• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 466
تعداد نظرات : 249
زمان آخرین مطلب : 4167روز قبل
سينمای ایران و جهان

ای احمدیان به نام احمد (ص) صلوات

هر دم به هزار ساعت ودم صلوات

از نور محمدی دلم مسرور است 

پیوسته بگوتو بر محمد(ص )صلوات

 عید بزرگ مبعث رو به همه ی مسلمانان تبریک میگم 

واما....

آنچه باعث شد تا بنده این صفحه را برای بیان این مطلب انتخاب کنم آن بود که چند سالی است که صدا وسیما در روزهای جشن نه تنها برنامه های شاد و مناسب رو برای پخش انتخاب نمیکنه بلکه  از برنامه هایی تکراری و گاها با موضوع های غم انگیز استفاده می کنه

آیا جز این است که در روایت آمده است شیعه کسی است که در شادی اهل بیت شاد ودر اندوه آنان اندوهگین باشد

برای نمونه امشب درسریال کلاه پهلوی که از شبکه 1 پخش شد چندین دقیقه به مراسم تعزیه خوانی پرداخته شد که این در تضاد کامل با مناسبت امروز بود چرا که محرم اعظم مصیبت های ائمه اطهار است ومبعث اعظم اعیاد است

به راستی به نظر شما چرا باید اینگونه باشد؟ آیا مسئولین پخش وبرنامه ریزی صداو سیما نباید زمان پخش برنامه های خود را به گونه ای تنظیم کنند که از این قبیل اتفاقات ایجاد نشود ؟آیا واقعا نمی شد به جای پخش این سریال در این هفته یک سینمایی با مظمون طنز پخش کرد؟(تازه بگذریم از این نکته که در تمام طول این روز تنها نشانه ای که از چنین جشن پرعظمتی دیده شد گلی در کنار صفحه بود و واقعا جای برنامه های اخص این روز در تمامی شبکه ها خالی بود ) 

به امید داشتن برنامه هایی فاخر ومناسب وپر محتوا در تلویزیون 

شنبه 18/3/1392 - 2:46
اهل بیت

به بهانهء هفده روز اقامت حضرت معصومه(س) در بیت النور قم

 

...و به همراه همان ابر که باران آورد

مهربانی خدا در زد و مهمان آورد

باد یک نامهء بی واژه به کنعان آورد

بوی پیراهنی از سوی خراسان آورد

به سر شعر هوای غزلی زیبا زد

دختر حضرت موسی به دل دریا زد

چادرش دست نوازش به سر دشت کشید

دشت هم از نفس چادر او گل می چید

چه بگویم که بیابان به بیابان چه کشید

من به وصف سفرش هیچ به ذهنم نرسید

باور این سفر از درک من و ما دور است

شاعرانه غزلی راهی "بیت النور" است

آمد اینگونه ولی هر چه که آمد نرسید

عشق همواره به مقصود به مقصد نرسید

که اویس قرنی هم به محمد(ص) نرسید

عاقبت حضرت معصومه(س) به مشهد نرسید

ماند تا آینهء مادر دنیا باشد

حرم او حرم حضرت زهرا(س) باشد

صبح شب می شد و شب نیز سحر هفده روز

چشم او چشمه ای از خون جگر هفده روز

بین سجاده ، ولی چشم به در هفده روز

چشم در راه برادر شد اگر هفده روز

روز و شب  پلک ترش روضه مرتب می خواند

شک ندارم که فقط روضهء زینب می خواند.

...........................

سیدحمیدرضا برقعی

چهارشنبه 25/11/1391 - 0:4
اهل بیت
مرحوم شیخ صدوق(ره) نقل کرده است که در دستگیره شمشیر رسول اکرم(ص) این چند جمله نوشته شده بود: «صِلْ مَنْ قطعک و قُلِ الحقَّ و لَوْ عَلیکَ یا علی نَفْسِکَ و أحْسِنْ بِمَنْ أسَاءَ إلیْکَ»


 

آیت‌الله سیدمحمد ضیاءآبادی در کتاب «خاتم انبیا، رحمت بی‌انتها» آورده است: مرحوم علامه مجلسی(ره) از امالی مرحوم شیخ صدوق(ره) نقل کرده است که در دستگیره شمشیر رسول اکرم(ص) این چند جمله نوشته شده بود:

«صِلْ مَنْ قطعک و قُلِ الحقَّ و لَوْ عَلیکَ یا علی نَفْسِکَ و أحْسِنْ بِمَنْ أسَاءَ إلیْکَ»

چه جمله‌های پرمحتوایی، آن هم بر قبضه شمشیر! یعنی اکنون که پیامبر(ص) به قدرت رسیده و شمشیر به دست گرفته است چه باید بکند؟ آیا کارش جنگ و خون‌ریزی و بی‌رحمی است یا رحمت و لطف و کرم؟

از آنجایی که شمشیر هم برای دفع مهاجم و رفع مزاحم است از این رو بر دسته‌اش نوشته شده:

«صِلْ مَنْ قطعک؛ اگر کسی از تو برید، تو به او بپیوند».

او به خانه‌ات نیامد تو به خانه‌اش برو؛ از حالت جویا نشد تو از حال او جویا شو؛ نگو که او نیامد من هم نمی‌روم؛ او از حالم نمی‌پرسد من هم نمی‌پرسم.

«قُلِ الحقَّ و لَوْ عَلیکَ یا عَلی نَفْسِکَ؛ (همیشه و در هر جا) آنچه حق است بگو اگرچه به زیانت تمام شود.

«و أحْسِنْ بِمَنْ أسَاءَ إلیْکَ؛ نیکی کن درباره کسی که به تو بدی کرده است».

خیلی مهم است اگر به کسی که با ما هیچ رابطه‌ای ندارد، نه به ما بدی کرده و نه خوبی، خدمتی کرده و یا مشکلی از او حل کنیم. البته کار خوبی کرده‌ایم؛ اما خیلی کار مهمی انجام نداده‌ایم. زمانی هم که کسی به ما خدمتی کرده و ما هم متقابلاً به او خدمتی می‌کنیم باز هم کار مهمی نکرده‌ایم.

مهم این است که به کسی که به ما بدی کرده، در زندگی ما مشکلی ایجاد کرده و یا چاهی سر راهمان کنده است خوبی کنیم، مشکلش را برطرف و خار را از سر راهش برداریم؛ این است کمال و از مکارم اخلاق است. چرا که الگو و اسوه ما رسول‌الله(ص) فرموده‌اند:

«إنی بعثت لأتمم مکارم الاخلاق»

من آمده‌ام تا مکارم اخلاق را به کمال برسانم.

سه شنبه 10/11/1391 - 23:31
شخصیت ها و بزرگان

خدایا
به من زیستنی عطا کن که در لحظه مرگ
بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم

و مردنی عطا کن که بر بیهودگی اش سوگوار نباشم
بگذار تا آن را من خود انتخاب کنم؛
اما آنچنان که تو دوست داری.
چگونه زیستن را تو به من بیاموز!
چگونه مردن را من خود خواهم آموخت.

شنبه 7/11/1391 - 0:52
اهل بیت

  

عشق رسوایی محض است  كه حاشا نشود

عاشقی با اگر و شاید و اما نشود

شرط اول قدم آن است كه مجنون باشیم

هر كسی در به در خانه ی لیلا نشود

دیر اگر راه بیفتیم، به یوسف نرسیم

سرِ بازار كه او منتظر ما نشود

لذت عشق به این حسِّ بلا تكلیفی ست

لطف تو شاملم آیا بشود؟ یا نشود؟

من فقط رو به روی گنبد تو خم شده ام

كمرم غیر درِ خانه ی تو تا نشود

هر قَدَر باشد اگر دورِ ضریح تو شلوغ

من ندیدم كه بیاید كسی و جا نشود

بین زوّار كه باشم كرمت بیشتر است

قطره هیچ است اگر وصل به دریا نشود

مُرده را زنده كُنَد خوابِ نسیم حرمت

كار اعجاز شما با دَمِ عیسا نشود

امن تر از حرمت نیست، همان بهتر كه

كودكِ گمشده در صحن تو پیدا نشود

بهتر از این؟! كه كسی لحظه ی پابوسیِ تو

نفس آخر خود را بكِشد پا نشود  

دردهایم به تو نزدیك ترم كرده طبیب

حرفم این است كه یك وقت مداوا نشود!

من دخیلِ دلِ خود را به تو طوری بستم

كه به این راحتی آقا گره اش وا نشود

بارها حاجتی آورده ام و هر بارش

پاسخی آمده از سمت تو، الّا نشود

امتحان كرده ام این را حرمت، دیدم كه

هیچ چیزی قسم حضرت زهرا نشود

آخرش بی برو برگرد مرا خواهی كُشت

عاشقی با اگر و شاید و اما نشود

چهارشنبه 4/11/1391 - 16:5
اهل بیت


دست زمانه بار دگر اشتباه كرد

زهری، بهار زندگی ام را تباه كرد

در تار و پود پیكر من رخنه كرده بود

تا مغز استخوان، همه جا طی راه كرد

آتش كشید باغ امید دل مرا

با خنده، شعله های خودش را نگاه كرد

مثل كسوف روز دهم، سوز تشنگی

خورشید پر تلألو رویم، سیاه كرد

حال و هوای ملتهب حجره ی مرا

همرنگ سرخی شفق قتلگاه كرد

.........................

وحید قاسمی

 

يکشنبه 1/11/1391 - 1:41
اهل بیت

بیا و سـر بـه روی سینـه‌ام بگذار، مهدی‌جان

شرر زد بـر درونـم زهـر آتشبـار، مهـدی‌جان

بیـا تـا سیـر بینـم وقـت رفتن، ماه رویت را

که می‌باشد مرا این آخرین دیدار، مهدی‌جان

در ایـام جوانـی سیـر گردیـدم ز جـان خود

ز بس بر من رسیـد از دشمنان آزار، مهدی‌جان

از آن ترسم که بعد از من، تو در تنهایی و غربت

به موج غم گذاری چهره بر دیوار، مهدی‌جان

تـو در ایـام طفلـی بی‌پـدر گشتـی، عزیزِ دل

مرا شـد در جوانـی پـاره قلب زار، مهدی‌جان

از آن می‌سوزم ای نور دو چشم خود، که می‌بینم

تو بهر گریه کردن هـم نداری یار، مهدی‌جان

غـم تـو بیشتـر باشـد ز غم‌هــای پـدر، آری

اگر چه دیـده‌ام من محنت بسیار، مهدی‌جان

تـو بایـد قرن‌ها در پـردۀ غیبت کنـی گریه

بُود هـر روز روزت مثل شامِ تـار، مهدی‌جان

تو باید قرن‌ها چون جد مظلومت علی باشی

به حلقت استخوان باشد، به چشمت خار، مهدی‌جان

بگیر از مرحمت، فردای محشر، دست «میثم» را

که بر جـرم و گناه خود کند اقرار، مهدی‌جان

...................

                                                        استاد سازگار

 

يکشنبه 1/11/1391 - 1:37
اهل بیت

شهادت جانسوز حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) را به همه پیروان و دوستداران آن حضرت و به خصوص به ساحت مقدس امام عصر (ارواحنا له الفدا) تسلیت و تعزیت می گوییم.

امام حسن عسکری (علیه السلام) روز جمعه هشتم ماه ربیع الاول سال 260  هجری، هنگام نماز صبح به شهادت رسیدند. ابن بابویه و دیگران گفته‌اند که معتمد عباسی آن بزرگوار را با زهر شهید نمود.

ابوسهل می‌گوید: "در محضر امام عسکری (علیه السلام) بودم که امام به خادم خود فرمود تا مقداری آب بجوشاند. پس از آنکه آماده شد، مادر حضرت حجت (عج) آن را برای امام (علیه السلام) آورد، همینکه خواست ظرف را به دست آن حضرت بدهد و حضرت بیاشامد،  دست مبارکش لرزید و ظرف به دندانهای پیشین ایشان برخورد کرد. امام ظرف را بر زمین گذاشت و به خادم خود فرمود: "داخل این اتاق می‌شوی و کودکی را به حال سجده می‌بینی، او را نزد من بیاور."

ابوسهل می‌گوید که خادم گفت: "من وارد اتاق شدم؛ ناگاه چشمم به کودکی افتاد که سر به سجده نهاده بود و انگشت اشاره خود را به سوی آسمان بلند کرده بود. به آن بزرگوار،  سلام کردم و آن حضرت پاسخ مرا داد و نماز و سجده را مختصر کرد. پس از پایان نماز، عرض کردم که امام عسکری (علیه السلام) می‌فرماید شما نزد او بروید. در همین هنگام مادر بزرگوارش آمد و دستش را گرفت و نزد پدر برد.

ابوسهل می‌گوید چون آن کودک به محضر امام حسن عسکری (علیه السلام) رسید و  سلام کرد، بر چهره‌ اش نگاه کردم، دیدم که رنگ چهره مبارکش روشنایی و تلالو دارد و موی سرش به هم پیچیده و مجعد و ما بین دندانهایش گشاده است. همینکه امام عسکری (علیه السلام) نگاهش به فرزندش افتاد، گریست و فرمود: "ای سید خاندان خود، مرا آب بده، همانا من به سوی پروردگار خویش می‌روم." آن آقازاده ظرف آب را به دست خویش گرفت و بر دهان پدر گذاشت و او را سیراب کرد. آنگاه امام (علیه السلام) فرمود: "پسرم!، بشارت باد تو را که تویی مهدی و حجت خدا بر روی زمین و تویی پسر و جانشین من و منم پدر تو، و تویی محمد بن الحسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب (علیهم السلام) و پدر توست رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و تویی خاتم ائمه طاهرین و نام تو همنام رسول خدا است. این عهدی است به من از پدرم و پدرهای طاهرین ... و در همان هنگام بود که حضرت امام عسکری (علیه السلام) به شهادت رسید.

 

يکشنبه 1/11/1391 - 1:23
اهل بیت

هر کسی رفت حج بیت الله

بست احرام از برای طواف

یاد آقای سامرا باشد

بین هر ناله و دعای طواف

 

 .................

امام حسن عسکری (ع) در طول عمر پر برکتشان به دلیل زندانی بودن وظلم  ظالمان زمانشان تنها امامی هستند که موفق به زیارت خانه ی خدا نشدند

يکشنبه 1/11/1391 - 1:21
اهل بیت

هر کسی رفت حج بیت الله

بست احرام از برای طواف

یاد آقای سامرا باشد

بین هر ناله و دعای طواف

 

 .................

امام حسن عسکری (ع) در طول عمر پر برکتشان به دلیل زندانی بودن وظلم  ظالمان زمانشان تنها امامی هستند که موفق به زیارت خانه ی خدا نشدند

يکشنبه 1/11/1391 - 1:20
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته