يکشنبه 10 تير 1403 - 21 ذيحجه 1445 - 30 ژوئن 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
yas1221
آخرین مطلب
تعداد مطالب : 31
تعداد نظرات : 36
زمان آخرین مطلب : 4035روز قبل
داستان و حکایت
مشاعره!
گویند در روزی زمستانی و بسیار سرد ،«رشید وطواط» برای دیدار و همصخبتی عازم خانه «ادیب صابر»شد.
این دو شاعر فاضل معروف ،سالهای دراز باهم دوستی و رابطه محبت داشتند و شوخی های شیرین آن دو با یکدیگر دهان به دهان می گشت.
هنگامی که رشید در آن برف و سرما به در خانه ادیب رسید و حلقه بر در زد،کنیزکی در را و در جواب رشید گفت:
ادیب خانه نیست!
رشید همانجا زبان به شعر گشود و با صدای بلند این بیت را خواند؛
آن کس که برون رود در این روز
احمق تر از او کس دگر نیست!
ادیب صدای او را شنید ، دریچه بالای خانه را گشود و در جوابش اینگونه شعر گفت:
من خود به حرمسرای خویشم
پیداست که در برون در کیست!
سه شنبه 28/10/1389 - 8:38
[
نظر به این مطلب
] - [
نظرات این مطلب : 0
]
1
2
3
4
گزارش محتوا
محتوای مخالف با موازین شرعی
محتوای مخالف با مصالح نظام جمهوری اسلامی
محتوای نقض کننده حریم شخصی من
محتوای مخالف با موازین اخلاقی
مورد توجه ترین های هفته اخیر
لینک ها
جستجو در مطالب روزانه
ثبت مطلب جدید
مطالب روزانه اعضا
فعالان مطالب روزانه
مطالب من
نظرات مطالب من
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته