شبی یاد دارم که چشمم نخفت شنیدم که پروانه با شمع گفت که من عاشقم گر بسوزم رواست تو را گریه و سوز باری چراست؟ بگفت ای هوادار مسکین من برفت انگبین یار شیرین من چو شیرینی از من بدر میرود چو فرهادم آتش به سر میرود همی گفت و هر لحظه سیلاب درد فرو میدویدش به رخسار زرد که ای مدعی عشق کار تو نیست که نه صبر داری نه یارای ایست تو بگریزی از پیش یک شعله خام من استادهام تا بسوزم تمام تو را آتش عشق اگر پر بسوخت مرا بین که از پای تا سر بسوخت همه شب در این گفت و گو بود شمع به دیدار او وقت اصحاب، جمع نرفته ز شب همچنان بهرهای که ناگه بکشتش پری چهرهای همی گفت و میرفت دودش به سر همین بود پایان عشق، ای پسر ره این است اگر خواهی آموختن به کشتن فرج یابی از سوختن مکن گریه بر گور مقتول دوست قل الحمدلله که مقبول اوست اگر عاشقی سر مشوی از مرض چو سعدی فرو شوی دست از غرض فدائی ندارد ز مقصود چنگ وگر بر سرش تیر بارند و سنگ به دریا مرو گفتمت زینهار وگر میروی تن به طوفان سپار
جواد چاوشی / کاشف
آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم
یار در خانه و ما گرد جهان می گردیم
بــــاز ای الهه ناز با دل من بســـاز كین غم جانگداز برود ز برم گــــــر دل من نیاسود از گناه تو بود بیا تا ز سر گنهت گذرم بــــاز میكنم دست یاری بسویت دراز بیا تا غم خود را با راز و نیاز ز خاطر ببرم گــــر نكند تیرخشمت دلم را هدف بخدا همچون مرغ پرشور و شعف بسویت بپرم آنكه او به غمت دل بندد چون من كیست؟؟!! ناز تو بیش از این بهر چیست تو الهه نازی، در بزمم بنشین من تو را وفادارم، بیا كه جز این نباشد هنرم این همه بی وفایی ندارد ثمر بخدا اگر از من نگیری خبر نیابی اثرم......!!!
ای گل ناز من نغمه ساز من بی خبر مانده ای از من و راز من ز بوی زلف تو مفتونم ای گل ز رنگ روی تو دل خونم ای گل من عاشق ز عشقت بی قرارم تو چو لیلی و من مجنونم ای گل دل ما بی تو دائم بی قراره به جز آزار مو كاری نداره سرو آزاد من كی كنی یاد من خم شده قامتم شاخ شمشاد من عزیزم از غم و درد جدایی به چشمونم نمونده روشنایی گرفتارم به دام غربت و درد نه یار و همدمی نه آشنایی گل من یار من تویی دلدار من یار من یار من تویی غمخوار من سر راهت نشینوم تا تو آیی در شادی به روی ما گشایی آید روزی به روز ما نشینی ببینی تا چه سخته بی وفایی دل ما بی تو دایم بی قراره به جز آزار مو كاری نداره جان جانان من عشق سوزان من برده ای از نظر عهد و پیمان من بی تو اشكم ز مژگان تر آیه بی تو نخل حیاتم بی بر آیه بی تو در كنج تنهایی شب و روز نشینوم تا كه عمر مو سر آیه
ای عطر نامت جاری بر لب من
روشن تر از ماه، رویت، در شب من
گیسو بیفشان، تا شب سر بگیرد
چهره مپوشان، تا دل پر بگیرد
ای با تو عاشق تر، زیبا تر، دنیا دنیا
بر تشنه کامی ها، جاری شد دریا دریا
باز آی و زیبا کن، دریا کن دل را دل را