• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 771
تعداد نظرات : 84
زمان آخرین مطلب : 5071روز قبل
شعر و قطعات ادبی

" رابین هود "

کلاهش را کج می گذارد

تا به تمام داروغه های جهان

دهن کجی کند.

این کوتوله

که اهرام را

ازدوش گالیور نگاه می کند،

دست مان را

درحنا می گذارد،

تا مومیایی شود!

پنج شنبه 30/7/1388 - 18:41
شعر و قطعات ادبی

" نگاتیو زرد "

این عکس‌ها

چقدر

بوی باروت نم‌کشیده را دارند...

گسل‌های چین در چین

که مردم‌اش

هنوز هم ،

گندم را

آسیا نکرده

می‌میرند.

...

این طناب ها هنوز هم

بوی جوراب‌های استالین را

دارند.

پنج شنبه 30/7/1388 - 18:41
شعر و قطعات ادبی

" ریتوریک "

کاموای مادر را گربه برد

تا سیسمونی

جوجه گنجشک را

کامل کند،

با این دست و دلبازیها

می‌خواهد

آخر پاییز فراموش مان شود!

من که امسال بدون پُلیور

فقط جوجه ها را شمردم

پنج شنبه 30/7/1388 - 18:40
شعر و قطعات ادبی

" جغرافیای سیاه "

تبر می‌شویم

تا تنها ببینیم

این درختان چند ساله اند...

هر شب

در شومینه‌های خاکستر نشین مان

بودا را هم

به آتش می‌کشیم

تا " نیروانا " را

در زنانگی‌های هند

بی‌هویت کنیم

پنج شنبه 30/7/1388 - 18:39
شعر و قطعات ادبی

" فاضلاب "

باور کنید

اینجا

لوله ترکیده‌است.

چشم‌هایم آب می‌دهد

آب،

شش‌هایم گرفته

غرق هم که شوم

هیچ دستی نم پس نمی‌دهد
!

...

آب قطع شود،

همه جا

خاموش خواهد شد.

پنج شنبه 30/7/1388 - 18:38
شعر و قطعات ادبی

ومن
از تمام دریچه ها
به رد پای دریا پهلو می زنم
نشسته بر سینه ی ساحل...
ماه را
به آغوش می کشم
اما
رها در چشم های موج
حالا نمی توان...

از چشم های تو گریز نتْوان داشت...
که
چشمهایم به تو
افتاده است.

پنج شنبه 30/7/1388 - 18:37
شعر و قطعات ادبی

(۳)

من

گیس‌های تو را

آویزان‌ام...

من

در گیس‌های تو

درد می‌کشم...

ورم کرده

اینجا

چیزی

که کبود مانده

در

دُم اسبی

گیس‌های تو...

من

جا گذاشته‌ام

هنوز

سرانگشتان‌ام را

درد می‌کشد

ورم می‌کند...

دیگر

این چارپایه

دارد

رد می‌شود

این که بیفتد

این منم

افتاده

از لابه‌لای گیس‌های تو...

افتاده

از حلقه‌هایی

که خودم با فته‌ام

تا راحت‌تر درد بکشم!

پنج شنبه 30/7/1388 - 1:33
شعر و قطعات ادبی

(۲)

الان

تویی

این

ایستاده...

پلک کشیده

آویزانی

مژه‌های به هم چسبیده را!

دست و پا

زدن

به گِل می‌کشد

نقاب سیاه‌ات

ختمِ

این چادر را

که جنوبی

به سر

می‌کنی

ایستاده...

اما

صورت‌ات

شیارهاش

خشکیده...

پای برهنه

چرا

دریا را لگد می‌کنی

صدف‌هاش

آویزانِ تو

گردن می‌کشد...

برادرت جامانده

که مانده

سیر نمی‌شود

شکم این همه آب!

سفید می‌شود

دستِ کم

همین چند وجب

مور و موریانه

که بر سرش ریخته

تو

اما

هرچه...

سیاه چشمی و

3/2 از زمین

پیچیده

در شکم‌ات

آماس کرده...

حالا

تویی

این

نشسته

زمین

ایستاده!

پنج شنبه 30/7/1388 - 1:33
شعر و قطعات ادبی

(۱)

...من

پُک نمی‌زنم

اما

هرچه پایین تر می‌رود

شعله می‌کشد

درچشم‌های تو

می‌شود

فندک کشید

وبعد

یواش یواش...

آتش گرفت!

تو را

کشیدنی

نیستی

که دود

حلقه

حلقه

نامزد

می‌شود

انگشت

تری

می‌گیرد

شرجی

هوا

را

آلوده...

بوق

می‌کشد

کسی

جیغ می‌کشد

که کله‌اش

قند

بالا می‌آورد

یواش...یواش

کربن سیاه

شعله می‌کشد

و سرمه‌ی چشمان تو

دود می‌شود!

من

پلک نمی‌زنم

اما...

پنج شنبه 30/7/1388 - 1:28
شعر و قطعات ادبی

بیا مثل مرغان آشفته هجرت کنیم

افق را به مهمانی پونه دعوت کنیم

بیا مثل پروانه های غریب نیاز

به مهتاب شبهای تنهایی عادت کنیم

سه شنبه 28/7/1388 - 22:45
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته