقاله‌ای، دیده‌های آن روزگار درباره محاسبات، منطق و روانشناسی عصبی را تركیب كردند. ایده اصلی آن مقاله چگونگی انجام اعمال منطقی به وسیله اجزای ساده شبكه عصبی بود. اجزای بسیار ساده (نورون‌ها) این شبكه فقط از این طریق سیگنال های تحریك (exitory) و توقیف (inhibitory) با هم درتماس بودند. این همان چیزی بود كه بعدها دانشمندان كامپیوتر آن را مدارهای (And) و (OR) نامیدند و طراحی اولین كامپیوتر در 1947 توسط فون نیومان عمیقاً از آن الهام می‌گرفت. امروز پس از گذشته نیم‌قرن از كار Mcclutch و Pitts شاید بتوان گفت كه این كار الهام بخش گرایشی كاملاً پویا و نوین در هوش مصنوعی است. پیوندگرایی (Connectionism) هوشمندی را تنها حاصل كار موازی و هم‌زمان و در عین حال تعامل تعداد بسیار زیادی اجزای كاملاً ساده به هم مرتبط می‌داند. شبكه‌های عصبی كه از مدل شبكه عصبی ذهن انسان الهام گرفته‌اند امروزه دارای كاربردهای كاملاً علمی و گسترده تكنولوژیك شده‌اند و كاربرد آن در زمینه‌های متنوعی مانند سیستم‌های كنترلی، رباتیك، تشخیص متون، پردازش تصویر،… مورد بررسی قرار گرفته است.
    علاوه بر این كار بر روی توسعه سیستم‌های هوشمند با الهام از طبیعت (هوشمندی‌های ـ غیر از هوشمندی انسان) اكنون از زمینه‌های كاملاً پرطرفدار در هوش مصنوعی است. الگوریتم ژنیتك كه با استفاده از ایده تكامل داروینی و انتخاب طبیعی پیشنهاد شده روش بسیار خوبی برای یافتن پاسخ به مسائل بهینه سازیست. به همین ترتیب روش‌های دیگری نیز مانند استراتژی‌های تكاملی نیز (Evolutionary Algorithms) در این زمینه پیشنهاد شده اند. دراین زمینه هر گوشه‌ای از سازو كار طبیعت كه پاسخ بهینه‌ای را برای مسائل یافته است مورد پژوهش قرار می‌گیرد. زمینه‌هایی چون سیستم امنیتی بدن انسان (Immun System) كه در آن بیشمار الگوی ویروس‌های مهاجم به صورتی هوشمندانه ذخیره می‌شوند و یا روش پیدا كردن كوتاه‌ترین راه به منابع غذا توسط مورچگان (Ant Colony) همگی بیانگر گوشه‌هایی از هوشمندی بیولوژیك هستند. گرایش دیگر هوش مصنوعی بیشتر بر مدل سازی اعمال شناختی تاُكید دارد (مدل سازی نمادین یا سمبولیك) این گرایش چندان خود را به قابلیت تعمق بیولوژیك سیستم‌های ارائه شده مقید نمی‌كند. CASE-BASED REASONING یكی از گرایش‌های فعال در این شاخه می‌باشد. بعنوان مثال روند استدلال توسط یك پزشك هنگام تشخیص یك بیماری كاملاً شبیه به CBR است به این ترتیب كه پزشك در ذهن خود تعداد بسیار زیادی از شواهد بیماری‌های شناخته شده را دارد و تنها باید مشاهدات خود را با نمونه‌های موجود در ذهن خویش تطبیق داده، شبیه‌ترین نمونه را به عنوان بیماری بیابد. به این ترتیب مشخصات، نیازمندی‌ها و توانایی‌های CBR به عنوان یك چارچوب كلی پژوهش در هوش مصنوعی مورد توجه قرارگرفته است.
    البته هنگامی كه از گرایش‌های آینده سخن می‌گوییم، هرگز نباید از گرایش‌های تركیبی غفلت كنیم. گرایش‌هایی كه خود را به حركت در چارچوب شناختی یا بیولوژیك یا منطقی محدود نكرده و به تركیبی از آنها می‌اندیشند. شاید بتوان پیش‌بینی كرد كه چنین گرایش‌هایی فرا ساختارهای (Meta –Structure) روانی را براساس عناصر ساده بیولوژیك بنا خواهند كرد.

    هوش‌ مصنوعی‌ و هوش‌ انسانی‌:

    برای‌ شناخت‌ هوش‌ مصنوعی‌ شایسته‌ است‌ تا تفاوت‌ آن‌ را با هوش‌انسانی‌ به‌ خوبی‌ بدانیم‌. مغز انسان‌ از میلیاردها سلول‌ یا رشته‌ عصبی‌درست‌ شده‌ است‌ و این‌ سلول‌ها به‌ صورت‌ پیچیده‌ای‌ به‌ یكدیگرمتصل‌اند. شبیه‌سازی‌ مغز انسان‌ می‌تواند از طریق‌ سخت‌افزار یا نرم‌افزارانجام‌ گیرد. تحقیقات‌ اولیه‌ نشان‌ داده‌ است‌ شبیه‌سازی‌ مغز، كاری‌مكانیكی‌ و ساده‌ می‌باشد. برای‌ مثال‌، یك‌ كرم‌ دارای‌ چند شبكه‌ عصبی‌است‌. یك‌ حشره‌ حدود یك‌ میلیون‌ رشته‌ عصبی‌ دارد و مغز انسان‌ ازهزار میلیارد رشته‌ عصبی‌ درست‌ شده‌ است‌. با تمركز و اتصال‌ رشته‌های‌عصبی‌ مصنوعی‌ می‌توان‌ واحد هوش‌ مصنوعی‌ را درست‌ كرد.
    هوش‌ انسانی‌ بسیار پیچیده‌تر و گسترده‌تر از سیستم‌های‌ رایانه‌ای‌است‌ و توانمندیهای‌ برجسته‌ای‌ مانند: استدلال‌، رفتار، مقایسه‌، آفرینش‌و بكار بستن‌ مفهومها را دارد.
    هوش‌ انسانی‌ توان‌ ایجاد ارتباط میان‌ موضوع‌ها و قیاس‌ ونمونه‌ سازیهای‌ تازه‌ را دارد. انسان‌ همواره‌ قانون‌های‌ تازه‌ای‌ می‌سازد و یاقانون‌ پیشین‌ را در موارد تازه‌ بكار می‌گیرد. توانایی‌ بشر در ایجادمفهوم‌های‌ گوناگون‌ در دنیای‌ پیرامون‌ خود، از ویژگی‌های‌ دیگر اوست‌.مفهوم‌های‌ گسترده‌ای‌ همچون‌ روابط علت‌ و معلولی‌، رمان‌ و یامفهوم‌های‌ ساده‌تری‌ مانند گزینش‌ وعده‌های‌ خوراك‌ (صبحانه‌، ناهار وشام) را انسان‌ ایجاد كرده‌ است‌. اندیشیدن‌ در این‌ مفهوم‌ها و بكاربستن‌آنها، ویژه‌ رفتار هوشمندانه‌ انسان‌ است‌.
    هوش‌ مصنوعی‌ در پی‌ ساخت‌ دستگاههایی‌ است‌ كه‌ بتوانندتوانمندهای‌ یاد شده‌ (استدلال‌، رفتار، مقایسه‌ و مفهوم‌ آفرینی‌) را از خودبروز دهند. آنچه‌ تاكنون‌ ساخته‌ شده‌ نتوانسته‌ است‌ خود را به‌ این‌ پایه‌برساند، هر چند سودمندی‌های‌ فراوانی‌ به‌ بار آورده‌ است‌.
    نكته‌ آخر اینكه‌، یكی‌ از علل‌ رویارویی‌ با مقوله‌ هوش‌ مصنوعی‌،ناشی‌ از نام‌گذاری‌ نامناسب‌ آن‌ می‌باشد. چنانچه‌ جان‌ مك‌كارتی‌ در سال‌1956 میلادی‌ آن‌ را چیزی‌ مانند «برنامه‌ریزی‌ پیشرفته‌» نامیده‌ بود شاید جنگ‌ و جدلی‌ در پیرامون‌ آن‌ رخ‌ نمی‌داد.

    شاخه‌های‌ هوش‌ مصنوعی‌:

    هوش‌ مصنوعی‌ به‌ تعدادی‌ میدانهای‌ فرعی‌ تقسیم‌ شده‌ است‌ و سعی‌دارد تا سیستم‌ها و روشهایی‌ را ایجاد كند كه‌ بطور تقلیدی‌ مانند هوش‌ ومنطق‌ تصمیم‌گیرندگان‌ عمل‌ نماید.
    سه‌ شاخه‌ اصلی‌ هوش‌ مصنوعی‌ عبارتند از: سیستم‌های‌خبره‌(ES)(6)، آدمواره‌ها(7) و پردازش‌ زبان‌ طبیعی‌ (8) كه‌ در زیر به‌صورت‌ تصویری‌ نشان‌ داده‌ شده‌ است‌.

    هوش‌ مصنوعی‌ در یك‌ نگاه‌

    سیستم‌های‌ خبره‌

    سیستم‌های‌ خبره‌، برنامه‌های‌ كامیپوتری‌ هوشمندی‌ هستند كه‌ دانش‌و روشهای‌ استنباط و استنتاج‌ را بكار می‌گیرند تا مسائلی‌ را حل‌ كنند كه‌برای‌ حل‌ آن‌ها به‌ مهارت‌ انسانی‌ نیاز است‌.
    سیستم‌های‌ خبره‌ كاربر را قادر به‌ مشاوره‌ با سیستم‌های‌ كامپیوتری‌در مورد یك‌ مسئله‌ و یافتن‌ دلایل‌ بروز مسئله‌ و راه‌حل‌های‌ آن‌ می‌كند.در این‌ حالات‌ مجموعه‌ سخت‌افزار و نرم‌افزار تشكیل‌ دهنده‌ سیستم‌خبره‌، مانند فرد خبره‌ اقدام‌ به‌ طرح‌ سئوالات‌ مختلف‌ و دریافت‌پاسخ‌های‌ كاربر، مراجعه‌ به‌ پایگاه‌ دانش‌ (تجربیات‌ قبلی‌) و استفاده‌ ازیك‌ روش‌ منطقی‌ برای‌ نتیجه‌گیری‌ و نهایتا ارائه‌ راه‌حل‌ می‌نماید.همچنین‌ سیستم‌ خبره‌ قادر به‌ شرح‌ مراحل‌ نتیجه‌گیری‌ خود تا رسیدن‌ به‌هدف‌)چگونگی‌ نتیجه‌گیری‌(و دلیل‌ مطرح‌ شدن‌ یك‌ سئوال‌ اجرایی‌)روش‌ حركت‌ تا رسیدن‌ به‌ هدف‌(خواهد بود.
    سیستم‌های‌ خبره‌ برخلاف‌ سیستم‌های‌ اطلاعاتی‌ كه‌ بر روی‌ داده‌ها(Data) عمل‌ می‌كنند، بر دانش‌ (Knowledge) متمركز شده‌ است‌. همچنین‌ دریك‌ فرآیند نتیجه‌گیری‌، قادر به‌ استفاده‌ از انواع‌ مختلف‌ داده‌ها )عددی‌Digital، نمادی‌ Symbolic و مقایسه‌ای‌ Analoge( می‌باشند. یكی‌ دیگر ازمشخصات‌ این‌ سیستم‌ها استفاده‌ از روشهای‌ ابتكاری‌ (Heuristic) به‌ جای‌روشهای‌ الگوریتمی‌ می‌باشد. این‌ توانایی‌ باعث‌ قرار گرفتن‌ محدودوسیعی‌ از كاربردها در برد عملیاتی‌ سیستم‌های‌ خبره‌ می‌شود. فرآیندنتیجه‌گیری‌ در سیستم‌های‌ خبره‌ بر روشهای‌ استقرایی‌ و قیاسی‌ پایه‌گذاری‌شده‌ است‌. از طرف‌ دیگر این‌ سیستم‌ها می‌توانند دلایل‌ خود در رسیدن‌به‌ یك‌ نتیجه‌گیری‌ خاص‌ و یا جهت‌ و مسیر حركت‌ خود به‌ سوی‌ هدف‌را شرح‌ دهند. با توجه‌ به‌ توانایی‌ این‌ سیستم‌ها در كار در شرایط فقدان‌اطلاعات‌ كامل‌ و یا درجات‌ مختلف‌ اطمینان‌ در پاسخ‌ به‌ سئوالات‌ مطرح‌شده‌، سیستم‌های‌ خبره‌ نماد مناسبی‌ برای‌ كار در شرایط عدم‌ اطمینان‌(Uncertainty) و یا محیطهای‌ چند وجهی‌ می‌باشند.

    مزایای‌ سیستم‌های‌ خبره

    مزایای‌ سیستم‌های‌ خبره‌ را می‌توان‌ به‌ صورت‌ زیر دسته‌بندی‌ كرد:
    1-افزایش قابلیت‌ دسترسی‌: تجربیات‌ بسیاری‌ از طریق‌ كامپیوتر دراختیار قرار می‌گیرد و به‌ طور ساده‌تر می‌توان‌ گفت‌ یك‌ سیستم‌ خبره‌،تولید انبوه‌ تجربیات‌ است‌.
    2-كاهش‌هزینه‌:هزینه‌كسب‌تجربه‌برای‌كاربربه‌طورزیادی‌كاهش‌می‌یابد.
    3-كاهش‌ خطر: سیستم‌ خبره‌ می‌تواند در محیطهایی‌ كه‌ ممكن‌ است‌برای‌ انسان‌ سخت‌ و خطرناك‌ باشد نیز بكار رود.
    4-دائمی‌ بودن‌: سیستم‌های‌ خبره‌ دائمی‌ و پایدار هستند. بعبارتی‌ مانندانسان‌ها نمی‌میرند و فنا ناپذیرند.
    5-تجربیات‌ چندگانه‌: یك‌ سیستم‌ خبره‌ می‌تواند مجموع‌ تجربیات‌ وآگاهی‌های‌ چندین‌ فرد خبره‌ باشد.
    6-افزایش‌ قابلیت‌ اطمینان‌: سیستم‌های‌ خبره‌ هیچ‌ وقت‌ خسته‌ وبیمار نمی‌شوند، اعتصاب‌ نمی‌كنند و یا علیه‌ مدیرشان‌ توطئه‌ نمی‌كنند، درصورتی‌ كه‌ اغلب‌ در افراد خبره‌ چنین‌ حالاتی‌ پدید می‌آید.
    7-قدرت‌ تبیین‌ (Explanation): یك‌ سیستم‌ خبره‌ می‌تواند مسیر و مراحل‌استدلالی‌ منتهی‌ شده‌ به‌ نتیجه‌گیری‌ را تشریح‌ نماید. اما افراد خبره‌ اغلب‌اوقات‌ بدلایل‌ مختلف‌ (خستگی‌، عدم‌ تمایل‌ و…) نمی‌توانند این‌ عمل‌ رادر زمانهای‌ تصمیم‌گیری‌ انجام‌ دهند. این‌ قابلیت‌، اطمینان‌ شما را در موردصحیح‌ بودن‌ تصمیم‌گیری‌ افزایش‌ می‌دهد.
    8-پاسخ‌دهی‌سریع‌:سیستم‌های‌خبره‌،سریع‌ودراسرع‌وقت‌جواب‌می‌دهند.
    9-پاسخ‌دهی‌ در همه‌ حالات‌: در مواقع‌ اضطراری‌ و مورد نیاز،ممكن‌ است‌ یك‌ فرد خبره‌ بخاطر فشار روحی‌ و یا عوامل‌ دیگر، صحیح‌تصمیم‌گیری‌ نكند ولی‌ سیستم‌ خبره‌ این‌ معایب‌ را ندارد.
    10-پایگاه‌ تجربه‌: سیستم‌ خبره‌ می‌تواند همانند یك‌ پایگاه‌ تجربه‌عمل‌ كند وانبوهی‌ از تجربیات‌ را در دسترس‌ قرار دهد.
    11-آموزش‌ كاربر: سیستم‌ خبره‌ می‌تواند همانند یك‌ خودآموز هوش‌(Intelligent Tutor) عمل‌ كند. بدین‌ صورت‌ كه‌ مثالهایی‌ را به‌ سیستم‌ خبره‌می‌دهند و روش‌ استدلال‌ سیستم‌ را از آن‌ می‌خواهند.
    12-سهولت‌ انتقال‌ دانش‌: یكی‌ از مهمترین‌ مزایای‌ سیستم‌ خبره‌،سهولت‌ انتقال‌ آن‌ به‌ مكان‌های‌ جغرافیایی‌ گوناگون‌ است‌. این‌ امر برای‌توسعه‌كشورهایی‌كه‌ استطاعت‌ خرید دانش‌ متخصصان‌راندارند،مهم‌است‌.

    آدمواره‌ها

    كلمه‌ آدمواره‌ (ربات)بعد از به‌ صحنه‌ درآمدن‌ یك‌ نمایش‌ در سال‌1920 میلادی‌ در فرانسه‌ متداول‌ و مشهور گردید. در این‌ نمایش‌ كه‌ اثر«كارل‌ كپك‌» بود، موجودات‌ مصنوعی‌ شبیه‌ انسان‌، وابستگی‌ شدیدی‌نسبت‌ به‌ اربابان‌ خویش‌ از خود نشان‌ می‌دادند. این‌ موجودات‌ مصنوعی‌شبیه‌ انسان‌ در آن‌ نمایش‌، آدمواره‌ نام‌ داشتند(9).
    در حال‌ حاضر آدمواره‌هایی‌ را كه‌ در شاخه‌های‌ مختلف‌ صنایع‌ مورداستفاده‌ می‌باشند، می‌توان‌ به‌ عنوان‌ «ماشین‌های‌ مدرن‌، خودكار، قابل‌هدایت‌ و برنامه‌ریزی‌»تعریف‌ كرد. این‌ آدمواره‌ها قادرند در محل‌های‌متفاوت‌ خطوط تولید، به‌ طور خودكار، وظایف‌ گوناگون‌ تولیدی‌ را تحت‌یك‌ برنامه‌ از پیش‌ نوشته‌ شده‌ انجام‌ دهند. گاهی‌ ممكن‌ است‌ یك‌آدمواره‌، جای‌ اپراتور در خط تولید بگیرد و زمانی‌ این‌ امكان‌ هم‌ وجوددار كه‌ یك‌ كار مشكل‌ و یا خطرناك‌ به‌ عهده‌ آدمواره‌ واگذار شود.همانطور كه‌ یك‌ آدمواره‌ می‌تواند به‌ صورت‌ منفرد یا مستقل‌ به‌ كاربپردازد، این‌ احتمال‌ نیز وجود دارد كه‌ چند آدمواره‌ به‌ صورت‌ جمعی‌ و به‌شكل‌ رایانه‌ای‌ در خط تولید به‌ كار گرفته‌ شوند.
    آدمواره‌ها عموماً دارای‌ ابزار و آلاتی‌ هستند كه‌ به‌ وسیله‌ آنهامی‌توانند شرایط محیط را دریابند.این‌ آلات‌ و ابزار «حس‌ كننده‌»(10)نام‌ دارند، آدمواره‌ها می‌توانند در چارچوب‌ برنامه‌ اصلی‌ خود، برنامه‌های‌جدید عملیاتی‌ تولید نمایند. این‌ آدمواره‌ها دارای‌ سیستم‌های‌ كنترل‌ وهدایت‌ خودكار هستند.
    آدمواره‌های‌ صنایع‌ علاوه‌ بر این‌ كه‌ دارای‌ راندمان‌، سرعت‌، دقت‌ وكیفیت‌ بالای‌ عملیاتی‌ می‌باشند، از ویژگی‌های‌ زیر نیز برخوردارند:
    1-بسیاری‌ از عملیات‌ طاقت‌ فرسا و غیرقابل‌ انجام‌ توسط متصدیان‌ رامی‌توانند انجام‌ دهند.
    2-آنها، برخلاف‌ عامل‌ انسانی‌ یعنی‌ متصدی‌ خط تولید، قادر هستند سه‌شیفت‌ به‌ كار بپردازند و در این‌ خصوص‌ نه‌ منع‌ قانونی‌ وجود دارد و نه‌محدودیت‌های‌ فیزیولوژیكی‌ نیروی‌ كار.
    3-هزینه‌های‌ مربوط به‌ جلوگیری‌ از آلودگی‌ صوتی‌، تعدیل‌ هوا و فراهم‌آوردن‌ روشنایی‌ لازم‌ برای‌ خط تولید، دیگر بر واحد تولید تحمیل‌نخواهد شد.
    4-برای‌ اضافه‌ كاری‌ این‌ آدمواره‌ها، هزینه‌ اضافی‌ پرداخت‌ نمی‌شود.حق‌ بیمه‌، حق‌ مسكن‌ و هزینه‌ ایاب‌ و ذهاب‌ پرداخت‌ نمی‌شود. احتیاج‌ به‌افزایش‌ حقوق‌ ندارند و هزینه‌این‌ نیز از بابت‌ بهداشت‌ و درمان‌ بر واحدتولیدی‌ تحمیل‌ نمی‌كنند.
    ویژگی‌های‌ ذكر شده‌ سبب‌ می‌شوند كه‌ سهم‌ هزینه‌ كار مستقیم‌ نیروی‌انسانی‌ در هزینه‌ محصولات‌ تولیدی‌، واحدهای‌ تولیدی‌ كاهش‌ پیداكند.(11)

    پردازش‌ زبان‌های‌ طبیعی‌ (NLP)

    پردازش‌ زبان‌های‌ طبیعی‌ بعنوان‌ زیرمجموعه‌ای‌ از هوش‌ مصنوعی‌،می‌تواند توصیه‌ها و بیانات‌ را با استفاده‌ از زبانی‌ كه‌ شما به‌ طور طبیعی‌ درمكالمات‌ روزمره‌ بكار می‌برید، بفهمد و مورد پردازش‌ قرار دهد. به‌ طوركلی‌ نحوه‌ كار این‌ شاخه‌ از هوش‌ مصنوعی‌ این‌ است‌ كه‌ زبانهای‌ طبیعی‌انسان‌ را تقلید می‌كند. در این‌ میان‌، پیچیدگی‌ انسان‌ از بعد روانشناسی‌ برروی‌ ارتباط متعامل‌ تاثیر می‌گذارد.
    در پردازش‌ زبانهای‌ طبیعی‌، انسان‌ و كامپیوتر ارتباطی‌ كاملا نزدیك‌با یكدیگر دارند. كامپیوتراز لحاظ روانی در مغز انسان جای داده می شود. بدین ترتیب یك سیستم خلاق شكل می گیرد كه انسان نقش سازمان دهنده اصلی آن را برعهاده دارد. اگر چه هنوز موانع روانشناختی و زبانشناختی بسیاری بر سر راه سبستمهای محاوره ای وجود دارد. اما چشم اندازهای پیشرفت آنها یقیناً نویدبخش است. در حقیقت، توقعات یكسان از محاوره انسان- ماشنی و محاوره انسان- انسان، معقول نیست.
    1. بررسی علوم دخیل در هوش مصنوعی
    تا بدان جایی كه هوش مصنوعی تنها به بررسی روش های حل مسائل ریاضی و مجرد توسط كامپیوتر مى‌پرداخت، مى‌توانستیم قطعاً آن را یكی از زیر شاخه های علوم كامپیوتر بدانیم؛ اما امروزه با اضافه شدن ملاحظات جدیدی كه در فوق اشاره ای بدان رفت، دیگر نمى‌توان با این قطعیت قضاوت كرد. علومی از قبیل: معرفت شناسی كه در فلسفه ذهن (Epistemology) مطرح است ، عصب شناسی شناختی(Cognitive Neuro Science) و نیز روانشناسی شناخت (Cognitive Psychology) به همراه هوش مصنوعی مجموعه ای تحت عنوان علوم شناختی (Cognitive Science) را تشكیل مى‌دهند. از دیگر سو، رباتیك به عنوان همبسته تكنولوژیك هوش مصنوعی، خود دانشی است كه داده های علوم مكانیك و كامپیوتر و كنترل را یك جا مى‌طلبد.
    2. بررسی هوشمندی
    چه چیزی در انسان یا هر موجود دیگری آنقدر ویژه و خاص است كه او را با صفت هوشمند از سایر موجودات متمایز مى‌كند؟ آیا چنین صفتی تنها خاص انسان است، یا مى‌توان درجات مختلف آن را به موجودات دیگر نیز نسبت داد. قدر مسلم این كه از ساده‌ترین رفتار مورچه ها و زنبورها تا رفتارهای پیچیده میمون ها در تعیین سلسله مراتب پیچیده اجتماعی یا روش های تشخیص الگوهای چند بعدی توسط كبوتران، همگی حاوی درجاتی از هوشمندی هستند(و در بعضی موارد نه چندان كمتر از انسان). بنابر این پاسخ به این سئوال كه هوشمندی چیست یا حتی چگونه ایجاد شده است ما را در ساخت یك موجود هوشمند با توانایی تطبیق و عمل در محیط واقعی یاری مى‌دهد.
    3.آشنایی با روش های هوشمند و كاربرد آنها در تكنولوژی
    آنچه كه باعث شده تا هوش مصنوعی امروزه به عنوان یك رشته مهندسی مطرح باشد این است كه طیف وسیعی از كاربردهای آن، از رباتیك گرفته تا روش های هوشمند كنترلی مقبولیت وسیعی در صنعت یافته اند. روش هایی همچون منطق فازی [2] ، استرا[3]تژی تکاملی، الگوریتم ژنتیك، شبكه های عصبی مصنوعی ... همگی روش هایی هستند كه با الهام از طبیعت و برای دستیابی به هوشمندی طبیعی طراحی شده اند اما كاربرد عظیمی در مهندسی و صنعت یافته اند. كاربردی كه تا حدود یك دهه قبل حتی گمان آن نیز نمى‌رفت. رباتیك نیز چه در غالب روش های جابجایی بازوهای مكانیكی، و چه در شكل ربات های متحرك(Mobile Robots) در این بحث جایگاه ویژه ای را به خود اختصاص داده است.
    4. بررسی هوش مصنوعی گسترده (Distributed Artificial Intelligence)
    یك روش برخورد با مسائل حل آنهاست! بله تعجب نكنید، این تنها یك روش مواجهه با مسائل است. بجز این روش(و البته حل نكردن مسئله!) راه دیگری نیز وجود دارد. فرض كنید مى‌خواهیم یك ربات متحرك بسازیم كه در شرایط طبیعی حركت كند، مسیر انتخاب كند و ...یك روش این است كه طراح تمامی جزئیات را از ابتدا و به صورت كاملاً دقیق در نظر بگیرد. این روش منجر به ماشینی كاملاً پیچیده و عموماً غیر قابل پیاده سازی خواهد شد. ماشینی كه با اندك تغییری در شرایط پیش بینی شده ناكارا خواهد بود. روش دیگر این است كه مانند خود طبیعت ، ربات بسیار ساده ای طراحی كنیم(گاه به سادگی یك مورچه) و اجازه دهیم تا این ربات ساده خود مسائل را به جای ما حل كند. یا حتی اجازه دهیم یك اجتماع از ربات ها از طریق تعامل با یكدیگر به حل مسائل بپردازند.
    قانون طلایی در اینجا این است كه پیچیدگی یك اجتماع، حاصلضرب پیچیدگی تك تك عناصر آن است(تئوری پیچیدگی یا Complexity Theory) ، بنابراین یك اجتماع با عناصر بسیار ساده هم ممكن است به صورت كاملاً پیچیده و هوشمند عمل كند.

    منابع :

    هوش مصنوعی چیست ؟ srco
    هوش مصنوعی senmerv
    هوش مصنوعی چیست؟ technologymgt.
    تكنولوژی هوشمند developercenter
    آینده هوش مصنوعى itmportal
    هوش مصنوعى knowclub

    يکشنبه 11/12/1387 - 13:21
    دانستنی های علمی
    طبیعی‌ترین شكل خانواده ‌این است كه هیچ عاملی جز مرگ نتواند پیوند زناشویی را بگسلد و میان زن و شوهر جدایی بیفكند .
    كوشش مصلحان جامعه ، مخصوصاً پیامبران خدا ، این بوده است كه نظام خانواده ، یك نظام مستحكم و پایدار باشد و هیچ عاملی نتواند این كانون سعادت را متلاشی گرداند .
    به هرحال خانواده خوشبخت نشانه‌هایی دارد كه در اینجا به چند نمونه آن اشاره می‌شود :
    1 ـ در بین اعضای خانواده جمله « به من چه یا به توچه » ردو بدل نمی‌شود ، چرا كه اعضا به گفتگو و مشورت منطقی اعتقاد دارند و احساس مسؤولیت می‌كنند .

    2 ـ افراد به یكدیگر اعتماد دارند و از این اعتماد سوء استفاده نمی‌كنند و اعتماد را یكی از پایدارترین ویژگی ازدواج موفق و خانواده موفق می‌دانند .

    3 ـ تاجایی كه امكان دارد با هم هستند و در مهمانی‌ها یا كارهای مربوط به خانواده تنها نمی‌روند. همدلی ، همكاری ، همفكری ،‌ هماهنگی را بقای خانواده خوشبخت می‌دانند.

    4 ـ باهم اتحاد دارند و در مسایل مختلف ، با گفتگو و مشورت به تفاهم می‌رسند و سعی می‌كننداگرسوء تفاهم به وجودآمد.آن را در درون خود بدون این‌كه كسی بفهمد حل كنند .

    5 ـ به سلیقه‌ها و عقاید یكدیگر آگاه بوده و به آن احترام گذاشته و عمل می‌كنند .

    6 ـ نسبت به هم شرم مسموم ندارند یعنی خواسته‌های طبیعی خودشان را بدون نگرانی یا خشونت ابراز می‌كنند .

    7 ـ به حریم یكدیگر احترام گذاشته و از حدود مشخص شده خود فراتر نمی‌روند .

    8 ـ نگران سلامت روحی و جسمی یكدیگر بوده و از هم مراقبت می‌كنند .
    اگرچنانچه مشكلی به وجود آید سعی وافر در حل مشكل را دارند .

    9 ـ در بیشتر اوقات لحظات خوشی را كه بایكدیگر بوده‌اند مرور می‌كنند ، دنبال خاطرات تلخ نیستند ، دوست دارند همیشه در خوشی ، شادی و نشاط زندگی كنند .

    10 ـ برای فامیل‌ها و همسایه‌های خود اهمیت قائل‌اند و پذیرای فامیل یكدیگر هستند .

    11 ـ از امور مالی یكدیگرخبردارند و چیزی را از یكدیگر پنهان نمی‌كنند ، صرفه‌جویی و پس‌انداز كردن جزء برنامه‌های اقتصادی خانواده‌های خوشبخت است .

    12 ـ برای رشد یكدیگر تلاش كرده و زمینه پیشرفت خانواده را فراهم می‌كنند .

    13 ـ افراد به هم افقی نگاه می‌كنند نه عمودی ، یعنی هیچ كس خود را برتر از دیگری و در مقام قدرت نمی‌بیند . دیكتاتوری ، زور و قدرت طلبی حاكم نیست .

    14 ـ همه اعضاء احساس برنده بودن ، موفق بودن ، امیدداشتن می‌كنند و خودشان را در زندگی برنده می‌دانند .

    15 ـ دركنار هم احساس امنیت و آرامش می‌كنند نه ترس و اضطراب یا تنش و درگیری .

    16 ـ علاقه ، عشق ، محبت ، صفا و یكدلی خود را هم در رفتار و هم در گفتار به یكدیگر ابراز می‌كنند .

    17 ـ از یكدیگر انتظار بیجا و توقع نامناسب ندارند .

    18 ـ اگر مشكلی پیش بیاید به راه‌حل فكر می‌كنند و به دنبال مقصر و گناهكار نمی‌گردند.
    دست به علت‌یابی و ریشه‌یابی آن مشكل می‌زنند و راه‌حل منطقی ارائه می‌دهند .

    19 ـ هریك از طرفین پیوسته به فكر خوشحال كردن و راضی نگه‌داشتن یكدیگر هستند .

    20 ـ زن و شوهر به خاطر همدیگر زندگی می‌كنند ، اول خود بعد دیگران ، زندگی آنها به خاطر بچه‌ها یا ترس از طلاق و حرف‌ مردم نیست .

    21 ـ زن و مرد می‌توانند هرروز به دنیای اختصاصی یكدیگر نزدیك‌تر شوند ، كار به مسایل خصوصی و زندگی دیگران ندارند .

    22 ـ با درخواست‌های یكدیگر برخوردهای مثبت و منطقی دارند .

    23 ـ زن و مرد در كنار یكدیگر هستند نه رودر رو و رقیب یكدیگر ، بلكه رفیق هم هستند و واكنش منفی از خود نشان نمی‌دهند .

    24 ـ خانواده‌های خوشبخت تلاش دارند كه بچه‌های خوب و خوشبختی نیز به جامعه تحویل دهند .
    منبع: parsifa
    يکشنبه 11/12/1387 - 13:18
    دانستنی های علمی
    همه در زندگی عصبانیت را تجربه می‌كنند، اما گاهی خشم موجب انجام یكسری كارها یا گفتن حرف‌هایی می‌شود كه واقعا قصد انجام آن كار یا بیان آن حرف را نداشته‌ایم. همه در هنگام خشم تصور می‌كنند كه كاملا حق داشته‌اند كه عصبانی شوند. البته اكثرا به این نكته نیز واقفیم كه وقتی برگشته و به پشت‌سر خود نگاه ‌كنیم متوجه خواهیم شد كه احتمالا زیاده از حد عصبانی شده و عكس‌العمل نشان داده‌ایم.
    برای بعضی از افراد، عصبانیت یك مشكل جدی است كه نیاز به كنترل آن را كاملا در خود احساس می‌كنند.
    قبل از این‌كه شروع به مقابله با خشم كنید لازم است كه چند چیز را راجع به آن بدانید. ابتدا این‌كه خشم یك فرآیند معمولی است كه به بشر فرصت بروز احساسات و تعدیل شدن را می‌دهد. خشم به خودی خود چیز بدی نیست، اما مشكل وقتی ایجاد می‌شود كه آن را بدرستی كنترل نكنیم. عصبانیت مخلوطی از تغییرات فیزیكی و احساسی است. در حین آزاد شدن مواد شیمیایی مثل آدرنالین، جریان بزرگی از انرژی از بدن عبور می‌كند.
    عصبانیت احساسی است كه به ما می‌گوید كه آزار دیده‌ایم و نمی‌خواهیم صدمه ببینیم. هر رفتار خشمگینانه‌ای اعم از فیزیكی، كلامی یا احساسی كه برای خود فرد یا دیگران خطرآفرین و مضر باشد را عصبانیت می‌نامند.
    هم زنان و هم مردان دچار خشم می‌شوند. اگر شما ندانید كه چطور تشخیص دهید كه مورد اذیت واقع شده‌اید، انرژی شما به صورت ناخودآگاه منتشر می‌شود. اگر به نقطه‌ای برسید كه به جای فكر كردن عمل كنید، خشمتان را در مسیر غلط قرار داده‌اید.
    وقتی مشكل عصبانی‌كننده‌ای دارید، این عصبانیت می‌تواند شما را وادار كند كه دیگران را مقصر بدانید و سعی در تنبیه آنها داشته باشید. وقتی به خشم خود اجازه بروز می‌دهید، در واقع احساساتتان كنترل شما را به دست گرفته‌اند. این خشم باعث رفتارهایی از سوی شما می‌شود كه در حالت عادی هرگز آنها را انجام نمی‌دادید. در این وضعیت شما احتمالا از آنچه گفته یا انجام داده‌اید احساس بدی پیدا خواهید كرد.
    مشكل این نیست كه حق با شما نبوده یا عصبانی شده‌اید بلكه مشكل، عدم كنترل احساساتتان است.

     

    خشم یك حس صحیح است كه پیام‌های خوبی به شما می‌دهد. تنها چیزی كه باید به آن توجه كرد مدیریت خشم است. این كار به شما كمك می‌كند تا روابطتان به مخاطره نیفتد.
    در صورت عدم كنترل خشم، حتی وقتی علت اصلی آن نیز از بین می‌رود، ممكن است كه هنوز مجبور به دست و پنجه نرم كردن با اثرات فیزیكی ناشی از آن باشید. شاید انرژی آزادشده در اثر خشم را روی سر فردی دیگر مثل همسرتان خالی كنید یا شاید به دیوار مشت بكوبید كه این كار نوعی خودآزاری و صدمه زدن به خود می‌باشد.
    راه دیگر این است كه این انرژی را تا موقعی كه دوباره عصبانی شوید فرو بنشانید و متوقف كنید. شاید این كار باعث محصور شدن احساس شما شود كه در آینده باعث افراط در تخلیه خشم خواهد شد. این افراط نیز، به موجب عملكردتان باعث احساس شرم در شما می‌شود و در آینده باعث سركوبی احساساتتان خواهد شد.
    از نظر دیگر، بروز خشم به صورت كنترل نشده می‌تواند باعث تبدیل خشم از حالت زبانی به حالت فیزیكی و احتمالا ایجاد ضرب و شتم در طرف مقابل شود. در این‌گونه مواقع باید بدانید كه شما مشكل‌ساز نیستید بلكه این، رفتار شماست كه باعث ایجاد مشكل می‌شود. می‌توانید با كنترل عكس‌‌العمل‌ها، جدا كردن خشم از رفتارهایتان، تشخیص آنچه باعث ناراحتی شما شده، تشخیص نیازها و خواسته‌هایتان، صحبت با خودتان، تعریف محدوده‌ها و مرزها، تشخیص راهكارها، انتخاب‌های درست، رسیدن به تعادل در زندگی و برقراری ارتباطات مبتنی بر احترام مشكل عصبانیت خود را حل كنید.
    ما می‌توانیم یاد بگیریم كه چگونه خشم را به روشی صحیح تخلیه كنیم به طوری كه به دیگران صدمه نزده و احساس بهتری نیز داشته باشیم.
    از خود بپرسید چگونه كیفیت زندگیتان بهتر می‌شود اگر خشمتان را در راه‌های سالم و صحیح به كار ببندید؟
    شما می‌توانید كارهای مثبتی را برای مقابله با خشمتان یاد بگیرید. هر فردی احساس خشم را در وجودش دارد. به جای استفاده از خشم در مسیر منفی، با آن به چالش بپردازید.
    در روش «چالش با خشم» شما راه‌های مفیدی را برای مقابله با خشم می‌آموزید مثل یادگیری شناخت خود و دیگران به جای عصبانیت، یا انجام كارهای خلاقانه در مقابل خشم به جای صدمه زدن به خود و دیگران. با به كار گیری این روش در روابطتان شادتر خواهید بود و احساس بهتری راجع به خودتان خواهید داشت.
    در قدم اول سعی كنید دلیل عصبانیت خود را پیدا كنید. آگاهی از احساسات مثبتی كه به خاطر خشم به دست می‌آورید به اندازه آگاهی از احساسات منفی ناشی از خشم، مهم است. پس از تشخیص احساسات مثبت و منفی همراه با خشم، روی موارد مثبت آن تمركز كنید. موارد مثبت از نظر هر كس متفاوت است پس برای افراد مختلف راه‌حل‌های متفاوتی وجود دارد، اما در هنگام خشم، همگی می‌توانید یكی از این كارها را انجام دهید:
    یك ورزش رقابتی غیر برخوردی را امتحان كنید.
    ریلكسیشن(relaxation)و مدیتیشن را بیاموزید.
    در یك جای ساكت و خالی فریاد زده و جیغ بكشید.
    به یك بالش مشت بزنید.
    بدوید.
    هر یك از اینها می‌تواند به خالی كردن خشم شما كمك كرده و شما را از شر احساساتی كه حبس كرده‌اید خلاص كند.
    اما به هر حال هنوز مشكل رویارویی با شرایطی كه باعث عصبانیت شما می‌شود، وجود دارد. اولین كاری كه باید انجام دهید تهیه فهرستی از موقعیت‌هایی است كه باعث عصبانیت شما می‌شود. دقیقا بنویسید كه چه چیزهایی شما را عصبانی می‌كند، شاید موقعیت‌های خیلی فوری و استرس‌زا یا مواردی كه هنوز توسط شما حل و فصل نشده‌اند باعث عصبانیت شما شوند.
    حال از خودتان سوال كنید:
    چه كار می‌توانم انجام دهم تا موفق به كنترل اوضاع شوم.
    اگر بهترین دوستم در این موقعیت بود چه نصیحتی به او می‌كردم.
    این كار عصبانیت را در هر شرایطی از بین نمی‌برد چرا كه وقتی شما عصبانی هستید ارزیابی دقیق آن موقعیت، سخت است. اگر یك وضعیت غیرمنتظره رخ داده و شما احساس خشم می‌كنید، كمی قدم زده و اگر توانستید تمرین ذكر شده را انجام دهید.
    اگر عصبانیت شما به این طریق رفع نشد، لااقل مطمئن شوید كه درخصوص آنچه كه دقیقا باعث خشم شما شده خوب فكر كرده‌‌اید. شما نیاز دارید كه قبل از حل مساله دقیقا درخصوص دلیل عصبانیت خود مطمئن شوید.
    برای انجام این كار زمانی را كه احساس می‌كنید كنترل رفتارتان را در دست دارید برای از بین بردن مشكل پیدا كنید. شاید زمانی در آینده، فرصت خوبی باشد. برای بررسی دلیل عصبانیت، بهتر است سعی كنید كه با مشكل روبه‌رو شوید نه با شخصی كه باعث ایجاد مشكل شده. برای خودتان آن مشكل را بیان كرده و راجع به احساسی كه در شما ایجاد كرده فكر كنید. روشن است كه آن مشكل، نه آن شخص، باعث ایجاد یك چنین احساسی در شما شده است. این روش، احساس تسلط بر آنچه در حال روی دادن است را به شما می‌دهد. گام بعدی یافتن راه‌حل‌هاست. به اندازه‌ای كه می‌توانید راه‌حل‌هایی پیدا كنید. اصلا مهم نیست كه آنها غیرواقعی به نظر برسند.
    در نهایت باید روی یك راه‌حل به توافق برسید. این بخش حساس‌ترین قسمت كل فرآیند است. مهم این است كه توقعات غیرواقعی نداشته باشیم. شاید راه‌حل نهایی برای شما ایده‌آل نباشد، اما توافق حاصله احتمالا بهتر از مشكلاتی است كه باعث عصبانیت شده‌اند. در انتها توجه به این نكته ضروری است كه اگرچه نمی‌توان تمامی اتفاقاتی را كه باعث خشم می‌شوند كنترل كرد، اما می‌توان واكنش‌های خود را نسبت به مسائل عصبانی‌كننده تغییر داد و احساسات را كنترل كرد.

    منبع:جام جم
    يکشنبه 11/12/1387 - 13:16
    كودك
    زمان بازی با کودکتان فقط زمان بازی و سرگرمی نیست، بلکه زمان آموزش درسهای زندگی به کودکتان هم می‌باشد.تازه‌ترین تحقیقات حاکی از آن است که خلق و خو و عادات انسان از دوران جنینی و 2 سال اول زندگی وی ناشی می‌شود و این نکته اهمیت آموزش و روش صحیح تربیت در سنین ابتدایی تولد کودک را نمایان می‌سازد.در این مقاله ما بازیهایی را به شما پیشنهاد می‌دهیم که علاوه بر سرگرم کردن کودکتان آموزشهایی را در جهت ایجاد خلاقیت و تقویت هوش و افزایش سطح هوشیاری کودک دلبند شما فراهم می‌آورد.

    1.کجا رفت؟

    یک توپ کوچک نرم انتخاب کنید، آن را در یک ظرف درپوش دار بگذارید. از بچه بپرسید توپ کجا رفت؟ او را تشویق کنید که در ظرف را باز کند و توپ بیرون بیفتد مثل جعبه هایی که دلقکی بیرون می‌پرد، بیرون افتادن توپ هم برای او جالب خواهد بود. این بازی راهی است که به کودک می‌آموزد که چیزهایی که او نمی بیند ممکن است وجود داشته باشد. این بازی، آموزش ثبات هدف است.

    2.وسایل آشپزخانه:

    ظرفهای پلاستیکی یا ظروف ماست و یا کاسه های نشکن برای این بازی مناسب می‌باشد. از این ظروف برای ایجاد یک برج استفاده کنید، به کودکتان کمک کنید که برج را بریزد، این فعالیت به او درس خواهد داد که نشانه گیری هدف را بیاموزد در حالی که ریزش و چیدن را هم یاد خواهد گرفت.

    3. می‌توانم صدا را بشنوم:

    راه دیگر برای تقویت مفهوم ثبات هدف به وسیله مخفی کردن یک اسباب بازی صدادار زیر پتو و یا حوله است. ابتدا اسباب بازی را به طور جزئی با پتو بپوشانید سپس صدای اسباب بازی را در بیاورید و او را تشویق کنید که اسباب بازی را پیدا کند، دوباره اسباب بازی را پنهان کنید، البته این بار به صورت کامل، بازی را تکرار کنید، در صورت پیدا کردن اسباب بازی، کودکتان را تشویق کنید.

    4.بازی آبی:

    زمان حمام را به زمان اکتشاف و بازی تبدیل کنید. قاشق های پلاستیکی و آب پاش و کاسه های پلاستیکی را در وان کودکتان بگذارید، او با آنها ریزش آب را خواهد دید و از آنها لذت خواهد برد. تفریح دیگری هم می‌توان کرد، یک اسفنج را به کودکتان بدهید اسفنج را خیس کنید، او از فشار دادن اسفنج و ریزش آب لذت می‌برد.

    5.مامان خوابه!

    نزدیک کودکتان بنشینید البته این کار بستگی به سن کودکتان دارد می‌توانید او را بخوابانید. به او بگویی که قصد دارید که بخوابید و چشمهایتان را ببندید بعد از چند ثانیه چشمهایتان را باز کنید و مشتاقانه به او سلام کنید یا زمان را به او بگویید مثلاً صبح بخیر یا عصر بخیر که او زمانها را هم درک کند. دیدن چشمهای مامان که باز است و شنیدن صدای تبریکش معمولاً ایجاد خنده خواهد کرد بعد از چند دورِ، مکث خود را هنگام خواب بیشتر کنید احتمال هست که کودک حدود 6 ماهتان و یا بیشتر شروع به جیغ زدن کند و یا حتی به صورت شما ضربه بزند تا شما بیدار شوید!

    6.بازی با برگها:

    با کودکتان به بیرون از خانه بروید، تنوعی از برگها را برای او جمع کنید، به او اجازه بدهید آنها را بلند کند و با دستانش بازرسی کند، بدیهی است که با نظارت شما. برخی از برگها را چروک کنید تا او آنها را بازرسی کند و عمل چروک کردن را بیاموزد که این کار در برگهای خشک صدا هم خواهد داشت. با استفاده از یک برگ بزرگ بازی دالی موشه را با او انجام دهید.

    7.بازی غلتکی:

    کودکتان را روی زمین در مقابلتان بنشانید و یک ماشین اسباب بازی را روی زمین حرکت دهید او را تشویق کنید که بعد از شما این کار را انجام دهد سعی کنید که رفت و آمد ماشین را با او ادامه دهید. این کار جلو و عقب رفتن و چرخاندن و حرکت اجسام را به او یاد خواهد داد.

    8.نقاشی:

    این بازی کمی کثیف کاری است اما برای کودکتان بسیار جالب خواهد بود. کودک 8 تا 12 ماهتان را روی صندلیش یا روی زمین بنشانید. در مقابل او یک برگه و چندین غدای پوره ای رنگی که صاف شده است قرار دهید، او را تشویق کنید که با دستانش نقاشی کند، خواهید دید که او شاهکار خواهد ساخت. می‌توانید غذاها را در صورت اجازه پزشک بافت دار تهیه کنید(به دلیل در دهان بردن کودک) که نقاشی او بافت دار باشد.

    9.بافتهای متفاوت:

    چندین موضوع بافت دار را به کودک 10 تا 12 ماهتان بدهید، مثلاً یک تکه مقوا، روسری نرم، تکه های چمن و ماسه و ... حتماً تا انتهای بازی در کنار او باشید و مراقب باشید چیزی را در دهانش نگذارد. همراه هم همه چیز را بازرسی کنید، خواهید بفهمید که او از چه بافتی بیشتر خوشش خواهد آمد مخمل کبریتی یا پشم گوسفند؟

    10.بازی با رنگها:

    برای کودک 10 تا 12 ماهتان اسباب بازی های رنگی و یا وسایل آشپزخانه رنگی تهیه کنید و به او کمک کنید که اسباب بازیهای با رنگ مشابه را در کنار هم بگذارد. مثلاً سیب قرمز و ماشین قرمز و توپ قرمز باید در یک طرف باشد. در این بازی به او کمک می‌کنید که کم کم با رنگها آشنا شود.
    منبع:seemorgh
    يکشنبه 11/12/1387 - 13:14
    دانستنی های علمی
    1. در مقابل همسر خویش, گرفتاری های روزانه و حوادث تلخ و ناگوار زندگی را با اخم و چهره عبوس مطرح نکنید.
    2. هدیه دادن مهرو محبت را زیاد می‌کند؛ به مناسبت های مختلف برای همسر خود هدیه ای هر چند کوچک خریداری و با چهره ای شاد و خندان به او تقدیم کنید.
    3. چنانچه کمبودی در منزل مشاهده می‌شود, با کمال محبت و خوشرویی تذکر دهید.
    4. در حضور همسر خود, به هیچ وجه از زنان دیگر تمجید نکنید و توانایی های آنا را به رخ او نکشید.
    5. به بستگان همسر خود مانند پدر و مادر و سایر اقوام وی احترام بگذارید و برای دعوت آنان به خانه خود, قبل از همسر خود اقدام کنید.
    6. هیچ وقت از معاشرت همسر خود با بستگان صالحش جلوگیری نکنید و در معاشرت و دید و بازدید با بستگان وی پیشقدم باشید.
    7. با بستگان خود نزد همسرتان در گوشی نجوا نکنید.
    8. هیچ گاه همسر خود را به ویژه نزد بستگانش تحقیر نکنید؛ توهین و بی احترامی به همسر از صفا و صمیمیت در زندگی زناشویی می‌کاهد.
    9. هیچ گاه خود را برتر از همسر خود معرفی نکنید. سعی کنید "من" و "تو" در زندگی زناشویی نباشد کلمه "ما" زندگی را گرم و لذت بخش می‌کند
    10. وقتی که همسر شما عصبانی است, او را با مهر و محبت آرام کنید.
    11. برای رفتن به مهمانی و گردش, سعی کنید همراه فرزندان و همسر خود باشید و پیشنهاد همسر خود را در این مورد به علت خستگی و کار رد نکنید.
    12. امتیازات اجتماعی؛ فرهنگی و اقتصادی فامیل خود را در صورتی که با همسر شما فاصله اجتماعی و طبقاتی دارند مطرح نکنید.
    13. کارهای همسر خود, هر چند کوچک را تحسین کنید. تمجید و ستایش زن به علت روح لطیف و مهربانی که دارد, کلید کامیابی در زندگی زناشویی است.
    14. در قبال همسر خود, در امور مختلف قدرت نمایی نکنید.
    15. زحمات و هزینه هایی را که برای پذیرایی خویشاوندان همسر خود صرف می‌کنید, هیچ گاه بر زبان نیاورید.
    16. همسر خود را در خانه محصور و محدود نکنید و وی را از دست یابی به شادی ها محروم نسازید.
    17. شادی و خنده های خود را در محل کار خود به جا نگذارید و فراموش نکنید که همسر شما در خانه هم نیازمند شادی و خنده های شماست.
    18. کمک کردن در انجام کارهای منزل را فراموش نکنید و بدانید همان مقدار که شما در خارج از منزل خسته می‌شوید, زن هم در منزل از کارهای خانه خسته می‌شود و نیازمند مساعدت و قدردانی است.
    منبع:seemorgh
    يکشنبه 11/12/1387 - 13:13
    ورزش و تحرک
    روزنامه های ورزشی كشور، امروز مهم ترین عنوان های خبری خود را به رقابت های فوتبال لیگ برتر اختصاص دادند.
    ابرار ورزشی :
    پیكان قزوین 1 - استقلال تهران 1 ؛ سبقت یك امتیازی با پیكان
    به جهانبازی می گویم، چرا پنالتی ما را نگرفتی؟ می گوید: آوانتاژ دادم
    قلعه نویی: كجای دنیا خطای پنالتی را آوانتاژ می دهند؟
    نود :
    واعظ آشتیانی: برای عنایت متاسفم !
    قلعه نویی: مثل بارسلونا افت كرده ایم !
    استیلی: پرسپولیس فصل قبل بزرگ تر داشت !
    خبر ورزشی :
    فرار با پلاك 8
    انصاری فرد: شانس قهرمانی استقلال، 50 درصد كم شد
    اختلاف وینگادا و عابدزاده بالا گرفت
    ایران ورزشی :
    غنیمت از قلعه پیكان
    شفیع زاده: میثاقیان می ماند، اما نه به عنوان سرمربی !
    علی كریمی به مقاومت می رسد
    كیهان ورزشی :
    درگیری لفظی قلعه نویی در نشست مطبوعاتی
    استقلال در قزوین، ذوب آهن را خوشحال كرد
    همه در انتظار فینال فولاد شهر
    استقلال جوان :
    معاون سازمان تربیت بدنی: دایی بیشتر از ما دلش برای تیم ملی می سوزد
    قلعه نویی: نخستین بار پنالتی را آوانتاژ دادند
    اكبرپور: می خواهند تیم دیگری قهرمان شود
    پیروزی :
    وینگادا: در آسیا هم حریفان را غافلگیر می كنیم
    پاگلزدورف: كار كردن در پرسپولیس، آرزوی هر مربی است
    خوردبین: كاظمی در حدّی نیست كه درباره پرسپولیس حرف بزند
    يکشنبه 11/12/1387 - 13:11
    ازدواج و همسرداری

    مردهای امروزی، با تلاش هر چه بیشتر در پی یافتن جایگاه واقعی خود در اجتماع هستند. خانم هایی را داریم که به عضویت ارتش و پایگاه های فضایی در آمده اند و به خوبی از انجام وظایفی که بر گردن آنها نهاده می‌شود بر می‌آیند. آنها در سایر مشاغل صنعتی دیگر هم در حال پیشرفت و ترقی می‌باشند. رفته رفته قلعه مستحکم مردها در حال ویران شدن است و آنها احترام و ارج و قرب گذشته خود را کم کم از دست رفته می‌بینند.
    اگر یک خانم این مقاله را بخواند شاید با خود بگوید که خوب این مشکل مردهاست و خودشان هم باید به فکر پیدا کردن راه حلی برای آن باشند. بله درست است اما نباید انتظار داشت که به یک باره معجزه روی دهد و همه چیز مطابق میل آنها شود. تاریخ برای سالیان دراز جایگاه و عملکرد مردها را در جامعه معین کرده و شما به راحتی نمیتوانید در عرض چند سال آنرا تغییر دهید. شاید کمتر افرادی بتوانند در مقابل پیشرفت ها و موفقیت های خانم قد علم کنند اما یک چنین وضعیتی به طور قطع با خود مشکلاتی را نیز به همراه می‌آورد. یکی از مشکلات همانطور که قبلا نیز به آن اشاره داشتم این است که مرد قرن بیستم چه انتظاراتی دارد.
    آقایان کم کم متوجه می‌شوند که جایگاه آنها چنان که در گذشته بوده، نیست. دیگر هیچ رد پایی از زمانیکه مردها نان آور خانه بودند و خانم ها هم باید در خانه مینشستند و فرزندان خود را بزرگ می‌کردند، نمانده است. شاید چنین تغییر شگرفی مستلزم سپری شدن مدت زمان بسیار زیادی باشد اما همانطور که مشاهده می‌کنید این امر در جوامع غربی با روند چشم گیری در حال پیشروی است. این روزها مردها می‌دانند که اگر بخواهند برای خود همسری پیدا کنند باید سخت تر از گذشته کار کنند و خانم ها سنگ های بیشتری در جلو پایشان می‌اندازند.

    خوب، حالا مردها واقعا به دنبال چه چیز هستند؟

    اول از همه مردها به دنبال کسی هستند که تشنه عشق و محبت باشد. شاید این حرف بسیاری از خانم ها را غافلگیر کند اما مردها دوست دارند مورد دوست داشتن قرار بگیرند و خودشان نیز کسی را دوست بدارند. مشکل اینجاست که خانم ها برخورد بی احساس و سردی با آنها دارند. پیدا کردن خانمی که قابل دوست داشتن باشد کمی مشکل است و مردها از اینکه بفهمند دختر رویاهایشان را پیدا کرده اند خوشحال می‌شوند.
    مردها دنبال خانمی می‌گردند که در نظرشان جذاب باشد. خانم ها اغلب تصور می‌کنند که مردها خیلی سطحی نگر بوده و تنها چیزی که برایشان اهمیت دارد وضعیت ظاهری خانم می‌باشد. مردها لزوما به دنبال خانم های زیبا نمی‌گردند ، بلکه آنها می‌خواهند کسی را داشته باشد که به وضعیت ظاهری خود افتخار کند (البته این کار را نباید بیش از اندازه انجام دهد). مردها از داشتن نامزدی که قیافه خوبی داشته باشد لذت می‌برند و من فکر نمی کنم که مردی چیزی جز این به شما بگوید.
    مردها به دنبال خانم هایی هستند که بتوانند به آنها اعتماد کنند. کسی که آنها را به خاطر خودشان بخواهد، کسی که بتوانند به او ایمان داشته باشند. شاید برایتان عجیب باشد اما برخی از خانم ها قابل اعتماد نبوده و بسیار بی وفا هستند. همین امر باعث می‌شود که مردها محتاط تر عمل کنند. آقایون به شدت از بی وفایی و بد قولی بیزار هستند و به دنبال کسی می‌گردند که بتوانند از صمیم قلب به او اعتماد کنند.
    مردها می‌خواهند برای خود تشکیل زندگی خانوادگی دهند و به دنبال شریکی هستند که بتواند با او در خانه زندگی کند. خانم هایی که در محیط های اجتماعی فعالیت می‌کنند نیز گرینه مناسبی برای انتخاب هستند چرا که آقایون تصور می‌کنند خیلی بهتر می‌توانند با این گونه افراد ارتباط برقرار کنند و ارتباطشان پایدار تر خواهد بود.
    مردها به دنبال خانم هایی با روحیه زنانه و مهربان می‌گردند زیرا چنین خصوصیاتی باعث می‌شود که یک زن بتواند مادر بهتری برای بچه هایش باشد. البته این امر بدان خاطر نیست که مردها انتظار دارند خانم ها آنها را نیز تر و خشک کنند بلکه بدان خاطر است که دوست دارند فرزندانشان در آغوش مادر مهربان و دلسوزی پرورش پیدا کنند.
    مردها به دنبال خانم های خوش مشرب هستند. بعضی از خانم ها خیلی سخت گیر بوده و برای جزئیات اهمیت بیش از اندازه ای قائل می‌شوند. آیا تا به حال دختر هایی را دیده اید که دارای خلق و خوی پسرانه هستند؟ مردها می‌خواهند از در کنار هم بودن با همسر خود لذت ببرند و احتیاج به محبت دارند به همین دلیل همیشه به دنبال فرد خوش طبعی هستند که بتوانند در کنار او به آرامشی که آرزوی آن را دارند دست پیدا کنند.
    مردها به دنبال زن هایی هستند که حس و ظرافت زنانه خود را حفظ کرده باشند. البته منظور ما آن دسته از خانم هایی نیست که دائما به دنبال مد می‌روند و چهره خود را به انواع و اقسام اشکال مختلف در می‌آورند. بعضی از خانم ها هستند که در زمان عصبانیت هر چه که دلشان می‌خواهد بار طرف مقابل می‌کنند که این کار به هیچ وجه به مزاج آقایان سازگار نیست. مردها نمی خواهند رفتار همسرشان به اندازه خودشان بی شرمانه و توهین آمیز باشد.
    مردها کسی را می‌خواهند که حامی و پشتیبانشان باشد. خیلی از خانم ها منتظر هستند که اشتباه کوچکی از آقا سر بزند که آنها را به باد انتقاد بگیرند و در مسائل خصوصی و حتی شغلی شان دخالت کنند. آقایان به ارتباط خود به عنوان یک سیستم محافظ نگاه می‌کنند زمانیکه خانم نتواند یک چنین حسی را در آنها به وجود آورد و از این گذشته تا آنجا که می‌تواند از آنها انتقاد هم بکند، چیزی نمی گذرد که دلسردی پیش می‌آورد.
    مردها از خانم های عصبی که تمام مدت داد و فریاد می‌کنند خوششان نمی آید. آنها خانم هایی را می‌پسندند که اهل بحث و گفتگو باشند و قادر باشند که مشکلاتشان را از راه های منطقی حل کنند.
    معمولا آقایان در مورد مسائل عاطفی اندکی خود دار تر از خانم ها هستند. باور کنید که حقیقت دارد. مردها می‌دانند که از همسر خود چه می‌خواهند و به همین دلیل توجه خود را بر روی آن معطوف می‌کنند. شما به هیچ وجه آن همه شور و اشتیاقی که به مردها نسبت می‌دهند را نمی‌توانید در دنیای واقعی در وجودشان پیدا کنید. مردها در جهان واقعی بسیار محافظه کار هستند.
    مردها به دنبال همسری می‌گردند که به آنها متعهد باشد. مردها نامزدی را دوست دارند که بتوانند به او اعتماد کنند و مشکلات و ناراحتی هایشان را با او در میان بگذارند. تعهد مثل یک خیابان یکطرفه نیست و باید از جانب هر دو طرف رعایت شود. چنین نیازی برای همیشه در وجود تمام مردها باقی خواهد ماند.

    مردها دوست ندارند که تنها زندگی کنند.

    در حالیکه خانم ها در نقشهای اجتماعی خود بسیار موفق هستند خوب است که هیچ گاه از یاد نبریم که جایگاه اصلی آنها به خانه و خانواده شان تعلق دارد.
    يکشنبه 11/12/1387 - 13:10
    دعا و زیارت
    امتحان مردم یکی از سنتهای مهم الهی است که در تمام دوران زندگی بشر به شیوه های گوناگون انجام می گیرد تا میزان پای بند افراد به اصول و احکام دینی مشخص شود. بر این اساس یکی از حکمتهای مهم غیبت امام دوازدهم نیز امتحان مردم است که این کار در این دوران، به صورتهای گوناگون انجام می گیرد؛ از جمله سنت آزمایشها در عصر غیبت ، امتحان به دین است.در روایات زیادی تصریح شده است که پایبندی به عقاید و حفظ ایمان در دوره غیبت به علت ویژگیهای این دوره بسیار دشوار است. لذا یکی از هشدارهای مهم و تاکیدهای مکرر در خصوص عصر غیبت مراقبت از دین و ارزشهای دینی است.
    امام کاظم (علیه السلام) در روایتی می فرمایند:
    وقتی پنجمین فرزند از فرزندان من غایب شد در مورد دین خود بسیار مراقب باشید مبادا کسی شما را از دین تان جدا کند. [1]
    امام صادق (علیه السلام) در اشاره به سختی دینداری و حفظ ایمان در زمان غیبت امام زمان (ع)می فرمایند:...
    صاحب الامر (علیه السلام) دوران غیبتی در پیش دارند که در آن حفظ دین کردن همانند شاخه پرخار درخت قتاد را با دست تراشیدن است ... چه کسی می تواند چنین کاری را با دست خود انجام دهد. بنابراین بندگان خدا باید در دوران غیبت حجت الهی تقوا را پیشه خود سازند و دین خدا را رها نسازند. [2]
    در این باره علی بن ابیطالب (علیه السلام) می فرمایند: پس از غیبت امام عصر (عج)مردم دچار حیرت و سرگردانی بسیاری می شوند. گروهی گمراه می شوند اما گروهی دیگر علیرغم تمام ناملایمات بر هدایت باقی می مانند. [3]
    از مجموعه این قبیل از روایات کاملاً معلوم می شود در دوره غیبت شرایطی پیش خواهد آمد که دینداری و پایبندی به ارزشهای انسانی و اخلاقی بسیار مشکل خواهد بود؛ با این همه ، گروههای زیادی با وجود همه این سختیها لحظه ای از دین خود دست بر نخواهند داشت و با تمام وجود به حفظ ارزشها و احکام الهی که تضمین کننده سعادت دنیا و آخرت انسان است پافشاری خواهند نمود.
    حال این سوال مطرح است که مگر در دوره غیبت امام (علیه السلام) اوضاع جوامع چگونه خواهد بود که دین افراد این چنین در معرض تهدید واقع خواهد شد؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت از بررسیها چنین برمی آید عوامل گوناگونی در پیدایش این وضع موثر است و از جمله آنهاست :

    الف ) غیبت امام معصوم

    صرف نظر از علت غیبت امام عصر (علیه السلام) به یک اعتبار ، ریشه تمام گرفتاریهای مردم در دوران غیبت به عدم دسترسی به امام معصوم (علیه السلام) بر می گردد. لذا مهمترین وظیفه این منتظران دعا برای فرج امام زمان (علیه السلام) است چون با ظهور آن حضرت مشکلات برطرف شده و موانع موجود بر سر راه تکامل انسانها تا حدود زیادی برطرف خواهد شد. گرفتاریهای دوره غیبت و برکات حکومت حضرت مهدی (عج) در دعای افتتاح وارد شده است:
    اللهم انا نشکوا الیک فقد نبینا صلواتک علیه و آله و غیبه ولینا و کثره عدونا ... پروردگارا به تو شکایت می کنیم و از نبود پیامبرمان و از غیبت ولی مان و از فزونی دشمنانمان، از کمی نفرات پیروان اهل بیت (علیه السلام) و سختی های فتنه ها و هجوم حوادث بر علیه ما ...
    و در بخشهای قبلی این دعا آرزوی حاکمیت یافتن دولت کریمه اهل بیت (علیه السلام) که با ظهور منجی عالم بشریت تحقق پیدا خواهد کرد با این عبارات مطرح می شود که : پروردگارا درود بفرست بر ولی امرت حضرت قائم (علیه السلام) که چشم امید همگان به دوست و عادلی است که جهانیان در انتظار اویند. خداوندا در روی زمین به او تمکن بخش و او را گرامی ساز و بوسیله او عزیز و گرامی بودن را به بندگانت ارزانی دار ... به وسیله او دین و سنت پیامبرت را پیروزی بخش. خداوندا! ما مشتاق آن دولت کریمه هستیم که به وسیله آن اسلام را عزیز ساخته اهل نفاق را خوار و ذلیل خواهی نمود ...
    با دقت در این قبیل از تعابیر به خوبی معلوم می شود که دشمنان در غیبت امام (علیه السلام) با انواع دسیسه ها و تهاجمات در مسیر هدایت مردم موانع ایجاد می کنند و دینداران واقعی را با انواع توطئه های فکر و فرهنگی و اعتقادی دچار مشکل می سازند.

    ب) پیدایش اختلافات فکری و عقیدتی

    پیدایش فتنه های فکر و اعتقادی از خطرناکترین وقایع دوران غیبت است. بسیاری از افراد پی تقوا در این دوره با اهداف دنیا پرستانه ای که دارند گروههایی از مردم را با ایجاد برخی مسلکهای غلط و منحرف از مسیر صحیح مکتب اهل بیت (علیه السلام) دور می سازند و این کار موجب تفرقه و بهم خوردن صفوف متحد توده های مردم می شود و رواج مرامها و مسلکهای نادرست در نهایت به تشتت دینی و در مواردی به افتادن زمام امور دین مردم به دست افراد ناصالح منجر می گردد.
    امام باقر (علیه السلام) در اشاره به چنین پیش آمدی می فرمایند:
    در دوران غیبت اختلافهای شدید در میان مردم پدید می آید و وحدت دینی آنان خدشه دار می شود. [4] و در نتیجه این اختلافات اعتقادی گاهی مکاتبی پدید می آیند و تعداد زیادی از مردم را آن چنان به خود جذب می کنند که راه اهل بیت (علیهم السلام) که همان اسلام راستین است بی رهرو می گردد.
    امام صادق (علیه السلام) در این باره می فرمایند:
    در زمان غیبت مردمان را می نگری که به پیروی از عقاید و بافته های ذهنی یکدیگر و به پیروی از افراد بد کردار می پردازند و در اعمال و رفتارشان از آنان تبعیت می کنند و راه مستقیم و مسلک صحیح شریعت اسلام بی رهرو شده است. [5]

    ج ) فریفتگی مردم به زرق و برق دنیا

    یکی دیگر از گرفتاریهای مردم در دوره غیبت گرایش آنان به زرق و برق دنیاست. تعداد زیادی از مردم به جهت کوتاهی کردن در انجام وظایف مربوط به دوره غیبت و دسیسه های پی در پی دشمنان ، کم کم از ارزشهای دینی و فضایل اخلاقی و انسانی دور و در مقابل در لذات مادی و زینتهای دنیوی غرق می شوند و تقریباً تمام کارهای ناپسند که از دید تعالیم شریعت ممنوع دانسته شده است مرتکب می شوند.
    رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در این باره می فرمایند:
    برای مردم زمانی فرا می رسد که هم وغم آنها فقط شکمشان و ارزش و اعتبارشان به تجملات زندگیشان و ... دین و آیین شان ثروت و مالشان می شود. بدانید که اینان بدترین خلایق اند و در نزد خداوند برای آنها هیچ گونه ارج و منزلتی وجود ندارد. [6]
    و باز در توصیف این عصر از آن حضرت روایت شده است:
    در آن زمان وبا شیوع پیدا می کند، کارها از طریق پرداخت رشوه انجام می گیرد و ارزش و اعتبار دین به شدت تنزل می یابد و در مقابل دنیا در نظر مردم بسیار ارزشمند می شود. [7]
    و همچنین می فرمایند:
    زمانی بر امت من می آید که در آن زمان دلهای آنها پلید و آلوده شده و در مقابل ظاهرشان به طمع دنیا آراسته می گردد، به آنچه در پیشگاه خداوند است دل نمی بندد ، کار آنان ریا و تظاهر است، خوف از خدا در دل آنان راه نمی یابد ... خداوند دعاهای آنان را مستجاب نمی کند. [8]
    پرواضح است همانگونه که امام صادق (علیه السلام) فرمودند در چنین شرایطی اهل باطل بر اهل حق چیره می شوند و منکر و بدیها به صورت آشکار در سطح جامعه مشاهده می شود و کسی جرأت نهی کردن از آن را پیدا نمی کند. اگر کسی به مرتکب منکر اعتراض کند همه به طرفداری از او برمی خیزند و افراد فاسق در ارتکاب به کارهای ناپسند روز به روز گستاخ تر می شوند و بر این کار تشویق می گردند.
    در مقابل، پیروان حق، خوار و کوچک شمرده می شوند. [9]

    چه باید کرد؟

    اگر اوضاع جهان و افکار و عقاید و اخلاق توده های مردم، در دوره غیبت امام(علیه السلام) اغلب رو به انحطاط خواهد بود پس چه باید کرد؟ آیا تلاش برای دینداری و حاکمیت بخشی به ارزشهای دینی کاری عبث و بیهوده است ؟ در نتیجه ما نیز همانند برخی مفسران ناصواب انتظار که معتقدند در دوره غیبت باید از هر گونه کار اصلاحی خودداری کنیم باید فقط منتظر باشیم تا امام (علیه السلام) خود ظهور کنند و اوضاع را به سامان برسانند؟!...
    حقیقت این است که چنین تفکری با روح تعالیم اسلامی منافات دارد، چون اولاً در هیچ مقطعی از تاریخ احکام و قوانین اسلامی تعطیلی نمی پذیرند ثانیاً بر طبق مجموعه رهنمودهای اولیای الهی ، ما مسئولیت زمینه سازی برای ظهور را از طریق عمل به تعالیم اسلامی بر عهده داریم؛ یعنی نه تنها جایز نیست که از انجام تکالیف دینی ذره ای کوتاهی کنیم بلکه با توجه به مشکلات دوره غیبت و شرایط خاصی که در این دوره پیش می آید به مراتب بیشتر و دقیقتر از دوران حضور علی امام (علیه السلام) باید به انجام وظیفه بپردازیم و در برخی روایات به این حقیقت تصریح شده است تا آمادگی لازم فکری و اعتقادی و اجتماعی در توده های مردم فراهم نشود و یاران با ایمان و شجاع و مخلص تربیت نشوند زمینه برای ظهور فراهم نخواهد شد.
    بنابراین آن دسته از روایات که از سختیها و نابسامانیهای دوران غیبت سخن به میان می آورند با هدف ایجاد انگیزه بیشتر برای پایبندی به احکام و هشدار نسبت به حل نشدن در وقایع این کار را انجام می دهند.
    و از قضا، در روایاتی که از مؤمنان دوران سخت غیبت سخن به میان آمده است از آنها با اوصاف بسیار نیکویی یاد شده است ؛ از جمله پیامبر اکرم (ص) می فرمایند:
    هر یک از آنان (مومنان واقعی دوره غیبت) اعتقاد و دین خویش را با هر سختی حفظ می کنند چنان که گویی درختان خار مغیلان را در شب تاریک با دست پوست می کنند یا آتش پر دوام را با دست نگاه می دارند. [10]
    معلوم می شود آنها با توجه به این قبیل از روایات، علاوه بر افزودن بر تلاش و کوشش، با موانع و مشکلات نیز آشنا می شوند و پیشاپیش آمادگیهای لازم را در خود ایجاد می کنند و درنتیجه در سخت ترین پیشامدها بر ایمان و عقاید خود پای می فشارند و در حد توان به زمینه سازی ظهور کمک می نمایند. امام سجاد(علیه السلام) در توصیف مومنان عصر غیبت می فرمایند: مردم زمان غیبت مهدی (علیه السلام) که به امامت آن حضرت پای بندند و همواره در حال انتظار ظهور به سر می برند از مردم همه زمانها برترند، زیرا خدا چنان درک و فهم و نیروی تشخیص آنان را قوت می بخشد که غیبت نزد آنان همانند زمان ظهور باشد... آنان به حق اخلاص ورزانند... [11]
    انسان دین دار عصر غیبت که دسترسی عادی به امام زمان (علیه السلام) ندارد بر اساس درک عقلی و تهذیب اخلاق و اندیشه به یقین والایی دست می یابد و همواره به دفاع از احکام و عقاید دینی می پردازد و این در شرایطی است که اغلب مردم در زرق و برق و لذات مادی خود را غرق ساخته اند و به احکام و ارزشهای دینی و فضیلت های انسانی بی توجه شده اند.
    امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:
    پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت علی (علیه السلام) فرمودند یاعلی ! بزرگترین مردمان در ایمان و یقین کسانی هستند که در آخر الزمان زندگی می کنند ، آنها پیامبرشان را ندیده اند و امامشان در غیبت به سر می برد، با این همه آنان از روی علوم و معارف و کتابهایی که در اختیار دارند ایمان آورده و در ایمان خود پایداری می ورزند... [12] بنابراین یکی از راههای مهم در امان ماندن از فتنه های آخر الزمان ،عمل به وظایف دینی و وظایف و مسئولیتهای مربوط به دوران غیبت است که به طور خلاصه این وظایف عبارتند از :
    1– تلاش برای شناخت بیشتر امام عصر (علیه السلام)
    2– خودسازی و تهذیب نفس
    3– انتظار فرج امام زمان (علیه السلام)
    4– سعی در اصلاح وضع جامعه
    5– حفظ و تحکیم پیوند معنوی با امام عصر (علیه السلام)
    6– پیروی از نائبان امام زمان (علیه السلام)
    7- و...
    يکشنبه 11/12/1387 - 13:3
    مورد توجه ترین های هفته اخیر
    فعالترین ها در ماه گذشته
    (0)فعالان 24 ساعت گذشته