الیس بن مالک روایت کرده است:
روزی حضرت رسول(ص) در مسجد نشسته بود که ناگاه مرد عربی وارد شد بر آن حضرت سلام کرد حضرت پس از جواب فرمودند از کجا می آیی؟ عرض کرد از راه دور و چند سئوالی دارم. حضرت فرمودن: بپرس و جواب بشنو.
می خواهم داناترین مردم باشم از خدا بترس ای عرب
می خواهم از خاصان درگاه خدا باشم شب و روز قرآن بخوان
می خواهم همیشه دل من روشن باشد مرگ را فراموش مکن
می خواهم همیشه در رحمت حق باشم با خلق خدا نیکی کن
می خواهم از دشمن به من آفتی نرسد توکل به خدا کن
می خواهم در چشم مردم خوار نباشم پرهیز کار باش
می خواهم عمر من طولانی شود صله رحم کن
می خواهم روزی من وسیع گردد همیشه با وضو باش
می خواهم به آتش دوزخ نسوزم چشم و زبان خود را از باطل ببند
می خواهم بدانم گناهم به چه ریخته می شود به تضرع و توبه به حال بیچارگی
می خواهم وزین ترین مردم باشم از کسی چیزی مخواه
می خواهم پرده عصمتم دریده نشود پرده کسی را مدر
می خواهم گورم تنگ نباشد مداومت کن به قرائت سوره تکاثر
می خواهم ثروتم زیاد شود مداومت کن به قرائت سوره واقعه هر شب
می خواهم فردای قیامت ایمن باشم میان شام و خفتن به ذکر خدا مشغول باش
می خواهم خدا را در نماز حاضر یابم در وقت ساختن وضو بسیار دقت کن
می خواهم از خاصان باشم در کارها راستی و درستی را پیشه کن
می خواهم در نامه عمل من گناه نباشد به پدر و مادر نیکی کن
می خواهم برای من عذاب قبر نباشد جامه خود را پاک نگه دار
*زندگی از ابتدا تا انتــها می شود شاداب با یاد خــــــــدا*
التماس دعا
اللهم عجل الولیک الفرج