غبار روبی دل (بخش اول)
مقدمه
ضدّ اصرار بر معاصی ، « توبه » و « پشیمانی » است. و اصل توبه به معنی « بازگشت » و « رجوع » است . و مراد در اینجا بازگشت به خداست به خالی ساختن دل از قصد معصیت ، رجوع از دوری از درگاه الهی به قرب و نزدیکی[1].
شک نیست که هر گناه و نافرمانی پروردگار ، ظلم و ستم بر خویشتن است ، زیرا برنامه ها و دستورات او همه ، در مسیر خیر ، سعادت و پیشرفت انسان است ، بنابراین ، هر گونه مخالفت با آن ، مخالفت با تکامل خویشتن و سبب عقب ماندگی و سقوط خواهد بود ، و آدم و حوا« علیه السلام » نیز اگر چه گناه نکردند ، اما همین ترک اولی ، آنها را از مقام والایشان فرود آورد[2]. در روایات آمده: « هر دردی را دوائیست و دوای درد گناهان «استغفار » و« توبه » است[3].
شیطان در كمین انسان است و هرگز او را در خواب و بیدارى رها نمىكند و مىكوشد تا انسان از فضیلتباز بماند. اگر بتواند ، او را به حرام و اگر نشد به ارتكاب مكروه سرگرم كند و اگر موفق نشود كسى را به مكروه مبتلا كند ، او را سرگرم مىكند تا واجب را ترك كند ، و اگر در این زمینه هم توفیقى نیافت ، او را به ترك مستحب مبتلا مىكند ، و اگر این گونه از امور هم در دسترس شیطان قرار نگرفت ، سعى مىكند تا انسان را به بعضى از واجبها یا مستحبهاى مهم ، مشغول كند تا او از واجبها یا مستحبهاى مهمتر باز بماند. همچنین گاهى تلاش مىكند تا انسان ، سرگرم مباح بشود تا با گذراندن وقت در مباح از مستحب و «اولى» باز بماند ، و اگر در این امور هم موفق نشد، مىكوشد تا انسان را از توجه به الله باز دارد ، یعنى ، او را به غیر خدا مشغول كند ، مانند انجام عبادت براى پرهیز از جهنم یا اشتیاق به بهشت ، زیرا براى سالكان كوى حق ، این نجات از جهنم و یا اشتیاق به بهشت هم خار راه است.
گاهى انسان در صحنه قلب خود، نوعى گرفتگى مشاهده مىكند، مثل این كه ابرى فضاى دل را پوشانده است و نمىداند چگونه آن را بزداید. از این رو به فكر مىافتد تا در مزرعه یا در پاركى قدم بزند; در كنار رودى بنشیند و یا با دوستخودسخن بگوید. آنگاه خیال مىكند آن ابر، برطرف شده است; در حالى كه چنین نیست و آن ابر غلیظ شده و جلو دید او را گرفته است و دیگر تشخیص نمىدهد كه در فضاى تیره زندگى مىكند. گاهى انسان خیال مىكند كه با جلسات انس و فكاهیات، ابر زدایى یا غبار روبى مىشود; در صورتى كه چنین نیست[4].
انسان تائب به منزله بىگناه است: «التائب من الذنب كمن لا ذنب له[5]» چون به گناه، «ذنب» مىگویند و معناى «ذنب» با «ذنب» نزدیك است. ذنب دنباله یا دم است و گناه را نیز چون «ذنب» یعنى دنباله دارد و انسان را رها نمىكند و عقوبتبه بار مىآورد ذنب گفتهاند، و چون عقوبت، نتیجه كار است و در آخر آن، تحقق پیدا مىكند از این جهتبه آن عقوبت مىگویند. اما با توبه، دنباله گناه قطع مىگردد. به هر تقدیر گناه، مانع راه و اولین مرحله از مانعزدایى براى سالكان راه، گناه زدایى است.
امام صادق « علیه السلام » می فرماید: « إذا أذنب الرّجل خرج فی قلبه نکتة سودآء ، فإن تاب انمحت و إن زاد زادت حتّی تغلب علی قلبه فلا یفلح بعدها أبدا[6] » « هر گاه مرد گناه می کند ، دلش نقطه سیاهی بر آید ، پس اگر توبه کند ، محو شود ، و اگر بر گناه بیفزاید ، آن سیاهی افزایش یابد تا بر دلش غالب شود ، سپس هرگز رستگار نشود ».
از این رو ، توبه نوعى انقلاب در روح و جان آدمى است كه او را وادار به تجدید نظر در برنامههاى خود مىكند.واز جملۀ نعمتهای عظیمی است که حقتعالی باین امت کرامت فرموده است ببرکت پیغمبر « صل الله علیه و آله » و اهل بیت « علیهم السلام » بر این امت توبه آسان شد زیرا توبه های امم سابقه دشوار بود چنانچه در توبه گوساله پرستی امر شد شمشیر بکشند تا توبه ایشان مقبول شود و بنابراین امت بر پوشانیدن گناهان و توسعه در توبۀ ایشان نعمتهای عظیم فرموده است چنانچه از حضرت صادق « علیه السلام » منقولست حضرت رسول « صل الله علیه و آله » فرمود: چون بنده ارادۀ حسنه می کند اگر آن حسنه را نکرد بمحض آن نیت خیر خدا یک حسنه در نامۀ عمل او می نویسد و اگر بجا آورد ، ده حسنه در نامۀ عملش می نویسد و چون اراده گناهی می کند اگر بجا نیاورد بر او چیزی نمی نویسد و اگر بجا آورد تا هفت ساعت او را مهلت می دهند و ملک دست راست که کاتب حسناتست بملک دست چپ که کاتب سیئاتست می گوید تعجیل مکن و زود منویس شاید حسنۀ بکند که این گناه را محو کند زیرا خدا می فرماید: بدرستیکه حسنات سیئات را بر طرف می کند یا شاید استغفاری بکند که گناهش آمرزیده شودپس اگر گفت « استغفرالله...» بر او چیزی نمی نویسد و اگر هفت ساعت گذشت و حسنه و استغفار هیچیک نکرد ملک سمت راست بدیگری می گوید بنویس بر این شقی محروم[7] .
حال با توجه به اهمیت بحث توبه در این نوشتار به بررسی آن خواهیم پرداخت.
معنای توبه
«توبه» مصدر « توب » ، « توبه » ، و « متاب » است و اسم فاعل آن « تائب ».
معنای توبه:
1- «توبه» به معنى بازگشت ازخطا به طاعت خدا ، پشیمانی از گناه است ( رجوع «بنده» به مولاى خود است) « ...إنّه و من عمل منکم سوءا بجهالة ثمّ تاب من بعده ی و أصلح فانّه و غفور رّحیم [8]» و کلیۀ آیاتی که فعل ( تاب ) در صیغه های ماضی ، مضارع و امر به همراه حرف « الی » در آنها به چشم می خورد ، مانند: « إن تتوبآ إلی الله فقد صغت قلوبکما....[9]».
2- با حرف « علی » به معنی پذیرفتن توبه و بخشیدن گناه ( از سوی خداوند ) است « فتلقّی ءادم من رّبّه ی کلمات فتاب علیه[10]....» در قرآن و روایات اسلامى بارها به خدا نسبت داده شده است در این صورت به معنى بازگشتبه رحمت خداست ، همان رحمتى كه به خاطر ارتكاب گناه از گنهكار سلب شده بود ، پس از بازگشت او به خط عبادت و بندگى خدا ، رحمت الهى به او باز مىگردد و به همین دلیل یكى از نامهاى خدا ، «تواب» (یعنى بسیار بازگشت كننده به رحمتیا بسیار توبه پذیر) است[11] « انّه و هو التّوابّ الرّحیم[12]....».
توبۀ بنده میان دو توبه از خداست: یکی پیش از توبۀ بنده که به صورت لطف خداوندی بر جان گناهکار ریزش می کند و سبب به هوش آمدن ، بازگشت و میل به ناله ، دعا ، اشک و شوق و دیگری توبۀ بعد از توبۀ عبد که همان پذیرش توبۀ اوست [13]« و هو الّذی یقبل التّوبة عن عباده و یعفوا عن السّیّئات و یعلم ما تفعلون[14] ».
با این بیان روشن می شود که منظور از « لقد تاب الله علی النّبیّ [15]» ، یعنی ریزش لطف و ایجاد شوق و میل گرایش به خداست ، زیرا وجود مبارک رسول خدا « صل الله علیه و آله » گناهی نکرده بود تا توبۀ قبول عبد شامل او شود[16].
در واقع واژه «توبه» مشترك لفظى یا معنوى است میان «خدا» و «بندگان» (ولى هنگامى كه به بنده نسبت داده شود با كلمه «الى» متعدى مىشود و هنگامى به خدا نسبت داده شود با كلمه «على[17]».
توبه برای همگان است.
در قرآن کریم می فرماید: « و توبوا إلی الله جمیعا أیها المؤمنون لعلّکم تفلحون [18]» « ای مؤمنان! همگی به درگاه خدا توبه کنید باشد که رستگار شوید ».
حضرت رسول « صل الله علیه و آله » می فرماید: « به درگاه خدا توبه برید که من روزی صد بار به درگاه او توبه می کنم[19] ».
توبه عام و خاص
مرحله اول توبه كه توبۀ عمومى و به اصطلاح ، «توبه عوام» است آن است كه انسان معصیت كار از تبهكارى خود دستبردارد. گناهكار اگر چه عالم باشد ، در حقیقت از «عوام» به شمار مىآید. چون «عوام» در این جا در مقابل «علما» نیست ، بلكه در مقابل «عقلا» است. بنابراین ، كسى كه اهل «گناه» باشد ، « عامى » است گرچه تحصیل حوزوى یا دانشگاهى داشته باشد. به هر تقدیر، توبه عوام آن است كه از «گناه» بپرهیزند.
اما توبه خواص ، پرهیز از «ترك مستحب و اولى» و توبه ، از توجه به غیر خداست است. یعنى ، اگر بعضى از امور مستحب مانند نماز شب و صدقه اول ماه را ترك كرده باشد ، از آن توبه كند و از این رقیق تر آن است كه انسان از ترك كارى كه مستحب شرعى نیست ولى محبوب ارشادى است توبه كند و از اینها رقیق تر هم آن است كه او هیچ خلافى نكند ، بلكه همه احكام الهى را بشناسد و انجام دهد ، ولى در عین حال از توجه به ماسوى الله توبه كند[20].
و چنانكه پیغمبر اكرم« صلى الله علیه و آله و سلم » فرمود: «انه لیغان على قلبى و انى لاستغفر بالنهار سبعین مرة[21]» «من در هر روز هفتاد بار استغفار مىكنم» یعنى «خلیفة الله» و «انسان كامل» ، هر روز هفتاد بار استغفار مىكند كه مبادا این ابرها فضاى دل را بگیرد. البته استغفار براى انسان كامل در حقیقت ، «دفع» است نه «رفع» ، او استغفار مىكند تا ابر ، جلو دید دل را نگیرد ، نه این كه بخواهد ابرهاى موجود را برطرف كند ، زیرا توجه به غیر خدا مانند توجه به فرشتهها یا توجه به خود وحى و یا نبوت ، حجاب است و به فرموده مرحوم سید حیدر آملى اگر پیامبران به مقام شامخ رسالت ، نبوت ، خلافت و یا ولایتشان توجه بكنند ، این خود ، حجاب است[22]. زیرا محضر امن خدا جز شهود او چیز دیگرى را نمىپذیرد. بنابراین ، همواره استغفار انبیا براى این است كه آنان این گونه از توجهات را دفع كنند.
تذكر: دفع حجاب كه هدف استغفار انسان كامل است اعم از حجاب ظلمانى و حجاب نورانى است ، آنان از حجاب ظلمانى منزهند و از این رو همان طور كه رفع حجاب ظلمانى براى آنان مطرح نیست ، دفع آن هم مورد اهتمام آنها نخواهد بود ، چون با ورود در حصن توحید ناب از گزند حجاب ظلمانى مصونند و عمده كوشش آنان دفع حجابهاى نورانى است.
مصباح الشریعة در آنچه به امام صادق « علیه السلام » نسبت داده است: « توبه ریسمان خدا و لشکر عنایت اوست. بنده باید در هر حال بر توبه مداومت ورزد. هر گروهی از بندگان را توبه ای است: توبۀ انبیاء از اضطراب درون و توبۀ اولیا از وارد شدن خطورات گوناگون به دل و توبۀ اصفیا از نفس کشیدن ( بدون یاد خدا ) و توبۀ خاصّان از پرداختن به غیر خدا و توبۀ عوام از گناهان است[23] ».
كمیت و كیفیت توبه
توبه ، كمیت و كیفیتى دارد. كمیت توبه آن است كه قرآن كریم به همه مؤمنان دستور آن را مىدهد: « توبوا الى الله جمیعا آیه المؤمنون» (18) و كیفیتش هم عبارت از «نصوح» یعنى خالص بودن است كه در این زمینه نیز قرآن كریم مىفرماید: «یا ایها الذین امنوا توبوا الى الله توبة نصوحا[24]» نصوح توبه ایست که خالص و پاک برای رضای خدا و خالصا لوجه الله باشد و تصمیم جدی بر ترک گناه داشته باشد.
ریشۀ این لغت از « عسل نصوح » گرفته شده که بمعنای آن عسلی است که خالص و پاک از موم باشد. ابوالصضباح کنانی گوید: پرسیدم از حضرت صادق« علیه السلام » از گفتار خدای عزوجل: ای آنانکه ایمان آوردید توبه کنید بسوی خدا توبۀ نصوح ، فرمود: یعنی بنده از گناه توبه کند و دیگر بآن باز نگردد[25].
در روایتی از امام علی « علیه السلام » دربارۀ توبۀ نصوح فرمود: پشیمانی قلبی و آمرزش خواهی زبانی و تصمیم ( جدّی ) بر اینکه به گناه باز نگردد [26]».
دلائل وجوب توبه
عقل سلیم دلالت بر وجوب توبه می کند ، زیرا شکی نیست که هر چیزی که رسیدن به سعادت أبدیّه و نجات از شقاوت سرمدیّه موقوف بر آن است ، که تحصیل آن واجب و لازم است. و شبهه ای نیست که سعادتی نیست بجز لقای پروردگار ، و انس به او. پس هر چیزی که باعث دوری از نزدیکی با خدا گردد ، به آتش جهنم معذب می گردد. و هیچ چیز باعث دوری و سبب مهجوری نمی گردد مگر معاصی و گناهان . و چاره ای برای آنها نیست مگر با توبه و انابه. پس به حکم عقل ، توبه ، واجب عینی است بر هر کسی که مرتکب معصیتی شده باشد. و چگونه توبه ، واجب نباشد و حال آنکه اعتقاد به وجوب اجتناب از معاصی و مضرّات آنها از جمله ایمان است. بنابراین توبه در واقع واجب است ، هم توبۀ از ارتکاب گناه و هم توبه از سستی در انجام واجبات.
نسبتِ معاصی و گناهان به ایمان ، مثل نسبت غذاهای مضرّه یا طعامهای زهرآلوده است به بدن انسان. و همچنان که به تدریج ، ضرر آن غذاها در اندرون جمع می شود تا اخلاط را فاسد سازد و مزاج را متغیّر گرداند ، و حال اینکه آن مسکین ، از این غافل است تا به ناگاه فساد مزاج ظاهر شود و مرض بربدن عارض گردد و بمیرد. و همچنین آثار معاصی ، اندک اندک در نفس بر روی هم می نشیند تا مزاج نفس را فاسد گرداند و اصل ایمان را زایل سازد. و روح را به هلاکت اندازد.
پس هرگاه به جهت محافظت بدن کثیف ، در چند روزه دنیا اجتناب از خوراک مضرّ ، واجب و لازم باشد ، پس به سبب حفظ روح شریف ، و نجات از هلاکت ابدیّه به طریق اجتناب از معاصی و گناهان واجب خواهد بود. و همچنان که کسی غذای زهرآلود بخورد و پشیمان شود تا ممکن است آن را به قی دفع می کند. پس زنهار ، زنهار ، ای برادر:
چو پنجاه سالت برون شد ز دست / غنیمت شمر پنج روزی که هست
مخسب ای گنه کردۀ خفته ، خیز / به قدر گنه آب چشمی بریز
دست در دامن توبه زن پیش از آنکه زهر گناه روح ایمان را تباه سازد. « بل ران علی قلوبهم ما کانوا یکسبون » « تاریکی و کارهای زشتشان بر دلهای آنان چیره گشته و پرده ای ایجاد نمود[27] » و بعد از آنکه از تو پرهیزکاری نیاید و امر از دست طبیبان دلها به در رود که نه نصیحت در تو اثر کند و نه پند تو را سودی بخشد. هر چه از مواعظ و نصایح شنوی فسون و افسانه پنداری. و کلمۀ عذاب در حقّ تو ثابت شود. و پردۀ غفلت ، چشم و گوش دل تو را فرو گیرد[28] و داخل این آیه گردی که « و جعلنا من بین ایدیهم سدّا و من خلفهم سدّا فاغشیناهم فهم لا یبصرون[29] » یعنی: « قرار دادیم در پیش روی ایشان سدّی و پرده ای و همچنین از پس و پشت ایشان ، پس پوشانیدیم ایشان را و کور ساختیم پس دیگر چیزی نمی بینند » و از اهل « ختم الله علی قلوبهم و علی سمعهم و علی ابصارهم غشاوة [30]» یعنی: « خدا پرده ای بر دل و گوش و چشم ایشان نهاده ».
لقمان به پسر خود گفت: « ای فرزند توبه را تأخیر مکن که مرگ ناگاه می رسد. و هر که تأخیر اندازد توبه را یکی از دو خطر عظیم به او می رسد: اگر زنده ماند دل او را زنگ معصیت می گیرد و سیاه و تیره می شود و دیگر از آن محو نمی گردد. و اگر مرگ او را فرا گرفت دیگر مهلت تلافی نمی یابد ».
تا کنون کردی گنه دیگر مکن / تیره کردی آب ، افزون تر مکن
توبه دری به سوی رحمت خدا
بسیار می شود که از انسان لغزشهائی سر می زند ، اگر درهای بازگشت به روی او بسته شود ، مأیوس می گردد ، و برای همیشه از راه می ماند ، و لذا در مکتب تربیتی اسلام ، توبه به عنوان یک اصل تربیتی با اهمیت فوق العاده ای مطرح است ، و از تمام گنهکاران دعوت می کند که برای اصلاح خویش و جبران گذشته از این در ، وارد شوند. در قرآن کریم می فرماید: « و هو الذی یقبل التوبة عن عباده و یعفوا عن السیئات [31]» «او کسی است که توبه را از بندگانش پذیرا می شود ، و گناهان را می بخشد » و نیز درآیات دیگر در جملۀ « أنا التّوّاب الرّحیم » با توجه به اینکه بعد از جملۀ « فأولئک أتوب علیهم » قرار گرفته دلالت بر نهایت محبت و کمال مهربانی پروردگار نسبت به توبه کاران دارد[32]. جالب اینکه در آیه نمی گوید: شما توبه کنید تا توبۀ شما را پذیرا شوم می گوید: « شما باز گردید من نیز باز می گردم ». به علاوه هر یک از کلمات جملۀ « و أنا التّوابّ الرحیم [33]» آن چنان مهرافشانی می کند که حسابی برای آن نیست[34].
امام باقر« علیه السلام » « خداوند از توبۀ بنده اش بیش از کسی که مرکب و توشه خود را در بیابان در یک شب تاریک گم کرده و سپس آن را بیابد شاد می گردد[35] ».
خداوند بندگان توّاب را دوست دارد ، چنانکه می فرماید: « انّ الله یحبّ التّوابین و یحبّ المتطّهرین [36]» « خداوند توبه کنندگان و کسانی که خود را پاک گردانند ، دوست دارد ».
در قرآن کریم می فرماید: « و من یعمل سوء او یظلم نفسه ثمّ یستغفرالله یجد الله غفورا رحیما [37]» « کسی که گناه کند و یا به خود ستم روا دارد و بعد از خدا آمرزش بخواهد ، خداوند را آمرزنده و مهربان خواهد دید ».
در قرآن کریم انسانهایی را که توبه نمی کنند سرزنش می کند و می فرماید: « أفلا یتوبون إلی الله و یستغفرونه والله غفور رّحیم[38] » آیا پس توبه نمی کنند و از او طلب آمرزش نمی کنند در حالی که خدا آمرزنده و مهربان است؟ لحن آیه هم جنبۀ تشویق و تحریک به توبه دارد و هم جنبۀ توبیخ و سرزنش که چرا بسوی خدا باز نمی گردیم[39].
مقام توبه کار
خداوند به توبه کاران عنایت ویژه ای دارد ، چنانچه در قرآن کریم می فرماید: «ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین» « خداوند توبهكاران و پاكیزگان را دوست دارد » در روایتی امام علی « علیه السلام » می فرماید: « به درگاه خداوند عزّوجلّ توبه برید و به محبت او درآیید ، زیرا خداوند عزّوجلّ توبه گران و پاکیزگان را دوست می دارد. مؤمن توبه گر است[40]».
در روایات دربارۀ بعضی از گنهکاران می خوانیم: « کمن ولدته امه » « او همانند کسی است که از مادر متولد شده ».
در روایتی از پیامبر گرامی اسلام« صل الله علیه و آله » می خوانیم: « التائب من الذنب کمن لاذنب له[41] » « کسی که از گناه توبه کند همانند کسی است که اصلا گناه نکرده است ».
توبه كار حقیقى چنان مورد عنایت و محبت پروردگار قرار مىگیرد كه حاملان عرش الهى نیز براى او استغفار مىكنند، و تقاضاى ورود او و خانوادهاش را در بهشت برین و جنات عدن مىنمایند. امام جعفر صادق« علیه السلام » فرمود: خدای تعالی سه چیز برای توبه کنندگان قرار داده است که اگر یکی از آنها را به جمیع اهل آسمان و زمین عطا می فرمود به سبب آن نجات می یافتند: اول آنکه فرمود: خدا توبه کنندگان را دوست دارد. دوم آنکه ، خبر داده است که فرشتگان حاملین عرش ، و فرشتگانی که در حول عرشند طلب آمرزش می کنند از برای کسانی که توبه کرده اند. سوم آنکه ، آمرزش و رحمت خود را برای کسی که توبه کند قرار داده است [42]».
در روایات به بهشتی بودن توبه کار اشاره شده: جملۀ « واّلذین اذا فعلوا فاحشة او ظلموا انفسهم[43] » عطف بر کلمۀ « للمتّقین » است بنابراین بهشت برای اهل تقوا و نیز کسانی که از فحشا و ظلم به خود و جامعه توبه کنند آماده شده است[44].
ارزش توبه
از امام علی « علیه السلام » پرسیدند: « خیر » چیست؟ فرمود: «...در دنیا برای دو کس خیر نیست ، یکی گناهکاری که با توبه جبران کند ، و دیگر نیکوکاری که در کارهای نیکو شتاب ورزد[45] .
در روایتی دیگر از همان حضرت می فرماید: «...هیچ شفاعت کننده ای کارسازتر از توبه نیست[46].
هر که در این خانه شبی داد کرد / خانه فردای خود آباد کرد
حقیقت توبه
توبه تنها لقلقۀ زبان ، گفتن « استغفرالله » نیست بلکه شرایط و ارکانی دارد ، هر گاه توبه با این شرائط انجام گیرد آنچنان اثر می گذارد که گناه و آثار را به کلی از روح و جان انسان محو می کند ، لذا نباید تظاهر به توبه کرد ، ولی در خفاکار آن را انجام داد ، نباید تصور کرد که از دیدۀ تیزبین علم پروردگار مخفی می ماند ، بلکه « او آنچه را انجام می دهید می داند [47]» « و یعلم ما تفعلون[48] ».
در روایتی از امام باقر« علیه السلام » نقل شده که فرمود: « التائب من الذنب کمن لا ذنب له ، والمقیم علی الذنب و هو مستغفر منه کالمستهزء [49]» « کسی که از گناه توبه کند همچون کسی است که گناه نکرده ، و کسی که استغفار می کند و با اینحال به گناه ادامه می دهد مانند کسی است که مسخره می کند ».
در روایت آمده که شخصی در حضور امام علی « علیه السلام » استغفار نمود ، حضرت فرمود: مادرت بر تو بگرید ، آیا حقیقت استغفار را می دانی که شش معنا دارد؟ اول: پشیمانی بر گذشته ، دوم: تصمیم به عدم بازگشت به گناه ، سوم: ادای حقّ دیگران ، تا خدا را در حالی ملاقات کنی که کسی بر تو حقی نداشته باشد ، چهارم: ادای هر واجبی که فوت شده ، پنجم: ذوب کردن گوشتی که از حرام روییده با حزن و اندوه تا پوست به استخوان بچسبد و گوشت دوباره بروید ششم: رنج و سختی طاعت و عبادت را به بدن بچسباند ، تا شیرینی گناههایی که چسبیده از بین برود و چون کسی این شش امر را به جای آورد ، آنوقت باید بگوید: استغفرالله[50]. از شرایطی که در حقیقت توبه آمده عبارتند از:
1- پشیمانی
اولین اصل در توبه ، احساس « ندامت » و « پشیمانی » است. در روایتی از رسول خدا « صل الله علیه و آله » می خوانیم: « پشیمانی ، توبه است [51]» در روایتی دیگر از امام علی « علیه السلام » می خوانیم: « پشیمانی از گناه ، مانع تکرار گناه می شود[52] ».
در روایتی دیگر از امام باقر « علیه السلام » می خوانیم: « با پشیمانیِ شدید و آمرزش خواهیِ فراوان ، گناهان گذشته را محو کن[53] ».
حضرت رسول « صل الله علیه و آله » در رابطه با ندامت و پشیمانی می فرماید: « پشیمانی ، کفاره گناهان است[54] ».
نیامد بدین در کسی عذر خواه / که سیل ندامت نشستن گناه
2- توبه و ترمیم
البته باید دانست که توبه صرفا گفتن « استغفروالله » و احساس ندامت و پشیمانی نیست و باید همۀ «حقوق» مربوط را ادا کرده تا صرف گفتن به منزلۀ استهزاء نباشد ، زیرا گناهی بر گناهان افزوده می گردد.
چنانکه بزرگی از کنار شخصی می گذشت و او به مردم ناسزا می گفت و فورا استغفار به جا می آورد ، و این کار را مکررا کرار می نمود آن بزرگ به او گفت: باید از این استغفارت استغفار کنی ، زیرا این کارت جز مسخره کردن خود ، فایده ای در بر ندارد[55].
بنابراین باید كوتاهىهایى كه در گذشته رخ داده و مفاسدى كه در روح و جان انسان به وجود آمده و آثار سوئى كه گناه در جامعه گذارده تا آن جا كه امكان دارد جبران گردد و شستشوى كامل حاصل شود ، این است توبه حقیقى از گناه.
از این رو ، توبه باید توأم « باصلاح » و « جبران » نیز باشد ، این جبران مخصوصا ممکن است به صورت کمکهای بلاعوض به نیازمندان باشد. چنانکه در قرآن کریم می خوانیم: « ألم یعلموا أنّ الله هو یقبل التّوبة عن عباده و یأخذ الصّدقات و أنّ الله هو التّواب الرّحیم[56] » ترجمه: « آیا نمی دانند که تنها خداوند توبه را از بندگانش می پذیرد و صدقات را می گیرد و خداوند توبه پذیر و مهربان است » و این تفاوت نمی کند گناه یک گناه مالی باشد ، یا گناه دیگر ، همانگونه که در قرآن کریم به مسئلۀ متخلفان جنگ تبوک اشاره می کند ، در واقع هدف این است که روح آلوده به گناه ، با عمل صالح و شایسته ای شستشو شود ، و پاکی نخستین و فطری را بازیابد[57] و با اعمال صالح ناتوانی روحی و ضعف اخلاقی خود را جبران نماید ، البته هر قدر گناهان سابق سنگینتر بوده باید اعمال صالحتری انجام دهند[58]. در قرآن کریم می فرماید: « فمن تاب من بعد ظلمه و أصلح فإن الله یتئب علیه إنّ الله غفور رحیم[59] » « هر کس پس از ستمش توبه کند و به صلاح آید خدا توبۀ او را می پذیرد. همانا خداوند آمرزنده و مهربان است» و نیز می فرماید: « انّه من عمل منکم سوءا بجهالة ثمّ تاب من بعد و أصلح فانّه غفور رحیم[60] » « هر کس از شما که از روی نادانی کاری بد کند آن گاه توبه نماید و به صلاح آید بداند که خدا آمرزنده و مهربان است ».
بنابراین ترمیم و اصلاح دومین شرط از شرایط توبه و استغفار است. در قرآن کریم می فرماید: « الاّ الّذین تابوا من بعد ذالک واصلحوا » « اصلاح » در مقابل « اِفساد » و بر دو قسم است: 1- اصلاح «خود» که در این صورت ، جملۀ « اصلحوا» یعنی « دخلوا فی الصّلاح » 2- اصلاح «موارد فساد» که در این صورت ، جملۀ « اصلحوا » به معنای دیگران را صالح قرار دادن است ، پس کنندۀ کاری که کاسد و یا گویندۀ فاسد که دیگران را گمراه کرده است ، باید جبران و ترمیم کند. بر این اساس ، توبه شخصی ، هر چند برای ضلالت خود کفایت می کند ، نسبت به اضلال دیگران بس نیست ، بلکه فساد ایجاد شده نیز باید جبران شود ، زیرا آنها هم فاسد بوده اند و هم مفسد ، بنابراین توبۀ آنان هم باید صلاح باشد ( توبۀ شخصی ) و هم اصلاح ( ترمیم و جبرانِ افساد دیگران ): « الاّ الّذین تابوا من بعد ذالک واصلحوا فانّ الله غفور رحیم » البته اصلاح دیگران که بر اثر تألیف کتاب ضالّ و مُضلّ ، تأسیس مرکز اغواء و مانند آن گمراه شده ان ، کاری است بس دشوار ، از این رو در سراسر قرآن کریم ، تنها در یک جا می فرماید: « من توبۀ آنان را می پذیرم » ، چون کم اند کسانی که مردم را به گمراهی کشند و بعد از آن به بطلان کار خویش اعتراف کنند و جبران کنندۀ آثار زیانبار آن باشند « انّ الّذین یکتمون ما انزلنا من البیّنات والهدی من بعد ما بیّنّاه للنّاس فی الکتاب اولئک یلعنهم الله اللعنون * الاّ الّذین تابوا و اصلحوا و بیّنوا فاولئک اتوب علیهم و انا التّوّاب الرّحیم[61] ».
توبه اگر مربوط به حق خدا باشد مانند نخواندن نماز و ترک روزه و حجّ و زکات و سایر حقوق واجبۀ الهی که مربوط به خود انسان و بدن او می شود ، در زکات و سایرحقوق واجبۀ الهی که مربوط به خود انسان و بدن او می شود ، در صورت قدرت ، انسان باید هر چه زودتر توبه انجام دهد و از اخلال در امر واجبات پشیمان باشد و تصمیم بگیرد که دیگر آن کارها را تکرار ننماید و معصیت را با « طاعت » جبران کند.
همچنانکه به سبب معصیت ، ظلمت و کدورت به سراچه دل می رسد همچنین از عبادت ، نوری در آن دل حاصل می شود و به واسطه آن نور ، ظلمت معاصی زودوده می گردد. از حضرت رسول « صل الله علیه و آله » می خوانیم: « در عقب هر گناهی عبادت کن تا آن را محو کند » پس باید توبه کار ، طاعاتی که ضدّ آن معاصی است انجام دهد تا اثر معصیت را بزداید ، زیرا هر مرضی به ضدّ آن محو می شود. پس اگر در مجامع لهو و لعب ، غنا شنیده باشد کفّارۀ آن را به شنیدن قرآن و مواعظ و احادیث و نشستن در مساجد و امثال آن کند. و کفّارۀ شرب خمر را به ریاضت نفس و تشنگی نماید. و کفّاره خوردن چیز حرام را بعد از تصدّق قیمت آن ، روزه داشتن و کم خوردن کند. و همچنین هر چیزی را به مناسب آن معالجه کند تا اثر گناه محو شود. و اگر چه دفع آن عبادت دیگر غیر مناسب هم ممکن است لیکن معالجه مناسب ، زودتر اثر می کند[62].
واگر توبه مربوط به «حق» مردم باشد ، باید حق را به صاحب آن برگرداند و اگر مرده باشند ، حق را به ورثۀ آنها بدهد. و اگر حق از بین رفته ، مشابه آن را بدهد ( مثلا گندم بوده و خورده شده ، باید پول آن را به صاحبش برگرداند ) و اگر صاحب حق وارث ندارد ، در صورت دانستن مقدار آن ، از سوی صاحبش صدقه بدهد و اگر مقدار را نمی داند ، به هر اندازه که احتمال می دهد ، در راه خدا تصدّق نماید[63].
در روایتی از حضرت رسول « صل الله علیه و آله » می خوانیم: « اگر نشانِ توبه در توبه کننده آشکار نشود ، توبه نکرده است ، شاکیان را راضی سازد ، قضای نمازها را به جای آورد ، با مردم فروتنی کند ، خود را از خواهشهای نفسانی بدور دارد و با روزه گرفتن ، گردن خود را نزار کند [64]».
3-ایمان
ما هیچ دلیلی نداریم که پشیمانی به تنهایی در همه جا کافی بوده باشد ، درست است که ندامت یکی از ارکان توبه است ، ولی یکی از ارکان نه همۀ ارکان.
در قرآن کریم می فرماید: « والذین عملوا السّیئات ثمّ تابوا من بعدها وآمنوا إنّ ربّک من بعدا لغفور رحیم[65] » « آنان که مرتکب کارهای بد شدند ، آن گاه توبه کردند و ایمان آوردند ، بدانند که پروردگار تو پس از توبه آمرزنده و مهربان است »و نیز می فرماید: « و من تاب و عمل صالحا فإنّه یتوب إلی الله متابا [66]» ترجمه: « و هر کس توبه کند و نیکوکار شود پس او به درگاه خدا ( و بارگاه قبول ) خواهند رسید ».بنابراین « ایمان » از دیگر نشانه های توبۀ حقیقی است.
4- اخلاص
توبه و ترک گناه ، باید تنها به خاطر زشتی گناه نباشد ، بلکه علاوه بر آن انگیزه اش خلوص نیت و بازگشت به سوی پروردگار باشد[67]. در روایتی از حضرت رسول خدا « صل الله علیه و آله » می خوانیم: « نشانۀ توبه گر چهار است: اخلاص عمل برای خدا ، فرو گذاشتن باطل ، پایبندی به حق و آزمندی به نیکی[68] ».
ای یک دله صد دله دل یک دله کن / مهر دگران را ز دل خود یله کن
یک صبح به اخلاص بیا بر در ما / بر ناید اگر کام تو از ما گله کن
(بخش دوم)
پینوشتها:
---------------------------------------------
[1] - معراج السعادة ، ص 547.
[2] - تفسیر نمونه ، ج 6 ، ص 158.
[3] - عین الحیوة ، علامه مجلسی ، ص187.
[4] -مراحل اخلاق در قرآن كریم ، جوادى آملى.
[5] - بحار، ج 6 ، صص 21 – 41 ( به نقل از: مراحل اخلاق در قرآن كریم ، جوادى آملى ).
[6] - اصول کافی ، ج 3 ، ح 2410/13.
[7] - عین الحیوة ، علامه مجلسی ، ص 186.
[8] - ( انعام / 54 ) ؛ ( توبه / 3 ) ؛ ( هود / 112 ) ؛ ( مریم / 6).
[9] - ( تحریم / 4 ).
[10]- (بقره / 37 ) ؛ ( بقره / 54 - 128 ) ؛ ( مائده / 71 ) ؛ ( توبه / 117 -118 ).
[11] - واژگان پژوهشی قرآنی ، دکتر محمود سرمدی ، صص 100- 99 ، چاپ اول ، بهر 1380 ، انتشارات الهادی ، قم.
[12]- ( بقره / 37 ) ؛ ( بقره / 54- 128- 160 ) ؛ نساء ( 16-64 ) ؛ ( توبه 104 – 118 ) ؛ نور / 10 ) ؛ ( حجرات / 12 ) ؛ ( نصر / 3 ).
[13] - تسنیم ، ج 15 ، ص 51.
[14] -( شوری / 25 ).
[15] - ( توبه / 117 ).
[16] - تسنیم ، جوادی آملی ، ج 15 ، ص 52.
[17] - تفسیر فخر رازى و تفسیر صافى ، ذیل آیه37 ، سوره بقره(اخلاق در قرآن ، آیت الله ناصر مكارم شیرازى ، ج1 ).
[18] - ( نور / 31 ).
[19]- میزان الحکمة ، ج 2 ، ح 2285.
[20] -مراحل اخلاق در قرآن كریم ، جوادى آملى
[21] . بحار، ج 25 ، ص 204 ( به نقل از: مراحل اخلاق در قرآن كریم ، جوادى آملى ).
[22] جامع الاسرار، ص 27 ( به نقل از: مراحل اخلاق در قرآن كریم ، جوادى آملى ).
[23]- میزان الحکمة ، ج 2 ، ح2286.
[24] - ( تحریم/ 8 ).
[25] - اصول کافی ، ج 4 ، باب التوبه ، ح 3.
[26] - میزان الحکمة ، ج 2 ، ح2325.
[27] - ( تطفیف / 12 ).
[28] - معراج السعاده ، ص 594.
[29] - ( 36 / 9 ).
[30] - ( 2/ 7 ).
[31] - ( شوری / 25 ).
[32] - تفسیر نمونه ، ج 24 ، ص 295 .
[33] - ( بقره / 160 ).
[34] - تفسیر نمونه ، ج 1 ، ص 623.
[35] - اصول کافی ، ج 2 ، باب التوبه ، ح 8 ( تفسیر نمونه ، ج 24 ، ص 295 ).
[36] - ( بقره / 21 ).
[37] -( نساء / 110 ).
[38] - ( مائده / 74 ).
[39] خلاصه تفاسیر المیزان و نمونه ، عباس پورسیف ، ص 246.
[40] - میزان الحکمة ، ج 2 ، ح 2277.
[41] - سفینة البحار ، ج 1 ، ص 127( به نقل از: تفسیر نمونه ، ج 19 ، ص 505 ).
[42] - معراج السعاده ، ص 548.
[43] - ( آل عمران / 135 ).
[44] - تسنیم ، ج 15 ، ص 572.
[45] -نهج البلاغه ، حکمت 94 /2.
[46]371/2. - -نهج البلاغه ، حکمت
[47] - تفسیر نمونه ، ج 20 ، ص428 .
[48] - ( شوری / 25 ).
[49] - اصول کافی ، ج 2 ، باب التوبه ، ح10 ، ص 316( تفسیر نمونه ، ج 19 ، ص 505 ).
[50] - ترجمه ارشادالقلوب ، محمد دیلمی ، ج 1 ، ص 135.
[51]- میزان الحکمة ، ج 2 ، 2297.
[52]- همان ، ح2300.
[53] - همان ، ح2304.
[54] - معراج السعاده ، ص 554.
[55] - ترجمه ارشادالقلوب ، ج 1 ، ص 130.
[56] -( توبه / 104 ).
[57] - تفسیر نمونه ، ج 8 ، ص 124.
[58] - همان ، ج 19 ، ص 506.
[59] - ( مائده / 39 ).
[60] - ( انعام / 54 ).
[61] - ( بقره / 159- 160 ).
[62] - معراج السعاده ، ص 561.
[63] - ترجمه ارشادالقلوب ، ج 1 ، ص 128.
[64] - میزان الحکمة ، ج 2 ، ح 2313.
[65] -( اعراف / 153 ).
[66] - ( فرقان / 71 ).
[67] - تفسیر نمونه ، ج 15 ، ص 183.
[68] - میزان الحکمة ، ج 2 ، ح 2280.
منبع: تبیان مازندران
غبار روبی دل (بخش دوم)
آثار توبه
توبه هرگاه حقیقى و واقعى باشد ، و از اعماق جان برخیزد و جامع شرایط باشد ، به یقین مقبول درگاه خدا مىشود ، و آثار و بركاتش نمایان بركات و منافع توبه فراوان دارد. از جمله اثرات آن عبارتند از:
1- پوشانیدن گناه
هنگامیکه انسان توبه می کند و ایمان به خدا می آورد دگرگونی عمیقی در سراسر وجودش پیدا می شود ، و به خاطر همین تحول و انقلاب درونی ، سیئات اعماش تبدیل به حسنات می شود. همانگونه كه در قرآن کریم نیز آمده است: «عسى ربكم ان یكفر عنكم سیئاتكم[69] » « امید است (با این كار) پروردگارتان گناهانتان را بپوشاند » و نیز می فرماید: « انّ الحسنات یذهبن السّیئات ذالک ذکری للّذاکرین[70] » « همانا کارهای خوب شما ، کارهای بد را از میان می برد و این مسئله برای اهل ذکر تذکر و یادآوری می باشد ». هرگاه توبه كاملا خالص باشد ، خداوند آنچنان آثار گناه را مىپوشاند كه در حدیث آمده حتى فرشتگانى را كه مامور ثبت اعمال او هستند به فراموشى وا مىدارد و به اعضاء پیكر او كه مامور گواهى بر اعمال وى در قیامتند دستور مىدهد كه گناهان او را ، مستور دارند ، و به زمین كه گناه بر آن كرده و گواه بر عمل او در قیامت است نیز فرمان مىدهد كهآن را كتمانكند بهگونهاى كهروز قیامتهنگامى كه در صحنه رستاخیز حضور مىیابد، هیچ كس و هیچ چیز برضد او گواهى نخواهد داد.
معاویة بن وهب گوید: شنیدم حضرت صادق « علیه السلام » می فرمود: چون بنده توبۀ نصوح کند خداوند او را دوست دارد ، و در دنیا و آخرت بر او پرده پوشی کند ، من عرضکردم: چگونه بر او پرده پوشی کند؟ فرمود: هر چه از گناهان که دو فرشتۀ موکل بر او برایش نوشته اند از یادشان ببرد و بجوارح ( و اعضای بدن ) او وحی می فرماید: که گناهان او را پنهان کنید ، و به قطعه های زمین ( که در آنجاها گناه کرده ) وحی فرماید: که پنهان دار انچه گنهان که بر روی توکرده است ، پس دیدار کند خدا را هنگام ملاقات او و چیزی که بضرر او بر گناهانش گواهی دهد نیست[71] ».
در روایات آمده که ابلیس گفت: سوگند به عزّت و جلالت ، همواره بنده ات را فریب می دهم و او را به گناه فرا می خوانم ، تا زنده باشد دست از سرش بر نمی دارم؟ خداوند فرمود: سوگند به عزّت و جلالم ، او را از توبه تا زنده باشد منع نمی کنم و همیشه در را به رویش باز نگاه می دارم.
در پرده پوشی خداوند نسبت به توبه گرامام علی « علیه السلام » می فرماید: « هر کس توبه کند خداوند او را می آمرزد و به جوارح او و جای جای زمین دستور داده می شود که آبروی او را حفظ کنند و عیبهایش را بپوشانند و گناهانی که فرشتگان حافظ اعمال برایش نوشته اند از یاد آنان برده می شود[72] ».
معاویة بن وهب می گوید از امام صادق «علیه السلام » نقل می کند که امام فرمود: هر گاه بندۀ مؤمن از روی اخلاص توبه کند خداوند دوستش می دارد و در دنیا و آخرت زشتیهای او را می پوشاند.
عرض کردم: چگونه می پوشاند؟ فرمود: گناهانی را که دو فرشتۀ نگهبان برای او نوشته اند از یادشان می برد....پس ، آن گاه که خداوند را دیدار می کند چیزی وجود ندارد که به گناهی از گناهان او گواهی دهد [73]».
2- تبدیل سیئات به حسنات
خداوند متعال با توبه ، نه تنها گناه را مىپوشاند و از بین مىبرد ، بلكه آن را مبدل به حسنه مىكند[74] ، همانگونه كه در آیه 70 سوره فرقان آمده است كه مىفرماید: « إلاّ من تاب وآمن و عمل عملا صالحا فأولئک یبدّل الله سیّئاتهم حسنات و کان الله غفورا رحیما » « مگر آن کسان که توبه کنند و ایمان آورند و کارهای شایسته کنند».
در روایتی از پیامبر خدا « صل الله علیه و اله » می فرماید: « هیچ گروهی در انجمن خود یاد خدا نمی کنند ، مگر آن که ندا دهنده ای از آسمان بر آنان ندا می دهد: برخیزید! که خداوند گناهان و زشتیهایتان را به نیکی بدل کرد و همۀ شما را آمرزید[75] ».
3- بركاتی از زمین و آسمان بر توبه کاران
خداوند متعال بركات زمین و آسمان را بر توبهكاران نازل مىكند ، چنان كه در آیات 10 و 11 و 12 سوره نوح آمده است: «فقلت استغفروا ربكم انه كان غفارا- یرسل السماء علیكم مدرارا- و یمددكم باموال و بنین و یجعل لكم جنات و یجعل لكم انهارا; به آنها (قوم نوح) گفتم از پروردگار خویش آمرزش بطلبید كه او بسیار آمرزنده است تا بارانهاى پر بركت آسمان را پى در پى بر شما بفرستد، و اموال و فرزندانتان را فزونى بخشد، و باغهاى سرسبز و نهرهاى جارى در اختیارتان قرار دهد». در روایات توصیف توبه گران می خوانیم: درختهای گناهان خود را در برابر دیدگان و دلهای خویش نشانده اند و آنها را با آب پشیمانی کرده اند. این درختها برای آنان میوۀ سلامت داده و خشنودی و کرامت در پی آورده است[76].
4- استغفار فرشتگان توبه کنندگان
در قرآن کریم می فرماید: «الذین یحملون العرش ومن حوله یسبحون بحمد ربهم و یؤمنون به و یستغفرون للذین آمنوا ربنا وسعت كل شىء رحمة و علما فاغفر للذین تابوا و اتبعوا سبیلك و قهم عذاب الجحیم* ربنا و ادخلهم جنات عدن التى وعدتهم و من صلح من آبائهم وازواجهم و ذریاتهم انك انت العزیز الحكیم * و قهم السیئات و من تق السیئات یومئذ فقد رحمته و ذلك هو الفوز العظیم» فرشتگان كه حاملان عرشند و آنها كه گرداگرد آن (طواف مىكنند) تسبیح و حمد پروردگارشان را مىگویند ، و به او ایمان دارند ، و براى مؤمنان استغفار مىكنند (و مىگویند) پروردگارا! رحمت و علم تو همه چیز را فرا گرفته است; پس كسانى را كه توبه كرده و راه تو را پیروى مىكنند بیامرز ، و آنان را از عذاب دوزخ نگاه دار- پروردگارا! آنها را در باغهاى جاویدان بهشت كه به آنها وعده فرمودهاى وارد كن ، همچنین از پدران و همسران و فرزندانشان، هركدام صالح بودند، كه تو توانا و حكیمى! و آنان را از بدیها نگاه دار، و هركس را در آن روز از بدیها نگاه دارى، مشمول رحمتت ساختهاى و این است همان رستگارى عظیم! »
5- زنده شدن انسان بعد از توبه
انسان قبل از توبه مرده ایست که با توبه زنده می شود ، علاّمه شعرانی می گوید: « یفرض نفسه مات » « خود را مرده ای فرض کند دوباره زنده گشته است[77] ».
6- توبه و سهولت کار خیر
علاّمه شعرانی می گید: « اذا عمل الانسان....» اگر انسان عمل خیر یا شریّ را انجام دهد آثارش در نفس او باقی می ماند و در اثر تکرار به صورت ملکه در می آید و سبب صدور فعل به سهولت از انسان می شود و زدودن آن مشکل است و این ملکه را نسبت به گناه «مرگ قلب» گویند و در آخرت تجسّم پیدا می کند و صاحبش به آن عذاب می شود[78]. ملکه ای که برای عاصی با ارتکاب گناهان حاصل می شود ، بدون ریاضت و مبالغۀ در طاعتها از بین نمی رود. با وجود آثار گناه انجام کار خیر برای انسان سخت است ولی با از بین رفتن حجاب های ظلمانی ، به وسیلۀ توبه ، وجود انسان نورانی می شود و کارهای خیر را به راحتی انجام می دهد.
7- پرفروغ شدن ایمان
در واقع گناه نور ایمان را كم مىكند و انسان را از طریق هدایت منحرف مىسازد; به همین دلیل ، باید بعد از توبه تجدید ایمان كند و به راه هدایت باز گردد[79]. در قرآن کریم می فرماید: « والذین آمنوا عملوا السّیئات ثمّ تابوا من بعدها و ءامنوا إنّ ربّک من بعدها لغفور رحیم [80]» آیه یک قانون کلی را بیان می کند: آنها که اعمال بدی انجام می دهند سپس توبه می کنند و ایمان خود را تجدید می نمایند و از هر گونه شرک و نافرمانی باز می گردند ، خدا آنها را می بخشد زیرا او آمرزنده و مهربان است. معلوم می شود بعد از ندامت و پشیمانی از جریان بت پرستی و چشیدن عذاب دنیوی ، توبۀ آنها پذیرفته می شود و کیفر آخرتی گناه از بین می رود. باید توجه داشت آمدن ایمان بعد از توبه روشن می سازد که پایه های ایمان به هنگام گناه متزلزل می شود اما توبه بار دیگر ایمان را پرفروغ می سازد[81].
8- کنترل نفس
گناه انسان را از اعتدال خارج می کند ، از این رو توبه نفس را کنترل و به حالت اعتدال در می آورد. امام علی « علیه السلام » می فرماید: « ثمرۀ توبه ، جبران زیاده رویهای نفس است[82] ».
توبه برای هر گناه
در روایات تاکید شده که برای هر گناه باید توبه کرد چرا که گناه اثرات سوئی در دنیا و آخرت دارد ، و وقتی زیاد تکرار شود حذف آن کار دشواری است. در روایتی از امام علی « علیه السلام » می خوانیم: « هر گناهی مرتکب شدی ، به محو آن با توبه بشتاب[83] ».
محمدبن فضیل گوید: من از تفسیر این آیه از حضرت ابوالحسن ( موسی بن جعفر علیهماالسلام » پرسیدم ، فرمود: از گناه توبه کند و دیگر بآن بازنگردد ، و دوست ترین بندگان نزد خدای تعالی آن کسانی هستند که در فتنۀ ( گناه ) واقع شوند و بسار توبه کنند.
شرح: مجلسی « رحمة الله » گوید: گویا مقصود اینست که خدای تعالی دستور بتوبۀ نصوح داده ولی اگر دوبار گناهی کرد و توبه کرد خداوند او را نیز دوست دارد ( و از آنان که توبه نکنند دوستر دارد ) پس محبوبتر بودن اضافی است – تا آنکه گوید: - و محتمل است که مقصود زیادی توبه توبه باشد باینکه توبه کند پس گناه کند و سپس توبه کند و همین طور ( که هر گناهی از او سر زد بی درنگ توبه کند ) و او محبوبتر است از آنکه از همۀ گناهان یک توبه کند و یا گناهانی کند سپس یک توبه کند و دوباره گناهانی کند و یک توبه کند[84].
از این رو گفته اند ، توبۀ کامل توبه ای است که به زودی انجام پذیرد ، « ثمّ یتوبون من قریب [85]» درست است که توبه بعد از زمان طولانی نیز پذیرفته می شود ، اما توبۀ کامل نیست[86].
رعایت ادب در توبه
وقتی حضرت آدم و حوا « علیه السلام » ، به نقشه های شیطانی ابلیس ، واقف شدند و نتیجۀ کار خلاف خود را دیدند به فکر جبران گذشته افتادند و نخستین گام را اعتراف به ظلم و ستم بر خویش ، در پیشگاه خدا قرار داده « گفتند: پروردگارا! ما بر خویشتن ستم کردیم » « قالا ربّنا ظلمنا أنفسنا[87] » « و اگر ما را نیامرزی و رحمت خود را شامل حال ما نکنی ، از زیانکاران خواهیم بود » « و إن لم تغفرلنا و ترحمنا لنکوننّ من الخاسرین »
در اینجا به قدری در توبه و تقاضای عفو ، ادب نشان می دهند که حتی نمی گویند: خدایا ما را ببخش ( إغفرلنا ) بلکه می گویند: « اگر ما را نبخشی از زیانکاران خواهیم بود ».
دوام وثبات توبه[88]
توبه باید پابرجا و دائم بوده باشد و اینكه توبه كننده چه دستوراتى را باید بهكار بندد كه به گناه گذشته بازگشت نكند ، براى این امر رعایت امورى لازم است:
1- جدا شدن از محیط گناه و عدم شركت در مجالس معصیت ، چرا كه توبه كار در آغاز امر آسیب پذیر است و مانند بیمارى است كه تازه از بستر برخاسته ، و اگر با پاى خود به مناطق آلوده به میكربهاى بیمارى زا رود ، احتمال آلودگى مجدد او به بیمارى فراوان است ، همچون معتادى است كه ترك اعتیاد به مواد مخدر نموده ولى هرگاه به مناطق آلوده برگردد ، بسرعت آلوده مىشود.
2- باید در دوستان و معاشران خود تجدید نظر كند ، هرگاه در گذشته كسانى بودهاند كه او را تشویق به گناه مىكردند، از آنها شدیدا فاصله گیرد.
3- هر زمان وسوسهها و انگیزههاى آن گناه در او پیدا مىشود ، به ذكر خدا روى آورد ، چرا كه: «ذكر خدا مایه آرامش دلها است» « الا بذكر الله تطمئن القلوب[89]».
4- همواره درباره آثار زیانبار گناهى كه آن را ترك گفته بیندیشد ، مبادا بر اثر غفلت از آن و فراموش كردن اثرات مرگبار آن گناه، بار دیگر انگیزهها در او رشد كند، و وسوسهها از هر سو به قلب او هجوم آورد.
5- در داستانهاى پیشینیان و كسانى كه بر اثر گناهان مختلف گرفتار مصائب دردناكى شدند ، بیندیشد ، و سرگذشت آنها را از نظر بگذراند ، حتى در حالات انبیاء و پیامبران معصومى كه گاه گرفتار لغزش ترك اولى شدند ، مطالعه كند. مثلا ، ببیند كه چه امرى سبب شد آدم با آن مقام والایش از بهشت رانده شود ، یا حضرت یونس مورد خشم قرار گیرد ، و به زندان شكم ماهى فرستاده شود یا بر اثر چه عواملى یعقوب ، پیامبر بزرگ خدا ، به درد جا نفرساى فراق فرزند سالها گرفتار آید. مطالعهاینامور بىشك وسوسههاى گناهرا كممىكند ، و بهتوبه دواموثبات مىبخشد.
6- به عقوبتها و مجازاتهایى كه بر یكایک از گناهان وعده داده شده بیندیشد ، و این احتمال را از نظر دور ندارد كه تكرار گناه بعد از توبه ممكن است مجازات شدیدترى داشته باشد. و نیز به الطاف و عنایات الهیه كه در انتظار توبهكاران است و شامل حال او شده است توجه كند و دائما به خود تلقین نماید بكوش ، این عنایات و الطاف را حفظ كن ، و این مقام والایى كه خداوند نصیب تو كرده استبه آسانى از دست مده!
7- باید وقتشبانه روزى خود را با برنامههاى صحیح پركند ، برنامه تلاش براى زندگى آبرومند ، برنامه عبادت و بندگى خدا و برنامه سرگرمىهاى سالم. زیرا بىكارى و خالى ماندن اوقات از برنامه ، بلاى عظیمى است كه زمینه را براى وسوسههاى بازگشتبه گناه فراهم مىسازد.
فریب شیطان
از جمله فریبهای شیطان اینست که ، در انسان وسوسه می کند تا انسان از توبه باز ایستد و چنان گمان کند که توبه او فایده نمی بخشد ، زیرا این فریب شیطان است و از کجا می داند که دیگر منمکّن از آن معصیت خواهد شد. شاید پیش از آن با توبه از دنیا برود. و باید قصد او این باشد که دیگر عود نکند. و از خدا استعانت جوید. بلکه باید مبادرت به توبه نماید. و اگر بعد به گناه عود کند باز دفعة توبه کند و از عقب آن حسنه به جا آورد که محو آثار آن گناه را بکند[90].
امام جواد « علیه السلام » می فرماید: « به تأخیر انداختن توبه فریب و غفلت است و طولانی شدن و امروز و فردا کردن ، مایۀ حیرت و سرگشتگی[91] ».
عدم اعتماد به نفس
هر گاه کسی از گناهی که کرده پشیمان شود و توبه کند ولیکن به نفس ، اعتماد نداشته باشد که دیگر امر به گناه نکند و عود به آن ننماید ، و خاطر جمع از خود نباشد . اعتماد به نفس ، باعث سقوط انسان است ، چرا که نفس امّاره ، هر لحظه انسان را به سوی زشتی ها سوق می دهد ، اگر با « عقل » و « ایمان » مهار نشود انسان به یکباره سقوط می کند. حضرت یوسف « علیه السلام » عدم خیانت و سربلندی خود را در آن آزمایش ، مرهون لطف و رحم « خداوند » می داند [92]« من هرگز نفس سرکش خویش را تبرئه نمی کنم ، چرا که می دانم: این نفس امّاره ما را به بدی ها فرمان می دهد » « إنّ النفس لامّارة بالسّوء » « مگر آنچه پروردگارم رحم کند » و با حفظ و کمک او مصون بمانیم « إلاّ ما رحم ربّی [93]». در روایات ، متعدد ، خطرات نفس مطرح شده و راضی بودن ( اعتماد به نفس )از نفس را نشانه ی فساد عقل و بزرگترین دام شیطان دانسته اند[94]. امام سجاد « علیه السلام » در مناجات الشّاکین ، برای نفس پانزده خطر بیان نموده که توجّه به آن مفید است.
انسان موجودی « ضعیف » آفریده شده ، و در برابر شهوات و تمایلاتی که در وجود خوش تعبیه شده ، ناتوان است. در قرآن کریم نیز به این امر اشاره می فرماید: « خلق الانسان ضعیفا [95] ».
در پرتو اعتماد به خدا هرگز با خود جاهلانه برخورد نمی کند ، ولی با اعتماد به نفس انسان خود مجازی را خود حقیقی می پندارد و باعث تکبر انسان می شود « إن الإنسان لیطغی * أن راه استغنی » « انسان چون خود را بی نیاز پندارد سرکشی می کند [96]».
بلا هشداری است برای توبه
برخی از بلاها « هشداری » است که انسان از کار اشتباه خود ، با توبه و استغفار برگردد. در سوره ی مؤمنون آیه ی 76 می فرماید: « و لقد اخذناهم بالعذاب.....» ترجمه: « ما آنها را به عذاب و بلا گرفتار ساختیم ( تا بیدار شوند )....»
در قرآن کریم می فرماید: « ولنذیقنّهم من العذاب الادنی دون العذاب الاکبر لعلّهم یرجعون[97] » ترجمه: « عذاب کمتر را به آنان بچشانیم ، برای عذاب برتر ، شاید بازگردند ».
امام علی « علیه السلام » هنگام بیرون رفتن برای طلب باران – فرمود: هر گاه بندگان خدا گناه و بدکرداری کنند خداوند آنان را به کاهش محصولات و بازداشت برکات و بستن دَرِ گنجینه های خیر مبتلا می سازد تا توبه کند و گنهکار دل از گناه برکند و پند گیرنده پند پذیرد و نهی ( از گناه ) باز ایستد [98]».
امام صادق « علیه السلام » فرمودند: « هر گاه خداوند خیر بنده ای را بخواهد و از او گناهی سر زند ، در پی آن گناه به مصیبتی گرفتارش می سازد تا او را به یاد استغفار کردن اندازد. و هر گاه خداوند بدی بنده ای را خواهد و از او گناهی سرزند ، در پی آن بدو نعمتی می بخشد تا آمرزش خواهی را از یاد ببرد و آن گناه را ادامه دهد. این است فرمودۀ خداوند عزّوجلّ که: « از جایی که خود نمی دانند بتدریج آنان را فرو می گیریم » یعنی با نعمت دادن به هنگام گناه [99]».
آسان تر از توبه
امام علی « علیه السلام » می فرماید: « گناه نکردن آسانتر از توبه کردن است [100]».
امام باقر « علیه السلام » می فرماید: « پرهیز از به زمین خوردن بهتر است از این که زمین بخوری و خواهش کنی که بلندت کنند [101]».
توبه ای که پذیرفته نمی شود
1-گناه بر اثر لجاجت
اگر گناه بر اثر جهالت نباشد ، بلکه از روی انکار حکم پروردگار و عناد و دشمنی انجام گیرد ، چنین گناهی حکایت از کفر می کند و به همین جهت توبۀ آنها قبول نیست ، مگر اینکه از این حالت بازگردندو دست از عناد و انکار شوید[102].
2- توبه در آستانۀ مرگ
در قرآن کریم می فرماید: « برای کسانی که کارهای بد را انجام می دهند ، و هنگامی که مرگ یکی از آنها فرا درمس رسد ، می گوید: الآن توبه کردم ، توبه نیست « و لیست التّوبة للّذین یعملون السّیّئات حتّیس إذا حضر أحدهم الموت قال إنّی تبت الآن » دلیل آن هم روشن است ، زیرا در حل احتضار و در آستانۀ مرگ ، پرده ها از برابر چشم انسان کنار می رود ، دید دیگری برای او پیدا می شود ، و قسمتی از حقایق مربوط به جهان دیگر ، و نتیجۀ اعمالی را که در این زندگی انجام داده با چشم خود می بیند ، واضح است در هر صورت ، هر گناهکاری از اعمال بد خود پشیمان می شود . بنابراین چنین پشیمانی نه فضیلت است ، نه افتخار و نه تکامل[103].
نمونۀ آن در قرآن کریم به سرگذشت فرعون اشاره می فرماید: « حتی اذا أدکه الغرق قال آمنت انّه لا اله الاّ الّذی[104].....» « تا آن زمان که غرقاب دامن او را گرفت ، صدا زد الان ایمان آوردم که معبودی جز بنی اسرائیل نیست و من از تسلیم شدگانم * اما به او گفته شد: الان این سخن را می گوئی! و پیش از این نافرمانی کرده و از مفسدان بودی! به همین دلیل توبۀ تو پذیرفته نخواهد شد ».
3- کسیکه بی ایمان از دنیا رود
گروه دیگری که توبۀ آنها پذیرفته نمی شود آنهایی هستد که در حال کفر از دنیا می روند . می دانیم یکی از شرائط قبولی اعمال نیک انسان « موافات بر ایمان » یعنی با ایمان از دنیا رفتن است ، و کسانیکه در لحظۀ پایان زندگی کافر باشند ، اعمال گذشتۀ آنها ( حتی اعمال نیکی که در حال ایمان انجام داده اند ) طبق صریح آیانت قرآن حبط و نابود می گردد ، توبه های آنان از گناه اگرچه در حال ایمان انجام شده نیز در چنین صورتی نابود خواهد شد[105].
امام رضا « علیه السلام » در پاسخ به این پرسش که: چرا خداوند فرعون را با آن که ایمان آورد و به یگانگی او اقرار کرد غرق ساخت؟فرمود: زیرا او هنگامی ایمان آورد که عذاب را مشاهده کرد و ایمان آوردن به هنگام مشاهدۀ عذاب پذیرفته نیست[106] ».و به همین دلیل، در مورد حدود اسلامى هنگامى كه شخص مجرم بعد از دستگیر شدن و گرفتارى در چنگال عدالت و كیفر و مجازات، توبه كند، توبهاش پذیرفته نیست; چرا كه این گونه توبهها معمولا جنبه اضطرارى دارد، و هیچ گونه دلالتى بر تغییر موضوع مجرم ندارد.بنابراین توبه تنها در یك مورد پذیرفته نیست و آن جائى است كه مساله از شكل اختیارى بودن بیرون رود و شكل اضطرارى و اجبارى بخود بگیرد.
4- اصرار بر کفر
در قرآن کریم می فرماید: « انّ الذین کفروا بعد ایمانهم ثمّ ازداددوا کفرا لن تقبل توبتهم و اولئک هم الضّالون[107] » «کسانیکه پس از ایمان کافر شدند و سپس بر کفر ( خود ) افزودند ، ( و در این راه اصرار ورزیدند ) هیچگاه توبۀ آنان ، ( که از روی ناچاری یا در آستانۀ مرگ صورت می گیرد ) قبول نمی شود ، و انها گمراهان ( واقعی ) اند ( چرا که هم راه خدا را گم کرده اند ، و هم توبه را! ).
در آیه صحبت از کسانی است که نخست ایمان آورده سپس کافر شدن و در کفر پافشاری و اصرار دارند و به همین دلیل هیچگاه حاضر به پیروی از دستورات حق نیستند مگر اینکه کار بر آنها مشکل شود و راهی جز اطاعت و توبه و تسلیم نینند یقینا خداوند توبۀ این گونه افراد را قبول نخواهد کرد [108]».
عواقب توبه نکردن
هر شموت و معصیتی که از انسان صار شود از آن ظلمت و تیرگی بر دل نشیند ، همچنانکه از نفس ، تیرگی بر آئینه می نشیند. و چون بسیار شد ، دل زنگ بسیار بر روی هم جمع شود دل او را فاسد می کند و دیگر قابل اصلاح و صفا نمی شود[109].
پیامبر خدا « صل الله علیه و آله » فرمود: هرگاه بنده ای گناهی مرتکب شود ، نقطۀ سیاهی در قلبش پیدا می گردد ، اگر توبه کرد ، برطرف می شود و اگر توبه نکرد گناه روی گناه می آید و کم کم سیاهی همۀ قلب او را فرا می گیرد و با قلب سیاه و گناه بسیار می میرد ، و خداوند دربارۀ آنان می فرماید: « بل ران علی قلوبهم ما کانوا یکسبون[110] » « تاریکی و کارهای زشتشان بر دلهای آنان چیره گشته و پرده ای ایجاد نموده » اگر انسان برگردد ، فیض الهی یا قهر الهی نیز باز می گردد[111]: « وان عدتم عدنا [112]» ؛ « وان تعودوا نعد [113]»
پیامبر اکرم « صل الله علیه و آله » فرمود: ای پسر مسعود! گناه را پیش مینداز و توبه را به تأخیر میفکن ، بلکه توبه را پیش افکن و گناه را به تأخیر انداز ، زیرا خداوند متعال در کتاب خود می فرماید: « بلکه انسان می خواهد جلویش باز باشد ( در تمام عمر فسق و فجور کند )[114] ».
«اللهم طهرنى فیه من الدنس و الاقذار» « پروردگارا! ما را از پلیدیها و آلودگیها پاك كن »
(بخش اول)
تنظیم: نسرین طاهری
پینوشتها:
--------------------------------
[69]-(تحریم/ 8).
[70] -( هود / 115 ).
[71] - اصول کافی ، ج 4 ، باب توبه ، ح 1.
[72] - میزان الحکمة ، ج 2 ، ح 2336.
[73] - همان ، ح 2337.
[74] - اخلاق در قرآن کریم ، مکارم شیرازی ، ج1.
[75] - میزان الحکمة ، ج 2 ، ح2338.
[76] - میزان الحکمة ، ج 2 ، ح 2281.
[77] - ترجمه ارشاد القلوب ، ج 1 ، ص 133.
[78] -همان ، ص 135.
[79][79]- اخلاق در قرآن ، آیت الله ناصر مكارم شیرازى ، ج1.
[80] - ( اعراف / 153 ).
[81] - خلاصه نفسیر المیزان و نمونه ، ص 356.
[82]- میزان الحکمة ، ج 2 ، ح2317.
[83] - میزان الحکمة ، ج 2 ، ح2330.
[84] - اصول کافی ، ج 4 ، باب التوبه ، ح .3
[85] - ( نساء / 17 ).
[86] - تفسیر نمونه ، ج 3 ، ص 397.
[87] -( اعراف / 23 ).
[88]- اخلاق در قرآن ، آیت الله ناصر مكارم شیرازى ، ج1.
[89] -( رعد/28 ).
[90] - معراج السعاده ، ص 563.
[91] 2332. - میزان الحکمة ، ج 2 ، ح
[92] - تفسیر نور ، ج 6 ، ص 99.
[93] - ( یوسف / 53 ).
[94] - غررالحکم ( به نقل از: تفسیر نور ، ج 6 ، ص 99 ).
[95] - ( نساء / 28 ).
[96]- ( علق / 7- 8 ).
[97] - ( سجده / 20 ).
[98] - میزان الحکمة ، ج 2 ، ح 2086.
[99]- میزان الحکمة ، ج 2 ، ح2088.
[100] - میزان الحکمة ، ج 2 ، ح 2333.
[101] - میزان الحکمة ، ج 2 ، ح2334.
[102] - تفسیر نمونه ، ج 3 ، ص 395.
[103] - تفسیر نمونه ، ج 3 ، ص397.
[104] - ( یونس / 90- 91 ).
[105]- تفسیر نمونه ، ج 3 ، ص 399.
[106] - میزان الحکمة ، ج 2 ، ح2296.
[107] - ( آل عمران / 90 ).
[108] - تفسیر نمونه ، ج 2 ، ص 653.
[109] - معراج السعاده ، ص 560.
[110] - ( تطفیف / 12 ).
[111] - تسنیم ، ج 15 ، ص 49.
[112] -( اسراء / 8 ).
[113] - ( انفال / 19 ).
[114] - میزان الحکمة ، ج 2 ، ح2328.
منبع: تبیان مازندران