تو ماه را
بیشتر از همه دوست میداشتی
و حالا
ماه هر شب
تو را به یاد من میآورد
میخواهم فراموشت كنم
اما این ماه
با هیچ دستمالی
از پنجرهها پاک نمیشود......
تو از حال دلم چه می دانی؟!؟ دلم
سخت می شکند
و تو
آسان عذر می خواهی
عادلانه نیست....
آدمک برفی
می دانم سردت است
همین حالا
جلوی بخاری خود گرمت می کنم
اول دست ها
بعد شانه، شکم، پا
نمی دانم گرمت شده یا نه
کجایی
آدمک برفی کجایی؟
این بار تو بگو که دوستت دارم
نترس
من آسمان را
گرفته ام که به زمین نیاید
می دانی تنهایی کجایش درد دارد؟؟؟
انکارش!!