• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 197
تعداد نظرات : 62
زمان آخرین مطلب : 4621روز قبل
شعر و قطعات ادبی

مسافر

 دم غروب میان حضور خسته اشیا
 نگاه منتظری حجم وقت را می دید
و روی میز هیاهوی چند میوه نوبر
به سمت مبهم ادرک مرگ جاری بود
 و بوی باغچه را ‚ باد روی فرش فراغت
نثار حاشیه صاف زندگی می کرد
 و مثل بادبزن ‚ ذهن ‚ سطح روشن گل را
 گرفته بود به دست
و باد می زد خود را
 مسافر از اتوبوس
پیاده شد
 چه آسمان تمیزی
 و امتداد خیابان غربت او را برد
غروب بود
 صدای هوش گیاهان به گوش می آمد
مسافر آمده بود
 و روی صندلی راحتی کنار چمن
 نشسته بود
دلم گرفته
 دلم عجیب گرفته است
 تمام راه به یک چیز فکر می کردم
 و رنگ دامنه ها هوش از سرم می برد
 خطوط جاده در اندوه دشت ها گم بود
چه دره های عجیبی
 و اسب ‚ یادت هست
سپید بود
 و مثل واژه پکی ‚ سکوت سبز چمنزار را چرا می کرد
 و بعد غربت رنگین قریه های سر راه
و بعد تونل ها
 دلم گرفته
 دلم عجیب گرفته است
 و هیچ چیز
نه این دقایق خوشبو که روی شاخه نارنج می شود خاموش
 نه این صداقت حرفی که در سکوت میان دو برگ این گل شب بوست
نه هیچ چیز مرا از هجوم خالی اطراف
نمی رهاند
 و فکر میکنم
 که این ترنم موزون حزن تا به ابد
شنیده خواهد شد
نگاه مرد مسافر به روی میز افتاد
 چه سیبهای قشنگی
 حیات نشئه تنهایی است
 و میزبان پرسید
قشنگ یعنی چه ؟
قشنگ یعنی تعبیر عاشقانه اشکال
و عشق تنها عشق
ترا به گرمی یک سیب می کند مانوس
و عشق تنها عشق
 مرا به وسعت اندوه زندگی ها برد
مرا رساند به امکان یک پرنده شدن
و نوشداروی اندوه ؟
 صدای خالص کسیر می دهد این نوش
و حال شب شده بود
 چراغ روشن بود
 و چای می خوردند
 چرا گرفته دلت مثل آنکه تنهایی
 چه قدر هم تنها
 خیال می کنم
 دچار آن رگ پنهان رنگ ها هستی
دچار یعنی
..........عاشق
و فکر کن که چه تنهاست
 اگر که ماهی کوچک دچار آبی دریای بیکران باشد
و چه فکر نازک غمنکی
و غم تبسم پوشیده نگاه گیاه است
 و غم اشاره محوی به رد وحدت اشیاست
خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند
و دست منبسط نور روی شانه آنهاست
نه وصل ممکن نیست
 همیشه فاصله ای هست
اگر چه منحنی آب بالش خوبی است
برای خواب دل آویز و ترد نیلوفر
همیشه فاصله ای هست
دچار باید بود
 وگرنه زمزمه حیرت میان دو حرف
 حرام خواهد شد
 و عشق
سفر به روشنی اهتراز خلوت اشیاست
 و عشق
صدای فاصله هاست
صدای فاصله هایی که غرق ابهامند
نه
 صدای فاصله هایی که مثل نقره تمیزند
 و با شنیدن یک هیچ می شوند کدر
 همیشه عاشق تنهاست
 و دست عاشق در دست ترد ثانیه هاست
و او و ثانیه ها می روند آن طرف روز
و او و ثانیه ها روی نور می خوابند
 و او ؤ ثانیه ها بهترین کتاب جهان را
به آب می بخشند
 و خوب می دانند
 که هیچ ماهی هرگز
هزار و یک گره رودخانه را نگشود
 و نیمه شب ها با زورق قدیمی اشراق
 در آب های هدایت روانه می گردند
و تا تجلی اعجاب پیش می رانند
 هوای حرف تو آدم را
عبور می دهد از کوچه باغ های حکایات
و در عروق چنین لحن
چه خون تازه محزونی
حیاط روشن بود
و باد می آمد
و خون شب جریان داشت در سکوت دو مرد
اتاق خلوت پکی است
 برای فکر چه ابعاد ساده ای دارد
 دلم عجیب گرفته است
خیال خواب ندارم
کنار پنجره رفت
و روی صندلی نرم پارچه ای
نشست
هنوز در سفرم
 خیال می کنم
 در آبهای جهان قایقی است
 و من ‚ مسافر قایق ‚ هزارها سال است
 سرود زنده دریانوردهای کهن را
به گوش روزنه های فصول می خوانم
 و پیش می رانم
مرا سفر به کجا می برد ؟
 کجا نشان قدم ‚ ناتمام خواهد ماند
 و بند کفش به انگشت های نرم فراغت
گشوده خواهد شد ؟
کجاست جای رسیدن و پهن کردن یک فرش
و بی خیال نشستن
 و گوش دادن به
 صدای شستن یک ظرف زیر شیر مجاور ؟
و در کدام بهار درنگ خواهی کرد
 و سطح روح پر از برگ سبز خواهد شد ؟
شراب باید خورد
 و در جوانی  روی یک سایه راه باید رفت
 همین
کجاست سمت حیات ؟
من از کدام طرف میرسم به یک هدهد ؟
و گوش کن که همین حرف در تمام سفر
 همیشه پنجره خواب را به هم میزد
چه چیز در همه ی راه زیر گوش تو می خواند ؟
 درست فکر کن
 کجاست هسته پنهان این ترنم مرموز؟
 چه چیز پلک ترا می فشرد
چه وزن گرم دل انگیزی ؟
سفر دراز نبود
عبور چلچله از حجم وقت کم می کرد
 و در مصاحبه باد و شیروانی ها
 اشاره ها به سر آغاز هوش برمی گشت
در آن دقیقه که از ارتفاع تابستان
به جاجرود خروشان نگاه می کردی
 چه اتفاق افتاد
که خواب سبز ترا سار ها درو کردند ؟
و فصل ‚ فصل درو بود
 و با نشستن یک سار روی شاخه یک سرو
 کتاب فصل ورق خورد
و سطر اول این بود
 حیات غفلت رنگین یک دقیقه حوا ست
نگاه می کردی
 میان گاو و چمن ‚ ذهن باد در جریان بود
به یادگاری شاتوت روی پوست فصل
 نگاه می کردی
 حضور سبز قبایی میان شبدرها
 خراش صورت احساس را مرمت کرد
 ببین همیشه خراشی است روی صورت احساس
همیشه چیزی انگار هوشیاری خواب
به نرمی قدم مرگ می رسد از پشت
 و روی شانه ما دست می گذارد
 و ما حرارت انگشتهای روشن او را
بسان سم گوارایی
کنار حادثه سر می کشیم
 ونیز یادت هست
و روی ترعه آرام؟
در آن مجادله زنگدار آب و زمین
 که وقت از پس منشور دیده می شد
 تکان قایق ذهن ترا تکانی داد
غبار عادت پیوسته در مسیر تماشاست
همیشه با نفس تازه را باید رفت
و فوت باید کرد
 که پک پک شود صورت طلایی مرگ
کجاست سنگ رنوس؟
من از مجاورت یک درخت می ایم
که روی پوست آن دست های ساده غربت
اثر گذاشته بود
 به یادگار نوشتم خطی ز دلتنگی
 شراب را بدهید
شتاب باید کرد
 من از سیاحت در یک حماسه می ایم
 و مثل آب
 تمام قصه سهراب و نوشدارو را
روانم
سفر مرا به در باغ چند سالگی ام برد
 و ایستادم تا
 دلم قرار بگیرد
 صدای پرپری آمد
 و در که باز شد
من از هجوم حقیقت به خک افتادم
 و بار دیگر در زیر ‌آسمان مزامیر
در آن سفر که لب رودخانه بابل
به هوش آمدم
نوای بربط خاموش بود
و خوب گوش که دادم صدای گریه می آمد
و چند بربط بی تاب
به شاخه های تر بید تاب می خوردند
و درمسیر سفر راهبان پک مسیحی
به سمت پرده خاموش ارمیای نبی
اشاره می کردند
 و من بلند بلند
 کتاب جامعه می خواندم
و چند زارع لبنانی
 که زیر سدر کهن سالی
 نشسته بودند
مرکبات درختان خویش رادر ذهن شماره می کردند
کنار راه سفر کودکان کور عراقی
به خط لوح حمورابی
 نگاه می کردند
و در مسیر سفر روزنامه های جهان را مرور می کردم
سفر پر از سیلان بود
و از تلاطم صنعت تمام سطح سفر
گرفته بود و سیاه
 و بوی روغن می داد
و روی خک سفر شیشه های خالی مشروب
شیارهای غریزه و سایه های مجال
 کنار هم بودند
میان راه سفر از سرای مسلولین
صدای سرفه می آمد
زنان فاحشه در آسمان آبی شهر
 شیار روشن جت ها را
نگاه می کردند
 و کودکان پی پر پرچه ها روان بودند
سپورهای خیابان سرود می خواندند
و شاعران بزرگ
به برگ های مهاجر نماز می بردند
و راه دور سفر از میان آدم و آهن
به سمت جوهر پنهان زندگی میرفت
به غربت تریک جوی آب می پیوست
به برق سکت یک فلس
 به آشنایی یک لحن
 به بیکرانی یک رنگ
 سفر مرا به زمین های استوایی برد
 و زیر سایه آن بانیان سبز تنومند
 چه خوب یادم هست
 عبارتی که به ییلاق ذهن وارد شد
 وسیع باش و تنها و سر به زیر و سخت
من از مصاحبت آفتاب می ایم
کجاست سایه ؟
ولی هنوز قدم ‚ گیج انشعاب بهار است
و بوی چیدن از دست باد می اید
 و حس لامسه پشت غبار حالت نارنج
به حال بیهوشی است
 در این کشکش رنگین کسی چه می داند
 که سنگ عزلت من در کدام نقطه فصل است
هنوز جنگل ابعاد بی شمار خودش را
 نمی شناسد
 هنوز برگ
سوار حرف اول باد است
هنوز انسان چیزی به آب می گوید
و در ضمیر چمن جوی یک مجادله جاری است
و در مدار درخت
طنین بال کبوتر حضور مبهم رفتار آدمی زاد است
 صدای همهمه می اید
و من مخاطب تنهای بادهای جهانم
 و رودهای جهان رمز پک محو شدن را
به من می آموزند
فقط به من
و من مفسر گنجشک های دره گنگم
 و گوشواره عرفان نشان تبت را
 برای گوش بی آذین دختران بنارس
کنار جاده سرنات شرح داده ام
به دوش من بگذار ای سرود صبح ودا ها
 تمام وزن طراوت را
 که من
 دچار گرمی گفتارم
 و ای تمام درختان زیت خک فلسطین
وفور سایه خود را به من خطاب کنید
به این مسافر تنها که از سیاحت اطراف طور می اید
و ازحرارت تکلیم درتب و تاب است
ولی مکالمه یک روز محو خواهد شد
 و شاهراه هوا را
شکوه شاهپرک های انتشار حواس
سپید خواهد کرد
برای این غم موزون چه شعر ها که سرودند
ولی هنوز کسی ایستاده زیر درخت
ولی هنوز سواری است پشت باره شهر
 که وزن خواب خوش فتح قادسیه
به دوش پلک تر اوست
هنوز شیهه اسبان بی شکیب مغول ها
بلند می شود از خلوت مزارع ینجه
هنوز تاجر یزدی ‚ کنار جاده ادویه
به بوی امتعه هند می رود از هوش
و در کرانه هامون هنوز می شنوی
 بدی تمام زمین را فرا گرفت
هزار سال گذشت
صدای آب تنی کردنی به گوش نیامد
 و عکس پیکر دوشیزه ای در آب نیفتاد
و نیمه راه سفر روی ساحل جمنا
 نشسته بودم
 و عکس تاج محل را در آب
 نگاه می کردم
 دوام مرمری لحظه های کسیری
و پیشرفتگی حجم زندگی در مرگ
ببین ‚ دوبال بزرگ
به سمت حاشیه روح آب در سفرند
جرقه های عجیبی است در مجاورت دست
بیا و ظلمت ادرک را چراغان کن
که یک اشاره بس است
حیات  ‚ ضربه آرامی است
به تخته سنگ مگار
و در مسیر سفر مرغهای باغ نشاط
غبار تجربه را از نگاه من شستند
به من سلامت یک سرو را نشان دادند
و من عبادت احساس را
به پاس روشنی حال
کنار تال نشستم و گرم زمزمه کردم
عبور باید کرد
 و هم نورد افق های دور باید شد
 و گاه در رگ یک حرف خیمه باید زد
عبور باید کرد
 و گاه از سر یک شاخه توت باید خورد
 من از کنار تغزل عبور می کردم
و موسم برکت بود
 و زیرپای من ارقام شن لگد می شد
 زنی شنید
کنار پنجره آمد نگاه کرد به فصل
در ابتدای خودش بود
 ودست بدوی او شبنم دقایق را
 به نرمی از تن احساس مرگ برمیچید
من ایستادم
 و آفتاب تغزل بلند بود
 و من مواظب تبخیر خواب ها بودم
و ضربه های گیاهی عجیب رابه تن ذهن
 شماره می کردم
خیال می کردیم
 بدون حاشیه هستیم
 خیال می کردیم
 میان متن اساطیری تشنج ریباس
شناوریم
 و چند ثانیه غفلت حضور هستی ماست
 در ابتدای خطیر گیاه ها بودیم
که چشم زنی به من افتاد
صدای پای تو آمد خیال کردم باد
عبور می کند از روی پرده های قدیمی
صدای پای ترا در حوالی اشیا
 شنیده بودم
 کجاست جشن خطوط ؟
 نگاه کن به تموج ‚ به انتشار تن من
 من از کدام طرف می رسم به سطح بزرگ ؟
و امتداد مرا تا مساحت تر لیوان
پر از سطوح عطش کن
کجا حیات به اندازه شکستن یک ظرف
دقیق خواهد شد
و راز رشد پنیرک را
 حرارت دهن اسب ذوب خواهد کرد ؟
 و در ترکم زیبای دست ها یک روز
صدای چیدن یک خوشه رابه گوش شنیدیم
 و در کدام زمین بود
که روی هیچ نشستیم
و در حرارت یک سیب دست و رو شستیم ؟
 جرقه های محال از وجود برمی خاست
کجا هراس تماشا لطیف خواهد شد
و ناپدیدتر از راه یک پرنده به مرگ ؟
و در مکالمه جسم ها ‚ مسیر سپیدار
 چه قدر روشن بود
 کدام راه مرا می برد به باغ فواصل ؟
عبور باید کرد
 صدای باد می اید عبور باید کرد
 و من مسافرم ای بادهای همواره
 مرابه وسعت تشکیل برگ ها ببرید
 مرا به کودکی شور آب ها برسانید
و کفش های مرا تا تکامل تن انگور
 پر از تحرک زیبایی خضوع کنید
 دقیقه های مرا تا کبوتران مکرر
در آسمان سپید غریزه اوج دهید
و اتفاق وجود مرا کنار درخت
بدل کنید به یک ارتباط گمشده پک
 و در تنفس تنهایی
 دریچه های شعور مرا به هم بزنید
روان کنیدم دنبال بادبادک آن روز
 مرا به خلوت ابعاد زندگی ببرید
 حضور هیچ ملایم را
به من نشان بدهید

بابل | بهار 1345

پنج شنبه 30/3/1387 - 1:4
شعر و قطعات ادبی

پشت دریاها

قایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب
دور خواهم شد از این خک غریب
 که در آن هیچ کسی نیست که دربیشه عشق
قهرمانان را بیدار کند
قایق از تور تهی
و دل از آرزوی مروارید
 همچنان خواهم راند
نه به آبی ها دل خواهم بست
نه به دریا پریانی که سر از آب بدر می آرند
و در آن تابش تنهایی ماهی گیران
 می فشانند فسون از سر گیوهاشان
 همچنان خواهم راند
همچنان خواهم خواند
 دور باید شد دور
مرد آن شهر اساطیر نداشت
زن آن شهر به سرشاری یک خوشه انگور نبود
هیچ اینهتالاری سرخوشی ها را تکرار نکرد
چاله ابی حتی مشعلی را ننمود
 دور باید شد دور
 شب سرودش را خواند
نوبت پنجره هاست
همچنان خواهم خواند
همچنان خواهم راند
پشت دریا ها شهری است
 که در آن پنجرهها رو به تجلی باز است
بام ها جای کبوترهایی است که به فواره هوش بشری می نگرند
دست هر کودک ده ساله شهر شاخه معرفتی است
مردم شهر به یک چینه چنان می نگرند
که به یک شعله به یک خواب لطیف
خک موسیقی احساس ترا می شنود
و صدای پر مرغان اساطیر می اید در باد
پشت دریاها شهری است
 که در آن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است
 شاعران وارث آب و خرد و روشنی اند
پشت دریا ها شهری است
 قایقی باید ساخت

پنج شنبه 30/3/1387 - 1:2
شعر و قطعات ادبی

نشانی

خانه دوست کجاست ؟ در فلق بود که پرسید سوار
 آسمان مکثی کرد
رهگذر شاخه نوری که به لب داشت به تاریکی شن ها بخشید
و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت
نرسیده به درخت
کوچه باغی است که از خواب خدا سبزتر است
و در آن عشق به اندازه ی پرهای صداقت آبی است
می روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ سر بدر می آرد
 پس به سمت گل تنهایی می پیچی
دو قدم مانده به گل
پای فواره جاوید اساطیر زمین می مانی
و ترا ترسی شفاف فرا می گیرد
در صمیمیت سیال فضا خش خشی می شنوی
کودکی می بینی
رفته از کاج بلندی بالا جوجه بردارد از لانه نور
 و از او می پرسی
خانه دوست کجاست؟

پنج شنبه 30/3/1387 - 1:1
آموزش و تحقيقات
  آلودگی محیط زیست یکی از مسائلی که در سالهای اخیر باعث نگرانی دانشمندان شده ، مسئله تهی شدن لایه ازن و ایجاد حفره در این لایه در قطب جنوب است. لایه اوزون در فاصله 16 تا 48 کیلومتری از سطح زمین قرار گرفته و کره زمین را در برابر تابش فرابنفش نور خورشید محافظت می‌کند. هر گاه از مقدار لایه ازن ، 10 درصد کم شود، مقدار تابشی که به سطح زمین می‌رسد تا 20 درصد افزایش می‌یابد. تابش فرابنفش موجب بروز سرطان پوست در انسان می‌شود و به گیاهان صدمه می‌زند. مولکولهای کلروفلوئورکربنها (CFCها) در از بین بردن لایه ازن موثرند. از این ترکیبات بطور گسترده در دستگاههای سرد کننده و در افشانه‌ها (اسپری‌ها) استفاده می‌شود.
این مولکولها به علت پایداری آنها به استراتوسفر راه می‌یابند و در آنجا بر اثر تابش خورشید پیوند C-Cl شکسته می‌شود. اتم کلر حاصل به مولکول ازن حمله می‌کند و مولکول CLO را می‌دهد. این مولکول بنوبه خود با اکسیژن ترکیب شده ، مولکول O2 و اتم Cl آزاد می‌شود که مجددا در چرخه تخریب اوزون شرکت می‌کند. از این روست، در عهدنامه سال 1978 مونترال قرار این شده که از مصرف کلروفلوئوروکربنها به تدریج کاسته شود و مواد دیگری به عنوان جانشین برای آنها یافت شود و یافتن چنین ترکیباتی بطور مسلم کار شیمیدانان است.
 
آلودگی هوا و مه دود فتوشیمیایی

بسیاری از مناطق شهری با پدیده آلودگی هوا روبه‌رو هستند که در جریان آن ، سطوح نسبتا بالایی از ازن در سطح زمین که جزء نامطلوبی از هوا در ارتفاعات کم است، در نتجه واکنش نور القایی آلاینده‌ها تولید می‌شود. این پدیده را مه دود نور شیمیایی می‌نامند و گاهی از آن به عنوان "لایه ازن در مکانی نادرست" از نظر تشابه آن با مسئله تهی شدن ازن استراسفر یاد می‌کنند. فرآیند تشکیل مه دود در واقع شامل صدها واکنش مختلف است که دهها ماده شیمیایی را دربرمی‌گیرد و بطور همزمان رخ می‌دهند. در واقع ، هوای شهرها را به "واکنشگاههای شیمیایی عظیم" تشبیه کرده‌اند.

چهارشنبه 29/3/1387 - 20:2
آموزش و تحقيقات
 LPG و LNG چیست؟

مزایای LPG شامل در دسترس بودن ( درکشورهای تولید کننده)، ایمنی، نیاز به تغییرات جزیی در موتور خودروها و بازدهی مناسب سوخت می باشد. جهت مایع نمودن، این گاز در فشار حدود 8 تا 10 اتمسفر در مخازن فلزی با استحکام مناسب ذخیره می شود. چون این مخازن مجهز به شیر قطع جریان در صورت نشت از خطوط انتقال سوخت هستد استفاده از آنها ایمن تر از بنزین می باشد.
LPG
به موتور محفظه احتراق به صورت بخار وارد می شود، لذا روغن را از دیواره سیلندرها نمی شوید، یا در شرایط سرد بودن موتور، روغن را رقیق نمی کند. همچنین، مواد آلاینده مانند اسید سولفوریک، یاذرات کربن را وارد روغن موتور نمی نماید.
بنابراین موتورهایی که با سوخت گاز مایع کار می کنند هزینه تعمیرات و نگهداری کمتری خواهند داشت. چون LPG دارای عدد اکتان بالا حدود (RON=105) می باشد قدرت موتور یا بازدهی سوخت بدون افزایش ضربه در موتور، با افزایش ضریب تراکم قابل افزایش است.

معایب LPG:
در مقایسه با بنزین، LPG دارای محتوای انرژی (energy content) کمتر است، لذا مخزن سوخت باید بزرگتر از مخزن بنزین بوده و بعلت اینکه مخزن تحت فشار می باشد سنگین تر خواهد بود و هزینه خودروهای با سوخت LPG بین 2000 1000 دلار گرانتر از خودروهای بنزینی می باشد. البته قیمت LPG در سطح جهانی تقریبا" مشابه قیمت بنزین است.

چهارشنبه 29/3/1387 - 20:1
آموزش و تحقيقات
سلول های سوختی چیست؟ سلول سوختی یک وسیله تبدیل انرژی شیمیایی به الکتریکی است. یک سلول سوختی، هیدروژن و اکسیژن را تبدیل به آب کرده و در این فرآیند الکتریسیته تولید می کند. مواد شیمیایی ، به طور پیوسته در داخل سلول سوختی جریان دارند، بنابراین مادامی که جریان مواد شیمیایی به سلول برقرار بوده و الکتریسیته به بیرون آن جریان داشته باشد، سلول سوختی  تمام نمی شود. مواد اولیه بیشتر سلولهای سوختی که امروزه استفاده می شوند هیدروژن و اکسیژن هستند. سلول سوختی یک ولتاژ DC(direct current) فراهم می کند، که برای برق رسانی به موتورها ، چراغها یا هر تعداد وسیله برقی قابل استفاده و کافی است.انواع مختلفی از سلول سوختی موجود است، که هرکدام از یک فرآیند شیمیایی متفاوت استفاده می کنند. سلولهای سوختی معمولاً بر حسب نوع الکترولیتی که در آنها استفاده می شود، دسته بندی می شوند. بعضی از سلولهای سوختی برای استفاده در نیروگاههای برقی هستند. بقیه، ممکن است برای کاربردهای سبک یا برق دهی ماشینها مناسب باشند. سلول سوختی  تبادل پروتونی (PEMFC)  یکی از رایجترین  تکنولوژی ها در این زمینه  است.  این سلول  سوختی می تواند به طور  کامل برق ماشینها ، اتوبوسها  و شاید خانه هایتان را تأمین  نماید. PEMFC از  یکی  از ساده  ترین واکنشهای سلول  سوختی استفاده می کند. که شامل قسمتهای زیر است:·    آند، قطب منفی یک سلول سوختی، که چندین وظیفه دارد. الکترونهای کنده شده از مولکول هیدروژن را برای استفاده در یک مدار خارجی هدایت می کند. با مجراهای موجود در آن گاز هیدروژن آزاد شده را بر روی سطح کاتالیزگر پخش می کند. ·    کاتد ، قطب مثبت یک سلول سوختی که مجراهای موجود در آن اکسیژن را روی سطح کاتالیزگر پخش می کنند. همچنین الکترونها را از مدار خارجی به سمت کاتالیزگر هدایت می کند که در آنجا با اکسیژن و یونهای هیدروژن ترکیب شده و آب تشکیل می شود. ·    الکترولیت ، که غشا و پل تبادل پروتون است. این ماده با رفتاری خاص، که شبیه به یک صافب پلاستیکی معمولی موجود در آشپزخانه است، فقط یونهای در حال حرکت را از خود عبور می دهد. این غشا راه الکترونها را می بندد. ·    کاتالیزگر یک ماده مخصوص است که واکنش هیدروژن و اکسیژن را آسان می کند. که معمولاً از گرد پلاتین با ورقه ای بسیار نازک از کربن روی ان ساخته می شود. کاتالیزگر درشت و متخلخل (پرمنفذ) است تا بیشترین سطح ممکن در مجاورت هیدروژن یا اکسیژن قرار گیرد. قسمت پوشیده از پلاتین کاتالیزگر طرف PEM قرار می گیرد.  
فرآیند شیمیایی یک سلول سوختی قطب آند:2H2 à 4H+ + 4e-قطب کاتد:O2 + 4H+ 4e- à2H2Oواکنش کلی:2H2 + O2 à2H2O
 این واکنش در یک سلول سوختی فقط حدود 0.7 ولت تولید می کند. برای بالا بردن این ولتاژ تا یک حد منطقی، سلولهای سوختی جدا از هم زیادی باید با هم ترکیب شوند تا یک بسته سلول سوختی را تشکیل دهند.PEMFC ها در دمای نسبتاً کمی کار می کنند(تقریباً در 176˚F معادل 80˚C ) بدین معنی که آنها سریع گرم می شوند اما سازه نگه دارنده گران قیمتی نیاز ندارند. ارتقا و پیشرفت پیوسته در مهندسی و موادی که در این سلولها به کار می رود چگالی برقی را تا حدی بالا برده است که یک وسیله با اندازهای معادل یک چمدان کوچک می تواند برق یک ماشین را تأمین کند.مشکلات سلول سوختی:از آنجا که اکسیژن مورد نیاز سلول سوختی از هوا تأمین می شود ، در سلولهای سوختی PEM ، هوای عادی به کاتد پمپ می شود. به هر حال هیدروژن نیز خیلی آماده و در دسترس نیست. هیدروژن یک سری محدودیت هایی داردکه آن را بیشتر برای مصارف ، غیر کاربردی می کند. مثلاً شما لوله کشی هیدروژن در خانه تان ندارید، و شما در پمپ بنزین محلی تان به پمپ هیدروژن دسترسی ندارید.ذخیره و حمل هیدروژن دشوار است، بنابراین درست تر آن است که سلولهای سوختی، سوختهایی آماده و در دسترس را به کار برند. این مشکل توسط وسیله ای به نام مبدل برطرف شده است. مبدل یک سوخت هیدروکربنی یا الکلی را به هیدروژن، که سوخت سلول سوختی است، تبدیل می کند.متأسفانه مبدلها کامل و بی نقص نیستند. آنها حرارت تولید می کنند و علاوه بر هیدروژن گازهای دیگری نیز تولید می کنند. آنها از وسیله های مختلف برای خالص سازی هیدروژن استفاده می کنند ، ولی با این وجود هیدروژنی که بیرون می دهند خالص نیست و این امر، بازده سلول سوختی را کاهش می دهد.برخی از سوختهایی که بیشتر مورد توجه اند: گاز طبیعی، پروپان و متانول هستند. در حال حاضر بسیاری از مردم ، لوله کشی گاز طبیعی یا مخزن پروپان در خانه شان دارند. بنابراین محتمل ترین سوختها برای استفاده در سلولهای سوختی خانگی اینها هستند. متانول سوختی مایع با خواصی مشابه بنزین است. مانند آن براحتی قابل حمل و توزیع است، بنابراین متانول ممکن است گزینه خوبی برای تأمین سوخت ماشینی با سلول سوختی باشد. اهداف سلول سوختی:کاهش آلودگی یکی از اهداف اصلی سلول سوختی است. با مقایسه ماشینی با سلول سوختی و ماشینی بنزینی و ماشینی با باتری، می توان دید که امروزه سلول سوختی چگونه می تواند بازده ماشینها را افزایش دهد.اگر سلول سوختی با هیدروژن خالص سوخت دهی شود پتانسیل بازده 80 درصد را نیز دارد. یعنی 80 درصد گنجایش انرژی هیدروژن را به انرژی الکتریکی بازگرداند. در حضور متانول و هیدروژن بازده کلی 30 تا 40 درصد می شود.

(ترجمه از علیرضا فغانی نیا)

برای اطلاعات بیشتر می توانید به سایت زیر مراجعه کنید:

http://www.hydrogen.energy.gov/initiatives.html
چهارشنبه 29/3/1387 - 20:0
آموزش و تحقيقات

چهارشنبه 29/3/1387 - 19:57
آموزش و تحقيقات
بخشی از علم شیمی که به مطالعه و  بررسی هیدروکربن ها و مشتقات آن می‌‌پردازد، شیمی آلی نامیده می شود به همین دلیل به آن شیمی ترکیبات کربنی نیز گفته می‌شود. تعداد ترکیباتی که دارای کربن هستند چندین برابر بیشتر از تعداد ترکیبات بدون کربن است. این مواد آلی در خانواده‌های مختلف قرار می‌گیرند، و معمولاً در بین مواد معدنی، همتایی ندارند. مولکولهای آلی شامل هزاران اتم شناخته شده‌اند، و ترتیب قرار گرفتن اتمها حتی در مولکولهای نسبتاً کوچک بسیار پیچیده است. یکی از مسایل اصلی در شیمی آلی، آگاهی از طرز قرار گرفتن اتمها در مولکولها و یا تعیین ساختمان ترکیبات است. از آنجا که امروزه بیشتر از ده میلیون ترکیب شناخته شده کربن وجود دارد و هر سال به این تعداد نیم میلیون ترکیب تازه افزوده می شود، تعجب‌آور نیست که بررسی این ترکیبات، رشته ویژه‌ای را در شیمی به خود اختصاص دهد. شیمی آلی اهمیت فوق‌العاده زیادی در تکنولوژی دارد و در واقع، شیمی رنگدانه ها و داروها، کاغذ و جوهر، رنگهای نقاشی و پلاستیکها، بنزین و تایرهای لاستیکی است؛ همچنین، شیمی غذایی است که می‌خوریم و لباسی است که می‌پوشیم.
شیمی آلی شالوده زیست شناسی و پزشکی است. ساختمان موجودات زنده، به غیر از آب، عمدتاً از مواد آلی ساخته شده‌اند؛ مولکولهای مورد بحث در زیست شناسی مولکولی همان مولکولهای آلی هستند. زیست‌شناسی در مقیاس مولکولی همان شیمی آلی است.
چهارشنبه 29/3/1387 - 19:56
آموزش و تحقيقات
در شیمی پیوند آروماتیک به یک پیوند آلی گفته می‌شود که در آن یک حلقه جفت از پیوندهای غیراشباع، جفتهای تکی یا اربیتال‌های خالی یک استواری قویتر از استواری جفتسازی تنها را از خود نشان می‌دهند.واژه آروماتیک به معنی خوشبو است.آروماتیک‌ها، دسته وسیعی از ترکیبات را تشکیل می‌دهند که شامل بنزن و ترکیباتی باشند که از نظر رفتار شیمیایی مشابه بنزن می‌باشند. برخی از این مواد، حتی به‌ظاهر شباهتی به بنزن ندارند. برخلاف آلکن‌ها و آلکین‌ها، بنزن و سایر ترکیبات آروماتیک، تمایلی برای انجام واکنشهای افزایش از خود نشان نمی‌دهند، ولی در واکنشهای جانشینی شرکت می‌کنند که یکی از صفات شاخص این دسته از مواد می‌باشد.اگر گروههای عاملی روی حلقه قرار بگیرند، بر واکنش پذیری حلقه اثر خواهند گذاشت. واکنش پذیری عوامل متصل به حلقه نیز به‌وسیله بخش آروماتیک تحت‌تأثیر قرار می‌گیرد.   مولکولهایی آروماتیک هستند و خصلت آروماتیکی از خود نشان می‌دهند که تعداد الکترونهای سیستم π آنها، ۲و ۴و ۶و۱۰و... باشد. این ضرورت، قاعده هوکل یا ۲n+۴ نامیده می‌شود. سپس ترکیباتی که برای آنها n=0, 1 , 2 , می‌باشد، آروماتیک خواهند بود.
چهارشنبه 29/3/1387 - 19:55
آموزش و تحقيقات
پیرولیزیا کراکینگ آلکانها

از هم پاشیدگی یک ترکیب به وسیلة گرما،
پیرولیز خوانده می‌شود. این کلمه از لغت یونانی Pyr به معنی آتش و Lysis ، به معنی شل شدن، گرفته شده و بنابراین برای یک شیمیدان به مفهوم «گسستگی بر اثر گرما» است؛ در مقایسه با هیدرو- لیز «گسستگی بوسیله آب می‌باشد.
پیرولیز آلکانها، مخصوصاً «وقتی که نفت مورد نظر باشد. به
کراکینگ معروف است. در کراکینگ گرمایی، آلکانها را از درون یک محفظه که تا دمای زیادی گرم شده است و عبور می‌دهند. آلکانهای بزرگ به آلکانهای کوچک‌تر، آلکنها، و مقداری هیدروژن تبدیل می‌شوند. این فرآیند مقداری اتیلن(C2H4 همراه با مولکولهای کوچک دیگر میدهد. در یک روش اصلاحی به نام کراکینگ با بخار، هیدرو کربن را بخار آب رقیق کرده، و به مدتی کمتر از یک ثانیه بین تا 700-900 درجه سانتیگراد حرارت داده می‌شود و به سرعت خشک می‌گردد. کراکینگ با بخار دارای اهمیت زیادی در تولید هیدرو کربنها به عنوان مواد شیمیایی، از جمله اتیلن، پروپیلن، بوتادی‌ان، ایزوپرن، سیکلوپنتادی ان، می‌باشد. هیدروکراکینگ منبع دیگر هیدرو کربنهای کوچک است که در حضور یک کاتالیزور و هیدروژن را فشار بالا و دماهای خیلی پائین‌تر450oC-250 انجام می‌شود.
چهارشنبه 29/3/1387 - 19:54
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته