سال ۱۳۴۶ش در تهران چشم به جهان هستی گشود. او چهارمین و آخرین فرزندی بود که در این خانواده مخلص آلعبا علیهمالسلام قدم به عرصه حیات مینهاد. امیرحسین در اوایل کودکی بسیار پرشور و بانشاط و دارای هوش و استعدادی بالا بود. او عاشق و مخلص اهل بیت علیهمالسلام و فرزندی خلف برای خانواده و مرهمی برای اقوام و دوستان بود. شوخطبعی و عطوفت خاص او همهکس را جذب میکرد. از کودکی بههمراه برادران بزرگتر خود در مجالس مذهبی و جلسات قرائت کلامالله مجید در مساجد حاضر میشد. که این حضور از سال ۱۳۵۷ش شکل جدیتری به خود گرفت. در سال ۱۳۶۱ش برای دوره آموزشی بسیج معرفی شد. از همان زمان به عضویت بسیج مسجد درآمد. درحالیکه چندین مرتبه تقاضای اعزام به جبهه و شرکت در میدانهای پیکار حق علیه باطل را در خانواده مطرح کرده بود، چون امتحان کنکور ورودی دانشگاهها در حال شروع بود، تقاضایش به تعویق افتاد. در سال ۱۳۶۵ش در امتحان ورودی دانشگاه امام صادق علیهالسلام موفق شد. امیرحسین پس از یک نیمسال تحصیل در دانشگاه، خود را به لشکر سیدالشهدا علیهالسلام معرفی کرد و سرانجام، در تاریخ بیست و هشتم فروردینماه سال ۱۳۶۶ هجری شمسی در غرب کشور، پس از پیروزی در عملیات، بهوسیله ترکش توپ به درجه رفیع شهادت نائل آمد. جسم مطهرش در منطقه عملیاتی باقی بود تا یک سال و نیم بعد در دهم مهرماه ۱۳۶۷ش (مصادف با اربعین حسینی ۱۴۰۹ق) به تهران منتقل و در بهشت زهرا علیهاالسلام به خاک سپرده شد.
محمد امین شیخ الاسلامی مكری، در سال 1300 ش در یكی از روستاهای غرب ایران به دنیا آمد. در دوران تحصیل خود با استاد عبدالرحمن شَرَفْكَندی، دانشمند و شاعر كُرد آشنا شد و دوستی این دو تا پایان عمر ادامه یافت. شیخالاسلامی مكری در 21 سالگی به عضویت شورای نویسندگان روزنامه نیشمتان درآمد. این روزنامه به طور مخفیانه علیه رژیم شاه فعالیت میكرد و انحرافات و خیانتهای آن را افشا مینمود. از آثار این شاعر و نویسنده كُرد میتوان به نامه جدایی در قالب شعر و همه وادی خالی به نثر اشاره كرد. محمد امین مكری سرانجام در 28 فروردین 1365، در 65 سالگی درگذشت.
28روزی که دولت ایران دست به مبارزه همه جانبه با دودکردن سیگار زد فروردین (1357 هجری و سال انقلاب) دولت وقت تصمیم به مبارزه با دود کردن سیگار در اماکن عمومی و نیز کاهش مصرف دخانیات و بیزار ساختن جوانان از اعتیاد به این ماده زیان آور برای بهداشت و سلامتی گرفت و این تصمیم و برنامههای اجرای آن در روزنامههای آن روز درج و خبر اول رادیو ـ تلویزیون قرارگرفت. سردبیر وقت روزنامه اطلاعات این تصمیم را تیتر نخست صفحه اول این روزنامه کرد. در اجرای این تصمیم قرار شده بود که دود کردن سیگار در ادارات و اماکن عمومی دیگر ازجمله سینماها و رستورانها ممنوع شود، رادیو ـ تلویزیون برنامههایی تنظیم و پخش کند که ایرانیان به زیانهای ناشی از دودکردن سیگار پی ببرند و از آن بیزار شوند، در گوشه و کنار کشور بیلبورد ضد سیگار نصب و بر بدنه اتوبوسهای شهری شعار ضد دود نوشته شود، در مدارس در ذم سیگار جلسات سخنرانی برای دانش آموزان برگزار شود و دبیران دبیرستانها مضار دود را سوژه انشاء دانش آموزان کنند. در همین روز دولت آمار مصرف سیگار کشور را برپایه میزان واردات آن و نیز ساخت داخله منتشر ساخت و ورود سیگار خارجی ممنوع شد. طبق اعلامیه دولت، ایرانیان در سال 1356 (سال 2536 آن زمان) 12 میلیاردنخ ـ سیگار دود کرده بودند. این برنامه که اجرای آن آغاز خوبی داشت چند ماه بعد در میان موج اعتصابات و انقلاب ناپدید شد.
شورش مسلحانه ایل قشقایی در فارس و طبق اعلامیه دولت، در مخالفت با برنامه اصلاحات ارضی 28 فروردین 1343 (17 آوریل 1964) در تهران اعلام شد که ایل قشقایی بر دامنه مخالفت خود با اصلاحات ارضی افزوده و افراد مسلح این ایل همزمان به چند پاسگاه انتظامی در فیروزآباد فارس حمله برده و در جریان این تعرض، تلفاتی وارد آمده است. اعلامیه دولت وقت (دولت حسنعلی منصور) حكایت داشت كه برای تنبیه این افراد، از تهران نیروی كمكی و ازجمله هنگ چهارم ژاندارم (مستقر در پادگان ژاندارمری واقع در خیابان مولوی تهران ـ اینك در اختیار نیروی انتظامی) با 12 زره پوش به محل اعزام شده است. قبلا و در زمان نخست وزىرى علم، چند واحد ژاندارم و سرباز به فیروزآباد فرستاده شده بودند. مخالفت ایل قشقایی از زمان نخست وزیری امیراسدالله علم آغاز شده بود که 17 اسفندماه 1342 پس از 19 ماه و 19 روز نخست وزیری کناره گیری کرده و حسنعلی منصور بر جایش نشسته بود. علم اصلاحات ششگانه ازجمله اصلاحات ارضی و ملی شدن جنگلها را پس از تصویب این اصول در رفراندم ششم بهمن 1341 اجرایی کرده بود و مخالفان اصلاحات ارضی را هواداران فئودالیسم و ضد انقلاب (انقلاب سفید) و ضد اصلاحات میخواند. اجرای برنامه اصلاحات ارضی در فیروزآباد فارس (منطقه ایل قشقایی) با مخالفت رو به رو شده بود و این مخالفت به تدریج و با قتل ملک عابدی رئیس سازمان اصلاحات ارضی محل، رنگ مسلحانه به خود گرفته بود .... علم که در بلوچستان نفوذ داشت تصمیم به استخدام چریک بلوچ برای سرکوب قشقاییها گرفته بود و حتی چند نفر را برای انجام این برنامه به بلوچستان فرستاده بود که ژاندارمری مخالفت کرد و لذا، چند دسته ژاندارم از تهران و یکانهایی از لشکرهای فارس، خوزستان و اصفهان به فیروزآباد اعزام شدند. (اعزام هنگ 4 ژاندارم در زمان نخست وزیری منصور صورت گرفت.). طولی نكشید كه شورش قشقاییها سرکوب شد و مسببان این یاغیگری دستگیر و به دادگاه نظامی تحویل و محاكمه آنان از تیرماه همان سال (سآل 1343) آغاز شد. پس از تغییر نظام حکومتی ایران، ژاندارمری در پلیس ادغام و این سازمان واحد «نیروی انتظامی» نام گرفته است.
دولت دكتر مصدق 28 فروردین سال 1331 (17 اپریل 1952) نسبت به دیدار مشاور امورخارجی دولت انگلستان از بحرین شدیدا اعتراض كرد و این عمل را مداخله در امور ایران اعلام داشت. دولت انگلستان در پاسخ اعتراض دكتر مصدق گفت كه بحرین یك منطقه تحت الحمایه آن دولت است، و از آن پس اختلاف دو دولت در این زمینه هم گسترش یافت. مطبوعات ناسیونالیستهای ایرانی (غیر چپ و غیر متمایل به غرب) در مقالههایی نوشته بودند که ادامه تحریک انگلستان از این دست، سبب خواهد شد که اگر روزگاری هم بخواهد از خلیج فارس خارج شود به شیوخ منطقه تعهد دفاع نظامی خواهد سپرد و ترتیباتی خواهد داد که قدرتهای دیگر جای فیزیکی انگلستان را در خلیج فارس بگیرند و بازهم ایرانیان نتوانند به حق تاریخی خود برسند. مرور زمان درستی این پیش بینی ناسیونالیستهای ایرانی را ثابت کرد. به این ترتیب که نه تنها تعهدات دفاعی انگلستان و در نتیجه نفوذ این دولت در منطقه خلیج فارس به جای خود باقی مانده که یک نمونهاش در اوایل دهه 1960 و در دفاع از کویت در برابر تهدید عراق (ژنرال قاسم) مشاهده شد بلکه خلیج فارس (به مرکزیت بحرین) پایگاه ناوگان پنجم آمریکا شده و فرانسه هم اواخر دهه یکم قرن 21 ابراز تمایل کرد که میخواهد در ابوظبی (امارات) پایگاه نظامی دایر کند. تصمیم فرانسه به استقرار نظامی در خلیج فارس که از طریق بررسیهای کمپانی نفتی خود ـ توتال نقشههای ذخایر نفت و گاز آف شور ایران را به دست آورده تامل برانگیز تلقی شده بود. تعجب در این است که این دولت پنج قرن پس از ورود اروپاییان به آبهای مشرق زمین قصد استقرار در خلیج فارس و به فاصله کوتاهی از آبهای ساحلی ایران را کرده بود. در پی خروج نظامیان دولت لندن از شرق سوئز و از جمله خلیج فارس، ارتش ایران در سال 1971 سه جزیره از جزایر خود ازجمله ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک را پس گرفت و مستقر شد. ناوگان نوین ایران که پیش از جنگ جهانی دوم با کمک ایتالیای موسولینی (و در اجرای توافق محرمانه رضاشاه با دولتهای وقت ایتالیا و آلمان ناسیونال سوسیالیست) ایجاد شده بود پس از رسیدن به خلیج فارس از طریق دماغه امید نیک (جنوب آفریقا) نظامیان انگلیسی و عوامل آنان را از چند پایگاه و ازجمله «باسعیدو» بیرون راند. همین عمل سبب شد که انگلیسیها کمر به انهدام قدرت دریایی ایران ببندند و در شهریور 1320 با توسل به حیله، فرماندهان کشتیهای جنگی را به یک ضیافت در آبادان دعوت کنند و بکشند و یا دستگیر کنند و کشتیهای بدون فرمانده را تصرف و یا نابود سازند. بحرین، طبق قانون مصوب مجلسین، تا اواخر دهه 1340 (دهه 1960) استان 14 ایران بشمار میآید و در مجلس نماینده داشت که دولت وقت زیر «فشارهایی از خارج»، بدون انجام رفراندم در ایران و استعلام نظر ایرانیان و رعایت آن، و صرفا با تصویب پارلمان (مجلسین) که انتخابات برای تعیین اعضای آنها هم مطابق استاندارد بینالمللی نبود از آن جزیره گذشت و به خاطر همین عمل، امیرعباس هویدا نخست وزیر وقت که لایحه مربوط را به پارلمان برده بود در فروردین 1358 به اعدام محکوم و تیرباران شد. شاه از ایران گریخته بود که به خاطر از دست دادن غیرقانونی بحرین و موافقت با تجزیه کشور، محاکمه و مجازات شود. طبق قانون اساسی وقت، شاه و نخست وزیر به انجام تكلیف حفظ تمامیت (حدود و ثغور) كشور و حاكمیت آن (حاكمیت ملی) در برابر نمایندگان مجلسین سوگند یاد كرده بودند که بدون ادای این سوگند نمیتوانستند آن مقامات و اختیارات مربوط را به دست گیرند. نقض سوگند و بیاعتنایی به رعایت اصول قانون اساسی مجازات سنگین دارد و مشمول ضوابط «گذشت زمان» هم قرار نمیگیرد.
بنام خدا
به حضرت سیدالشهدا (ع)
اِیسیدالشهدا ,در عرش خدا ,کیمیای هستی تا چشمان ترا دید عاشق شد !
سید محمد حسین شرافت مولا
سه تخلص ( نورانی شیرازی , حسین شیرازی , نصرتی )
واژه مرکّب «جنگ سرد» 16 اپریل 2011 شصت و چهار ساله شد که برای نخستین بار در 16 اپریل1947 «برنارد باروک (باروخ)» مشاور یهودی هری ترومن رئیس جمهور وقت آمریکا آن را در یک سخنرانی رسمی به زبان آورد و «والتر لیپمن» مقاله نگار یهودی مطبوعات آمریکا عنوان تالیف اکتبر سال 1947 خود قرارداد که به مفهوم درگیری لفظی، تشنّج ممتد و خصومت میان دو قدرت [در ابعاد سیاسی ـ اقتصادی و فرهنگی] عمومیت یافته است. پیش از باروک و لیپمن، «جورج اورول G. Orwell» روزنامهنگار انگلیسی در مقالهای که در 19 اکتبر 1945 انشار یافت بدون بکار بردن واژه مرکّب «جنگ سرد»، نوشته بود: بکارگیری بمب اتمی از سوی آمریکا در جنگ با ژاپن سایر دولتها را به اندیشه داشتن آن فرو برده و با توجه به قدرت تخریبی این جنگ افزار، بکاربردنش آخرین گزینه خواهد بود و بنابراین؛ از این پس، درگیریها به صورت سرد و بدون بکار بردن نیروی نظامی خواهد بود مگر اینکه یکی از دو طرف بسیار ضعیف، یک سرزمین تقسیم شده و یا پُرآشوب و مملو از اختلافات داخلی باشد. گذشت زمان و رویدادها نشان داد که پیش بینی «اورول» درست بود. جنگ سرد قرن بیستم اندکی پس از پایان جنگ جهانی دوم میان دو قدرت بزرگتر وقت ـ مسکو و واشنگتن ـ آغاز شد و تا پایان سال یکم دهه 1990 ادامه یافت. این دو قدرت در طول جنگ سرد دو بار در آستانه تبدیل آن به جنگ اتمی قرارگرفتند. بحران ژوئن ـ نوامبر 1961 بر سر برلین (Berlin Crisis June 4th - nov. 9th 1961) که مسکو به آمریکا، انگلستان و فرانسه اولتیماتوم داده بود از غرب برلین خارج شوند و بحران موشکی کوبا در اکتبر 1962 که هر دو مورد [از ترس سلاح اتمی] به سازش منتهی شد.
در 16 آوریل 1997م و در جریان مراسم معنوی حج، انفجار یك كپسول گاز پیك نیك باعث ایجاد آتشسوزی مهیبی در محل وقوف حجاج خانه خدا در سرزمین مِنا در 10 كیلومتری مكه شد. در اثر این آتشسوزی، 343 تن از حجاج كشته و 1290 تن دیگر مجروح شدند و هفتاد هزار چادر در آتش سوخت. این حادثه دومین آتشسوزی بزرگ در منا پس از آتشسوزی دسامبر 1975 م بود كه باعث مرگ هزار نفر و جراحت چندین هزار حاجی شد. وقوع چنین حوادث مرگبار باعث شد تا دولت عربستان در سرزمین منا، چادرهای نسوز نصب كند.
«یاسوناری كاواباتا» داستان نویس بلند آوازه ژاپنی كه بیش از یكصد داستان نوشته است 16 اپریل 1972 در 73 سالگی خودكشی كرد. وی دو سال پس از نوشتن داستان یك خودكشی، بدون این كه یادداشتی در این زمینه بر جای گذارد انتحار كرد. كاواباتا كه برنده جایزه نوبل ادبیات سال 1968 شده بود نخستین ژاپنی است كه چنین جایزهای را به دست آورده بود. به سبب یتیم شدنش در كودكی و از دست دادن والدین، تاثیر تنهایی و متكی به خود بودن در همه آثار «كاواباتا» آشگار است. سبك داستان نویسی او شباهت فراوان به نوشتن خبر حادثه برای رسانهها دارد؛ ساده، بدون لفاظی و بازی با قلم، و قرار دادن سریع خواننده در نتیجه داستان.
در روز شانزدهم آوریل 1948م، صهیونیستهای مسلح در حمله به اردوگاه سابق ارتش انگلستان در تل لیتفنسكی در فلسطین، نود فلسطینی را كشته و تعدادی را مجروح كردند. این فاجعه زمانی روی داد كه از یك طرف نیروهای انگلیسی در حال ترك پادگانها و اردوگاههای خود و بازگشت به میهنشان بودند و از طرف دیگر صهیونیستها عملیات كشتار فلسطینیهای بیگناه را با هدف تشكیل دولت نامشروع صهیونیستی تشدید كرده بودند. نتیجه این اقدامات هماهنگ انگلیسیها و صهیونیستها علیه مسلمانان فلسطینی، قتل عام و آوارگی تعداد زیادی از آنان و اعلام موجودیت رژیم اشغالگر قدس در یك ماه بعد بود.