مقدمه
تربیت فرزند را از چه زمانی باید آغاز کرد؟ این سؤالی است که ذهن بیشتر
کسانی را که صاحب فرزند می شوند، یا سرپرستی فرزندی را بر عهده دارند، به
خود مشغول می کند. پاسخ های متفاوتی به این پرسش داده شده است؛ برخی سنین
شش تا هفت سالگی را مطرح کرده اند (ظلومی، 1366، ص 34)، عده ای دیگر شروع
تربیت را آغاز تولد و برخی آن را سال ها قبل از تولد می دانند.
یکی از روان شناسان می گوید: «از حکیمی پرسیدند: از چه زمانی باید تربیت را
آغاز کرد؟ حکیم در پاسخ گفت: از بیست سال قبل از تولد و اگر به نتیجه لازم
نرسیدند، معلوم می شود که باید زودتر از آن شروع می کردید» (سادات، 1372، ج
2، ص 21).
در سیره معصومان (علیهم السلام)، تربیت کودک پیش از تولد کودک آغاز می شود.
اما، نه از بیست سال قبل، بلکه از زمان انتخاب همسر و ازدواج. با انتخاب
همسر تقریباً کانون تربیت رقم می خورد؛ زیرا عوامل مؤثر در تربیت، گذشته از
فطرت، که در اختیار انسان نیست، یا عوامل وراثتی هستند یا محیطی که با
انتخاب همسر، پرونده عوامل وراثتی و بخش مهمی از عوامل محیطی بسته خواهد
شد؛ زیرا محیط تربیت را خانواده و اجتماع تشکیل می دهد. در میان این دو،
«محیط خانواده» مهم ترین نقش را ایفا می کند؛ زیرا کودک حساس ترین زمان رشد
و تربیت خود را در خانواده می گذراند.
1. انتخاب همسر
زن و شوهر از ارکان خانواده به شمار می روند و خانواده مهم ترین نقش را در
تربیت فرزند ایفا می کند؛ از این رو، اگر همسران، از لحاظ جسمی، افرادی
سالم و از لحاظ روحی و معنوی، صالح و تربیت یافته باشند به جد می توان گفت
بخش مهمی از تربیت فرزند، سامان یافته و تضمین شده است. پیامبر اکرم (صلی
الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیهم السلام) هم، دیگران را به این امر
خطیر سفارش کرده اند و هم خود در انتخاب همسر دقت نموده اند. پیامبر اکرم
(صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید:
انکحوا الأکفاء و انکحوا منهم و أختاروا لنطفکم (حر عاملی، 1367، ج 14، ص
29)؛ به هم شأن خود زن بدهید و از هم شأن خود زن بگیرید و برای نطفه های
خود [جایگاهی مناسب] انتخاب کنید.
و نیز می فرماید:
اختاروا لنطفکم فانّ الخال احد الضجیعین (همان، ص 28، ش 2)؛ برای نطفه های
خود، [جایگاهی مناسب] انتخاب کنید که [ویژگی های] دایی در [شکل گیری شخصیت]
فرزند اثرگذار است.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه (علیهم السلام) در عمل، درباره
خود و خانواده خود چنین کرده و در انتخاب همسر، دقت لازم را مبذول داشته
اند. در داستان ازدواج حضرت فاطمه (علیهاالسلام)، نقل شده است که افراد
بسیار و به انگیزه های مختلف، تنها یادگار پیامبر گرامی اسلام را از وی
خواستگاری کردند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با روی گرداندن از
آنها (مجلسی، 1403، ج 43، ص 140) یا با بیان این جمله که «منتظر قضای الهی
می مانم» (ابن سعد، 1405، ج 8، ص 19)، دست رد به سینه هر کدام می زد. اما
همین که پسر عموی وی، امیرمؤمنان علی (علیه السلام)، برای خواستگاری نزد
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد، حضرت با چهره ای گشاده با او
برخورد کرد و فرمود:
ما جاء بک یا ابالحسن؟ حاجتک؟؛ چه نیازی تو را به اینجا آورده است؟
امیرمؤمنان علی (علیه السلام) در پاسخ، خواسته خویش را مطرح کرد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
یا علی، انه قد ذکرها قبلک رجال فذکرت ذلک لها فرأیت الکراهه فی وجهها و
لکن علی رسلک حتی أخرج إلیک؛ ای علی، پیش از تو کسان دیگری نیز فاطمه را از
من خواستگاری کرده اند و من خواست آنها را به فاطمه (علیهاالسلام) گفتم،
اما کراهت را در چهره او یافتم، ولی صبر کن تا باز گردم.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از مطرح کردن خواسته علی (علیه
السلام) با دخت گرامی خویش، همین که سکوت و عدم اعراض و کراهت او را دید،
با خوشحالی بانگ «الله اکبر» برآورد و فرمود:
سکوتها اقرار (مجلسی، 1403، ج 43، ص 93)؛ سکوت زهرا، علامت رضایت و خواست اوست.
همچنین علی (علیه السلام) نقل می کند که
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در جستجوی من به ام ایمن فرمود: ام
ایمن، برادرم کجاست؟ ام ایمن گفت: برادرت کیست؟ پیامبر فرمود: علی. ام ایمن
گفت: ای رسول خدا، دخترت را به همسری کسی می دهی که برادر توست؟ رسول خدا
(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: آری ام ایمن، به خدا قسم دخترم را به
هم شأنش که مردی است شریف و آبرومند در دنیا و آخرت و کسی که در درگاه خدا
مقرب است، به همسری دادم (همان، ص 105).
همچنین، نقل شده است که
وقتی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فاطمه (علیهاالسلام) را به همسری
علی (علیه السلام) داد، نزد او آمد و دید که فاطمه (علیهاالسلام) گریان
است، فرمود: چرا گریه می کنی؟ به خدا قسم اگر در خاندان من کسی بهتر از علی
(علیه السلام) بود تو را به علی نمی دادم (کلینی، 1365، ص 378، ش 6).
البته ناراحتی حضرت فاطمه (علیهاالسلام) به دلیل ازدواج با حضرت علی (علیه
السلام) نبود، بلکه به این دلیل بود که زنان قریش او را سرزنش می کردند و
می گفتند: پدرت تو را به مردی فقیر و... شوهر داده است.
در روایت دیگری حضرت فاطمه (علیهاالسلام)، خود به سرزنش زنان قریش تصریح می
کند و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز فضائل علی (علیه السلام) را
برای او برمی شمرد (خوارزمی، 1411، ص 354).
البته در این باره روایات دیگری نیز هست که حاکی از انجام این ازدواج به
خواست پروردگار است؛ ولی در بعضی از همین روایات تصریح شده که این امر از
آن جهت است که کسی جز علی (علیه السلام) هم شأن و کفْوْ فاطمه
(علیهاالسلام) نیست (کلینی، 1365، ج 5، ص 378). علی (علیه السلام) نقل می
کند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به من فرمود:
برخی مردان قریش مرا سرزنش کرده اند که چرا با وجود خواستگاری ما، فاطمه
(علیهاالسلام) را به همسری علی درآوردی؟ ولی من به آنها گفتم: به خدا قسم،
من مانع ازدواج او با شما نشدم و من او را به همسری علی در نیاوردم. جبرئیل
بر من نازل شد و گفت: «خدا می گوید: اگر علی را خلق نمی کردم، برای دخترت
فاطمه (علیهاالسلام) تا ابد هم شأنی نبود» (همان؛ ج 1، ص 461).
اشکالی که ممکن است در اینجا مطرح شود آن است که این سیره با روایات ائمه
(علیهم السلام) که می فرمایند: در ازدواج سخت گیری نکنید و هرگاه خواستگاری
آمد که از خُلق و دین او راضی هستید، او را رد نکنید، در تعارض است؛ مثلاً
امام باقر (علیه السلام) از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می
کند که فرمود:
اذا جائکم من ترضون خُلقه و دینه فزوجوه الا تفعلوا تکن فتنه فی الارض و
فساد کبیر (همان، ج 5، ص 347)؛ هرگاه کسی به خواستگاری نزد شما آمد که از
دین و اخلاق او راضی هستید، او را رد نکنید و اگر چنین کنید، در زمین فتنه و
فساد بزرگی ایجاد خواهد شد.
در روایت دیگری دین و امانت نیز شرط شده است (همان جا).
در پاسخ، باید گفت: اولاً، این روایات می گوید که به دین و اخلاق و حتی
امانت باید توجه شود و هرگاه در این چند مورد رضایت حاصل شد، دیگر سخت گیری
نکنید؛ یعنی سخت گیری نکردن و سهل گرفتن نسبت به دین، اخلاق و امانت نیست،
بلکه سهل گیری در امور مادی و فقر و غنا و طبقه اجتماعی فرد و مهریه و
امثال اینهاست. ثانیاً، بر فرض که سهل گیری در امور دینی نیز مطرح باشد،
منظور روایت برای وقتی است که انسان به اصل دین و ایمان فرد اطمینان دارد،
ولی به دنبال سطح بالای ایمان و دین باشد. امام باقر (علیه السلام) در آن
روایت این مورد را نهی کرده است. شاهد آن نیز، این است که علی بن اسباط به
امام باقر (علیه السلام) می نویسد: «برای دخترانم کسی را که مثل خودم باشد،
نمی یابم. درباره آنها چه کنم؟» امام در پاسخ می فرماید: «به دنبال اینکه
کسی مثل خودت را پیدا کنی، مباش. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)
فرمود: هرگاه کسی که از دین و خُلق او راضی بودید به خواستگاری آمد، دختر
را به او تزویج کنید» (همان جا)؛ یعنی علی بن اسباط به دنبال کسی مثل خودش
بوده نه کفو و هم شأن دخترانش؛ بنابراین امام فرموده است: کسی که به دین و
اخلاق او رضایت داری، او را رد نکن. ثالثاً، رضایت از دین و اخلاق امری
ثابت نیست، بلکه امری نسبی است که درباره هر کس تفاوت می کند؛ شاید پیامبر
(صلی الله علیه و آله و سلم) از دین یا اخلاق یا دین و اخلاق دیگر
خواستگاران دختر خویش
راضی نبوده است. به علاوه، در تزویج، کفو و هم شأن بودن همسران شرط است، که
هیچ یک از خواستگاران حضرت فاطمه (علیهاالسلام)، جر علی (علیه السلام)،
چنان نبودند. این مطلب در روایت دیگری از پیامبر (صلی الله علیه و آله و
سلم) نقل شده است که فرمود:
و لو لا خلق الله فاطمه لعلیٍ لما کان فی وجه الارض کفو لها آدم و من دونه
(کلینی، 1365، ج 1، ص 461)؛ اگر خدا فاطمه (علیهاالسلام) را برای علی (علیه
السلام) خلق نکرده بود، برای فاطمه (علیهاالسلام) کفوی از آدم (علیه
السلام) تا پایان خلقت یافت نمی شد.
بنابراین، به تصریح خود پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در برخی
روایات، آن حضرت به بهترین خواستگار زهرا (علیهاالسلام) جواب مثبت داده
است. دیگر اینکه، بر فرض که پذیرش پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به
امر خدا بوده، امر خدا نیز براساس هم شأن بودن امیرمؤمنان علی (علیه
السلام) با حضرت زهرا (علیهاالسلام) بوده است و سوم اینکه منافاتی ندارد که
هم خدا امر کرده باشد و هم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و زهرا
(علیهاالسلام) قلباً بدین ازدواج تمایل داشته باشند و بر این اساس عمل کرده
باشند.
امیرمؤمنان علی (علیه السلام)، خود نیز پس از رحلت فاطمه (علیهاالسلام)،
هنگامی که قصد ازدواج می کند، به سراغ برادر خویش عقیل، که در علم انساب و
شناخت قبائل عرب سرآمد بود می رود و از او می خواهد همسری را برایش بجوید
که زاده شجاعان باشد و فرزندانی شجاع و دلیر برایش بیاورد. عقیل با بررسی و
جستجو در قبائل عرب، فاطمه کلابیه را به علی (علیه السلام) پیشنهاد می کند
و با این ازدواج شیر مردانی چون حضرت ابوالفضل (علیه السلام) و برادرانش
متولد می شوند که دلیری و شجاعت آنها تا ابد بر صفحه تاریخ نقش بسته است
(مطهری، 1367 الف، ج 1، ص 59). اگر امام سجاد (علیه السلام) نیز یکی از
بهترین نوادگان امام مجتبی (علیه السلام) را به همسری بر می گزیند و از او
باقر العلوم (علیه السلام) متولد می شود، برای این است که انتخاب همسر،
نقشی اساسی در تربیت دارد. امام صادق (علیه السلام) فرمود: «جده ام صدیقه
ای بود که در خاندان امام حسن (علیه السلام) زنی به درجه و مرتبه او نرسیده
است» (قمی، 1369، ج 2، ص 173). همچنین برای انتخاب همسر مناسب و هم شأن
است که امام هادی (علیه السلام) که در سامرا زندگی می کرد، بشر بن مسلمان
را به بغداد می فرستد تا کنیز پاک طینت رومی را خریداری کند تا او را به
همسری فرزند خویش امام حسن عسکری (علیه السلام) درآورد و از او آخرین حجت
حق، امام مهدی (عج) متولد شود (همان، ص 745).
بنابراین، اهمیت مسئله انتخاب همسر در سیره معصومان (علیهم السلام) روشن
است. اما باید توجه داشت که تمام اهمیت این مسئله برای تربیت فرزند نیست،
بلکه چنان که در برخی از روایات آمده، برای ایجاد تفاهمِ زن و شوهر و ثبات و
آسایش خانواده نیز می تواند باشد، که آن هم محیط امن و سالمی را برای
تربیت فراهم می آورد. برای نمونه، یکی از ویژگی هایی که معصومان (علیهم
السلام) به رعایت آن در انتخاب همسر سفارش کرده اند و ازدواج امیرمؤمنان
علی (علیه السلام) و حضرت زهرا (علیهاالسلام) نیز با توجه به این ملاک بوده
است، هم شأن بودن زن و شوهر است. این امر مهم ترین عامل تفاهم زن و شوهر و
استحکام نظام خانواده است که این نیز مهم ترین عامل در پرورش درست فرزندان
است. در مقابل، تفاهم نداشتن همسران و درگیری آنها که موجب ایجاد خدشه در
کانون تربیت می شود، مهم ترین و بیشترین عامل انحراف فرزندان است.
از دیگر ویژگی هایی که برای انتخاب همسر در سیره معصومان (علیهم السلام) به
آن توجه شده، مسئله رفتار نیکو و ادب همسر است. حسین بشّار واسطی می گوید:
به امام رضا (علیه السلام) نوشتم: یکی از نزدیکان من دخترم را از من
خواستگاری کرده است، ولی بد اخلاق است. امام در پاسخ نامه فرمود:اگر بد
اخلاق است، دخترت را به همسری او مده» (نوری، 1408، ج 14، ص 192).
بنابراین، خوش اخلاقی از ویژگی های مهمی است که در انتخاب همسر باید بدان
توجه داشت. البته شاید اهمیت بسیار آن به این علت باشد که این صفت، علاوه
بر اینکه از طریق برخورد و معاشرت در فرزند تأثیر می گذارد، خود حاکی از
اصالت خانوادگی فرد نیز هست؛ زیرا امیرمؤمنان علی (علیه السلام) فرمود:
حُسن الاخلاق برهان کرم الاعراق (خوانساری، 1373، ج 3، ص 392)؛ اخلاق نیک، نشانه سرشت نیک خانوادگی است.
در پایان این بحث باید گفت که در اسلام، اهمیت انتخاب زن، از نظر تربیتی
بیش از اهمیت انتخاب شوهر است (محیط و وراثت و به ویژه وراثت)؛ زیرا تأثیر
زن در فرزند بیش از مرد است. این مطلب را از روایات معصومان (علیهم السلام)
به خوبی می توان برداشت کرد. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در
مورد انتخاب زن می فرماید:
و انظر فی ایِّ نصاب تضع ولدک فان العرق دساس (متقی، 1409، ج 15، ص 855)؛
بنگر که فرزندت را در چه نسل و نژادی قرار می دهی؛ زیرا رگ و ریشه خانوادگی
در فرزند اثر می گذارد.
در روایتی دیگر می فرماید:
تزوجوا فی الحُجُز الصالح فان العِرق دساس (همان، 16، ص 296)؛ با خانواده صالح ازدواج کنید که رگ و ریشه در فرزند اثر می گذارد.
همچنین می فرماید:
تخیروا لنطفکم و انتخبوا المناکح (همان، ص 302). برای نطفه های خود [جایگاهی مناسب] برگزینید و زنان [نیک] را انتخاب کنید.
اما درباره ازدواج و پذیرش خواستگار می فرماید:
هرگاه از دین و اخلاق خواستگار رضایت داشتید دختر را به او تزویج کنید (کلینی، ج 5، ص 347).
در روایتی دیگر امانت را نیز بیان می کند (همان جا).
بنابراین، درباره انتخاب شوهر تنها سه صفت دیانت، اخلاق و امانت را شرط
کرده است و به احتمال قوی شرط کردن این سه صفت هم بیشتر در ارتباط با خود
همسر است تا تأثیر آن در فرزند. تأثیر این سه صفت در فرزند نیز بیشتر از
حیث تأثیرات محیطی است، نه تأثیر وراثتی؛ زیرا در روایتی دیگر پیامبر (صلی
الله علیه و آله و سلم) می فرماید:
النکاح رق فاذا أنکح أحدکم ولیده فقد أرقها، فلینظر أحدکم لمن یرق کریمته
(حر عاملی، 1367، ج 14، ص 52)؛ ازدواج بردگی است. پس هرگاه یکی از شما
خواست دخترش را همسر دهد، باید دقت کند او را به بردگی چه کسی در می آورد.
همچنین در روایت دیگری آمده است: شخصی از امام حسن (علیه السلام) درباره ازدواج دخترش سؤال کرد. امام فرمود:
زوجها من رجل تقی فانه إن أحبها أکرمها و إن أبغضها لم یظلمها (طبرسی،
1412، ص 214)؛ او را به ازدواج مردی متقی درآور؛ زیرا اگر او را دوست بدارد
احترامش خواهد کرد و اگر او را دوست ندارد به او ظلم نخواهد کرد.
بنابراین، شرایطی که در روایات برای مرد بیان شده برای فراهم آوردن آسایش
همسر است؛ اما شرایطی که برای زن بیان شده، بیشتر یا همه، مربوط به تأثیر
آن شرایط بر فرزند است. روایت امام صادق (علیه السلام) نیز شاهد دیگری بر
این مدعاست. در این روایت امام (علیه السلام) می فرماید:
زوجوا الأحمق و لا تزوجوا الحمقاء فان الأحمق ینجب و الحمقاء لا تنجب
(کلینی، 1365، ج 5، ص 354)؛ با مرد احمق ازدواج کنید، ولی با زن احمق
ازدواج نکنید؛ زیرا مرد احمق فرزند نجیب می آورد، ولی زن احمق فرزند نجیب
نمی آورد.
در روایتی دیگر آمده است که یکی از اصحاب امام باقر (علیه السلام) در مورد
ازدواج مردی با زن دیوانه زیبایی که از او خوشش آمده بود، سؤال کرد. امام
فرمود:
لا و لکن إن کانت عنده أمه مجنونه فلا بأس بأن یطأها و لا یطلب ولدها (همان جا)؛
با او ازدواج نکند، ولی اگر کسی کنیز دیوانه ای دارد اشکال ندارد که با او نزدیکی کند، ولی از او بچه دار نشود.
در روایت دیگری نیز می فرماید:
همنشینی با زن احمق بلا و فرزند او تباه است (همان، 353).
در جمع بین این روایات باید گفت: به طور کلی در مورد این روایات سه احتمال را می توان مطرح کرد:
1. همه این تأکیدها به علت تأثیرات محیطی مادر بر فرزند است؛
2. همه این تأکیدها به لحاظ تأثیرات وراثتی مادر بر فرزند است؛
3. این تأکیدها به سبب تأثیرات محیطی و وراثتی مادر بر فرزند است.
از میان این سه احتمال، احتمال دوم با این روایات سازگارتر است؛ زیرا
روایات دسته اول که بر انتخاب و گزینش زن تأکید می کرد بر نقش رگ و ریشه
تأکید داشت و این حاکی از تأثیرات وراثتی مادر بر فرزند است. به علاوه،
روایت اخیر نیز که در آن امام باقر (علیه السلام) فرمود با کنیز دیوانه هم
بستر شو ولی از انعقاد نطفه جلوگیری کن، حاکی از این است که زن دیوانه از
نظر وراثت تأثیر می گذارد؛ زیرا اگر مراد، تأثیر تربیتی و محیطی بود، باید
می فرمود تربیت او را به دیگری بسپار، نه اینکه از او طلب فرزند نکن. البته
نمی توان گفت که این روایات در صدد نفی نقش محیطی مادر است؛ بلکه چون این
نقش معمولاً بر همگان روشن است، روایات نسبت به آن ساکت اند، ولی چون نقش
وراثت بر بسیاری از افراد پوشیده است و ممکن است مورد غفلت واقع شود، در
روایات به آن اشاره شده است.
یک احتمال دیگر را نیز می توان در اینجا مطرح کرد و آن اینکه ممکن است
مراد، تأثیر مادر از طریق شیر باشد؛ زیرا در روایات بر تأثیر شیر نیز تأکید
شده است. در عین حال، چون در روایات دسته اول بحث از تأثیر رگ و ریشه است،
نمی توان آنها را از نقش وراثتی مادر منصرف دانست. دست کم می توان گفت
مراد روایات، احتمال سوم با تأکید بر نقش وراثت است.
بنابراین، معلوم می شود از نظر تربیتی تأثیر زن در فرزند، اعم از محیط و
وراثت (دست کم در مواردی که مادر دارای کمبود عقلی است) بیش از مرد است. از
این رو در اسلام بر دقت در انتخاب زن تأکید بیشتری شده است، ولی در پذیرش
خواستگاری مرد، تنها سه ویژگی دین، اخلاق و امانت شرط شده است.
2. آداب مباشرت
از دیگر روش های زمینه ساز پیش از تولد در سیره پیامبر (صلی الله علیه و
آله و سلم) و اهل بیت (علیهم السلام) معاشرت و روابط صحیح و سالم پدر و
مادر است. روابط درست والدین، علاوه بر اینکه الگوی سالم معاشرت را فراروی
فرزندان می گذارد، موجب می شود فرزندان نیز برای والدین احترام ویژه ای
قائل شوند و از آنها حرف شنوی داشته باشند. روابط والدین دامنه گسترده ای
دارد. آنچه در اینجا مورد نظر است، بخشی از روابط والدین است که مربوط به
پیش از تولد فرزند، یعنی روابط آنها در خصوص آمیزش و مباشرت است. در متون
اسلامی، روایات بسیاری از بزرگان دین درباره آداب آمیزش و تأثیر آن در روح و
جسم فرزند آمده است. آنچه در سیره معصومان (علیهم السلام) آمده، سفارش های
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به علی (علیه السلام) در زمینه زمان،
مکان، حالات روحی حاکم بر همسران در زمان آمیزش کرده است. پیامبر اکرم (صلی
الله علیه و آله و سلم) در پایان سفارش خود می فرماید:
یا علی، إحفظ وصیتی هذه کما حفظتها عن أخی جبرئیل (طبرسی، 1412، ص 219)؛ ای
علی، این وصیت مرا بیاموز و به آن عمل کن؛ چنان که من آن را از برادرم
جبرئیل، آموختم و بدان عمل کردم.
حالات روحی و معنوی انسان و حتی نوع غذا به قدری در پیدایش فرزند مؤثر است
که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) قبل از انعقاد نطفه فاطمه زهرا،
تنها یادگار خود، به دستور خداوند، چهل روز خلوت گزید و به روزه و عبادت
پرداخت؛ در پایان چهل روز هم از غذاهای بهشتی ای که جبرئیل برای او آورد،
تناول کرد (قمی، 369، ج 1، ص 247) و نتیجه آن فرزندی شد که یازده امام
معصوم از نسل او به بشریت روشنایی بخشید.
تأثیر آداب آمیزش در تربیت فرزند، که در سیره معصومان (علیهم السلام) و روایات ذکر شده، بر دو گونه است:
الف) تأثیر در صحت و سلامت جسمی و حتی چهره فرزند: امام حسن مجتبی (علیه السلام) در این باره می فرماید:
اگر مرد با آرامش قلب و اعصاب راحت و غیر مضطرب با همسر خود آمیزش کند،
نطفه در رحم، بدون اضطراب ساکن می شود و فرزند شبیه پدر و مادر خود خواهد
بود. اما اگر مرد با اضطراب و اعصاب ناراحت با همسر خود بیامیزد، نطفه با
اضطراب در رحم مادر قرار می گیرد و فرزند شبیه عمه، عمو، خاله، دایی و سایر
اقوام خواهد بود» (مجلسی، 1403، ج 60، ص 359).
البته این، بخشی از تأثیرات آرامش است که امام حسن محتبی (علیه السلام)
بیان کرده اند. تأثیرات جسمی دیگری نیز بر شرایط و محیط حاکم بر آمیزش
مترتب است که در روایات دیگری آمده است؛ از جمله، پیامبر (صلی الله علیه و
آله و سلم) در سفارش خود به امام علی (علیه السلام) می فرماید:
ای علی، در آغاز، میان، و پایان ماه با همسرت هم بستر مشو؛ زیرا احتمال
جنون، جذام و فساد اعضا و عقل همسر و فرزندش زیادتر است (طبرسی، 1312، ص
219).
ب) تأثیر معنوی یا تأثیر در روح و روان فرزند: رعایت آدابی از قبیل ذکر نام
و یاد خدا، با وضو و طهارت بودن و دعا کردن پیش از آمیزش، موجب جلوگیری از
دخالت شیطان می شود. قرآن کریم پس از ذکر اینکه شیطان بر آدم سجده نکرد و
از درگاه خدا رانده شد و فرصت طلبید، می فرماید:
و استفزز من استطعت منهم بصوتک و أجلب علیهم بخیلک و رجلک و شارکهم فی
الأموال و الأولاد (اسراء، 64)؛ هر کدام از آنها را که توانستی با صدایت
تحریک کن و لشکر سواره و پیاده ات را بر آنها گسیل دار و در ثروت و
فرزندانشان شرکت جوی.
در این آیه به شیطان اجازه شریک شدن در مال و فرزند انسان داده شده است.
طبیعی است تربیت و هدایت فرزندی که شیطان در ایجاد او دخالت دارد مشکل تر
خواهد بود؛ چنان که تربیت کسی که از او حرام به دنیا آمده باشد مشکل است.
از این رو در اسلام مشاغل حساسی که نیاز به عدالت و تقوای در حد بالا دارد
به زنا زاده سپرده نمی شود.
همچنین رعایت نکردن آداب آمیزش، علاوه بر تأثیر بر فرزندی که نطفه او در
حال انعقاد است، بر سایر فرزندان نیز اثر می گذارد. امام صادق (علیه
السلام) از قول پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید:
سوگند به خدایی که جانم در دست اوست، هرگاه مردی با زنش هم بستر شود، در
حالی که کودکی در اتاق بیدار است و آنها را می بیند و سخن گفتن و نفس زدن
آنها را می شنود، آن کودک هرگز به رستگاری نخواهد رسید و خواه پسر باشد یا
دختر، زناکار خواهد شد (حر عاملی، 1367، ج 14، ص 94).
با توجه به تأثیراتی که شرایط زمانی، مکانی، روحی و روانی تشکیل نطفه بر
فرزند می گذارد، معصومان (علیهم السلام) آداب خاصی را برای آمیزش با همسر
رعایت، و دیگران را نیز به آن سفارش می کردند. (1)
پیشرفت علوم، پذیرش این گونه تأثیرات را آسان تر کرده است؛ زیرا تأثیر ژن
ها و چگونگی عوامل نهفتگی و غلبه ژن ها از نظر علمی به اثبات رسیده است.
عوامل محیطی بخشی از عوامل است که در غلبه و نهفتگی ژن ها مؤثر است. آنچه
در این روایات بیان شده نیز بخشی از عوامل محیطی است که ممکن است در غلبه
ژن هایی که صفات خاص جسمی یا روحی را پدید می آورند مؤثر باشد.
خلاصه مبحث
بحث وراثت، محیط و تأثیر آنها بر تربیت و شخصیت انسان همواره مورد توجه
روان شناسان و مربیان تربیتی بوده است. علاوه بر این دو عامل، قرآن و
روایات، نقش عامل سومی تحت عنوان فطرت را مطرح می نمایند. با توجه به آیات و
روایات، دو دسته عوامل در شخصیت و تربیت کودک دخالت دارند:
الف) عوامل پیشینی که خود شامل عوامل فطری یا ذاتی و عوامل ارثی یا مادرزادی می شوند؛
ب) عوامل پسینی که شامل محیط، تربیت و اراده می شوند.
در واقع از زمان ازدواج و انتخاب همسر کانون خانواده و تربیت رقم می خورد؛
از آنجا که محیط تربیت را خانه و اجتماع تشکیل می دهد. در میان این دو، مهم
ترین نقش را محیط خانواده ایفا می کند؛ زیرا کودک حساس ترین زمان رشد و
تربیت خود را در خانواده می گذراند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و
سلم) و اهل بیت (علیهم السلام)، هم دیگران را به این امر خطیر سفارش کرده
اند و هم خود در انتخاب همسر دقت داشته اند. احادیث و روایت هایی نیز در
این خصوص ذکر شده که به نکات قابل توجهی در انتخاب همسر اشاره می نماید، از
ویژگی هایی که در سیره معصومان (لیهم السلام) برای انتخاب همسر به آن توجه
شده است می توان به رفتار نیکو و ادب همسر و خوش اخلاقی اشاره نمود. در
روایات درباره انتخاب شوهر به سه صفت دیانت، اخلاق و امانت تأکید شده است و
همچنین ذکر شده که از نظر اسلام اهمیت انتخاب زن پیش از اهمیت انتخاب شوهر
است؛ زیرا تأثیر زن در تربیت فرزند بیش از مرد است.
از دیگر روش های زمینه ساز پیش از تولد در سیره پیامبر اکرم (صلی الله علیه
و آله و سلم) و اهل بیت (علیهم السلام) آداب معاشرت و روابط صحیح و سالم
پدر و مادر در خانواده است. روابط درست والدین علاوه بر اینکه الگوی سالم
معاشرت در برابر فرزندان است موجب می شود فرزندان برای والدین احترام قائل
شوند. یکی از مهم ترین روش های معاشرت شیوه مباشرت والدین است که رعایت
آداب مباشرت نقش و تأثیر بسزایی در فرزندان می گذارد. این آداب در کتاب های
اخلاقی ای چون حلیه المتقین مجلسی ذکر شده است که به برخی از آنها و آثار
مادی و معنوی آنها در این مبحث اشاره شد. و همچنین از نتایج آداب معاشرت
صحیح در قالب احادیث و روایات، به آثار ظاهری و معنوی متعددی اشاره شده
است.
پی نوشت ها :
1. برای آگاهی از این آداب ر. ک: طبرسی، 1412، ص 218؛ کلینی، 1365؛ ج 5، ص 499 و حلیه المتقین مجلسی.
منبع: کتاب سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (ع)