• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 329
تعداد نظرات : 319
زمان آخرین مطلب : 5562روز قبل
شعر و قطعات ادبی
دستی به کرم به شانه ی ما نزدی
بالی به هوای دانه ی ما نزدی
دیر است دلم چشم به راهت دارد
ای عشق ، سری به خانه ی ما نزدی
جمعه 23/12/1387 - 0:55
شعر و قطعات ادبی
حرفهای ما هنوز ناتمام...تا نگاه می کنی:
                 وقت رفتن است
بازهم همان حکایت همیشگی  !

پیش از آنکه با خبر شوی
لحظه ی عظیمت تو ناگزیر می شود 

آی... ای دریغ و حسرت همیشگی

ناگهان 
           چقدر زود
                         دیر می شود!  

جمعه 23/12/1387 - 0:53
شعر و قطعات ادبی

وقتی تو نیستی
نه هست های ما
چونانکه بایدند                نه بایدها...

مثل همیشه آخر حرفم وحرف آخرم را
                   با بغض می خورم ,
عمری  است لبخندهای لاغر خود رادردل ذخیره می کنم: 

                         باشد برای روز مبادا! امادر صفحه های تقویم روزی به نام روز مبادا نیست

 آن روز هرچه باشد روزی شبیه دیروز روزی شبیه فردا روزی درست مثل همین روزهای ماست

اما کسی چه می داند؟شاید امروز نیز روزمبادا باشد!        وقتی تونیستی نه هست های ماچونانکه بایدند                  نه بایدها...

 هرروز بی تو روز مباداست! 

جمعه 23/12/1387 - 0:49
شعر و قطعات ادبی
افتاد آنسان که برگ
                 - آن اتفاق زرد-
                                       می افتد افتاد
آنسان که مرگ

                    - آن اتفاق سرد- می افتد

اما
او سبز بود وگرم که
                         افتاد

جمعه 23/12/1387 - 0:48
دانستنی های علمی
آموخته ام ...... كه پول شخصیت نمی خرد .
آموخته ام ...... كه تنها اتفاقات كوچك روزانه است كه زندگی را تماشایی می كند .
آموخته ام ...... كه چشم پوشی از حقایق آنها را تغییر نمی دهد .
آموخته ام ...... كه این عشق است كه زخمها را شفا می دهد نه زمان .
آموخته ام ...... كه هیچ كس در نظر ما كامل نیست تا زمانی كه عاشق بشویم.
آموخته ام ...... كه زندگی دشوار است اما من از او سخت ترم .
آموخته ام ...... كه فرصتها هیچگاه از بین نمی روند ،‌ بلكه شخص دیگری فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد كرد.
پنج شنبه 22/12/1387 - 1:16
دانستنی های علمی
آموخته ام ...... بهترین كلاس درس دنیا كلاسی است كه زیر پای پیر ترین فرد دنیاست .
آ‌موخته ام ...... وقتی كه عاشق هستید عشق شما در ظاهر نیز نمایان می شود.
آموخته ام ...... تنها كسی كه مرا در زندگی شاد می كند كسی است كه به من می گوید : تومرا . شاد كردی .
آموخته ام ...... داشتن كودكی كه در آغوش شما به خواب رفته زیباترین حسی است كه در دنیا وجود دارد .
آموخته ام ...... كه هرگز نباید به هدیه ای از طرف كودكی ( نه ) گفت .
آموخته ام ...... كه همیشه برای كسی كه به هیچ عنوان قادر به كمك كردنش نیستم دعا كنم .
پنج شنبه 22/12/1387 - 1:14
شعر و قطعات ادبی

به پندار تو:

جهانم زیباست!

جامه ام دیباست!

دیده ام بیناست!

زیانم گویاست!

قفسم طلاست!

به این ارزد كه دلم تنهاست؟

چهارشنبه 21/12/1387 - 18:18
شعر و قطعات ادبی

به كه باید دل بست؟

به كه شاید دل بست؟

سینه ها جای محبت، همه از كینه پر است .

هیچكس نیست كه فریاد پر از مهر تو را ـ

گرم، پاسخ گوید

نیست یكتن كه در این راه غم آلوده عمر ـ

قدمی، راه محبت پوید

***

خط پیشانی هر جمع، خط تنهائیست

همه گلچین گل امروزند ـ

در نگاه من و تو حسرت بیفردائیست .

***

به كه باید دل بست ؟

به كه شاید دل بست ؟

نقش هر خنده كه بر روی لبی میشكفد ـ

نقشه یی شیطانیست

در نگاهی كه تو را وسوسه عشق دهد ـ

حیله پنهانیست .

***

زیر لب زمزمه شادی مردم برخاست ـ

هر كجا مرد توانائی بر خاك نشست

پرچم فتح بر افرازد در خاطر خلق ـ

هر زمان بر رخ تو هاله زند گرد شكست

به كه باید دل بست؟

به كه شاید دل بست؟

***

خنده ها میشكفد بر لبها ـ

تا كه اشكی شكفد بر سر مژگان كسی

همه بر درد كسان مینگرند ـ

لیك دستی نبرند از پی درمان كسی

***

از وفا نام مبر، آنكه وفاخوست، كجاست ؟

ریشه عشق، فسرد

واژه دوست، گریخت

سخن از دوست مگو، عشق كجا ؟ دوست كجاست ؟

***

دست گرمی كه زمهر ـ

بفشارد دستت ـ

در همه شهر مجوی

گل اگر در دل باغ ـ

بر تو لبخند زند ـ

بنگرش، لیك مبوی

به همه عمر، مخواه

سخنی كز سر راز ـ

زده در جانت چنگ ـ

بلبت نیز، مگو

***

چاه هم با من و تو بیگانه است

نی صد بند برون آید از آن، راز تو را فاش كند

درد دل گر بسر چاه كنی

خنده ها بر غم تو دختر مهتاب زند

گر شبی از سر غم آه كنی .

***

درد اگر سینه شكافد، نفسی بانگ مزن

درد خود را به دل چاه مگو

استخوان تو اگر آب كند آتش غم ـ

آب شو، « آه » مگو .

***

دیده بر دوز بدین بام بلند

مهر و مه را بنگر

سكه زرد و سپیدی كه به سقف فلك است

سكه نیرنگ است

سكه ای بهر فریب من و تست

سكه صد رنگ است

***

ما همه كودك خردیم و همین زال فلك

با چنین سكه زرد ـ

و همین سكه سیمین سپید ـ

میفریبد ما را

هر زمان دیده ام این گنبد خضرای بلند ـ

گفته ام با دل خویش:

مزرع سبز فلك دیدم و بس نیرنگش

نتوانم كه گریزم نفسی از چنگش

آسمان با من و ما بیگانه

زن و فرزند و در و بام و هوا بیگانه

« خویش » در راه نفاق ـ

« دوست » در كار فریب ـ

« آشنا » بیگانه

***

شاخه عشق، شكست

آهوی مهر، گریخت

تار پیوند، گسست

به كه باید دل بست ؟

به كه شاید دل بست ؟

 

مهدی سهیلی

چهارشنبه 21/12/1387 - 15:13
شعر و قطعات ادبی

دلم گرفته است

دلم گرفته است

به ایوان می روم و انگشتانم را

بر پوست كشیده شب می كشم

چراغهای رابطه تاریكند

چراغهای رابطه تاریكند

كسی مرا به آفتاب

معرفی نخواهد كرد

كسی مرا به میهمانی گنجشكها نخواهد برد

پرواز را به خاطر بسپار

پرنده مردنی است

چهارشنبه 21/12/1387 - 15:7
دانستنی های علمی

یه نفر خوابش میاد و واسه ی خواب جا نداره
یه نفر یه لقمه نون برای فردا نداره

یه نفر می شینه و اسکناساشو می شمره
می خواد امتحان کنه که تا داره یا نداره

یه نفر از بس بزرگه خونشون گم می شه توش
اون یکی اتاقشون واسه همه جا نداره

بابا می خواد واسه دخترش عروسک بخره
انتخابم می کنه ، پولشو اما نداره

یکی دفترش پر از نقاشی و خط خطیه
اون یکی مداد برای آب و بابا نداره

یکی ویلای کنار دریاشون قصره ولی
اون یکی حتی تو فکرش آب دریا نداره

یکی بعد مدرسه توپ چهل تیکه می خواد
مامانش میگه اینا گرونه اینجا نداره

یه نفر تولدش مهمونیه ،‌همه میان
یکی تقویم واسه خط زدن رو روزا نداره

یکی هر هفته یه روز پزشکشون میاد خونش
یکی داره می میره ، خرج مداوا نداره

یکی انشاشو می ده توی خونه صحیح کنن
یکی از بر شده درد و ، دیگه انشا نداره

یه نفر می ارزه امضاش به هزار تا عالمی
یکی بعد عمری رنج و زحمت امضا نداره

تو کلاس صحبت چیزی می شه که همه دارن
یکی می پرسه آخه چرا مال ما نداره

یکی دوس داره که کارتون ببینه اما کجا
یکی انقد دیده که میل تماشا نداره

یکی از واحدای بالای برجشون می گه
یکی اما خونشون اتاق بالا نداره

یکی جای خاله بازی کلاس شنا می ره
یکی چیزی واسه نقاشی ابرا نداره

یکی پول نداره تا دو روز به شهرشون بره
یکی طاقت واسه ی صدور ویزا نداره

یکی فکر آخرین رژیمای غذاییه
یکی از بس که نخورده شب و روز نا نداره

یکی از بس شومینه گرمه می افته از نفس
یکی هم برای گرمای دساش ها نداره

دخترک می گه خدا چرا ما ... مادرش می گه
عوضش دخترکم ، او خونه لیلا نداره

یه نفر تمام روزاش پر رنج و سختیه
هیچ روزیش فرقی با روزای مبادا نداره

یکی آزمایش نوشتن واسش ،‌اما نمی ره
می گه نزدیکیای ما آزمایشگا نداره

بچه ای که تو چراغ قرمزا می فروشه گل و
مگه درس و مشق و شور و شوق و رؤیا نداره

یه نفر تمام روزا و شباش طولانیه
پس دیگه نیازی به شبای یلدا نداره

یاد اون حقیقت کلاس اول افتادم
دارا خیلی چیزا داره ولی سارا نداره

راستی اسمو واسه لمس بهتر قصه می گم
ملیکا چه چیزایی داره که رعنا نداره ؟

بعضی قلبا ولی دنیایی واسه خودش داره
یه چیزایی داره توش که توی دنیا نداره

همیشه تو دنیا کلی فرق بین آدما
این یه قانون شده و دیروز و حالا نداره

خدا به هر کسی هر چیزی دلش می خواد بده
همه چی دست اونه ،‌ربطی به شعرا نداره

آدما از یه جا اومدن ، همه می رن یه جا
اون جا فرقی میون فقیر و دارا نداره

کاش یه روزی بشه که دیگه نشه جمله ای ساخت
با نمی شه ، با نمی خوام ، ‌با نشد ، با نداره

شعر از : مریم حیدرزاده

چهارشنبه 21/12/1387 - 0:25
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته