• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 263
تعداد نظرات : 21
زمان آخرین مطلب : 3851روز قبل
آلبوم تصاویر
مسجد «بیعه» در منطقه جمرات واقع شده است و زائران هنگام عبور از منطقه جمرات از کنار مسجد می گذرند. مسجد عقبه شامل مصلایی است که سقف ندارد و یک محراب دارد و دارای صحن بزرگی است.

علت نامگذاری این مسجد، به مسجد «بیعه» به دلیل آن است که مسلمانان یثرب در این مکان با پیامبر(ص) بیعت کردند و پس از آن در این محل مسجدی به نام‏«مسجد بیعه‏» ساخته شد. در این مسجد اسلام از حصار مکه خارج و به مدینه راه یافت.
مسجد بیعه سال 144 هجری قمری در زمان «ابوجعفر منصور» خلیفه عباسی ساخته شد. مساحت مسجد در آخرین بازسازی به 375 متر مربع رسیده است و همچنان بدون سقف است.

با وجود گذشت سالیان سال از ساخت این مسجد، همچنان مسجد در پشت کوه محصور است و شایسته است که زائران در هنگام جمرات سری به این مسجد بزنند تا این مسجد از مظلومیت در آید.





منبع:شبستان

چهارشنبه 24/7/1392 - 10:20
شهدا و دفاع مقدس
عکسی که می بینید، در جبهه ی خوزستان و در اوایل دهه شصت گرفته شده است و به مناسبت "روز عرفه" به کاربران عزیز هدیه می شود. عکس نیازی به شرح و توصیف ندارد، فقط ناخودآگاه انسان را به یاد آیه سوره مبارک «طه» می اندازد.

آنجا که پروردگار می فرماید:"إِنِّی أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى"(این منم پروردگار تو پاى‏پوش خویش بیرون آور كه تو در وادى مقدس "طوى" هستى)

در لحظات روح نواز "دعای عرفه" ما را هم از دعای خیرتان بی نصیب نگذارید. التماس دعا

 

منبع:جهان

چهارشنبه 24/7/1392 - 10:18
اهل بیت
:سیدمهدی طباطبایی در شبکه ایران نوشت:

... و عاشقان را با "آب" رمز و رازی ست که غیر را، از آن بهره‌ای نیست...

عاشق حتی به دور خانه محبوب هم که بگردد در فکر" آب" است و در فکر "عطش"...

چه اینکه خلیل الرحمن چنین بود و چنین فرمود...

از این روست که هشتم ذیحجه را روز "ترویه" نامیده‌اند

روزی که حاجیان برای وقوف در عرفات و مشعر و منا آب تهیه می‌کنند

و حاجیان کعبه عشق نیز برای وقوف در کربلای دل در جستجوی "آب" و "عطش"

و همین روز بود که حسین(ع) حج و مکه را رها کرد و به سوی کعبه عشّاق راهی شد

براستی چرا حسین در روز ترویه، کاروانش را به سمت کوفه حرکت داد؟!

گویی حسین (ع) نیز برای حج عشقی که در پیش داشت آب حیات فراهم آورده بود...

حسین روز ترویه راه کربلا در پیش گرفت که عاشقانش بدانند رمز تشنگی عاشورا، این است که حسین و حسینی‌ها پیش از آنکه قدم در راه جهاد فی سبیل الله بگذارند توشه از دنیای خویش برداشته و تعلقاتشان رها کرده‌اند و با رویی گشاده به سوی محبوب می‌شتابند...

و چه زیبا فرمودند همه اهل بیت پیامبر کشتی نجاتند اما کشتی حسین سریعتر حرکت می‌کند...

و تو به چشم خود می‌بینی که حسین از روز جمع‌آوری آب تا روز عطش همواره در میان دریای آب بود...

پس دیده بگشا و دل به دلش بسپار که اهل نجات شوی

حسین کام لب تشنگان را سیراب می‌کند از معرفت‌ نابی که در کوران حوادث چشم و دلشان برای دنیای پست تنگ نشود

آری هرکس از دست حسین سیراب شود همچون او و اولاد و اصحابش زنده و ابدی خواهد شد

امروز را دریاب که روز "آب" است برای حاجی و عاشق...

و اینها همه اسراری چنداست از "آب"

همان "آب" که مهریه فاطمه(س) بود

سلام بر حسین و اولاد و اصحابش

 

منبع:ابنا

چهارشنبه 24/7/1392 - 10:17
اهل بیت
خداوند در ‌قرآن به خاطر بیان احكام كلّی وتعیین چارچوب وشالوده دین و به خاطر صیانت از تحریف توسط دشمنان امام علی ـ علیه السّلام ـ از ذكر صریح نام ایشان خودداری كرده است ولی طبق نظر اكثر علمای شیعه و سنی قریب به صد آیه در شأن و مقام و منزلت امام علی(ع) نازل شده است.

اما امامت وولایت وجانشینی وتقدم مقام او برهمه ی مومنان به خوبی درآیاتی از قرآن منعكس شده كه از تصریح به نامش رساتر وبلیغ تر است.ولی همین مسئله مورد انكاربرخی از معاندان واقع شده،با این دشمنی اگرتصریح به نام آن حضرت می شد هزاران مدعی خلافت ادعاویا ازروی عناد اقدام به دستبرد درقرآن كرده وراه تحریف كتاب خدا دراسلام باز می شد.

 قرآن به عنوان پیام هدایت الهی برای انسان، همة زیرساخت‌های حیات مادّی و معنوی را در بر می‌گیرد. در این كتاب جامع، تمام قلمروهای زندگی مادّی و معنوی، فردی، اجتماعی، اخلاقی، دنیوی، اخروی همه مورد توجّه و تشریح الهی است. طبیعی است كه همة این مطالب نمی‌تواند در یك كتاب و به صورت تفصیلی بیان گردد بلكه ناگزیر می‌بایست اصلول كلّی و خطوط محوری و راه‌گشا به عنوان متن تغیرناپذیر به شمار آید و تفصیل فروعات آن بر عهدة پیامبران و جانشینان راستین او و عقل و درایت مردم هدایت شده واگذار گردد.(1)

 پس چون بنای قرآن بر بیان كلیات است، در همة مسائل حتّی در مورد خود قرآن و خداوند به جزئیات آن نمی‌پربازد و در مورد نبوت و رسالت مطالبی را سربسته و بدون وارد شدن به جزئیات آن مورد اشاره قرار می‌دهد و از میان آن همه مسائل اخلاقی و اجتماعی تنها به مهمّات ‌آن پرداخته و از سیل احكام عبادات فقط به مختصری از آن‌ها می‌پردازد. و در مسئله امامت هم كه قرآن اهمیّت خاصی بر ‌آن قائل است و آن را آخرین مرحلة سیر تكاملی انسان شمرده است، مثل سایر مسائل به صورت كلّی بیان می كند.

 از آن‌جا كه امام علی(ع) در طول تاریخ دشمنان بسیاری داشت اگر نام او در قرآن می‌آمد حتماً دشمنان ولایت و امامت دست تحریف به سوی قرآن دراز می‌كردند و آن را مثل كتاب‌های آسمانی دیگر از حجیت و اعتبار ساقط می‌ساخت. چون جریانات و حوادث زیادی در تاریخ اسلام حضور عموم صورت گرفته بعد در مورد آن اختلاف به وجود آمده است مثل جریان غدیر كه در حضور چندین هزار نفر به وقوع پیوست ولی بعد در مورد آن خدشه وارد كردند.

 همان كسانی كه سخنان صریح پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ را در مورد ولایت امام علی(ع) تأویل و توجیه كردند، همان كسانی كه فدك را از دست فرزندان پیامبر در آوردند. همان‌ها برای رسیدن به هدف خود با حذف نام امام علی(ع) حاضر به هر كاری می‌شدند حتّی تحریف قرآن و چون خداوند وعده فرموده كه قرآن را حفظ كند «انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون» و یكی از راه‌های حفظ آن،‌ عدم ذكر برخی جزئیات حساسیت‌انگیز است.

 علت دیگر: با این‌كه نام امام علی(ع) به صراحت در قرآن نیامده ولی طبق اعتراف همة علمای شعه و سنی بیش از صد آیه در قرآن در شأن و مقام و فضایل امام علی ـ علیه السّلام ـ نازل شده است كه اكثر آن‌ها از محكمات هستند. در پایان یادآوری می‌گردد كه طبق حدیث معروف ثقلین قرآن و اهلبیت(ع) همیشه همراه یكدیگرند و جدایی ناپذیرند(2) آن‌ها كه طالب حقایق قرآنند باید دست به دامن علی و اولاد او بزنند پس با این‌كه نام امام علی(ع) در قرآن نیامده ولی او جزء جدایی ناپذیر و عضو برجسته قرآن می باشد.

 

پی نوشت ها:

1-(علوم قرآن، ص 226.)

2-( صحیح مسلم، ج4، ص 1873.)

منبع:جام
چهارشنبه 24/7/1392 - 10:15
عقاید و احکام

حجت الاسلام والمسلمین فرحزاد

چرا بعضی مواقع رحمت الهی شامل حال ما نمی شود ؟ آیا خدا رحمتش را از ما دریغ می کند یا اشکال از ماست ؟

پاسخ – اگر ما احساس رحمت خدا را نسبت به خودمان درک نمی کنیم ،باید بدانیم که فیض خدا دائمی است .در دعای شب جمعه می خوانیم : فضل خدا دائمی است . خدا در همه ی مکان ها و زمان ها خدا به ما رحم می کند . واسطه های فیض خدا که چهارده معصوم هستند دائما لطف و رحمت آنها شامل حال همه می شود. اگر چراغ دل ما روشن نمی شود ، بدانیم که مشکل از ماست و ما باید مانع را برداریم . یکی از شاگردهای عارفی می نویسد که مدتی است که در خودم صفا و خوشی نمی بینم اشکال کار کجاست؟ عارف به شاگردش نامه ای می نویسد : کدورت ،بی صفایی ، غم و کدورت نتیجه ی پشت کردن به خدا و توجه به خود است . ما روی از خدا برمی گردانیم و به هوا وهوس خودمان می پردازیم ، این منشا تمام خودمحوری ها ،خودخواهی ها و بی صفایی ها است .ما باید دست از خودمان برداریم و رو به خدا بکنیم . این اتفاق وقتی می افتد که ما خواسته های خودمان را فدای خواسته های خدای متعال بکنیم . و این نورانیت را در خودمان ایجاد بکنیم . شخصی به پیامبر گفت : من دوست دارم در نور محشور بشوم . پیامبر فرمود : اگر دردنیا به کسی ظلم نکنی با نور محشور می شوی .
اگر ما می خواهیم این رحمت همیشه در وجودمان جاری باشد باید همیشه به فکر خدا باشیم و آه مظلوم پشت سر ما نباشد . اگر آه مظلوم پشت سر ما نباشد قطعا بدانید که ما رستگار هستیم . بزرگی می فرمود : تمام دغدغه ی من این است که آه مظلوم پشت سر من نباشد. با خدا راحت می شود کنار آمد ولی در محشر بیشتر مردم در موقف حق الناس وقوف دارند . امیرالمومنین می فرماید : به حساب خودتان برسید قبل از اینکه در قیامت به حساب شما برسند . برای عموم مردم ، در روز قیامت حساب و کتاب خیلی سخت است . داریم که بخاطر یک درهم حق الناس ، هفتاد نماز مقبول را برمی دارند تا طرف بگذرد . ( اصلا ما نمی دانیم که نماز قبول شده داریم یا خیر ) داریم : اگر شما یک درهم بدهی را به صاحب حق برگردانی ، هم گناه شما پاک می شود و هم به شما پاداش می دهند. کسی که بدهی ندارد آزاد است و رحمت شامل حال او می شود. وقتی شما یک درهم به صاحبش برمی گردانی ، ثوابش هفتاد حج مقبول مستحبی است . امام صادق (ع) می فرماید: اگر کسی یک لقمه ی حرام را بخاطر خدا ترک کند ، ثواب این کارش افضل از دو هزار نماز مستحبی است . امام می فرماید : عبادت ده جز است که نُه جزء آن در کسب حلال است . یعنی نود درصد عبادت کسب حلال است . در لقمه ی ما نباید حق الناس باشد . ما فکر می کنیم عبادت همین اعمال ظاهری است . در روایت داریم : کسی که لقمه ی حرام بخورد تا چهل روز نمازش قبول نمی شود. یکی از مهمترین موانع استجابت دعا لقمه ی حرام است . یعنی یک لقمه ی حرام رحمت را قطع می کند . اگر ما شاداب نیستم و روحیه ما شاد نمی شود باید خودمان را تقویت کنیم . امیرالمومنین در خطبه 224 نهج البلاغه قسم می خورد که اگر بدن من را برهنه کنند یا من را درغل و زنجیر بکنند ، این برای من راحت تر از این است که خدا را ملاقات کنم در حالیکه مالی را غضب کرده باشم یا به بنده ای ظلم کرده باشم . در پایان خطبه می فرماید : به خدا قسم ( امیرالمومنین قسم جلاله می خورد و این مهم است . روایت داریم که قسم دروغ حرام است و قسم راست مکروه است . فردی ادعا کرد که پانصد درهم از امام سجاد (ع) طلب دارد . آنها پیش قاضی رفتند و چون امام شاهد نداشت باید قسم می خورد . امام گفت که پانصد درهم را به او بدهید . اسم خدا برتر از این است که من برای پانصد درهم قسم بخورم .) اگر هفت طبقه آسمان و زمین را به من بدهند که من به ناحق پوست جو را از دهان مورچه ای بیرون بکشم ، این کار را نخواهم کرد . ما پیرو حضرت امیر هستیم و نباید ظالم پرور بشویم . مرحوم کشمیری می فرمودند : افرادی که مشکل خاصی در زندگی دارند ، اول خدمت امام حسین (ع) می روند و اگر مشکل حل نشد خدمت حضرت ابوالفضل می روند و اگر باز مشکل حل نشد به درخانه ی حضرت مسلم می روند . او نائب خاص امام حسین (ع) بود و در تنهایی به شهادت رسید . امام حسین (ع) به حضرت مسلم برادر و پسرعمو می گفتند .هنگام شهادت یکی از وصیت های ایشان این بود که من هفت صد درهم به مردم کوفه بدهکار هستم ، زره من را بفروشید و بدهی من را بدهید .آنها معاد را قبول داشتند. این روایت در سفینةالبحار است . یک روز حضرت محمد (ص) بعد از نماز بجای دعا و تسبیحات ، روی شان را به مردم برگرداندند و گفتند که در میان شما از طائفه بنی نجار کسی هست ؟ پیامبر فرمودند : از این طائفه یک نفر شهید شده است و دیشب به خواب من آمده است و گفته که به داد من برس ، من سه درهم به یهودی بدهکار بودم و جایی ثبت نکرده ام . خواب پیامبر عین واقعی و بیداری است و پیامبر خواب شهید را دیده است و در ضمن مبلغ خیلی کم بوده است ولی با این حال شهید را حبس کرده اند و اجازه ی ورود به بهشت نمی دهند . پیامبر دِین او را پرداخت کرد تا شهید آزاد بشود .

سوال- آیا آبرو ریزی هم ظلم است ؟

پاسخ – بله . ما روی مسائل مالی خیلی مانور می دهیم ولی به مسائل آبرویی خیلی اهمیت نمی دهیم . مثلا در انتخابات خیلی از مردم نمایندگان را تخریب می کنند ، تهمت می زنند ، عیب های نهایی آنها را آشکار می کنند ، این کار حرام است . آبروی یک مومن مثل جان و مالش محترم است . بدترین گناهان شکستن دل یک مومن است . بداخلاقی و پرخاشگری هم ظلم است . شهید مطهری استادی بنام آیت الله حاج میزرا علی آقای شیرازی داشتند . ایشان به حق عالم ربانی بودند . شهید مطهری می فرماید که ایشان من را با نهج البلاغه آشنا کردند . روزی آقا هنگام درس ناراحت بودند . ایشان فرمودند که دیشب خواب عجیبی دیدند . ایشان فرمودند : خواب دیدم که مرده ام و من را تشییع جنازه می کنند و در قم دفن کردند . در برزخ جای من خوب بود ولی گاهی سگ کوچکی به من حمله می کرد . (سگ نتیجه ی اعمال و صفات ما هستند ) من خیلی ناراحت بودم که در عالم برزخ گیر هستم . من چون روضه خوان امام حسین (ع) بود از امام کمک خواستم . آقا ظاهر شدند و نهیبی به سگ زدند و آن حیوان دور شد. ایشان می فرمودند : من در خانه گاهی با خانواده ام تندی می کنم . با این خواب این صفت را به من نشان دادند .از آن موقع به بعد استاد بسیار به این مسئله دقت داشتند زیرا همسر ایشان علویه بودند . پس ما باید مواظب باشیم که آزارمان به کسی نرسید و اگر هم این اتفاق افتاد عذرخواهی بکنیم. افرادی که اصرار برگناه دارند مثلا فردی کارش آبروریزی یا کشتن است ، روایت داریم که این افراد به جهنم می روند . اما افرادی که عذرخواهی می کنند ، حلالیت می طلبند و پشیمان هستند ، برای صاحبان حق کارهای خیر انجام بدهند و این افراد حساب شان جداست . کسانی که حلالیت می طلبند و عذرخواهی می کنند و در حد توان خود جبران می کنند ، دعای روز دوشنبه راه جبرانی برای این افراد است تا دِین خودشان را بپردازند .
کسی که دلها را شکسته ، بر دلها مرحم بگذارد و اگر متکبرانه برخورد کرده است متواضعانه برخورد بکند . پس فرد عذرخواهی بکند و عکس خطاهای گذشته را انجام بدهد . ما می توانیم در ثواب مستحبات ، صاحبان حق را شریک بکنیم . مثل تلاوت قرآن و کارهای خیر . دیگر اینکه ما از کسانی که بر گردن ما حق دارند بگذریم و آنها را ببخشیم . روایت داریم : اگر کسی از گناه دیگری بگذرد ، خدا در دنیا وآخرت به او عزت می دهد .

سوال – سوره ی فتح آیات 10 تا 16 را توضیح بفرمایید.

پاسخ – همه ی کسانی که می خواهند به بهشت بروند باید از روی پل صراط رد بشوند که صراط هم روی جهنم است . پیامبر می فرماید : صلوات بر من باعث نورانیت می شود و از افتادن در آتش جلوگیری می کند . روایت داریم : در روز قیامت هر کس نور دارد در آتش جهنم نمی افتد ولی مشرکین که نور ندارند در آتش می افتند . در قیامت خود انسان باید نور داشته باشد تا بتواند از صراط رد بشود .
آیه 14 به چند نکته اشاره می کند . یکی اینکه کسی می تواند ببخشد که مالک مطلق باشد و آن خداست ،اختیار دست خداست و او باید ببخشد . دیگر اینکه رحمت و لطف بر عذاب مقدم است . اگر ما زمینه ی آمرزش را فراهم نکنیم دچار عذاب می شویم . دیگر اینکه خوف و رجاء باید در کنار هم باشد . ما باید بدانیم که هم خدا می بخشد و هم عذاب می کند. در پایان آیه خدا امید رحمت و بخشش می دهد .

سوال – در مورد دعای روز دوشنبه توضیحاتی بفرمایید .

پاسخ – ما باید حق الناس را جدی بگیریم و از خدا و خلق خدا عذرخواهی کنیم و خودمان را بشکنیم . این شکستن باعث می شود که رحمت خدا شامل حال ما بشود . شما عفو کنید تا شما را عفو کنند . ما باید خودمان را مقصر بدانیم . یعنی ما باید خودمان را درست کنیم . بعضی ها می گویند که ما توبه کرده ایم ولی نمی دانیم بخشیده شده ایم یا نه . این وسوسه های شیطانی است . کسی که توبه می کند و حق الناس را ادا می کند خدا او را می بخشد و او مثل کسی است که اصلا گناه نکرده است . روایت داریم : کسی که توبه می کند و حلالیت می طلبد ، اگر بدهی هایی دارد که در حد توان او نیست ،با استغاثه در درگاه خدا ، خدا آنرا جبران می کند. دعای روز دوشنبه در اوایل مفاتیح است . بخش مهمی از این دعا در مورد حق الناس است . دعا می فرماید : خدایا من استغفار می کنم از هر نذری یا عهدی که کرده ام و آنرا شکسته ام ، خدایا من از تو درخواست می کنم مظلمه هایی که از بندگانت در حق من است آنها را راضی بکن ، اگر ظلمی در حق خودم و دیگران کرده ام چه حاضر ، چه غایب ، مرده یا زنده ، خدایا الان دستم خالی است و چیزی ندارم که آنرا جبران بکنم ، خدایا از تو می خواهم درود بر محمد و آل او بفرستی ، خدایا تو بر قلب آنها بینداز که آنها از من راضی باشند . روایت داریم که اگر کسی عذرخواهی کند و شخص طلبکار راضی نشود ، در روز قیامت خدا شخص طلبکار را می آورد و می گوید که از این بنده ی من که حلالیت طلبیده است بگذر . او قبول نمی کند . خدا می فرماید که این خانه و باغ در بهشت را بپذیر و از او بگذرد . فرد هم از او می گذرد . فضیل بن عیاض دزد بود . او یک روز که برای دزدی بالای دیوار رفته بود ، این آیه قرآن را شنید : آیا وقت آن نشده است که دلهایتان خاشع بشود ؟ این آیه به قلب فضیل خورد . او توبه کرد و حقوق مردم را ادا کرد . او دید که عده ای در بیایان می گفتند که این محل امن نیست و فضیل و یارانش در اینجا هستند . او به آنها آرامش داد و گفت که فضیل توبه کرده است .او یکی از اولیاء الله شد یعنی دعا می کرد و مستجاب می شد . سکوی پرتاب ما توبه واقعی و اداکردن حقوق دیگران است .
در روز دوشنبه ، زیارت امام حسین (ع) و امام حسن (ع) مستحب است .
خدایا در ظهور امام زمان (عج) تعجیل بفرما .

 

چهارشنبه 24/7/1392 - 10:14
شخصیت ها و بزرگان

وبگاه جوان انقلابی ، بمناسبت سالروز ازدواج آسمانی حضرت امیر المومنین و حضرت زهرا سلام الله علیهما و روز ملی ازدواج ، ماجرای ازدواج  رهبر عزیز انقــلاب اسلامی را بصورت کامل تقدیم شما عزیزان میکند :

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

  • ازدواج

مدتی از بازگشت به مشهد نمی گذشت. بانو خدیجه که در اندیشه ازدواج پسر دومش بود، دست به کار شد و دختری را که در خانواد ه ای سنتی و با علائق مذهبی پرورش یافته بود، به او پیشنهاد کرد. همو پا پیش گذاشت و مقدمات خواستگاری را فراهم نمود. همان راهی را که چهار پنج سال پیش برای سیدمحمد رفته بود، این بار برای سیدعلی پیمود.

حاج محمداسماعیل خجسته باقرزاده، پدر عروس، از کاسبان دیندار و باسواد مشهد بود. او پذیرفت که دخترش به عقد طلبة تازه از قم برگشته ای درآید که تصمیم دارد در مشهد ساکن شود، آیت الله میلانی و دیگر بزرگان اهل علم مشهد او را می شناسند و تأیید می کنند و به او علاقه دارند. هزینه ازدواج، آن بخشی که طبق توافق به عهده داماد بود، توسط آیت الله حاج سیدجواد خامنه ای تأمین شد که مبلغ قابل توجهی نبود. مخارج عقد را گذاشتند به عهده خانواده عروس که حتماً قابل توجه بود. “آنها مرفه بودند، می توانستند و کردند.”

اوایل پاییز ۱۳۴۳ سیدعلی خامنه ای و خانم خجسته پیوند زناشویی بستند. خطبه عقد توسط آیت الله میلانی خوانده شد. از این زمان، همدم، همسر و همراهی تازه، که هفده بهار بیش نداشت، پا به دنیای آقای خامنه ای گذاشت که در همه فرودهای سرد و سخت زندگی سیاسی و شاید تک فرازهای آن در آن روزگار، یاری غم خوار و دوستی مهربان بود. کارت دعوت را سفارش دادند و روز جشن را که در خانه پدر عروس در پایین خیابان برگزار می شد، تعیین کردند. آن شب آقای خامنه ای در آستانه ورودی خانه ایستاده بود و از میهمانان استقبال می کرد. مراسم، آن طور که مرسوم خانواده های مذهبی و مقید آن زمان بود، برگزار شد.

پس از عقد و پیش از هم خانه شدن، نوعروس خانواده خامنه ای باخبر شد که شوی ۲۵ ساله اش پا در میدان مبارزه دارد. “شاید اولین روزها و … یا هفته های پیوند [مان ] …بود، مسائل سیاسی من به وسیله خودم برای ایشان مطرح شد … شاید قبلاً هم می دانستند که من توی این مسائل سیاسی هستم، لکن مرا به [چشم] طلبه ای … که مورد توجه و علاقه… بزرگان و اساتید… هستم… نگاه می کردند.”

javanenghelabi - aghA 2

  • تبعید امام

چند هفته ای از پیوند این زوج نمی گذشت که در ۱۳ آبان ۱۳۴۳ حاج آقا روح الله خمینی به ترکیه تبعید شد. خبر امکان تبعید امام به ترکیه، چند روز پیش از اجرای حکم به مشهد رسیده بود و در محافل علاقه مند به امور سیاسی، به ویژه در بین روحانیان گفته و شنیده می شد. همین موضوع موجب شد که عده ای از روحانی ان از آیت الله میلانی بخواهند درباره لغو مصونیت سیاسی مستشاران نظامی آمریکا [= کاپیتولاسیون] اعلامیه بدهد. عصر روز سیزدهم آبان کمیسیون امنیت در مشهد تشکیل شد و برای مقابله با اقدامات احتمالی روحانیان به بررسی اوضاع پرداخت. قرار بود چهاردهم آبان، فردای تبعید امام، جلسه ای بسیار مهم در خانه آیت الله سیدحسن قمی برپا شود . مأموران امنیتی از تشکیل این نشست سیاسی بی خبر نبودند.

از ساعت ۱۵ کمیسیونی از طرف آقای قمی و میلانی و عده ای از علماء در منزل آقای قم ی برپا بود و در ساعت ۲۰ پایان یافت. مخبر ساواک نوشت که یکی از دعوت شدگان به این جلسه آقای خامنه ای بود. آن روز خطاب به همسرش گفت که “باید بروم … و ممکن است … دیگر برنگردم؛ یا زندانی شوم، یا ما را بکشند . از آنجا او را وارد جریانات کردم. دیدم آدم قرصی است و آماده است که این حوادث را پذیرا باشد.”

خانم منصوره خجسته در این مورد می گوید که شوهرش این گفته را درست همان روزی که امام خمینی دوباره بازداشت شدند و ایشان را از قم به تهران آورده و سپس به ترکیه تبعید کردند، مطرح نمود. در آن روز آقای خامنه ای و دیگران در مشهد برای نشان دادن مخالفت شان با این امر آماده شده بودند و در همین زمان بود که از من در برخورد با مسئله دستگیری شان سئوال کردند. از همان روز من خودم را از لحاظ فکری آماده رویارویی با خطراتی که در راه مبارزات همسرم پیش خواهد آمد، نمودم.

پسر آقای قمی خبر این نشست را به آقای خامنه ای رسانده بود و خواسته بود خودش را برساند. در خانه آقای قمی بود که خبر دستگیری و تبعید امام را شنید…”برای ما مثل عزایی بود که آقای خمینی را مجدداً گرفته اند.”

غیر از آیت الله میلانی، تقریباً همه معاریف مشهد چون شیخ مجتبی قزوینی، شیخ کاظم دامغانی و شیخ غلامحسین تبریزی شرکت کرده بودند. آقای قمی خبر را داد و گفت که باید اقدامی بکنیم. اظهارنظرها شروع شد و شیخ غلامحسین تبریزی جمله ای گفت که در آن رنگی از عذر دیده م یشد. شیخ مجتبی قزوینی تاب نیاورد و چنان با قاطعیت و استحکام از اقدام و حرکت گفت که از حاضران جرأت توصیه به سکون و سکوت را گرفت. “قرص و محکم می گفت باید اقدام کرد، امان نداد، باید مبارزه کرد …باید یک عکس العمل [نشان داد.] امروز آقای خمینی را گرفته اند، فردا نوبت دیگران است.”

  • قرار تحصن در مسجد گوهرشاد

آقایان خامنه ای و واعظ طبسی و برخی دیگر هم در طول بیانات شیخ مجتبی قزوینی حرف زدند. قرار گذاشتند فردا بروند مسجد گوهرشاد، سخنرانی کنند، مردم را دعوت به تحرک نمایند. آقای خامنه ای پذیرفت که سخنران آن مراسم باشد و گفت در پایان سخنان اعلام خواهد کرد که متحصن می شوند.

“وقت ها فکر ها خام و شکننده طرح … می شد … گمان هم نمی کنم که منتهایی برای ماندن در مسجد گوهرشاد معین کرده باشیم که خوب چه بشود؟ آقای خمینی را آزاد کنند، یا قول بدهند که آزاد خواهند کرد؟ … دنباله ای نداشت.”

فضلای جوان حاضر در خانه آقای قمی این پیشنهاد را دادند و شیخ مجتبی قزوینی و سیدحسن قمی پذیرفتند. شهربانی مشهد به دستور کمیسیون امنیت استان پیش از اذان صبح، مسجد گوهرشا د را قرق کر د. نه اجازه رفتی بود و نه شدی. حتماً منبع ساواک در منزل آقای قمی شرکت کرده بود؛ یا پس از نشست خبر تصمیم جلسه را به دستگاه امنیتی داده بودند. “بلند شدیم برویم مسجد گوهرشاد. میهمانی داشتیم آن روزها از علمای تبریز به اسم آقای نصرالله شبستری … میهمان منزل پدرم بود. قبل از اذان رفته بود حرم، ایشان را نگذاشته بودند [وارد شود]… معلوم شد که از پیش از اذان صبح پاسبان و نظامی… تمام حرم را احاطه کردند … من اطمینان نکردم. در عین حال پدرم مانع می شد که نرو… آمدم بیرون دیدم بله، از در بازار پاسبان ایستاده، هیچ کس را اجازه نمی دهند که عبور کند… نقشه ما به این ترتیب خنثی شد.”

 

منبــع : شـرح اسم

چهارشنبه 24/7/1392 - 10:11
امر به معروف و نهی از منکر
 

قسمتی کوتاه از نامه امیرالمومنین(علیه السلام) به امام حسن مجتبی(علیه السلام) در نهج البلاغه:

پسرم هنگامى كه دیدم سالیانى از من گذشت، و توانایى رو به كاستى رفت، به نوشتن وصیّت براى تو شتاب كردم، و ارزش‏هاى اخلاقى را براى تو بر شمردم. پیش از آن كه أجل فرا رسد،و رازهاى درونم را به تو منتقل نكرده باشم، و در نظرم كاهشى پدید آید چنانكه در جسمم پدید آمد، و پیش از آن كه خواهشها و دگرگونى‏هاى دنیا به تو هجوم آورند، و پذیرش و اطاعت مشكل گردد، زیرا قلب نوجوان چونان زمین كاشته نشده، آماده پذیرش هر بذرى است كه در آن پاشیده شود. پس در تربیت تو شتاب كردم، پیش از آن كه دل تو سخت شود، و عقل تو به چیز دیگرى مشغول گردد، تا به استقبال كارهایى بروى كه صاحبان تجربه، زحمت آزمون آن را كشیده‏اند، و تو را از تلاش و یافتن بى‏نیاز ساخته‏اند، و آنچه از تجربیّات آنها نصیب ما شد، به تو هم رسیده، و برخى از تجربیّاتى كه بر ما پنهان مانده بود براى شما روشن گردد.(نامه ۳۱)

یا امیرالمومنین(ع)؛ ما در این کار شتاب نکردیم و نوجوانان و کودکانمان در حالی بزرگ می شوند که قلبشان را رها کرده ایم که دشمن در کاشتن بذر کثیف اخلاقیات خویش و ارائه کردن نوع تربیت خودش بر ما پیشی بگیرد. دل آنها را سخت کند و عقلشان را مشغول چیز دیگری سازد...

امروزه که جوانان و نوجوانان، مخصوصاً دخترکان ایرانی آماج امواج طوفانی سبک اخلاق غیر اسلامی قرار گرفته اند و یکی یکی شکار کفتار های حقه باز شیطان صفت می شوند، انگار توجه ما فقط معطوف به این شده است که چگونه بی حجاب ها را از سطح جامعه جمع کنیم و از این فکر دست شسته ایم که "چه کنیم بی حجاب تربیت نشود؟"

امیر خوبی ها- همو که در شب شهادتش، همین بی حجاب ها در تضادی عجیب و غریب، قرآن بر سر می گیرند و خدا را به چهارده معصوم قسم می دهند- در نامه 31 نهج البلاغه یکی از بهترین راه کار های تربیتی کودک و نوجوان را به همه نسل ها ارائه کرده است و جالب اینکه غربی های شیطان صفت که البته خودشان ابزار دست یهود هستند، به این قسمت از نامه بهترین پایبندی را داشته اند...

دشمن اسلام، در تمامی زمینه هایی که برای تربیت کودکان و نوجوانان ما با سبک زندگی غربی و حیوانی می توانسته، کار کرده است. از ارائه محصول، مانند عروسک باربی و لوازم التحریر و ...، تا ارائه الگو در کارتون های جذاب، که همه آنها در نوع خود تخریب های زیادی را روی کودکان و نوجوانان دارد. حتی برنامه های شبکه های ماهواره ای با روانشناسی دقیق و موثر، که نهایت آن غیرت زدایی و حیا زدایی از نسل در حال رشد ما هست.

اما کار ما را ببینید...

در کودستان ها که آوازه آن مدت هاست در رسانه ها منعکس شده است، آموزش موسیقی و رقص و اختلاط داده می شود، تلویزیون نیز امکان ندارد برنامه ای بدون موزیک و رقاصی به کودکان ارائه کند. به مقاطع تحصیلی هم که می رسند، دریغ از یک سیر مطالعه درسی موثر و منسجم برای آموزش مبانی اسلامی مانند تقویت حیا و غیرت در کودکان و نوجوانان...

برنامه های فرهنگی و تربیتی با مبنای اسلامی نیز به صورت قانون نهادینه نشده است و گاهی، شاید مدرسه ای با ذوق شخصی معلم یا مدیر این کار ها را انجام دهند (مانند هدیه به خوش حجاب ها و ... ).

اما با همه این ها، تیر خلاص حیا و عفت و پاکدامنی در دوره دانشگاه به قلب جوانان ما اصابت می کند. دختر و پسر را در کنار هم به کلاس می فرستیم و انتظار داریم همین دختر و همین پسر در جامعه خودش را کنترل کند...!!!

همه مسیرها را اشتباه می آییم و وقتی همه مسیر به سمت انحراف باشد، کار قدرتمند قوه قهریه یا نیروی انتظامی نه تنها موثر نیست بلکه خود این حرکت می شود دفع حداکثری و جدا کردن دل ها از نظام اسلامی...

به برخی از حواشی برخورد نیروی انتظامی با بی حجاب ها که نگاه کنید این را دقیقاً متوجه می شوید. به عنوان مثال زنی که پسر 10-12 ساله اش همراهش است و پلیس با او بر خورد می کند !!! آیا می توان انتظار داشت این پسر که مادرش را بسیار دوست می دارد، در آینده یک جوان مسلمان و معتقد باشد؟ یا اینکه از هر کسی که منتصب به نظام اسلامی باشد، متنفر می شود؟!!!

به کار نیروی انتظامی خورده نمی گیریم، چون برخی از بی حجاب ها کار را به هنجار شکنی و قانون شکنی رسانده اند و چاره ای جز برخورد با آنها نیست، اما یک سوال دارم که جوابش را از همه مسئولین فرهنگی و غیر فرهنگی می خواهم:

وقتی دشمن سال ها برای از راه به در بردن بچه های ما کار ممتد و با برنامه می کند، چرا ما با داشته هایی مانند (ائمه اطهار، ماه های انسان ساز محرم و رمضان، عید ها و آیین های اسلامی و گزینه های زیاد انسانی و تربیتی) و با استفاده از این موقعیت ها، بچه هایمان را زودتر و قبل از اینکه دلشان سخت شود و عقل شان معطوف چیز دیگری شود، تربیتشان نکنیم؟؟؟ چرا برنامه ریزی تربیت نسل مومن و متعهد را از دوران کودکستان و ابتدایی شروع نکنیم؟

یک دختر جوان حق دارد وقتی به علت بی حجابی جلویش را می گیرید، بگوید: وقتی بچه ای آماده تربیت بودم، کجا بودید؟

کودکان و نوجوانان را خودمان تربیت کنیم وگرنه دشمن سال هاست برایشان برنامه ریزی کرده است...

چهارشنبه 24/7/1392 - 10:10
شهدا و دفاع مقدس
در چند قدمی شهادت بودند؛ خودشان را آماده می‌کردند برای رفتن تا بقیه بمانند؛ هر کدام از 230 هزار شهید انقلاب و دفاع مقدس سفارش‌های زیادی داشتند، آنها از جان‌شان گذشتند و از ما خواستند تا مطیع ولایت فقیه باشیم، حجاب‌‌مان را حفظ کنیم، از نظر علمی در جهان برتر باشیم، انقلاب اسلامی را یاری کنیم و... رسیدن به تمام خوبی‌ها.

در میان ورق‌های تاریخ دفاع مقدس، عهدنامه‌‌هایی به چشم می‌خورد که همسنگران باهم عهد بستند که راه‌ را ادامه دهند، اگر از این جمع هر کدام شهید شدند، دیگری را شفاعت کنند و این عهدنامه می‌ماند تا روزی که این دوستان دوباره دور هم جمع شوند.

نیروهای دیده‌بانی گردان ادوات لشکر 22 انصارالحسین(ع) در دوم دی ماه 1365 عهدنامه‌ای نوشتند؛ این عهدنامه پیش از عملیات «کربلای 4» نوشته شده بود و برخی رزمندگان آن را در عملیات «کربلای 5» امضا کردند.

در این جمع از امضا کنندگان، فرهاد ترک، حسین رضایی، حسین سلیمی، علی‌اکبر درشته و علی‌رضا نادری به شهادت رسیدند.

منبع: فارس
چهارشنبه 24/7/1392 - 10:9
آلبوم تصاویر
چهارشنبه 24/7/1392 - 10:7
شهدا و دفاع مقدس
سردار سرلشکر پاسدار شهید احمد کاظمی‌در سال 1337 در نجف آباد اصفهان متولد شد. با پیدایش جرقه‌های انقلاب اسلامی‌ دوشادوش ملت به مبارزه علیه رژیم ستم شاهی پرداخت. دوران جوانی خود را با حضور در جبهه‌های نبرد از کردستان گرفته تا جای جای جبهه‌های جنوب در صف مقدم مبارزه با متجاوزان بعثی در سِـمت‌هایی چون: دو سال فرماندهی جبهه فیاضیه آبادان، شش سال فرماندهی لشکر 8 نجف، یکسال فرماندهی لشکر 14 امام حسین(ع)، هفت سال فرماندهی قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع) و قرارگاه رمضان و پنج سال فرماندهی نیروی هوایی سپاه را به عهده داشت.
کارشناسی خود را در رشته جغرافیا و کارشناسی ارشد را در رشته مدیریت دفاعی گذراند و موفق شد دانشجوی دکتری در رشته دفاع ملی شود. مقام معظم رهبری 3 مدال فتح بر سینه او نصب کردند. سردار کاظمی‌همچنین در سال  1372 با حضور در منطقه شمال غرب کشور به عنوان فرمانده منطقه شمال غرب حکم فرماندهی را از دست مقام معظم رهبری دریافت کرد .در سال  1379 حکم فرماندهی نیروی هوایی سپاه را از رهبر معظم انقلاب دریافت کرد و نیروی هوایی را از نظر سازمان ، ساختار و سازماندهی و سازمان موشکی ارتقا داد. وی پس از  5 سال خدمت ارزنده در نیروی هوایی سپاه، در سال  1384 حکم فرماندهی نیروی زمینی سپاه را از مقام معظم کل قوا دریافت کرد و طی سه ماه فعالیت شبانه‌روزی، بیش از  100 سفر به تمامی‌یگان‌های نیروی زمینی داشت و وضعیت یگان‌های نیروی زمینی را از نزدیک بررسی می‌کرد.در 19 دی ماه سال 1384 بود که همزمان با روز عرفه جت فالکن در منطقه امامزاده آیدینلو در نزدیکی شهر ارومیه سقوط کرد و 11 تن از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از جمله سردار کاظمی به شهادت رسیدند.

خاطرات بسیاری را دوستان، همرزمان و یاران شهید از او نقل کرده‌اند. خاطراتی از حماسه‌های جنگ تحمیلی تا رشادت‌هایش در مسئولیت‌های مختلف سپاه. چند خاطره به نقل از همرزمان شهید در ادامه می‌آید:
دری از درهای بهشت در جوار مزار شهید خرازی
همراه سردار رفته بودیم اصفهان، مأموریت. موقع برگشتن، ما را بردند تخت فولاد. به گلزار شهدا که رسیدیم، شهید احمد کاظمی گفت: بچه‌ها، دوست دارید، دری از درهای بهشت را به شما نشان بدهم؟ گفتیم: چه چیزی از این بهتر، سردار! کفش‌هایش را درآورد، وارد گلزار شد. یک راست ما را برد سر مزار شهید حسین خرازی. گفت، با یقین گفت: از این قبر مطهر، دری به بهشت باز می‌شود. نشستیم. موقع فاتحه خواندن، حال و هوای سردار تماشایی بود. در آن لحظه‌ها، هیچ کدام از ما نمی‌دانستیم که این حال و هوا، حال و هوای پرواز است؛ به ده روز نکشید که خبر آسمانی شدن خودش را هم شنیدیم. وصیت کرده بود که حتماً کنار شهید خرازی دفنش کنند. دفنش هم کردند. تازه آن روز فهمیدیم که بنا بوده از این جا، در دیگری هم به بهشت باز بشود!
آخرین جلسه‌ای که سردار گذاشت، جلسه‌ فرهنگی بود؛ یک روز قبل از شهادتش. جلسه از ظهر شروع شد. من کنار سردار نشسته بودم. موضوع جلسه، نحوه‌ پشتیبانی کاروان‌های راهیان نور بود. قبل از این که جلسه شروع بشود، یک کلیپ چند دقیقه‌ای از شهید خرازی گذاشتم. سردار، همین که چشمش به چهره‌ نورانی و زیبای شهید خرازی افتاد، آهی از ته دل کشید. توی آن جلسه، سردار طرح‌هایی می‌داد و حرف‌هایی می‌زد که تا آن موقع برای حمایت از کاروان‌های راهیان نور، سابقه نداشت.

در این پست‌ها و درجه‌ها خبری نیست
یک روز شهید احمد کاظمی آمد و به من گفت: "آقای امینی! جایگاه من توی سپاه چیست؟" سئوال عجیب و غریبی بود! ولی می‌دانستم بدون حکمت نیست. گفتم: "شما فرمانده‌ نیروی هوایی سپاه هستین سردار!" به صندلی‌اش اشاره کرد. گفت: "آقای امینی! شما ممکن است هیچ وقت به این موقعیتی که من الان دارم، نرسی؛ ولی من که رسیدم، به شما می‌گویم که این جا خبری نیست!"
آن وقت‌ها محل خدمت من، لشکر8 نجف اشرف بود. با نیروهای سرباز زیاد سر و کار داشتم. سردار به من گفت: "امینی! اگر توی پادگانت، دو تا سرباز را نمازخوان و قرآن خوان کردی، این برایت می‌ماند؛ وگرنه که از این پست‌ها و درجه‌ها چیزی در نمی‌آید!"

طواف هواپیمای سوخو دور حرم امام رضا(ع)
هواپیمای سوخو را حاج احمد وارد نیروی هوایی سپاه کرد. همه انتظار داشتیم مراسم افتتاحیه‌اش در تهران باشد، سردار ولی گفت: می‌خواهم مراسم افتتاحیه توی مشهد باشد. پایگاه هوایی مشهد کوچک بود. کفاف چنین برنامه‌ای را نمی‌داد. بعضی‌ها همین موضوع را به سردار گفتند. سردار ولی اصرار داشت مراسم در مشهد باشد.
با برج مراقبت هماهنگی‌های لازم انجام شده بود. خلبان، برفراز آسمان، هواپیما را چند دور، دور حرم حضرت علی بن موسی الرضا(ع) طواف داد. سردار کاظمی این را از خلبان خواسته بود. خیلی‌ها تازه دلیل اصرار سردار را فهمیده بودند. خدا رحمتش کند؛ همیشه می‌گفت: ما هیچ وقت از لطف و عنایت اهل بیت، خصوصاً آقا امام رضا(ع) بی‌نیاز نیستیم.
منبع: تسنیم
چهارشنبه 24/7/1392 - 10:5
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته