• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 586
تعداد نظرات : 114
زمان آخرین مطلب : 5052روز قبل
بیماری ها
نویسنده:مهندس مهدی کرابی




انسان با استفاده از روش های مختلف درجه حرارت بدن خود را در محدوده 37درجه سانتی گراد حفظ می نماید. هرگونه اختلال در آن منجر به افزایش یا کاهش درجه حرارت مرکزی بدن شده که دراین شرایط اعضای مختلف بدن در ارایه وظایف خود ناتوان می شوند. حفظ درجه حرارت بدن در محدوده طبیعی توسط عوامل دافع حرارت تنظیم می شود. هر فردی می تواند از طریق تعریق تا یک لیتر آب در هر ساعت از دست دهد و همراه با آن گرمای اضافی را نیز دفع نماید.

بدن چگونه گرمای تولید شده را حفظ می کند؟

حدود 80تا85درصد گرمای بدن از راه پوست دفع می شود .کاهش درجه حرارت پوست به از دست رفتن بیشتر گرمای بدن منجر می شود.
دربرخورد با محیط گرم و افزایش درجه حرارت داخلی بدن عروق خونی پوست گشاد شده و خون بیشتری به پوست می رسد و در نتیجه گرمای بیشتری از بدن دفع می شود و بالعکس در شرایط سرما و کاهش درجه حرارت داخلی بدن عروق خونی پوست تنگ شده و خون کمتری به پوست می رسد و گرما دربدن حفظ می شود. آسیب های ناشی از گرما یکی از شایع ترین مراجعه های اورژانسی است. در فصل تابستان و مناطق گرم کشور مثل خوزستان، سیستان و بلوچستان و...و یا در موسم حج در عربستان افراد دچار گرمازده بسیار به چشم می خورند.
ورزشکاران، کارگران ساختمانی، کارگران نانوایی و افراد مسن و بیماران مبتلا به بیماریهای قلبی و عروقی افراد چاق بچه های کم سن و سال و... درخطر گرما زدگی قرار دارند.
گرما و رطوبت فراوان با فعالیت زیاد و عدم استفاده از مایعات و تامین آب و نمک ازدست رفته بدن زمینه ساز گرمازدگی هستند. آسیب های ناشی از گرما در سه گروه قرار می گیرند. خستگی گرمایی حمله گرمایی گرفتگی عضلانی.

خستگی گرمایی

شایع ترین شکل آسیب ناشی از گرما است و در اثر فعالیت زیاد در محیط بسیار گرم ایجاد می شود. در نتیجه تعریق فراوان و از دست رفتن آب و نمک حجم خون کاهش یافته و اعضای مهم بدن مانند مغز و قلب و ریه ها تحت تاثیر قرار می گیرند

علایم و نشانه های خستگی گرمایی

سردرد ،سرگیجه، ضعف شدید، تهوع و گاهی استفراغ تعریق شدید بی اشتهایی ،خستگی ،اسهال، اختلال هوشیاری، گشاد شدن مردمک ها، نبض تند و ضعیف، تندی نفس،رنگ پریدگی وسردی پوست، گرفتگی عضلانی و اشکال در راه رفتن .

حمله گرمایی

حمله گرمایی یک اورژانس تهدید کننده زندگی بوده و در 20تا70درصد موارد به مرگ افراد مبتلا به گرما زدگی منجر می شود. این حادثه زمانی اتفاق می افتد که راه های دفع گرما از بدن نتوانند به اندازه کافی گرما دفع کرده وبدن را خنک کنند . با توجه به این که در نیمی از بیماران امکان تعریق نیز وجود ندارد در نتیجه دمای بدن به شدت بالا می رود که موجب آسیب های سلول های مغزی شده و خطر مرگ را در پی دارد . حمله گرمایی عمدتاً درهوای بسیار گرم همراه با رطوبت بالا ایجاد می شود.

علایم و نشانه های حمله گرمایی

سردرد، سرگیجه ،بی قراری ،دمای بالاتر از 40درجه سانتی گراد،پوست خشک و قرمز(عمدتاً خشک)، نبض تند و ضعیف، تنگ شدن مردمک ها ،تندی نفس ،خشکی دهان، تهوع، استفراغ، بی اشتهایی ،ضعف عمومی، لرزش بدن، کاهش نسبی فشار خون و در موارد شدید تشنج و کاهش سطح هوشیاری .

نکته

خستگی گرمایی شایع تر از حمله گرمایی است و در صورت عدم تشخیص و درمان صحیح خستگی گرمایی امکان بروز حلمه گرمایی وجود دارد .

تفاوت های خستگی گرمایی و حمله گرمایی

دو تفاوت عمده وضعیت پوست ودرجه حرارت است . در حمله گرمایی پوست برافروخته و در لمس داغ است ولی در خستگی گرمایی پوست مرطوب رنگ پریده و سرد است. دمای بدن درحمله گرمایی می تواند به بالاتر از 41برسد ولی در خستگی گرمایی معمولاً در محدوده طبیعی است.

گرفتگی عضلانی

درنتیجه از دست رفتن مقادیر زاید نمک به دلیل تعریق فراوان و مصرف آب زیاد فرد گرمازده دچار گرفتگی عضلانی در عضلات بازو ،ساق پا و شکم می شود . برای بروز گرفتگی عضلانی نیازچندانی به هوای بسیار گرم نیست و آن چه مهم است اختلال در تعادل آب و نمک است.

علایم ونشانه های آن عبارت اند از:

گرفتگی و درد عضلات (شکم درد)،سرگیجه،خستگی فراوان ،تهوع و استفراغ و سطح هوشیاری طبیعی.

اقدامات ضروری

گرما زدگی را بلافاصله با سرد کردن بدن درمان کنید.
-فرد گرمازده را به محل خنک وسایه منتقل کنید.
-به وضعیت تنفس گردش خون و علایم حیاتی فرد گرمازده توجه کنید .
-لباس های شخص گرمازده را خارج کنید. لباس های خیس مانع از دفع گرما از بدن می شود.
-کیسه آب یخ و یا حوله مرطوب روی سر و بدن فرد گرمازده قرار دهید.
-در صورت عدم دسترسی از ملافه یا حوله خیس جهت سرد کردن فرد گرمازده استفاده کنید.
-تا رسیدن درجه حرارت بدن به زیر 38درجه عمل سرد کردن بدن فرد گرمازده را ادامه دهید .
-درصورت دسترسی به فرد اکسیژن کافی بدهید.
-سروشانه بیمار را بالاتر قرار دهید.
-در موارد خفیف گرمازدگی(خستگی گرمایی)خنک کردن فرد گرمازده و تجویز مایعات در بسیاری از موارد به بهبودی منجر می شود. هر15دقیقه نصف لیوان آب حاوی نصف قاشق چای خوری نمک به فرد بدهید و بعد از یک ساعت بر حسب وضعیت و تمایل به مصرف مایعات توسط فرد تنظیم شود.

چند نکته

-هرگز به این بیماران صرفاً قرص نمک تجویز نشود.
-هرگزعضلات دچارگرفتگی را ماساژندهید
-بعد ازکاهش درجه حرارت فر از او به مدت 2تا3روز در جای خنک مراقبت کنید.
-سرعت عمل بسیار مهم است. هرچه زودتر اقدامات درمانی صحیح شروع شود چه احتمال بروز عوارض مغزی جبران ناپذیرکمتر می شود.
منبع:نشریه تغذیه و سلامتی ،شماره 75
پنج شنبه 1/11/1388 - 14:14
بیوگرافی و تصاویر بازیگران






 

مواد لازم :

شاه توت :450 گرم
شکر :3 قاشق سوپخوری و100گرم
شیر :150 میلی لیتر
ماست :300 گرم
خامة فرم گرفته :به دلخواه

نکته:

قبل از اینکه مواد را داخل دستگاه بستنی ساز بریزید خامه ی فرم گرفته را نیز با مواد مخلوط کنید.

طرز تهیه :

شاه توت را با 100 گرم شکر مخلوط کنید . 3 ساعت در یخچال قرار دهید تا آب بیندازید؛ یعنی باید در حدود 300 میلی لیتر آب داشته باشد.
سپس آب شاه توت را روی حرارت قرار دهید تا بجوشد و به 150 میلی لیتر کاهش پیدا کند.
در ظرفی جداگانه شیر و شکر را با هم مخلوط کنید وروی حرارت قرار دهید تا شکر ذوب شود. بعد مواد را از روی حرارت بردارید و کنار بگذارید تا خنک شود.
همه مواد را با هم مخلوط کنید و در دستگاه بستنی ساز بریزید تا غلیظ شود. سپس مواد را یک شب در فریزر نگه دارید تا کاملاً ببندد.
در صورت نداشتن دستگاه بستنی ساز مواد را در داخل فریزر قرار دهید و بعد از هر 15 دقیقه با دور کند همزن بزنید و مجدداً داخل فریزر قرار دهید تا بستنی غلیظ شود.

 

منبع: نشریه هنر آشپزی،شماره 34
پنج شنبه 1/11/1388 - 14:12
بیوگرافی و تصاویر بازیگران






مواد لازم :

پنیر خرد شده :یک و نیم پیمانه
روغن زیتون :1 قاشق غذاخوری
آب لیمو:1 قاشق غذاخوری
نعنای خشک :2 قاشق غذاخوری
خمیر پیراشکی :به میزان لازم
زرده تخم مرغ:1 عدد

طرز تهیه :

فر را با حرارت 220درجه سانتیگراد گرم کنید . سینی فر را چرب کنید و کنار بگذارید. پنیر خرد شده را با روغن زیتون ، آب لیمو و نعنای خشک مخلوط کنید.
خمیر پیراشکی را به گلوله هایی با اندازه ی توپ تنیس تقسیم کنید.
هر گلوله از خمیر را کف دست پهن کنید و به اندازه 2 قاشق چایخوری از مخلوط آماده شده وسط خمیر بگذارید و از قسمت وسط به هم بچسبانید ، ولی دقت کنید دو طرف کناره باز باشد. پیراشکی ها را با فاصله ی یک سانتیمتر در سینی چرب شده بچینید و با قلموی مخصوص ، زرده تخم مرغ را روی پیراشکی بمالید.
سینی فر را 20 دقیقه کف فر قرار دهید ،بعد از 20 دقیقه ، سینی را 5 دقیقه دیگر روی آخرین پنجره ی فر به طرف بالا بگذارید تا روی آن نیز طلایی شود.
منبع: نشریه هنر آشپزی،شماره 34
پنج شنبه 1/11/1388 - 14:11
دانستنی های علمی






هله‌هوله اصطلاحی است که ما درباره خوراکی‌هایی که بین‌وعده‌های غذایی به صورت تفننی می‌خوریم، به کار می‌بریم. اگرچه اصطلاح هله‌هوله در وهله اول، آدم را یاد بچه‌ها می‌اندازد ولی بزرگسالان هم به اندازه آنها به هله‌هوله علاقه نشان می‌دهند و بابتش پول خرج می‌کنند. اگر می‌خواهید بدانید هله‌هوله‌های خوشمزه چه فواید و مضراتی دارند و از نظر علم تغذیه، این خوراکی‌ها کجای برنامه غذایی ما قرار می‌گیرند، این مقاله را بخوانید.
شاید بهتر باشد اول بدانیم هله‌هوله اصلا یعنی چه؟ دکتر سعید حسینی، متخصص تغذیه و رژیم درمانی و عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران، در جواب این سوال می‌گوید: «ما اصطلاح پزشکی خاصی نداریم که با هله‌هوله مترادف باشد ولی منظور از هله هوله، عموما تنقلاتی است که در سوپرمارکت‌ها وجود دارد مانند انواع چیپس، پفک، شکلات، بستنی و... اگرچه به نظر می‌رسد که مصرف‌کننده این محصولات عمدتا بچه‌ها هستند ولی بزرگسالان هم سهم عمده‌ای از این خوراکی‌ها را مصرف می‌کنند؛ به خصوص وقتی که دچار اضطراب و هیجانات می‌شوند؛ مثلا هنگام تماشای فوتبال یا دیدن فیلم سینمایی به خوردن این محصولات روی می‌آورند. خوردن چیزهای شیرین مثل شکلات هم یکی از راه‌های برون‌رفت از هیجانات و خلاص شدن از کلافگی است که اغلب موجب روی آوردن بزرگسالان به هله‌هوله می‌شود. در واقع، یکی وقتی عصبی می‌شود پایش را تکان می‌دهد، یکی ناخنش را می‌جود و یکی دیگر هم چیپس و پفک می‌خورد!»
اما بچه‌ها که هیجان و استرسی ندارند پس دلیل استقبال زیادشان از هله‌هوله چه می‌تواند باشد؟ این طور که دکتر حسینی می‌گوید، مهم‌ترین دلیل اشتیاق بچه‌ها به این تنقلات، شکل ظاهری و بسته‌بندی‌های پرزرق و برق آنهاست: «ببینید؛ بچه‌ها چون معده‌شان کوچک است مجبورند به دفعات بیشتری غذا بخورند و برای همین احتیاج به میان وعده دارند. حالا اگر ما به بچه میان وعده سالم و مغذی ندهیم معلوم است که بچه برای تامین نیازش می‌رود، سراغ این جور خوراکی‌ها که هم ظاهر وسوسه‌انگیزتری دارند و هم در دسترس‌ترند.»


هله‌هوله‌ها؛ پرانرژی اما دردسرساز

حالا مگر این هله هوله‌های خوشمزه چه ایرادی دارند که همه این‌قدر درباره‌شان بد می‌گویند؟ این سوال خیلی خوبی است که دکتر حسینی پاسخش را به ما می‌گوید: «این تنقلات عیب‌شان این است که ارزش غذایی‌شان پایین است و انرژی‌شان بالا. یعنی کالری زیادی به بدن می‌رسانند ولی اغلب‌شان از نظر سایر مواد مغذی مثل ویتامین‌ها و پروتئین و مواد معدنی فقیرند. این گروه از خوراكی‌ها چرب، خیلی شور یا خیلی شیرین‌اند و اغلب ضررشان بیشتر از فایده‌شان است مثلا یک بسته چیپس که در وهله اول به نظر می‌رسد، از سیب‌زمینی درست شده و چندان مضر نیست اما از آنجا که با روغن فراوان تهیه شده، بسیارچرب بوده و از نظر ارزش غذایی هم فقیر است. پس یک بسته چیپس نه تنها مواد غذایی لازم را در اختیار کودک نمی‌گذارد بلكه احساس سیری هم در وی ایجاد می‌کند که باعث می‌شود چون حجم معده‌اش کوچک است، احساس بی‌اشتهایی کند و از وعده اصلی غذایی اش هم بازبماند.» در مورد بزرگسالان هم هله هوله‌ها دقیقا به همین دلیل که کالری بالایی دارند و مملو از چربی‌های مضر هستند، باعث افزایش وزن و چاقی می‌شوند. یعنی شما هم اگر در مواقع هیجان یا کلافگی یا بیکاری هوس خوردن تنقلات می‌کنید باید بدانید که دارید مستقیما به سمت اضافه وزن می‌روید، پس بهتر است به فکر تنقلات کم‌کالری‌تری مثل میوه و سبزی‌ها باشید.

خوب‌هایی که بد شدند

البته بعضی از این تنقلات به اندازه بقیه مضر نیستند و حتی ارزش غذایی هم دارند مثل بستنی و بیسکویت و مغزهایی مثل بادام زمینی که در یکی دوسال اخیر به صورت بسته‌بندی وارد بازار شده‌اند. دکتر حسینی می‌گوید: «بیسکویت میان‌وعده خوبی هم برای بچه‌ها و هم بزرگسالان است به شرط این که با اضافه کردن خامه و کره یا چربی‌های اشباع شده و شکر، انرژی‌اش را بالا نبرند و همین‌طور بستنی می‌تواند به عنوان یکی از اعضای گروه لبنیات برخی نیازهای بدن به کلسیم و پروتئین را تامین کند ولی میزان مفید یا مضر بودنش بستگی به مقدار بستنی و نوع آن دارد؛ مثلا بعضی از بستنی‌ها را مملو از خامه، شکلات و شکر می‌کنند تا خوشمزه‌تر شوند اما این موضوع موجب خواهد شد تا هم کالری افزایش یابد و هم به دلیل خوش طعم بودن میزان بیشتری از آن مصرف شود که باز هم ضررش را می‌افزاید.» دکتر حسینی در مورد مغزهای مفیدی مثل بادام زمینی و بادام هندی و پسته که مدتی است در قالب بسته‌بندی‌های کارخانه‌ای به سوپرمارکت‌ها وارد شده‌اند، می‌گوید: «این مغزها برای رشد کودک خیلی مفیدند ولی مشکل اینجاست که برای خوشمزه شدن این مغزها به آنها نمک اضافه می‌کنند که ضرورتی ندارد و باعث تغییر ذائقه کودک می‌شود تا به غذاهای شور عادت کنند که عادت نامناسبی است و در آینده مشکل‌ساز خواهد بود.»

نون و پنیر و سبزی

شاید با این اطلاع‌رسانی‌ها که چند وقتی است درباره مضرات هله‌هوله‌ها در رسانه‌های جمعی انجام شده، خیلی‌ها دیگر می‌دانند که این خوراکی‌ها ارزش غذایی ندارند ولی نمی‌توانند جلوی بچه‌ها یا حتی خودشان را بگیرند و در مقابل وسوسه خوردن این تنقلات مقاومت کنند.دکتر حسینی در این باره می‌گوید: «بچه‌ها تقصیری ندارند چون ذایقه‌شان را ما می‌سازیم. وقتی از همان کودکی عادت کنند به خوردن این مواد، دیگر سخت می‌شود بهشان فهماند که اینها برای سلامتی مضر هستند چون کودک به این چیزها توجه نمی‌کند و بیشتر به شکل فریبنده بسته‌بندی‌شان دقت دارد. ما باید بچه‌ها را عادت دهیم به خوردن میوه و سبزی و مغزهای مفید، مثلا برای تغذیه مدرسه به بچه نان و پنیر و سبزی و گردو بدهیم و میوه‌های تازه در دسترسش بگذاریم که وقتی گرسنه می‌شود، نرود سراغ چیپس و پفک. یکی از دلایلی که بچه سراغ این خوراکی‌ها می‌رود ظاهر جذاب‌شان است و ما می‌توانیم میوه‌ها را در شکل‌های جالب به صورت پوست کنده و قطعه قطعه شده در اختیارش بگذاریم که هم خوردنش آسان باشد و هم شکل ظاهری‌اش جلب توجه کند. گاهی مادرها یک میوه کامل را جلوی بچه می‌گذارند و می‌گویند باید همه‌اش را بخوری و اگر کودک همه میوه را بخورد به دلیل فیبر موجود در آن احساس سیری و سنگینی ناخوشایندی پیدا می‌کند که باعث می‌شود دفعه بعد از خوردن آن امتناع کند. پس بهتر است تکه‌های متنوعی از میوه‌های مختلف را به شکل جذابی در اختیار کودک قرار بدهیم تا ذائقه‌اش به آن عادت کند.»
منبع: salamat
پنج شنبه 1/11/1388 - 14:11
آموزش و تحقيقات
نویسنده:دکتر عباس منتظری




«باز هم آدامستو قورت دادی؟» شما هفته‌ای چند مرتبه این حرف را به دختر کوچولو یا پسر کوچولویتان می‌زنید؟ بچه‌ها عاشق آدامس جویدن‌‌اند و ترک این عادت برایشان دشوار است ولی دندانپزشکان جویدن برخی آدامس‌ها را برای سلامت دندان‌ها مفید می‌دانند. این روزها آدامس‌هایی در سوپرمارکت‌ها پیدا می‌شود که نه تنها برای دندان‌ کودکان مضر نیستند بلکه به سلامت آنها کمک هم می‌کنند: آدامس‌های بدون قند، فلوراید دارو حتی آدامس‌های ضد پوسیدگی جدید...
وقتی به یک فروشگاه می‌روید می‌مانید از بین این همه مارک تجارتی مختلف برای آدامس کدام یک را برای فرزندتان بخرید. ما انواع بدون قند «Sugar_ free» را به شما توصیه می‌کنیم. آدامس‌های بدون قند، درواقع بدون قند و شکر نیستند بلکه از شیرین کننده‌های مصنوعی برای شیرین کردن آنها استفاده شده است. این قندهای مصنوعی به وسیله باکتری‌های تولیدکننده پوسیدگی دندان تخمیر نمی‌شوند و در نتیجه اسیدی در دهان تولید نمی‌شود و دندان کوچولوی شما به اصطلاح کرم نمی‌خورد. آدامس‌های دارای قند معمولی به دلیل تماس طولانی و نزدیک با دندان‌ها بسیار پوسیدگی‌زا هستند اما آدامس‌هایی که با شیرین کننده‌های مصنوعی مثل «زایلیتول» شیرین شده باشند نه تنها پوسیدگی‌زا نیستند، بلکه با تحریک بزاق به دوباره‌سازی مینای دندان کمک می‌کنند. محققان می‌گویند آدامس‌های زایلیتول کالری پایین‌تری هم دارند و باعث چاقی هم نمی‌شوند.

بعد از غذا بجوید

دندانپزشکان به بسیاری از افراد توصیه می‌کنند پس از هر غذا، آدامس بجوند. اگر کودک شما آدامس جویدن را مانند بزرگسالان یاد گرفته و آداب و رسوم آن را می‌داند، شما می‌توانید این توصیه را هم به او داشته باشید. جویدن آدامس باعث افزایش ترشح بزاق می‌شود و یکی از وظایف بزاق شستشوی دندان‌ها از باقیمانده موادغذایی است بنابراین جویدن آدامس پس از خوردن غذا از باقی ماندن ذره‌های غذایی در سطوح دندان‌ها و بروز پوسیدگی پیشگیری می‌کند. شما حتی می‌توانید از این شگرد برای تشویق کودکتان به غذا خوردن استفاده کنید و با یک تیر 2 نشان بزنید. هم او را با وعده جایزه دادن یک آدامس خوشمزه به غذا خوردن تشویق کنید و هم با جویدن آدامس بعد از غذا پوسیدگی دندان‌هایش را کاهش دهید.


آدامس و دل‌درد

چرا بعضی از بچه‌ها بعد از جویدن آدامس دل‌درد می‌گیرند؟ خیلی آسان است هوا. جویدن آدامس باعث نفخ شکم کودک می‌شود. چون هنگام جویدن آدامس،‌ مقداری هوا وارد معده کودک می‌شود و به اصطلاح هوا را می‌خورد. به علاوه گاز شکم در اثر خروج گاز ناشی از شکر هضم نشده نیز به این ماجرا اضافه می‌شود این اتفاق بیشتر در مورد آدامس‌های بدون قند می‌افتد و چون هضم نمی‌شوند، پس از آن هم می‌توانند گاز تولید کنند. راه‌حل آن هم آسان است. باید روش درست جویدن آدامس را به کودکتان یاد دهید و به او آموزش دهید تا با دهان بسته آدامس بجود تا هوای اضافی وارد دستگاه گوارش او نشود.

قورت دادن آدامس

بزرگ‌تر‌ها به شما می‌گفتند اگر آدامست را قورت بدهی «در شکمت باد می‌کند» و از این جور حرف‌ها. شاید شما هم برای اینکه فرزندتان آدامسش را قورت ندهد او را از همین چیزها می‌ترسانید ولی واقعیت این است که اتفاق خیلی بدی هم نخواهد افتاد. آدامس از صمغ اولیه آدامس، نگه‌دارنده‌ها، طعم‌دهنده‌ها و شیرین‌کننده‌ها تشکیل شده است. اگر فرزندتان آدامسش را قورت دهد، شیرین‌کننده‌ها در بدنش جذب می‌شوند، همین‌طور مواد طعم‌دهنده و نگه‌دارنده. می‌ماند بخش اصلی آدامس که همان صمغ رزینی است. دستگاه گوارش کودک قادر به شکستن این بخش نیست و بنابراین بخش باقیمانده معمولا سر از توالت درمی‌آورد و جای نگرانی نیست. اما اگر توده بسیار بزرگی از آدامس (شامل چند توده به هم چسبیده) بلعیده شود و یا آدامس‌های زیادی با فواصل زمانی کوتاه و پشت سر هم بلعیده شود، می‌توانند دستگاه گوارش را مسدود کنند از طرفی اگر جسم خارجی غیرقابل جذبی داخل آدامس قرار داشته باشد که از آن توده بزرگی بسازد، امکان انسداد دستگاه گوارش افزایش پیدا می‌کند. این توصیه‌ها را به یاد داشته باشید:
تا زمانی که کودکتان مفهوم «آدامست را قورت نده» را درک نمی‌کند یعنی تا حدود 5 سالگی به او اجازه آدامس جویدن ندهید.آدامس‌های بدون قند (suger- free) را برای فرزندتان تهیه کنید. این آدامس‌ها دندان‌های کودکان را از پوسیدگی در امان می‌دارند. اما اجازه ندهید بیش از یک تا دو عدد از این آدامس‌ها را استفاده کنند چون دچار اسهال می‌شوند.
روش آدامس جویدن را به کودکتان آموزش دهید و از آنها بخواهید پس از خسته شدن از جویدن آدامس و یا هنگامی که شیرینی آن از بین رفت،‌ باقیمانده آدامس را به شما تحویل دهند.

آدامس‌های حساسیت‌زا

برای خیلی از پدر و مادرها پیش آمده است که کودکشان با گلایه و شکایت از آدامسی که جویده است به سراغشان آمده است و دیده‌اند که تمام مخاطش قرمز شده است و آفت‌هایی هم در کنار دهانش پیدا شده است. وقتی سرنخ این ماجرا را دنبال می‌کنید معمولا به آدامس‌های دارچینی می‌رسید. کودک شما در این صورت به این اسانس و اسانس‌هایی مانند این حساسیت دارد. برای حل این مشکل دیگر نباید این آدامس‌ها را برای فرزندتان بخرید چون به آن حساسیت دارد. قدم دوم این است که کودکتان را نزد دندانپزشک ببرید تا داروهای لازم برای رفع حساسیت را برای او تجویز کند.
منبع: salamat
پنج شنبه 1/11/1388 - 14:10
آموزش و تحقيقات





مقدمه

آهنربای دائم به اختصار PM1 خوانده می‌شود و قطعه‌ای از فولاد سخت و یا دیگر مواد مغناطیسی که تحت اثر میدانهای شدید ، مغناطیس شده و این اثر را برای مدت طولانی در خود حفظ می‌کنند. اثر آهنربایی اولین بار ، روی قطعه‌هایی از سنگ معدن آهن ، به نام آهنربای طبیعی یا معدنی در طبیعت مشاهده شد و دیدند که قطعات آهن را به خود جذب می‌کند.
بعدا دریافتند که چنانچه قطعه درازی از این سنگ آهن مغناطیسی معدن را ، بطور معلق در هوا نگهدارند این قطعه دراز خود را در امتدادی قرار می‌دهد که یک انتهایش به طرف قطب شمال زمین قرار دارد و این انتهای میله آهن مغناطیس دار را قطب شمال و سر دیگر آن را قطب جنوب نامیدند. چنین قطعه سنگ معدن آهن ، آهنربای میله‌ای نامیده شد.

نظریه اول آهنربایی

هر آهنربا از تعدادی ذره آهنربایی تشکیل شده است. وقتی یک قطعه آهن ، آهنربا نیست، ذرات آهنربایی بطور پراکنده و دلخواه داخل آن قرار دارند و وقتی ذرات داخل آهن در امتدادی منظم قرار گیرند، اثرات مغناطیسی آنها باهم جمع شده و آن آهن ، آهنربا می‌شود.

نظریه دوم آهنربایی

خاصیت آهنربایی به الکترونها وابسته است. الکترون دارای یک نیروی دوار در اطراف خود می‌باشد و وقتی مدارهای الکترونها در امتداد میله آهن طوری قرار گیرند که دایره‌های نیرو با یکدیگر جمع شوند، میله آهنی ، آهنربا می‌شود. در طبیعت از نقطه نظر تغییرات چگالی فلوی مغناطیسی (B) بر حسب جریان (I) می‌توان مواد را به دو دسته تقسیم نمود:
1. مواد غیر مغناطیسی: از این مواد می‌توان پلاستیک و میکا و عایقهای جریان الکتریکی را نام برد. در این مواد ، نفوذ پذیری مغناطیسی عددی ثابت است و مقدار آن را µ˚= 4π×10-7 فرض می‌کنیم.
2. مواد مغناطیسی: مواد مغناطیسی که به مواد فرومغناطیسی نیز معروفند جزء گروه آهن به شمار می‌روند. در این مواد با جریان مفروض I چگالی شار (B) افزونتری نسبت به فضای آزاد شکل می‌گیرد و منحنی B-I این مواد غیر خطی است. مواد مغناطیسی خود به دو گروه تقسیم بندی می‌شوند:
* مواد فرومغناطیسی نرم: که آنها خطی کردن تغییرات B بر حسب I (منحنی B-I) امکان پذیر است، از تقریب خوبی برخوردار می‌باشد و در این مواد ، B بخاطر I حاصل می‌شود.
* مواد فرومغناطیسی سخت: که از اینگونه مواد برای ساخت مغناطیس دائم استفاده می‌شود. در این مواد B بخاطر دو عامل جریان (I) و خاصیت مغناطیس شوندگی ماده (M) بروزمی کند. این مواد در اثر میدانهای شدید ، مغناطیس شده و این اثر را تا مدت طولانی خود حفظ می‌کنند.
مواد مغناطیسی برای مقاصد خاص نیز ساخته می‌شوند، بطوری که طی سی سال گذشته چند ماده مغناطیسی جدید ساخته شده که مشخصات لازم برای ایجاد یک آهنربای دائم خوب را دارا هستند. آهنربای دائم خوب ، از ماده‌ای است که تا حد امکان شار باقیمانده (یا چگالی شار باقیمانده) بزرگی داشته باشند. عمده این مواد فریتها (مواد مغناطیسی سرامیکی) و مواد مغناطیسی خاک کمیاب هستند.

انواع آهنربای دائم

سه نوع آهنربای دائم که دارای کاربرد فراوان هستند به شرح زیرند:

آهنربای آلنیکو

آلنیکو از ابتدای نام سه عنصر آلومینیوم ، نیکل و کبالت گرفته شده است. این آلیاژ که عمدتا از فلزات آهن و آلومینیوم و نیکل و کبالت ساخته می‌شود، قابلیت پذیرش نیروی مغناطیسی بالایی و به منظور ساختن آهنربای دائم بلندگوها و لامپهایی با حوزه مغناطیسی و در سروموتورهای DC2 پیشرفته استفاده می‌شود.
معمولا در آخر اسم "آلنیکو" حرفی اضافه می‌گردد که مشخص کننده قدرت آهنربا است. فرضا "آلنیکوv" قویترین آهنربای دائم نسبت به "آلنیکوها" است و معمولا آهنربای "آلنیکو" را به صورت طولی مغناطیس می‌کنند و سپس مورد استفاده قرار می‌دهند. منظور از مغناطیس کردن طولی این است که دو قطب S و N در طول جسم قرار می‌گیرند.

آهنربای فریت

این آهنربا را آهنربای سرامیک نیز می‌نامند. این آهنربای دائم از ترکیب مواد ذوب شده نوعی چینی و پودر ماده مغناطیسی ساخته می‌شود. این آهنربا چون پودر پس ماند مغناطیسی و نیروی خنثی کننده زیادی دارد، آن را به صورت عرضی مغناطیسی می‌کنند. منظور از مغناطیس کردن عرضی ، قرار گرفتن دو قطب S و N در عرض جسم است و چون چگالی شار (B) این آهنربای دائم کم است برای جبران چگالی شار زیاد، آن را دراز می سازند.
چون هزینه ساخت این آهنربا کم بوده و مواد اولیه آن به ارزانی قابل تهیه است، بطور گسترده مورد استفاده قرار می‌گیرد. نامگذاری آهنربای فریت با توجه به نوع عنصری که در ساخت آهنربا از آن استفاده شده است صورت می‌گیرد. مثل فریت استرونیتام و یا فریت باریم.

آهنربای سارماریوم - کبالت

عنصر اصلی این آهنربای دائم عنصر ساماریوم با علامت اختصاری Sm و عدد اتمی 62 است. چون این آهنربای کمیاب (به دلیل عنصر تشکیل دهنده کمیاب ساماریوم) دارای پس ماند مغناطیسی و خنثی کننده خیلی زیادی است، به همین دلیل می‌تواند شدتی به مراتب بزرگتر از آهنربای دائم معمولی داشته باشد. به عنوان مثال در یک طول و مساحت برابر ، چگالی شار (B) این آهنربا دو برابر آهنربای سرامیک است.
هزینه تولید این آهنربا قابل ملاحظه است و به همین دلیل آن را کم قطر می‌سازند. چون شدت مغناطیسی این آهنربا بالا است، لذا از چنین آهنربایی که در ابعاد کوچک و وزن کمتر شدت مغناطیسی خوبی دارد در ساعتهای الکترونیکی و لامپهای ماگنترون و تجهیزات نظامی و سروموتورها هواپیما استفاده می‌کنند. به این ترتیب روز به روز دامنه کاربرد این آهنربا رو به افزایش است.
منبع: atwis
پنج شنبه 1/11/1388 - 14:10
سياست







بیست و ششم دی ماه مصادف است با یکی از وقایع مهم تاریخ معاصر ایران. تقویم را که ورق میزنیم تحت عنوان این روز نوشته است: « فرار شاه خائن در سال 1357 هجرى شمسی »
با فرار شاه از ایران، فصلی خواندنی و عبرت آموز از سرگذشت و فرجام حاکمان خودکامه پیش روی ملتهای ستمدیده به ویژه ملت مسلمان این مرز و بوم گشوده شد و شمارش معکوس حیات حکومت پس از 2500 سال در ایران شروع و نهایتاً در 22 بهمن 57 انقلاب اسلامی به پیروزی رسید.
اگر چه در این بخش مجال آن نیست که سرگذشت تکان دهنده و عبرت آموز شاه ایران پس از فرار از کشور را بطور کامل بررسی کنیم اما همراه با شما خواننده محترم روزهای پایانی زندگی ننگین محمدرضا پهلوی را از خاطرات اطرافیان نزدیک شاه مطالعه میکنیم.
این سفر تاریخی روز 26 دیماه 1357 از فرودگاه مهرآباد تهران آغاز شد. اما دوستان اسبق شاه که او بخاطر رضایتشان دست به هر عملی در کشور زده بود، حالا از ترس مردم انقلابی ایران و اینکه هنوز آمریکا این امید را داشت که بتواند پایگاهی در داخل ایران بدست بیاورد از پذیرش وی خودداری میکردند. گویی تاریخ مصرف این عالیجناب به پایان رسیده است و فقط به درد گورستان میخورد.
شاه از اینکه آمریکایی ها به او اجازه ورود به آمریکا را ندادند بسیار عصبانی و ناراحت بود و به ناچار از تهران وارد مصر شد. انورسادات که نسبت به جناب شاه احساس دِین میکرد، ابتدا به گرمی از او استقبال کرد ولی پس از مدت کوتاهی در زیر فشارهای مختلف از جمله از سوی آمریکا از شاه درخواست خروج از مصر را کرد و شاه نیز این بار عازم مراکش شد. ولی در آنجا هم « ملک حسن دوم » نتوانست مدت زیادی میزبانی از شاه را تحمل کند و از او درخواست ترک مراکش را کرد.
شاه که از همه جا رانده شده بود این بار دست به دامن « پارکر » سفیر آمریکا در مراکش شد و او نیز با کمک سایر دوستان شاه در آمریکا، موفق شد با دادن رشوه های کلان، مسؤولان دولت باهاما را به پذیرش محمدرضا ترغیب کند. باهاما کشوری است جزیره ای متشکل از هفتصد جزیره کوچک که بیشتر آنها غیر مسکونی اند و ثروتمندان جهان برای کامجویی از هر چیز و هر عمل ممنوع به این جزایر می آیند، در آنجا بود که تمامی خبرنگاران و توریستها از سراسر جهان برای کسب خبر و دیدن شاه ایران به آنجا سرازیر شدند و محمدرضا و همراهانش که مانند ستارگان یک سیرک درآمده بودند؛ در این دوران حتی از سایه خودشان هم می ترسیدند.

« فریده دیبا » مادر فرح مینویسد: « محمدرضا به شدت بیمار و نحیف شده و سوءظن و بدبینی هم او را گرفته بود. اگر دخترم برای چند دقیقه از کنار او دور میشد باید کلی توضیح میداد که کجا بوده و با چه کسانی تماس گرفته است. قاضی دادگاه انقلابی تهران گفته بود اگر دخترم ( فرح ) شاه را بکشد او را مورد عفو قرار خواهد داد! این مطلب موجب شده بود که محمدرضا از همسرش هم بترسد و دچار وحشت شود. باید بگویم که چند ماه آخر زندگی محمدرضا یک شکنجه واقعی برای او بود.»
به گفته فریده دیبا محمدرضا در باهاما میگفت: « من از سال 1940 متحد اصلی آمریکا در منطقه بوده ام ببینید چقدر این آمریکایی ها بی چشم و رو هستند.» ( کتاب دخترم فرح ص 441 )
زمانی که محمدرضا از ورود « کارلوس » تروریست بین المللی و نیروهایش به جزایر باهاما با خبر شد سریعاً باهاما را ترک کرد و فقط توانست به مکزیک بگریزد. در آنجا شاه علاوه بر بیماری سرطان به مالاریا و یرقان شدید مبتلا شد و وضعیت جسمانی او به شدت رو به وخامت رفت، این وخامت حال شاه بهانه ای شد تا آمریکایی ها به دلایل انسان دوستانه به شاه اجازه بدهند تا وارد آمریکا شود.
سرانجام پس از تلاشهای فراوان، شاه در یک فرودگاه ناشناس در فورت لادریل آمریکا فرود آمد. شاه را با اسم مستعار « دیوید نیوسام » در بیمارستان « مموریال » نیویورک بستری کردند، اما از آنجا که آمریکایی ها به هیچکس رحم نمی کنند، تنها قصدشان از اجازه ورود به شاه این بود که هرچه زودتر بتوانند او را از میان بردارند، تا جایی که دکتر کولمن از پزشکان معالج شاه با دیدن وضعیت درمان او پرونده پزشکی او را به زمین زد و گفت: « از شاه مراقبت نمی شود و من مطمئن هستم که در اینجا افرادی هستند که نمی خواهند او معالجه شود.»
کار به جایی رسید که چند تن از نزدیکان شاه از او خواستند تا هر چه سریعتر آمریکا را ترک کند و اینبار شاه فقط توانست به پاناما فرار کند.
« عمر توریخوس » حاکم نظامی پاناما در دیدار شاه او را تفاله نامید و به شاه گفت : شما درست مانند تفاله ای هستید که قدرتهای بزرگ آب شما را گرفته و به بیرون پرتابتان کرده اند.
یک روز دیگر سرهنگ « نوریه گا » معاون عمر توریخوس و مأمور حفاظت از شاه به دیدار او رفت و او را یک غذای پسمانده نامید که مردم ایران از مملکتشان بیرون انداخته اند.
در طول مدت اقامت در پاناما ، شاه و اطرافیانش مورد بسیاری از توهین ها قرار گرفتند تا جایی که فریده دیبا مادر فرح می نویسد: « دخترم تعریف میکرد که این مردک نیمه وحشی ( عمر توریخوس ) به من نظر سوء پیدا کرده بود و مرتباً به بهانه دیدن شاه می آمد و مزاحمم میشد! و به من می گفت : شما هر چه بخواهید من برایتان تهیه خواهم کرد! بهتر است این مرد بیمار ( شاه ) را رها کنید!» ( کتاب دخترم فرح ص 460-461 )
به دلیل نبودن امکانات پزشکی حال شاه هر روز رو به وخامت بیشتر می گذاشت و از طرفی مسئوولین پانامایی تصمیم گرفتند او را تحویل انقلابیون ایران بدهند ولی شاه این بار هم از موضوع اطلاع یافت و توانست با وجود مخالفت مقامات پاناما بوسیله هواپیمای مخصوص حمل بار یکبار دیگر در شرایطی که به سختی بیمار بود به سوی مصر بگریزد. جالب است بدانیم که این اقامت سه ماهه در پاناما فقط پنج میلیون دلار برای شاه خرج برداشت!
با رسیدن شاه به مصر چندین تیم پزشکی از فرانسه و آمریکا عازم قاهره شدند. اما عملاً هدفشان از بین بردن شاه بود، تا جایی که یکی از پزشکان مصری که در اتاق عمل حاضر بود به نشانه اعتراض اتاق عمل را ترک کرد و گفت: « آنها دارند عملا شاه را میکشند.»
کار به جایی رسید که در 28 تیرماه 1359 شاه به حالت اغماء رفت و بالاخره پس از 9 روز اغماء در 5 مرداد 1359 پس از تحمل نزدیک به یکسال و نیم حقارت و زندگی ننگین از دنیا رفت.
فریده دیبا در پایان کتاب دخترم فرح مینویسد: « به عقیده من تمام خوشبختی 37 سال سلطنت محمدرضا به آن چند روز اقامت در بیمارستان نظامی پایگاه آمریکایی « لک لند » در تگزاس نمی ارزد!
تمام ناز و تنعم و نعمت دوران سلطنت پهلوی برای خانواده ما به ایام کوتاه دربهدری در پاناما نمیارزید که طی آن یک نظامی کریه المنظر (نوریهگا) به دخترم جسارت کند!
من هنوز هم متوجه نشدهام که واقعاً در انقلاب ایران چه اتفاقی روی داد و چه شد که محمدرضا از اوج عظمت به حضیض ذّلت افتاد، فقط این را میدانم که اگر یکبار دیگر زندگیام تجدید شود حاضرم دخترم را به یک کارگر و یا کارمند ساده بدهم اما نگذارم زن شاه مملکت شود...» (ص508)
گویا سرنوشت محمدرضا پهلوی چنین رقم خورده بود که بار دیگر به مصر، سرزمین فراعنه بازگردد و در انتهای سفری خفت بار و آکنده از رنج و درد در بیمارستان «معادی» قاهره به هلاکت برسد و آخرین سفر خود را به پایان برساند.
آیا کسی تصور میکرد که آخرین پادشاه ایران فرجامی چنین تلخ داشته باشد؟
فاعتبروا یا اولی الابصار
منبع: سایت حوزه
پنج شنبه 1/11/1388 - 14:10
سياست






بعضی از تحلیل گران خارجی سال 1975، یعنی اواخر سال 1353 و 9 ماهه ی اول سال 1354، را نقطهی آغاز افول قدرت شاه در ایران میدانند. وقایعی که در این سال رخ داد، به حسب ظاهر همه از نیرومندتر شدن موقعیت شاه و رژیم سلطنت در ایران حکایت میکرد. درآمد نفت چهار برابر شد و به مرز سالانه 20 میلیارد دلار رسید که با قدرت خرید آن روز دلار، رقم هنگفتی به شمار میآمد. شاه با اعلام یک سیستم تک حزبی در اسفند 1353، حکومت مطلقه خود را بر کشور تثبیت کرد. آشتی با عراق و امضای قرارداد حل اختلافات دو کشور که براساس بیانیه ی الجزایر تنظیم شده بود، به نگرانیهای ایران از مرزهای غربی خود خاتمه داد. روابط ایران با همة کشورها اعم از شرق و غرب توسعه یافت و سیل سران و دولتمردان خارجی، برای بهره گرفتن از خوان نعمتی که بر اثر افزایش ناگهانی درآمد نفت در ایران گسترده شده بود، به ایران سرازیر شد. در این میان درباریان، به فکر راه انداختن جشن های تازه ای افتادند. این بار پنجاهمین سال سلطنت خاندان پهلوی را در آبان 1354 ، بهانه ای برای ریخت و پاش های تازه قرار دادند. اسدالله علم یکی از معاونین خود، دکتر باهری را که سوابق توده ای داشت برای سرپرستی برنامه های تبلیغاتی این جشن ها برگزید و دهها کتاب در وصف خاندان پهلوی که هر یک با مقدمه ای با امضای علم آغاز می شد ، انتشار یافت.
در فوریة سال 1976؛ یعنی در زمان حکومت « فورد » در آمریکا و یازده ماه قبل از آن که کارتر وارد کاخ سفید بشود، یک هیئت تحقیقاتی از طرف سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) به سرپرستی « ارنست اونی » گزارشی دربارة خاندان سلطنتی و ساختار حکومت در ایران تهیه کرد که در تیراژ محدودی در مجموعة نشریات محرمانة سیا چاپ و بین مقامات سیا و بعضی مقام های بالای آمریکا توزیع گردید. در این گزارش، خانوادة سلطنتی ایران « کانون عناصر فساد و هرزه و شهوتران » معرفی شده و بیش از همه به شرح احوال اشرف پهلوی به عنوان با نفوذترین و در عین حال فاسدترین اعضای خانواده پرداخته بود و شاه را زمامداری خودکامه که به جز افراد خانوادة خود فقط با ده، دوازده نفر که رأس آنها امیر اسدالله علم وزیر دربارش قرار دارد، مراوده دارد؛ معرفی نمود. « فقط از این عده اطلاعاتی را کسب می کند. او با کسی مشورت نمی نماید و دیگران فقط مجری تصمیمات او هستند. ایران عملاً تیول چهل خانواده است که مقامات دولتی و تجارت را تحت کنترل خود دارند و بعد از آنها 150 تا 160 خانوادة دیگر هم هستند که در درجة دوم اهمیت قرار گرفته اند و ردة دوم مقامات سیاسی و فعالیت های بازرگانی کشور را اشغال میکنند. مجموع این خانواده ها که 200 خانواده می شوند، جایگزین قدرت و نفوذ 1000 فامیلی شده اند که آمریکایی ها در گذشته از آن به عنوان خانوادة حاکم بر ایران نام می بردند. به گزارش سیا در تشریح نهادهای سیاسی در ایران :
«دولت و پارلمان در ایران فاقد اختیار و قدرت نهادهای مشابه در حکومت دموکراسی هستند و عملاً جز صحه نهادن بر تصمیمات شاه و اجرای آن نقشی ایفا نمی کنند.»


 

شاه بعد از روی کار آمدن کارتر در سال 1977، درصدد جلب رضایت وی برآمد. نخست دولت سیزده سالة هویدا را تغییر داد و جمشید آموزگار تحصیل کردة آمریکا را به صدارت گماشت و راهی آن کشور شد. تظاهرات انبوه مخالفان، هنگام ورود او به کاخ سفید که موجب پرتاب گاز اشک آور از طرف پلیس و اشک ریختن کارتر و مهمانانش شد، آغاز ناخوشی برای این سفر بود. اما شاه در همان دیدار نخستین با رییس جمهور جدید آمریکا سر تسلیم فرود آورد و متعهد شد از افزایش قیمت نفت جلوگیری کند. در این مذاکرات، شاه جای هیچ گله و شکایتی برای آمریکایی ها باقی نگذاشت، به طوری که در بازگشت، اعتماد به نفس خود را باز یافته و بار دیگر با خیال راحت بر اریکة سلطنت تکیه زده بود. ولی مشکلات اقتصادی و نابسامانی های ناشی از ریخت و پاش های گذشته از یک طرف و تشدید مخالفت ها با حکومت خودکامه و مفاسد و مشکلات ناشی از آن، به تدریج روند نهضتی را در جامعه شدت بخشید که مهار آن روز به روز دشوارتر میشد. آموزگار در کار خود فرومانده و هویدا هم که به وزارت دربار منصوب شده بود، از هیچ گونه کارشکنی در کار دولت فروگذار نمیکرد و سرانجام با انتشار مقالة توهین آمیز نسبت به امام خمینی« قدس سره» در روزنامة اطلاعات در 17 دی 1356، کاری ترین زهر خود را به حکومت آموزگار ریخت.
این مقاله به ابتکار هویدا تهیه و شاه بر انتشار آن صحه گذاشت و حتی لحن آن را تندتر کرد. سرانجام دولت آموزگار از کار بر کنار شد و شاه، شریف امامی را که مهره انگلیسی ها بود روی کار آورد تا بتواند در کنار حمایت آمریکا، رضایت انگلستان را نیز جلب نماید. انتخاب شریف امامی به نخست وزیری هم، هیچ یک از انتظارات شاه را بر نیاورد. عقبگرد ناگهانی رژیم در برابر مخالفان و آزادی مطبوعات، به گسترش فعالیت های مخالف رژیم انجامید. اقدام شتاب زدة رژیم در برقراری حکومت نظامی، فاجعه ی 17 شهریور میدان ژاله (شهدا) را آفرید. انعکاس جهانی این فاجعه رژیم را از اجرای مقررات حکومت نظامی بازداشت و تظاهرات و اعتصابات تازه ای را به دنبال آورد.
تیراندازی به سوی دانشجویان و دانش آموزان در 13 آبان 1357 در دانشگاه تهران و کشته و زخمی شدن تعدادی از آن ها، تظاهرات بی سابقة 14 آبان را در تهران به دنبال داشت. شاه همان روز با بالگرد بر فراز شهر پرواز کرد و پس از مشاهدة شعله های آتش که از صدها نقطة شهر زبانه میکشید، به کاخ نیاوران بازگشت و سفیران آمریکا و انگلیس را نزد خود فرا خواند تا تصمیم خود را به تشکیل یک دولت نظامی به آنها ابلاغ کند. سفیر آمریکا، نظر موافق واشنگتن را با استقرار یک دولت نظامی اعلام داشت. سفیر انگلیس نیز گفت: « دولت انگلستان آنچه را که اعلیحضرت به مصلحت کشور خود تشخیص دهند، تأیید می کند.»
شاه پس از این ملاقات، حکم نخست وزیری ارتشبد ازهاری را امضا کرد و فردای آن روز ضمن اعلام تشکیل دولت نظامی گفت که صدای انقلاب ملت را شنیده و قول میدهد که اشتباهات گذشته جبران شود. دولت نظامی در همان چند روز اول، ناتوانی خود را در ادارة امور کشور نشان داد و موج تظاهرات و اعتصابات بعد از چند روز وقفه از سرگرفته شد. حکومت نظامی هم عملاً کارآیی خود را از دست داد؛ زیرا مقررات حکومت نظامی در مورد منع اجتماعات اجرا نمیشد. حکومت نظامی به ویژه در مورد مطبوعات سختگیری کرد، ولی نویسندگان مطبوعات زیر بار سانسور نرفتند و دست به اعتصاب زدند و مردم بیش از پیش برای آگاهی از آنچه در کشورشان می گذشت به رادیوهای بیگانه روی آوردند. گسترش موج اعتصابات در سراسر کشور، بخصوص صنعت نفت، مملکت را به حال فلج کامل در آورد و درآمد ارزی کشور به صفر رسید. شاه برای خروج از بن بستی که در آن گرفتار شده بود به رهبران جبهة ملی روی آورد و قبل از همه دکتر غلامحسین صدیقی را برای مقام نخست وزیری در نظر گرفت. دکتر صدیقی پس از یک هفته مطالعه و مشورت، پاسخ ردّ داد. شاه از شاپور بختیار دعوت کرد. بختیار این پیشنهاد را به شرط گرفتن اختیار کامل و خروج شاه از کشور بعد از رأی اعتماد مجلسین به دولت پذیرفت. شاه ناگزیر، تمام شرایط را پذیرفت.
با روشن شدن جرقه های اولیه انقلاب و فشار نیروهای مخالف رژیم و هماهنگی قیامهای مردمی به رهبری امام خمینی«قدس سره» و کشتار 17 شهریور و برگزاری مراسم چهلم شهدا در تهران، تبریز، اصفهان، مشهد و ...، و اعتصاب کارگران شرکت ملی نفت و چاپ مقاله توهین آمیز « احمد رشیدی مطلق » علیه امام« قدس سره»، کنترل امنیت کشور از دست نیروهای رژیم و حتی حکومت نظامی خارج شد و پایه های اقتدار رژیم 2500 ساله شاهنشاهی سست شده و منجر به فرار شاه گردید.
در آن تاریخ همه ناظران سیاسی متفق القول بودند که حل بحران، با حضور شاه در ایران امکان پذیر نیست و رهبر انقلاب اسلامی، به هیچ عنوان حضور شاه و رژیم سلطنتی را تحمل نخواهد کرد. شاه نیز پس از عدم موفقیت دولت نظامی ازهاری در برقراری نظم و آرامش و رفع اعتصاب ها که اقتصاد کشور را فلج کرده بود، راه دیگری جز خروج از کشور نداشت. تشریفات مربوط به خروج شاه خصوصی و غیر رسمی بود. مشایعت کنندگان ، نخست وزیر ، رؤسای مجلسین ، وزیر دربار ، رئیس ستاد ارتش و گروهی از مقامات وابسته به دربار بودند. فرودگاه مهرآباد در محاصره یگانهای گارد شاهنشاهی بود. مقارن ساعت یازده و نیم صبح، شاه و همسرش، با یک بالگرد وارد فرودگاه شدند.
شاه در مصاحبة کوتاهی به خبرنگاران گفت: « مدتی است احساس خستگی می کنم و احتیاج به استراحت دارم. ضمناً گفته بودم پس از این که خیالم راحت شود و دولت مستقر گردد، به مسافرت خواهم رفت. این سفر اکنون آغاز میشود و تهران را به سوی مصر ترک میکنم. امروز با رأی مجلس شورای ملی که پس از رأی سنا داده شد، امیدوارم که دولت بتواند هم به جبران گذشته و هم در پایه گذاری آینده موفق شود.»
در مورد مدت سفر گفت: « این سفر بستگی به حالت من دارد و در حال حاضر دقیقاً نمی توانم آن را تعیین کنم.»
بعد از ظهر آن روز ، شاه و همسرش تهران را به مقصد مصر ترک کردند.
در آخرین روزها، فرح کوشید تا موافقت شاه را به استعفا از مقام سلطنت و تفویض مقام نیابت سلطنت به وی ، طبق قانون اساسی جلب نماید. شاه نپذیرفت و گفت این کار مشکلی را حل نخواهد کرد. سرانجام شاه روز 26 دی 1357، فرار را بر قرار ترجیح داد. از اعضای خانوادة سلطنتی، تنها فرح مانده بود که او نیز همراه همسرش از ایران خارج شد. پس از خروج شاه از ایران، موج شادی مردم را فرا گرفت و ملت با آمدن به خیابان ها و اظهار شادمانی و پخش گل و شیرینی این پیروزی بزرگ را جشن گرفتند و رژیم سلطنتی کمتر از یک ماه پس از فرار شاه سقوط کرد و طومار عمر رژیم سرتاسر ظلم و جور 2500 سالة شاهنشاهی روز 22 بهمن 1357، درهم پیچیده شد.
منبع: سایت حوزه
پنج شنبه 1/11/1388 - 14:9
دعا و زیارت

 

نه شرم و حیا، نه عار داریم از تو
امّا گِله بی‌شمار داریم از تو
ما منتظر تو نیستیم آقاجان
تنها همه «انتظار» داریم از تو...!

هر روز به دنبال جوابی دیگر
هر روز كشیده‌ام عذابی دیگر
هر شب به هوای دیدنت از خوابی
آسیمه دویده‌ام به خوابی دیگر

ای عشق! بیا كه سینه‌هامان شد چاك
«این النّبأ العظیم؟»، گشتیم هلاك
چشمی كه تو را ندیده باشد كور است
خون شد دل ما، «متی ترانا و نراك»

در تاك مگر شراب پنهان نشده؟
در غنچه مگر گُلاب پنهان نشده؟
ای بی‌خبران كه مُنكر صبح شدید
در شب مگر آفتاب پنهان نشده؟

یك عمر تو زخم‌های ما را بستی
هر روز كشیدی به سرِ ما دستی
شعبان كه به نیمه می‌رسد آقاجان!
ما تازه به یادمان می‌آید هستی!

این ماه كه چون چراغ تو می‌سوزد
عمری‌ست كه در فراق تو می‌سوزد
خورشید كه هر روز تو را می‌بیند
در آتش اشتیاق تو می‌سوزد

ای اصل امید! بیم‌ها را دریاب
بابای همه! یتیم‌ها را دریاب
هر چند خدا خودش كریم است، آقا!
لطفی كن و یاكریم‌ها را دریاب

شد بسته در هر دو جهان، از بس كه...
خشكید زمین و آسمان، از بس كه...
بد نیست اگر كمی خجالت بكشیم
خون شد دل صاحب‌الزّمان، از بس كه...؟!

درسی كه مرور می‌كنی، عاشوراست
هر جا كه عبور می‌كنی، عاشوراست
ای وارث زخم‌های هفتاد و دو تن
روزی كه ظهور می‌كنی، عاشوراست
جلیل صفربیگی

منبع:ماهنامه موعود
پنج شنبه 1/11/1388 - 14:7
دعا و زیارت






آه، ای بهار گُمشده...!
با چتر آبی‌ات به خیابان كه آمدی
حتماً بگو به ابر، به باران، كه آمدی
نم‌نم بیا به سمت قراری كه در من است
از امتداد خیس درختان كه آمدی
امروز، روز خوب من و، روز خوب توست
با خنده‌رویی‌ات بنمایان كه آمدی
فواره‌های یخ‌زده یك‌باره واشدند
تا خورد بر مشام زمستان كه آمدی
شب مانده بود و هیبتی از آن نگاه تو
مانند ماه تا لب ایوان كه آمدی
زیبایی رها شده در شعرهای من!
شعرم رسیده بود به پایان كه آمدی
پیش از شما خلاصه بگویم ادامه‌ام،
نه احتمال داشت، نه امكان، كه آمدی
گنجشك‌ها ورود تو را جار می‌زنند
آه ای بهار گُمشده... ای آنكه آمدی!
فرهاد صفریان
*******
وقتِ حضور توست
وقتی دوباره پُر شده از بُت جهانمان
شرك است، ذكر نام خدا بر لبانمان!
اهریمنانه باعث شرمِ خدا شدیم
گُم باد از صحیفة عالم، نشانمان
نفرین به ما، به خاطر یك لقمه بیشتر
وا شد به سوی هر كس و ناكس، دهانمان
تیر و كمان، به دست گرفتیم تا مباد
غرق پرنده‌ها بشود آسمانمان
در فكر طرح وسوسة سیب دیگری‌ست
شیطان، هم او كه جا زده خود را میانمان
وقت حضور توست، مخواه آخرین امید
بی‌قهرمان تمام شود داستانمان
مسلم محبّی
*******
مُنتظرم تا...
حالا سه شب گذشته كه من توی این اتاق...
شب‌های من ولی همه بی‌ماه، بی‌چراغ
فنجان چای سرد شده... رخت‌های چرك
ظرف غذا كه پخته و سر رفته از اجاق
خودكار بیك و كاغذ بی‌كار روی میز
حتّی برای شعر ندارم دل و دماغ
پر كرده است خلوت پاییزی مرا
یك گربه پشت پنجره، یك صبح پر كلاغ
دورم من از تو، ماهی دور از زلال آب
دور از توام، پرندة دور از هوای باغ
سرد است خانه، منتظرم تا بیاورد
از تو كلاغ قصّه، خبرهای داغ داغ
من در كدام لحظه به چشم تو می‌رسم؟
تو در كدام ثانیه می‌اُفتی اتفاق...؟!
انسیه موسویان
*******
خبر از ظهور تو...
سراپا كویریم و چشم‌انتظاری
كه یك روز، یكریز بر ما بباری
بیا جامه‌ات را به جنگل بپوشان
كه قرآن بروید، قناری قناری
و مرداب‌هایی كه در خواب هستند
بیاشوب‌شان، آی، همواره جاری!
در اینجا كه تصویر باران مجازی‌ست
چه زیباست در چشمت آیینه‌كاری
تو روشن‌تر از آنی، ای نور غیبی،
كه خورشیدها را به یاری بیاری
قسم می‌خورم شب پُر از خستگی شد
به آن كهكشانی كه در چشم داری
خبر از ظهور تو می‌داد، ای عشق!
نسیمی كه می‌رفت با بی‌قراری...
ابراهیم رسكتی

منبع:ماهنامه موعود
پنج شنبه 1/11/1388 - 14:7
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته