• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 505
تعداد نظرات : 465
زمان آخرین مطلب : 5030روز قبل
طنز و سرگرمی


روزی روزگاری در روستایی در هند؛ مردی به روستایی‌ها اعلام کرد که برای خرید هر میمون 20 دلار به آنها پول خواهد داد. روستایی‌ها هم که دیدند اطراف‌شان پر است از میمون؛ به جنگل رفتند و شروع به گرفتن‌شان کردند و مرد هم هزاران میمون به قیمت 20 دلار از آنها خرید ولی با کم شدن تعداد میمون‌ها روستایی‌ها دست از تلاش کشیدند. به همین خاطر مرد این‌بار پیشنهاد داد برای هر میمون به آنها 40 دلار خواهد پرداخت. با این شرایط روستایی‌ها فعالیت خود را از سر گرفتند. پس از مدتی موجودی باز هم کمتر و کمتر شد تا روستایی‌ان دست از کار کشیدند و برای کشاورزی سراغ کشتزارهای‌شان رفتند.
این بار پیشنهاد به 45 دلار رسید و...
در نتیجه تعداد میمون‌ها آن‌قدر کم شد که به سختی می‌شد میمونی برای گرفتن پیدا کرد. این‌بار نیز مرد تاجر ادعا کرد که برای خرید هر میمون60 دلار خواهد داد ولی چون برای کاری باید به شهر می‌رفت کارها را به شاگردش محول کرد تا از طرف او میمون‌ها را بخرد.
 در غیاب تاجر، شاگرد به روستایی‌ها گفت: «این همه میمون در قفس را ببینید! من آنها را به 50 دلار به شما خواهم فروخت تا شما پس از بازگشت مرد آنها را به60 دلار به او بفروشید.» روستایی‌ها که  وسوسه شده بودند پول‌های‌شان را روی هم گذاشتند و تمام میمون‌ها را خریدند... البته از آن به بعد دیگر کسی مرد تاجر و شاگردش را ندید و تنها روستایی‌ها ماندند و یک دنیا میمون.


                                                      
يکشنبه 20/4/1389 - 10:16
شعر و قطعات ادبی
عمر که بی عشق رفت هیچ حسابش مگیر

آب حیات است عشق در دل و جانش پریر

هر که جز عاشقان ماهی بی آب دان

مرده و پژمرده است گر چه بود او وزیر

يکشنبه 20/4/1389 - 10:13
محبت و عاطفه

تا حالا فکر کردین چرا چراغ قرمز


تا حالا فکر کردین خدا به بنده هاش احترام میزاره


 ولی بنده ها  به هم احترام نمی زارن همه جا می تونی از چشمات استفاده کنی


هر جا که خواستی  چشماتو ببندتا حالا فکر کردین تابلوهای از سرعت خود بکاهید


در جاده های بیرون شهر همراه با یک عکس گاو تا حالا فکر کردین


چرا جلو یک گاوداری سه تا سرعت گیر می زارن ولی جلو مدرسه ها فقط دوتا


بعد می گیم چرا اینجا فلان مشکل را داره خدا می تونست اینجا را هم مثل فلان جا اینجور بیافرینه

يکشنبه 20/4/1389 - 10:6
محبت و عاطفه

 این بار این صداصدای بادوطوفان نیست این بار  صدای شکستن بغض نداشته داشته های دیگران بود
 صدای شکستن درخت کاج همسایه نیست این بار صدای شکستن اخرین شاخه درخت امید بود
 داستان سنگ کاغذ قیچی را آتیه دیروز دیدم تا امروز همه نوشته هایم را قیچی کردن
 ونبش ان را سنگ های سنگی گذاشتن تا شکستن دل های سنگی را با خواندن کاغذهای قیچی خورده ببینند


تا صبر را به معنای سنگ شدن و بغض را به معنای شکستن معنا کنم تا بزرگترین دل های سنگی شکسته شود

يکشنبه 20/4/1389 - 10:5
محبت و عاطفه
خوشبختی یک عادت ذهنی است، یک برداشت ذهنی است. اگر آن را یاد نگیریم و همین حالا روی آن تمرین نکنیم هرگز تجربه اش نخواهیم کرد. اگر قرار است خوشبخت شویم باید خوشبخت باشیم
يکشنبه 20/4/1389 - 10:4
شعر و قطعات ادبی

سالها رفته از آن روز که رفتی اما

یاد تو یک نظر از خاطر من دور نشد

چشم من خواست که بی نور شود دور از تو

کور شد چشم،ولی چشم دلم کور نشد

سالها رفت و تو رفتی و دلت بازنگشت

غم ز من دور نشد،قلب تو رنجورنشد

باغ چشمان من از دیدن تو سبز نشد

دل دریایی تو شور نزد، شور نشد...

يکشنبه 20/4/1389 - 10:1
شعر و قطعات ادبی

دل من باز گریست

قلب من باز ترك خورد و شكست

باز هنگام سفر بود

و من از چشمانت می خواندم

كه به آسانی از این شهر سفر خواهی كرد

و از این عشق گذر خواهی كرد

و نخواهی فهمید ...

بی تو این باغ پر از پاییز است! ...

يکشنبه 20/4/1389 - 10:0
طنز و سرگرمی




الف. فرمان زندگی را از همان اول، خودت به دست بگیر
ب. اگر پرسپولیسی هستی آن گاه همسرت نباید استقلالی باشد



الف. انتخاب همسر از بین آدمهای برجسته
ب. شکم برجسته ممنوع!



الف. برجستگی های فریبنده!
ب. گاوت دوقلو زاییده!



الف. همیشه راه راست را برو
ب. به طرف منزل مادرزن



ازدواج:
الف. آغاز آزاد روابط
ب. ‌پایان روابط آزاد



الف. حرف اضافه ممنوع!
ب. حرف ممنوع، اضافه!



الف.سیر ترشی افتاد پایین!
ب....( عبارت انتخابی خودتان را وارد كنید)



الف. لطفا موالیدتان را كنترل كنید!
ب. یکی کمه، دو تا غمه، سه تا که شد خاطرجَمعه!



الف. به سراغ شوهر که می روی تازیانه را فراموش نکن!
ب. کتک زدن ممنوع



الف. با طبقات بالاتر وصلت كن
ب. توكلت به خدا باشد!



الف. همسرت را نپیچان
ب. دم درآوردن ممنوع!




الف. به پای هم پیر شوید
ب. پیرتان در می آید!



الف. ... به زندگی ممنوع!
ب. درصورت گزینه یک(!) آن گاه بریده می شوید!



الف.  ladies next
ب.  محل وقوع عشق های خیابانی



الف. بعد دوسال راه میندازیم یه مخزن گنده جوجه کشی!
ب. دو فرزند کافی است!



الف. همدیگر را دور نزنید!
ب. دور همدیگر بگردید!



الف. هنگام دعوا از چکش استفاده نکنید
ب. زندگی شما به بن بست رسیده است



الف. بالا بروی پایین بیایی باید مهریه را بدهی!
ب. بالا رفتیم ماست بود پایین آمدیم دوغ بود سوالات آزمون ما لو رفت

 

نظر فراموش نشه

جمعه 18/4/1389 - 23:10
محبت و عاطفه

 اما تو ای مرد!

مرد بودن به خودی خود کار سختی است. بر خلاف آنها که عقیده دارند زنان در خدمت مردان آفریده شده اند، من فکر می کنم خداوند، مرد را برای رفاه زن آفریده است و با دیدن مردانی که این وظیفه را به خوبی به انجام می رسانند، تحسینشان می کنم. مردهایی که زیر تیغ آفتاب، عرق می ریزند و کار می کنند تا شب، با دست پر به خانه بروند، به راستی موجوداتی قابل ستایشند، آنها که تا حد امکان نمی گذارند آب توی دل خانواده شان تکان بخورد.
مرد، از پس کارهای سنگین برمی آید. وقتی در پناه مردی قوی باشی، واقعا سایه اش را احساس می کنی بر سرت. به او دلگرم می شوی. دورو برت که باشد، خیالت راحت است. اگر زنانگی تو، مهربانی را به او هدیه می کند، تو هم به شانه های محکمش تکیه می دهی و آرام می شوی.

حالا خیال کن، مرد باشی و جوانمرد هم باشی! بهره ای از لطافت روح و مهربانی هم برده باشی! وفادار و دانا هم باشی! موفق و خوش سخن هم باشی! خوش عطر و بو و آراسته هم باشی!

اینها گزینه هایی هستند که تو را قابل پرستش می کنند، پرستشی عاشقانه در  قلب یک زن.

نظرفراموش نشه

جمعه 18/4/1389 - 20:21
دانستنی های علمی

آن شب،شب بیست و هفتم رجبب بود.محمد غرق اندیشه بودکه ناگهان صدای گرم وگیرایی درغار پیچید:بخوان!بخوان به نام پروردگارت که بیافرید،آدمی را ازلخته خونی آفرید،بخوان که پروردگار تو ارجمندترین است،همان که باقلم آموخت و بهآدمی آنچه راکه نمیدانست بیاموخت.

عید مبعثو به دوستای گل ثبت مطلبیم تبریک میگم وآرزوی بهترینها رو براتون دارم

جمعه 18/4/1389 - 20:14
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته