• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 372
تعداد نظرات : 47
زمان آخرین مطلب : 5809روز قبل
فلسفه و عرفان
سپس این ده بیت از قسمت جلوی صندوق آغاز شده و پشت سر اشعار فوق آمده است، و آن ابیات نیز از دیوان كبیر می‌باشند: 1ـ زخاك من اگر گندم بر آید از آن گر نان پزی مستی خزاید 2ـ خمیر و نانوا دیوانه گردد تنورش بیت مستانه سراید 3ـ اگر بر گور من آیی زیارت ترا خر پشته‌ام رقصان نماید 4ـ میابی دف بگورم ای برادر كه در بزم خدا غمگین نماید 5ـ ز نخ بر بسته ودرگورخفته دهان افیون آن دلدار خاید 6ـ بدری‌زان‌كفن برسینه بندی خراباتی ز جانت در گشاید 7ـ زهرسوبانگ‌چنگ‌وچنگ‌بستان ز هر كاری بلا بد كار زاید 8ـ مراحق ازمی عشق‌آفریدست همان عشقم اگر مرگم بساید 9ـ منم مستی واصل‌من‌می‌عشق بگو از می بجز مستی چه آید 10ـ زبرج‌روح‌شمس‌الدین‌تبریز بنزد روح من یكدم بتابد  در عقب صندوق قبر مولانا در قسمت هلالی و وتر صندوق باز این ابیات از دیوان كبیر آمده است: 1ـ چون جان تو می‌ستانی چون شكرست مردن با تو ز جان شیرین شیرین ترست مردن 2ـ بر دار این طبق را زیرا خلیل حق را باغست و آب حیوان گر آرزوست مردن 3ـ این سر نشان مردن و آن سر نشان زادن  در دور تا دور قاعده صندوق مولانا ابیاتی از جابه جای مثنوی بر گزیده شده و آنها را دنبال هم نوشته‌اند: 1ـ باز سلطانم گشتم نیكو پیم فارغ از مردارم و كركس نیم 2ـ باز جانم باز صد صورت تند زخم بر ناقه نه بر صالح زند 3ـ حال صالح گر بر آرد یك شكوه صد چنان ناقه بزاید متن كوه 4ـ چشم دولت سحر مطلق می‌كند روح شد منصوراناالحق می‌كند 5ـ صورت معشوقه‌چون‌شددرنهفت رفت‌وشدبامعنی معشوق جفت 6ـ جسم ظاهرعاقبت خودرفتنیست تا ابد معنی بخواهد شادزیست 7ـ آن‌عتاب‌اررفت هم‌برپوست‌رفت دوست‌بی‌آزارسوی‌دوست‌رفت 8ـ من شدم عریان ز تن او از خیال می‌خرامم در نهایت الوصال 9ـ كارگاه گنج حق در نیستیست غره‌هستی‌چه‌دانی‌نیست‌چیست 10ـ جمله استادان پی اظهار كار نیستی جویند و جای انكسار 11ـ لا جرم استاد استادان صمد كارگاهش نیستی و لا بود 12ـ هركجااین نیستی‌افزون‌تراست كارحق و كارگاهش آن سراست 13ـ نیستی چون هست بالاتر طبق بر همه بردند درویشان سبق 14ـ زانكه كان و مخزن سر خدا نیست غیر نیستی در انجل 15ـ چون‌نه‌شیری‌هین‌منه‌توپای‌پیش كان‌اجل‌گرگست‌وجان‌تست‌میش 16ـ ور ز ابدالی و میشت شیر شد ایمن آگه گرگ تو سر زیر شد 17ـ كیست‌ابدال‌آنكه اومبدل شود خمرش‌از تبدیل یزدان خل‌شود 18ـ هست از روی بقای ذات او نیست‌گشته‌وصف اودروصف هو  
پنج شنبه 21/6/1387 - 15:57
فلسفه و عرفان
 5ـ اندراس آیاتها منیر مناهیج‌الیقین بعد انطماس علاماتها مفتاح خزائن. 6ـ العرش بحاله مظهر كنوزالفرش بقاله منمم بساتین ضمائرالخلائق بازاهیرالحقائق. 7ـ نور مقلة‌الكمال مهجة صورت‌الجمال قرة‌اطباق احداق‌العشاق محلی اعناق. 8ـ عارفی الآفاق باطواق محبة‌الخلاق محیط اسرارالفرقانیه مدارالمعارف‌الربانیه.  پس ازآن كتیبه‌ای است كه درقسمت پائین آمده و نام عبدالرحمن بن سلیم معمار سازنده آن ضریح بر پایان آن آمده است: 1ـ قطب‌العالمین محیی نفوس. 2ـ العالمین جلال‌الحق والمله. 3ـ والدین وارث‌الانبیاء والمرسلین. 4ـ خاتم‌الاولیاء‌المكملین ذی‌المراتب. 5ـ والمنازل‌العلیه والمناقب والفضائل. 6ـ السنیه محمدبن محمدبن‌الحسین. 7ـ البلخی علیه تحیة‌الرحمن وسلامه. 8ـ و قد اتتقل قدس‌الله. 9ـ نفسه وروح رمسه. 10ـ فی خامس جمادی‌الآخر. 11ـ سنة اثنین و سبعین و ستمائه. 12ـ هذا ضریح من صنعة. 13ـ عبدالرحمن بن سلیم. 14ـ المعمار عفاالله عنه.  در قسمت جلوی صندوق قبر مولانا این نه بیت از دیوان كبیر او یعنی دیوان شمس آمده است: 1ـ بروز مرگ چو تابوت من روان باشد گمان مبر كه مرا درد این جهان باشد 2ـ برای من مگری و مگو دریغ دریغ بیوغ دیو در افتی دریغ آن باشد 3ـ جنازه‌ام چو ببینی مگو فراق فراق مرا وصال ملاقات آن زمان باشد 4ـ مرا بگور سپاری مگو وداع وداع كه گور پرده جمعیت جنان باشد 5ـ فرو شدن چو بدیدی بر آمدن بنگر غروب شمس وقمررا چرازیان باشد 6ـ ترا غروب نماید ولی شروق بود لحدچوبحس نمایدخلاص‌جان باشد 7ـ كدام‌دانه‌فرورفت درزمین‌كه نرست چرا بدنه انسانیت این گمان باشد 8ـ كدام دلو فرو رفت و پر برون نامد ز چاه یوسف جان را فغان آمد 9ـدهان‌چوبستی‌ازین‌سوی‌آن‌طرف‌بگشا كه های وهوی تودرجولامكان باشد  
پنج شنبه 21/6/1387 - 15:57
فلسفه و عرفان
بردیوارشرقی‌زیرپنجره‌گنبدمولاناباخط‌كوفی این عبارات‌آمده است: «اعوذبالله من‌الشیطان‌الرجیم بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم نقشت‌القبة‌الخضراء فی ایام دولة‌السلطان‌المؤید بتابید الله‌المستعان بایزیدبن محمدخان علی یدالعبد الضعیف المولوی عبدالرحمن بن محمدالحلبی وانشد فی تاریخه هذین‌البیتین : هر كه خدمت كرد او مخدوم شد هر كه خود را دید او محروم شد زیر گنبد، قبر مرمرین مولانا و پسرش سلطان ولد قرار دارد. قبر مولانا پوشیده ازاطلس سیاهی است كه توسط‌سلطان عبدالحمید دوم در1894هدیه شده است. براین اطلس آیاتی از قرآن با مهر پادشاهی نقش گردیده و خطاط آن حسن سری بوده است. ضریح اصلی مولانا از چوب بود و درقرن شانزدهم آنرا ازآنجا برداشته وبر قبر پدرش بهاءالدین ولد قرار دادند. ضریح بلندمولاناشاهكاری ازمنبت‌كاری دوران سلجوقیان روم است و آن توسط دو هنرمند یكی به نام سلیم پسر عبدالواحد ودیگری به نام حسام‌الدین محمد پسر كنك كنده‌كاری شده و در پیشانی و پهلو و عقب ای ضریح آیاتی قرآنی و اشعاری عرفانی از مولانا آمده است .کتیبه ها و نوشتهای مقبره مولانا :نخست كتیبه‌ای است بر قبر مولانا كه بر آن آیة‌الكرسی را نوشته‌اند. دیگر بر جبهه صندوق قبر مولانا كتیبه‌ای است كه این عبارات به عربی بر آن نوشته شده است:‌ 1ـ بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم و به نستعین والعاقبة‌للمتقین و لا عدوان الی علی‌الظالمین. 2ـ قد صعد من‌زار هذالمرقد و هو مقبل مولانا سلطان علماء‌‌المشارق والمغارب. 3ـ نورالله‌الازهر فی‌الغیاهب‌الامام بن‌الامام بن‌الامام اسطوان‌الاسلام هادی. 4ـ الانام الی حضرة عزة‌ذی‌الجلال والاكرام موضع معالم‌الدین بعد.  
پنج شنبه 21/6/1387 - 15:57
فلسفه و عرفان
شبستان بارگاه مولانا:از در نقره‌ای به تالار مركزی بارگاه مولانا (شماره 5 در نقشه) وارد می‌شوند كه آنرا «حضور پیر»‌خوانند. این تالار با گنبدهایی پوشیده شده و قبور بسیاری برصفه بلندی درآن قراردارد. قبة‌الخضراء یا گنبدسبز مولانا برآن است (شماره 7 درنقشه). این گنبددرست بالای قبرمولانا قرارگرفته است. روی‌صفه درطرف چپ تالارزیرطاقدیسهایی كه محوطه رابه دوقسمت سماع‌خانه ومسجدتقسیم می‌كند، شش قبراست كه دردوردیف قراردارند. این قبورمتعلق به خراسانیان ودرویشانی است كه همراه مولانا وپدرش از بلخ به قونیه آمده‌اند. گنبدی كه بالای قبرمولانا است ازداخل مقرنس و به نام قبه كرسی یا پست قبسی (شماره 9 در نقشه) خوانده می‌شود. در سمت راست به طرف مقابر بزرگان خراسان وحسام‌الدین چلبی محرابی قراردارد به ارتفاع2 مترونیم كه برروی آن بر زمینه سیاه به خط طلایی نوشته شده: «ومن دخله كان آمنا»،ودومترپائین‌تركتیبه‌ای كوچكترازچوب به شكل محراب نهاده‌اندكه برروی‌آن نوشته شده: «شفاء‌الغلیل لقاء‌الخلیل». بردیوارتربت مولانا تابلویی به خط خوش وجوددارد كه برروی آن نوشته شده: «یا حضرت نعمان‌بن ثابت رحمة‌الله» كه مقصود امام ابو حنیفه است.  قبة‌الحضراء :قبة‌الخضراء یا گنبد سبز بربالای رواق مقبره مولانا قرار گرفته است. چنانكه در پیش گفتیم بارگاه مولانا در جایی بنا شده كه سابقاقسمتی ازباغ علاءالدین كیقباد بودكه آنرا به پدرمولانا بخشید و چون بهاء‌الدین ولد را در آنجا به خاك سپردند آنرا «ارم باغچه» نامیدند. ساختمان این بارگاه بعد ازوفات مولانا آغاز شد، و در سال 1274 میلادی مطابق با 673 هجری به پایان رسید. این بنا به نقطه گورجو خاتون زن سلیمان پروانه، وامیرعلاءالدین قیصر، و سلطان ولد، و به دست معماری هنرمندبه نام بدرالدین‌تبریزی ساخته شده بودویك شبستان ویك بام‌هرمی داشت. سپس در حدود سال 1396 میلادی ابنیه دیگری بر آن افزوده شد. درزمان بایزید دوم (1481ـ1512) دیوارهای شرقی و غربی آنرا بر داشته و بناهایی بر آن افرودند و گنبد خضراء را برافراشتند. امروز این بارگاه بنایی مربع و دارای 25 مترارتفاع است. گنبد اصلی این بارگاه پوشیده از كاشیهای لاجوردی است و از آنجهت آنرا گنبد سبز یا قبة‌الخضراء نامند. این گنبد در پائین به صورت استوانه و در بالا مخروطی كثیرالضلاع است كه بر عرشه آن میله‌ای از طلاوجقه‌ای هلالی نصب كرده‌اند. این گنبد به تعداد ائمه اثنی‌عشر دارای دوازده ترك است و شباهت بسیاری به كلاه صوفیان قزلباش دارد، و ظاهرا معمار آن مردی شیعی مذهب بوده است. سه مناره در طرفین این گنبد قرار گرفته كه مناره‌های چپ متعلق به مسجد سلیمیه و مناره طرف راست به مسجد كوچك تربت مولانا است.  
پنج شنبه 21/6/1387 - 15:55
فلسفه و عرفان
تصاویر مقبره مولانا:كتابخانه‌هایی چنددر گرداگرد رواق مولانا قرار دارد كه از جمله كتابخانه دانشمند شهیر و معاصر ترك عبدالباقی گل ـ پینارلی، و دیگر كتابخانه محقق معروف ترك جناب آقای محمداندر Onder معاون نخست‌وزیر و مدیر كل اداره و سازمان فرهنگ و هنر كشور تركیه است. در قرائت‌خانه مولانا (شماره 3 درنقشه) كتابهای دست‌نویس ومرقعاتی به خط خوش وجود دارد كه آنها را در جعبه آیینه‌های بلندگذارده‌اند. ازجمله نسخه‌هایی كه‌درآنجا مشاهده كردم چندنسخه مذهب به قطع‌رحلی‌مربوط به سالهای 1278، 1288، 1323، 1367،1371میلادی‌بودكه‌نسخه‌اول‌مقارن با676هجری‌درقدیمترین‌نسخ مثنوی‌كه‌به‌خط خطاطی به نام محمدبن عبدالله می‌باشد. دیگردیوان كبیرمثنوی به قطع رحلی مربوط به سال1366میلادی و دیوان سلطان ولد مربوط به سال 1323 میلادی را در آنجا مشاهده كردم. دربالای مدخل حرم مولانا به خط خوش نستعلیق برروی تابلویی نوشته شده«یاحضرت مولانا».سپس بربالای مدخل رواقی كه به حرم وارد می‌شود این بیت پارسی از ملاعبدالرحمن جامی نوشته شده است: كعبة العشاق آمد این مقام هر كه ناقص آمد اینجا شد تمام بردولنگه درورودی بارگاه مولانا كه از چوب ساخته شده و به سبك رومی منبت‌كاری گردیده عبارت «سلطان ولد»، و عبارت «الدعاء سلاح‌المومن»، و «الصلاة نورالمومن» نقر گردیده است. در نقره‌ای: ازقرائت‌خانه می‌توان ازدرنقره‌ای به بارگاه مولانا واردشد. جناحین این دربه قسمتهای چهارگوش تقسیم می‌شودواز چوب گردواست كه برروی آن روكشی از طلا و نقره كوبیده‌اند. بنا به كتیبه‌ای كه در آنجا موجود است این در به امر حسن پاشا پسر سوقولو محمدپاشا وزیر اعظم دوره عثمانی در 1599 میلادی ساخته شده است.  
پنج شنبه 21/6/1387 - 15:55
فلسفه و عرفان
ر مدخل بزرگ تربت مولانا: بارگاه مولانا رادر اصطلاح محل«درگاه» می‌گویند این بنادر1926 به صورت موزه اشیاء عتیقه قونیه درآمدو در1954 موزه مولانا نام گرفت مساحت آن6500 مترمربع است. در طول قسمت غربی آن حجرات درویشان قرار دارد ودیگر اطراف آنرادیوارهااحاطه كرده است.مدخل موزه بزرگ یاباب درویشان‌ازطرف مغرب به‌سوی حیاط موزه باز می‌شود (شماره1 درنقشه ).درب دیگر به سوی حدیقة‌الارواح گشاده می‌شودكه سابقا گورستان بوده وامروزدروازه خاموشان نام دارد.دری نزدیك حیاط چلبیان به طرف شمال باز می‌شود كه به باب چلبی معروف است. مدخل بارگاه مولانا از حیاطی می‌گذردكه بامرمرفرش شده ودارای حوض و فواره و متوضا (وضوگاهی) است كه دورآنرا نرده كشیده ودر وسط آن فواره‌ای اززمان پادشاهان سلاجقه روم مانده استكه ازاطراف آن آب می‌ریزددرآن طرف صحن حیاط مولانا درست مقابل بارگاه اوحجره‌هایی وجودداشته كه بابرداشتن دیوارهای بین آن، آنها راتبدیل به تالارهای طولانی كرده وموزه‌ای زیبا ترتیب داده اند كه در آنها كتابهای خطی بسیاروآلات وافرار درویشان و جامه‌های ایشان موجود است. دراین موزه قالیچه‌ای به شكل یك صحفه روزنامه دیدم كه از روی یك شماره روزنامه كه در قونیه به بهای پنج لیره ترك منتشرمی‌شدزردوزی كرده بودند.بربالای این قالیچه روزنامه عنوان‌روزنامه‌قونیه چنین‌آمده‌است.(نومرو1)، محل ادارسی آقشهر نسخه سی بش لیر، (ده محرم1319) بر بالای قسمت غربی درب درویشان این سه بیت به تركی آمده كه مربوط به سلطان مرادخان بن سلیم خان است: شی سلطان مرادخان بن سلیم‌خان یا پوب بوخانقلهی اوردی بنیاد اولالر مولویلر بونده ساكــــــــــن اوقونیه هر سحر ورد اوله ارشاد گورب دل بو بنای دید تاریــــــــــخ بیوت جنت اسا اولدی آباد  
پنج شنبه 21/6/1387 - 15:54
فلسفه و عرفان
تربت و مقبره مولانا:تربیت مولانادرشهر قوانیه است .قوانیه كه اصلاكلمه یونانی است درآن زبان ایكونیومIconium آمده ودرآثار مورخان اثرجنگهای صلیبی به صور ایكونیوم Yconium و كونیوم Conium و استانكونا Stancona ذكر شده است وآن اسلام به شكل قونیه تعریب گردیده است .قونیه كه خودنام ایالتیدرمركز آناطولی است از طرف مشرق به نیغده واز جنوب به ایجل وآنتالیا واز مغرب به اسپرته وافیون‌واز جنوب‌غربی به‌اسكی شهرواز شمال‌به‌‌آنكارا محدوداست مقبره مولانا متشكل ازچندعمارت است كه بعضی ازآنها درعصرسلجوقی وبرخی‌درزمان سلاطین عثمانی بناگردیده است .درآنجا تزییناتی از چوب و فلز و خطاطیهای زیبا و قالیها و پارچه‌های قیمتی دیده می‌شود .مقبره مولانا عبادتگاهی است كه درآن قبور بسیاری ازكسان مولاناومریدان او قرار گرفته است.حجرات دراویش و مطبخ مولانا وكتابخانه نیز ملحق به این بناست ومجموع آن به چندرواق تقسیم می‌شود كه سبك همه رواقها گنبدی وشبیه یبگدیگراست. صورت قبرها یی كه آن مشاهده می‌شودهمه باكاشی فرش شده باپارچه‌های زربفت مفروش گردیده است. برروی صورت قبر پدر مولاناصندوقی‌ازآبنوس‌قرارداردكه‌خودازشاهكاری هنری‌است موزه مولانانسبتاغنی است وپرازاشیاوآثارعصر سلجوقی وعثمانی می‌باشد این موزه مشتمل بر مقبره مولانا و مسجد كوچكی و حجرات درویشان و رواقهایی پراز پارچه‌های زربفت وقالی است. بعضی ازاین رواقها به نسخه‌های خطی قدیم اختصاص داده شده است .  
پنج شنبه 21/6/1387 - 15:53
فلسفه و عرفان
بنا به بعضی از روایات،ساحت این مقبره پیش ازآمدن بهاءالدین ولد به قونیه به نام باغ سلطان معروف بود و سلطان علاءالدین كیقباد آن موضع را به وی بخشید و سپس آنرا ارم‌باغچه می‌گفتند. افلاكی در مناقب‌العارفین می‌نویسد كه:«افضل‌المتأخرین نجم‌الدین طشتی روزی در مجمع اكابر لزیفه می‌فرمودند كه در جمیع عالم سه چیز عام بوده چون به حضرت مولانا منسوب شد خاص گشت و خواص مردم مستحسن داشتند: اول‌كتاب مثنوی‌است كه هردومصراع رامثنوی می‌گفتند،دراین زمان چون‌نام مثنوی گویند عقل به بدیهه حكم می‌كند كه مثنوی مولاناست.دوم:همة علمارا مولانا می‌گفتند،درین خال چون نام مولانا می‌گویند حضرت او مفهوم می‌شود. هركورخانه‌راتربت می‌گفتند،بعدالیوم‌چون یادتربت می‌كنندوتربت می‌گویند،مرقد‌مولاناكه‌تربت است معلوم می‌شود». پس از رحلت مولاناحسام‌الدین چلبی جا نشین وی گشت. چلبی یا چالابی كلمه‌ای است تركی به معنی آقا وخواجه ومولای من، واصل آن چلب یا چالاب به معنی معبود ومولاوخدااست درتركیه غالبأاین لغت عنوان بر پوست تخت نشینان وجانشینان مسندنشینی مولانا اطلاق می‌شود حسام ا لدین در683 هجری در گذشت وسلطان ولد پسر مولانا با لقب چلبی جانشین وی گشت .سلطان ولدكه مردی دانشمد وعارفی متتبع بود تشكیلات درویشان مرید پدرش را نظم‌وترتیبی تازه دادوبارگاه مولانارامركزتعلییمات آن طایفه ساخت. پس ازمرگ ودر 710 هجری پسرش اولو عارف چلبی جانشین اوشد. پس ازوی درسال720هجری برادرش شمس‌الدین امیرعالم پیشوای‌دراویش مولویه گشت .وی درسال 734 هجری در گذشت. درزمان اوخانقاه‌های فراوانی دراطراف واكناف آناطولی برای دراویش مولویه ساخته شد، وبارگاه مولانا به صورت مدرسه‌ومركزتعلیمات صوفیان‌درآمدوزیارتگاه اهل معرفت ازترك‌وعرب وعجم گردید .شمار چلبیانی كه پس ازمولانا پیاپی برتخت پوست درویشی اونشسته‌اند تا1927 به سی و دو تن میرسد .دراین این سال این بارگاه تبدیل به موزه شد وموزه مولانا نام گرفت.  
پنج شنبه 21/6/1387 - 15:53
فلسفه و عرفان
نه فقط تعلیم مولانا در غزل و مثنوی این رهایی از تعلقات خودی را خط سیر تکامل روح عارف نشان می دهد بلکه حیات خود او نیز طی کردن این مقامات را مراحل خود او فرا می نماید. برای انقطاع از درس و وعظ آغاز مرحله تبتل بود که وی را از تعلقات خودی و از سوداهای جاه فقیهانه رهایی داد.عشق شمس انحلال خودی مظهر الهی بود که منجر به آزمون فنایش گشت .فقر ترک اعتماد بر اسباب ،رقص تجربه رهایی از وقار و حشمت به خود بر بسته و سماع و شعر نفوذ در دنیای ماورای حس دنیای غیب بود و این همه سیر از تبتل تا فنا را برای او به تجربه شخصی در سلوک الی الله مبدل کرد. زندگی او درسالهای آرامش تبتل او را به مقام فنا منجر ساخت دو قدم که شصت و هشت سال مجاهده برای طی کردنش ضرورت داشت. رحلت مولانا :درسال672وجودمولانا به ناتوانی گرائید ودر بستر بیماری افتاد و به تبی سوزان و لازم دچار گشت و هر چه طبیبان به مداوای او كوشیدند و اكمل‌الدین و عضنفری كه از پزشكان معروف آن روزگاربودند به معالجت او سعی كردند، سودی نبخشیدتادر روزسكشنبه پنچم ماه جمادی‌الاخر سال672 روان پاكش از قالب تن بدرآمد و جان‌به‌جان آفرین تسلیم كرد. اهل قونیه ازخردوبزرگ درتشییع جنازه ‌او حاضرشدند و حتی عیسویان و یهودیان در ماتم او شیون و افغان می‌كردند. شیخ صدرالدین قونوی برمولانا نماز خواند و سپس جنازه او ا برگرفته و با تجلیل بسیار در تربت مبارك بر سر گور پدرش بهاءالدین ولد به خاك سپردند. پس از وفات مولانا،علم‌الدین قیصر كه از بزرگان قونیه بود با مبلعی بالغ بر سی‌هزار درهم بر آن شد كه بنائی عظیم بر سر تربت مولانا بسازد. معین‌الدوله سلیمان پروانه كه از امیران زمان بود،او را به هشتاد هزار درهم نقد مساعدت كردوپنجاه هزاردیگربه حوالت بدو بخشید و بدین‌ترتیب تربت مبارك كه آنرا قبه خضراء گویند بنا شد و علی‌الرسم پیوسته چند مثنوی خوان و قاری بر سر قبر مولانا بودند. مولانادرنزد پدرخود سلطان‌العلماء بهاءالدین ولدمدفون است واز خاندان و كسان وی بیش از پنجاه تن در آن بارگاه به خاك سپرده شده‌اند.  
پنج شنبه 21/6/1387 - 15:53
فلسفه و عرفان
خود او با آنکه شوق و عشق او را با الله انس می داد با نمازهای آکنده از خضوع و نیاز ،روزه های طولانی ومجاهدتهای جانکاه لوازم خوف و هیبت را هم در این انس و شوق روحانی بر خود الزام میکرد .خوف و وحشت گه گاه بیش از انس و محبت نقد حال او می شد .عشق الله بر قلمرو روح او غالب بود ،عشق بی تابش می کرد و خوف جسم و جانش را می گداخت .در غلبات عشق وجد و شور او را به رقص سماع وا می داشت ،و در غلبات خوف شبزنده داری و ریاضت او را به خشوع وخشیت می کشاند.انس او با لله مثل انس شبان قصه موسی بود .با این حال در مقام تعظیم و تنزیه نیز مثل موسی هیچ دقیقه ای از اداب و ترتیب را در عبادت او نامرعی نمی گذاشت.رهایی! رهایی از آنچه سالک را تسلیم به جاذبه اشتیاق ،به جاذبه بازگشت به مبدأ ،و به جاذبه اتصال با جناب حق مانع می آید تمام تعلیم مولانا در سلوک روحانی است.خط سیر این سلوک ، این حرکت از تبتل تا فنا که صوفی از آن به دو گام _خطوتان _هم تعبیر می کند ،قطع پیوند با خودی را بر سالک الزام می کند این امر آسان نیست و برای کسانی که در تعلقات خودی پیچیده اند عبث یا غیر ممکن هم به نظر می آید.اما نزد مولانا که این خط سیر تجربه حیات اونیز هست این کار نه نیاز به عزلت دارد ،نه محتاج التزام آن است .اما عشقی که از احساس این نیاز روحانی بر میخیزد در تعبیر مولانا صفت حق است لاجرم نسبت به بنده مجاز است.چون در همه حال هم ناظر به کمال است،البته آنجا که متوجه به کمال مطلق است در حد نهایت کمال هم هست و از اینجاست که عشق الهی را عشق حقیقی خوانده اند . 
چهارشنبه 20/6/1387 - 21:34
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته