اخلاق
یكی خصلتهایی كه انسان را جهنمی می كند تكبر و غرور است شخصی متكبر كه برای خود جایگاه مهمی میدید ، در حرم حضرت رضا (علیه السلام) به فكر فرو رفت كه من در پیشگاه حضرت چه مقامی دارم، با خود گفت: اولین كلمهای كه یك نفر به من بگوید، نشان دهنده مقام من باشد. این فرد می گوید: همین طور كه ایستاده بودم زنی از كنارم عبور كرد به خیال این كه همسر خود من است، گفتم بایست با هم برویم خانه، زن برگشت و به من گفت: خیلی خری. باز شك كردم كه همین كلمه نشان دهنده مقام من است، زن برگشت، گفت: شك نكن، خیلی خری! مثالهایی برای تکبر و غرور : چون ماشین مدل بالا داریم ؛ همیشه حق را به خود می دهیم چون مغازه ای در بالا شهر داریم ؛ دیگران را تحقیر می كنیم چون مدرك بالایی داریم ؛ كم سوادها را به چشم حقارت می بینیم ...و مهمتر از همه: چون نماز شب می خوانیم ؛ خود را از دیگران بهتر می دانیم و ... امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ مَنْ فِی قَلْبِهِ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ مِنْ كِبْرٍ. داخل بهشت نمی شود ، كسی كه در قلبش ذره ای از كبر و غرور باشد.(1)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وسائل الشیعة ؛ جلد 15 ، صفحه 375 و كلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الكافی (ط - دارالحدیث)، 15جلد، دار الحدیث - قم، چاپ: اول، ق1429. ؛ ج3 ؛ ص755 استفاده شده از: manbarak.ir
چهارشنبه 12/7/1396 - 19:9
اخلاق
2) عدم شناخت جهان هستی و خالق آن نمونههایی از عظمت جهان
به راستی اگر میدانستیم مـا در کجای این جـهان هستی، به سـر میبریم و چقدر کوچک و ناچیز هستیم، هیچ گونه جایی برای کبر و تفاخر وجود نداشت. گاهی انسان از داشتن علم تکنولوژی، قدرت تسلیحاتی یا ثروت و یا مقام و یا هوش فوق العاده و یا زیبایی قدرت بدنی، اندام زیبا، صدای خوش، به خود مغرور شده (و غافل از اینکه همه این مواهب مادی هم از جانب خدا، و گذرا و فانی است) در نتیجه به دیگران به دیدهی تحقیر می نگرد و یا تفاخر میکند قرآن میفرماید: «وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّکَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَلَنْ تَبْلُغَ الْجِبَالَ طوُلاً» ؛ با تکبّر روی زمین راه مرو، نه میتوانی زمین را بشکافی و نه طول قامتت به کوهها میرسد. ـ یعنی اگر با پایت به زمین بکوبی تا آن را بشکافی، نمیتوانی، تو همانند مورچهای هستی که پای خود را به زمین میکوبد و صخره، به حماقت او میخندد. یا همانند پشهای که روی درختی تنومند بنشیند و وقت بلند شدن، به درخت بگوید: «خودت را محکم بگیر، میخواهم بلند شوم !» طبیعت ـ میگوید قدّت به اندازهی کوهها نمیرسد، اگـر هـم برسد، بزرگترین کوه بیش از 8000 هزار متر ارتفاع دارد و به قول حضـرت آیـت اللّـه مـکـارم ایـن کوهها در روی زمیـن مانـنـد برجستگیهای روی پوست پرتقال است. ـ کرهی زمین با همهی عظمت آن (کمربند چهل میلیون متری)، جاذبه و دافعه، حرکت آن به دورخودش و دور خورشید، کوهها، دریاها، دشتها و آن قشر هوای اطراف زمین و... در مقایسه با خورشید، بسیار کوچک و ناچیز است. ـ خورشید، یک میلیون و دویست هزار برابر زمین است وزن خورشید 2 بیلون بیلون تـن است. خورشیدهایی هستند کـه دهها میلیون برابر این خورشید هستند. ـ در همین کهکشان کوچک ما که یکصد و شصت و پنج هزار میلیون برابر خورشید است، صد میلیارد (صد هزارمیلیون) ستاره شمارش شده که خورشید، یک ستارهی متوسطی است در میان این ستارههای کهکشان راه شیری، تعداد کهکشانها حداقل به یک میلیارد بالغ است. فاصله میان دو کهکشان گاهی به اندازه 2 میلیون سال نوری است. منجّمین میگویند: تلسکوپهای ما به جایی میرسد که دیگر تاریک نشان میدهد و عوالم دیگری هست که هنوز دید تلسکوپهای ما به آن راه پیدا نکرده است. ـ قطـر عدسیها کـه سـال به سال بـر آنها افـزوده میشود، صحنههای دورتر و شگفت انگیزتری را توانسته پشت دستگاهها منعکس نماید. ـ سفینهی فضایی 3 روزه به ماه میرود، اگربخواهد به کرات دیگربرود 11 ماه و بعضی60 سال و بعضی 300 سال، فاصلهی ما تا اوّلین ستاره خارج از منظومه 48 ماه نوری (4 سال) راه است که نورآن به زمین برسد، (سرعت نور در هر ثانیه 300000 کیلومتر) بعـضی از آنها 1500000 هـزار سـال طول میکشد. حال این انسان در برابر این دستگاه با عظمت هستی، چه کاره است؟ چه محلّی از اعراب دارد؟! تکبّر او برای چیست؟! انسانی که به قول امیرالمؤمنین(علیه السلام) در ابتدا آب گندیده بود و در انتها هم مردار و گندیده خواهد شد، چه تکبّری است که دارد و ما بین این دو گندیدگی نیز، حامل کثافات گندیده میباشد. «ما لابن آدَمَ و لِلعُجبِ اَوَّلُهُ نُطفَهُ قَذِرَةُ، وآخِرُهُ جیفَةٌ مَذِرَةٌ و هُوَ بَینَ ذلِکَ یحمِلُ العَذَرِةٌ » (گروه دین و اندیشه پرداد)
چهارشنبه 12/7/1396 - 19:8
اخلاق
علی علیه السلام چه زیبا ناچیزی و بی مقداری انسان را به رخش می کشد تا مگر انسان از مرکب تکبر و غرور و خود بزرگ بینی پایین آید، می فرماید: بنی آدم را با خودبینى چه كار؟! كه اولش نطفه ای گندیده ؛ آخرش لاشه ای پوسیده ؛ و در بین آن هم حمل كننده نجاست است (1)
جامی شاعر هم اینگونه به شکستن بت خود بزرگ بینی و تکبر توصیه می کند ، بت نفسی که خطاهای ما همه از او ناشی می شود :
بت خود را بشکن خوار و ذلیل! / نامور شو به فتوت چو خلیل!
بت تو نفس هواپرور توست / که به صد گونه خطا رهبر توست
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- مَا لِابْنِ آدَمَ وَ الْعُجْبَ وَ أَوَّلُهُ نُطْفَةٌ مَذِرَةٌ وَ آخِرُهُ جِیفَةٌ قَذِرَةٌ وَ هُوَ بَیْنَ ذَلِكَ یَحْمِلُ الْعَذَرَةَ .لیثى واسطى، على بن محمد، عیون الحكم و المواعظ (للیثی)، 1جلد، دار الحدیث - قم، چاپ: اول، 1376 ش. ؛ ص479
چهارشنبه 12/7/1396 - 19:7
اخلاق
حتما تا به حال این جمله را شنیده اید که می گویند: فلانی اگر فلان چیز را داشت دیگر خدا را بنده نبود. غرور باعث می شود افراد دوروبرمان از ما بیزار شده و ما را طرد کنند. عده ای به طور ناخودآگاه در بعضی از رفتارهای خود دچار غرور می شوند که با کمی تلاش و ممارست می توانند این غرور و تکبر را به تواضع تبدیل کنند. این عوامل را بشناسیم و سعی کنیم آنها را از خود دور نگه داریم.
1) عقدهی حقارت یکی از عوامل ایجاد تکبّر، عقدهی حقارت و احساس کمبود مادی و معنوی فرد است که با تکبّر قصد جبران آن کاستیها را دارد این عقدهی حقارت میتواند:
1.از درون خانه (مثل زندگی فقیرانه، تحقیر پدر و مادر)
2.یا از درون مدرسه و جامعه (تحقیر معلّمین و اطرافیان)
3.یا مشکلات فردی از قبیل کم هوشی و کم استعدادی، زشتی قیافه و صورت و... نشأت گرفته باشد. ـ امام صادق (علیه السلام) میفرماید: «هیچ فردی تکبّر نمیکند، مگر به خاطر ذلّت و حقارتی که در نفس خود میبیند. » ـ امیرالمؤمنین(علیه السلام) میفرماید: «تکبّر و گردنکشی، آشکارکنندهی پستی و حقارت است.»
نکته: بعضی به خاطر فقر خانواده و پدر و مادر از جهت علمی یا مادی، آنها را کوچک و پست شمرده و به همین دلیل احساس حقارت میکنند در حالی که این اشتباه بسیار بزرگی است و پدر و مادر حق بزرگی به گردن انسان دارند. مگر آن دسته پدر و مادرانی که فرزندان نامشروع خود را رها کرده و فرزند به خاطر معلوم نبودن هویت پدر و مادرش، احساس حقارت میکند که در اینجا وظیفهی خیرین و نیکوکـاران روشـن میشود.
( گروه دین و اندیشه پرداد)
چهارشنبه 12/7/1396 - 18:52
اهل بیت
طی چند مطلب گذشته همگرایی و همسویی مذهب حنفی را با شیعه بخصوص در ارادت به اهل بیت پیامبر (ص) و امام حسین (ع) و برپایی محافل غم و ماتم و عزاداری برای نوردیده حضرت مصطفی(ص) یاد آور شدیم و دیدیم که حنفیهای عزیز ما چقدر شیفته و دلباخته فرزند پیامبر اعظم اسلام هستند. اما ای کاش همه حنفی های عزیز بخصوص حنفیهای کشورمان افغانستان آگاهی بیشتری از مذهب خود می داشتند و توطئه ها و دسیسه های دشمنانشان را بهتر درک می کردند دشمنانی که عموما دشمن مشترک همه مذاهب اسلامی اعم از شیعه و سنی هستند ساخته استعمار و دشمنان قسم خورده اسلامند که خود در سایه نشسته اند و ایادی خود مانند وهابیت را بلای جان ما و شما ساخته اند بعضی از مولوی صاحب های محترمی را که با ایشان در تماس بودم می گفتند که وهابیت درباره امام اعظم صاحب ابوحنیفه (رح)1 می گویند:(امام اعظم مشرکان!!!) گفتم برای من که ملای شیعه هستم این گفتار قابل قبول نیست چطور کسی که خود را اهل سنت می داند چنین توهینی به اقدم ائمه اهل سنت می کنند ، به امامی که اکثریت نسبی مسلمانان اهل سنت پیرو ایشان هستند. آیا ائمه چهار گانه اهل سنت که بسیار به زمان پیامبر اعظم اسلام (ص) نزدیک بوده اند اسلام را نفهمیده اند و کسانی بعد از 700 سال (ابن تیمیه) یا 1100 سال (محمد بن عبدالوهاب) آمده اند و ادعای دین فهمی دارند؟ آیا مضحک و خنده دار نیست؟
خلاصه اینکه:
اولا حنفیها بطور کلی و حنفیهای عزیز کشورمان افغانستان خاصة باید با مذهب خود خوب آشنا شوند و
ثانیا سعی کنند دشمنان خود را خوب بشناسند تا بتوانند از مذهب و ارزشهای مذهبی خود خوب صیانت و محافظت کنند ..
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. در زهد ابوحنیفه(رح) همین بس که از طرف خلیفه جور زمان خود، منصور دوانیقی(قاتل امام صادق ع) منصب قاضی القضات واگذار شد ولی قبول نکرد چرا که نمی خواست جزء اعوان ظلمه باشد و در ستم و بیداد آنها شریک باشد و بخاطر نپذیرفتن این منصب به زندان رفت و شلاق خورد که سبب وفاتش شد ...
شنبه 8/7/1396 - 4:54
اهل بیت
جدای از کتاب، بسیاری از شاعران اهل سنت، به ویژه از میان حنفیان عصر نخست، اشعاری در رثای حسین بن علی علیه السلام و حادثه عاشورا سروده اند که جالب توجه است. نمونه ای از این اشعار را خود خوارزمی در مقتل الحسین علیه السلام (1) گردآوری کرده است.(2)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) مقتل الحسین علیه السلام ج 2، صص 182 -143.
(2) تاملی بر نهضت عاشوری، رسول جعفریان،صص296-298.
مؤسسه آموزشی پژوهشی مذاهب اسلام (mazaheb.com)
جمعه 7/7/1396 - 6:12
اهل بیت
7. محمود بن عثمان بن علی بن الیاس حنفی رومی(938-878) وی در خصوص امام حسین علیه السلام کتابی با عنوان «مقتل الامام الحسین بن علی بن ابیطالب رضی الله عنهما فی کربلاء» نوشته است. اسماعیل باشا در کتاب هدیة العارفین 412:2 از آن یاد کرده است.
مؤسسه آموزشی پژوهشی مذاهب اسلام (mazaheb.com)
پنج شنبه 6/7/1396 - 5:14
اهل بیت
6. محمد معین بن محمد امین السندی التتوی الحنفی (م 1161) او در خصوص امام حسین علیه السلام کتابی با عنوان «قرة العین فی البکاء علی الحسین علیه السلام » نگاشته و در آن بر لزوم گریه برای امام حسین علیه السلام سخن گفته و ثابت کرده است که اقامه عزا برای حسین علیه السلام تنها مخصوص شیعه نیست.
مؤسسه آموزشی پژوهشی مذاهب اسلام (mazaheb.com)
چهارشنبه 5/7/1396 - 7:8
اهل بیت
5. شیخ علی انور بن علی اکبر بن حیدر علی علوی حنوفی کاکوروی (1324 – 1269) وی کتابی با عنوان «شهادة الکونین فی مقتل سیدنا الحسین السبط» در خصوص شهادت امام حسین علیه السلام نگاشته که ضمن شرح حال او در کتاب نزهة الخاطر 328:8 از آن یاد شده است.
مؤسسه آموزشی پژوهشی مذاهب اسلام (mazaheb.com)
سه شنبه 4/7/1396 - 5:20
اهل بیت
4. مولوی عبدالعزیز بن شاه ولی الله دهلوی (1239 -1159) او کتابی با عنوان «سر الشهادتین» در فلسفه شهادت امام حسین علیه السلام نوشته که عربی آن در مجله الموسم ش 12،صص 91-83 چاپ شده و به اردو هم به طبع رسیده است.
مؤسسه آموزشی پژوهشی مذاهب اسلام (mazaheb.com)
سه شنبه 4/7/1396 - 5:18