شعر و قطعات ادبی
مرا در تن بود تا جان علی گویم علی جویم
چه در پیدا چه در پنهان علی گویم علی جویم
به کامم تا زبان باشد زبان تا در دهان باشد
بهر لفظ و بهر عنوان علی گویم علی جویم
زقدسیات سبحانی هم از آیا ت قرآنی
بهر تفسیر و هر تبیان علی گویم علی جویم
اگر سباح در بحرم اگر سیاح هر شهرم
بهر مرز و بهر سامان علی گویم علی جویم
علی مولای درویشان صفا بخش دل ایشان
به هر دردی پی درمان علی گویم علی جویم
نخواهم جز علی دینی نه جز آئینش آئینی
بهر دم از سر ایمان علی گویم علی جویم
چو بلبل گر به بستانم به یاد شاه مردانم
بهر نغمه بهر الحان علی گویم علی جویم
زمهرش مست و حیرانم غم و شادی نمی دانم
چه در باغ و چه در بستان علی گویم علی جویم
من آن مرغ شب آویزم به ذکر او سحر خیزم
همه شب با هزار افغان علی گویم علی جویم
بر آورم سر چو در محشر به یاد ساقی کوثر
علی سلطان انس و جان علی گویم علی جویم
موافق گر دل آگاهی مجو غیر از علی شاهی
همی گو از دل و از جان علی گویم علی جویم
پنج شنبه 22/12/1387 - 21:30
شعر و قطعات ادبی
تا میکده را ساقی ست پیوسته علی گویم
تا جان به تنم باقیست پیوسته علی گویم
تا باده ی اشراقی ست پیوسته علی گویم
تا جلوه ی مشتاقی ست پیوسته علی گویم
پنج شنبه 22/12/1387 - 21:30
شعر و قطعات ادبی
اوصاف علی به گفتگو ممکن نیست
گنجایش بحر در سبو ممکن نیست
من ذلت علی به واجبی نشناسم
اما دانم که مثل او ممکن نیست
پنج شنبه 22/12/1387 - 21:29
شعر و قطعات ادبی
جز از علی نباشد به جهان گرهگشایی
طلب مدد از او کن چو رسد غم و بلایی
چو به خویش مانی در رحمت علی زن
به جز او به زخم دلها ننهد کسی دوایی
ز ولای او بزن دم که رها شوی ز هر غم
سر کوی او مکان کن بنگر که در کجایی
بشناختم خدا را چو شناختم علی را
به خدا نبردهای پی اگر از علی جدایی
پنج شنبه 22/12/1387 - 21:29
شعر و قطعات ادبی
از علی آموختم دریا دلی
روز و شب گوید دل من : یا علی
هر که با نام علی شد آشنا
بی گمان او می رود راه خدا
می شود از خویشتن آخر جدا
سر نهد بر آستان کبریا
از طلسم من رهاند جان خویش
ما شود بیند رخ جانان خویش
پنج شنبه 22/12/1387 - 21:29
شعر و قطعات ادبی
ای نثار شام گیسویت خراج مصر و شام
هندوی خال تو را صد یوسف مصری غلام
چهرهات افروخته ماه درخشان را عذار
جلوهات آموخته کبک خرامان را خرام
کاکلت بر آفتاب از ساحری افکنده ظل
سنبلت بر روی آب از جادوئی گسترده دام
طوبی از قدت پیاپی میکند رفتار کسب
طوطی از لعلت دمادم میکند گفتار وام
گل به بویت گرچه میباشد نمیباشد بسی
مه به رویت گرچه میماند نمیماند تمام
گر نسازم سر فدایت بر تو خون من حلال
ور نمیرم در هوایت زندگی بر من حرام
کوکب اوج جلالی باد حسنت لایزال
آفتاب بی زوالی باد ظلت مستدام
شاه خوبانی چو جولان میکنی بر پشت زین
ماه تابانی چو طالع میشوی از طرف بام
صد هزاران شیوه دارد آن پری در دلبری
من ندارم جز دلی آیا نهم دل بر کدام
یافتم دی رخصت طوف ریاض عارضش
زد صبا زآن گلستان بوی بهشتم بر مشام
روضه دیدم چو جنت از وی برده فیض
چشمه دیدم چه کوثر کوثر از وی جسته کام
بر لب آن چشمه از خالش نشسته هندوئی
چون سواد دیده مردم به عین احترام
مانع لب تشنها زان چشمهی زمزم صفات
ناهی دلخستها زان شربت عناب فام
غیرتم زد در دل آتش کز چه باشد بیسبب
هندوی شیرین مذاق از دلبر ما تلخ کام
خواستم منعش کنم ناگاه عقل دوربین
بانگ بر من زد که ای در نکتهدانی ناتمام
هندوئی کز زیرکی و مقبلی رضوان صفت
گشته کوثر را حفیظ و کرده جنت را مقام
خود نمیگوئی که خواهد بود ای ناقص خرد
جز غلام شاه انجم چاکر کیوان غلام
سرور فرخ رخ عادل دل دلدل سوار
قسور جنگ آور اژدر در لیث انتقام
حیدر صفدر که در رزم از تن شیر فلک
جان برآرد چون برآرد تیغ خونریز از نیام
ساقی کوثر که تا ساقی نگردد در بهشت
انبیا را ز آب کوثر تر نخواهد گشت کام
فاتح خیبر که گر بودی زمین را حلقهای
در زمان کندی و افکندی درین فیروزه بام
قاتل عنتر که بر یکران چه میگردد سوار
میفرستد خصم را سوی عدم در نیم گام
خواجه قنبر که هندوی کمیتش ماه را
خوانده چون کیوان غلام خویش به درش کرده نام
داور محشر که تا ذاتش نگردد ملتفت
بر خلایق جنت و دوزخ نیابد انقسام
بان عم مصطفی بحرالسخا بدرالدجی
اصل و نسل بوالبشر خیرالبشر کهفالانام
از تقدم در امور مؤمنان نعمالامیر
وز تقدس در صلوة قدسیان نعمالامام
آن که گر تغییر اوضاع جهان خواهد شود
شرق و مغرب غرب مشرق شام صبح و صبح شام
وانکه گر جمع نقیضین آید او را در ضمیر
آب و آتش را دهد با هم به یکدم التیام
آب پیکانش گر آید در دل عظم رمیم
از زمین خیزد که سبحانالذی یحییالعظام
سهمه فی قوسه کالطیر فی برجالسما
سیفه فی کفه کالبرق فی جوفالغمام
پشت عصیان را به دیوار عطایش اعتماد
دست طاعت را به دامان قبولش اعتصام
گر نبودی صیقل شمشیر برق آئین وی
میگرفت آیینهی اسلام را زنگ ظلام
ور نکردی مهر ذاتش در طبایع انطباع
نور ایمان را نبودی در ضمایر ارتسام
ای که هر صبح از سلام ساکنان هفت چرخ
بارگاهت میشود از شش جهة دارالسلام
وی بهر شام از سجود محرمان نه فلک
هست قصر احترامت ثانی بیتالحرام
گر نبودی رایض امرت به امر هیچکس
توسن گردن کش گردون نمیگردید رام
ور نکردی پایهی عونت مدد افلاک را
این رواق بیستون ایمن نبودی ز انهدام
آب دریا موج بر گردون زدی گر یافتی
قطرهای از لجه قدر تو با وی انضمام
بس که دست انتقام از قوت عدلت قویست
لاله رنگ از خون شاهین است چنگال حمام
از ائمه ذات مرتاض تو ممتاز آمده
آن چنان کز اشهر اثنا عشر شهر صیام
ای مقالت مثل ما قالالنبی خیرالمقال
وی کلامت بعد قرآن مبین خیرالکلام
من کجا و مدحت معجز کلامی همچو تو
خاصه با این شعر بیپرگار و نظم بینظام
سویت این ابیات سست آورده و شرمندهام
ز آن که معلوم است نزد جوهری قدر رخام
لیک میخواهم به یمن مدحتت پیدا شود
در کلام محتشم ایشان گردون احتشام
زور شعر کاتبی سوز کلام آذری
گرمی انفاس کاشی حدثابن حسام
صنعت ابیات سلمان حسن اقوال حسن
لذت گفتار خواجو قوت نظم نظام
حاصل از اکسیر لطف چاشنی بخشت شود
طبع نامقبول من مقبول طبع خاص و عام
یک تمنای دگر دارم که چون در روز حشر
بر لب کوثر بود لب تشنگان را ازدحام
زان میان ظل ظلیلم بر سر اندازی ز لطف
وز شراب سلسبیلم جرعهای ریزی به کام
مدعا چون عرض شد ساکت شو ای دل تا کنم
اختیار اختصار و ابتدای اختتام
تا درین دیرینه دیر از سیر سلطان نجوم
نور روز و ظلمت شب را بود ثبت دوام
روز احباب تو نورانی الی یومالحساب
روز اعدای تو ظلمانی الی یومالقیام
محتشم کاشانی
پنج شنبه 22/12/1387 - 21:29
شعر و قطعات ادبی
رسوای شهرم یا علی ** دشمن ستیزم یا علی
بی كس كارم یا علی ** دور از یارم یا علی
عاشق یارم یا علی ** در انتظارم یا علی
چشم خونبارم یا علی ** مست خمارم یا علی
پژمرده حالم یا علی ** بشكسته بالم یا علی
دول دول سوارم یا علی ** با ذوالفقارم یا علی
عشق تو دارم یا علی ** من ریزه خوارم یا علی
مجذور مجنون زارم یا علی** بیمار یارم یا علی
امید وارم یا علی ** فقیر غارم یا علی
پریشان حالم یا علی ** غرق ولایم یا علی
عشق حیاتم یا علی ** مرگ مماتم یا علی
ذوق صفاتم یا علی ** دانای ذاتم یا علی
شمس وجودم یا علی ** ذكر سجودم یا علی
قرب خبوصم یا علی ** اب حیاتم یا علی
بی پر بالم یا علی ** یاری ندارم یا علی
غم تو دارم یا علی ** شوق تو دارم یا علی
نقش نجینم یا علی ** مهر مبینم یا علی
والا تبارم یا علی ** ولایت دارم یا علی
بابازاده ام یا علی ** مست دیدارم یا علی
پنج شنبه 22/12/1387 - 21:28
شعر و قطعات ادبی
تا صورت پیوند جهان بود، علی بود
عالم همه را صورت موجود، علی بود
(مولانا)
پنج شنبه 22/12/1387 - 21:28
شعر و قطعات ادبی
بهشت با همه چان پروری چو کوی تو نیست
گلی به باغ نکویی به رنگ و بوی تو نیست
هزار نقش بر آورد نقشبند وجود
یکی به جلوه چو نقش رخ نکوی تو نیست
جمال نرگس و گل گر چه دلکش ست ولی
چو روی دلکش و چون چشم فتنه جوی تو نیست
تو آرزوی منی ای چراغ خلوت دل
مرا بجان تو در دل جز آرزوی نیست
فروغ باده که بنمود راز آب حیات
حیات بخش تر از لعل راز گوی تو نیست
بهار را چکنم؟ با جمال دلجویت
مرا بهاری اگر هست غیر روی تو نیست
وصال روی توام از چه روی رخ ننمود
اگر که رشته ی بختم سیه چو موی تو نیست
دلم ملول شد از گفتگوی خلق و هنوز
به دل مرا هوسی غیر گفت و گوی تو نیست
پنج شنبه 22/12/1387 - 21:28
شعر و قطعات ادبی
درمخزن لایموت دُردانه علی است
در كون و مكان امیر فرزانه علی است
در كعبه ظهور كرد تا بر همهكس
معلوم شود كه صاحب خانه علی است
(صغیر اصفهانی)
پنج شنبه 22/12/1387 - 21:26