ازدواج و همسرداری
مواظب باش منحرف نشود
مرد باید در كسب و كار و معاشرتها و رفت و آمدهایش آزادى عمل داشته باشد تا
بتواند بر طبق ذوق و سلیقه خویش كوشش و جدیت كند،اگركسى بخواهد او را محدود و كنترل
كند ناراحتشده به شخصیتش لطمهوارد مىشود،زن دانا و با هوش در كارهاى عادى شوهرش
دخالت نمىكندو در صدد نیست تمام اعمالش را تحت نظر بگیرد،زیرا مىداند كه
سلبآزادى از مرد و كنترل كارهایش نتیجه خوبى ندارد،بلكه ممكن استباعكس العمل شدید
او مواجه شود.
مردان عاقل و با تجربه احتیاجى به مراقبت ندارند،زیرا عواقبامور را
مىسنجند،فكر نكرده در كارى اقدام نمىكنند،فریب نمىخورند،مىتوانند مصالح خویش را
تشخیص دهند،دوست و دشمن را مىشناسند،لیكن همه مردها چنین نیستند،در بین آنها افراد
سادهلوح و زودباورى پیدامىشوند كه ممكن است تحت تاثیر دیگران قرار بگیرند،فریب
دشمناندوستنما را بخورند.
در بین مردم شیادانى پیدا مىشوند كه در كمین اینگونه افرادهستند،به صورت
خیرخواهى در دامشان مىافكنند،بلكه طبع سركشانسان و محیط فاسد و آلوده اجتماع براى
انحراف افراد كفایت مىكنند،بیچاره غافل وقتى به خود مىآید كه در دام فساد گرفتار
شده،آنگاه كار ازكار گذشته و فرار از دام كار دشوارى است.
شما اگر نظرى به اطراف خویشتن بیفكنید دهها از این افرادبیچاره و ساده را پیدا
مىكنید كه بدون قصد در دام فساد و بدبختى گرفتارشدهاند،هیچیك از آنها نمىخواسته
بدین بلاها آلوده گردد،لیكن بدوناینكه توجه داشته باشد و عاقبت امر را بسنجد طعمه
محیط فساد گشتهاست. از این رهگذر است كه اینگونه مردها احتیاج به مراقبت
دارند،اگریك فرد خیرخواه و دانا اعمالشان را تحت نظر بگیرد به صلاح واقعى آنهااست.
بهترین كسى كه مىتواند این وظیفه سنگین را بر دوش بگیردهمسر اوست،یك بانوى
دانا و با تدبیر مىتواند با رفتار خیرخواهانه وعاقلانهاش بزرگترین خدمت را
نسبتبه شوهرش انجام دهد،اینگونهخانمها باید توجه داشته باشند كه صلاح نیستبه طور
رسمى در كارهاىشوهرشان دخالت و امر و نهى كنند زیرا كمتر مردى پیدا مىشود كه
حاضرباشد لتبلا اراده دیگرى حتى همسرش واقع شود،بدین جهت كنترلشدید او ممكن است
عكس العمل نامطلوبى داشته باشد،لیكن اگر دانا وعاقل باشد مىتواند به طور غیر رسمى
و از دورادور معاشرتها و رفت وآمدهاى شوهرش را تحت نظر بگیرد.
اگر دید شوهرش دیرتر از معمول به خانه مىآید یك مرتبه یا دومرتبه یا سه مرتبه
را عادى بگیرد زیرا معمولا براى مردها كارهایى پیش آمدمىكند كه ناچارند در مواقع
فراغت دنبال آنها بروند،لیكن اگر تكرار شد واز حد متعارف گذشتباید در صدد تحقیق
برآید،لیكن تحقیق موضوع همكار آسانى نیست،حوصله و كاردانى لازم دارد،باید از تندى
و اعتراضاجتناب كند، در ضمن صحبتبا نرمى و مهربانى سئوال كند شما كه دیرتراز
معمول به منزل تشریف مىآورید كجا مىروید؟با بردبارى و زیركى درمواقع مختلف آنقدر
مطلب را تعقیب كند تا حقیقتبرایش روشن گردد،اگر فهمید اضافه كار دارد یا براى رفع
گرفتاریهاى مربوط به كسب وكارش كوشش مىكند یا در جلسات علمى و دینى و اخلاقى شركت
مىنماید مزاحمش نشود بگذارد آزادانه تلاش كند،اگر احساس كرد باافراد تازهاى طرح
دوستى ریخته كوشش كند از احوال آنها با اطلاع شود،اگر دید با افراد صالح و خوش
سابقه و خوش اخلاق رفاقت و رفت و آمدمىكند مزاحمش نشود بلكه تشكر كند كه با چنین
افرادى طرح دوستىریخته است.
قدر این توفیق را بداند و وسائل پذیرائى را برایشان فراهم سازد،زیرا انسان به
دوست و رفیق احتیاج دارد و رفیق خوب نعمتبزرگىبشمار مىرود،لیكن اگر متوجه شد كه
به مراكز فساد راه یافته یا با افرادفاسد معاشرت مىنماید كه ممكن است او را منحرف
سازند،باید فورا درصدد جلوگیرى بر آید.زن مسئولیتبزرگى پیدا مىكند كه انجام دادن
آن،یك امر ضرورى و حیاتى محسوب مىشود،اگر اندكى سهل انگارى یابىاحتیاطى به عمل
آورد ممكن است زندگى آنها از هم بپاشد.در یكچنین مواقعى است كه مراتب كاردانى و
هوش و تدبیر بانوان ظاهرمىگردد،باید بردبار و عاقبت اندیش باشد،داد و فریاد و
ناسازگارى و قهرو دعوا غالبا نتیجه معكوس دارد.
در اینجا زن دو وظیفه دارد:
اولا باید در زندگى داخلى و رفتار و اخلاق خودش و اوضاععمومى منزلش بررسى
كامل و دقیقى به عمل آورد،ببیند چه علتى باعثشده كه شوهرش از خانه كه محل آسایش و
امن و امان و كانون گرم محبتاستبیزار شده و به مراكز فساد روى آورده است،مانند یك
قاضى باانصاف علت قضیه را كشف كند آنگاه در صدد اصلاح بر آید،شایدبد اخلاقى و
ستیزهجویى یا ایراد و غر غر خانم علت قضیه باشد،شاید اوضاع خانهاش درهم و برهم
است،شاید خانم در منزل به آرایش و سر ولباس خودش توجه ندارد،شاید به شوهرش اظهار
محبت نمىكند، شایدغذاى لذیذ و دلخواه برایش تهیه نمىكند،شاید قدردانى و
سپاسگزارىنمىكند.
این قبیل عیبهاست كه مرد را نسبتبه خانه و زندگى بىعلاقهمىكند به طورى كه
براى فراموش كردن عقدههاى روحى خویش دنبالولگردى و سرگرمیهاى ناروا مىرود.در
صورت لزوم مىتواند از خود مردتحقیق كند و عقدههاى روحى او را دریابد.
اگر زن عیوب خویش را برطرف ساخت و خانه را به صورتدلخواه شوهرش در آورد
مىتواند به موفقیتخودش امیدوار باشد،در آنصورت مرد كم كم به خانه و زندگى علاقه
پیدا مىكند و خواه ناخواهمجذوب خوش اخلاقى و مهربانیهاى همسرش قرار مىگیرد و از
مراكزفساد دور مىگردد.
دومین وظیفهاش اینست كه تا مىتواند نسبتبه شوهرش اظهارمحبت كند،با نرمى و
ملایمت پند و اندرزش دهد،با مهربانى و دلسوزىنتیجه معاشرتهایش را تشریح كند،حتى
التماس و گریه و زارى كند،بگوید:از صمیم قلب ترا دوست دارم،به وجود شوهرى مثل تو
افتخارمىكنم،وجود ترا بر همه چیز ترجیح مىدهم،تا پاى جان به فداكارى وهمكارى
حاضرم، فقط یك غصه در دل دارم كه چرا مرد به این خوبى درفلان مجلس فساد شركت مىكند
یا با فلان كس رفت و آمد دارد یا به فلانعمل بد عادت كرده است،این قبیل اعمال براى
شخصى مثل شما زیبندهنیست،خواهشمندم دست از این عمل بردارى،آنقدر التماس و اصرار
كند تا دل مرد را مسخر گرداند.
ممكن است مرد به اخلاق و عادات زشتخو گرفته باشد و بزودىتحت تاثیر قرار
نگیرد لیكن در هر حال زن نباید مایوس شود،باید بردبارىو استقامتبیشترى به خرج
دهد،و با تصمیم قاطع در تعقیب هدف كوششنماید.
زن قدرت و نفوذ عجیبى دارد،در هر موضوعى تصمیم بگیرد پیروزمىشود،به هر طرف
بخواهد شوهرش را مىبرد،اگر تصمیم بگیردشوهرش را از وادى انحراف نجات دهد حداقل صدى
هشتاد شانسموفقیت دارد،اما به شرط اینكه عاقل و با تدبیر و كاردان باشد.
به هر حال،تا مىتواند نباید به تندى و خشونت و قهر و دعوامتوسل شود،مگر اینكه
نرمى و ملایمت را بىنتیجه بداند،در صورتى كهچارهاى نباشد مىتواند به هر طریقى
كه امید موفقیت دارد،حتى قهر ودعوا متوسل شود،لیكن باز هم مهربانى و دلسوزى را از
دست ندهد، حتىتندى و خشونتش از روى دلسوزى باشد نه به عنوان انتقام و كینه جویى.
آرى نگهدارى و مراقبت از مرد یك نوع شوهردارى است وشوهردارى وظیفه زن است،چون
كار مهم و دشوارى بوده رسول خداصلى الله علیه و آله آن را در ردیف جهاد قرار داده
فرمود:
جهاد زن اینست كه خوب شوهردارى كند (1) .
دوشنبه 15/7/1392 - 12:33
ازدواج و همسرداری
به ترقى شوهرت كمك كن
بشر بالذات قابلیت ترقى دارد،عشق به كمال در نهادش نهفته وبراى تكامل آفریده
شده است، هر كس،در هر مقام و با هر شرائط و در هرسنى باشد،مىتواند به ترقیات خویش
ادامه داده كاملتر گردد،انسان كهبراى هر گونه كمالى آماده است نباید هیچگاه به
موجودیتخویش قناعتنموده هدف آفرینش را از دستبدهد،تا زنده استباید بكوشد تا
كامل وكاملتر گردد.
هر انسانى خواهان ترقى است لیكن همه كس موفق نمىگردد.
همتبلند و كوشش فراوان لازم دارد،باید زمینه كار را فراهم ساخت وموانع را بر
طرف نمود آنگاه كوشید تا به مقصد رسید،شخصیت مرد تاحدود زیادى به خواستههاى همسرش
بستگى دارد،زن مىتواند به پیشرفتو ترقى شوهرش كمك نموده او را در مسیر ترقى قرار
دهد چنانكه مىتواند مانع ترقیاتش واقع گردد،هر چه بخواهد بدون شك همان است.
خانم محترم،در حدود شرائط و امكاناتى كه برایتان موجود است،شخصیتبزرگتر و
عالیترى را براى شوهرت در نظر بگیر و براى رسیدنبه آن تشویقش كن،اگر میل دارد به
تحصیلات خویش ادامه دهد یا به وسیلهمطالعه و خواندن كتاب به معلوماتش بیفزاید نه
تنها مخالفت نكن بلكهتشویق و تحسینش كن،برنامه زندگى را طورى مرتب كن كه با كارهاى
اومنافات نداشته باشد،سعى كن اسباب آسایش و راحتى او را فراهم سازىتا با فكر آزاد
به ترقیات خویش ادامه دهد.
اگر سواد ندارد با خواهش و تمنا وادارش كن در كلاسهاى شبانهیا در خارج مدرسه
به تحصیلات خویش ادامه دهد،اگر تحصیل كرده استتشویقش كن رشته علمى خودش را تعقیب
كند،به وسیله مطالعه و خواندنكتابهاى مربوط به آن فن به معلومات خویش بیفزاید، اگر
طبیب استوادارش كن در هر روز مقدارى از اوقاتش را به خواندن مجلات وكتابهاى پزشكى
اختصاص بدهد،اگر دبیر یا آموزگار یا قاضى یا استاد یامهندس است از وى بخواه اوقات
فراغتخویش را بخواندن كتابهاىمربوط به فن خودش یا كتابهاى علمى و اخلاقى و تاریخى
بگذراند،و بهطور خلاصه شوهر شما هر كس و در هر مقامى باشد،حتى كارگر و كاسب،براى
ترقى و تكامل آمادگى دارد.
نگذارید از مسیرى كه دستگاه آفرینش برایش پیشبینى كردهمنحرف شود و از مطالعه
و تكامل دستبردارد،به تحقیقات علمى وخواندن كتاب عادتش بدهید،نگذارید شخصیت او در
یك حد معینمتوقف بماند. اگر فرصت تهیه كتاب را ندارد شما مىتوانید با مشورت او و
سایردوستان این كار را بر عهده بگیرید،كتابهاى سودمند علمى و اخلاقى وتاریخى و دینى
و بهداشتى و اقتصادى و ادبى را كه بر طبق صلاح وسلیقهاش باشد تهیه نموده در
اختیارش بگذارید،و بخواندن تشویقشكنید،خودتان نیز كتاب و مجلههاى سودمند را
بخوانید.و در ضمن خواندناگر به مطالبى برخورد كردید كه براى شوهرتان نیز مفید است
عین آن رایادداشت نموده در اختیارش قرار دهید.
این كار فوائد بیشمارى در بر دارد:
اولا اگر مدتى بدین برنامه ادامه بدهد شخص دانشمند و فاضلىخواهد شد كه خودش
سر بلند و تو به وجودش مفتخر خواهى شد.بهعلاوه،در رشته خودش یك نفر متخصص خواهد شد
كه هم خودشاستفاده مىكند و هم منافع بیشمارى به اجتماع مىرساند.
ثانیا چون به نداى آفرینش لبیك گفته سرگرم مطالعه و تحقیقاست كمتر اتفاق
مىافتد كه به ضعف اعصاب و بیمارىهاى روانى مبتلاگردد.
ثالثا چون در طریق ترقى قرار گرفته و به خواندن كتاب علاقهمندشود به خانه و
زندگى دلبستگى پیدا مىكند،دنبال ولگردى نمىرود،بهمراكز فساد و شبنشینىهاى
زیانبخش قدم نمىگذارد،به دام تبهكاران واعتیادات خطرناك گرفتار نمىشود.
دوشنبه 15/7/1392 - 12:33
ازدواج و همسرداری
اگر در خانه كار میكند...
اگر شغل مرد در خارج منزل باشد همسرش در غیاب او آزادىدارد،لیكن اگر در منزل
كار كند همسرش مقید خواهد شد،ممكن استشاعر یا نویسنده یا نقاش یا دانشمند اهل
مطالعه باشد،این قبیل افرادمعمولا محل كارشان منزل است،ناچارند همیشه یا اكثر اوقات
در منزلاشتغال داشته باشند،و از همین جهت زندگى آنها با سایرین تفاوت
خواهدكرد،اتفاقا كارشان یك كار فكرى و ذوقى است كه احتیاج شدیدى بهمحیط آرام و
بىسر و صدا دارد،یك ساعت كار با حواس جمع بر چندینساعت كار در محیط شلوغ و پر سر
و صدا برترى دارد.
در اینجا مشكل بزرگى پیدا مىشود،از یك طرف مرد به محیط آرام و بىسر و صدا
احتیاج دارد از طرف دیگر خانم مىخواهد در خانهآزادانه زندگى كند.
اگر زن بتواند امور خانهدارى را طورى انجام دهد كه با اشتغالاتفكرى شوهرش
مزاحم نباشد كار ارزندهاى انجام داده حقا خانم شوهردارو شایستهاى خواهد بود،زیرا
تهیه یك محیط آرام كار آسانى نیستمخصوصا براى افراد بچهدار،فداكارى و تدبیر لازم
دارد،گر چه دشواراست لیكن براى ترقى و موفقیت مرد ضرورت دارد.
زن اگر همكارى داشته باشد مىتواند شوهرش را به صورت یكمرد آبرومند و مفیدى
در آورد كه هم به اجتماع خدمت كند و هم اسبابافتخار او باشد.
این خانم باید توجه داشته باشد كه گر چه شوهرش دائما یا اكثراوقات در خانه است
لیكن بیكار نیست،نباید انتظار داشته باشد زنگدرب خانه را جواب دهد،بچهدارى
كند،گاهى سرى به آشپزخانه بزند،دركارهاى خانه كمك كند،با بچههاى شیطون دعوا
كند،موقعى كه مردمشغول كار استباید او را ندیده گرفت و فرض كرد اصلا در خانه نیست.
خانم محترم،وقتى شوهرت میخواهد به اتاق كار برود اسباب ولوازم مورد احتیاجش را
از قبیل كتاب،قلم،كاغذ،دفتر،مداد،مدادتراش،سیگار،كبریت،زیر سیگارى همه را نزدش حاضر
كن كه براى پیدا كردنآنها معطل نشود،اگر به بخارى یا پنكه احتیاج دارد آماده
كن،آنگاه كهاسباب و لوازم كارش كاملا آماده شد از اتاق بیرون برو و او را به
حالخود بگذار،در اطراف اتاقش آهسته راه برو بلند بلند حرف نزن،مواظبباش بچهها سر
و صدا نكنند،به آنها بفهمان كه اكنون موقع بازى شما نیست زیرا پدر در اتاق مشغول
كار است و از سر و صداى شما ناراحتمىشود،بازى را بگذارید براى ساعتهاى بیكارى
او،در موقع كار راجع بهامور زندگى صحبت نكن زیرا رشته افكارش قطع مىشود و تا
بخواهددوباره حواسش را جمع كند بیكار مىماند،در راه رفتن از كفشهاىبىصدا استفاده
كن،صداى زنگ درب را كوتاه كن كه مزاحم او نشود،جواب تلفن را بده و اگر كسى با او
كار داشتبگو:مشغول كار است اگرممكن است در فلان ساعت تلفن بفرمایید،برنامه رفت و
آمد و مهماندارىرا به ساعتهاى استراحت او بینداز، از دوستان و خویشانت كه قصد
دیداردارند عذرخواهى نموده بگو:چون سر و صداى ما ممكن استبااشتغالات آقا مزاحمت
داشته باشد خواهشمندم فلان وقت تشریف بیاورید،آنها هم اگر دوستان شما باشند از این
پیشنهاد رنجیده خاطر نخواهند شدبلكه به كاردانى و شوهردارى شما تحسین خواهند كرد،در
عین حال كه بهامور خانهدارى مشغول هستى مراقب شوهرت نیز باش،اگر چیزى طلبكرد
فورا حاضر كن و از اتاق خارج شو.
شاید خانمها اینگونه زندگى را غیر ممكن شمرده در دل خویشبگویند:مگر براى یك زن
امكان دارد كه كارهاى دشوار خانهدارى راانجام دهد در عین حال به شوهرش رسیدگى كند
و خانه را به صورتىدر آورد كه كوچكترین مزاحمتى براى او پیدا نشود؟!البته تصدیق
دارم كهاینگونه زندگى چون یك برنامه غیر عادى است تا حدودى دشوار به نظرمىرسد
لیكن اگر به ارزش و اهمیت كارشان واقف باشند و تصمیم بگیرندكوشش و فداكارى كنند با
كاردانى و تدبیر مىتوانند مشكل را حل كنند.
مراتب لیاقت و شایستگى زن در اینگونه موارد ظاهر مىشود،و الا اداره یك زندگى
عادى از همه كس ساخته است.
خانم محترم،نوشتن یك كتاب ارزنده علمى یا تهیه یك مقالهجالب و سودمند یا سرودن
اشعار نغز و دلپذیر یا تهیه یك تابلوى نقاشىگرانقدر،یا حل مشكلات علمى كار آسانى
نیست، لیكن با همكارى و ازخود گذشتگى تو امكان پذیر میگردد.
آیا حاضر نیستى در این باره فداكارى كنى و با مختصر تغییرى درطرز زندگى معمولى
مردم، شوهرت را كه از هر جهت لیاقت دارد بهصورت یك مرد دانشمند ارزندهاى در آورى
كه عموم ملت از خدماتشاستفاده كنند،تو نیز از منافع مادى و آبروى اجتماعى او
بهرهمند گردى؟
دوشنبه 15/7/1392 - 12:32
ازدواج و همسرداری
اگر ناچارید در غربت زندگى كنید...
گاهى انسان ناچار است در غربت زندگى كند،كارمند دولت است.
در ارتش یا شهربانى یا ژاندارمرى انجام وظیفه میكند،فرهنگى است،تاجر یا
پیشهور یا كارگرى است كه باید در غربت زندگى كند،این قبیلافراد ناچارند براى
همیشه یا به طور موقت در غربت زندگى كنند،مردناچار است دورى از وطن را تحمل كند
لیكن این موضوع با مذاق بعض خانمها جور نمىآید،زیرا دوست دارند نزد پدر و مادر و
خویشان ودوستانشان باشند.
با در و دیوار و كوچههاى محل تولدشان مانوس
شدهاند.بدینجهت تاب و تحمل دورى را ندارند،به شوهرشان ایراد و بهانه مىگیرند،نق
نق میكنند:تا كى در غربت زندگى كنم؟تا كى به فراق پدر و مادر مبتلاباشم؟دوست و آشنا
ندارم،این چه جایى است مرا آوردهاى؟ دیگرنمىتوانم اینجا بمانم هر فكرى دارى بكن.
این عزیزان بىجهتبا این قبیل حرفها اعصاب شوهرشان راناراحت مینمایند،آن قدر
كوتاه فكرند كه شهر یا قریه محل تولدشان رابهترین نقطهاى مىپندارند كه در آن
مىتوان زندگى كرد،گمان میكنند:تنهادر همانجا مىتوان خوش بود و بس.
بشر به سطح وسیع زمین اكتفا نكرده به كرات آسمانى قدممیگذارد،اما این خانم تنگ
نظر حاضر نیست چند فرسخ دورتر از محلتولدش زندگى كند،میگوید:چرا دوستانم را رها
كنم و بروم در غربت تنهازندگى كنم؟گویا این خانم آنقدر براى خودش شخصیت قائل نیست
كهبتواند در غربت نیز دوستان و آشنایان با وفا و صمیمى تهیه كند.
خانم محترم،دانا و بلند همت و فداكار باش،تنها به فكر خودتنباش، شغل مخصوص
شوهرت ایجاب كرده كه در غیر وطن زندگى كند،مستخدم دولت است مگر مىتواند به محل
ماموریتش نرود؟!تاجر یا كاسبیا كارگرى است كه در غربتبهتر مىتواند كسب و كار
كند، چرامزاحمش میشوى و نمىگذارى پیشرفت كند؟تو كه میدانى شوهرت ناچاراست در خارج
وطن زندگى كند چرا با ایراد و بهانههاى بیفائده اسبابناراحتى و كدورتش را فراهم
مىسازى؟وقتى دیدى شغلش ایجاب میكند كه به شهر یا ده یا كشور دیگرى منتقل شود.
فورا
اظهار موافقت كن،اثاثمنزل را جمع و جور كرده ببندید و در ماشین بگذارید و با صفا و
رفاقتبهمحل جدید بروید،خودت را اهل همانجا حساب كن و با دلگرمى وبشاشت طرح زندگى
نوین را بریز،وضع خودت را با اوضاع و شرائطمحیط موافق ساز،با زنهاى پاكدامن و خوش
اخلاق طرح دوستى و الفتبریز لیكن چون تازه وارد هستى و به اخلاق و روحیات اهالى
آنجا كاملاآشنا نیستى در انتخاب دوستان تازه احتیاط كن و در این باره حتما باشوهرت
مشورت كن،خودت را یك فرد غریب حساب نكن،بلكه سعىكن با محیط تازه و ساكنان آنجا
مانوس شوى.
هر مكانى امتیازات ویژهاى دارد،مىتوانى با تماشاى مناظر طبیعىیا بناهاى
دیدنى آنجا رفع خستگى كنى،با اظهار مهر و محبت كانونخانوادگى را گرم و با صفا
كن،شوهرت را دلدارى بده.به كسب و كارتشویقش كن،وقتى با محیط آشنا شدى خواهى دید كه
براى زندگى هیچعیبى ندارد بلكه شاید از محل تولدت بهتر باشد،در بین دوستان
تازه،افرادى را پیدا میكنى كه از دوستان سابق بلكه پدر و مادر و خویشانتمهربانتر و
دلسوزتر خواهند بود.
اگر در قریه یا دهى اقامت نمودهاید كه اسباب و تجملات زندگىشهرى را ندارد
خودت را از قید آنها آزاد كن،با زندگى بىآلایش و طبیعىآنجا انس بگیر،خوبیها و
مزایاى آن گونه زیستن را در نظر بگیر،گر چهبرق و كولر و پنكه و یخچال ندارد لیكن
آب و هواى سالم و غذاهاىبىتقلب دارد كه در شرها كمتر پیدا میشود،خیابان اسفالت و
تاكسىندارد لیكن از سر و صدا و دود ماشینها و كارخانجات نیز در امان هستى. قدرى در
زندگى هموطنان و همكیشانت تامل كن،ببین چگونه درخانههاى محقر و خشت و گلى،با كمال
مهر و صفا و خوشى زندگىمیكنند،و به اسباب و لوازم شهرى و كاخهاى زیبا اصلا اعتنا
ندارند،درحوائج ضرورى و محرومیتهاى آنها بیندیش و اگر مىتوانى خدمتى انجامدهى
دریغ مدار.به شوهرت نیز سفارش كن براى رفاه و آسایش آنهاكوشش كند.
اگر عاقل و دانا باشى و به وظیفهات عمل كنى مىتوانى با كمالآسایش و راحتى
خاطر،در غربت زندگى كنى و به پیشرفت و ترقىشوهرت كمك نمایى،در آنصورت یك بانوى
شریف شوهردار و یكخانم فداكار معرفى مىشوى،نزد مردم و شوهرت عزیز و محترم
خواهىبود و بدینوسیله رضایتخدا را نیز فراهم خواهى نمود.
دوشنبه 15/7/1392 - 12:32
ازدواج و همسرداری
با شغل شوهرت بساز
هر كس شغلى و هر شغل لوازمى دارد:یكى راننده است كه اكثرعمرش را در راهها بسر
مىبرد و نمىتواند مانند افراد دیگر هر شب بهمنزل بیاید،یكى پاسبان است كه بعضى
شبها یا همه شب باید پاسدارى كند،یكى طبیب است كمتر وقت فراغت دارد با خانوادهاش
بنشیند یا به تفریحبرود،یكى استاد یا دانشمند اهل مطالعه است كه ناچار استشبها
مطالعهكند،یك شغلش ایجاب میكند زیاد در سفر باشد،یكى نفت فروش استبوى نفت
میدهد،یكى مكانیك است لباسهایش چرب و بوى روغن میدهد،یكى ذغال فروش و همیشه سیاه
است،یكى كارگر شبانه استشبها باید بهكارخانه برود.ووو...
بالاخره كمتر شغلى پیدا میشود كه كاملا بىدردسر باشد.چارهاىنیستباید امور
دنیا بچرخد، نان پیدا كردن آسان نیست،مرد چارهاى نداردجز اینكه با مشكلات
بسازد،لیكن در اینجا مشكل دیگرى تولید میشود،وآن مشكل ناسازگارى و نق نق خانواده
است.
زنها معمولا شوهرى را دوست دارند كه همیشه در وطن باشد،اولشب به منزل
بیاید.اوقات فراغتى داشته باشد كه به شب نشینى و گردش وتفریح بروند،شغل نظیف و
آبرومند و پر درآمدى داشته باشد،لیكنمتاسفانه شغل بسیارى از مردها با خواسته
همسرانشان وفق نمىدهد.
یك سرى اشكالات خانوادگى از همین جا شروع میشود،رانندهایكه چند شبانه روز در
بیابانها زحمت كشیده،با صدها ناراحتى مواجه شده نه خواب حسابى داشته نه خوراك منظم
بعد از چند شبانه روزبا اعصاب خسته وارد منزل میشود تا چند ساعت استراحت كند و
ازاحوال خانوادهاش با اطلاع شود،هنوز از در نرسیده غر و لند خانم شروعمیشود:این
چه زندگى است كه ما داریم،من بدبخت را با چند تا بچهمیگذارى و معلوم نیست كجا
میروى؟همه كارها را خودم باید انجام دهم.ازدست این بچههاى شیطان خسته شدم.اصلا
رانندگى كار خوبى نیست،یاشغلت را تغییر بده یا تكلیف مرا روشن كن،من نمىتوانم تا
آخر عمر بهاین طور زندگى كنم.
بیچاره مردیكه بعد از این ایراد و بهانهها و غر و نقها با فكرپریشان و اعصاب
خسته مىخواهد دنبال رانندگى برود.سرنوشت چنینرانندهاى و مسافرانش معلوم است.
طبیبى كه از صبح تا نیمههاى شب با دهها بیمار مختلف سر و كارداشته و اعصاب و
مغزش پیوسته در كار بوده اگر در خانه هم با ایراد و نقو نقهاى همسرش مواجه شود چه
حالى پیدا میكند؟و با چنین اعصاب ومغزى چگونه مىتواند طبابت كند؟
كارگرى كه تمام شب زحمت كشیده و خواب به چشمش نرفتهصبح كه براى استراحتبه
منزل میآید اگر با ایراد و بهانهجوییهاىهمسرش برخورد كند چگونه مىتواند باز
دنبال كار برود؟
دانشمندیكه كارش مطالعه و تحقیق است اگر همسر غیر موافقىداشته باشد كه به
كارش ایراد بگیرد چگونه مىتواند موفق گردد؟
در اینگونه موارد است كه زن فهمیده و دانا از زن نفهم و خودخواهتمیز داده
میشود. خانم محترم،ما نمىتوانیم اوضاع جهان را بر طبق میل خودمانبچرخانیم لیكن
مىتوانیم خودمان را با وضع موجود وفق دهیم.
شوهرتانبراى تهیه روزى ناچار استشغلى
داشته باشد و شغل او هم لوازمى دارد،شما مىتوانید زندگى خودتان را بر طبق شغل او
مرتب سازید به طوریكههم آزادانه به شغل خویش ادامه دهد هم شما آسوده زندگى
كنید، تنها بهفكر خودت و آسایش خودت نباش قدرى هم به فكر راحتى شوهرت باش،دانا و
فداكار باش،شوهردارى كن، اگر شوهرت راننده است و بعد از چندشب با اعصاب خسته به منزل
آمد با آغوش باز و لب خندان از وى استقبالكن،اظهار مهر و علاقه كن تا خستگیهایش
برطرف گردد،نق نق نكن،ازشغلش ایراد مگیر.مگر رانندگى چه عیبى دارد؟
او براى رفاه و آسایش شما شب و روزش را در بیابانها میگذارند،به جاى قدردانى
به شغلش ایراد میگیرى؟و از خانه و زندگى گریزانشمیكنى؟شغل او هیچ عیبى ندارد.براى
اجتماع خدمت میكند،براى تهیهروزى زحمت میكشد،اگر تنبلى میكرد یا دنبال كارهاى غیر
مشروعمىرفتبهتر بود؟كار او عیب ندارد،عیب از تو است كه توقع دارى هرشب در خانه
باشد و نمىتوانى خودت را با وضع موجود سازش دهى.
آیا بهتر نیست كه خودت را با این نوع زندگى عادت دهى و با كمالآسودگى زندگى
كنى و هنگامیكه شوهرت به خانه آمد از او استقبال كنى وبا سخنان شیرین به كسب و كار
تشویقش كنى و با لب خندان تا درب خانهبدرقهاش نمایى و با یك خداحافظى گرم تا
ملاقات بعد دلشادش سازى؟
اگر چنین كردى به كسب و كار و خانه و زندگى علاقهمند میگردد.
دنبال خوشگذرانى نمىرود.اعصابش سالم مىماند،تصادف نمیكند، زودتر به خانه
مىآید، براى رفاه و آسایش شما بیشتر زحمت مىكشد.
اگر شوهرت یك كارگر شبانه استبراى تامین مخارج شما ازاستراحتشب چشم پوشى
نموده است،خودت را با اینگونه زندگى عادتبده،اظهار نارضایتى نكن.
اگر از تنهایى حوصلهات سر مىرود مىتوانى مقدارى از كارهاىخانه را در شب
انجام دهى. مقدارى از شب را به خیاطى و گلدوزى وخواندن كتاب بگذرانى،وقتى شوهرت از
كارخانه به منزل آمد فوراصبحانه را حاضر كن،اتاقى برایش خلوت كن تا بخوابد و رفع
خستگىكند، بچهها را عادت بده سر و صدا نكنند،و نزدیك استراحتگاه شوهرتنروند.به
آنها بفهمان كه پدرتان شب نخوابیده و باید روز استراحت كند.
بلكه خودت و بچهها هم مىتوانید شبها كمتر بخوابید و روز با شوهرتقدرى
استراحت نمایید،مزاحم او نشو بگذار خوب بخوابد،بدین نكتهتوجه داشته باش كه شوهرت
تمام شب را بیدار بوده و روز برایش به منزلهشب استباید بدون سر و صدا استراحت
كند.
یك چنین خانمى باید دو برنامه داشته باشد یكى براى خودشدیگرى براى شوهرش.مبادا
با نق نق و اوقات تلخى روح خستهاش راخستهتر كنى.بگذار اعصابش سالم باشد تا براى
تامین مخارج شمازحمتبكشد.به كارش ایراد نگیر،كار او چه عیبى دارد؟اگر بیكارى
وتنبلى میكرد یا دنبال ولگردى مىرفتبهتر بود؟افتخار كن كه چنین شوهرزحمتكشى دارى
كه براى تهیه روزى خواب شب را بر خودش حرامنموده،از جدیت و استقامت او قدردانى
كن،با لب خندان تا درب منزلبدرقهاش كن.
اگر شوهرت یك طبیب یا یك دانشمند اهل مطالعه است،و شب وروز براى اجتماع زحمت
مىكشد از زحماتش قدردانى كن،به وجودچنین شوهر ارزندهاى افتخار كن.
البته لازمه شغلش اینست كه اوقات فراغت زیادى ندارد لیكن تومىتوانى برنامه
زندگى خودت را با شغل او تطبیق دهى.انتظار نداشتهباش دست از شغلش بردارد تا مطابق
میل تو در آید.بگذار با فكر آزاد بهكار و مطالعات خودش مشغول باشد.
وقتى مشغول كار
است مىتوانىكارهاى خانه را انجام دهى،و بقیه را بخواندن كتاب بپردازى یا با
اجازهاو،به منزل خویشان و دوستانتبروى.اما سعى كن هنگامیكه موقعاستراحتشوهرت
فرا مىرسد در منزل حاضر باشى.قبلا برایش وسیلهپذیرایى آماده كن.وقتى وارد شد با
لب خندان و خلق خوش استقبالشكن.با اظهار محبت گرم و شیرین زبانى خستگى اعصابش را
برطرفساز. مبادا از كارش ایراد بگیرى و اعصاب خستهاش را خستهتر كنى.
اگر خوب شوهردارى كنى نه تنها اسباب عظمت و ترقى او رافراهم ساختهاى بلكه در
خدمت اجتماعى او نیز سهیم خواهى شد.
هر زنى لیاقت همسرى چنین مردان پر كارى را ندارد با فداكاریهاو رفتار
پسندیدهات یاقتخویش را باثبات رسان.
اگر شوهرت شغلى دارد كه لباسهایش كثیف و چركین مىشود لابدآنرا مناسب وضع خودش
تشخیص داده كه انتخاب نموده است،خردهگیرى و ایراد و نق نق نكن.نگو:این چه شغل
كثیفى است انتخابكردهاى باید آنرا ترك كنى.
خانم محترم،كار كردن عیب نیست هر چه و هر كه باشد،بیكارى و تنبلى و دنبال
كارهاى غیر مشروع رفتن عیب است،باید از یك چنینمردى قدردانى كنى كه براى تهیه روزى
زحمت مىكشد و عرق مىریزد،باایراد و بدگویى،اسباب دلسردى او را فراهم نساز،اصرار
نكن حتماشغلش را تغییر دهد،لابد آنرا مناسب شناخته كه دنبالش مىرود.
تو از وضع كسب و كار بىاطلاعى،خیال میكنى تغییر شغل كارآسانى است،اصولا چه
عیبى دارد كه اصرار دارى تغییرش بدهد،مگر نفتفروشى و ذغال فروشى و تعمیر موتور
آلات مثلا چه بدى دارند؟تنها عیبىكه مىتوانى بتراشى كثیف شدن لباس است.حل آن هم
چندان دشوارنیست،اگر شوهرت لباس مخصوص كار ندارد با زبان خوش از او تقاضاكن لباس
كار تهیه كند،و زود بزود لباسهایش را شست و شو و تمیز كن،به هر حال موضوع آن قدر
مهم نیست كه به طلاق و جدایى منجر شود،ایراد و بهانه جویى بعض خانمها واقعا
تعجبآور است.
زنى در شوراى داورى گفت:«شوهرم تغییر شغل داده بوى نفتمیدهد از این وضع خسته
شدهام (6) ».
پىنوشتها :
1-بحار جلد 103 ص 235.
2-اطلاعات 10 آبان 1354.
3-اطلاعات 13 اردى بهشت 1349.
4-اطلاعات 16 اردى بهشت 1349.
5-بحار جلد 74 ص 101.
6-اطلاعات 13 مرداد 1349
دوشنبه 15/7/1392 - 12:31
ازدواج و همسرداری
با خویشان شوهرت بساز
یكى از مشكلات زندگى،اختلاف زن و بستگان شوهر است.
اكثر زنها با مادر و برادر و خواهر شوهرشان میانه خوبى ندارند،وبالعكس، پیوسته
نزاع و قهر و دعوا دارند.از یك طرف زن كوشش میكندشش دانگ شوهرش را تصاحب كند به
طوریكه به دیگرى حتى مادر وبرادر و خواهرش توجه نداشته باشد.سعى میكند علاقه آنها
را قطع كند،بدمىگوید،دروغ مىسازد،قهر و دعوا میكند.از طرف دیگر مادر شوهر،خودش را
مالك پسر و عروس میداند.سعى میكند به هر طور شده پسرشرا نگهدارد،نگذارد یك زن تازه
وارد، شش دانگ او را تصاحب كند.
بدینمنظور به كارهاى عروس ایراد میگیرد،بدگویى میكند،دروغ جعلمیكند.هر روز جنگ
و دعوا دارند مخصوصا اگر در یك منزل زندگىكنند.اگر یكى از آنها یا هر دو نادان و
لجباز باشند ممكن است كار بهجاهاى باریك حتى ضرب و خودكشى منتهى شود.ماهى نیست كه
چندینعروس از دست مادر شوهر خویش خودكشى نكنند.شما مىتوانید اخبارآنها را در
جرائد بخوانید.
از باب نمونه:«تازه عروسى...كه از بدرفتاریهاى مادر شوهرشبتنگ آمده بود خود
را آتش زد (3)
».
«زنى به علتبدرفتارى و بهانهگیرى مادر شوهرش خودسوزىكرد (4) ».
آنها شب و روز در مبارزه و زورآزمایى هستند لیكن غم و غصه وناراحتى آن مال مرد
است.
عمده اشكالش اینست كه دو طرف نزاع افرادى هستند كه مردنمىتواند به آسانى از
آنها دستبردارد.از یك طرف همسرش را مىبیندكه از پدر و مادر چشم پوشیده و با صدها
امید و آرزو به خانه شوهر آمدهاست،آمده تا مستقل و صاحب خانه و زندگى باشد.وجدانش
میگوید بایداسباب خوشى و رضایتخاطر او را فراهم سازم و از وى حمایت كنم.بهعلاوه
همسر دائمى و شریك زندگى اوست نمىتواند از حمایت او دستبردارد.از طرف دیگر فكر
میكند:پدر و مادرم سالها برایم زحمتكشیدهاند.با صدها امید و آرزو بزرگم
كردهاند،با سوادم نمودهاند، شغلبرایم تهیه كردهاند،زن برایم گرفتهاند،امید و
آرزو داشتهاند بهنگامناتوانى دستشان را بگیرم.
خلاف وجدان است قطع رابطه كنم و
اسبابناراحتى آنها را فراهم سازم.به علاوه،دنیا هزار نشیب و فراز دارد،سختىو سستى
دارد،بیمارى و ناتوانى دارد،گرفتارى و درماندگى دارد، دشمنىو دوستى دارد،تصادف و
مرگ دارد.در این مواقع حساس احتیاج بهمددكار دارم و تنها كسانیكه ممكن استبهنگام
گرفتارى دستم را بگیرند و از خودم و خانوادهام حمایت كنند پدر و مادر و خویشانم
مىباشند.در ایندنیاى تاریك نمىتوانم بىپناه باشم و خویشانم بهترین
پناهند.پسنمىتوانم از آنها دستبردارم.
در اینجاست كه یك مرد عاقل خودش را در بین دو محذور بزرگمشاهده میكند.یا باید
گوش به حرف همسرش بدهد و دست از پدر و مادربردارد،یا مطابق میل پدر و مادر رفتار
كند و همسرش را برنجاند،وهیچیك از این دو امر برایش امكان پذیر نیست.
بدین جهت ناچار استبا هر دو بسازد.و تا حد امكان هر دو راراضى نگه بدارد.آن هم
كار بسیار دشوارى است.لیكن اگر زن حرف شنوو عاقل باشد و سرسختى و لجاجتبخرج ندهد
حل مشكل آسان میگردد.
از این رهگذر است كه مرد از همسرش كه از همه كس به اونزدیكتر و مهربانتر است
انتظار دارد كه در حل این مشكل به وى كمككند.عروس اگر در مقابل مادر شوهر قدرى
تواضع كند،حالت تسلیم بخودبگیرد،به او احترام كند،اظهار محبت نماید،در كارها با او
مشورت كند،گرم بگیرد،مانوس شود،استمداد كند همان مادر شوهر بزرگترین پشتیبانشخواهد
شد.
انسان كه مىتواند با اخلاق خوش و اظهار محبتیك طائفه رادوست و غمخوار خویش
گرداند آیا حیف نیست كه به واسطه لجاجت وتكبر و خودخواهى این همه یار و یاور را از
ستبدهد؟
آیا فكر نمیكند كه در نشیب و فرازها و سختیها و گرفتاریهاىروزگار به یارى
دیگران نیازمند است،و در آن مواقع حساس كمتر كسى بهفكر انسان است،تنها خویشان و
اقاربند كه بداد او مىرسند. آیا بهتر نیست كه با اخلاق خوش و مهربانى با خویشانش
معاشرتو رفت و آمد كند تا از لذائذ انس و محبتبرخوردار گردد و یك طائفهدوست و
پشتیبان واقعى داشته باشد؟
آیا سزاوار استبا بیگانگان طرح دوستى بریزد و دوست و رفیقپیدا كند لیكن با
خویشان و اقاربش قطع رابطه كند؟در صورتیكه به تجربهثابتشده كه در مواقع گرفتارى
اكثر دوستان انسان را رها میكنند ولىهمان خویشان متروك به یاریش مىشتابند،زیرا
پیوند خویشى یك پیوندطبیعى است كه به آسانى بریده نمىشود.
در مثلهاى عامیانه گفته شده:خویش و اقوام اگر گوشت انسان رابخورند استخوانش
را دور نمىریزند.
حضرت على علیه السلام فرمود:«انسان هیچگاه از خویشانشبىنیاز نمىشود،و لو مال
و اولاد هم داشته باشد.به ملاطفت و احترام آنهااحتیاج دارد.آنها هستند كه با دست و
زبان از او حمایت میكنند.خویشان واقارب بهتر از او دفاع مىنمایند.در مواقع گرفتارى
زودتر از دیگران بهیاریش مىشتابند.هر كس از خویشانش دستبكشد یك دست از
آنهابرداشته لیكن دستهاى زیادى را از دستخواهد داد (5) ».
خانم محترم،براى خوشنودى شوهرت،براى راحتى و آسایش خودت، براى اینكه یك طائفه
دوست و حامى واقعى پیدا كنى،براى اینكهمحبوب شوهرت واقع شوى بیا و با خویشان شوهرت
بساز.از لجاجت وخودخواهى و تكبر و جهالت دستبردار.عاقل و دانا باش. افكارشوهرت را
پریشان نساز.فداكارى و شوهردارى كن تا نزد خدا و خلق محبوب باشى.
دوشنبه 15/7/1392 - 12:31
ازدواج و همسرداری
خطاهاى شوهرت را ببخش
به غیر از معصوم همه كس خطا و لغزش دارد.دو نفر كه با همزندگى میكنند و از
جهتى تشریك مساعى و همكارى دارند باید لغزشهاىیكدیگر را ببخشند تا زندگى آنها
ادامه پیدا كند.اگر بخواهند در این بارهسختگیرى كنند ادامه همكارى غیر ممكن
میشود.دو نفر شریك، دو نفرهمسایه،دو نفر رفیق،دو نفر همكار،دو نفر زن و شوهر باید
در زندگىاجتماعى داراى گذشتباشند.هیچ زندگى اجتماعى به مقدار زندگىخانوادگى
احتیاج به گذشت ندارد.اگر اعضاء یك خانواده بخواهند سختگیرى بعمل آورند و خطاهاى
یكدیگر را تعقیب كنند یا زندگى آنها ازهم مىپاشد یا بدترین زندگى را خواهند داشت.
خانم محترم،ممكن است از شوهر شما خطا یا خطاهایى صادرشود.ممكن است از روى خشم و
غضب به شما اهانت كند.ممكن استناسزائى از دهانش بیرون آید.ممكن است از خود بیخود
شده شما رابزند،ممكن استیك مرتبه به شما دروغ بگوید،ممكن است كارى راانجام دهد كه
مورد پسند شما نباشد،از این قبیل خطاها براى هر مردىامكان دارد،اگر بعدا احساس
كردى كه از كردار خویش پشیمان شده او راببخش و موضوع را تعقیب نكن.اگر عذرخواهى كرد
فورا قبول كن.
اگرپشیمان شده لیكن زیر بار عذرخواهى نمىرود در صدد نباش مجرمیت
وىرا باثبات رسانى،زیرا به شخصیت او لطمه وارد میشود،ممكن استدر صدد تلافى
برآید،خطاهاى شما را تعقیب كند،ممكن است كارتان بهنزاع و جدال و حتى جدائى بكشد
اما اگر سكوت كردى و خطایش رانادیده گرفتى در شكنجه وجدان قرار مىگیرد و به طور
مسلم از كردارخویش پشیمان خواهد شد،آنگاه شما را یك زن با گذشت فهمیده فداكارعاقل
خواهد شناخت،مىفهمد كه به زندگى و خانواده و شوهر علاقهمندهستى،قدر ترا مىشناسد
و محبتش چند برابر خواهد شد.
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:«زن بد،عذر شوهرش رانمىپذیرد و خطاهایش
را نمىبخشد (1) ».
حیف نباشد زن آنقدر كم گذشتباشد كه یك خطاى جزئىشوهرش را نتواند تحمل كند و
بدان علت پیمان مقدس زناشویى را بر هم بزند؟!
«زنى به رئیس دادگاه حمایتخانواده گفت،شوهرم قبل از ازدواجبه من نگفت كه
دمتسربازى را انجام نداده و این موضوع را از منمخفى كرده بود.چند روز پیش متوجه
شدم كه به همین زودى باید بخدمتبرود.و من نمىتوانم با مردى كه به من دروغ گفته
زندگى كنم (2) ».
دوشنبه 15/7/1392 - 12:30
ازدواج و همسرداری
هدف ازدواج
ازدواج براى انسان یك نیاز طبیعى است و فوائد مهمى را در بردارد كه اهم آنها
عبارت است از:
1-نجات از سرگردانى و بىپناهى و تشكیل خانواده.دختر وپسرى كه ازدواج نكردهاند
بمنزله كبوترانى بىآشیانه هستند،كه بوسیلهازدواج خانه و آشیانه و پناهگاه
مىیابند.شریك در زندگى و مونس ومحرم راز و غمخوار و مدافع و كمك بدست مىآورند.
2-ارضاى غریزه جنسى،غریزه جنسى در وجود انسان غریزهبسیار نیرومند و ارزندهاى
است. و بهمین جهت نیاز دارد به وجود همسرىكه در یك محیط امن و آرامش،در مواقع
احتیاج،از وجودش بهره بگیردو لذت ببرد.تامین صحیح خواستههاى غریزه جنسى یك نیاز
طبیعى استكه باید اجابتشود و الا ممكن است پىآمدهاى بد روانى و جسمانى واجتماعى
داشته باشد.كسانیكه از ازدواج امتناع مىورزند غالبا بهبیماریهاى روانى و جسمانى
مبتلا مىگردند.
3-تولید و تكثیر نسل،بوسیله ازدواج انسان فرزند پیدا میكند.
وجود فرزند ثمره ازدواج و باعث تحكیم بنیاد خانواده و آرامش و دلگرمىزن و شوهر
میباشد. و بهمین جهت در قرآن و احادیث نسبتبه ازدواج تاكیداتفراوانى بعمل آمده
است.از باب نمونه:خدا در قرآن مىفرماید:و از آیاتخدا اینست كه براى شما همسرانى
را آفرید تا با آنها انس بگیرید (5) رسولخدا صلى الله علیه و آله
فرمود:در اسلام بنائى بر پا نشده كه بهتر از تزویجباشد. (6)
امیر المؤمنین علیه السلام فرمود:تزویج كنید كه سنت رسولخداست.پیامبر صلى الله
علیه و آله مىفرمود:هر كسى مىخواهد از سنتمن پیروى كند باید ازدواج نماید.بوسیله
ازدواج فرزند بیاورید (و تعدادمسلمانها را زیاده گردانید) كه من در قیامتبا كثرت
شما به امتهاى دیگرمباهات و افتخار مىكنم. (7)
امام رضا علیه السلام فرمود:هیچكس فائدهاى بدست نیاورد كهبهتر از همسر شایسته
باشد. همسرى كه وقتى به او نگاه مىكند شادمانشمیگرداند و در غیاب او نفس خودش و
مال او را نگهدارى مینماید. (8)
مطالب مذكور آثار و منافع دنیوى و حیوانى ازدواج بود،كه حیوانات نیز برخى از
آنها را دارند این قبیل امور را نمىتوان هدف اصلىازدواج انسان باعتبار اینكه
انسان است،محسوب داشت. انسان در اینجهان نیامده تا مدتى بخورد و بیاشامد و بخوابد
و شهوترانى و لذتجوئىكند آنگاه بمیرد و نابود شود.مقام انسان عالىتر از
اینهاست.انسان آمده تا با علم و عمل و اخلاق نیك نفس خویش را پرورش دهد و در راه
كمال وصراط مستقیم انسانیتسیر و صعود كند تا به مقام خوب پروردگار جهاننائل
گردد.
انسان موجودى است عالى كه با تهذیب و تزكیه نفس و اجتناباز بدیها و پرورش
فضائل و مكارم اخلاق و انجام كارهاى نیك،مىتواندبه مقام شامخى نائل گردد كه
فرشتگان بدان مقام راه ندارند.انسانموجودى است جاودانه و در این جهان آمده تا با
راهنمائیهاى پیامبران وبكار بستن قوانین و برنامههاى دین،سعادت دنیا و آخرت خویش
را تامینكند و در جهان آخرت،در جوار حق،در خوشى و آسایش تا ابد زندگىكند.
بنابراین هدف اصلى ازدواج انسان را در این برنامه باید جستجوكرد.هدف ازدواج یك
انسان دیندار باید این باشد كه با تعاون و همكارىهمسرش بتواند نفس خویش را از
گناهان و بدیها و اخلاق زشت تهذیبنماید و با عمل صالح و اخلاق نیك پرورش دهد تا به
مقام شامخ انسانیتو تقرب به خدا نائل گردد.و همسر شایسته و خوب و موافق براى
رسیدنبه چنین هدف مهمى ضرورت دارد.
دو انسان مؤمن كه با ازدواج تشكیل خانواده میدهند،از انس ومحبت و آرامش و
كامیابیهاى مشروع جنسى برخوردار میشوند،و درنتیجه از انحراف و تمتعات غیر مشروع و
راه یافتن به مراكز فساد واعتیادهاى خطرناك و ولگردیها و شب نشینیهاى خانمانسوز
محفوظ و درامان خواهند بود.و بهمین جهت پیامبر اكرم و ائمه اطهار علیهم
السلامنسبتبه ازدواج بسیار تاكید نمودهاند.رسول خدا صلى الله علیه و آله
فرمود:هر كس كه ازدواج كند نصف دینش را حفظ نموده است. (9)
امام صادق علیه السلام فرمود:دو ركعت نمازى را كه افراد متاهل بخوانند، از هفتاد
ركعت نمازى كه افراد غیر متاهل بخوانند افضل میباشد. (10)
وجود همسر دیندار و موافق (چه زن چه مرد) در امكان انجاموظیفه و عمل به واجبات
و مستحبات و ترك محرمات و مكروهات،وتخلق به اخلاق نیك و اجتناب از اخلاق زشت،نقش
بسیار مهمى را ایفامیكند.اگر زن و شوهر هر دو دیندار و در طریق پرورش و تزكیه
نفسباشند،در پیمودن این راه دشوار نه تنها مانع نخواهند بود بلكه تعاون وتشویق
خواهند داشت.مگر یك نفر مجاهد فى سبیل الله بدون تایید وتوافق همسرش مىتواند در
میدان جهاد خوب بجنگد و حماسه آفرینى كند؟
مگر انسان،بدون توافق همسرش مىتواند در كسب و كار و تحصیل اموالهمه جهات شرعى
و اخلاقى را رعایت كند،حقوق واجب مالى را بپردازد،از اسراف و تبذیر اجتناب نماید،و
مازاد مخارج ضرورى خویش را درامور خیریه انفاق كند؟
همسر دیندار و مؤمن همسرش را بخوبى و صلاح دعوت میكند وهمسر لاابالى و بد اخلاق
همسرش را به فساد و بد اخلاقى میكشد و ازهدف مقدس انسانیت دور میگرداند.و بهمین
جهتبه مرد و زن سفارششده كه بهنگام ازدواج موضوع ایمان و دیندارى و اخلاق را شرط
اساسىمحسوب بدارند.
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:خداوند عز و جل فرمودهاست وقتى اراده كنم
كه تمام خوبیهاى دنیا و آخرت را براى شخصمسلمانى جمع كنم به او قلبى خاشع و زبانى
ذاكر و بدنى كه بر بلاها صابرباشد عطا میكنم.و همسر مؤمنى به او میدهم كه هر گاه
باو نگاه كندخوشنودش سازد و در غیاب،حافظ نفس خویش و مال او باشد. (11)
شخصى خدمت رسول خدا صلى الله علیه و آله عرض كرد:
همسرى دارم كه بهنگام ورود به خانه باستقبالم مىآید و بهنگام خروجبدرقهام
میكند. هنگامى كه مرا اندوهناك یافت در تسلیت من میگوید:اگردرباره رزق و روزى
مىاندیشى غصه نخور كه خدا ضامن روزى است.واگر در امور آخرت مىاندیشى خدا اندیشه و
اهتمام ترا زیاده گرداند.پسرسول خدا فرمود:خداى را در این جهان عمال و كارگزارانى
است و اینزن از عمال خدا میباشد.چنین همسرى نصف اجر یك شهید را خواهدداشت.
(12)
امیر المؤمنین علیه السلام نیز چنین هدف بزرگى را در نظر داشتهكه درباره حضرت
زهرا علیها السلام فرمود:بهترین كمك است در راهاطاعتخدا.در تاریخ چنین آمده كه
رسول خدا صلى الله علیه و آله روزبعد از عروسى حضرت على و حضرت زهرا براى تبریك و
احوالپرسى، به منزل آنها تشریف فرما شد.از حضرت على علیه السلام پرسید:همسرترا
چگونه یافتى؟ گفت:زهرا را بهترین كمك براى اطاعتخدا یافتم.
آنگاه از حضرت زهرا پرسید:شوهرت را چگونه یافتى؟گفت:بهترین شوهر است. (13)
امیر المؤمنین علیه السلام در این جمله كوتاه هم بانوى شایسته ونمونه اسلام را
معرفى نمود،هم هدف اساسى و اصلى ازدواج را بیان كرد.
دوشنبه 15/7/1392 - 12:30
شعر و قطعات ادبی
آفتاب مهر
اى آفتاب مهر تو روشنگر وجود
در پیشگاه حكم تو ذرات در سجود
اى میر عسكرى لقب اى فاطمى نسب
آن را كه نیست مهر تو از زندگى چه سود
علمت محیط بر همه ذرات كاینات
فیضت نصیب، بر همه در غیب و در شهود
تاریخ تابناك حیاتت، گر اندك است
بر دفتر مفاخر اسلامیان فزود
عیسى دمى و پرتو رأى منیر تو
زنگار كفر از دل نصرانیان زدود
این افتخار گشته نصیبت كه از شرف
در خانه تو مصلح كل دیده برگشود
اى قبله مراد كه در بركة السّباع
شیران به پیش پاى تو آرند سر فرود
قربان دیده اى كه به بزم تو فاش دید
جاى قدوم عیسى و موسى و شیث و هود
قرآن ناطقى تو و قرآن پاك را
الحق مفسّرى، ز تو شایسته تر نبود
دشمن بدین كلام ستاید ترا كه نیست
در روزگار، چون تو به فضل و كمال و جود
شادى به نزد مردم غمدیده نارواست
جان ها فداى لعل لبت كاین سخن سرود
مدح شما، ز عهده مردم برون بود
اى خاندان پاك كه یزدانتان ستود
از نعمت ولاى شما خاندان وحى
منّت نهاد بر همگان، خالق و دود
اى پورهادى، اى حسن العسكرى ز لطف
بپذیر، از «مؤید» دلخسته این درود
مؤید
شنبه 30/10/1391 - 16:55
شعر و قطعات ادبی
سجده های انتظار
سامرا اى شاهد شبهاى من
خوشه چین خرمن غمهاى من
مرغ دل از خاك تو پر مىكشد
جام كوچ سرخ را سر مىكشد
اینهمه غم كه دلم را پر نمود
قامت خورشید را خم كرده بود
گاه رنجور از اسارت مىشدم
شاهد صدها جسارت مىشدم
گاه مىشد از جفاى ناكسان
مىشدم همخانه با درّندگان
مانده خورشید توانم در شفق
نیست در عُمق نگاه من رمق
چار ساله كودكم با چشم زار
مىكشد در سجده هایش انتظار
او پراز احساس درد بى كسى است
اشك چشم او پراز دلواپسى است
ساقى یك جرعه آب زمزم است
زخم تشنه بودنم را مرهم است
مثل من كه خواندهام او را به بر
فاطمه خوانده است او را پشت در
بر غریبى على مؤمن شده
شاهد جان دادن محسن شده
او كتاب پر ز درد فاطمه است
یوسف صحرا نوردِ فاطمه است
انتقام فاطمه در خشم اوست
ذوالفقار مرتضا در چشم اوست
او بود احیاگر قرآن و حج
شیعیان اَلصّبر مِفْتاحُ الْفَرَج
جواد زمانی
شنبه 30/10/1391 - 16:55