دانستنی های علمی
خوردن ماست همراه با غذا هرگز توصیه نمی شود آیا می دانید که در قدیم، ماست به عنوان میان وعده مصرف می شده است! امروزه در اکثر سفره ما ایرانیان، ماست همراه غذا مصرف می شود و متاسفانه مردمان امروزی، بدون آن که از خوب و بد بودن آن آگاه باشند، آن را به این شکل مصرف و کودکان خود را نیز به خوردن آن تشویق کرده و آنان را نیز به این رویه اشتباه عادت می دهند و ناخواسته به مرور زمان بر بیماری ها و مشکلات خود و خانواده شان می افزایند و هرگز نمی فهمند که چوب ندانم کاری های خودشان را می خورند. باید بدانیم که خوردن ماست همراه با غذا هرگز توصیه نمی شود، زیرا مخلوطی که ماست همراه غذاهای پختنی به ویژه غذاهای گوشتی تولید میکند، مخلوط سالمی نمی باشد. ماست را در قدیم همراه غذا نمی خورند، بلکه به صورت میان وعده مصرف می شده است. داخل ماست دانه هایی مانند گردو، کشمش، بادام زمینی، پسته و فندق را می ریختند و به صورت عصرانه یا چاشت به عنوان میان وعده میل می کردند. با این کار اثر بدی که ماست همراه با غذا، در تولید مخلوط نا سالم دارد از بین می رود (چرا که با فاصله از غذا مصرف می گردد)، و بعد سردی ماست نیز گرفته می شود. برای بچه ها و سالمندان خوردن ماست به صورت تکمیلی توصیه می گردد. بیشتر بچه ها ی امروزی ماست را خیلی دوست دارند، لذا به جای دادن ماست همراه غذا به کودکان، توصیه می گردد ماست به همراه دانه های خوراکی به صورت میان وعده یا حتی در برخی مواقع به عنوان غذا (بدون این که در کنار آن غذای پختنی دیگری مصرف شود) با مقداری نان سنگک خورده شود. حتی می توان با کمی دم کرده زعفران هم سردی ماست را گرفت و هم آن را رنگی کرد تا برای کودکان جذاب تر گردد. آب لبوی پخته شده نیز برای جذاب کردن رنگ ماست پیشنهاد می شود. > تذکر: - خوردن ماست با سرکه (ترشیجات) یا آبلیمو در دراز مدت باعث لک های پوستی می شود. - خوردن ماست با ماهی آن هم در یک شب زمستانی با توجه به این که هر دوی این خوراکها سرد هستند و طبیعت زمستان و شب نیز هر دو سرد می باشند، افراد مخصوصاً سالمندان را که طبیعت سنی آنان نیز سرد است در هنگام خواب (که آن هم دارای طبیعت سرد است)، مستعد یک سکته مغزی می کند . |
سه شنبه 8/9/1390 - 9:28
ازدواج و همسرداری
روزی زنی روستائی که هرگز حرف دلنشینی از همسرش نشنیده بود، بیمار شد شوهر او که راننده موتور سیکلت بود و از موتورش براى حمل و نقل کالا در شهر استفاده مىکردبراى اولین بار همسرش را سوار موتورسیکلت خود کرد. زن با احتیاط سوار موتور شد و از دست پاچگی و خجالت نمی دانست دست هایش را کجا بگذارد که ناگهان شوهرش گفت: مرا بغل کن. زن پرسید: چه کار کنم؟ و وقتی متوجه حرف شوهرش شد ناگهان صورتش سرخ شد با خجالت کمر شوهرش را بغل کرد و کم کم اشک صورتش را خیس نمود. به نیمه راه رسیده بودند که زن از شوهرش خواست به خانه برگردند، شوهرش با تعجب پرسید: چرا؟ تقریبا به بیمارستان رسیده ایم. زن جواب داد: دیگر لازم نیست، بهتر شدم. سرم درد نمی کند. شوهر همسرش را به خانه رساند ولى هرگز متوجه نخواهد شد که گفتن همان جمله ى ساده ى "مرا بغل کن" چقدر احساس خوشبختى را در قلب همسرش باعث شده که در همین مسیر کوتاه، سردردش را خوب کرده است عشق چنان عظیم است که در تصور نمی گنجد فاصله ابراز عشق دور نیست ،فقط از قلب تا زبان کافی است که حرف های دلتان را بیان کنید |
سه شنبه 8/9/1390 - 9:26
داستان و حکایت
اومد پیشم حالش خیلی عجیب بود فهمیدم با بقیه فرق میکنه گفت :حاج آقا یه سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه گفتم :چشم اگه جوابشو بدونم خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم گفت: من رفتنی ام!
گفتم: یعنی چی؟ گفت: دارم میمیرم گفتم: دکتر دیگه ای رفتی، خارج از کشور؟ گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاری نمیشه کرد. گفتم: خدا کریمه، انشاله که بهت سلامتی میده
با تعجب نگاه کرد و گفت: اگه من بمیرم یعنی خدا کریم نیست؟ فهمیدم آدم فهمیده ایه و نمیشه سرش كلاه گذاشت گفتم: راست میگی، حالا سوالت چیه؟ گفت: من از وقتی فهمیدم دارم میمیرم خیلی ناراحت شدم از خونه بیرون نمیومدم کارم شده بود تو اتاق موندن و غصه خوردن تا اینکه یه روز به خودم گفتم تا کی منتظر مرگ باشم خلاصه یه روز صبح از خونه زدم بیرون مثل همه شروع به کار کردم
اما با مردم فرق داشتم، چون من قرار بود برم و انگار این حال منو کسی نداشت خیلی مهربون شدم، دیگه رفتارای غلط مردم خیلی اذیتم نمیکرد با خودم میگفتم بذار دلشون خوش باشه که سر من کلاه گذاشتن
آخه من رفتنی ام و اونا انگار موندنی سرتونو درد نیارم من کار میکردم اما حرص نداشتم بین مردم بودم اما بهشون ظلم نمیکردم و دوستشون داشتم ماشین عروس که میدیم از ته دل شاد میشدم و دعا میکردم
گدا که میدیدم از ته دل غصه میخوردم و بدون اینکه حساب کتاب کنم کمک میکردم
مثل پیر مردا برای همه جوونا آرزوی خوشبختی میکردم الغرض اینکه این ماجرا منو آدم خوبی کرد و مهربون شدم حالا سوالم اینه که من به خاطر مرگ خوب شدم و آیا خدا این خوب شدن منو قبول میکنه؟
گفتم: بله، اونجور که میدونم و به نظرم میرسه آدما تا دم رفتن خوب شدنشون واسه خدا عزیزه
آرام آرام خدا حافظی کرد و تشکر، وقتی داشت میرفت گفتم: راستی نگفتی چقدر وقت داری؟
گفت: معلوم نیست بین یک روز تا چند هزار روز!!! یه چرتکه انداختم دیدم منم تقریبا همین قدرا وقت دارم. با تعجب گفتم: مگه بیماریت چیه؟ گفت: بیمار نیستم! گفتم: پس چی؟ گفت: فهمیدم مردنیم، رفتم دکتر گفتم: میتونید کاری کنید که نمیرم گفتن:نه گفتم: خارج چی؟ و باز گفتند : نه! خلاصه حاجی
مارفتنی هستیم وقتش فرقی داره مگه؟ باز خندید و رفت و دل منو با خودش برد
بدان و آگاه باش که تو شایسته و از نیک ترین مهربانان هستی و بگو برای آنان که یادشون رفته ما رفتنی هستیم ...
حرص می زنند و دیگران را می آزارند ...
پنج شنبه 19/8/1390 - 0:19
اخبار
یک مرد جوان روس که قرار بود با تشخیص سرطان ریه تحت عمل جراحی قرار بگیرد، پزشکان را شگفت زده کرد. آرتیوم سیدورکین 28 ساله که در جمهوری اودمورتیا در حوالی مرکز روسیه زندگی میکند، از مدتها پیش احساس درد در سینه داشت و به تدریج سرفههای خلط دار خونی هم پیدا کرده بود. بعد از انجام رادیو گرافی، پزشکان مرکز انکولوژی(سرطان شناسی ) تقریبا مطمئن بودند که آرتیوم مبتلا به نوعی از سرطان در حال رشد است و بهتر است هرچه زودتر تحت عمل جراحی قرار گیرد. در حالیکه آنچه که در حال رشد بوده یک جوانه درخت صنوبر بوده است. طول شاخه صنوبر حدود 5 سانتی متر بود. احتمالا دانه آن در اثر تنفس داخل ریه آرتیوم شده و بدن آرتیوم نتوانسته آن را دفع یا جذب کند و صنوبر با استفاده از محیط گرم و مرطوب ریه آرتیوم رشد کرده و به تدریج سبب بروز علائم درد و خلط خونی شده است.
خود آرتیوم این موضوع را اصلا جالب نمی داند . او میگوید:«راستش را بخواهید، من اصلا در این مدت احساس نمی کردم یک جسم خارجی در بدن خود حمل میکنم یا حتی احساس نمیکردم که چیزی در حال رشد کردن است، فقط میتوان بگویم آن خیلی درد ایجاد میکرد».
سه شنبه 25/8/1389 - 1:33
بیماری ها
این فصل، فصل سرماخوردگیه. درسته که بعضی وقتها از طریق ویروس به ما منتقل می شه و چاره ای نیست که تا پایان عمر ویروس صبر کنیم ولی یه راه هایی هم وجود داره که می شه شدتش رو کمتر کرد. این روزها یه سرماخوردگی ویروسی اومده که با سرفه همراهه. واقعا که آدم رو خفه می کنه. من یه راه کاهش سرفه رو بهتون می گم، بقیه اش رو شما لطف کنید و به ما بگید ! همونطور که شنیده اید، شلغم هرچقدر که مزه نداره، خاصیت داره. مثل پنی سیلین عمل می کنه. برای از بین بردن سرفه، روزی دو سه بار شلغم بار بذارید و گرم گرم میل کنید. مخصوصاً شب موقع خواب بخورید و با کسی صحبت نکنید (!) و بخوابید. روی ظرف شلغم اگه بخور هم بدید که خیلی خوبه. باعث باز شدن مخاط بینی و سینه می شه. یه راه دیگه هم هست. یه دونه شلغم رو بردارید و سر و تهش رو بزنید. از سرش به اندازه یه کلاه بردارید و توش رو با قاشق چایخوری خالی کنید. مواظب باشید تهش سوراخ نشه. یه جوری خالیش کنید که یه لایه نازک تهش بمونه. بعد، حدود یه قاشق غذاخوری توش عسل بریزید. سرش رو خالی بذارید. سپس شغلم حاوی عسل رو توی یه استکان طوری قرار بدید که به ته استکان نرسه. یعنی به بدنه استکان گیر کنه. چند ساعت صبر کنید. ( مثلاً یه شب تا صبح) ملاحظه می کنید که اولا حجم عسل زیاد شده ( به خاطر آب انداختن شلغم ) و نکته مهم اینکه ته استکان، یه مایعی جمع شده از ترکیب آب شلغم و عسل. همون یه قاشق جمع شده ته استکان، خیلی برای سرفه ها مفیده . همون یه قاشق رو نوش جان کنید.
سه شنبه 25/8/1389 - 1:30
بیماری ها
بیماری پوكی استخوان كه طی آن استخوانها نرمتر شده و به سادگی ترك میخورند، یك عارضه مختص دوران سالمندی نیست، بلكه عادات تغذیهای نامناسب موجب شده كه جمعیت جوانان نیز بیش از گذشته با این بیماری دست به گریبان هستند و این روند رو به افزایش است به گزارش ایسنا، در حالی كه اكثر ما فكر میكنیم استخوانها قویترین و سختترین بافت بدن مان هستند، اما باید این واقعیت را دانست كه به مرور زمان استخوانها هم كیفیت خود را از دست میدهند و از استحكامشان كاسته میشود.
بررسیها نشان میدهد: بیماری پوكی استخوان كه طی آن استخوانها نرمتر شده و به سادگی ترك میخورند، یك عارضه مختص دوران سالمندی نیست، بلكه عادات تغذیهای نامناسب موجب شده كه جمعیت جوانان نیز بیش از گذشته با این بیماری دست به گریبان هستند و این روند رو به افزایش است.
در این مقاله كه در سایت تخصصی دنیس داوسان منتشر شده به چند خوردنی اشاره شده كه میتوان با مصرف آنها استخوانها را تقویت كرده و دست كم پوكی استخوان را به تعویق انداخت.
اولین و مهمترین ماده خوراكی محكم كننده استخوانها، «شیر» است. به همین خاطر است كه مادرتان دائم توصیه میكند روزانه یك لیوان شیر بنوشید. شیر منبع حیاتی از كلسیم و همچنین ویتامین D است.
متخصصان تغذیه میگویند: هر چند سایر فرآوردههای لبنی مانند پنیر و بستنی هم گزینههای خوبی هستند، اما با وجود دارا بودن كلسیم اغلب آنها فاقد ویتامین D هستند. به علاوه اگر لبنیات كم چرب را انتخاب كنید، از تمام مزایای تغذیهای آنها بهرهمند خواهید شد.
مورد بعدی دانهها و مغز خشكبار هستند، هیچ وقت خاصیت مغز خشكبار را دست كم نگیرید. دانههایی مثل تخمه كدو حلوایی سرشار از منیزیم است كه به متابولیسم كلسیم كمك میكند.
سایر مغزها نیز مثل بادام و پسته باید مصرف شوند. خوردنی بعدی كه بسیار توصیه میشود «مغزگردو» است كه به دلیل اهمیت آن جداگانه مطرح شده است. مغز گردو سرشار از اسید چرب امگا ـ سه است كه مزایای فراوانی دارد. همچنین حاوی اسید «آلفا لینولیئك» است كه استخوانها را تقویت میكند.
مورد آخر و البته حائز اهمیت «هویج» است. هویج سرشار از «آلفا كاروتن»، «بتا كاروتن» و «بتا كریپتوكسانتین» است كه به صورت خام و در سالاد باید از آنها مصرف كنید، چون در تقویت استخوانها موثر است
سه شنبه 25/8/1389 - 1:20
ورزش و تحرک
جلوی تلویزیون دمبل بزنید. اگر صبحها عادت به دیدن تلویزیون دارید، یک وزنه بردارید و هر بار که آگهی تبلیغاتی پخش میشود دمبل بزنید. همین حرکات کم و کوتاه نتایج شگرفی در دراز مدت دارند.دفتر آموزش و ارتقای سلامت وزارت بهداشت اعلام کرد: با هر بار خندیدن، دیافراگم 100 حرکت انجام میدهد که مساوی 10 دقیقه انجام ایروبیک است. همچنین راه رفتن هنگام صحبت با تلفن همراه روزی 10 دقیقه به تحرک افراد اضافه میکند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی وزارت بهداشت، دفتر آموزش و ارتقای سلامت وزارت بهداشت، علاوه بر این، خندیدن محرک متابولیسم و شادی بخش بوده و نوعی ورزش محسوب می شود. بنابراین گزارش این دفتر با اعلام اینکه تحرک داشتن در تمام طول روز، کلید سلامت عمومی و کاهش وزن است، توصیههای ساده برای کاهش وزن را چنین برشمرد:1- حین صحبت کردن قدم بزنید. این قانون را برای خود تصویب کنید که هر بار تلفن همراه یا منزل شما، زنگ میخورد در حین صحبت کردن در خانه قدم بزنید. به این ترتیب روزی 5 تا 10 دقیقه به تحرکتان افزوده میشود.2- به جای فرستادن نامه به دوستان و اقوام، به دیدن آنها بروید. بررسی ها نشان داده است کسانی که به جای رفتن و ملاقات کردن دوستانشان، به آنها نامه میفرستند یا زنگ میزنند،( طی 10 سال 5 کیلو )به وزنشان اضافه می شود.3- جلوی تلویزیون دمبل بزنید. اگر صبحها عادت به دیدن تلویزیون دارید، یک وزنه بردارید و هر بار که آگهی تبلیغاتی پخش میشود دمبل بزنید. همین حرکات کم و کوتاه نتایج شگرفی در دراز مدت دارند.4- قدمشمار در دست بگیرید. یک قدمشمار در دست بگیرید و میزان قدمهایی که در طول روز برمیدارید را محاسبه کنید، به این ترتیب زندگی خود را به سادگی به دو قسمت تقسیم میکنید: بخش فعال و بخش غیرفعال. محاسبه کنید کدام بخش از زندگی شما بخش وسیعتری را به خود اختصاص داده است. با برداشتن قدمهای بیشتر، کالری بیشتری از دست میدهید و سلامت عمومی و سلامت قلب و عروق خود را تضمین میکنید.5- در منزل زمان استفاده از کامپیوتر، روی یک توپ بزرگ نشسته کار کنید. به این ترتیب ماهیچهها و پاهای شما برای حفظ تعادل مجبورند بیشتر فعالیت کنند.6- در محل کار یک لیوان کوچک داشته باشید. وقتی لیوان شما کوچک باشد مجبورید برای خوردن آب یا چایی، چند مرتبه از روی صندلی بلند شوید و مسافتی را بپیمایید.7- کالری مصرفی را محاسبه کنید. برخی دستگاهها مثل قدمشمار وجود دارد که با محاسبه میزان مسافت و سرعت حرکت، میزان کالری مصرفی را مشخص میکند. این دستگاهها میتوانند مشوق خوبی برای شما باشند.8- اگر کار شما به گونهای است که نمیتوانید به اندازه کافی تحرک داشته باشید، سعی کنید زمان تحرک خود را به 2 قسمت در روز تقسیم کنید. مثلا " نیم ساعت صبح و نیم ساعت بعدازظهر این کار را انجام دهید. بررسیها نشان داده این کار سبب تحریک بهتر متابولیسم میشود.9- بخندید. آیا میدانستید برای هر خنده، دیافراگم 100 حرکت انجام میدهد که مساوی 10 دقیقه انجام ایروبیک است. خندیدن محرک متابولیسم و شادی بخش است. پس بیدلیل هم که شده کمی بخندید.10- ایستاده کار کنید. سعی کنید هر چند ساعت یکبار، 10 دقیقه ایستاده کار کنید. به این ترتیب هم سلامت کمرتان تضمین میشود و هم کالری بیشتری میسوزانید.11- اندامها را تکان دهید. وقتی پشت میز کارتان هستید سعی کنید پاها، دستها، انگشتان، مچ و ... را تکان دهید. این کار به سوزاندن بیشتر کالری کمک میکند.
سه شنبه 25/8/1389 - 1:18
بیماری ها
سالها یکی پس از دیگری میگذرند و کلیه های ما خون ما را با دفع نمک ، سم و هر گونه شیء ناخواسته که وارد بدن ما میشود فیلترمیکنند. با گذشت زمان ، نمک تجمع می یابد و این نیاز به تمیز کردن توسط عملیات نظافتی دارد. چگونه می خواهیم بر این مشکل غلبه کنیم؟
بسیار آسان است ، اول یک دسته جعفری را برداشته و تمیز بشویید
سپس آن را در تکه های کوچک بریده و آن را در یک قابلمه بریزید و با آب تمیز به مدت ده دقیقه بجوشانید و بگذارید سرد شود و سپس فیلترش کنید و آن را در یک بطری تمیز ریخته و در داخل یخچال بگذارید تا خنک شود. با نوشیدن یک لیوان روزمره شما متوجه خواهید شد که تمام نمک و دیگر سموم انباشته شده در کلیه شما خارج میشود. هنگام ادرار کردن هم شما متوجه تفاوتی خواهید شد که شما هرگز قبلا احساس نکرده اید چهارشنبه 17/6/1389 - 22:39
طنز و سرگرمی
زن وشوهری بیش از ۶۰ سال با یکدیگر زندگی مشترک داشتند. آنها همه چیز را به طور مساوی بین خود تقسیم کرده بودند. در مورد همه چیز با هم صحبت می کردند و هیچ چیز را از یکدیگر مخفی نمیکردند مگر یک چیز:یک جعبه کفش در بالای کمد پیرزن بود که از شوهرش خواسته بود هرگز آن را باز نکند و در مورد آن هم چیزی نپرسد.در همه ی این سالها پیرمرد آن را نادیده گرفته بود و در مورد جعبه فکر نمی کرد. اما بالاخره یکروز پیرزن به بستر بیماری افتاد و پزشکان از او قطع امید کردند…در حالی که با یکدیگر امور باقی را رفع رجوع می کردند پیرمرد جعبه کفش را از بالای کمد آورد و نزد همسرش برد. پیرزن تصدیق کرد که وقت آن رسیده که همه چیز را در مورد آن جعبه به شوهرش بگوید. واز او خواست تا در جعه را باز کند. وقتی پیرمرد در جعبه را باز کرد دو عروسک بافتنی و دسته ای پول بالغ بر ۹۵هزار دلار پیدا کرد. پیرمرد در این باره ازهمسرش سوال کرد.پیرزن گفت:”هنگامی که ما قول و قرار ازدواج گذاشتیم مادر بزرگم به من گفت که راز خوشبختی زندگی مشترک در این است که هیچ وقت مشاجره نکنید. او به من گفت که هر وقت از دست تو عصبانی شدم باید ساکت بمانم و یک عروسک ببافم.”پیرمرد به شدت تحت تاثیر قرار گرفت. تمام سعی خود را به کار برد تا اشک هایش سرازیر نشود. فقط دو عروسک در جعبه بودند. پس همسرش فقط دو بار در طول تمام این سا های زندگی و عشق از او رنجیده بود. از این بابت در دلش شادمان شد.سپس به همسرش رو کرد و گفت:”عزیزم، خوب، این در مورد عروسک ها بود. ولی در مورد این همه پول چطور؟ اینها از کجا آمده؟”پیرزن در پاسخ گفت: ” آه عزیزم، این پولی است که از فروش عروسک ها بدست آورده ام.”
چهارشنبه 17/6/1389 - 22:37
شعر و قطعات ادبی
مدرسه عشق
در مجالی که برایم باقیست
باز همراه شما مدرسه ای می سازیم
که در آن همواره اول صبح
به زبانی ساده
مهر تدریس کنند
و بگویند خدا
خالق زیبایی
و سراینده ی عشق
آفریننده ماست
مهربانیست که ما را به نکویی
دانایی
زیبایی
و به خود می خواند
جنتی دارد نزدیک ، زیبا و بزرگ
دوزخی دارد – به گمانم -
کوچک و بعید
در پی سودایی ست
که ببخشد ما را
و بفهماندمان
ترس ما بیرون از دایره رحمت اوست
در مجالی که برایم باقیست
باز همراه شما مدرسه ای می سازیم
که خرد را با عشق
علم را با احساس
و ریاضی را با شعر
دین را با عرفان
همه را با تشویق تدریس کنند
لای انگشت کسی
قلمی نگذارند
و نخوانند کسی را حیوان
و نگویند کسی را کودن
و معلم هر روز
روح را حاضر و غایب بکند
و به جز از ایمانش
هیچ کس چیزی را حفظ نباید بکند
مغز ها پر نشود چون انبار
قلب خالی نشود از احساس
درس هایی بدهند
که به جای مغز ، دل ها را تسخیر کند
از کتاب تاریخ
جنگ را بردارند
در کلاس انشا
هر کسی حرف دلش را بزند
غیر ممکن را از خاطره ها محو کنند
تا ، کسی بعد از این
باز همواره نگوید:"هرگز"
و به آسانی هم رنگ جماعت نشود
زنگ نقاشی تکرار شود
رنگ را در پاییز تعلیم دهند
قطره را در باران
موج را در ساحل
زندگی را در رفتن و برگشتن از قله کوه
و عبادت را در خلقت خلق
کار را در کندو
و طبیعت را در جنگل و دشت
مشق شب این باشد
که شبی چندین بار
همه تکرار کنیم :
عدل
آزادی
قانون
شادی
امتحانی بشود
که بسنجد ما را
تا بفهمند چقدر
عاشق و آگه و آدم شده ایم
در مجالی که برایم باقیست
باز همراه شما مدرسه ای می سازیم
که در آن آخر وقت
به زبانی ساده
شعر تدریس کنند
و بگویند که تا فردا صبح
خالق عشق نگهدار شما
مجتبی کاشانی(سالک) چهارشنبه 23/4/1389 - 23:30